Telegram Web Link
آرامش (چهلسالگي)...
به جای پیامک صبح شمبه (۲۵۱) دنیا، برای لحظه ای دست می‌کشد از زشتی تا کودک همسایه کوچه بغلی، دندان دربیاورد. خدا کند موشک‌ها، راه خانه همسایه را بلد نباشند... #محبوبه_احمدی 🍏(@mahmadi_b) به اولین صبح پس از جنگ می مانی آرامی و زیبا اما غمیگن به اولین صبحانه…
💬 پیامک صبح شمبه (۲۵۲)

بعد از جنگ، تو با چشمانت مرا بِنواز!
من با چوبدستم ‏انجیر‌های تازه را برای تو خواهم چید؛‏با تو خواهم ماند؛ ‏با تو خواهم خواند و تو را در بهت آفتابی‌ات خواهم بوسید،💋 ‏اگر ابر‌ها بگذارند..

#محمد‌ابراهیم_جعفری🍏
@chehel_salegi
.............................................
امیدوارم روزای آروم بیان و بمونن..🙏

آرامش روح و سلامت جون شما ؛ خونواده و هموطنانم رو از خدا میخوام ....

حلاجیان 🍏
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💬همسایه ی خوب اینطوریه!

باید پناه برد به عاشقانه‌های هم،
آغوشِ هم، به هم، به دست‌ها
و به شانه‌های هم
دنیا همیشه همین است، صلح و جنگ!
جز عشق راه گریزی نبود و نیست!
جز عشق کار عزیزی نبود و نیست!
با عشق سر کنید…
@chehel_salegi
فیلم : وسط جنگ خودش نتونسته تهرانو ترک کنه، هر روز عصر گلدونای همسایه رو که رفتن اینطوری آب میده🍏
💬هیچ جنگی تمام نمیشود!

جنگها فقط شروع میشوند. تا وقتی فقط یک نفر با صدای به هم خوردنِ در، قلبش به تپش بیفتد، یعنی هنوز جنگ ادامه دارد... تمام نشده. فقط چشمهایمان از دیدنش خسته شده و سرمان را سوی دیگری چرخانده‌ایم. "پایان" دروغی است که آدمها به خودشان میگویند تا راحتتر بخوابند. قصه‌ی ما به سر نرسیده. کلاغه به خانه‌اش نرسیده. ترجیح میدهیم فکر کنیم تمام شده چون ظرفیتِ اینهمه ناتمامی را نداریم.

حمید باقرلو🍏
@RadioLoo
@chehel_salegi
💬خودت چی پس؟ (۷۲)

لجاجت یا انعطاف پذیری ؟
باور کنی یا نه دنیا انقدر برای عده‌ای ساده و فهمیدنیه که ازت می‌پرسن چرا برای خودت کاری نمی‌کنی.
@chehel_salegi
یعنی اونقدر زندگی براشون شفاف و اونقدر خواستن توانستنه که احتمال میدن تو می‌تونی کلی خودت‌ رو خوشبخت کنی و فعلا دست نگه داشتی، خوش‌به‌حال هر کی که بلد بود تقدیرش‌ رو سفارش بده،

سبیدو 🍏
آرامش (چهلسالگي)...
💬رها ؛ رها ؛ رها من ! (۱۸۵) ▪️این کلیپ خیلی در شبکه‌های اجتماعی خارجی ارسال شده.  مرد ایرانی فارغ از دنیا در حال تخمه خوردن؛ داره درگیری جنگی در آسمان رو نگاه میکنه😁 کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻 @chehel_salegi ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌…
💬رها ؛ رها ؛ رها من ! (۱۸۶)

هر جوری که هستی خودتو دوست داشته باش🌸

کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@safar_chehelsalegi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⁨ ⁨ ⁨ ⁨ ⁨ ⁨ ⁨ ⁨ ⁨ این ویدیو را که در استاتوس یکی از دوستانم دیدم،باعث شد فشاری که در وجودم این روزها آوار شده بود،بیرون بریزد و بدون وقفه ساعتها گریه کنم. گریه‌ای از اعماق وجودم.در کوچه‌ای خلوت مردی که امیر نام دارد با غم زیاد ولی در عین حال آرام ویولون مینوازد.
زنی در این تاریکی شب با گریه از او و کوچه‌ی خلوت فیلم میگیرد و این بین زنی دیگر از طبقه‌ی بالا از پشت پنجره با بغض این دو نفر را نگاه میکند و این تصاویر بی‌نظیر را از کوچه و سازی که از غم ناله میکند و بمبها و پدافندهایی که در آسمان معلوم نیست قرار است کجا فرود بیایند را ثبت میکند.
این ویدیو به نظرم یک فیلم کوتاه تمام عیار است که اگر در هر جشنواره‌ی خارجی برود میتواند جوایز بین المللی را از آن خودش کند:تصویری از بغض، غم و استرس .
@chehel_salegi
در عین حال یک چیزی دارد که انگار امید به زندگی و درست شدن همه چیز را به رخ همه‌ ما می کشد!این مرد هنرمند یادم انداخت که ما ایرانی‌ها انگار در وجودمان چیزی داریم، ذوق عجیبی که هر چقدر هم اسید پایش ریخته بشود خشک نمیشود!!چیزی که اگر دنیا هم جلوی چشمانمان تاریک بشود،دلمان میخواهد باهمین ذوق بزند.🍏
💬آدم‌ها یک‌باره بیمار نمی‌شوند، یک‌باره از پا نمی‌افتند و یک‌باره طاقت‌شان طاق نمی‌شود!

آدم‌ها آرام‌آرام و در سکوت، سختی‌های زیادی را تاب می‌آورند اما نهایتاً با یک اتفاقِ به مراتب کوچک‌تر از پا می‌افتند. خیلی‌ وقت‌ها اما توجه ما معطوف به همان اتفاق آخر می‌شود و می‌پرسیم: چراچنین اتفاق کوچکی چنین واکنش بزرگی داشته؟ می گوییم چه آدم کم‌طاقتی، چقدر شکننده!
@chehel_salegi
اما آدم‌ها یک‌باره بیمار نمی‌شوند، یک‌باره از پا نمی‌افتند و یک‌باره طاقت‌شان طاق نمی‌شود. آن ضربه یا اتفاق آخر، خیلی وقت‌ها علت بیماری یا از پا افتادن نیست. آن اتفاق، فقط آخرین است و نه مهم‌ترین. وقتی کسی از پا می‌افتد، قصّه تدریجی از پا افتادن است که اهمیت دارد...
#محمود_مقدسی 🍏

اگه خاطره ای در همین زمینه دارین با این بات ناشناس برام بفرستین 👇
https://www.tg-me.com/HarfBeManBOT?start=NTAzNDEzNjE
آرامش (چهلسالگي)...
💬بغل ؛ مغل ؛ بوغاله ! (۱۸۶) دلم می‌خواهد شغلم دوست داشتن و بغل کردن آدم‌ها باشد. توی رزومه‌ام می‌نویسم که از امیدوار بودن بُریده‌ام؛ اما به دوست داشتن باور دارم هنوز و در این هنوز هزاران جوانه کوچک عاطفه روییده باشد. بروم آدم‌ها را بغل بگیرم و توی گوششان…
💬بغل ؛ مغل ؛ بوغاله ! (۱۸۷)

برای بیمارم که یه خانم مسن بود داشتم روال عمل سنگینی که قرار بود براش انجام بدم توضیح می‌دادم که یه دفعه اشکاش سرازیر شد، پا شدم بغلش کردم و سرش رو بوسیدم و بهش اطمینان دادم که اوضاع خوب پیش خواهد رفت و آرومش کردم.

بعد از عمل که برای ویزیت اومده بود مطب بهش گفتم: دیدی، اونقدرها هم ترسناک نبود.
جواب داد: دکتر، بوخودا اگه بوسم نمی‌کردی نمی‌اومدم برای عمل. 😐🙂

@chehel_salegi
آرامش (چهلسالگي)...
💬چرا بعد از تموم شدن جنگ؛ حالمون هنوز رو به راه نشده؟! ‏هانس سلیه از بزرگان حوزه استرس میگه وقتی بحران، فشار یا مصیبتی میاد بدن سه مرحله رو پشت سر میذاره. مرحله اول هشداره، تو این مرحله بدن میره تو فاز بقا و با ترشح کورتیزول و آدرنالین فرد رو آماده مقابله…
💬بدن ما تحمل سرکوب و نگه داشتن احساسات توی خودش رو نداره اما اغلب این کار رو انجام میدیم !

