🎵|• #موسیقی

اجرای زیبا و آسمانی‌ای از موسیقی عاشقانه‌ی «مردن از عشق»...❤️‍🩹🪷

✏️ @benevis_s

#موضوع برای نوشتن🦋

✏️ @benevis_s

۱✨ مرگ مدت‌هاست باهات لاس می‌زنه و رو مخت رفته. یه روز به شوخی می‌گی: «شاید اگه هیچ کس دیگه‌ای توی زمین نبود تو رو در نظر می‌گرفتم.» حرفت رو جدی می‌گیره و سرعت کارش رو بالا می‌بره.
۲✨ تو مسافر زمانی و سال‌هاست در امپراتوری روم گیر افتادی. روزی که سزار کُشته می‌شه، صدای یه نفر رو می‌شنوی: «واه، چه غم‌انگیز. الکسا لطفاً دسپاسیتو پخش کن.»
۳✨ یه روز سر کلاس تصمیم می‌گیری توی ذهنت جیغ بزنی که اگه کسی تو کلاستون ذهن‌خوانه مچش رو بگیری. جیغ که می‌کشی، اونی که ازش خوشت میاد یک‌هو تکون می‌خوره.
۴✨ درباره عکسی که بالای پست فرستاده شد، بنویسید‌.

🔮• چند کلمه برای نوشتن درباره‌شون:
° پرده‌دریدگان
° نیم‌شب
° سیمِ پاره‌ی گیتار
° رسوا

✏️ @benevis_s

‌دنیا دچار دردسر شده
و فقط هم دو راه حل موجود است:
آنقدر بخندیم تا منفجر شویم،
یا فقط منفجر شویم!

📚| مردی با کبوتر
👤| رومن گاری

🔥| #دیالوگ

✏️ @benevis_s

•[📚]• امروز ۱۳ سپتامبر، #زادروز «رولد دال»، نویسنده‌ی بریتانیایی است.

•[📘]• رولد دال بیشتر به کتاب‌های مشهور است. می‌گوید: «اگر می‌خواهید دنیا را از دریچه چشمان کودکان بنگرید، چهار دست و پا روی زمین زانو بزنید و به بزرگسالانی که به شما امر و نهی می‌کنند، خیره شوید».

•[📕]• رولد دال بارها مرگ را به چشمان خود دید. وی در جنگ جهانی دوم شرکت کرد و در طی حادثه‌ای با هواپیما سقوط کرد اما در کمال ناباوری جان سالم به در برد. در کودکی هم نیز در تصادفی که با ماشین خواهرش داشت بینی او به کلی از بین رفت اما با جراحی به حال و روز خود برگشت. در طول زندگی‌اش، عمل‌های جراحی زیادی داشت. سرانجام در نوامبر ۱۹۹۰ میلادی و در ۷۴ سالگی به دلیل بیماری نادری درگذشت.

💠• کتاب «چارلی و کارخانه‌ی شکلات‌سازی» و «چارلی و آسانسور بزرگ شیشه‌ای»
💠• کتاب «غول بزرگ مهربان»

•[📚]• بقیه کتب کودک مشهور او:
● ماتیلدا
● جادوگرها
● آقای روباه شگفت‌انگیز
● بدجنس‌ها
● جیمز و هلوی غول‌پیکر
● داروی شگفت‌انگیز جورج
● دنی قهرمان جهان
● تشپ کال
● انگشت جادویی
● تمساح غول‌پیکر
● من و زرافه و پلی

✏️ @benevis_s

🎵|• #موسیقی

موسیقی پیانوی آرامش‌بخش هنرمند ژاپنی🌿🌙
ساتوری در بودیسم ژاپنی یعنی گشوده شدن جهانی نو در جان رهرو، جایی که اندیشه منطقی را راهی به او نیست... نوعی روشنیدگی🕯

✏️ @benevis_s

🖌|• در این آرشیو، چندتا پست گذاشتیم که واسه داستان‌های ژانر بقا به درد می‌خورن.
🖌|• و این قسمت: چطور زخم گلوله رو درمان کنیم؟

دقت کنید که این مطالب فقط برای واقع‌گرایی داستان‌هاتون کاربرد داره و در دنیای واقعی نباید خودسرانه در موقعیت‌های بحرانی دست به درمان بزنید.

✏️ @benevis_s

چندتا توصیه‌ی نویسندگی بد بدین!

چه روش‌های بدی واسه نوشتن صحنه‌ی قتل وجود داره؟👀

#توییت📝

✏️ @benevis_s

فقط برای این می‌نویسم که بفهمم به چی فکر می‌کنم.
به چی نگاه می‌کنم، چی می‌بینم و برام چه معنی‌ای داره.
چی می‌خوام و از چی می‌ترسم.

- جون دیدیون✨

✏️ @benevis_s

#میم📝
چی بگم وقتی با متخصص هم فرقی نکرد-

✏️ @benevis_s

📝|• #پرسش_شما

من یه رمان می‌خوام بنویسم تو دوران اشغال ایران تو جنگ جهانی دوم
بین یه دختری که رشته ادبیات میخونه و پدرش سرهنگ و خودش خیلی تو فعالیت سیاسی وطن پرستانه فعاله
و پسری که اونم نظامیه، کشورش رو دوست داره ولی معتقد که باید محتاط بود و قوانین رو زیر پا نگذاشت و طی یک ازدواج سوری این دو کنار هم قرار میگیرن
میشه توصیه و پیشنهادات تون رو راجبه داستانم بگید
و به نظرتون از چه چیز هایی دوری کنم تا داستانم کلیشه ای و بی معنا نشه

🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. اگه می‌خواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.

✏️ @benevis_s

#میم📝
زندگی هر روزم:

✏️ @benevis_s

🖌|• همینگوی به منظور حفظ پیوستگی داستان، عادت داشت قبل از ادامه دادن کار، چیزی که قبلاً نوشته بود را دوباره بخواند:

بهترین روش این است که هر روز، از اول داستان را بخوانی و همان طور که پیش می‌روی، اصلاحات مورد نظرت را اعمال کنی. وقتی که داستان خیلی طولانی می‌شود و عملاً ممکن نیست که هر روز از اول آن را بخوانی، به خواندن دو یا سه فصل گذشته اکتفا کن و بعد از آن، هفته‌ای یک بار از اول داستان را بخوان. این‌طور می‌توانی اثری یکدست داشته باشی.

‌
✏️ @benevis_s

🎵|• #موسیقی

سوت، پیانو، گیتار و ویولنسل✨🐦‍🔥
حال‌وهوای پاییز، خاطرات، آرامش و لبخندها.

✏️ @benevis_s

📚|• معرفی #تروپ

⚰|• چهل‌ودو: احمق‌تر از اونی که زنده بمونی (Too Dumb to Live)

🕯|• گاهی آدم یه چیزی رو نمی‌دونه، گاهی موقت کار احمقانه‌ای می‌کنه، گاهی مغزش درست کار نمی‌کنه و بهش می‌گی عجب احمقیه. اینا طبیعیه، پیش میاد. ولی گاهی شخصیت‌هایی داریم که از بس احمق‌اند می‌گی اصلاً نباید زنده بمونن.

🥀|• مثلاً وقتی شخصیت تنها نیمه‌شب توی کوچه‌ی خلوت راه می‌افته که به دوستش خبر بده قاتل سریالی جدیدی توی شهره. وقتی بلند بلند می‌گه اطلاعات و مدارک مهمی داره. وقتی از خطری خبر داره ولی به کسی نمی‌گه. وقتی از یه غریبه‌ی مرموز و ترسناک خوراکی می‌گیره و می‌خوره. شخصیتی که با شروری بزرگ‌تر از خودش درمی‌افته، به یه اژدها توهین می‌کنه، با تفنگِ پر بازی می‌کنه، وسایل برقی کنار وان حمام می‌ذاره، با وسایل نفرین‌شده ور می‌ره و این‌جور کارها. کارهایی می‌کنه که اگه کسی بشنوه با تعجب فکر می‌کنه «آخه کی انقد احمقه؟!» بله، اون!

🕯|• مثال‌های زیادی می‌شه زد، پست پایین چندتاش رو می‌خونیم.

✏️ @benevis_s