یادداشت عالی و ارزنده دوست عزیزم تیرداد بنکدار در افشای ماهیت جریان ویرانی طلب و همدست تجاوز خارجی به ایران
❤11👎8👍2
Forwarded from یادداشتهای تیرداد بنکدار
۲.ویرانیطلبان:
ویرانیطلبی عنوانی بود که چند سال پیش به طیفی که عمدتاً برآمده از چند جریان دست راستی نئولیبرال (برای تاکید بر تمایز آنها از لیبرالهای عرفی) در دانشگاهها بودند، اطلاق میشد. طیفی که فرجام منطقی مواضع آنها به تجویز حمله نظامی خارجی به کشور میرسید و زمانی محدود به یک جریان بدنام و منزوی بود. اما در سالهای اخیر از یکسو با انسداد ناشی از بیفایدگی جریان اصلاحات و از سوی دیگر با پیوستن همان جریان بدنام به اردوگاه سلطنتطلبان و کسب حمایت رسانهای تمام عیار و نهایتاً هم بیعت ضمنی چند فعال دانشجویی مبارز و خوشنام و در عینحال همواره سطحینگر دانشجویی به آنها، رفته رفته مبدل به گفتمانی نیمه غالب در فضای اپوزیسیونی شدند.
اما جریان مدافع مداخله نظامی خارجی تنها محدود به این طیف متاخر نبود و پیش از آنها هم بخشهایی از اپوزیسیون سنتی خارج از کشوری، در پی اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش، از کوشندگان این راه بودند.
متن کامل در فرسته پسین⬇️
@Tirdadbonakdar
ویرانیطلبی عنوانی بود که چند سال پیش به طیفی که عمدتاً برآمده از چند جریان دست راستی نئولیبرال (برای تاکید بر تمایز آنها از لیبرالهای عرفی) در دانشگاهها بودند، اطلاق میشد. طیفی که فرجام منطقی مواضع آنها به تجویز حمله نظامی خارجی به کشور میرسید و زمانی محدود به یک جریان بدنام و منزوی بود. اما در سالهای اخیر از یکسو با انسداد ناشی از بیفایدگی جریان اصلاحات و از سوی دیگر با پیوستن همان جریان بدنام به اردوگاه سلطنتطلبان و کسب حمایت رسانهای تمام عیار و نهایتاً هم بیعت ضمنی چند فعال دانشجویی مبارز و خوشنام و در عینحال همواره سطحینگر دانشجویی به آنها، رفته رفته مبدل به گفتمانی نیمه غالب در فضای اپوزیسیونی شدند.
اما جریان مدافع مداخله نظامی خارجی تنها محدود به این طیف متاخر نبود و پیش از آنها هم بخشهایی از اپوزیسیون سنتی خارج از کشوری، در پی اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش، از کوشندگان این راه بودند.
متن کامل در فرسته پسین⬇️
@Tirdadbonakdar
👍11👎9❤4
Forwarded from یادداشتهای تیرداد بنکدار
۲.ویرانیطلبان:
ویرانیطلبی عنوانی بود که چند سال پیش به طیفی که عمدتاً برآمده از چند جریان دست راستی نئولیبرال (برای تاکید بر تمایز آنها از لیبرالهای عرفی) در دانشگاهها بودند، اطلاق میشد. طیفی که فرجام منطقی مواضع آنها به تجویز حمله نظامی خارجی به کشور میرسید و زمانی محدود به یک جریان بدنام و منزوی بود. اما در سالهای اخیر از یکسو با انسداد ناشی از بیفایدگی جریان اصلاحات و از سوی دیگر با پیوستن همان جریان بدنام به اردوگاه سلطنتطلبان و کسب حمایت رسانهای تمام عیار و نهایتاً هم بیعت ضمنی چند فعال دانشجویی مبارز و خوشنام و در عینحال همواره سطحینگر دانشجویی به آنها، رفته رفته مبدل به گفتمانی نیمه غالب در فضای اپوزیسیونی شدند.
اما جریان مدافع مداخله نظامی خارجی تنها محدود به این طیف متاخر نبود و پیش از آنها هم بخشهایی از اپوزیسیون سنتی خارج از کشوری، در پی اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش، از کوشندگان این راه بودند. این جریانها در اواخر دوره دوم ریاستجمهوری جرج بوش که اوج قدرت نومحافظهکاران (مابهازای آمریکایی نئولیبرالها)، در چند نشست مشترک در پایتختهای اروپایی برای آلترناتیوسازی تحت نظر مایکل لدین یکی از تئورسینهای نومحافظهکاران گرد هم آمدند. دو نیروی اصلی حاضر در این نشستها یکی سلطنتطلبان طرفدار پهلوی و دیگری احزاب مسلح کردی بودند. اما نهایتاً این برنامهریزیها با روی کار آمدن دموکراتها در آمریکا به محاق رفت و بعد هم مورد نفیی از جانب دنبالکنندگانش واقع شد که جریان جنگ اخیر ۱۲ روزه ثابت کرد که ظاهری بوده.
چنانکه پیشتر اشاره شد، دو جریان عمده ویرانی طلبی (طرفداری از حمله نظامی به کشور) یعنی دو طیف سلطنتطلبان سنتی و نئولیبرالهای نوسلطنتطلب، از مدتی پیش از آغاز جنگ ۱۲ روزه به هم رسیده بودند و کمپین رسانهای نیرومند و همهجانبهای را هم برای تثبیت موقعیت خود و به طور قطع با حمایتهای سیاسی آشکار و مالی پنهان خارجی صورت دادند. طی این مدت این گروه با ارجاع به فضاسازیشان در فضای مجازی، ادعا و توهم موقعیت هژمونیک در فضای واقعی ایران را هم داشتند و حتی نمود خلاف آن را در همه جنبشهای مبارزاتی ملت ایران (از جمله جنبش مهسا) را کتمان میکردند و مدعی بودند که عنقریب انقلابی به ادعای خودشان ملی را برای بازگرداندن سلطنت به ایران رقم خواهند زد. لذا در این مقطع نیز همچنان تظاهر به مخالفت با مداخله خارجی میکردند. تا اینکه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اخیر، نقاب فریبکارانه آنها را بالا زد و از صدر تا ذیل، به تائید و توجیه حمله نظامی به کشور پرداختند.
این طیف در جریان جنگ عمدتاً حول محور تاکید یا دستکم پذیرش ضمنی ادعای رهبری خودخوانده رضا پهلوی متحد شدند و آنچه را پیشتر انقلاب ملی عنوان میکردند، با بلاهت و وقاحت به جانبداری از بمبارانی فروکاستند که جان صدها ایرانی عمدتاً غیرنظامی را میستاند و زیرساختهای ملی و اموال شخصی و عمومی را منهدم میکرد تا نشان دهند که عناوینی چون ملیگرا و ایرانگرا، گویای نه فقط مضحکه که وقاحت ماهوی آنهاست. اینها تصور داشتند که بمباران ایران یا به انقلاب مردم و یا حمله زمینی منتهی میشود و به این ترتیب در هر حال به قدرت خواهند رسید. بدون آنکه نه این را بفهمند که جامعه گیتیگرای ایرانی از جنس شهادتطلبان خاورمیانهای نیست که از زیر بمباران مسیر جهاد بگشاید و نه اسرائیل و آمریکا، انگیزه و منافعی در تبدیل جنگ هوایی به زمینی دارند. لذا آنچه در این میان به دست آوردند چیزی بیش از ننگ خیانت نظامی به میهن نبود.
اما اگرچه طیف طرفداران پهلوی عمدهترین و پرهیاهوترین جریان قطب ویرانیطلب حامی حمله نظامی به کشور بودند، اما دیگرانی هم در این قطب جای میگرفتند. از جمله احزاب کردی که علیرغم ابراز مخالفت ظاهری یکی از سرانشان (عبدالله مهتدی) با حمله به ایران، به گفته خودش دیدارهای موثری را در این مدت صورت داد و بمباران تجهیزات نظامی ارتش در غرب کشور گویای زمینهسازی برای وارد کردن گروه او و دیگرانی که سکوت اختیار کرده بودند به خاک کشور بود، تا شماری از فعالان سیاسی منفرد خارج از کشور که مشهور به مخالفت با پهلوی هم بودند اما همصدا با او از حمله به ایران دفاع کردند و نهایتاً فرقه مجاهدین خلق که بعد از مدتها سکوت معنادار، به یک مخالفت ظاهری با جنگ بسنده کرد.
به هرروی تا به اینجای کار و در پی برقراری آتشبس میان ایران و اسرائیل، پروژه قطب ویرانیطلب که در هر شکلش نهایتاً منجر به دولت شکننده fail state شدن ایران میشد، شکست خورده و بر زمین مانده است. اما امکان پا گرفتن دوباره آنها در صورت وقوع دوباره جنگ منتفی نیست. اگرچه اینها حتی در صورت توفیق هم به عنوان بانیان ایجاد وضعیت دولت شکننده و عوامل خارجی، آینده بلند و موفقی در ایران نخواهند داشت.
@Tirdadbonakdar
https://www.tg-me.com/tirdadbonakdar/1132
ویرانیطلبی عنوانی بود که چند سال پیش به طیفی که عمدتاً برآمده از چند جریان دست راستی نئولیبرال (برای تاکید بر تمایز آنها از لیبرالهای عرفی) در دانشگاهها بودند، اطلاق میشد. طیفی که فرجام منطقی مواضع آنها به تجویز حمله نظامی خارجی به کشور میرسید و زمانی محدود به یک جریان بدنام و منزوی بود. اما در سالهای اخیر از یکسو با انسداد ناشی از بیفایدگی جریان اصلاحات و از سوی دیگر با پیوستن همان جریان بدنام به اردوگاه سلطنتطلبان و کسب حمایت رسانهای تمام عیار و نهایتاً هم بیعت ضمنی چند فعال دانشجویی مبارز و خوشنام و در عینحال همواره سطحینگر دانشجویی به آنها، رفته رفته مبدل به گفتمانی نیمه غالب در فضای اپوزیسیونی شدند.
اما جریان مدافع مداخله نظامی خارجی تنها محدود به این طیف متاخر نبود و پیش از آنها هم بخشهایی از اپوزیسیون سنتی خارج از کشوری، در پی اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش، از کوشندگان این راه بودند. این جریانها در اواخر دوره دوم ریاستجمهوری جرج بوش که اوج قدرت نومحافظهکاران (مابهازای آمریکایی نئولیبرالها)، در چند نشست مشترک در پایتختهای اروپایی برای آلترناتیوسازی تحت نظر مایکل لدین یکی از تئورسینهای نومحافظهکاران گرد هم آمدند. دو نیروی اصلی حاضر در این نشستها یکی سلطنتطلبان طرفدار پهلوی و دیگری احزاب مسلح کردی بودند. اما نهایتاً این برنامهریزیها با روی کار آمدن دموکراتها در آمریکا به محاق رفت و بعد هم مورد نفیی از جانب دنبالکنندگانش واقع شد که جریان جنگ اخیر ۱۲ روزه ثابت کرد که ظاهری بوده.
چنانکه پیشتر اشاره شد، دو جریان عمده ویرانی طلبی (طرفداری از حمله نظامی به کشور) یعنی دو طیف سلطنتطلبان سنتی و نئولیبرالهای نوسلطنتطلب، از مدتی پیش از آغاز جنگ ۱۲ روزه به هم رسیده بودند و کمپین رسانهای نیرومند و همهجانبهای را هم برای تثبیت موقعیت خود و به طور قطع با حمایتهای سیاسی آشکار و مالی پنهان خارجی صورت دادند. طی این مدت این گروه با ارجاع به فضاسازیشان در فضای مجازی، ادعا و توهم موقعیت هژمونیک در فضای واقعی ایران را هم داشتند و حتی نمود خلاف آن را در همه جنبشهای مبارزاتی ملت ایران (از جمله جنبش مهسا) را کتمان میکردند و مدعی بودند که عنقریب انقلابی به ادعای خودشان ملی را برای بازگرداندن سلطنت به ایران رقم خواهند زد. لذا در این مقطع نیز همچنان تظاهر به مخالفت با مداخله خارجی میکردند. تا اینکه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اخیر، نقاب فریبکارانه آنها را بالا زد و از صدر تا ذیل، به تائید و توجیه حمله نظامی به کشور پرداختند.
این طیف در جریان جنگ عمدتاً حول محور تاکید یا دستکم پذیرش ضمنی ادعای رهبری خودخوانده رضا پهلوی متحد شدند و آنچه را پیشتر انقلاب ملی عنوان میکردند، با بلاهت و وقاحت به جانبداری از بمبارانی فروکاستند که جان صدها ایرانی عمدتاً غیرنظامی را میستاند و زیرساختهای ملی و اموال شخصی و عمومی را منهدم میکرد تا نشان دهند که عناوینی چون ملیگرا و ایرانگرا، گویای نه فقط مضحکه که وقاحت ماهوی آنهاست. اینها تصور داشتند که بمباران ایران یا به انقلاب مردم و یا حمله زمینی منتهی میشود و به این ترتیب در هر حال به قدرت خواهند رسید. بدون آنکه نه این را بفهمند که جامعه گیتیگرای ایرانی از جنس شهادتطلبان خاورمیانهای نیست که از زیر بمباران مسیر جهاد بگشاید و نه اسرائیل و آمریکا، انگیزه و منافعی در تبدیل جنگ هوایی به زمینی دارند. لذا آنچه در این میان به دست آوردند چیزی بیش از ننگ خیانت نظامی به میهن نبود.
اما اگرچه طیف طرفداران پهلوی عمدهترین و پرهیاهوترین جریان قطب ویرانیطلب حامی حمله نظامی به کشور بودند، اما دیگرانی هم در این قطب جای میگرفتند. از جمله احزاب کردی که علیرغم ابراز مخالفت ظاهری یکی از سرانشان (عبدالله مهتدی) با حمله به ایران، به گفته خودش دیدارهای موثری را در این مدت صورت داد و بمباران تجهیزات نظامی ارتش در غرب کشور گویای زمینهسازی برای وارد کردن گروه او و دیگرانی که سکوت اختیار کرده بودند به خاک کشور بود، تا شماری از فعالان سیاسی منفرد خارج از کشور که مشهور به مخالفت با پهلوی هم بودند اما همصدا با او از حمله به ایران دفاع کردند و نهایتاً فرقه مجاهدین خلق که بعد از مدتها سکوت معنادار، به یک مخالفت ظاهری با جنگ بسنده کرد.
به هرروی تا به اینجای کار و در پی برقراری آتشبس میان ایران و اسرائیل، پروژه قطب ویرانیطلب که در هر شکلش نهایتاً منجر به دولت شکننده fail state شدن ایران میشد، شکست خورده و بر زمین مانده است. اما امکان پا گرفتن دوباره آنها در صورت وقوع دوباره جنگ منتفی نیست. اگرچه اینها حتی در صورت توفیق هم به عنوان بانیان ایجاد وضعیت دولت شکننده و عوامل خارجی، آینده بلند و موفقی در ایران نخواهند داشت.