یکی از بی‌نظیرترین مطالبی که خوندم نوشته Yolanda Renteria تراپیست و استاد روانشناسی دانشگاه آریزونا بود که می گفت اگه بخوام به عنوان یه روانشناس فقط یه توصیه به شما داشته باشم، اینه که بدونید، بدن ما طوری طراحی شده که باید حتما ابراز احساسات کنیم و احساسات تخلیه بشه.بدن ما تحمل سرکوب و نگه داشتن احساسات توی خودش رو نداره اما اغلب این کار رو انجام میدن.

وقتی اجازه نداشته باشیم احساساتمون رو بیان کنیم، بدن ما یاد میگیره که اونها رو مخفی کنه یا به شکل های دیگه ابراز کنه که مهم ترین اونها دردهای روان تنیه، شما اغلب این درد ها رو موقع عصبانیت یا اضطراب بصورت سر درد یا کمر درد و معده درد حس می کنید...معمولا از بچگی به ما یاد داده میشه که احساسات خودمون رو پنهان کنیم یا حتی بخاطرش تنبیه میشیم.
@chehel_salegi
همه‌ی ما کم و بیش توی دوران کودکی موقع گریه کردن جای درک شدن و همدلی، تنبیه شدیم تا دیگه گریه نکنیم.این رفتار‌ها و این طرز فکر رو خیلی‌هامون با خودمون به بزرگسالی هم می‌بریم....لطفا بدونید "سرد و یخ بودن" یا " پوست کلفتی" و "بی تفاوتی" نشونه قوی بودن نیستن، انسان باید عواطف و احساسات خودش رو تجربه کنه.ما جوری تکامل یافتیم که چه بخوایم و چه نخوایم، بقیه برامون مهم‌اَند

رابطه و ارتباط با بقیه برای ما التیام بخشه، گاهی اوقات به تنهایی نمی تونیم لحظات سخت زندگی رو پشت سربذاریم و باید ابرازش کنیم این هیچ چیز بد یا به معنای ضعیف بودن نیست.بدن ما نیاز به ابراز احساسات داره.ما نیاز داریم گریه کنیم تا هورمون های تسلی بخشی توی بدن ترشح بشه، ما نیاز داریم در آغوش گرفته بشیم و صحبت کنیم!
خلاصه اینکه : احساسات ما اگه ابراز نشن به شیوه های زشتی خودشون رو نمایان میکنن، و تبدیل به درد میشن. در واقع: احساسات داشتن و احساساتی بودن زیبا و انسانیه

دکتر امید امانی🍏
@chehel_salegi
💬اندر فواید سیستم گزینش و بلای کشور😭

تسبیحات اربعه را بخون!
🔺دو سال پیش، وقتی از پست اجرایی‌ام در بانک مرکزی خداحافظی کردم و به‌عنوان مشاور ادامه دادم، برنامه‌ام سبک‌تر شد. بعد از هجده سال کار شبانه‌روزی، فرصتی پیش آمده بود که بیشتر مطالعه کنم، کمی به کارهای عقب‌افتاده برسم، نفس بکشم. در همین دوران بود که یکی از دوستان قدیمی تماس گرفت. با لحنی دوستانه گفت: «الان که سرت خلوت شده، چرا به مرکز امور حقوقی بین‌المللی ریاست‌جمهوری مشورت نمی‌دی؟ دنبال یکی هستن که حقوق بین‌الملل خونده باشه، ولی از نظام بانکی هم سر دربیاره. تو که سال‌ها تو بانک مرکزی بودی، چه کسی بهتر از تو؟»

🔺حرفش بی‌راه نبود. من نه دنبال سمت بودم، نه عنوان، نه پول. گفتم حالا که وقت دارم و بار اجرایی‌ام سبک شده، اگر کاری از دستم برمیاد برای مملکتم انجام بدم، چرا نه؟ قبول کردم. کمی بعد، با رئیس مرکز صحبت کردم. گفت: «چند پرونده خارجی داریم در حوزه بانک‌ها. لایحه‌نویسی و کارهای حقوقی رو وکلای خارجی انجام می‌دن، اما ما یه نفر ایرانی می‌خوایم که هم حقوق بلد باشه، هم بانک رو بشناسه، که پرونده‌ها رو بخونه، مطمئن بشه جایی اشتباه نکردن، کم نگذاشتن، و منافع ما حفظ شده.»

🔺کار کاملاً فنی بود. نه منصب داشت، نه اعتبار، نه درآمد آن‌چنانی. فقط دل‌مشغولی من بود برای ایران. برای اینکه سهمی هرچند کوچک داشته باشم در دفاع از منافع کشورم در یک دعوای بین‌المللی. روند معمول اداری این بود که برای همکاری، باید مراحل گزینش نهاد ریاست جمهوری را هم طی می‌کردم. گفتم باشد.
@chehel_salegi
🔺یک روز زنگ زدند که برای مصاحبه گزینش بیایید. رفتم؛ خیابان پاستور، ساختمانی رسمی، اتاقی ساده. مردی پشت میز نشسته بود. چند فرم داد تا پر کنم. شروع کرد به سؤال‌وجواب. مشخصات، سوابق، درس‌هایی که خوانده‌ام، تجربه‌ها. بعد ناگهان گفت: «تسبیحات اربعه را بخون.»
سکوت کردم. پرسید: «انواع غسل‌ها را بگو.» بعد گفت: «غسل‌های مخصوص بانوان را هم توضیح بده.»
همان‌جا درونم فرو ریخت. حس کردم هجده سال تلاش بی‌وقفه، همه دقت و وسواس در حفظ منافع بانک مرکزی، همه ساعت‌های پرتنش تحریم و مذاکره و نامه‌نگاری، ناگهان به هیچ تبدیل شد. من را، با «تسبیحات اربعه» می‌سنجیدند. نه با تعهدم. نه با تخصصم. نه با کارنامه‌ام. با دانستن غسل‌های بانوان.
من آمده بودم برای وطنم کاری بکنم. برای پرونده‌هایی که اگر اشتباهی در آن‌ها می‌رفت، شاید میلیون‌ها دلار خسارت روی دست کشور می‌گذاشت. اما معیار سنجش من نه صداقت بود، نه توان، نه شناخت حقوق بین‌الملل، نه تجربه بانکی. معیار، میزان آشنایی من با جزئیات مناسک بود.
در آن لحظه فهمیدم درد این کشور فقط تحریم و بحران اقتصادی نیست؛ درد این کشور آن است که آن‌کس که از کار دزدی نکرده، اما تسبیحات اربعه را از حفظ نیست، در معرض طرد است. و آن‌کس که نماز جمعه را درست می‌رود اما در کار خیانت می‌کند، با افتخار می‌ماند. این همان ساختاری‌ست که باعث شده متخصصان شریف یکی‌یکی مهاجرت کنند. نه چون نمی‌خواستند بمانند، بلکه چون این کشور نتوانست قدرشان را بداند. چون وقتی آمده بودند که خدمت کنند، در برابرشان فرمی گذاشتند و گفتند: «غسل بانوان را توضیح بده.»
🔺بعد گفت: «معرفت کیه؟» نوشتم: احمد عراقچی.
نگاهی کرد و گفت: «همون عراقچی که پرونده داره؟» گفتم: «آره، همون.»
با تعجب گفت: «آخه نمی‌شه که!»
گفتم: «همینه که هست. اون آدمی بود که اومد برای این مملکت کار کنه و بهش ظلم شد. اگر اون از نظر شما مردوده، منم همونم. از نظر من، آدم درستیه.»
رفتم. آرام، بی‌عصبانیت، اما محکم. و پشت سرم را هم نگاه نکردم....در آن لحظه، شاید آن شخص نفهمید چرا دارم می‌روم. اما من می‌دانستم. می‌دانستم که تدوام این سیستم گزینش، فقط مساوی است با تأیید همین سنجه‌های ریاکارانه‌ای که کشور را به این نقطه رسانده‌اند. همین گزینش‌ها، همین معیارهای ظاهربین و مقلد، ریشه‌ی پوسیدگی‌اند. ریشه‌ی کوچ آدم‌ها، ریشه‌ی فرسایش سرمایه انسانی، ریشه‌ی فربه شدن ظاهرسازان و بی‌اثر شدن با‌کفایت‌ها.

واقعیت این است:وقتی پای وطن در میان است، وقتی کشوری در بزنگاه نیاز به کسی دارد که پشتش بایستد، تسبیحات اربعه به کارش نمی‌آید.آن‌چه به کار می‌آید، قلبی‌ست که برای ایران بتپد و پایی‌ست که در لحظه‌ی خطر عقب نکشد.🍏
@chehel_salegi
آرامش (چهلسالگي)...
🪻یه سورپرایز عالی برای جناب پدر ! دوست داشتن تنها دینی است که پیغمبرانش، زن‌هایند... حمید_رها💎 لینک چن مطلب که در مورد پدر نوشتم‌👇 https://www.tg-me.com/chehel_salegi/29750
امروز رفتم مراسم استقبال دخترعموم که از حج اومدن. صبح بود. وسط کارام نیم ساعت پاس گرفتم رفتم. موقع برگشتن دم در عموی خودم رو دیدم. آلزایمر داره. از نوع پیشرفته. رفتم جلو بوسیدمش. گفتم عمو فلانی ام. شناختین؟
@chehel_salegi

با نگاهی تهی و آشفته و کمی ترسیده به صورتم نگاه کرد و آروم گفت بله بله اون که میشناسم. اما مطمئنم نشناخته بود و چیزی یادش نمیومد.
با دیدن چهره اش یاد بابای مهربونِ آروم ِ خودم افتادم. برگشتم تو ماشین، سرمو گذاشتم رو فرمون و برای جای خالی بابام و اینهمه پریشونی عموم گریه کردم.
از کانال خانم بانکدار 🍏
آرامش (چهلسالگي)...
💬چهل سالگی و خوبیهاش! کارل یونگ گفته: «زندگی واقعاً از چهل سالگی شروع می‌شه؛ تا اون موقع فقط داشتی تحقیق می‌کردی.» خب...منم رسماً از فاز "تحقیق و توسعه" وارد فاز "هرچی باشه دیگه اینم خودمم" شدم! ...دلم آروم‌تره.دعوا با خودم تموم شده، معاهده صلح امضا شده.دیگه…
💬چهل سالگی من مبارک !

امروز به چهلسالگی قدم گذاشتم در تلاقی ۳۹و۴۰ یک مورد انقباض زیاد تجربه کردم: درست مثل یک پوست اندازی یا مرگ در حین حیات ...
یادمه در ابتدای سی سالگی؛ کلی لیست دلخواسته با لایف کوچ‌ام در آوردم ،اینجا هم خالی میذارم تا بیام در وقت مناسب بنویسم در این یک دهه چه شد؟ ...................

#سلام-بر-چهلسالگی

معلم مسافر 🍏
@chehel_salegi
Setareh
Arash&helena
امیدوارم یه روزی اونقدر حالت خوب باشه که سخت حال بد الانت رو به یاد بیاری، امیدوارم چند سال بعد اونقدر آگاه تر بشی که به فکرای الانت خندت بگیره!
@chehel_salegi
امیدوارم اینقدر آرامش داشته باشی که برای یادآوری آخرین بار که استرس داشتی کلی فکر کنی، امیدوارم یه روز اونقدر کرامت انسانیت حفظ شه که تحقیرهای امروز زندگیت برات بعید و نشدنی باشه. یه روز که از ته دل بخندی و از سر شوق گریه کنی.

کانالی برای عاشقان سفر 👇

🆔
@safar_chehelsalegi
اکنون - تینا پاکروان، احسان عبدی پور
📻@podchi
💬پادکست اکنون میهمانان : تینا پاکروان - احسان عبدی پور !

کتاب و سایر انتشارات: دیشب حوالی انار گم شدم ، دیشب خدا را عاشق کردم ( تینا پاکروان ) ، شش درو بستی نمکی، یه درو نبستی نمکی (مجید پارسا) ،تن تن (هرژه) ، مکبث ، تراژدی ریچارد دوم (شکسپیر ) ، ماهی سیاه کوچولو (صمد بهرنگی )
@chehel_salegi
100 سال تنهایی (گاربریل گارسیا مارکز ) ، ابدیت ایران (تقی نصر )، نغمه های آب و آتش (جرجآر آر مارتین ) و...

مصاحبه ای الهام بخش و محشر با خانم تینا پاکروان که خودم دو بار شنیدمش. گوش بدیم و هدیه اش کنیم به رفقا و دپستانمون 🍏
💬همه همینیم !

هنوز چیزی در روانم این واقعیت را که "جنگ شده" پس می‌زند. جنگ همیشه سینما بود، خبر بود یا تاریخ بود. جنگ همیشه چیزی بود که ما بیرونش بودیم؛ اما حالا مثل پینوکیو در شکم این هیولا هستیم. گویا هنوز به‌طوررسمی اعلان جنگ نشده، اما من هم پیش خودم و برای خودم جنگ را رسما نپذیرفته‌ام. روان آدمیزاد وقتی با واقعیتی شدیدا رنج‌آور روبرو می‌شود، آن را موقتا "انکار" می‌کند تا کم‌کم‌ زمینه‌های پذیرش فراهم شود. صدای جت‌ها و پدافند و انفجارها، به‌هرحال قانعت می‌کند که وارد مرحله‌ای شده‌ای یا وارد "فضایی دیگر" شده‌ای.

بعضی عواطف انسان "نام‌ناپذیرند". زبان ما توان محدودی برای بیان چیزهایی دارد که در تجربه‌ی عاطفی ما هستند. جنگ، وقتی وارد زندگی فرد می‌شود، در ابتدا بی‌نام و بی‌قیافه است. ما نمی‌دانیم چگونه آن را حتی در زبانمان، تحمل کنیم.

صدای امیر علی . ق رو می‌شنویم 🍏
@Amiralichannel
@chehel_salegi
آرامش (چهلسالگي)...
💬رسم وفا ! (۱۲۶) قرارمان امشب ؛ سر راه شیری؛ همان کافه ی پرستاره؛ همان قهوه ی کهکشانی؛ برایت کمی خوشه ی پروین می آورم و یک حلقه ی از زحل. عطارد شعر میخواند و ناهید میرقصد؛زمین می ایستد ؛من زانو میزنم ؛ تو سرخ میشوی؛گل میدهی در سیاره ی کوچکم.تو آسمان میشوی…
💬رسم وفا ! (۱۲۷)

نامه ی دکتر برومند به استاد علی دهباشی :
علی جان! کار انسان بجایی می‌رسد که از اینکه همسرش توانسته یک لقمه بدون کمک غذا بخورد خوشنود می‌شود. البته این همسر مهوش صالحی؛ زمانی همرزم من بوده و هفت بار زندانی شدن من را با عواقبش تحمل کرده است.
@chehel_salegi
قریب پنجاه سال دوری من را در بیشتر ساعات روز و شب بواسطه کار درمان بیماران در مطب و بیمارستان  با روی خوش پذیرفته و سرپرستی واقعی  فرزندانمان  را در این غیبت‌ها و دوری از خانه بر عهده داشته است.

دوستدار تو بهروز برومند. ۴ تیرماه ۱۴۰۴🍏
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💬امید با تلاش و زحمت ؛ معنی پیدا می‌کنه !

امید، بلیت بخت آزمایی نیست. امید با شانس فرق داره!

اینو همیشه به یاد داشته باشیم !🍏

@chehel_salegi
دوستان و همراهان عزیزم!

عرض ادب🙏
جهت تامین ودیعه مسکن یک خانم سالمند و از کار افتاده نیاز داریم به فراهم کردن ۵۰ میلیون تومان در قالب مساعدت بلاعوض و یا قرض ۳۰ روزه .
ایشان؛ آبرومند و مورد تایید می‌باشند.

از کلیه دوستانی که تمایل به کمک‌رسانی و مشارکت و همراهی در این امر خیر رو دارن، خواهشمندم از طریق شماره کارت زیر یاری رسان باشن.
6104
3389
1875
6426

بانک ملت ؛ حلاجیان🌹

در این شرایط خطیر؛ دستگیر همدیگه باشیم.


سپاسگزار مهرتون هستم🙏
.
📌 افراد عادی به هیچ عنوان کلیک نکنند📵🔻
جویـن ندی از دستت رفته 👌🔻

https://www.tg-me.com/addlist/_AMVrnck_V1iNjU0
2025/07/02 21:18:33
Back to Top
HTML Embed Code: