و یلدا منم، زنی جا مانده میان خاطرات از یاد رفتهات...
زنی گیسو افشان با دستهایی که رد خون انارهای به تیغ سپرده را به یادگار دارد...
یلدا منم، زنی چشم به راه زمستانهای از راه نرسیده در آرزوی بهار...
زنی با لباس سرخ آبی از جنس تار و پود دلتنگیهای درهم تنیده...
یلدا منم، زنی دل خون با قلبی ترک برداشته در سرماهای زمهریر...
زنی تنیده همچون درخت کهنسالی که امید بسته به تبر مرد باغبان...
یلدا منم، زنی با داستانی به درازا کشیده مثل شبهای پاییز...
زنی به صبح نرسیده همچون آسمان ابری شب...
یلدا منم، زنی نارنجی با بوی مست کننده نارنج در گیر و دار خزان و درخت...
زنی جا مانده روی دستهای تاریخ در دگرگونی فصلها...
مهلا_بستگان
زنی گیسو افشان با دستهایی که رد خون انارهای به تیغ سپرده را به یادگار دارد...
یلدا منم، زنی چشم به راه زمستانهای از راه نرسیده در آرزوی بهار...
زنی با لباس سرخ آبی از جنس تار و پود دلتنگیهای درهم تنیده...
یلدا منم، زنی دل خون با قلبی ترک برداشته در سرماهای زمهریر...
زنی تنیده همچون درخت کهنسالی که امید بسته به تبر مرد باغبان...
یلدا منم، زنی با داستانی به درازا کشیده مثل شبهای پاییز...
زنی به صبح نرسیده همچون آسمان ابری شب...
یلدا منم، زنی نارنجی با بوی مست کننده نارنج در گیر و دار خزان و درخت...
زنی جا مانده روی دستهای تاریخ در دگرگونی فصلها...
مهلا_بستگان
خاطراتت پاییز را هم
به انتهای خویش رسانده است
بعد این تو را
در کدامین برگ ریزان
نفس کشم به عشق....
سمیه_خلج
به انتهای خویش رسانده است
بعد این تو را
در کدامین برگ ریزان
نفس کشم به عشق....
سمیه_خلج
رویش را باور کن. رها کن بهار و پاییز و زمستان، این واژگان قراردادی را. بی چتر زیر باران بمان. شاید روزی زیر تابش و بارش آسمان، ما هم درختی شویم، با شاخ و برگی به پهنای دلمان...🦋✨
سالها پرسیدم از خود کیستم؟
آتشم، شورم، شرابم، چیستم؟
دیدمش امروز و دانستم کنون
او به جز من، من به جز او نیستم.
بايزيد_ بسطامى
آتشم، شورم، شرابم، چیستم؟
دیدمش امروز و دانستم کنون
او به جز من، من به جز او نیستم.
بايزيد_ بسطامى
تقدیم به همه مادران عزیز🦋🤍
روزی به بال من توان پر زدن دادی
بر نطفه ای بی جان تو روح زیستن دادی
بطن تو مادر! سرزمینِ اولینم شد
آن پادشاهی که به سربازت وطن دادی
در راهِ روشن کردنِ دنیای من چون شمع
کم کم به رنجِ کاستن از خویش، تن دادی
ابریشم آغوش تو دور تنم پیچید
پروانه ی عریان خود را پیرهن دادی
حقا سزاواری بهشت زیر پایت را
با اعتباری که تو با اسمت به زن دادی
هر هدیه ای در محضرت بسیار ناچیز است
وقتی که ای مادر! تو دنیا را به من دادی...
مه_زاد_رازی
روزی به بال من توان پر زدن دادی
بر نطفه ای بی جان تو روح زیستن دادی
بطن تو مادر! سرزمینِ اولینم شد
آن پادشاهی که به سربازت وطن دادی
در راهِ روشن کردنِ دنیای من چون شمع
کم کم به رنجِ کاستن از خویش، تن دادی
ابریشم آغوش تو دور تنم پیچید
پروانه ی عریان خود را پیرهن دادی
حقا سزاواری بهشت زیر پایت را
با اعتباری که تو با اسمت به زن دادی
هر هدیه ای در محضرت بسیار ناچیز است
وقتی که ای مادر! تو دنیا را به من دادی...
مه_زاد_رازی
دلتنگیهای آدمی را
باد ترانهای میخواند
رویاهایش را
آسمان پر ستاره نادیده میگیرد
و هر دانه برفی
به اشكی نریخته میماند
احمد_شاملو
باد ترانهای میخواند
رویاهایش را
آسمان پر ستاره نادیده میگیرد
و هر دانه برفی
به اشكی نریخته میماند
احمد_شاملو
آقای شاملو میگن کوه ها در فاصله سردند. بعد ما از خودمون توقع داریم مثل جزایر دور از هم جدا جدا و تنها زندگی کنیم، هرکسی فقط به منافع خودش فکر کنه، هرکسی صلیب رنج و درد خودش رو تنهای تنهای تنها به دوش بکشه، و جهان گرم و آرامی رو هم تجربه کنیم.
مادربزرگم سالها پیش از دختر عمه ام که تازه مهاجرت کرده بود پرسید اونجا نونت گرمه؟ نمی دونم اون طرف خط تلفن دختر عمه چی گفت، ولی یادمه مادربزرگم چند ساعت بعد همون طور که پای دردمندش رو با پماد ویکس تسکین می داد آواز دشتی خوند با مضمون تنهایی از مردن هم بدتره.
نبرد زن و مرد کی تموم میشه؟ نمی دونم. آبی آروم عشق کی بر می گرده به رفتارهای ما؟ نمی دونم. اون پیامبر پفیوزی که جمله مقدسش "من از تنهایی لذت می برم" بود کی از چشم جماعت میفته؟ نمی دونم. دوست داشتن کی دوباره راحت تر می شه از متنفر بودن؟ نمی دونم. ولی خوب می دونم، همون طور که آقای شاملو میگن کوه ها در فاصله سردند. بله، سرد است، سردیم، و شعله های زرد بخاری شباهتی به گرمای بخشاینده خالقانه دستهای نوازشگر ندارند، و نان همه ما در غربتهای زشت خانگی سرد شده است. آواز بخون مادربزرگ، و در همه نمازهات دعا کن تنهاتر از این نشویم، و برگردیم به روزهایی که از رنج هم لذت نمی بردیم، و از شادکامی هم شاد میشدیم، و آدمهای بهتری بودیم...
حمید_سلیمی
مادربزرگم سالها پیش از دختر عمه ام که تازه مهاجرت کرده بود پرسید اونجا نونت گرمه؟ نمی دونم اون طرف خط تلفن دختر عمه چی گفت، ولی یادمه مادربزرگم چند ساعت بعد همون طور که پای دردمندش رو با پماد ویکس تسکین می داد آواز دشتی خوند با مضمون تنهایی از مردن هم بدتره.
نبرد زن و مرد کی تموم میشه؟ نمی دونم. آبی آروم عشق کی بر می گرده به رفتارهای ما؟ نمی دونم. اون پیامبر پفیوزی که جمله مقدسش "من از تنهایی لذت می برم" بود کی از چشم جماعت میفته؟ نمی دونم. دوست داشتن کی دوباره راحت تر می شه از متنفر بودن؟ نمی دونم. ولی خوب می دونم، همون طور که آقای شاملو میگن کوه ها در فاصله سردند. بله، سرد است، سردیم، و شعله های زرد بخاری شباهتی به گرمای بخشاینده خالقانه دستهای نوازشگر ندارند، و نان همه ما در غربتهای زشت خانگی سرد شده است. آواز بخون مادربزرگ، و در همه نمازهات دعا کن تنهاتر از این نشویم، و برگردیم به روزهایی که از رنج هم لذت نمی بردیم، و از شادکامی هم شاد میشدیم، و آدمهای بهتری بودیم...
حمید_سلیمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احساس
سنگ خارا نیست
که همین طور بماند و
بماند و بماند...
احساس مثل شاپرک
مثل عطر
می پرد!
درست توی همان روزهایی که
دوستت دارم
دوستم داشته باش..
مهدیه_اطيفي
سنگ خارا نیست
که همین طور بماند و
بماند و بماند...
احساس مثل شاپرک
مثل عطر
می پرد!
درست توی همان روزهایی که
دوستت دارم
دوستم داشته باش..
مهدیه_اطيفي
گاهی یک نگاه آنقدر مهربان است که چشم
هرگز رهایش نمی کند گاهی یک رفاقت آنقدر
ماندگار است که زمان حریفش نمیشود
وگاهی یک نفر آنقدر عزیز است که قلب
رهایش نمی کند.🤍✨
هرگز رهایش نمی کند گاهی یک رفاقت آنقدر
ماندگار است که زمان حریفش نمیشود
وگاهی یک نفر آنقدر عزیز است که قلب
رهایش نمی کند.🤍✨
Parvaneh
Farid Saadatmand
🌱🌱
چه مانده از من..؟
آنقدر کوچک شده ام
که هیچ سکوتی مرا لو نمیدهد!
«نوید-پیرک»
چه مانده از من..؟
آنقدر کوچک شده ام
که هیچ سکوتی مرا لو نمیدهد!
«نوید-پیرک»
.
برف نو! برف نو!
سلام! سلام!
بنشین،
خوش نشستهای بر بام
پاکی آوردی ای امید سپید !
همه آلودگیست این ایام
راه شومیست میزند مطرب
تلخ واریاست میچکد در جام
اشک واریست میکُشد لبخند
ننگ واریست میتراشد نام
تو فرود آی ،
برفِ تازه سلام . . .!
احمد_شاملو🦋
برف نو! برف نو!
سلام! سلام!
بنشین،
خوش نشستهای بر بام
پاکی آوردی ای امید سپید !
همه آلودگیست این ایام
راه شومیست میزند مطرب
تلخ واریاست میچکد در جام
اشک واریست میکُشد لبخند
ننگ واریست میتراشد نام
تو فرود آی ،
برفِ تازه سلام . . .!
احمد_شاملو🦋