Telegram Web Link
یادداشتی ارزشمند از آقای فرهاد نوروزی در نقد ترسیم سیمای سوسیالیستی و چپ از مصدق
منوچهری دامغانی شاعر نوروز

بخش اول

اهمیت و ارزش منوچهری دامغانی و شاعران معاصر وی برای ایران و فرهنگ ایرانی کمتر مورد توجه قرار گرفته است ،در میان شاعران این عصر ،  فردوسی به درستی  جایگاهی ممتاز و متمایز دارد ، حکیم طوس با خلق شاهنامه ، فرهنگ و هویت ایرانی را برای همیشه تثبیت کرده و مقام او در تاریخ ایران از یک شاعر و حتی شخصیت بزرگ تاریخی فراتر رفته و جایگاهی اسطوره ای یافته است تا جایی که می توان فردوسی را به حق ، بزرگترین ایرانی کل تاریخ دانست . اما شان والای فردوسی نباید ما را از ارج نهادن به سایر شاعران معاصر وی بی نیاز  نماید ، درست است که فردوسی شاعر رزم و مبارزه است و دیگران بیشتر شاعر بزم ، ولی آنان نیز حاملان و مبلغان فرهنگ و هویت ایرانی بوده اند ، یکی از مهمترین این شاعران که می توان او را سخنگوی ادیبان اهل بزم و نمادی از مکتب ادب خراسانی و پارسی دانست ، منوچهری دامغانی است ، در شعر  منوچهری ، تجلیل و یادکرد ایران و همگی ارزش های هویتی ایرانی از سویی و مهر به  طبیعت و موسیقی و شعر و ترانه و در یک کلام فرهنگ شادی و خوش باشی و عشق به زندگی بازتابی کامل یافته است . در عصر ما که دوران برکشیدن فرهنگ زندگی این جهانی و هویت ایرانی است ، منوچهری را باید از نو شناخت .

در کلام آهنگین شاعر خوش باش و اهل زندگی ما  که موسیقی جادویی آن هر انسان بی ذوقی را به شوق و هیجان می‌آورد ، ایران و همگی آداب و رسوم و سنت های آن جایگاهی محوری دارد ، چنانچه در جایی می گوید :

رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه

ای درخت ملک ! بارت عز و بیداری تنه

اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بود

فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه


یا در جایی دیگر می گوید :

آمد خجسته مهرگان ، جشن بزرگ خسروان

نارنج و نار و ارغوان ، آورد از هر ناحیه

یا درباره جشن سده می گوید :

آمد ای سید احرار شب جشن سده

شب جشن سده را حرمت ، بسیار بود

بر فروز آتش برزین که درین فصل شتا

آذر برزین پیغمبر آذار بود

آتشی باید چونانکه فروز علمش

برتر از دایره گنبد دوار بود

اما در شعر منوچهری هیچ چیزی مهمتر از نوروز نیست ، شاید به این دلیل که منوچهری سخنگوی فرهنگ ایرانی است و در فرهنگ ایرانی هیچ عنصر هویتی جایگاه شامخ نوروز را ندارد ، در ستایش نوروز می فرماید :

آمده نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد

باز جهان خرم و خوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد

روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند

کبکان بر کوه بتک خاستند
بلبلکان و زین و ستا خواستند


در جایی دیگر نیز می‌گوید:

روزی بس خرمست ، می گیر از بامداد

هیچ بهانه نماند ، ایزد کام تو داد

آمد نوروز ماه ، می خور و می ده پگاه

هر روز تا شامگاه ، هر شب تا بامداد

در ستایش عظمت نوروز و قلمرو و وسعت و گستردگی آن  می گوید :

بر لشکر زمستان نوروز نامدار

کرده است رای تاختن و قصد کارزار

نوروز ماه گفت: به جان و سرا میر

کز جان دی بر آرم تا چند گه دمار

با فال فرخ آیم و با دولت بزرگ
با فر خجسته طالع و فرخنده اختیار

بر سبزه بهار نشینی و مطربت
بر سبزه بهار زند سبزه بهار

ملک جهان بگیری ، از قاف تا به قاف
مال جهان ببخشی از عود تا بقار

توران بدان پسر بدهی ، ایران بدین پسر
مشرق بدین قبیله و مغرب بدان تبار

سیصد وزیر گیری ، بیش از بزرگمهر
سیصد امیر بندی ، پیش از سپندیار


قیصر شرابدارات ، چیپال چوبزن
خاقان رکابدارت، فغفور پرده دار

جیحون گذاره کردی ، سیحون کنی گذر
زانسو مدار کردی ، زینسو کنی مدار


باز جایی دیگر می گوید :

نوروز ، فرخ آمد و نغز آمد و هژیر

با طالع سعادت و با کوکب منیر

در شعری دیگر ، این جلوه  ادبی  را به زیبایی  یک شاهکار نقاشی به تصویر می کشد :

آمدت نوروز و آمد جشن نوروزی فراز

کامکارا ، کار گیتی تازه از سر گیر باز

لاله خودروی شد چون روی بت رویان بدیع

سنبل اندر پیش لاله چون سر زلف دراز

در شعری دیگر ، مدح سلطان مسعود غزنوی را با ستایش نوروز. آغاز کرده و می گوید :

آمد نوروز ماه با گل سوری بهم

باده سوری بگیر ، بر گل سوری بچم

در ادامه شعر با اشاره به پیروزی های سلطان مسعود بر دشمنان ایران و بیگانگان ، با این ابیات زیبا به استمرار هویت ایرانی و عدم سلطه پذیری ایرانیان از بیگانگان اشاره کرده و می گوید :
خسرو ما پیش دیو ، جم و سلیمان شده است

وان سر شمشیر او مهر سلیمان و جم

نز پی ملکت زند ، شاه جهان تیغ کین

نز پی تخت و حشم،  نز پی گنج و درم


بلکه ز بهر خدای و ز پی خلق خدای

وز پی رنج سپاه و زپی شر خدم

دانی کاین قصه بود هم بگه بیوراسب

هم بگه اردشیر هم بگه بوالحکم

هم گه بهرام گور هم گه نوشیروان

هم بگه اردشیر هم بگه روستم

آخر چیره نبود جز که خداوند حق

آخر بیگانه را دست نبد بر عجم .

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
منوچهری دامغانی شاعر نوروز

بخش دوم

منوچهری ، ابعاد گوناگون فرهنگ و مدنیت ایران را ثبت کرده است ، برای فهم شکوه تمدن ایرانی ، دیوان منوچهری دامغانی یک چراغ راهنمای ارزنده است ، کافیست ببینیم که در ایران چه انواع مختلفی گل پرورش داده می شد و چه نوع پرندگان شناسایی شده بودند و یا چه آهنگ ها و الحان موسیقی وجود داشته است ، همگی این ها به تفصیل در دیوان حکیم دامغان ، آمده است درباره گل ها ؛
ارغوان ، افحوان،  بان، بقم ، بنفشه ، بوستان افروز ، بوقلمونی،  بوستان افروز ، پیلگوش، چلنار،  چینی، خجسته، خردیا، خبری ، دفلی، زبان، زعفران ، سپرم ، سمن ، سنبل ، سوسن ، شاسپرم ، شاهسپرم، شبرم،شقایق، شنبلید، ضمیران، طاوسان،  عبهر، گرگ پا ، گل بسدی، گل حمری ، گل خودروی، گل دوروی، گل زرد ، گل سرخ ، گل سوری ، گل مورد ، گل سپید ، گلنار ، لادن ، لاله ، لاله احمر ، لاله خودرو، لاله نعمان ، مشک بید ، مورد ، نرگس،  نسترن،  نسرین ، ورد ، یاسمن و یاسمین. 

پرندگان :

باز ، باشه ، بط ، بلبل ، پوپک،  تذرو ، تیهو ، چکاو ، چکاوک،  چکاوه، چوک ، حمام،  حواصل، خاد ، خربت ، خروس ، خشنسار، خطاف، خول ،‌دراج ، زاغ ، زاغور، زغن ، زندواف، ساری ، سرخاب، شارک ، شاهین،  شتر مرغ،  صعوه ، صلصل، طاووس،  طغرل ، طوطی ، طیطو، عقاب ، عندلیب ، عنقا ، غراب ، فاخته،  قطا ، قمری،  قوش ، کبک ، کبک دری ، کدری،  کرکس ، کرکی ، کلنگ ، لاسکو، لقلق، ماغ ، مرغابی ، موسیجه، نعامه، نارو، ورشان ، هدهد، هزار آوا ، هزار دستان ، هما

اما آهنگ های موسیقی ایران در کلام منوچهری :

آزاد وار ، ارجنه، اشکنه، افسر بهار ، افسر سگزی، پرده باده ، پرده راست ، پرده سرکش،  پرده عشاق ، پرده لیلی ، پرده ماده ، باروزنه، باغ سیاوشان ، باغ شهریار ، بسکنه، بند شهریار ، بهمن ، پالیزبان، تخت اردشیر  ، چکاوک ، چکگ، خماخسرو، دل انگیزان، دنه ، دیف رخش، راه گل ، راهوی، روشن چراغ ، راه ماورا النهری، زیر قیصران، سبزه بهار ، سپهبدان، ستا ، سرود پارسی،  سرود ماورالنهری،  سروستان، سروستاه، سرو سهی ، سیوار تیر ، شخج، شکر توین، شیشم، قالوس، قیصران، کاویزنه، کبک دری ، گل نوش، گنج باد ،گنجگاو، گنج فریدون،  لبینا، مویه زال ، مهرگان خردک ، می برسر بهار ، ناقوسی، نوروز ، نوروز بزرگ ، نوروز کیقبادی، نوش لبینان، نی بر سر بهار ، نی بر سر شیشم، نی بر سر کسری، هفت گنج ‌.

در یک کلام منوچهری دامغانی یکی از زبده ترین سخنوران سبک خراسانی است که چون سایر همگنان خویش ، حامل و مروج فرهنگ ایرانی بوده و سرشت وجود ارزشمندشان با عشق به ایران درهم آمیخته بود ، عشقی که با دغدغه وی برای ایران و امید و آرزویش برای ایران عجین بود و در این دعای نیک وی برای ایران به خوبی تجلی یافته است :

زود شود چون بهشت ، گیتی ویران

بگذرد این روزگار سختی از ایران


منبع اصلی یادداشت حاضر دیوان منوچهری دامغانی به کوشش شادروان استاد محمد دبیر سیاقی است .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
خلا عقلانیت برای کشورداری


(بررسی موردی تجمعات قومی در ارومیه )

