[مطالعاتکودکوطبیعت]
Photo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️[سخنرانی استاد عبدالحسین وهابزاده
شبهای بخارا | ۱۴ مرداد۱۴۰۳؛ تهران: خانه اندیشمندان علوم انسانی]
این چند دقیقه رو گوش کنید تا ببینید چگونه با تاکید بر آموزش محیط زیست و افزایش دانایی برای حفاظت از محیطزیست ، ما داریم سرنا رو از سر گشادش باد میکنیم.
آنچه منجر به حفاظت میشود، علاقه و عشق و دلبستگی به زمین است، نه انباشت اطلاعات. علاقه و عشق هم از تجربه آزاد و سرخوشانه و بی قید و شرط و محدودیت طبیعت در کودکی حاصل می شود نه از کتاب و دانش و آموزش. رعایت این تقدم و تأخر کارساز است و عدم رعایت، تباه کننده اذهانی که شورمندانه به رابطه با طبیعت از خردسالی سوگیری و میل ذاتی دارد.
▫️پرورش مقدم بر آموزش است. {عبدالحسین وهابزاده}
دیشب از شبهای خجسته و باشکوه بخارا بود.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
شبهای بخارا | ۱۴ مرداد۱۴۰۳؛ تهران: خانه اندیشمندان علوم انسانی]
این چند دقیقه رو گوش کنید تا ببینید چگونه با تاکید بر آموزش محیط زیست و افزایش دانایی برای حفاظت از محیطزیست ، ما داریم سرنا رو از سر گشادش باد میکنیم.
آنچه منجر به حفاظت میشود، علاقه و عشق و دلبستگی به زمین است، نه انباشت اطلاعات. علاقه و عشق هم از تجربه آزاد و سرخوشانه و بی قید و شرط و محدودیت طبیعت در کودکی حاصل می شود نه از کتاب و دانش و آموزش. رعایت این تقدم و تأخر کارساز است و عدم رعایت، تباه کننده اذهانی که شورمندانه به رابطه با طبیعت از خردسالی سوگیری و میل ذاتی دارد.
▫️پرورش مقدم بر آموزش است. {عبدالحسین وهابزاده}
دیشب از شبهای خجسته و باشکوه بخارا بود.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
Forwarded from محمد درویش
🟢 در ستایش ضیافتی که امیر بخارا برای امیر طبیعت و امید کودکان ایران آفرید! 🟢
📚 @darvishnameh
1️⃣ از معدود شبهای بخارا بود که پیش از آغاز رسمی مراسم در ساعت ۱۷ یکشنبه، ۱۴ مرداد ۱۴۰۳؛ نهتنها تمامی صندلیها پر شده بود، بلکه دهها نفر ایستاده در تالار بزرگ فردوسی بیش از ۱۵۰ دقیقه این آیین پرشکوه را به تماشا نشستند، آن هم در یکی از گرمترین روزهای پایتخت در میانه بیم و نگرانی از افزایش خشونت در خاورمیانه و ...
2️⃣ شخصیت عبدالحسین وهابزاده، روشن بودنِ تکلیفش با خودش، صراحت لهجهاش، سماجتش در منحرفنشدن از مسیر و دانش ژرف و پربارش در حوزه بومشناسی کودک و طبیعت شاید یکی از مهمترین مولفههایی است که سبب شد حتی اجزای ظاهراً بیروح تالار فردوسی در خانه اندیشمندان علوم انسانی هم، آن شامگاه پرتپش را چهاردهمین روز مرداد ۱۴۰۳ هرگز از یاد نبرند ...
3️⃣ دم شما مردم قدرشناس گررررم که سزاوارانه از فرزندان نیکوخصال ایران قدردانی میکنید. کاری که شما در یکشنبه به رهبری امیر دوستداشتنی بخارا، علی دهباشی عزیز و مانیا شفاهی در مجله صنوبر انجام دادید، فقط وهابزاده و خانوادهاش را سربلند و دلگرم نکرد، بلکه این نوید و پیام را به جوانانی داد که دریافتند اگر سرباز وطن باشند، نهراسند و با خردمندی برای ارتقای کیفیت زندگی در سرزمین مادری و خانه پدری بکوشند، اهالی این خانه هرگز فراموششان نخواهند کرد ...
4️⃣ یادمان باشد: عبدالحسین وهابزاده با بنیانگذاری مکتب مدارس طبیعت و انتشار و برگردان دهها کتاب ارزشمند به فارسی، موثرترین و تضمینیافتهترین راه برای بازگشت ژینایی به وطن را نشانمان داد. او جایی از آینده را میبیند که دیدنش برای مدیران عادتکرده به روزمرگیها و نگران میزها قابل دیدن نیست. او برای تربیت نسلی کوشیدن آغاز کرد که بفهمند: هنر نیست بتوانی چند معادله چند مجهولی را در کسری از زمان حل کنی، وقتی نتوانی دو دقیقه در مورد خودت، پدرت، مادرت و دیگر وابستگانت با جزییاتی منحصربهفرد سخن گفته، تنشهای روانی را مدیریت کرده و شیوه حل تعارضها را بلد باشی که تمرین کنی. جامعه تابآور آینده مدیون بزرگانی است که در کودکی، بدون احساس گناه کودکی کرده و دیگردوستی موثر را بلد باشند؛ ثروتمندانی که یاد گرفتهاند عمر گرانبهای خویش را صرف جمعآوری ثروتی کنند که قابل ربودن نیست.
5️⃣ به افتخار عبدالحسین وهابزاده، هر جا که هستید بلند شده و همه عشق و انرژی مثبت خود را نثارش کنید تا ایران و ایرانی از برکات حضورش در جهان تا آنجا که ممکن است، بیشتر بهرهمند شود ...
https://www.tg-me.com/darvishnameh/12548
#عبدالحسین_وهابزاده
#دلنوشته_های_محمد_درویش
📚 @darvishnameh
1️⃣ از معدود شبهای بخارا بود که پیش از آغاز رسمی مراسم در ساعت ۱۷ یکشنبه، ۱۴ مرداد ۱۴۰۳؛ نهتنها تمامی صندلیها پر شده بود، بلکه دهها نفر ایستاده در تالار بزرگ فردوسی بیش از ۱۵۰ دقیقه این آیین پرشکوه را به تماشا نشستند، آن هم در یکی از گرمترین روزهای پایتخت در میانه بیم و نگرانی از افزایش خشونت در خاورمیانه و ...
2️⃣ شخصیت عبدالحسین وهابزاده، روشن بودنِ تکلیفش با خودش، صراحت لهجهاش، سماجتش در منحرفنشدن از مسیر و دانش ژرف و پربارش در حوزه بومشناسی کودک و طبیعت شاید یکی از مهمترین مولفههایی است که سبب شد حتی اجزای ظاهراً بیروح تالار فردوسی در خانه اندیشمندان علوم انسانی هم، آن شامگاه پرتپش را چهاردهمین روز مرداد ۱۴۰۳ هرگز از یاد نبرند ...
3️⃣ دم شما مردم قدرشناس گررررم که سزاوارانه از فرزندان نیکوخصال ایران قدردانی میکنید. کاری که شما در یکشنبه به رهبری امیر دوستداشتنی بخارا، علی دهباشی عزیز و مانیا شفاهی در مجله صنوبر انجام دادید، فقط وهابزاده و خانوادهاش را سربلند و دلگرم نکرد، بلکه این نوید و پیام را به جوانانی داد که دریافتند اگر سرباز وطن باشند، نهراسند و با خردمندی برای ارتقای کیفیت زندگی در سرزمین مادری و خانه پدری بکوشند، اهالی این خانه هرگز فراموششان نخواهند کرد ...
4️⃣ یادمان باشد: عبدالحسین وهابزاده با بنیانگذاری مکتب مدارس طبیعت و انتشار و برگردان دهها کتاب ارزشمند به فارسی، موثرترین و تضمینیافتهترین راه برای بازگشت ژینایی به وطن را نشانمان داد. او جایی از آینده را میبیند که دیدنش برای مدیران عادتکرده به روزمرگیها و نگران میزها قابل دیدن نیست. او برای تربیت نسلی کوشیدن آغاز کرد که بفهمند: هنر نیست بتوانی چند معادله چند مجهولی را در کسری از زمان حل کنی، وقتی نتوانی دو دقیقه در مورد خودت، پدرت، مادرت و دیگر وابستگانت با جزییاتی منحصربهفرد سخن گفته، تنشهای روانی را مدیریت کرده و شیوه حل تعارضها را بلد باشی که تمرین کنی. جامعه تابآور آینده مدیون بزرگانی است که در کودکی، بدون احساس گناه کودکی کرده و دیگردوستی موثر را بلد باشند؛ ثروتمندانی که یاد گرفتهاند عمر گرانبهای خویش را صرف جمعآوری ثروتی کنند که قابل ربودن نیست.
