The Catcher in the Rye
سقوطِ فایتون © The Fall of Phaeton, 1910. by Odilon Redon
فایتون پسر خدای خورشید (هلیوس) بود. او همیشه بین مردم به خاطر اینکه پدرش یک خداست، به خودش میبالید. اما چون اطرافیان حرفش را باور نمیکردند، تصمیم گرفت خودش ثابت کند.
او به سراغ پدرش رفت و از او خواست یک آرزو را برآورده کند. هلیوس هم سوگند خورد که هرچه بخواهد برآورده خواهد کرد. فایتون خواستهای خطرناک داشت: رانندگی ارابهی خورشید که هر روز از شرق تا غرب آسمان را طی میکرد.
هلیوس هشدار داد که این کار از توان هرکسی خارج است: اسبها وحشیاند، مسیر پر از خطر است (صورتهای فلکی، هیولاها، آتش و درهها)، و حتی خود او (هلیوس) به سختی مهارش میکند. اما چون قسم خورده بود، نمیتوانست پس بگیرد.
فایتون بر ارابه نشست. به محض حرکت، توان کنترل اسبها را نداشت. ارابه یا خیلی پایین میآمد و زمین را میسوزاند (به گفتهی اسطوره، همین باعث شکلگیری صحراها و سیاهی پوست مردم آفریقا شد) یا خیلی بالا میرفت و آسمان را تهدید به آتشزدن میکرد.
زمین، نیمسوز و در آستانه نابودی بود. زئوس برای جلوگیری از فاجعه، با صاعقه او را زد. فایتون از آسمان سقوط کرد و در رودخانهی اریدانوس (Eridanus) افتاد و مُرد.
خواهرانش بر مرگ او گریستند و طبق روایت، تبدیل به درختان صنوبر شدند و اشکهایشان به کهربا بدل شد.
این اسطوره معمولاً بهعنوان هشداری دربارهی غرور، جاهطلبی بیجا و نافرمانی از محدودیتها تفسیر میشود.
فایتون نماد کسی است که میخواهد چیزی فراتر از توانش را ثابت کند، اما به خاطر غرور، هم خودش نابود میشود و هم دیگران را به خطر میاندازد.
نقاشی رو دیدم، یاد بارون هارکونن توی «تلماسه» افتادم.
- The Giant, 1975. by Julio Larraz
- Dune: Part Two (2024), dir. Denis Villeneuve
- The Giant, 1975. by Julio Larraz
- Dune: Part Two (2024), dir. Denis Villeneuve
2
تصویر اول: گرتا گاربو، یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ هالیوود، در ۵۷ سالگی وارد میلان میشه.
تصویر دوم: [تکهای از کتاب «فانوس خیال»، خودزندگینامهی اینگمار برگمان، ترجمهی مسعود فراستی و مهوش تابش، ص ۲۶۵]
The magic lantern, 1987. Book by Ingmar Bergman
Milan, Italy, 12th February 1962, Greta Garbo.
تصویر دوم: [تکهای از کتاب «فانوس خیال»، خودزندگینامهی اینگمار برگمان، ترجمهی مسعود فراستی و مهوش تابش، ص ۲۶۵]
The magic lantern, 1987. Book by Ingmar Bergman
Milan, Italy, 12th February 1962, Greta Garbo.
The Catcher in the Rye
تصویر اول: گرتا گاربو، یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ هالیوود، در ۵۷ سالگی وارد میلان میشه. تصویر دوم: [تکهای از کتاب «فانوس خیال»، خودزندگینامهی اینگمار برگمان، ترجمهی مسعود فراستی و مهوش تابش، ص ۲۶۵] The magic lantern, 1987. Book by Ingmar Bergman…
برگمان و دهانِ زشتِ گاربو
سال ۱۹۶۲، زمانی که گرتا گاربو، بازیگر سوئدی، ۵۷ ساله بود، به دیدار کارگردان هموطنش اینگمار برگمان میره.
برگمان وسوسه شده بود که توی فیلم بعدیش (سکوت) نقش کوتاهی به گاربو بده.
اما ظاهرا با دیدن چین و چروکهای اطراف دهن گاربو نظرش عوض شده بود. (همون تصویری که از کتابش فرستادم)
یکی از دوستان روزنامهنگار گاربو در مورد این قضیه میگه برگمان بعدها برای مطمئنشدن از چیزی که دیده، با جزئیات به چندین فیلم گاربو نگاه کرد که درنهابت به این تیجه رسیده بود: چیزی خندهدار در مورد دهان گاربو وجود داشت. همه گاربو را الهی، با فرمی بینقص، زنی که زیباییاش بیعیب و نقص بود و غیره توصیف کردهاند...
گاربو که از ملاقاتش با برگمان لذت برده بود، زمانی که نوشتهی برگمان در مورد اون ملاقات رو خوند، دلشکسته شد. و زمانی که همون دوست روزنامهنگارش در مورد حرفهای برگمان ازش پرسید، جواب داده بود: «بیخیال! مهم نیست، هرجور دلش میخواد بذار فکر کنه.» در نهایت، گاربو دوستدار فیلمهای برگمان بود و اونو ستایش میکرد.
سال ۱۹۶۲، زمانی که گرتا گاربو، بازیگر سوئدی، ۵۷ ساله بود، به دیدار کارگردان هموطنش اینگمار برگمان میره.
برگمان وسوسه شده بود که توی فیلم بعدیش (سکوت) نقش کوتاهی به گاربو بده.
اما ظاهرا با دیدن چین و چروکهای اطراف دهن گاربو نظرش عوض شده بود. (همون تصویری که از کتابش فرستادم)
یکی از دوستان روزنامهنگار گاربو در مورد این قضیه میگه برگمان بعدها برای مطمئنشدن از چیزی که دیده، با جزئیات به چندین فیلم گاربو نگاه کرد که درنهابت به این تیجه رسیده بود: چیزی خندهدار در مورد دهان گاربو وجود داشت. همه گاربو را الهی، با فرمی بینقص، زنی که زیباییاش بیعیب و نقص بود و غیره توصیف کردهاند...
گاربو که از ملاقاتش با برگمان لذت برده بود، زمانی که نوشتهی برگمان در مورد اون ملاقات رو خوند، دلشکسته شد. و زمانی که همون دوست روزنامهنگارش در مورد حرفهای برگمان ازش پرسید، جواب داده بود: «بیخیال! مهم نیست، هرجور دلش میخواد بذار فکر کنه.» در نهایت، گاربو دوستدار فیلمهای برگمان بود و اونو ستایش میکرد.
تندیس "Herm" (هِرم) نوعی مجسمه در یونان و روم باستان بود به شکل یک ستون چهارگوش (معمولاً شبیه پایهای عمودی). در بالای ستون، سری از هرمس (خدای پیامرسان در اساطیر یونانی) قرار داشت. بعدها گاهی سر خدایان دیگه، قهرمانان یا حتی افراد مشهور رو هم روش میساختن. معمولاً روی بخش جلویی ستون هم نقش برجستهای از اندام تناسلی مردانه میذاشتن (به عنوان نماد باروری و قدرت). اول به عنوان نشان راه و مرز استفاده میشد (مثل سنگنشان یا تابلو جادهای). همزمان جنبهی محافظتکننده داشت؛ یعنی باور داشتن که وجود هرمس/هرم از مکانها و رهگذران در برابر ارواح بد محافظت میکنه. در خانهها، ورزشگاهها و میدانهای شهر هم گذاشته میشدن، هم برای تزئین و هم برای جنبهی آیینی. در اصل میشه گفت هرم یک نماد مذهبی-آیینی بوده.
روی بخش جلویی ستون، نوشتههایی به زبان یونانی باستان حک میشده. معمولا شامل وقفنامه، نام اهداکننده یا متن آیینی. مثلا: فلان شخص، پسر فلانی، این هرم را برپا کرد، به افتخار هرمسِ مقدس. باشد که این مکان را پاس دارد و از رهگذران و خانهها محافظت کند. این کار را با هزینهی خود انجام داد، تا یادگار نیکو و نشانهی پارسایی باشد.
روی بخش جلویی ستون، نوشتههایی به زبان یونانی باستان حک میشده. معمولا شامل وقفنامه، نام اهداکننده یا متن آیینی. مثلا: فلان شخص، پسر فلانی، این هرم را برپا کرد، به افتخار هرمسِ مقدس. باشد که این مکان را پاس دارد و از رهگذران و خانهها محافظت کند. این کار را با هزینهی خود انجام داد، تا یادگار نیکو و نشانهی پارسایی باشد.
زمانی که هنرمندان میدان مبارزه رو به تصویر میکشیدن (مثل زاویهی دیدِ تماشاگران اون مبارزه)، ادموند لیتون صحنهای در حاشیه رو نشون میده؛ همسر نگرانِ گلادیاتور که مضطربانه گردنبندش رو گرفته و مبارزه رو تماشا نمیکنه.
© The Gladiator’s Wife, 1884. by Edmund Leighton
© The Gladiator’s Wife, 1884. by Edmund Leighton
The Catcher in the Rye
© Rembrandt - A Woman bathing in a Stream (Hendrickje Stoffels), 1655.
© Girl Lifting Her Chemise, 1893. by Félix Vallotton
1
در چه حدی اطلاعات اقتصادی و سیاسی دارید؟ مثلا در مورد تورم، مالیات، سیستمهای حکومتی، رسانه و... یعنی شناخت مسائلی از سیستمی که دارید توش زندگی میکنید و روی زندگیتون تاثیر مستقیم/غیرمستقیم داره.
Anonymous Poll
23%
تقریبا هیچی
62%
اطلاعات کلی و کم
15%
زیاد و تخصصی
کارخانههای پنبهی ارکرایت در شب
[سرمایهسالاری متاخر و فرجام خواب، جاناتان کرری، ترجمهی رسول قنبری]
© Arkwright's Cotton Mills by Night, 1782. by Joseph Wright
عجیببودن نقاشی ناشی از حضور کمرنگ اما به وضوح زشتمنظرِ شش هفت ساختمان آجری در حومهی جنگلی غیرمسکونی است... آنچه بیننده را بیشتر آزار میدهد، بغرنجی حسی شبانه است که در آن، نور کامل ماه در آسمانی پوشیده از ابر با نورِ ساتعشده از پنجرههای کوچک کارخانههای نساجی همراه است. روشنایی مصنوعیِ کارخانهها، استقرار عقلانی شدهی رابطهی انتزاعی میان زمان و کار را بیان میکند که از موقعیتهای چرخهای حرکات ماه و خورشید جدا شده است. تازگی کارخانههای آرکرایت، امتیاز مکانیکی آنها نیست. بلکه نوعی مفهومسازی مجدد و بنیادین رابطهی کار و زمان است: ایدهی عملیات مولدی که متوقف نمیشود و کاری سودآور که میتواند بهصورت ۲۴.۷ فعالیت کند. در موقعیت خاصی که در نقاشی نشان داده شده است، نیروهای کار انسانی که شامل بیشمار کودک نیز میشوند، روی دستگاهها در شیفتهای پیوستهی دوازدهساعته به کار گماشته شدهاند.
[سرمایهسالاری متاخر و فرجام خواب، جاناتان کرری، ترجمهی رسول قنبری]
© Arkwright's Cotton Mills by Night, 1782. by Joseph Wright
The Catcher in the Rye
Turkish Delight (1973) dir. Paul Verhoeven
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Memento (2000)
dir. Christopher Nolan
dir. Christopher Nolan