Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کمتر کسی هست که با سریال‌های: خانه سبز، دنیای شیرین دریا، چاق و لاغر، این خانه دور است، همسران و... خاطره نداشته باشد.
این خاطرات خوش را مدیون بیژن بیرنگ بودیم؛
کسی که امروز از ساختن این برنامه‌ها از مردم عذرخواهی می‌کند. ناراحت است بابت امیدی که برای آینده به مردم داده. امید به ایرانی که روزی ساخته می‌شود و حال مردمش بهتر از قبل خواهد شد، اما نشد...
چه سرمایه‌ای بزرگتر از امید مردم به آینده‌ی کشورشان سراغ دارید؟
پیام پورفلاح
@chelsalegi
‍ پدرم بیماری قلبی داشت. دکترش گفت کار زیادی نمی‌شود برایش کرد. فقط مواظب استرسش باشید. تشکر کردم و رفتم طرف در. دکتر صدایم کرد. آرام گفت: ببین!
همیشه توی جیب روی قلبش پول بیشتری بذار که هر وقت درد گرفت حس کنه اونقدر پول داره که بتونه بره بهترین بیمارستان شهر.
این حرف را هجده‌سال پیش استادم گفت. هجده‌سال عمری است. اما الان بیشتر از هر وقت دیگری قبولش دارم.
اینکه آدم «ایمان، تقوا و عمل صالح» داشته باشد خوب است اما این روزها اگر بخواهم به یک نفر توصیه‌ای بکنم می‌گویم سعی کن پولدار بشی!
گول‌مان زدند که پول خوب نیست.
علم بهتر است و آدم‌های پولدار آخرش بدبخت میشن و بچه‌هاشون معتاد میشن.
پولدارها خیلی افسردن، قرص می‌خورن و خودکشی میکنن و اصلاً پول چرک کف دسته و ... اما افسانه است.
ساخته‌اند که دست زیاد نشود.
وقتی پول دارید احترام اجتماعی دارید، روی سبیل شاه هم می‌توانید نقاره بزنید.
وکیل و وزیر و نظمیه‌چی که سهل است. غذای سالمتری می‌خورید، کمتر مریض می‌شوید، لازم نیست تا بوق سگ برای یک لقمه نان بدوید، آب میوه می‌خورید، پوست‌تان بهتر می‌شود، ورزش می‌کنید، روز به روز به اذن الهی خوش‌تیپ‌تر می‌شوید.
کار خیر می‌کنید، جاهای خوب بهشت را رزرو می‌کنید.
لازم نیست اخبار گوش بدهید، هیچ اهمیتی ندارد چه کسی رئیس‌جمهور است.
شما پول دارید. هوا پس شد بچه‌هایتان را می‌فرستید جای امن، بدتر شد خودتان هم می‌روید.
وقتی پول دارید، خیابان که بوی خون گرفت می‌روید پاریس خرید می‌کنید.
می‌شوره میبره به خدا!
گرم‌تان شد می‌روید سوئیس اسکی می‌کنید، سردتان شد می‌روید دبی حمام آفتاب می‌گیرید. ایران بهشت پولدارهاست. پولدار شوید.
اینکه می‌گویند همه می‌میرند هم خیلی حقیقت ندارد. همه می‌میریم اما تفاوت در کیفیت مدت زندگی است. آدم اسهال بگیرد و در سی‌سالگی ریق رحمت سر بکشد، فرق دارد با اینکه در نود سالگی وقتی پرستارهای زیبارو دورش را گرفته‌اند به ملکوت اعلی بپیوندد.
آمار نشان می‌دهد پولدارها بیشتر عمر می‌کنند. گول چند نفری که زود می‌میرند را نخورید. اینها مثل چند دیکتاتوری هستند که در همین جهان تاوان داده‌اند.
باقی‌ دیکتاتورها سُر و مُر و گنده حالشان را کرده‌اند.
اینکه چطور پولدار شویم داستان دیگری است. هر وقت یاد گرفتم یادتان می‌دهم.
احسان محمدی
@chelsalegi
حضور ناگهانی هدیه تهرانی در یکی از سینماهای تهران برای تماشای «بی‌همه‌چیز» بازتاب گسترده‌ای در میان رسانه‌ها داشت. عکس‌های او همه‌جا پخش شد و خیلی‌ها از این موضوع حرف زدند که او همچنان ستاره است و می‌درخشد. اما نکته‌ای که شاید کمتر به آن پرداخته شد، نوع لباس پوشیدن هدیه تهرانی بود. بیش از سادگی حضور او در سالن سینما و نزدیک شدن به مردم بدون استخدام بادیگارد و لوس‌بازی‌های مرسوم، سادگی لباس‌ها و آرایشش توجهم را جلب کرد. او بازیگری‌ست در آستانه‌ی پنجاه سالگی با کارنامه‌ای قابل دفاع.
راستش برای درک این ساده‌پوشی و ساده‌آرایی باید نگاهی بیندازیم به اکران‌های خصوصی فیلم‌های متفاوت. اکران‌هایی که حالا بیش از هر زمان دیگری مُد شده‌اند و بازیگران زن و مرد حاضر در آن، برای بیش‌تر در چشم بودن، سعی می‌کنند گوی سبقت را از هم بربایند. وقتی عکس‌های این اکران‌های خصوصی را می‌بینم یا خودم در آن‌ها شرکت می‌کنم و از نزدیک شاهد طراحی لباس‌ها هستم، از این میزان از بدلباسی و بدپوشی متعجبم می‌شوم. در اکثر این اکران‌های خصوصی، بازیگران آقا و خانم، نه‌تنها در انتخاب نوع پوشش بدسلیقه‌اند، بلکه بدون در نظر گرفتن سن و سال‌شان این انتخاب‌ها را انجام می‌دهند. در سینمای میان‌سالی که اکثر بازیگرانش بالای چهل سال هستند، این جوان‌نمایی مصنوعی نشان از معضلی روانی دارد. حالا از آن‌هایی که عامدانه بد می‌پوشند تا شهره‌ی خاص و عام شوند می‌گذرم. این معضلی‌ست روانی‌تر!
واقعیت این است که ما کلاً ملت بدسلیقه و بدلباسی هستیم. اما همین بدسلیقگی وقتی به دنیای بازیگران رسوخ می‌کند، اوضاع بدتر هم می‌شود، چون «هنری‌ها» قرار است ثابت کنند خیلی متفاوت هستند! این متفاوت‌نمایی‌ست که کار دست‌شان می‌دهد و نتیجه‌اش لباس‌های عجیب‌غریب، بی‌تناسب و عموماً زشتی‌ست که توی ذوق می‌زنند. اتفاقاً همین بدپوشی‌ها و بدسلیقگی‌هاست که به چارچوب فیلم‌ها هم رسوخ می‌کند و ذهن و روان نامتناسب سازندگانش را روی پرده نیز لو می‌دهد.
هدیه تهرانی با پوشش ساده، صمیمانه و متناسب با سن و سال خود، نشان داد که چندان در قیدوبند جوان‌نمایی و عجیب‌نمایی نیست. ذهن سبک‌‌بار او به نوع پوشش او نیز رسوخ کرده است، همچنان که به فیلم‌هایش و به رفتارش. برای توی چشم بودن و ستاره بودن، نیازی نیست خودمان را بُکُشیم...
دامون قنبرزاده
@chelsalegi
بازرگانی زنی زیبا روی بنام زهره داشت. روزی بازرگان عزم سفر کرد بر تن زن لباسی سفید پوشاند و کاسه ای پر از رنگ نیل به غلام خود داد و گفت:
هر وقت زن مرتکب کاری ناشایست یا خیانتی شد بدون آنکه بفهمد یک انگشت را با نیل رنگی کن و بر لباس او بزن تا وقتی آمدم بدانم چقدر کار ناشایست انجام داده است و بعد به سفر رفت ...
پس از مدتی بازرگان به غلام نامه نوشت که:
کاری نکند زهره که ننگی باشد
بر جامه او ز نیل رنگی باشد
غلام هم که دیده بود همسر بازرگان با مردان متعدد در حال رابطه است و خانه محل رفت و آمد مردان شده است و چون جرات گزارش نداشت با این بیت شعر در جواب نوشت:
گر ز آمدن خواجه درنگی باشد
چون باز آید زهره پلنگی باشد
عبید زاکانی
@chelsalegi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قهقرا یعنی اینکه کرسی استادی علوم سیاسی بهترین دانشگاه ایران را از امثال «جواد طباطبایی» و «حسین بشریه» و «عباس میلانی» و... بگیری و بدهی به امثال این سلبریتی اینستاگرامی که هنوز تفاوت «نئولیبرالیسم» و «رانت» را نمی داند و هر رانت بدیهی شده و هر بی قانونی و هر آقازادگیِ نهادینه شده در این مملکت را به اسم تشریح نئولیبرالیسم به خورد ملتِ بیگانه با اندیشه و مطالعه می دهد.
کاش این آقا به جای این لاطائلات بافی ها سری به قوانین کشورهای لیبرال اروپایی در حوزه مالیات و آموزش و بهداشت و گرانی می زد تا متوجه شود که تفاوت رانت و دزدی با همان نئولیبرالیسم مغضوب ایشان تا چه میزان است.
«نئولیبرالیسم» نظریه ای اقتصادی سیاسی که در میان متفکران و اندیشمندان همیشه مخالفان جدی و سرسختی داشته و دارد. اما آنچه در ایران در حال اجراست ربطی به لیبرالیسم و نئولیبرالیسم ندارد و سرهم بندی این لاطائلات هم برای دیده شدن بیشتر است و ربطی به اندیشه سیاسی و علوم سیاسی ندارد.
فرهاد قنبری
@chelsalegi
‏طرف بدون ‎ماسک داشت می‌رفت داخل ‎حرم امام رضا. یکی از خدام گفت: بیا ماسک بگیر، دست‌هاتم ضد عفونی کن و برو داخل. گفت: امام خودش دکتره؛ به همه ‎شفا میده.
اون خادم با لهجه‌ی غلیظ مشهدی گفت: آقا خودش مسموم شد و به شهادت رسید؛ شما رعایت کن.
@chelsalegi
به قول راسل « اگر عقیده‌ی مخالف، شما را عصبانی می‌کند، نشانه ی آن است که شما ناخودآگاه می‌دانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر می‌کنید، ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه‌ی دو می‌شود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی می‌کنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند.»
اغلب بحثهای بسیار تند آنهایی هستند که طرفین درباره‌ی موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند. شکنجه در الاهیات به کار می‌رود، نه در ریاضیات؛ زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد. بنابراین هنگامی که پی می‌برید از تفاوت آرا عصبانی هستید، مراقب باشید؛ احتمالاً با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید.
@Chelsalegi
کسی که حقیقت رونمیدونه, خب احمقه؛ ولی کسی که میدونه و انکار می کنه،
جنایتکاره.
برتولت برشت
@Chelsalegi
ما مردها خیلی بی دفاعیم، افسرده که باشیم هیچ بهانه ای نیست، نمیتوانیم توجیه کنیم که افسردگی بعد از زایمان است، یا مثلا عصبی که باشیم نمیشود آنرا به ماه و سال و بخت و طالع و اینها ربط داد، گریه هم که اصلا مال مرد نیست، مگر مرد گریه میکند ؟! داد و بیداد هم مال آدمهای بی شخصیت است، جنتلمن ها فریاد نمیزنند، مهربان هم اگر باشیم برای جذبه مردانه مان خوب نیست، نمیشود گفت فلان مرد فرشته است، فرشته بودن صفت زنانه است، پر حرف که باشیم نمیشود آن را به حساب جنسیت مان گذاشت، مرد که اینقدر حرف نمیزند، اگر ساکت باشیم میگویند عجب آدم گنده دماغی است، خوب بخوریم میگویند اسیر شکم اند ! کم بخوریم میگویند: معتاد شده ؟! اگر بخندیم و خوش باشیم میگویند: هان ؟ چی شده ؟ خیلی خوشحالی ؟ معلومه حالت حسابی خوبه ها ! و خلاصه نیک که بنگری ما مردها اصلا هیچ کار خاصی نباید بکنیم، باید خیلی معمولی باشیم و سعی کنیم اصلا به چشم نیائیم و تابلو نباشیم !
@Chelsalegi
‍ این اجنبی های کافر گویا کاری جز شادمانی ندارند!
اعیاد و مناسبات فرح انگیزشان متداوما می رسند و بساط تبریک و شادباش و شادمانی کماکان برقرار است.
نمی دانیم چگونه است که این جماعت، گریه و مویه و زاری و ضجه و خود آزاری را نمی فهمند!
هالووین تمام نشده، ولنتاین سر می رسد.
این یکی نصف نشده، کریسمس بر پا می کنند.
کریسمس مُهرش خشک نشده، انواع و اقسام ِ جشن و فستیوال و کارناوال علم می کنند و از سر و کول هم بالا می روند!
چنان معرکه ای دارند که حتی با پرتاب گوجه فرنگی به همدیگر، جشن و سرور راه می اندازند.
گوجه فرنگی که تمام شد، با بالش و متکا به جان هم می افتند و نشاط و شادی می نمایند و خلاصه یک بهانه و مزقونی هست که در کل ایام سال کبک شان خروس بخواند
و اما ما رعیت بخت برگشته ؛ یک چهارشنبه سوری داریم که مصیبت عظماست و یک عید نوروز که با این فشار مادی ؛ نه که عید بلکه نماد واقعی عزای عمومی ست.
حرف دیگری نیست جز دریغ از ما که سال هاست خندیدن را فراموش کرده ایم
@Chelsalegi
ویدئو پائین‌ متن ، ترند این روزهای اینستاگرام است. در یک صفحه متعلق به این آقا، این ویدئو نزدیک به دو میلیون بار دیده شده است.
نیمی از حرف‌های طرف، بد نیست. آدم‌ها باید بدانند که شکست در رابطه ممکن است اتفاق بیفتد. آدم‌ها باید بدانند که ویژگی‌های شخصی آن‌ها، از پول گرفته تا قدرت ممکن است به آن‌ها کمک نکند که رابطه‌شان را حفظ کنند یا رابطه خوبی داشته باشند ولی...
ولی آنجا که دارد نتیجه می‌گیرد حرف غلطی می‌زند. آنجا که می‌گوید "رها کن سرزنش را. دست به فرستنده‌های خود نزنید. مشکل از‌ گیرنده است."
این حرف هیچ مبنای علمی ندارد. این "عرفان اینستاگرامی" است که می‌خواهد به شما بگوید شما هیچ مشکلی ندارید و هر چه مشکل است از طرف است. این اعتماد به نفس کاذب است که به یک نفر بگوییم اگر رابطه تو شکست خورد یکی دیگر مقصر است و تو بی تقصیر.‌ یکی دیگر ظالم است و تو مظلوم.
طبیعتا ممکن است رابطه‌ای هم باشد که در آن یک نفر خبیث باشد و رابطه را به شکست بکشاند. در اغلب رابطه‌هایی که زنان تحت خشونت جنسی، کلامی یا عاطفی هستند سهم مرد در پایان رابطه غالب است ولی این حکایت همه رابطه‌ها نیست.
رابطه با پول باقی نمی‌ماند. با قدرت. حتی با داشتن دانش رابطه . من البته هلاکویی را دنبال نمی‌کنم و قضاوتی درباره سطح دانش او ندارم . رابطه نیاز به آدم‌هایی دارد که بتوانند دانش رابطه را در زندگی خودشان به کار ببندند. آدم‌هایی که بتوانند نقطه تعادل را خوب پیدا کنند. تعادل بین کار و پرداختن به خانواده، بین همسر و خانواده خودشان، بین رشد فردی و زندگی مشترک، بین وقت گذاشتن برای همسر و فرزندان با دوستان، بین ولخرجی و خساست، بین لذت جنسی و امنیت عاطفی و صدها چیز دیگر. رابطه با تلاش کردن برای پیدا کردن نقطه تعادل و تلاش کردن برای متعادل بودن باقی می‌ماند و در خیلی از رابطه‌ها شکست رابطه یعنی طرفین نتوانستند این نقطه را پیدا کنند یا متعادل زندگی کنند.
گفتن جملاتی مثل این آقا، حس خوبی به مخاطب می‌دهد ولی این حرف‌ها در واقع سوء استفاده کردن از مخاطب است. ما باید بفهمیم که کمیت‌مان یک جای رابطه لنگ می‌زده است و برای اصلاح آن تلاش کنیم نه اینکه خودمان را خوب و دیگری را بد ببینیم.
و نکته آخر. اصلا چه کسی گفته برای یک رابطه فضیلت است که الی الابد باقی بماند؟ چه کسی گفته رابطه خوب آن است که آدم‌ها در آن تا آخر عمرشان با هم باشند؟ چه کسی گفته پايان رابطه شکست است که حالا بخواهیم برای آن مقصر پیدا کنیم؟
مصطفی آرانی
@Chelsalegi
فیلم پایین را که دیدم گفتم شما میخندی اما ، ما دردمان میگیرد، از این شوخی و لودگی مبتذل سلبریتی لمپن ، که نمیفهمد هنوز چیزی از اسیدپاشی در شهریار نگذشته ، هنوز در کوچه پس کوچه های ما زنان مورد آزار و تعرض و خشونتند ، و هنوز با نا اَمنی دست به یقه ، خروجی چنین کلیپ سراسر چرک و کثافتتان جُز بازتولید خشونت و آزار بیشتر نیست ، و تو خیلی بیجا میکنی که زمینه را برای نا امنی بیشتر محیا کنی و بعد رضایت سوژه را جلب کنی ، بله
احمق جان اینجا اروپا نیست که تو دوربین مخفی بسازی با قهقهه هایِ چرکت و برای لایک و فالور بیشتر از رنج مردم کاسبی کنی ....!!!
بله جانم تو میخندی اما ما از تمام طنزهایی که از فقر و بدبختی به جای مطالبه گری میسازند ، از تمام جوک ها با محتوای کثافت محض که با جفنگ بازی ، برای چند همسری و کودک همسری و ... میسازید و تمام شوخیهای جنسیتی و سکسیستی که مروج خشونت و فرهنگ مردسالار است متنفریم !
شما میخندی اما ما از همه ی کلیپ ها و کسانی که برای لودگی و تحقیر یک مرد ، چادر سرش میکنند متنفریم ،تو میخندی
اما ما از تمام طنزهایی که هیچ حد و مرزی ندارند و با دلقک بازی و ... قومیتها و گویش ها را به تمسخر میگیرند، تا سلبریتی و معروف شوند متنفریم
شما میخندی اما من قلبم فشرده میشود ، برای پدرم برای مادرم ، برای همه ی قشر زحمتکشی که معنی کلمه ای را میدانند اما زبانشان نچرخد و نتوانند درست تلفظ کنند و شماها در کوچه و خیابان به انها بخندید و انها سکوت کنند و دیگر حتی حرف نزنند ، برای اینکه اشتباه نکنند و دست اویز نشوند..
