•[📚]• در پست ریپلای‌شده، مثالی از تفاوت بین "گفتن" و "نشان دادن" آوردیم. حالا تفاوت‌های دو متن را مشخص می‌کنیم:

📕1. ابراز احساسات به‌صورت یک عمل
📕در مثال اول، فاصله بیشتری بین خواننده و داستان وجود دارد. ما درباره برادران و رابطه آنها با پدرشان بسیار کم می‌دانیم. در مثال دوم اقدامات آنها بیشتر احساسی و خاص است.

📙2. استفاده از حواس برای "نشان دادن" نه "گفتن"
📙در مثال اول، به ما گفته می‌شود که هوا چگونه است. در مثال دوم، تقریباً می‌توانیم آن را حس کنیم. باید سعی کنیم از کلمات دیدن، شنیدن، احساس کردن، بوییدن و لمس کردن خودداری کنیم.

📒3. مکالمه
📒لحظه‌ای که شخصیت‌ها شروع به صحبت می‌کنند، زنده می‌شوند. گفتگو شامل کلماتی که با صدای بلند گفته می‌شوند، افکار درونی، زبان بدن و حالات بدن است.

📗4. تمرکز روی جزئیات داستان
📗وقتی کوتاه می‌نویسید، راحت‌تر می‌دانید کدام جزئیات مهم‌اند و چه مواردی را باید برجسته کنید.

📘5. توصیفات دقیق
📘باید مطمئن شویم که توصیفات ما دقیق‌اند. با جزئی‌نگری، می‌توانیم جزئیات را لایه‌بندی کنیم.

✏️ @benevis_s

چندتا توصیه‌ی نویسندگی بد بدین!

چه روش‌های بدی واسه نوشتن صحنه‌ی مرگ شخصیت وجود داره؟

#توییت📝

✏️ @benevis_s

نوشتن واقع‌گرایانه‌ی خونریزی🌚🩸

🥀|• یک: خون گرمه. اگه سرد باشه یا به‌شدت تب و لرز داری یا مُردی. در ضمن فقط بعد از دَلَمه بستن چسبناک می‌شه.

🍃|• دو: خون بوی آهن و فلز می‌ده. اگه کسی خون زیادی از دست بده بوش قویه و کسی متوجه می‌شه.

🍂|• سه: شخصیت متوجه خونریزیش می‌شه مگر این‌که به‌شدت شوکه شده یا واکنش «جنگ یا گریز» رو نشون داده باشه. علائمی مثل خواب‌آلودگی، گیجی، رنگ‌پریدگی، تهوع، تلوتلو و فراموشی هم علائم دیگه‌ش هستند.

✏️ @benevis_s

#کتاب 📚
🌀 نام: روی ماه خداوند را ببوس
🌀 نویسنده: مصطفی مستور

یونس فردوس دانشجوی مقطع دکتری جامعه‌شناسی است. چند سال پیش وقتی در رشته‌ی فلسفه درس می‌خواند هم‌کلاسی به نام مهرداد داشت که به واسطه‌ی نامه‌نگاری‌اش با یک دختر آمریکایی به نام جولیا عاشق می‌شود و مدتی بعد به اين كشور می‌رود. داستان از آمدن مهرداد بعد از سال‌ها دوری به ایران شروع می‌شود.

مستور در اين داستان نشان می‌دهد كه شک در همه‌ی امور انسان را به جهنمی می‌برد که هر فرد با دست‌های خود آن را برای خود و اطرافيانش می‌سازد. شكی كه می‌تواند به همه‌ی ابعاد زندگی روزمره‌ی آدم رسوخ كند و او را از مسير اصلی زندگی‌اش منحرف و به سوی تنهایی و عزلت بكشاند.

✏️ @benevis_s

📝|• #پرسش_شما

سلام بچه‌ها
من دارم رمانی می‌نویسم که شخصیت اصلی یه جور بیماری من در آوردی داره.
عوارض بیماری به شکل دردهای مزمن و ناگهانیه که زندگیش رو مختل می‌کنه.
این بیماری برای پیرنگ مهمه.
میخوام نشون بدم بیماریش به مرور کاهش پیدا میکنه و باید اینکارو با کم کردن تدریجی درد و مدت زمانش انجام بدم.
اما از طرفی، توصیف زیاد درد می‌تونه خواننده رو دلزده کنه و خسته بشه که شخصیت هی مریضه و حتی حس اهمیتش برای شخصیت رو هم از دست بده و براش مهم نباشه که داره اذیت میشه.
بنظرتون چطور می‌تونم هم به بیماریش بپردازم و هم یکنواخت نشه؟

🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. اگه می‌خواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.

✏️ @benevis_s

شب کم‌نظیری بود، خوانندهٔ عزیز! از آن شب‌ها که فقط در شور شباب ممکن است. آسمان به قدری پرستاره و روشن بود که وقتی به آن نگاه می‌کردی بی‌اختیار می‌پرسیدی آیا ممکن است چنین آسمانی این‌همه آدم‌های بدخلق و بوالهوس زیر چادر خود داشته باشد؟ بله، خوانندهٔ عزیز، این هم پرسشی است که فقط در دل یک جوان ممکن است پدید آید.

📚| شب‌های روشن
👤| فئودور داستایفسکی

🔥| #دیالوگ

✏️ @benevis_s

🎵|• #موسیقی

صدای باران و صاعقه⚡️⛈
پخش کن و از حال‌وهوای واقع‌گرایانه بارانی لذت ببر.
می‌تونه دلگیر باشه، یا وحشتناک، یا آرامش‌بخش...
بستگی به چیزی داره که می‌خوای باهاش بنویسی✍✨

✏️ @benevis_s

📝|• #پرسش_شما

سلام به همه
من میخوام یه داستان فانتزی بنویسم درمورد یه شهر که توسط هیولاهای مختلف تسخیر شده مثل هیولاهای جنگلی، دریایی و.. که هر کدوم قدرت خاص خودشونو دارن ولی توی نور خورشید مشکلی برای مردم به وجود نمیارن اما شب اوضاع فرق می‌کنه یچیزی مثل داستان‌هاب پسا آخرالزمانی. به نظر شما این ایده زیادی کلیشه‌ای نیست؟ اگه چیزی لازمه بدونم بهم بگید ممنون میشم💘

🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. اگه می‌خواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.
🌈- شما هم اگه پرسشی داشتین، برای لینک ناشناس بفرستین.

✏️ @benevis_s

#میم📝
فقط چایی🚶🫖

✏️ @benevis_s

💠مقاله «پنج ژانر فراموش‌شده که باید به سینما برگردند»💠

✔️ الان رو نبینید که اکثر فیلم‌ها بازسازی و بلاک‌باسترند؛ ژانرهای زیادی دوران اوج خودشون رو داشتند.
✔️ در این مقاله با ژانرهایی مثل وسترن و پارودی آشنا می‌شیم که زمانی برای خودشون ترند بودند و بد نیست برگردند.

✏️ @benevis_s

📝|• #پرسش_شما

سلام خوبین💙🌊

من یه دختر ۲٠ ساله ام که از بچگی مینویسم، تا حالا چندبار رمان نوشتم و اینبار میخوام داستان واقعی خودمو بنویسم!

من از بچگیم یه بیماری ژنتیکی داشتم که کمتر کسی مبتلاش هست و از این نوعشو اصلا تو جامعمون ندیدم .
و خب هم از لحاظ جسمی و هم روحی باگ های خاص خودشو داره!

طرح کلی داستان تو ذهنم هست ولی نمیدونم چرا نمیتونم شروعش کنم انگاری تردید دارم، هعی با خودم میگم ولش بابا میخوای از چیزی بنویسی که اینهمه سال اذیتت کرده و دوباره با نوشتنش اذیت بشی؟
اما از طرفی ام میخوام بنویسمش و به اشتراک بذارمش تا مردم کمی امثال منو درک کنند!

نظر شما چیه؟

🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. اگه می‌خواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.
🌈- شما هم اگه پرسشی داشتین، برای لینک ناشناس بفرستین.

✏️ @benevis_s

یه ساختار اساسی توی فیلمنامه‌نویسی هست که گویا همه بهش چسبیدن، این قضیه‌ی ساختار سه پرده‌ای. واسه من جالب نیست. به‌نظرم مثل این می‌مونه که بگی «وقتی نقاشی می‌کشی، همیشه باید آسمون رو اینجا بکشی و شخص رو اینجا و زمین رو اینجا.» خب، نه مجبور نیستی.
- Charlie Kaufman🌱

✏️ @benevis_s

#میم📝
جوری که دلار دلار خرج کتاب می‌کنم💸

✏️ @benevis_s

📝|• #پرسش_شما

سلام.وقتتون بخیر
به نظر شما رابطه ی لانگ دیستنس برای نوشتن مناسبه؟ رابطه ای که تنها دیالوگ و پیام رد و بدل میشده...
و اینکه میخواستم بدونم که نظری برای ارائه اش دارید و اینکه داستانی هست که شبیه به این مدل باشه تا بتونم بخونمش و ازش الهام بگیرم؟

🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. اگه می‌خواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.

✏️ @benevis_s

هربار که کتابی رو باز می‌کنی که بخونی، یه درخت لبخند می‌زنه چون می‌فهمه زندگی پس از مرگ وجود داره.

#توییت📝

✏️ @benevis_s

🖌|• نکته‌ای برای رعایت اصلِ «نگو، نشان بده!«
🖌|• از کلماتی که برای «گفتن» استفاده می‌شوند خودداری کنید.

📔|• وقتی از فعل «بود» استفاده می‌کنیم، به «گفتن» روی آورده‌ایم. کلماتی مانند «هست»، «بود»، «داشت»، «دارد»، «فکر کرد»، «تصمیم گرفت» و «به نظر می‌رسید»، ما را به «گفتن» داستان مجبور می‌کنند.

📔|• آیا به این معنی است که هرکجا از «بود» استفاده کردیم را باید حذف کنیم؟ خیر، اما باید بررسی کنید که آیا عمداً استفاده شده است و چه چیزی می‌خواستیم بگوییم.

📔|• قرار نیست اصلاً از این کلمات استفاده نکنیم، اما می‌خواهیم استفاده از آنها را دوباره ارزیابی کنیم. گاهی استفاده از این کلمات اجتناب‌ناپذیر است، اما اغلب می‌توانیم چیزی قوی‌تر را جایگزین کنیم.

🔖مثال 1

● گفتن: زهرا خسته شده بود.

● نشان دادن: زهرا خمیازه‌ای کشید و نگاهی به ساعت انداخت.

🔖مثال 2

● گفتن: او مرد قدبلندی است.

● نشان دادن: او سرش را پایین آورد تا سرش به چارچوبِ در نخورد.

✏️ @benevis_s

#تمرین📝
این جملات را از «گفتن» به «نشان دادن» تغییر دهید.
💠 شبی تاریک و طوفانی بود.
💠 ترافیک بدی بود.

✏️ @benevis_s

📝|• #پرسش_شما

سلام
من یه مدته دارم داستانمو آپ میکنم.
اما حالا که داستان داره به جاهای قشنگش  میرسه و نیاز دارم بیشتر از همیشه روش تمرکز کنم یکی از اعضای خانوادم بیماری خیلییی وخیمی گرفته...
من دیگه حس نوشتنم نمیاد‌. قلمم به شدت افت کرده و از طرفی خواننده ها هر چندتا، کم هم که باشن منتظرن و دلم نمیخواد منم بشم مثله کسایی که داستانشونو نصفه رها میکنن و از طرفی هم تمرکز ندارم نمیتونم مثله گذشته بنویسم. میترسم یه مدت چیزی اپ نکنم و همون چندتا خواننده رو هم از دست بدم. نمیدونم چرا دارم توی این چنل میپرسمش با خودم گفتم شاید کسی توی شرایطی که نمیتونسته بنویسه قرار گرفته باشه و بتونه راه حلی بده که تمرکزم برگرده!

🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. اگه می‌خواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.

✏️ @benevis_s