آرامش (چهلسالگي)...
🌻یکجور دیگه " ببینیم " !    من از آن شراب می نوشم !🌺  مجنون را می گفتند که: از لیلی خوبترانند، بر تو بیاریم؟   او می گفت که: آخر من لیلی را به" صورت " ، دوست نمی دارم، لیلی صورت نیست.  لیلی به دست ِمن هم چون جامی است، من از آن شراب می نوشم.  من ؛ عاشق  ِ شرابم…
💬انتخاب تیتر این حکایت با شمای دوست ! 
قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پریدگوشه چشمش . ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند. طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد.
@chehel_salegi
قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود. قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید. کسی مراجعه نکرد. گفت چرا قصاب باشی آمد.
طبیب گفت: تو چه کردی؟ شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت. طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی.
گرچه لای زخم بودی استخوان
لیک ای جان در کنارش بود نان
بهارستان جامی🍏
@chehel_salegi
قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پریدگوشه چشمش . ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند. طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد.
@chehel_salegi
قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود. قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید. کسی مراجعه نکرد. گفت چرا قصاب باشی آمد.
طبیب گفت: تو چه کردی؟ شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت. طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی.
گرچه لای زخم بودی استخوان
لیک ای جان در کنارش بود نان
بهارستان جامی🍏
@chehel_salegi
👍27💔9👎5❤4👏3👀1
  
  آرامش (چهلسالگي)...
💬ناصر ؛ عاشق گیاه بود ؛ به یادش درخت بیاریم !    «ناصر تقوایی، هنرمندی که دشواری آزاده زیستن را برگزید به رهایی رسید. پروازش را به خاطر بسپاریم. او عاشق گیاهان بود، به یادش درخت بکاریم. او عاشق نور بود، شمع خویش را بیافروزیم. او عاشق جامهی سپید بود، به یادش…
.
💬هیچکس در زنده بودنش برایش هیچ فکری نکرد!
حدود هشت صبح است . خیابان وصال تهران جای سوزن انداختن نیست . همه با لباس سفید برای بدرقه ی ناصر تقوایی آمده اند . بیکاران و علافان و تماشاچیان بیشتر.از هر سن و هر سمت و سویی . ناصر خان وصیت کرده در مراسمش لباس سفید به تن کنند .تا اینجا درست و محترم . اما کم کم نخاله ها روی آب می آیند . عده ای موبایل به دست به دنبال و آویزان بازیگرانند و التماس میکنند تا در آن شلوغی با آنان سلفی بگیرد . گروهی دارند دست می زنند و سوت می کشند و ژانگولر اجرا میکنند . آنان این کار را دقیق ترین تعریف از آزادی اجتماعی می دانند . اما نمیدانند مراسم ، مراسم خداحافظی وفقدان است.
ناصر خان کماکان در تابوت و در سکوت خود خوابیده و همه به همه کار و همه چیز ، از کشف حجاب و عکس گرفتن از فلان بازیگر زن گرفته تا مسخرگی عده ای که به اسم و رسم آزادی و منورالفکری هر کاری میکنند، فکر میکنند . مراسم بزرگترین کارگردان معاصر ، به سیرکی ملون تبدیل شده است و همه پر مدعا و رگ گردن بر آمده و هرکس بگوید چرا ، بر وی می تازند که تو کوه عقده و دیده نشدن هستی
شب شده است ، کانالهای ماهواره ای به صورت ویژه سیرک امروز را زیر پوشش خبری گرفته اند و از همه چیز می گویند الا مظلومیت آن کارگردان مظلوم
شب شده است ، عکسهای آنهایی که عینک دودی زده اند و از پشت عینکشان باقی را رصد میکردند و وقتی دوربین رویشان می آمد ، مغموم می شدند در صفحات اجتماعی پخش شده است
شب شده است و آنانی که برای دیده شدن در این مجلس که مضحکه شد و هر کاری کردند و حالا در حال دیده شدن هستند و در دلشان قند آب میشود و روزشان ساخته شده است تازه شروع می شود
شب شده است ، ناصر تقوایی در گور خود و در تاریکی و در سکوت ابدی اش خوابیده است و همه امروز به هرچیز فکر کردند و هیچکس در زنده بودنش برایش هیچ فکری نکرد و دردانه مان را ما خود دست به دست دچار سکوت کردیم
شب شد ، مافیا چشمانش را باز کرد و جان کسی را گرفت که مانندش نخواهد آمد و شهروندان هنوز درگیر الکی خوشی هایشان و دست به دست کردن عکسها و فیلمهایشان در سیرک امروز بودند
سهیل ملکی🍏
@chehel_salegi
💬هیچکس در زنده بودنش برایش هیچ فکری نکرد!
حدود هشت صبح است . خیابان وصال تهران جای سوزن انداختن نیست . همه با لباس سفید برای بدرقه ی ناصر تقوایی آمده اند . بیکاران و علافان و تماشاچیان بیشتر.از هر سن و هر سمت و سویی . ناصر خان وصیت کرده در مراسمش لباس سفید به تن کنند .تا اینجا درست و محترم . اما کم کم نخاله ها روی آب می آیند . عده ای موبایل به دست به دنبال و آویزان بازیگرانند و التماس میکنند تا در آن شلوغی با آنان سلفی بگیرد . گروهی دارند دست می زنند و سوت می کشند و ژانگولر اجرا میکنند . آنان این کار را دقیق ترین تعریف از آزادی اجتماعی می دانند . اما نمیدانند مراسم ، مراسم خداحافظی وفقدان است.
ناصر خان کماکان در تابوت و در سکوت خود خوابیده و همه به همه کار و همه چیز ، از کشف حجاب و عکس گرفتن از فلان بازیگر زن گرفته تا مسخرگی عده ای که به اسم و رسم آزادی و منورالفکری هر کاری میکنند، فکر میکنند . مراسم بزرگترین کارگردان معاصر ، به سیرکی ملون تبدیل شده است و همه پر مدعا و رگ گردن بر آمده و هرکس بگوید چرا ، بر وی می تازند که تو کوه عقده و دیده نشدن هستی
شب شده است ، کانالهای ماهواره ای به صورت ویژه سیرک امروز را زیر پوشش خبری گرفته اند و از همه چیز می گویند الا مظلومیت آن کارگردان مظلوم
شب شده است ، عکسهای آنهایی که عینک دودی زده اند و از پشت عینکشان باقی را رصد میکردند و وقتی دوربین رویشان می آمد ، مغموم می شدند در صفحات اجتماعی پخش شده است
شب شده است و آنانی که برای دیده شدن در این مجلس که مضحکه شد و هر کاری کردند و حالا در حال دیده شدن هستند و در دلشان قند آب میشود و روزشان ساخته شده است تازه شروع می شود
شب شده است ، ناصر تقوایی در گور خود و در تاریکی و در سکوت ابدی اش خوابیده است و همه امروز به هرچیز فکر کردند و هیچکس در زنده بودنش برایش هیچ فکری نکرد و دردانه مان را ما خود دست به دست دچار سکوت کردیم
شب شد ، مافیا چشمانش را باز کرد و جان کسی را گرفت که مانندش نخواهد آمد و شهروندان هنوز درگیر الکی خوشی هایشان و دست به دست کردن عکسها و فیلمهایشان در سیرک امروز بودند
سهیل ملکی🍏
@chehel_salegi
💔49😢25👏12❤5👎1
  
  آرامش (چهلسالگي)...
💬  پیامک صبح شمبه (۴۶۷)   فوقالعاده هست: وقتی همدیگه رو درک میکنیم و فهمیده میشیم انگار روحهای همدیگه رو بوسیدیم... عکس : بوسه فردین نجفی بر دست مادر و در مقابل بوسه مادر به سر پسر در حاشیه دیدار پارس جنوبی و هوادار❤️…
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  💬  پیامک صبح شمبه (۴۶۸)
نزدیک شو تا ببوسیم همدیگه رو .... بذار فاصلهی احتیاط برای ترسوها باشه! من و تو حتّی اگر زخمی بودیم با هم مداوا میشیم.
 ترجمه : فاطمه بهارمست🍏
@chehel_salegi
.............................................
خدایا شکرت 🙏 بابت تموم لحظاتی که من تهِ خط بودم ولی تو خط رو ادامه دادی.
ارادتمند : حلاجیان🍏
نزدیک شو تا ببوسیم همدیگه رو .... بذار فاصلهی احتیاط برای ترسوها باشه! من و تو حتّی اگر زخمی بودیم با هم مداوا میشیم.
 ترجمه : فاطمه بهارمست🍏
@chehel_salegi
.............................................
خدایا شکرت 🙏 بابت تموم لحظاتی که من تهِ خط بودم ولی تو خط رو ادامه دادی.
ارادتمند : حلاجیان🍏
👏26❤11🙏2👀2🔥1😁1🤔1😢1💋1
  
  آرامش (چهلسالگي)...
🌻چرا از حس چهلسالگی خوشم میآد ؟    من از اینکه چهل و چند ساله هستم حظ می کنم. چهل سال زندگیم را مثل شربت خوشمزه می نوشم. چهل سالگی سن زیبایی است، چهل و یک سال و چهل و دو سال و چهل و سه و چهار و پنج همه زیبا هستند.   برای اینکه آدم احساس آزادی می کند. احساس…
  
💬چهل تمام! 
قدیما، چهلسالگی برام خیلی دور بود، و آدم چهل ساله خیلی بزرگ بود. چهل سالگی از سایپا برام پر رنگ شد، جایی که قاسم خان حلاجیان ازش زیاد حرف می زد، از سن پخته شدن.
امروز، چهل سالگی رو تمام کردم و دهه پنجم زندگیم شروع شد، هرچند خیلی با تصوری که از بچگی، از چهل سالگی خودم داشتم فاصله دارم.
میدونم که باید آماده ی پذیرش چالش های جدید باشم، باید ظرفیت های جدید برای حرکت های جدید در خودم ایجاد کنم و باید از اشتباهات پرشمار گذشته درس بگیرم در مسیر جدید....به آرزوهای خوبتون و دعای خیرتون در این مسیر نیاز دارم.
مهدی پیروزان 🍏
@chehel_salegi
قدیما، چهلسالگی برام خیلی دور بود، و آدم چهل ساله خیلی بزرگ بود. چهل سالگی از سایپا برام پر رنگ شد، جایی که قاسم خان حلاجیان ازش زیاد حرف می زد، از سن پخته شدن.
امروز، چهل سالگی رو تمام کردم و دهه پنجم زندگیم شروع شد، هرچند خیلی با تصوری که از بچگی، از چهل سالگی خودم داشتم فاصله دارم.
میدونم که باید آماده ی پذیرش چالش های جدید باشم، باید ظرفیت های جدید برای حرکت های جدید در خودم ایجاد کنم و باید از اشتباهات پرشمار گذشته درس بگیرم در مسیر جدید....به آرزوهای خوبتون و دعای خیرتون در این مسیر نیاز دارم.
مهدی پیروزان 🍏
@chehel_salegi
👏36❤22👍5💋4
  درست و غلطِ حمایت از زن
    DrShiri
  💬حمایت از زنان : چطور و در چه حدّ ؟ 
خيليها بلد نيستن از زن حمايت كنن.
خيلى از زنها بلد نيستند حمايت مرد مناسب رو نصيب خودشون كنن.
استقلالهاى بيش از حد؛ زن رو فرسوده ميكنه؛ راهكار چيه؟ گفتگوى جديد دكتر شيرى با سه بانو در اينباره شايد ما رو شگفت زده كنه 🍏
@drshiri
@chehel_salegi
خيليها بلد نيستن از زن حمايت كنن.
خيلى از زنها بلد نيستند حمايت مرد مناسب رو نصيب خودشون كنن.
استقلالهاى بيش از حد؛ زن رو فرسوده ميكنه؛ راهكار چيه؟ گفتگوى جديد دكتر شيرى با سه بانو در اينباره شايد ما رو شگفت زده كنه 🍏
@drshiri
@chehel_salegi
❤16👏6
  
  آرامش (چهلسالگي)...
عاشقانه هاي چهلسالگي  🌻    مرد : میدونی عمر مفید یه آینه چقدره ؟ زن : نه  مرد : تا وقتی تو نگاهش میکنی  «رضا افشاری»🌺   https://www.tg-me.com/chehel_salegi
  
💬یک عکس خوب؛ دو متن ناب ! 
یک فنجان چای با تو،
خاطره شد.
هزار فنجان بی تو،
چای.
علیرضاروشن🍏
@chehel_salegi
.......................
قهوهاش را تمام کرد و گفت:"چطور انقدر خوب دیگران را دلداری میدهی؟"
خندیدم و گفتم حرفایی را میزنم که دوست داشتم دیگران به من بگویند.🍏
یک فنجان چای با تو،
خاطره شد.
هزار فنجان بی تو،
چای.
علیرضاروشن🍏
@chehel_salegi
.......................
قهوهاش را تمام کرد و گفت:"چطور انقدر خوب دیگران را دلداری میدهی؟"
خندیدم و گفتم حرفایی را میزنم که دوست داشتم دیگران به من بگویند.🍏
❤35💔22👏11😢3👍1
  
  آرامش (چهلسالگي)...
 🪴 برای یادبود هشتم آذر سال هفتاد و شش خورشیدی ، دیدار پلی آف انتخابی جام جهانی ، روزی که هرگز و هیچگاه برای ما ایرانی های احساساتی ، تکرار نخواهد شد .  به یاد آنروز سر ظهر ، حوالی ساعت دو ؛ آن یک ساعت و نیم نفس گیر ؛ آن سه پاس طلایی و گل خداداد ؛ به یاد…
💬«صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند»!
این بیت از حافظ، سالهاست در ذهنم طنینانداز است؛ اما دو خاطرهی ویژه، معنای آن را برایم ژرفتر و ملموستر ساختند. نخستین یادبود به دوران دانشجویی بازمیگردد. در خوابگاه، یکی از دوستانم که ورزشکار (بوکس) بود، دلبستگی خاصی به قلیان و شراب فرانسوی داشت؛ تا اندازه ای که این دو، همراهان همیشگیاش شده بودند. شبی، ناگهان درِ اتاقمان به صدا درآمد. او بیدرنگ قلیان و بطری شراب را درون کمدش پنهان کرد و پارچهای بر آنها افکند. اگرچه آن شب، قلیان را پیشتر کشیده بود.
حراست وارد شد و اعلام کرد که برخی از دانشجویان گزارش دادهاند «خبرهایی هست» و باید اتاق را بازرسی کنند. کمد من و سه تن دیگر را گشودند و زیر و رو کردند؛ اما چیزی نیافتند. نوبت به همان دوست ورزشکار رسید.
عکس "محمدعلی کلی" بر درِ کمدش نصب بود و دستکشهایی که روزی به او هدیه داده بودم، روی آن آویزان...... یکی از ماموران درِ کمد را گشود، اما پیش از آنکه پارچه را کنار بزند، همراهش گفت: «اینکه بهش نمیاد اهل این کارها باشه؛ اهل ورزشه، تا...!» و بیخیال شدند، بیآنکه بدانند همان کسی را نادیده گرفتند که در پیاش بودند....پس از رفتنشان، بیت حافظ را با لبخندی برایش خواندم:
صراحی میکشی پنهان و مردم دفتر انگارند!
@chehel_salegi
خاطرهی دوم، مربوط به دوران خدمت سربازی است. روزی حفاظت آمد تا کمدها را بازرسی کنند؛ چرا که خبر رسیده بود برخی سربازان، گوشی تلفن همراه با خود آوردهاند، امری که ممنوع و ناروا بود.شارژر گوشی یکی از دوستانم را به امانت گرفته بودم؛ خودش در مرخصی بود. گوشیام نیز درون کمدم، پشت چند کتاب از چخوف و برخی شاعران پنهان شده بود.وقتی مأمور به کمد من رسید، نگاهی به کتابها انداخت و گفت: «گمانم ایشان تنها کسی است که گوشی نیاورده!» و بیخیال شد، بیآنکه بداند گوشی و شارژر، درست پشت همان کتابها پنهان بود و باز، بیت حافظ در ذهنم جان گرفت: صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند!
*صراحی: تنگِ شراب
مهدی مهرزاد🍏
@asmarystory
@chehel_salegi
این بیت از حافظ، سالهاست در ذهنم طنینانداز است؛ اما دو خاطرهی ویژه، معنای آن را برایم ژرفتر و ملموستر ساختند. نخستین یادبود به دوران دانشجویی بازمیگردد. در خوابگاه، یکی از دوستانم که ورزشکار (بوکس) بود، دلبستگی خاصی به قلیان و شراب فرانسوی داشت؛ تا اندازه ای که این دو، همراهان همیشگیاش شده بودند. شبی، ناگهان درِ اتاقمان به صدا درآمد. او بیدرنگ قلیان و بطری شراب را درون کمدش پنهان کرد و پارچهای بر آنها افکند. اگرچه آن شب، قلیان را پیشتر کشیده بود.
حراست وارد شد و اعلام کرد که برخی از دانشجویان گزارش دادهاند «خبرهایی هست» و باید اتاق را بازرسی کنند. کمد من و سه تن دیگر را گشودند و زیر و رو کردند؛ اما چیزی نیافتند. نوبت به همان دوست ورزشکار رسید.
عکس "محمدعلی کلی" بر درِ کمدش نصب بود و دستکشهایی که روزی به او هدیه داده بودم، روی آن آویزان...... یکی از ماموران درِ کمد را گشود، اما پیش از آنکه پارچه را کنار بزند، همراهش گفت: «اینکه بهش نمیاد اهل این کارها باشه؛ اهل ورزشه، تا...!» و بیخیال شدند، بیآنکه بدانند همان کسی را نادیده گرفتند که در پیاش بودند....پس از رفتنشان، بیت حافظ را با لبخندی برایش خواندم:
صراحی میکشی پنهان و مردم دفتر انگارند!
@chehel_salegi
خاطرهی دوم، مربوط به دوران خدمت سربازی است. روزی حفاظت آمد تا کمدها را بازرسی کنند؛ چرا که خبر رسیده بود برخی سربازان، گوشی تلفن همراه با خود آوردهاند، امری که ممنوع و ناروا بود.شارژر گوشی یکی از دوستانم را به امانت گرفته بودم؛ خودش در مرخصی بود. گوشیام نیز درون کمدم، پشت چند کتاب از چخوف و برخی شاعران پنهان شده بود.وقتی مأمور به کمد من رسید، نگاهی به کتابها انداخت و گفت: «گمانم ایشان تنها کسی است که گوشی نیاورده!» و بیخیال شد، بیآنکه بداند گوشی و شارژر، درست پشت همان کتابها پنهان بود و باز، بیت حافظ در ذهنم جان گرفت: صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند!
*صراحی: تنگِ شراب
مهدی مهرزاد🍏
@asmarystory
@chehel_salegi
❤29👏10👍2😢2
  
  آرامش (چهلسالگي)...
🪴دلم برای " خانم خانم " گفتنش و "خانم خودتی" گفتنم تنگ شده!   امروز صغرا خانوم فوت کرد. خواهرم زنگ زد گفت صغرا خانوم فوت کرد. صغرا خانوم کارگر ما بود، ۵۰ سال واسه ما و تمام ایل و تبارمون کارگری کرد. به غیر از روزهای خاص هفته تو تمام برنامهها، عزا و شادیهامون…
.
💬از یک جایی ببعد ما دیگه کفش مهمان رو مخفی نکردیم !
صغرا خانوم خوب می دانست بهترین تهدید برای ما بچههای تنها رها شده ازده صبح تا ده شب، این است که چادر مشکیش را از توی کمد بردارد، بازش کند، بیندازد سرش و بگوید من رفتم.
همین کافی بود که ما به گریه بیفتیم، گوشه چادرش را بگیریم که تورو خدا نرو. بعد فرق نمیکرد کدام یکیمان چادرش را گرفته بود، آن یکی میدوید میرفت سراغ کفشهایش. کفشهای صغرا خانوم روزی چند بار قايم میشد: زیر مبل، توی ظرف نان، پشت یخچال یا توی کیف سامسونت بابا که قفلش خراب بود. حالا محال بود ما را بگذارد برود ولی همین که برای چند لحظه باورمان میشد رفتنی است و همین که نمیرفت و کفشها را از زیر بالشت میکشید بیرون و قربان صدقهمان میرفت داستان گریهدار خوشپایان ما بود. فکر میکردیم ما نگهش داشتهایم. فکر میکردیم کفشها ما را نجات دادهاند.
بعدها خيلی پیش ميآمد که کفشهای مهمان محبوبمان را قايم کردیم، کفش آدمهایی که دوست داشتیم بمانند! آدمهایی که یک بار و دوبار مهربان می پرسیدند کفشها کجاست! آدمهایی که قول میدادند زود برگردند! آدمهایی که به بابا اصرار میکردند که نه،نه، خودش میدهد، خودش الان میرود کفشها را میآورد. بعد وقتی کفشها را آرام از پشت در میکشیدیم بیرون، کسی مهربان نبود، کسی قربان ما نمیرفت، کسی از رفتن پشیمان نمیشد.یک جايی ما این واقعیت را فهمیدیم که صغرا خانوم رفتنی نیست، خودش رفتنی نیست، کفشها هیچ کارهاند.
@chehel_salegi
از یک روزی به بعد که تاریخش جايی ثبت نشده ومن هم یادم نیست، ما دست به کفش هیچ کس نزدیم. هرکس رفت خداحافظی کردیم. از یک جايی به بعد پیش دستی کردیم. وسط جملهاش گفتیم خداحافظ و کفشها را جلوی پایش جفت کردیم در را که بستیم بعد اگر گریهمان گرفته بود گریه کردیم یاد گرفتیم برای چند دقیقه یا چند روز بیشتر خودمان را خراب نکنیم، خودمان را کبود کنیم از گریه بعد رفتنش، اما دست به کفشها نزنیم. از یک جايی به بعد کبود هم نشدیم. بعد رفتن در را بستیم و رفتیم سراغ ظرفها، ازتوی آشپزخانه داد زدیم هرچی ظرف هست بیار.
ما اینطور آدمهایی شدیم.
نویسنده :؟ 🍏
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
💬از یک جایی ببعد ما دیگه کفش مهمان رو مخفی نکردیم !
صغرا خانوم خوب می دانست بهترین تهدید برای ما بچههای تنها رها شده ازده صبح تا ده شب، این است که چادر مشکیش را از توی کمد بردارد، بازش کند، بیندازد سرش و بگوید من رفتم.
همین کافی بود که ما به گریه بیفتیم، گوشه چادرش را بگیریم که تورو خدا نرو. بعد فرق نمیکرد کدام یکیمان چادرش را گرفته بود، آن یکی میدوید میرفت سراغ کفشهایش. کفشهای صغرا خانوم روزی چند بار قايم میشد: زیر مبل، توی ظرف نان، پشت یخچال یا توی کیف سامسونت بابا که قفلش خراب بود. حالا محال بود ما را بگذارد برود ولی همین که برای چند لحظه باورمان میشد رفتنی است و همین که نمیرفت و کفشها را از زیر بالشت میکشید بیرون و قربان صدقهمان میرفت داستان گریهدار خوشپایان ما بود. فکر میکردیم ما نگهش داشتهایم. فکر میکردیم کفشها ما را نجات دادهاند.
بعدها خيلی پیش ميآمد که کفشهای مهمان محبوبمان را قايم کردیم، کفش آدمهایی که دوست داشتیم بمانند! آدمهایی که یک بار و دوبار مهربان می پرسیدند کفشها کجاست! آدمهایی که قول میدادند زود برگردند! آدمهایی که به بابا اصرار میکردند که نه،نه، خودش میدهد، خودش الان میرود کفشها را میآورد. بعد وقتی کفشها را آرام از پشت در میکشیدیم بیرون، کسی مهربان نبود، کسی قربان ما نمیرفت، کسی از رفتن پشیمان نمیشد.یک جايی ما این واقعیت را فهمیدیم که صغرا خانوم رفتنی نیست، خودش رفتنی نیست، کفشها هیچ کارهاند.
@chehel_salegi
از یک روزی به بعد که تاریخش جايی ثبت نشده ومن هم یادم نیست، ما دست به کفش هیچ کس نزدیم. هرکس رفت خداحافظی کردیم. از یک جايی به بعد پیش دستی کردیم. وسط جملهاش گفتیم خداحافظ و کفشها را جلوی پایش جفت کردیم در را که بستیم بعد اگر گریهمان گرفته بود گریه کردیم یاد گرفتیم برای چند دقیقه یا چند روز بیشتر خودمان را خراب نکنیم، خودمان را کبود کنیم از گریه بعد رفتنش، اما دست به کفشها نزنیم. از یک جايی به بعد کبود هم نشدیم. بعد رفتن در را بستیم و رفتیم سراغ ظرفها، ازتوی آشپزخانه داد زدیم هرچی ظرف هست بیار.
ما اینطور آدمهایی شدیم.
نویسنده :؟ 🍏
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
💔56❤29👍10😢6🕊3
  Forwarded from سفرنامه های قاسم حلاجیان و دوستان (قاسم حلاجیان)
Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  💬تصمیم کبری : روایتی قشنگ از عهدی که هنوز پابرجاست 
او و خانواده اش ۲۶ ساله که زبالهای تولید نمیکنن و حتی سطل زباله ندارن🍏
🌱🌱
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
او و خانواده اش ۲۶ ساله که زبالهای تولید نمیکنن و حتی سطل زباله ندارن🍏
🌱🌱
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
❤50👏18🤔3👎1
  
  آرامش (چهلسالگي)...
💬سالمندی : شُتری که دم در خونه ی همه میخوابه!   میدونم که همه از نصیحت ؛ گریزانیم اما این صحبتها ، تجربه زیسته و نکاتی هست که ایشون ؛ یک عمر ؛ اونا رو زندگی کردن و به رایگان به ما هدیه میدن .  نوش جانش کرده و تا جایی که امکان داره ؛ عمل کنیم.  حلاجیان…
.
💬رازهای یک زندگی «سعادتمند» در هشتادسالگی!
روانشناس هیدِکی وادا کتابی با عنوان «دیوار هشتادسالگی» منتشر کرده. بلافاصله پس از انتشار، فروشش از ۵۰۰ هزار نسخه گذشت و به پرفروشترین کتاب زمان خود بدل شد. اگر این روند فروش ادامه یابد، تیراژ آن از یک میلیون نسخه خواهد گذشت و به پرفروشترین کتاب سال ژاپن تبدیل خواهد شد.
دکتر وادا، ۶۱ ساله، پزشکی است که در زمینه بیماریهای روانی سالمندان تخصص دارد. او رازهای یک زندگی «سعادتمند» در هشتادسالگی را در ۴۴ جمله فشرده کرده که به شرح زیر است:
1. پیادهروی را ادامه دهید.
2. هنگام عصبانیت، نفس عمیق بکشید.
3. آنقدر ورزش کنید که بدنتان خشک نشود.
4. در تابستان هنگام استفاده از کولر، آب بیشتری بنوشید.
5. افزایش تحرک به سلامتی شما کمک میکند.
6. هرچه بیشتر بجوید، مغز و بدنتان فعالتر خواهد بود.
7. فراموشی ناشی از سن نیست، ناشی از کمکاری مغز است.
8. نیازی به مصرف بیش از حد دارو نیست.
9. نیازی به پایین آوردن بیدلیل فشار خون و قند نیست.
10. تنها بودن، تنهایی نیست؛ آرامش است.
11. تنبلی چیزی شرمآور نیست.
12. نیازی به خرج کردن برای گواهینامه رانندگی نیست (در ژاپن کمپینی برای بازگرداندن گواهینامه سالمندان در جریان است).
13. کاری که دوست دارید انجام دهید؛ کار ناخوشایند را رها کنید.
14. امیال طبیعی حتی در پیری باقی میمانند.
15. در هر حال همیشه در خانه ننشینید.
16. غذایی که دوست دارید بخورید؛ کمی اضافهوزن بهتر است.
17. هر کاری را با دقت انجام دهید.
18. با کسانی که دوست ندارید معاشرت نکنید.
19. مدام تلویزیون تماشا نکنید.
20. بهجای جنگیدن با بیماری، یاد بگیرید با آن زندگی کنید.
21. «وقتی ماشین به کوه برسد، جاده پدیدار میشود» — این جمله جادویی, شادی برای سالمندان هست.
@chehel_salegi
22. میوه تازه و سالاد بخورید.
23. زمان حمام نباید بیش از ۱۰ دقیقه باشد.
24. اگر خوابتان نمیبرد، به خود فشار نیاورید.
25. فعالیتهای شادیآفرین فعالیت مغز را افزایش میدهند.
26. آنچه حس میکنید بگویید؛ زیاد فکر نکنید.
27. هرچه زودتر یک «پزشک خانوادگی» پیدا کنید.
28. بیش از حد صبور یا سختگیر نباشید؛ «سالمند جسور» بودن بد نیست.
29. گاهی تغییر نظر ایرادی ندارد.
30. در مرحله پایانی زندگی، خوش باش که هدیهای از جانب خداست.
31. اگر یادگیری را متوقف کنید، پیر میشوید.
32. به دنبال شهرت نباشید؛ آنچه دارید کافی است.
33. معصومیت از آنِ سالمندان است.
34. هرچه چیزی دشوارتر باشد، جالبتر میشود.
35. آفتاب گرفتن شادی میآورد.
36. کارهایی انجام دهید که به دیگران سود برساند.
37. امروز را با فراغت بگذرانید.
38. میل و خواسته، کلید طول عمر است.
39. شاد زندگی کنید.
40. راحت نفس بکشید.
41. اصول زندگی در دستان خود شماست.
42. همه چیز را با آرامش بپذیرید.
43. افراد شاد محبوب همگاناند.
44. لبخند، خوشبختی میآورد.
لینک عالی و مرتبط 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/33417
⸻
پیر شدن محدودیت نیست. هدیه هست. با نگرش درست و عادات روزمره مناسب، سالهای پس از چهل و شصتسالگی میتواند از پربارترین دوران زندگی باشد. بیاییم کهنسالی را نه با ترس، بلکه با آرامش، سپاسگزاری و حکمتی که دکتر وادا سخاوتمندانه با ما در میان گذاشته، بپذیریم🍏
این پیام و راهکار رو هدیه بدیم به رفقا و بستگان خوبمون ❤️🙏
💬رازهای یک زندگی «سعادتمند» در هشتادسالگی!
روانشناس هیدِکی وادا کتابی با عنوان «دیوار هشتادسالگی» منتشر کرده. بلافاصله پس از انتشار، فروشش از ۵۰۰ هزار نسخه گذشت و به پرفروشترین کتاب زمان خود بدل شد. اگر این روند فروش ادامه یابد، تیراژ آن از یک میلیون نسخه خواهد گذشت و به پرفروشترین کتاب سال ژاپن تبدیل خواهد شد.
دکتر وادا، ۶۱ ساله، پزشکی است که در زمینه بیماریهای روانی سالمندان تخصص دارد. او رازهای یک زندگی «سعادتمند» در هشتادسالگی را در ۴۴ جمله فشرده کرده که به شرح زیر است:
1. پیادهروی را ادامه دهید.
2. هنگام عصبانیت، نفس عمیق بکشید.
3. آنقدر ورزش کنید که بدنتان خشک نشود.
4. در تابستان هنگام استفاده از کولر، آب بیشتری بنوشید.
5. افزایش تحرک به سلامتی شما کمک میکند.
6. هرچه بیشتر بجوید، مغز و بدنتان فعالتر خواهد بود.
7. فراموشی ناشی از سن نیست، ناشی از کمکاری مغز است.
8. نیازی به مصرف بیش از حد دارو نیست.
9. نیازی به پایین آوردن بیدلیل فشار خون و قند نیست.
10. تنها بودن، تنهایی نیست؛ آرامش است.
11. تنبلی چیزی شرمآور نیست.
12. نیازی به خرج کردن برای گواهینامه رانندگی نیست (در ژاپن کمپینی برای بازگرداندن گواهینامه سالمندان در جریان است).
13. کاری که دوست دارید انجام دهید؛ کار ناخوشایند را رها کنید.
14. امیال طبیعی حتی در پیری باقی میمانند.
15. در هر حال همیشه در خانه ننشینید.
16. غذایی که دوست دارید بخورید؛ کمی اضافهوزن بهتر است.
17. هر کاری را با دقت انجام دهید.
18. با کسانی که دوست ندارید معاشرت نکنید.
19. مدام تلویزیون تماشا نکنید.
20. بهجای جنگیدن با بیماری، یاد بگیرید با آن زندگی کنید.
21. «وقتی ماشین به کوه برسد، جاده پدیدار میشود» — این جمله جادویی, شادی برای سالمندان هست.
@chehel_salegi
22. میوه تازه و سالاد بخورید.
23. زمان حمام نباید بیش از ۱۰ دقیقه باشد.
24. اگر خوابتان نمیبرد، به خود فشار نیاورید.
25. فعالیتهای شادیآفرین فعالیت مغز را افزایش میدهند.
26. آنچه حس میکنید بگویید؛ زیاد فکر نکنید.
27. هرچه زودتر یک «پزشک خانوادگی» پیدا کنید.
28. بیش از حد صبور یا سختگیر نباشید؛ «سالمند جسور» بودن بد نیست.
29. گاهی تغییر نظر ایرادی ندارد.
30. در مرحله پایانی زندگی، خوش باش که هدیهای از جانب خداست.
31. اگر یادگیری را متوقف کنید، پیر میشوید.
32. به دنبال شهرت نباشید؛ آنچه دارید کافی است.
33. معصومیت از آنِ سالمندان است.
34. هرچه چیزی دشوارتر باشد، جالبتر میشود.
35. آفتاب گرفتن شادی میآورد.
36. کارهایی انجام دهید که به دیگران سود برساند.
37. امروز را با فراغت بگذرانید.
38. میل و خواسته، کلید طول عمر است.
39. شاد زندگی کنید.
40. راحت نفس بکشید.
41. اصول زندگی در دستان خود شماست.
42. همه چیز را با آرامش بپذیرید.
43. افراد شاد محبوب همگاناند.
44. لبخند، خوشبختی میآورد.
لینک عالی و مرتبط 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/33417
⸻
پیر شدن محدودیت نیست. هدیه هست. با نگرش درست و عادات روزمره مناسب، سالهای پس از چهل و شصتسالگی میتواند از پربارترین دوران زندگی باشد. بیاییم کهنسالی را نه با ترس، بلکه با آرامش، سپاسگزاری و حکمتی که دکتر وادا سخاوتمندانه با ما در میان گذاشته، بپذیریم🍏
این پیام و راهکار رو هدیه بدیم به رفقا و بستگان خوبمون ❤️🙏
❤41👏12👍4
  💬خیلی خیلی خیلی مهم ! 
دکتر امانی بخوبی و بسیار روان و ساده وظیفه ی ما در زندگی مشترک و حتی در تعامل با دوستان رو توضیح میدن👏👏
چقدر عالی : تکلیف ما خوشحال کردن طرف مقابل نیست .... کم کردن اضطراب هاش هست .....
خلاص ❤️❤️👏
حلاجیان 🍏
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
دکتر امانی بخوبی و بسیار روان و ساده وظیفه ی ما در زندگی مشترک و حتی در تعامل با دوستان رو توضیح میدن👏👏
چقدر عالی : تکلیف ما خوشحال کردن طرف مقابل نیست .... کم کردن اضطراب هاش هست .....
خلاص ❤️❤️👏
حلاجیان 🍏
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
👏29❤13👍7
  
  آرامش (چهلسالگي)...
💬رها ؛ رها ؛ رها من (۱۸۹)  امسال، هنگامی که نام برندگان جایزه نوبل پزشکی یکییکی از بلندگوهای جهان پیچید، یکی از آنان هنوز در سکوت کوهستان قدم میزد.نه تلفنی داشت، نه پیامی شنید، نه خبری از دنیای بیرون. او، فِرِد رمزدل، دانشمندی که سالها عمرش را وقف شناخت…
  
💬رها ؛ رها ؛ رها من (۱۹۰)
این تصویر خانم مـری بـرانـکـو، یکی از سه برنده جایزه نـوبـل پزشکی ۲۰۲۵ را پس از اعلام نتایج، نشان میدهـد. پژوهشهای این دانشمند علوم پزشکی در زمینه تحمل ایمنی محیطی اسـت. مکانیسمی که به سیستم ایمنی بدن کمک میکنـد، میان سلولهای خـودی و سلولهای مُهاجـم تمایز قائل شـود. این کشف مهم، گامی بزرگ در درک و درمان بیماریهای خـودایمنی و همچنین در علم پیوند اعضاء بشمـار میآید
@chehel_salegi
به خانهٔ خیلی سادهٔ خانم دکتر برانکو نگاه کنید، استیکرهای چسبیده روی کابینت چوبی و صفحه تـرَکخـورده تلفـن همراهـش.. انسانهایی که قـادرنـد زندگی میلیونها نفر را تغییر دهنـد، معمولاً درگیر ظواهر نیستند! آنان معنـای واقعـی زندگی را در خلوص، کنجکاوی و خدمت به دیگران میجوینـد
سادگی در عین فرهیختگیش،سبـب شده که لبخندش سـرشـار از زیبایی عمیق باشـد؛ شـاید این تصویر ، تلَنگـری باشـد برای همه ما ؛ برای کسانی که گاه زیر بار قـرض میرونـد تا ظاهـرِ زنـدگـیشان، تحسین کسانی را جلب کند کـه نـه آنـها را میشناسنـد و نـه دوستشان دارنـد.!؟🍏
لینک مرتبط 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/33668
این تصویر خانم مـری بـرانـکـو، یکی از سه برنده جایزه نـوبـل پزشکی ۲۰۲۵ را پس از اعلام نتایج، نشان میدهـد. پژوهشهای این دانشمند علوم پزشکی در زمینه تحمل ایمنی محیطی اسـت. مکانیسمی که به سیستم ایمنی بدن کمک میکنـد، میان سلولهای خـودی و سلولهای مُهاجـم تمایز قائل شـود. این کشف مهم، گامی بزرگ در درک و درمان بیماریهای خـودایمنی و همچنین در علم پیوند اعضاء بشمـار میآید
@chehel_salegi
به خانهٔ خیلی سادهٔ خانم دکتر برانکو نگاه کنید، استیکرهای چسبیده روی کابینت چوبی و صفحه تـرَکخـورده تلفـن همراهـش.. انسانهایی که قـادرنـد زندگی میلیونها نفر را تغییر دهنـد، معمولاً درگیر ظواهر نیستند! آنان معنـای واقعـی زندگی را در خلوص، کنجکاوی و خدمت به دیگران میجوینـد
سادگی در عین فرهیختگیش،سبـب شده که لبخندش سـرشـار از زیبایی عمیق باشـد؛ شـاید این تصویر ، تلَنگـری باشـد برای همه ما ؛ برای کسانی که گاه زیر بار قـرض میرونـد تا ظاهـرِ زنـدگـیشان، تحسین کسانی را جلب کند کـه نـه آنـها را میشناسنـد و نـه دوستشان دارنـد.!؟🍏
لینک مرتبط 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/33668
👍47❤27👏14🕊2
  
  آرامش (چهلسالگي)...
💬خودت چی پس (۷۸)   یک راهکار ساده ؛ مجانی و قابل اجرا جهت افزایش شادی از درون   کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻 @chehel_salegi @safar_chehelsalegi
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  💬خودت چی پس (۷۹)
خیلی وقتا پیش از چهل سالگی فراموش میکنیم که خودمون مهمترین آدم زندگی مونیم .
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
خیلی وقتا پیش از چهل سالگی فراموش میکنیم که خودمون مهمترین آدم زندگی مونیم .
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
❤28👍11😢6💔4👏1
  
  آرامش (چهلسالگي)...
🪴رها کردن و استعفا با من چه میکنه؟   " رهایی " و " حفظ تراز " اونقده ارزشمنده که گفتنی نیس .... گاهی باید " بریم " تا قدر مارو بدونن ....  چن مطلب از استعفاهای خودم : 👇🏻🎯 https://www.tg-me.com/chehel_salegi/8657 https://www.tg-me.com/chehel_salegi/348 https://www.tg-me.com/chehel_salegi/11842…
  
💬 چطور از سوالات و چالش های گذشته به « حال » برسیم ؟
بارها از خودم میپرسیدم که من چرا باید شیش سال از عمر کاری خودم رو توی فرهنگسرای بهمن بگذرونم ( البته دوسش داشتم ولی طولانی بود ) . یا فلان رابطه کاری باید حدود ۱۵ سال با عزیزی طول بکشه ؟ یا در نشریه ای که دوستش نداشتم ؛ بالای شیش ماه دوام آوردم ؟
نوشته بالا پاسخ سوال منه.... داره میگه حرص خوردن نداره که . باید او « دوره » به درازا میکشید .... یکبار گذشته رو بپذیریم و خلاص!
حلاجیان 🍏
@chehel_salegi
بارها از خودم میپرسیدم که من چرا باید شیش سال از عمر کاری خودم رو توی فرهنگسرای بهمن بگذرونم ( البته دوسش داشتم ولی طولانی بود ) . یا فلان رابطه کاری باید حدود ۱۵ سال با عزیزی طول بکشه ؟ یا در نشریه ای که دوستش نداشتم ؛ بالای شیش ماه دوام آوردم ؟
نوشته بالا پاسخ سوال منه.... داره میگه حرص خوردن نداره که . باید او « دوره » به درازا میکشید .... یکبار گذشته رو بپذیریم و خلاص!
حلاجیان 🍏
@chehel_salegi
👍26❤7👏5🕊1
  Forwarded from سفرنامه های قاسم حلاجیان و دوستان (قاسم حلاجیان)
Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  💬« مادر فریده » ۷۸ ساله : خوشبخت ترین زن ایرانی 
تنهایی های ناب و حرف های بسیار حکیمانه ی ایشون رو بشنویم در مسیر « درکه » تهران . سبک زندگی جالب بعد از بازنشستگی 👏👏
🆔 @safar_chehelsalegi
@chehel_salegi
تنهایی های ناب و حرف های بسیار حکیمانه ی ایشون رو بشنویم در مسیر « درکه » تهران . سبک زندگی جالب بعد از بازنشستگی 👏👏
🆔 @safar_chehelsalegi
@chehel_salegi
❤72👍10💋5👏2
  Forwarded from سفرنامه های قاسم حلاجیان و دوستان (قاسم حلاجیان)
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  ❤83💋8😁4🕊1
  Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  💬 من چقدر گذشتهام! 
ذوق و زحمت: #امیرعلی_رادی
متن و اجرا: #باران_نیکراه🍏
لینک چندین اجرای زیبا از ایشون 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/25952
🆔 @safar_chehelsalegi
ذوق و زحمت: #امیرعلی_رادی
متن و اجرا: #باران_نیکراه🍏
لینک چندین اجرای زیبا از ایشون 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/25952
🆔 @safar_chehelsalegi
❤13👏13💔3
   📸 این عکس (تصویر زیر متن) را کسی برایم فرستاده بود. تعجب کردم.
نوشتم: «چرا از بچه نمره کم کرده؟»
جواب داد: ...
✅ قبل از اینکه پاسخ را بخوانید، یکبار دیگر به عکس نگاه کنید و حدس بزنید چرا؟
⏺ شاید معلم، مرد بوده و از زاویهای مردسالارانه و سنتی خواسته به دانشآموز یاد بدهد که کار خانه وظیفه زن است، نه مرد.
⏺ شاید معلم زن بوده و حس کرده دانشآموز نباید نقش مادر را فراموش کند.
⏺ شاید معلم خواسته بهانهای پیدا کند تا نمره ۲۰ ندهد.
یا شاید...
✅ اما جواب پدر آدرین:
این یک جور سوگواری یا چاشنی هنر بود، از جانب من، در فراق همسرم. به کمک دیکتهی پسری که هنوز منتظر است مادرش از سفر برگردد ...
مچکوب شدم و در توی ذهنم همان نگاه و باورم به زندگی تکرار شد که:
ما هیچوقت نمیدانیم در زندگی هرکس چه میگذرد. نه دردش را میدانیم، نه رنجی که ما نه میبینیم، نه میدانیم چقدر سنگین است.
آدمها زیر پوستشان یک شهر دارند. یک کشور، یک کهکشان ... گاهی اصلاً شبیه آن نیستند که از دور میبینیم. بعضیها یک آفریقای سوختهی برهوت را زیر پوستشان پنهان کردهاند که از دور به سرسبزی اروپاست. بعضی دیگر، زیر نقابی به شکل قطب جنوب، یک آمریکای لاتین پنهان دارند؛ گرم، پرشور، طناز، دلفریب و رمنده ...آدمها از دور معمولاً خوشبختتر از آن چیزی به نظر میرسند که واقعاً هستند.
احسان محمدی🍏
@chehel_salegi
  
  
  
  
  
نوشتم: «چرا از بچه نمره کم کرده؟»
جواب داد: ...
✅ قبل از اینکه پاسخ را بخوانید، یکبار دیگر به عکس نگاه کنید و حدس بزنید چرا؟
⏺ شاید معلم، مرد بوده و از زاویهای مردسالارانه و سنتی خواسته به دانشآموز یاد بدهد که کار خانه وظیفه زن است، نه مرد.
⏺ شاید معلم زن بوده و حس کرده دانشآموز نباید نقش مادر را فراموش کند.
⏺ شاید معلم خواسته بهانهای پیدا کند تا نمره ۲۰ ندهد.
یا شاید...
✅ اما جواب پدر آدرین:
این یک جور سوگواری یا چاشنی هنر بود، از جانب من، در فراق همسرم. به کمک دیکتهی پسری که هنوز منتظر است مادرش از سفر برگردد ...
مچکوب شدم و در توی ذهنم همان نگاه و باورم به زندگی تکرار شد که:
ما هیچوقت نمیدانیم در زندگی هرکس چه میگذرد. نه دردش را میدانیم، نه رنجی که ما نه میبینیم، نه میدانیم چقدر سنگین است.
آدمها زیر پوستشان یک شهر دارند. یک کشور، یک کهکشان ... گاهی اصلاً شبیه آن نیستند که از دور میبینیم. بعضیها یک آفریقای سوختهی برهوت را زیر پوستشان پنهان کردهاند که از دور به سرسبزی اروپاست. بعضی دیگر، زیر نقابی به شکل قطب جنوب، یک آمریکای لاتین پنهان دارند؛ گرم، پرشور، طناز، دلفریب و رمنده ...آدمها از دور معمولاً خوشبختتر از آن چیزی به نظر میرسند که واقعاً هستند.
احسان محمدی🍏
@chehel_salegi
💔68❤17👏8😢4😁1
  
  آرامش (چهلسالگي)...
🌻عادتهای خوب سی و چهلسالگی   آدم هر چه سنش بالاتر میرود، تغییر عادتها برایش دشوارتر میشود.  اما در دهه ۳۰ سالگی، هنوز زمان برای کسب عادتهای جدید و مثبت وجود دارد. در ادامه ۷ عادت پیشنهادی کاربران سایت Quora را میخوانیم:  1.یاد بگیر به خودت بخندی. خندیدن…
💬زندگی خیلی شبیه رستورانه! 
در آستانه ۴۰ سالگی یچیزی راجع به سِن بگم،شما هم نظرتونو بگید..
زندگی خیلی شبیه رستورانه!
دیدین یکی هنوز براش منو نیاوردن، یکی غذاشو خورده منتظر دسر بیارن و ...؟
(یکی میدونسته چی میخواد، یکی رندوم سفارش داده، یکی با اداش حال کرده، یکی با طعمش، یکی با هم نشینش، هزارتا مثال میشه زد. بشقاب هرکسی، جلوی میزش و .. رو هم نگاه کنی سبکش دستت میاد).
ولی هیچوقت موقع بیرون رفتن از رستوران به حال کسی که تازه داره میاد افسوس خوردی؟ اگر درست زندگی کرده باشی، قطعا نه !
@chehel_salegi
در آستانه ۴۰ سالگی یچیزی راجع به سِن بگم،شما هم نظرتونو بگید..
زندگی خیلی شبیه رستورانه!
دیدین یکی هنوز براش منو نیاوردن، یکی غذاشو خورده منتظر دسر بیارن و ...؟
(یکی میدونسته چی میخواد، یکی رندوم سفارش داده، یکی با اداش حال کرده، یکی با طعمش، یکی با هم نشینش، هزارتا مثال میشه زد. بشقاب هرکسی، جلوی میزش و .. رو هم نگاه کنی سبکش دستت میاد).
ولی هیچوقت موقع بیرون رفتن از رستوران به حال کسی که تازه داره میاد افسوس خوردی؟ اگر درست زندگی کرده باشی، قطعا نه !
@chehel_salegi
👍46❤16😭10🕊4👏3
  💬حرف بزن برام .... نریز توی خودت ! 
دخترکم دیروز ظهر که از مدرسه اومد خیلی پریشون بود منو برد تو اتاق و گفت که خانم امروز دعوام کرد ماجرا رو گفت و متوجه شدم معلم دچار سوءتفاهم شده، ازش پرسیدم برای معلم توضیح دادی؟ گفت نه دعوا کرد و رفت....بهش گفتم باید بهش ویس بدی و براش توضیح بدی اشتباه فهمیده.
@chehel_salegi
بچم ویسو که داد دلش سبک شد، تا قبل از خواب هی میگفت خانم جواب نداد؟ گفتم نه هنوز.... الان معلمش جواب داده و کلی ازش تعریف کرد..... ده درصد ازچیزایی که به این بچه یاد میدم رو خودم تو زندگیم انجام بدم نصف مشکلاتم حل میشه.آموزه ی امروز: هر مشکلی پیش اومد باید در موردش حرف بزنی اگر اون زمان نشد بعدش حرف بزن🍏
@mosbatnewsfeed
@chehel_salegi
دخترکم دیروز ظهر که از مدرسه اومد خیلی پریشون بود منو برد تو اتاق و گفت که خانم امروز دعوام کرد ماجرا رو گفت و متوجه شدم معلم دچار سوءتفاهم شده، ازش پرسیدم برای معلم توضیح دادی؟ گفت نه دعوا کرد و رفت....بهش گفتم باید بهش ویس بدی و براش توضیح بدی اشتباه فهمیده.
@chehel_salegi
بچم ویسو که داد دلش سبک شد، تا قبل از خواب هی میگفت خانم جواب نداد؟ گفتم نه هنوز.... الان معلمش جواب داده و کلی ازش تعریف کرد..... ده درصد ازچیزایی که به این بچه یاد میدم رو خودم تو زندگیم انجام بدم نصف مشکلاتم حل میشه.آموزه ی امروز: هر مشکلی پیش اومد باید در موردش حرف بزنی اگر اون زمان نشد بعدش حرف بزن🍏
@mosbatnewsfeed
@chehel_salegi
👍69❤17👏15💔5
  