شما میخندی اما ما میگویم ، عزیزم، بزرگوار ، درست است که رنجهامان فراوان است و اندوه و دردهایمان بی پایان ، اما اینکه از هر دردی جوک بسازند ، بسازیم و به هر خُزعبلی بخندیم به هر قیمتی ، این خندیدنها قبح درد را از بین میبرد ، نرمال میشود ، عادت میکنیم ، بی تفاوت میشویم ...و تقصیر از ما نیست
چرا که به ما یاد ندادن به جای حل مشکلات و ریشه ی انها ، جوک نسازیم به بدبختیهایمان و نخندیم، عادت نکنیم به عادی سازیهایشان ....!!!
بله جانم ، این واقعیت زشت و عریان جامعه است ، ما تداومُ، استمرار رنجیم و درد ، اما تو میخندی..
فاطمه یارمحمدی
@Chelsalegi
یکی از آشنایان وضعیت مالی بسیار بدی داشت. زندگی فلاکتباری که اتفاقا خودش هم مسبب این وضعیت بود. نه درسی خوند و نه دیپلم گرفت و نه کار و هنر و حرفه ای یاد گرفت.
اضافه وزن زیادی داشت.
ازدواج هم که کرد شرایطش از اونی که بود هم بدتر شد.
امروز از کسی حال و احوالش رو پرسیدم. گفت مگر صفحه ش رو توی اینستاگرام نداری؟
خودش و همسرش تبدیل شدند به شاخ مجازی و نزدیک ششصد کا فالور پیدار کردند.
روزی چند ده میلیون تومان استوری تبلیغ میکنه و تولید محتوا دارند!!!
رفتم توی صفحه شون دیدم عمل زیبایی کردند جفتشون از نو کوبیدن و ساختن!!
یک زندگی لاکچری هم توی رشت بهم زدند
خواستم بگم یکی از راههای پول درآوردن توی این زمونه استفاده از سوژه های کم ارزش و ساده لوحی مردمه!
دقیقا همون چیزهایی که بسادگی از کنارشون رد میشم و بهشون میخندیم!
حمید علیزاده
@Chelsalegi
امشب سر کوچه‌مان، مرد جوانی قصد داشت از پشت بام آپارتمانی پنج طبقه خودش را پایین بیاندازد و خودکشی کند.
یکی دو ساعتی همه اهل کوچه به نظاره نشسته بودیم که عاقبت راضی می‌شود از خر شیطان پیاده شود یا عزمش برای خودکشی جزم است؟
پلیس و آتش نشانی سعی می‌کردند مردم را متفرق کنند، تجهیزات نجات را بیاورند و با مرد جوان برای انصراف از تصمیمش مذاکره کنند.
بعد از یکی دو ساعت، مرد جوان توسط یکی از نیروهای نجات، به عقب کشیده شد و نشد که خودکشی کند.
به محض نجات یافتن مرد جوان از خودکشی و سقوط خودخواسته، همه اهل کوچه دست زدند، جیغ کشیدند، تکبیر و تهلیل گفتند و کل کشیدند!
کی قرار است برای کشورمان، برای کشورمان که نجات می‌یابد، کشورمان که بی خیال خودکشی می‌شود، کشورمان که از مرز مرگ و زندگی باز میگردد کل بکشیم و چشم مان اشکی بشود؟
محمدرضا مهاجر
@Chelsalegi
در رمان «قربانی» که شرح حضور «کورتزیو مالاپارته» خبرنگار ایتالیایی در جبهه‌های جنگ شوروی است، نویسنده شرح می‌دهد که چگونه یک گروهان ارتش آلمان، مردم یک دهکده‌ی شوروی را قتل عام می‌کنند. اما به محض خروج از دهکده، از پشت سر گلوله‌ای به سوی‌شان شلیک می‌شود. آلمانی‌ها برمی‌گردند و پس از کمی جستجو، پسرک ده ساله‌‌ی تفنگ به دستی را می‌یابند که تنها گلوله‌ی باقیمانده‌اش را به سوی آن‌ها شلیک کرده‌است. پسرک را نزد فرمانده‌‌ی فاشیست آلمانی می‌برند. فرمانده که شوخ‌طبع هم تشریف دارد، به پسرک می‌گوید: «چون یک کودکی، شانسی بهت می‌دهم تا از مرگ نجات پیدا کنی». و پس از نشنیدن جوابی از پسرک، می‌گوید: «فقط یک چشم‌ من سالم است، چشم دیگرم مصنوعی است، اما با چشم سالمم مو نمی‌زند. اگر تو بگویی کدام چشمم مصنوعی است، می‌گذارم بروی!» پسرک فوراً می‌گوید: «چشم راستت مصنوعی است». افسر فاشیست که سخت تعجب کرده می‌‌گوید: «درست است. اما بگو از کجا فهمیدی؟» پسرک جواب می‌دهد: «فقط در چشم راستت کمی انسانیّت دیده‌می‌‌شود. فهمیدم که چشم خودت نیست»!