@Tirdadbonakdar
https://www.tg-me.com/tirdadbonakdar/1132
Telegram
یادداشتهای تیرداد بنکدار
۲.ویرانیطلبان:
ویرانیطلبی عنوانی بود که چند سال پیش به طیفی که عمدتاً برآمده از چند جریان دست راستی نئولیبرال (برای تاکید بر تمایز آنها از لیبرالهای عرفی) در دانشگاهها بودند، اطلاق میشد. طیفی که فرجام منطقی مواضع آنها به تجویز حمله نظامی خارجی به کشور…
ویرانیطلبی عنوانی بود که چند سال پیش به طیفی که عمدتاً برآمده از چند جریان دست راستی نئولیبرال (برای تاکید بر تمایز آنها از لیبرالهای عرفی) در دانشگاهها بودند، اطلاق میشد. طیفی که فرجام منطقی مواضع آنها به تجویز حمله نظامی خارجی به کشور…
❤23👎12
چرا جنگ شد ؟
بخش اول
جنگ تجاوزکارانه اسرائیل علیه ایران بدون مقدمه و ناگهانی نبود بلکه ناشی از یک روند چند ساله بود ، ایران از بدو انقلاب اسلامی درگیر تنش با غرب بود ولی هیچ گاه از طرف غربی ها و به طور خاص آمریکایی ها و اسرائیلی ها به قلمرو ایران حمله نشده است ( به استثنای چند درگیری دریایی در اواخر جنگ عراق علیه ایران ) در زمان گروگانگیری و یا دوران پس از یازده سپتامبر و با این که ایران در کنار عراق و کره شمالی یکی از سه محور شرارت نامیده شد و در شرایطی که جرج دبلیو بوش غرب و َشرق ایران را تصرف کرد ، هیچ گاه به خاک ایران تعرضی نشد ، اما چگونه شد که ناگهان این گونه ایران مورد تعرض قرار گرفت، به نظر می رسد این تجاوز ناشی از یک سلسله عوامل بوده است ، البته اشاره به این موارد ، نافی دلیل اصلی وضعیت فعلی یعنی سیاست غرب ستیزانه و آمریکا ستیزانه و امت گرایی که پای ایران را بیهوده به منازعه و بحران فلسطین کشاند و تبعات بعدی را دامن گیر ایران کرد ، نیست . به هر روی به نظر می رسد حمله به ایران نتیجه و پیامد رشته حوادثی است که در ذیل اشاره می گردد :
۱. حذف و منزوی و اهلی شدن تندروهای سنی
اگر سالها با ایران مدارا می شد به دلیل نیاز به ایران جهت توازن با نیروهای تندرو و رادیکال سنی بود کافیست به دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نگاهی بیاندازیم ، صدام و قذافی ( که اگرچه اعراب سنی سکولار بودند ولی نظم گریز و ضد غربی بودند ) و طالبان و القاعده و.....همگی نیروهای ضد نظم جهانی بودند که مقابله با آنان برای غربی ها نسبت به ایران اولویت داشت ، ضمن این که ایران برای مهار برخی از آنان مفید بود ، افزون بر این ، خود عربستان سعودی هم اگرچه متحد آمریکا بود اما منبعی برای ترویج افراط گرایی سنی بود چنانچه روزگاری به دلیل همین نقش به صراحت مورد انتقاد کاندولیزا رایس مشاور امنیت ملی وقت آمریکا قرار گرفت ، با سقوط صدام و قذافی و نابودی و تضعیف القاعده و حتی داعش و اهلی شدن طالبان و تغییر ماهیت نظام سعودی پس از روی کارآمدن بن سلمان به نظر می رسد افراط گرایی سنی ، کاملا مهار شده است ، طالبان اگرچه در داخل هم چنان تندرو است اما در سیاست خارجی کاملا همسو با آمریکا است و بقایای القاعده و داعش هم شده است جولانی که مودب در برابر ترامپ حاضر شده و خاضعانه از وی کمک می خواهد ، مبارزه جدی با ایران از زمان حذف و مهار جریان تندروی سنی آغاز گردید ، شاید تصادفی نباشد که ترور سردار سلیمانی پس از شکست کامل داعش در عراق و سوریه و تنها چند ماه قبل از پیمان صلح دوحه میان آمریکا و طالبان رخ داد یعنی زمانی که آمریکا از خطر القاعده و داعش و طالبان احساس آسودگی می کرد . اکنون که جریان تندروی سنی یا حذف و یا مهار و اهلی شده است عزم غربی ها بر مبارزه با جریانات ضد غربی شیعه و در راس آن جمهوری اسلامی، شدیدتر و جدی تر شده است .
۲. تضعیف مشروعیت نظام سیاسی
ایران در دهه ۶۰ اگرچه اصلا دموکرات نبود اما به عنوان یک حکومت انقلابی برآمده از یک انقلاب بزرگ میلیونی شناخته می شد در دهه های ۷۰ و ۸۰ خورشیدی نیز ایران چند انتخابات بزرگ با مشارکت گسترده داشت ، حتی انتخابات سال های ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ ریاست جمهوری و مجلس نیز همگی با مشارکت بالا بودند ، اما جنبش های سیاسی و اجتماعی فراگیر سال های ۹۶ و ۹۸و ۱۴۰۱ و تحریم گسترده انتخابات سال های ۹۸و ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ و به ویژه جنبش زن و زندگی و آزادی ، مشروعیت نظام سیاسی را به حداقل ممکن رسانیده بود و این تصور را فراهم می کرد که مقاومت ملی چندانی در برابر تجاوز خارجی وجود نخواهد داشت .
۳. خفگی ژئوپلیتیک ایران
تصرف قره باغ به وسیله جمهوری آذربایجان که به تحکیم موقعیت اسرائیل در این کشور نیز کمک کرد ، خارج شدن آمریکا از افغانستان و سقوط رژیم جمهوریت افغانستان و روی کارآمدن طالبان در این کشور که به هجوم میلیون ها افغانستانی به داخل خاک ایران منجر شد همگی تحولات بزرگی بود که ایران را از بیرون و درون در محاصره قرار داد ، ایران هم توان بازیگری خود را از دست می داد و هم توان ضربه زنی متقابل و موثرش به آمریکا را و هم میلیون ها بمب ساعتی به عنوان مهاجر مجهول الهویه را وارد خاک خود می کرد و هم در کنار خود افراطی ها و اسرائیلی ها را می دید ، در واقع ایران در آستانه محاصره بود ولی فلج شده بود به وسیله تطهیرگران طالبان و پان ترک اللهی ها و .... که هیچ کدام دغدغه ایران را نداشتند .
ادامه در بخش دوم
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش اول
جنگ تجاوزکارانه اسرائیل علیه ایران بدون مقدمه و ناگهانی نبود بلکه ناشی از یک روند چند ساله بود ، ایران از بدو انقلاب اسلامی درگیر تنش با غرب بود ولی هیچ گاه از طرف غربی ها و به طور خاص آمریکایی ها و اسرائیلی ها به قلمرو ایران حمله نشده است ( به استثنای چند درگیری دریایی در اواخر جنگ عراق علیه ایران ) در زمان گروگانگیری و یا دوران پس از یازده سپتامبر و با این که ایران در کنار عراق و کره شمالی یکی از سه محور شرارت نامیده شد و در شرایطی که جرج دبلیو بوش غرب و َشرق ایران را تصرف کرد ، هیچ گاه به خاک ایران تعرضی نشد ، اما چگونه شد که ناگهان این گونه ایران مورد تعرض قرار گرفت، به نظر می رسد این تجاوز ناشی از یک سلسله عوامل بوده است ، البته اشاره به این موارد ، نافی دلیل اصلی وضعیت فعلی یعنی سیاست غرب ستیزانه و آمریکا ستیزانه و امت گرایی که پای ایران را بیهوده به منازعه و بحران فلسطین کشاند و تبعات بعدی را دامن گیر ایران کرد ، نیست . به هر روی به نظر می رسد حمله به ایران نتیجه و پیامد رشته حوادثی است که در ذیل اشاره می گردد :
۱. حذف و منزوی و اهلی شدن تندروهای سنی
اگر سالها با ایران مدارا می شد به دلیل نیاز به ایران جهت توازن با نیروهای تندرو و رادیکال سنی بود کافیست به دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نگاهی بیاندازیم ، صدام و قذافی ( که اگرچه اعراب سنی سکولار بودند ولی نظم گریز و ضد غربی بودند ) و طالبان و القاعده و.....همگی نیروهای ضد نظم جهانی بودند که مقابله با آنان برای غربی ها نسبت به ایران اولویت داشت ، ضمن این که ایران برای مهار برخی از آنان مفید بود ، افزون بر این ، خود عربستان سعودی هم اگرچه متحد آمریکا بود اما منبعی برای ترویج افراط گرایی سنی بود چنانچه روزگاری به دلیل همین نقش به صراحت مورد انتقاد کاندولیزا رایس مشاور امنیت ملی وقت آمریکا قرار گرفت ، با سقوط صدام و قذافی و نابودی و تضعیف القاعده و حتی داعش و اهلی شدن طالبان و تغییر ماهیت نظام سعودی پس از روی کارآمدن بن سلمان به نظر می رسد افراط گرایی سنی ، کاملا مهار شده است ، طالبان اگرچه در داخل هم چنان تندرو است اما در سیاست خارجی کاملا همسو با آمریکا است و بقایای القاعده و داعش هم شده است جولانی که مودب در برابر ترامپ حاضر شده و خاضعانه از وی کمک می خواهد ، مبارزه جدی با ایران از زمان حذف و مهار جریان تندروی سنی آغاز گردید ، شاید تصادفی نباشد که ترور سردار سلیمانی پس از شکست کامل داعش در عراق و سوریه و تنها چند ماه قبل از پیمان صلح دوحه میان آمریکا و طالبان رخ داد یعنی زمانی که آمریکا از خطر القاعده و داعش و طالبان احساس آسودگی می کرد . اکنون که جریان تندروی سنی یا حذف و یا مهار و اهلی شده است عزم غربی ها بر مبارزه با جریانات ضد غربی شیعه و در راس آن جمهوری اسلامی، شدیدتر و جدی تر شده است .
۲. تضعیف مشروعیت نظام سیاسی
ایران در دهه ۶۰ اگرچه اصلا دموکرات نبود اما به عنوان یک حکومت انقلابی برآمده از یک انقلاب بزرگ میلیونی شناخته می شد در دهه های ۷۰ و ۸۰ خورشیدی نیز ایران چند انتخابات بزرگ با مشارکت گسترده داشت ، حتی انتخابات سال های ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ ریاست جمهوری و مجلس نیز همگی با مشارکت بالا بودند ، اما جنبش های سیاسی و اجتماعی فراگیر سال های ۹۶ و ۹۸و ۱۴۰۱ و تحریم گسترده انتخابات سال های ۹۸و ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ و به ویژه جنبش زن و زندگی و آزادی ، مشروعیت نظام سیاسی را به حداقل ممکن رسانیده بود و این تصور را فراهم می کرد که مقاومت ملی چندانی در برابر تجاوز خارجی وجود نخواهد داشت .
۳. خفگی ژئوپلیتیک ایران
تصرف قره باغ به وسیله جمهوری آذربایجان که به تحکیم موقعیت اسرائیل در این کشور نیز کمک کرد ، خارج شدن آمریکا از افغانستان و سقوط رژیم جمهوریت افغانستان و روی کارآمدن طالبان در این کشور که به هجوم میلیون ها افغانستانی به داخل خاک ایران منجر شد همگی تحولات بزرگی بود که ایران را از بیرون و درون در محاصره قرار داد ، ایران هم توان بازیگری خود را از دست می داد و هم توان ضربه زنی متقابل و موثرش به آمریکا را و هم میلیون ها بمب ساعتی به عنوان مهاجر مجهول الهویه را وارد خاک خود می کرد و هم در کنار خود افراطی ها و اسرائیلی ها را می دید ، در واقع ایران در آستانه محاصره بود ولی فلج شده بود به وسیله تطهیرگران طالبان و پان ترک اللهی ها و .... که هیچ کدام دغدغه ایران را نداشتند .
ادامه در بخش دوم
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
👍16👎9❤2👏1
چرا جنگ شد
بخش دوم
۴.موضع اشتباه ایران در برابر تجاوز روسیه به اوکراین
یک مثال ورزشی وجود دارد که هم بازی را باخت و هم اخلاق را ، این دقیقا حکایت سیاست ایران در برابر تجاوز روسیه به اوکراین بود ، ایران به عنوان کشوری متوسط با سابقه مکرر مورد تجاوز خارجی قرار گرفتن باید به صورت اصولی هر نوع نقض اصل منع توسل به زور نسبت به هر کشوری را محکوم نماید ، اگر چه ایران به طور رسمی هیچ گاه از تجاوز روسیه به اوکراین حمایت نکرد اما این تجاوز را محکوم نیز نکرد و بلکه در سیاستی تاسف بار ، حداقل در عمل، بیشتر در کنار متجاوز قرار گرفت . سیاستی به غایت غیر عقلانی و غیر اخلاقی و ضد ملی که منجر به تیرگی روابط ایران و اروپا گردید و باعث شد تا اروپایی که سابقه روابط دوستانه و طولانی با ایران دارد و همیشه نیز مخالف هر گونه تجاوز به ایران بود ، حتی سیاستی تندروتر از آمریکا را علیه ایران اتخاذ نماید، سیاست ایران در برابر اوکراین، هم ایران را از نظر اخلاقی خلع سلاح کرد و هم ایران را در عرصه بین المللی تنها تر و منزوی تر از گذشته کرد .
۵. تحولات پس از ۷ اکتبر
هفت اکتبر برای جهان تکان دهنده بود ، در شرایطی که دنیا این فاجعه را محکوم می کرد ، جمهوری اسلامی ایران هم در سیاستی عاقلانه تلاش کرد خود را از این واقعه برکنار قرار دهد اما علایق ایدئولوژیکش مانع گردید تا به طور کلی از این واقعه فاصله بگیرد و همین تعلل و عدم قاطعیت در فاصله گرفتن از ۷ اکتبر و حمایت لفظی و تمجید از آن و درگیر کردن حزب الله در این جنگ ، منجر به شروع سلسله ای از ضربات به ایران و متحدانش گردید که در نهایت منجر به ترور سران حزب الله از جمله حسن نصرالله و سپس سقوط رژیم اسد در سوریه گردد ، در کنار این رخدادها ، حملات تروریستی اسرائیل علیه نظامیان ایرانی در سوریه و سپس ترور هنیه در تهران ، منجر به عملیات وعده های صادق یک و دو و مقابله به مثل اسرایبل و ضربات به پدافند ایران گردید و بدین ترتیب تمامی زمینه ها برای حمله به ایران فراهم گردیده بود.
۶.روی کارآمدن ترامپ
با روی کارآمدن ترامپ، آخرین حلقه برای حمله به ایران تکمیل شد و دیگر هیچ مانعی برای حمله نبود ، اما بازهم می شد مانع جنگ گردید .
چگونه جنگ شد ؟
پس از پیروزی ترامپ باز هم وشاید می شد مانع از جنگ شد ،اگر در فاصله پیروزی ترامپ و شروع به کار رسمی وی ، با او رابطه موثری ایجاد می شد ، اگر به فرصت دو ماهه او توجه می شد ، اگر مذاکرات مستقیم بود و تعلل در دیپلماسی صورت نمی گرفت و در نهایت اگر توافقی میان ایران و آمریکا شکل می گرفت چه بسا از تجاوز اسرائیل به ایران و شکستن حریم و حرمت مرز ایران جلوگیری می شد، اما نشد و شد آن چه شد ، شکسته شدن حریم حرمت مرز ایران، شهادت صدها ایرانی و خسارت های گسترده، اما هیچ گاه برای بازنگری در اشتباهات دیر نیست.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش دوم
۴.موضع اشتباه ایران در برابر تجاوز روسیه به اوکراین
یک مثال ورزشی وجود دارد که هم بازی را باخت و هم اخلاق را ، این دقیقا حکایت سیاست ایران در برابر تجاوز روسیه به اوکراین بود ، ایران به عنوان کشوری متوسط با سابقه مکرر مورد تجاوز خارجی قرار گرفتن باید به صورت اصولی هر نوع نقض اصل منع توسل به زور نسبت به هر کشوری را محکوم نماید ، اگر چه ایران به طور رسمی هیچ گاه از تجاوز روسیه به اوکراین حمایت نکرد اما این تجاوز را محکوم نیز نکرد و بلکه در سیاستی تاسف بار ، حداقل در عمل، بیشتر در کنار متجاوز قرار گرفت . سیاستی به غایت غیر عقلانی و غیر اخلاقی و ضد ملی که منجر به تیرگی روابط ایران و اروپا گردید و باعث شد تا اروپایی که سابقه روابط دوستانه و طولانی با ایران دارد و همیشه نیز مخالف هر گونه تجاوز به ایران بود ، حتی سیاستی تندروتر از آمریکا را علیه ایران اتخاذ نماید، سیاست ایران در برابر اوکراین، هم ایران را از نظر اخلاقی خلع سلاح کرد و هم ایران را در عرصه بین المللی تنها تر و منزوی تر از گذشته کرد .
۵. تحولات پس از ۷ اکتبر
هفت اکتبر برای جهان تکان دهنده بود ، در شرایطی که دنیا این فاجعه را محکوم می کرد ، جمهوری اسلامی ایران هم در سیاستی عاقلانه تلاش کرد خود را از این واقعه برکنار قرار دهد اما علایق ایدئولوژیکش مانع گردید تا به طور کلی از این واقعه فاصله بگیرد و همین تعلل و عدم قاطعیت در فاصله گرفتن از ۷ اکتبر و حمایت لفظی و تمجید از آن و درگیر کردن حزب الله در این جنگ ، منجر به شروع سلسله ای از ضربات به ایران و متحدانش گردید که در نهایت منجر به ترور سران حزب الله از جمله حسن نصرالله و سپس سقوط رژیم اسد در سوریه گردد ، در کنار این رخدادها ، حملات تروریستی اسرائیل علیه نظامیان ایرانی در سوریه و سپس ترور هنیه در تهران ، منجر به عملیات وعده های صادق یک و دو و مقابله به مثل اسرایبل و ضربات به پدافند ایران گردید و بدین ترتیب تمامی زمینه ها برای حمله به ایران فراهم گردیده بود.
۶.روی کارآمدن ترامپ
با روی کارآمدن ترامپ، آخرین حلقه برای حمله به ایران تکمیل شد و دیگر هیچ مانعی برای حمله نبود ، اما بازهم می شد مانع جنگ گردید .