5️⃣ به افتخار عبدالحسین وهابزاده، هر جا که هستید بلند شده و همه عشق و انرژی مثبت خود را نثارش کنید تا ایران و ایرانی از برکات حضورش در جهان تا آنجا که ممکن است، بیشتر بهرهمند شود ...
https://www.tg-me.com/darvishnameh/12548
#عبدالحسین_وهابزاده
#دلنوشته_های_محمد_درویش
[مطالعاتکودکوطبیعت]
Photo
▪️انسان و طبیعت
{ بشریت نتیجه رابطه تکامل یافته انسان با طبیعت است، تعاملی طولانی مدت و تجربه جهان طبیعی. احساسات ما، هیجانات ما، نیروی عقلانی ما و حتی فرهنگ ما در ارتباط با دنیای غیر انسانی و برای سازگاری با آن شکل گرفته و توسعه یافته است. علاوه بر این، سلامت جسمی و روحی ما، بهره وری و رفاه ما در گرو استمرار این رابطه با طبیعت است؛ حتی اگر دنیای امروز به طور فزایندهای تبدیل شده است به دنیای مصنوعی و ساخته شده.}
وابستگی ما به طبیعت صرفاً برای تأمین مواد اولیه، آب پاک، خاک حاصلخیز و دیگر خدمات اکوسیستمی ضروری نیست، از این اساسیتر بر احساسات، تفکر، ارتباط خلاقیت، توانایی حل مشکل، بلوغ، شکل دادن به هویتی مطمئن و معنیدار و یافتن معنا و هدف زندگی ما اثر عمیقی دارد.
در صورتی که خارج از محیطی زندگی کنیم که در آن تکامل یافتهایم؛ هرگز کاملا سالم و راضی نخواهیم بود: بسیاری از چیزهایی که ما در مقام انسان ارج مینهیم و عزیز میداریم- ظرفیتمان برای مراقبت کردن، استدلال کردن، عشق ورزیدن-به روابط متنوعمان با طبیعت وابسته است. این اعتماد به طبیعت مربوط به خاستگاه زیستشناختی ما به عنوان یک گفته است: ما در جهان طبیعی تکامل یافتهایم نه در یک جهان مصنوعی انسان ساخت. بیش از ۹۹ درصد تاریخ بشر صرف سازگاری و انطباق واکنشهای گونه ما با محیط طبیعی برای تضمین بقایمان شده است که تکامل حواس، عواطف، نیروی عقلانی و روح ما را هدایت کرده است.
طبیعت نه فقط باقیماندهای از زندگی ما یا چیزی بی ربط با آن نیست، بلکه تمایل ذاتی ما برای پیوستن به آن از نظر جسمانی، سلامت روان و رفاه، حیاتی به نظر میرسد.
این وابستگی به طبیعت ظرفیت های ما را در { احساس، استدلال، تفکر، حل مشکلات، کشف، خلق کردن و سالم زیستن} شکل بخشیده، قالب زده و گسترش داده است.
ما چه کشاورز باشیم چه جنگلبان، چه سرمایه گذار یا استاد دانشگاه، چه کار ذهنی داشته باشیم چه کار یدی در هر حال امنیت و بقایمان به کیفیت روابطمان با طبیعت وابسته است.
زندگی در تعامل مثبت با طبیعت از ظرفیت زیادی برای غنی شدن و پاداش دادن برخوردار است. راشل کارسون نویسنده و زیستشناس به شیوایی اشاره کرده است:
« حفظ و تقویت حس شگفتی و حیرت از بازشناخت چیزی فراتر از مرزهای تجربه انسان، چه ارزشی دارد؟ آیا پژوهش و تفحص در طبیعت صرفاً روشی لذتبخش برای گذران ساعات طلایی است؟
یا چیزی عمیقتر در آن نهفته است؟ اطمینان دارم که چیزی ژرفتر وجود دارد، کسانی که در این میدان میجنگند در میان زیبائیها و اسرار زمین هرگز در زندگی تنها و افسرده دیده نمیشوند. منبعی شفابخش و بیپایان در این توسلهای تکراری به طبیعت میدرخشد.»
متأسفانه جامعه مدرن رابطهای خصمانه با طبیعت در پیش گرفته است. این تعارض به مجموعهای از چالشهای ژرف اجتماعی و زیستمحیطی منجر شده است: از میان بردن تنوع زیستی در سطح وسیع، تقلیل گسترده منابع، گسترش آلودگیهای شیمیایی، تحلیل بردن اتمسفر و کابوس تغییر مصیبتبار اقلیم و در نهایت پدیدار شدن مشکلات بزرگ مربوط به سلامت و کیفیت زندگی و حتی بحران روحی بشر. این چالشها حاصل جامعه معاصری است که خواسته یا ناخواسته کلید رابطه خود با دنیای اطرافش را گم کرده است.
▪️منبع:
[کتاب حق مادرزاد؛انسان و طبیعت در دنیای امروز، نوشته ی استیون کلرت، ترجمهی عبدالحسین وهابزاده، سید مصطفی چشمی و روشنک شهریاری؛ انتشارات فرهنگ نشرنو با همکاری نشر آسیم،نوبت چاپ: اول، ۱۴۰۰]
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
{ بشریت نتیجه رابطه تکامل یافته انسان با طبیعت است، تعاملی طولانی مدت و تجربه جهان طبیعی. احساسات ما، هیجانات ما، نیروی عقلانی ما و حتی فرهنگ ما در ارتباط با دنیای غیر انسانی و برای سازگاری با آن شکل گرفته و توسعه یافته است. علاوه بر این، سلامت جسمی و روحی ما، بهره وری و رفاه ما در گرو استمرار این رابطه با طبیعت است؛ حتی اگر دنیای امروز به طور فزایندهای تبدیل شده است به دنیای مصنوعی و ساخته شده.}
وابستگی ما به طبیعت صرفاً برای تأمین مواد اولیه، آب پاک، خاک حاصلخیز و دیگر خدمات اکوسیستمی ضروری نیست، از این اساسیتر بر احساسات، تفکر، ارتباط خلاقیت، توانایی حل مشکل، بلوغ، شکل دادن به هویتی مطمئن و معنیدار و یافتن معنا و هدف زندگی ما اثر عمیقی دارد.
در صورتی که خارج از محیطی زندگی کنیم که در آن تکامل یافتهایم؛ هرگز کاملا سالم و راضی نخواهیم بود: بسیاری از چیزهایی که ما در مقام انسان ارج مینهیم و عزیز میداریم- ظرفیتمان برای مراقبت کردن، استدلال کردن، عشق ورزیدن-به روابط متنوعمان با طبیعت وابسته است. این اعتماد به طبیعت مربوط به خاستگاه زیستشناختی ما به عنوان یک گفته است: ما در جهان طبیعی تکامل یافتهایم نه در یک جهان مصنوعی انسان ساخت. بیش از ۹۹ درصد تاریخ بشر صرف سازگاری و انطباق واکنشهای گونه ما با محیط طبیعی برای تضمین بقایمان شده است که تکامل حواس، عواطف، نیروی عقلانی و روح ما را هدایت کرده است.
طبیعت نه فقط باقیماندهای از زندگی ما یا چیزی بی ربط با آن نیست، بلکه تمایل ذاتی ما برای پیوستن به آن از نظر جسمانی، سلامت روان و رفاه، حیاتی به نظر میرسد.
این وابستگی به طبیعت ظرفیت های ما را در { احساس، استدلال، تفکر، حل مشکلات، کشف، خلق کردن و سالم زیستن} شکل بخشیده، قالب زده و گسترش داده است.
ما چه کشاورز باشیم چه جنگلبان، چه سرمایه گذار یا استاد دانشگاه، چه کار ذهنی داشته باشیم چه کار یدی در هر حال امنیت و بقایمان به کیفیت روابطمان با طبیعت وابسته است.
زندگی در تعامل مثبت با طبیعت از ظرفیت زیادی برای غنی شدن و پاداش دادن برخوردار است. راشل کارسون نویسنده و زیستشناس به شیوایی اشاره کرده است:
« حفظ و تقویت حس شگفتی و حیرت از بازشناخت چیزی فراتر از مرزهای تجربه انسان، چه ارزشی دارد؟ آیا پژوهش و تفحص در طبیعت صرفاً روشی لذتبخش برای گذران ساعات طلایی است؟
یا چیزی عمیقتر در آن نهفته است؟ اطمینان دارم که چیزی ژرفتر وجود دارد، کسانی که در این میدان میجنگند در میان زیبائیها و اسرار زمین هرگز در زندگی تنها و افسرده دیده نمیشوند. منبعی شفابخش و بیپایان در این توسلهای تکراری به طبیعت میدرخشد.»
متأسفانه جامعه مدرن رابطهای خصمانه با طبیعت در پیش گرفته است. این تعارض به مجموعهای از چالشهای ژرف اجتماعی و زیستمحیطی منجر شده است: از میان بردن تنوع زیستی در سطح وسیع، تقلیل گسترده منابع، گسترش آلودگیهای شیمیایی، تحلیل بردن اتمسفر و کابوس تغییر مصیبتبار اقلیم و در نهایت پدیدار شدن مشکلات بزرگ مربوط به سلامت و کیفیت زندگی و حتی بحران روحی بشر. این چالشها حاصل جامعه معاصری است که خواسته یا ناخواسته کلید رابطه خود با دنیای اطرافش را گم کرده است.
▪️منبع:
[کتاب حق مادرزاد؛انسان و طبیعت در دنیای امروز، نوشته ی استیون کلرت، ترجمهی عبدالحسین وهابزاده، سید مصطفی چشمی و روشنک شهریاری؛ انتشارات فرهنگ نشرنو با همکاری نشر آسیم،نوبت چاپ: اول، ۱۴۰۰]
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
دسترسی سریع به:
[کلاس درس کودکوطبیعتِ عبدالحسین وهابزاده]
▫️عبدالحسین وهابزاده کنشگر، پژوهشگر، مدرس و مترجم حوزهی محیطزیست و بومشناسی و بنیانگذارِ «مدرسه طبیعت» در صفحهنو از تجربیات خود دربارهی کودک و طبیعت سخن میگوید.
در این دوره دربارهی شناخت دوران کودکی، تأثیر طبیعت بر رشد کودک، پیامدهای دوری کودک از طبیعت و شیوهی یادگیری آزاد، مطالب تازه و منسجمی ارائه شده است.
▪️عنوان درسها [ با کلیک روی هریک از عنوانها میتوانید ویدیو کلاس درس را ببینید]
۱ آشنایی با عبدالحسین وهابزاده و معرفی دوره
۲ راهی که پیمودهام
۳ شناخت دوران کودکی
۴ درباره کودکی بیشتر بدانیم
۵ انسان و طبیعت
۶ کودک و طبیعت
۷ پیامدهای دوری کودک از طبیعت
۸ یادگیری از طبیعت
۹ آموزش به کودکان
۱۰ مدرسه طبیعت
۱۱طبیعت خود بهترین آموزگار است
۱۲ بازی تمرین زندگی است
۱۳ رهایی و رشد کودک
۱۴ نقش والدین در رشد کودک
۱۵ راههایی برای تجربه طبیعت در زندگی شهری
۱۶ نقش نهادهای مدیریتی، آموزشی و محیطزیستی
۱۷ آداب شخصی
۱۸ صفحه آخر، حرف آخر
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
[کلاس درس کودکوطبیعتِ عبدالحسین وهابزاده]
▫️عبدالحسین وهابزاده کنشگر، پژوهشگر، مدرس و مترجم حوزهی محیطزیست و بومشناسی و بنیانگذارِ «مدرسه طبیعت» در صفحهنو از تجربیات خود دربارهی کودک و طبیعت سخن میگوید.
در این دوره دربارهی شناخت دوران کودکی، تأثیر طبیعت بر رشد کودک، پیامدهای دوری کودک از طبیعت و شیوهی یادگیری آزاد، مطالب تازه و منسجمی ارائه شده است.
▪️عنوان درسها [ با کلیک روی هریک از عنوانها میتوانید ویدیو کلاس درس را ببینید]
۱ آشنایی با عبدالحسین وهابزاده و معرفی دوره
۲ راهی که پیمودهام
۳ شناخت دوران کودکی
۴ درباره کودکی بیشتر بدانیم
۵ انسان و طبیعت
۶ کودک و طبیعت
۷ پیامدهای دوری کودک از طبیعت
۸ یادگیری از طبیعت
۹ آموزش به کودکان
۱۰ مدرسه طبیعت
۱۱طبیعت خود بهترین آموزگار است
۱۲ بازی تمرین زندگی است
۱۳ رهایی و رشد کودک
۱۴ نقش والدین در رشد کودک
۱۵ راههایی برای تجربه طبیعت در زندگی شهری
۱۶ نقش نهادهای مدیریتی، آموزشی و محیطزیستی
۱۷ آداب شخصی
۱۸ صفحه آخر، حرف آخر
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
Forwarded from Abdol-Hossein Vahabzadeh
درسهایی از مدرسه طبیعت
احتمال رشد یک درخت تنومند در سایه یک درخت تنومند دیگه بسیار کمه و این فقط مربوط به درختان نیست.کودکان برای رشد مستقل نیازمند رهایی از کنترل والدیناند.کم نیستند فرزندان بزرگانی در اطرافمان که بزرگ نشدهاند و اگر چیز درخوری شدهاند با نابودی خود در یک فرایند دردناک و ذوب در والد به جایی رسیدهاند.ما فقط به بزرگانی اندک نیاز نداریم بلکه خواستار جهانی هستیم که هرکس خود باشد.این جهانی بس دلپذیرتر ،سالمتروپویاتر خواهد بود.
احتمال رشد یک درخت تنومند در سایه یک درخت تنومند دیگه بسیار کمه و این فقط مربوط به درختان نیست.کودکان برای رشد مستقل نیازمند رهایی از کنترل والدیناند.کم نیستند فرزندان بزرگانی در اطرافمان که بزرگ نشدهاند و اگر چیز درخوری شدهاند با نابودی خود در یک فرایند دردناک و ذوب در والد به جایی رسیدهاند.ما فقط به بزرگانی اندک نیاز نداریم بلکه خواستار جهانی هستیم که هرکس خود باشد.این جهانی بس دلپذیرتر ،سالمتروپویاتر خواهد بود.
Forwarded from انجمن حمایت از حقوق کودکان
انجمن حمایت از حقوق کودکان به مناسبت هفتهی ملی کودک برگزار میکند:
🔻۱۶ مهر، دوشنبه: خانهی کودک ناصرخسرو روز ملی کودک را در داخل خانه جشن خواهد گرفت و کودکان خانه کودک شوش به اردوی کاخ نیاوران خواهند رفت.
🔻۱۶ مهر، دوشنبه، ساعت ۱۷ تا ۱۹: نشست مشترک با ایکوم با موضوع «کودک، امنیت و هویت»
سخنرانان: دکتر احمد محیططباطبایی، دکتر شیوا دولتآبادی، دکتر عشایری و طاهره پژوهش خواهند بود.
🔻۱۷ مهر، سهشنبه؛ ساعت ۱۶ تا ۱۹: نمایش فیلم «اتاق تاریک» در سالن اجتماعات انجمن
سخنرانان: روحالله حجازی، مهنوش مهرهکش و یاس شمس.
🔻۱۸ مهر، چهارشنبه؛ ساعت ۱۷ تا ۲۰: نشست مشترک با انجمن صنفی روزنامهنگاران و گروه جامعهشناسی حقوق انجمن جامعهشناسی ایران با موضوع «حق کودک و رسانه»
سخنرانان: سوگل دانایی، شهرام اقبالزاده، کیانوش غریبپور، سمیه امیدی، پوریا عالمی، لیلی رشیدی.
🔻۱۹ مهر، پنجشنبه؛ ساعت ۱۱ تا ۱۸: کارگاه حقوق کودک، نقاشی بر پیماننامهی حقوق کودک، قصهگویی و بازی در کاخ گلستان.
🔻۲۱ مهر، شنبه؛ ساعت ۱۷ تا ۱۹: وبینار «نقش طبیعت در رشد کودک»
سخنرانان: مژگان احمدیه، هایده ناصحینژاد و منصوره یزدانی.
@irsprcorg
🔻۱۶ مهر، دوشنبه: خانهی کودک ناصرخسرو روز ملی کودک را در داخل خانه جشن خواهد گرفت و کودکان خانه کودک شوش به اردوی کاخ نیاوران خواهند رفت.
🔻۱۶ مهر، دوشنبه، ساعت ۱۷ تا ۱۹: نشست مشترک با ایکوم با موضوع «کودک، امنیت و هویت»
سخنرانان: دکتر احمد محیططباطبایی، دکتر شیوا دولتآبادی، دکتر عشایری و طاهره پژوهش خواهند بود.
🔻۱۷ مهر، سهشنبه؛ ساعت ۱۶ تا ۱۹: نمایش فیلم «اتاق تاریک» در سالن اجتماعات انجمن
سخنرانان: روحالله حجازی، مهنوش مهرهکش و یاس شمس.
🔻۱۸ مهر، چهارشنبه؛ ساعت ۱۷ تا ۲۰: نشست مشترک با انجمن صنفی روزنامهنگاران و گروه جامعهشناسی حقوق انجمن جامعهشناسی ایران با موضوع «حق کودک و رسانه»
سخنرانان: سوگل دانایی، شهرام اقبالزاده، کیانوش غریبپور، سمیه امیدی، پوریا عالمی، لیلی رشیدی.
🔻۱۹ مهر، پنجشنبه؛ ساعت ۱۱ تا ۱۸: کارگاه حقوق کودک، نقاشی بر پیماننامهی حقوق کودک، قصهگویی و بازی در کاخ گلستان.
🔻۲۱ مهر، شنبه؛ ساعت ۱۷ تا ۱۹: وبینار «نقش طبیعت در رشد کودک»
سخنرانان: مژگان احمدیه، هایده ناصحینژاد و منصوره یزدانی.
@irsprcorg
چگونه بازی به مغز ما شکل میدهد، تخیل را شکوفا میکند و به روحمان غنا میبخشد.
هشتمین دعوت برای خوانش محتوایی و جمعی کتاب، در روزهایی که بیشتر از همیشه به ساحت بازیگونه زندگی میاندیشیم:
دور هم نشینی و تجربه نگاهی نو به مفهوم بازی بر اساس کتاب بازی، نوشته استوارت براون.
در این مجال
۵ جلسه در ۵ هفته صبحها
به صورت آنلاین کنار هم خواهیم بود تا به تمرین، بازی و گفتگو بپردازیم.
شروع دوره از ۲۵ مهر ماه
پایان دوره ۲۳ آبان ماه
چهارشنبهها ۱۰ تا ۱۲ ظهر
طراح و تسهیلگر دوره: مهین فصیح رامندی فعال حوزه بازی و یادگیری آزاد
برگزاری جلسات گفتگو در گوگل میت و
تمرین و گپ و گفتهای مجازی در طول پنج هفته از طریق تلگرام در دسترس خواهد بود.
ظرفیت برای ایجاد امکان گفتگوی عمیق، حداکثر ده نفر
این کارگاه برای بزرگسالانی که علاقهمند
به خلق خوانش نویی از بازی
و دعوت آن به زندگی روزمره، کار، تعامل با کودک و بزرگسال و درک نقش و اثر بازی بر ساحتهای گوناگون زیستن یک فرد در سنین مختلف هستند، مناسب خواهد بود.
برای دریافت اطلاعات بیشتر پیام بگذارید.
@Mehinfasih
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
هشتمین دعوت برای خوانش محتوایی و جمعی کتاب، در روزهایی که بیشتر از همیشه به ساحت بازیگونه زندگی میاندیشیم:
دور هم نشینی و تجربه نگاهی نو به مفهوم بازی بر اساس کتاب بازی، نوشته استوارت براون.
در این مجال
۵ جلسه در ۵ هفته صبحها
به صورت آنلاین کنار هم خواهیم بود تا به تمرین، بازی و گفتگو بپردازیم.
شروع دوره از ۲۵ مهر ماه
پایان دوره ۲۳ آبان ماه
چهارشنبهها ۱۰ تا ۱۲ ظهر
طراح و تسهیلگر دوره: مهین فصیح رامندی فعال حوزه بازی و یادگیری آزاد
برگزاری جلسات گفتگو در گوگل میت و
تمرین و گپ و گفتهای مجازی در طول پنج هفته از طریق تلگرام در دسترس خواهد بود.
ظرفیت برای ایجاد امکان گفتگوی عمیق، حداکثر ده نفر
این کارگاه برای بزرگسالانی که علاقهمند
به خلق خوانش نویی از بازی
و دعوت آن به زندگی روزمره، کار، تعامل با کودک و بزرگسال و درک نقش و اثر بازی بر ساحتهای گوناگون زیستن یک فرد در سنین مختلف هستند، مناسب خواهد بود.
برای دریافت اطلاعات بیشتر پیام بگذارید.
@Mehinfasih
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
بیانیهای علیه «تربیت فرزند»
▪️تربیت نباید مثلِ نجاری باشد، طوریکه محصول نهایی از پیش در ذهن باشد
امروزه برای اکثر پدر و مادرهای طبقۀ متوسط، تربیت فرزند، مثل یک پروژۀ کلان و طولانیمدت است. باید با محاسبات دقیق، برایش برنامهریزی کرد، مراحل مختلفش را کنترل کرد و نهایتاً به محصولِ از پیش معلوم آن دست یافت. اما تاریخ تربیت نشان میدهد هیچگاه فرزندان همان چیزی نمیشوند که مدنظر والدینشان بودهاند و چه بهتر که نمیشوند. زیرا عمدۀ پیشرفتهای انسانی حاصل ابداعات و تغییر رویههای پیشبینینشده بوده است.
[منبع]
| ترجمان | https://tarjomaan.com |
ادامه👇
▪️تربیت نباید مثلِ نجاری باشد، طوریکه محصول نهایی از پیش در ذهن باشد
امروزه برای اکثر پدر و مادرهای طبقۀ متوسط، تربیت فرزند، مثل یک پروژۀ کلان و طولانیمدت است. باید با محاسبات دقیق، برایش برنامهریزی کرد، مراحل مختلفش را کنترل کرد و نهایتاً به محصولِ از پیش معلوم آن دست یافت. اما تاریخ تربیت نشان میدهد هیچگاه فرزندان همان چیزی نمیشوند که مدنظر والدینشان بودهاند و چه بهتر که نمیشوند. زیرا عمدۀ پیشرفتهای انسانی حاصل ابداعات و تغییر رویههای پیشبینینشده بوده است.
[منبع]
| ترجمان | https://tarjomaan.com |
ادامه👇
[۱]بیانیهای علیه «تربیت فرزند»
آلیسن گوپنیک، وال استریت ژورنال — در پایان قرن بیستم، اتفاق عجیبی برای مادران، پدران و فرزندان افتاد. این اتفاق «تربیت فرزند» نام داشت. از زمانی که انسانها وجود داشتهاند، مادران و پدران و بسیاری دیگر بهطور ویژه از فرزندان مراقبت کردهاند. اما بر اساس لغتنامه مریام وبستر، واژۀ «تربیت فرزند» (parenting) تا سال ۱۹۵۸ در امریکا کلاً وجود نداشته و در دهۀ ۱۹۷۰ باب شده است.
گاهی منظور افراد از اصطلاح «تربیت فرزند» کاری است که والدین انجام میدهند؛ اما اکثر اوقات، بهخصوص امروزه، «تربیت فرزند» معنای کاری را یافته است که والدین باید انجام دهند. «تربیت فرزند» فعلی هدفمحور است؛ عملی را توصیف میکند، نوعی کار. هدف این است که کودکتان را به بزرگسالِ بهتر یا شادتر یا موفقتری تبدیل کنید، بهتر از چیزی که ممکن بود در حالتهای دیگر بشود یا (این را بهزمزمه بخوانید) بهتر از بچۀ همسایه. «تربیت» درست باعث خلق بچۀ درست میشود که او هم به بزرگسالی درست تبدیل میشود.
این تفکر که والدین میتوانند تکنیکهای خاصی را یاد بگیرند که بچههایشان را بهتر بار میآورد، بسیار در میان طبقۀ متوسط امریکا شایع است، چنان شایع که شاید بدیهی بهنظر برسد. اما این تصویر توصیفی است بهطور بنیادی نادرست. برای فهمیدن اینکه والدین و کودکان چطور فکر و عمل میکنند، این راه درستی نیست. برای فهمیدن اینکه چطور باید فکر و عمل کنند هم راهی نادرست است.
مراقبت از کودکان همیشه وظیفۀ انسانیِ محوری و دشواری بوده است. بچۀ انسانها خیلی طولانیتر از بچههای هر حیوان دیگر به ما والدینشان وابستهاند؛ مثلاً شامپانزههای جوان در هفت سالگی میتوانند به همان اندازه که غذا میخورند، جمعآوری هم بکنند. بچههای انسان حتی در گروههای شکارچیگردآورنده هم نمیتوانند حداقل تا پانزدهسالگی چنین کاری کنند.
پس برای مراقبت از فرزند انسان، افراد زیادی موردنیاز است، نهفقط مادر، بلکه پدر، مادربزرگ، پدربزرگ، عموها و داییها، عمهها و خالهها و بچههایشان، برادران و خواهران و حتی دوستان. زیستشناسان دریافتهاند که انسانها در فرایند تکامل، شبکهای منحصربهفرد از مراقبت را شکل دادهاند. برخلاف نزدیکترین خویشان نخستیسانمان، خانوادۀ گسترده و «شبهوالدین»۱ (افراد کمککنندهای که خویشاوند نیستند) همه با هم از بچههای نیازمند مراقبت میکنند.
ما در بخش اعظم تاریخ انسان، در چنین گروههای خانوادگی گستردهای زندگی میکردیم. این یعنی با خواهر کوچک یا نوزادان عمو و خاله تمرین میکردیم و نگاه میکردیم که چگونه بسیاری افراد دیگر از بچهها مراقبت میکنند تا اینکه ما نیز این کار را یاد بگیریم.
اما در اواخر قرن بیستم، خانوادهها کوچکتر و پراکندهتر شد، افراد دیرتر بچهدار میشدند و والدین طبقۀ متوسط، وقت بیشتری را صرف کار و دانشگاه میکردند. منابع قدیمی حکمت و مهارت دیگر در دسترس نبود.
امروزه اکثر والدینِ طبقۀ متوسط سالها کلاس میروند و به کارهایی اشتغال مییابند، سپس بچهدار میشوند. پس تعجبی ندارد که والدین مدرن، مراقبت از بچهها را هم مانند دانشگاهرفتن و کارکردن میپندارند: شما با درنظرداشتن هدفی خاص به دانشگاه و سر کار میروید و میتوان به شما آموخت که چگونه در دانشگاه و کار پیشرفت کنید.
کارکردن برای بهدستآوردن نتیجهای خاص، الگویی خوب برای بسیاری از تعهدات اساسی انسان است؛ مثلاً الگویی خوب برای نجاران یا نویسندگان یا مدیران است. اینکه نجار یا نویسنده یا مدیرعامل خوبی باشید، از روی کیفیت صندلیها، کتابها یا محصولات نهاییتان مشخص میشود. درمورد «تربیت فرزند»، والدین مثل نجار هستند؛ اما هدفْ ساختن نوعی خاص از محصول، مثلاً صندلی نیست؛ بلکه نوع خاصی از فرد است.
در کار، تخصص موجب موفقیت میشود. نوید «تربیت فرزند» این است که مجموعهای از تکنیکهای مشخص، یعنی نوعی تخصص وجود دارد که والدین میتوانند یاد بگیرند و بهکمک آنها، به هدفشان، یعنی شکلدهی زندگی فرزندانِ خود، برسند. به همین صورت، صنعتی عظیم به وجود آمده است که نوید آموزش دقیق آن تخصص را میدهد. حدود شصتهزار کتاب در بخش تربیت فرزند در سایت آمازون وجود دارد که اکثر آنها واژۀ «چگونه» را در عنوان خود دارند.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
آلیسن گوپنیک، وال استریت ژورنال — در پایان قرن بیستم، اتفاق عجیبی برای مادران، پدران و فرزندان افتاد. این اتفاق «تربیت فرزند» نام داشت. از زمانی که انسانها وجود داشتهاند، مادران و پدران و بسیاری دیگر بهطور ویژه از فرزندان مراقبت کردهاند. اما بر اساس لغتنامه مریام وبستر، واژۀ «تربیت فرزند» (parenting) تا سال ۱۹۵۸ در امریکا کلاً وجود نداشته و در دهۀ ۱۹۷۰ باب شده است.
گاهی منظور افراد از اصطلاح «تربیت فرزند» کاری است که والدین انجام میدهند؛ اما اکثر اوقات، بهخصوص امروزه، «تربیت فرزند» معنای کاری را یافته است که والدین باید انجام دهند. «تربیت فرزند» فعلی هدفمحور است؛ عملی را توصیف میکند، نوعی کار. هدف این است که کودکتان را به بزرگسالِ بهتر یا شادتر یا موفقتری تبدیل کنید، بهتر از چیزی که ممکن بود در حالتهای دیگر بشود یا (این را بهزمزمه بخوانید) بهتر از بچۀ همسایه. «تربیت» درست باعث خلق بچۀ درست میشود که او هم به بزرگسالی درست تبدیل میشود.
این تفکر که والدین میتوانند تکنیکهای خاصی را یاد بگیرند که بچههایشان را بهتر بار میآورد، بسیار در میان طبقۀ متوسط امریکا شایع است، چنان شایع که شاید بدیهی بهنظر برسد. اما این تصویر توصیفی است بهطور بنیادی نادرست. برای فهمیدن اینکه والدین و کودکان چطور فکر و عمل میکنند، این راه درستی نیست. برای فهمیدن اینکه چطور باید فکر و عمل کنند هم راهی نادرست است.
مراقبت از کودکان همیشه وظیفۀ انسانیِ محوری و دشواری بوده است. بچۀ انسانها خیلی طولانیتر از بچههای هر حیوان دیگر به ما والدینشان وابستهاند؛ مثلاً شامپانزههای جوان در هفت سالگی میتوانند به همان اندازه که غذا میخورند، جمعآوری هم بکنند. بچههای انسان حتی در گروههای شکارچیگردآورنده هم نمیتوانند حداقل تا پانزدهسالگی چنین کاری کنند.
پس برای مراقبت از فرزند انسان، افراد زیادی موردنیاز است، نهفقط مادر، بلکه پدر، مادربزرگ، پدربزرگ، عموها و داییها، عمهها و خالهها و بچههایشان، برادران و خواهران و حتی دوستان. زیستشناسان دریافتهاند که انسانها در فرایند تکامل، شبکهای منحصربهفرد از مراقبت را شکل دادهاند. برخلاف نزدیکترین خویشان نخستیسانمان، خانوادۀ گسترده و «شبهوالدین»۱ (افراد کمککنندهای که خویشاوند نیستند) همه با هم از بچههای نیازمند مراقبت میکنند.
ما در بخش اعظم تاریخ انسان، در چنین گروههای خانوادگی گستردهای زندگی میکردیم. این یعنی با خواهر کوچک یا نوزادان عمو و خاله تمرین میکردیم و نگاه میکردیم که چگونه بسیاری افراد دیگر از بچهها مراقبت میکنند تا اینکه ما نیز این کار را یاد بگیریم.
اما در اواخر قرن بیستم، خانوادهها کوچکتر و پراکندهتر شد، افراد دیرتر بچهدار میشدند و والدین طبقۀ متوسط، وقت بیشتری را صرف کار و دانشگاه میکردند. منابع قدیمی حکمت و مهارت دیگر در دسترس نبود.
امروزه اکثر والدینِ طبقۀ متوسط سالها کلاس میروند و به کارهایی اشتغال مییابند، سپس بچهدار میشوند. پس تعجبی ندارد که والدین مدرن، مراقبت از بچهها را هم مانند دانشگاهرفتن و کارکردن میپندارند: شما با درنظرداشتن هدفی خاص به دانشگاه و سر کار میروید و میتوان به شما آموخت که چگونه در دانشگاه و کار پیشرفت کنید.
کارکردن برای بهدستآوردن نتیجهای خاص، الگویی خوب برای بسیاری از تعهدات اساسی انسان است؛ مثلاً الگویی خوب برای نجاران یا نویسندگان یا مدیران است. اینکه نجار یا نویسنده یا مدیرعامل خوبی باشید، از روی کیفیت صندلیها، کتابها یا محصولات نهاییتان مشخص میشود. درمورد «تربیت فرزند»، والدین مثل نجار هستند؛ اما هدفْ ساختن نوعی خاص از محصول، مثلاً صندلی نیست؛ بلکه نوع خاصی از فرد است.
در کار، تخصص موجب موفقیت میشود. نوید «تربیت فرزند» این است که مجموعهای از تکنیکهای مشخص، یعنی نوعی تخصص وجود دارد که والدین میتوانند یاد بگیرند و بهکمک آنها، به هدفشان، یعنی شکلدهی زندگی فرزندانِ خود، برسند. به همین صورت، صنعتی عظیم به وجود آمده است که نوید آموزش دقیق آن تخصص را میدهد. حدود شصتهزار کتاب در بخش تربیت فرزند در سایت آمازون وجود دارد که اکثر آنها واژۀ «چگونه» را در عنوان خود دارند.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
[۲]بیانیهای علیه «تربیت فرزند»
بررسی علمی رشد، چندان مؤید چنین تصویری نیست. درست است که تجربیات کودکی بر زندگی بزرگسالی تأثیر میگذارند (بچههایی که فقیرند یا به آنها کمتوجهی میشود احتمال بیشتری دارد که در بزرگسالی دچار مشکل شوند. ثبتنام این کودکان در پیشدبستانی باعث میشود زندگی آنها بعدها بهتر شود)؛ اما والدینِ طبقۀ متوسط، وسواس زیادی به تغییرات کوچک در تکنیکهای تربیت فرزند دارند. باید با نوزادتان بخوابید یا بگذارید فریاد بزند؟ بچه را که در کالسکه میگذارید، صورتش باید رو به جلو باشد یا عقب؟ بچهها باید چقدر مشق داشته باشند؟ چقدر زمان را باید پشت کامپیوتر صرف کنند؟ تقریباً هیچ شواهدی وجود ندارد که هریک از اینها تأثیری قابلپیشبینی در چگونگیِ شکلگیری شخصیت کودک هنگام بزرگسالی داشته باشند.
آیا این یعنی والدین هیچ تأثیری ندارند؟ دقیقاً برعکس: از نقطهنظر علمی پدر/مادربودن، برخلاف «تربیت فرزند» اهمیتی حیاتی دارد، اما بهطرزی کاملاً متفاوت.
چرا دوران نابالغی و کودکیمان، باوجود هزینههایی که برایمان دربردارد، اینقدر طولانی است؟ دوران طولانیِ کودکیِ انسان (و زحمت زیاد مراقبت از کودکان که ملازم آن است) یکی از عوامل کلیدی موفقیت تکاملی انسان است.
ما انسانها بیشتر از هر حیوان دیگر به توانایی یادگیریمان وابستهایم. باور کنونی این است که مغز بزرگ و توانایی بالای یادگیریمان در وهلۀ اول برای رویارویی با تغییر، تکامل یافتهاند.
عامل محرکِ تکامل فوری انسان ظاهراً تغییرات جوی در دورۀ پلیستوسن بوده است. مسئله این نبود که هوا فقط گرمتر یا سردتر میشد، بلکه بهطوری غیرقابلپیشبینی از گرمایی شدید به سرمای شدید و بالعکس تغییر میکرد. امروزه انسانها باعث تغییرات جوی میشوند؛ اما در گذشتۀ تکاملی، تغییرات جوی باعث انسانها شد.
مهمتر از همه، انسانها کوچنشین بودند و از محیطی به محیطی دیگر کوچ میکردند. بهلطف فرهنگ بود که هر نسل جدیدی توانست محیط خود را بسازد و اصلاح کند. این یعنی انسانها ناچار شدند تا با انواع خیلی زیادی از محیطهای متنوع سازگار شوند.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
بررسی علمی رشد، چندان مؤید چنین تصویری نیست. درست است که تجربیات کودکی بر زندگی بزرگسالی تأثیر میگذارند (بچههایی که فقیرند یا به آنها کمتوجهی میشود احتمال بیشتری دارد که در بزرگسالی دچار مشکل شوند. ثبتنام این کودکان در پیشدبستانی باعث میشود زندگی آنها بعدها بهتر شود)؛ اما والدینِ طبقۀ متوسط، وسواس زیادی به تغییرات کوچک در تکنیکهای تربیت فرزند دارند. باید با نوزادتان بخوابید یا بگذارید فریاد بزند؟ بچه را که در کالسکه میگذارید، صورتش باید رو به جلو باشد یا عقب؟ بچهها باید چقدر مشق داشته باشند؟ چقدر زمان را باید پشت کامپیوتر صرف کنند؟ تقریباً هیچ شواهدی وجود ندارد که هریک از اینها تأثیری قابلپیشبینی در چگونگیِ شکلگیری شخصیت کودک هنگام بزرگسالی داشته باشند.
آیا این یعنی والدین هیچ تأثیری ندارند؟ دقیقاً برعکس: از نقطهنظر علمی پدر/مادربودن، برخلاف «تربیت فرزند» اهمیتی حیاتی دارد، اما بهطرزی کاملاً متفاوت.
چرا دوران نابالغی و کودکیمان، باوجود هزینههایی که برایمان دربردارد، اینقدر طولانی است؟ دوران طولانیِ کودکیِ انسان (و زحمت زیاد مراقبت از کودکان که ملازم آن است) یکی از عوامل کلیدی موفقیت تکاملی انسان است.
ما انسانها بیشتر از هر حیوان دیگر به توانایی یادگیریمان وابستهایم. باور کنونی این است که مغز بزرگ و توانایی بالای یادگیریمان در وهلۀ اول برای رویارویی با تغییر، تکامل یافتهاند.
عامل محرکِ تکامل فوری انسان ظاهراً تغییرات جوی در دورۀ پلیستوسن بوده است. مسئله این نبود که هوا فقط گرمتر یا سردتر میشد، بلکه بهطوری غیرقابلپیشبینی از گرمایی شدید به سرمای شدید و بالعکس تغییر میکرد. امروزه انسانها باعث تغییرات جوی میشوند؛ اما در گذشتۀ تکاملی، تغییرات جوی باعث انسانها شد.
مهمتر از همه، انسانها کوچنشین بودند و از محیطی به محیطی دیگر کوچ میکردند. بهلطف فرهنگ بود که هر نسل جدیدی توانست محیط خود را بسازد و اصلاح کند. این یعنی انسانها ناچار شدند تا با انواع خیلی زیادی از محیطهای متنوع سازگار شوند.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
[۳]بیانیهای علیه «تربیت فرزند»
یکی از راههای سازگاری انسان با این تغییرات، پرورش تعداد زیادی بچه با خلقوخوها و تواناییهای کاملاً متفاوت بود. این امر ضامن این بود که بالاخره یکی در نسل جدید، مهارت لازم جهت رویارویی با محیطهای غیرقابلپیشبینیِ پیشِرو را داشته باشد.
یادگیری انسان نیز باعث گوناگونی بیشتر فرزندانمان میشود. زحمات و تعهد ما در مقام والدین، به هر نسل این فرصت را میدهد که دربارۀ نحوۀ عملکرد دنیا و چگونگی بهبودبخشیدن به آن، فکرهای جدیدی بکند. کودکی دورهای است با فرصتهای تغییرپذیری و احتمالات، کاوش و نوآوری، و یادگیری و خیال.
بسیاری از حیوانات ذهنهایی دارند که به دقت با محیطی خاص سازگار میشود. ذهن ما میتواند تغییراتی غیرقابلپیشبینی داشته باشد تا با محیطهای غیرقابلپیشبینی سازگار شود؛ اما این راهبردْ ایرادی هم دارد: نمیتوان بهطور همزمان هم دربارۀ محیطی جدید آموخت و هم این آموختهها را عملی ساخت. قطعاً دوست ندارید هنگامی که ماموتی دارد به شما حمله میکند، به این فکر فرو روید که با آن چهکار کنید.
راهحلی تکاملی برای این نقطهضعف، درنظرگرفتن محافظانی برای انسان است، افرادی که تضمین میکنند انسانها قبل از اینکه واقعاً مجبور به دفاع از خودشان شوند، فرصت شکوفایی، یادگیری و خیال را داشته باشند. این محافظان همچنین دانشی را که نسلهای قبل اندوختهاند، به نسل بعد منتقل میکنند.
اگر «تربیت بچه» الگوی نادرست است، پس الگوی درست چیست؟ خوب است به یاد آوریم که «تربیت» درواقع نه فعل است و نه نوعی کار. چیزی که باید از آن حرف بزنیم «پدر/مادربودن» است، یعنی مراقبت از فرزند. پدر/مادربودن بخشی از رابطهای عمیق و منحصراً انسانی است، یعنی داشتن نوعی خاص از عشق، نه انجام کاری خاص.
مثلاً همسربودن بهمعنای انجام «همسرداری» نیست، دوستبودن بهمعنای انجام «دوستی» نیست، حتی در فیسبوک، یا مثلاً ما برای مادر و پدرمان «بچگی» نمیکنیم. اما این روابط نقشی محوری در کیستی ما دارند. هر انسانی که زندگی شادی دارد، غرق در این روابط اجتماعی است.
صحبت از عشق بهخصوص عشق والدین به فرزندانشان شاید فوقاحساسی و ساده و بدیهی به نظر برسد؛ اما عشق ما به فرزندان نیز، مانند تمام روابط انسانی، بخشی از تاروپود زندگی روزمرهمان است و کاملاً پیچیده، متنوع و حتی متناقض است.
میتوانیم تلاش کنیم بهتر دوست داشتهباشیم، بدون اینکه عشق را «کار» در نظر بگیریم. میتوانیم بگوییم که سخت تلاش میکنیم همسر یا شوهر خوبی باشیم یا اینکه برایمان مهم است که دوستی خوب یا فرزندی بهتر باشیم.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
یکی از راههای سازگاری انسان با این تغییرات، پرورش تعداد زیادی بچه با خلقوخوها و تواناییهای کاملاً متفاوت بود. این امر ضامن این بود که بالاخره یکی در نسل جدید، مهارت لازم جهت رویارویی با محیطهای غیرقابلپیشبینیِ پیشِرو را داشته باشد.
یادگیری انسان نیز باعث گوناگونی بیشتر فرزندانمان میشود. زحمات و تعهد ما در مقام والدین، به هر نسل این فرصت را میدهد که دربارۀ نحوۀ عملکرد دنیا و چگونگی بهبودبخشیدن به آن، فکرهای جدیدی بکند. کودکی دورهای است با فرصتهای تغییرپذیری و احتمالات، کاوش و نوآوری، و یادگیری و خیال.
بسیاری از حیوانات ذهنهایی دارند که به دقت با محیطی خاص سازگار میشود. ذهن ما میتواند تغییراتی غیرقابلپیشبینی داشته باشد تا با محیطهای غیرقابلپیشبینی سازگار شود؛ اما این راهبردْ ایرادی هم دارد: نمیتوان بهطور همزمان هم دربارۀ محیطی جدید آموخت و هم این آموختهها را عملی ساخت. قطعاً دوست ندارید هنگامی که ماموتی دارد به شما حمله میکند، به این فکر فرو روید که با آن چهکار کنید.
راهحلی تکاملی برای این نقطهضعف، درنظرگرفتن محافظانی برای انسان است، افرادی که تضمین میکنند انسانها قبل از اینکه واقعاً مجبور به دفاع از خودشان شوند، فرصت شکوفایی، یادگیری و خیال را داشته باشند. این محافظان همچنین دانشی را که نسلهای قبل اندوختهاند، به نسل بعد منتقل میکنند.
اگر «تربیت بچه» الگوی نادرست است، پس الگوی درست چیست؟ خوب است به یاد آوریم که «تربیت» درواقع نه فعل است و نه نوعی کار. چیزی که باید از آن حرف بزنیم «پدر/مادربودن» است، یعنی مراقبت از فرزند. پدر/مادربودن بخشی از رابطهای عمیق و منحصراً انسانی است، یعنی داشتن نوعی خاص از عشق، نه انجام کاری خاص.
مثلاً همسربودن بهمعنای انجام «همسرداری» نیست، دوستبودن بهمعنای انجام «دوستی» نیست، حتی در فیسبوک، یا مثلاً ما برای مادر و پدرمان «بچگی» نمیکنیم. اما این روابط نقشی محوری در کیستی ما دارند. هر انسانی که زندگی شادی دارد، غرق در این روابط اجتماعی است.
صحبت از عشق بهخصوص عشق والدین به فرزندانشان شاید فوقاحساسی و ساده و بدیهی به نظر برسد؛ اما عشق ما به فرزندان نیز، مانند تمام روابط انسانی، بخشی از تاروپود زندگی روزمرهمان است و کاملاً پیچیده، متنوع و حتی متناقض است.
میتوانیم تلاش کنیم بهتر دوست داشتهباشیم، بدون اینکه عشق را «کار» در نظر بگیریم. میتوانیم بگوییم که سخت تلاش میکنیم همسر یا شوهر خوبی باشیم یا اینکه برایمان مهم است که دوستی خوب یا فرزندی بهتر باشیم.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
[۴]بیانیهای علیه «تربیت فرزند»
اما ملاک من برای ارزیابی موفقیت ازدواجم این نیست که آیا شخصیت شوهرم از زمان ازدواجمان تغییر کرده یا نه. کیفیت رفاقتی قدیمی را هم نمیتوان با این سنجید که آیا دوستم از زمان اولین دیدارمان، شادتر یا موفقتر است یا نه. اما معیار نانوشتۀ «تربیت فرزند» چنین چیزی است: اینکه صلاحیت شما در مقام والدین میتواند با بچهای که خلق میکنید سنجیده شود و میشود.
مهمترین پاداشهای پدر/مادربودن، نمرات و جوایز فرزندان یا فارغالتحصیلی و ازدواج آنها نیست. این پاداش همان لذت جسمانی و روانشناختی لحظهبهلحظۀ حضور در کنار این فرزند و لذت لحظهبهلحظۀ فرزند از بودنِ با شماست.
بهجای ارزشنهادن بر «تربیت فرزند»، باید «پدر/مادربودن» را ارج نهیم. بهجای اینکه مراقبت از فرزندان را نوعی کار بدانیم که هدف آن تولید بزرگسالانی باهوش یا شاد یا موفق است، باید آن را نوعی عشق به شمار آوریم. عشقْ هدف، واحد سنجش یا طرح اولیه ندارد؛ اما مقصود دارد. مقصود عشق، شکلدهیِ سرنوشت فرزند عزیزمان نیست؛ بلکه کمک به اوست تا خودش این سرنوشت را شکل دهد.
والدین باید چهکار کنند؟ یافتههای علمی با آنچه از پیش میدانیم همخوانی دارد؛ هرچند که دانستن، آن را آسانتر نمیکند: ما بیدریغ خود را وقف عشق و مراقبت از فرزند میکنیم. ما درحالی چنین میکنیم که تمام بچهها متفاوتاند، تمام والدین متفاوتاند و بههیچوجه نمیدانیم که فرزندمان در آینده چطور فردی خواهد شد. سعی میکنیم به فرزندانمان حس ایمنی و ثبات کاملی دهیم. ما درحالی چنین میکنیم که هدف کلیِ آن پایگاه امن این است که فرزندان را به خطرکردن و ماجراجویی ترغیب کند. سعی میکنیم دانش، حکمت و ارزشهایمان را به فرزندانمان انتقال دهیم؛ درحالیکه میدانیم آنها دانشمان را اصلاح میکنند، حکمتمان را به چالش میکشند و ارزشهایمان را از نو شکل میدهند.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
اما ملاک من برای ارزیابی موفقیت ازدواجم این نیست که آیا شخصیت شوهرم از زمان ازدواجمان تغییر کرده یا نه. کیفیت رفاقتی قدیمی را هم نمیتوان با این سنجید که آیا دوستم از زمان اولین دیدارمان، شادتر یا موفقتر است یا نه. اما معیار نانوشتۀ «تربیت فرزند» چنین چیزی است: اینکه صلاحیت شما در مقام والدین میتواند با بچهای که خلق میکنید سنجیده شود و میشود.
مهمترین پاداشهای پدر/مادربودن، نمرات و جوایز فرزندان یا فارغالتحصیلی و ازدواج آنها نیست. این پاداش همان لذت جسمانی و روانشناختی لحظهبهلحظۀ حضور در کنار این فرزند و لذت لحظهبهلحظۀ فرزند از بودنِ با شماست.
بهجای ارزشنهادن بر «تربیت فرزند»، باید «پدر/مادربودن» را ارج نهیم. بهجای اینکه مراقبت از فرزندان را نوعی کار بدانیم که هدف آن تولید بزرگسالانی باهوش یا شاد یا موفق است، باید آن را نوعی عشق به شمار آوریم. عشقْ هدف، واحد سنجش یا طرح اولیه ندارد؛ اما مقصود دارد. مقصود عشق، شکلدهیِ سرنوشت فرزند عزیزمان نیست؛ بلکه کمک به اوست تا خودش این سرنوشت را شکل دهد.
والدین باید چهکار کنند؟ یافتههای علمی با آنچه از پیش میدانیم همخوانی دارد؛ هرچند که دانستن، آن را آسانتر نمیکند: ما بیدریغ خود را وقف عشق و مراقبت از فرزند میکنیم. ما درحالی چنین میکنیم که تمام بچهها متفاوتاند، تمام والدین متفاوتاند و بههیچوجه نمیدانیم که فرزندمان در آینده چطور فردی خواهد شد. سعی میکنیم به فرزندانمان حس ایمنی و ثبات کاملی دهیم. ما درحالی چنین میکنیم که هدف کلیِ آن پایگاه امن این است که فرزندان را به خطرکردن و ماجراجویی ترغیب کند. سعی میکنیم دانش، حکمت و ارزشهایمان را به فرزندانمان انتقال دهیم؛ درحالیکه میدانیم آنها دانشمان را اصلاح میکنند، حکمتمان را به چالش میکشند و ارزشهایمان را از نو شکل میدهند.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
[۵]بیانیهای علیه «تربیت فرزند»
درواقع، هدف اصلیِ تعهد، تربیت و فرهنگ این است: ممکنساختنِ تغییر، خطر و نوآوری. حتی اگر میتوانستیم بچههایمان را دقیقاً به فرد مدنظرمان در بزرگسالی تبدیل کنیم، این کار هدف تکاملیِ دوران کودکی را از بین میبرد.
ما بهدنبال شهودمان میرویم، تقلا میکنیم و امیدِ بهترینها را داریم.
شاید بهترین استعاره برای درک رابطۀ خاص ما با فرزندان، استعارهای قدیمی باشد. مراقبت از فرزندان مثل مراقبت از باغ است و پدر/مادربودن مانند باغبانی است. وقتی باغبانی میکنیم، درواقع کار میکنیم، عرق میریزیم و معمولاً ناخوشایندیهای زیادی را تحمل میکنیم. این کار را میکنیم تا فضایی حفاظتشده و پرورنده برای شکوفایی گیاهان خلق نماییم.
باغبانان همه میدانند که هیچچیز، آنطور که نقشه کشیده بودیم، از آب درنمیآید. بزرگترین لذتها و پیروزیها و البته مصیبتها غیرمنتظرهاند. دلیلی عمیقتر در پشت این امر نهفته است.
باغهای خوب مانند هر اکوسیستم خوبی، پویا، متغیر و منعطفاند. شکوه مرغزارها به درهمبرهمبودن آنهاست: علفها و گلهای مختلف ممکن است با تغییر شرایط رشد کنند یا از بین بروند و هیچ تضمینی وجود ندارد که گیاهی خاص، بلندترین یا زیباترین یا پرگلترین گیاه شود. باغبان خوب سعی میکند خاکی حاصلخیز فراهم کند که بتواند اکوسیستم کاملی از گیاهان مختلف را با قوتها و زیباییهای خاص و با ضعفها و دشواریهای خاص حفظ کند.
یک باغ خوب، برخلاف یک صندلی خوب، همواره در حال تغییر است؛ چون با تغییرات شرایط جوی و فصلها سازگار میشود. در بلندمدت، این نوع سیستمِ متنوع، منعطف، پیچیده و پویا، قویتر خواهد بود و نسبتبه مراقبتشدهترین شکوفۀ گلخانهای، سازگاریپذیری بیشتری خواهد داشت.
وظیفۀ ما بهعنوان والدین و بهعنوان جامعه این نیست که ذهنِ فرزندانمان را شکل دهیم؛ بلکه وظیفهمان این است که به این ذهنها اجازه دهیم تا تمام احتمالات موجود در دنیا را کاوش کنند. کار ما تولید نوعی خاص از کودک نیست؛ بلکه فراهمکردن محیطی حفاظتشده و پر از عشق، امنیت و ثبات است که در آن بچههای مختلف و غیرقابلپیشبینی شکوفا شوند.
امروزه، بهخصوص در امریکا پدر/مادربودن آسان نیست و نیازمند زمان، انرژی و پولی است که حمایت و تربیت موردنیاز کودکان را فراهم میکند. ما در جوامع کوچک تکامل یافتیم، جایی که گروهی گسترده از سرپرستان میتوانستند بهطور همزمان برای بچههایی که دوست داشتند، منابع فراهم کنند. در دنیای بزرگ و پساصنعتیِ امروز، اکثر فعالیتهای انسان را طوری در نظر میگیریم که گویی نوعی تولید یا نوعی مصرف هستند، بهطوریکه پرورش فرزند را نوعی کار کمدرآمد یا نوعی تجملات بسیار پرهزینه میدانیم.
اما صنعت «تربیت فرزند» راه چاره نیست؛ بلکه باید راهی بیابیم تا به والدین کمک کنیم که پدر/مادر باشند و عشق و مراقبتی را که کودکان مستحق آناند، برایشان فراهم نمایند.
«پایان»
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
درواقع، هدف اصلیِ تعهد، تربیت و فرهنگ این است: ممکنساختنِ تغییر، خطر و نوآوری. حتی اگر میتوانستیم بچههایمان را دقیقاً به فرد مدنظرمان در بزرگسالی تبدیل کنیم، این کار هدف تکاملیِ دوران کودکی را از بین میبرد.
ما بهدنبال شهودمان میرویم، تقلا میکنیم و امیدِ بهترینها را داریم.
شاید بهترین استعاره برای درک رابطۀ خاص ما با فرزندان، استعارهای قدیمی باشد. مراقبت از فرزندان مثل مراقبت از باغ است و پدر/مادربودن مانند باغبانی است. وقتی باغبانی میکنیم، درواقع کار میکنیم، عرق میریزیم و معمولاً ناخوشایندیهای زیادی را تحمل میکنیم. این کار را میکنیم تا فضایی حفاظتشده و پرورنده برای شکوفایی گیاهان خلق نماییم.
باغبانان همه میدانند که هیچچیز، آنطور که نقشه کشیده بودیم، از آب درنمیآید. بزرگترین لذتها و پیروزیها و البته مصیبتها غیرمنتظرهاند. دلیلی عمیقتر در پشت این امر نهفته است.
باغهای خوب مانند هر اکوسیستم خوبی، پویا، متغیر و منعطفاند. شکوه مرغزارها به درهمبرهمبودن آنهاست: علفها و گلهای مختلف ممکن است با تغییر شرایط رشد کنند یا از بین بروند و هیچ تضمینی وجود ندارد که گیاهی خاص، بلندترین یا زیباترین یا پرگلترین گیاه شود. باغبان خوب سعی میکند خاکی حاصلخیز فراهم کند که بتواند اکوسیستم کاملی از گیاهان مختلف را با قوتها و زیباییهای خاص و با ضعفها و دشواریهای خاص حفظ کند.
یک باغ خوب، برخلاف یک صندلی خوب، همواره در حال تغییر است؛ چون با تغییرات شرایط جوی و فصلها سازگار میشود. در بلندمدت، این نوع سیستمِ متنوع، منعطف، پیچیده و پویا، قویتر خواهد بود و نسبتبه مراقبتشدهترین شکوفۀ گلخانهای، سازگاریپذیری بیشتری خواهد داشت.
وظیفۀ ما بهعنوان والدین و بهعنوان جامعه این نیست که ذهنِ فرزندانمان را شکل دهیم؛ بلکه وظیفهمان این است که به این ذهنها اجازه دهیم تا تمام احتمالات موجود در دنیا را کاوش کنند. کار ما تولید نوعی خاص از کودک نیست؛ بلکه فراهمکردن محیطی حفاظتشده و پر از عشق، امنیت و ثبات است که در آن بچههای مختلف و غیرقابلپیشبینی شکوفا شوند.
امروزه، بهخصوص در امریکا پدر/مادربودن آسان نیست و نیازمند زمان، انرژی و پولی است که حمایت و تربیت موردنیاز کودکان را فراهم میکند. ما در جوامع کوچک تکامل یافتیم، جایی که گروهی گسترده از سرپرستان میتوانستند بهطور همزمان برای بچههایی که دوست داشتند، منابع فراهم کنند. در دنیای بزرگ و پساصنعتیِ امروز، اکثر فعالیتهای انسان را طوری در نظر میگیریم که گویی نوعی تولید یا نوعی مصرف هستند، بهطوریکه پرورش فرزند را نوعی کار کمدرآمد یا نوعی تجملات بسیار پرهزینه میدانیم.
اما صنعت «تربیت فرزند» راه چاره نیست؛ بلکه باید راهی بیابیم تا به والدین کمک کنیم که پدر/مادر باشند و عشق و مراقبتی را که کودکان مستحق آناند، برایشان فراهم نمایند.
«پایان»
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
▪️ علیه تربیت رسمی
چه چیزی در گونۀ ما هست که ما را حیوانی فرهنگی میکند؟ به عبارت دیگر، چه جنبههایی از طبیعت انسان باعث میشوند هر نسل جدید بشر در هر گوشهای از دنیا مهارتها، دانش، عقاید، نظریهها و ارزشهای نسل قبلی را کسب کند و مبنا قرار دهد؟
اکنون که انسان در مرفهترین و آسودهترین دوران عمر گونهاش به سر میبرد، به شیوهای کاملاً متفاوت با گذشته به پرورش فرزندانش توجه نشان میدهد. شاید به این سوال بارها فکر کردهایم که چرا ممتاز بودن فرزندانمان در مدرسه و داشتن تحصیلات دانشگاهی تا این اندازه برای ما مهم است؟ و چرا آنها را برای یادگیری چیزهایی که علاقهای به آنها ندارند، تحت فشارهای شدید قرار میدهیم؟ وظیفهٔ نو والدین در رویارویی با فرزندان بازیگوش، خیالپرداز و گریزان از مدرسه چیست؟ کودکانمان چه زمان میتوانند امکان بازی آزادانه را در محیط بیرون را داشته باشند؟
سه کتابِ «یادگیری آزاد» و «حق مادرزاد» و «باغبان و نجار»، با پرداختن به موضوعاتی چنین، خواننده را در برابر پرسشهایی قرار میدهند که یافتن پاسخ برای آنها منجر به بینشهایی جدیدی در مورد توانایی کودکان برای آموزش خود از طریق روشهای سرخوشانهشان میشود. با مطالعهٔ این آثار میتوانیم کودکان را از آموزش اجباری رها کنیم و پنجرهٔ جدیدی در زمینهٔ رشد و پرورش کودکان به روی خود بگشاییم و تصویر جدیدی از ارزشها و مهارتآموزی و بازی در کودکان را پیش چشم آوریم.
📍تهیۀ این آثار از [کتابخانه مدرسه طبیعت]
▪️یادگیری آزاد | پیتر گرِی | ترجمۀ مهدی غلامی| نشر نو
▪️حق مادرزاد | استیون کلرت | ترجمۀ عبدالحسین وهابزاده| نشر نو
▪️باغبان و نجار | آلیسون گوپنیک | ترجمۀ مریم برومندی| نشر نو
📌سفارش کتابها @monirkamya
چه چیزی در گونۀ ما هست که ما را حیوانی فرهنگی میکند؟ به عبارت دیگر، چه جنبههایی از طبیعت انسان باعث میشوند هر نسل جدید بشر در هر گوشهای از دنیا مهارتها، دانش، عقاید، نظریهها و ارزشهای نسل قبلی را کسب کند و مبنا قرار دهد؟
اکنون که انسان در مرفهترین و آسودهترین دوران عمر گونهاش به سر میبرد، به شیوهای کاملاً متفاوت با گذشته به پرورش فرزندانش توجه نشان میدهد. شاید به این سوال بارها فکر کردهایم که چرا ممتاز بودن فرزندانمان در مدرسه و داشتن تحصیلات دانشگاهی تا این اندازه برای ما مهم است؟ و چرا آنها را برای یادگیری چیزهایی که علاقهای به آنها ندارند، تحت فشارهای شدید قرار میدهیم؟ وظیفهٔ نو والدین در رویارویی با فرزندان بازیگوش، خیالپرداز و گریزان از مدرسه چیست؟ کودکانمان چه زمان میتوانند امکان بازی آزادانه را در محیط بیرون را داشته باشند؟
سه کتابِ «یادگیری آزاد» و «حق مادرزاد» و «باغبان و نجار»، با پرداختن به موضوعاتی چنین، خواننده را در برابر پرسشهایی قرار میدهند که یافتن پاسخ برای آنها منجر به بینشهایی جدیدی در مورد توانایی کودکان برای آموزش خود از طریق روشهای سرخوشانهشان میشود. با مطالعهٔ این آثار میتوانیم کودکان را از آموزش اجباری رها کنیم و پنجرهٔ جدیدی در زمینهٔ رشد و پرورش کودکان به روی خود بگشاییم و تصویر جدیدی از ارزشها و مهارتآموزی و بازی در کودکان را پیش چشم آوریم.
📍تهیۀ این آثار از [کتابخانه مدرسه طبیعت]
▪️یادگیری آزاد | پیتر گرِی | ترجمۀ مهدی غلامی| نشر نو
▪️حق مادرزاد | استیون کلرت | ترجمۀ عبدالحسین وهابزاده| نشر نو
▪️باغبان و نجار | آلیسون گوپنیک | ترجمۀ مریم برومندی| نشر نو
📌سفارش کتابها @monirkamya
Forwarded from کُنام 🪺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کودکان به حضور در فضاهای باز و طبیعی بسیار بیشتر از فضاهای بسته نیاز دارند - در واقع عمده فعالیتها و حضور کودک لازم است در فضاهای باز و طبیعت رقم بخورد تا در چاردیواریهای محصور و تنگ. اگرچه کودک مسیر کنجکاوی و شگفتی را در هر شرایط محیطیای یافته و به کشف و بازی در آن خواهد پرداخت. کافیست به کودکان فرصت دهیم تا محرکهای درونی با محرکهای بیرونی طبیعی پیوند دیرینهاش را برقرار کند.
کودک با حضور در چنین بسترهایی، تجربههای حسی عمیق و دیرپایی را لمس میکند که تا پایان عمر همراه او خواهد ماند. تجربههایی از جنس شوق، کنجکاوی، خلاقیت، مراقبت و مهر به طبیعت و دیگرساکنان آن 🌳
🐾 «ردِ چیزها رو دنبال کن»
برنامه والد و کودک
📌 پارک ملت
⏳ تاریخ:
پنجشنبه،
۳ آبانماه ۱۴۰۳
👫 دو گروه سنی:
۱۸ ماه تا ۳.۵ سال | از ساعت ۱۱ تا ۱۲:۳۰
۱۲ تا ۱۸ ماه | از ساعت ۱۳ تا ۱۴
💌 برای ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر، حداکثر تا ساعت ۱۸ روز سهشنبه، ۱ آبانماه به شماره ۰۹۱۹۷۵۷۴۴۷۱ یا اکانت تلگرامِ @konaam_contact پیام دهید.
گروه کودکیِ «کُنام» و مهتاب حدادی
#کنام
#با_من_خیال_کن
کودک با حضور در چنین بسترهایی، تجربههای حسی عمیق و دیرپایی را لمس میکند که تا پایان عمر همراه او خواهد ماند. تجربههایی از جنس شوق، کنجکاوی، خلاقیت، مراقبت و مهر به طبیعت و دیگرساکنان آن 🌳
🐾 «ردِ چیزها رو دنبال کن»
برنامه والد و کودک
📌 پارک ملت
⏳ تاریخ:
پنجشنبه،
۳ آبانماه ۱۴۰۳
👫 دو گروه سنی:
۱۸ ماه تا ۳.۵ سال | از ساعت ۱۱ تا ۱۲:۳۰
۱۲ تا ۱۸ ماه | از ساعت ۱۳ تا ۱۴
💌 برای ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر، حداکثر تا ساعت ۱۸ روز سهشنبه، ۱ آبانماه به شماره ۰۹۱۹۷۵۷۴۴۷۱ یا اکانت تلگرامِ @konaam_contact پیام دهید.
گروه کودکیِ «کُنام» و مهتاب حدادی
#کنام
#با_من_خیال_کن
📌رابطهی میان یادگیری، طبیعت و خلاقیت در کودکی
📍عبدالحسین وهابزاده
«ما در مدرسه طبیعت کلاً کاری به رشد خلاقیت در کودک نداریم، چون کودک ذاتاً خلاق است. مطالعات بسیاری نشان میدهند که کودک زیر ۵ سال، ۹۸ درصد بیشتر از یک نابغه خلاق است. در واقع ماییم که با آموزش، خلاقیت را میکُشیم؛ پس اگر صحبت از رشد خلاقیت میکنیم بدین معنا است که چکار کنیم نا جلوی فرسایش خلاقیت را بگیریم و آن را کُند کنیم تا خلاقیت کودک از دست نرود و گرنه کودک اصلاً نیازی به کلاس خلاقیت یا هر تدبیر دیگری برای رشد خلاقیت ندارد.»
ادامه👇
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
📍عبدالحسین وهابزاده
«ما در مدرسه طبیعت کلاً کاری به رشد خلاقیت در کودک نداریم، چون کودک ذاتاً خلاق است. مطالعات بسیاری نشان میدهند که کودک زیر ۵ سال، ۹۸ درصد بیشتر از یک نابغه خلاق است. در واقع ماییم که با آموزش، خلاقیت را میکُشیم؛ پس اگر صحبت از رشد خلاقیت میکنیم بدین معنا است که چکار کنیم نا جلوی فرسایش خلاقیت را بگیریم و آن را کُند کنیم تا خلاقیت کودک از دست نرود و گرنه کودک اصلاً نیازی به کلاس خلاقیت یا هر تدبیر دیگری برای رشد خلاقیت ندارد.»
ادامه👇
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت