Telegram Web Link
خوشم به گوشه‌نشینی؛ جهان به هیچم نیست .
22💔8🕊7
«موجودیتم جابه‌جا شده‌است. آنچه از من مانده؛ زنی‌ست که هنگام بیدار شدن می‌ترسد...»
-‏ مارگریت دوراس
15😢9💔8🕊3👍1
نپرسیدید خوبیم یا نه، احوال‌پرسی‌هایتان همه از سر عادت بود... از سر عادت پرسیدید و از سر عادت جواب دادیم اما واقعیت این است که خوب نبودیم! در تک تک لحظاتی که ناچار شدیم با شما تعامل کنیم و لبخند بزنیم و معاشرت کنیم و آرام به‌نظر برسیم... خوب نبودیم و حامل فشارهای فراتر از تحملمان؛ در همان زمان‌هایی که از ما توقع داشتید کاملا متمرکز و عادی رفتار کنیم. ما در مرز فروپاشی یک انسان ایستاده و همچنان داشتیم با لبخند، خودمان را در جبهه‌ی آرام شما نگه می‌داشتیم...
خوب نبودیم، شبیه به نهنگی که باسرعت به سمت ساحل به راه افتاده‌بود و دیگر اهمیتی نداشت چند ماهی در مسیر ساحل به او لبخند می‌زدند...

#نرگس_صرافیان_طوفان

📻 @blue_coldroom
16💔8👍2🕊1
آقای محمد علیزاده توی یکی از آهنگاش میگه :
غم دنیاست ،
وقتی عشقت دور از اینجاست

میخواستم بگم که ،
واقعا غم دنیاست وقتی یه اتفاق قشنگ واست میفته ولی کسی رو نداری که بهش بگی و اونم تو خوشحالیت سهیم کنی ...!
عاشقی و دلتنگی فقط این نیست که توی غم و اندوه بگی که چرا پیشم نیستی که هم دردم بشی .. دلداریم بدی و هزار جور حرف و حدیث دیگه...

راستش ، بعضی وقتا خوشحالی هم باید سهیم کرد با کسی که دوستش داری ...
باید شادیتو تقسیم کنی با عشقت تا وقتی اونم خوشحال شد ، تو واسش بمیری

واقعیت اینه که
موفقیت بدون معشوق ،
مثل شکست می‌مونه !!!

#سونت_حامی
📻 @blue_coldroom
15💔7😢1🕊1
امیدوارم همیشه جایی برای برگشتن داشته‌ باشی، و کسی جایی منتظرت باشد، و دلیلی برای ادامه‌ دادن پیدا کنی، و وقتی دلتنگی یاد چشم‌هایی بیفتی که آشوبت را تسکین می‌دهد.

• حمید سلیمی
📻 @blue_coldroom
18💔5👍1
#با_او_۳۶۵روز
#روز_سیصدوسی‌‌وچهارم

دلتنگ چشمانت هستم
چشمانی که تا روح در بدن دارم
مرا خواهد سوزاند...

#معصومه_کریمی
📻 @blue_coldroom
💔148😢2
خودتو گول نزن؛
اگه واقعا دوست داشت، رهات نمی‌کرد
اگه براش اهمیت داشتی، جویای حالت می‌شد
اگه از پیشرفتت خوشحال می‌شد، تشویقت می‌کرد
اگه نگرانت بود، ازت بی‌خبر نمی‌موند
اگه متعهد بود‌، هیچ‌وقت جایگزینت نمی‌کرد
اگه از نبودت می‌ترسید، خودش راه رو برای رفتنت هموار نمی‌کرد!
دیر یا زود زندگی همه‌ی اینا رو بهت ثابت می‌کنه، که آدما اون چیزی که تظاهر می‌کنن نیستن! پس عادت کن به دروغ‌هایی که شده بخشی از نقاب انسان‌ها . . .
#مریم_عباسی
📻 @blue_coldroom
👍19💔106🔥2🕊2
کاش در روزگاری می‌زیستیم که دُنیا دنیایِ عشق بود نه دُنیایِ سیاست ...
کاش همه چیز برایِ بیانِ احساستم به تو آنقدر پیچیده و سخت نبود ..
تا ، زمانی که قلبم از دل تنگی ات مچاله شده بود به سراغت می‌آمدم و صادقانه اعتراف میکردم که چگونه محتاجِ تو هستم !
و برایِ سخن گفتن با تو به دُنبالِ مناسبت ها نمیگشتم و بهانه سرِ هم نمیکردم .
برایِ لمسِ دست هایت منتظر وقتِ سلام و خداحافظ نمی‌ماندم .
قایمکی و کوتاه به چشم هایت خیره نمی‌شدم ،
یا وقتی سرت گرمِ کاری ست لحظه ای از تماشایت غافل نمی‌شدم .
به جایِ اینکه هر لحظه به فکرِ آغوشت باشم دوان دوان به سمتِ آغوشت می‌دویدم ...
.
حال دُنیایِ من پر بود از ای کاش هایی که موردِ علاقه ام بودند ؛
همان ای کاش هایی که روز ها و شب ها را به اُمیدِ خاطره شدنِ آنها سپری میکردم .
اصلا شاید عشق همان خاطره ای از توست که کنج قلبم آن را نشانده ام !
زیرا ، خاطرات توست که مرا یاد عشق می‌اندازد ..
اما عزیزم ، گِلِه مند نباش که بی خبر از تو ، از عشقِ تو نوشتم ؛ آخر "نوشتن" از عشقی که تنها میتوانم از دور تماشایش کنم پناهِ اول و آخرم است .
برایِ بروزِ اشتیاقم به تو دست به قلم می‌شوم ، از تو و تمایلم به تو می‌نویسم تا شاید قلبی که سرشار از توست کمی آرام گیرد ... اما چه کنم که آرامِ دلم تو هستی !
این منِ از همه کس خسته تنها با نشانی از تو از خستگی هایش غافل می‌شود ..
.
عسل چشمِ من !
این من در انتظارِ کوچک نشانی از توست برایِ با تو بودن ؛
از برایِ همین است که برایِ تو می‌نویسد ،
می‌نویسد : غمِ چشم هایت به دلم ناز دلبرم ،
کمتر منتظرم بگذار که برایِ عاشق ثانیه ای دور از دلبر بودن سال ها می‌گذرد ...
#طهورا
📻 @blue_coldroom
8🕊1💔1
من از خودم زیاد گفتم، یکمم تو بگو دورت بگردم
شبای تو چجوری میگذره؟
مثل من تا ساعت ۲ شب توی افکارت غرق میشی؟
صبحا بیدار میشی، توهم زود گوشیتو چک میکنی ببینی من پیام دادم یا نه؟
تو هم میای پروفایل منو ساعت ها نگاه کنی؟
عکسام چی؟
اصلا داریشون؟
مثلا شبا آهنگ بذاری نگاهشون کنی؟ یا فقط من اینجوریم؟
تو چی، تو برام مینویسی یا نه؟
مثل من دونه دونه روزای نبودنت رو میشمری؟
دقیقا شده ۲۴۵ روز
وویسای منو هنوز داری؟ مثلا بری یه گوشه بشینی گوش بدی بهشون؟
آره
من بلد نیستم
فراموش کردنت رو
رفتن سراغ یکی دیگه رو
راستی یادته میگفتی قربون تار موی سفیدت؟
دیروز دیدم ریشامم دارن سفید میشن
آره نازنین یار من
هادی آبی تو ذره ذره داره آب میشه :)
#هادی_آبی_تو
📻 @blue_coldroom
13💔6👍1
14💔9😢3
و تو، آغاز تمام راه‌هایی که از ویرانی می‌گذرند، بی‌آن‌که زخمی بر دل بگذارند. نفس‌هایت، مکاشفه‌ای‌ست در سکوت؛ آرام و پیوسته، مثل آواز دریا بر تن صخره، مثل ایمان بی‌تردید شاخه‌ای که به نور می‌رسد.
در حضورت، زمان از بند شمارش می‌گریزد و واژه‌ها، پیش از آن‌که گفته شوند، معنا می‌یابند.
می‌فهمم که عشق، نه حادثه‌ای ناگهانی، که انکار تمام نبودن‌هاست، پذیرفتن تمام زخم‌ها، بی‌نیاز از مرهم.
تو که باشی، هیچ نیایشی ناتمام نمی‌ماند و جهان، به جای پایان، دوباره آغاز می‌شود. و حضور تو، شبیه سکوتی‌ست
که پیش از باران بر جان خاک می‌نشیند، و همه‌چیز را به‌گونه‌ای دیگر معنا می‌کند. دست‌هایت، حافظه‌ی جهان را به یاد می‌آورند، چنان که گویی هر نوازش، ادامه‌ی خلقت است.
با تو، تبعید به این جهان ناتمام، شبیه پاداشی‌ست از بهشت فراموش‌شده. چشم‌هایت، سرزمین‌هایی‌اند
که هیچ فاتحی را نمی‌پذیرند و با این‌حال، هر بیننده‌ای را
تا مرزهای تسلیم می‌کشانند.
تو نه آغازی نه پایان، بلکه آن لحظه‌ی معلق میان رویا و بیداری هستی، میان بودن و فنا.
و من، هر بار که به تو می‌اندیشم، خود را در آیینه‌ای بی‌زمان بازمی‌یابم. و در آن آیینه‌ی بی‌زمان، چهره‌ام نه آن‌گونه که جهان می‌شناسد، که آن‌گونه است که تو می‌بینی‌اش؛ آرام، بی‌ادعا، شبیه سکونی پیش از انفجار درک.
تو مرا از من جدا نمی‌کنی، بلکه مرا به خویشتنم نزدیک‌تر می‌کنی، به آن هسته‌ی خاموشی که درون هر فریاد است، به آن کودکیِ تبعید‌شده در پس هر نقاب.
با تو، نه نیازی به پیروزی‌ست، نه ترسی از شکست، چرا که بودن، خود رهایی‌ست، وقتی نگاهت، پناه هر بی‌پناهی‌ست.
تو آن مفهومی هستی که فلسفه در وصفش کم می‌آورد و شعر، در حضورش جرئت گفتن را از دست می‌دهد.
و من، بی‌هیچ واژه‌ای، با تماشای تو دعا می‌کنم.

#مبینا_کارامد
📻 @blue_coldroom
9👍2
از روزی که رفتی، غروب خورشید برام حکم آتیش جهنم رو داره. می‌سوزونه و یادآورِ آغوش گرمت، برام تداعی میشه. بغض راه گلوم رو می‌بنده و چشم‌هام شبیه ابر بهار شروع به باریدن میکنه.
گفتم بهار...
توی فصل بهار ترکم کردی و مثل پرستوها از لونه‌‌ای که خودت با دست‌های خودت ساخته بودی، خداحافظی کردی. با رفتنت، بهارِ سالم خزون شد. انگار مثل ماهی نیمه جون، توی آب دارم نفس میکشم و نمی‌تونم زنده بمونم؛ چون عمرم تموم شده و تُنگ بلوریم جایی برای زنده موندن نداره. انگار که کشتی‌هام توی دریا غرق شدن و منم مثل ناخدایی که تمام داراییش از بین رفته، حالم بده و تکیه‌گاهم ترکم کرده.
هروقت غروب خورشید رو نگاه می‌کنم، چشم‌های قهوه‌ای روشنت برام مثل طلوع آفتاب روشن میشه و منِ مرده رو می‌خواد سر و سامون بده و به زندگی برگردونه. مگه نگفته بودم بهت که چشم‌هات خیلی قشنگه؟ نگفته بودم چشم‌هات دنیای منه...
گفته بودم برات!
این روزها حالم بهتره. نه که الکی بگم که مثلا خودم رو قوی نشون بدم؛ نه... از روزی که فهمیدم تو کنار یکی دیگه خوشبختی، حالم بهتره. می‌دونی که خورشید منی و خوشیت آرزومه. تو بعد از من خیلی چیزها به دست آوردی؛ مثلا یه حلقه توی دستت با دختری که چشم‌هاش به رنگ جنگلِ و تورو عاشقانه نگاه میکنه با یه ماه عسلی که پر از حال و هوای عاشقیه. دیدی راست می‌گفتم که کت و شلوار دامادی خیلی بهت میاد؟
منم خیلی چیزها به دست آوردم عزیز دلم، مثلا دیازپام دارم، لوراسپام دارم، قرص آبی رنگ دارم مثل تیشرتی که دوست داشتم و می‌پوشیدی. یه عکس از تو دارم با پیام‌های عاشقانه‌ای بینمون رد و بدل می‌شد. کلی ویس و خاطره‌های قشنگ دارم. دیدی بازم من برنده شدم؟ من هنوزم اولین کافه‌ای که باهم رفتیم رو یادمه؛ نرسیده به بلوار کشاورز درسته؟ اهنگ‌های مورد علاقه‌ت رو هنوزم دارم و اهنگ‌هایی که خودت با گیتار برام می‌خوندی رو اونقدر گوش دادم که پلی لیستم میدونه که باید چی برام پخش کنه تا آروم شم. دیگه نمی‌تونم برای برگشتنت صبر کنم و روزها رو بشمارم و به یادت خورشید آسمون رو ببینم. دیگه از قرمه سبزی و کتلت متنفرم؛ چون تو عاشقش بودی... از موهام متنفرم و کوتاهشون کردم؛ چون دست‌های تو اون‌ها رو لمس کرده بود. از چشم‌هام متنفرم؛ چون با اشک التماست میکرد که نری و رفتی.
الان دیگه خیلی دیره...
ته این داستان، من شدم اونی که تا قیامت منتظرت مونده و عشق بی‌وفاش از دیارِ قلبش کوچ کرده و قلبی که زیر این انتظار یخ زده و نفسی که دیگه از شدت دود سیگار، بالا نمیاد.
#ئافرت
📻 @blue_coldroom
💔76😢1
سعی کن روی پای خودت بایستی! اگر افتادی بدان که در این دنیا هیچکس خم نمی‌شود دست تو را بگیرد بلندت کند؛ سعی کن خودت پا شوی...
- سیمین دانشور‌
11🔥1
ماسه‌ها داغن، آب گرم، آفتاب سوزان
تو نشستی به تماشا
من دل به دریا زدم . . .
از خواب می‌پرم
دریا طوفانی، بارون می‌باره، باد میاد
تو هنوز نشستی به تماشا
من داد میزنم: سردمه!
تو می‌خندی‌و میگی: دارم به انحنای شانه تا گردنت نگاه می‌کنم
من دوباره میگم: سردمه!
تو باز لبخند میزنی‌و میگی: کاش قطره بودم جاخوش کرده رو استخون ترقوت
صاعقه میزنه، مرغای دریایی جیغ می‌زنن، من از خواب می‌پرم
تنم خیس، تخت خیس
از استخون ترقوم بارون می‌باره
منحنی شانه تا گردنم آفتاب سوخته شده . . .
پشت پنجره تابستون چمبره زده تو حیاط
استخونام تیرو، من بهمن میکشم
بو ماهی مرده میاد
تخت به گِل نشسته
من یادم رفته چجوری دل‌و به دریا بزنم
تو نشستی لب آینه میگی: دارم به گودی گردنت نگاه میکنم
سرمو کج میکنم تارموهام طناب میشن
تو نگاه میکنی میگی: کاش شانه بودم اسیر زلفت . . .
می‌خوام داد بزنم سردمه، لبامو دوختن
از خواب می‌پرم
تب‌ولرز دارم
هذیون میگم!

#مهلا_بستگان
📻 @blue_coldroom
17🔥1🕊1
صُپ بخیر 🌱
8🕊2
2025/07/10 07:23:42
Back to Top
HTML Embed Code: