bootg.com »
United States »
بنیادعلمی عرفانی واجتماعی امام شیخ عبدالقادرگیلانی(رض) مربوط طریقه قادری طالبانی سنجوری درافغانستان » Telegram Web
﴿ کتاب البیع - ۱۸ -﴾
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۱ -:
مسئله ۱: هر خرید و فروشی{بیعی}که در شریعت کُلاً غیر معتبر و لغو باشد و چنین دانسته شود که خریدار اصلاً چیزی نخریده است و فروشنده اصلاً چیزی نفروخته است، این خرید و فروش {بیع} را «باطل» می گویند.
حکم «بیع باطل» اینست که خریدار مالک آن جنس خریداری شده نمی گردد، بلکه آن جنس هنوز در ملکیّت فروشنده هست، بنابرین برای خریدار، نه خوردن آن جایز است و نه دادن {و فروختنش} به کس دیگری و نه استفاده از آن و استعمال کردن آن.
و اگر بیع در اصل صورت گرفته باشد، ولی خرابی ای {فسادی} در آن رخ داده است، این گونه خرید و فروش را «بیع فاسد» می گویند.
حکم «بیع فاسد» این است تا هنگامی که جنس خریداری شده در قبضۀ خریدار نیامده، خریدار مالک آن نمی باشد، و هنگامی که خریدار بر آن قبضه کرد، آنگاه مالکش می گردد، لیکن آن جنس برایش حلال و طیِّب نیست، بنابرین خوردن، نوشیدن یا استفاده و استعمال آن برایش جایز نمی باشد، بلکه فسخ کردن این بیع بر او واجب است. و اگر خریدار می خواهد آن جنس را نگهدارد، در این صورت باید با فروشنده از سر نو معامله نموده آن را بخرد.
و اگر خریدار در صورت بالا بیع را فسخ نکرد، بلکه جنس خریده شده را به کس دیگری فروخت، در این صورت گناهگار می گردد، اما خوردن، نوشیدن یا استفاده و استعمال آن برای خریدار دوم جایز می باشد، و این بیع دوم درست خواهد بود. و اگر خریدار اول جنس را به خریدار دوم با نفع فروخته است، خیرات کردن آن مبلغ نفع بر او واجب است و استعمال آن نفع در مصارف خودش برایش جایز نیست.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۱ -:
مسئله ۱: هر خرید و فروشی{بیعی}که در شریعت کُلاً غیر معتبر و لغو باشد و چنین دانسته شود که خریدار اصلاً چیزی نخریده است و فروشنده اصلاً چیزی نفروخته است، این خرید و فروش {بیع} را «باطل» می گویند.
حکم «بیع باطل» اینست که خریدار مالک آن جنس خریداری شده نمی گردد، بلکه آن جنس هنوز در ملکیّت فروشنده هست، بنابرین برای خریدار، نه خوردن آن جایز است و نه دادن {و فروختنش} به کس دیگری و نه استفاده از آن و استعمال کردن آن.
و اگر بیع در اصل صورت گرفته باشد، ولی خرابی ای {فسادی} در آن رخ داده است، این گونه خرید و فروش را «بیع فاسد» می گویند.
حکم «بیع فاسد» این است تا هنگامی که جنس خریداری شده در قبضۀ خریدار نیامده، خریدار مالک آن نمی باشد، و هنگامی که خریدار بر آن قبضه کرد، آنگاه مالکش می گردد، لیکن آن جنس برایش حلال و طیِّب نیست، بنابرین خوردن، نوشیدن یا استفاده و استعمال آن برایش جایز نمی باشد، بلکه فسخ کردن این بیع بر او واجب است. و اگر خریدار می خواهد آن جنس را نگهدارد، در این صورت باید با فروشنده از سر نو معامله نموده آن را بخرد.
و اگر خریدار در صورت بالا بیع را فسخ نکرد، بلکه جنس خریده شده را به کس دیگری فروخت، در این صورت گناهگار می گردد، اما خوردن، نوشیدن یا استفاده و استعمال آن برای خریدار دوم جایز می باشد، و این بیع دوم درست خواهد بود. و اگر خریدار اول جنس را به خریدار دوم با نفع فروخته است، خیرات کردن آن مبلغ نفع بر او واجب است و استعمال آن نفع در مصارف خودش برایش جایز نیست.
﴿ کتاب البیع - ۱۹ -﴾
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۲ -:
مسئله ۲: در بعضی جاها رواج است که مالکان زمینی که نهر، جوئی یا دریائی از آن می گذرد، یا حوض طبیعی بزرگی در آن واقع است، ماهی های داخل آن را می فروشند. این بیع باطل است.(۱)
تا هنگامی که ماهی های داخل آب را نگیرند، هیچ کس مالک آن ماهی ها نمی باشد. هر کسی ماهی ها را شکار نموده گرفت، همان شخص مالک آن ماهی ها می گردد.
بنابرین هنگامی که صاحبان زمین، مالک ماهی های داخل آب نیستند، فروختن آنها برای شان به هیچ وجه جایز نخواهد بود.
البته اگر صاحب زمین خودش ماهی ها را شکار نماید و بفروشد، این فروشش جایز است.
و اگر از کس دیگری خواست تا ماهی بگیرد، در این صورت همان شخص مالک ماهی ها خواهد بود و صاحب زمین هیچگونه حقی در ماهی های شکار شدة آن شخص نخواهد داشت. و همچنین برای صاحبان چنین زمینی، منع کردن سایر مردم از ماهیگیری در آن آب جایز نیست.
مسئله ۳: اگر در زمین کسی، علف و سبزۀ خودرو روئید، و مالک زمین نه آنها را کشت کرده بود و نه آنها را آبیاری نموده بود، پس این علف و سبزۀ خودرو نیز ملکیّت هیچ کسی نیست. هر کسی اجازه دارد آن را قطع نموده ببرد، و برای مالک زمین، نه فروختن این علف جایز است و نه منع کردن سایر مردم درست است.
البته اگر مالک زمین، آن را کشت نموده بود و آبیاری اش کرده بود یا کودش داده بود، در این صورت ها این علف از او می باشد، و اکنون هم فروختن آن برایش جایز است و هم منع کردن سایر مردم از قطع آن.
ا.........
(۱) حکم بالا در صورتی خواهد بود که ماهی ها به طور طبیعی در آن آب ها آمده باشند و صاحب زمین در نسل گیری یا ازدیاد یا نگهداری آنها انتظامی نکرده باشد.
و اگر مالک زمین در نسل گیری یا ازدیاد یا نگهداری ماهی ها انتظامی نموده بود، در این صورت مالک اجازه دارد تا مردم را از ماهی گیری منع نماید.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۲ -:
مسئله ۲: در بعضی جاها رواج است که مالکان زمینی که نهر، جوئی یا دریائی از آن می گذرد، یا حوض طبیعی بزرگی در آن واقع است، ماهی های داخل آن را می فروشند. این بیع باطل است.(۱)
تا هنگامی که ماهی های داخل آب را نگیرند، هیچ کس مالک آن ماهی ها نمی باشد. هر کسی ماهی ها را شکار نموده گرفت، همان شخص مالک آن ماهی ها می گردد.
بنابرین هنگامی که صاحبان زمین، مالک ماهی های داخل آب نیستند، فروختن آنها برای شان به هیچ وجه جایز نخواهد بود.
البته اگر صاحب زمین خودش ماهی ها را شکار نماید و بفروشد، این فروشش جایز است.
و اگر از کس دیگری خواست تا ماهی بگیرد، در این صورت همان شخص مالک ماهی ها خواهد بود و صاحب زمین هیچگونه حقی در ماهی های شکار شدة آن شخص نخواهد داشت. و همچنین برای صاحبان چنین زمینی، منع کردن سایر مردم از ماهیگیری در آن آب جایز نیست.
مسئله ۳: اگر در زمین کسی، علف و سبزۀ خودرو روئید، و مالک زمین نه آنها را کشت کرده بود و نه آنها را آبیاری نموده بود، پس این علف و سبزۀ خودرو نیز ملکیّت هیچ کسی نیست. هر کسی اجازه دارد آن را قطع نموده ببرد، و برای مالک زمین، نه فروختن این علف جایز است و نه منع کردن سایر مردم درست است.
البته اگر مالک زمین، آن را کشت نموده بود و آبیاری اش کرده بود یا کودش داده بود، در این صورت ها این علف از او می باشد، و اکنون هم فروختن آن برایش جایز است و هم منع کردن سایر مردم از قطع آن.
ا.........
(۱) حکم بالا در صورتی خواهد بود که ماهی ها به طور طبیعی در آن آب ها آمده باشند و صاحب زمین در نسل گیری یا ازدیاد یا نگهداری آنها انتظامی نکرده باشد.
و اگر مالک زمین در نسل گیری یا ازدیاد یا نگهداری ماهی ها انتظامی نموده بود، در این صورت مالک اجازه دارد تا مردم را از ماهی گیری منع نماید.
┈•••❈﴿ کتاب البیع - ۲۰ -﴾❈•••┈
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۳ -:
مسئله ۴: فروختن حمل در شکم حیوانی قبل از تولّدش باطل است. و اگر کسی آن حیوان را به طور کامل با حملش فروخت، این بیع جایز است.
اما اگر کسی حیوانی را به اینگونه فروخت که این گوسفند را می فروشم، ولی بره ای را که در شکمش است نمی فروشم، بعد از تولّدش از من است. اینگونه بیع فاسد می باشد.
مسئله ۵: فروختن شیر در داخل پستان حیوان قبل از دوشیدنش باطل است. نخست باید آن شیر را بدوشند و سپس بفروشند.
به همین ترتیب، فروختن پشم گوسفند و امثال آن قبل از قطع کردنش باطل و ناجایز است.
مسئله ۶: فروختن شاه تیر یا چوب های دیگری که در سقف خانه یا خانه نصب شده است، قبل از جدا کردن و بیرون کشیدن آنها درست نیست.
مسئله ۷: فروختن موی، استخوان و سایر اعضای انسان، ناجایز و باطل است و استعمال آنها و استفاده از آنها نیز جایز نیست.
مسئله ۸: بجز خنزیر؛ موی، استخوان و شاخ سایر حیوانات پاک است، و استفاده از آنها نیز جایز می باشد و فروختن آنها نیز جایز است.
مسئله ۹: اگر شما گوسفند یا چیز دیگری را مثلاً به قیمت پنج صد روپیه خریداری کردید و آن را گرفته به خانه آوردید، لیکن هنوز قیمت آن را نپرداخته اید، و بعداً نتوانستید قیمت آن را بپردازید، و یا نمی خواهید آن را نزد خود نگهدارید، بنابرین به صاحب گوسفند یا آن چیز گفتید که این گوسفند {یا جنس خود} را به چهار صد روپیه ببر و من صد روپیة دیگر به تو می دهم، خرید و فروش به این صورت جایز نیست.
تا هنگامی که پول قیمت آن گوسفند یا جنس را نداده اید، برای شما جایز نیست آن را به صاحب قبلی اش به قیمت کمتر بفروشید.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۳ -:
مسئله ۴: فروختن حمل در شکم حیوانی قبل از تولّدش باطل است. و اگر کسی آن حیوان را به طور کامل با حملش فروخت، این بیع جایز است.
اما اگر کسی حیوانی را به اینگونه فروخت که این گوسفند را می فروشم، ولی بره ای را که در شکمش است نمی فروشم، بعد از تولّدش از من است. اینگونه بیع فاسد می باشد.
مسئله ۵: فروختن شیر در داخل پستان حیوان قبل از دوشیدنش باطل است. نخست باید آن شیر را بدوشند و سپس بفروشند.
به همین ترتیب، فروختن پشم گوسفند و امثال آن قبل از قطع کردنش باطل و ناجایز است.
مسئله ۶: فروختن شاه تیر یا چوب های دیگری که در سقف خانه یا خانه نصب شده است، قبل از جدا کردن و بیرون کشیدن آنها درست نیست.
مسئله ۷: فروختن موی، استخوان و سایر اعضای انسان، ناجایز و باطل است و استعمال آنها و استفاده از آنها نیز جایز نیست.
مسئله ۸: بجز خنزیر؛ موی، استخوان و شاخ سایر حیوانات پاک است، و استفاده از آنها نیز جایز می باشد و فروختن آنها نیز جایز است.
مسئله ۹: اگر شما گوسفند یا چیز دیگری را مثلاً به قیمت پنج صد روپیه خریداری کردید و آن را گرفته به خانه آوردید، لیکن هنوز قیمت آن را نپرداخته اید، و بعداً نتوانستید قیمت آن را بپردازید، و یا نمی خواهید آن را نزد خود نگهدارید، بنابرین به صاحب گوسفند یا آن چیز گفتید که این گوسفند {یا جنس خود} را به چهار صد روپیه ببر و من صد روپیة دیگر به تو می دهم، خرید و فروش به این صورت جایز نیست.
تا هنگامی که پول قیمت آن گوسفند یا جنس را نداده اید، برای شما جایز نیست آن را به صاحب قبلی اش به قیمت کمتر بفروشید.
┈•••❈﴿ کتاب البیع - ۲۱ -﴾❈•••┈
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۴ -:
مسئله ۱۰: اگر کسی خانۀ خود را بر این شرط فروخت که آن را تا یک ماه به تو نمی دهم، بلکه خود در آن سکونت خواهم کرد، یا بر این شرط فروخت که فلان اندازه پول برایم قرض بده، و یا کسی مقداری پارچه را بر این شرط خرید که آن را بُرّش کن و سپس بدوز، یا شرط گذاشت که آن را باید تا خانه ام هم برسانی، و یا چنان شرط دیگری گذاشت که در شریعت، بیهوده و ناجایز است، تمام این بیع ها فاسد می باشد.
مسئله ۱۱: اگر کسی گاوی را بر این شرط خرید که روزانه بیست کیلو شیر می دهد، این بیع فاسد است. البته اگر مقدار شیر را معیَّن نساختند بلکه فقط شرط گذاشتند که گاو بسیار شیردِه است، بیع جایز می باشد.
مسئله ۱۲: اگر کسی برای اطفال، سامان بازی تصویردار مانند «گُدِی» {عروسک پلاستیکی،} گِلی یا چینی خرید، این بیع باطل است.
ا...........
(۱) زیرا «گُدِی» در شریعت هیچ قیمتی ندارد، لهذا قیمت آنها نیز پرداخته نخواهد گردید، و اگر کسی آنها را بشکند، تاوان آن نیز {در محکمۀ شرعی} باز داده نخواهد شد. مجسمه ها نیز در حکم «گُدِی» میباشد.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۴ -:
مسئله ۱۰: اگر کسی خانۀ خود را بر این شرط فروخت که آن را تا یک ماه به تو نمی دهم، بلکه خود در آن سکونت خواهم کرد، یا بر این شرط فروخت که فلان اندازه پول برایم قرض بده، و یا کسی مقداری پارچه را بر این شرط خرید که آن را بُرّش کن و سپس بدوز، یا شرط گذاشت که آن را باید تا خانه ام هم برسانی، و یا چنان شرط دیگری گذاشت که در شریعت، بیهوده و ناجایز است، تمام این بیع ها فاسد می باشد.
مسئله ۱۱: اگر کسی گاوی را بر این شرط خرید که روزانه بیست کیلو شیر می دهد، این بیع فاسد است. البته اگر مقدار شیر را معیَّن نساختند بلکه فقط شرط گذاشتند که گاو بسیار شیردِه است، بیع جایز می باشد.
مسئله ۱۲: اگر کسی برای اطفال، سامان بازی تصویردار مانند «گُدِی» {عروسک پلاستیکی،} گِلی یا چینی خرید، این بیع باطل است.
ا...........
(۱) زیرا «گُدِی» در شریعت هیچ قیمتی ندارد، لهذا قیمت آنها نیز پرداخته نخواهد گردید، و اگر کسی آنها را بشکند، تاوان آن نیز {در محکمۀ شرعی} باز داده نخواهد شد. مجسمه ها نیز در حکم «گُدِی» میباشد.
﴿ کتاب البیع - ۲۲ -﴾
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۵ -:
مسئله ۱۳: اگر شما مقداری غله یا روغن یا شکر و امثال آنها {یعنی اشیائی که به وزن خرید و فروش می شود} را به نرخ هر کیلو مثلاً یک روپیه طی نموده خریداری کردید، فروشنده جنس خریداری شدة شما را به یکی از اشکال ذیل به شما خواهد داد:
یکی اینکه آن را در پیشروی شما یا فرستاده شما وزن نموده تسلیم نماید.
دوم آنکه آن را در پیشروی شما یا فرستادة شما وزن ننماید بلکه بگوید که شما تشریف ببرید، من آن را وزن نموده به خانۀ شما می فرستم.
و سوم آنکه آن چیز قبلاً در عدم موجودیت شما وزن شده بود و اکنون فروشنده آن را برداشته به شما داد.
حکم شکل اول اینست که شما چون آن را به خانه آوردید، وزن کردن مجدَّد آن بر شما لازم نمی باشد، بلکه خوردن و استعمال و فروختن و غیرة آن، برای تان درست است.
حکم شکل دوم و سوم اینست که تا هنگامی که شما خود آن را وزن نکنید، خوردن و استعمال و فروختن و غیرة آن، برای شما درست نیست. و اگر بدون وزن کردن مجدَّد، آن را به کس دیگری فروختید، این بیع فاسد می باشد، و بعداً اگر آن را وزن نیز نمودید، بازهم بیع صحیح نخواهد گردید.(۱)
ا................
(۱) امروزه اکثر اجناس، بسته بندی و پاکت بندی شده در بازارها و دکان ها فروخته می شود و قیمت آنها نیز در پشت پاکت یا بسته، نرخ گذاری شده است، بنابرین خرید و فروش آنها جایز می باشد و استعمال آنها درست خواهد بود. {زیرا این صورت ها از قبیل بیع تعاطی می باشد.}
حکم مذکور در مسئلۀ ۱۴و ۱۵ در صورت هائی خواهد بود که خریدار آن اشیاء را به شرط وزن خریداری کند، اما خرید و فروش رویاروئی {بالمشافهه} عموماً از قبیل بیع تعاطی می باشد، بنابرین وزن کردن مجدد مشتری در آن لازم نیست.
وَهَذَا كُلُّهُ فِي غَيْرِ بَيْعِ التَّعَاطِي أَمَّا هُوَ فَقَالَ فِي الْقُنْيَةِ، وَلَا يُحْتَاجُ فِي بَيْعِ التَّعَاطِي فِي الْمَوْزُونَاتِ إلَى وَزْنِ الْمُشْتَرِي ثَانِيًا لِأَنَّهُ صَارَ بَيْعًا بِالْقَبْضِ بَعْدَ الْوَزْنِ. اهـ. وَفِي الْخُلَاصَةِ، وَعَلَيْهِ الْفَتْوَى.
(البحر الرائق: ۱۲۹/۶ و رد المحتار: ۱۵۰/۵)
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۵ -:
مسئله ۱۳: اگر شما مقداری غله یا روغن یا شکر و امثال آنها {یعنی اشیائی که به وزن خرید و فروش می شود} را به نرخ هر کیلو مثلاً یک روپیه طی نموده خریداری کردید، فروشنده جنس خریداری شدة شما را به یکی از اشکال ذیل به شما خواهد داد:
یکی اینکه آن را در پیشروی شما یا فرستاده شما وزن نموده تسلیم نماید.
دوم آنکه آن را در پیشروی شما یا فرستادة شما وزن ننماید بلکه بگوید که شما تشریف ببرید، من آن را وزن نموده به خانۀ شما می فرستم.
و سوم آنکه آن چیز قبلاً در عدم موجودیت شما وزن شده بود و اکنون فروشنده آن را برداشته به شما داد.
حکم شکل اول اینست که شما چون آن را به خانه آوردید، وزن کردن مجدَّد آن بر شما لازم نمی باشد، بلکه خوردن و استعمال و فروختن و غیرة آن، برای تان درست است.
حکم شکل دوم و سوم اینست که تا هنگامی که شما خود آن را وزن نکنید، خوردن و استعمال و فروختن و غیرة آن، برای شما درست نیست. و اگر بدون وزن کردن مجدَّد، آن را به کس دیگری فروختید، این بیع فاسد می باشد، و بعداً اگر آن را وزن نیز نمودید، بازهم بیع صحیح نخواهد گردید.(۱)
ا................
(۱) امروزه اکثر اجناس، بسته بندی و پاکت بندی شده در بازارها و دکان ها فروخته می شود و قیمت آنها نیز در پشت پاکت یا بسته، نرخ گذاری شده است، بنابرین خرید و فروش آنها جایز می باشد و استعمال آنها درست خواهد بود. {زیرا این صورت ها از قبیل بیع تعاطی می باشد.}
حکم مذکور در مسئلۀ ۱۴و ۱۵ در صورت هائی خواهد بود که خریدار آن اشیاء را به شرط وزن خریداری کند، اما خرید و فروش رویاروئی {بالمشافهه} عموماً از قبیل بیع تعاطی می باشد، بنابرین وزن کردن مجدد مشتری در آن لازم نیست.
وَهَذَا كُلُّهُ فِي غَيْرِ بَيْعِ التَّعَاطِي أَمَّا هُوَ فَقَالَ فِي الْقُنْيَةِ، وَلَا يُحْتَاجُ فِي بَيْعِ التَّعَاطِي فِي الْمَوْزُونَاتِ إلَى وَزْنِ الْمُشْتَرِي ثَانِيًا لِأَنَّهُ صَارَ بَيْعًا بِالْقَبْضِ بَعْدَ الْوَزْنِ. اهـ. وَفِي الْخُلَاصَةِ، وَعَلَيْهِ الْفَتْوَى.
(البحر الرائق: ۱۲۹/۶ و رد المحتار: ۱۵۰/۵)
﴿ کتاب البیع - ۲۳ -﴾
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۶ -:
مسئله ۱۴: اگر جنس را فروشنده قبل از فروختن به شما، وزن نمود و نشان داد و سپس شما آن را از او خریداری کردید، و اکنون بعد از خریداری آن را مجدداً وزن نکرد، در این صورت نیز بر شما لازم است تا جنس خریداری شده را مجدداً وزن کنید و بدون وزن مجدد آن، خوردن یا استعمال آن درست نمی باشد. وزن کردن قبلی پیش از خرید و فروش، اعتبار ندارد.
مسئله ۱۵: جز زمین و خانه و امثال آن، اگر کسی شی دیگری را خریداری نمود، تا زمانی که بر آن شی خریداری شده قبضه ننماید، فروختن آن برایش جایز نمی باشد.
مسئله ۱۶: اگر کسی یک گوسفند یا چیز دیگری را از شخصی خرید و چند روز بعد شخص دیگری آمده ادعاء کرد که این گوسفند از من است، شخصی که آن را به تو فروخته است مالک آن نیست، اگر آن شخص دعوی خود را نزد قاضی مسلمان توسط دو گواه ثابت کند، در این صورت بعد از فیصلة قاضی، گوسفند به همان شخص تحویل داده می شود، و همچنین خریدار نمی تواند قیمت گوسفند را از او مطالبه نماید، بلکه چون فروشنده را پیدا کرد، آنگاه پول خود را از او پس بگیرد، از این شخص چیزی گرفته نمی تواند.
مسئله ۱۷: اگر مرغ یا گوسفند یا گاو و غیره مرد، اکنون فروختنش حرام و باطل است، بلکه دادن آن مردار جهت خوردن به «خرکار» ها و دبّاغ های غیر مسلمان نیز جایز نیست.(۱)
البته اگر شما به آنها گفتید تا لاشۀ آن حیوان مرده را ببرند و آنها نیز آن را بردند و سپس خوردند، در این صورت گناهی بر شما لازم نمی آید.
همچنین جایز است تا پوست این گوسفند یا گاو را کشیده دباغت نموده استعمال کنید یا بفروشید، چنانچه مسائل آن را در کتاب الطهارت بیان کرده ایم.
ا............
(۱) «خرکار» در زبان دری کسانی را می گویند که مواد غایطۀ کنارآبها (توالت ها) را بر پشت خر بار نموده می بُردند. در دیار هند کسانی که کناراب ها را پاک می کنند غیر مسلمان اند و به خوردن حیوانات مرده عادت دارند. و متن کتاب حسب دیار هند نگاشته شده است.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۶ -:
مسئله ۱۴: اگر جنس را فروشنده قبل از فروختن به شما، وزن نمود و نشان داد و سپس شما آن را از او خریداری کردید، و اکنون بعد از خریداری آن را مجدداً وزن نکرد، در این صورت نیز بر شما لازم است تا جنس خریداری شده را مجدداً وزن کنید و بدون وزن مجدد آن، خوردن یا استعمال آن درست نمی باشد. وزن کردن قبلی پیش از خرید و فروش، اعتبار ندارد.
مسئله ۱۵: جز زمین و خانه و امثال آن، اگر کسی شی دیگری را خریداری نمود، تا زمانی که بر آن شی خریداری شده قبضه ننماید، فروختن آن برایش جایز نمی باشد.
مسئله ۱۶: اگر کسی یک گوسفند یا چیز دیگری را از شخصی خرید و چند روز بعد شخص دیگری آمده ادعاء کرد که این گوسفند از من است، شخصی که آن را به تو فروخته است مالک آن نیست، اگر آن شخص دعوی خود را نزد قاضی مسلمان توسط دو گواه ثابت کند، در این صورت بعد از فیصلة قاضی، گوسفند به همان شخص تحویل داده می شود، و همچنین خریدار نمی تواند قیمت گوسفند را از او مطالبه نماید، بلکه چون فروشنده را پیدا کرد، آنگاه پول خود را از او پس بگیرد، از این شخص چیزی گرفته نمی تواند.
مسئله ۱۷: اگر مرغ یا گوسفند یا گاو و غیره مرد، اکنون فروختنش حرام و باطل است، بلکه دادن آن مردار جهت خوردن به «خرکار» ها و دبّاغ های غیر مسلمان نیز جایز نیست.(۱)
البته اگر شما به آنها گفتید تا لاشۀ آن حیوان مرده را ببرند و آنها نیز آن را بردند و سپس خوردند، در این صورت گناهی بر شما لازم نمی آید.
همچنین جایز است تا پوست این گوسفند یا گاو را کشیده دباغت نموده استعمال کنید یا بفروشید، چنانچه مسائل آن را در کتاب الطهارت بیان کرده ایم.
ا............
(۱) «خرکار» در زبان دری کسانی را می گویند که مواد غایطۀ کنارآبها (توالت ها) را بر پشت خر بار نموده می بُردند. در دیار هند کسانی که کناراب ها را پاک می کنند غیر مسلمان اند و به خوردن حیوانات مرده عادت دارند. و متن کتاب حسب دیار هند نگاشته شده است.
﴿ کتاب البیع - ۲۴ -﴾
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۷ -:
مسئله ۱۸: اگر کسی با فروشندهای قیمت چیزی را تعیین کرد و فروشنده نیز به فروش آن جنس به آن قیمت رضایت دارد، برای شخص دیگری جایز نیست که قیمت بلندتر گفته آن را بخرد.
به همین ترتیب این نیز جایز نیست که فروشنده دیگری به خریدار بگوید؛ تو آن را از این فروشنده نخر، من برایت ازرانتر میدهم.
مسئله ۱۹: اگر میوهفروشی مثلاً چهار انار را به یک روپیه به شما فروخت و سپس شخص دیگری آمده با او چَنَه زد و پنج انار را به یک روپیه از او گرفت، اکنون شما حق ندارید تا یک انار اضافی از فروشنده بگیرید. اگر جبراً یک انار از او گرفتید، اینکار ظلم و حرام است. شما حق گرفتن بیشتر از آن مقداری را که با فروشنده طی کرده اید، ندارید.
مسئله ۲۰: اگر کسی چیزی را می فروشد ولی راضی نیست آن را به شما بفروشد، در این صورت برای شما جایز نیست تا به او جبراً پول داده به زور آن چیز را از او بگیرید، زیرا آن شخص مالک جنس خود است و بنابرین اختیار دارد آن را بفروشد یا نفروشد، و اختیار دارد تا آن را بر هر کسی که می خواهد بفروشد.
پولیسها اکثر جبراً اینکار را می کنند، اینکار کُـلّاً حرام است. اگر شوهر زنی پولیس بود، چون چیزی را بخانه آورد، از او بپرسد تا معلوم شود که آن را جبراً از کسی نگرفته باشد، و بدون پرسش آن را استعمال نکند.
مسئله ۲۱: اگر کسی مثلاً یک کیلو کچالو خرید و سپس سه چهار دانه کچالوی دیگر را به زور گرفت، اینکار جایز نیست. البته اگر فروشنده به رضایت خاطر چند عدد دیگر به خریدار داد، در این صورت گرفتن آنها جایز است.
به همین ترتیب هنگامی که قیمت جنس تعیین گردید، کم دادن پول بعد از گرفتن جنس جایز نیست. البته اگر فروشنده با رضایت خاطر مقداری از قیمت را کم کرد، اینکار جایز است.
مسئله ۲۲: اگر زنبورِ عسل در خانۀ کسی کندو کرد، صاحب خانه مالک کندوی عسل است، و برای شخص دیگری جایز نیست که کندو را بکَند و ببرد.
اگر پرندهای در خانۀ کسی لانه ساخته و چوچه داده است، صاحب خانه مالک آن چوچههای پرنده نمی باشد، بلکه هر کسی آنها را بگیرد، او مالک آنها می گردد.
البته باید متوجه بود که گرفتن چوچه های پرندگان و آزار رسانیدن به آنها جایز نیست.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۷ -:
مسئله ۱۸: اگر کسی با فروشندهای قیمت چیزی را تعیین کرد و فروشنده نیز به فروش آن جنس به آن قیمت رضایت دارد، برای شخص دیگری جایز نیست که قیمت بلندتر گفته آن را بخرد.
به همین ترتیب این نیز جایز نیست که فروشنده دیگری به خریدار بگوید؛ تو آن را از این فروشنده نخر، من برایت ازرانتر میدهم.
مسئله ۱۹: اگر میوهفروشی مثلاً چهار انار را به یک روپیه به شما فروخت و سپس شخص دیگری آمده با او چَنَه زد و پنج انار را به یک روپیه از او گرفت، اکنون شما حق ندارید تا یک انار اضافی از فروشنده بگیرید. اگر جبراً یک انار از او گرفتید، اینکار ظلم و حرام است. شما حق گرفتن بیشتر از آن مقداری را که با فروشنده طی کرده اید، ندارید.
مسئله ۲۰: اگر کسی چیزی را می فروشد ولی راضی نیست آن را به شما بفروشد، در این صورت برای شما جایز نیست تا به او جبراً پول داده به زور آن چیز را از او بگیرید، زیرا آن شخص مالک جنس خود است و بنابرین اختیار دارد آن را بفروشد یا نفروشد، و اختیار دارد تا آن را بر هر کسی که می خواهد بفروشد.
پولیسها اکثر جبراً اینکار را می کنند، اینکار کُـلّاً حرام است. اگر شوهر زنی پولیس بود، چون چیزی را بخانه آورد، از او بپرسد تا معلوم شود که آن را جبراً از کسی نگرفته باشد، و بدون پرسش آن را استعمال نکند.
مسئله ۲۱: اگر کسی مثلاً یک کیلو کچالو خرید و سپس سه چهار دانه کچالوی دیگر را به زور گرفت، اینکار جایز نیست. البته اگر فروشنده به رضایت خاطر چند عدد دیگر به خریدار داد، در این صورت گرفتن آنها جایز است.
به همین ترتیب هنگامی که قیمت جنس تعیین گردید، کم دادن پول بعد از گرفتن جنس جایز نیست. البته اگر فروشنده با رضایت خاطر مقداری از قیمت را کم کرد، اینکار جایز است.
مسئله ۲۲: اگر زنبورِ عسل در خانۀ کسی کندو کرد، صاحب خانه مالک کندوی عسل است، و برای شخص دیگری جایز نیست که کندو را بکَند و ببرد.
اگر پرندهای در خانۀ کسی لانه ساخته و چوچه داده است، صاحب خانه مالک آن چوچههای پرنده نمی باشد، بلکه هر کسی آنها را بگیرد، او مالک آنها می گردد.
البته باید متوجه بود که گرفتن چوچه های پرندگان و آزار رسانیدن به آنها جایز نیست.
┈•••❈﴿مختصر أصول الحدیث﴾❈•••┈
تأليف العلامة حضرة المولانا المفتي إلهيبخش الکانْدِهْلَوِي (المتوفى سنة ١٢٤٥ هـ)، مؤلف خاتمة المثنوي المعنوي، وتلميذ وخليفة حضرة الشاه عبدالعزيز الدهلوي، والخليفة الخاص لحضرة المولانا السيد أحمد الشهيد رحمهمُ الله تعالی
المَرفُوعُ: مَا انْتَهٰى إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللہُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ وهذا رَفْعٌ صَرِيْحٌ.
أَوْ يُقَالُ: عَنْ ابْنُ عَبَّاسٍ مَرفُوعًا، أَوْ رَفَعَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ،
وَالمَوقُوفُ: مَا انْتَهٰى إِلَى الصَّحَابَةِ، وَهُمَا أَعَمُّ أَنْ يَّكُونَا قَولًا أَوْ فِعْلًا أَوْ تَقْرِیْرًا،
وَالمَقطُوعُ: مَا انْتَهٰى إِلَى التَّابِعِينَ،
وَقَدْ يُطلَقُ عَلَى المَوقُوفِ والمَقْطُوعِ، لَفْظُ أَلأَثَرِ.
وَاعْلَمْ أَنَّهُ إِذَا لَمْ يَسْقُطْ مِنْ رُوَاتِ الحَدِيثِ أَحَدٌ فَهُوَ مُتَّصِلٌ.
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ الوَسَطِ فَهُوَ مُنقَطِعٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ مَبَادِي السَّنَدِ فَهُوَ مُعَلَّقٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ اٰخِرِ السَّنَدِ بَعدَ التَّابِعِيِّ فَهُوَ مُرْسَلٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ أَسْمَاءِ الإِسْنَادِ رَاوِيَانِ مُتَوَالِيَانِ فَهُوَ مُعْضَلٌ،
وَبِلا تَوَالٍ فَهُوَ مُنقَطِعٌ،
وَلَوْ كَانَ الحَدِيْثُ مُخَالِفًا لِرَوَايَاتِ الثِّقَاتِ فَهُوَ شَاذٌّ، وَإِنْ كَانَ رَاوِيْهِ ثِقَةً،
وَإِلَّا فَمُنْكَرٌ،
وَیُقَابِلُهُ: المَعْرُوفُ،
وَمَا فِي رَاوِيْهِ شَيءٌ مِنَ الأَسْبَابِ القَادِحَةِ فِي صِحَّتِهِ فَمُعَلَّلٌ،
وَإِنْ تَوَافَقَ الرَّاوِيَانِ فَهُوَ مُتَابَِعٌ،
فَإِنْ طَابَقَ الحَدِيثَانِ لَفظًا وَمَعْنًى فَيُقَالُ: رَوَي فُلَانٌ مِثْلَهُ،
وَإِنْ تَوَافَقَا مَعْنًى فَيُقَالُ: رَوَي نَحْوَهُ.
وَشُرِطَ فِي المُتَابَعَةِ أَنْ يَّكُونَا مَرْوِيَّيْنِ مِنْ صَحَابِيٍّ وَاحِدٍ،
وَإِنْ كَانَا مِنْ صَحَابِيَّيْنِ فَهُوَ شَاهِدٌ، وَيقالُ لَهُ: الإِعْتِبَارُ أيْضًا.
تَمَّ وَلِلہِ الحَمْدُ أَوَّلًا وَاٰخِرًا وَظَاهِرًا وَبَاطِنًا.
تأليف العلامة حضرة المولانا المفتي إلهيبخش الکانْدِهْلَوِي (المتوفى سنة ١٢٤٥ هـ)، مؤلف خاتمة المثنوي المعنوي، وتلميذ وخليفة حضرة الشاه عبدالعزيز الدهلوي، والخليفة الخاص لحضرة المولانا السيد أحمد الشهيد رحمهمُ الله تعالی
المَرفُوعُ: مَا انْتَهٰى إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللہُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ وهذا رَفْعٌ صَرِيْحٌ.
أَوْ يُقَالُ: عَنْ ابْنُ عَبَّاسٍ مَرفُوعًا، أَوْ رَفَعَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ،
وَالمَوقُوفُ: مَا انْتَهٰى إِلَى الصَّحَابَةِ، وَهُمَا أَعَمُّ أَنْ يَّكُونَا قَولًا أَوْ فِعْلًا أَوْ تَقْرِیْرًا،
وَالمَقطُوعُ: مَا انْتَهٰى إِلَى التَّابِعِينَ،
وَقَدْ يُطلَقُ عَلَى المَوقُوفِ والمَقْطُوعِ، لَفْظُ أَلأَثَرِ.
وَاعْلَمْ أَنَّهُ إِذَا لَمْ يَسْقُطْ مِنْ رُوَاتِ الحَدِيثِ أَحَدٌ فَهُوَ مُتَّصِلٌ.
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ الوَسَطِ فَهُوَ مُنقَطِعٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ مَبَادِي السَّنَدِ فَهُوَ مُعَلَّقٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ اٰخِرِ السَّنَدِ بَعدَ التَّابِعِيِّ فَهُوَ مُرْسَلٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ أَسْمَاءِ الإِسْنَادِ رَاوِيَانِ مُتَوَالِيَانِ فَهُوَ مُعْضَلٌ،
وَبِلا تَوَالٍ فَهُوَ مُنقَطِعٌ،
وَلَوْ كَانَ الحَدِيْثُ مُخَالِفًا لِرَوَايَاتِ الثِّقَاتِ فَهُوَ شَاذٌّ، وَإِنْ كَانَ رَاوِيْهِ ثِقَةً،
وَإِلَّا فَمُنْكَرٌ،
وَیُقَابِلُهُ: المَعْرُوفُ،
وَمَا فِي رَاوِيْهِ شَيءٌ مِنَ الأَسْبَابِ القَادِحَةِ فِي صِحَّتِهِ فَمُعَلَّلٌ،
وَإِنْ تَوَافَقَ الرَّاوِيَانِ فَهُوَ مُتَابَِعٌ،
فَإِنْ طَابَقَ الحَدِيثَانِ لَفظًا وَمَعْنًى فَيُقَالُ: رَوَي فُلَانٌ مِثْلَهُ،
وَإِنْ تَوَافَقَا مَعْنًى فَيُقَالُ: رَوَي نَحْوَهُ.
وَشُرِطَ فِي المُتَابَعَةِ أَنْ يَّكُونَا مَرْوِيَّيْنِ مِنْ صَحَابِيٍّ وَاحِدٍ،
وَإِنْ كَانَا مِنْ صَحَابِيَّيْنِ فَهُوَ شَاهِدٌ، وَيقالُ لَهُ: الإِعْتِبَارُ أيْضًا.
تَمَّ وَلِلہِ الحَمْدُ أَوَّلًا وَاٰخِرًا وَظَاهِرًا وَبَاطِنًا.
┈•••❈﴿نغمۀ توحید﴾❈•••┈
حضرت فقیه الاُمت مولانا مفتی محمود حسن گنگوهی قُدِّسَ سِرُّہُ متوفی ۱۴۱۶ق.
حمد اعلیٰ بهر ربّ العالَمین
نعت اولیٰ بهر ختمُ المُرسَلین
ساقی کوثر شفیعُ المُذنبین
کرد باطل کفر و شرک مُبطِلین
داد توحید خدایِ وَحْدَہُ
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
بود تنها کنز مخفی بینشان
نی قمر نی شمس و اختر نی زمان
نی ملائک نی زمین نی آسمان
لوح و کرسی، عرش اعلیٰ بُد نهان
بحر وحدت کرد جاری آب جو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
آب جو از بحر وحدت شد روان
ابر رحمت از کَرَم شد دُر فشان
یافت هستی از عطایش کُل جهان
جذب عشق از فطرت هر شئ عیان
غلغله افتاد ازان دم چارسو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
هرچه بینی از زمین و آسمان
هرچه دانی از نهان و از عیان
هرچه باشد از همه کَون و مکان
هرچه هست از عَرْض و جوهرْ جسم و جان
هست قائم در وجود از عشق او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
در ثنایش محفل کرُّوبیان
در ستایش مَحمَل قُدُّوسیان
در پسِ جبریل هاتف خوشبیان
حاملان عرش اعظم یک زبان
هست تسبیح ملائک ذکر او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
نخل طوبیٰ برگ و بارش بیمثیل
آب مینوشد ز نهر سَلْسَبیل
راحت جسم است آن ظِلِّ ظلیل
فرْحت روح است آن فیض جمیل
طایر لاهوت بر وی نغمهگو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
آسمان دارد نجوم بیشمار
هر یکی روشن ز نور کردگار
آفتابش از جلالش شعلهبار
ماهتابش از جمالش گُلعِذار
هر یکی در محورش در گفتگو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
موج خوش در بحر ناپیدا کِنار
سرفرازد جانب مه باربار
هم نظر دارد قمر بر آبشار
ربط مخفی در میان شد آشکار
قطره قطره میسراید سو به سو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
سرو در گلشن نماید در علو
در درختان بیش دارد آبرو
آب رحمت آسمان ریزد برو
شاخ شاخش برگ برگش شستهرو
نغمۀ قُمرِی برآن حق سِرّهُ
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
در گلستان عندلیب خوشگلو
ناله کردی بر گلاب شعلهرو
برگ در منقار حسب آرزو
بازهم شام و سحر در جستجو
گوش کردم نعرهها از صوت او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
شمع در محفل همه شب اشکبار
میکند پروانه بر وی جان نثار
رو نماید چون سحر در انتظار
شمع هم یکبار گردد جانسپار
رمز عشق از شمع و پروانه بجو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
دوش گفتم با گُلی ای خوبرو
از کجا آوردهای این رنگ و بو
این لطافت این نظافت نرمخو
این قبای چاک هم از چارسو
خنده کرد و گشت محو ها و هو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
زرع روید از عطاهای سَحَاب
دانه پوزد از شعاع آفتاب
وَرْد شُگْفد از سخای ماهتاب
میبرد باد صبا فیض گلاب
کارفرما در همه شئ امرِ او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
میوزد باد بهاری در چمن
آسمان ریزد برو دُرِّ عَدَن
برگها و شاخها زو نغمهزن
سبزه سبزه در ثنای ذُو المَنَن
حیف باشد گر نئی اسرارجو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
تیغ ابرو زلف دو تا هیچ نیست
چشم میگون لب شکرزا هیچ نیست
رنگ شیرین نقش لیلیٰ هیچ نیست
مهجبین حُسْنِ سراپا هیچ نیست
حُسْن هر شئ مظهر انوار او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
شکر نعمت بر همه کس واجب است
شکر نعمت نعمتی را جالب است
کفر نعمت نعمتی را سالب است
کفر نعمت از عطاها حاجب است
شکر نعمت قدر نعمتهای او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
حضرت حق در سرت دو شمع داد
در دماغت جوهر عقلی نهاد
سینهات از فقه و فتویٰ کرد شاد
تا نماند اشتباه جَور و داد
ذکر حق از شکر نعمتهای او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
حق تعالیٰ کرد ما را مقتدا
رحمت عالَم محمد مصطفیٰ
فخر جمله اولیاء و انبیا
در رضایش هست مَرضِیِّ خدا
ظاهر و باطن فدای سِرِّ او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
کرد نازل بر رسول او کتاب
وانموده راه باطل از صواب
تا نماند بر سبیل او حجاب
تا نیاید عاطشی نزد سراب
بار یابد هر که گیرد راه او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
ای خدا بر بندهات احسان کن
نفس سرکش تابع قرآن کن
جان من بر حکم خود قربان کن
زندگیم ختم بر ایمان کن
اعتمادم آیۀ لَا تَقْنَطُوا
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
حضرت فقیه الاُمت مولانا مفتی محمود حسن گنگوهی قُدِّسَ سِرُّہُ متوفی ۱۴۱۶ق.
حمد اعلیٰ بهر ربّ العالَمین
نعت اولیٰ بهر ختمُ المُرسَلین
ساقی کوثر شفیعُ المُذنبین
کرد باطل کفر و شرک مُبطِلین
داد توحید خدایِ وَحْدَہُ
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
بود تنها کنز مخفی بینشان
نی قمر نی شمس و اختر نی زمان
نی ملائک نی زمین نی آسمان
لوح و کرسی، عرش اعلیٰ بُد نهان
بحر وحدت کرد جاری آب جو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
آب جو از بحر وحدت شد روان
ابر رحمت از کَرَم شد دُر فشان
یافت هستی از عطایش کُل جهان
جذب عشق از فطرت هر شئ عیان
غلغله افتاد ازان دم چارسو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
هرچه بینی از زمین و آسمان
هرچه دانی از نهان و از عیان
هرچه باشد از همه کَون و مکان
هرچه هست از عَرْض و جوهرْ جسم و جان
هست قائم در وجود از عشق او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
در ثنایش محفل کرُّوبیان
در ستایش مَحمَل قُدُّوسیان
در پسِ جبریل هاتف خوشبیان
حاملان عرش اعظم یک زبان
هست تسبیح ملائک ذکر او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
نخل طوبیٰ برگ و بارش بیمثیل
آب مینوشد ز نهر سَلْسَبیل
راحت جسم است آن ظِلِّ ظلیل
فرْحت روح است آن فیض جمیل
طایر لاهوت بر وی نغمهگو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
آسمان دارد نجوم بیشمار
هر یکی روشن ز نور کردگار
آفتابش از جلالش شعلهبار
ماهتابش از جمالش گُلعِذار
هر یکی در محورش در گفتگو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
موج خوش در بحر ناپیدا کِنار
سرفرازد جانب مه باربار
هم نظر دارد قمر بر آبشار
ربط مخفی در میان شد آشکار
قطره قطره میسراید سو به سو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
سرو در گلشن نماید در علو
در درختان بیش دارد آبرو
آب رحمت آسمان ریزد برو
شاخ شاخش برگ برگش شستهرو
نغمۀ قُمرِی برآن حق سِرّهُ
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
در گلستان عندلیب خوشگلو
ناله کردی بر گلاب شعلهرو
برگ در منقار حسب آرزو
بازهم شام و سحر در جستجو
گوش کردم نعرهها از صوت او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
شمع در محفل همه شب اشکبار
میکند پروانه بر وی جان نثار
رو نماید چون سحر در انتظار
شمع هم یکبار گردد جانسپار
رمز عشق از شمع و پروانه بجو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
دوش گفتم با گُلی ای خوبرو
از کجا آوردهای این رنگ و بو
این لطافت این نظافت نرمخو
این قبای چاک هم از چارسو
خنده کرد و گشت محو ها و هو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
زرع روید از عطاهای سَحَاب
دانه پوزد از شعاع آفتاب
وَرْد شُگْفد از سخای ماهتاب
میبرد باد صبا فیض گلاب
کارفرما در همه شئ امرِ او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
میوزد باد بهاری در چمن
آسمان ریزد برو دُرِّ عَدَن
برگها و شاخها زو نغمهزن
سبزه سبزه در ثنای ذُو المَنَن
حیف باشد گر نئی اسرارجو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
تیغ ابرو زلف دو تا هیچ نیست
چشم میگون لب شکرزا هیچ نیست
رنگ شیرین نقش لیلیٰ هیچ نیست
مهجبین حُسْنِ سراپا هیچ نیست
حُسْن هر شئ مظهر انوار او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
شکر نعمت بر همه کس واجب است
شکر نعمت نعمتی را جالب است
کفر نعمت نعمتی را سالب است
کفر نعمت از عطاها حاجب است
شکر نعمت قدر نعمتهای او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
حضرت حق در سرت دو شمع داد
در دماغت جوهر عقلی نهاد
سینهات از فقه و فتویٰ کرد شاد
تا نماند اشتباه جَور و داد
ذکر حق از شکر نعمتهای او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
حق تعالیٰ کرد ما را مقتدا
رحمت عالَم محمد مصطفیٰ
فخر جمله اولیاء و انبیا
در رضایش هست مَرضِیِّ خدا
ظاهر و باطن فدای سِرِّ او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
کرد نازل بر رسول او کتاب
وانموده راه باطل از صواب
تا نماند بر سبیل او حجاب
تا نیاید عاطشی نزد سراب
بار یابد هر که گیرد راه او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
ای خدا بر بندهات احسان کن
نفس سرکش تابع قرآن کن
جان من بر حکم خود قربان کن
زندگیم ختم بر ایمان کن
اعتمادم آیۀ لَا تَقْنَطُوا
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
﴿ کتاب البیع - ۲۶ -﴾
مسائل خرید و فروش به قیمت تمام شده یا به نفع معیَّنی بر قیمت خرید - ۲ -:
مسئله ۳: بعد خریداری اگر خریدار مطلع شد که فروشنده فریبکاری نموده قیمت خرید خود را غلط نشان داده و نفع را زیادتر از وعدۀ خود گرفته است، خریدار در این صورت حق کم دادن پول طی شده را ندارد، بلکه اگر می خواهد جنس را بخرد، باید همان پولی را بپردازد که بین او و فروشنده طی شده است. البته خریدار این اختیار را دارد که اگر نخواهد جنس را بگیرد، آن را مسترد کند.
و اگر فروشنده با خریدار طی نموده بود که جنس را به همان قیمت خرید خود به تو می دهم و هیچ نفعی از تو نمی گیرم، و آنگاه قیمت خرید خود را بالا نشان داد، اکنون فروشنده حق گرفتن هر اندازه پولی را که از اصل قیمت خرید خود بیشتر نشان داده ندارد، و خریدار در این صورت حق دارد که فقط پول قیمت خرید او را به او بدهد و آن مقداری را که فروشنده زیادتر نشان داده است به او نپردازد.
مسئله ۴: اگر کسی چیزی را به قرض خرید و اكنون می خواهد آن را به اینگونه بفروشد که این جنس را بر ده فیصد نفع بر قیمت خرید خود، و یا بر همان قیمت خرید خود می فروشم، در این شکل معامله تا زمانی که او به خریدار نگفته است که من این جنس را به قرض خریده ام، فروختن آن جنس به شخص دیگری برایش ناجایز است، بلکه در این صورت باید به خریدار اطلاع دهد که من این جنس را به قرض خریده ام، و آنگاه فروختن به صورت مذکوره به ده فیصد نفع یا بر قیمت خرید برایش جایز می گردد.
البته اگر کسی به صورت بالا فروش نکند و از قیمت خرید هیچ سخنی به میان نیاورد، در این صورت اجازه دارد تا به هر قیمتی که می خواهد جنس را بفروشد.
مسائل خرید و فروش به قیمت تمام شده یا به نفع معیَّنی بر قیمت خرید - ۲ -:
مسئله ۳: بعد خریداری اگر خریدار مطلع شد که فروشنده فریبکاری نموده قیمت خرید خود را غلط نشان داده و نفع را زیادتر از وعدۀ خود گرفته است، خریدار در این صورت حق کم دادن پول طی شده را ندارد، بلکه اگر می خواهد جنس را بخرد، باید همان پولی را بپردازد که بین او و فروشنده طی شده است. البته خریدار این اختیار را دارد که اگر نخواهد جنس را بگیرد، آن را مسترد کند.
و اگر فروشنده با خریدار طی نموده بود که جنس را به همان قیمت خرید خود به تو می دهم و هیچ نفعی از تو نمی گیرم، و آنگاه قیمت خرید خود را بالا نشان داد، اکنون فروشنده حق گرفتن هر اندازه پولی را که از اصل قیمت خرید خود بیشتر نشان داده ندارد، و خریدار در این صورت حق دارد که فقط پول قیمت خرید او را به او بدهد و آن مقداری را که فروشنده زیادتر نشان داده است به او نپردازد.
مسئله ۴: اگر کسی چیزی را به قرض خرید و اكنون می خواهد آن را به اینگونه بفروشد که این جنس را بر ده فیصد نفع بر قیمت خرید خود، و یا بر همان قیمت خرید خود می فروشم، در این شکل معامله تا زمانی که او به خریدار نگفته است که من این جنس را به قرض خریده ام، فروختن آن جنس به شخص دیگری برایش ناجایز است، بلکه در این صورت باید به خریدار اطلاع دهد که من این جنس را به قرض خریده ام، و آنگاه فروختن به صورت مذکوره به ده فیصد نفع یا بر قیمت خرید برایش جایز می گردد.
البته اگر کسی به صورت بالا فروش نکند و از قیمت خرید هیچ سخنی به میان نیاورد، در این صورت اجازه دارد تا به هر قیمتی که می خواهد جنس را بفروشد.
﴿ کتاب البیع - ۲۷ -﴾
مسائل خرید و فروش به قیمت تمام شده یا به نفع معیَّنی بر قیمت خرید - ۳ -:
مسئله ۵: اگر کسی تکه ای {پارچه ای} را به صد روپیه خریده سپس چهل روپیه را مصرف رنگریزی یا شست و شو و دوخت و دوز آن کرد، در این صورت چنان خواهیم پنداشت که این شخص آن پارچه را به یک صد و چهل روپیه خریداری نموده است، بنابرین برای او جایز است تا قیمت خرید آن را یک صد و چهل روپیه آشکار نموده برآن نفع بگیرد.
اما نباید در وقت اظهار قیمت خریدش بگوید که این را به یک صد و چهل روپیه خریده ام، بلکه بگوید که این برایم یک صد و چهل روپیه تمام شده است، تا گفته اش دروغ نباشد.
مسئله ۶: اگر کسی {جنسی را مثلاً}گوسفندی را به مبلغ چهار صد روپیه خریداری کرد و آنگاه گوسفند یک ماه نزدش بود و مبلغ صد روپیه مصارف علف او شد، در این صورت اگر می خواهد گوسفند را با اظهار قیمت خریدش بفروشد، می تواند قیمت گوسفند را پنج صد روپیه نشان داده سپس بر آن نفع بگیرد.(۱)
البته اگر گوسفند شیر می داد، در این صورت پول مقدار شیری که گوسفند داده از قیمت آن کم می شود. مثلاً اگر گوسفند برابر با مبلغ پنجاه روپیه شیر داده است، قیمت گوسفند را چهار صد و پنجاه روپیه آشکار نماید، و بگوید که گوسفند برایم چهار صد و پنجاه روپیه تمام شده است.
ا.................
(۱) به همین صورت مصارف انتقال، باربرداری، مالیات و غيرۀ جنس را نیز می تواند بر اصل قیمت خرید، اضافه نماید.
مسائل خرید و فروش به قیمت تمام شده یا به نفع معیَّنی بر قیمت خرید - ۳ -:
مسئله ۵: اگر کسی تکه ای {پارچه ای} را به صد روپیه خریده سپس چهل روپیه را مصرف رنگریزی یا شست و شو و دوخت و دوز آن کرد، در این صورت چنان خواهیم پنداشت که این شخص آن پارچه را به یک صد و چهل روپیه خریداری نموده است، بنابرین برای او جایز است تا قیمت خرید آن را یک صد و چهل روپیه آشکار نموده برآن نفع بگیرد.
اما نباید در وقت اظهار قیمت خریدش بگوید که این را به یک صد و چهل روپیه خریده ام، بلکه بگوید که این برایم یک صد و چهل روپیه تمام شده است، تا گفته اش دروغ نباشد.
مسئله ۶: اگر کسی {جنسی را مثلاً}گوسفندی را به مبلغ چهار صد روپیه خریداری کرد و آنگاه گوسفند یک ماه نزدش بود و مبلغ صد روپیه مصارف علف او شد، در این صورت اگر می خواهد گوسفند را با اظهار قیمت خریدش بفروشد، می تواند قیمت گوسفند را پنج صد روپیه نشان داده سپس بر آن نفع بگیرد.(۱)
البته اگر گوسفند شیر می داد، در این صورت پول مقدار شیری که گوسفند داده از قیمت آن کم می شود. مثلاً اگر گوسفند برابر با مبلغ پنجاه روپیه شیر داده است، قیمت گوسفند را چهار صد و پنجاه روپیه آشکار نماید، و بگوید که گوسفند برایم چهار صد و پنجاه روپیه تمام شده است.
ا.................
(۱) به همین صورت مصارف انتقال، باربرداری، مالیات و غيرۀ جنس را نیز می تواند بر اصل قیمت خرید، اضافه نماید.
﴿ کتاب البیع - ۲۸ -﴾
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۱ -:
خرید و فروش و معامله به سود/رِبا گناه بسیار بزرگی دارد. قرآن مجیـد و احادیث شریف بر حرام بودن و زشتی ربا تاکیدات فراوانی کردهاند و مسلمانان را به شدت تمام از آن منع نموده اند.(۱)
و «حضرت رسول الله ﷺ بر سود دهنده و سودگیرنده و راهنمای معاملۀ سود و نویسندۀ وثایق سودی و بر گواه و شاهد معاملۀ سودی و ... لعنت نموده اند و فرموده اند که سود دهنده و سود گیرنده هر دو در گناه برابر اند».(۲)
بنابرین از معاملۀ سودی به شدت تمام باید پرهیز کرد.(۳)
باید متوجه بود که مسائل سود خیلی دقیق و باریک است و با اندکی نادانی معاملۀ سودی رو داده انسان مرتکب گناه سود می گردد و مردم ساده حتی متوجه هم نمی شوند که مرتکب چه گناهی گردیده اند.
ما مسائل خیلی ضروری و مهم آن را در اینجا درج می کنیم تا در هنگام خرید و فروش همیشه متوجه آنها باشید.
ا...........
(۱) قرآن مجید می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. وَ اتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ.
ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید سود نخورید ... و از آتشی بترسید که برای کافران آماده گردانیده شده است.
سورۀ آل عمران: آیت ۳۰ و ۳۱
روي عن الإمام الأعظم رضي الله تعالى عنه أنه كان يقول : إن هذه الآية هي أخوف آية في القرآن حيث أوعد الله تعالى المؤمنين بالنار المعدّة للكافرين إن لم يتقوه في اجتناب محارمه.
از امام اعظم ابو حنیفه رَضِیَ اللہُ عَنْہُ روایت است که دربارۀ این آیة شریفه می فرمود:
این ترسناکترین آیت در قرآن است، زیرا این آیت، مسلمانان را در صورت عدم اجتناب از آنچه که خداوند حرام ساخته بر آتشی وعده داده است که مخصوصاً برای کافران آماده گردانیده شده است.
روح المعانی: ۲۷۰/۲ و تفسیر مظهری: ۵۹۰/۱ و تفسیر نسفی: ۱۸۲/۱ و مدارک التنزیل: ۱۴۱/۱
(۲) عَنْ جَابِرٍ قَالَ لَعَنَ رَسُولُ اللهِ ه: آكِلَ الرِّبَا وَ مُوكِلَهُ وَ كَاتِبَهُ وَ شَاهِدَيْهِ وَ قَالَ هُمْ سَوَاءٌ. مسلم شریف: حدیث ۴۱۷۷
(۳) سود دادن و سود گرفتن از بانک ها نیز ربا و سود و حرام است و وعید آیة شریف و حدیث بالا شامل آن نیز می باشد.
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۱ -:
خرید و فروش و معامله به سود/رِبا گناه بسیار بزرگی دارد. قرآن مجیـد و احادیث شریف بر حرام بودن و زشتی ربا تاکیدات فراوانی کردهاند و مسلمانان را به شدت تمام از آن منع نموده اند.(۱)
و «حضرت رسول الله ﷺ بر سود دهنده و سودگیرنده و راهنمای معاملۀ سود و نویسندۀ وثایق سودی و بر گواه و شاهد معاملۀ سودی و ... لعنت نموده اند و فرموده اند که سود دهنده و سود گیرنده هر دو در گناه برابر اند».(۲)
بنابرین از معاملۀ سودی به شدت تمام باید پرهیز کرد.(۳)
باید متوجه بود که مسائل سود خیلی دقیق و باریک است و با اندکی نادانی معاملۀ سودی رو داده انسان مرتکب گناه سود می گردد و مردم ساده حتی متوجه هم نمی شوند که مرتکب چه گناهی گردیده اند.
ما مسائل خیلی ضروری و مهم آن را در اینجا درج می کنیم تا در هنگام خرید و فروش همیشه متوجه آنها باشید.
ا...........
(۱) قرآن مجید می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. وَ اتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ.
ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید سود نخورید ... و از آتشی بترسید که برای کافران آماده گردانیده شده است.
سورۀ آل عمران: آیت ۳۰ و ۳۱
روي عن الإمام الأعظم رضي الله تعالى عنه أنه كان يقول : إن هذه الآية هي أخوف آية في القرآن حيث أوعد الله تعالى المؤمنين بالنار المعدّة للكافرين إن لم يتقوه في اجتناب محارمه.
از امام اعظم ابو حنیفه رَضِیَ اللہُ عَنْہُ روایت است که دربارۀ این آیة شریفه می فرمود:
این ترسناکترین آیت در قرآن است، زیرا این آیت، مسلمانان را در صورت عدم اجتناب از آنچه که خداوند حرام ساخته بر آتشی وعده داده است که مخصوصاً برای کافران آماده گردانیده شده است.
روح المعانی: ۲۷۰/۲ و تفسیر مظهری: ۵۹۰/۱ و تفسیر نسفی: ۱۸۲/۱ و مدارک التنزیل: ۱۴۱/۱
(۲) عَنْ جَابِرٍ قَالَ لَعَنَ رَسُولُ اللهِ ه: آكِلَ الرِّبَا وَ مُوكِلَهُ وَ كَاتِبَهُ وَ شَاهِدَيْهِ وَ قَالَ هُمْ سَوَاءٌ. مسلم شریف: حدیث ۴۱۷۷
(۳) سود دادن و سود گرفتن از بانک ها نیز ربا و سود و حرام است و وعید آیة شریف و حدیث بالا شامل آن نیز می باشد.
﴿ کتاب البیع - ۲۹ -﴾
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۲ -:
اشیائی که خرید و فروش می شوند عموماً بر چهار قِسم اند:
(۱) طلا و نقره یا اشیائی که از طلا یا نقره ساخته شده است.
(۲) جز طلا و نقره هر چیز دیگری که به وزن خرید و فروش می شوند مانند حبوبات، غلّه جات، میوهٔ خشک، آهن، مس، پشم، سبزیجات و غیره ...
(۳) آن اشیائی که به اندازه یعنی به گز و متر و پیمانه خرید و فروش می شوند، مانند پارچه و تکه و امثال آنها ...
(۴) آن اشیائی که به حساب دانهای {عددی} خرید و فروش می شوند، مانند تخم مرغ، نارنج، بز و گوسفند، گاو ، اسپ و غیره ...
ما حکم هر یکی از آنها را جداگانه در ذیل درج می کنیم:
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۲ -:
اشیائی که خرید و فروش می شوند عموماً بر چهار قِسم اند:
(۱) طلا و نقره یا اشیائی که از طلا یا نقره ساخته شده است.
(۲) جز طلا و نقره هر چیز دیگری که به وزن خرید و فروش می شوند مانند حبوبات، غلّه جات، میوهٔ خشک، آهن، مس، پشم، سبزیجات و غیره ...
(۳) آن اشیائی که به اندازه یعنی به گز و متر و پیمانه خرید و فروش می شوند، مانند پارچه و تکه و امثال آنها ...
(۴) آن اشیائی که به حساب دانهای {عددی} خرید و فروش می شوند، مانند تخم مرغ، نارنج، بز و گوسفند، گاو ، اسپ و غیره ...
ما حکم هر یکی از آنها را جداگانه در ذیل درج می کنیم:
﴿ کتاب البیع - ۳۰ -﴾
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۳ -:
مسائل خرید و فروش طلا و نقره و اشیائیکه از آنها ساخته شده است (۱)
مسئله ۱: خرید و فروش طلا و نقره صورت های مختلفی دارد. یکی اینکه طلا را در مقابل طلا و نقره را در مقابل نقره خرید و فروش کنند، مثلاً کسی سکۀ طلا دارد و می خواهد در مقابل آن طلا خریداری کند، یا کسی سکۀ نقره دارد و می خواهد در قبال آن نقره خریداری نماید، خلاصه آنکه از هر دو طرف عین جنس باشد، در این صورت رعایت دو نکته واجب می باشد:
یکی اینکه وزن طلا یا وزن نقره در هر جانب باید برابر و مساوی باشد.
دوم اینکه معامله از طرف هر دو جانب باید در همان مجلس قبل از جدا شدن از یکدیگر به پایان برسد، و از هیچ طرفی قرض/نسیئه باقی نماند.
اگر آنها خلاف یکی از دو امور بالا کردند، این معامله، معاملۀ سودی خواهد بود.
به طور مثال؛ در مثال بالا اگر کسی خواست در مقابل سکۀ طلای خود طلا بخرد، پس باید هموزن سکه طلا بگیرد، به همین گونه اگر سکۀ طلای خود را به شخص دیگر داد، اما این شخص طلا را به او نداد، و بعد از چند لحظه از او جدا شد و وعده کرد که بعداً طلا را خواهد داد، این کار نیز سود است. و همچنین اگر شخص اول نقره را گرفت، ولی سکۀ نقره را به شخص دوم نداد و یا نقره را در قبال سکۀ نقره به قرض خرید، اینکار نیز سود می باشد.
مسئله ۲: صورت دوم خرید و فروش طلا و نقره به اینگونه است که از هر دو جانب، عین جنس خرید و فروش نمی شود، بلکه یک طرف نقره دارد و طرف دیگر طلا، حکم این صورت اینست که مساوی بودن وزن هر دو در این صورت لازم نیست، بلکه این جایز است که در مقابل سکۀ نقرة خود به هر اندازه ای که به توافق رسیدند طلا خریداری کند، و در مقابل سکۀ طلای خود به هر مقداری که به توافق رسیدند نقره بگیرد. ولی باید متوجه بود که چنانکه هم اکنون بیان شد، این واجب است که معاملۀ شان را قبل از جدا شدن از یکدیگر تکمیل نمایند و از هیچ طرفی چیزی را قرض/ نسیه نگذارند.
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۳ -:
مسائل خرید و فروش طلا و نقره و اشیائیکه از آنها ساخته شده است (۱)
مسئله ۱: خرید و فروش طلا و نقره صورت های مختلفی دارد. یکی اینکه طلا را در مقابل طلا و نقره را در مقابل نقره خرید و فروش کنند، مثلاً کسی سکۀ طلا دارد و می خواهد در مقابل آن طلا خریداری کند، یا کسی سکۀ نقره دارد و می خواهد در قبال آن نقره خریداری نماید، خلاصه آنکه از هر دو طرف عین جنس باشد، در این صورت رعایت دو نکته واجب می باشد:
یکی اینکه وزن طلا یا وزن نقره در هر جانب باید برابر و مساوی باشد.
دوم اینکه معامله از طرف هر دو جانب باید در همان مجلس قبل از جدا شدن از یکدیگر به پایان برسد، و از هیچ طرفی قرض/نسیئه باقی نماند.
اگر آنها خلاف یکی از دو امور بالا کردند، این معامله، معاملۀ سودی خواهد بود.
به طور مثال؛ در مثال بالا اگر کسی خواست در مقابل سکۀ طلای خود طلا بخرد، پس باید هموزن سکه طلا بگیرد، به همین گونه اگر سکۀ طلای خود را به شخص دیگر داد، اما این شخص طلا را به او نداد، و بعد از چند لحظه از او جدا شد و وعده کرد که بعداً طلا را خواهد داد، این کار نیز سود است. و همچنین اگر شخص اول نقره را گرفت، ولی سکۀ نقره را به شخص دوم نداد و یا نقره را در قبال سکۀ نقره به قرض خرید، اینکار نیز سود می باشد.
مسئله ۲: صورت دوم خرید و فروش طلا و نقره به اینگونه است که از هر دو جانب، عین جنس خرید و فروش نمی شود، بلکه یک طرف نقره دارد و طرف دیگر طلا، حکم این صورت اینست که مساوی بودن وزن هر دو در این صورت لازم نیست، بلکه این جایز است که در مقابل سکۀ نقرة خود به هر اندازه ای که به توافق رسیدند طلا خریداری کند، و در مقابل سکۀ طلای خود به هر مقداری که به توافق رسیدند نقره بگیرد. ولی باید متوجه بود که چنانکه هم اکنون بیان شد، این واجب است که معاملۀ شان را قبل از جدا شدن از یکدیگر تکمیل نمایند و از هیچ طرفی چیزی را قرض/ نسیه نگذارند.
﴿ کتاب البیع - ۳۱ -﴾
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۴ -:
مسائل خرید و فروش طلا و نقره و اشیائیکه از آنها ساخته شده است (۲)
مسئله ۳: صورت آسان صحیح بودن اینگونه معاملات این است که طلا یا نقره را در مقابل پول خرید و فروش کنند که به اینگونه هیچ نوع معاملۀ سودی لازم نمی آید.
مسئله ۴: اگر کسی می خواست نقرۀ کهنه و خراب خود را در مقابل نقرۀ اعلی تبادله کند، و کسی هموزن آن نقرۀ اعلی نمی دهد، آسان ترین صورت اینست که این نقرۀ خراب را در مقابل پول بفروشد و سپس با آن پول، نقرۀ اعلی خریداری کند.
مسئله ۵: زنان بعضی اوقات چادر یا لباسی را می خرند که در آنها نقره یا طلا کار شده است، در این مورد آسانترین صورت پرهیز از سود و صحت خرید و فروش این است که آنها را در مقابل پول بخرند.
مسئله ۶: اگر دو نفر خواستند که انگشترهای نقره ای خویش را با یکدیگر تبدیل نمایند، در این صورت باید دید که اگر هر دو انگشتر نگینه دارند، تبدیل آنها جایز است، چه مقدار نقرۀ هر دو برابر باشد یا کم و بیش. البته داد و گرفت و تبادله آن دست به دست و در همان مجلس لازم می باشد.
و اگر هر دو ساده و بدون نگینه است، در این صورت هموزن بودن آنهـا شرط است، و اگر اندکی هم کمی و بیشی در وزن آنها باشد، این معامله، معاملة سودی خواهد بود.
و اگر یکی از انگشترها نگینه دارد و دومی بدون نگینه است، اگر انگشتر ساده نقرۀ بیشتری دارد، در این صورت این معامله جایز است. وگرنه این معامله، معاملۀ سودی و حرام خواهد بود.
به همین صورت اگر معامله از هر دو جانب تکمیل نگردید، بلکه یک جانب انگشتر را همان لحظه داد و جانب دوم گفت که من انگشتر را بعداً می دهم، این نیز معاملۀ سودی است.(۱)
ا................
(۱) و شکل آسان صحت معامله و اجتناب از سود در تمام صورت های بالا اینست که آنها انگشترهای خود را در مقابل پول به یکدیگر بفروشند.
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۴ -:
مسائل خرید و فروش طلا و نقره و اشیائیکه از آنها ساخته شده است (۲)
مسئله ۳: صورت آسان صحیح بودن اینگونه معاملات این است که طلا یا نقره را در مقابل پول خرید و فروش کنند که به اینگونه هیچ نوع معاملۀ سودی لازم نمی آید.
مسئله ۴: اگر کسی می خواست نقرۀ کهنه و خراب خود را در مقابل نقرۀ اعلی تبادله کند، و کسی هموزن آن نقرۀ اعلی نمی دهد، آسان ترین صورت اینست که این نقرۀ خراب را در مقابل پول بفروشد و سپس با آن پول، نقرۀ اعلی خریداری کند.
مسئله ۵: زنان بعضی اوقات چادر یا لباسی را می خرند که در آنها نقره یا طلا کار شده است، در این مورد آسانترین صورت پرهیز از سود و صحت خرید و فروش این است که آنها را در مقابل پول بخرند.
مسئله ۶: اگر دو نفر خواستند که انگشترهای نقره ای خویش را با یکدیگر تبدیل نمایند، در این صورت باید دید که اگر هر دو انگشتر نگینه دارند، تبدیل آنها جایز است، چه مقدار نقرۀ هر دو برابر باشد یا کم و بیش. البته داد و گرفت و تبادله آن دست به دست و در همان مجلس لازم می باشد.
و اگر هر دو ساده و بدون نگینه است، در این صورت هموزن بودن آنهـا شرط است، و اگر اندکی هم کمی و بیشی در وزن آنها باشد، این معامله، معاملة سودی خواهد بود.
و اگر یکی از انگشترها نگینه دارد و دومی بدون نگینه است، اگر انگشتر ساده نقرۀ بیشتری دارد، در این صورت این معامله جایز است. وگرنه این معامله، معاملۀ سودی و حرام خواهد بود.
به همین صورت اگر معامله از هر دو جانب تکمیل نگردید، بلکه یک جانب انگشتر را همان لحظه داد و جانب دوم گفت که من انگشتر را بعداً می دهم، این نیز معاملۀ سودی است.(۱)
ا................
(۱) و شکل آسان صحت معامله و اجتناب از سود در تمام صورت های بالا اینست که آنها انگشترهای خود را در مقابل پول به یکدیگر بفروشند.
ملاحظاتی در خصوص تحصیلات عالی زنان:
در اینجا فهرستی از مشکلاتی درج می گردد که در نتیجۀ تحصیلات عالی زنان با هدف مساوات جنسیتی و توانمندسازی اجتماعی زنان به وجود میآیند. (این مشکلات زمانى رخ نمیدهند که هدف از تحصیلات آموزش دینی یا فراگیری امور تبدیلشدن به مادرانی بهتر باشد.)
مشکل ۱: تحصیلات عالی زنان باعث کاهش شادی و رضایت از زندگی در میان زنان میشود.
مشکل ۲: تحصیلات عالی زنان تعداد زنان بی شوهر را افزایش میدهد؛ زیرا زنان تحصیلکرده عموماً ترجیح میدهند با مردانی تحصیلکردهتر و قدرتمندتر ازدواج کنند. اما تعداد اینگونه مردان محدود است، بنابراین زنان بیشتری برای گروه محدودی از مردان رقابت میکنند، که در نتیجه بسیاری از آن زنان بیشوهر خواهند ماند.
مشکل ۳: تحصیلات عالی زنان، جوانی و انرژی زنان را که میتوان آن را صرف ازدواج و فرزندآوری کرد، هدر میدهد. این کار ساختار طبیعی زندگی را که در فطرت انسانی قرار دارد مختل میکند. زمانی که از لحاظ ساختار طبیعی، زنان در اوج نیاز بیالوژیکی برای ازدواج هستند، بجای آن آنها مشغول دنبالهگردی مدرک تحصیلی هستند. این روند همچنین باعث افزایش زنا در اجتماع میشود.
مشکل ۴: تحصیلات عالی زنان به روابط محبتی در ازدواج آسیب میزند. محبت و عشق برای هر دو جنس نیاز به احساس آسیبپذیری و متکی بودن به شوهر از سوی زن دارد. اما فمینیزم زنان را به قوی بودن، مستقل بودن و زیر سؤال بردن اقتدار شوهر تشویق میکند. تحصیلات عالی زنان وسیلهای برای رسیدن به این اهداف است.
مشکل ۵: تحصیلات عالی زنان به کانون خانواده آسیب میزند. زنان تحصیلکرده به دنبالهگردی حرفه و شغل سوق داده میشوند. داشتن حرفه و شغل؛ نیازمند اشتیاق، رقابتجویی و سایر صفات ویژۀ مردانه است که انوثت/صفت زنبودن در زنان را تضعیف میکند، که در نتیجه، روابط محبتانه و عاشقانه در ازدواج را تضعیف میکند. همچنین این موضوع، تمرکز و پایبندی زنان در مورد همسر بودن و مادر بودن را کاهش میدهد که این باعث تضعیف کانون خانواده میشود.
مشکل ۶: تحصیلات عالی زنان اقتدار شوهر در خانه را تضعیف میکند. ازدواج نیازمند سلسلهمراتب است که در آن شوهر رئیس خانواده باشد. اگر زن موفقتر باشد و در مسیر شغلی و تحصیلی پیشرفت بیشتری دارد، احترام او به اقتدار شوهرش کاهش مییابد و جذابیت شوهرش برای او کم میشود. فمینیستها این را به حساب عدم اعتمادبهنفس شوهر میگذارند، اما در واقع این زن است که دچار ناامنی میشود و شوهر را تحت فشار میگذارد که «بیشتر تلاش کند» تا جایی که زن با خود حس/فکر میکند چرا با این آدم بیارزش ازدواج کردهام؟
مشکل ۷: تحصیلات عالی زنان باعث افزایش طلاق میشود. این مسئله نتیجهٔ منطقی مشکلات قبلی است. وقتی احساس جذابیت وجود نداشته باشد و زن فکر کند با مردی بیارزش زندگی میکند، میل به طلاق پیدا میکند. در دنیای مدرن، اکثر موارد تقاضاهای طلاق در محاکم/دادگاهها از سوی زنان مطرح میشود.
مشکل ۸: تحصیلات عالی زنان باعث افزایش بیعدالتی در جامعه میشود. زیرا با افزایش سطح تحصیلات زنان، فضای عمومی جامعه زنانه شده و امور اجتماعی بیشتری در دست زنان تحصیلکرده واگذار میشود. روانشناختی خوئی در زنان برای داشتن چنین مقامها سازگاری ندارد. اسلام این مسئله را با احکامی مانند: نیاز به دو شاهد زن در شهادت، ممنوعیت رهبری سیاسی برای زنان، تفکیک اختلاط زن و مرد، اجازه گرفتن برای خروج از خانه، و وجود مَحْرَم برای سفرهای طولانی زنان و غیره، تحت اداره قرار داده است.
مشکل ۹: تحصیلات عالی زنان باعث فروپاشی جامعه و تمدن میشود. زیرا تحصیلات عالی زنان منجر به پیدایش رهبران زن میشود، و نتیجۀ اینکار همان است که پیامبر اسلام صلیاللّٰهعلیهوسلم فرمودهاند:«هیچ ملتی که رهبریاش را زنی به عهده گیرد، رستگار نخواهد شد.»
تفاصیل این مباحث را می توان در ویدیدهای زیر دنباله کرد:
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
کانال علمی و عرفانی
در اینجا فهرستی از مشکلاتی درج می گردد که در نتیجۀ تحصیلات عالی زنان با هدف مساوات جنسیتی و توانمندسازی اجتماعی زنان به وجود میآیند. (این مشکلات زمانى رخ نمیدهند که هدف از تحصیلات آموزش دینی یا فراگیری امور تبدیلشدن به مادرانی بهتر باشد.)
مشکل ۱: تحصیلات عالی زنان باعث کاهش شادی و رضایت از زندگی در میان زنان میشود.
مشکل ۲: تحصیلات عالی زنان تعداد زنان بی شوهر را افزایش میدهد؛ زیرا زنان تحصیلکرده عموماً ترجیح میدهند با مردانی تحصیلکردهتر و قدرتمندتر ازدواج کنند. اما تعداد اینگونه مردان محدود است، بنابراین زنان بیشتری برای گروه محدودی از مردان رقابت میکنند، که در نتیجه بسیاری از آن زنان بیشوهر خواهند ماند.
مشکل ۳: تحصیلات عالی زنان، جوانی و انرژی زنان را که میتوان آن را صرف ازدواج و فرزندآوری کرد، هدر میدهد. این کار ساختار طبیعی زندگی را که در فطرت انسانی قرار دارد مختل میکند. زمانی که از لحاظ ساختار طبیعی، زنان در اوج نیاز بیالوژیکی برای ازدواج هستند، بجای آن آنها مشغول دنبالهگردی مدرک تحصیلی هستند. این روند همچنین باعث افزایش زنا در اجتماع میشود.
مشکل ۴: تحصیلات عالی زنان به روابط محبتی در ازدواج آسیب میزند. محبت و عشق برای هر دو جنس نیاز به احساس آسیبپذیری و متکی بودن به شوهر از سوی زن دارد. اما فمینیزم زنان را به قوی بودن، مستقل بودن و زیر سؤال بردن اقتدار شوهر تشویق میکند. تحصیلات عالی زنان وسیلهای برای رسیدن به این اهداف است.
مشکل ۵: تحصیلات عالی زنان به کانون خانواده آسیب میزند. زنان تحصیلکرده به دنبالهگردی حرفه و شغل سوق داده میشوند. داشتن حرفه و شغل؛ نیازمند اشتیاق، رقابتجویی و سایر صفات ویژۀ مردانه است که انوثت/صفت زنبودن در زنان را تضعیف میکند، که در نتیجه، روابط محبتانه و عاشقانه در ازدواج را تضعیف میکند. همچنین این موضوع، تمرکز و پایبندی زنان در مورد همسر بودن و مادر بودن را کاهش میدهد که این باعث تضعیف کانون خانواده میشود.
مشکل ۶: تحصیلات عالی زنان اقتدار شوهر در خانه را تضعیف میکند. ازدواج نیازمند سلسلهمراتب است که در آن شوهر رئیس خانواده باشد. اگر زن موفقتر باشد و در مسیر شغلی و تحصیلی پیشرفت بیشتری دارد، احترام او به اقتدار شوهرش کاهش مییابد و جذابیت شوهرش برای او کم میشود. فمینیستها این را به حساب عدم اعتمادبهنفس شوهر میگذارند، اما در واقع این زن است که دچار ناامنی میشود و شوهر را تحت فشار میگذارد که «بیشتر تلاش کند» تا جایی که زن با خود حس/فکر میکند چرا با این آدم بیارزش ازدواج کردهام؟
مشکل ۷: تحصیلات عالی زنان باعث افزایش طلاق میشود. این مسئله نتیجهٔ منطقی مشکلات قبلی است. وقتی احساس جذابیت وجود نداشته باشد و زن فکر کند با مردی بیارزش زندگی میکند، میل به طلاق پیدا میکند. در دنیای مدرن، اکثر موارد تقاضاهای طلاق در محاکم/دادگاهها از سوی زنان مطرح میشود.
مشکل ۸: تحصیلات عالی زنان باعث افزایش بیعدالتی در جامعه میشود. زیرا با افزایش سطح تحصیلات زنان، فضای عمومی جامعه زنانه شده و امور اجتماعی بیشتری در دست زنان تحصیلکرده واگذار میشود. روانشناختی خوئی در زنان برای داشتن چنین مقامها سازگاری ندارد. اسلام این مسئله را با احکامی مانند: نیاز به دو شاهد زن در شهادت، ممنوعیت رهبری سیاسی برای زنان، تفکیک اختلاط زن و مرد، اجازه گرفتن برای خروج از خانه، و وجود مَحْرَم برای سفرهای طولانی زنان و غیره، تحت اداره قرار داده است.
مشکل ۹: تحصیلات عالی زنان باعث فروپاشی جامعه و تمدن میشود. زیرا تحصیلات عالی زنان منجر به پیدایش رهبران زن میشود، و نتیجۀ اینکار همان است که پیامبر اسلام صلیاللّٰهعلیهوسلم فرمودهاند:«هیچ ملتی که رهبریاش را زنی به عهده گیرد، رستگار نخواهد شد.»
تفاصیل این مباحث را می توان در ویدیدهای زیر دنباله کرد:
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
کانال علمی و عرفانی
﴿ کتاب البیع - ۳۲ -﴾
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۵ -:
مسائل خرید و فروش طلا و نقره و اشیائیکه از آنها ساخته شده است (۳)
مسئله ۷: در مسائلی که تکمیل خرید و فروش در همان مجلس شرط است، معنایش این است که خریدار و فروشنده قبل از جدا شدن از هم معامله را به پایان برسانند و بر جنس خود قبضه نمایند. و اگر یکی از آندو از دیگری جدا شد و آنگاه معامله را تکمیل نمود، اینگونه معامله و بیع اعتباری ندارد، و اینکار نیز معاملۀ سودی می باشد.
به طور مثال شما در مقابل ده سکة نقره از زرگر، نقره یا طلا یا چیزی ساخته شده از طلا یا نقره را خریدید، در این صورت بر شما لازم است که سکه های نقره را در همانوقت به او بدهید و بر زرگر لازم است تا شی خریده شدۀ شما را در همان وقت به شما بدهد.
و اگر زرگر نقره ... را همراه خود نداشت و به شما گفت که اکنون آن را از فلان جا برای تان می آورم، اینکار جایز نیست، بلکه بر زرگر لازم است تا نقره ... را در همانجا بطلبد و تا زمانی که نقره ... نیامده است خریدار نیز از آنجا بر نخیزد و نه زرگر را بگذارد از وی جدا شود.
و اگر زرگر به وی گفت که همراه من بیا، من نقره ... را از خانه ام به تو می دهم، بر خریدار لازم است تا هرجائی که زرگر می رود همراهش باشد.
اگر زرگر داخل خانه رفت و خریدار بیرون خانه ایستاد و به اینگونه زرگر از خریدار جدا شد، این صورت معامله گناه است و این بیع ناجایز می باشد. اکنون هر دو از سر نو معامله کنند.
مسئله ۸: اگر کسی پولی {مثلاً پول افغانی} را در مقابل پول {کشورِ} دیگری خرید و فروش نمود، حکم آن است که قبضۀ هر دو جانب بر پول ها در این صورت تبادله لازم نمی باشد، بلکه قبضۀ فقط یک طرف معامله نیز کافی خواهد بود.
به طور مثال شما پول خود را در همان مجلس دادید، ولی جانب مقابل پول {کشورِ} دیگر را کمی بعد به شما داد، و یا اینکه او پول دیگر را در همان وقت به شما تسلیم نمود، لیکن شما بعداً به او پول خود را دادید، این صورت های معامله جایز است.(۱)
مسئله ۹: اگر کسی در مقابل سکۀ طلای خود، نقره خریداری می کرد، در این صورت قبضۀ هر دو جانب در همان مجلس بر ایشان واجب است.
مسئله ۱۰: اگر کسی چیزی ساخته شده از طلا یا نقره را در مقال سکۀ طلا یا نقره خریداری نموده شرط گذاشت که از یک تا سه روز، مهلت دارم که آن را بگیرم یا مسترد کنم، این معامله جایز نیست. نباید در این گونه خرید و فروش چنین شرطی گذاشت.
ا...................
(۱) لَوْ بَاعَ الْفُلُوسَ بِالْفُلُوسِ أَوْ بِالدَّرَاهِمِ أَوْ بِالدَّنَانِيرِ فَنَقَدَ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَرِ جَازَ، وَإِنْ افْتَرَقَا لَا عَنْ قَبْضِ أَحَدِهِمَا جَازَ. البحرالرائق:
وَإِنْ اسْتَقْرَضَ الْفُلُوسَ مِنْ رَجُلٍ وَدَفَعَ إلَيْهِ قَبْلَ الِافْتِرَاقِ أَوْ بَعْدَهُ فَهُوَ جَائِزٌ إذَا كَانَ قَدْ قَبَضَ الدَّرَاهِمَ فِي الْمَجْلِسِ وَكَذَلِكَ لَوْ افْتَرَقَا بَعْدَ قَبْضِ الْفُلُوسِ قَبْلَ قَبْضِ الدَّرَاهِمِ كَذَا فِي الْمَبْسُوطِ.
عالمگیری: ۱۲۰/۴ و رد المختار: ۲۸۴/۴
چنانکه در مسئلۀ بالا درج شد، تبادله پول کشورهای مختلف با کمی و بیشی یا عدم قبض یک جانب در همان نشست، جایز است.
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۵ -:
مسائل خرید و فروش طلا و نقره و اشیائیکه از آنها ساخته شده است (۳)
مسئله ۷: در مسائلی که تکمیل خرید و فروش در همان مجلس شرط است، معنایش این است که خریدار و فروشنده قبل از جدا شدن از هم معامله را به پایان برسانند و بر جنس خود قبضه نمایند. و اگر یکی از آندو از دیگری جدا شد و آنگاه معامله را تکمیل نمود، اینگونه معامله و بیع اعتباری ندارد، و اینکار نیز معاملۀ سودی می باشد.
به طور مثال شما در مقابل ده سکة نقره از زرگر، نقره یا طلا یا چیزی ساخته شده از طلا یا نقره را خریدید، در این صورت بر شما لازم است که سکه های نقره را در همانوقت به او بدهید و بر زرگر لازم است تا شی خریده شدۀ شما را در همان وقت به شما بدهد.
و اگر زرگر نقره ... را همراه خود نداشت و به شما گفت که اکنون آن را از فلان جا برای تان می آورم، اینکار جایز نیست، بلکه بر زرگر لازم است تا نقره ... را در همانجا بطلبد و تا زمانی که نقره ... نیامده است خریدار نیز از آنجا بر نخیزد و نه زرگر را بگذارد از وی جدا شود.
و اگر زرگر به وی گفت که همراه من بیا، من نقره ... را از خانه ام به تو می دهم، بر خریدار لازم است تا هرجائی که زرگر می رود همراهش باشد.
اگر زرگر داخل خانه رفت و خریدار بیرون خانه ایستاد و به اینگونه زرگر از خریدار جدا شد، این صورت معامله گناه است و این بیع ناجایز می باشد. اکنون هر دو از سر نو معامله کنند.
مسئله ۸: اگر کسی پولی {مثلاً پول افغانی} را در مقابل پول {کشورِ} دیگری خرید و فروش نمود، حکم آن است که قبضۀ هر دو جانب بر پول ها در این صورت تبادله لازم نمی باشد، بلکه قبضۀ فقط یک طرف معامله نیز کافی خواهد بود.
به طور مثال شما پول خود را در همان مجلس دادید، ولی جانب مقابل پول {کشورِ} دیگر را کمی بعد به شما داد، و یا اینکه او پول دیگر را در همان وقت به شما تسلیم نمود، لیکن شما بعداً به او پول خود را دادید، این صورت های معامله جایز است.(۱)
مسئله ۹: اگر کسی در مقابل سکۀ طلای خود، نقره خریداری می کرد، در این صورت قبضۀ هر دو جانب در همان مجلس بر ایشان واجب است.
مسئله ۱۰: اگر کسی چیزی ساخته شده از طلا یا نقره را در مقال سکۀ طلا یا نقره خریداری نموده شرط گذاشت که از یک تا سه روز، مهلت دارم که آن را بگیرم یا مسترد کنم، این معامله جایز نیست. نباید در این گونه خرید و فروش چنین شرطی گذاشت.
ا...................
(۱) لَوْ بَاعَ الْفُلُوسَ بِالْفُلُوسِ أَوْ بِالدَّرَاهِمِ أَوْ بِالدَّنَانِيرِ فَنَقَدَ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَرِ جَازَ، وَإِنْ افْتَرَقَا لَا عَنْ قَبْضِ أَحَدِهِمَا جَازَ. البحرالرائق:
وَإِنْ اسْتَقْرَضَ الْفُلُوسَ مِنْ رَجُلٍ وَدَفَعَ إلَيْهِ قَبْلَ الِافْتِرَاقِ أَوْ بَعْدَهُ فَهُوَ جَائِزٌ إذَا كَانَ قَدْ قَبَضَ الدَّرَاهِمَ فِي الْمَجْلِسِ وَكَذَلِكَ لَوْ افْتَرَقَا بَعْدَ قَبْضِ الْفُلُوسِ قَبْلَ قَبْضِ الدَّرَاهِمِ كَذَا فِي الْمَبْسُوطِ.
عالمگیری: ۱۲۰/۴ و رد المختار: ۲۸۴/۴
چنانکه در مسئلۀ بالا درج شد، تبادله پول کشورهای مختلف با کمی و بیشی یا عدم قبض یک جانب در همان نشست، جایز است.
🌲﴿ کتاب البیع - ۳۳ -﴾🌲
مسائل ن، مرغ، سبزیجات، نمک و امثال آنها ...
اگر کسی می خواست که یکی از این گونه اشیاء و اجناس را در مقابل همانگونه شی و جنس تبادله یا خرید و فروش کند، مثلاً گندم بدهد و در مقابل آن گندم بگیرد، یا برنج داده در مقابل برنج بگیرد، یا آرد داده در مقابل آرد بگیرد، و یا چیزی امثال آنها را داده در مقابل آن، همان جنس را بگیرد، خلاصه اینکه جنس تحت معامله از هر دو جانب یکی باشد، در این صورت واجب است که دو امر باید مراعات گردد:
یکی اینکه وزن جنس مورد معامله از هر دو جانب با هم برابر باشد و حتی اندکی نیز کم و بیش نباشد، در غیر آن این معامله، معاملۀ سودی خواهد گردید.
و دوم اینکه هر دو جانب، در همانوقت بر جنس معامله شدۀ خود قبضه کنند. و اگر قبضه نکردند، پس لازم است که حد اقل هر دو جانب {آن جنس، مثلاً}گندم خود را وزن نموده جداگانه بگذارند.
مثلا یک جانب گندم خود را وزن نموده جداگانه نهاده به جانب مقابل بگوید که این گندم ترا گذاشتم، هر وقت دلت شد آن را ببر، و به همین صورت جانب مقابل نیز گندم خود را وزن نموده جداگانه بگذارد و به شخص اول بگوید که این گندم تو را جدا گذاشتم، هر وقتی که دلت شد آن را بردار و ببر.
و اگر اینکار را هم انجام ندادند و از یکدیگر جدا شدند، مرتکب گناه سود می باشند.
مسئله ۲: اگر کسی می خواست گندم خراب خود را در مقابل گندم خوب تبادله کند، یا آرد خراب را داده آرد خوب بگیرد، و هیچ کسی برابر با وزن آن تبادله نمی کند، راه حل اجتناب از سود در این صورت اینست که این گندم یا آرد و غیرۀ خود را در مقابل پول بفروشد، مثلاً به طرف مقابل بگوید که این مقدار آرد را در مقابل صد روپیه به تو فروختم، و چون او پذیرفت، سپس در مقابل آن صد روپیه، گندم یا آرد خوب بخرد. اینکار جایز می باشد.
مسئله ۳: و اگر اشیائی که به وزن فروخته می شوند، در هنگام تبادله و خرید و فروش از یک جنس نباشند، به طور مثال کسی گندم داده برنج گرفت، یا گندم داده در مقابل آن جو یا نخود یا جواری یا نمک یا گوشت یا سبزی یا چیزی امثال آنها را گرفت، خلاصه آنکه جنس تحت معامله از دو طرف مختلف بود، در این صورت برابر بودن وزن هر دو جنس واجب نمی باشد، و جایز است که شخص ده کیلو گندم داده صد کیلو برنج بگیرد یا دو کیلو. البته شرط دوم هنوز هم در اینجا واجب است و آن اینکه هر دو جانب در همان مجلس بر اجناس خود قبضه کنند، یا حد اقل جنس های زیر تبادله را علیحده نموده جداگانه بگذارند، و اگر چنین نکردند مرتکب گناه سود خواهند بود.
مسئله ۴: اگر کسی مثلاً مقداری سبزی را از سبزی فروش در مقابل یک کیلو نخود خرید و سپس
به خاطر نخود آوردن، داخل خانه رفت و از سبزی فروش جدا شد، این معامله اکنون ناجایز و حرام می گردد. اکنون از سر نو معامله کنند.
مسائل ن، مرغ، سبزیجات، نمک و امثال آنها ...
اگر کسی می خواست که یکی از این گونه اشیاء و اجناس را در مقابل همانگونه شی و جنس تبادله یا خرید و فروش کند، مثلاً گندم بدهد و در مقابل آن گندم بگیرد، یا برنج داده در مقابل برنج بگیرد، یا آرد داده در مقابل آرد بگیرد، و یا چیزی امثال آنها را داده در مقابل آن، همان جنس را بگیرد، خلاصه اینکه جنس تحت معامله از هر دو جانب یکی باشد، در این صورت واجب است که دو امر باید مراعات گردد:
یکی اینکه وزن جنس مورد معامله از هر دو جانب با هم برابر باشد و حتی اندکی نیز کم و بیش نباشد، در غیر آن این معامله، معاملۀ سودی خواهد گردید.
و دوم اینکه هر دو جانب، در همانوقت بر جنس معامله شدۀ خود قبضه کنند. و اگر قبضه نکردند، پس لازم است که حد اقل هر دو جانب {آن جنس، مثلاً}گندم خود را وزن نموده جداگانه بگذارند.
مثلا یک جانب گندم خود را وزن نموده جداگانه نهاده به جانب مقابل بگوید که این گندم ترا گذاشتم، هر وقت دلت شد آن را ببر، و به همین صورت جانب مقابل نیز گندم خود را وزن نموده جداگانه بگذارد و به شخص اول بگوید که این گندم تو را جدا گذاشتم، هر وقتی که دلت شد آن را بردار و ببر.
و اگر اینکار را هم انجام ندادند و از یکدیگر جدا شدند، مرتکب گناه سود می باشند.
مسئله ۲: اگر کسی می خواست گندم خراب خود را در مقابل گندم خوب تبادله کند، یا آرد خراب را داده آرد خوب بگیرد، و هیچ کسی برابر با وزن آن تبادله نمی کند، راه حل اجتناب از سود در این صورت اینست که این گندم یا آرد و غیرۀ خود را در مقابل پول بفروشد، مثلاً به طرف مقابل بگوید که این مقدار آرد را در مقابل صد روپیه به تو فروختم، و چون او پذیرفت، سپس در مقابل آن صد روپیه، گندم یا آرد خوب بخرد. اینکار جایز می باشد.
مسئله ۳: و اگر اشیائی که به وزن فروخته می شوند، در هنگام تبادله و خرید و فروش از یک جنس نباشند، به طور مثال کسی گندم داده برنج گرفت، یا گندم داده در مقابل آن جو یا نخود یا جواری یا نمک یا گوشت یا سبزی یا چیزی امثال آنها را گرفت، خلاصه آنکه جنس تحت معامله از دو طرف مختلف بود، در این صورت برابر بودن وزن هر دو جنس واجب نمی باشد، و جایز است که شخص ده کیلو گندم داده صد کیلو برنج بگیرد یا دو کیلو. البته شرط دوم هنوز هم در اینجا واجب است و آن اینکه هر دو جانب در همان مجلس بر اجناس خود قبضه کنند، یا حد اقل جنس های زیر تبادله را علیحده نموده جداگانه بگذارند، و اگر چنین نکردند مرتکب گناه سود خواهند بود.
مسئله ۴: اگر کسی مثلاً مقداری سبزی را از سبزی فروش در مقابل یک کیلو نخود خرید و سپس
به خاطر نخود آوردن، داخل خانه رفت و از سبزی فروش جدا شد، این معامله اکنون ناجایز و حرام می گردد. اکنون از سر نو معامله کنند.
❤️﴿ کتاب البیع - ۳۵ -﴾❤️
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۸ -:
مسائل آن اشیائیکه به وزن خرید و فروش میشود (۳)
مسئله ۹: اگر کسی گوشت گاو را به شخص دیگری داده از او در مقابل آن گوشت گوسفند گرفت، در این صورت هموزن بودن گوشت ها واجب نیست و کمی و بیشی در آنها جایز است، اما قبضه در همان مجلس هنوز هم لازم می باشد.(۱)
مسئله ۱۰: اگر کسی ظرف مسی خود را در مقابل ظرف مسی دیگری تبدیل نمود، در ایـن صورت برابر بودن هر دو ظرف در وزن و قبضه بر آنها در همان مجلس شرط است، زیرا هر دو ظرف مسی می باشند، بنابرین از یک جنس محسوب می گردند. به همین گونه اگر هر دو ظرف مسی در وزن برابر یکدیگر باشند، ولی در همان مجلس قبضه صورت نگرفت، این صورت نیز معاملۀ سودی می باشد.
البته اگر از یک جانب ظرف مسی باشد و از جانب دیگر ظرف آهنی یا برنجی و غیره ... در این صورت کمی و بیشی در وزن جایز است، اما قبضۀ دست به دست در همان مجلس هنوز هم شرط می باشد.
مسئله ۱۱: اگر کسی از شخص دیگری مثلاً یک کیلو گندم قرض گرفت و سپس به او گفت، من گندم ندارم، لیکن در عوض آن دو کیلو نخود به تو می دهم، این گونه معامله جایز نیست، زیرا گندم اینجا در مقابل نخود تبادله می گردد، و در چنین تبادله ای، اجناس دست به دست در همان مجلس معامله باید قبضه گردد و نباید چیزی بر هیچ کدام باقی بماند.
البته اگر چنین ضرورتی پیش آمد، راه حل آن این است که گندم را به قرض بگیرد، لیکن در آن وقت نگوید که در عوض آن به تو نخود می دهم، بلکه آن را برده بعداً در وقت دیگری نخود را آورده به او بدهد که این نخود را در مقابل آن گندمت بگیر، این صورت معامله جایز است.
مسئله ۱۲: در تمامی مسائل فوق این شرط است که معامله در همانجا تکمیل گردد و قبضه بر آنها در همان مجلس صورت گیرد، یا حد اقل هر دو جنس زیر معامله در همان مجلس به طور جداگانه نهاده شود. اگر چنین نکردند، معامله، معاملۀ سودی خواهد بود.
ا.................
(۱) و اگر گوشت گاو را داده در مقابل آن گوشت گاومیش گرفت، یا گوشت گوسفند را داده در مقابل آن گوشت بز گرفت، در این صورت هموزن بودن هر دو گوشت شرط است، و کمی و بیشی در یکی آنها جایز نیست.
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۸ -:
مسائل آن اشیائیکه به وزن خرید و فروش میشود (۳)
مسئله ۹: اگر کسی گوشت گاو را به شخص دیگری داده از او در مقابل آن گوشت گوسفند گرفت، در این صورت هموزن بودن گوشت ها واجب نیست و کمی و بیشی در آنها جایز است، اما قبضه در همان مجلس هنوز هم لازم می باشد.(۱)
مسئله ۱۰: اگر کسی ظرف مسی خود را در مقابل ظرف مسی دیگری تبدیل نمود، در ایـن صورت برابر بودن هر دو ظرف در وزن و قبضه بر آنها در همان مجلس شرط است، زیرا هر دو ظرف مسی می باشند، بنابرین از یک جنس محسوب می گردند. به همین گونه اگر هر دو ظرف مسی در وزن برابر یکدیگر باشند، ولی در همان مجلس قبضه صورت نگرفت، این صورت نیز معاملۀ سودی می باشد.
البته اگر از یک جانب ظرف مسی باشد و از جانب دیگر ظرف آهنی یا برنجی و غیره ... در این صورت کمی و بیشی در وزن جایز است، اما قبضۀ دست به دست در همان مجلس هنوز هم شرط می باشد.
مسئله ۱۱: اگر کسی از شخص دیگری مثلاً یک کیلو گندم قرض گرفت و سپس به او گفت، من گندم ندارم، لیکن در عوض آن دو کیلو نخود به تو می دهم، این گونه معامله جایز نیست، زیرا گندم اینجا در مقابل نخود تبادله می گردد، و در چنین تبادله ای، اجناس دست به دست در همان مجلس معامله باید قبضه گردد و نباید چیزی بر هیچ کدام باقی بماند.
البته اگر چنین ضرورتی پیش آمد، راه حل آن این است که گندم را به قرض بگیرد، لیکن در آن وقت نگوید که در عوض آن به تو نخود می دهم، بلکه آن را برده بعداً در وقت دیگری نخود را آورده به او بدهد که این نخود را در مقابل آن گندمت بگیر، این صورت معامله جایز است.
مسئله ۱۲: در تمامی مسائل فوق این شرط است که معامله در همانجا تکمیل گردد و قبضه بر آنها در همان مجلس صورت گیرد، یا حد اقل هر دو جنس زیر معامله در همان مجلس به طور جداگانه نهاده شود. اگر چنین نکردند، معامله، معاملۀ سودی خواهد بود.
ا.................
(۱) و اگر گوشت گاو را داده در مقابل آن گوشت گاومیش گرفت، یا گوشت گوسفند را داده در مقابل آن گوشت بز گرفت، در این صورت هموزن بودن هر دو گوشت شرط است، و کمی و بیشی در یکی آنها جایز نیست.
🌲﴿ کتاب البیع - ۳۶ -﴾🌲
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۹ -:
مسائل آن اشیائیکه به اندازه یا عدد خرید و فروش میشوند
مسئله ۱: اشیائی که نه به وزن، بلکه به اندازه {گز و متر} یا به شمار {عدد} خرید و فروش می شوند،
حکم آنها اینست که اگر چیزی از یک جنس را در مقابل چیزی از همان جنس تبادله می کنید، مثلاً اناری را داده انار دیگری را گرفتید، یا نارنجی را داده نارنج دیگری را گرفتید، یا تکه ای را داده، تکۀ دیگری از همان نوع گرفتید، در این صورت برابری آنها شرط نمی باشد، بلکه کمی و بیشی در آنها جایزاست، لیکن واجب است تا داد و گرفت {قبضه} در همان مجلس تکمیل گردد.
و اگر یک جانب یک جنس را دارد و جانب دیگر جنس مختلف از آن را، مثلاً یک جانب انار داده از جانب دیگر نارنج می گیرد، یا گندم داده انار می گیرد، یا تکۀ اعلی را داده تکۀ کم ارزش می گیرد، در این صورت اینکار جایز بوده و اکنون نه واجب است تا هر دو جنس برابر باشند، و نه واجب است که داد و گرفت {قبضه} در همان مجلس و همان وقت انجام گیرد.
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۹ -:
مسائل آن اشیائیکه به اندازه یا عدد خرید و فروش میشوند
مسئله ۱: اشیائی که نه به وزن، بلکه به اندازه {گز و متر} یا به شمار {عدد} خرید و فروش می شوند،
حکم آنها اینست که اگر چیزی از یک جنس را در مقابل چیزی از همان جنس تبادله می کنید، مثلاً اناری را داده انار دیگری را گرفتید، یا نارنجی را داده نارنج دیگری را گرفتید، یا تکه ای را داده، تکۀ دیگری از همان نوع گرفتید، در این صورت برابری آنها شرط نمی باشد، بلکه کمی و بیشی در آنها جایزاست، لیکن واجب است تا داد و گرفت {قبضه} در همان مجلس تکمیل گردد.
و اگر یک جانب یک جنس را دارد و جانب دیگر جنس مختلف از آن را، مثلاً یک جانب انار داده از جانب دیگر نارنج می گیرد، یا گندم داده انار می گیرد، یا تکۀ اعلی را داده تکۀ کم ارزش می گیرد، در این صورت اینکار جایز بوده و اکنون نه واجب است تا هر دو جنس برابر باشند، و نه واجب است که داد و گرفت {قبضه} در همان مجلس و همان وقت انجام گیرد.