آیین کشور داری و ملک رانی در کشوری کهن مانند ایران ایجاب می کند که دولت و حاکمیت تمام تلاش و اهتمام خود را به کار ببندد، تا همبستگی و وحدت ملی را تقویت کرده و از برجسته سازی هویت های غیر ملی جلوگیری نماید ، اما در ایران امروز نه تنها ، تلاشی برای تحکیم هویت ملی و وحدت ملی نمی گردد بلکه گویا تعمدا به برکشیدن هویت های غیر ملی و کم رنگ شدن ایرانیت و همبستگی ملی دامن زده می شود ، نمونه بارز آن وضعیتی است که امسال نوروز در ارومیه رخ داد ، در استانی به حساسیت ملی آذربایجان غربی و شهرستانی به اهمیت ارومیه ، تمام تلاش دولت باید کاستن از اختلاف ترک و کرد و ایجاد کلمه واحده ایران در این شهر و استان باشد ، اما پیش از نوروز به کردها برای برگزاری مراسم در پوشش نوروز ولی با نمادهای قوم گرایانه مجوز داده می شود و در عمل در دوم فروردین نیز فراخوان راهپیمایی ترک زبانان علیه کردها صادر می گردد ؟!! این چه عقل سلیمی است که میان شهروندان خود تفرقه می اندازد ؟! به جای این که نوروز را به عرصه نمایش هویت ایرانی ‌همبستگی آذری ها و کردها تبدیل کنند ، میدان را برای قوم گرایان باز می کنند تا شکاف های قومی تشدید گردد ، واقعا احسنت بر این میزان از درایت و عقلانیت و حس مسولیت ملی .

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
ارومیه ، ایران کوچک


تجمع نوروزی کردها در ارومیه با رنگ و بوی قوم گرایانه و قبیله ای و بدون نمادهای شهروندی، این پیام را به آذری های ملی و معتدل و غیر قوم گرا می دهد که شهرتان در آستانه تبدیل به یک شهر تک هویتی و تک قومیتی کردی است ، در کنار این تجمع ، شعارها و مطالبی که در فضای مجازی با عنوان ارومیه جزئی از کردستان است داده شد همگی شعارهای تحریک آمیزی بوده اند ، چنین وضعیتی فرصتی مطلوب برای سویه دیگر نفرت پراکنی قومی یعنی پان ترکیسم فراهم کرد تا تلاش نمایند آذری ها و ترک زبانان ارومیه را با ترس از جریان ها و احزاب تروریستی کرد بسیج نمایند ، تجمع امروز در ارومیه ناشی از این تلاش‌ها بود . حاکمیت نباید اجازه تجمع چند روز پیش کردها را می داد و نه فرصت امروز را فراهم می کرد بلکه باید هر نوع کنش و تحرک اجتماعی در ارومیه صرفا شهروندی و ملی و به دور از قوم گرایی و قبیله گرایی باشد ، اما متاسفانه عقلانیتی برای کشورداری ملی و حکمرانی مبتنی بر شهروند گرایی وجود ندارد، از این رو مجال برای هر دو جریان مخرب پان ترکیسم و پان کردیسم فراهم گردید ، این دو جریان مخرب نیز که از یگدیگر تغذیه می نمایند تلاش کردند تا جایی که می توانند بر شیپور تعصبات قومی بنوازند ، اما دستاورد هر دو بسیار ضعیف و مضحک است ، ارومیه و مردم رشید و شریف آن از هر قومیت و مذهب و زبان، به درجه ای از ایرانگرایی و شهروند مداری رسیده اند که حتی در فقدان یک سیاست ملی ، خودشان از شهر عزیزشان و هویت ملی ایرانی آن به رغم دو جریان نفرت پراکن ترک و کرد ، صیانت می نمایند . ارومیه هیچ گاه نه کوردستان خواهد شد و نه تورکستان ، ارومیه مرکز استان آذربایجان غربی ایران بوده و خواهد بود رنگین کمانی از اقوام ایرانی و جواهری ممتاز بر تاج ایران .

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Forwarded from عزیز دهپور (عزیز دهپور)
🔹نامه بهمن میرزا (فرزند شاهزاده عباس میرزا) حاکم اردبیل مشکین به قائم‌مقام در باب بیماری و کسری مواجب و دیگر مشکلات حکومتی خود سنه ۱۲۴۹ ه. ق.

🔸برداشت از کانال تاریخ آذربایجان (۱۳۶۲)

