Telegram Web Link
👍10🤬2
یک عمر خیانت!
تاریخ حزب توده را می‌توان تاریخ یک عمر خیانت دانست. حزب توده از بقایای گروه ۵۳ نفر درتاریخ ۱۳۲۰ تشکیل شد. اسم اولیه‌ای که برایش درنظر گرفته بودند حزب کمونیست ایران بود که به دلیل حساسیتهای مذهبی جامعه آن را به کنار نهاده و توده را برگزیدند. درجامعه عقب افتاده آن زمان باشعارهای فریبنده‌ای چون عدالت در ابتدا توانستند اقبال عمومی را به خود جلب کنند ولی هر چه به پیش رفتند، ریزشها از این حزب بیشتر شد. درابتدا با پافشاری بر اعطا امتیاز نفت شمال به شوروی عیارخودشان را نشان دادند و بعد با حمایت از فرقه تجزیه‌طلب پیشه‌وری باعث استعفا شمار بسیاری از اعضا شدند، کسانی چون خلیل ملکی. یکی از سمپاتهای حزب در سال ۲۷ اقدام به ترور شاه کرد و پس از آن حزب غیرقانونی شد. حزب بنیان گذار ترور شخصیت درفضای سیاسی ایران بود. منتقدینشان و حتی دوستان سابقشان را چون ملکی آماج سخیف ترین حملات قرار میدادند و آنجا که ترور شخصیت کارساز نبود، دست به حذف فیزیکی آنها می‌زدند! خسرو روزبه در اعترافاتش به قتل محمد مسعود و چهارتن دیگر اعتراف کرد و این درحالی بود که سالها روزنامه‌های حزب چون روزنامه مردم این قتل را متوجه دربار می‌کرد. حزب سازمان نظامی داشت که پس از ۲۸ مرداد مشخص شد ۶۰۰ افسر درآن عضو هستند و هرلحظه مترصد فرصتی بودند برای کودتا و تقدیم ایران به شوروی. حسین فاطمی، وزیرخارجه فراری مصدق هم درخانه یکی ازهمین افسران توده‌ای بازداشت شد. حزب در انقلاب ۵۷ حمایت تام و تمامی ازاسلام گرایان کرد به طوری که نورالدین کیانوری دبیرکل حزب میگفت: توده‌ای هستم و همراه امام، ماندگارم که زمان است به کام! حزب در تهییج انقلابیون برای اعدام افسران ارتش و پاکسازی آنها نقش بسزایی ایفا نمود. پس از طرح حجاب اجباری مریم فیروز که همسرکیانوری بود و ازاعضا ارشد حزب و دیگراعضا از این طرح حمایت کرده و خواستار حفظ حجاب توسط تمام زنان شدند. حزب همچنین از حمله به سفارت آمریکا استقبال نمود. درانتخابات اولین دوره مجلس کاندیدای حزب صادق خلخالیِ قاضی شرع بود! بنابرگفته‌ها طرح کودتای نوژه را هوشنگ اسدی، یکی ازاعضا حزب و همسر نوشابه امیری به مقامات وقت لو داد. این حزب همینطور همکاری تام وتمامی با دولت انقلابی در سرکوب دیگر احزاب وگروه‌های چپ داشت. ولادیمیرکوزیچیکین، افسر فراری K.G.B درخاطراتش به فرمانبری کیانوری و حزب از شوروی اشاره میکند. بالاخره تاریخ مصرف حزب توده هم به سر آمد و نیروهای انقلابی در دو نوبت سران آنها را دستگیر و آنهارا مجبور به اعتراف در اوج حقارت کرد! نتیجه وطن فروشی چیزی جز حقارت وزبونی نیست...
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
👍424👏3🤬1
هنرمند متعهد
هنرمند واقعی از دید من، نادرنادرپور بود. بدون آنکه ادعایی در زمینه تعهد داشته باشد، به قول خویش، ذاتا متعهد بود چرا که تعهد از دید وی، یعنی صداقت در بیان. صداقت در بیان آنچه فکر میکرد و حس. و باز بنا به گفته خودش، پروای آن نداشت که گفته‌اش باب روز و زمانه نباشد. به قول بیژن مفید، شعر نادرپور واجد خصلت premonition یا همان احساس قبل از وقوع است. نمونه‌هایی از این احساس در شعر قم، که در اسفندماه سال سی‌ویک سروده نمایان است:
قم
چندین هزار زن
چندین هزار مرد
زن ها لچک به سر
مردان عبا به دوش
یک گنبد طلا
با لک لکان پیر
یک باغ بی‌صفا
با چند تک درخت
از خنده ها تهی
وز گفته‌ها خموش
یک حوض نیمه پر
با آب سبز رنگ
چندین کلاغ پیر
بر توده‌های سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم به راه
عمامه‌ها سفید
رخساره ها سیاه
"نادر نادرپور، اسفند1331"
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
25👍17👏2💔2
داستان خاندان ابتهاج
شش اسفندماه روز غریبی برای خاندان ابتهاج است. سالروز مرگ عمو و همینطور تولد برادرزاده. ابوالحسن ابتهاج، عموی هوشنگ‌ابتهاج در چنین روزی دیده ازجهان فروبست. ابوالحسن جوان وطن پرستی بود که پس از طی کردن تحصیلات در بیروت و پاریس و رشت و تهران به استخدام بانک شاهنشاهی درآمد. چندسالی آنجا مشغول بود و سپس به وزارت مالیه علی اکبر خان داور پیوست. پس از آن به ریاست سپس بانک ملی رسید. همو بود که مهدی بازرگان را به دلیل محاسبه اشتباه برای سیستم های خنک کننده بانک توبیخ کرد که پس ازآن بازرگان به نشانه قهر از بانک ملی استعفا داد. چندسالی هم به عنوان مشاور صندوق بین المللی پول خدمت کرد. ولی مهمترین شغل ابتهاج، ریاستش بر سازمان برنامه و بودجه بود که در طی زمامداری وی تحولات عظیمی دراین سازمان رخ داد. ازجمله تدوین برنامه عمرانی دوم و سوم و همینطور همکاری با بنیاد فورد جهت تامین مشاوران اقتصادی یا همان گروه مشاوران هاروارد معروف که منشا خیر برای ایران شدند وصدالبته توسعه خوزستان. ابوالحسن بسیار صریح الهجه بود و همین مسئله باعث کناره گیریش شد. از ابوالحسن ابتهاج به عنوان یکی از نامداران سازمان برنامه نام برده می‌شود. ولی درهمین روز زادروز امیرهوشنگ ابتهاج هم است. شاعر معروف چپ. بنا برگفته خودش درخاطراتش، بیشتر عمرش را به بطالت گذراند و هم‌نشینی با دوستان. از سمپات های حزب توده بود. زمانی به ریاست برنامه گلها در رادیو رسید که با کمک رفقای هم مسلکش دست به تصفیه اساسی زد و باعث کناره گیری یا خانه نشینی بزرگان موسیقی شد. امیرهوشنگ در سال ۵۷ و پس از ۱۷ شهریور به همراه لطفی و شجریان و علیزاده از رادیو استعفا داد. به هنگام ورود آقای خمینی به ایران شعری برای ایشان سرود به این مضمون: در بگشایید/شمع بیارید/ عود بسوزید/پرده به یک‌سو زنید از رخ مهتاب/شاید این از غبار راه رسیده/آن سفری همنشین گمشده باشد.
پس از انقلاب میدان دار شد در دفاع از حکومت وقت و پیشبرد سیاستهای حزب توده به طوری که حتی از کانون نویسندگان اخراج شد. ولی ماه عسل وی با دولت انقلابی دیری نپائید و به دلیل حمایت ازحزب توده دستگیر و روانه زندان شد. پس از آزادی هم اگرچه دل شکسته بود ولی هماره از سیاستهای ضد غرب سیستم حاکم حمایت می‌نمود. اواخر عمرش در گفت وگو با مهرنامه هنوز از شوروی سابق حمایت میکرد و در دفاع از سوسیالیسم گفت: من به سلامت تئوریک سوسیالیسم باوردارم؛ هنوز باور دارم که هیچ راهی جز سوسیالیسم پیش پای بشرنیست!
تشابه این دو ابتهاج، صرفا در نام خانوادگی آنهاست و تفاوت آنها از زمین تا آسمان است!
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
👍48👏4👎1
کس که نداند و نداند که نداند

مثلهای پارسی هماره انتقال‌دهنده پیامهایی روشن‌اند. می‌گوییم آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود. شاید به این جمله بخندیم، اما شوربختانه حکایت تاریخ معاصر ماست.  قریب چند دهه پیش عده‌ای خام‌اندیش شعارهای مارکسیستی که نتایج فاجعه‌آمیز آنها در سایر مناطق همچنان هویدا بود، سر دادند و سرنوشت این سرزمین کهن و مردمش را به چنین وضعی رساندند. فرزندان این کج‌اندیشان هپروتی امروزه شعاری بسیار مبتذل‌تر که ریشه‌ای مارکسیستی دارد و از زبان رهبر گروهکی تروریستی صادر شده است سر می‌دهند.
باری، در اوج رشادت‌های نسل پاک این سرزمین در اعتراض به وضعیت موجود، از اتاق‌فکری ترجمان پارسی شعار تروریست مارکسیست عبدالله اوجالان وارد میدان شد و رسانه‌های مزدور لحظه‌ای از تبلیغ آن غافل نشدند. شعاری که معنا و مفهومش هیچ سنخیتی با فرهنگ این مرز و بوم و جنبش اعتراضی خیابانی نداشت.
اما اوجالان در قالب ژن، ژیان، ئازادی(زن، زندگی، آزادی) چه میگوید؟
در راستای پاسخ به این سوال باید عقبگردی کرد به کتاب "منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت" نظریه‌پرداز و دست راست کارل مارکس، یعنی فریدریش انگلس. وی در ابتدای کتاب، و صدالبته با اشتباهات فاحش در زمینه آنتروپولوژی، زندگی نسل‌های ابتدایی ابنا بشری و نمودهای نسبتا دست‌نخورده آن در قاره آمریکا و آفریقا را تحلیل نموده و به این نتیجه غایی می‌رسد که دوران طلایی بشر همان بوده است. دورانی که گروهی شکار میکردیم و مشترکا میخوردیم و مجامعت زن و مرد هیچ حد و مرزی نداشته و به همین منظور خانواده پدیده‌ای ناآشنا بود. اما بعد از شروع زندگی متمرکز و به تبع آن تشکیل دولت‌-شهرهای اولیه و ایجاد دولت، انسان به بند کشیده شد و دیگر آزاد نیست.
عبدالله اوجالان در کتاب ژنولوژی کتاب فوق را با ادبیاتی بسیار متحجرانه‌تر بازنویسی می‌کند. در ابتدای کتاب اشتباهاتی فاحش‌تر از سلف خود، آنهم در آستانه هزاره سوم، در زمینه علم انسان‌شناسی مرتکب می‌شود و در نهایت به مانند انگلس بازگشت به دوران پیشاکشاورزی را ایده آل می‌پندارد. وی ادعایی مطرح می‌نماید که قبائل بدوی ساکن مناطق امروزی شامل فلات ایران و آناتولی زنان همه کاره بودند، اما بعد از شروع زندگی کشاورزی و متمرکز و ایجاد نهاد خانواده زن به اسارت ابدی محکوم شد. او به صراحت می‌نویسد: "آزادی راستین زنان زمانی میسر می‌گردد که بندهای اسارت احساس، نیاز و عشق به شوهر، پدر، عاشق، برادر، دوست و فرزند از میان برداشته شوند. عشق خطرناکترین و شوم‌ترین گذار به مالکیت خصوصی است." وی "زن" را فردی که فارق از هرگونه احساس عشق و نیاز به همزیستی با جنس دیگر، "زندگی" را نحله زیستی ابنای اولیه بشری و "آزادی" را پاره شدن هرگونه بند و رسن به زعم وی اسارت بشری و راس آنها نهاد خانواده تعریف می‌کند.
دیروز مطابق هشتم مارس مصادف با روز جهانی زن بود. در رسانه‌های اجتماعی پارسی‌زبان دیدم که عده‌ای کج‌اندیش و مغروق در هپروت نادانی خود با شعار ژن، ژیان، ئازادی و ز ز آ تبریکات مفصل می‌فرستند. اما خطاب به این کشتی‌نشینان جهل مرکب عرض میکنم که شیرزنان و مهربانوهای پاک‌نهاد این سرزمین که از دامان پرمهر آنان فرزندان نیک‌اندیش نیکوگفتار نیک‌کردار پرورش یافته‌اند را هیچ نسبتی با موجودی غریب و ماشین‌گونه‌ای که اوجالان در افسانه‌های خود می‌آفریند و بویی از عواطف انسانی ندارد، نیست.
روز زن بر شیرزنان ایران‌زمین خجسته.
#محمدعلی_صنعتی@ayarenaghd
👍285👎4👏3
🤮233
روابط ایران و اکراد عراق و سوریه تا سال ۱۹۷۹:
چهارشنبه شب در خدمت دکتر آرش رئیسی نژاد هستیم تا به بررسی رابطه ایران و اکراد عراق و سوریه بپردازیم. دکتر رئیسی نژاد از پژوهشگران مولف در علم سیاست است و کتاب "شاه وشطرنج قدرت درخاورمیانه" وی مورد توجه اهالی فن قرار گرفت. این برنامه مهم را ازدست ندهید.
@ayarenaghd
👍221👎1👏1💘1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روابط ایران و کردهای عراق تا سال ۱۹۷۹:
گفت وگو با دکتر #آرش_رئیسی‌نژاد
@ayarenaghd
👍16🔥3👏3💘1
تازه‌های نشر:

مغز وقتی رازهایش را آشکار می‌کند.

مغز انسان علاوه بر این که می‌تواند دنیای اطرافش را بشناسد دنیای خودش را هم می‌تواند بشناسد؛ مثلاً این‌که چه‌کار می‌کند گذشته را از نو زنده می‌کند، خواب می‌بیند، زمان را ادراک می‌کند، زیبایی و عشق خلق می‌کند... مجموعهٔ «مغز وقتی رازهایش را آشکار می‌کند»، که قصد آن است به تدریج و در چند کتاب منتشر شود، شرحی از ماهیت عملکردهای مغز در شناخت خودش خواهد بود. شرحی از رازهایی که بر این عملکردها حاکم هستند و هر یک واقعاً به زیبایی داستانی می‌تواند باشد. وقتی به اندازهٔ کافی با این رازها آشنا شدیم، تصویر دقیقی از ساختار و کارهای مغز ترسیم می‌شود. این تصویر می‌تواند به هر کس، در هر رشته‌ای که مطالعه یا پژوهش می‌کند، کمک کند تا با ماهیت واقعی دانش خود آشنا شود. آن وقت شاید بسیاری از عقاید و شبه‌علم‌هایی که در طی قرن‌ها تولید شده‌اند و همچنان تولید می‌شوند برایش بی‌اعتبار خواهند شد. مطالب مجموعه همگی مستند به منابع معتبر نوروساینس هستند و به زبانی نوشته شده‌اند که حتی کسانی هم که تحصیلات مرتبط با علم مغز و اعصاب ندارند اما به کتاب‌های علمی علاقه دارند می‌توانند آن‌ها را بخوانند.
سه کتاب اول، دوم و سوم مجموعه منتشر شده‌اند اکنون در دسترس هستند.
کتاب اول به حافظه، خواب‌هایی که می‌بینیم و زمان اختصاص داده شده است. سه موضوعی که از حیرت‌انگیزترین پیده‌هایی هستند که علم با آن‌ها سر و کار دارد. و تصویر علمی دقیق و اساسی از آن‌ها در این کتاب ترسیم می‌شود.

کتاب دوم دربارهٔ زیبایی، زیبایی چهره و عشق است، که یافته‌های اخیر علم مغز و اعصاب را دربارهٔ آن‌ها شرح می‌دهد. تا این اواخر فقط فیلسوفان بودند که سعی می‌کردند ماهیت زیبایی و عشق را بشناسند. آن هم فقط با تفکر این کار را می‌کردند. می‌خواستند با فکر کردن دربارهٔ زیبایی ماهیتش را بشناسند. یا با فکر کردن دربارهٔ رفتارها و حالت‌های عاشق به ماهیت عشق پی ببرند. مغز که تولید کننده یا پردازش کنندهٔ همهٔ رفتارها، حالت‌ها و احساس‌های ما است، نقشی در تفکرات و پژوهش‌های آن‌ها نداشت. اما اکنون دانشمندان برای مطالعهٔ زیبایی و عشق هم به میدان آمده‌اند. این‌ها اتفاقات مغز را وقتی با زیبایی‌ها روبه‌رو می‌شویم مطالعه می‌کنند. یا وقتی که عاشقی عکس معشوقه را می‌بیند، یا صدایش را می‌شنود، عشق را با مشاهدهٔ اتفاقات مغز او مطالعه می‌کنند. این کتاب دربارهٔ این نوع مطالعات و نقش فرگشت یا تکامل در پیدایش زیبایی و عشق است.

در کتاب سوم هم یافته‌های علم مغز و اعصاب دربارهٔ این موضوعات شرح داده می‌شود: توهم‌های کنترل‌شده، توهم ارادهٔ آزاد، توهم «من»، دژاوو (آشناپنداری)، تجربه‌های نزدیک به مرگ، آگاهی، تخیل و خلاقیت، دروغ‌ها، نژاد و ژنتیک.
در واقع خیلی وقت است که علم می‌گوید مغز نمی‌تواند واقعیت را آن چنان که هست ادراک کند. بنابراین آن را جوری ادراک می‌کند که مثل خود واقعیت نیست! فقط در واقع «توهم»ی از آن است. مثلاً این رنگ‌هایی که ما در همه جا می‌بینیم، این‌ها فقط در مغز ما هستند. این‌ها در عالم واقع وجود ندارند. در عالم واقع فقط امواج الکترومغناطیس هستند، که اسمشان فوتون است، و از سطح اشیای مختلف منعکس می‌شوند. منتهی مغز این‌ها را به صورت امواج الکترو مغناطیس ادراک نمی‌کند، بلکه به صورت رنگ‌های مختلف ادراک می‌کند. همین‌طور هستند همهٔ احساس‌ها یا هیجان‌ها که دائم آن‌ها را تجربه می‌کنیم. مثلاً خوشحال هستیم، غمگین هستیم، درد می‌کشیم، خشمگین می‌شویم و غیره. اما این احساس‌ها فقط در مغز ما هستند. این‌ها در واقع تفسیر مغز ما از بعضی واقعیت‌ها و اتفاقات هستند. منظور از توهم های کنترل شده هم این نوع توهم ها هستند. نه آن توهم هایی که موضوع روان‌شناسی و روانپزشکی هستند و اختلال محسوب می شوند.
همهٔ مطالب کتاب‌ها مستند به منابع علمی معتبر هستند و به زبانی نوشته شده‌اند که مطالعهٔ آن‌ها تا آنجا که ممکن است، و به دقت علمی آسیب نمی‌زند، ساده و روشن باشد. و لذت‌بخش هم باشد.
#عباس_پژمان
@ayarenaghd
👍121💘1
👍51💘1
نامه رییس‌جمهور ایالات متحده امریکا به روایت مشاور رییس امارات و نگاهی به نمونه‌ مشابه تاریخی
عبدالخالق عبدالله مشاور سابق محمد بن زاید، رئیس امارات ادعا کرده است پنج خواسته نامه ترامپ به شرح زیر است:
توقف کامل برنامه هسته‌ای، تعطیلی غنی‌سازی اورانیوم، قطع ارسال سلاح به حوثی‌های یمن، قطع حمایت مالی از حزب‌الله لبنان، انحلال گروه‌های مسلح وابسته به حشد الشعبی در عراق.
درمقابل مهلتی دوماهه برای این شروط تعیین کرده و متناسب با واکنش ایران هم دو گزینه ارائه کرده‌است ۱ـ "لغو تحریم‌ها" و "پایان دادن به انزوای ایران" ۲ـ اقدام نظامی گسترده درصورت عدم موافقت ایران.
چند نکته اینجا گفتنی است:
اول ظاهراً محتوای نامه به این روایت بسیار ملایم‌تر، معقول‌تر و پذیرفتنی‌تر از چیزی‌است که ابتدا ادعا می‌شد. حتی از شروط پمپئو در دولت اول ترامپ هم خفیف‌تراست. درحالی که امروز ترامپ قوی‌تر و از پشتوانه قوی تری نیز در اروپا برخوردار است. مگر اینکه محتوا غیراز این باشد یا درعمل و هنگام اجرا شروط و فروض بیان نشده‌ای درکار بیاید.
دوم عجالتا بحثی از پایان برنامه هسته‌ای نیست، تعرضی به قدرت نظامی خصوصاً موشکی، نیروهای مسلح یا ارکان قانون اساسی مطرح‌نشده و با روایات دیگر بسیار متفاوت‌است.
سوم ظاهراً در مورد انصارالله فقط بحث عدم حمایت تسلیحاتی است، حمایت مالی منع نشده‌است، ممکن‌است تحلیل این‌باشد که انصارالله به عنوان دولت حاکم صرفاً متکی به کمک نظامی است و با قطع آن حذف می‌شود.
چهارم بخش دوم پیشنهادهای تشویقی ترامپ یعنی "پایان دادن به انزوای ایران" همان چیزی است که باعث برهم زدن برجام توسط ترامپ شد و مهمترین موضوعی خواهد بود که در مورد آن مخالفت واقعی محتمل‌است.
انحلال حشدالشعبی همین الان درحال اجرا است، حماس و حزب الله کم و بیش منقضی شده‌اند، معامله در مورد انصارالله نیز موضوع دشواری نیست، تعطیلی غنی‌سازی و توقف برنامه هسته‌ای هم هرچند آسان نیست، به قیمت حمله نظامی سنگین بعید میدانم خواستنی باشد.
اما "پایان دادن به انزوای ایران" به منزله ورود بی‌مانع سرمایه و سرمایه‌گذار آمریکایی به ایران‌است و ممانعت از همین امر انگیزه کافی به ترامپ برای برهم‌زدن برجام داد. این موضوع به مراتب سخت‌تر از توقف موقت برنامه هسته‌ای، تعطیلی دایم غنی‌سازی و انحلال محور مقاومت‌است.
به عبارت روشن‌تر لااقل از نظر مقامات ایران هر دو گزینه وعید و تهدیداست نه وعده و تشویق، یکی وعده سخت و فوری، دیگری وعده نرم و بطئی و میان‌مدت و چه بسا گزینه "تشویق‌نما" دردناک‌تر، خطرناک‌تر و مهلک‌تر و قاطع‌تر از گزینه حمله نظامی تلقی گردد و گزینه نظامی قابل مدیریت و ادامه حیات پس از آن هم ممکن تصور شود.
پنجم این موضوع حساس برای مقامات ایران، در گذشته سابقه تاریخی مهمی دارد. عهدنامهٔ کاناگاوا یا پیمان دوستی ژاپن و ایالات متحده آمریکا درسال ۱۸۵۴ میلادی پس از تهدید نظامی نیروی دریایی ایالات متحده با فرماندهی دریادار متیو پری منعقد شد.
به عبارت روشنتر قرارداد دوستی و تجارت آزاد ژاپن و ایالات متحده زمانی منعقد شد که دریادار پری با ۹ ناوجنگی برای دریافت پاسخ ژاپن به نامه رییس‌جمهور امریکا وارد سواحل ژاپن شده بود و آماده بود برای پیمان صلح و دوستی به جنگی گسترده دست بزند! ناگفته نماند این قرارداد در ژاپن مقارن با یک نقطه عطف سیاسی مهم بود آخرین شوگون‌سالاری ژاپن در ضعیف‌ترین دوران و البته آخرین سالهای عمرش، ظرف چندسال منحل و پس از آن دوران درخشان میجی آغاز شد.
ششم اگر مطالبات وعده‌ها و وعیدها واقعاً همین‌ها باشد، عدم موافقت با آنها از جانب ایران عجیب‌تر از دیدن اژدها در خیابان‌است.
هفتم اگر بنابر موافقت باشد، پیش از آن باید مراسم شب دشنه‌های دراز اجرا شود درغیر این صورت مخالفان پرقدرت این توافق آرام نمی‌نشینند و طرف خارجی هم به گمانم حاضر نباشد استخوان لای زخم بماند و هر روز گروهی خودسر مامور ایجاد بحران تازه‌ای شوند.
هشتم دیدن اژدها در خیابان بعید است اما غیرممکن نیست، هرچند خیلی دور از ذهن نیست که اگر اژدهایی در خیابان دیده شود چه خواهدشد مولوی داستانی درباره دیده شدن اژدها در خیابان دارد که خواندنی‌است
باری
درمیان روایت‌هایی که از نامه ترامپ داریم، روایت مشاور رییس امارات متحده عربی از همه جالب تر و واقع‌نماتر است. به فرض صحت این روایت میتوان درک کرد تصمیم گیران چه ملاحظاتی را در رد و قبول آن در ذهن دارند و هر انتخاب چه پیامدهایی خواهد داشت. اما آنچه پس از همه تحلیل‌ها بایستی مورد توجه قرارگیرد این است که اگر بنا بر عدم پذیرش مفاد این نامه باشد، طرف غربی با ارسال این نامه از جانب ما ناپذیرفتنی، چه اهدافی را در افکار عمومی بین‌المللی دنبال و چه منافعی را حاصل خواهد کرد.
#محمد_شعله‌سعدی
#ayarenaghd
👍102👏2💘2🤔1
کشتی در تلاطم طوفان بحر غرقه و کشتی‌بانش نبود، زید عمر را گفت که این بلا از رنگ قبای تو بود.

یکی از قابلیتهای فیزیولوژیکی که انسان خردمند را بر اجداد پریماتش برتری بخشید، مکانیسمهای دفاعی است. مغز انسان در موقعیت‌های استرس زا با به کار گرفتن این قابلیت به تقابل برمی‌خیزد.
دستگاه حکومت مجموعه‌ای از انسانهاست و به طبع تفکر و روانشناسی‌اش منفک از سازندگان خود نیست. در طول تاریخ کرارا شاهد دولتهایی ضعیف بوده‌ایم که گناه نالایقی و ناتوانی خود و سوق دهی کشور در جاده سقوط را بر سیاهه اعمال مردم می‌نویسند. همانگونه که اربابان کلیسا در قرون تاریک زلزله را از معصیت عیسویان می‌دانستند و طاعون را سببش همنشینی با یهودیان. اینگونه فرافکنی و به قول پارسی فرار به جلو هرچند مکانیسمی جهت دفاع در برابر شرایط دشوار است، اما سرکوب و تحقیر مردم و نگاشتن گناه خود بر آنان چیزی جز رذالت نیست. هم زندگی را بر مردم‌ تلخ نمایی و هم القا کنی که هر چه هست از خودت است و لیاقتی بیش از این نداری.
اندک زمانی پس از ایجاد گسلی عمیق میان اسلامیستهای در راس حکومت و مارکسیست‌های انقلابی و بریده شدن کامل دست مارکسیستها از قدرتی که در تب شهوت‌آلودش می‌سوختند، مردم بی‌دفاع نوک پیکان حملات واقع شدند. مارکسیست‌هایی که آتش به خرمن آباد کشور کشیدند و در راه کسب قدرت حتی از کشتار کودکان خردسال هم دریغ نداشتند، عامل آنچه بر این سرزمین رفت را اعتقاد به صلاة و صیام مردم دانستند. طنز تلخ ماجرا آنجاست که خود از امامان شیعه به مارکسیسم رسیدند.
پس از دو شقه سازی [ظاهری] بدنه حکومت چیدن سنگ گناهان در سبد خالی مردم نیز در هر دو طیف مشهود بود. متشرعین سنتی که همچنان گرانی و فقر را از کاهلی امت در ادعیه و ثواب کتابت می‌کردند و مکلایان از سستی مردم در خواندن کاغذپاره‌های مطبوع صبح و عصر گله‌مند بودند. اصلاح‌طلبان با نفوذ در رسانه‌های فارسی‌زبان و استخدام کارشناسان هپروتی، در تنگناها همواره چماق را بر سر مردم کوبیدند.
چندی پیش جوانکی بی بهره از هوش و هنر و دانش که واژگان را در اوج کج‌سلیقگی کنار هم می‌نهد و با نفیری مملو از سکته‌های کوتاه و بلند روخوانی می‌نماید و نام موسیقی اعتراضی بر آن گذاشته (بماند که هم قند پارسی را پالوده نمود و هم موسیقا را. اما حرجی نیست زیرا زمانه خوار شدن هنر و ارجمندی جادویی است.) پا را گلیم پاره و نخنمای خود فرسنگها فراتر نهاده و انشایی بسیار گزنده با دستخطی آشنا از اصحاب خرداد را روخوانی می‌کند و چه تحقیرها که به مردم شریف روا نمی‌دارد. اوصیکم به کتاب‌خوانی. با ژست دانای کل ملت خسته از بی‌عدالتی را فعلا شایسته آزادی نمی‌داند زیرا بنیانی فرهنگی ندارند!
اندکی قبل از قرائت این متن سخیف نیز قبایی بر تن او دوخته بودند. این پسرک را که نه از ادب بویی برده نه از آداب و خرد، رهبر جنبش آزادیخواهی مردمی با تاریخ و فرهنگی کهن معرفی می‌نمایند. زنان و مردانی که اندیشه‌ورزان و اهل خرد بسیاری در بین خود دارند. یا ایهاالناس! شمایی که طالب آزادی هستید، شمشیرزن خط مقدمتان فردی است که نه شمشیر می‌داند چیست و نه کلام.
اصلاح‌طلبانی که یارای دوری از سفره پربرکت انقلابشان نیست، اما از نخیل سقوط کرده‌اند و خرمافروش را هم دیگر نظری به آنان نیست، حتی گوی سبقت در تحقیر مردم را از برادران مارکسیست سابق خود ربوده‌اند. دلقک و بارکش و پاورقی‌نویس درجه ۳ را بزک می‌کنند و نام هنرمند و کارشناس خبره بر او می‌نهند تا از دو نسل قبل این مردم شرف آغاز کند و تا به امروزه هر آنچه حادث شد را تقصیراتش جهل و کاهلی آنان اعلام کنند.
درون مرزهای پرگهر این سرزمین و همچنین در برونش چه بی‌شمارند ایرانیانی خردمند و فرهیخته که هم تاریخ و فرهنگ کهن خود را خوب می‌شناسند و هم از آنچه بر دنیای امروز می‌گذرد آگاهند با قلبی از آکنده مهر به وطن، اما شوربختانه هیچ صدایی ندارند، زیرا رسانه غالب نه دل در گرو ایران دارد و نه اساسا تمایلی به بهبود وضعیت آن و چه بسا حیاتش منوط به ویرانی وطن است.
اینجاست که کمبود رسانه‌ای مستقل و ملی‌گرا عاری از زباله‌گان میهن‌ستیز و بی‌نیاز از دلارهای دشمنان دیرینه ایران‌زمین حس می‌شود. امری که همت بالا می‌طلبد.
#محمدعلی_صنعتی
@ayarenaghd
👏24👍61👎1
هملتیزم از هنر تا سیاست

هملت شاهزاده دانمارک است که در رویایی روح پدرش به او فرمان می‌دهد از عموی هملت که با قتل پدر هملت جانشین او شده است انتقام بگیرد. هملت آنقدر در تحلیل اوضاع و درستی و نادرستی این فرمان و اجرای آن فرصت ازدست می‌دهد و تعلل می‌کند که عاقبت انتقام خون پدرش همزمان با مرگ بی‌گناهان بسیار از جمله نزدیکان هملت، نابودی دودمان هملت و از دست رفتن ملک و مملکت می‌شود، در آخرین صحنه شاهزاده نروژ که دشمن دانمارک‌است، برای تصاحب تاج و تخت دانمارک قدم پیش می‌نهد.
تعلل در تصمیم و تبعات هولناک آن با روایت درخشان شکسپیر، بعداً دستمایه آثار دیگری می‌شود از جمله باغ آلبالو، در انتظار گودو، بازگشت به خانه، کرگدن. برانژه یونسکو به گمانم پس از شکسپیر درخشان ترین روایتی‌است که از هملتیرم‌ (تعلل در تصمیم‌گیری و تعارض ذهنیت با واقعیت) ارایه شده‌است.
هرقدر هملتیزم در هنر جذاب و ستایش برانگیزاست در سیاست زیانبار و شایسته سرزنش‌است. در حکمرانی بازی‌ساز و بازیگر فقط یکطرف نیست، تا بتوان مثل خدایی همه مقدرات را در دست گرفت، درنتیجه هملتیزم که عبارت است از تعلل در اجرای تصمیم قاطع صحیح، منجر به عدم اجرای هر تصمیم یا اتفاقی نمی‌شود چرا که رقبا همواره مترصد بهره‌گیری از فرصت‌ها هستند و چه فرصتی بهتر از اینکه یک طرف از اجرای هرگونه تصمیمی امتناع کند.
تمام سال‌هایی که تمام خلاقیت‌مان صرف دورزدن تحریم‌ها شد به جای تلاش برای حل و فصل واقعی و رفع اختلاف با قدرت غالب جهان، فرصت ساختیم تا دیگر بازیگران زمینه‌سازی کنند تا بالاخره ظرف یکی دو سال بتوانند همه متحدین واقعی‌مان را حذف کنند و بعد به همان مذاکره‌ای تن بدهیم که آن را بارها تقبیح کرده و ممتنع دانسته بودیم، آن هم با شرایط بدتر و قیمت گزاف‌تر.
باری
این روزها تمسخرها و سرزنش و نمک به زخم زدن‌ها از در و دیوار می‌ریزد اما اینجا تجویزی درکار نیست نه فقط به این سبب که نگارنده جایگاهی برای تجویز ندارد، به این سبب که اساساً در حوزه عمومی و خصوصاً سیاست باور دارم عمل سیاست‌مدار تابع ضرورت است و نه انتخاب و اختیار درنتیجه تجویز بی‌فایده است.
چه شاه جوانبخت که کورش را به آسوده خفتن فرامی‌خواند و به چشم آبی‌ها باج نمی‌داد چه آن عزیز همیشه مریض که تمارض را سلاح جنگ ساخته بود تا به اسم نفت در جنگ با قدرت مسلم آن روز جهان اعتبار کسب کند و چه امروز که درحالی که مهمترین متحدین‌مان از جمله چین و روسیه درحال مذاکرات فشرده با آمریکا هستند، حالا که مجبور به مذاکره شده‌ایم، پافشاری ما بر این است که مذاکره فقط غیرمستقیم باشد، همه و همه تلاش‌هایی است که سیاستمدار برای کسب و حفظ قدرت مناسب می‌داند و هر موضع و تصمیم دیگری را موجب کاهش قدرتش می‌پندارد و به همین سبب چنین میکند و چنان نمیکند. حتی اگر کاری که می‌کند را هملتیزم بنامیم. نتیجه این خواهد بود که تا وقتی که کاری که می‌کند، اثر میبخشد، درقدرت می‌ماند، درعین حال که هیچ راه حل و درمانی هم ابدی نیست، روزی که پاسخ‌های همیشگی بالاخره پذیرفتنی نباشد هم فرامی‌رسد. برای همین بقا فقط شایسته نهادی‌است که قدرت تغییر و تصمیم مناسب را داشته‌باشد، حتی اگر تغییر در حد حذف و اضافه ستون‌های ساختمان اصلی در زمان مناسب باشد. اما اگر فقط و فقط بحث بقای ستونی از ستون‌ها باشد نه حفظ کلی ساختار، زمان پایان بالاخره فرا می‌رسد. نمونه مثال را می‌توان در فرانسه و انگلستان دو حکومت سلطنتی دید که حکومت انگلستان از منشور کبیر پرنس جان حدود هشتصد سال تغییرات اساسی اما بطئی را تجربه کرده و بقا حکومت را به حفظ قدرت حاکم ترجیح داده است و همچنان برقراراست درحالی که سلطنت‌های فرانسه به حفظ قدرت حاکم به جای بقا کلیت نظام اصرار داشته اند و سرنوشتی متفاوت را تجربه کرده اند.
فراموش نکنیم در وضعی که بقا قدرت حاکم بر حفظ نظام ترجیح داده شده، همه نمونه‌هایی که برای سقوط حکومت‌ها می‌توان به خاطر آورد عمدتاً دارای دو مولفه‌هستند، اول تا زمانی که اوضاع خوب پیش رفته است دقیقاً همان مواضعی که نهایتاً موجب سقوط شده‌است، ضامن قدرت حاکم بوده‌است، دوم هر اقدام دیگری، لااقل از اقدامات پیشنهادی تاریخ‌نگاران زودتر موجب سقوط کلی یا کاهش عمده قدرت می‌شده‌است و به همین سبب در دستور کار قرار نگرفته است.
نکته آخر این که از منظر "ضرورت" سیاست بیش از هر منظر دیگری معنادار و احتمالا موجه است.
پ.ن: اصطلاح هملتیزم را جناب دکتر فرشید ابراهیمیان در مقاله "هملتیزم در آثار چخوف" ساخته است و از ایشان آموخته‌ام.
#محمد_شعله‌سعدی
@ayarenaghd
👍113👌2💘2👎1
خبری خوب برای دوستداران اندیشه
دکتر احمد بستانی که پیش تر با وی گفت وگوهایی درباره فدرالیسم داشتیم اقدام به تاسیس یک کانال مستقل کرده که مقالات و گفت وگوهایشان را در آنجا منتشر میکند. دکتر بستانی از دانشمندان ایران دوست است و تلمذ در حضورش فرصتی مغتنم است که نبایست از دست داد.
آدرس کانال دکتر بستانی:👇👇
https://www.tg-me.com/DrBostani
👍54
ایدئولوژی، ترور وبنیادگرای دینی
نواب صفوی درخانواده‌ای مذهبی زاده شد. برای تحصیلات به هنرستان صنعتی آلمان رفت. حمیدشوکت معتقد است این هنرستان و آموزه‌هایی که درآن فراگرفت تاثیر زیادی براندیشه‌های وی گذاشت گو اینکه اولین فعالیت جدی اجتماعیش در تبلیغ دینی را با شهاب پوری شروع کرد که پیشتر نویسنده نشریه ایران باستان و از طرفداران سخت آلمان بود. هنرستان را رها و چندسالی به نجف برای تحصیل علوم دینی رفت اگرچه درس چندانی نخواند. پس از بازگشت به ایران در دانشکده الهیات اسم نوشت و توصیه نامه‌ای ازمحمودطالقانی برای ثبت نام درآنجا گرفت. پس ازانتشار کتب کسروی ابتدا به مباحثه با وی در دفتر نشریه پرچم پرداخت و آنگاه که از اقناع وی ناامید شد تصمیم به ترور وی گرفت و این تصمیم را بادوستانش عملی کرد. کتابچه‌ای به نام رهنمای حقایق منتشر کرد که درآنجا برنامه حکومت اسلامی راشرح داده بود: اعدام قماربازان، ممنوعیت سینما وتئاتر ورمان و موسیقی، و رادیو و کافه و قهوه خانه براساس شرع مقدس بایست سامان یابد. دومین ترور وی و یارانش ترور هژیر بود. سومین آنها ترور رزم آرا بود که تصمیم آن پیشتر در جلسه‌ای با حضورنمایندگان جبهه ملی و نماینده مصدق و نماینده کاشانی گرفته شد. یکی ازبرنامه‌های گروهش جذب چاقوکشان و لاتهای تهران بود. به واسطه آنها از مردم باج گرفته وخرج گروه را تامین میکرد. وقتی بااعتراض روبه رو شد گفت ما اینهارا قرض میگیریم برای حکومت علوی. وقتی حکومت راتشکیل دادیم این قرضها را پس می‌دهیم. افراطهایش به گونه‌ای بود که حتی آیت الله بروجردی هم به رویارویی با وی پرداخت و طلبه‌های فدائیان اسلام را از قم بیرون کرد. به همراه آیت الله کاشانی اولین گردهمایی درحمایت ازفلسطین را تشکیل داد و چندسال بعد به کنفرانس اسلامی فلسطین در اردن رفت ودرکنار سیدقطب و سوکارنو به ایرادسخنرانی پرداخت. اخوان المسلمین هم ازوی دعوت به عمل آوردند برای بازدید ازمصر. در سال ۳۴ یکی از مریدانش را که بی‌سواد بود ترغیب به ترور علا کرد. به وی گفت: اگرکشته شدی در راه خدا شهید شدی و اگر زنده ماندی نگو اسلحه را ازمن گرفته‌ای! بالاخره حکومت نواب و یارانش را دستگیر و چندماه بعد تیرباران کرد. سپهبدمحسن مبصر می‌گوید به عنوان آخرین درخواست ازمن خواسته بود یکی ازیاران نوجوانش را به سلول وی ببرم که مشخص شد با وی لواط میکرده است. البته این ادعا توسط منبع دیگری تایید نشده. مظفربقایی ومحمدزهری نقل میکنند که در لحظات آخربسیار ترسیده بوده والتماس بسیارکرده. نواب راهی را بنیان گذاشت که ترور را مجاز و خودسری را مشروع جلوه میداد.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
👍36🤬71👎1
💩42🤬6😈32🤣1
2025/10/25 18:59:54
Back to Top
HTML Embed Code: