Telegram Web Link
گاهی‌اوقات دلم می‌خواد برم پنج‌، شش سال قبل. اون‌موقع‌هایی که وقتی خیلی ناراحت بودم می‌رفتم روی مبل دراز می‌کشیدم پیش مامانم سرمو می‌ذاشتم روی قلبش و یک‌دل سیر گریه می‌کردم. اون هم نمی‌پرسید‌ «چرا؟»، یکم دست می‌کشید توی موهام و بعد می‌گفت «موهات کم‌پشت شده‌ها، بیا، بیا روغن بزنم برات.»
این‌روزها موهام و که می‌بینه می‌گه «موسفیدات زیاد شده! نکنی‌شون، بیش‌تر می‌شه.»
روزهای خوب در زندگی بی‌رحمانه سریع می‌گذرن.
خیلی از آدم‌ها با همه‌ی توانشون، فقط دارن می‌جنگن تا به زندگی یک‌روز دیگه فرصت بدن. می‌جنگن تا فقط بیدار شن، از تخت جدا شن، لبخند بزنن و ادامه بدن.
و بدبختانه معمولا ما نمی‌دونیم از اطرافیانمون کی درگیر این ماجراست؟ پس یکم بیش‌تر حواسمون به هم باشه.
Forwarded from ( پرانتز )
«وقتی از دست هم عصبانی هستیم دلم برای بغل کردنت تنگ می‌شه.»


- صفحهٔ ۱۲۰ -
«کنار تخت می‌خوابم، مگر هوا که بند آمد، نفس کشیدنت باشم…»
جوری که به ساده‌ترین شکل، دلمون گرم می‌شه. و مهم‌تر از اون جوری که این پسر با هر بهونه‌ای هوامو داره.
Forwarded from Green Lotus
باهم قدم میزدیم، دست در دست، ساکت، غرق دنیاهای خودمان، هر کس غرق دنیاهای خود، دست در دست فراموش شده. این طور هست که تا حالا دوام آورده ام. و امروز عصر هم انگار باز نتیجه می دهد، درآغوشم هستم، من خود را در آغوش گرفته ام، نه چندان با لطافت، اما وفادار، وفادار.حالا بخواب، گویی زیر آن چراغ قدیمی، به هم ریخته، خسته و کوفته از این همه حرف زدن، این همه شنیدن، این همه مشقت، این همه بازی.
-ساموئل بکت
Lotfan Be Bande Avale Angoshte Sababe At Begoo
Mohsen Chavoshi
«اما پسر شدم که ترا آرزو کنم…»
حواست به نشونه‌ها باشه..
Forwarded from هنوز نمیدانم
دیشب که "تو" خونه نبود خوابیدن روی تخت عذاب آور بود. هی نگاه می‌کردم به جای خالیش و دلم تنگ می‌شد.
تا این که غلت خوردم و رفتم جای "تو" خوابیدم و دیگه جلوی چشمام جای خالی خودم بود و چقدر راحت‌تر بودم!

@hanouznemidanm
و گاه تمام عشق، به دور ایستادن است.
-سعید صاحب علم

@chizhaeihast
ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
این گیسو پریشان‌کرده بیدِ وحشیِ باران
یا نه! دریایی‌ست گویی، واژگونه بر فراز شهر
شهر سوگواران
هر زمانی که فرو می‌بارد از حد بیش
ریشه در من می‌دواند پرسشی پی‌گیر با تشویش
رنگ این شب‌های وحشت را
تواند شُست آیا از دل یاران؟
چشم‌ها و چشمه‌ها خشکند
روشنی‌ها محو در تاریکیِ دلتنگ
هم چنان که نام‌ها در ننگ
هر چه پیرامون ما غرق تباهی شد
آهْ باران! ای امید جان بیداران
بر پلیدی‌ها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟

#فریدون_مسیری
و شب به‌خیر..🌱
داشتم کنارش پینترست‌گردی‌ش رو می‌دیدم، چیزهایی که با عنوان «من» سیو می‌کرد.
برام خیلی جالبه، خوانش آدم‌ها از خودشون در دوره‌های‌مختلف چقدر متفاوته؛ چقدر هماهنگ با حال فعلی‌شون و نه مجموعه‌ی شخصیتشون و زندگی‌ای که پشت سر گذاشتن.
#روزمرگی
@chizhaeihast
2025/07/06 08:17:46
Back to Top
HTML Embed Code: