بهمنی قاجار
⭕️مجزرة بانياس بحق الطائفة العلوية من قبل السنة الارهابية اتباع الجولاني
جنایات تکان دهنده جولانی و عناصر او علیه علویان سوریه مصداق بارز نسل کشی و پاکسازی نژادی است ، هر وجدان بیدار و انسانی که اندکی احساس داشته باشد از این حجم جنایت و توحش، دل آزرده و متاثر می گردد ، لینک کانالی که اخبار علویان را منتشر می کند را در کانال قرار دادم ، با عضویت در این کانال هم می توان از اخبار علویان سوریه آگاه شد و هم به نوعی به آنان پیام همدردی فرستاد. که ایرانی ها اخبار شما را دنبال می کنند .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
بهمنی قاجار
نبين لكم الاخبار مباشر اول باول … https://www.tg-me.com/iliaa32
لینک کانال که اخبار قتل عام علویون را پوشش می دهد .
Forwarded from ممالک محروسه ایران
۲۱ اسفند ماه روزبزرگداشت حکیم نظامی گنجوی گرامی باد.
عرض ادب فرهاد میرزا به نظامی
شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله فرزند دانشمند عباس میرزا نایب السلطنه ولیعهد در مسیر سفر حج خود در24 رمضان 1292 از گنجه و مزار حکیم عالیقدر زبان و ادب فارسی دیدار و به ساحت وی عرض ادب و احترام می کند بیان این زیارت عارفانه به قلم فرهاد میرزا:
در یمین راه گنبد کوچکی بود که خراب شده قبر شیخ نظامی است که تا شهر گنجه هفت ورس است.
پیاده شده به سر قبر او رفتم. قراولخانه که در این نزدیکی است قراول ها آن قدر کاه برای اسب های خود ریخته بودند که ممکن نبود میان گنبد بروم و یادم امد که شیخ در اسکندر نامه فرموده :
بیادآور ای تازه کبک دری
که چون بر سر خاک من بگذری
گیا بینی از خاکم انگیخته
سرین سوده، بالین فرو ریخته
همه خاک فرش مرا برده باد
نکرده ز من هیچ هم عهد یاد
نهی دست بر شوشه خاک من
بیادآری از گوهر پاک من
فشانی تو بر من سرشکی ز دور
فشانم من از آسمان بر تو نور
دعای تو بر هرچه آرد شتاب
من آمین کنم تا شود مستجاب
درودم رسانی رسانم درود
بیایی بیایم زگنبد فرود
مرا زنده پندار چون خویشتن
من آیم به جان گر تو آیی به تن
حالا نمی داند که کاه ریخته اند. از دم در فاتحه خوانده برگشتم.
@qajariranhistory
عرض ادب فرهاد میرزا به نظامی
شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله فرزند دانشمند عباس میرزا نایب السلطنه ولیعهد در مسیر سفر حج خود در24 رمضان 1292 از گنجه و مزار حکیم عالیقدر زبان و ادب فارسی دیدار و به ساحت وی عرض ادب و احترام می کند بیان این زیارت عارفانه به قلم فرهاد میرزا:
در یمین راه گنبد کوچکی بود که خراب شده قبر شیخ نظامی است که تا شهر گنجه هفت ورس است.
پیاده شده به سر قبر او رفتم. قراولخانه که در این نزدیکی است قراول ها آن قدر کاه برای اسب های خود ریخته بودند که ممکن نبود میان گنبد بروم و یادم امد که شیخ در اسکندر نامه فرموده :
بیادآور ای تازه کبک دری
که چون بر سر خاک من بگذری
گیا بینی از خاکم انگیخته
سرین سوده، بالین فرو ریخته
همه خاک فرش مرا برده باد
نکرده ز من هیچ هم عهد یاد
نهی دست بر شوشه خاک من
بیادآری از گوهر پاک من
فشانی تو بر من سرشکی ز دور
فشانم من از آسمان بر تو نور
دعای تو بر هرچه آرد شتاب
من آمین کنم تا شود مستجاب
درودم رسانی رسانم درود
بیایی بیایم زگنبد فرود
مرا زنده پندار چون خویشتن
من آیم به جان گر تو آیی به تن
حالا نمی داند که کاه ریخته اند. از دم در فاتحه خوانده برگشتم.
@qajariranhistory
Forwarded from سیمرغ
کیّاس بود و سیّاس؛ علیرغم سبعیت نسبت به رقبایش، فرمانروایی لایق بود که یک تنه ایرانِ پاره پاره شده پس از مرگ #نادر_شاه را با فراست و ذکاوت یکپارچه ساخت. مرگ نابهنگامش اما ایران زمین را در برابر روسیه تزاری ناتوان کرد.
۲۸۳ سال پیش در چنین روزی #آقا_محمد_خان_قاجار چشم به جهان گشود
@Iran_simorgh
۲۸۳ سال پیش در چنین روزی #آقا_محمد_خان_قاجار چشم به جهان گشود
@Iran_simorgh
آذربایجان خود ایران است
رویکرد رسمی به مساله اقوام و وحدت ملی از ترویج قوم گرایی تا بی عملی و کلی گویی و فقدان هرگونه سیاست ملی
( گزارشی درباره یگ نشست در مورد اصل ۱۵ قانون اساسی)
در روز یکشنبه نوزدهم اسفند ماه به دعوت موسسه دیار کهن برای شرکت در نشستی درباره اصل ۱۵ قانون اساسی حضور یافتم ، نخستین سخنران آقای دکتر جعفر محمد زاده بودند که سخنرانی دقیق و مبسوطی در مورد جایگاه ملی زبان فارسی و دسیسه ها برای تضعیف زبان فارسی و تحرکات قوم گرایانه ارائه دادند ، متعاقبا آقای دکتر بهرام سرمست استاندار آذربایجان شرقی به تندی به آقای دکتر محمد زاده پاسخ داد و سخنان ایشان را افراطی خواند و تاگید کرد که نباید وارد فضای پان ترکیسم شد و نه پان ایرانیسم ، آقای دکتر سرمست سپس تاکید کرد که زبان عامل ارتباط آذربایجان با ایران نیست بلکه مذهب عامل پیوند آذربایجان با ایران است ، سپس آقای علوی وزیر اسبق اطلاعات و مشاور فعلی رئیس جمهور در حوزه اقوام و ادیان سخنرانی کرد و با اشاره به آیات قرآنی، تاکید کرد که زبان صرفا ابزار ارتباطی است و هیچ امتیاز و اعتباری محسوب نمی شود و آن چه اهمیت دارد تقوا و وحدت است ، پس از سخنان ایشان ، فرصت سخنرانی به من رسید و اظهار داشتم که سخنان آقای سرمست درباره این که پیوند آذربایجان با ایران را به مذهب فرو کاستند، به شدت غلط و نگران کننده است ، اولا ایشان طوری به آذربایجان اشاره کردند که گویا سرزمینی غیر ایرانی است که با ایران به دلیل مثلا مذهب متحد شده و وارد یک کنفدراسیون شده است در حالی که این طور نیست ، آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و وارد اتحادی با ایران نشده است ، آذربایجان از اسطوره ها جایگاه مهمی در تاریخ و هویت و فرهنگ ایران داشته است ، چنانچه کیخسرو بزرگترین شخصیت و شهریار اسطوره ای ایران پس از سفر به آذربایجان به شاهنشاهی ایران رسید ، هم چنین مقدس ترین مکان در ایران باستان ، آتشکده آذرگشسب بود و نخستین جنبش مقاومت در برابر اشغالگری یونانی ها از آذربایجان