The Catcher in the Rye
خودنگاره با پرترهی گوگن ون گوگ از گوگن و برنار خواسته بود که پرترهای از همدیگه بکشن. اما برنار جراتش رو نداشت: چون فقط ۲۰ سال داشت و از گوگن، که دو برابر اون سن داشت، میترسید. بنابراین، هرکدومشون یک خودنگاره فرستادن که طرحی از دیگری رو درون خودش داشت.…
این هم کار گوگن
© Self-Portrait with Portrait of Émile Bernard (Les misérables), 1888. by Paul Gauguin
چهرهی پل گوگن حالتی پریشان دارد، چرا که او خود را در نقش ژان والژان، شخصیت اصلی رمان بیچارگان اثر ویکتور هوگو، به تصویر کشیده است. گوگن این قهرمان داستانی — مردی طردشده از سوی جامعه، با وجود نیروی درونی و عشق عمیقش — را با هنرمندان (نادیدهگرفتهشده) دوران خودش، از جمله خودش، مقایسه میکرد.
© Self-Portrait with Portrait of Émile Bernard (Les misérables), 1888. by Paul Gauguin
ون گوگ، امیل برنار و پل گوگن
هرچه برنار با ون گوگ خوب بود، گوگن ناسپاس و نارفیق بود.
برنار و ون گوگ زمانی که با هم آشنا شدن، برنار ۱۸ ساله بود و ۱۵ سال اختلاف سنی داشتن و رفاقتشون ۴ سال طول کشید؛ یعنی تا زمان مرگ ون گوگ.
برنار در نامهی بعداز مرگ ون گوگ با حسرت مینویسه:
همونطور که ون گوگ روی برنار تأثیر گذاشت، برنار هم روی ون گوگ تأثیر گذاشت.
اما گوگن برعکس، دیدی تحقیرآمیز به ون گوگ داشته؛ با اینکه ون گوگ و برادرش در حق او لطف زیادی کرده بودن.
پس از مرگ ون گوگ، برنار به کمک خانواده ون گوگ سعی در برگزاری نمایشگاه آثار ون گوگ داشت و در قسمتی از متن نامهای مینویسه:
بعد از اینکه ون گوگ گوشش رو میبره، گوگن اون رو ترک میکنه و دیگه همدیگه رو نمیبینن. گوگن در اینباره مینویسه:
نامه برنار رو از [اینجا] بخونید.
هرچه برنار با ون گوگ خوب بود، گوگن ناسپاس و نارفیق بود.
برنار و ون گوگ زمانی که با هم آشنا شدن، برنار ۱۸ ساله بود و ۱۵ سال اختلاف سنی داشتن و رفاقتشون ۴ سال طول کشید؛ یعنی تا زمان مرگ ون گوگ.
برنار در نامهی بعداز مرگ ون گوگ با حسرت مینویسه:
«تابوت از پیش بسته شده بود؛ دیر رسیده بودم و دیگر نتوانستم مردی را ببینم که چهار سال پیش با دلی پر از امیدها و آرزوهای گوناگون از من جدا شده بود...»
همونطور که ون گوگ روی برنار تأثیر گذاشت، برنار هم روی ون گوگ تأثیر گذاشت.
اما گوگن برعکس، دیدی تحقیرآمیز به ون گوگ داشته؛ با اینکه ون گوگ و برادرش در حق او لطف زیادی کرده بودن.
پس از مرگ ون گوگ، برنار به کمک خانواده ون گوگ سعی در برگزاری نمایشگاه آثار ون گوگ داشت و در قسمتی از متن نامهای مینویسه:
«چیزی که بیش از همه موجب شگفتی من شد رفتار گوگن بود. گوگن از دوستان برادران ون گوگ به شمار میرفت و آنان به وی خدمت بسیار کرده بودند، و او درآمد روزانهاش را مدیون آنان بود؛ ولی در پاسخ همهی این نیکمنشی و رادمردی که از صفات ویژهی ون گوگها بود، هنگامی که گوگن را از نقشه نمایشگاه آگاه کردم، برای اینکه مانع تشکیل نمایشگاه در پاریس شود، شاگرد و خدمتکارش را روانه پاریس کرد. این شخص هم برایم نامه مینوشت و هم بهوسیله دیگران پیغام میداد که نمایشدادن آثار شخصی دیوانه دور از اندیشه و تدبیر است و اینکه من با اقدامِ بیجای خود سبب بدنامی و بیآبرویی خودم و او و دوستان دیگرمان میشوم. بدیهی است، من با این نظرهای تحقیرآمیز موافقت نکردم و نقشهی تشکیل نمایشگاه را اجرا کردم، که البته هیچگونه موفقیت هم در پی نداشت.»