و البته پسرک را همان‌جا تیرباران می‌کنند.
نزدیک به چهار دهه است که برای استخدام و گزینش کارمندان دولتی و ارتقای اداری، علاوه بر مسایل عقیدتی و شرعی و اطلاعاتی، «ظاهر» آدم‌ها هم به شدت مورد تحقیق و بررسی قرار می‌گیرد. سیستم موجود گزینشی، معتقد است که آدم سالم و معتقد حتماً ظاهر ویژه‌ای هم باید داشته‌باشد. در این سال‌ها میلیون‌ها جوان و نوجوان به خاطر بلندبودن موی سر یا کوتاه‌بودن آستین پیراهن یا پوشیدن شلوار لی یا ناکامل‌‌بودن روسری و چادر، تنبیه و توبیخ یا از استخدام محروم شده‌اند. در هر اداره لیست بلندبالایی از ممنوعیت‌های پوششی به در و دیوار نصب کرده‌اند. و همه‌ی این‌ها برای جلوگیری از ورود افراد ناباب و نامسئول به نظام مدیریتی و اجرایی ِ کشور است.
اما این روزها که چپ و راست، اخبار دزدی‌ها و اختلاس‌های کلان موسسات و شرکت‌ها و بانک‌های «ارزشی» با نام‌های مقدس مذهبی در رسانه‌ها پیچیده، کمی دقت به قیافه‌ها و تیپ‌های دزدان و اختلاس‌گران خالی از خنده و عبرت نخواهدبود. تقریباً همه‌ی این بزرگان، قیافه‌هایی به‌شدت مورد تایید نظام دارند: ریش‌هایشان، پیشانی‌های مهرخورده‌شان، تواضع و لبخند شیرین اسلامی‌شان، پیراهن‌های ساده‌شان، یقه‌های جمع و جورشان، انگشتری‌ها‌یشان و... همه حکایت از اعتقادات عمیق مذهبی و تعهدات شرعی‌شان دارد.
این روزها در صورت‌های مسخ‌شده‌ی دزدان و اختلاس‌گران، دنبال یک چشم مصنوعی می‌گردم. اما انگار دیگر خیلی دیر شده و دیگر نشانی از انسانیّت در حدقه‌های وقیح ِ چشمان‌شان نمانده است...
خالد رسول پور
@chelsalegi
از آدم هاي "كاسب مسلك" خوشم نمي آيد. همه ي آنهايي كه مشغول "جمع آوري" چيزي براي خودشان هستند. جمع آوري پول. جمع آوري مدارك دانشگاهي از فلان جا و بهمان جا. جمع آوري عنوان ها و سِمت هايي كه داشته اند. جمع آوري اسم جشنواره هايي كه همان يك دانه فيلم مزخرفي كه ساخته اند را هي به آنها ارسال كرده اند. جمع آوري تعداد نمايشگاهايي كه هر سال اينجا و آنجا برگزار مي كنند. جمع آوري بريده هاي روزنامه هايي كه "عكس شان" توي آن چاپ شده. جمع آوري لايك و فالوئر. جمع آوري دوست دختر و دوست پسر. جمع آوري بدبختي هايي كه كشيده اند. جمع آوري رشادت هايي كه براي بشريت به خرج داده اند و مدال هايي كه گرفته اند. جمع آوري كارهاي عام المنفعه و خيري كه قرار است انجام بدهند و قبل و حين انجام "از خودشان" عكس و فيلم تهيه مي كنند... و خلاصه جمع آوري هر گوزي كه شايد روزي به كارشان بيايد!
"آدمهاي ِ مشغول جمع آوري" ، آدمهاي ترحم برانگيزي هستند. حتي اگر جزو شهره ترين ، پولدارترين ، خفن ترين آدم هاي دنيا باشند.
رضا نظام دوست
@chelsalegi
در فیلمی که پایین متن می‌بینید این مرد زنش رو با گلوله کشت. تیک‌تاکری معروف که علت بازدید میلیونی ویديوهاش، نمایش زندگی شاد و بدون نقصش بود. زندگی عالی و بی‌نقص به قتل منجر می‌شه؟ ماجرا چه بوده؟
این آقای پارانویید و بدبین به زنش شک داشته و حتی توی تبلت پسرش شنود گذاشته بود که وقتی نیست بدونه تو‌ خونه چه خبره؟ در همین‌ عوالم بوده که درگیری بالا می‌گیره و‌ زنش رو می‌کشه .
خوشبختی، پول، لذت و زیبایی واقعی نیاز به فریاد زدن نداره. اگر شما واقعا اینها رو دارید و‌ مبتلا به اختلالات نمایشی نباشید نمی‌تونید زندگی خودتون رو‌درگیر حاشیه‌ها کنید. بیشتر از هرکسی اغلب اینستاگرامرها واضحا زندگی مشکل داری دارن، کافی‌ست دقت کنید. چگونه فردی از بیست چهار ساعت، حداقل دوازده ساعت از زندگیش کف اینستاگرامه و این فرد می‌تونه آرامش داشته باشه؟
بسیاری از اونها از ذوق و شوق شما برای دیدن چیزهای جذاب، کسب درآمد می‌کنن اشکالی هم نداره اما چرا باید اینها رو واقعی تصور کنید؟ سوال اینجاست.
یک فرد معمولی و نرمال در «چرخه زیست»ش رسیدگی به امور مختلف رو ‌داره و دلیلی نمیبینه زندگیش رو در معرض اضطرابِ دائما دیده شدن قرار بده. اصلا فرصت نمی‌کنه. مگر اینکه فعالیت‌های مختلف رو کنسل کنه و‌ صبح و‌ شبش رو‌ مشغول نمایش زندگی باشه. عزیزان‌هرچیزی که واقعی‌ست، خودش را برای دیده شدن فریاد نمی‌زند
دیده شدن به هر قیمتی، شما رو‌ گول نزنه که نقص دارید و بلد نیستید جلوه‌گری کنید. این نقص اوناست نه شما
بهاره مهرجویی
@chelsalegi
روز پدر در با دیگر روزها فرقي مي كند؟ مهم اين است كه هر پدري حق دارد ، پدر فرزندش باشد! حق دارد صدايش را بشنود. او را در آغوشش بفشارد... "پدر" باشد!
الان هزار جور عصا و واكِر برقي و ويلچير اتوماتيك و زهرمار براي زمان ِ پيري آمده! ... آن چيزي كه الكتريكي و مصنوعي و برقي اش هرگز توليد نمي شود "محبت" است. آنچه آدم براي پيري و جواني و كودكي اش مي خواهد محبت است! .. نه "عصاي روز ِ پيري"! .. گور پدر پيري! وقتي توي جواني اينقدر تنهايي ، پيري اش كه ديگر معلوم است چگونه است.
يك زماني دعاي خير براي ديگران اين بود كه "الهي پير شي!" ... حالا براي هر كس ميخواهي دعا كني بايد بگويي خدا كند پير نشوي! .. چون اگر در جواني فقط "تنها" هستي در پيري ، تنها و ناتواني! ... آنوقت آرزويت در پيري اين ميشود كه بتواني ليوان آب را از روي ميز كنار تخت كه دستت به آن نمي رسد برداري. يا چراغ را خاموش كني، روشن كني. يا بروي حمام. بروي دستشويي. و براي برآوردن اين حاجاتِ ساده به كسي محتاج نباشي.
رضا نظام دوست
@chelsalegi
روسیه، هشتاد سال پیش نقشه‌ای مشابه آنچه امروز برای اوکراین کشیده بود، برای ایران داشت. آن روز، آذربایجان برایش «دونتسک» بود و کردستان «لوهانسک»، باکو «مسکو» بود و باقرف و استالین «لاورف و پوتین». نقشه، به قدرت رساندن تجزیه‌طلبانی بود که از سال‌ها پیش از قفقاز به ایران آمده و سازماندهی شده بودند، بهانه، مثل امروز، «تفاوت زبانی» با باقی سرزمین مادری بود. در فاز دوم، از خودمختاری آذربایجان و کردستان حمایت و آنها را به رسمیت شناخت. همزمان، دست به اشغال نظامی این مناطق، و استقرار نیروهای خود زده‌ بود. دقت کنید! با کمی ارفاق، نقشه تجزیه اوکراین، همان است که هشتاد سال پیش برای ایران کشیده‌بود.
اما ایران، اوکراین نبود، کردستان و آذربایجان هم بخشی از تاریخ ملی این کشور بودند که نیازی نبود همچون اوکراین، تاریخ ملی خود را در سه دهه گذشته بازیابی کند تا خودش را به اروپا بچسباند. پیشه‌وری در سخنرانی خود که از رادیو تبریز پخش می‌شد، می‌گفت که «آذربایجان روح ایران است» و آنجا که از تاریخ سخن می‌گوید، از داریوش و انوشیروان و جمشید و … حرف می‌زد و کاری به اوغوزخان و ارطغرل و چنگیز و تیمور نداشت.