چگونه جنگ شد ؟
پس از پیروزی ترامپ باز هم وشاید می شد مانع از جنگ شد ،اگر در فاصله پیروزی ترامپ و شروع به کار رسمی وی ، با او رابطه موثری ایجاد می شد ، اگر به فرصت دو ماهه او توجه می شد ، اگر مذاکرات مستقیم بود و تعلل در دیپلماسی صورت نمی گرفت و در نهایت اگر توافقی میان ایران و آمریکا شکل می گرفت چه بسا از تجاوز اسرائیل به ایران و شکستن حریم و حرمت مرز ایران جلوگیری می شد، اما نشد و شد آن چه شد ، شکسته شدن حریم حرمت مرز ایران، شهادت صدها ایرانی و خسارت های گسترده، اما هیچ گاه برای بازنگری در اشتباهات دیر نیست.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
👍31👎12❤6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زهرا برزگر است دختری سه ساله، دختر خانم دکتر مرضیه عسکری پزشک متخصص کودکان و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران، در بمباران متجاوزان جنایتکار اسرائیلی، جان شیرینش را از دست داد ، او دیگر هیچ گاه چهار ساله نخواهد شد ، مدرسه نخواهد رفت ، بازیهای بیشتری را تجربه نمی کند ، عاشق نمی شود دانشگاه نمی رود و........
همیشه می ترسیدیم که چنین فاجعه ای برای ایران رخ بدهد ، آنانی که سالها مداخله خارجی را توجیه کردند و از دفاع از دخالت خارجی به تجویز تحریم و از تحریم به تطهیر تجاوز رسیدند، آنان که مزدوری خارجی را عادی سازی کردند و آنان که از همه مفاهیم ملی ، به تدریج ملی زدایی کردند همگی در این فاجعه مقصر هستند آنان که تیم ملی فوتبال را تیم جمهوری اسلامی خواندند ، حمله به ایران را حمله به جمهوری اسلامی گفتند و در نهایت با کمال وقاحت، یاوه سر دادند که تجاوز اسرائیل به ایران ، جنگ علیه مردم ایران نیست ، همگی آنان در این جنایت و تجاوز مقصر هستند .
ننگ بر قلب پرقساوت آنان که چنین جنایاتی را عادی سازی می کنند، بر آنان که از قربانیان انسانیت زدایی می کنند و نفرین بر آنان که جنگ را دوست دارندhttps://www.tg-me.com/bahmanighajar
همیشه می ترسیدیم که چنین فاجعه ای برای ایران رخ بدهد ، آنانی که سالها مداخله خارجی را توجیه کردند و از دفاع از دخالت خارجی به تجویز تحریم و از تحریم به تطهیر تجاوز رسیدند، آنان که مزدوری خارجی را عادی سازی کردند و آنان که از همه مفاهیم ملی ، به تدریج ملی زدایی کردند همگی در این فاجعه مقصر هستند آنان که تیم ملی فوتبال را تیم جمهوری اسلامی خواندند ، حمله به ایران را حمله به جمهوری اسلامی گفتند و در نهایت با کمال وقاحت، یاوه سر دادند که تجاوز اسرائیل به ایران ، جنگ علیه مردم ایران نیست ، همگی آنان در این جنایت و تجاوز مقصر هستند .
ننگ بر قلب پرقساوت آنان که چنین جنایاتی را عادی سازی می کنند، بر آنان که از قربانیان انسانیت زدایی می کنند و نفرین بر آنان که جنگ را دوست دارندhttps://www.tg-me.com/bahmanighajar
❤50👍12👎12
سیاست خارجی انفعالی
وزیر خارجه و معاون ایشان مدام می گویند قرار ملاقاتی با آمریکایی ها تنظیم نکردیم و برنامه ای برای ملاقات و مذاکره با آنان نداریم ، خوب خیلی کار اشتباهی می کنید که در مذاکره و دیپلماسی تعلل می کنید ، یک عمری از مواهب کشور بهره مند و منتفع شدید که در چنین روزهایی به کار بیایید و مانع از بروز بحران و تحریم و جنگ برای کشور گردید ، تعلل در ایجاد یک صلح پایدار یعنی استمرار تهدیدات دشمن اسرائیلی یعنی تداوم فضای ناپایدار یعنی ترس از جنگ و مکانیزم ماشه و........استمرار تحريم ها و هر روز تنزل ارزش پول ملی و........ کار ویژه شما عزیزان و شما دیپلمات های ارجمند اینست که برای مذاکره و دیپلماسی تلاش کنید ، زور میرزایی شما از صدها توپ و تانک و هواپیما و موشک باید بیشتر و برنده تر باشد، يعني چی که قرار ملاقات تنظیم نکردیم، الان هنگامه دلاوری است شما پدافند سیاسی این کشور هستید، پیشگیری از تجاوز به عهده شماست و این پیشگیری جز با دیپلماسی و ملاقات و مذاکره میسر نمی شود و به طور خاص جز با مذاکره و ملاقات مستقیم با آمریکایی ها میسر نخواهد شد، دیپلماسی برای ایران جز با مذاکره مستقیم با آمریکا امروز معنایی ندارد، نه چین و نه روسیه و نه اروپایی ها و نه همسایگان و نه هیچ کشور دیگری اتگیزه و توان مهار اسرائیل جنایتکار و متجاوز را ندارند ، فقط با مذاکره با آمریکا و دیپلماسی فعال و مستقیم با آمریکا است که می توان نتانیاهو را ناکام گذاشت ، برای ایران ، ملاحظه کاری و تعلل و تردید را کنار بگذارید، هر یک ساعت تاخیر در تعیین زمان مذاکره و برگزاری مذاکرات مستقیم و حتی هر یک ساعت تاخیر در رسیدن به توافق جامع با آمریکا ، فرصت سوزی است ، تاخیر ، شرایط را فقط بدتر می کند، هر توافقی ولو با شرایط بد از ادامه وضعیت فعلی بهتر است و هر روز که بگذرد شرایط توافق احتمالی بدتر می شود ، هر لحظه تاخیر و تعلل، فقط زمینه را برای تجاوز دوباره اسرائیل فراهم می آورد ، اسرائیلی ها قطعا لحظه ای را از دست نمی دهند و مایل هستند تا دست به اقداماتی بزنند تا روند دیپلماسی و مذاکره را برای همیشه برای ایران غیر ممکن نمایند ، قبل از این که اسرائیلی ها چنین شیطنت هایی بکنتد ، ایران باید پیشقدم شود باید خود مبتکر باشد و یک ایمنی کامل از دشمن ایجاد کند ، هر یک ساعت تاخیر در مذاکره یعنی تداوم تحریم ها و این در شرایط فعلی پسا جنگ یعنی تعطیلی و انهدام هر روزه اقتصاد ایران ، امروز زمان ابتکار عمل است هر ثانیه تعلل ، یعنی از دست رفتن فرصت هایی که دیگر باز نمی گردد که بنا به فرمایش امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام :
الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ»
فرصت مانند ابر (از افق زندگى) مىگذرد. پس فرصتهاى خير را غنيمت بشماريد و از آنها استفاده كنيد
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
وزیر خارجه و معاون ایشان مدام می گویند قرار ملاقاتی با آمریکایی ها تنظیم نکردیم و برنامه ای برای ملاقات و مذاکره با آنان نداریم ، خوب خیلی کار اشتباهی می کنید که در مذاکره و دیپلماسی تعلل می کنید ، یک عمری از مواهب کشور بهره مند و منتفع شدید که در چنین روزهایی به کار بیایید و مانع از بروز بحران و تحریم و جنگ برای کشور گردید ، تعلل در ایجاد یک صلح پایدار یعنی استمرار تهدیدات دشمن اسرائیلی یعنی تداوم فضای ناپایدار یعنی ترس از جنگ و مکانیزم ماشه و........استمرار تحريم ها و هر روز تنزل ارزش پول ملی و........ کار ویژه شما عزیزان و شما دیپلمات های ارجمند اینست که برای مذاکره و دیپلماسی تلاش کنید ، زور میرزایی شما از صدها توپ و تانک و هواپیما و موشک باید بیشتر و برنده تر باشد، يعني چی که قرار ملاقات تنظیم نکردیم، الان هنگامه دلاوری است شما پدافند سیاسی این کشور هستید، پیشگیری از تجاوز به عهده شماست و این پیشگیری جز با دیپلماسی و ملاقات و مذاکره میسر نمی شود و به طور خاص جز با مذاکره و ملاقات مستقیم با آمریکایی ها میسر نخواهد شد، دیپلماسی برای ایران جز با مذاکره مستقیم با آمریکا امروز معنایی ندارد، نه چین و نه روسیه و نه اروپایی ها و نه همسایگان و نه هیچ کشور دیگری اتگیزه و توان مهار اسرائیل جنایتکار و متجاوز را ندارند ، فقط با مذاکره با آمریکا و دیپلماسی فعال و مستقیم با آمریکا است که می توان نتانیاهو را ناکام گذاشت ، برای ایران ، ملاحظه کاری و تعلل و تردید را کنار بگذارید، هر یک ساعت تاخیر در تعیین زمان مذاکره و برگزاری مذاکرات مستقیم و حتی هر یک ساعت تاخیر در رسیدن به توافق جامع با آمریکا ، فرصت سوزی است ، تاخیر ، شرایط را فقط بدتر می کند، هر توافقی ولو با شرایط بد از ادامه وضعیت فعلی بهتر است و هر روز که بگذرد شرایط توافق احتمالی بدتر می شود ، هر لحظه تاخیر و تعلل، فقط زمینه را برای تجاوز دوباره اسرائیل فراهم می آورد ، اسرائیلی ها قطعا لحظه ای را از دست نمی دهند و مایل هستند تا دست به اقداماتی بزنند تا روند دیپلماسی و مذاکره را برای همیشه برای ایران غیر ممکن نمایند ، قبل از این که اسرائیلی ها چنین شیطنت هایی بکنتد ، ایران باید پیشقدم شود باید خود مبتکر باشد و یک ایمنی کامل از دشمن ایجاد کند ، هر یک ساعت تاخیر در مذاکره یعنی تداوم تحریم ها و این در شرایط فعلی پسا جنگ یعنی تعطیلی و انهدام هر روزه اقتصاد ایران ، امروز زمان ابتکار عمل است هر ثانیه تعلل ، یعنی از دست رفتن فرصت هایی که دیگر باز نمی گردد که بنا به فرمایش امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام :
الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ»
فرصت مانند ابر (از افق زندگى) مىگذرد. پس فرصتهاى خير را غنيمت بشماريد و از آنها استفاده كنيد
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
❤26👎9👍8
چرا آتش بس شد ؟
تجاوز اسرائیل به ایران که با حمله غیر قانونی و تجاوزکارانه آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران نیز همراه شد ، با هدف نابودی توان هسته ای و موشکی ایران آغاز شد اما در ضمن حملات، اهداف دیگری هم چون : مساله براندازی نظام سیاسی ایران و تضعیف و تخریب ایران نیز گاه به وسیله مقامات اسرائیلی و حتی آمریکایی مطرح شد ، رویکرد آمریکا از بمباران سه سایت هسته ای و متعاقبا اعلام این که زمان صلح فرا رسیده است نشان می دهد که آمریکا به جز مساله هسته ای ، یا هدف دیگری نداشته است و یا اگر در کنار آن، اهداف دیگری هم داشته ، چندان مد نظرش نبوده است ، اما جنس حملات اسرائیل در بمباران تیپ های زرهی یا هلی کوپترهای کبرا و یا ستاد فرماندهی نیروی انتظامی و یا زندان اوین ، همگی نشان می دهد که اسرائیل سه هدف :
ایجاد دولت ورشکسته ، حمایت از تجزیه طلبی و براندازی نظام سیاسی را نیز مد نظر داشت ، بنابراین ایجاد آتش بس ، چندان با اهداف اسرائیلی ها سازگاری نداشت ، شدت زیاد عملیات اسرائیل در شب آخر جنگ و نیز بهانه جویی برای نقض آتش بس که منجر به واکنش تند ترامپ گردید ، قرائن دیگری هستند که آتش بس چندان باب میل اسرائیل نبود ، اما آمریکا مایل به آتش بس بود و خواسته خود را بر اسرائیل تحمیل کرد ، باتوجه به مقدمه ای که بیان شد، در یافتن دلایلی برای چرایی آتش بس می توان به موارد ذیل اشاره کرد :
۱. مقاومت ملی در برابر تجاوز
برداشت اسرائیل و حتی آمریکا این بود که با شروع حملات به ایران، مردم نیز که از سیاست های جمهوری اسلامی ناراضی هستند به اعتراض و شورش رو میآورند نه تنها چنین نشد بلکه مقاومت فراگیری در برابر تجاوز در افکار عمومی ایرانیان بروز کرد ، افزون بر این، از شخص رضا پهلوی یه عنوان کاندیدای اصلی برای براندازی جمهوری اسلامی، هیچ استقبالی صورت نگرفت در نتیجه مشخص شد که مساله براندازی با حملات هوایی چندان امکان پذیر نیست ، حمله مفتضحانه به زندان اوین که صرفا منجر به کشتار غیر نظامیان و بدتر شدن وضعیت زندانیان گردید ، نقطه اوج شکست طرح براندازی با حملات هوایی بود ، البته بازهم اسرائیل بی میل به تداوم حملات نبود چون تضعیف و آشوب در ایران ولو منجر به براندازی نشود برای اسرائیل مفید است اما به نظر می رسد آمریکا دریافته بود که این حملات منجر به تغییر سیاسی در ایران نمی شودو از این جهت برای آتش بس وارد عمل شد .
۲.عدم فروپاشی نیروهای مسلح ایران
با عدم فروپاشی نیروهای مسلح ایران و حفظ انسجام این نیروها ، مشخص شد که امکان براندازی در کوتاه مدت نیست ، البته باز در این جا هم اسرایبل از ضربه زنی بیشتر استقبال می کرد اما مشخص یود که برای آمریکایی ها چنین دورنمایی وجود ندارد.
۳.ضربه زنی های متقابل ایران
با ضربات متقابل ایران ، برای اسرایبل هم نیاز به یک تنفس وجود داشت.
۴. ضربه زنی به توان هسته ای و موشکی ایران
از آن جا که حداقل برداشت آمریکا و اسرائیل این بود که به توان هسته ای و موشکی ایران ضربه مد نظر خود را وارد کرده است بنابراین آتش بس را تامین کننده اهداف خود نیز می دانست.
۵.تلاش ترامپ برای معرفی خود به عنوان فردی صلح طلب و میانجی
ترامپ مایل نیست وارد جنگ بشود و بسیار علاقه مند است که از خود چهره میانجی و صلح طلب ارائه بدهد ، او وقتی دید که اولا به زعم خودش برنامه هسته ای ایران نابود شده و ثانیا امکانی برای تغییر رژیم در ایران از طریق مداخله نظامی هوایی نیست ، تلاش کرد تا با صلح ، مانع از اشتعال آتش جنگ به منطقه گردد .
در یادداشت بعدی با توجه به شرایطی که منتهی به جنگ و متعاقبا منتج به آتش بس شد ، وضعیت امروز و آتی را مورد بررسی قرار خواهم داد.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
تجاوز اسرائیل به ایران که با حمله غیر قانونی و تجاوزکارانه آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران نیز همراه شد ، با هدف نابودی توان هسته ای و موشکی ایران آغاز شد اما در ضمن حملات، اهداف دیگری هم چون : مساله براندازی نظام سیاسی ایران و تضعیف و تخریب ایران نیز گاه به وسیله مقامات اسرائیلی و حتی آمریکایی مطرح شد ، رویکرد آمریکا از بمباران سه سایت هسته ای و متعاقبا اعلام این که زمان صلح فرا رسیده است نشان می دهد که آمریکا به جز مساله هسته ای ، یا هدف دیگری نداشته است و یا اگر در کنار آن، اهداف دیگری هم داشته ، چندان مد نظرش نبوده است ، اما جنس حملات اسرائیل در بمباران تیپ های زرهی یا هلی کوپترهای کبرا و یا ستاد فرماندهی نیروی انتظامی و یا زندان اوین ، همگی نشان می دهد که اسرائیل سه هدف :
ایجاد دولت ورشکسته ، حمایت از تجزیه طلبی و براندازی نظام سیاسی را نیز مد نظر داشت ، بنابراین ایجاد آتش بس ، چندان با اهداف اسرائیلی ها سازگاری نداشت ، شدت زیاد عملیات اسرائیل در شب آخر جنگ و نیز بهانه جویی برای نقض آتش بس که منجر به واکنش تند ترامپ گردید ، قرائن دیگری هستند که آتش بس چندان باب میل اسرائیل نبود ، اما آمریکا مایل به آتش بس بود و خواسته خود را بر اسرائیل تحمیل کرد ، باتوجه به مقدمه ای که بیان شد، در یافتن دلایلی برای چرایی آتش بس می توان به موارد ذیل اشاره کرد :
۱. مقاومت ملی در برابر تجاوز
برداشت اسرائیل و حتی آمریکا این بود که با شروع حملات به ایران، مردم نیز که از سیاست های جمهوری اسلامی ناراضی هستند به اعتراض و شورش رو میآورند نه تنها چنین نشد بلکه مقاومت فراگیری در برابر تجاوز در افکار عمومی ایرانیان بروز کرد ، افزون بر این، از شخص رضا پهلوی یه عنوان کاندیدای اصلی برای براندازی جمهوری اسلامی، هیچ استقبالی صورت نگرفت در نتیجه مشخص شد که مساله براندازی با حملات هوایی چندان امکان پذیر نیست ، حمله مفتضحانه به زندان اوین که صرفا منجر به کشتار غیر نظامیان و بدتر شدن وضعیت زندانیان گردید ، نقطه اوج شکست طرح براندازی با حملات هوایی بود ، البته بازهم اسرائیل بی میل به تداوم حملات نبود چون تضعیف و آشوب در ایران ولو منجر به براندازی نشود برای اسرائیل مفید است اما به نظر می رسد آمریکا دریافته بود که این حملات منجر به تغییر سیاسی در ایران نمی شودو از این جهت برای آتش بس وارد عمل شد .
۲.عدم فروپاشی نیروهای مسلح ایران
با عدم فروپاشی نیروهای مسلح ایران و حفظ انسجام این نیروها ، مشخص شد که امکان براندازی در کوتاه مدت نیست ، البته باز در این جا هم اسرایبل از ضربه زنی بیشتر استقبال می کرد اما مشخص یود که برای آمریکایی ها چنین دورنمایی وجود ندارد.
۳.ضربه زنی های متقابل ایران
با ضربات متقابل ایران ، برای اسرایبل هم نیاز به یک تنفس وجود داشت.
۴. ضربه زنی به توان هسته ای و موشکی ایران
از آن جا که حداقل برداشت آمریکا و اسرائیل این بود که به توان هسته ای و موشکی ایران ضربه مد نظر خود را وارد کرده است بنابراین آتش بس را تامین کننده اهداف خود نیز می دانست.
۵.تلاش ترامپ برای معرفی خود به عنوان فردی صلح طلب و میانجی
ترامپ مایل نیست وارد جنگ بشود و بسیار علاقه مند است که از خود چهره میانجی و صلح طلب ارائه بدهد ، او وقتی دید که اولا به زعم خودش برنامه هسته ای ایران نابود شده و ثانیا امکانی برای تغییر رژیم در ایران از طریق مداخله نظامی هوایی نیست ، تلاش کرد تا با صلح ، مانع از اشتعال آتش جنگ به منطقه گردد .
در یادداشت بعدی با توجه به شرایطی که منتهی به جنگ و متعاقبا منتج به آتش بس شد ، وضعیت امروز و آتی را مورد بررسی قرار خواهم داد.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
👍27👎9❤5
چه خواهد شد ؟
بخش اول
برای پاسخ به این پرسش باید به دلایلی که در ذیل دو موضوع چرا جنگ شد و چرا آتش بس شد ، ذکر کردم ، توجه کرده و با بهره گیری از آن، بدانیم چه خواهد شد ؟
ایران هم اکنون نه تنها در منطقه تنهاست بلکه تنها کشور معارض نظم حاکم جهانی است روسیه و چین خود جزئی از این نظم هستند ، در این منطقه هم دیگر نه صدامی هست نه قذافی نه طالبان با آمریکا معارضه ای دارد و نه داعش و القاعده تهدیدی برای غرب هستند ، ایران تنها در محاصره دشمنان قرار دارد .
باتوجه به این واقعیت ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد :
۱. اسرائيل در پی failed state در ایران است :
به نظر می رسد که اسرائیل پروژهfailed state کردن ایران ( ایجاد دولت ورشکسته )را دستور کار خود قرار بدهد تا هم مقاومت ملی را در هم بشکند و هم نیروهای مسلح را تضعیف کند ، این پروژه می تواند با ترکیبی از اقدامات تروریستی و ایذایی و حملات هوایی گاه و بی گاه و حمله به تاسیسات زیر بنایی ایران و افزون بر همگی این موارد حمایت از نیروهای تجزیه طلب و گسیل داشتن آنان به مرزها صورت بگیرد .
۲. سلاح هسته ای برگه ناممکنی که بازدارندگی نمیارد :
برای مقابله با چنین وضعیتی ، راهکارهایی چون دستیابی به بمب اتمی نه عملی است نه کارساز و نه می تواند ممانعتی ایجاد کند
نخست- با صدماتی که برنامه هسته ای ایران متحمل شده است امکان فنی رسیدن به بمب اتمی مورد تردید است ،
دوم - با وجود این همه نفوذی و جاسوس و خائن اگر واقعا ایران بخواهد به توانایی نظامی هسته ای برسد آیا خود آمریکا و اسرائیل زودتر متوجه نمی شوند؟ و برای ممانعت دست به کار نخواهند شد ؟!
سوم -بر فرض که ایران به بمب اتمی دست پیدا کرد آیا بمب اتمی می تواند مانع از تحریم ها و فشار حداکثری و اعتراضات و شورش های خیابانی و نیز شورش های قومی و نظامی و آشوب در مملکت گردد؟!
چهارم- با وجود سلاح اتمی آیا می توان مانع از حملات هوایی و ترور و....شد آیا به فرض یک حمله می توان به راحتی از سلاح اتمی استفاده کرد ؟ می دانیم که پاسخ خیر است کما این که همین رژیم جنایتکار اسرائیل نیز با وجود داشتن سلاح اتمی و با وجود حمله ایران از سلاح اتمی استفاده نکرد و روسیه نیز در مقابل اوکراین و هند و پاکستان هم در مقابل یکدیگر از اتمی استفاده نگردند ، پس سلاح اتمی بازدارندگی ایجاد نمی کند.
پنجم - بر فرض که ما چند تا بمب داشته باشیم در مقابل صدها و هزاران بمب اسرایبل و متحدانش چه کار می تواند بکند؟
هوس رسیدن به سلاح اتمی بدترین دام برای ایران است و در این جا باید به جمهوری اسلامي این اعتبار را داد که تاکنون به درستی در برابر این وسوسه مقاومت کرده است و بارها و به طور اصولی اعلام کرده است که سلاح هسته ای در دکترین ما جایی ندارد.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش اول
برای پاسخ به این پرسش باید به دلایلی که در ذیل دو موضوع چرا جنگ شد و چرا آتش بس شد ، ذکر کردم ، توجه کرده و با بهره گیری از آن، بدانیم چه خواهد شد ؟
ایران هم اکنون نه تنها در منطقه تنهاست بلکه تنها کشور معارض نظم حاکم جهانی است روسیه و چین خود جزئی از این نظم هستند ، در این منطقه هم دیگر نه صدامی هست نه قذافی نه طالبان با آمریکا معارضه ای دارد و نه داعش و القاعده تهدیدی برای غرب هستند ، ایران تنها در محاصره دشمنان قرار دارد .
باتوجه به این واقعیت ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد :
۱. اسرائيل در پی failed state در ایران است :
به نظر می رسد که اسرائیل پروژهfailed state کردن ایران ( ایجاد دولت ورشکسته )را دستور کار خود قرار بدهد تا هم مقاومت ملی را در هم بشکند و هم نیروهای مسلح را تضعیف کند ، این پروژه می تواند با ترکیبی از اقدامات تروریستی و ایذایی و حملات هوایی گاه و بی گاه و حمله به تاسیسات زیر بنایی ایران و افزون بر همگی این موارد حمایت از نیروهای تجزیه طلب و گسیل داشتن آنان به مرزها صورت بگیرد .
۲. سلاح هسته ای برگه ناممکنی که بازدارندگی نمیارد :
برای مقابله با چنین وضعیتی ، راهکارهایی چون دستیابی به بمب اتمی نه عملی است نه کارساز و نه می تواند ممانعتی ایجاد کند
نخست- با صدماتی که برنامه هسته ای ایران متحمل شده است امکان فنی رسیدن به بمب اتمی مورد تردید است ،
دوم - با وجود این همه نفوذی و جاسوس و خائن اگر واقعا ایران بخواهد به توانایی نظامی هسته ای برسد آیا خود آمریکا و اسرائیل زودتر متوجه نمی شوند؟ و برای ممانعت دست به کار نخواهند شد ؟!
سوم -بر فرض که ایران به بمب اتمی دست پیدا کرد آیا بمب اتمی می تواند مانع از تحریم ها و فشار حداکثری و اعتراضات و شورش های خیابانی و نیز شورش های قومی و نظامی و آشوب در مملکت گردد؟!
چهارم- با وجود سلاح اتمی آیا می توان مانع از حملات هوایی و ترور و....شد آیا به فرض یک حمله می توان به راحتی از سلاح اتمی استفاده کرد ؟ می دانیم که پاسخ خیر است کما این که همین رژیم جنایتکار اسرائیل نیز با وجود داشتن سلاح اتمی و با وجود حمله ایران از سلاح اتمی استفاده نکرد و روسیه نیز در مقابل اوکراین و هند و پاکستان هم در مقابل یکدیگر از اتمی استفاده نگردند ، پس سلاح اتمی بازدارندگی ایجاد نمی کند.
پنجم - بر فرض که ما چند تا بمب داشته باشیم در مقابل صدها و هزاران بمب اسرایبل و متحدانش چه کار می تواند بکند؟
هوس رسیدن به سلاح اتمی بدترین دام برای ایران است و در این جا باید به جمهوری اسلامي این اعتبار را داد که تاکنون به درستی در برابر این وسوسه مقاومت کرده است و بارها و به طور اصولی اعلام کرده است که سلاح هسته ای در دکترین ما جایی ندارد.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
👍21👎10❤1
چه خواهد شد ؟
بخش دوم
۳. ترامپ به دنبال نابودی و ورشکستگی ایران نیست
هرچه قدر در مورد نتانیاهو مطمئن هستیم که وی در صددد نابودی و ورشکستگی ایران است در مورد ترامپ این موضوع قطعیت ندارد و به احتمال زیاد ترامپ مایل به حفظ ثبات و یکپارچگی ایران است ، عدم حمایت او از براندازی ، تاکیدش بر صلح ، اصرارش بر این که خواسته وی جز شکوفایی ایران نیست ، تاکیدش برخلاف گروسی بر این که دیگر برنامه اتمی ایران نابود شده و در واقع منتفی دانستن ضمنی اعمال فشار بیشتر بر ایران، چراغ سبز به فروش نفت ایران به چین و ابراز علاقه به رفع تحریم ها از ایران همگی قرائن مثبتی از دیدگاه ترامپ به
صلح پایدار هستند ، بله ترامپ موارد منفی متعددی هم دارد اما باید نکات مثبت وی را برکشید تا با او به یک تفاهم رسید.
۴. ديپلماسي تنها راه نجات
تنها با دیپلماسی و آن هم مذاکره با آمریکا و ایجاد صلح پایدار با آمریکا می توان مانع از دسیسه های خطرناک بعدی اسرائیل شد ، توجیهات دیپلمات های ایرانی درباره این که ترامپ شخصیتی غیر متعادل دارد و نمی توان بر روی حرف او حساب گرد اگرچه هم درست و هم قابل درک است اما پذیرفتنی نیست ، چرا که تنها راه پیش رو یرای مهار نتانیاهو همین ترامپ غیر قابل پیش بینی و غیر قابل اعتماد است ، ترامپ هرچه قدر تند و گستاخ و بی پروا و غیر قابل اعتماد باشد از استالین که بزرگترین جنایتکار تاریخ است ،خطرناکتر نبود و نیست، اما قوام السلطنه وقتی آذربایجان در اشغال بود نگفت هنوز برنامه ای برای ملاقات استالین ندارم و سرش را بالا نگرفت و افتخار نکرد که با دشمن قرار مذاکره و ملاقات نگذاشتم ، بلکه در عین ضعف و ناتوانی به سراغ استالین رفت و با آمیزه ای از انعطاف و خواهش و فروتنی و ابراز ضعف و درخواست کمک گرفته تا مقاومت و ایستادگی و قاطعیت، استالین را وادار به همراهی با ایران کرد، اکنون نیز کلید حل مساله هسته ای و تحریم ها و بازگشت ایران به اقتصاد جهانی همگی در گرو مذاکرات با آمریکا و همراه کردن شخص ترامپ است کشورهایی مانند ترکیه با همین فرد بهترین روابط را دارند و حتی ترکیه و سعودی درباره سوریه، ترامپ را علی رغم مخالفت نتانیاهو در کنار خود قرار دادند. پس می توان و باید که ترامپ را در کنار خود بیاریم تنها دیپلماسی فعال در حاضر همین همراه کردن ترامپ و آمریکا است . هر ساعت تعلل در این موضوع، می تواند شرایط را به وضعیتی برگشت ناپذیر برساند کافی است که لحن و رویکرد نسبتا مثبت و امیدوار کننده ترامپ در روز اول پس از آتش بس را با لحن تند و بی پروای امروز او مقایسه کرد تا متوجه شد تعلل در تعیین مسیر دیپلماسی چه ضربات غیر قابل جبرانی دارد ، ممکن است دستگاه دیپلماسی ایران بگوید که ترامپ در مذاکره جدی نیست در این صورت نیز باید گفت ایران باید جدیت خود را ولو به طور یک طرفه نشان دهد و از دیپلماسی عمومی مثبت برای همراه کردن ترامپ بهره ببرد ، متاسفانه آن چه که در ایران مورد توجه نیست از میان رفتن مرز سیاست های اعلامی و اعمالی در دوران ترامپ است ، قبلا ممکن بود که وزارت خارجه و یا افراد دیگری که در رابطه با آمریکایی ها بودند، مواضع تند را با این توجیه که این مواضع مصرف داخلی دارد و منعکس کننده سیاست رسمی دولت نیست، توجیه نمایند ، اما الان چنین توجیهاتی بر ترامپ کارگر نیست ، ترامپ برایش مسائل حالت شخصی دارد و وقتی از موضعی رنجیده بشه واکنش نشان می دهد، تنها راه این است که مسیر سخت و پر از سنگلاخ دیپلماسی با این فرد غیر قابل پیش بینی و البته غیر قابل اعتماد را آزمود، تا حدی باید او را باید به زبان گرفت و به دلش راه رفت تا زمینه ای برای یک مصالحه فراهم بیاید ، به نظر می رسد ترامپ دوست دارد نامش به عنوان رئیس جمهوری مطرح شود که به سالها دشمنی ایران با آمریکا آن هم از سر اقتدار پایان داده است به سمت تغییر رژیم هم نخواهد رفت چرا که از آشوب های آن ملاحظه دارد و با خوشوقتی پیمان صلح با جمهوری اسلامی را می پذیرد و چه بسا در این راستا امتیازاتی پر بها نیز بدهد .
ضمن این که تلاش برای مذاکره و مصالحه نافی توسعه قدرت نظامی متعارف نیست ، نیروهای مسلح باید با بدبینی و فرض عدم تحقق به این مذاکرات نگاه کنند و خود را برای هر سناریویی آماده نمایند
در پایان این که امیدواریم ایران بیشترین امتیازات را در توافق نهایی یا ترامپ اخذ کند اما اگر هم چنین نشد، نفس مصالحه هر چه باشد پر از خیر و برکت است، چرا که مانع از تحقق امیال شیطانی نتانیاهو درباره ایران خواهد شد .
اما تعلل بیشتر در مذاکره و رویکردی که فعلا از سوی ایران در تعویق مذاکره به زمانی نامعلوم اتخاذ شده و شرط گذاری برای مذاکرات چه بسا که اصولا مذاکره و توافق را منتفی کرده و کشور را بار دیگر در معرض تجاوز قرار بدهد.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش دوم
۳. ترامپ به دنبال نابودی و ورشکستگی ایران نیست
هرچه قدر در مورد نتانیاهو مطمئن هستیم که وی در صددد نابودی و ورشکستگی ایران است در مورد ترامپ این موضوع قطعیت ندارد و به احتمال زیاد ترامپ مایل به حفظ ثبات و یکپارچگی ایران است ، عدم حمایت او از براندازی ، تاکیدش بر صلح ، اصرارش بر این که خواسته وی جز شکوفایی ایران نیست ، تاکیدش برخلاف گروسی بر این که دیگر برنامه اتمی ایران نابود شده و در واقع منتفی دانستن ضمنی اعمال فشار بیشتر بر ایران، چراغ سبز به فروش نفت ایران به چین و ابراز علاقه به رفع تحریم ها از ایران همگی قرائن مثبتی از دیدگاه ترامپ به
صلح پایدار هستند ، بله ترامپ موارد منفی متعددی هم دارد اما باید نکات مثبت وی را برکشید تا با او به یک تفاهم رسید.
۴. ديپلماسي تنها راه نجات
تنها با دیپلماسی و آن هم مذاکره با آمریکا و ایجاد صلح پایدار با آمریکا می توان مانع از دسیسه های خطرناک بعدی اسرائیل شد ، توجیهات دیپلمات های ایرانی درباره این که ترامپ شخصیتی غیر متعادل دارد و نمی توان بر روی حرف او حساب گرد اگرچه هم درست و هم قابل درک است اما پذیرفتنی نیست ، چرا که تنها راه پیش رو یرای مهار نتانیاهو همین ترامپ غیر قابل پیش بینی و غیر قابل اعتماد است ، ترامپ هرچه قدر تند و گستاخ و بی پروا و غیر قابل اعتماد باشد از استالین که بزرگترین جنایتکار تاریخ است ،خطرناکتر نبود و نیست، اما قوام السلطنه وقتی آذربایجان در اشغال بود نگفت هنوز برنامه ای برای ملاقات استالین ندارم و سرش را بالا نگرفت و افتخار نکرد که با دشمن قرار مذاکره و ملاقات نگذاشتم ، بلکه در عین ضعف و ناتوانی به سراغ استالین رفت و با آمیزه ای از انعطاف و خواهش و فروتنی و ابراز ضعف و درخواست کمک گرفته تا مقاومت و ایستادگی و قاطعیت، استالین را وادار به همراهی با ایران کرد، اکنون نیز کلید حل مساله هسته ای و تحریم ها و بازگشت ایران به اقتصاد جهانی همگی در گرو مذاکرات با آمریکا و همراه کردن شخص ترامپ است کشورهایی مانند ترکیه با همین فرد بهترین روابط را دارند و حتی ترکیه و سعودی درباره سوریه، ترامپ را علی رغم مخالفت نتانیاهو در کنار خود قرار دادند. پس می توان و باید که ترامپ را در کنار خود بیاریم تنها دیپلماسی فعال در حاضر همین همراه کردن ترامپ و آمریکا است . هر ساعت تعلل در این موضوع، می تواند شرایط را به وضعیتی برگشت ناپذیر برساند کافی است که لحن و رویکرد نسبتا مثبت و امیدوار کننده ترامپ در روز اول پس از آتش بس را با لحن تند و بی پروای امروز او مقایسه کرد تا متوجه شد تعلل در تعیین مسیر دیپلماسی چه ضربات غیر قابل جبرانی دارد ، ممکن است دستگاه دیپلماسی ایران بگوید که ترامپ در مذاکره جدی نیست در این صورت نیز باید گفت ایران باید جدیت خود را ولو به طور یک طرفه نشان دهد و از دیپلماسی عمومی مثبت برای همراه کردن ترامپ بهره ببرد ، متاسفانه آن چه که در ایران مورد توجه نیست از میان رفتن مرز سیاست های اعلامی و اعمالی در دوران ترامپ است ، قبلا ممکن بود که وزارت خارجه و یا افراد دیگری که در رابطه با آمریکایی ها بودند، مواضع تند را با این توجیه که این مواضع مصرف داخلی دارد و منعکس کننده سیاست رسمی دولت نیست، توجیه نمایند ، اما الان چنین توجیهاتی بر ترامپ کارگر نیست ، ترامپ برایش مسائل حالت شخصی دارد و وقتی از موضعی رنجیده بشه واکنش نشان می دهد، تنها راه این است که مسیر سخت و پر از سنگلاخ دیپلماسی با این فرد غیر قابل پیش بینی و البته غیر قابل اعتماد را آزمود، تا حدی باید او را باید به زبان گرفت و به دلش راه رفت تا زمینه ای برای یک مصالحه فراهم بیاید ، به نظر می رسد ترامپ دوست دارد نامش به عنوان رئیس جمهوری مطرح شود که به سالها دشمنی ایران با آمریکا آن هم از سر اقتدار پایان داده است به سمت تغییر رژیم هم نخواهد رفت چرا که از آشوب های آن ملاحظه دارد و با خوشوقتی پیمان صلح با جمهوری اسلامی را می پذیرد و چه بسا در این راستا امتیازاتی پر بها نیز بدهد .
ضمن این که تلاش برای مذاکره و مصالحه نافی توسعه قدرت نظامی متعارف نیست ، نیروهای مسلح باید با بدبینی و فرض عدم تحقق به این مذاکرات نگاه کنند و خود را برای هر سناریویی آماده نمایند
در پایان این که امیدواریم ایران بیشترین امتیازات را در توافق نهایی یا ترامپ اخذ کند اما اگر هم چنین نشد، نفس مصالحه هر چه باشد پر از خیر و برکت است، چرا که مانع از تحقق امیال شیطانی نتانیاهو درباره ایران خواهد شد .
اما تعلل بیشتر در مذاکره و رویکردی که فعلا از سوی ایران در تعویق مذاکره به زمانی نامعلوم اتخاذ شده و شرط گذاری برای مذاکرات چه بسا که اصولا مذاکره و توافق را منتفی کرده و کشور را بار دیگر در معرض تجاوز قرار بدهد.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
👍27👎18❤4
مسولیت ملی در فضای پسا آتش بس
مسولیت یک شهروند میهن پرست ایرانی یا سازمان ها و گروههای ملی گرای ایرانی در برابر شرایط پسا آتش بس چیست ؟ این که جمهوری اسلامی چگونه عمل می کند یا نوع کنش آمریکا و اسرائیل و قدرت های جهانی چگونه است یک مساله است و این که ما به عنوان شهروندان ایران در شرایط خطیر فعلی چه وظیفه ای داریم مساله ای دیگر است ، در دوران جنگ عرض کردم هر ایرانی باید به مثابه پدافند غیر عامل در برابر این تجاوز از ایران دفاع نماید ، هم اکنون وظیفه ما متنوع تر و گسترده تر است ، کمک به صیانت از کشور در برابر تهدیدات گوناگون و خارج کردن آن از بحران ، مهمترین رسالت ما در شرایط فعلی است که با محورهای ذیل محقق می گردد که در ادامه فهرست وار به آنان اشاره می گردد و در مجالی دیگر به تفصیل به برخی از آنان خواهم پرداخت :
۱. تاکید بر محکومیت تجاوز اسرائیل
۲.تقبیح همکاری با متجاوز خارجی و جایز دانستن مداخله خارجی در امور داخلی ایران
۳. پرهیز از تنش آفرینی و سوق دادن کشور به شرایط تکرار جنگ
۴. خودداری از تشویق به سیاست های دارای ریسک بالا هم چون ترغیب به تسلیح اتمی
۵. نقد سیاست خارجی امت گرا
۶.ترسیم اصول سیاست خارجی ملی
۷.مطالبه فضای باز سیاسی و تامین حقوق و آزادیهای مشروع و قانونی شهروندی
۸. تاکید بر ضرورت رویکرد قانونمند و پرهیز از سیاست های انتقامی مانند مصوبه اخیر مجلس
۹. ضرورت تجدید نظر در سیاست های امنیتی کشور و مقابله موثر و علمی و روش مند با نفوذ خارجی و خودداری از فرافکنی مقابله با نفوذ به برخورد امنیتی با افراد عادی
۱۰- مطالبه ضرورت تجدید نظر کلی در سیاست های داخلی و خارجی در محور منافع ملی و حق حاکمیت ملی
۱۱. ایجاد یک قاعده وسیع ملی در برابر تجاوز و مداخله خارجی با مشارکت موثر مردم در اداره امور شان
۱۲. درخواست تامین فضای آزاد در مباحثه و گفتگو جهت انتقال محوریت رسانه ای و فکری از خارج کشور به داخل
۱۳. نقد بنیان های فکری و تاریخی تطهیر کننده مداخله خارجی مانند نقد توجیه کودتای ۲۸ مرداد
۱۴. تاکید بر صیانت و احیا سرمایه های انسانی و اجتماعی و ملی از قهرمانان تاریخی تا نمادهای ملی مانند تیم ملی فوتبال تا هنرمندان و ورزشکاران و سیاستمداران مخالف و ملی و اپوزیسیون ایران گرا و مخالف مداخله خارجی .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
مسولیت یک شهروند میهن پرست ایرانی یا سازمان ها و گروههای ملی گرای ایرانی در برابر شرایط پسا آتش بس چیست ؟ این که جمهوری اسلامی چگونه عمل می کند یا نوع کنش آمریکا و اسرائیل و قدرت های جهانی چگونه است یک مساله است و این که ما به عنوان شهروندان ایران در شرایط خطیر فعلی چه وظیفه ای داریم مساله ای دیگر است ، در دوران جنگ عرض کردم هر ایرانی باید به مثابه پدافند غیر عامل در برابر این تجاوز از ایران دفاع نماید ، هم اکنون وظیفه ما متنوع تر و گسترده تر است ، کمک به صیانت از کشور در برابر تهدیدات گوناگون و خارج کردن آن از بحران ، مهمترین رسالت ما در شرایط فعلی است که با محورهای ذیل محقق می گردد که در ادامه فهرست وار به آنان اشاره می گردد و در مجالی دیگر به تفصیل به برخی از آنان خواهم پرداخت :
۱. تاکید بر محکومیت تجاوز اسرائیل
۲.تقبیح همکاری با متجاوز خارجی و جایز دانستن مداخله خارجی در امور داخلی ایران
۳. پرهیز از تنش آفرینی و سوق دادن کشور به شرایط تکرار جنگ
۴. خودداری از تشویق به سیاست های دارای ریسک بالا هم چون ترغیب به تسلیح اتمی
۵. نقد سیاست خارجی امت گرا
۶.ترسیم اصول سیاست خارجی ملی
۷.مطالبه فضای باز سیاسی و تامین حقوق و آزادیهای مشروع و قانونی شهروندی
۸. تاکید بر ضرورت رویکرد قانونمند و پرهیز از سیاست های انتقامی مانند مصوبه اخیر مجلس
۹. ضرورت تجدید نظر در سیاست های امنیتی کشور و مقابله موثر و علمی و روش مند با نفوذ خارجی و خودداری از فرافکنی مقابله با نفوذ به برخورد امنیتی با افراد عادی
۱۰- مطالبه ضرورت تجدید نظر کلی در سیاست های داخلی و خارجی در محور منافع ملی و حق حاکمیت ملی
۱۱. ایجاد یک قاعده وسیع ملی در برابر تجاوز و مداخله خارجی با مشارکت موثر مردم در اداره امور شان
۱۲. درخواست تامین فضای آزاد در مباحثه و گفتگو جهت انتقال محوریت رسانه ای و فکری از خارج کشور به داخل
۱۳. نقد بنیان های فکری و تاریخی تطهیر کننده مداخله خارجی مانند نقد توجیه کودتای ۲۸ مرداد
۱۴. تاکید بر صیانت و احیا سرمایه های انسانی و اجتماعی و ملی از قهرمانان تاریخی تا نمادهای ملی مانند تیم ملی فوتبال تا هنرمندان و ورزشکاران و سیاستمداران مخالف و ملی و اپوزیسیون ایران گرا و مخالف مداخله خارجی .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
👍16❤7👎7👏3
شعر و دلنوشته ای زیبا از عمو زاده ارجمندم شاهزاده خانم نوشین سالور ، نواده شاهنشاه زاده عبدالصمد میرزا عزالدوله سالور فرزند محمد شاه قاجار درباره ایران
که همین امروز سروده اند .
ای وطن
آه ای وطن
دلم به توبسته
پایم به توبسته
وتو پا بسته به جغرافیایی پرخطر گریزی نیست ترااز این نقطه دریغ
ومن درگریز هم دلم به توبسته
اگردرکوههایت ضجه هامان
اگردر بیابانت اشکهایمان
درخیابانهایت فریادهایمان
به نطفه می نشست
سالها بود که کوههایت آوازی پراز غم میخواند
بیابانهایت پراز رودها وجویبارها
وخیابانهایت پراز نوای ققنوس برخاکسترنشسته بود
ترابغل میکنم ای تنهاترینم
پیشانیم رابرخاکت میسایم
ومیگویم ازحماسه هایی که فراموش نمیشوند
اما سایه اند
از جنگ آورانی که نمیدانند برایت چگونه بجنگند
ازعاشقانی که برای درآغوش کشیدنت به دور دست ها مینگرند
انگار شاهنامه ای نو
بایدنوشته شود
پراز سرودها
مویه ها
شجاعت ها
ودلتنگی ها
وغم ها
لب فروبسته مینگریم
به دریایی ازشکوه
مبادا سراب گردد
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
که همین امروز سروده اند .
ای وطن
آه ای وطن
دلم به توبسته
پایم به توبسته
وتو پا بسته به جغرافیایی پرخطر گریزی نیست ترااز این نقطه دریغ
ومن درگریز هم دلم به توبسته
اگردرکوههایت ضجه هامان
اگردر بیابانت اشکهایمان
درخیابانهایت فریادهایمان
به نطفه می نشست
سالها بود که کوههایت آوازی پراز غم میخواند
بیابانهایت پراز رودها وجویبارها
وخیابانهایت پراز نوای ققنوس برخاکسترنشسته بود
ترابغل میکنم ای تنهاترینم
پیشانیم رابرخاکت میسایم
ومیگویم ازحماسه هایی که فراموش نمیشوند
اما سایه اند
از جنگ آورانی که نمیدانند برایت چگونه بجنگند
ازعاشقانی که برای درآغوش کشیدنت به دور دست ها مینگرند
انگار شاهنامه ای نو
بایدنوشته شود
پراز سرودها
مویه ها
شجاعت ها
ودلتنگی ها
وغم ها
لب فروبسته مینگریم
به دریایی ازشکوه
مبادا سراب گردد
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
❤29👎27👏13
مساله اخراج فغانستانی ها از ایران
بخش اول
درباره مساله اخراج برخی افغانستانی ها از ایران نخست باید صورت مساله را درست طرح کرد ، ما چیزی به عنوان اخراج سراسری افغانستانی ها از ایران نداریم ، بلکه صرفا آن اتباع افغانستانی که به صورت غیر مجاز در ایران هستند، اخراج می گردند ، البته برخی اتباعی که مجاز هستند هم ممکن است به اشتباه در مسیر اخراج قرار بگیرند اما سیاست عمومی در این باره وجود ندارد ، در ضمن ما با اخراج مهاجران و پناهجویان نیز مواجه نیستیم ، کسانی که اخراج می شوند نه مهاجر هستند نه پناهجو، چون تعریف هر دو این ها مشخص است و اخراجی ها با این تعاریف مطابقت ندارند، اما در هرحال ما با اخراج صدها هزار نفر افغانستانی از ایران مواجه هستیم ، این اخراج در گستره وسیع ناشی از ورود بی حساب و کتاب و پرشمار و میلیونی افغانستانی ها به ایران پس از سقوط رژیم جمهوریت و سرکارامدن طالبان است ، تا پیش از سقوط جمهوریت ، جمعیت افغانستانی های مقیم ایران حدود ۳ میلیون نفر بود اما با سقوط جمهوریت و روی کارآمدن طالبان ،جمعیت افغانستانی ها براساس آمار رسمی تا ۶ میلیون نفر و براساس آمار غیر رسمی تا ۱۰ الی ۱۲ میلیون نفر افزایش یافت. این موج گسترده ورود جمعیت افغانستانی به ایران که آن را فراتر از مهاجرت می توان نوعی جا به جایی جمعیتی دانست بیش از همه به سود طالبان بود ، طالبان که با مشکلات اقتصادی و کارآمدی و کارایی در کشور داری روبرو بود ناگهان از مسولیت میلیون ها شهروند خود ، خلاص گردید و آن را به دوش ایران انداخت . این جا به جایی جمعیتی گسترده هم چنین سیاست پاکسازی قومی و جمعیتی طالبان را نیز تسهیل کرد و کار را برای سیاست های فارسی ستیزانه و شیعه زدایی آنان ساده تر ساخت ، در این سیاست درهای باز به روی اتباع افغانستانی، وزارت کشور دولت سیزدهم و نیز جریان تطهیر طالبان و حامی طالبان نقش عمده ای داشت از سویی طالبان را به عنوان واقعیت موجود حاکم بر افغانستان معرفی می کرد از سویی اپوزیسیون افغانستان و شخص احمد مسعود را تخریب می کرد و از سویی دیگر حضور پر شمار جمعیت افغانستانی در ایران را کم اهمیت تلقی کرده و مخالفت ها با این حضور را نادیده می گرفت، اما حضور انبوه افغانستانی ها که هیچ تناسبی با ظرفیت زیسته کشورها با پذیرش مهاجر نداشت ، به تدریج هزینه های سنگین خود و نیز نارضایتی های ناشی از این هزینه ها را نشان داد . ظرفیت زیسته مهاجرت ، درصدی است بین تولید ناخالص ملی ، وسعت سرزمینی ، نرخ جمعیت ملی و تعداد پناهجو ، براساس این تناسب جدول درصد ظرفیت زیسته مهاجران در آمریکا حدود یک و نیم درصد ،در آلمان دو و نیم درصد ، در ژاپن یک صدم درصد در بریتانیا ۳۴ صدم درصد و در ایران تا ۱۳/۶ درصد است یعنی بیش از ده برابر آمریکا؟ ( جدول ظرفیت زیسته به پیوست ارائه می شود ) این یعنی تحمیل هزینه های وحشتناک اجتماعی و اقتصادی و بهداشتی و امنیتی و..... به کشوری تحت تحریم و جنگ و زیر فشار اقتصادی و تورم به نام ایران ، شمار زیادی از جمعیت وارد شده به ایران ، مردهای مجرد بودند که بدون زن و فرزند به ایران آمده اند ، شمار زیادی ازآنان بدون هیچ گونه احراز هویتی وارد ایران می شوند که این موضوع ، می تواند منبع و منشا خطرات امنیتی مهمی برای ایران گردد که همین طور نیز شد ، افزون بر این بسیاری از این ها ممکن است بیماری های ریشه کن شده در ایران مانند : فلج اطفال و سل مقام به درمان و مالاریا را که سالهاست در ایران ریشه کن شده را دوباره در ایران شایع کنند ، هزینه های بهداشتی اتباع در ایران ،کمر شکن شده است تا جایی که برای نمونه فقط در مساله واکسیناسیون کرونا ، ۱۰۰ میلیون دلار برای ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار افغانستانی هزینه شد ، صرفا در سال ۱۴۰۲ ، ۱۰۵۲۳۰ زایمان رایگان در بیمارستان های ایران برای افغانستانی ها انجام شده است ، در همین سال ،۹۳۲ هزار واکسیناسیون سرخک و سرخجه و فلج اطفال و ۴۸۶ هزار نفر غربالگری سل ، ۴۵۰ هزار نفر غربالگری مالاریا ، ۲۵۰ هزار نفر غربالگری سرطان دهانه رحم و سینه همگی به طور رایگان برای اتباع افغانستانی ساکن ایران انجام شده است ، در همبن سال باز به طور رایگان ۱۳۱ هزار و ۷۱۶ درمان اورژانسی و ۱۲۹ هزار و ۹۳۷ بستری بیمارستانی رایگان انجام گرفته است ، هزینه بخش درمان برای اتباع افغانستانی براساس نامه سرگشاده آقای حسین سلاح ورزی ریاست سابق اتاق بازرگانی به رئیس مجلس سالانه ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار است، هزینه تحصیل ۷۰۰ هزار دانش آموز افغانستانی نیز سالیانه ۴۲۰ میلیون دلار است در مجموع هزینه سالانه اتباع افغانستانی در ایران، به رقم نجومی ۱۸ میلیارد دلار می رسد ، این در حالی است که هزینه محرومیت زدایی از استان های محروم ایران ، ۸۳ میلیون دلار است .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش اول
درباره مساله اخراج برخی افغانستانی ها از ایران نخست باید صورت مساله را درست طرح کرد ، ما چیزی به عنوان اخراج سراسری افغانستانی ها از ایران نداریم ، بلکه صرفا آن اتباع افغانستانی که به صورت غیر مجاز در ایران هستند، اخراج می گردند ، البته برخی اتباعی که مجاز هستند هم ممکن است به اشتباه در مسیر اخراج قرار بگیرند اما سیاست عمومی در این باره وجود ندارد ، در ضمن ما با اخراج مهاجران و پناهجویان نیز مواجه نیستیم ، کسانی که اخراج می شوند نه مهاجر هستند نه پناهجو، چون تعریف هر دو این ها مشخص است و اخراجی ها با این تعاریف مطابقت ندارند، اما در هرحال ما با اخراج صدها هزار نفر افغانستانی از ایران مواجه هستیم ، این اخراج در گستره وسیع ناشی از ورود بی حساب و کتاب و پرشمار و میلیونی افغانستانی ها به ایران پس از سقوط رژیم جمهوریت و سرکارامدن طالبان است ، تا پیش از سقوط جمهوریت ، جمعیت افغانستانی های مقیم ایران حدود ۳ میلیون نفر بود اما با سقوط جمهوریت و روی کارآمدن طالبان ،جمعیت افغانستانی ها براساس آمار رسمی تا ۶ میلیون نفر و براساس آمار غیر رسمی تا ۱۰ الی ۱۲ میلیون نفر افزایش یافت. این موج گسترده ورود جمعیت افغانستانی به ایران که آن را فراتر از مهاجرت می توان نوعی جا به جایی جمعیتی دانست بیش از همه به سود طالبان بود ، طالبان که با مشکلات اقتصادی و کارآمدی و کارایی در کشور داری روبرو بود ناگهان از مسولیت میلیون ها شهروند خود ، خلاص گردید و آن را به دوش ایران انداخت . این جا به جایی جمعیتی گسترده هم چنین سیاست پاکسازی قومی و جمعیتی طالبان را نیز تسهیل کرد و کار را برای سیاست های فارسی ستیزانه و شیعه زدایی آنان ساده تر ساخت ، در این سیاست درهای باز به روی اتباع افغانستانی، وزارت کشور دولت سیزدهم و نیز جریان تطهیر طالبان و حامی طالبان نقش عمده ای داشت از سویی طالبان را به عنوان واقعیت موجود حاکم بر افغانستان معرفی می کرد از سویی اپوزیسیون افغانستان و شخص احمد مسعود را تخریب می کرد و از سویی دیگر حضور پر شمار جمعیت افغانستانی در ایران را کم اهمیت تلقی کرده و مخالفت ها با این حضور را نادیده می گرفت، اما حضور انبوه افغانستانی ها که هیچ تناسبی با ظرفیت زیسته کشورها با پذیرش مهاجر نداشت ، به تدریج هزینه های سنگین خود و نیز نارضایتی های ناشی از این هزینه ها را نشان داد . ظرفیت زیسته مهاجرت ، درصدی است بین تولید ناخالص ملی ، وسعت سرزمینی ، نرخ جمعیت ملی و تعداد پناهجو ، براساس این تناسب جدول درصد ظرفیت زیسته مهاجران در آمریکا حدود یک و نیم درصد ،در آلمان دو و نیم درصد ، در ژاپن یک صدم درصد در بریتانیا ۳۴ صدم درصد و در ایران تا ۱۳/۶ درصد است یعنی بیش از ده برابر آمریکا؟ ( جدول ظرفیت زیسته به پیوست ارائه می شود ) این یعنی تحمیل هزینه های وحشتناک اجتماعی و اقتصادی و بهداشتی و امنیتی و..... به کشوری تحت تحریم و جنگ و زیر فشار اقتصادی و تورم به نام ایران ، شمار زیادی از جمعیت وارد شده به ایران ، مردهای مجرد بودند که بدون زن و فرزند به ایران آمده اند ، شمار زیادی ازآنان بدون هیچ گونه احراز هویتی وارد ایران می شوند که این موضوع ، می تواند منبع و منشا خطرات امنیتی مهمی برای ایران گردد که همین طور نیز شد ، افزون بر این بسیاری از این ها ممکن است بیماری های ریشه کن شده در ایران مانند : فلج اطفال و سل مقام به درمان و مالاریا را که سالهاست در ایران ریشه کن شده را دوباره در ایران شایع کنند ، هزینه های بهداشتی اتباع در ایران ،کمر شکن شده است تا جایی که برای نمونه فقط در مساله واکسیناسیون کرونا ، ۱۰۰ میلیون دلار برای ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار افغانستانی هزینه شد ، صرفا در سال ۱۴۰۲ ، ۱۰۵۲۳۰ زایمان رایگان در بیمارستان های ایران برای افغانستانی ها انجام شده است ، در همین سال ،۹۳۲ هزار واکسیناسیون سرخک و سرخجه و فلج اطفال و ۴۸۶ هزار نفر غربالگری سل ، ۴۵۰ هزار نفر غربالگری مالاریا ، ۲۵۰ هزار نفر غربالگری سرطان دهانه رحم و سینه همگی به طور رایگان برای اتباع افغانستانی ساکن ایران انجام شده است ، در همبن سال باز به طور رایگان ۱۳۱ هزار و ۷۱۶ درمان اورژانسی و ۱۲۹ هزار و ۹۳۷ بستری بیمارستانی رایگان انجام گرفته است ، هزینه بخش درمان برای اتباع افغانستانی براساس نامه سرگشاده آقای حسین سلاح ورزی ریاست سابق اتاق بازرگانی به رئیس مجلس سالانه ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار است، هزینه تحصیل ۷۰۰ هزار دانش آموز افغانستانی نیز سالیانه ۴۲۰ میلیون دلار است در مجموع هزینه سالانه اتباع افغانستانی در ایران، به رقم نجومی ۱۸ میلیارد دلار می رسد ، این در حالی است که هزینه محرومیت زدایی از استان های محروم ایران ، ۸۳ میلیون دلار است .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
👍21❤8👎2
مساله اخراج افغانستانی ها از ایران
بخش دوم
این هزینه سنگین دولت و ملت ایران برای افغانستانی ها در حالی است که حکومت افغانستان، آب هیرمند را به روی ایران بسته و نه تنها حقابه ایران و حقابه تالاب هامون را نمی دهد ، بلکه حتی حاضر است آب مازاد را به بیابان موسوم به گودرزه ارسال کند تا تبخیر شود و از بین برود اما به دست ایرانی ها نرسد ، در چنین شرایطی کاستن از این بار وحشتناک و پر هزینه امری عقلایی و منطقی است و نباید آن را به پیامدهای تجاوز اسرائیل به ایران ربط داد ، بله انگ جاسوسی به اتباع افغانستانی در جریان تجاوز اسرائیل به ایران ، قطعا یک تعمیم ناروا است ، ممکن است باتوجه به سخت تر بودن کنترل اتباع غیر مجاز افغانستانی و سخت تر بودن احراز هویت آنان، دشمن سو استفاده کرده باشد و برخی از اینان را به خدمت گرفته باشد ، اما مساله جاسوسی را نباید به این مردم تقلیل داد و رویکرد کلی افغانستانی های مهاجر، همدلی با ایران و ملت ایران بوده است ، بنابراین مساله اخراج اصلا ربطی به جاسوسی عده ای انگشت شمار از اتباع افغانستانی برای اسرائیل ندارد ، البته نحوه و نوع و سرعت در اخراج و برخی رفتارهای غیر انسانی در اخراج قطعا قابل نکوهش است و من نیز به این نحوه اخراج به شدت اعتراض دارم ، اما اصل مساله ضرورت ساماندهی و کاستن از بار هزینه های سنگین ایران ، امری کاملا درست و منطقی و نیز به سود خود افغانستانی ها و در راستای دفاع از جغرافیای فرهنگی زبان فارسی در برابر طالبان است ، اما در مورد نحوه ساماندهی بایستی موارد ذیل رعایت گردد:
۱. مهاجران قانونی و با سابقه حضور طولانی در ایران و آنان که در ایران متولد شده اند از اخراج مستثنی گردند و بلکه روند برای شهروندی آنان تسهیل گردد.
۲.دانشگاهیان و نخبگان و دانشجویان افغانستانی از اخراج مستثنی گردند
۳. مهاجرانی که در ایران کارآفرینی و اشتغال آفرینی کرده و سرمایه گذاری کرده اند از اخراج مصون باشند.
۴. پناهجویان سیاسی که در صورت اخراج ، جان شان به وسیله طالبان در معرض خطر است، از شمول اخراج ، استثنا گردند.
۵. در نوع و نحوه اخراج مسائل انسانی و حقوق بشری رعایت گردد.
۶. در مورد مسائل مهاجران از جمله چگونگی اخراج افرادی که باید اخراج شوند با نخبگان جامعه مهاجران رایزنی گردد .
۷. از ظرفیت اپوزیسیون افغانستان و به طور خاص جبهه مقاومت ملی که اعلام آمادگی هم برای کمک کرده است در مساله مهاجران بهره گرفته شود.
در پایان با این همه هزینه صدها میلیارد دلاری که ایران در طول ۴۶ سال گذشته در باره مهاجران افغانستانی انجام داده و با محبت و مهربانی و همدلی که میان ایرانیان و افغانستانی ها بوده تهمت و انگ نژاد پرستی به ایرانیان و انگ خیانت به افغانستانی ها هر دو خطا و گناهی نابخشودنی است ، ایرانی و افغانستانی یک ملت واحد هستند که دست روزگار و دسیسه استعمار آنان را جدا کرده است الان هم بهترین گزینه برای افغانستانی ها بازگشت به کشور خودشان و مبارزه با حاکمیت جور طالبان و یک جمله است :
بمان و پس بگیر .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش دوم
این هزینه سنگین دولت و ملت ایران برای افغانستانی ها در حالی است که حکومت افغانستان، آب هیرمند را به روی ایران بسته و نه تنها حقابه ایران و حقابه تالاب هامون را نمی دهد ، بلکه حتی حاضر است آب مازاد را به بیابان موسوم به گودرزه ارسال کند تا تبخیر شود و از بین برود اما به دست ایرانی ها نرسد ، در چنین شرایطی کاستن از این بار وحشتناک و پر هزینه امری عقلایی و منطقی است و نباید آن را به پیامدهای تجاوز اسرائیل به ایران ربط داد ، بله انگ جاسوسی به اتباع افغانستانی در جریان تجاوز اسرائیل به ایران ، قطعا یک تعمیم ناروا است ، ممکن است باتوجه به سخت تر بودن کنترل اتباع غیر مجاز افغانستانی و سخت تر بودن احراز هویت آنان، دشمن سو استفاده کرده باشد و برخی از اینان را به خدمت گرفته باشد ، اما مساله جاسوسی را نباید به این مردم تقلیل داد و رویکرد کلی افغانستانی های مهاجر، همدلی با ایران و ملت ایران بوده است ، بنابراین مساله اخراج اصلا ربطی به جاسوسی عده ای انگشت شمار از اتباع افغانستانی برای اسرائیل ندارد ، البته نحوه و نوع و سرعت در اخراج و برخی رفتارهای غیر انسانی در اخراج قطعا قابل نکوهش است و من نیز به این نحوه اخراج به شدت اعتراض دارم ، اما اصل مساله ضرورت ساماندهی و کاستن از بار هزینه های سنگین ایران ، امری کاملا درست و منطقی و نیز به سود خود افغانستانی ها و در راستای دفاع از جغرافیای فرهنگی زبان فارسی در برابر طالبان است ، اما در مورد نحوه ساماندهی بایستی موارد ذیل رعایت گردد:
۱. مهاجران قانونی و با سابقه حضور طولانی در ایران و آنان که در ایران متولد شده اند از اخراج مستثنی گردند و بلکه روند برای شهروندی آنان تسهیل گردد.
۲.دانشگاهیان و نخبگان و دانشجویان افغانستانی از اخراج مستثنی گردند
۳. مهاجرانی که در ایران کارآفرینی و اشتغال آفرینی کرده و سرمایه گذاری کرده اند از اخراج مصون باشند.
۴. پناهجویان سیاسی که در صورت اخراج ، جان شان به وسیله طالبان در معرض خطر است، از شمول اخراج ، استثنا گردند.
۵. در نوع و نحوه اخراج مسائل انسانی و حقوق بشری رعایت گردد.
۶. در مورد مسائل مهاجران از جمله چگونگی اخراج افرادی که باید اخراج شوند با نخبگان جامعه مهاجران رایزنی گردد .
۷. از ظرفیت اپوزیسیون افغانستان و به طور خاص جبهه مقاومت ملی که اعلام آمادگی هم برای کمک کرده است در مساله مهاجران بهره گرفته شود.
در پایان با این همه هزینه صدها میلیارد دلاری که ایران در طول ۴۶ سال گذشته در باره مهاجران افغانستانی انجام داده و با محبت و مهربانی و همدلی که میان ایرانیان و افغانستانی ها بوده تهمت و انگ نژاد پرستی به ایرانیان و انگ خیانت به افغانستانی ها هر دو خطا و گناهی نابخشودنی است ، ایرانی و افغانستانی یک ملت واحد هستند که دست روزگار و دسیسه استعمار آنان را جدا کرده است الان هم بهترین گزینه برای افغانستانی ها بازگشت به کشور خودشان و مبارزه با حاکمیت جور طالبان و یک جمله است :
بمان و پس بگیر .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
👍33👎11❤7👏1
کدام افکار عمومی ؟!
خبری منتشر شده که جناب آقای بقایی سخنگوی محترم وزارت امور خارجه گفتند :
در حال حاضر افکار عمومی آنقدر خشمگین است که هیچ کس حتی جرأت صحبت درباره مذاکره و دیپلماسی را ندارد.
آقای بقایی ، آن اکثریتی که در انتخابات پارسال شرکت نکردند و آن درصدی که به رئیس جمهور متبوع جنابعالی رای دادند ، در فکر گشایش در سیاست خارجی و رفع تحریم ها بودند، درست نیست که با شعار رفع تحریم و عادی سازی سیاست خارجی از مردم رای گرفته شود و بعد افگار عمومی مد نظر و مورد توجه ، فقط افکار آنانی باشد که به رقیب شکست خورده رئیس متبوع شما رای دادند ، اگر افکار عمومی با مذاکره مخالف بود ، پارسال به جلیلی رای می دادند .
با شرایط پسا تجاوز اسرائیل به ایران و باوجود آتش بس ناپایدار و خطر و شبح جنگ و استمرار تحريم ها و خطر مکانیزم ماشه و....... از هرجهتی که برآورد کنید ضرورت مذاکره الان بیش از گذشته است مردم از بی عملی و انفعال ، از مذاکرات غیر مستقیم به جای مستقیم، از این که ترامپ و آمریکا را رها کردیم که اسرائیل و سایر دشمنان ایران به هر نحو که می خواهند آنان را جهت بدهند ، از این مسائل خشمگین هستند ، دنیای افکار عمومی مد نظر شما گویا فقط چند رسانه خاص هستند .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
خبری منتشر شده که جناب آقای بقایی سخنگوی محترم وزارت امور خارجه گفتند :
در حال حاضر افکار عمومی آنقدر خشمگین است که هیچ کس حتی جرأت صحبت درباره مذاکره و دیپلماسی را ندارد.
آقای بقایی ، آن اکثریتی که در انتخابات پارسال شرکت نکردند و آن درصدی که به رئیس جمهور متبوع جنابعالی رای دادند ، در فکر گشایش در سیاست خارجی و رفع تحریم ها بودند، درست نیست که با شعار رفع تحریم و عادی سازی سیاست خارجی از مردم رای گرفته شود و بعد افگار عمومی مد نظر و مورد توجه ، فقط افکار آنانی باشد که به رقیب شکست خورده رئیس متبوع شما رای دادند ، اگر افکار عمومی با مذاکره مخالف بود ، پارسال به جلیلی رای می دادند .
با شرایط پسا تجاوز اسرائیل به ایران و باوجود آتش بس ناپایدار و خطر و شبح جنگ و استمرار تحريم ها و خطر مکانیزم ماشه و....... از هرجهتی که برآورد کنید ضرورت مذاکره الان بیش از گذشته است مردم از بی عملی و انفعال ، از مذاکرات غیر مستقیم به جای مستقیم، از این که ترامپ و آمریکا را رها کردیم که اسرائیل و سایر دشمنان ایران به هر نحو که می خواهند آنان را جهت بدهند ، از این مسائل خشمگین هستند ، دنیای افکار عمومی مد نظر شما گویا فقط چند رسانه خاص هستند .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
👍38👎20👏7❤5
ضرورت مبارزه با هر نوع ترویج و تشویق تروریسم
ایجاد سایت اینترنتی برای جمع آوری پول جهت ترور ترامپ ، افزون بر این که اقدامی ضد منافع ملی و امنیت ملی ایران و یک تحرک مشکوک و آشکارا ضد امنیتی است ، اقدامی مجرمانه است ، براساس ماده ۱ قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم مصوب ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ :
تهیه و جمع آوری عامداً و عالماً وجوه و اموال به هر طریق چه دارای منشأ قانونی باشد یا نباشد و یا مصرف تمام یا بخشی از منابع مالی حاصله از قبیل قاچاق ارز، جلب کمکهای مالی و پولی، اعانه، انتقال پول، خرید و فروش اوراق مالی و اعتباری، افتتاح مستقیم یا غیرمستقیم حساب یا تأمین اعتبار یا انجام هرگونه فعالیت اقتصادی اشخاص توسط خود یا دیگری جهت ارائه به افراد تروریست یا سازمان های تروریستی که مرتکب یکی از اعمال زیر می شوند، تأمین مالی تروریسم بوده و جرم محسوب می شود: الف ـ ارتکاب یا تهدید به ارتکاب هرگونه اقدام خشونت آمیز از قبیل قتل، سوءقصد، اقدام خشونت آمیز منجر به آسیب جسمانی شدید، ربودن، توقیف غیرقانونی و گروگانگیری اشخاص و یا اقدام خشونت آمیز آگاهانه علیه افراد دارای مصونیت قانونی یا به مخاطره انداختن جان یا آزادی آنها به قصد تأثیرگذاری بر خط مشی، تصمیمات و اقدامات دولت جمهوری اسلامی ایران، سایر کشورها و یا سازمان های بین المللی دارای نمایندگی در قلمرو جمهوری اسلامی ایران
در ماده ۲ قانون مزبور نیز تصریح شده است :
ماده۲ـ تأمین مالی تروریسم در صورتی که در حکم محاربه یا افساد فی الارض تلقی شود، مرتکب به مجازات آن محکوم می شود و در غیر این صورت علاوه بر مصادره وجوه و اموال موضوع ماده (۱) این قانون به نفع دولت، به مجازات دو تا پنج سال حبس و جزای نقدی معادل دو تا پنج برابر منابع مالی تأمین شده محکوم می شود.
منافع ملی و امنیت ملی و حیات و موجودیت یک کشور چند هزار ساله و یک ملت نود میلیونی، مسخره دست کسی نیست ، ضرورت دارد که به این قبیل مسائل با حساسیت و جدیت و فوریت برخورد شود .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
ایجاد سایت اینترنتی برای جمع آوری پول جهت ترور ترامپ ، افزون بر این که اقدامی ضد منافع ملی و امنیت ملی ایران و یک تحرک مشکوک و آشکارا ضد امنیتی است ، اقدامی مجرمانه است ، براساس ماده ۱ قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم مصوب ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ :
تهیه و جمع آوری عامداً و عالماً وجوه و اموال به هر طریق چه دارای منشأ قانونی باشد یا نباشد و یا مصرف تمام یا بخشی از منابع مالی حاصله از قبیل قاچاق ارز، جلب کمکهای مالی و پولی، اعانه، انتقال پول، خرید و فروش اوراق مالی و اعتباری، افتتاح مستقیم یا غیرمستقیم حساب یا تأمین اعتبار یا انجام هرگونه فعالیت اقتصادی اشخاص توسط خود یا دیگری جهت ارائه به افراد تروریست یا سازمان های تروریستی که مرتکب یکی از اعمال زیر می شوند، تأمین مالی تروریسم بوده و جرم محسوب می شود: الف ـ ارتکاب یا تهدید به ارتکاب هرگونه اقدام خشونت آمیز از قبیل قتل، سوءقصد، اقدام خشونت آمیز منجر به آسیب جسمانی شدید، ربودن، توقیف غیرقانونی و گروگانگیری اشخاص و یا اقدام خشونت آمیز آگاهانه علیه افراد دارای مصونیت قانونی یا به مخاطره انداختن جان یا آزادی آنها به قصد تأثیرگذاری بر خط مشی، تصمیمات و اقدامات دولت جمهوری اسلامی ایران، سایر کشورها و یا سازمان های بین المللی دارای نمایندگی در قلمرو جمهوری اسلامی ایران
در ماده ۲ قانون مزبور نیز تصریح شده است :
ماده۲ـ تأمین مالی تروریسم در صورتی که در حکم محاربه یا افساد فی الارض تلقی شود، مرتکب به مجازات آن محکوم می شود و در غیر این صورت علاوه بر مصادره وجوه و اموال موضوع ماده (۱) این قانون به نفع دولت، به مجازات دو تا پنج سال حبس و جزای نقدی معادل دو تا پنج برابر منابع مالی تأمین شده محکوم می شود.
منافع ملی و امنیت ملی و حیات و موجودیت یک کشور چند هزار ساله و یک ملت نود میلیونی، مسخره دست کسی نیست ، ضرورت دارد که به این قبیل مسائل با حساسیت و جدیت و فوریت برخورد شود .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
❤17👍13👎8👏6
محورهای تبلیغاتی و جنگ روانی در تجاوز اسرائیل علیه ایران در جامعه ایرانی
بخش اول
تصویری از دیدار وزیر اطلاعات اسرائیل با برخی فعالان رسانه ای فارسی زبان منتشر شده که نشان دهنده وجود یک پیوست رسانه ای فعال در جنگ تجاوزکارانه اسرائیل علیه ایران است . جدای از این که از سالها پیش از تجاوز تلاش گردید تا پیش زمینه های سیاسی و روانی تجاوز فراهم بیاید، در آستانه جنگ و پس از جنگ تلاش زیادی شد تا فضای فکری و روانی مردم ایران نیز در اختیار اسرائیل قرار بگیرد، در این ميان برخی از فعالان سیاسی و مدنی ایرانی نیز خواه هم چون مزدورانی که با وزیر اطلاعات اسرائیل دیدار کردند به عنوان مهره و مامور اسرائیل و خواه از سر خصومت و کینه نسبت به حاکمیت جمهوری اسلامی و یا اشتباه در تحلیل در عمل در خدمت این جنگ روانی قرار گرفتند و مبلغ جنگ رسانه ای شدند ، بزرگترین محورهای تبلیغاتی این جنگ را می توان در موارد ذیل دانست:
۱.عدم محکومیت متجاوز
پرهیز و خودداری از محکومیت متجاوز و موضع بی طرفانه نسبت به جنگی که یک سر آن متجاوز و طرف دیگر در حال دفاع از خود است به طور کلی موضعی عافیت طلبانه و مصلحت جویانه است ولی اگر چنین موضعی از سوی مردم کشور مورد تجاوز قرار گرفته ، اتخاذ شود ، رنگ و بوی خیانت می گیرد ، موضعی مشابه بیانیه ۷ فعال سیاسی و مدنی ایران که شامل دو برنده جایزه صلح نوبل هم می شد ، موضع گیری خنثی که به جای محکومیت صریح تجاوز و متجاوز ، طرفین را به پرهیز از جنگ فرا می خواند .
۲. توجیه متجاوز
در رویکردی بی پروا تر از عدم محکومیت متجاوز، برخی تلاش کردند تا تجاوز و متجاوز را توجیه نمایند . موضعی که تجاوز اسرائیل را دفاع مشروع تلقی کرده و صراحتا از آن حمایت می کرد ، اگر به نظرات افراد و رسانه های متبوع اشخاصی که با وزیر اطلاعات اسرائیل دیدار کرده اند توجه شود ، این افراد آشکارا تجاوز اسرائیل را توجیه می کردند .
۳. این جنگ علیه ملت ایران نیست
مهمترین محور تبلیغاتی جنگ رسانه ای، همین ادعای عدم توجه جنگ به ملت ایران بود ، اما این حربه تبلیغاتی خیلی زود و با توجه آثار جنگ به عموم مردم ایران ، رنگ باخت ، بنابراین تلاش شد با حربه های دیگری ، آثار و لطمات ویرانگر جنگ علیه ایران و ملت ایران ماستمالی گردد .
۴.سانسور و کم اهمیت جلوه دادن و توجیه جنایات
اگر به رسانه های فارسی زبان و بسیاری از کانال های پر مخاطب و حتی رویکرد فعالان سیاسی و مدنی پر مخاطب توجه کنیم ، سانسور جنایات اسرائیل و کم اهمیت جلوه دادن و حتی توجیه این جنایات مشخص است . فلان شخص که خودش روزی صاحب منصب بوده و الان در کانادا است ، مرتب تحلیل های حقوقی نادرست و غلط در توجیه جنایات اسرائیل ارائه می دهد و برخی که هر خبر کم اهمیتی را پوشش می دهند نسبت به جنایت هولناک میدان تجریش روزه سکوت گرفته و یا حتی در آن تشکیک می نمایند .
۵. انسانیت زدایی از قربانیان
تقلیل قربانیان به مقامات و سرداران کشته شده و نادیده گرفتن انبوه قربانیان غیر نظامی و یا نظامیانی که در حال انجام وظیفه و پدافند کشته شدند، چشم پوشی بر کشته شدن کودکان و زنان و محوریت دادن به کشتار سرداران عالی رتبه با تاکید بر سوابق آنان و حتی جستجو در توییت ها و کامنت های برخی قربانیان جنگ جهت تبلیغ بر این که قربانیان خود طرفدار سرکوب مردم و معترضان بودند همگی جزئی از یک پکیج تبلیغاتی در راستای انسانیت زدایی از قربانیان بودند ، روایتی که یا آشکارا و یا ضمنی می خواست به مخاطب القا کند که قربانیان حکومتی هستند ، حق شان بوده و اگر حکومتی هم نبودند ، اشکال ندارد ، آزادی بهایی دارد و این ها هزینه آزادی شدند ، رویکردی شبه ایدئولوژیک جهت توجیه کشتار صدها ایرانی .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش اول
تصویری از دیدار وزیر اطلاعات اسرائیل با برخی فعالان رسانه ای فارسی زبان منتشر شده که نشان دهنده وجود یک پیوست رسانه ای فعال در جنگ تجاوزکارانه اسرائیل علیه ایران است . جدای از این که از سالها پیش از تجاوز تلاش گردید تا پیش زمینه های سیاسی و روانی تجاوز فراهم بیاید، در آستانه جنگ و پس از جنگ تلاش زیادی شد تا فضای فکری و روانی مردم ایران نیز در اختیار اسرائیل قرار بگیرد، در این ميان برخی از فعالان سیاسی و مدنی ایرانی نیز خواه هم چون مزدورانی که با وزیر اطلاعات اسرائیل دیدار کردند به عنوان مهره و مامور اسرائیل و خواه از سر خصومت و کینه نسبت به حاکمیت جمهوری اسلامی و یا اشتباه در تحلیل در عمل در خدمت این جنگ روانی قرار گرفتند و مبلغ جنگ رسانه ای شدند ، بزرگترین محورهای تبلیغاتی این جنگ را می توان در موارد ذیل دانست:
۱.عدم محکومیت متجاوز
پرهیز و خودداری از محکومیت متجاوز و موضع بی طرفانه نسبت به جنگی که یک سر آن متجاوز و طرف دیگر در حال دفاع از خود است به طور کلی موضعی عافیت طلبانه و مصلحت جویانه است ولی اگر چنین موضعی از سوی مردم کشور مورد تجاوز قرار گرفته ، اتخاذ شود ، رنگ و بوی خیانت می گیرد ، موضعی مشابه بیانیه ۷ فعال سیاسی و مدنی ایران که شامل دو برنده جایزه صلح نوبل هم می شد ، موضع گیری خنثی که به جای محکومیت صریح تجاوز و متجاوز ، طرفین را به پرهیز از جنگ فرا می خواند .
۲. توجیه متجاوز
در رویکردی بی پروا تر از عدم محکومیت متجاوز، برخی تلاش کردند تا تجاوز و متجاوز را توجیه نمایند . موضعی که تجاوز اسرائیل را دفاع مشروع تلقی کرده و صراحتا از آن حمایت می کرد ، اگر به نظرات افراد و رسانه های متبوع اشخاصی که با وزیر اطلاعات اسرائیل دیدار کرده اند توجه شود ، این افراد آشکارا تجاوز اسرائیل را توجیه می کردند .
۳. این جنگ علیه ملت ایران نیست
مهمترین محور تبلیغاتی جنگ رسانه ای، همین ادعای عدم توجه جنگ به ملت ایران بود ، اما این حربه تبلیغاتی خیلی زود و با توجه آثار جنگ به عموم مردم ایران ، رنگ باخت ، بنابراین تلاش شد با حربه های دیگری ، آثار و لطمات ویرانگر جنگ علیه ایران و ملت ایران ماستمالی گردد .
۴.سانسور و کم اهمیت جلوه دادن و توجیه جنایات
اگر به رسانه های فارسی زبان و بسیاری از کانال های پر مخاطب و حتی رویکرد فعالان سیاسی و مدنی پر مخاطب توجه کنیم ، سانسور جنایات اسرائیل و کم اهمیت جلوه دادن و حتی توجیه این جنایات مشخص است . فلان شخص که خودش روزی صاحب منصب بوده و الان در کانادا است ، مرتب تحلیل های حقوقی نادرست و غلط در توجیه جنایات اسرائیل ارائه می دهد و برخی که هر خبر کم اهمیتی را پوشش می دهند نسبت به جنایت هولناک میدان تجریش روزه سکوت گرفته و یا حتی در آن تشکیک می نمایند .
۵. انسانیت زدایی از قربانیان
تقلیل قربانیان به مقامات و سرداران کشته شده و نادیده گرفتن انبوه قربانیان غیر نظامی و یا نظامیانی که در حال انجام وظیفه و پدافند کشته شدند، چشم پوشی بر کشته شدن کودکان و زنان و محوریت دادن به کشتار سرداران عالی رتبه با تاکید بر سوابق آنان و حتی جستجو در توییت ها و کامنت های برخی قربانیان جنگ جهت تبلیغ بر این که قربانیان خود طرفدار سرکوب مردم و معترضان بودند همگی جزئی از یک پکیج تبلیغاتی در راستای انسانیت زدایی از قربانیان بودند ، روایتی که یا آشکارا و یا ضمنی می خواست به مخاطب القا کند که قربانیان حکومتی هستند ، حق شان بوده و اگر حکومتی هم نبودند ، اشکال ندارد ، آزادی بهایی دارد و این ها هزینه آزادی شدند ، رویکردی شبه ایدئولوژیک جهت توجیه کشتار صدها ایرانی .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
❤10👎4👍3
محورهای تبلیغاتی و جنگ روانی در تجاوز اسرائیل علیه ایران در جامعه ایرانی
بخش دوم
۶. عدم همدردی با قربانیان
در شرایطی که صدها نفر از هم میهنان مان و از جمله ۳۸ کودک ، دهها پدافند ارتش و پزشک و وکیل و استاد دانشگاه و دختران و پسران جوان و نوجوان و ورزشکار، جان شیرین خود را از دست داده اند ، بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی پر مخاطب مطلقا هیچ نوع به طور دقیق هیچ نوع همدردی با این کشته شدگان نداشتند ، نه یک استوری و نه یک یادداشت کوتاه و نه حتی عکسی به یادگار، هیچ نوع همدردی با این میزان از فاجعه نشان داده نشد ، در موارد مشابه قبلی از فاجعه بندرعباس تا جان باختگان جنبش زن و زندگی و آزادی و تا فجایعی مانند مترو پل و پلاسکو شاهد همدردی گسترده بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی و هنرمندان و.....بودیم اما درباره جان باختگان غیر نظامی و غیر سیاسی ناشی از کشتار اسرائیلی ها بخش عمده ای از فعالان مدنی و سیاسی به طور کامل سکوت کردند ، این سکوت آزار دهنده و کر کننده و غیر قابل توجیه و غیر اخلاقی در حالی است که تراژدی های انسانی و عاطفی مانند قتل یک مادر پزشک و دختر سه ساله اش زهرا برزگر که تصویر ای ایران خواندن او نیز ضبط شده بود ، مستعد فضای عاطفی و احساسی عمیقی بود به راستی چه فرقی بود میان کیان پیر فلک عزیز و مظلوم و زهرا برزگر عزیز و معصوم؟! جز این که خط کشی های سیاسی بر وجدان انسانی چیره شدند و نگذاشتند همدلی که به حق با کیان ایجاد شد با زهرا نیز ایجاد گردد .
۷. ترغیب به شورش و طغیان
در شرایطی که اسرائیل به شدت به مناطق شهری در ایران حمله می کرد ، فراخوان های ضمنی و حتی صریح سلطنت طلبان برای شورش و طغیان علیه حاکمیت یکی از نکات طنز ، جنگ اخیر بود اما به نظر می رسد چنین فراخوان هایی بیش از این که واقعا با هدف ایجاد بلوا و آشوب باشد ، با هدف از میان بردن تمرکز مدیریت سیاسی در ایران و نیز ایجاد نوعی تقابل روانی میان حاکمیت و مردم صورت می پذیرفت .
۸.حمایت از بدیل سازی با محوریت رضا پهلوی
یکی دیگر از محورهای جنگ روانی اسرائیل که با هدف ایجاد شکاف در جامعه ایرانی انجام می شد ، مطرح کردن رضا پهلوی به عنوان آلترناتیو و بدیل حاکمیت جمهوری اسلامی بود ، اگرچه نمی توان منکر محبوبیت و پایگاه اجتماعی رضا پهلوی در میان بخش هایی از جامعه ایرانی پیش از تجاوز اخیر شد ، اما هیچ گونه اجماعی در مورد رضا پهلوی در جامعه ایرانی وجود نداشت و استفاده صرفا ابزاری اسرائیلی ها از وی و همراهی مطلق و کورکورانه او با اسرایبلی ها ، به اعتبار و محبوبیت او به شدت آسیب زد ، رضا پهلوی و سلطنت طلبان سالها ادعا کرده بودند که در زمان تجاوز رژیم بعث عراق به ایران در کنار ایران و نیروهای مسلح آن بودند و حتی از رضا پهلوی نقل شده بود که ابراز آمادگی کرده است که به عنوان خلبان نیروی هوایی با ارتش صدام بجنگد ، همین تبلیغات به رضا پهلوی جنبه ملی بخشیده بود که شخصی است ایران دوست و پایبند به منافع ایران ، اگرچه رویکرد سالهای اخیر وی در مخالفت با دیپلماسی و حمایت از تحریم و انزوای ایران و سخنان دیگر او که من هیچ گاه آزادی خود را فدای آزادی ایران نخواهم کرد ، رویکرد ضد ملی او را برای بسیاری از نخبگان محرز کرده بود ، اما حمایت رضا پهلوی از تجاوز اسرائیل به نوعی خودکشی سیاسی بود که نشان می داد وی نه یک شریک و متحد اسرایبل و نه حتی یک مزدور بلکه آلت فعلی در دست اسرائیل است . این که در ساعات پایانی جنگ و در آستانه آتش بس ، رضا پهلوی فاتحانه در پاریس از بازگشت خود به تهران سخن می گفت ، نشان می دهد که اسرائیلی ها با وی هیج هماهنگی نداشته و صرفا از او به عنوان یک ابزار برای ایجاد شکاف استفاده کردند ، در مقابل رضا پهلوی حتی زرنگی رجوی را نداشت تا مانند او که با صدام توافقنامه ای منعقد کرده بود، با شرط و شروطی در کنار اسرائیلی ها بایستد بلکه یک جانبه در خدمت اسرایبلی ها قرار گرفت و مبلغ آنان شد. رضا پهلوی اکنون و پس از این شکست مفتضحانه باید خود را از سرنوشتی که بدان دچار شده یعنی آلت دست اسرائیل نجات دهد و گرنه چه بسا صدمات بدتری متحمل شود ، چون حوادث اخیر نشان داد که طرف اسرائیلی هیچ ارزشی برای وی قائل نیست
۹.تلاش برای ایجاد شرمساری در میان مردم و مخالفان تجاوز
از روز نخست تجاوز ، رسانه های طرفدار اسرائیل و مبلغان حامی متجاوز شروع به تخریب تمام عیار مخالفان تجاوز کردند و از آنان به عنوان حامی جمهوری اسلامی و مزدور و.....یاد کردند ، تلاش برای دوگانه سازی که هرکس با ما نیست در کنار جمهوری اسلامی است و سواستفاده از یاد و خاطره جان باختگان جنبش زن و زندگی و آزادی وواعتراضات قبلی و متهم کردن مخالفان تجاوز به فراموشی آنان و .....همگی جزئی از پروژه شرمنده سازی از مخالفان تجاوز بود .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش دوم
۶. عدم همدردی با قربانیان
در شرایطی که صدها نفر از هم میهنان مان و از جمله ۳۸ کودک ، دهها پدافند ارتش و پزشک و وکیل و استاد دانشگاه و دختران و پسران جوان و نوجوان و ورزشکار، جان شیرین خود را از دست داده اند ، بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی پر مخاطب مطلقا هیچ نوع به طور دقیق هیچ نوع همدردی با این کشته شدگان نداشتند ، نه یک استوری و نه یک یادداشت کوتاه و نه حتی عکسی به یادگار، هیچ نوع همدردی با این میزان از فاجعه نشان داده نشد ، در موارد مشابه قبلی از فاجعه بندرعباس تا جان باختگان جنبش زن و زندگی و آزادی و تا فجایعی مانند مترو پل و پلاسکو شاهد همدردی گسترده بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی و هنرمندان و.....بودیم اما درباره جان باختگان غیر نظامی و غیر سیاسی ناشی از کشتار اسرائیلی ها بخش عمده ای از فعالان مدنی و سیاسی به طور کامل سکوت کردند ، این سکوت آزار دهنده و کر کننده و غیر قابل توجیه و غیر اخلاقی در حالی است که تراژدی های انسانی و عاطفی مانند قتل یک مادر پزشک و دختر سه ساله اش زهرا برزگر که تصویر ای ایران خواندن او نیز ضبط شده بود ، مستعد فضای عاطفی و احساسی عمیقی بود به راستی چه فرقی بود میان کیان پیر فلک عزیز و مظلوم و زهرا برزگر عزیز و معصوم؟! جز این که خط کشی های سیاسی بر وجدان انسانی چیره شدند و نگذاشتند همدلی که به حق با کیان ایجاد شد با زهرا نیز ایجاد گردد .
۷. ترغیب به شورش و طغیان
در شرایطی که اسرائیل به شدت به مناطق شهری در ایران حمله می کرد ، فراخوان های ضمنی و حتی صریح سلطنت طلبان برای شورش و طغیان علیه حاکمیت یکی از نکات طنز ، جنگ اخیر بود اما به نظر می رسد چنین فراخوان هایی بیش از این که واقعا با هدف ایجاد بلوا و آشوب باشد ، با هدف از میان بردن تمرکز مدیریت سیاسی در ایران و نیز ایجاد نوعی تقابل روانی میان حاکمیت و مردم صورت می پذیرفت .
۸.حمایت از بدیل سازی با محوریت رضا پهلوی
یکی دیگر از محورهای جنگ روانی اسرائیل که با هدف ایجاد شکاف در جامعه ایرانی انجام می شد ، مطرح کردن رضا پهلوی به عنوان آلترناتیو و بدیل حاکمیت جمهوری اسلامی بود ، اگرچه نمی توان منکر محبوبیت و پایگاه اجتماعی رضا پهلوی در میان بخش هایی از جامعه ایرانی پیش از تجاوز اخیر شد ، اما هیچ گونه اجماعی در مورد رضا پهلوی در جامعه ایرانی وجود نداشت و استفاده صرفا ابزاری اسرائیلی ها از وی و همراهی مطلق و کورکورانه او با اسرایبلی ها ، به اعتبار و محبوبیت او به شدت آسیب زد ، رضا پهلوی و سلطنت طلبان سالها ادعا کرده بودند که در زمان تجاوز رژیم بعث عراق به ایران در کنار ایران و نیروهای مسلح آن بودند و حتی از رضا پهلوی نقل شده بود که ابراز آمادگی کرده است که به عنوان خلبان نیروی هوایی با ارتش صدام بجنگد ، همین تبلیغات به رضا پهلوی جنبه ملی بخشیده بود که شخصی است ایران دوست و پایبند به منافع ایران ، اگرچه رویکرد سالهای اخیر وی در مخالفت با دیپلماسی و حمایت از تحریم و انزوای ایران و سخنان دیگر او که من هیچ گاه آزادی خود را فدای آزادی ایران نخواهم کرد ، رویکرد ضد ملی او را برای بسیاری از نخبگان محرز کرده بود ، اما حمایت رضا پهلوی از تجاوز اسرائیل به نوعی خودکشی سیاسی بود که نشان می داد وی نه یک شریک و متحد اسرایبل و نه حتی یک مزدور بلکه آلت فعلی در دست اسرائیل است . این که در ساعات پایانی جنگ و در آستانه آتش بس ، رضا پهلوی فاتحانه در پاریس از بازگشت خود به تهران سخن می گفت ، نشان می دهد که اسرائیلی ها با وی هیج هماهنگی نداشته و صرفا از او به عنوان یک ابزار برای ایجاد شکاف استفاده کردند ، در مقابل رضا پهلوی حتی زرنگی رجوی را نداشت تا مانند او که با صدام توافقنامه ای منعقد کرده بود، با شرط و شروطی در کنار اسرائیلی ها بایستد بلکه یک جانبه در خدمت اسرایبلی ها قرار گرفت و مبلغ آنان شد. رضا پهلوی اکنون و پس از این شکست مفتضحانه باید خود را از سرنوشتی که بدان دچار شده یعنی آلت دست اسرائیل نجات دهد و گرنه چه بسا صدمات بدتری متحمل شود ، چون حوادث اخیر نشان داد که طرف اسرائیلی هیچ ارزشی برای وی قائل نیست
۹.تلاش برای ایجاد شرمساری در میان مردم و مخالفان تجاوز
از روز نخست تجاوز ، رسانه های طرفدار اسرائیل و مبلغان حامی متجاوز شروع به تخریب تمام عیار مخالفان تجاوز کردند و از آنان به عنوان حامی جمهوری اسلامی و مزدور و.....یاد کردند ، تلاش برای دوگانه سازی که هرکس با ما نیست در کنار جمهوری اسلامی است و سواستفاده از یاد و خاطره جان باختگان جنبش زن و زندگی و آزادی وواعتراضات قبلی و متهم کردن مخالفان تجاوز به فراموشی آنان و .....همگی جزئی از پروژه شرمنده سازی از مخالفان تجاوز بود .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
❤11👎5👍2
محورهای تبلیغاتی و جنگ روانی در تجاوز اسرائیل علیه ایران در جامعه ایرانی
بخش سوم و پایانی
نتیجه گیری
به نظر می رسید که باتوجه به نارضایتی فزاینده مردم از حاکمیت و ناکارآمدی احتمالی حاکمیت در برابر تجاوز ، مردم رنجیده و آزرده در برابر تجاوز منفعل شده و حتی دست به شورش بزنند، اما حس ملی گرایی ایرانی باز نیرومندی خود را نشان داد ملی گرایی ایرانی در برابر تجاوز ایستاد وقتی از زندانیان سیاسی تا احزاب سیاسی اپوزیسیون مانند جبهه ملی و نهضت آزادی و حزب ایران تا دادخواهی هم چون پرستو فروهر و قهرمان ملی مانند علی دایی با آن همه جفایی که در جنبش ۱۴۰۱ از حکومت تحمل کرده بود و خواننده ای مانند محسن چاووشی و حتی داریوش و معین و .... همگی در کنار هم و باوجود حفظ فاصله از جمهوری اسلامی و علی رغم استمرار نگاه انتقادیشان نسبت به عملکرد حاکمیت از جمله در زمان جنگ ، در برابر متجاوز ایستادند ، کسی از آنان منکر نقش مخرب حاکمیت در شرایطی که منتهی به جنگ شد نبودند ، اما به درستی و با دقت میان ضرورت دفاع از میهن و مخالفت با حاکمیت ، تفکیک ایجاد کردند و جنگ روانی اسرائیل در برابر ملت ایران به شکستی کامل و مفتضحانه منجر شد.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش سوم و پایانی
نتیجه گیری
به نظر می رسید که باتوجه به نارضایتی فزاینده مردم از حاکمیت و ناکارآمدی احتمالی حاکمیت در برابر تجاوز ، مردم رنجیده و آزرده در برابر تجاوز منفعل شده و حتی دست به شورش بزنند، اما حس ملی گرایی ایرانی باز نیرومندی خود را نشان داد ملی گرایی ایرانی در برابر تجاوز ایستاد وقتی از زندانیان سیاسی تا احزاب سیاسی اپوزیسیون مانند جبهه ملی و نهضت آزادی و حزب ایران تا دادخواهی هم چون پرستو فروهر و قهرمان ملی مانند علی دایی با آن همه جفایی که در جنبش ۱۴۰۱ از حکومت تحمل کرده بود و خواننده ای مانند محسن چاووشی و حتی داریوش و معین و .... همگی در کنار هم و باوجود حفظ فاصله از جمهوری اسلامی و علی رغم استمرار نگاه انتقادیشان نسبت به عملکرد حاکمیت از جمله در زمان جنگ ، در برابر متجاوز ایستادند ، کسی از آنان منکر نقش مخرب حاکمیت در شرایطی که منتهی به جنگ شد نبودند ، اما به درستی و با دقت میان ضرورت دفاع از میهن و مخالفت با حاکمیت ، تفکیک ایجاد کردند و جنگ روانی اسرائیل در برابر ملت ایران به شکستی کامل و مفتضحانه منجر شد.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
❤19👎6👏5👍4
محمد جواد لاریجانی شب سقوط بشار اسد و در حالی که بشار سوریه را ترک کرده بود با حضور در صدا و سیما، پیش بینی کرد که بشار بر مخالفان پیروز خواهد شد ، فردی با چنین سطح از تحلیلی چرا باید از تریبون های رسمی بهره مند شد و هزینه های سنگین برای کشور ایجاد کند ؟
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
👍67❤9👎3👏3