🔸بازنویسان: عزیز دهپور و یوسف افلاکی

هو الله

جناب قائم مقام
الان که صبح سه‌شنبه بیست و نهم ربیع الاول است باز از بستر بیماری خلاص نشده بیحالی و ورم پهلوی چپ  شدت دارد حکما حرکت را نافع می‌دانند در قوه نیست باری وجود سرکار ولی نعمت سالم باشد از ماها بسیار سهل است این روزها گفتند به فضل الله احوال مبارک (فتحعلی شاه) بهتر از همیشه شده است خدا را صد هزار بار شکر نظرعلیخان (شاهی سؤن) معروف روانه خراسان است نمی‌دانم آفتاب از کدام طرف درآمده است یقین توفیق حقیریست اگر از احوالات من استفسار بکنید تا حال حکایت شهسوان (شاهی سؤن) عام شده است یعنی اینکه اشکبوس وزیر صاحب اختیار کل بلکه وزیر مختار راضی نشده
شما را به خدا این ترکیب غریب را از سر مردم رفع کنید با وجود آنکه شما در کاغذ به امیرنظام (محمدخان زنگنه) نوشتید کار مرا بی‌منت غیر بگذراند باز رجوع به او کرده او هم تمام نمی‌کند میرزا سید حسن نامی چند سال خدمت مرا می‌کرد پارسال اخراج کرده بودم دیوانیان هشتاد تومان مواجب او را داده از مستمری من موضوع کرده‌اند هر چه فریاد میکنم به جایی نمی‌رسد گفتم مستمری من از دیوان چهار هزار و پانصد تومان است میرزا محمدعلی می‌گوید چهار هزار و چهارصد و بیست تومان است محض اینکه مواجب میرزا سید حسن را بیرون بردند بیحسابی به این آشکاری می‌کند به امیر نظام می‌گوید جواب می‌دهد که اهل دفتر می‌دانند خلاصه بیحسابیهای  دیگر هم است با من که این رفتار شود با دیگران معلوم (است) آذربایجان بوجود  سرکار ولیعهد (محمد میرزا، محمد شاه غازی بعدی) و جناب قائم مقام هیچ مصرف ندارد روزنامه و برات نوشتن کار من نیست این چند کلمه چون مسائلیت به خودم داشت نوشتم و الا به من چه هر چه بخواهند بکنند
گوشه‌ای نشسته با هیچکس کاری ندارم نواب طهماسب میرزا به عمارت ابراهیم خانی می‌روند در کارند تعمیر می‌کنند بهرام میرزا و من در عمارت سیف کبیر نشسته‌ایم در بیرون شهر زمینی خریده‌ام بهار عمارت کرده میروم از قال مقال دور باشم معلوم است کمکی هم از شما خواهد شد زمستان تبریز آمده بسیار سرد است بیحالی نمی‌گذارد که مطلب یا صحبت پیدا کرده بنویسم همین کفایت می‌کند والسلام

ظهر نامه:
جناب اتابیک اعظم قائم مقام مفتوح نمایند.
سجع مهر ظهر سند بهمن ۱۲۴۹
@Aziz_Dehpour
Forwarded from آذربایجان از منظر اسناد ملی
بهمن میرزا برادر تنی محمدشاه و پسر چهارم عباس میرزا بود. بهمن میرزا در ۱۲۵۷ هـ ق پس از درگذشت برادرش قهرمان میرزا حاکم آذربایجان شد. در ۱۲۶۲ هـ ق پس از شدت گرفتن بیماری محمدشاه، آصف‌الدوله، دائی شاه، سر به شورش برداشت. او قصد داشت پس از گرفتن تهران، بهمن میرزا را به جای برادرش به تخت بنشاند. حاجی میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه، پس از آگاهی از نقشه آصف الدوله، خسروخان گرجی را برای سرکوب رضاقلی خان، که در کردستان سر به شورش برداشته بود، به آن سو فرستاد. بهمن میرزا که از یورش خسروخان به آذربایجان در هراس بود، برای دیدار صدراعظم راهی راهی تهران شد. در تهران حاجی میرزاآقاسی او را به حضور نپذیرفت و بهمن میرزا ناگزیر به حضور شاه رفت. هر چند شاه او را امان داد اما رفتار غیر دوستانه وی موجب شد که بهمن میرزا برای نجات جان خویش، به سفارت روسیه پناه ببرد. او چندی بعد، همراه خانواده اش به تفلیس و بعد از سه سال به شوشی رفت و تا پایان عمر در حمایت روسیه تزاری زیست. در نخستین سال‌های سلطنت ناصرالدین شاه، روسیه تلاش کرد بهمن میرزا را به جای ناصرالدین شاه به تخت بنشاند، که فرجامی نیافت. بهمن میرزا در ۱۳۰۱ هـ ق در شوشی درگذشت
Forwarded from آذربایجان از منظر اسناد ملی
ظاهراً اولین منصب او حکومت بر اردبیل، مشکین و طالش در سال‌های ۱۲۴۷-۱۲۴۹ق بوده است. 

 وی تا ۱۲۵۰ق در اردبیل به سر برد. در این سال که مقارن جلوس موقت محمدشاه (سل‌ ۱۲۵۰-۱۲۶۴ق) در تبریز است، به دستور برادر در شهر میانه بدو پیوست و راهی پایتخت شد و در همین سال از جانب محمدشاه به حکمرانی تهران رسید 

 و در ۱۲۵۱ق به حکومت بروجرد و سلاخور منصوب شد. 
 در ۱۲۵۲ق بار دیگر حاکم تهران شد و پس از آن حکومت همدان به او واگذار گردید. 


بهمن میرزا در ۱۲۵۷ق/۱۸۴۱م در پی درگذشت برادرش، قهرمان میرزا به حکومت آذربایجان منصوب شد و به تبریز رفت 

 و ظاهراً تا ۱۲۶۳ق در این منصب باقی بود
کانال جناب آقای عزیز دهپور در برگیرنده اطلاعات تاریخی دست اول و ارزشمندی است مطالب بالا نیز به نقل از کانال فوق باز نشر شدند .
https://www.tg-me.com/Aziz_Dehpour


https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Forwarded from دلنوشته‌های تاریخیِ علی مرادی مراغه‌ای (على مرادی مراغه ای)
💥نوروز نزد ایرانیان
✍️علی مرادی مراغه ای

♦️نوروز همیشه عزیز بوده اگرچه پس از حمله اعراب مدتی در زمان بنى اميه کمرنگ شد اما بلافاصله در دوره عباسيان به يك عيد ملى تبدیل شد چون نفوذ رجال ايرانی در دستگاه عباسی، بسيارى از رسوم و سنن ايرانيان را در بين خلفاى عباسى رواج داد.
به عقيده فن كرمر، از عهد عباسيان نه تنها تشكيلات دينى و دولتى در قالب ايرانى ريخته شد حتى شكل لباس، انواع غذا و سبك موسيقى و امثال آن نيز تحت تأثير نفوذ ايرانى بود در بغداد، جشنهاى نوروز را به رسميت شناخته و لباس ايرانى لباس رسمى دربار شد.

♦️ نوروز پس از اسلام نيز باقیماند هرچند، متشرعین افراطی بودند كه اقامه جشن نوروز را مخالف دين شمرده و آنرا «رسم گبرگان» می نامیدند اما به مرور، نوروز با اسلام درهم آمیخت.
صفوی ها که با دو شعار تشیع و ناسیونالیسم ایرانی در مقابل امپراطوری عثمانی ظهور کردند یکبار، روز عاشورا با نوروز در یک روز افتاد و شاه صفوی دستور داد آنروز را به عنوان عاشورا عزاداری کنند و فردایش را به عنوان عید نوروز، جشن بگیرند. اما برعکس او، در زمان نادرشاه وقتی در نهم ربيع الاول ۱۱۶۰نوروز با مرگ عمربن الخطاب مقارن گردید، نادرشاه، مراسم جشن نوروزى را موقوف كرده خودش«ملبس به البسه كدر گشته مكدر نشسته بود، آقا فتحعلى نام كلانتر شهر به حضور اقدس آمد بايستاد، آن بيچاره به حمام رفته و حنا به دست ماليده بود.  تا چشم شاه به كف خضيب او افتاد فرمود يقين به جهت اين عيد خضاب كردى؟ و فحش زيادى به سلاطين صفويه بداد و حكم به قتل آقافتحعلى نمود"

♦️اما در کل، نوروز چنان گرامی بود که برخی شاهان، زمانِ تاجگذاری خود را در نوروز برگزار میکردند:
آغامحمدخان پس از سرکوب دشمنانش، در نوروز ۱۲۱۰ه.ق در تهران تاجگذارى كرد.
نوروز در سیاهترین دوره ها نیز عزیز بود.
تاریخ از مردی در سیستان خبر می دهد که در آن هنگامی که عرب سراسر ايران را در زیر شمشیر آرام کرده از قتل عام شهر ها و ویرانی خانه ها و آوارگی سپاهيان می گفت و مردم را می گریاند و سپس، چنگ خویش را بر می گرفت و می گفت :«ابا تیمار، اندکی شادی باید»!

♦️ابن حوقل در خصوص نوروز در اصفهان، مى‏نويسد:
«كرينه» بازارى دارد كه مردم در نوروز به مدت هفت روز در آن گرد مى‏آيند و به عيش‏ و نوش و تفريح مى‏پردازند"
پل سيمون نویسد:
«روز عيد نوروز هر يك از امرا و رجال هر قدر تهيدست باشند به نسبت دارائى و مقام خويش به نادرشاه عيدى مى‏دهد"
جاحظ در كتاب التاج گويد:
«روز نوروز هركس از بزرگان، از اقرباى شاهنشاه يا بيگانگان بايستى به خدمت شاهنشاه آيند و هركدام به مناسبت شخصيّت خود، هديه‏اى به رسم نوروزى تقديم دارند و در آخر، شاعر، شعر هديه مى‏كرده است...»

♦️سرجان ملكم نویسد:
«فتحعلى شاه در عيد نوروز سى ميليون تومان از حكام ايالات و ولايات و ساير اعيان پيشكش مى‏گرفت ولى ناصر الدين شاه به اخذ نصف اين مبلغ هم موفق نگرديد و در سنوات اخير اين مبلغ بطور محسوسى تقليل يافته اين مى‏ رساند كه تحصيلداران ماليات چگونه خون رعاياى بدبخت را مكيده ‏اند كه ديگر قادر به پرداخت مداخل نيستند!"
  هدايت مى‏نويسد:
«سلام نوروز در زمان ناصرالدين شاه ابهّتى داشت و روزهاى عيد براى مردم تفريحى بود صاحب‏ منصب‏ها جلو تالار صف مى‏كشيدند يكى از معمّرين محترم مخاطب سلام بود در مدت سلام ۱۱۰ تير توپ انداخته بعضى شاهزادگان در تالار مرمر، مى ‏ايستادند...سلام تحويل منعقد مى‏شد عده مدعوين به ۷۰۰ یا ۸۰۰مى‏رسيد، مطابق صورت براى همه طبقات عيدى مقرر بود"

♦️ ساعت تحويل را، منجم‏ باشى اعلام مى‏كرد بى‏ درنگ شروع به نواختن موزيك و انداختن توپ مى‏شد خوان‏سالار، دو مجموعه پر از شاهى سفيد و مسكوكات طلا پيش مى‏آورد، شاه چند دانه برمى‏داشت عيدى علما را به دست خود داده علما كه مى‏رفتند شاه روى صندلى جلوس مى‏نمود طبقات انده عيدى مى‏گرفتند و مرخص مى‏شدند.
حتی مظفرالدين شاه نیز با وجود بعضا مریضی برصندلى جلوس كرده سينى ‏هاى عيدى را به حضور می آوردند و تمام اين ۱۲۰۰نفر دسته ‏به ‏دسته جلو آمده«هريك از دست مبارك كيسه عيدى گرفتند»

♦️پادشاهان ساسانى، سالى دو بار در اعياد نوروز و مهرگان بارعام ميدادند و بزرگان هدايايى تقديم شاه مى‏كردند. اغنيا طلا و نقره پيشكش مى‏ بردند شعراء اشعار خود را عرضه ميكردند و نديمان نخستين گياه‏هاى سال را تقديم مينمودند. اگر يكى از زنان شاه كنيزى زيبا با زينت و زيور پيشكش مى‏نمود، پادشاه نیز در عوض پيشكشهاى نوروز و مهرگان هداياى ذيقيمتى عطا می نمود
البته این عیدی دادن و گرفتن، بعضا شکل مسخره بخود می گرفت مثلا شاه ساده لوح «سلطان حسین هر سال در روز نوروز يكى از امراى عظام را مى‏فرمود كه: ريش وى را به قیمتی بخرد»!
و ظریفی نیز چنین سروده بود:

اينجا فروش ريش كه اين جمع پر زراند
جاى دگر مبر كه به گوزى نمى ‏خرند!

⏹️لینک کانال:
@Ali_Moradi_maragheie
در تقبیح مدارا با مدارا ستیزان


جمع آوری تحصن مدافعان اجرای مصوبه عفاف و حجاب با واکنش های گسترده ای روبرو بوده است یکی از این واکنش ها ، دفاع از حق تجمع و تحصن این افراد با  این توجیه بوده است که آنان نیز مانند همه شهروندان حق و آزادی برگزاری تجمعات را دارند ، در پاسخ باید بگویم در هر جامعه متمدنی برگزاری تجمعات نیز مانند آزادی بیان محدود به دو قید اساسی : عدم مغایرت با نظم عمومی و اخلاق حسنه است ، می دانم که ممکن است از این دو ، تفاسیر گسترده ای صورت بگیرد که مغایر با آزادی و حقوق بشر باشد،  اما  یک نکته مسلم است ، آزادی بیان و آزادی تجمعات باید محدود به حقوق بشر و اخلاق باشد ، نمی توان از آزادی بیان و همین طور آزادی تجمعات برای بیان و مطالبه خلاف حقوق بشر و مغایر با انسانیت سو استفاده کرد ، عقل سلیم حکم می کند که آزادی بیان برای ابراز نفرت قومی و نژادی و مذهبی و تشویق به کشتار و شکنجه و .... محدود باشد ، کسی حق ندارد برای مطالبه قتل و شکنجه و آزار و بردگی دیگران تجمع برگزار کند ، همین طور کسی نمی تواند برای مخالفت با آزادی بیان تجمع برگزار کند ، تحصن و تجمع با مطالبه اجرای مصوبه ای که به معنای سلب حق آزادی بیان  و عقیده و وجدان میلیون ها زن ایرانی است ، مصداق بارز مطالبه یک خواسته ضد انسانی و غیر اخلاقی است. در واقع چنین تجمعی ، مطالبه عدم مدارا و تحمل ناپذیری است و خط قرمز هر دموکراسی باید عدم مدارا با مدارا ستیزان باشد ، آنانی که مروج و مبلغ مدارا ستیزی هستند حق بهره مندی از مدارا را ندارند . اتفاقا عیار و ارزش هر جامعه متمدنی در عدم پذیرش مدارا ستیزان است و تحمل شان با عنوان و توجیه حق ابراز بیان آنان،  نقض غرض و مغایر با کلیه اصول انسانی و اخلاقی و حقوقی و نیز در تضاد با مصالح حکمرانی و کشورداری است . در نتیجه باید از اقدام نیروی انتظامی در برچیدن این تجمع دفاع کرد و آن را اقدامی به سود ملک و ملت دانست .

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
Forwarded from بهمنی قاجار
سلاح اتمی بازدارندگی مطلق نمی‌آورد


دوستانی که مدعی بازدارندگی سلاح هسته ای هستند فراموش کرده اند که بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ ، جرج بوش به پرویز مشرف رهبر پاکستان صراحتا گفت اگر پاکستان به آمریکا برای حمله به افغانستان، راه عبور ندهد ، آمریکا، پاکستان را به عصر پارینه سنگی بر می گرداند !

در ۲۴ ساعت گذشته ، موجی ایجاد شده است که برای ایجاد بازدارندگی ، داشتن سلاح اتمی ضروری است ، بله سلاح اتمی نیز مانند هر توان نظامی متعارف و غیر متعارف ،برای حفاظت از امنیت ملی خوب و مناسب است ، من به عنوان یک میهن دوست و مدعی ملی بودن ، بی تردید آرزومندم که ایران حداکثر توان نظامی را داشته باشد و تا یگ کشور در جهان بمب اتم دارد ما هم سلاح هسته ای داشته باشیم، اما بازدارندگی سلاح هسته ای مطلق نیست و چه بسا کشور را در زمینه هایی آسیب پذیرتر نیز بکند. کره شمالی سلاح هسته ای دارد ولی زیر فشار شدیدترین تحریم هاست ، در واقع سلاح هسته ای توانسته که کره شمالی را از حمله نظامی تا حدی مصون نماید اما مانع از تهدیدات شدید اقتصادی علیه کره شمالی نشده است ، اما سلاح هسته ای تنها عاملی نیست که مانع از حمله نظامی به کره شمالی شده است.‏کره شمالی مورد حمله قرار نمی گیرد چون اهمیتی ندارد و کشوری حاضر نیست هزینه چنین حمله ای را تقبل نماید اگر کره شمالی اهمیت داشت ، کشورهای مخالفش هزینه احتمالی مقابله هسته ای آن را نیز به جان می خریدند و بازدارندگی هسته ای کره از میان می رفت .‏یک مثال برای روشن شدن ادعایم بزنم،پاکستان با دست یابی به سلاح هسته ای تا حدی به بازدارندگی در برابر هند رسیده است امانتوانسته کشمیر را آزاد کند،هند نیزبا سلاح هسته ای تا حدی به بازدارندگی در برابر پاکستان رسیده است اما نتوانسته مانع از عملیات خرابکاری و تروریستی در خاک خود بشود.دوستانی که مدعی بازدارندگی سلاح هسته ای هستند فراموش کرده اند که بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ ، جرج بوش به پرویز مشرف رهبر پاکستان صراحتا گفت اگر پاکستان به آمریکا برای حمله به افغانستان، راه عبور ندهد ، آمریکا، پاکستان را به عصر پارینه سنگی بر می گرداند !‏در آن زمان توان هسته ای پاکستان کجا بود؟ و چرا به هیچ درد پاکستان نخورد ؟ چون آمریکا در برابر تهدیدی مانند یازده سپتامبر حاضر بود که حتی هزینه مقابله با بمب های اتمی پاکستان را نیز تقبل نماید.پس با یک و دو و یا حتی مثلا ده تا بمب اتمی نمی توان در مقابل کشورهایی با صدها بمب هسته ای بازدارندگی ایجاد کرد ، کما این که پاکستان در برابر آمریکا فاقد توان بازدارندگی بود اما کشور کوچکی چون قطر در برابر اسرائیل توان بازدارندگی نسبی دارد چون قطر متحد شناخته شده غرب است. ‏سلاح اتمی در شرایط انزوا و.... مانند کره شمالی فقط حساسیت ها را بر روی کشور زیادتر کرده و کشور را آسیب پذیرتر می نماید و جمهوری اسلامی به درستی تاکنون تاکید کرده است که سلاح اتمی جز دکترین دفاعی ما نیست ، موضعی که باتوجه به شرایط فعلی با منافع ملی ایران نیز منطبق است.
دوستانی که تصور می کنند با چند بمب اتمی می توان در برابر غرب بازدارندگی ایجاد کرد ، غرب را بیش از حد سوسول فرض نموده اند ، خیر غربی ها در موقع مقتضی حاضر هستند هزینه های دردناک بپردازند.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
آیا مصالحه با ترامپ امکان پذیر است ؟




به نظر می رسد که این امکان وجود دارد و حتی  اگر چنین امکانی وجود نداشت باز باید بخت آن سنجیده  می شد ، برای امثال من که به اطلاعات پشت پرده ای دسترسی نداریم و نمی دانیم که متن نامه ترامپ چیست ، شاید قضاوت نه ساده باشد و نه دقیق ‌ولی براساس عمده سخنان و مواضع ترامپ و باتوجه به شخصیتش که تا حدود زیادی مواضع اعلامی او با سیاست های اعمالی وی یکی است می توان گفت مطالبه اصلی ترامپ جلوگیری از دستیابی ایران به توان نظامی هسته ای است ، موضوعی که ایران بارها اعلام کرده خواهان آن نیست و فلسفه برجام هم همین بود و کلیه گزارش های نهادهای امنیتی خود امریکایی ها هم این واقعیت را تایید می کند که برنامه هسته ای ایران نظامی نیست ، حالا که این طور است چرا ایران خواسته ترامپ را عملی نکند و در ازای آن از شر تحریم های اولیه نیز راحت شود ، می گویند هدف ترامپ تحقیر ایران و تسلیم ایران و …. است ، پاسخ این است که با کدام دلیل و مدرک چنین ادعایی مطرح می شود اگر دنبال تحقیر بود که‌نامه نگاری نمی کرد افزون بر این ،رویکرد ترامپ با کشورها و گروه‌های غرب ستیز و‌ با سابقه دشمنی با آمریکا هم چون : کره شمالی ‌‌و‌ طالبان اتفاقا منعطف بوده است ،تحقیر زلنسکی هم هیچ ربط و‌دخلی به ایران ندارد چرا که زلنسکی در عمل از سوی امریکا تامین می شد و جوهر اقدام ترامپ این است که دیگر از پول خبری نخواهد بود ،بیشترین تبلیغ و شعار درباره این که ترامپ خواهان تسلیم ایران است از سوی کارشناسان رسانه های فارسی زبان خارج از کشور که طرفدار براندازی جمهوری اسلامی با مداخله خارجی هستند مطرح می شود ‌‌و در واقع آرزوی آنان است که در قالب تحلیل ارائه می شود ، حالا پرهیز جمهوری اسلامی از مصالحه با ترامپ با ترس از خواسته های احتمالی وی ، آیا افتادن در دام تحلیل دشمنان خود نیست ؟ ترامپ می خواهد در داخل آمریکا خود را موفق  نشان دهد و امنیت اسرائیل را هم حفظ کند ، همگی این ها با تضمین ممانعت از نظامی شدن توان هسته ای ایران محقق می شود ، ترامپ نه انگیزه ‌‌نه علاقه ای به مداخله در امور داخلی ایران دارد، چه بسا تضعیف بیشتر ایران و‌ برهم خوردن توازن منطقه بین ایران با ترکیه ‌وسعودی ، شاید به سود امریکا وحتی اسراییل هم نباشد ، چرا باید دشمنی ترامپ را ذاتی و تمام نشدنی دانست ، در صورت مصالحه با ترامپ ، هسته سخت طرفدار نظام ‌و‌ به قول  معروف امت حزب الله شاید مدتی سرخورده و ناراحت بشوند ولی همان ها نیز با بهره مندی بیشتر از رونق و ثبات اقتصادی بیشتر ، در نهایت راضی تر خواهند بود ضمن این که هویت این طرفداران آنچنان با جمهوری اسلامی گره خورده است که امکان بریدن طیف وسیعی از آنان از نظام در هیچ فرضی شدنی نیست ، توده مردم هم پس از اعتراضات ۱۴۰۱ به حد کافی هزینه داده اند و به سادگی به سمت اعتراضات مجدد نخواهند رفت مگر این که تشدید تحریم ها و خرابی بیشتر وضعیت اقتصادی به نوعی جان آنان را به لب برساند وگرنه در صورت گشایش در سیاست خارجی، مردم هم استقبال کرده و آرامش و ثبات در کشور حاکم می شود ، گروه‌های نزدیک به ایران در منطقه نیز می توانند از این فرصت برای کاستن از فشارهای بین المللی بر روی خود استفاده نمایند و اتفاقا چنین شرایطی به سود آنان خواهد بود ،   هر چه قدر امکان مصالحه میسر است ، امکان تنش و خطر و تهدید در صورت جنگ و حمله نظامی نیز منتفی نیست ، شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران به حد بسیار بدی رسیده کشوری که هر روز ارزش پول ملی آن تنزل می یابد ، هر روز ضعیف تر و فقیر تر و متزلزل تر می شود باید هرچه زودتر این وضعیت را تغییر داد ، باتوجه به همگی این موارد ،  به نظر می رسد مصالحه نه تنها نشدنی و نامطلوب نیست بلکه هم شدنی و هم ضروری است و دستاوردهای عمده  هم خواهد داشت ، صرفا یک اراده قاطع برای عملی کردن آن می خواهد .

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
تنش آبی میان اصفهان و یزد ، ثمره شوم توسعه غیر پایدار


بحران آبی و زیست محیطی در اصفهان ، فرو نشست رو به تزاید در این شهر و اعتراض خشمگینانه مردم و کشاورزان اصفهان و اقدام غیر قابل توجیه در قطع خط لوله انتقال آب اصفهان به یزد و عطش و تشنگی در یزد همگی ناشی از سیاست توسعه غیر پایدار است.

البته تخریب خط لوله انتقال آب به یزد با هیج توجیهی پذیرفتنی نیست،از نجابت  مردم یزد نباید سو استفاده شود ، این که سیاست های آبی اشتباه بوده و زاینده رود باید زنده و پرآب باشد یک چیز است و این که خط لوله را قطع کنی به اموال عمومی آسیب برسانی و هم میهن خود را در تشنگی بگذاری یک چیز دیگر ،  عطش و تشنگی مردم یزد قابل تحمل نیست یزدی ها نباید احساس تنهایی بکنند یزد تنها نیست و البته سیاست آبی موجود باید با تدبیر و مدیریت، تغییر کرده و زاینده رود احیا شود و حقابه تاریخی اصفهانی ها رعایت گردد. اشتباه بودن سیاست آبی و لزوم زنده شدن زاینده رود محرز است ، اما نمیشه بیاید و لوله انتقال آب را قطع کنید ، اعتراض و ضرورت بازنگری در این سیاست ها درست است اما تخریب اموال عمومی و از آن مهم‌تر تشنه نگه داشتن هم میهن و قطع آب بر رویش درست نیست ، باید صنابع پر مصرف در یزد تعطیل شوند و آب به اندازه کافی در اصفهان بماند ، اما آب شرب یزدی ها نباید در معرض خطر قرار بگیرد.در حقیقت نه اصفهانی ها مقصر هستند و نه یزدی ها .

سیاست توسعه سازه ای و غیر پایدار مهمترین مسبب وضع موجود است ، تولید زیاد اشتباه است،  زیاده روی در صنعت و کشاورزی اشتباه است،  این صنایع پر مصرف و کشاورزی و باغداری با هدر رفت آب شدید باید محدود گردد،  نیاز به توسعه پایدار داریم.
توسعه پایدار در گرو اعاده وضعیت طبیعی ترانزیتی ایران و احیا نقش تاریخی و موقعیت جغرافیایی ذاتی ایران در جایگاه پیونده دهنده شرق و غرب است ، ایران باید مهمترین منطقه مواصلاتی جهان گردد و گذرگاه انتقال انرژی و کالا باشد ، اقتصاد بر محور ترانزیت و گردشگری نه نیاز چندانی به آب دارد و نه آلودگی محیط زیستی دارد و نه تخریب میراث فرهنگی و منابع طبیعی دارد . توسعه ایران باید بر سه محور :
ترانزیت

گردشگری

نفت و گاز

باشد .

کاشی و سرامیک و فولاد و....و کشاورزی .در حد معقول خوب است اما در کل به درد توسعه ایران نمی خورد و....
توسعه ترانزیت و گردشگری و نفت و گاز هم در گرو تجدید نظر کلی در سیاست خارجی ایران است ، تا سیاست خارجی ایران تغییر نکند ، توسعه پایداری در کار نخواهد بود و تنش آبی بیشتر خواهد شد و در نتیجه بحران های قومی

در واقع به این نتیجه می رسیم که حرف روحانی درباره این که تا تحریم ها رفع نشود مشکل آب خوردن هم حل نمی شود با همه سادگی و پیش پا افتادگی ظاهری در معنا بسیار درست و سنجیده بود .

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
2025/06/29 18:04:06
Back to Top
HTML Embed Code: