Telegram Web Link
«شوخی» و «شوخی کردن» به اسپانیایی چی میشه؟

broma  شوخی
bromear  شوخی کردن


مثلا میخواهیم بگیم شوخی کردم:
- ¿Lo dices en serio?
- جدی میگی؟

- No, fue broma  نه، شوخی بود (شوخی کردم)
- No, estaba bomeando  نه، شوخی کردم



چند مثال دیگه برای broma و bromear:

Es verdad, esta vez no bromeo
واقعیته، این دفعه شوخی نمیکنم

¿Cómo puedes bromear en un momento como este?
چطور میتونی توی همچین لحظه ای (همچین موقعیتی) شوخی کنی؟

¡Fue una broma graciosa!
شوخی باحالی بود!

Ahora no es momento para bromas
الآن وقت شوخی نیست

No bromees conmigo/No me bromees, porque no estoy de buen humor
با من شوخی نکن، چون حوصلشو ندارم



اصطلاح Tomar el pelo هم به معنای «دست انداختن» هست که قبلا گفته بودیم


#لغت    #فعل
مقایسه maquillar و maquillarse (حالت انعکاسیش)
و یادآوری نکاتی درباره افعال انعکاسی

توی این پست، این فعل و حالت انعکاسیش رو مورد بررسی قرار میدیم و مثال میزنیم.

اگه هنوز با افعال انعکاسی آشنا نیستید، کلمه «انعکاسی» رو توی کانال جستجو کنید. قبلا به طور کامل توضیح دادیم.
اما به طور خلاصه بخوام دوباره انعکاسی بودن رو توضیح بدم، فعل انعکاسی انجامش روی خود شخص صورت میگیره.حالا این شخص میتونه هر شش گروه (اول شخص مفرد تا سوم شخص جمع) باشه

حالا بیایید maquillar و حالت انعکاسیش که maquillarse هست و پرکاربردتر هم هست رو با هم بررسی کنیم.

- maquillar آرایش کردن، گریم کردن

یعنی وقتی یه شخصی (از یکی از شش گروه شخصی) عمل آرایش کردنو روی یه شخص دیگه (روی یکی دیگه از گروه های شخصی) انجام میده.
مثلا اول شخص مفرد روی دوم شخص مفرد انجام میده
مثلا توی این جمله اول شخص مفرد (من) روی سوم شخص مفرد (او - دخترم) انجام میده:
Maquillé a mi hija
دخترمو آرایش کردم

یا مثلا توی این جمله سوم شخص مفرد (او - چه کسی؟) روی دوم شخص مفرد (تو) انجام میده:
¿Quién te maquilló/te ha maquillado? ¡Estás preciosa!
کی آرایشت کرده؟ خوشگل شدی!


حالا:
- maquillarse
خود را آرایش/گریم کردن، آرایش/گریم شدن، همدیگر را آرایش/گریم کردن

حالا اگه یکی از شش گروه شخصی (اول شخص مفرد تا سوم شخص جمع) عمل آرایش کردن روی خودش یا خودشون (در صورت جمع بودن) انجام بشه ببینیم معنیش چی میشه.
مثلا اول شخص مفرد روی اول شخص مفرد انجام میده
مثلا اول شخص مفرد (من) بیان میکنه که عمل آرایش کردن روی خودش انجام میشه:

me maquillé
دو تا معنی میتونه داشته باشه:
1 - آرایش کردم (خودمو آرایش کردم)
2 - آرایش شدم

به همین صورت برای دوم شخص مفرد (تو):
te maquillaste
1- آرایش کردی (خودتو آرایش کردی)
2 - آرایش شدی

و به همین صورت برای سوم شخص مفرد (او):
se maquilló
1- آرایش کرد (خودشو آرایش کرد)
2 - آرایش شد

حالا برای اول شخص جمع (ما) چون بیشتر از یه نفره، به علاوه این دو تا معنی، یه معنی سومی هم میتونه داشته باشه:

nos maquillamos
1 - آرایش کردیم (خودمونو آرایش کردیم)
2 - آرایش شدیم
3 - همدیگرو آرایش کردیم

به همین صورت برای دوم شخص و سوم شخص جمع:
os maquillasteis
1- آرایش کردید (خودتونو آرایش کردید)
2 - آرایش شدید
3 - همدیگرو آرایش کردید

se maquillaron
1- آرایش کردند (خودشونو آرایش کردند)
2 - آرایش شدند
3 - همدیگرو آرایش کردند

اینکه کدوم یک از این معانی رو داره، توی جمله، توی متن یا توی گفتگو مشخص میشه.



چند مثال توی جمله برای maquillarse:

Solo me maquillo cuando voy a una fiesta
فقط وقتی به یه جشنی میرم آرایش میکنم

Ya casi estoy lista. Necesito solo diez minutos para maquillarme
تقریبا آماده ام. فقط ده دقیقه وقت میخوام برای آرایش کردن

Las niñas se jugaron y se maquillaron
دختربچه ها با هم بازی کردند و همدیگرو آرایش کردند

¿Por qué la mayoría de las mujeres se maquillan tanto?
چرا اکثر زن ها انقدر آرایش میکنن؟


کلمه maquillaje هم به معنای «آرایش - گریم» هست

#فعل    #قواعد
Audio
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال


متن مکالمه و توضیحات نکات آموزشی در پست های بعدی 👇👇👇

#مکالمه #mp3
توی این پست و پست های بعدی این فایل صوتی که صحبت درباره فوتبال هست رو مورد بررسی قرار میدیم و نکات آموزشیش رو مرور میکنیم


مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت اول)

------------------------------------------------
¿A qué equipo le vas?
طرفدار چه تیمی هستی؟

معنی لغوی این جمله میشه:
به چه تیمی برایش میروی
اما irle a un equipo یه اصطلاح عامیانست که توی ورزش برای گفتن «طرفدار یک تیم بودن» استفاده میشه.
مثلا:
Yo antes le iba al Barca pero ahora al Real Madrid
من قبلا طرفدار بارسا بودم اما الآن رئال مادرید
equipo  گروه، تیم

-----------------------------------------------------
Le voy a los Pumas. Aquí en México ¿Y el tuyo?
طرفدار لوس پوماس هستم. اینجا توی مکزیک. و مال تو؟ (تیم تو؟)

tuyo/a  مال تو، ...ات

-----------------------------------------------------
Yo tambien le voy a los Pumas
من هم طرفدار لوس پوماس هستم

tambien  همچنین، هم

-----------------------------------------------------
El estadio es el lugar donde hay eventos deportivos
استادیوم جائیه که رویداد های ورزشی وجود داره

estadio  استادیوم
lugar  جا، مکان
donde  جایی که، آنجا که، همانجا که
hay  هست، وجود دارد
evento  رویداد، واقعه، رخداد
deportivo/a  ورزشی

-----------------------------------------------------
Mi estadio de fútbol favorito es el estadio Azteca
استادیوم فوتبال مورد علاقه من استادیوم آستکا هست

favorito/a  مورد علاقه

-----------------------------------------------------
¿Cuáles son las posiciones de los jugadores en el campo?
... Vamos a empezar de atrás hacia delante

موقعیت بازیکنان توی زمین چجوره؟
... از عقب به جلو شروع میکنیم

posición  حالت، جایگاه، وضعیت، موقعیت
jugador/a  بازیکن
campo  کمپ، مزرعه، زمین (در بازیهای ورزشی)
مثال:
campo de voleibol  زمین والیبال
campo de golf  زمین گلف

vamos a empezar  شروع میکنیم
(فعل آینده نزدیک)
atrás  عقب، پشت
hacia  به، به طرف، به سمت
delente  جلو
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت دوم)

------------------------------------------------
Y la primera persona es quien guarda, quien protege la meta
و اولین نفر کسیه که محافظت میکنه، کسی که از دروازه مراقبت میکنه

primer, primero/a  اول، اولی، اولین
سه حالت داره چون کلمه primero اگه قبل از یک اسم مفرد مذکر بیاد تبدیل به primer میشه.
مثال:
primer país
کشور اول، کشور اولی، اولین کشور

کلمات دیگه هم هستند که به همین شکل تغییر پیدا میکنند. قبلا توی این پست توضیح دادیم


persona  شخص، فرد

quien  کسی که، همان کسی که

guarda  محافظت میکنه
از guardar (محافظت کردن، نگه داشتن، ذخیره کردن)

protege محافظت میکنه، مراقبت میکنه
از proteger ( محافظت کردن در برابر خطر، مراقبت کردن)

meta هدف
به معنای هدف هست. اما توی فوتبال و ورزش های دیگه به معنای «دروازه» میتونه باشه
مثلا:
El jugador metió el balón en la meta
بازیکن توپ رو وارد دروازه کرد

------------------------------------------------
De hecho por eso se le puede llamar guardameta
در واقع به همین خاطر میشه دروازه‌بان نامیدش

de hecho  در واقع
درباره این اصطلاح این پست رو بخونید

por eso  به همین خاطر، به این دلیل

se le puede llamar میتوان او را نامید

guardameta  دروازه بان

------------------------------------------------
Pero en México es más conocido como portero. guardameta o portero
اما در مکزیک بیشتر به عنوان portero (مترادف guardameta) شناخته میشه

conocido/a  آشنا، شناخته شده

más conocido/a  آشنا تر، شناخته شده تر،  بیشتر شناخته شده

como
این کلمه که حالت غیر سوالی cómo (چطور، چجور، چگونه) هست، سه تا معنی میتونه داشته باشه:

- como  طوری که، جوری که، همانطور که

Como sabéis, nosotros somos una organización privada
همانطور که میدانید ما یک سازمان خصوصی هستیم

Hazlo como te enseñé
همانطور که بهت یاد دادم انجامش بده

- como  مثل
Yo no soy como ellos
من مثل اونها نیستم

- como  به عنوان
Yo estaba como uno de los directores de esa empresa
من به عنوان یکی از مدیران آن شرکت بودم

Te lo digo como un amigo/ una miga
به عنوان یه دوست بهت میگم
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت سوم)

------------------------------------------------
Por ejemplo: Ese portero para todos los penaltis
برای مثال: این دروازه‌بان تمام پنالتی ها رو میگیره

por  برای، به خاطر، از، از طریق
ejemplo  مثال
por ejemplo  برای مثال
ese  آن

para  متوقف میکند
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
متوقف کردن، متوقف شدن - parar

دقت داشته باشید که با حرف اضافه para (برای) اشتباه نگیرید
همچنین para میتونه فعل امری برای tú هم باشه
پس para سه تا معنی میتونه داشته باشه:
- para  برای
- para  متوقف میکند، توقف میکند
- para  متوقف کن، توقف کن

todos همه
penalti  پنالتی

------------------------------------------------
La siguiente palabra es defensa
کلمه بعدی دفاعه

siguiente  بعدی
palabra  کلمه، لغت
es  هست
defensa  دفاع

------------------------------------------------
Y es muy fácil pensar que estas personas defienden una posición, defienden una meta, y tambien defienden el balón

و خیلی راحت میشه فهمید که این افراد از یک موقعیت دفاع میکنن، از یک دروازه دفاع میکنن، و همچنین از توپ دفاع میکنن

muy fácil  خیلی راحت
es muy fácil  خیلی راحته
pensar  فکر کردن

es muy fácil pensar ..‌.
خیلی راحت میشه فکرشو کرد...
خیلی راحت میشه حدس زد...
خیلی راحت میشه فهمید...

persona  شخص، فرد
estas personas  این اشخاص، این افراد

defienden  دفاع میکنند
فعل حال ساده سوم شخص جمع از:
دفاع کردن - defender
balón توپ

------------------------------------------------
Por ejemplo: Los defensas del otro equipo no tienen mucha comunicación

برای مثال: مدافعان تیم مقابل ارتباط زیادی (با هم) ندارن

otro  دیگر، بقیه
otro equipo  تیم دیگر
(در اینجا به معنای: تیم مقابل)

no tienen  ندارند

mucha  خیلی، زیاد
(حالت مونث mucho)

comunicación  ارتباط
قبلا توی این پست دو نکته درباره کلماتی که به ción و sion ختم میشن گفته بودیم
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت چهارم)

------------------------------------------------
Pasamos ahora a los mediocampistas que evidentemente son los que siguen a la defensa
حالا میرسیم به هافبک ها که مشخصا از دفاع پیروی میکنند

pasamos  عبور میکنیم، رد میشیم
فعل حال ساده سوم شخص جمع از:
عبور کردن، گذشتن، گذراندن، اتفاق افتادن، عبور دادن، پاس دادن - pasar

mediocampista  هافبک

evidentemente   به طور مشخص، مشخصا، به طور آشکار، به طور واضح

los que  کسانی که، همان هایی که

siguen  دنبال میکنند، پیروی میکنند، ادامه میدهند
فعل حال ساده سوم شخص جمع از:
ادامه دادن، دنبال کردن، پیروی کردن - seguir

------------------------------------------------
Y su función principal evidentemente es distribuir el balón para pasarlo a los últimos jugadores
و عملکرد اصلیشون مشخصا پخش توپ برای پاس دادن به آخرین بازیکن‌هاست

función  عملکرد، کارکرد
principal  آغازین، مبتدی، اصلی
distribuir  توزیع کردن، پخش کردن، قسمت کردن، پراکندن
último/a  آخر، آخری، آخرین
últimos jugdores  آخرین بازیکن ها

------------------------------------------------
Por ejemplo: Ese mediocampista es muy hábil con el balón.
Siempre regatea bien

برای مثال: این هافبک در کار با توپ خیلی ماهره. همیشه خوب دریبل میکنه

hábil  ماهر، چیره دست
 
regatea  دریبل میکند
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
regatear
این فعل چندین معنی میتونه داشته باشه. به غیر از معنی دریبل کردن (در فوتبال) این معانی رو هم میتونه داشته باشه:
چانه زدن، جاخالی دادن، رد کردن، تکذیب کردن، به حرکت درآمدن
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت پنجم)

------------------------------------------------
Además de estas posiciones tenemos a los delanteros.
Los delanteros usualmente son las estrellas del equipo

به اضافه این موقعیت ها (پست ها) ، مهاجم‌ ها رو داریم
مهاجم ها معمولا ستاره های تیم هستن

además  به علاوه، به اضافه
delantero/a  جلویی، مهاجم-فوروارد (در فوتبال)

usualmente  معمولا
در زیان اسپانیایی چندین کلمه و عبارت وجود داره که به معنای «معمولا» هستن
این پست رو بخونید
estrella ستاره

------------------------------------------------
Pero ahora quien orquesta todos los movimientos que tiene el equipo de fútbol, pues no es nada más ni nada menos que el director técnico.
El director técnico es el manager de un equipo

اما حالا کسی که رهبری میکنه تمام حرکات تیم فوتبال رو، کسی جز مدیر فنی (سرمربی) نیست.
مدیر فنی (سرمربی) منیجر یک تیم است

quien کسی که، آن کسی که

orquesta رهبری میکند
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
رهبری کردن - orquestar

movimiento حرکت
pues پس، خب
nada más هیچ چیز بیشتر، فقط
nada menos هیچ چیز کمتر

director técnico
مدیر فنی (سرمربی در فوتبال)
کلمه entrenador/a هم به معنای مربیه

------------------------------------------------
La siguiente palabra es calentamiento.
Antes de jugar necesitas hacer un poco de calentamiento.
¡Claro! Porque te puedes lastimar

کلمه بعدی گرم کردنه.
قبل از بازی کردن باید کمی گرم کنی.
البته! چون ممکنه به خودت آسیب برسونی

calentamiento گرم کردن، گرم شدگی
antes قبل، پیش
antes de... قبل از

necesitas احتیاج داری، نیاز داری
فعل حال ساده دوم شخص مفرد از:
احتیاج داشتن، نیاز داشتن - necesitar

un poco یک کم، کمی
hacer caletamiento گرم کردن

te puedes lastimar میتونی به خودت آسیب بزنی
به این صورت هم میشه گفت:
puedes lastimarte

lastimar آسیب زدن، صدمه رساندن
lastimarse (حالت انعکاسی)
آسیب دیدن، به خود آسیب زدن، به همدیگر آسیب زدن

------------------------------------------------
Evidentemente se hace en el campo.
Es el campo, o tambien llamado la cancha
.
La cancha o el campo, el campo del fútbol

مشخصا در زمین انجام میشه.
هست «زمین» یا همچنین به نام la cancha (مترادف campo)
زمین فوتبال

se hace  انجام میشود
فعل حال ساده سوم شخص مفرد از:
انجام شدن - hacerse

llamado/a ...به نام... ، به اسم...، نامیده شده
مثال:
¿Tú conoces a alguien llamada Julieta?
تو کسیو به اسم خولیئتا میشناسی؟
مکالمه
Hablar sobre el fútbol
صحبت کردن درباره فوتبال
(قسمت ششم)

------------------------------------------------
Otra palabra que tienes que aprender es balón.
کلمه دیگه که باید یادبگیری توپه

otra palabra  کلمه دیگر
tienes que aprender  باید یاد بگیری

------------------------------------------------
El balón de fútbol de este año es muy bonito
توپ فوتبال امسال خیلی قشنگه

este  این
(ضمیر اشاره به نزدیک برای مفرد مذکر)

año  سال
este año  امسال

bonito/a  زیبا، قشنگ
این کلمه سه تا مترادف دیگه هم داره که قبلا توی این پست گفته بودیم

------------------------------------------------
Me gusta mucho el diseño usualmente de los balones de fútbol
معمولا از طرح توپ های فوتبال خیلی خوشم میاد

me gusta  به من لذت میدهد
(خوشم میاد، دوست دارم)

diseño  طرح
فعل هم میتونه باشه. از diseñar - طراحی کردن:
diseño  طراحی میکنم
diseñó  طراحی کرد

------------------------------------------------
¿Tú jugabas fútbol?
La verdad es que sí, jugaba mucho en la calle.
Pero me lastimé la rodilla y preferí dejar de jugar.

تو فوتبال بازی میکردی؟
واقعیتش آره، توی خیابون زیاد بازی میکردم.
اما زانوم آسیب دید و ترجیح دادم بازی کردنو رها کنم.

jugabas  بازی میکردی
فعل گذشته استمراری دوم شخص مفرد از:
بازی کردن - jugar

verdad  واقعیت، حقیقت
la verdad es que...
واقعیت اینه که... ،واقعیتش... ، راستش...

jugaba  بازی میکردم
فعل گذشته استمراری اول شخص مفرد از:
بازی کردن - jugar
(همچنین سوم شخص مفرد):
jugaba  بازی میکردم
jugabas  بازی میکردی
jugaba  بازی میکرد

me lastimé  آسیب دیدم
فعل گذشته ساده اول شخص مفرد از:
آسیب دیدن، به خود آسیب زدن، به همدیگر آسیب زدن - lastimarse
rodilla  زانو

preferí  ترجیح دادم
فعل گذشته ساده اول شخص مفرد از:
ترجیح دادن - preferir

dejar de jugar  رها کردن بازی کردن

preferí dejar de jugar
ترجیح دادم بازی کردنو رها کنم
☑️ فیلم: مدلو 77
📺 عنوان اصلی:  Modelo 77
🌎 سال: 2022
🎭 ژانر: درام
🌠 رتبه IMDB: 6.9
🏳 زبان: اسپانیایی
🗣 لهجه: اسپانیا
📝 زیرنویس: فارسی

داستان فیلم:
ساخته شده بر اساس اتفاقات واقعی
داستان فیلم در اواخر دهه 1970 در زندان «مدلو» در شهر بارسلونا اتفاق می‌افتد. یک حسابدار جوان که در سال 1977 در انتظار محاکمه به دلیل اختلاس با احتمال بیست سال حبس است، به جمعی از زندانیان می‌پیوندد که خواهان عفو هستند.
فیلم به موضوعاتی مانند بی‌عدالتی، فساد سیستم قضایی و شرایط سخت زندان می‌پردازد و توانسته است این موضوعات را به خوبی به تصویر بکشد. 

@BonitaLengua
#فیلم    #زیرنویس
تماشا و دانلود فیلم Modelo 77 👇
کلمه sobre سه تا معنی میتونه داشته باشه:

1 - sobre  روی
Está sobre la pared
روی دیواره

کلمه en هم میتونه معنی «روی» داشته باشه.
مثلا این دو جمله هر دو صحیح هستند:
El cuadro está sobre la pared
El cuadro está en la pared
قاب عکس روی دیواره

و همچنین اگه منظورمون «روی، بالای، در بالای» باشه. میتونیم از encima de هم استفاده کنیم.
مثال:
Los platos están sobre la mesa
Los platos están en la mesa
Los platos están encima de la mesa
بشقاب ها روی میز هستند
(هر سه جمله صحیح هستند)

2 - sobre  درباره
Tengo una pregunta sobre la geografía
یه سوال درباره جغرافی دارم

3 - sobre ( پاکت کوچک برای کاغذ ) پاکت
Puse la carta dentro de un sobre
نامه رو داخل یه پاکت گذاشتم


جدای از ای سه تا معنی، sobre فعل هم میتونه باشه.
فعل حال التزامی اول شخص مفرد و سوم شخص مفرد از sobrar به معنای: اضافه ماندن، باقی ماندن
sobre  اضافه بمانم
sobres  اضافه بمانی
sobre  اضافه بماند
sobremos  اضافه بمانیم
sobréis  اضافه بمانید
sobren  اضافه بمانند
مثال:
No quiero que sobre ni una miga de pan
نمیخوام که حتی یه ذره نون هم اضافه بمونه


عبارت sobre todo هم معنی لغویش میشه: روی همه
اما ترجمه صحیحش به این صورت میشه:
مهمتر از همه...
بیشتر از همه...
بیشتر از هر چیز...
به خصوص...

مثال:
Es sobre todo conocido por su historia de grandes batallas
بیشتر از هر چیز به خاطر تاریخ نبرد های بزرگش شناخته شده است

Tienes que ser realista, sobre todo en tu vida amorosa
باید واقع بین باشی، به خصوص توی زندگی عاطفیت

Aquí el bosque es denso, alto y sobre todo virgen
اینجا جنگل انبوه، بلند و از همه مهم‌تر بکر است

#لغت    #فعل
Palabra del día
————————————————
imaginario/a - خیالی، فرضی


¿Don quijote de la mancha es un cuento real o imaginario?
«دن کیخوته د لا مانچا» یه داستان واقعیه یا خیالی؟

Los niños viven en su mundo imaginario, lleno de sueños y alegrías
بچه ها توی دنیای خیالی خودشون زندگی میکنن، پر از رویا و شادی

Yo cuando era niño/a tenía muchos amigos imaginarios
من وقتی بچه بودم دوستای خیالی زیادی داشتم

El Ecuador es una línea imaginaria que divide la Tierra en dos hemisferios
استوا یک خط فرضی است که زمین را به دو نیم کره تقسیم میکند



لغات مرتبط:
imaginar  تصور کردن

imaginarse  تصور شدن

imaginación  تصور، تخیل

imaginable  قابل تصور

inimaginable/unimaginable غیر قابل تصور

imaginado/a  تصور شده، تخیل شده، تخیلی

imaginariamente  به شکل خیالی، به صورت خیالی

imaginativo/a  خیال پرداز، خیال پردازانه

imaginería  تصویر سازی

imaginero/a  تصویر ساز، تصویگر (مجسمه ساز یا نقاش تصاویر مذهبی)

imagenología/imaginología  تصویربرداری

imagen  تصویر


#لغت     #palabra_del_día
چند مثال برای فعل امری و امری منفی برای ضمیر tú به همراه ضمیر مفعولی me


- decir  گفتن

dime  به من بگو

Dime dónde estás ahora
به من بگو الآن کجایی

no me digas  به من نگو

No me digas que es imposible
به من نگو که غیر ممکنه

-------------------------------------------------
- echar  انداختن، پرت کردن

échame  برایم بیانداز

Échame la pelota
توپ رو برام بنداز

no me eches  به من نیانداز

No me eches la culpa
به من تقصیر را ننداز (تقصیر رو گردن من ننداز)

-------------------------------------------------
- despertar  بیدار کردن

despiértame  من را بیدار کن

Despiértame a las siete de la mañana
ساعت هفت صبح بیدارم کن

no me despiertes  من را بیدار نکن

No me despiertes cuando vengas
وقتی اومدی بیدارم نکن

-------------------------------------------------
- llamar  صدا زدن، زنگ زدن (تلفن زدن)

llámame  به من زنگ بزن، من را صدا بزن

Si necesitas que te traiga algo, solo llámame
اگه احتیاج داشتی که چیزی برات بیارم، فقط بهم زنگ بزن

No me llames  به من زنگ نزن، من را صدا نزن

No me llames cuando sabes que estoy en una reunión, por favor
وقتی که میدونی توی جلسه ام به من زنگ نزن لطفا

-------------------------------------------------
- dejar
ول کردن، رها کردن، دادن، گذاشتن (اجازه دادن) ، ترک کردن

déjame  من را رها کن، به من اجازه بده

Déjame contarte algo
بذار (به من اجازه بده) یه چیزی برات تعریف کنم

No me dejes  من را رها نکن

No me dejes solo/a en esta oscuridad
منو توی این تاریکی تنها نذار

-------------------------------------------------
- dar  دادن

dáme  به من بده

Dáme ese bolígrafo, por favor
اون خودکار رو بده من، لطفا

no me des  به من نده

No me des falsa esperanza
امید واهی به من نده

-------------------------------------------------
- preguntar  پرسیدن، سوال پرسیدن، سوال کردن

pregúntame  از من بپرس

Pregúntame lo que quieras
هر چی میخوای ازم بپرس

No me preguntes  از من نپرس

No me preguntes más sobre eso
دیگه در این باره از من سوال نپرس

#فعل
bonitalengua آموزش اسپانیایی
چند مثال برای فعل امری و امری منفی برای ضمیر tú به همراه ضمیر مفعولی me - decir  گفتن dime  به من بگو Dime dónde estás ahora به من بگو الآن کجایی no me digas  به من نگو No me digas que es imposible به من نگو که غیر ممکنه ---------------------------…
یادآوری چند نکته مربوط به این پست:

1- ضمیر مفعولی me همیشه یکی از این پنج‌ معنی رو میتونه داشته باشه:
به من، من را، از من، برای من، با من


2- توی اکثر افعال ضمایر مفعولی قبل از فعل میان و با فاصله نوشته میشوند. مثال:

me dices  به من میگویی

اما در فعل امری بعد از فعل میان و چسبیده نوشته میشوند:
dime  به من بگو


3- در زبان اسپانیایی افعال با اضافه کردن no به اولشون منفی میشن. مثلا:

me dices  به من میگویی
no me dices  به من نمیگویی

اما در مورد فعل امری اینطور نیست. یعنی فعل امری با اضافه کردن no تبدیل به  امری منفی نمیشه. بلکه فعل امری منفی قاعده خودشو داره.
قاعدش همون قاعده فعل حال التزامی در حالت منفی هست.
یعنی فعل امری منفی دقیقا همون فعل حال التزامی در حالت منفیه.
پس همزمان دو تا معنی میتونه داشته باشه:

no digas نگویی
no me digas  به من نگویی
(فعل حال التزامی دوم شخص مفرد در حالت منفی)

no digas نگو
no me digas  به من نگو
(فعل امری منفی برای دوم شخص مفرد)


#قواعد    #فعل
2025/10/23 22:03:49
Back to Top
HTML Embed Code: