«شوخی» و «شوخی کردن» به اسپانیایی چی میشه؟
broma شوخی
bromear شوخی کردن
مثلا میخواهیم بگیم شوخی کردم:
- ¿Lo dices en serio?
- جدی میگی؟
- No, fue broma نه، شوخی بود (شوخی کردم)
- No, estaba bomeando نه، شوخی کردم
چند مثال دیگه برای broma و bromear:
Es verdad, esta vez no bromeo
واقعیته، این دفعه شوخی نمیکنم
¿Cómo puedes bromear en un momento como este?
چطور میتونی توی همچین لحظه ای (همچین موقعیتی) شوخی کنی؟
¡Fue una broma graciosa!
شوخی باحالی بود!
Ahora no es momento para bromas
الآن وقت شوخی نیست
No bromees conmigo/No me bromees, porque no estoy de buen humor
با من شوخی نکن، چون حوصلشو ندارم
اصطلاح Tomar el pelo هم به معنای «دست انداختن» هست که قبلا گفته بودیم
#لغت #فعل
broma شوخی
bromear شوخی کردن
مثلا میخواهیم بگیم شوخی کردم:
- ¿Lo dices en serio?
- جدی میگی؟
- No, fue broma نه، شوخی بود (شوخی کردم)
- No, estaba bomeando نه، شوخی کردم
چند مثال دیگه برای broma و bromear:
Es verdad, esta vez no bromeo
واقعیته، این دفعه شوخی نمیکنم
¿Cómo puedes bromear en un momento como este?
چطور میتونی توی همچین لحظه ای (همچین موقعیتی) شوخی کنی؟
¡Fue una broma graciosa!
شوخی باحالی بود!
Ahora no es momento para bromas
الآن وقت شوخی نیست
No bromees conmigo/No me bromees, porque no estoy de buen humor
با من شوخی نکن، چون حوصلشو ندارم
اصطلاح Tomar el pelo هم به معنای «دست انداختن» هست که قبلا گفته بودیم
#لغت #فعل
مقایسه maquillar و maquillarse (حالت انعکاسیش)
و یادآوری نکاتی درباره افعال انعکاسی
توی این پست، این فعل و حالت انعکاسیش رو مورد بررسی قرار میدیم و مثال میزنیم.
اگه هنوز با افعال انعکاسی آشنا نیستید، کلمه «انعکاسی» رو توی کانال جستجو کنید. قبلا به طور کامل توضیح دادیم.
اما به طور خلاصه بخوام دوباره انعکاسی بودن رو توضیح بدم، فعل انعکاسی انجامش روی خود شخص صورت میگیره.حالا این شخص میتونه هر شش گروه (اول شخص مفرد تا سوم شخص جمع) باشه
حالا بیایید maquillar و حالت انعکاسیش که maquillarse هست و پرکاربردتر هم هست رو با هم بررسی کنیم.
- maquillar آرایش کردن، گریم کردن
یعنی وقتی یه شخصی (از یکی از شش گروه شخصی) عمل آرایش کردنو روی یه شخص دیگه (روی یکی دیگه از گروه های شخصی) انجام میده.
مثلا اول شخص مفرد روی دوم شخص مفرد انجام میده
مثلا توی این جمله اول شخص مفرد (من) روی سوم شخص مفرد (او - دخترم) انجام میده:
Maquillé a mi hija
دخترمو آرایش کردم
یا مثلا توی این جمله سوم شخص مفرد (او - چه کسی؟) روی دوم شخص مفرد (تو) انجام میده:
¿Quién te maquilló/te ha maquillado? ¡Estás preciosa!
کی آرایشت کرده؟ خوشگل شدی!
حالا:
- maquillarse
خود را آرایش/گریم کردن، آرایش/گریم شدن، همدیگر را آرایش/گریم کردن
حالا اگه یکی از شش گروه شخصی (اول شخص مفرد تا سوم شخص جمع) عمل آرایش کردن روی خودش یا خودشون (در صورت جمع بودن) انجام بشه ببینیم معنیش چی میشه.
مثلا اول شخص مفرد روی اول شخص مفرد انجام میده
مثلا اول شخص مفرد (من) بیان میکنه که عمل آرایش کردن روی خودش انجام میشه:
me maquillé
دو تا معنی میتونه داشته باشه:
1 - آرایش کردم (خودمو آرایش کردم)
2 - آرایش شدم
به همین صورت برای دوم شخص مفرد (تو):
te maquillaste
1- آرایش کردی (خودتو آرایش کردی)
2 - آرایش شدی
و به همین صورت برای سوم شخص مفرد (او):
se maquilló
1- آرایش کرد (خودشو آرایش کرد)
2 - آرایش شد
حالا برای اول شخص جمع (ما) چون بیشتر از یه نفره، به علاوه این دو تا معنی، یه معنی سومی هم میتونه داشته باشه:
nos maquillamos
1 - آرایش کردیم (خودمونو آرایش کردیم)
2 - آرایش شدیم
3 - همدیگرو آرایش کردیم
به همین صورت برای دوم شخص و سوم شخص جمع:
os maquillasteis
1- آرایش کردید (خودتونو آرایش کردید)
2 - آرایش شدید
3 - همدیگرو آرایش کردید
se maquillaron
1- آرایش کردند (خودشونو آرایش کردند)
2 - آرایش شدند
3 - همدیگرو آرایش کردند
اینکه کدوم یک از این معانی رو داره، توی جمله، توی متن یا توی گفتگو مشخص میشه.
چند مثال توی جمله برای maquillarse:
Solo me maquillo cuando voy a una fiesta
فقط وقتی به یه جشنی میرم آرایش میکنم
Ya casi estoy lista. Necesito solo diez minutos para maquillarme
تقریبا آماده ام. فقط ده دقیقه وقت میخوام برای آرایش کردن
Las niñas se jugaron y se maquillaron
دختربچه ها با هم بازی کردند و همدیگرو آرایش کردند
¿Por qué la mayoría de las mujeres se maquillan tanto?
چرا اکثر زن ها انقدر آرایش میکنن؟
کلمه maquillaje هم به معنای «آرایش - گریم» هست
#فعل #قواعد
و یادآوری نکاتی درباره افعال انعکاسی
توی این پست، این فعل و حالت انعکاسیش رو مورد بررسی قرار میدیم و مثال میزنیم.
اگه هنوز با افعال انعکاسی آشنا نیستید، کلمه «انعکاسی» رو توی کانال جستجو کنید. قبلا به طور کامل توضیح دادیم.
اما به طور خلاصه بخوام دوباره انعکاسی بودن رو توضیح بدم، فعل انعکاسی انجامش روی خود شخص صورت میگیره.حالا این شخص میتونه هر شش گروه (اول شخص مفرد تا سوم شخص جمع) باشه
حالا بیایید maquillar و حالت انعکاسیش که maquillarse هست و پرکاربردتر هم هست رو با هم بررسی کنیم.
- maquillar آرایش کردن، گریم کردن
یعنی وقتی یه شخصی (از یکی از شش گروه شخصی) عمل آرایش کردنو روی یه شخص دیگه (روی یکی دیگه از گروه های شخصی) انجام میده.
مثلا اول شخص مفرد روی دوم شخص مفرد انجام میده
مثلا توی این جمله اول شخص مفرد (من) روی سوم شخص مفرد (او - دخترم) انجام میده:
Maquillé a mi hija
دخترمو آرایش کردم
یا مثلا توی این جمله سوم شخص مفرد (او - چه کسی؟) روی دوم شخص مفرد (تو) انجام میده:
¿Quién te maquilló/te ha maquillado? ¡Estás preciosa!
کی آرایشت کرده؟ خوشگل شدی!
حالا:
- maquillarse
خود را آرایش/گریم کردن، آرایش/گریم شدن، همدیگر را آرایش/گریم کردن
حالا اگه یکی از شش گروه شخصی (اول شخص مفرد تا سوم شخص جمع) عمل آرایش کردن روی خودش یا خودشون (در صورت جمع بودن) انجام بشه ببینیم معنیش چی میشه.
مثلا اول شخص مفرد روی اول شخص مفرد انجام میده
مثلا اول شخص مفرد (من) بیان میکنه که عمل آرایش کردن روی خودش انجام میشه:
me maquillé
دو تا معنی میتونه داشته باشه:
1 - آرایش کردم (خودمو آرایش کردم)
2 - آرایش شدم
به همین صورت برای دوم شخص مفرد (تو):
te maquillaste
1- آرایش کردی (خودتو آرایش کردی)
2 - آرایش شدی
و به همین صورت برای سوم شخص مفرد (او):
se maquilló
1- آرایش کرد (خودشو آرایش کرد)
2 - آرایش شد
حالا برای اول شخص جمع (ما) چون بیشتر از یه نفره، به علاوه این دو تا معنی، یه معنی سومی هم میتونه داشته باشه:
nos maquillamos
1 - آرایش کردیم (خودمونو آرایش کردیم)
2 - آرایش شدیم
3 - همدیگرو آرایش کردیم
به همین صورت برای دوم شخص و سوم شخص جمع:
os maquillasteis
1- آرایش کردید (خودتونو آرایش کردید)
2 - آرایش شدید
3 - همدیگرو آرایش کردید
se maquillaron
1- آرایش کردند (خودشونو آرایش کردند)
2 - آرایش شدند
3 - همدیگرو آرایش کردند
اینکه کدوم یک از این معانی رو داره، توی جمله، توی متن یا توی گفتگو مشخص میشه.
چند مثال توی جمله برای maquillarse:
Solo me maquillo cuando voy a una fiesta
فقط وقتی به یه جشنی میرم آرایش میکنم
Ya casi estoy lista. Necesito solo diez minutos para maquillarme
تقریبا آماده ام. فقط ده دقیقه وقت میخوام برای آرایش کردن
Las niñas se jugaron y se maquillaron
دختربچه ها با هم بازی کردند و همدیگرو آرایش کردند
¿Por qué la mayoría de las mujeres se maquillan tanto?
چرا اکثر زن ها انقدر آرایش میکنن؟
کلمه maquillaje هم به معنای «آرایش - گریم» هست
#فعل #قواعد
توی این پست و پست های بعدی این فایل صوتی که صحبت درباره فوتبال هست رو مورد بررسی قرار میدیم و نکات آموزشیش رو مرور میکنیم
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت اول)
------------------------------------------------
¿A qué equipo le vas?
طرفدار چه تیمی هستی؟
معنی لغوی این جمله میشه:
به چه تیمی برایش میروی
اما irle a un equipo یه اصطلاح عامیانست که توی ورزش برای گفتن «طرفدار یک تیم بودن» استفاده میشه.
مثلا:
Yo antes le iba al Barca pero ahora al Real Madrid
من قبلا طرفدار بارسا بودم اما الآن رئال مادرید
equipo گروه، تیم
-----------------------------------------------------
Le voy a los Pumas. Aquí en México ¿Y el tuyo?
طرفدار لوس پوماس هستم. اینجا توی مکزیک. و مال تو؟ (تیم تو؟)
tuyo/a مال تو، ...ات
-----------------------------------------------------
Yo tambien le voy a los Pumas
من هم طرفدار لوس پوماس هستم
tambien همچنین، هم
-----------------------------------------------------
El estadio es el lugar donde hay eventos deportivos
استادیوم جائیه که رویداد های ورزشی وجود داره
estadio استادیوم
lugar جا، مکان
donde جایی که، آنجا که، همانجا که
hay هست، وجود دارد
evento رویداد، واقعه، رخداد
deportivo/a ورزشی
-----------------------------------------------------
Mi estadio de fútbol favorito es el estadio Azteca
استادیوم فوتبال مورد علاقه من استادیوم آستکا هست
favorito/a مورد علاقه
-----------------------------------------------------
¿Cuáles son las posiciones de los jugadores en el campo?
... Vamos a empezar de atrás hacia delante
موقعیت بازیکنان توی زمین چجوره؟
... از عقب به جلو شروع میکنیم
posición حالت، جایگاه، وضعیت، موقعیت
jugador/a بازیکن
campo کمپ، مزرعه، زمین (در بازیهای ورزشی)
مثال:
campo de voleibol زمین والیبال
campo de golf زمین گلف
vamos a empezar شروع میکنیم
(فعل آینده نزدیک)
atrás عقب، پشت
hacia به، به طرف، به سمت
delente جلو
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت اول)
------------------------------------------------
¿A qué equipo le vas?
طرفدار چه تیمی هستی؟
معنی لغوی این جمله میشه:
به چه تیمی برایش میروی
اما irle a un equipo یه اصطلاح عامیانست که توی ورزش برای گفتن «طرفدار یک تیم بودن» استفاده میشه.
مثلا:
Yo antes le iba al Barca pero ahora al Real Madrid
من قبلا طرفدار بارسا بودم اما الآن رئال مادرید
equipo گروه، تیم
-----------------------------------------------------
Le voy a los Pumas. Aquí en México ¿Y el tuyo?
طرفدار لوس پوماس هستم. اینجا توی مکزیک. و مال تو؟ (تیم تو؟)
tuyo/a مال تو، ...ات
-----------------------------------------------------
Yo tambien le voy a los Pumas
من هم طرفدار لوس پوماس هستم
tambien همچنین، هم
-----------------------------------------------------
El estadio es el lugar donde hay eventos deportivos
استادیوم جائیه که رویداد های ورزشی وجود داره
estadio استادیوم
lugar جا، مکان
donde جایی که، آنجا که، همانجا که
hay هست، وجود دارد
evento رویداد، واقعه، رخداد
deportivo/a ورزشی
-----------------------------------------------------
Mi estadio de fútbol favorito es el estadio Azteca
استادیوم فوتبال مورد علاقه من استادیوم آستکا هست
favorito/a مورد علاقه
-----------------------------------------------------
¿Cuáles son las posiciones de los jugadores en el campo?
... Vamos a empezar de atrás hacia delante
موقعیت بازیکنان توی زمین چجوره؟
... از عقب به جلو شروع میکنیم
posición حالت، جایگاه، وضعیت، موقعیت
jugador/a بازیکن
campo کمپ، مزرعه، زمین (در بازیهای ورزشی)
مثال:
campo de voleibol زمین والیبال
campo de golf زمین گلف
vamos a empezar شروع میکنیم
(فعل آینده نزدیک)
atrás عقب، پشت
hacia به، به طرف، به سمت
delente جلو
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت دوم)
------------------------------------------------
Y la primera persona es quien guarda, quien protege la meta
و اولین نفر کسیه که محافظت میکنه، کسی که از دروازه مراقبت میکنه
primer, primero/a اول، اولی، اولین
سه حالت داره چون کلمه primero اگه قبل از یک اسم مفرد مذکر بیاد تبدیل به primer میشه.
مثال:
primer país
کشور اول، کشور اولی، اولین کشور
کلمات دیگه هم هستند که به همین شکل تغییر پیدا میکنند. قبلا توی این پست توضیح دادیم
persona شخص، فرد
quien کسی که، همان کسی که
guarda محافظت میکنه
از guardar (محافظت کردن، نگه داشتن، ذخیره کردن)
protege محافظت میکنه، مراقبت میکنه
از proteger ( محافظت کردن در برابر خطر، مراقبت کردن)
meta هدف
به معنای هدف هست. اما توی فوتبال و ورزش های دیگه به معنای «دروازه» میتونه باشه
مثلا:
El jugador metió el balón en la meta
بازیکن توپ رو وارد دروازه کرد
------------------------------------------------
De hecho por eso se le puede llamar guardameta
در واقع به همین خاطر میشه دروازهبان نامیدش
de hecho در واقع
درباره این اصطلاح این پست رو بخونید
por eso به همین خاطر، به این دلیل
se le puede llamar میتوان او را نامید
guardameta دروازه بان
------------------------------------------------
Pero en México es más conocido como portero. guardameta o portero
اما در مکزیک بیشتر به عنوان portero (مترادف guardameta) شناخته میشه
conocido/a آشنا، شناخته شده
más conocido/a آشنا تر، شناخته شده تر، بیشتر شناخته شده
como
این کلمه که حالت غیر سوالی cómo (چطور، چجور، چگونه) هست، سه تا معنی میتونه داشته باشه:
- como طوری که، جوری که، همانطور که
Como sabéis, nosotros somos una organización privada
همانطور که میدانید ما یک سازمان خصوصی هستیم
Hazlo como te enseñé
همانطور که بهت یاد دادم انجامش بده
- como مثل
Yo no soy como ellos
من مثل اونها نیستم
- como به عنوان
Yo estaba como uno de los directores de esa empresa
من به عنوان یکی از مدیران آن شرکت بودم
Te lo digo como un amigo/ una miga
به عنوان یه دوست بهت میگم
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت دوم)
------------------------------------------------
Y la primera persona es quien guarda, quien protege la meta
و اولین نفر کسیه که محافظت میکنه، کسی که از دروازه مراقبت میکنه
primer, primero/a اول، اولی، اولین
سه حالت داره چون کلمه primero اگه قبل از یک اسم مفرد مذکر بیاد تبدیل به primer میشه.
مثال:
primer país
کشور اول، کشور اولی، اولین کشور
کلمات دیگه هم هستند که به همین شکل تغییر پیدا میکنند. قبلا توی این پست توضیح دادیم
persona شخص، فرد
quien کسی که، همان کسی که
guarda محافظت میکنه
از guardar (محافظت کردن، نگه داشتن، ذخیره کردن)
protege محافظت میکنه، مراقبت میکنه
از proteger ( محافظت کردن در برابر خطر، مراقبت کردن)
meta هدف
به معنای هدف هست. اما توی فوتبال و ورزش های دیگه به معنای «دروازه» میتونه باشه
مثلا:
El jugador metió el balón en la meta
بازیکن توپ رو وارد دروازه کرد
------------------------------------------------
De hecho por eso se le puede llamar guardameta
در واقع به همین خاطر میشه دروازهبان نامیدش
de hecho در واقع
درباره این اصطلاح این پست رو بخونید
por eso به همین خاطر، به این دلیل
se le puede llamar میتوان او را نامید
guardameta دروازه بان
------------------------------------------------
Pero en México es más conocido como portero. guardameta o portero
اما در مکزیک بیشتر به عنوان portero (مترادف guardameta) شناخته میشه
conocido/a آشنا، شناخته شده
más conocido/a آشنا تر، شناخته شده تر، بیشتر شناخته شده
como
این کلمه که حالت غیر سوالی cómo (چطور، چجور، چگونه) هست، سه تا معنی میتونه داشته باشه:
- como طوری که، جوری که، همانطور که
Como sabéis, nosotros somos una organización privada
همانطور که میدانید ما یک سازمان خصوصی هستیم
Hazlo como te enseñé
همانطور که بهت یاد دادم انجامش بده
- como مثل
Yo no soy como ellos
من مثل اونها نیستم
- como به عنوان
Yo estaba como uno de los directores de esa empresa
من به عنوان یکی از مدیران آن شرکت بودم
Te lo digo como un amigo/ una miga
به عنوان یه دوست بهت میگم
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت سوم)
------------------------------------------------
Por ejemplo: Ese portero para todos los penaltis
برای مثال: این دروازهبان تمام پنالتی ها رو میگیره
por برای، به خاطر، از، از طریق
ejemplo مثال
por ejemplo برای مثال
ese آن
para متوقف میکند
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
متوقف کردن، متوقف شدن - parar
دقت داشته باشید که با حرف اضافه para (برای) اشتباه نگیرید
همچنین para میتونه فعل امری برای tú هم باشه
پس para سه تا معنی میتونه داشته باشه:
- para برای
- para متوقف میکند، توقف میکند
- para متوقف کن، توقف کن
todos همه
penalti پنالتی
------------------------------------------------
La siguiente palabra es defensa
کلمه بعدی دفاعه
siguiente بعدی
palabra کلمه، لغت
es هست
defensa دفاع
------------------------------------------------
Y es muy fácil pensar que estas personas defienden una posición, defienden una meta, y tambien defienden el balón
و خیلی راحت میشه فهمید که این افراد از یک موقعیت دفاع میکنن، از یک دروازه دفاع میکنن، و همچنین از توپ دفاع میکنن
muy fácil خیلی راحت
es muy fácil خیلی راحته
pensar فکر کردن
es muy fácil pensar ...
خیلی راحت میشه فکرشو کرد...
خیلی راحت میشه حدس زد...
خیلی راحت میشه فهمید...
persona شخص، فرد
estas personas این اشخاص، این افراد
defienden دفاع میکنند
فعل حال ساده سوم شخص جمع از:
دفاع کردن - defender
balón توپ
------------------------------------------------
Por ejemplo: Los defensas del otro equipo no tienen mucha comunicación
برای مثال: مدافعان تیم مقابل ارتباط زیادی (با هم) ندارن
otro دیگر، بقیه
otro equipo تیم دیگر
(در اینجا به معنای: تیم مقابل)
no tienen ندارند
mucha خیلی، زیاد
(حالت مونث mucho)
comunicación ارتباط
قبلا توی این پست دو نکته درباره کلماتی که به ción و sion ختم میشن گفته بودیم
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت سوم)
------------------------------------------------
Por ejemplo: Ese portero para todos los penaltis
برای مثال: این دروازهبان تمام پنالتی ها رو میگیره
por برای، به خاطر، از، از طریق
ejemplo مثال
por ejemplo برای مثال
ese آن
para متوقف میکند
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
متوقف کردن، متوقف شدن - parar
دقت داشته باشید که با حرف اضافه para (برای) اشتباه نگیرید
همچنین para میتونه فعل امری برای tú هم باشه
پس para سه تا معنی میتونه داشته باشه:
- para برای
- para متوقف میکند، توقف میکند
- para متوقف کن، توقف کن
todos همه
penalti پنالتی
------------------------------------------------
La siguiente palabra es defensa
کلمه بعدی دفاعه
siguiente بعدی
palabra کلمه، لغت
es هست
defensa دفاع
------------------------------------------------
Y es muy fácil pensar que estas personas defienden una posición, defienden una meta, y tambien defienden el balón
و خیلی راحت میشه فهمید که این افراد از یک موقعیت دفاع میکنن، از یک دروازه دفاع میکنن، و همچنین از توپ دفاع میکنن
muy fácil خیلی راحت
es muy fácil خیلی راحته
pensar فکر کردن
es muy fácil pensar ...
خیلی راحت میشه فکرشو کرد...
خیلی راحت میشه حدس زد...
خیلی راحت میشه فهمید...
persona شخص، فرد
estas personas این اشخاص، این افراد
defienden دفاع میکنند
فعل حال ساده سوم شخص جمع از:
دفاع کردن - defender
balón توپ
------------------------------------------------
Por ejemplo: Los defensas del otro equipo no tienen mucha comunicación
برای مثال: مدافعان تیم مقابل ارتباط زیادی (با هم) ندارن
otro دیگر، بقیه
otro equipo تیم دیگر
(در اینجا به معنای: تیم مقابل)
no tienen ندارند
mucha خیلی، زیاد
(حالت مونث mucho)
comunicación ارتباط
قبلا توی این پست دو نکته درباره کلماتی که به ción و sion ختم میشن گفته بودیم
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت چهارم)
------------------------------------------------
Pasamos ahora a los mediocampistas que evidentemente son los que siguen a la defensa
حالا میرسیم به هافبک ها که مشخصا از دفاع پیروی میکنند
pasamos عبور میکنیم، رد میشیم
فعل حال ساده سوم شخص جمع از:
عبور کردن، گذشتن، گذراندن، اتفاق افتادن، عبور دادن، پاس دادن - pasar
mediocampista هافبک
evidentemente به طور مشخص، مشخصا، به طور آشکار، به طور واضح
los que کسانی که، همان هایی که
siguen دنبال میکنند، پیروی میکنند، ادامه میدهند
فعل حال ساده سوم شخص جمع از:
ادامه دادن، دنبال کردن، پیروی کردن - seguir
------------------------------------------------
Y su función principal evidentemente es distribuir el balón para pasarlo a los últimos jugadores
و عملکرد اصلیشون مشخصا پخش توپ برای پاس دادن به آخرین بازیکنهاست
función عملکرد، کارکرد
principal آغازین، مبتدی، اصلی
distribuir توزیع کردن، پخش کردن، قسمت کردن، پراکندن
último/a آخر، آخری، آخرین
últimos jugdores آخرین بازیکن ها
------------------------------------------------
Por ejemplo: Ese mediocampista es muy hábil con el balón.
Siempre regatea bien
برای مثال: این هافبک در کار با توپ خیلی ماهره. همیشه خوب دریبل میکنه
hábil ماهر، چیره دست
regatea دریبل میکند
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
regatear
این فعل چندین معنی میتونه داشته باشه. به غیر از معنی دریبل کردن (در فوتبال) این معانی رو هم میتونه داشته باشه:
چانه زدن، جاخالی دادن، رد کردن، تکذیب کردن، به حرکت درآمدن
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت چهارم)
------------------------------------------------
Pasamos ahora a los mediocampistas que evidentemente son los que siguen a la defensa
حالا میرسیم به هافبک ها که مشخصا از دفاع پیروی میکنند
pasamos عبور میکنیم، رد میشیم
فعل حال ساده سوم شخص جمع از:
عبور کردن، گذشتن، گذراندن، اتفاق افتادن، عبور دادن، پاس دادن - pasar
mediocampista هافبک
evidentemente به طور مشخص، مشخصا، به طور آشکار، به طور واضح
los que کسانی که، همان هایی که
siguen دنبال میکنند، پیروی میکنند، ادامه میدهند
فعل حال ساده سوم شخص جمع از:
ادامه دادن، دنبال کردن، پیروی کردن - seguir
------------------------------------------------
Y su función principal evidentemente es distribuir el balón para pasarlo a los últimos jugadores
و عملکرد اصلیشون مشخصا پخش توپ برای پاس دادن به آخرین بازیکنهاست
función عملکرد، کارکرد
principal آغازین، مبتدی، اصلی
distribuir توزیع کردن، پخش کردن، قسمت کردن، پراکندن
último/a آخر، آخری، آخرین
últimos jugdores آخرین بازیکن ها
------------------------------------------------
Por ejemplo: Ese mediocampista es muy hábil con el balón.
Siempre regatea bien
برای مثال: این هافبک در کار با توپ خیلی ماهره. همیشه خوب دریبل میکنه
hábil ماهر، چیره دست
regatea دریبل میکند
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
regatear
این فعل چندین معنی میتونه داشته باشه. به غیر از معنی دریبل کردن (در فوتبال) این معانی رو هم میتونه داشته باشه:
چانه زدن، جاخالی دادن، رد کردن، تکذیب کردن، به حرکت درآمدن
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت پنجم)
------------------------------------------------
Además de estas posiciones tenemos a los delanteros.
Los delanteros usualmente son las estrellas del equipo
به اضافه این موقعیت ها (پست ها) ، مهاجم ها رو داریم
مهاجم ها معمولا ستاره های تیم هستن
además به علاوه، به اضافه
delantero/a جلویی، مهاجم-فوروارد (در فوتبال)
usualmente معمولا
در زیان اسپانیایی چندین کلمه و عبارت وجود داره که به معنای «معمولا» هستن
این پست رو بخونید
estrella ستاره
------------------------------------------------
Pero ahora quien orquesta todos los movimientos que tiene el equipo de fútbol, pues no es nada más ni nada menos que el director técnico.
El director técnico es el manager de un equipo
اما حالا کسی که رهبری میکنه تمام حرکات تیم فوتبال رو، کسی جز مدیر فنی (سرمربی) نیست.
مدیر فنی (سرمربی) منیجر یک تیم است
quien کسی که، آن کسی که
orquesta رهبری میکند
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
رهبری کردن - orquestar
movimiento حرکت
pues پس، خب
nada más هیچ چیز بیشتر، فقط
nada menos هیچ چیز کمتر
director técnico
مدیر فنی (سرمربی در فوتبال)
کلمه entrenador/a هم به معنای مربیه
------------------------------------------------
La siguiente palabra es calentamiento.
Antes de jugar necesitas hacer un poco de calentamiento.
¡Claro! Porque te puedes lastimar
کلمه بعدی گرم کردنه.
قبل از بازی کردن باید کمی گرم کنی.
البته! چون ممکنه به خودت آسیب برسونی
calentamiento گرم کردن، گرم شدگی
antes قبل، پیش
antes de... قبل از
necesitas احتیاج داری، نیاز داری
فعل حال ساده دوم شخص مفرد از:
احتیاج داشتن، نیاز داشتن - necesitar
un poco یک کم، کمی
hacer caletamiento گرم کردن
te puedes lastimar میتونی به خودت آسیب بزنی
به این صورت هم میشه گفت:
puedes lastimarte
lastimar آسیب زدن، صدمه رساندن
lastimarse (حالت انعکاسی)
آسیب دیدن، به خود آسیب زدن، به همدیگر آسیب زدن
------------------------------------------------
Evidentemente se hace en el campo.
Es el campo, o tambien llamado la cancha.
La cancha o el campo, el campo del fútbol
مشخصا در زمین انجام میشه.
هست «زمین» یا همچنین به نام la cancha (مترادف campo)
زمین فوتبال
se hace انجام میشود
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
انجام شدن - hacerse
llamado/a ...به نام... ، به اسم...، نامیده شده
مثال:
¿Tú conoces a alguien llamada Julieta?
تو کسیو به اسم خولیئتا میشناسی؟
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت پنجم)
------------------------------------------------
Además de estas posiciones tenemos a los delanteros.
Los delanteros usualmente son las estrellas del equipo
به اضافه این موقعیت ها (پست ها) ، مهاجم ها رو داریم
مهاجم ها معمولا ستاره های تیم هستن
además به علاوه، به اضافه
delantero/a جلویی، مهاجم-فوروارد (در فوتبال)
usualmente معمولا
در زیان اسپانیایی چندین کلمه و عبارت وجود داره که به معنای «معمولا» هستن
این پست رو بخونید
estrella ستاره
------------------------------------------------
Pero ahora quien orquesta todos los movimientos que tiene el equipo de fútbol, pues no es nada más ni nada menos que el director técnico.
El director técnico es el manager de un equipo
اما حالا کسی که رهبری میکنه تمام حرکات تیم فوتبال رو، کسی جز مدیر فنی (سرمربی) نیست.
مدیر فنی (سرمربی) منیجر یک تیم است
quien کسی که، آن کسی که
orquesta رهبری میکند
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
رهبری کردن - orquestar
movimiento حرکت
pues پس، خب
nada más هیچ چیز بیشتر، فقط
nada menos هیچ چیز کمتر
director técnico
مدیر فنی (سرمربی در فوتبال)
کلمه entrenador/a هم به معنای مربیه
------------------------------------------------
La siguiente palabra es calentamiento.
Antes de jugar necesitas hacer un poco de calentamiento.
¡Claro! Porque te puedes lastimar
کلمه بعدی گرم کردنه.
قبل از بازی کردن باید کمی گرم کنی.
البته! چون ممکنه به خودت آسیب برسونی
calentamiento گرم کردن، گرم شدگی
antes قبل، پیش
antes de... قبل از
necesitas احتیاج داری، نیاز داری
فعل حال ساده دوم شخص مفرد از:
احتیاج داشتن، نیاز داشتن - necesitar
un poco یک کم، کمی
hacer caletamiento گرم کردن
te puedes lastimar میتونی به خودت آسیب بزنی
به این صورت هم میشه گفت:
puedes lastimarte
lastimar آسیب زدن، صدمه رساندن
lastimarse (حالت انعکاسی)
آسیب دیدن، به خود آسیب زدن، به همدیگر آسیب زدن
------------------------------------------------
Evidentemente se hace en el campo.
Es el campo, o tambien llamado la cancha.
La cancha o el campo, el campo del fútbol
مشخصا در زمین انجام میشه.
هست «زمین» یا همچنین به نام la cancha (مترادف campo)
زمین فوتبال
se hace انجام میشود
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
انجام شدن - hacerse
llamado/a ...به نام... ، به اسم...، نامیده شده
مثال:
¿Tú conoces a alguien llamada Julieta?
تو کسیو به اسم خولیئتا میشناسی؟
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت ششم)
------------------------------------------------
Otra palabra que tienes que aprender es balón.
کلمه دیگه که باید یادبگیری توپه
otra palabra کلمه دیگر
tienes que aprender باید یاد بگیری
------------------------------------------------
El balón de fútbol de este año es muy bonito
توپ فوتبال امسال خیلی قشنگه
este این
(ضمیر اشاره به نزدیک برای مفرد مذکر)
año سال
este año امسال
bonito/a زیبا، قشنگ
این کلمه سه تا مترادف دیگه هم داره که قبلا توی این پست گفته بودیم
------------------------------------------------
Me gusta mucho el diseño usualmente de los balones de fútbol
معمولا از طرح توپ های فوتبال خیلی خوشم میاد
me gusta به من لذت میدهد
(خوشم میاد، دوست دارم)
diseño طرح
فعل هم میتونه باشه. از diseñar - طراحی کردن:
diseño طراحی میکنم
diseñó طراحی کرد
------------------------------------------------
¿Tú jugabas fútbol?
La verdad es que sí, jugaba mucho en la calle.
Pero me lastimé la rodilla y preferí dejar de jugar.
تو فوتبال بازی میکردی؟
واقعیتش آره، توی خیابون زیاد بازی میکردم.
اما زانوم آسیب دید و ترجیح دادم بازی کردنو رها کنم.
jugabas بازی میکردی
فعل گذشته استمراری دوم شخص مفرد از:
بازی کردن - jugar
verdad واقعیت، حقیقت
la verdad es que...
واقعیت اینه که... ،واقعیتش... ، راستش...
jugaba بازی میکردم
فعل گذشته استمراری اول شخص مفرد از:
بازی کردن - jugar
(همچنین سوم شخص مفرد):
jugaba بازی میکردم
jugabas بازی میکردی
jugaba بازی میکرد
me lastimé آسیب دیدم
فعل گذشته ساده اول شخص مفرد از:
آسیب دیدن، به خود آسیب زدن، به همدیگر آسیب زدن - lastimarse
rodilla زانو
preferí ترجیح دادم
فعل گذشته ساده اول شخص مفرد از:
ترجیح دادن - preferir
dejar de jugar رها کردن بازی کردن
preferí dejar de jugar
ترجیح دادم بازی کردنو رها کنم
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت ششم)
------------------------------------------------
Otra palabra que tienes que aprender es balón.
کلمه دیگه که باید یادبگیری توپه
otra palabra کلمه دیگر
tienes que aprender باید یاد بگیری
------------------------------------------------
El balón de fútbol de este año es muy bonito
توپ فوتبال امسال خیلی قشنگه
este این
(ضمیر اشاره به نزدیک برای مفرد مذکر)
año سال
este año امسال
bonito/a زیبا، قشنگ
این کلمه سه تا مترادف دیگه هم داره که قبلا توی این پست گفته بودیم
------------------------------------------------
Me gusta mucho el diseño usualmente de los balones de fútbol
معمولا از طرح توپ های فوتبال خیلی خوشم میاد
me gusta به من لذت میدهد
(خوشم میاد، دوست دارم)
diseño طرح
فعل هم میتونه باشه. از diseñar - طراحی کردن:
diseño طراحی میکنم
diseñó طراحی کرد
------------------------------------------------
¿Tú jugabas fútbol?
La verdad es que sí, jugaba mucho en la calle.
Pero me lastimé la rodilla y preferí dejar de jugar.
تو فوتبال بازی میکردی؟
واقعیتش آره، توی خیابون زیاد بازی میکردم.
اما زانوم آسیب دید و ترجیح دادم بازی کردنو رها کنم.
jugabas بازی میکردی
فعل گذشته استمراری دوم شخص مفرد از:
بازی کردن - jugar
verdad واقعیت، حقیقت
la verdad es que...
واقعیت اینه که... ،واقعیتش... ، راستش...
jugaba بازی میکردم
فعل گذشته استمراری اول شخص مفرد از:
بازی کردن - jugar
(همچنین سوم شخص مفرد):
jugaba بازی میکردم
jugabas بازی میکردی
jugaba بازی میکرد
me lastimé آسیب دیدم
فعل گذشته ساده اول شخص مفرد از:
آسیب دیدن، به خود آسیب زدن، به همدیگر آسیب زدن - lastimarse
rodilla زانو
preferí ترجیح دادم
فعل گذشته ساده اول شخص مفرد از:
ترجیح دادن - preferir
dejar de jugar رها کردن بازی کردن
preferí dejar de jugar
ترجیح دادم بازی کردنو رها کنم
☑️ فیلم: مدلو 77
📺 عنوان اصلی: Modelo 77
🌎 سال: 2022
🎭 ژانر: درام
🌠 رتبه IMDB: 6.9
🏳 زبان: اسپانیایی
🗣 لهجه: اسپانیا
📝 زیرنویس: فارسی
داستان فیلم:
ساخته شده بر اساس اتفاقات واقعی
داستان فیلم در اواخر دهه 1970 در زندان «مدلو» در شهر بارسلونا اتفاق میافتد. یک حسابدار جوان که در سال 1977 در انتظار محاکمه به دلیل اختلاس با احتمال بیست سال حبس است، به جمعی از زندانیان میپیوندد که خواهان عفو هستند.
فیلم به موضوعاتی مانند بیعدالتی، فساد سیستم قضایی و شرایط سخت زندان میپردازد و توانسته است این موضوعات را به خوبی به تصویر بکشد.
@BonitaLengua
#فیلم #زیرنویس
📺 عنوان اصلی: Modelo 77
🌎 سال: 2022
🎭 ژانر: درام
🌠 رتبه IMDB: 6.9
🏳 زبان: اسپانیایی
🗣 لهجه: اسپانیا
📝 زیرنویس: فارسی
داستان فیلم:
ساخته شده بر اساس اتفاقات واقعی
داستان فیلم در اواخر دهه 1970 در زندان «مدلو» در شهر بارسلونا اتفاق میافتد. یک حسابدار جوان که در سال 1977 در انتظار محاکمه به دلیل اختلاس با احتمال بیست سال حبس است، به جمعی از زندانیان میپیوندد که خواهان عفو هستند.
فیلم به موضوعاتی مانند بیعدالتی، فساد سیستم قضایی و شرایط سخت زندان میپردازد و توانسته است این موضوعات را به خوبی به تصویر بکشد.
@BonitaLengua
#فیلم #زیرنویس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Modelo 77 | تریلر فیلم
کلمه sobre سه تا معنی میتونه داشته باشه:
1 - sobre روی
Está sobre la pared
روی دیواره
کلمه en هم میتونه معنی «روی» داشته باشه.
مثلا این دو جمله هر دو صحیح هستند:
El cuadro está sobre la pared
El cuadro está en la pared
قاب عکس روی دیواره
و همچنین اگه منظورمون «روی، بالای، در بالای» باشه. میتونیم از encima de هم استفاده کنیم.
مثال:
Los platos están sobre la mesa
Los platos están en la mesa
Los platos están encima de la mesa
بشقاب ها روی میز هستند
(هر سه جمله صحیح هستند)
2 - sobre درباره
Tengo una pregunta sobre la geografía
یه سوال درباره جغرافی دارم
3 - sobre ( پاکت کوچک برای کاغذ ) پاکت
Puse la carta dentro de un sobre
نامه رو داخل یه پاکت گذاشتم
جدای از ای سه تا معنی، sobre فعل هم میتونه باشه.
فعل حال التزامی اول شخص مفرد و سوم شخص مفرد از sobrar به معنای: اضافه ماندن، باقی ماندن
sobre اضافه بمانم
sobres اضافه بمانی
sobre اضافه بماند
sobremos اضافه بمانیم
sobréis اضافه بمانید
sobren اضافه بمانند
مثال:
No quiero que sobre ni una miga de pan
نمیخوام که حتی یه ذره نون هم اضافه بمونه
عبارت sobre todo هم معنی لغویش میشه: روی همه
اما ترجمه صحیحش به این صورت میشه:
مهمتر از همه...
بیشتر از همه...
بیشتر از هر چیز...
به خصوص...
مثال:
Es sobre todo conocido por su historia de grandes batallas
بیشتر از هر چیز به خاطر تاریخ نبرد های بزرگش شناخته شده است
Tienes que ser realista, sobre todo en tu vida amorosa
باید واقع بین باشی، به خصوص توی زندگی عاطفیت
Aquí el bosque es denso, alto y sobre todo virgen
اینجا جنگل انبوه، بلند و از همه مهمتر بکر است
#لغت #فعل
1 - sobre روی
Está sobre la pared
روی دیواره
کلمه en هم میتونه معنی «روی» داشته باشه.
مثلا این دو جمله هر دو صحیح هستند:
El cuadro está sobre la pared
El cuadro está en la pared
قاب عکس روی دیواره
و همچنین اگه منظورمون «روی، بالای، در بالای» باشه. میتونیم از encima de هم استفاده کنیم.
مثال:
Los platos están sobre la mesa
Los platos están en la mesa
Los platos están encima de la mesa
بشقاب ها روی میز هستند
(هر سه جمله صحیح هستند)
2 - sobre درباره
Tengo una pregunta sobre la geografía
یه سوال درباره جغرافی دارم
3 - sobre ( پاکت کوچک برای کاغذ ) پاکت
Puse la carta dentro de un sobre
نامه رو داخل یه پاکت گذاشتم
جدای از ای سه تا معنی، sobre فعل هم میتونه باشه.
فعل حال التزامی اول شخص مفرد و سوم شخص مفرد از sobrar به معنای: اضافه ماندن، باقی ماندن
sobre اضافه بمانم
sobres اضافه بمانی
sobre اضافه بماند
sobremos اضافه بمانیم
sobréis اضافه بمانید
sobren اضافه بمانند
مثال:
No quiero que sobre ni una miga de pan
نمیخوام که حتی یه ذره نون هم اضافه بمونه
عبارت sobre todo هم معنی لغویش میشه: روی همه
اما ترجمه صحیحش به این صورت میشه:
مهمتر از همه...
بیشتر از همه...
بیشتر از هر چیز...
به خصوص...
مثال:
Es sobre todo conocido por su historia de grandes batallas
بیشتر از هر چیز به خاطر تاریخ نبرد های بزرگش شناخته شده است
Tienes que ser realista, sobre todo en tu vida amorosa
باید واقع بین باشی، به خصوص توی زندگی عاطفیت
Aquí el bosque es denso, alto y sobre todo virgen
اینجا جنگل انبوه، بلند و از همه مهمتر بکر است
#لغت #فعل
Palabra del día
————————————————
imaginario/a - خیالی، فرضی
¿Don quijote de la mancha es un cuento real o imaginario?
«دن کیخوته د لا مانچا» یه داستان واقعیه یا خیالی؟
Los niños viven en su mundo imaginario, lleno de sueños y alegrías
بچه ها توی دنیای خیالی خودشون زندگی میکنن، پر از رویا و شادی
Yo cuando era niño/a tenía muchos amigos imaginarios
من وقتی بچه بودم دوستای خیالی زیادی داشتم
El Ecuador es una línea imaginaria que divide la Tierra en dos hemisferios
استوا یک خط فرضی است که زمین را به دو نیم کره تقسیم میکند
لغات مرتبط:
imaginar تصور کردن
imaginarse تصور شدن
imaginación تصور، تخیل
imaginable قابل تصور
inimaginable/unimaginable غیر قابل تصور
imaginado/a تصور شده، تخیل شده، تخیلی
imaginariamente به شکل خیالی، به صورت خیالی
imaginativo/a خیال پرداز، خیال پردازانه
imaginería تصویر سازی
imaginero/a تصویر ساز، تصویگر (مجسمه ساز یا نقاش تصاویر مذهبی)
imagenología/imaginología تصویربرداری
imagen تصویر
#لغت #palabra_del_día
————————————————
imaginario/a - خیالی، فرضی
¿Don quijote de la mancha es un cuento real o imaginario?
«دن کیخوته د لا مانچا» یه داستان واقعیه یا خیالی؟
Los niños viven en su mundo imaginario, lleno de sueños y alegrías
بچه ها توی دنیای خیالی خودشون زندگی میکنن، پر از رویا و شادی
Yo cuando era niño/a tenía muchos amigos imaginarios
من وقتی بچه بودم دوستای خیالی زیادی داشتم
El Ecuador es una línea imaginaria que divide la Tierra en dos hemisferios
استوا یک خط فرضی است که زمین را به دو نیم کره تقسیم میکند
لغات مرتبط:
imaginar تصور کردن
imaginarse تصور شدن
imaginación تصور، تخیل
imaginable قابل تصور
inimaginable/unimaginable غیر قابل تصور
imaginado/a تصور شده، تخیل شده، تخیلی
imaginariamente به شکل خیالی، به صورت خیالی
imaginativo/a خیال پرداز، خیال پردازانه
imaginería تصویر سازی
imaginero/a تصویر ساز، تصویگر (مجسمه ساز یا نقاش تصاویر مذهبی)
imagenología/imaginología تصویربرداری
imagen تصویر
#لغت #palabra_del_día
چند مثال برای فعل امری و امری منفی برای ضمیر tú به همراه ضمیر مفعولی me
- decir گفتن
dime به من بگو
Dime dónde estás ahora
به من بگو الآن کجایی
no me digas به من نگو
No me digas que es imposible
به من نگو که غیر ممکنه
-------------------------------------------------
- echar انداختن، پرت کردن
échame برایم بیانداز
Échame la pelota
توپ رو برام بنداز
no me eches به من نیانداز
No me eches la culpa
به من تقصیر را ننداز (تقصیر رو گردن من ننداز)
-------------------------------------------------
- despertar بیدار کردن
despiértame من را بیدار کن
Despiértame a las siete de la mañana
ساعت هفت صبح بیدارم کن
no me despiertes من را بیدار نکن
No me despiertes cuando vengas
وقتی اومدی بیدارم نکن
-------------------------------------------------
- llamar صدا زدن، زنگ زدن (تلفن زدن)
llámame به من زنگ بزن، من را صدا بزن
Si necesitas que te traiga algo, solo llámame
اگه احتیاج داشتی که چیزی برات بیارم، فقط بهم زنگ بزن
No me llames به من زنگ نزن، من را صدا نزن
No me llames cuando sabes que estoy en una reunión, por favor
وقتی که میدونی توی جلسه ام به من زنگ نزن لطفا
-------------------------------------------------
- dejar
ول کردن، رها کردن، دادن، گذاشتن (اجازه دادن) ، ترک کردن
déjame من را رها کن، به من اجازه بده
Déjame contarte algo
بذار (به من اجازه بده) یه چیزی برات تعریف کنم
No me dejes من را رها نکن
No me dejes solo/a en esta oscuridad
منو توی این تاریکی تنها نذار
-------------------------------------------------
- dar دادن
dáme به من بده
Dáme ese bolígrafo, por favor
اون خودکار رو بده من، لطفا
no me des به من نده
No me des falsa esperanza
امید واهی به من نده
-------------------------------------------------
- preguntar پرسیدن، سوال پرسیدن، سوال کردن
pregúntame از من بپرس
Pregúntame lo que quieras
هر چی میخوای ازم بپرس
No me preguntes از من نپرس
No me preguntes más sobre eso
دیگه در این باره از من سوال نپرس
#فعل
- decir گفتن
dime به من بگو
Dime dónde estás ahora
به من بگو الآن کجایی
no me digas به من نگو
No me digas que es imposible
به من نگو که غیر ممکنه
-------------------------------------------------
- echar انداختن، پرت کردن
échame برایم بیانداز
Échame la pelota
توپ رو برام بنداز
no me eches به من نیانداز
No me eches la culpa
به من تقصیر را ننداز (تقصیر رو گردن من ننداز)
-------------------------------------------------
- despertar بیدار کردن
despiértame من را بیدار کن
Despiértame a las siete de la mañana
ساعت هفت صبح بیدارم کن
no me despiertes من را بیدار نکن
No me despiertes cuando vengas
وقتی اومدی بیدارم نکن
-------------------------------------------------
- llamar صدا زدن، زنگ زدن (تلفن زدن)
llámame به من زنگ بزن، من را صدا بزن
Si necesitas que te traiga algo, solo llámame
اگه احتیاج داشتی که چیزی برات بیارم، فقط بهم زنگ بزن
No me llames به من زنگ نزن، من را صدا نزن
No me llames cuando sabes que estoy en una reunión, por favor
وقتی که میدونی توی جلسه ام به من زنگ نزن لطفا
-------------------------------------------------
- dejar
ول کردن، رها کردن، دادن، گذاشتن (اجازه دادن) ، ترک کردن
déjame من را رها کن، به من اجازه بده
Déjame contarte algo
بذار (به من اجازه بده) یه چیزی برات تعریف کنم
No me dejes من را رها نکن
No me dejes solo/a en esta oscuridad
منو توی این تاریکی تنها نذار
-------------------------------------------------
- dar دادن
dáme به من بده
Dáme ese bolígrafo, por favor
اون خودکار رو بده من، لطفا
no me des به من نده
No me des falsa esperanza
امید واهی به من نده
-------------------------------------------------
- preguntar پرسیدن، سوال پرسیدن، سوال کردن
pregúntame از من بپرس
Pregúntame lo que quieras
هر چی میخوای ازم بپرس
No me preguntes از من نپرس
No me preguntes más sobre eso
دیگه در این باره از من سوال نپرس
#فعل
bonitalengua آموزش اسپانیایی
چند مثال برای فعل امری و امری منفی برای ضمیر tú به همراه ضمیر مفعولی me - decir گفتن dime به من بگو Dime dónde estás ahora به من بگو الآن کجایی no me digas به من نگو No me digas que es imposible به من نگو که غیر ممکنه ---------------------------…
یادآوری چند نکته مربوط به این پست:
1- ضمیر مفعولی me همیشه یکی از این پنج معنی رو میتونه داشته باشه:
به من، من را، از من، برای من، با من
2- توی اکثر افعال ضمایر مفعولی قبل از فعل میان و با فاصله نوشته میشوند. مثال:
me dices به من میگویی
اما در فعل امری بعد از فعل میان و چسبیده نوشته میشوند:
dime به من بگو
3- در زبان اسپانیایی افعال با اضافه کردن no به اولشون منفی میشن. مثلا:
me dices به من میگویی
no me dices به من نمیگویی
اما در مورد فعل امری اینطور نیست. یعنی فعل امری با اضافه کردن no تبدیل به امری منفی نمیشه. بلکه فعل امری منفی قاعده خودشو داره.
قاعدش همون قاعده فعل حال التزامی در حالت منفی هست.
یعنی فعل امری منفی دقیقا همون فعل حال التزامی در حالت منفیه.
پس همزمان دو تا معنی میتونه داشته باشه:
no digas نگویی
no me digas به من نگویی
(فعل حال التزامی دوم شخص مفرد در حالت منفی)
no digas نگو
no me digas به من نگو
(فعل امری منفی برای دوم شخص مفرد)
#قواعد #فعل
1- ضمیر مفعولی me همیشه یکی از این پنج معنی رو میتونه داشته باشه:
به من، من را، از من، برای من، با من
2- توی اکثر افعال ضمایر مفعولی قبل از فعل میان و با فاصله نوشته میشوند. مثال:
me dices به من میگویی
اما در فعل امری بعد از فعل میان و چسبیده نوشته میشوند:
dime به من بگو
3- در زبان اسپانیایی افعال با اضافه کردن no به اولشون منفی میشن. مثلا:
me dices به من میگویی
no me dices به من نمیگویی
اما در مورد فعل امری اینطور نیست. یعنی فعل امری با اضافه کردن no تبدیل به امری منفی نمیشه. بلکه فعل امری منفی قاعده خودشو داره.
قاعدش همون قاعده فعل حال التزامی در حالت منفی هست.
یعنی فعل امری منفی دقیقا همون فعل حال التزامی در حالت منفیه.
پس همزمان دو تا معنی میتونه داشته باشه:
no digas نگویی
no me digas به من نگویی
(فعل حال التزامی دوم شخص مفرد در حالت منفی)
no digas نگو
no me digas به من نگو
(فعل امری منفی برای دوم شخص مفرد)
#قواعد #فعل