گذشته از آن، جامعه جهانی ارادهٔ قدرتمندی برای ایستادگی در مقابل قلدری روس‌ها داشت. در داخل کشور، گرچه شاه مملکت جوان بود و بی‌تجربه، سیاستمداران کهنه‌کار و وطن‌دوستی چون تقی‌زاده و علا در مجامع جهانی، و شخص زیرکی چون قوام در داخل کشور فعال بودند. حتی درون همان فرقه دموکرات هم متوجه بازیچه قرار گرفتن خود شدند. این در حالیست که امروز دموکراسی یک کمدین را به جایگاه ریاست جمهوری اوکراین رسانده‌است. جوی خواب‌آلود در کاخ سفید سرگردان است و اروپا چشمش را دوخته به نورد استریم و گازی که باید خانه‌هایش را گرم کند.
ماحصل همهٔ اینها برای ما این است که بیش از پیش چشم‌ها را باز کنیم و نگران آینده باشیم. نقشهٔ هشتاد سال پیش روس‌ها برای ایران، امروز گسترده‌تر، و روی میزهای بیشتری پهن شده است. شواهدش را در رسانه‌ها، در شبکه‌های اجتماعی و تحرکات سیاسی می‌توان به راحتی یافت.
مهدی اکبری فر
@chelsalegi
روس‌ها دارند می‌آیند... این جمله‌ی خبری در ادبیات و گزارش‌های تاریخی نشانه‌ی شرِ مطلق بوده معمولن. این‌که کارمند سابقِ کا.گ.ب یعنی پوتین را با هیتلر و استالین و مائو قیاس کنیم هیچ اهمیتی برای او ندارد و قطعن مفتخر هم هست چه در این سال‌ها بسیاری رفتارهای‌اش را نیز از شیوه‌ی «استالین» گرته‌برداری کرده. اگر کمی به تاریخ نگاه کنیم و به یاد آوریم به خوبی درمی‌یابیم که دولت‌های سرزمین روسیه و حکومت‌های‌اش هم‌واره پیِ «نابودی» بوده‌اند. آن‌ها از بی‌اخلاق‌ترینِ جنگ‌جویان هستند. در تاریخ ماجراهای تجاوزها، نسل‌کشی‌ها، چپاول‌کردن‌ها و در کلِ تعفن‌شان پیچیده. در جنگِ دوم و بعد پایان نبرد استالین صدها هزار اسیر روس را اعدام کرد. آن‌ها در لهستان افسران نخبه را در منطقه‌ی «کاتین» قتل‌عام کردند، در بلوکِ‌شرق نفرت از آن‌ها نسل به نسل منتقل می‌شود و در ایران کم‌تر حکومتی چون روسیه باعثِ رنجِ مردم ایران شده.
دولت‌های روس همیشه حامی ایرانی ضعیف بوده‌اند. در جنگ با عراق عمده‌ی نیازهای نظامی آن کشور را تامین کردند. هزاران قبضه کلاشینکوف، تانک‌های کارخانه‌ی درژینسکی، انواع میگ‌ها و سیستم پدافندِ هوایی. درواقع شوروی اولین تامین‌کننده‌ی ادواتِ نظامی عراق برای جنگ علیه ایران بود. آن‌ها انواع موشک‌های دوربُرد اسکاد را در اختیار صدام گذاشتند و البته مستشارانِ خود را. هرچند نیروهای ما درس خوبی به آن تجهیزات و مستشاران دادند و این قصه‌ی دیگری‌ست. روسیه «دشمن» ایران و بسیاری کشورها و «قومیت‌های» دیگر است. ماجرای غم‌انگیز اُکراین ریشه در رویه‌ی تاریخی آن‌ها دارد و کافی‌ست کمی به یاد آوریم آن‌چه با انبوه‌کشورهای اطراف خود کرده‌اند. ایران یکی از تکه‌های بزرگ منطقه است که هیچ‌گاه به این حاکمیت تن نداد با وجود شکست‌ها.
روس‌ها هیچ‌گاه نتوانستند زبان و فرهنگ خود را صادر کنند، با وجود حمایت‌هایی که از احزابی مانند «توده» در ایران کردند باز هم اقبالِ عمومی نیافتند. و این در همه جای جهان تقریبن صادق بوده. روس‌ها منشاء ویرانی و کشتار بوده‌اند و بدعهدی. آن‌ها بسیاری از روشن‌فکران و روزنامه‌نگارانِ خود را هم می‌کُشند و این یک رویه بوده در دویست سالِ گذشته. جهان در حالِ «محکوم‌کردن» پوتین و تانک‌های اوست ولی این کارمندِ کا‌.گ.ب نیازمندِ این جنگ است. پوتین تاریخ‌شان را خوب خوانده و می‌داند «نفرت» موتور محرکی‌ست که می‌تواند با آن پیش برود. کرونای چینی و جنگِ روسی ترکیبی که می‌خواهد جهان را فتح کند و این آغاز یک نبرد است.
✍️مهدی یزدانی خرم
@chelsalegi
2025/06/29 19:02:39
Back to Top
HTML Embed Code: