«عاشقش بود... علیرغم تمام خصوصیات دلآزاری که داشت. زیرا میدانست عاشقی، تنها دوست داشتن خوبیها و فضیلتها نیست.
عاشقی یعنی دوست داشتنش با وجود همه ایرادات و عیوب»
ویلیام_فاکنر
عاشقی یعنی دوست داشتنش با وجود همه ایرادات و عیوب»
ویلیام_فاکنر
چه بیهوده اختراع شد
سَم ، شکنجه ، تیغ ، چوبه ی دار ...
وقتی یک خاطره می تواند
نفست را بند بیاورد
زمین گیرت کند
تو را به گریه بیندازد
خونت را به جوش آورد ...!
حسین_پناهی
سَم ، شکنجه ، تیغ ، چوبه ی دار ...
وقتی یک خاطره می تواند
نفست را بند بیاورد
زمین گیرت کند
تو را به گریه بیندازد
خونت را به جوش آورد ...!
حسین_پناهی
Concerto for Piano no 5 in E flat major, Op. 73 "Emperor": 2nd movement…
Walter Gieseking
و تو شباهت بسیاری با شب داری؛
آرام و زیبایی، و غمگین و ساکت.
✨🦋🤍
آرام و زیبایی، و غمگین و ساکت.
✨🦋🤍
آدمها ...
همه میپندارند که زندهاند !
برای آنها
تنها نشانهى حیات
بخار گرم نفسهایشان است
کسی از کسی نمیپرسد
آهای فلانی
از خانه دلت چه خبر ...
گرم است ..؟چراغش نوری دارد هنوز ...!؟
احمد شاملو
همه میپندارند که زندهاند !
برای آنها
تنها نشانهى حیات
بخار گرم نفسهایشان است
کسی از کسی نمیپرسد
آهای فلانی
از خانه دلت چه خبر ...
گرم است ..؟چراغش نوری دارد هنوز ...!؟
احمد شاملو
پدرم نقاش عجیبی ست...
رنج هایی می کشد
که هیچ کجا ندیده اید!
خواستید سری به آثارش بزنید
کمی به مادرم خیره شوید
او تمامشان را به جان خریده...
رسول_ادهمی
رنج هایی می کشد
که هیچ کجا ندیده اید!
خواستید سری به آثارش بزنید
کمی به مادرم خیره شوید
او تمامشان را به جان خریده...
رسول_ادهمی
قسم به فقر که حلّال رنگ ایمان است
قسم به "نان" که میان حروف انسان است
قسم به سگ که نمیترسد از وفاداری
قسم به مرد که تا بوق سگ پی نان است!
قسم به "درد" که از هر طرف که میبینیش
یکیست، خیره از آن سان که حال"نادان" است
قسم به مردم نادان که با کمال قصور،
خیال میکند از پیروان لقمان است!
قسم به خون که روان است سوی نیشابور
قسم به "چشم" که سوغات فتح کرمان است
قسم به گندم ری گرچه مدتیست مدید
خراج خاصهی دولتسرای طهران است!
بقای سلطنت هیچکس نمیبینم
مگر خدا که به ذات از قدیم سلطان است...
حسین_جنتی
قسم به "نان" که میان حروف انسان است
قسم به سگ که نمیترسد از وفاداری
قسم به مرد که تا بوق سگ پی نان است!
قسم به "درد" که از هر طرف که میبینیش
یکیست، خیره از آن سان که حال"نادان" است
قسم به مردم نادان که با کمال قصور،
خیال میکند از پیروان لقمان است!
قسم به خون که روان است سوی نیشابور
قسم به "چشم" که سوغات فتح کرمان است
قسم به گندم ری گرچه مدتیست مدید
خراج خاصهی دولتسرای طهران است!
بقای سلطنت هیچکس نمیبینم
مگر خدا که به ذات از قدیم سلطان است...
حسین_جنتی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای خاطر تو
از شکستههای دل
گلدانی میسازم
و خود را به تمامی در آن میکارم.
میدانم
خون خواهم خورد
رشد خواهم کرد
سبز خواهم شد.
برای خاطر تو
خود را به «دار» عشق میآویزم
و حرف آخرم این است:
دوستت دارم برای همیشه ...
احمد_شاملو
از شکستههای دل
گلدانی میسازم
و خود را به تمامی در آن میکارم.
میدانم
خون خواهم خورد
رشد خواهم کرد
سبز خواهم شد.
برای خاطر تو
خود را به «دار» عشق میآویزم
و حرف آخرم این است:
دوستت دارم برای همیشه ...
احمد_شاملو
لطفا آدم امنے باشید!
براے عشق
براے رفاقت
براے زندگے آدما
به آدما احساس”امنیت”بدین
مراقب تصورے ڪه ازتون دارن باشید
مراقب اعتبارتون تو قلب و ذهن آدما باشید
بذر بدبینے رو تو دل آدما نڪارید
خوب باشید…خوب بودن و موندن سخته
قلب آدما مهم ترین دارایے هست ڪه دارن
مراقب “قلب”آدما باشید
ڪارے نڪنید ڪه آرامش روح ڪسے تو این دنیا توسط شما سلب بشه
شما میون این همه تاریڪے نور زندگے آدما باشید
باور ڪنید هیچڪس بهتون افتخار نمیڪنه
اگه چیزے غیر از این باشید.🦋✨
براے عشق
براے رفاقت
براے زندگے آدما
به آدما احساس”امنیت”بدین
مراقب تصورے ڪه ازتون دارن باشید
مراقب اعتبارتون تو قلب و ذهن آدما باشید
بذر بدبینے رو تو دل آدما نڪارید
خوب باشید…خوب بودن و موندن سخته
قلب آدما مهم ترین دارایے هست ڪه دارن
مراقب “قلب”آدما باشید
ڪارے نڪنید ڪه آرامش روح ڪسے تو این دنیا توسط شما سلب بشه
شما میون این همه تاریڪے نور زندگے آدما باشید
باور ڪنید هیچڪس بهتون افتخار نمیڪنه
اگه چیزے غیر از این باشید.🦋✨
نه آنکه با لبهای خندان می رسد یار است
نه هر که بر دروازه می کوبد طلبکار است
پیچیده است احوال این دنیای بی انصاف
همواره راهِ مردمِ نامَرد هموار است
چیزی که خیلی ساده است این روزها مرگ است
یک روز شب کردن بدون غُصه دشوار است
دلسوزی بیجا به طبعِ من نمی سازد
خیلی محبت دیدن از یک عدّه ، آزار است
از پیله بیرون آمدن ، گاهی رهایی نیست
در باغ هم پروانه ی غمگین گرفتار است
این کشور آن کشور ندارد حسِ دلتنگی
دیوار با هر طرح و نقشی ، باز دیوار است
محمدعلی جوشایی
نه هر که بر دروازه می کوبد طلبکار است
پیچیده است احوال این دنیای بی انصاف
همواره راهِ مردمِ نامَرد هموار است
چیزی که خیلی ساده است این روزها مرگ است
یک روز شب کردن بدون غُصه دشوار است
دلسوزی بیجا به طبعِ من نمی سازد
خیلی محبت دیدن از یک عدّه ، آزار است
از پیله بیرون آمدن ، گاهی رهایی نیست
در باغ هم پروانه ی غمگین گرفتار است
این کشور آن کشور ندارد حسِ دلتنگی
دیوار با هر طرح و نقشی ، باز دیوار است
محمدعلی جوشایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی!
مرا در صعود و سقوط هایِ
قله هایِ صعبِ زندگی؛
مرا در هوایِ مه آلوده یِ اندوه؛
مرا در شرجیِ بغض هایِ
پنهانِ درونم
مرا در امواجِ پرتلاطمِ روزهایِ
بی قراری ام....
مرا پشتِ درهایِ بسته یِ امید
و ناامیدی... یار و یاور باش!
مرا در سردترین و بلندترین؛
شب هایِ تیره یِ ظلمانی،
آفتاب باش؛
و در برداشتنِ قدم هایم
در جاده هایِ پرپیچ و خم و
سنگلاخِ زندگی؛ دستم را بگیر
من بدونِ آغوش ِ پرمهر تو
پرنده ای بی بالم؛
و بدونِ نگاهِ سبز تو ...
برگ برگی زرد و خزان زده ام...
مرا در بهارِ باورهایم بارور کن!
و در شکوفایی جوانه هایِ بذر
حضورم ... بارانِ مهر باش!
فرح_فریمااا
مرا در صعود و سقوط هایِ
قله هایِ صعبِ زندگی؛
مرا در هوایِ مه آلوده یِ اندوه؛
مرا در شرجیِ بغض هایِ
پنهانِ درونم
مرا در امواجِ پرتلاطمِ روزهایِ
بی قراری ام....
مرا پشتِ درهایِ بسته یِ امید
و ناامیدی... یار و یاور باش!
مرا در سردترین و بلندترین؛
شب هایِ تیره یِ ظلمانی،
آفتاب باش؛
و در برداشتنِ قدم هایم
در جاده هایِ پرپیچ و خم و
سنگلاخِ زندگی؛ دستم را بگیر
من بدونِ آغوش ِ پرمهر تو
پرنده ای بی بالم؛
و بدونِ نگاهِ سبز تو ...
برگ برگی زرد و خزان زده ام...
مرا در بهارِ باورهایم بارور کن!
و در شکوفایی جوانه هایِ بذر
حضورم ... بارانِ مهر باش!
فرح_فریمااا
نرسیدن خاصیت عشق است و عشق شرابی ست جان فرسا..
خطرناک و بیرحم، اما هرچه از آن مینوشی سیر نمیشوی، چرا که در عین تلخی شیرین است
به قول شمس تبریزی :
عشق به تنهایی دنیایی ست، یا درست در میانش هستی، در آتشش
یا بیرونش هستی، در حسرتش.
خطرناک و بیرحم، اما هرچه از آن مینوشی سیر نمیشوی، چرا که در عین تلخی شیرین است
به قول شمس تبریزی :
عشق به تنهایی دنیایی ست، یا درست در میانش هستی، در آتشش
یا بیرونش هستی، در حسرتش.
آه ای یقینِ گمشده، ای ماهیِ گریز
در برکههای آینه لغزیده توبهتو
من آبگیرِ صافیام اینک به سحر عشق
از برکههای آینه راهی به من بجو
احمد_شاملو
در برکههای آینه لغزیده توبهتو
من آبگیرِ صافیام اینک به سحر عشق
از برکههای آینه راهی به من بجو
احمد_شاملو
و من به تمام درختان
سوگند میخورم
که ریشه ات در خاک من است
تو که رفته ای
و تمام جهان را مزه کرده ای
روزی سوگند یاد خواهی کرد
که ریشه ات در خاک من است
و شاید چند سال بعد
و شاید در کهن سالیت
دنبال ریشه ات خواهی آمد
ولو با دسته گلی
ولو بر مزاری
من سوگند میخورم
به تمام درختان
به تمام ریشه ها قسم
مجتبی_رجبی
سوگند میخورم
که ریشه ات در خاک من است
تو که رفته ای
و تمام جهان را مزه کرده ای
روزی سوگند یاد خواهی کرد
که ریشه ات در خاک من است
و شاید چند سال بعد
و شاید در کهن سالیت
دنبال ریشه ات خواهی آمد
ولو با دسته گلی
ولو بر مزاری
من سوگند میخورم
به تمام درختان
به تمام ریشه ها قسم
مجتبی_رجبی