آغاز گردید ، هم چنین هنگامی که از جنگ های هزار ساله ایران و روم سخن می گوییم ، یکی از مهمترین کانون های مقاومت ایرانی ها ، سرزمین آذربایجان بود ، پس از اسلام نیز یکی از مهمترین سرزمین ها در ظهور و اعتلای فرهنگ و ادب فارسی ، آذربایجان بود ، چنانچه اسدی طوسی و سید حسن غزنوی از خراسان به آذربایجان آمدند و در خود آذربایجان و اران ، ستارگان بزرگ ادب فارسی مانند نظامی و خاقانی زاده شدند ، درست است که آذربایجان خاستگاه صفویه و سرزمینی است که رسمیت مذهب شیعه در آن جا تثبیت گردید ، اما پیوند آذربایجان با ایران به هیچ روی منحصر به مذهب نیست ، چنانچه مبارزان مشروطه مانند ستارخان در خیزش خود به دنبال آزادی و اعتلای ایران بودند ، آنانی که مقابل ستارخان هم بودند مذهبی بودند ، بنابراین خیزش ستارخان اصولا جنبه مذهبی نداشت و اصولا آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و نمی توان پیوند آن با ایران را به مذهب تقلیل داد ، در ادامه سخنان آقای علوی را هم نقد کردم و به ایشان گفتم انتظار از شما به عنوان شخصی که هشت سال وزیر اطلاعات بود این است که در این نشست تخصصی به ابعاد سیاسی مرتبط با مساله وحدت ملی در ایران اشاره می کردید و اهمیت زبان فارسی را به عنوان یک ذخیره فرهنگی و تمدنی و مبنای هویت و همبستگی ملی تببین کنید نه این که کلی گویی بفرمایید و صرفا از تقوا و وحدت سخن بگویید ، ما این جا در مورد اصل پانزده قانون اساسی و موضوع مهم زبان ملی و زبان های محلی دور هم جمع شده ایم نه کلی گویی درباره تقوا و .... و تقوای من نوعی به چه درد شما می خورد ؟! انتظار این بود که حضرتعالی به دسیسه های بیگانگان برای تلاش به تبدیل اقوام ایرانی به اقلیت های ملی اشاره می کردید و این مسائل مهم و توطئه هایی که علیه کشور وجود دارد را تشریح می کردید، بعد از این نقد ، به مساله مبانی حقوقی آموزش زبان مادری پرداختم که متعاقبا به این موضوع به تفصیل خواهم پرداخت.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
رویکرد رسمی به مساله اقوام و وحدت ملی از ترویج قوم گرایی تا بی عملی و کلی گویی و فقدان هرگونه سیاست ملی
( گزارشی درباره یگ نشست در مورد اصل ۱۵ قانون اساسی)
در روز یکشنبه نوزدهم اسفند ماه به دعوت موسسه دیار کهن برای شرکت در نشستی درباره اصل ۱۵ قانون اساسی حضور یافتم ، نخستین سخنران آقای دکتر جعفر محمد زاده بودند که سخنرانی دقیق و مبسوطی در مورد جایگاه ملی زبان فارسی و دسیسه ها برای تضعیف زبان فارسی و تحرکات قوم گرایانه ارائه دادند ، متعاقبا آقای دکتر بهرام سرمست استاندار آذربایجان شرقی به تندی به آقای دکتر محمد زاده پاسخ داد و سخنان ایشان را افراطی خواند و تاگید کرد که نباید وارد فضای پان ترکیسم شد و نه پان ایرانیسم ، آقای دکتر سرمست سپس تاکید کرد که زبان عامل ارتباط آذربایجان با ایران نیست بلکه مذهب عامل پیوند آذربایجان با ایران است ، سپس آقای علوی وزیر اسبق اطلاعات و مشاور فعلی رئیس جمهور در حوزه اقوام و ادیان سخنرانی کرد و با اشاره به آیات قرآنی، تاکید کرد که زبان صرفا ابزار ارتباطی است و هیچ امتیاز و اعتباری محسوب نمی شود و آن چه اهمیت دارد تقوا و وحدت است ، پس از سخنان ایشان ، فرصت سخنرانی به من رسید و اظهار داشتم که سخنان آقای سرمست درباره این که پیوند آذربایجان با ایران را به مذهب فرو کاستند، به شدت غلط و نگران کننده است ، اولا ایشان طوری به آذربایجان اشاره کردند که گویا سرزمینی غیر ایرانی است که با ایران به دلیل مثلا مذهب متحد شده و وارد یک کنفدراسیون شده است در حالی که این طور نیست ، آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و وارد اتحادی با ایران نشده است ، آذربایجان از اسطوره ها جایگاه مهمی در تاریخ و هویت و فرهنگ ایران داشته است ، چنانچه کیخسرو بزرگترین شخصیت و شهریار اسطوره ای ایران پس از سفر به آذربایجان به شاهنشاهی ایران رسید ، هم چنین مقدس ترین مکان در ایران باستان ، آتشکده آذرگشسب بود و نخستین جنبش مقاومت در برابر اشغالگری یونانی ها از آذربایجان آغاز گردید ، هم چنین هنگامی که از جنگ های هزار ساله ایران و روم سخن می گوییم ، یکی از مهمترین کانون های مقاومت ایرانی ها ، سرزمین آذربایجان بود ، پس از اسلام نیز یکی از مهمترین سرزمین ها در ظهور و اعتلای فرهنگ و ادب فارسی ، آذربایجان بود ، چنانچه اسدی طوسی و سید حسن غزنوی از خراسان به آذربایجان آمدند و در خود آذربایجان و اران ، ستارگان بزرگ ادب فارسی مانند نظامی و خاقانی زاده شدند ، درست است که آذربایجان خاستگاه صفویه و سرزمینی است که رسمیت مذهب شیعه در آن جا تثبیت گردید ، اما پیوند آذربایجان با ایران به هیچ روی منحصر به مذهب نیست ، چنانچه مبارزان مشروطه مانند ستارخان در خیزش خود به دنبال آزادی و اعتلای ایران بودند ، آنانی که مقابل ستارخان هم بودند مذهبی بودند ، بنابراین خیزش ستارخان اصولا جنبه مذهبی نداشت و اصولا آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و نمی توان پیوند آن با ایران را به مذهب تقلیل داد ، در ادامه سخنان آقای علوی را هم نقد کردم و به ایشان گفتم انتظار از شما به عنوان شخصی که هشت سال وزیر اطلاعات بود این است که در این نشست تخصصی به ابعاد سیاسی مرتبط با مساله وحدت ملی در ایران اشاره می کردید و اهمیت زبان فارسی را به عنوان یک ذخیره فرهنگی و تمدنی و مبنای هویت و همبستگی ملی تببین کنید نه این که کلی گویی بفرمایید و صرفا از تقوا و وحدت سخن بگویید ، ما این جا در مورد اصل پانزده قانون اساسی و موضوع مهم زبان ملی و زبان های محلی دور هم جمع شده ایم نه کلی گویی درباره تقوا و .... و تقوای من نوعی به چه درد شما می خورد ؟! انتظار این بود که حضرتعالی به دسیسه های بیگانگان برای تلاش به تبدیل اقوام ایرانی به اقلیت های ملی اشاره می کردید و این مسائل مهم و توطئه هایی که علیه کشور وجود دارد را تشریح می کردید، بعد از این نقد ، به مساله مبانی حقوقی آموزش زبان مادری پرداختم که متعاقبا به این موضوع به تفصیل خواهم پرداخت.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
