گُندهدوزی با لباسهای ژنده:
یکی از دوستان فرازهایی از سخنرانی "دکتر" محسن رنانی را برایم همرسانی کرد و نظرم را به عنوان جراح مغز و اعصاب جویا شد. نامش را تاکنون نشندیده بودم. قدری جستجو نمودم، دیدم گویا دکترای اقتصاد دارد، اما تخصصش ژاژخایی در همه عرصههاست و در بساطش از نرینگی میمون حبشی تا سنگ خارای کوههای آند یافت میشود.
این جناب مدعی شده است که کورتکس مغز اروپاییان از آسیاییها ضخیمتر بوده و این کلفتی جنس دلیل برتری قابلیتهای ذهنی ساکنان قاره سبز میباشد.
چند نکتهای به اختصار جهت اطلاعرسانی مخاطبان این مجموعه مینگارم. نیت پاسخدهی به مهملات این شخص نیست، زیرا در فاضلاب نادانی خود غرقه است و هندوانههایی که فرقه اصلاحات زیر بغل وی جای دادهاند به ژرفای عمیقتری کشانیده شده است.
یکم: قریب دو دهه است که به ضرس قاطع نظریه تکاملی متفاوت اروپاییان امروزی از ساکنان آسیا و آفریقا مطرود گردیده. امروزه میدانیم که گونه انسان نئاندرتال حدود ۴۰ تا ۳۵ هزار سال پیش، منقرض شدند و هیچ گونه انسانی دیگری از آنها تکامل نیافت. در واقع ما انسانهای امروزی، گونه انسان عاقل یا هومو ساپیانس، به مانند هومو نئاندرتال یا هومو هایدلبرگ از جد مشترکمان یعنی هومو ارکتوس منشا گرفتهایم. اجداد اولیه ما انسانهای خردمند در بازده زمانی بین ۵۰۰ تا ۲۰۰ هزار سال پیش آفریقا را به قصد سرزمینهای دیگر ترک کردند. یعنی تمامی گونه انسانی که امروزه زندگی میکنند، فارق از نژاد و رنگ اجدادی مشترک داشتند.
دوم: آنچه که ما انسانهای خردمند را بر پریماتهای متاخر (مانند گوریل، شامپانزه یا اورانگوتان) برتری اصلی میبخشد، تکامل ویژه دستها و کورتکس حرکتی کاملا تخصصی دست و همچنین ساختار منحصر به فرد حنجره و عصب راجعه حنجره میباشند. به لطف این دو گام سترگ در تکامل است که ما میتوانیم سخن بگوییم و با دستهایمان قادر به انجام حرکات ظریف باشیم.
سوم: کورتکس خاکستری و هستههای عمقی مغز در واقع اتاق فرمان ما هستند و کورتکس سفید که فقط از الیاف عصبی تشکیل میابد نامهرسان اتاق فرمان است. مغز انسان خردمند در قیاس با سایر پریماتها چین و شکنجهایی بسیار پیچیده و عمیقتری دارد، که ما را قادر میسازد ساز بنوازیم و ترانه بخوانیم و دور هم جمع شویم و راجع به ترانهسرا شايعات پراکنیم و از ابزاری که اجداد دورمان با سنگ و استخوان ساختند تا امروز روز به چنین تکنولوژی غولآسایی برسد، بهره بریم.
چهارم: ضخامت کورتکس در قیاس با پیچیدگی چین و شکنجها اهمیت اساسی ندارد. مضاف بر آن مطالعات MRI بر روی مغز صدها میلیون انسان، از زمان استفاده درمانی-تشخیصی آن، هیچگونه تفاوت بنیادین در ساختار مغزی نژادهای مختلف نشان نداده است.
این ادعای مضحک جناب دکتر اقتصاددان نه تنها هیچ بنیه علمی ندارد، بلکه ضخامت کورتکس اساسا ارتباطی با برتری قابلیتهای ذهنی ندارد
#محمدعلی_صنعتی
@ayarenaghd
یکی از دوستان فرازهایی از سخنرانی "دکتر" محسن رنانی را برایم همرسانی کرد و نظرم را به عنوان جراح مغز و اعصاب جویا شد. نامش را تاکنون نشندیده بودم. قدری جستجو نمودم، دیدم گویا دکترای اقتصاد دارد، اما تخصصش ژاژخایی در همه عرصههاست و در بساطش از نرینگی میمون حبشی تا سنگ خارای کوههای آند یافت میشود.
این جناب مدعی شده است که کورتکس مغز اروپاییان از آسیاییها ضخیمتر بوده و این کلفتی جنس دلیل برتری قابلیتهای ذهنی ساکنان قاره سبز میباشد.
چند نکتهای به اختصار جهت اطلاعرسانی مخاطبان این مجموعه مینگارم. نیت پاسخدهی به مهملات این شخص نیست، زیرا در فاضلاب نادانی خود غرقه است و هندوانههایی که فرقه اصلاحات زیر بغل وی جای دادهاند به ژرفای عمیقتری کشانیده شده است.
یکم: قریب دو دهه است که به ضرس قاطع نظریه تکاملی متفاوت اروپاییان امروزی از ساکنان آسیا و آفریقا مطرود گردیده. امروزه میدانیم که گونه انسان نئاندرتال حدود ۴۰ تا ۳۵ هزار سال پیش، منقرض شدند و هیچ گونه انسانی دیگری از آنها تکامل نیافت. در واقع ما انسانهای امروزی، گونه انسان عاقل یا هومو ساپیانس، به مانند هومو نئاندرتال یا هومو هایدلبرگ از جد مشترکمان یعنی هومو ارکتوس منشا گرفتهایم. اجداد اولیه ما انسانهای خردمند در بازده زمانی بین ۵۰۰ تا ۲۰۰ هزار سال پیش آفریقا را به قصد سرزمینهای دیگر ترک کردند. یعنی تمامی گونه انسانی که امروزه زندگی میکنند، فارق از نژاد و رنگ اجدادی مشترک داشتند.
دوم: آنچه که ما انسانهای خردمند را بر پریماتهای متاخر (مانند گوریل، شامپانزه یا اورانگوتان) برتری اصلی میبخشد، تکامل ویژه دستها و کورتکس حرکتی کاملا تخصصی دست و همچنین ساختار منحصر به فرد حنجره و عصب راجعه حنجره میباشند. به لطف این دو گام سترگ در تکامل است که ما میتوانیم سخن بگوییم و با دستهایمان قادر به انجام حرکات ظریف باشیم.
سوم: کورتکس خاکستری و هستههای عمقی مغز در واقع اتاق فرمان ما هستند و کورتکس سفید که فقط از الیاف عصبی تشکیل میابد نامهرسان اتاق فرمان است. مغز انسان خردمند در قیاس با سایر پریماتها چین و شکنجهایی بسیار پیچیده و عمیقتری دارد، که ما را قادر میسازد ساز بنوازیم و ترانه بخوانیم و دور هم جمع شویم و راجع به ترانهسرا شايعات پراکنیم و از ابزاری که اجداد دورمان با سنگ و استخوان ساختند تا امروز روز به چنین تکنولوژی غولآسایی برسد، بهره بریم.
چهارم: ضخامت کورتکس در قیاس با پیچیدگی چین و شکنجها اهمیت اساسی ندارد. مضاف بر آن مطالعات MRI بر روی مغز صدها میلیون انسان، از زمان استفاده درمانی-تشخیصی آن، هیچگونه تفاوت بنیادین در ساختار مغزی نژادهای مختلف نشان نداده است.
این ادعای مضحک جناب دکتر اقتصاددان نه تنها هیچ بنیه علمی ندارد، بلکه ضخامت کورتکس اساسا ارتباطی با برتری قابلیتهای ذهنی ندارد
#محمدعلی_صنعتی
@ayarenaghd
👍31👏8❤5👎2👌1
باغ بیثمر، درسایه آرمانها
دهمخرداد سالروز درگذشت مهندس عزت الله سحابی است. سحابی در خانوادهای مذهبی متولد شد و پدرش یکی از متشرعین مکلا بود. خیلی زود وارد فعالیت سیاسی شد و گام در راه پدرش، یدالله گذاشت. درعنفوان جوانی به توصیه پدر قصد ازدواج کرد و مهدی بازرگان خواهرزادهاش رابه وی معرفی نمود. ازاول با زری خانم عطایی مشاجرهای برسر حجاب داشت چرا که همسرش حجاب نمیگذارد و او اصرار برمحجبه بودنش داشت. زمانی را با گروه فدائیان اسلام و نواب گذراند و ازجلسه تصمیم گیری قتل رزم آرا با حضرات جبهه ملی سخن گفته است. پس از ۲۸ مرداد نشریه گنج شایگان منتشر نمود که درسرمقالهای به انجمن ایران و آمریکا اعتراض نمود وخواستار برچیده شدن آن شد چرا که این انجمن را ادامه دهنده راه مبلغین مسیحی میدانست که با شراب و زن به اغوای مسلمین میپرداختند. چندصباحی به زندان افتاد. پس ازفوت آیت الله بروجردی درتماسی با دکترصدیقی خواهان صدور پیام تسلیتی ازسوی آنان شد که دکترصدیقی درجواب میگوید: مذهب و سیاست از هم سوا هستند. به همراه بازرگان وطالقانی وپدرش ازموسسین نهضت آزادی بود. ازتشنج جلسات اولیه نهضت برسر عضویت بانوان دراین تشکیلات ومخالفت امثال طالقانی وپدرش با آن گفته است. ازجریانات سال ۴۲ حمایت کرد. درزندان برازجان بازرگان به وی امرمیکند بر روی نظریات اقتصادی اسلام کارکند تا تطابق آنها را با سوسیالیسم بیان کند و اواز کتاب"علی صوت العداله الانسانیه"اثر متفکرچپ گرای لبنانی برای اثبات همخوانی سوسیالیسم واسلام استفاده کرد. به همراه بازرگان از حمایت کنندگان اولیه گروه مجاهدین خلق بود. پس ازانقلاب به عضویت شورای انقلاب درآمد وهمینطور وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه شد. یکی از اولین کارهایش مصادره اموال ۵۳ نفر ازصنعتگران و کارآفرینان بود و توجیهش این بود: پای امپریالیسم را به کشور بازکرده بودند! به مانند دیگر رفقایش به تدریج از عرصه قدرت حذف شد. با بازرگان هم دچار زاویه شد و از نهضت آزادی استعفا کرد و بعدها شورای فعالان ملی مذهبی را تشکیل داد. سال ۶۹ به رفیق و یار قدیمش، هاشمی رفسنجانی نامه نگاشت که باعث دستگیری وی شد. در دهه هفتاد نشریه ایران فردا را تاسیس نمود تا نظریات چپ گرایانه خودش و رفقایش را درآنجا نشر دهد. بعدازکنفرانس برلین هم به زندان افتاد و پس از ۸۸ هم دوباره بازجویی شد. عزت سحابی عمری را با تندروترین نیروهای سیاسی و مذهبی همکاری نمود. از اقداماتش ابراز پشیمانی نکرد. درعرصه اقتصاد یک چپ به تمام معنا بود و معتقد به مداخله تام و دولت درعرصه اقتصاد. درزمینه آزادی های اجتماعی یک مرتجع صادق بود. میراث سیاسی که از خود برجای گذاشت جز خسران برای ایران حاصلی در بر نداشت.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
دهمخرداد سالروز درگذشت مهندس عزت الله سحابی است. سحابی در خانوادهای مذهبی متولد شد و پدرش یکی از متشرعین مکلا بود. خیلی زود وارد فعالیت سیاسی شد و گام در راه پدرش، یدالله گذاشت. درعنفوان جوانی به توصیه پدر قصد ازدواج کرد و مهدی بازرگان خواهرزادهاش رابه وی معرفی نمود. ازاول با زری خانم عطایی مشاجرهای برسر حجاب داشت چرا که همسرش حجاب نمیگذارد و او اصرار برمحجبه بودنش داشت. زمانی را با گروه فدائیان اسلام و نواب گذراند و ازجلسه تصمیم گیری قتل رزم آرا با حضرات جبهه ملی سخن گفته است. پس از ۲۸ مرداد نشریه گنج شایگان منتشر نمود که درسرمقالهای به انجمن ایران و آمریکا اعتراض نمود وخواستار برچیده شدن آن شد چرا که این انجمن را ادامه دهنده راه مبلغین مسیحی میدانست که با شراب و زن به اغوای مسلمین میپرداختند. چندصباحی به زندان افتاد. پس ازفوت آیت الله بروجردی درتماسی با دکترصدیقی خواهان صدور پیام تسلیتی ازسوی آنان شد که دکترصدیقی درجواب میگوید: مذهب و سیاست از هم سوا هستند. به همراه بازرگان وطالقانی وپدرش ازموسسین نهضت آزادی بود. ازتشنج جلسات اولیه نهضت برسر عضویت بانوان دراین تشکیلات ومخالفت امثال طالقانی وپدرش با آن گفته است. ازجریانات سال ۴۲ حمایت کرد. درزندان برازجان بازرگان به وی امرمیکند بر روی نظریات اقتصادی اسلام کارکند تا تطابق آنها را با سوسیالیسم بیان کند و اواز کتاب"علی صوت العداله الانسانیه"اثر متفکرچپ گرای لبنانی برای اثبات همخوانی سوسیالیسم واسلام استفاده کرد. به همراه بازرگان از حمایت کنندگان اولیه گروه مجاهدین خلق بود. پس ازانقلاب به عضویت شورای انقلاب درآمد وهمینطور وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه شد. یکی از اولین کارهایش مصادره اموال ۵۳ نفر ازصنعتگران و کارآفرینان بود و توجیهش این بود: پای امپریالیسم را به کشور بازکرده بودند! به مانند دیگر رفقایش به تدریج از عرصه قدرت حذف شد. با بازرگان هم دچار زاویه شد و از نهضت آزادی استعفا کرد و بعدها شورای فعالان ملی مذهبی را تشکیل داد. سال ۶۹ به رفیق و یار قدیمش، هاشمی رفسنجانی نامه نگاشت که باعث دستگیری وی شد. در دهه هفتاد نشریه ایران فردا را تاسیس نمود تا نظریات چپ گرایانه خودش و رفقایش را درآنجا نشر دهد. بعدازکنفرانس برلین هم به زندان افتاد و پس از ۸۸ هم دوباره بازجویی شد. عزت سحابی عمری را با تندروترین نیروهای سیاسی و مذهبی همکاری نمود. از اقداماتش ابراز پشیمانی نکرد. درعرصه اقتصاد یک چپ به تمام معنا بود و معتقد به مداخله تام و دولت درعرصه اقتصاد. درزمینه آزادی های اجتماعی یک مرتجع صادق بود. میراث سیاسی که از خود برجای گذاشت جز خسران برای ایران حاصلی در بر نداشت.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
👍36💩7❤6👎3👏3👌2
آن روز فرمان آتش، این روز فرمان سکوت
ریشه پانزده خرداد ۴۲ به ماهها قبل باز میگردد. اصلاحات ارضی، انقلاب سفید و اصلاحات بنیادینی که حاکمیت وقت درصددانجام آن بود. به واسطه این اصلاحات بخشهایی ازجامعه به صف مخالفین دولت پیوستند. ملاکین، بخشی ازخوانین و روحانیون. شورش و غائله فارس توسط رستم و شهبازی ازخوانین ممسنی درسال ۴۱ شروع شد و حمایت بعضی روحانیون چون طالقانی را به همراه داشت. بخشی ازصنف روحانیت هم با اصلاحات ارضی و هم با آزادی زنان و حق رای آنان به مخالفت شدید برخاستند. برنامه ریزی شده بود درماه رمضان دست به تظاهراتی بزنند. سپهبد محسن هاشمی نژاد فرمانده گاردشاهنشاهی از تظاهرات در شب ۱۰ خرداد حکایت میکند که تظاهرکنندگان به سمت کاخ حرکت کردند اما با حضورگارد متفرق شدند. در روز ۱۵ خرداد تظاهراتی درتهران و چندشهر دیگر برگزارشد. تظاهرات تهران عمدتا درحوالی بازاربود به رهبری طیب حاج رضایی. طیب ازگنده لاتهای معروف تهران وصاحب چندشیرهکش خانه بود و همینطور پرونده قتل نفس درکارنامه داشت. درآن روز معترضین به آتش زدن کتابخانه عمومی سنگلج، بانکها و مشروب فروشیها پرداختند و بنا برگفته داریوش همایون بر روی زنان بیحجاب هم اسیدپاشیدند. ازهمین روی همایون آن جنبش را جنبشی ضدتجدد مینامد. ولی تظاهرات با مدیریت بحرانِ قاطع علم تا ظهر برچیده شد.عالیخانی ازجلسه هیئت دولت درعصر آن روزمیگوید که: علم فوق العاده آرام، خندان وشوخ ترازهمیشه بود ورفتارش نشان میداد آدمی است که دریک مرحله بحرانی اهل تسلط برجریانات است. شاه همان روز از علم جویا میشود که اگرتظاهرات فردا ادامه پیدا کرد چه کنیم. که علم میگوید فلان چیز اعلی حضرت را وزن میکنم اگرسنگین بود پدرشان را درمیاورم اگر نه که با اولین پرواز فرارخواهم کرد! پس ازختم غائله کمیسیون سه نفری متشکل از وزیراقتصاد، کشور و دادگستری تشکیل میشود برای جبران خسارات به مردم و تعیین مقرری برای خانواده کشته شدگان و تامین خرج تحصیل فرزندان آنها تا پایان دانشگاه. درآن روز تیمسار نصیری و اویسی دربرخورد با تظاهرات بسیارباکفایت عمل کردند. در خرداد آن سال حکومت وقت باقاطعیت با تظاهرات برخاست و غائله را درچند روز مدیریت کرد.ولی همان حکومت درسال ۵۷ نتوانست از پس بحران بربیاید. مهمترین دلیلی که بدان پرداختند دریک عبارت است: ضعف اراده حکام. آن روز خواستند و درسالهای انقلاب نخواستند. سپهبدهاشمی نژادمیگوید در ۵۷ ارتش به دلیل عدم دستورات روشن توان مقابله را ازدست داده بود و این دقیقا برخلاف سال ۴۲ بود که کسی چون علم بادستوراتی قاطع به مقابله به معترضین برخاست.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
ریشه پانزده خرداد ۴۲ به ماهها قبل باز میگردد. اصلاحات ارضی، انقلاب سفید و اصلاحات بنیادینی که حاکمیت وقت درصددانجام آن بود. به واسطه این اصلاحات بخشهایی ازجامعه به صف مخالفین دولت پیوستند. ملاکین، بخشی ازخوانین و روحانیون. شورش و غائله فارس توسط رستم و شهبازی ازخوانین ممسنی درسال ۴۱ شروع شد و حمایت بعضی روحانیون چون طالقانی را به همراه داشت. بخشی ازصنف روحانیت هم با اصلاحات ارضی و هم با آزادی زنان و حق رای آنان به مخالفت شدید برخاستند. برنامه ریزی شده بود درماه رمضان دست به تظاهراتی بزنند. سپهبد محسن هاشمی نژاد فرمانده گاردشاهنشاهی از تظاهرات در شب ۱۰ خرداد حکایت میکند که تظاهرکنندگان به سمت کاخ حرکت کردند اما با حضورگارد متفرق شدند. در روز ۱۵ خرداد تظاهراتی درتهران و چندشهر دیگر برگزارشد. تظاهرات تهران عمدتا درحوالی بازاربود به رهبری طیب حاج رضایی. طیب ازگنده لاتهای معروف تهران وصاحب چندشیرهکش خانه بود و همینطور پرونده قتل نفس درکارنامه داشت. درآن روز معترضین به آتش زدن کتابخانه عمومی سنگلج، بانکها و مشروب فروشیها پرداختند و بنا برگفته داریوش همایون بر روی زنان بیحجاب هم اسیدپاشیدند. ازهمین روی همایون آن جنبش را جنبشی ضدتجدد مینامد. ولی تظاهرات با مدیریت بحرانِ قاطع علم تا ظهر برچیده شد.عالیخانی ازجلسه هیئت دولت درعصر آن روزمیگوید که: علم فوق العاده آرام، خندان وشوخ ترازهمیشه بود ورفتارش نشان میداد آدمی است که دریک مرحله بحرانی اهل تسلط برجریانات است. شاه همان روز از علم جویا میشود که اگرتظاهرات فردا ادامه پیدا کرد چه کنیم. که علم میگوید فلان چیز اعلی حضرت را وزن میکنم اگرسنگین بود پدرشان را درمیاورم اگر نه که با اولین پرواز فرارخواهم کرد! پس ازختم غائله کمیسیون سه نفری متشکل از وزیراقتصاد، کشور و دادگستری تشکیل میشود برای جبران خسارات به مردم و تعیین مقرری برای خانواده کشته شدگان و تامین خرج تحصیل فرزندان آنها تا پایان دانشگاه. درآن روز تیمسار نصیری و اویسی دربرخورد با تظاهرات بسیارباکفایت عمل کردند. در خرداد آن سال حکومت وقت باقاطعیت با تظاهرات برخاست و غائله را درچند روز مدیریت کرد.ولی همان حکومت درسال ۵۷ نتوانست از پس بحران بربیاید. مهمترین دلیلی که بدان پرداختند دریک عبارت است: ضعف اراده حکام. آن روز خواستند و درسالهای انقلاب نخواستند. سپهبدهاشمی نژادمیگوید در ۵۷ ارتش به دلیل عدم دستورات روشن توان مقابله را ازدست داده بود و این دقیقا برخلاف سال ۴۲ بود که کسی چون علم بادستوراتی قاطع به مقابله به معترضین برخاست.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
👍21❤5😢4👌2😁1💩1
سیاستهای حمایتی و فساد
وزیر جدید اقتصاد که نابغه زمانه توصیف شدهاست فرمودهاست "فعلاً بورس نیازی به حمایت ندارد". تا کی وقت آن برسد و باز به تنظیمات کارخانه برگردند.
آنچه سیاستهای حمایتی میخوانند چیزی نیست غیراز دست کردن در جیب ملت به نفع تعدادی سرمایهدار رانتی رفاقتی. البته انواع دلیل تراشیها را هم با خود دارند. اما مگر میشود سرمایهدار بد باشد؟
یادمان نرود تنها منتقد سرمایهداری کمونیستها نیستند، حامیان بازار آزاد هم منتقد سرمایهداریند. کمونیستها منتقد هرگونه سرمایهداریاند، اما حامیان بازار آزاد، منتقد سرمایهداری رانتی، دولتی، غیررقابتی، رفاقتی و..هستند و مهمترین عامل شکلگیری سرمایهداری رانتی مداخلات دولتیاست.
دخالت دولت در بازار باعث برهم خوردن توازن میشود و دیگر قاعده عرضه و تقاضا مبنای ارزیابی کالا نخواهدبود، چراکه حمایت دولت از یکی از بازارهای سرمایه باعث میشود این بازار بازدهی مثبت غیرواقعی پیدا کند که این بازدهی نتیجه اقبال مصرفکننده به آن نیست در نتیجه کالا با قیمتی بیش از قیمت واقعیش ارزیابی میشود، حمایت دولتی هم غیردائمی و ناگزیر مقطعی است و به محض پایان یافتن ارزش کالا به سبب آثار روانی حتی به کمتر از قیمت واقعی پیش از مداخله دولتی سقوط خواهد کرد.
هرکسی در این بازار در مقطع حمایت وارد شود و موفق نشود قبل از پایان مقطع خارج شود، مغبون میشود، حال آنکه عدم دخالت دولت در یک بازار باعث میشود بازدهی آن واقعی باشد و شخصی که سرمایهاش را وارد آن بازار میکند اگر متکی به تحلیل منطقی باشد، با تحلیل صحیح منتفع و با تحلیل غلط متضرر شود. این همان مدل خانه خراب شدن سرمایهگذاران بورس در ایراناست.
دخالت دولت علاوه بر اینکه نهایتاً به زیان مردماست خیانت به دانایی و موجد فساد هماست. چرا که باعث میشود ملاحظهای غیر از محاسبه منطقی و عقلانی سود و زیان براساس دادههای واقعی ملاک موفقیت بشود و اینجا است که "اطلاعات از پس پرده" مهمترین مبنای انتفاع میشود و اطلاعات فروشی از تصمیمهای پشت پرده شغل شاغل پردهداران سیاستساز میگردد.
هرقدر کشور ثروتمندتر باشد، خصوصاً اگر ثروت ناشی از دستاندازی به منابع باشد و نه تولید کالا و عرضه خدمات، دخالتهای دولتی فساد بزرگتری ایجاد میکند و فاسدان بیشتر انگیزه و امکان مییابند نیروها و نهادهای سیاسی، تقنینی، نظامی، امنیتی را برای استمرار شرایطی که ضامن منافعشان است بهخدمت بگیرند. تا نهایتاً به جایی برسیم که دولت به جای خدمت به مردم کارگزار فاسدان گردد و به جای آنکه جرم و جنایت حاشیهای بر صحت و درستکاری و قاعدهمندی باشد، برعکس درستکاری، پاکدستی و... حاشیهای بر اصل جرم و جنایت و فساد باشد.
باغداران کرم خراط را میشناسند، آفتیاست که به شاخههای نازک درخت حمله میکند. همان ابتدای حمله شاخه نازک آسیب دیده را میتوان برید و سوزاند و درخت را نجات داد. اما اگر آفت فرصت یابد، وارد شاخه نازک شده کم کم پایین میرود تا به تنه و ریشه درخت برسد، کم کم کرم خراط از یک متجاوز به صاحبخانه تبدیل میشود و چندی بعد درخت تناور فرو میافتد.
پ.ن:
یادداشت "تهدید امنیتی "خودکفایی" و "حمایت از تولید ملی"" که در کانال تلگرامی عیارنقد منتشر شدهاست با این مطلب همپوشانی موضوعی دارد و مطالعه آن ممکناست مفید واقعشود.
#محمد_شعلهسعدی
@ayarenaghd
وزیر جدید اقتصاد که نابغه زمانه توصیف شدهاست فرمودهاست "فعلاً بورس نیازی به حمایت ندارد". تا کی وقت آن برسد و باز به تنظیمات کارخانه برگردند.
آنچه سیاستهای حمایتی میخوانند چیزی نیست غیراز دست کردن در جیب ملت به نفع تعدادی سرمایهدار رانتی رفاقتی. البته انواع دلیل تراشیها را هم با خود دارند. اما مگر میشود سرمایهدار بد باشد؟
یادمان نرود تنها منتقد سرمایهداری کمونیستها نیستند، حامیان بازار آزاد هم منتقد سرمایهداریند. کمونیستها منتقد هرگونه سرمایهداریاند، اما حامیان بازار آزاد، منتقد سرمایهداری رانتی، دولتی، غیررقابتی، رفاقتی و..هستند و مهمترین عامل شکلگیری سرمایهداری رانتی مداخلات دولتیاست.
دخالت دولت در بازار باعث برهم خوردن توازن میشود و دیگر قاعده عرضه و تقاضا مبنای ارزیابی کالا نخواهدبود، چراکه حمایت دولت از یکی از بازارهای سرمایه باعث میشود این بازار بازدهی مثبت غیرواقعی پیدا کند که این بازدهی نتیجه اقبال مصرفکننده به آن نیست در نتیجه کالا با قیمتی بیش از قیمت واقعیش ارزیابی میشود، حمایت دولتی هم غیردائمی و ناگزیر مقطعی است و به محض پایان یافتن ارزش کالا به سبب آثار روانی حتی به کمتر از قیمت واقعی پیش از مداخله دولتی سقوط خواهد کرد.
هرکسی در این بازار در مقطع حمایت وارد شود و موفق نشود قبل از پایان مقطع خارج شود، مغبون میشود، حال آنکه عدم دخالت دولت در یک بازار باعث میشود بازدهی آن واقعی باشد و شخصی که سرمایهاش را وارد آن بازار میکند اگر متکی به تحلیل منطقی باشد، با تحلیل صحیح منتفع و با تحلیل غلط متضرر شود. این همان مدل خانه خراب شدن سرمایهگذاران بورس در ایراناست.
دخالت دولت علاوه بر اینکه نهایتاً به زیان مردماست خیانت به دانایی و موجد فساد هماست. چرا که باعث میشود ملاحظهای غیر از محاسبه منطقی و عقلانی سود و زیان براساس دادههای واقعی ملاک موفقیت بشود و اینجا است که "اطلاعات از پس پرده" مهمترین مبنای انتفاع میشود و اطلاعات فروشی از تصمیمهای پشت پرده شغل شاغل پردهداران سیاستساز میگردد.
هرقدر کشور ثروتمندتر باشد، خصوصاً اگر ثروت ناشی از دستاندازی به منابع باشد و نه تولید کالا و عرضه خدمات، دخالتهای دولتی فساد بزرگتری ایجاد میکند و فاسدان بیشتر انگیزه و امکان مییابند نیروها و نهادهای سیاسی، تقنینی، نظامی، امنیتی را برای استمرار شرایطی که ضامن منافعشان است بهخدمت بگیرند. تا نهایتاً به جایی برسیم که دولت به جای خدمت به مردم کارگزار فاسدان گردد و به جای آنکه جرم و جنایت حاشیهای بر صحت و درستکاری و قاعدهمندی باشد، برعکس درستکاری، پاکدستی و... حاشیهای بر اصل جرم و جنایت و فساد باشد.
باغداران کرم خراط را میشناسند، آفتیاست که به شاخههای نازک درخت حمله میکند. همان ابتدای حمله شاخه نازک آسیب دیده را میتوان برید و سوزاند و درخت را نجات داد. اما اگر آفت فرصت یابد، وارد شاخه نازک شده کم کم پایین میرود تا به تنه و ریشه درخت برسد، کم کم کرم خراط از یک متجاوز به صاحبخانه تبدیل میشود و چندی بعد درخت تناور فرو میافتد.
پ.ن:
یادداشت "تهدید امنیتی "خودکفایی" و "حمایت از تولید ملی"" که در کانال تلگرامی عیارنقد منتشر شدهاست با این مطلب همپوشانی موضوعی دارد و مطالعه آن ممکناست مفید واقعشود.
#محمد_شعلهسعدی
@ayarenaghd
👏7👍2💩1
اخراج مهاجران افغانستانی و مسائل پیش روی
۱ـ اخیراً پروندهای تسخیری با موضوع عضویت در داعش ارجاع شده و درحال دفاع هستم که به نظرم اتهام هم صحیح نیست، متهمین افغانستانی و نوجوان و جواناند و از پاکستان وارد کشور شدهاند نه افغانستان. حدود هزار کیلومتر مرز مشترک با پاکستان و بیش از هشتصد کیلومتر مرز مشترک با افغانستان بدون کمترین موانع عبور و مرور معمول داریم غیر از مرز آبی جنوب که جولانگاه قاچاقبراناست. این غوغای اخراج چه معنایی دارد؟ امروز از شیراز مهاجری را به اردوگاه برای اخراج یا بهاصطلاح رد مرز میفرستند هفته بعد شیرازاست. بدون ساماندهی پایدار مرزها این همه غوغای اخراج مهاجرین هیاهوی بسیار برای هیچ نیست؟ باز و طبق معمول یک موضوع انحرافی مطرح شده تا اصل موضوع یا راه حل صحیح مسکوت بماند.
۲ـ افغانستانیها نیروی کار بسیار توانمندی هستند، حذف آنها از بازار کار ایران خصوصاً حوزه ساخت و ساز تاثیر چشمگیری بر بازار کار خصوصاً مستغلات خواهدداشت که همین الان هم دچار رکود شدیداست. رکود، ناشی از عجز مصرفکننده از پرداخت قیمت کالایی چنین ضروریاست، حذف نیرویکار، تولید مسکن را گرانتر، عجز مصرفکننده را بیشتر و رکود این بازار را شدیدتر خواهدکرد. بقیه مشاغلی که نیروی کارش را افغانستانیها تامین میکنند هم چنین شرایطی خواهدداشت تحقیقی در این زمینه قبل از "سیاست جدید کشتنیان" صورت گرفتهاست؟
۳ـ مهمترین تهدید مجاور ما طالباناست، با زرادخانهای پایان ناپذیر از تسلیحات نظامی باقی مانده آمریکاییها. انتقال چند میلیون افغانستانی به افغانستان دو کارکرد فوری دارد. نفرتی به حق یا نابهحق برای مهاجرین اخراجی و بحران معیشتی و امنیتی برای حاکمان فعلی، که باید راهحلی فوری برای آن بیابند.
۴ـ همین گروه بزرگ اخراجی دردمند و فاقد هرنوع ممر درآمد در افغانستان، بالاترین ظرفیت پیوستن به ارتش طالبان را دارند. درست همین امروز که چند ده فرمانده عالی رتبه نظامی، صدها پایگاه نظامی پدافندی و موشکی و تعداد قابل توجهی از ناوگان رزمی هوایی را از دست دادهایم و هر لحظه انتظار موج بعدی حمله اسراییل را میکشیم باید وارد این معرکه میشدیم؟ اگر درست مقارن با حملات آتی اسراییل و آمریکا و فعال شدن مکانیزم ماشه لشکر مهاجر اخراجی هم توسط طالبان تجهیز و به سمت ما سرازیر شدند وضع امنیتی مملکت بهتر از الان خواهد بود؟
باری
اخراج بیحساب افغانستانیها غیرانسانی و ستمگرانهاست، ورود بیضابطه آنها که سه سال گذشته تشدیدشده هم خیانت به وطن و دارای پیامدهای واقعی امنیتی. اما بدون ساماندهی مرزها این اخراج، علاوه بربیفایده بودنش که همین حالا هم آشکاراست میتواند به بحران بزرگی هم منجر شود، ضمن آنکه خطر جنگ با طالبان هم امروز از هروقت دیگری واقعیتر است. اگر مرزها به سامان بود و بیحساب مهاجر وارد نشده بود، در سالیان گذشته با مهاجرت زیاد مهاجرین افغانستانی به اروپا بخش قابلتوجهی از مشکل رفع شدهبود. الان هم خطر جنگ با طالبان را داریم و نیروی پیاده ورزیده بیکار و مستعد انتقام برایشان فرستادیم، هم احتمالاً بحران اقتصادی بازار کار از جمله در حوزه ملک و مسکن تشدید خواهدشد و هم با این شیوه اخراج دفعی و قهری سابقه انساندوستی و همسایه پروری چهلساله را مخدوش کردهایم. حالا مقارن با همه این مصائب شدیدترین تحریمها و جنگ علنی و واقعی با اسراییل و آمریکا را هم داریم و این همزمانی اساسا نه تصادفی است، نه نیندیشیده و محاسبه نشده. بگذارید بگذرد تا معلوم شود این هم پروژهای امنیتی بودهاست که از انبان نفوذیها درآمدهاست و به اسم منافع ملی یا حفظ امنیت نظام، مصیبتی فوری را مراد کردهاست که دودش طبق معمول باید به چشم ملت برود، هرچند پیامد دیگری هم درنظر باشد.
#محمد_شعلهسعدی
@ayarenaghd
۱ـ اخیراً پروندهای تسخیری با موضوع عضویت در داعش ارجاع شده و درحال دفاع هستم که به نظرم اتهام هم صحیح نیست، متهمین افغانستانی و نوجوان و جواناند و از پاکستان وارد کشور شدهاند نه افغانستان. حدود هزار کیلومتر مرز مشترک با پاکستان و بیش از هشتصد کیلومتر مرز مشترک با افغانستان بدون کمترین موانع عبور و مرور معمول داریم غیر از مرز آبی جنوب که جولانگاه قاچاقبراناست. این غوغای اخراج چه معنایی دارد؟ امروز از شیراز مهاجری را به اردوگاه برای اخراج یا بهاصطلاح رد مرز میفرستند هفته بعد شیرازاست. بدون ساماندهی پایدار مرزها این همه غوغای اخراج مهاجرین هیاهوی بسیار برای هیچ نیست؟ باز و طبق معمول یک موضوع انحرافی مطرح شده تا اصل موضوع یا راه حل صحیح مسکوت بماند.
۲ـ افغانستانیها نیروی کار بسیار توانمندی هستند، حذف آنها از بازار کار ایران خصوصاً حوزه ساخت و ساز تاثیر چشمگیری بر بازار کار خصوصاً مستغلات خواهدداشت که همین الان هم دچار رکود شدیداست. رکود، ناشی از عجز مصرفکننده از پرداخت قیمت کالایی چنین ضروریاست، حذف نیرویکار، تولید مسکن را گرانتر، عجز مصرفکننده را بیشتر و رکود این بازار را شدیدتر خواهدکرد. بقیه مشاغلی که نیروی کارش را افغانستانیها تامین میکنند هم چنین شرایطی خواهدداشت تحقیقی در این زمینه قبل از "سیاست جدید کشتنیان" صورت گرفتهاست؟
۳ـ مهمترین تهدید مجاور ما طالباناست، با زرادخانهای پایان ناپذیر از تسلیحات نظامی باقی مانده آمریکاییها. انتقال چند میلیون افغانستانی به افغانستان دو کارکرد فوری دارد. نفرتی به حق یا نابهحق برای مهاجرین اخراجی و بحران معیشتی و امنیتی برای حاکمان فعلی، که باید راهحلی فوری برای آن بیابند.
۴ـ همین گروه بزرگ اخراجی دردمند و فاقد هرنوع ممر درآمد در افغانستان، بالاترین ظرفیت پیوستن به ارتش طالبان را دارند. درست همین امروز که چند ده فرمانده عالی رتبه نظامی، صدها پایگاه نظامی پدافندی و موشکی و تعداد قابل توجهی از ناوگان رزمی هوایی را از دست دادهایم و هر لحظه انتظار موج بعدی حمله اسراییل را میکشیم باید وارد این معرکه میشدیم؟ اگر درست مقارن با حملات آتی اسراییل و آمریکا و فعال شدن مکانیزم ماشه لشکر مهاجر اخراجی هم توسط طالبان تجهیز و به سمت ما سرازیر شدند وضع امنیتی مملکت بهتر از الان خواهد بود؟
باری
اخراج بیحساب افغانستانیها غیرانسانی و ستمگرانهاست، ورود بیضابطه آنها که سه سال گذشته تشدیدشده هم خیانت به وطن و دارای پیامدهای واقعی امنیتی. اما بدون ساماندهی مرزها این اخراج، علاوه بربیفایده بودنش که همین حالا هم آشکاراست میتواند به بحران بزرگی هم منجر شود، ضمن آنکه خطر جنگ با طالبان هم امروز از هروقت دیگری واقعیتر است. اگر مرزها به سامان بود و بیحساب مهاجر وارد نشده بود، در سالیان گذشته با مهاجرت زیاد مهاجرین افغانستانی به اروپا بخش قابلتوجهی از مشکل رفع شدهبود. الان هم خطر جنگ با طالبان را داریم و نیروی پیاده ورزیده بیکار و مستعد انتقام برایشان فرستادیم، هم احتمالاً بحران اقتصادی بازار کار از جمله در حوزه ملک و مسکن تشدید خواهدشد و هم با این شیوه اخراج دفعی و قهری سابقه انساندوستی و همسایه پروری چهلساله را مخدوش کردهایم. حالا مقارن با همه این مصائب شدیدترین تحریمها و جنگ علنی و واقعی با اسراییل و آمریکا را هم داریم و این همزمانی اساسا نه تصادفی است، نه نیندیشیده و محاسبه نشده. بگذارید بگذرد تا معلوم شود این هم پروژهای امنیتی بودهاست که از انبان نفوذیها درآمدهاست و به اسم منافع ملی یا حفظ امنیت نظام، مصیبتی فوری را مراد کردهاست که دودش طبق معمول باید به چشم ملت برود، هرچند پیامد دیگری هم درنظر باشد.
#محمد_شعلهسعدی
@ayarenaghd
👎30👍10🤮2❤1🔥1🥱1
در هفته گذشته سمپات نه چندان خوشنام یکی از گروههای سیاسی و همسرش جنجالی در شبکههای مجازی به راه انداختند مبنی بر اینکه برای درمان به درمانگاه رجوع کرده و پزشک معالج پس از فهمیدن عقاید سیاسی آنها از درمان آنها امتناع کرده است. اگرچه خیلی زود این ادعایشان مشخص شد نادرست و دروغ بوده ولی به همین مناسبت دکتر محمدعلی صنعتی نوشتهای درباب اخلاق پزشکی نگاشتند که با شما به اشتراک خواهیم گذاشت. دکتر صنعتی دوره عمومی پزشکی را در دانشگاه ایران و تخصص جراحی مغز و اعصاب را در دانشگاه اصفهان گذراندند و سپس به اتریش عزیمت نموده و دوباره به کسب تخصص جراحی مغز و اعصاب و همینطور تراماتولوژی و ارتوپدی نایل آمدند. و اما نوشته دکتر صنعتی:
👇👇👇
@ayarenaghd
👇👇👇
@ayarenaghd
❤10👍4👎1
بررسی یک جنجال پیرامون اخلاق پزشکی
شبکههای اجتماعی مجازی مدت زمان طویلی است که بدل به عرصه هیاهوی بلند آشفتهحالان گردیده. اخیرا فردی بدنام در شبکههای مجازی فارسیزبان، که اندکی تامل در حساب کاربریاش، در پاسخ به منتقدان تنها سلاحش توهینهای هولناک جنسی است، و از وابستگان جریان سیاسی چپ و همینطور اصلاح طلبی میباشد ماجرایی از درگیری لفظی با پزشکی مطرح نمود و جنجالی ساخت. در سطور باقی قصد شفافسازی اذهان عمومی در مساله اخلاق و وظایف پزشکی دارم، وگرنه پاسخ به آن فرد فحاش دونِ شان بنده، این صفحه و خوانندگانش میباشد.
پیش از هر چیز لازم به ذکر است قوانین حرفهای پزشکی بینالمللی است. حال ممکن است در برخی ممالک اندکی چاشنی حکومت را هم افزوده باشند اما رئوس مطلب همان است.
پزشک در خارج از زمان و حیطه تعیین شده فعالیت رسمی خود وظیفه دارد چنانچه جان فردی بدنبال حادثهای یا بیماری در معرض تهدید باشد و یا خطر از دست دادن اندام یا قسمتی از آن احساس گردد، بدون فوت وقت و هرگونه بهانهای به کمک بشتابد. تنها استثنا پیشبینی شده این است که پزشک الکل مصرف نموده باشد. مثلا در رستوران هنگام صرف شام جامی شراب نوشیده باشد و میز آنطرف فردی دچار ایست قلبی گردد. قانون در چنین شرایطی پزشک را از دخالت منع مینماید. مسلما پزشک حین انجام وظیفه درمانی اجازه ندارد تحت تاثیر هرگونه مسکراتی باشد. این بدان معناست که هیچ پزشکی خارج از زمان و مکان خدمترسانی رسمی وظیفهای در قبال درمان، مشاوره یا تجویز دارو شرایط و بیماریهایی فاقد خطر فوری جانی یا قطع اندام، ندارد. پزشک موظف نیست در مهمانی شام جهت درمان کمر درد و سردرد مزمن پسرخاله همسایه خالهخانوم بزرگ مشاوره دهد یا حین سفر هوایی مشکلات مزمن گوارشی غریبهای که کنارش نشسته را درمان کند.
هنگامی که فردی جهت مشاوره یا درمان اختلالی به پزشکی مراجعه مینماید، موظف است حین روند شرح حال و معاینه بالینی هیچگونه اختلال و مزاحمتی ایجاد نکند. در صورتیکه خود فرد یا همراهان مانع شوند یا خشونت کلامی یا فیزیکی به خرج دهند، پزشک میتواند چنانچه فرد در شرایط خطر فوقالذکر نباشد، راسا یا به کمک نیروهای انتظامی آن شخص و همراهان را از مکان درمانی اخراج کند.
پزشک وظیفه دارد اطلاعات و اسرار بیمار را محفوظ نگاه دارد و حتی اقوام درجه یک بیمار نمیتوانند پزشک را مجبور به شرح علائم و سوابق بیماری نمایند. البته این قانون در برابر درخواست سازمانها و ادارات ذیربط درمانی نقض میگردد. به طور مثال، پزشک میتواند فردی با علائم بیماریای واگیردار با خطر اپیدمی را در قرنطینه نگاه دارد و سازمان مربوطه را اطلاعرسانی کند. یا چنانچه سازمان بیمه مشکوک به تمارض فرد باشد، پزشک اجازه دارد جزئیات معاینه و تشخیص را در اختیار آنها قرار دهد.
مطب یا درمانگاه بیمارستانهای غیردولتی ملک خصوصی محسوب شده و پزشک در قبال دریافت وجهی از پیش تعیین شده مشغول به درمان افراد میباشد. در چنین اماکنی پزشک میتواند تصمیم بگیرد که فردی مناسب حیطه درمانی وی نمیباشد، البته باز هم به شرط آنکه فرد در شرایط اضطرار فوقالذکر نبوده و یا از درد جسمانی شدید رنج نمیکشد. ناگفته نماند که حفظ اسرار رابطهای دو طرفه است و بیمار هم اجازه نشر گفتگوی خصوصی با پزشک را ندارد.