بعد از اینکه ون گوگ گوشش رو میبره، گوگن اون رو ترک میکنه و دیگه همدیگه رو نمیبینن. گوگن در اینباره مینویسه:
«وقتی گوشش را برید، همهچیز برایم تمام شد. من با یک مجنون طرف بودم. هر لحظه ممکن بود بلایی سرم بیاورد. پس رفتم.»
نامه برنار رو از [اینجا] بخونید.
15
به سبک خاطرات کشیش روستا میگویم من هم اگر مثل تو عهدی را زیر پا میگذاشتم، ترجیحم این بود که پای عشق زنی در میان باشد نه پای چیزی که تحول روشنفکری مینامیاش.
نامهی تند و چندصفحهای تروفو به گدار در جواب نقد گدار به فیلم تروفو، متن مهمی در تاریخ سینماست که فکر میکنم توی رسانهی فارسی کم در موردش صحبت شده. این نامه پایان رابطه این دو بود و دیگه هیچوقت همدیگه رو ندیدن.
تنها جایی که ترجمهی فارسیش رو پیدا کردم توی کتاب «مثل عکسی سیاه و سفید» ترجمهی محسن آزرم بود. توی یک فایل پیدیاف [اینجا] گذاشتمش.
[این ویدئو] هم خلاصهایه از رابطه این دو.
1950. François Truffaut (18) & and Jean-Luc Godard (20)
آبشار ایماترا (فنلاند)
© The Waterfall Imatra, 1893. by Nikolay Dubovskoy
این اثر یکی از نمونههای شاخص از سبک «منظره احساسی» است.
در این سبک، طبیعت فقط موضوعی برای بازنمایی بصری نیست، بلکه بازتابی از حالات درونی انسان است. نقاش با استفاده از منظره، احساسی نظیر غم، آرامش، تنهایی یا امید را منتقل میکند. طبیعت بهنوعی روانشناسی انسانی را به تصویر میکشد.
برخلاف منظرههای سنتی که گاه انسان یا بناهای انسانی در مرکز توجهاند، در منظره احساسی معمولاً انسان یا حضور ندارد یا بهصورت کمرنگ و ضمنی وجود دارد.
رنگها، نور، مه، بازتابها و سکوت تصویر به دقت تنظیم میشوند تا حالتی خاص را القا کنند. حتی در استفاده از تکنیکهایی مانند ضربهقلمها و طیفهای رنگی نوعی ملانکولی، رازآلودگی یا سکون شاعرانه دیده میشود.
این نقاشان اغلب از شعر، ادبیات روسی یا موسیقی کلاسیک الهام میگرفتند. نقاشیهایشان همچون یک قطعه موسیقی یا شعر، «حال» ایجاد میکند نه صرفاً «تصویر».
مناظر معمولاً به مکانهایی خاص اشاره دارند، اما آنچه مهمتر است، حالتی است که آن مکان خاص در یک زمان خاص از روز یا فصل خاص القا میکند.
© The Waterfall Imatra, 1893. by Nikolay Dubovskoy
آرامش قبل از توفان و سکوت بعدش
© Calm Before the Storm, 1889 & Silence has settled, 1890. by Nikolay Dubovskoy
© Calm Before the Storm, 1889 & Silence has settled, 1890. by Nikolay Dubovskoy
ستارهی دنبالهدار هالی، ۱۸ مه ۱۹۱۰. بر اساس تصویری از رصدخانهی لوول.
«دنبالهدار هالی یکی از معروفترین دنبالهدارها و تنها دنبالهدار کوتاهدوره شناختهشدهاست که هر۷۲ تا ۷۵ سال یک بار در آسمان کرهی زمین به روشنی و با چشم غیر مسلح دیده میشود. آخرین باری که این دنبالهدار در قسمتهای داخلی سامانهی خورشیدی دیده شده در سال ۱۹۸۶ میلادی بودهاست. این دنبالهدار در سال ۲۰۶۲ دوباره در آسمان زمین پدیدار خواهد شد.»
این کتاب هزار صفحهای رو به صورت آنلاین [اینجا] میتونید ورق بزنید.
Halley's Comet, May 13, 1910. Populare Astronomie. 1922.
«دنبالهدار هالی یکی از معروفترین دنبالهدارها و تنها دنبالهدار کوتاهدوره شناختهشدهاست که هر۷۲ تا ۷۵ سال یک بار در آسمان کرهی زمین به روشنی و با چشم غیر مسلح دیده میشود. آخرین باری که این دنبالهدار در قسمتهای داخلی سامانهی خورشیدی دیده شده در سال ۱۹۸۶ میلادی بودهاست. این دنبالهدار در سال ۲۰۶۲ دوباره در آسمان زمین پدیدار خواهد شد.»
این کتاب هزار صفحهای رو به صورت آنلاین [اینجا] میتونید ورق بزنید.
Halley's Comet, May 13, 1910. Populare Astronomie. 1922.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باد ما را خواهد برد
★★★★☆
The Wind Will Carry Us (1999)
dir. Abbas Kiarostami
★★★★☆
The Wind Will Carry Us (1999)
dir. Abbas Kiarostami
«ای یهودا، آیا پسر انسان را با بوسه تسلیم میکنی؟»
[لوقا ۲۲: ۴۸]
بیدرنگ به عیسی نزدیک شد و گفت: «استاد!» و او را بوسید.
[مرقس ۱۴: ۴۵]
عیسی گفت: «دوست من، کار خود را انجام بده!»
[متی ۲۶: ۵۰]
© The kiss of Juda, 1852. by Ignazio Jacometti
جزئیات و شخصیتهای خارقالعادهای داره. از داستان وسوسه آنتونی قدیس
فایل با کیفیت بالا جهت تماشای جزئیات رو میتونید از [اینجا] دانلود کنید.
چهارصد سال پیش کشیده شده.
© The Temptation of St. Anthony, 1635. by Jacques Callot
فایل با کیفیت بالا جهت تماشای جزئیات رو میتونید از [اینجا] دانلود کنید.
چهارصد سال پیش کشیده شده.
© The Temptation of St. Anthony, 1635. by Jacques Callot
از فیلمهای خوبی که اخیرا دیدم:
تجربه (۱۳۵۱) به کارگردانی عباس کیارستمی و نویسندگی امیر نادری
رهایی (۱۳۵۰) به نویسندگی و کارگردانی ناصر تقوایی
هردو محصول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
The Experience 1973 - ★★★★☆
dir. Abbas Kiarostami
Release 1971 - ★★★★☆
dir. Nasser Taghvai
تجربه (۱۳۵۱) به کارگردانی عباس کیارستمی و نویسندگی امیر نادری
رهایی (۱۳۵۰) به نویسندگی و کارگردانی ناصر تقوایی
هردو محصول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
The Experience 1973 - ★★★★☆
dir. Abbas Kiarostami
Release 1971 - ★★★★☆
dir. Nasser Taghvai
و این کمدی سیاه خیلی خوب ژاپنی
داستان یک خانوادهست که دو پسر دارن. پسر کوچکتر باید کنکور بده و درسهاش خیلی ضعیفن. یک معلم خصوصی استخدام میکنن که شخصیت خاص و جالبی داره... بامزه هم هست. شاید انیمهایترین فیلمی باشه که دیدم.
البته فیلم درونمایهها و مضامین قابل بحث و خوبی رو ارائه میده. دیدنش رو به همه میشه پیشنهاد داد.
★★★★½
The Family Game (1983)
dir. Yoshimitsu Morita
داستان یک خانوادهست که دو پسر دارن. پسر کوچکتر باید کنکور بده و درسهاش خیلی ضعیفن. یک معلم خصوصی استخدام میکنن که شخصیت خاص و جالبی داره... بامزه هم هست. شاید انیمهایترین فیلمی باشه که دیدم.
البته فیلم درونمایهها و مضامین قابل بحث و خوبی رو ارائه میده. دیدنش رو به همه میشه پیشنهاد داد.
★★★★½
The Family Game (1983)
dir. Yoshimitsu Morita