اگر رضاشاه نبود
بخش اول
این روزها رایج شده که می گویند اگر رضاشاه نبود، ایران ویرانه و خرابه بود و.... نخست باید بپرسیم حالا که رضاشاه بوده، ایران در کجای کارست ؟ چرا این قدر خود را دست کم می گیرید ؟ یعنی ایران ، کشوری که پیش از رضاشاه نخستین دموکراسی آسیا و نخستین کشوری در آسیا گردید که دارای قوانین اساسی و مجلس ملی شد ، ايرانی که دهها سال قبل رضاشاه مراکز آموزش عالی داشت و یکی از پنج کشور مستقل آسیا بود ، ايرانی که شکوه و مدنیت عصر صفوی اش چشم سیاحان اروپایی چون شاردن را خیره می کرد باید این قدر بدبخت و دست کم تلقی گردد که اگر رضاشاه نبود وضعيتی ناگوار تر از این وضعیت اسفبار امروز هم داشت ، یعنی ما با این همه پول نفت و این تاریخ و مدنیت درخشان که به آن می بالیم و سرمایه های خدادادی طبیعی سرشار و نیز با شرایط بدی هم که داریم و حسرت به دل ؛ امارات و ترکیه و مالزی و اندونزی و کره جنوبی و حتی خیلی پایین تر از آن ها هم شده ایم این قدر باید خود را حقیر بدانیم که اگر رضاشاه نبود از این هم بدبخت تر و مصیبت زده تر بودیم؟!!؟ آیا احتمال نمی دهیم اگر رضاشاه و پسرش نبودند و در سیاست های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و نیز نوع حکمرانی و سرکوب توسعه سیاسی این چنین خامدستانه عمل نمی کردند، انقلابی هم نمی شد و امروز وضعیت خیلی هم متفاوت بود؟
دوستداران رضاشاه شاید در پاسخ بگویند پس اگر این طور است چرا در عصر قاجار، دستاوردهای دوره پهلوی حاصل نشد ؟ در پاسخ باید بگوییم نخست این که در دوره قاجار دستاوردهایی بزرگتر داشتیم، از خرافات به دوران عقل محوری پا گذاشتیم، مشروطه و مجلس و قانونگذاری و مطبوعات ، رفع جزیه و... مراکز آموزش عالی و نظام آموزشی مدرن و برانداختن اکثر ملوک الطوایف و پایه گذاری ارتش و نیروهای امنیتی ، همگی دستاوردهای دوره پیش از رضاشاه هستند ، دوم این که در عصر قاجار موانعی وجود داشت که آن موانع بر سر راه رضاشاه نبود، مهمترین مانع توسعه ایران در عصر قاجار عهدنامه ترکمان چای و نفوذ روسیه تزاری بود ، اگر انقلاب روسیه نمی شد نه رضاشاهی میآمد و نه ایران امکان تنفس پیدا می کرد ، آن چه گلوی ایران عصر قاجار را فشار می داد و مانع شد بزرگانی چون ؛ عباس میرزا ، قائم مقام، امیر کبیر و سپهسالار موفق شوند ، قدرت روسیه تزاری و عهدنامه ترکمان چای بود آن چه که این دو را نابود گرد و از سر راه ایران برداشت ، انقلاب روسیه بود و نه رضاشاه، اگر رضاشاهی هم نبود ایران بعد انقلاب روسیه بی ترس از شر مداخله جویی روسیه می توانست کارهای بزرگی انجام دهدد.
مانع دیگر برای اقتدار دولت در عصر قاجار روحانیت بودد ، دولت در عصر قاجار تقریبا به هر کار نو و اصلاحی دست می زد با مقاومت روحانیت روبرو می شد مثل تلاش های نافرجام ناصرالدین شاه برای تاسیس ثبت اسناد و یا بانک و ....... اما با مشروطیت و تصویب قوانین اساسی ، جایگاه و قدرت روحانیت بسیار ضعیف شد و با شکست استبداد صغیر و سرکوب شیخ فضل الله نوری و اعدام وی و متعاقبا با تعطیلی عملی اصل دوم متمم قانون اساسی ، روحانیت به شدت ضعیف و غیر سیاسی شده بود ، کما این که قوانین در مجلس شورای ملی تصویب شد و روحانیت یا بنای مخالفت و یا توان آن را نداشت ، بنابراین حذف موقعیت سیاسی و قدرت روحانیت در پیش از رضاشاه تکمیل شده بود در غائله جمهوری رضاخانی نیز بنا به تحریف واقعیتی مبتنی بر تفاهم نانوشته تاریخ نگاری پهلوی و جمهوری اسلامی، نقش مخالفت روحانیت پررنگ شده است ، غائله جمهوری خواهی رضاخان در دوم فروردین ۱۳۰۳ با جنبش مردم تهران و در راستای مقابله با دیکتاتوری رضاخان و دفاع از مشروطیت شکست خورد و نقش مذهب صرفا و صرفا ناشی از مخالفت مرحوم مدرس و سیلی خوردن ایشان بود ، اما مخالفت علمای قم با جمهوری هیچ اثری در این ماجرا که نداشت هیچی بیشتر به داد رضاخان رسید، مخالفت علمای قم با جمهوری در ۱۲ فروردین یعنی ۱۰ روز بعد از شکست قطعی جمهوری و با توصیه به قدر وجود نعمت رضاخان بود ، رضاخان بعد دوم فروردین ، شکست خورد و در آستانه استیضاح و برکناری بود و علمای قم به داد او رسیدند اما در تفاهمی نانوشته ، شکست جمهوری خواهی رضاخان ناشی از مخالفت روحانیت دانسته شده ، چون پهلوی می خواهد خود و اصلاحاتش را قربانی روحانیت معرفی نماید و تاریخ نگاری رسمی جمهوری اسلامی نیز می خواهد روحانیت را همیشه مهمترین و تاثیرگذار ترین نیروی سیاسی معرفی نماید ، خلاصه از مطلب دور نشویم ، روحانیت پیش از رضاشاه بسیار ضعیف شده بود و رضاشاه نه تنها روحانیت را ضعیف نکرد بلکه در عصر وی حوزه علمیه قم ایجاد شد و در نتیجه اقدامات ضد دینی رضاشاه و تندروی های وی و نیز براثر فشارهای اقتصادی و اجتماعی او علیه بازار ، روند سیاسی شدن دین تسریع شد .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش اول
این روزها رایج شده که می گویند اگر رضاشاه نبود، ایران ویرانه و خرابه بود و.... نخست باید بپرسیم حالا که رضاشاه بوده، ایران در کجای کارست ؟ چرا این قدر خود را دست کم می گیرید ؟ یعنی ایران ، کشوری که پیش از رضاشاه نخستین دموکراسی آسیا و نخستین کشوری در آسیا گردید که دارای قوانین اساسی و مجلس ملی شد ، ايرانی که دهها سال قبل رضاشاه مراکز آموزش عالی داشت و یکی از پنج کشور مستقل آسیا بود ، ايرانی که شکوه و مدنیت عصر صفوی اش چشم سیاحان اروپایی چون شاردن را خیره می کرد باید این قدر بدبخت و دست کم تلقی گردد که اگر رضاشاه نبود وضعيتی ناگوار تر از این وضعیت اسفبار امروز هم داشت ، یعنی ما با این همه پول نفت و این تاریخ و مدنیت درخشان که به آن می بالیم و سرمایه های خدادادی طبیعی سرشار و نیز با شرایط بدی هم که داریم و حسرت به دل ؛ امارات و ترکیه و مالزی و اندونزی و کره جنوبی و حتی خیلی پایین تر از آن ها هم شده ایم این قدر باید خود را حقیر بدانیم که اگر رضاشاه نبود از این هم بدبخت تر و مصیبت زده تر بودیم؟!!؟ آیا احتمال نمی دهیم اگر رضاشاه و پسرش نبودند و در سیاست های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و نیز نوع حکمرانی و سرکوب توسعه سیاسی این چنین خامدستانه عمل نمی کردند، انقلابی هم نمی شد و امروز وضعیت خیلی هم متفاوت بود؟
دوستداران رضاشاه شاید در پاسخ بگویند پس اگر این طور است چرا در عصر قاجار، دستاوردهای دوره پهلوی حاصل نشد ؟ در پاسخ باید بگوییم نخست این که در دوره قاجار دستاوردهایی بزرگتر داشتیم، از خرافات به دوران عقل محوری پا گذاشتیم، مشروطه و مجلس و قانونگذاری و مطبوعات ، رفع جزیه و... مراکز آموزش عالی و نظام آموزشی مدرن و برانداختن اکثر ملوک الطوایف و پایه گذاری ارتش و نیروهای امنیتی ، همگی دستاوردهای دوره پیش از رضاشاه هستند ، دوم این که در عصر قاجار موانعی وجود داشت که آن موانع بر سر راه رضاشاه نبود، مهمترین مانع توسعه ایران در عصر قاجار عهدنامه ترکمان چای و نفوذ روسیه تزاری بود ، اگر انقلاب روسیه نمی شد نه رضاشاهی میآمد و نه ایران امکان تنفس پیدا می کرد ، آن چه گلوی ایران عصر قاجار را فشار می داد و مانع شد بزرگانی چون ؛ عباس میرزا ، قائم مقام، امیر کبیر و سپهسالار موفق شوند ، قدرت روسیه تزاری و عهدنامه ترکمان چای بود آن چه که این دو را نابود گرد و از سر راه ایران برداشت ، انقلاب روسیه بود و نه رضاشاه، اگر رضاشاهی هم نبود ایران بعد انقلاب روسیه بی ترس از شر مداخله جویی روسیه می توانست کارهای بزرگی انجام دهدد.
مانع دیگر برای اقتدار دولت در عصر قاجار روحانیت بودد ، دولت در عصر قاجار تقریبا به هر کار نو و اصلاحی دست می زد با مقاومت روحانیت روبرو می شد مثل تلاش های نافرجام ناصرالدین شاه برای تاسیس ثبت اسناد و یا بانک و ....... اما با مشروطیت و تصویب قوانین اساسی ، جایگاه و قدرت روحانیت بسیار ضعیف شد و با شکست استبداد صغیر و سرکوب شیخ فضل الله نوری و اعدام وی و متعاقبا با تعطیلی عملی اصل دوم متمم قانون اساسی ، روحانیت به شدت ضعیف و غیر سیاسی شده بود ، کما این که قوانین در مجلس شورای ملی تصویب شد و روحانیت یا بنای مخالفت و یا توان آن را نداشت ، بنابراین حذف موقعیت سیاسی و قدرت روحانیت در پیش از رضاشاه تکمیل شده بود در غائله جمهوری رضاخانی نیز بنا به تحریف واقعیتی مبتنی بر تفاهم نانوشته تاریخ نگاری پهلوی و جمهوری اسلامی، نقش مخالفت روحانیت پررنگ شده است ، غائله جمهوری خواهی رضاخان در دوم فروردین ۱۳۰۳ با جنبش مردم تهران و در راستای مقابله با دیکتاتوری رضاخان و دفاع از مشروطیت شکست خورد و نقش مذهب صرفا و صرفا ناشی از مخالفت مرحوم مدرس و سیلی خوردن ایشان بود ، اما مخالفت علمای قم با جمهوری هیچ اثری در این ماجرا که نداشت هیچی بیشتر به داد رضاخان رسید، مخالفت علمای قم با جمهوری در ۱۲ فروردین یعنی ۱۰ روز بعد از شکست قطعی جمهوری و با توصیه به قدر وجود نعمت رضاخان بود ، رضاخان بعد دوم فروردین ، شکست خورد و در آستانه استیضاح و برکناری بود و علمای قم به داد او رسیدند اما در تفاهمی نانوشته ، شکست جمهوری خواهی رضاخان ناشی از مخالفت روحانیت دانسته شده ، چون پهلوی می خواهد خود و اصلاحاتش را قربانی روحانیت معرفی نماید و تاریخ نگاری رسمی جمهوری اسلامی نیز می خواهد روحانیت را همیشه مهمترین و تاثیرگذار ترین نیروی سیاسی معرفی نماید ، خلاصه از مطلب دور نشویم ، روحانیت پیش از رضاشاه بسیار ضعیف شده بود و رضاشاه نه تنها روحانیت را ضعیف نکرد بلکه در عصر وی حوزه علمیه قم ایجاد شد و در نتیجه اقدامات ضد دینی رضاشاه و تندروی های وی و نیز براثر فشارهای اقتصادی و اجتماعی او علیه بازار ، روند سیاسی شدن دین تسریع شد .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
اگر رضاشاه نبود
بخش دوم
رضاشاه در واقع دین سنتی را به زیان دین سیاسی تضعیف کرد ، او به شخصی مانند شریعت سنگلجی بسیار پر و بال داد و همین شخص معلم و آموزگار جنبش روشنفکری دینی و امثال مهندس بازرگان شد، هم چنین رضاشاه به شدت بازار را از منظر اقتصادی هم سرکوب کرد و اقتصاد دولتی را ترویج کرد و همین امر منجر به تغییر رویکرد سکولار بازار به رویکرد مذهبی آن شد ، در مجلس اول شورای ملی ما بازاری مانند مشهدی باقر بقال داشتیم که حتی در مقابل علمای قدرتمندی مانند بهبهانی ایستادگی می کند و به زور اصل هشتم متمم در برابری شهروندان ایران را در قانون اساسی جا می دهد اما بعد از رضاشاه ، بازار مهمترین بستر ظهور فداییان اسلام می گردد، پیش از رضاشاه هیچ جنبش سیاسی دینی در ایران نبود ، اما در ایران پیش از رضاشاه ما هم حزب لیبرال داشتیم و هم حزب سوسیالیست و هم حزب محافظه کار ، اما مطلقا حزب و جنبش دینی نداشتیم ولی به مجرد سقوط رضاشاه هم انجمن های اسلامی دانشجویان آغاز به کار می کنند هم در بازار جریان هایی مانند فدایبان اسلام ظهور می کنند . در واقع نتیجه سیاست های اقتصادی و اجتماعی دوره رضاشاه ، ظهور فدائیان اسلام و گروههای تندروی اسلامی و در یک کلام ظهور اسلام سیاسی بود ، اسلام سیاسی پیش از رضاشاه هیچ جایگاهی در ایران نداشت ، اما زمینه های آن با سیاست های رضاشاه چنان آماده شد که به مجرد سقوط وی ، اسلام سیاسی هم ظهور کرد ، رضاشاه با سیاست های اقتصاد دولتی ، بازار را که در صدر مشروطیت نهادی طرفدار سکولاریسم بود را به مرکزی برای ظهور امثال فدائیان اسلام تبدیل کرد ، بنابراین در یک نتیجه گیری کلی ، روحانیت در عصر قاجار یک مانع در برابر دولت بود اما با مشروطیت این مانع تضعیف و با تعطیلی عملی اصل دوم متمم قانون اساسی در مجلس دوم کاملا از میان برداشته شد و رضاشاه و فرزندش در غیاب اثر سیاسی این نیرو ، به راحتی پیش رفتند اما طوری عمل کردند که این نیروی به شدت تضعیف شده، مجددا نیرومند گردید و واجد مهمترین تاثیر گذاری سیاسی گردید که حتی به خواب اسلاف شان هم نمیآمد.
مانع سوم در عصر قاجار ، کمبود بودجه بود ، قاجاریه صد و پنجاه سال ایران فقیر را با مالیات ناشی از زراعت اداره کرد ، اما خوشبختی پهلوی این بود که از همان روز نخست ، از ماه اول سال ۱۳۰۰ خورشیدی ، از بودجه نفت منتفع و متمتع گردید و با پولی سرشار و مفت که پس از ملی شدن نفت چندین برابر گردید امکان لازم برای هر نوع خرج و هزینه را داشت .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش دوم
رضاشاه در واقع دین سنتی را به زیان دین سیاسی تضعیف کرد ، او به شخصی مانند شریعت سنگلجی بسیار پر و بال داد و همین شخص معلم و آموزگار جنبش روشنفکری دینی و امثال مهندس بازرگان شد، هم چنین رضاشاه به شدت بازار را از منظر اقتصادی هم سرکوب کرد و اقتصاد دولتی را ترویج کرد و همین امر منجر به تغییر رویکرد سکولار بازار به رویکرد مذهبی آن شد ، در مجلس اول شورای ملی ما بازاری مانند مشهدی باقر بقال داشتیم که حتی در مقابل علمای قدرتمندی مانند بهبهانی ایستادگی می کند و به زور اصل هشتم متمم در برابری شهروندان ایران را در قانون اساسی جا می دهد اما بعد از رضاشاه ، بازار مهمترین بستر ظهور فداییان اسلام می گردد، پیش از رضاشاه هیچ جنبش سیاسی دینی در ایران نبود ، اما در ایران پیش از رضاشاه ما هم حزب لیبرال داشتیم و هم حزب سوسیالیست و هم حزب محافظه کار ، اما مطلقا حزب و جنبش دینی نداشتیم ولی به مجرد سقوط رضاشاه هم انجمن های اسلامی دانشجویان آغاز به کار می کنند هم در بازار جریان هایی مانند فدایبان اسلام ظهور می کنند . در واقع نتیجه سیاست های اقتصادی و اجتماعی دوره رضاشاه ، ظهور فدائیان اسلام و گروههای تندروی اسلامی و در یک کلام ظهور اسلام سیاسی بود ، اسلام سیاسی پیش از رضاشاه هیچ جایگاهی در ایران نداشت ، اما زمینه های آن با سیاست های رضاشاه چنان آماده شد که به مجرد سقوط وی ، اسلام سیاسی هم ظهور کرد ، رضاشاه با سیاست های اقتصاد دولتی ، بازار را که در صدر مشروطیت نهادی طرفدار سکولاریسم بود را به مرکزی برای ظهور امثال فدائیان اسلام تبدیل کرد ، بنابراین در یک نتیجه گیری کلی ، روحانیت در عصر قاجار یک مانع در برابر دولت بود اما با مشروطیت این مانع تضعیف و با تعطیلی عملی اصل دوم متمم قانون اساسی در مجلس دوم کاملا از میان برداشته شد و رضاشاه و فرزندش در غیاب اثر سیاسی این نیرو ، به راحتی پیش رفتند اما طوری عمل کردند که این نیروی به شدت تضعیف شده، مجددا نیرومند گردید و واجد مهمترین تاثیر گذاری سیاسی گردید که حتی به خواب اسلاف شان هم نمیآمد.
مانع سوم در عصر قاجار ، کمبود بودجه بود ، قاجاریه صد و پنجاه سال ایران فقیر را با مالیات ناشی از زراعت اداره کرد ، اما خوشبختی پهلوی این بود که از همان روز نخست ، از ماه اول سال ۱۳۰۰ خورشیدی ، از بودجه نفت منتفع و متمتع گردید و با پولی سرشار و مفت که پس از ملی شدن نفت چندین برابر گردید امکان لازم برای هر نوع خرج و هزینه را داشت .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
اگر رضاشاه نبود
بخش سوم و پایانی
حالا بیاییم بر سر ادبیات سنتی پهلویسم ، رضاشاه ، ایران نا امن و پر از هرج و مرج را در میانه جنگ های داخلی تحویل گرفت و از کچلی و تراخم و طاعون و....نجات داد ، به مردان لباس جدید و به زنان آزادی حجاب داد و مدرسه و دانشگاه ساخت و جاده سازی کرد و راه آهن درست کرد و نظام حقوقی مدرن ایجاد کرد و.....
خوب چه کسانی این کارها را کردند ؟ از کره مریخ آمده بودند ؟ خیر ، ملت ایران و رجال و اشراف ایرانی چنین کردند ، این ها قبل از رضاشاه هم بودند و کارهای بزرگی کردند امثال صنیع الدوله و احتشام السلطنه و ..... اما موانع پیش گفته ، روسیه تزاری و کمبود بودجه نمی گذاشت ، اکنون موانع مفقود و مقتضی موجود شده بود، کارخانه های عصر پهلوی را چه کسانی ساختند ؟ همان ها که در دوران قاجار ، شروع کرده بودند به صنعتی کردن کشور ، امثال توکلی ها که سال ۱۲۹۷ ، دو سال قبل رضاشاه، کارخانه خود را ساخته بود، تحول در مساله زنان به وسیله چه کسانی رخ داد همان ها که بعد مشروطیت انجمن های نسوان را ایجاد کرده بودند ، آموزش وپرورش مدرن را رشدیه ها درست کرده بودند، نظام و ارتش مدرن را مشیرالدوله و ....همگی این ها بود ، اگر سراسری نشده بود مانع کمبود بودجه بود ، مانع روسیه تزاری بود و متعصبین ، کشف نفت ، مشکل بودجه را حل کرده بود ، انقلاب روسیه ، نفوذ روسیه و ترکمان چای را و مشروطیت، متعصبین را به حاشیه رانده بود .جاده صاف و همواری به دست پهلوی رسیده بود که با مرکبی نو در این جاده هموار بتازد اما او این مرکب را به دیوار زد و ایران را به بیراهه برد .
همین وثوق الدوله در دوسال نخست وزیری اش کارهای بزرگتر از رضاشاه کرده بود که اکثرا فراموش و گاه به پای رضاشاه نوشته شد ، سرکوب امثال سیمیتقو و شیخ خزعل و میرزا کوچک کارهای مثبتی بود اما وثوق الدوله هم نایب حسین کاشی را سرکوب کرد ، ناصرالدین شاه شورشیان و فرمانروایان خودمختار به مراتب خطرناک تر هم چون شیخ عبیدالله کرد و قواسم لنگه و پادشاهی چند صد ساله کیانی سیستان را سرکوب گرد و برانداخت و به سلطه مسقطی ها بر بندر عباس و چابهار پایان داد که اهمیت آن به مراتب بیشتر از سرکوب شورش های دوره رضاخان بود ، ایران بدون رضاشاه هم می توانست به توسعه و رفاهی بیش از این برسد .
اگر رضاشاه هم نبود همان رجال و بزرگان، ارتش مدرن می ساختند ، پلیس قبل از رضاشاه و در دوران سوئدی ها هم مدرن شده بود و فقط شکنجه و ترور نداشت ، ایران در مسیر توسعه و ترقی بود و با وجود مشروطیت قطعا تحول و توسعه اجتماعی رخ می داد و.....شاهد مذاکرات و مصوبات مجالس شورای ملی پیش از رضاشاه است ، در صدر مشروطیت طرح همه چیز ریخته شد از موزه تا فرهنگستان تا راه آهن و بانک، با یک دولت نیمه قوی هم همگی این طرح ها قابل اجرا بود کما این که وثوق الدوله خیلی را اجرایی کرد .
اگر رضاشاه نبود ، اگر کسی مانند او نمیآمد و بساط دیکتاتوری را پهن نمی کرد و اگر تندروی مخربی هم چون حیدرخان عمو اغلی و یا احسان الله خان ، کودتایی در پوشش انقلاب کمونیستی نمی کرد، اگر همان روند طبیعی در کشور حفظ می شد ، ایران یک مشروطه سلطنتی مدرن و آبرومند در آسیا بود، اگر رضاشاه نبود ، رجال قدرتمند و ملی مانند قوام السلطنه و مشیرالدوله پیرنیا و حتی وثوق الدوله به همراه همان نظامیان ژاندارم و قزاق که دوره رضاشاه مسولان امنیتی ایران بودند ، در کشور نظم و امنیت ایجاد کرده و متجاسرینی مانند جنگلی ها و سیمیتقو و خزعل را که در غیاب دولت مرکزی نیرومند در دوران مشروطه و جنگ جهانی اول سر برآورده بودند را سرکوب می کردند و با بودجه نفت و در نبود روسیه تزاری ، ایران را بدون خودکامگی رضاشاهی می ساختند ، ایران در جنگ جهانی دوم اشغال نمی شد و سرنوشتی مانند ترکیه پیدا می کرد که از اشغال نجات یافت ، در نتیجه ماجرای فرقه دموکرات و .... رخ نمی داد ، نفت ملی و ایران از شر استعمار بریتانیا نجات پیدا می کرد و هرگز انقلابی هم در ایران رخ نمی داد و ایران الگوی یگ کشور توسعه یافته دموکراتیک می گردید .قاجاریه، ایران را در میان حکومتی ملوک الطوایفی تحویل گرفت و در ۱۵۰ سال و در اوج عصر استعمار و با وجود عهدنامه ترکمان چای و چکمه روسیه تزاری بر گردنش ، بدون پول نفت و با بودجه مالیات دل و روده گوسفند به نظام مشروطه تحویل داد و پهلوی، ایران مشروطه را بدون روسیه تزاری و با پول سرشار نفت و بدون مانع اجتماعی نیرومند تحویل گرفت و سرانجام به انقلاب کشاند، اما ذهن عوام زده و قهرمان پرور و بی اعتماد به نفس ایرانی که می خواهد هر کسی را برکشد و حتما نیاز به قهرمان و ناجی آسمان جایگاه دارد ، خود را حقیر می کند و میگوید اگر رضاشاه نبود ما افغانستان و پاکستان بودیم.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
بخش سوم و پایانی
حالا بیاییم بر سر ادبیات سنتی پهلویسم ، رضاشاه ، ایران نا امن و پر از هرج و مرج را در میانه جنگ های داخلی تحویل گرفت و از کچلی و تراخم و طاعون و....نجات داد ، به مردان لباس جدید و به زنان آزادی حجاب داد و مدرسه و دانشگاه ساخت و جاده سازی کرد و راه آهن درست کرد و نظام حقوقی مدرن ایجاد کرد و.....
خوب چه کسانی این کارها را کردند ؟ از کره مریخ آمده بودند ؟ خیر ، ملت ایران و رجال و اشراف ایرانی چنین کردند ، این ها قبل از رضاشاه هم بودند و کارهای بزرگی کردند امثال صنیع الدوله و احتشام السلطنه و ..... اما موانع پیش گفته ، روسیه تزاری و کمبود بودجه نمی گذاشت ، اکنون موانع مفقود و مقتضی موجود شده بود، کارخانه های عصر پهلوی را چه کسانی ساختند ؟ همان ها که در دوران قاجار ، شروع کرده بودند به صنعتی کردن کشور ، امثال توکلی ها که سال ۱۲۹۷ ، دو سال قبل رضاشاه، کارخانه خود را ساخته بود، تحول در مساله زنان به وسیله چه کسانی رخ داد همان ها که بعد مشروطیت انجمن های نسوان را ایجاد کرده بودند ، آموزش وپرورش مدرن را رشدیه ها درست کرده بودند، نظام و ارتش مدرن را مشیرالدوله و ....همگی این ها بود ، اگر سراسری نشده بود مانع کمبود بودجه بود ، مانع روسیه تزاری بود و متعصبین ، کشف نفت ، مشکل بودجه را حل کرده بود ، انقلاب روسیه ، نفوذ روسیه و ترکمان چای را و مشروطیت، متعصبین را به حاشیه رانده بود .جاده صاف و همواری به دست پهلوی رسیده بود که با مرکبی نو در این جاده هموار بتازد اما او این مرکب را به دیوار زد و ایران را به بیراهه برد .
همین وثوق الدوله در دوسال نخست وزیری اش کارهای بزرگتر از رضاشاه کرده بود که اکثرا فراموش و گاه به پای رضاشاه نوشته شد ، سرکوب امثال سیمیتقو و شیخ خزعل و میرزا کوچک کارهای مثبتی بود اما وثوق الدوله هم نایب حسین کاشی را سرکوب کرد ، ناصرالدین شاه شورشیان و فرمانروایان خودمختار به مراتب خطرناک تر هم چون شیخ عبیدالله کرد و قواسم لنگه و پادشاهی چند صد ساله کیانی سیستان را سرکوب گرد و برانداخت و به سلطه مسقطی ها بر بندر عباس و چابهار پایان داد که اهمیت آن به مراتب بیشتر از سرکوب شورش های دوره رضاخان بود ، ایران بدون رضاشاه هم می توانست به توسعه و رفاهی بیش از این برسد .
اگر رضاشاه هم نبود همان رجال و بزرگان، ارتش مدرن می ساختند ، پلیس قبل از رضاشاه و در دوران سوئدی ها هم مدرن شده بود و فقط شکنجه و ترور نداشت ، ایران در مسیر توسعه و ترقی بود و با وجود مشروطیت قطعا تحول و توسعه اجتماعی رخ می داد و.....شاهد مذاکرات و مصوبات مجالس شورای ملی پیش از رضاشاه است ، در صدر مشروطیت طرح همه چیز ریخته شد از موزه تا فرهنگستان تا راه آهن و بانک، با یک دولت نیمه قوی هم همگی این طرح ها قابل اجرا بود کما این که وثوق الدوله خیلی را اجرایی کرد .
اگر رضاشاه نبود ، اگر کسی مانند او نمیآمد و بساط دیکتاتوری را پهن نمی کرد و اگر تندروی مخربی هم چون حیدرخان عمو اغلی و یا احسان الله خان ، کودتایی در پوشش انقلاب کمونیستی نمی کرد، اگر همان روند طبیعی در کشور حفظ می شد ، ایران یک مشروطه سلطنتی مدرن و آبرومند در آسیا بود، اگر رضاشاه نبود ، رجال قدرتمند و ملی مانند قوام السلطنه و مشیرالدوله پیرنیا و حتی وثوق الدوله به همراه همان نظامیان ژاندارم و قزاق که دوره رضاشاه مسولان امنیتی ایران بودند ، در کشور نظم و امنیت ایجاد کرده و متجاسرینی مانند جنگلی ها و سیمیتقو و خزعل را که در غیاب دولت مرکزی نیرومند در دوران مشروطه و جنگ جهانی اول سر برآورده بودند را سرکوب می کردند و با بودجه نفت و در نبود روسیه تزاری ، ایران را بدون خودکامگی رضاشاهی می ساختند ، ایران در جنگ جهانی دوم اشغال نمی شد و سرنوشتی مانند ترکیه پیدا می کرد که از اشغال نجات یافت ، در نتیجه ماجرای فرقه دموکرات و .... رخ نمی داد ، نفت ملی و ایران از شر استعمار بریتانیا نجات پیدا می کرد و هرگز انقلابی هم در ایران رخ نمی داد و ایران الگوی یگ کشور توسعه یافته دموکراتیک می گردید .قاجاریه، ایران را در میان حکومتی ملوک الطوایفی تحویل گرفت و در ۱۵۰ سال و در اوج عصر استعمار و با وجود عهدنامه ترکمان چای و چکمه روسیه تزاری بر گردنش ، بدون پول نفت و با بودجه مالیات دل و روده گوسفند به نظام مشروطه تحویل داد و پهلوی، ایران مشروطه را بدون روسیه تزاری و با پول سرشار نفت و بدون مانع اجتماعی نیرومند تحویل گرفت و سرانجام به انقلاب کشاند، اما ذهن عوام زده و قهرمان پرور و بی اعتماد به نفس ایرانی که می خواهد هر کسی را برکشد و حتما نیاز به قهرمان و ناجی آسمان جایگاه دارد ، خود را حقیر می کند و میگوید اگر رضاشاه نبود ما افغانستان و پاکستان بودیم.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
سکه ۸۹ میلیون تومان ، دلار ۹۵ هزار تومان ، با چه شراط خوبی به پیشواز سال نو می رویم؟ دریغ از یک ذره احساس مسولیت در برابر سرنوشت یک کشور تاریخی و یک ملت بزرگ ؟!
دارا جهان ندارد
سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در
هفت آسمان ندارد!
هرگز نخواب کوروش
ای مهرآریایی
بی نام تو،وطن نیز
نام و نشان ندارد!!!
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
دارا جهان ندارد
سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در
هفت آسمان ندارد!
هرگز نخواب کوروش
ای مهرآریایی
بی نام تو،وطن نیز
نام و نشان ندارد!!!
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
چگونه می توان مانع جنگ شد ؟
به نظر می رسد که وقوع جنگ قطعی است ولی آیا در دقیقه ۹۰ ممکن است با انجام اقدامی مانع جنگ شد ؟ هم اکنون دیگر زمان تعلل و تاخیر در تصمیم گیری نیست ، باید با یک اقدام قاطع و فوری ، سایه جنگ را از سر کشور دور کرد ، شاید بهترین اقدام پاسخ مثبت به نامه ترامپ باشد تا حداقل فعلا و به طور موقت خطر جنگ از میان برود ، اکنون وظیفه همه است تا تلاش کنند و مانع از جنگ شوند ، شجاعت و میهن پرستی و تقوا و اخلاق نه در ورود به جنگ بلکه در گرو انجام اقدامات مهم و اتخاذ سیاست هایی است که به هر نوع هیولا جنگ را از سر ایران عزیزمان دور نماید .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
به نظر می رسد که وقوع جنگ قطعی است ولی آیا در دقیقه ۹۰ ممکن است با انجام اقدامی مانع جنگ شد ؟ هم اکنون دیگر زمان تعلل و تاخیر در تصمیم گیری نیست ، باید با یک اقدام قاطع و فوری ، سایه جنگ را از سر کشور دور کرد ، شاید بهترین اقدام پاسخ مثبت به نامه ترامپ باشد تا حداقل فعلا و به طور موقت خطر جنگ از میان برود ، اکنون وظیفه همه است تا تلاش کنند و مانع از جنگ شوند ، شجاعت و میهن پرستی و تقوا و اخلاق نه در ورود به جنگ بلکه در گرو انجام اقدامات مهم و اتخاذ سیاست هایی است که به هر نوع هیولا جنگ را از سر ایران عزیزمان دور نماید .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ
ملی شدن نفت و استقلال ملی
ملی شدن نفت پایان عصر نفوذ استعمار بریتانیا در ایران بود،نگاه به ملی شدن نفت از دریچه صرفا اقتصادی نگاهی سطحی و تقلیل گرایانه است، متاسفانه با لوث شدن مفهوم استقلال درمقطع پس از انقلاب و تفسیر این اصل ارزشمند به آمریکا ستیزی و غرب ستیزی،اهمیت و ارزش استقلال ملی مغفول مانده است. استقلال به معنای حاکمیت ملت بر سرنوشت سیاسی و منابع اقتصادی و هویت فرهنگی خویش است ، بدین معنا که هیج قوه خارجی در هیچ موضوع سیاسی و اقتصادی و نظامی و قضایی و فرهنگی و....توان معارضه با حاکمیت یک کشور را نداشته باشد و تابع قوانین آن کشور باشد ، از همین رو مصادیقی هم چون :
کاپیتولاسیون، امتیاز منابع ملی ، اعطای پایگاه نظامی و منع یک کشور از ملی کردن منابع خود و نیز مداخله در امور داخلی و سیاسی یک کشور ، از مصادیق سلب استقلال ملی هستند .
تا پیش از ملی شدن نفت ، در عمل مهمترین منبع اقتصادی ایران یعنی نفت در تسلط کامل بریتانیا بود و بریتانیا از این طریق در امور داخلی ایران از جمله در انتخابات مجلس ودر نتیجه انتخاب دولت ها نیز دخالت می کرد،ملی شدن نفت پایان این حضور استعماری بود،اما با سقوط مصدق ، مجددا استعمار به ایران باز می گردد چنانچه چند سال بعد ، مصادیقی از کاپیتولاسیون هم باردیگر در ایران احیا می شود،قدرت های خارجی باردیگر در عزل و نصب دولت ها مداخله می کنند چنانچه آمریکایی ها ، علی امینی را علی رغم میل شاه به وی تحمیل می کنند و حتی سیاست های کلان کشور مانند اصلاحات ارضی را به شاه دیکته می کنند وکار به جایی می رسد که در برهه انقلاب حتی دستور خروج شاه از کشور را صادر می کنند،پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، مفهوم ارزشمند و حیاتی استقلال به آمریکا ستیزی و غرب ستیزی و توجیه سیاست خارجی ایدئولوژیک تقلیل پیدا کرد ، اشغال سفارت آمریکا و قطع رابطه با آمریکا و نیز وارد کردن ایران در مناقشه خاورمیانه و.... هیچ کدام ربطی به استقلال ندارد،استقلال به معنای رهایی از مداخله و نفوذ خارجی است و نه خارجی ستیزی ، ضمن این که استقلال پیوند مستقیمی با قدرت و توان ملی دارد و این یکی در گرو مناسبات سازنده و فراگیر با تمام جهان و سیاست خارجی فعال است ، بدین ترتیب سیاست خارجی که منجر به تحمیل انزوا و تحریم به کشور گردد. در نتیجه با استقلال ملی نیز در مغایرت بوده و نمی تواند از استقلال و تمامیت ارضی ایران دفاع نماید ، افزون بر این تفسیر استقلال به آمریکا ستیزی و غرب ستیزی منجر به لوث شدن مفهوم استقلال و سو استفاده طرفداران سرسپردگی ایران به غرب شده است ،غرب گرایان با سو استفاده از چنین تفسیری از استقلال ، اصل اهمیت و ارزش استقلال ملی را به زیر سوال برده و وابستگی و سرسپردگی را توجیه و تئوریزه کرده و در همین راستا ملی شدن نفت را نیز زیر سوال برده و از مداخلات خارجی نظیر کودتاهای سوم اسفند و ۲۸ مرداد قبح زدایی می کنند .راهکار باز تفسیر استقلال در پیوند با قدرت و توان ملی و جلوگیری از لوث شدن این مفهموم و نیز تاکید بر ارزش حیاتی آن برای کشور است .تا استقلال نباشد ، آزادی و نیز توسعه کشور ممکن نخواهد بود و در نبود استقلال، تمامیت ارضی ایران نیز در خطر خواهد بود .اما استقلال نه به معنای ریختن در سفارتخانه هاو آتش زدن آنان و گروگانگیری دیپلمات هاست و نه درگیر کردن ایران در بحران های بین المللی است که کمترین ارتباطی با ما ندارد،استقلال یعنی مصونیت از مداخله خارجی و یعنی حاکمیت ملت عالی ترین قدرت در کشور است و قدرتی بالاتر از آن وجود ندارد.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
ملی شدن نفت پایان عصر نفوذ استعمار بریتانیا در ایران بود،نگاه به ملی شدن نفت از دریچه صرفا اقتصادی نگاهی سطحی و تقلیل گرایانه است، متاسفانه با لوث شدن مفهوم استقلال درمقطع پس از انقلاب و تفسیر این اصل ارزشمند به آمریکا ستیزی و غرب ستیزی،اهمیت و ارزش استقلال ملی مغفول مانده است. استقلال به معنای حاکمیت ملت بر سرنوشت سیاسی و منابع اقتصادی و هویت فرهنگی خویش است ، بدین معنا که هیج قوه خارجی در هیچ موضوع سیاسی و اقتصادی و نظامی و قضایی و فرهنگی و....توان معارضه با حاکمیت یک کشور را نداشته باشد و تابع قوانین آن کشور باشد ، از همین رو مصادیقی هم چون :
کاپیتولاسیون، امتیاز منابع ملی ، اعطای پایگاه نظامی و منع یک کشور از ملی کردن منابع خود و نیز مداخله در امور داخلی و سیاسی یک کشور ، از مصادیق سلب استقلال ملی هستند .
تا پیش از ملی شدن نفت ، در عمل مهمترین منبع اقتصادی ایران یعنی نفت در تسلط کامل بریتانیا بود و بریتانیا از این طریق در امور داخلی ایران از جمله در انتخابات مجلس ودر نتیجه انتخاب دولت ها نیز دخالت می کرد،ملی شدن نفت پایان این حضور استعماری بود،اما با سقوط مصدق ، مجددا استعمار به ایران باز می گردد چنانچه چند سال بعد ، مصادیقی از کاپیتولاسیون هم باردیگر در ایران احیا می شود،قدرت های خارجی باردیگر در عزل و نصب دولت ها مداخله می کنند چنانچه آمریکایی ها ، علی امینی را علی رغم میل شاه به وی تحمیل می کنند و حتی سیاست های کلان کشور مانند اصلاحات ارضی را به شاه دیکته می کنند وکار به جایی می رسد که در برهه انقلاب حتی دستور خروج شاه از کشور را صادر می کنند،پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، مفهوم ارزشمند و حیاتی استقلال به آمریکا ستیزی و غرب ستیزی و توجیه سیاست خارجی ایدئولوژیک تقلیل پیدا کرد ، اشغال سفارت آمریکا و قطع رابطه با آمریکا و نیز وارد کردن ایران در مناقشه خاورمیانه و.... هیچ کدام ربطی به استقلال ندارد،استقلال به معنای رهایی از مداخله و نفوذ خارجی است و نه خارجی ستیزی ، ضمن این که استقلال پیوند مستقیمی با قدرت و توان ملی دارد و این یکی در گرو مناسبات سازنده و فراگیر با تمام جهان و سیاست خارجی فعال است ، بدین ترتیب سیاست خارجی که منجر به تحمیل انزوا و تحریم به کشور گردد. در نتیجه با استقلال ملی نیز در مغایرت بوده و نمی تواند از استقلال و تمامیت ارضی ایران دفاع نماید ، افزون بر این تفسیر استقلال به آمریکا ستیزی و غرب ستیزی منجر به لوث شدن مفهوم استقلال و سو استفاده طرفداران سرسپردگی ایران به غرب شده است ،غرب گرایان با سو استفاده از چنین تفسیری از استقلال ، اصل اهمیت و ارزش استقلال ملی را به زیر سوال برده و وابستگی و سرسپردگی را توجیه و تئوریزه کرده و در همین راستا ملی شدن نفت را نیز زیر سوال برده و از مداخلات خارجی نظیر کودتاهای سوم اسفند و ۲۸ مرداد قبح زدایی می کنند .راهکار باز تفسیر استقلال در پیوند با قدرت و توان ملی و جلوگیری از لوث شدن این مفهموم و نیز تاکید بر ارزش حیاتی آن برای کشور است .تا استقلال نباشد ، آزادی و نیز توسعه کشور ممکن نخواهد بود و در نبود استقلال، تمامیت ارضی ایران نیز در خطر خواهد بود .اما استقلال نه به معنای ریختن در سفارتخانه هاو آتش زدن آنان و گروگانگیری دیپلمات هاست و نه درگیر کردن ایران در بحران های بین المللی است که کمترین ارتباطی با ما ندارد،استقلال یعنی مصونیت از مداخله خارجی و یعنی حاکمیت ملت عالی ترین قدرت در کشور است و قدرتی بالاتر از آن وجود ندارد.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Telegram
بهمنی قاجار
محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