حال فردی معلومالحال در صفحه شخصی خود ادعائی مبنی بر اخراجش از اتاق درمان توسط پزشکی به علت عقاید سیاسی مطرح کرده است . مرجع رسیدگی قصور درمان پزشکان در ایران به مانند سایر ممالک سازمان نظامپزشکی و یا پزشکی قانونی است، نه شبکه اجتماعی بازاری. حین روند شکایت نه خود فرد و نه وابستگان وی اجازه عمومیسازی ماجرا را ندارند. و در نهایت سازمان ذیربط است که تصمیم میگیرد. این فرد و همسرش نه تنها ادعایی تا حدود زیاد دروغ در شبکه مجازی مطرح نمودند،بلکه اطلاعات شخصی پزشک را نیز در اختیار عموم قرار دادند. از آن مذمومتر که همپالکیهای لمپنش شمشیر را از نیام برکشیدند. محص نمونه، معلومالحالی دیگر که ادعا میکند دانشجوی ابدی جامعهشناسی است و در آلمان رحل اقامت افکنده، نوشت باید برویم و پدر آن پزشک را درآوریم(نقل به مضمون). این یاوهگو حتی اصول ابتدایی جامعه و قانون جامعه را نمیداند که هیچ، حتی اقامت در کشوری قانونمند مثل آلمان نتوانسته او را از زندگی هیئتی خارج سازد.
اگر در مملکت قانون حکم میراند، این فرد با ادعای دروغین خود اکنون در جلسه دادرسی باید پاسخگو میبود، نه اینکه همچنان طلبکار به فحاشی به منتقدین مشغول باشد.
#محمدعلی_صنعتی
@ayarenaghd
شبکههای اجتماعی مجازی مدت زمان طویلی است که بدل به عرصه هیاهوی بلند آشفتهحالان گردیده. اخیرا فردی بدنام در شبکههای مجازی فارسیزبان، که اندکی تامل در حساب کاربریاش، در پاسخ به منتقدان تنها سلاحش توهینهای هولناک جنسی است، و از وابستگان جریان سیاسی چپ و همینطور اصلاح طلبی میباشد ماجرایی از درگیری لفظی با پزشکی مطرح نمود و جنجالی ساخت. در سطور باقی قصد شفافسازی اذهان عمومی در مساله اخلاق و وظایف پزشکی دارم، وگرنه پاسخ به آن فرد فحاش دونِ شان بنده، این صفحه و خوانندگانش میباشد.
پیش از هر چیز لازم به ذکر است قوانین حرفهای پزشکی بینالمللی است. حال ممکن است در برخی ممالک اندکی چاشنی حکومت را هم افزوده باشند اما رئوس مطلب همان است.
پزشک در خارج از زمان و حیطه تعیین شده فعالیت رسمی خود وظیفه دارد چنانچه جان فردی بدنبال حادثهای یا بیماری در معرض تهدید باشد و یا خطر از دست دادن اندام یا قسمتی از آن احساس گردد، بدون فوت وقت و هرگونه بهانهای به کمک بشتابد. تنها استثنا پیشبینی شده این است که پزشک الکل مصرف نموده باشد. مثلا در رستوران هنگام صرف شام جامی شراب نوشیده باشد و میز آنطرف فردی دچار ایست قلبی گردد. قانون در چنین شرایطی پزشک را از دخالت منع مینماید. مسلما پزشک حین انجام وظیفه درمانی اجازه ندارد تحت تاثیر هرگونه مسکراتی باشد. این بدان معناست که هیچ پزشکی خارج از زمان و مکان خدمترسانی رسمی وظیفهای در قبال درمان، مشاوره یا تجویز دارو شرایط و بیماریهایی فاقد خطر فوری جانی یا قطع اندام، ندارد. پزشک موظف نیست در مهمانی شام جهت درمان کمر درد و سردرد مزمن پسرخاله همسایه خالهخانوم بزرگ مشاوره دهد یا حین سفر هوایی مشکلات مزمن گوارشی غریبهای که کنارش نشسته را درمان کند.
هنگامی که فردی جهت مشاوره یا درمان اختلالی به پزشکی مراجعه مینماید، موظف است حین روند شرح حال و معاینه بالینی هیچگونه اختلال و مزاحمتی ایجاد نکند. در صورتیکه خود فرد یا همراهان مانع شوند یا خشونت کلامی یا فیزیکی به خرج دهند، پزشک میتواند چنانچه فرد در شرایط خطر فوقالذکر نباشد، راسا یا به کمک نیروهای انتظامی آن شخص و همراهان را از مکان درمانی اخراج کند.
پزشک وظیفه دارد اطلاعات و اسرار بیمار را محفوظ نگاه دارد و حتی اقوام درجه یک بیمار نمیتوانند پزشک را مجبور به شرح علائم و سوابق بیماری نمایند. البته این قانون در برابر درخواست سازمانها و ادارات ذیربط درمانی نقض میگردد. به طور مثال، پزشک میتواند فردی با علائم بیماریای واگیردار با خطر اپیدمی را در قرنطینه نگاه دارد و سازمان مربوطه را اطلاعرسانی کند. یا چنانچه سازمان بیمه مشکوک به تمارض فرد باشد، پزشک اجازه دارد جزئیات معاینه و تشخیص را در اختیار آنها قرار دهد.
مطب یا درمانگاه بیمارستانهای غیردولتی ملک خصوصی محسوب شده و پزشک در قبال دریافت وجهی از پیش تعیین شده مشغول به درمان افراد میباشد. در چنین اماکنی پزشک میتواند تصمیم بگیرد که فردی مناسب حیطه درمانی وی نمیباشد، البته باز هم به شرط آنکه فرد در شرایط اضطرار فوقالذکر نبوده و یا از درد جسمانی شدید رنج نمیکشد. ناگفته نماند که حفظ اسرار رابطهای دو طرفه است و بیمار هم اجازه نشر گفتگوی خصوصی با پزشک را ندارد.
حال فردی معلومالحال در صفحه شخصی خود ادعائی مبنی بر اخراجش از اتاق درمان توسط پزشکی به علت عقاید سیاسی مطرح کرده است . مرجع رسیدگی قصور درمان پزشکان در ایران به مانند سایر ممالک سازمان نظامپزشکی و یا پزشکی قانونی است، نه شبکه اجتماعی بازاری. حین روند شکایت نه خود فرد و نه وابستگان وی اجازه عمومیسازی ماجرا را ندارند. و در نهایت سازمان ذیربط است که تصمیم میگیرد. این فرد و همسرش نه تنها ادعایی تا حدود زیاد دروغ در شبکه مجازی مطرح نمودند،بلکه اطلاعات شخصی پزشک را نیز در اختیار عموم قرار دادند. از آن مذمومتر که همپالکیهای لمپنش شمشیر را از نیام برکشیدند. محص نمونه، معلومالحالی دیگر که ادعا میکند دانشجوی ابدی جامعهشناسی است و در آلمان رحل اقامت افکنده، نوشت باید برویم و پدر آن پزشک را درآوریم(نقل به مضمون). این یاوهگو حتی اصول ابتدایی جامعه و قانون جامعه را نمیداند که هیچ، حتی اقامت در کشوری قانونمند مثل آلمان نتوانسته او را از زندگی هیئتی خارج سازد.
اگر در مملکت قانون حکم میراند، این فرد با ادعای دروغین خود اکنون در جلسه دادرسی باید پاسخگو میبود، نه اینکه همچنان طلبکار به فحاشی به منتقدین مشغول باشد.
#محمدعلی_صنعتی
@ayarenaghd
❤12👏9👍5👎2
ملت درصف نان، حاکمان در صف ناز؛ سیاست و سکس در خاورمیانه
چندسال پیش به هنگام سربرآوردن داعش و دیگر گروههای مسلح سلفی، پژوهشگری در یادداشتی عنوان کرد سیاست خاورمیانه را بایست در چارچوب نظرات روانکاوی کسانی چون فروید و ویلیام رایش بررسی کرد و خیلی از کنشهای مردمان در این منطقه بلاخیز، صرفا طغیان امور جنسی و تابعی از غریزه است! شاید این نظر عجیب به نظر برسد ولی پربیراه هم نیست. گواینکه از رهبر مسلمین جهان پس ازکشتنش، اسامهبنلادن، شاخه القاعده و رفقا، چندصد گیگ هارد پورن بدست آمد. بازیگر پورن موردعلاقهاش "لیزا آن"(Lisa Ann)بود. همینطور برمبنای دادههای پیمایشی و غیرپیمایشی گوگل هم، عمدهترین جستجوی کاربران در خاورمیانه، شبهقاره و شمال افریقا پورن است.
در جریان جنگ داخلی سوریه و سر برآوردن گروههای سلفی مفهوم و تِرمی ابداع شد تحت عنوان "جهاد نکاح". آن را به یک متفکر وهابی نسبت دادند ولی بعدها وی منکر آن شد. جهاد نکاح یعنی همبستری زنان با جنگجویان مسلمان برای ترغیب و تجدیدقوای آنان برای جهاد با کفار. درهمان زمان گروه جبهه النصره با صدور بیانیهای رسمی اعلام داشت غادة عویس خبرنگار الجزیره بهطور داوطلبانه خود را در اختیار جنگجویان قرار داد و جهاد نکاح بهجا آورد. ویلیام فلور در کتاب مستطاب خویش درباره تاریخچه روابط سکسی در ایران نمونههای بسیاری نشان میدهد از حکام و ادبا و شعرایی که بر سر یک سفر سانفرانسیسکو با معشوقی زرین پیکر یا غلام بچهای خوش سیما، مُلک و دین و ملت را به باد فنا دادند. وقتی حکام در میانه دهه چهل در ایران قصد اصلاح داشتند و حق رای زنان را تصویب نمودند از طبقه روحانیت بانگ برآمد که این لایحه، یعنی فاحشه کردن زنان! بازهم پیوند سیاست با پایین تنه! ساواک هم بیکار ننشست و چندسال بعد فیلم و عکس معاشقه چند روحانی را با زنی متاهل تهیه کرد، گو اینکه یکی ازآنها، یعنی شجونی، نه تنها آن عکسها را تایید بلکه آن را جز افتخاراتش برشمرد. نوعی به رخ کشیدن مردانگی در تشک مسابقه.
کاظم ودیعی، وزیر کار زمان پهلوی از بازپرسیاش در پس از انقلاب تعریف میکند که جوانان خداجوی انقلابی در مقام بازپرس اولین و کلیدی ترین سوالشان درباره میزان لختی ملکه بود. "
اولین سوالی که ازمن کردند (درکمیته) این بود که فرح در مهمانیهای دربار تا کجایش لخت میشد؟ من گفتم: درباری نبودم، مشاور دربار بودم وضمنا مفتخرم به مشاوره و در مهمانیها علیاحضرت را جز با نزاکت ولباس صحیح ندیدم. بازپرس کنار من مشت محکمی به دهانم زد که چهار دندانم شکست. خون فواره زد" گو اینکه میزان لختی ملکه مملکت تاثیری در انقلابی داشت که قراربود انفجار نور شود! در گروههای به اصطلاح مبارز و ستیزه جو مسلح هم در عین بیاعتنایی شدید به مسائل جنسی و عاطفی، حرف اول را همان مسائل خاک بر سری به قول عوام میزند. در مصاحبه نگارنده با جناب حسین نژاد، یکی از اعضا ارشد سابق سازمان مجاهدین ایشان به نکات جالبی درباره رفتار جنسی این گروه اشاره کردند:
"پس ازانقلاب ایدئولوژیک دوم، تمام مردان موظف شدند همسران خویش را طلاق داده و همه آن زنان به محرمیت مسعود رجوی درآمدند. همینطور پس از شکست در عملیات فروغ جاویدان، رجوی تحلیل کرد که فکر و ذکر شما درآن عملیات مشغول مسائل جنسی بود به همین دلیل پیروز نشدید. درنتیجه نشست هایی را با عنوان "تنگه و توحید" برگزار کرد برای آسیب شناسی شکست"
اصولا برخورد و مواجهه با جنس "زن" و همینطور نیازهای طبیعی انسانی جز محرمات و صحبتهای در پستو و درگوشی دراین منطقه است. در گروههای چریکی عشق و دوست داشتن و رابطه جنسی ممنوع بود و حتی سخن گفتن از ساده ترین مسائل فیزیولوژیک باعث شرمساری گوینده میشد. ویدا حاجبی تبریزی کتابی حاوی خاطرات زنان چریک گردآوری کرده است تحت عنوان داد بیداد. در آن کتاب عاطفه که یکی از زنان چریک است درباره تجربهاش از مواجهه خویش با پریود شدن درخانه تیمی میگوید:
زن بودن اما در خانه تیمی گرفتاری های خاص خودش را داشت. به خصوص عادت ماهانه برای من عذابی بود. انگار عیب است. شرمندهام میکرد. پنبه ها را ریز ریز میکردم و می ریختم در چاهک حیاط خلوت.
درطی این چند دهه هم هرازگاهی خبری از رختخواب و زیپ شل سیاسیون شنیده میشد و پس از چندی برکناری بیسروصدای آن مقام مسئول، چون علی جنتی و ابطحی و نمونه تراژیک آن نجفی.
اولین بار در شوروی سابق بود که دانشکدهای برای تربیت پرستو یا همان نیروهای اطلاعاتی زن تاسیس کردند که به اغوای سوژههای مورد نظر بپردازند. ولی شاید بیش وپیش از هرجا این شیوه در خاورمیانه مورد استفاده قرارگرفت. چندسال پیش کاشف به عمل آمد که وزیر زن اسراییلی همخوابگی با یکی از امرای قطر داشته و از آن پس آن شیرغران چون موشی در دستان این علیامخدره قرارگرفته.
ادامه در پست بعدی➡️➡️
چندسال پیش به هنگام سربرآوردن داعش و دیگر گروههای مسلح سلفی، پژوهشگری در یادداشتی عنوان کرد سیاست خاورمیانه را بایست در چارچوب نظرات روانکاوی کسانی چون فروید و ویلیام رایش بررسی کرد و خیلی از کنشهای مردمان در این منطقه بلاخیز، صرفا طغیان امور جنسی و تابعی از غریزه است! شاید این نظر عجیب به نظر برسد ولی پربیراه هم نیست. گواینکه از رهبر مسلمین جهان پس ازکشتنش، اسامهبنلادن، شاخه القاعده و رفقا، چندصد گیگ هارد پورن بدست آمد. بازیگر پورن موردعلاقهاش "لیزا آن"(Lisa Ann)بود. همینطور برمبنای دادههای پیمایشی و غیرپیمایشی گوگل هم، عمدهترین جستجوی کاربران در خاورمیانه، شبهقاره و شمال افریقا پورن است.
در جریان جنگ داخلی سوریه و سر برآوردن گروههای سلفی مفهوم و تِرمی ابداع شد تحت عنوان "جهاد نکاح". آن را به یک متفکر وهابی نسبت دادند ولی بعدها وی منکر آن شد. جهاد نکاح یعنی همبستری زنان با جنگجویان مسلمان برای ترغیب و تجدیدقوای آنان برای جهاد با کفار. درهمان زمان گروه جبهه النصره با صدور بیانیهای رسمی اعلام داشت غادة عویس خبرنگار الجزیره بهطور داوطلبانه خود را در اختیار جنگجویان قرار داد و جهاد نکاح بهجا آورد. ویلیام فلور در کتاب مستطاب خویش درباره تاریخچه روابط سکسی در ایران نمونههای بسیاری نشان میدهد از حکام و ادبا و شعرایی که بر سر یک سفر سانفرانسیسکو با معشوقی زرین پیکر یا غلام بچهای خوش سیما، مُلک و دین و ملت را به باد فنا دادند. وقتی حکام در میانه دهه چهل در ایران قصد اصلاح داشتند و حق رای زنان را تصویب نمودند از طبقه روحانیت بانگ برآمد که این لایحه، یعنی فاحشه کردن زنان! بازهم پیوند سیاست با پایین تنه! ساواک هم بیکار ننشست و چندسال بعد فیلم و عکس معاشقه چند روحانی را با زنی متاهل تهیه کرد، گو اینکه یکی ازآنها، یعنی شجونی، نه تنها آن عکسها را تایید بلکه آن را جز افتخاراتش برشمرد. نوعی به رخ کشیدن مردانگی در تشک مسابقه.
کاظم ودیعی، وزیر کار زمان پهلوی از بازپرسیاش در پس از انقلاب تعریف میکند که جوانان خداجوی انقلابی در مقام بازپرس اولین و کلیدی ترین سوالشان درباره میزان لختی ملکه بود. "
اولین سوالی که ازمن کردند (درکمیته) این بود که فرح در مهمانیهای دربار تا کجایش لخت میشد؟ من گفتم: درباری نبودم، مشاور دربار بودم وضمنا مفتخرم به مشاوره و در مهمانیها علیاحضرت را جز با نزاکت ولباس صحیح ندیدم. بازپرس کنار من مشت محکمی به دهانم زد که چهار دندانم شکست. خون فواره زد" گو اینکه میزان لختی ملکه مملکت تاثیری در انقلابی داشت که قراربود انفجار نور شود! در گروههای به اصطلاح مبارز و ستیزه جو مسلح هم در عین بیاعتنایی شدید به مسائل جنسی و عاطفی، حرف اول را همان مسائل خاک بر سری به قول عوام میزند. در مصاحبه نگارنده با جناب حسین نژاد، یکی از اعضا ارشد سابق سازمان مجاهدین ایشان به نکات جالبی درباره رفتار جنسی این گروه اشاره کردند:
"پس ازانقلاب ایدئولوژیک دوم، تمام مردان موظف شدند همسران خویش را طلاق داده و همه آن زنان به محرمیت مسعود رجوی درآمدند. همینطور پس از شکست در عملیات فروغ جاویدان، رجوی تحلیل کرد که فکر و ذکر شما درآن عملیات مشغول مسائل جنسی بود به همین دلیل پیروز نشدید. درنتیجه نشست هایی را با عنوان "تنگه و توحید" برگزار کرد برای آسیب شناسی شکست"
اصولا برخورد و مواجهه با جنس "زن" و همینطور نیازهای طبیعی انسانی جز محرمات و صحبتهای در پستو و درگوشی دراین منطقه است. در گروههای چریکی عشق و دوست داشتن و رابطه جنسی ممنوع بود و حتی سخن گفتن از ساده ترین مسائل فیزیولوژیک باعث شرمساری گوینده میشد. ویدا حاجبی تبریزی کتابی حاوی خاطرات زنان چریک گردآوری کرده است تحت عنوان داد بیداد. در آن کتاب عاطفه که یکی از زنان چریک است درباره تجربهاش از مواجهه خویش با پریود شدن درخانه تیمی میگوید:
زن بودن اما در خانه تیمی گرفتاری های خاص خودش را داشت. به خصوص عادت ماهانه برای من عذابی بود. انگار عیب است. شرمندهام میکرد. پنبه ها را ریز ریز میکردم و می ریختم در چاهک حیاط خلوت.
درطی این چند دهه هم هرازگاهی خبری از رختخواب و زیپ شل سیاسیون شنیده میشد و پس از چندی برکناری بیسروصدای آن مقام مسئول، چون علی جنتی و ابطحی و نمونه تراژیک آن نجفی.
اولین بار در شوروی سابق بود که دانشکدهای برای تربیت پرستو یا همان نیروهای اطلاعاتی زن تاسیس کردند که به اغوای سوژههای مورد نظر بپردازند. ولی شاید بیش وپیش از هرجا این شیوه در خاورمیانه مورد استفاده قرارگرفت. چندسال پیش کاشف به عمل آمد که وزیر زن اسراییلی همخوابگی با یکی از امرای قطر داشته و از آن پس آن شیرغران چون موشی در دستان این علیامخدره قرارگرفته.
ادامه در پست بعدی➡️➡️
👍12❤4👏1
⏪️⏪️ادامه از پست پیشین
در ایران هم پیش از انقلاب اداره هشتم ساواک به تمام کارمندان دولتی که قصد سفر به بلوک شرق داشتند هشدار میداد و کلاس توجیهی برایشان برگزار میکرد و نسبت به خطر نزدیکی با جماعت نسوان چشم آبی و مو بلوند هشدار میداد. اگرچه چندین تن در دام سرویس شوروی گرفتار شدند. پس از انقلاب هم بنا بر شنیدهها کسی که رگ خواب جماعت سیاسی هموطن را پیدا کرده و تورهای زیادی برای آنها پهن میکرد سعید امامی خُلدآشیان بود! البته شاگردان امامی راه وی را ادامه داده و پروژههای موفقی به ثبت رساندند. یکی از آنها مربوط بود به خانم روزنامه نگاری به نام ف.پ که با دوتن از سیاسیون ارتباط نزدیکی داشت. عبدالله مومنی و محمدعلی ابطحی. به طوری که شایع بود بخش مهمی از بازجویی ابطحی به ارتباطش با این خانم گذشته است. عبدالله مومنی هم که روزگاری نماد استقامت بود، چندسال است مشغول لفت و لیس و دورزدن تحریمهاست بطوری که اسمش در لیست تحت تعقیب وزارت دادگستری آمریکا آمد. نمونه دوم مرجان شیخ الاسلامی یا آل آقا است. یکی از متهمین پرونده پتروشیمی که چند ده ملیون دلار ناقابل به جیب زده و به ینگه دنیا رفت و با دوتن از فعالین سیاسی رابطه برقرارکرد. بهزاد مهرانی و مهدی خلجی.
درچند سال اخیر ژانر جدیدی در این عرصه گشوده شده است و آن بحث معاشقه و لواط مدیر انقلابی و صدالبته خداترس ارشادگیلان با اَمَردی است که از قضا باجناقش بود. البته بایست جانب انصاف را رعایت نمود و بیان کرد اگرچه این مدیر دارای تقدم فَضل دراین عرصه است ولی فَضل تقدم به شخص دیگری تعلق میگیرد. در اوایل انقلاب قاضی خشن و بیرحمی بود به نام امید نجف آبادی که احکام اعدام زیادی صادر نمود و از نزدیکان منتظری و مهدی هاشمی و همینطور نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره اول بود. شهره بود به اعمال منافی عفت. تا اینکه بر سر پرونده مهدی هاشمی وی را دستگیر و به خاطر لواط به همراه یک ملا دیگر اعدام کردند. منتظری درباره وی در خاطراتش بیان میدارد:
"مرحوم آقای امید را نیز در زندان متهم به اعمال منافی عفت کردند و او را به همین اتهام اعدام نمودند. آیا آقای امید که خود هم مجتهد بود و هم سنی ازشان گذشته بود اهل چنین کارهایی بود؟ ایشان از جمله افرادی بودند که در نشر تفکرات شهید مطهری بسیار نقش داشتند. نقل میکنند در همان ایامی که این مسایل در کشور بحثش داغ بود مرحوم آیتالله آقای حاج میرزا هاشم آملی، پدر همین آقایان لاریجانیها، به ملاقات مرحوم آیتالله مرعشی نجفی رفته بودند. بعد خادم منزل برای آنها چای آورده بود و سینی را گذاشته و میخواست برود. مرحوم آیتالله نجفی به شوخی به ایشان گفته بود که نه خیر شما هم نروید و اینجا باشید. میترسم اگر تو نباشی بعداً بگویند آقای نجفی با آقای آملی فلان عمل را انجام داده".
وضعیت تراژیک-کمیک فعلی خاورمیانه را سالها پیش عبید زاکانی در رساله اخلاق الاشراف ترسیم کرده است. در باب عفت و حیا و در بخش مذهب مختار که درواقع تعریض و انتقادی است به وضعیت آن زمان بیان میدارد:
هرکس از زن و مرد جماع نداد همیشه مفلوک و منکوب باشد و به داغ حرمان و خذلان سوخته. و به براهین قاطع مبرهن گردانیدهاند که از زمان آدم صفی تاکنون هرکس که جماع نداد میر و وزیر و پهلوان و لشکرشکن و قتال و مالدار و دولتیار و شیخ و واعظ و معروف نشد دلیل بر صحت این قول آنکه متصوفه جماع دادن را(عله المشایخ) گویند. در تواریخ آمده است که رستم زال آنهمه ناموس و شوکت از کون دادن یافت چنانکه گفتهاند:
تهمتن چو بگشاد شلوار بند
به زانو درآمد یل ارجمند
عمودی برآورد هومان چو دود
بدانسانکه پیرانش فرموده بود
چنان در زه... رستم سپوخت
که از زخم آن کون رستم بسوخت
....
مرد باید که دهد و ستاند چه نظام کارها به داد وستد است تا او را بزرگ و کریم الطرفین توان گفت. و اگر پدر و مادرش داده باشند او را نسب الابوین خطاب شاید کرد... هرکس از بدبختی فرصت دادن فوت کند کلید دولت گم کرده باشد و ابدالادهر در مذلت و شقاوت بماند!
شاید بایست قانونی در این دیار وضع کرد برای سیاسیون، قبل از ورود به عرصه قدرت آزمایشهای روانکاوی انجام دهند تا مطمئن شد هر ثانیه هوس سفر به سانفرانسیسکو به ذهنشان خطور نکند و یا به واسطه میل مفرطشان به سفر به این شهر زیبا و باصفا و محرومیت از آن و بالتبع ایجاد عقده از این امر، انرژی خود را به قول فروید تصعید نکرده و دمار از روزگار ملت به بهانه های مختلف درنیاورند.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
در ایران هم پیش از انقلاب اداره هشتم ساواک به تمام کارمندان دولتی که قصد سفر به بلوک شرق داشتند هشدار میداد و کلاس توجیهی برایشان برگزار میکرد و نسبت به خطر نزدیکی با جماعت نسوان چشم آبی و مو بلوند هشدار میداد. اگرچه چندین تن در دام سرویس شوروی گرفتار شدند. پس از انقلاب هم بنا بر شنیدهها کسی که رگ خواب جماعت سیاسی هموطن را پیدا کرده و تورهای زیادی برای آنها پهن میکرد سعید امامی خُلدآشیان بود! البته شاگردان امامی راه وی را ادامه داده و پروژههای موفقی به ثبت رساندند. یکی از آنها مربوط بود به خانم روزنامه نگاری به نام ف.پ که با دوتن از سیاسیون ارتباط نزدیکی داشت. عبدالله مومنی و محمدعلی ابطحی. به طوری که شایع بود بخش مهمی از بازجویی ابطحی به ارتباطش با این خانم گذشته است. عبدالله مومنی هم که روزگاری نماد استقامت بود، چندسال است مشغول لفت و لیس و دورزدن تحریمهاست بطوری که اسمش در لیست تحت تعقیب وزارت دادگستری آمریکا آمد. نمونه دوم مرجان شیخ الاسلامی یا آل آقا است. یکی از متهمین پرونده پتروشیمی که چند ده ملیون دلار ناقابل به جیب زده و به ینگه دنیا رفت و با دوتن از فعالین سیاسی رابطه برقرارکرد. بهزاد مهرانی و مهدی خلجی.
درچند سال اخیر ژانر جدیدی در این عرصه گشوده شده است و آن بحث معاشقه و لواط مدیر انقلابی و صدالبته خداترس ارشادگیلان با اَمَردی است که از قضا باجناقش بود. البته بایست جانب انصاف را رعایت نمود و بیان کرد اگرچه این مدیر دارای تقدم فَضل دراین عرصه است ولی فَضل تقدم به شخص دیگری تعلق میگیرد. در اوایل انقلاب قاضی خشن و بیرحمی بود به نام امید نجف آبادی که احکام اعدام زیادی صادر نمود و از نزدیکان منتظری و مهدی هاشمی و همینطور نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره اول بود. شهره بود به اعمال منافی عفت. تا اینکه بر سر پرونده مهدی هاشمی وی را دستگیر و به خاطر لواط به همراه یک ملا دیگر اعدام کردند. منتظری درباره وی در خاطراتش بیان میدارد:
"مرحوم آقای امید را نیز در زندان متهم به اعمال منافی عفت کردند و او را به همین اتهام اعدام نمودند. آیا آقای امید که خود هم مجتهد بود و هم سنی ازشان گذشته بود اهل چنین کارهایی بود؟ ایشان از جمله افرادی بودند که در نشر تفکرات شهید مطهری بسیار نقش داشتند. نقل میکنند در همان ایامی که این مسایل در کشور بحثش داغ بود مرحوم آیتالله آقای حاج میرزا هاشم آملی، پدر همین آقایان لاریجانیها، به ملاقات مرحوم آیتالله مرعشی نجفی رفته بودند. بعد خادم منزل برای آنها چای آورده بود و سینی را گذاشته و میخواست برود. مرحوم آیتالله نجفی به شوخی به ایشان گفته بود که نه خیر شما هم نروید و اینجا باشید. میترسم اگر تو نباشی بعداً بگویند آقای نجفی با آقای آملی فلان عمل را انجام داده".
وضعیت تراژیک-کمیک فعلی خاورمیانه را سالها پیش عبید زاکانی در رساله اخلاق الاشراف ترسیم کرده است. در باب عفت و حیا و در بخش مذهب مختار که درواقع تعریض و انتقادی است به وضعیت آن زمان بیان میدارد:
هرکس از زن و مرد جماع نداد همیشه مفلوک و منکوب باشد و به داغ حرمان و خذلان سوخته. و به براهین قاطع مبرهن گردانیدهاند که از زمان آدم صفی تاکنون هرکس که جماع نداد میر و وزیر و پهلوان و لشکرشکن و قتال و مالدار و دولتیار و شیخ و واعظ و معروف نشد دلیل بر صحت این قول آنکه متصوفه جماع دادن را(عله المشایخ) گویند. در تواریخ آمده است که رستم زال آنهمه ناموس و شوکت از کون دادن یافت چنانکه گفتهاند:
تهمتن چو بگشاد شلوار بند
به زانو درآمد یل ارجمند
عمودی برآورد هومان چو دود
بدانسانکه پیرانش فرموده بود
چنان در زه... رستم سپوخت
که از زخم آن کون رستم بسوخت
....
مرد باید که دهد و ستاند چه نظام کارها به داد وستد است تا او را بزرگ و کریم الطرفین توان گفت. و اگر پدر و مادرش داده باشند او را نسب الابوین خطاب شاید کرد... هرکس از بدبختی فرصت دادن فوت کند کلید دولت گم کرده باشد و ابدالادهر در مذلت و شقاوت بماند!
شاید بایست قانونی در این دیار وضع کرد برای سیاسیون، قبل از ورود به عرصه قدرت آزمایشهای روانکاوی انجام دهند تا مطمئن شد هر ثانیه هوس سفر به سانفرانسیسکو به ذهنشان خطور نکند و یا به واسطه میل مفرطشان به سفر به این شهر زیبا و باصفا و محرومیت از آن و بالتبع ایجاد عقده از این امر، انرژی خود را به قول فروید تصعید نکرده و دمار از روزگار ملت به بهانه های مختلف درنیاورند.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
👍22❤4👏2
پدرطالقانی؛ حامی نواب، همدم مجاهدین
امروز سالروز درگذشت محمود طالقانی است. سیدمحمود معممی بود که فعالیت سیاسی جدی را در دهه ۲۰ شروع کرد. اگرچه پیش از آن در زمان رضاشاه به دلیل مخالفت با سیاست کشف حجاب بازداشت شده بود ولی شروع جدی فعالیتهایش پس از شهریور بیست است. انجمنی بنام کانون اسلام را سرپرستی میکرد که محل رفت و آمد امثال بازرگان و یدالله سحابی بود. پس از ۲۸ مرداد به نهضت مقاومت ملی پیوست ودر دهه ۴۰ ازموسسین نهضت آزادی و از اعضا موسس جبهه ملی دوم شد. یکی از پیشگامان پیوند حوزه و دانشگاه بود. عزت الله سحابی، همحزبی طالقانی بیان میدارد که یکی از حامیان اصلی نواب صفوی و فدائیان اسلام، طالقانی بود. وی به ترورهای آنان معتقد بود و ازآنان دفاع میکرد. ایشان در زمان فرار فدائیان اسلام و نواب پس از ترور علا، به آنها پناه داد واین گروه در منزل ایشان سکونت اختیار کردند. که این البته درتضاد با دیدگاه آیت الله بروجردی، مرجعیت آن زمان قرارمیگرفت که به گفته حائری یزدی، نواب را فردی پرخاشجو و بیسواد میدانست و وی را ازحوزه طرد و طلبههای فدائیان اسلام را از قم بیرون کرد. همچنین طالقانی توصیه نامهای به نواب صفوی داد برای ثبت نام در دانشکده الهیات. طالقانی اگر چه خود را سوسیالیست میدانست اما با اصلاحات ارضی مخالفت کرد. وقتی به اتفاق بازرگان و سحابی ودیگر اعضای نهضت آزادی در اوایل دهه ۴۰ در زندان به سر میبرد به همراه بازرگان طرح ایجاد گروه مسلحانه را پی ریزی میکرد. بنا برگفته محمدی گرگانی، یکی از اعضای سابق مجاهدین، طالقانی پس از تشکیل گروه مجاهدین خلق ازهیچ گونه کمک مالی و فکری به آنها دریغ نکرد به طوری که لقب "پدرطالقانی" را از آنها گرفت. پس از آزادی رجوی و مجاهدین به دست بختیار در اواخر رژیم پیشین در دیدار با آنها گفت: "در مقابل شکنجهچیها و بازجویانی که خودتان میشناسید، وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب اینها بههم میلرزید و کنترلشان را از دست میدادند. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان بهحق است. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند !" گرچه آوازه درتساهل و تسامح داشت ولی پس از انقلاب یکی از مدافعین خشونت های انقلابی بود و از اعدام ارتشیان به صراحت دفاع نمود. همینطور در بحث حجاب اجباری ایشان از مدافعان آن بود و در مصاحبهای با رادیو و تلویزیون ملی ایران که در بهار ۵۸ انجام داد، منتقدین حجاب اجباری را تفاله های رژیم پیشین نام نهاد! این گفت وگو پس از سخنرانی آیت الله خمینی انجام شده بود که در آن سخنرانی خمینی حجاب اجباری را برای زنان در ادارات الزامی دانسته بود. طالقانی در تایید سخنان آیت الله خمینی درباره حجاب اجباری دراین گفت وگو بیان کرد: "وقتی زن و مرد حضرت آیت الله خمینی را یک پدر فداکار و رئوف برای نجات این ملت میدانند بایست تمام نصایح ایشان را که به خیر هر طبقه و گروهی است بپذیرند". در خصوص رواداری ایشان هم لازم به ذکر است که در دهه پنجاه ایشان به همراه چند روحانی دیگر ازجمله منتظری و هاشمی، در زندان حکم نجاست غیرمسلمانان و مارکسیستها را صادر کردند ولی طنز تلخ روزگار اینجا بود که چندسال بعد فرزندان خودش مارکسیست شدند! ولی طالقانی در قبال فرزنداش به فتوای خویش عمل نکرد و مراوداتش تا آخر عمر با فرزندانش برقراربود و حتی پس از دستگیری آنها توسط دولت انقلابی به نشانه قهر از تهران خارج و به تنکابن رفت. ماجرای دستگیری فرزندان طالقانی از این قرار بود که مجتبی و ابوالحسن طالقانی پسران آیتالله طالقانی همراه با عروس ایشان که برای دریافت نامهای از یاسر عرفات به سفارت فلسطین رفته بودند، هنگام بازگشت از سفارت بازداشت شدند
علی محمد بشارتی یکی از بانیان دستگیری فرزندان طالقانی میگوید:
"به عنوان مسئول اطلاعات و تحقیقات سپاه این مطلب را به صورت مکتوب خدمت آقای غرضی، مسئول عملیات سپاه، اطلاع دادم و از ایشان خواستم که سیدمجتبی طالقانی را دستگیر کنیم. آقای غرضی با این اقدام موافقت کرد و بالاخره او را دستگیر کردیم." اگرچه قهر وی جواب داد و دستور آزادی فرزندانش از قم صادر شد. پس از ترور مرتضی مطهری رئیس شورای انقلاب شد که البته این مسئولیتش دیری نپائید. سرانجام محمود طالقانی در ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ فوت کرد. فوتی که شایعاتی بسیار به همراه داشت. فرزندان وی فوتش را مشکوک اعلام کردند و ولادیمیرکوزیچکین، افسر ارشد K.G.B بعدها درکتاب خاطراتش نوشت: "ملاقات با سفیر شوروی هنگام صبح صورت گرفت. پس از خاتمه ملاقات، طالقانی مانند معمول سرخوش بود؛ ولی شب هنگام پس از صرف شام ناگهان حالش به هم خورد. نگهبانان شخصیاش به سوی تلفن هجوم بردند تا به پزشک خبر بدهند ولی خط قطع بود. کوشیدند به او آب بخورانند ولی جریان آب هم قطع شده بود. پیرمرد شانسی نداشت." فوت طالقانی خسرانی جبرانناپذیر برای مجاهدین خلق بود.
ادامه درپست بعد➡️➡️
امروز سالروز درگذشت محمود طالقانی است. سیدمحمود معممی بود که فعالیت سیاسی جدی را در دهه ۲۰ شروع کرد. اگرچه پیش از آن در زمان رضاشاه به دلیل مخالفت با سیاست کشف حجاب بازداشت شده بود ولی شروع جدی فعالیتهایش پس از شهریور بیست است. انجمنی بنام کانون اسلام را سرپرستی میکرد که محل رفت و آمد امثال بازرگان و یدالله سحابی بود. پس از ۲۸ مرداد به نهضت مقاومت ملی پیوست ودر دهه ۴۰ ازموسسین نهضت آزادی و از اعضا موسس جبهه ملی دوم شد. یکی از پیشگامان پیوند حوزه و دانشگاه بود. عزت الله سحابی، همحزبی طالقانی بیان میدارد که یکی از حامیان اصلی نواب صفوی و فدائیان اسلام، طالقانی بود. وی به ترورهای آنان معتقد بود و ازآنان دفاع میکرد. ایشان در زمان فرار فدائیان اسلام و نواب پس از ترور علا، به آنها پناه داد واین گروه در منزل ایشان سکونت اختیار کردند. که این البته درتضاد با دیدگاه آیت الله بروجردی، مرجعیت آن زمان قرارمیگرفت که به گفته حائری یزدی، نواب را فردی پرخاشجو و بیسواد میدانست و وی را ازحوزه طرد و طلبههای فدائیان اسلام را از قم بیرون کرد. همچنین طالقانی توصیه نامهای به نواب صفوی داد برای ثبت نام در دانشکده الهیات. طالقانی اگر چه خود را سوسیالیست میدانست اما با اصلاحات ارضی مخالفت کرد. وقتی به اتفاق بازرگان و سحابی ودیگر اعضای نهضت آزادی در اوایل دهه ۴۰ در زندان به سر میبرد به همراه بازرگان طرح ایجاد گروه مسلحانه را پی ریزی میکرد. بنا برگفته محمدی گرگانی، یکی از اعضای سابق مجاهدین، طالقانی پس از تشکیل گروه مجاهدین خلق ازهیچ گونه کمک مالی و فکری به آنها دریغ نکرد به طوری که لقب "پدرطالقانی" را از آنها گرفت. پس از آزادی رجوی و مجاهدین به دست بختیار در اواخر رژیم پیشین در دیدار با آنها گفت: "در مقابل شکنجهچیها و بازجویانی که خودتان میشناسید، وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب اینها بههم میلرزید و کنترلشان را از دست میدادند. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان بهحق است. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند !" گرچه آوازه درتساهل و تسامح داشت ولی پس از انقلاب یکی از مدافعین خشونت های انقلابی بود و از اعدام ارتشیان به صراحت دفاع نمود. همینطور در بحث حجاب اجباری ایشان از مدافعان آن بود و در مصاحبهای با رادیو و تلویزیون ملی ایران که در بهار ۵۸ انجام داد، منتقدین حجاب اجباری را تفاله های رژیم پیشین نام نهاد! این گفت وگو پس از سخنرانی آیت الله خمینی انجام شده بود که در آن سخنرانی خمینی حجاب اجباری را برای زنان در ادارات الزامی دانسته بود. طالقانی در تایید سخنان آیت الله خمینی درباره حجاب اجباری دراین گفت وگو بیان کرد: "وقتی زن و مرد حضرت آیت الله خمینی را یک پدر فداکار و رئوف برای نجات این ملت میدانند بایست تمام نصایح ایشان را که به خیر هر طبقه و گروهی است بپذیرند". در خصوص رواداری ایشان هم لازم به ذکر است که در دهه پنجاه ایشان به همراه چند روحانی دیگر ازجمله منتظری و هاشمی، در زندان حکم نجاست غیرمسلمانان و مارکسیستها را صادر کردند ولی طنز تلخ روزگار اینجا بود که چندسال بعد فرزندان خودش مارکسیست شدند! ولی طالقانی در قبال فرزنداش به فتوای خویش عمل نکرد و مراوداتش تا آخر عمر با فرزندانش برقراربود و حتی پس از دستگیری آنها توسط دولت انقلابی به نشانه قهر از تهران خارج و به تنکابن رفت. ماجرای دستگیری فرزندان طالقانی از این قرار بود که مجتبی و ابوالحسن طالقانی پسران آیتالله طالقانی همراه با عروس ایشان که برای دریافت نامهای از یاسر عرفات به سفارت فلسطین رفته بودند، هنگام بازگشت از سفارت بازداشت شدند
علی محمد بشارتی یکی از بانیان دستگیری فرزندان طالقانی میگوید:
"به عنوان مسئول اطلاعات و تحقیقات سپاه این مطلب را به صورت مکتوب خدمت آقای غرضی، مسئول عملیات سپاه، اطلاع دادم و از ایشان خواستم که سیدمجتبی طالقانی را دستگیر کنیم. آقای غرضی با این اقدام موافقت کرد و بالاخره او را دستگیر کردیم." اگرچه قهر وی جواب داد و دستور آزادی فرزندانش از قم صادر شد. پس از ترور مرتضی مطهری رئیس شورای انقلاب شد که البته این مسئولیتش دیری نپائید. سرانجام محمود طالقانی در ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ فوت کرد. فوتی که شایعاتی بسیار به همراه داشت. فرزندان وی فوتش را مشکوک اعلام کردند و ولادیمیرکوزیچکین، افسر ارشد K.G.B بعدها درکتاب خاطراتش نوشت: "ملاقات با سفیر شوروی هنگام صبح صورت گرفت. پس از خاتمه ملاقات، طالقانی مانند معمول سرخوش بود؛ ولی شب هنگام پس از صرف شام ناگهان حالش به هم خورد. نگهبانان شخصیاش به سوی تلفن هجوم بردند تا به پزشک خبر بدهند ولی خط قطع بود. کوشیدند به او آب بخورانند ولی جریان آب هم قطع شده بود. پیرمرد شانسی نداشت." فوت طالقانی خسرانی جبرانناپذیر برای مجاهدین خلق بود.
ادامه درپست بعد➡️➡️
👍4❤3👏1💯1
ادامه ازپست پیشین⬅️⬅️
این گروه در پیامی به مناسبت فوت ایشان بیان داشت: "مجاهدین خلق ایران که از جمیع جهات فقدان مجاهد اول را جبرانناپذیر و دردناک میدانند، این فقدان عظیم را به همه مسلمانان و آزادگان و انقلابیون جهان تسلیت گفته و در سوگ آن گرامی پدر یک هفته در سراسر کشور عزادار خواهیم بود" مهمترین کتاب طالقانی پرتویی از قرآن است که درس گفتارهای وی درزندان به تقریر محمد مهدی جعفری است که در آن تلاش کرده است قرآن و اسلام را با دموکراسی تطبیق دهد. برخلاف هم صنفان خویش میکوشید چهرهای دگرگونه بنماید و با اغیار خلوت و جلوتی به هم رساند. هم منبر مسجد هدایت داشت و هم پای ثابت بعضی گعهدههای جلال آل احمد، پسرعمویش بود. هم با روحانیون روابط حسنهای داشت و هم با مکلاهایی از جنس مجاهدین و شریعتی و دارودسته جبهه ملی. شیفته و مرید مصدق بود و به همراه رجوی سخنرانان اولین مراسم سالگرد مصدق پس از انقلاب در احمدآباد شدند. ولی برخلاف تصور عموم نه آنچنان اهل مدارا و تساهل بود و نه باور عمیقی به ارزشهای مدرن داشت.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
این گروه در پیامی به مناسبت فوت ایشان بیان داشت: "مجاهدین خلق ایران که از جمیع جهات فقدان مجاهد اول را جبرانناپذیر و دردناک میدانند، این فقدان عظیم را به همه مسلمانان و آزادگان و انقلابیون جهان تسلیت گفته و در سوگ آن گرامی پدر یک هفته در سراسر کشور عزادار خواهیم بود" مهمترین کتاب طالقانی پرتویی از قرآن است که درس گفتارهای وی درزندان به تقریر محمد مهدی جعفری است که در آن تلاش کرده است قرآن و اسلام را با دموکراسی تطبیق دهد. برخلاف هم صنفان خویش میکوشید چهرهای دگرگونه بنماید و با اغیار خلوت و جلوتی به هم رساند. هم منبر مسجد هدایت داشت و هم پای ثابت بعضی گعهدههای جلال آل احمد، پسرعمویش بود. هم با روحانیون روابط حسنهای داشت و هم با مکلاهایی از جنس مجاهدین و شریعتی و دارودسته جبهه ملی. شیفته و مرید مصدق بود و به همراه رجوی سخنرانان اولین مراسم سالگرد مصدق پس از انقلاب در احمدآباد شدند. ولی برخلاف تصور عموم نه آنچنان اهل مدارا و تساهل بود و نه باور عمیقی به ارزشهای مدرن داشت.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
👍17❤5🙏2🔥1👏1💯1
