Telegram Web Link
کانال معارف حکیم الامت حضرت مولانا اشرفعلی تهانوی رحمه‌الله

🔻حقیقتِ توسل به بزرگان و اولیاء الله

🔸حضرت حکیم الامت مجددملت مولانا اشرفعلی تهانوی رحمه‌الله می فرمایند:

شاید برای کسی این پرسش پیش آید که چرا نام و نسب مشایخ (شجره‌ نامه‌ی بزرگان وسلسله طریقت) را در ذکر داخل کرده‌اید؟ پاسخ آن است که حاصلِ شجره نامه، در حقیقت دعای توسّل است، و دعا خود یکی از شاخه‌های ذکر به شمار می‌آید. این شجره نامه همان رشته‌ای است که در آن، انسان به واسطه‌ی بزرگان درگاه الهی دعا می‌کند.

چنان‌که در میان ما شجره‌ی نامه حضرت حاجی امدادالله صاحب مهاجر مکی قدس سره متداول است. اما نوع دیگری از شجره نیز هست که در آن نام پیر به صورت ذکر و ورد تکرار می‌شود مثلاً گفته شود: «یا شیخ عبدالقادر شیئاً لله». این نوع عمل، ناجایز است و درست نیست.

ابن تیمیه حتی نوع نخست را نیز جایز نمی‌داند، زیرا او توسّل به درگذشتگان را به طور مطلق منع می‌کند. هرچند این مسئله از مسائل اجتهادی است، اما ما بی‌تردید می‌گوییم که رأی او (و نظریه او) درست نیست.

زیرا حاصلِ توسل این است که بنده گوید:
«ای خداوند! به حق و حرمتِ آن بزرگ، بر حال ما رحم فرما، حال، تنها اشکال در این‌جاست که: بزرگی و مقامِ آن ولیّ، چه ارتباطی با رحمتِ الهی دارد؟ و چگونه می‌توان آن را واسطه‌ی رحمت دانست؟

من این اشکال را با بسیاری از علما در میان نهادم، اما امیدی به حل آن از هیچ‌یک نداشتم. فقط در یک جا امید داشتم که این اشکال حل شود، اما از سرِ ادب نتوانستم بیش از آن سخن بگویم؛

یعنی در محضرِ حضرت مولانا رشیداحمد گنگوهی قدس‌سره. من از ایشان پرسیدم: حضرت! حقیقتِ توسل چیست؟!
ایشان فرمودند: سائل کیست؟! در آن هنگام حضرت صدای مرا نشناختند و بینایی‌شان نیز از دست رفته بود. عرض کردم: «اشرف علی‌ام، سائل منم. حضرت با تعجب فرمودند: تو حقیقتِ توسل را می‌پرسی؟!

در اینجا خاموش شدم و دیگر جرئت پرسش نیافتم؛ یا از این رو که تکرارِ سؤال نوعی جسارت می‌نمود  که مگر چنین مسأله‌ی ساده‌ای بر من پوشیده است یا از سرِ ادب سکوت کردم و دانستم که حضرت در آن هنگام نخواستند در این باب سخن بگویند.
اما شأن و مرتبه‌ی ایشان چنین بود که:

ای ‌  لقای   تو،   جواب    هر   سؤال
مشکل از تو حل شود بی‌قِیل و قال

اکنون خوب بنگرید، زیرا حقیقتی که می‌گویم در هیچ کتابی با این عنوان نخواهید یافت، و دانستنِ آن، بزرگ‌ترین اشکال را برطرف می‌کند: آن‌که صورتِ توسّل به صالحان چنین است که بنده گوید: ای خدا! فلان شخص نزد من از مقبولان درگاه توست، و تو خود وعده فرموده‌ای که دوست‌دارانِ مقبولان در زمره‌ی ایشان‌اند،

چنان‌که در حدیث شریف آمده است «المرءُ مع مَن أحبَّ.» (صحیح بخاری،حدیث، شماره، ۶۱۷۰) انسان با کسی است که او را دوست دارد) در روایت کامل آمده است که مردی نزد پیامبر اکرمﷺ آمد و گفت: ای رسول خدا! قیامت چه زمانی است؟
آنحضرتﷺ فرمود: برای آن چه آماده کرده‌ای؟گفت: چیز بسیاری از نماز و روزه ندارم، جز آن‌که خدا و رسولش را دوست دارم.
آنحضرتﷺ فرمودند: «أنتَ مع مَن أحببتَ» تو با همان کسی خواهی بود که او را دوست داری. پس من به واسطه‌ی همین محبت، از تو رحمت و ثواب می‌طلبم.

بنابراین در توسل، انسان محبت خود را به اولیای الهی اظهار می‌کند و بر پایه‌ی این محبت، رحمت و پاداش می‌طلبد؛ و این معنا که محبتِ اولیای خدا موجب رحمت و ثواب است، از نصوص شرعی به روشنی ثابت است. چنان‌که احادیث در فضیلتِ محبّت فی الله فراوان‌اند و سراسر از این معنا سرشار.

پس آن اشکال از میان رفت که بزرگیِ آن ولیّ چه دخلی به رحمتِ خدا دارد؟ دخالت از این روست که محبتِ به آن ولیّ، جزئی از «محبت در راه خدا» است، و خداوند بر محبتِ فی‌الله وعده‌ی پاداش داده است.

پس از این تقریر، و به مقتضای آیه‌ی فَأَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث، به عنوانِ «تحدیثِ نعمت» می‌گویم: اگر ابن تیمیه این تقریر را می‌شنید، هرگز نمی‌توانست جوازِ توسل را انکار کند؛ زیرا مقدماتِ این استدلال، همگی صحیح و استوار است.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
📕خطبات حکیم الامت، ج ۲، ص ۵۲–۵۳
.
داستان کوتاه👌

روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد کدخدای ده رفت و گفت: کدخدا فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچه‌هایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که شب وقتی چسبیده به هم در آن می خوابیم، پای یکی دو نفرمان از درگاه بیرون می ماند. دیگر ادامه این وضع برایم قابل تحمل نیست… پیش تو، که مقرب درگاه خدا هستی، آمده ام تا نزد او شفاعت کنی که گشایشی در وضع من و خانواده‌ام حاصل شود.

کدخدا پرسید: از مال دنیا چه داری؟

روستایی گفت: همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است. کدخدا گفت: من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.
روستایی که چاره‌ای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد….
کدخدا گفت: امشب وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری. روستایی برآشفت که: من به تو گفتم که اتاق آنقدر کوچک است که حتی من و خانواده‌ام نیز در آن جا نمی گیریم. تو چگونه می خواهی که گاو را هم به اتاق ببرم؟!
کدخدا گفت: فراموش نکن که قول داده‌ای هر چه گفتم انجام دهی وگرنه نباید از من انتظار کمک داشته باشی.
صبح روز بعد، روستایی پریشان و نزار نزد کدخدا رفت و گفت: دیشب هیچ یک از ما نتوانستیم بخوابیم. سر و صدا و لگداندازی گاو خواب را به چشم همه ما حرام کرد.
کدخدا یکبار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت: امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری.
چند روز به این ترتیب گذشت و هر بار که روستایی برای شکایت از وضع خود نزد کدخدا می رفت، او دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل اتاق ببرد تا این که همه حیوانات هم خانه روستایی و خانواده‌اش شدند! روز آخر روستایی با چشمانی گود افتاده، سراپای زخمی و لباس پاره نزد کدخدا رفت و گفت که واقعا ادامه این وضع برایش امکان پذیر نیست!
کدخدا دستی به ریش خود کشید و گفت: دوره سختی‌ها به پایان رسیده و به زودی گشایشی که می خواستی حاصل خواهد شد. پس از آن به روستایی گفت که شب گاو را از اتاق بیرون بگذارد!
ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی نزد کدخدا می رفت، این یک به او می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق خارج کند تا این که آخرین حیوان، خروس نیز بیرون گذاشته شد.روز بعد وقتی روستایی نزد کدخدا رفت، کدخدا از وضع او سئوال کرد و روستایی گفت: خدا عمرت را دراز کند ، پس از مدتها، دیشب خواب راحتی کردیم. به راستی نمی دانم به چه زبانی از تو تشکر کنم. آه که چه راحت شدیم و این است حکایت حال و روز ما آدمها

.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تفسیر_سوره_قلم

👈 آیه ⑤②
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
﴿وَغَدَوۡاْ عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِينَ ٢٥﴾.
آنان در هنگام اوّل صبح حرکت نمودند، در حالی که کینۀ مساکین و نیّت بد بخل بر نیازمندان را در دل می‌پروراندند و اعتقاد داشتند که قدرت دارند ارادۀ خود را انجام دهند و فقیران را از پذیرایی در باغ باز دارند.
#تفسیر_سوره_قلم

👈 آیه ⑥②

﴿فَلَمَّا رَأَوۡهَا قَالُوٓاْ إِنَّا لَضَآلُّونَ ٢٦﴾.
وقتی باغ را دیدند که سوخته،‌ خرابه و سیاه شده گفتند: شاید ما راه خود را گم کرده‌ایم و این باغ ما نخواهد بود؛ زیرا نشانه‌های آن نیز گم شده بود.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
📖#قرآن_حیات_قلوب_است

#قرآن انسانی اُخروی الهی می آفریند که نه ضعف می شناسد و نه تسلیم. رزق و روزی روحانی برای او فراهم می‌کند و او را قادر می‌سازد تا در آسمان‌ها پرواز کند، رها از قید و بند وجود زمینی، آماده برای همه سناریوهای ممکن. خدا را بدون قید و شرط #عبادت می کند، زیرا به وعده خدا #یقین دارد، هر چند بدنش از هم پاشیده شود و روحش از بین برود قبل از اینکه پیروزی را ببیند.

﴿اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ﴾《هود: ۱۲۱》
«(بگو) هر چه در قدرت دارید، انجام دهید! ما هم انجام می‌دهیم!».کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
دوست من، سلام بر تو!

سلطان سلیمان می‌خواست یکی از کاخ‌های قدیمی را خراب کند و به‌جای آن قصر جدیدی بسازد. پس به جست‌وجوی ماهرترین مهندس شهر پرداخت و به او گفتند: تو فقط مهندس «معمار سنان» را داری!
سلطان فورا به‌دنبال معمار فرستاد و به او گفت که دقیقاً چه‌چیزی می‌خواهد بسازد.
معمار سنان این مأموریت را پذیرفت و به انجام آن پرداخت.
تا اینجا همه‌چیز عادی و معمولی به‌نظر می‌رسید، اما تنها چیز غیرعادی این بود که سلطان همه‌چیز را دنبال می‌کرد و امور ریز و درشت را زیر نظر داشت.
ناگهان مورد عجیبی توجه سلطان را به‌خود جلب کرد و آن اینکه وقتی معمار سنان شروع به تخریب کاخ‌های قدیمی کرد، از کارگرانی استفاده نمود که غیر از کارگرانی بودند که در وقت ساختن کاخ‌های جدید استفاده کرد!
پس به‌دنبال معمار فرستاد و به او گفت:
آقای معمار، وقتی کاخ‌های قدیمی را خراب می‌کردی، از کارگرانی استفاده کردی که در وقت ساختن کاخ‌های جدید تغییرشان دادی، چرا این‌کار را کردی؟
معمار سنان گفت: ای حضرت سلطان، کسی که در خراب‌کردن مهارت دارد، توانایی ساخت‌وساز را ندارد!

دوست من،
عمیقا به این بیندیش!
«کسی که در خراب‌کردن مهارت دارد، توانایی ساخت‌وساز را ندارد!»
ای جوان، این را به‌عنوان یک قاعده و قانون آویزۀ گوشت کن!
بدان کسی که زخمی‌ات کرده درمانت نمی‌کند.
از جایی که آسیب‌دیده‌ای، دنبال درمانت نباش.
زخمت را بگیر و به‌جای خیلی دور از او برو!
کسی که اشکت را ریختانده، آن را از گونه‌ات پاک نمی‌کند؛ دستی که می‌زند، آن دستی نیست که در آغوش می‌گیرد.
کسی که [قلب و] خاطرت را شکسته، آن را ترمیم نمی‌کند.
به‌مردم فرصت اضافی نده [که دوباره به تو آسیب برسانند]!
بدان، رسیدن به این باور که از برخی افراد امید خوبی و خیری وجود ندارد، یکی از نشانه‌های پختگی و کمال است!

دوست من،
قصد ندارم تو را به تندخویی فرا بخوانم؛ خودت خوب می‌دانی که من عاشق نرم‌خویی و نرم‌خویانم و شیفۀ بخشندگانی هستم که زخم‌های‌شان را به‌فراموشی می‌سپارند و مردم را می‌بخشند!
تمام ماجرا این است که من نمی‌خواهم تو بازیچۀ دست دیگران باشی یا مضحکه‌ای بر دهان آن‌ها قرار بگیری که نیکی‌هایت را به‌یاد بیاورند و آن‌ها را ساده‌لوحی پنداشته لبخند بزنند!
چیزی که می‌خواهم بدانی این است:
کسی که در فراق و جدایی در امان باشد، در نزدیکی دچار آسیب می‌شود و کسی که می‌داند دلیل زندگی توست و بدین‌خاطر [مغرور شده و به خود جرأت می‌دهد که] در حق تو بدی می‌کند، باید متوجهش بسازی که می‌توانی ترکش کنی.

دوست من،
همۀ ما اشتباه می‌کنیم و دچار نسیان می‌شویم!
ما نیاز داریم که اشتباهات دیگران را ببخشیم تا وقتی که دچار اشتباه می‌شویم، بتوانیم کسی را پیدا کنیم که ما را ببخشد.
اما [بدان که] فرق است بین یک اشتباه گذرایی که عذرخواهی، جبران‌کردن و مهربانی در پی دارد و بین یک رفتار زشت و ناپسند.
نباید در دریای بزرگی از خوش‌رفتاری گم شد [و به‌خاطر خوبی بسیار، دچار آسیب‌های دردناک شد]!
چیزی که می‌خواهم بگویم این است که از انسان‌های بد برحذر باش؛ کسانی که هربار به تو صدمه می‌زنند و تلاش می‌کنند که موقعیت‌ها را حتی به قیمت ریسک تو برنده شود. کسانی که با تمام وجود باور دارند که تو پس از اینکه زخمت را درمان و شکستگی‌ات را ترمیم کردی، دوباره نزدشان بازمی‌گردی!
مواظب باش که هربار آرام شدی، نباید دوباره به آن‌ها تکیه کنی و نزدشان بازگردی که دوباره کارشان را تکرار کنند.
باید برگردی و به صورت‌شان چشم‌دوخته بگویی: بس است، سیر شدم!

#و_سلام_بر_قلبت ❤️
کانال داعیان اسلام
@dahyain_isalam
نبشته: د. ادهم شرقاوی
📝 ترجمه: خلیل الرحمن خباب
برای آنچه خدا به شما داده است، سپاسگزار باشید. نعمت‌های بی‌شماری که دارید و اگر بنشینید و آنها را بشمارید، نمی‌توانید آنها را بشمارید. گاهی اوقات خوشبختی را در دوردست‌ها جستجو می‌کنید؛ درحالی که خوشبختی از آنچه فکر می‌کنید به شما نزدیک‌تر است، در نفسی که به راحتی می‌رود و می‌آید، در قلبی که بدون درد می‌تپد، در غذایی که گرسنگی شما را برطرف می‌کند، و در پناهگاهی که هنگام فرا رسیدن شب شما را در آغوش می‌گیرد. روح خود را با مقایسه کردن خود با دیگران خسته نکنید؛ زیرا در هر کاری، رازی نهفته است که فقط خدا می‌داند. یکی کاخی بزرگ دارد اما افسردگی لذت زندگی را از وی گرفته است، یکی سرمایه فراوان دارد، اما دشمنانش نیز زیادند، یکی ظاهری زیبا دارد، اما درونش ویران است. پس هر کس این را بداند، در آرامش به سر می‌برد و هر کس آن را نادیده بگیرد، خسته و در جستجوی سراب زندگی می‌کند.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
مولانا عبداللطيف نارويي
برای آنچه خدا به شما داده است، سپاسگزار باشید. نعمت‌های بی‌شماری که دارید و اگر بنشینید و آنها را بشمارید، نمی‌توانید آنها را بشمارید. گاهی اوقات خوشبختی را در دوردست‌ها جستجو می‌کنید؛ درحالی که خوشبختی از آنچه فکر می‌کنید به شما نزدیک‌تر است، در نفسی که به راحتی می‌رود و می‌آید، در قلبی که بدون درد می‌تپد، در غذایی که گرسنگی شما را برطرف می‌کند، و در پناهگاهی که هنگام فرا رسیدن شب شما را در آغوش می‌گیرد. روح خود را با مقایسه کردن خود با دیگران خسته نکنید؛ زیرا در هر کاری، رازی نهفته است که فقط خدا می‌داند. یکی کاخی بزرگ دارد اما افسردگی لذت زندگی را از وی گرفته است، یکی سرمایه فراوان دارد، اما دشمنانش نیز زیادند، یکی ظاهری زیبا دارد، اما درونش ویران است. پس هر کس این را بداند، در آرامش به سر می‌برد و هر کس آن را نادیده بگیرد، خسته و در جستجوی سراب زندگی می‌کند.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
مولانا عبداللطيف نارويي
#دلنوشته_زیبا_از_عمق_جان_در_مورد_رسول #نازنین_اسلام_محمد_مصطفی_صلی_الله_
#علیه_و_آله_و_سلم 💙



در سکوتِ سنگین آن اتاق کوچک، که بوی عطر پیامبر ﷺ با نفس‌هایش در هوا می‌پیچید، جهان به انتظار نشسته بود عایشه، همسر جوانش، که وجودش با وجود او عجین شده بود، کوهی از شکیبایی بود با قلبی که از غم می‌شکست او نه تنها همسر رسول خدا بود، بلکه دانش‌آموز محضر او، شاهد لحظه‌های نزول وحی، و محرم اسرار نبوت بود محبتی که میان آن دو جاری بود، از جنس نور بود؛ نوری که جان عایشه را چنان صیقل داده بود که در سخت‌ترین لحظه‌ها، مایه‌ی تسلی پیامبر ﷺ شود

در آن لحظات واپسین، پیامبر ﷺ چشمانش را به چهره‌ی عایشه دوخته بود؛ چشمانی که زمانی در نگاهشان مهربانی بی‌کران جهان را می‌توانستی ببینی، اکنون نشان از سفری دور داشت. شاید در آن نگاه، خاطراتی موج می‌زد: روزی که عایشه کودک بود و در خانه پدرش بازی می‌کرد، و او که پیامبر خدا بود، با لبخندی بر لب، آینده‌ای را می‌دید که این کودک بانوی مؤمنان خواهد شد. روزی که با هم زیر یک سقف زندگی را آغاز کردند و عایشه با ذکاوت و شور جوانی‌اش، دنیایی از شادی و نور را به قلب پیامبر ﷺ آورد شب‌هایی که پیامبر در کنار او به ستاره‌ها می‌نگریست و از اسرار آفرینش سخن می‌گفت، و عایشه، مشتاقانه، گنجینه‌ای از علم و حکمت در سینه ذخیره می‌کرد

وقتی نگاه پیامبر به مسواک افتاد، عایشه با تمام وجود فهمید که آخرین آرامش پیامبرش در رعایت سنت طهارت است او که همیشه در کنار پیامبر، درس بندگی و ظرافتِ عبادت را می‌آموخت، اکنون در این آزمون سهمگین، خدمتگزار پیامبر بود وقتی مسواک زبر را با مهربانی در دهانش نرم کرد، این تنها یک عمل ساده نبود؛ این آخرین هدیه‌ای بود از جنس محبت، آخرین خدمتِ دل‌یی که می‌خواست تا آخرین ثانیه، نور وجود پیامبر را با چشمانش بنوشد. در آن فعل کوچک، تمام عشق و وفایش به رسول خدا نهفته بود

و سپس، آن لحظه‌ی از غم انگیر فرارسید. دست مبارکش به سوی آسمان بلند شد. انگشتانش که روزگاری در نماز به سوی قبله اشاره می‌کرد، اکنون ملکوت را نشان می‌داد. چشمانش که همیشه مملو از مهربانی برای زمین و زمینیان بود، اکنون به جهانی فراتر خیره شده بود. در سکوت اتاق، نجوای او شنیده می‌شد: "با رفیق اعلی..." این کلمات، تنها کلام نبودند؛ کلیدی بودند برای گشودن درهای ملکوت و پیوستن به انبیا و صدیقان و شهدا. عایشه، که پیامبر را در آغوش گرفته بود، احساس می‌کرد چگونه روح مطهرش از قفس تن رها می‌شود و به سوی آغوش پروردگارش پرواز می‌کند.

و سپس... سکوت
دستش افتاد😭😭
نفسش برجان جهان بست.
عایشه در آغوشش،جسم بی‌جان کسی را نگه داشته بود که عزیزتر از جانش، نور چشمانش و معنی زندگی‌اش بود. بوی پیامبر ﷺ هنوز در هوای اتاق بود، اما آن نفس زندگی‌بخش دیگر در سینه‌ای حرکت نمی‌کرد. جهان، یتیم شده بود. خورشیدِ رحمت، غروب کرده بود.

ای عایشه، ای بانوی ما! چه بار سنگینی بر دوش تو نشست. تو شاهد رفتن نور چشمان عالم بودی. تو آن لحظه‌ی هولناک را در سینه دفن کردی و سپس قوی‌تر از هر زمان، به نقل سخنان و سنت پیامبرت برخاستی تا امت او هرگز از نور وجودش محروم نمانند. تو تا آخرین دم، وفادارانه در کنارش بودی، همان گونه که او همیشه پناهگاه و مونس تو بود.

پیامبر زیبایی‌ها رحلت کرد😭😭، اما عشقی که در دل‌های عایشه و در دل تمام امت خود کاشت، هرگز نمیرد. او رفت، اما نفس‌هایش در طنین اذان، نگاهش در مهربانی مادر به کودک، و دستش در کمک به نیازمندان، جاودانه ماند.

ﷺ عَلَيْهِ أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَأَتَمُّ التَّسْلِيمِ
باران ببار بر قبر او، از جانب ما، بارانی از درود و سلام و عشق بی‌پایان


#دلنوشته کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
الله سقده شما شوم مو💙💙💙💙

این همان ندایی است که هر عاشق راستینی در سکوت دلش به پیشگاه حبیبش زمزمه می‌کند. و چه حبیبی والاتر و زیباتر از وجود نازنین رسول خدا ﷺ؟

اگر فدایی شدن، به معنای ذوب گشتن در آفتاب وجود اوست...
اگر فدایی شدن، به معنای قربانی شدن در راه ادامه‌ی مسیر عطرآگین اوست...
اگر فدایی شدن، به معنای جان دادن در پای آن درخت پرشکوفه‌ی رحمت است...
پس ای کاش... ای کاش همه‌ی ما فدای تو می‌شدیم، ای پیامبر مهربانی!

در آن لحظه‌ی جانگداز رحلت، گویی عایشه رضی الله عنها همین را زمزمه می‌کرد؛ "فدایت شوم... بگذار به جای تو این درد و سکرات را بچشم... بگذار من بمیرم و تو، ای نور هستی، برای همیشه در میان ما باشی." اما تقدیر الهی بر دیگری رقم خورده بود.

او رفت... تا عشقش در دل‌هایمان جاودانه شود.
او رفت...تا اشک‌هایمان بر رخسارمان جاری گردد 😭😭و بفهمیم که عشق واقعی، همین درد فراق است.
او رفت...تا هر بار که نام مبارک "محمد" ﷺ را بر زبان می‌آوریم، دل‌هایمان از شوق دیدارش در بهشت بتپد

پس بگذار فدایت شویم...
با ادامه‌ی راهت،
با زنده نگه داشتن سنتت،
با عشق ورزیدن به خاندان و اصحابت،
و با اشکی که در فراقت می‌ریزیم.

ای آفتاب عالم‌تاب! غروب کردی، اما هرگز در دل‌های ما غروب نخواهی کرد. تو جاودانه‌ای... تا ابدالدهر
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
ﷺ عَلَيْهِ أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَأَتَمُّ التَّسْلِيمِ
وَاصنَعِ الفُلکَ بِاَعیُنِنا

آن کشتی را تحت نظر ما بساز.
( مؤمنون / 27 )

هر کدام از شما اهل ایمان ، یک نوح در وجودش دارد که موظف است کشتی نجاتش را مطابق امر خدا بسازد و آنگاه اهلش را یعنی اوصاف و خصایص نیک اش را جفت جفت بر آن بنشاند و غصه ی غرق شدن رفتنی ها را نخورد. عشق را با رحمت ، جوانمردی را با سخاوت ، عمل را با خدمت ، احساس را با پاکی ، عبادت را با تواضع ، بخشش را با خلوص و... پس با تار و پود تسلیم و تفویض ، برای نجات روحت از سیلاب ویرانگر دنیا ، کشتی ای بساز الهی ، که رمز حرکت و توقفش ( بسم الله ) باشد ، زیرا این اوست که شما را در خشکی و دریا سیر می دهد :

هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ

اوست آن که شما را در برّ و بحر سیر می‌دهد ...
( یونس / 22 )کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
جمله‌ای هست که نمی‌دانم اولین بار چه کسی آن را گفته است:

«سعی کن از همه چیز، چیزی،

و از یک چیز، همه چیز را بدانی».


علوم و معارف به هم مرتبط هستند و معمولا حوادثی که رخ می‌دهند تک عاملی نیستند. آدم که فقط اقتصاد می‌داند دلایل یک جنگ را تفسیر اقتصادی می‌کند. آدمی که فقط سیاست بلد است، همه چیز را سیاسی می‌بیند و آدمی که حوزهٔ تخصصش مثلا دین است، دلایل دینی مثلا یک جنگ را برجسته می‌بیند.

این است که در دنیای واقع «تخصص» به این شکل که من فقط یک چیز را بدانم و از همهٔ دانسته‌های دیگر چشم بپوشم جواب نمی‌دهد.

این که در دوره‌ای باید تمرکز را روی یک چیز گذاشت خوب است اما بریدن از همه چیز هم در پایان از من آدمی خواهد ساخت که فقط چکش دارد، بنابراین همه چیز را میخ می‌بیند.

در دورانی که ما پراکنده می‌خوانیم، من تاکید بر تمرکز را می‌پسندم، اما باید مراقب این هم بود که تمرکز زیاد، بینایی موضعی می‌آورد و بینایی موضعی به قیمت کوری در مواضع دیگر است.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
حتی در عالم واقع هم متخصصانی که می‌توانند در رشته‌های دیگر سخن بگویند جذاب‌تر هستند. اگر هشتاد درصد روی یک موضوع وقت می‌گذاری بیست درصد را برای «دانستن چیزی از همه چیز» وقت بگذار.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👌قدرت خدا
🎙 دکتر عیدخانی

کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
​​​بِسْـمِ اللهِ الـرَّحـْمـنِ الـرَّحِـيـم

🕌 نمـاز و حـکم تارک آن 🕌

🕊 قســمت ←صدو پنجاه وهفتم←مقدار و سیاق نماز رسول الله چقدر و چگونه بوده است؟

🕌🌺اینکه رسول الله در نماز صبح سوره‌ی تکویر را تلاوت کردند، اگر در سفر بوده که برای شما دلیلی در آن نیست و اگر در حضر بوده، کسی که این مساله را از رسول الله روایت کرده، همان کسی است که روایت نموده آنحضرت در نماز صبح شصت تا صد آیه را تلاوت می‌کردند.

🕌🌺و روایت کرده که در نماز صبح سوره‌ی «ق» و مانند آنرا قرائت می‌کردند. و گاهی که رسول الله به نماز می‌ایستادند و اراده‌ی طولانی کردن آنرا داشتند، اگر عارضه ای همچون گریه‌ی کودک و مانند آن پیش می‌آمد، در نماز تخفیف قائل می‌شدند. و چه بسا که تلاوت سوره‌ی تکویر بدین سبب بوده است.

🕌🌺اما حدیثی که بدین اشاره دارد که رسول الله در رکوع و سجده سه بار تسبیح می‌گفتند، ثابت نبوده و بلکه احادیث صحیح بر خلاف آن می‌باشد و السعدی که راوی حدیث می‌باشد، مجهول بوده و حال وی شناخته نشده است.

🕌🌺و براستی که انس فرمود: «عمر بن عبدالعزیز در نماز شبیه‌ترین مردم به رسول الله بود درحالیکه مقدار رکوع و سجده اش حدود ده تسبیح بود»و اگر روایت سعدی از پدر یا عمویش ثابت شود، انس در این موضوع از وی داناتر می‌باشد.

🕌🌺 و براستی که علم کسی که ده سال همراه رسول الله بوده کجا و علم کسی که جز یک یا چند نماز همراه رسول الله بوده کجا؟و از طرفی عموی این سعدی یا پدرش از جمله‌ی مشاهیر صحابه نبوده که مداومت و ملازمت وی با رسول الله همچون ملازمت انس و براء بن عازب و ابوسعید خدری و عبدالله بن عمر و زید بن ثابت و غیر اینها از صحابه باشد که صفت نماز رسول الله و اندازه‌ی آنرا ذکر کرده‌اند.

🕌🌺و چگونه رسول الله بعد از رکوع به گونه‌ای می‌ایستادند که گمان می‌شد، فراموش کردند که به سجده بروند، در حالیکه در رکوع سه تسبیح می‌گفتند؟! که در این حالت و با این ادعا قیام پس از رکوع را چندین برابر رکوع و همچنین نشستن بین دو سجده را چندین برابر سجده قرار می‌دادند به گونه‌ای که گمان می‌شد به اشتباه افتاده‌اند.

🕌🌺درحالیکه تردیدی نیست که رکوع و سجده‌ی رسول الله متناسب با قیام آنحضرت بعد از رکوع و نشستن بین دو سجده شان متناسب با سجده بوده است، تا اینکه شما اطاله‌ی این دو رکن را مکروه دانسته و عده‌ای از شما غلو کرده و نماز را با طولانی کردن رکوع و سجده باطل می‌دانند

🕌🌺درحالیکه براء بن عازب شاهد تناسب رکوع و سجده‌ی رسول الله با قیامشان بوده است و در اینصورت محال است که مقدار آن به اندازه سه تسبیح بوده باشد و شاید که یک بار آنرا به سبب عارضه‌ای خفیف گزاردند و همان را عموی سعدی یا پدرش دیده و از آن خبر داده است.

🕌🌺و رسول الله اینگونه حکم نمودند که طول نماز انسان از فهم و فقه او می‌باشد و این حکم سزاوارتر از آن است که به قِلت فهم و فقه تخفیف دهنده‌ی نماز حکم شود. و حکم رسول الله همان حکم حق است و آنچه مخالف با آن باشد، حکمی باطل و جائر می‌باشد.
کانال داعیان اسلام
@dahyain_isalam
📮 ان شاءالله ادامـه دارد.
..
جمله‌ای هست که نمی‌دانم اولین بار چه کسی آن را گفته است:

«سعی کن از همه چیز، چیزی،

و از یک چیز، همه چیز را بدانی».


علوم و معارف به هم مرتبط هستند و معمولا حوادثی که رخ می‌دهند تک عاملی نیستند. آدم که فقط اقتصاد می‌داند دلایل یک جنگ را تفسیر اقتصادی می‌کند. آدمی که فقط سیاست بلد است، همه چیز را سیاسی می‌بیند و آدمی که حوزهٔ تخصصش مثلا دین است، دلایل دینی مثلا یک جنگ را برجسته می‌بیند.

این است که در دنیای واقع «تخصص» به این شکل که من فقط یک چیز را بدانم و از همهٔ دانسته‌های دیگر چشم بپوشم جواب نمی‌دهد.

این که در دوره‌ای باید تمرکز را روی یک چیز گذاشت خوب است اما بریدن از همه چیز هم در پایان از من آدمی خواهد ساخت که فقط چکش دارد، بنابراین همه چیز را میخ می‌بیند.

در دورانی که ما پراکنده می‌خوانیم، من تاکید بر تمرکز را می‌پسندم، اما باید مراقب این هم بود که تمرکز زیاد، بینایی موضعی می‌آورد و بینایی موضعی به قیمت کوری در مواضع دیگر است.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam

حتی در عالم واقع هم متخصصانی که می‌توانند در رشته‌های دیگر سخن بگویند جذاب‌تر هستند. اگر هشتاد درصد روی یک موضوع وقت می‌گذاری بیست درصد را برای «دانستن چیزی از همه چیز» وقت بگذار.
🕋

حکمت زیستن در آینه تربیت عرفانی:

بازخوانی تربیتی از کلام ابراهیم بن أدهم (رحمه‌الله)

ابراهیم بن أدهم، از زمره‌ی سالکان راه حقیقت، در کلامی کوتاه امالطیف و دقیق، نقشه‌ای برای تربیت دل و پالایش جان ترسیم می‌کند؛ نقشه‌ای که از شناخت مقصد آغاز می‌شود و تا سکوت حکیمانه امتداد می‌یابد. این سخن، نه صرفاً پند، بلکه طرحی برای سلوک اخلاقی و عرفانی انسان است؛ طرحی که در آن، هر گام، نوری از بصیرت می‌تاباند.
قال إبراهيم بن أدهم رحمه الله:
«مَن عرف ما يطلب هان عليه ما يَبذُل ، ومَن أَطْلَق بصره طال أسَفُه، ومن أطلق أمله ساء عمله، ومن أطلق لسانه قتل نفسه»
شناخت مقصد؛ شیرینی رنج راه:
«مَن عرف ما يطلب هان عليه ما يَبذُل»
«آن‌که بداند چه می‌طلبد، آن‌چه را در راه آن می‌پردازد، آسان می‌گیرد.»
در تربیت عرفانی، شناخت هدف، رنج راه را سبک می‌سازد. سالک، چون بداند که مقصودش رضای حق است، هر سختی را نه مانع، بلکه پله‌ای برای قُرب می‌بیند.
چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:
﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾ (عنکبوت، ۶۹)
«و آنان که در راه ما کوشیدند، بی‌گمان راه‌های خود را بر ایشان می‌گشاییم.»

در حکایتی از شیخ ابوسعید ابوالخیر آمده است:
«هر که مقصد را دید، از مشقت نپرسید؛ و هر که مقصد را گم کرد، در هر قدم خسته شد.»

مهار نگاه؛ رهایی از حسرت:
«ومَن أَطْلَق بصره طال أسَفُه»
«و آن‌که چشم خود را رها کند، اندوهش طولانی شود.»

عن جَرِيرِ بنِ عبدِاللَّهِ رضي الله عنه قال:
«سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عن نَظَرِ الفَجْأَةِ، فقالَ: اصْرِفْ بَصَرَكَ.»
رواه مسلم، رقم: 2159
«جریر بن عبدالله گفت: از پیامبر خدا درباره نگاه ناگهانی پرسیدم، فرمود: نگاهت را برگردان.»

در تربیت اسلامی، نگاه، دروازه‌ی دل است؛ و رها کردن آن، دل را به حسرت، اضطراب، و پراکندگی می‌کشاند.
سالک، نگاه را نه برای تماشا، بلکه برای تماشاگری حقیقت مهار می‌کند.
مهار نگاه، مقدمه‌ی حضور قلب است؛ و حضور، آغاز سلوک است.
نگاه بی‌مهار، دل را به حسرت می‌کشاند. تربیت دل، با کنترل نگاه آغاز می‌شود؛ نگاهی که به جای پراکندگی، به حضور می‌انجامد.
مولانا می‌فرماید:
چشم چون بی‌مهار گردد، دل شود بی‌قرار / هر نظر تیر غفلت است، هر نگاه ابتکار /
سالک، چشم را در خدمت دل می‌گیرد، نه در بند هوس؛ و از هر نگاه، پلی به ذکر می‌سازد، نه زخمی برای غفلت.

امید مهار‌شده؛ عمل معنا‌دار:
«ومن أطلق أمله ساء عمله،»
«و آن‌که امیدش را بی‌مهار سازد، کردارش تباه گردد.»

امید بی‌حد، انسان را به خواب غفلت می‌کشاند. تربیت عرفانی، امید را با عمل می‌سنجد؛ نه آن‌که آرزو کند و در خیال بماند، بلکه آن‌که برخیزد و در راه قدم نهد.
قال رسول الله صلى الله عليه وسلم:
«الكَيِّسُ مَن دَانَ نَفْسَهُ، وَعَمِلَ لِما بَعْدَ المَوْتِ، وَالعَاجِزُ مَن أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا، وَتَمَنَّى علَى اللَّهِ.»
رواه الترمذي، رقم: 2459
«زیرک کسی است که نفس خود را محاسبه کند و برای پس از مرگ عمل نماید؛ و ناتوان کسی است که نفس خود را پیروی کند و تنها آرزو بر خدا بندد.»

در تربیت اخلاقی، آرزوی بی‌عمل، سرابی است که جان را فرسوده می‌سازد؛ و امید حقیقی، با حرکت معنا می‌یابد.

سکوت حکیمانه؛ نجات جان:
«ومن أطلق لسانه قتل نفسه»
«و آن‌که زبانش را بی‌پروا گشاید، خود را به هلاکت اندازد.»

زبان، آیینه‌ی دل است؛ و تربیت عرفانی، سکوت را گاه از سخن برتر می‌داند.
عن أبي هريرة رضي الله عنه قال:
«مَن كانَ يُؤْمِنُ باللَّهِ واليومِ الآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أوْ لِيَصْمُتْ.»
رواه البخاري ومسلم، البخاري رقم: 6136، مسلم رقم: 47
«هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، یا سخن نیک بگوید یا سکوت کند.»
این حدیث، زبان را به محک ایمان می‌سپارد. تربیت اخلاقی، از زبان آغاز می‌شود؛ زیرا زبان، آیینه‌ی دل است. سخن نیک، نشانه‌ی حضور الهی در جان انسان است؛ و سکوت، گاه از گفتار برتر است، اگر سخن از حکمت تهی باشد. در سلوک عرفانی، زبان باید به ذکر گشوده شود، نه به لغو.
سالک نیز، زبان را به ذکر می‌گشاید، نه به لغو؛ و هر واژه را پیش از گفتن، در محک دل می‌سنجد. سخن، اگر از سرچشمه‌ی حکمت جاری نشود، به جای روشنی، غبار می‌پراکند.

نقشه‌ی زیستن در مسیر حق:
این حکمت، نه‌تنها راهی برای تربیت فردی، بلکه چراغی برای سلوک جمعی است؛ تا انسان، در هر نگاه، هر امید، و هر سخن، پرتوی از حقیقت را بتاباند.
و چنین است نقشه‌ی زیستن در مسیر حق:
• شناخت مقصد، رنج راه را شیرین می‌سازد؛
• مهار نگاه، دل را از حسرت می‌رهاند؛
• کنترل آرزو، عمل را از فساد می‌پالاید؛
• و سکوت حکیمانه، جان را از سقوط حفظ می‌کند.

حمـزه  خان بیگی کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
می‌دانی، این همان حس خوبی است که در آیات پروردگار، روحم را سیراب می‌کند. آنجا که سبحان‌الله، خودِ خالق هستی، با آن عظمت، امر به دیدن می‌دهد: «بنگر! به این آفرینشم نگاه کن!»

به رنگ‌های میوه، به حرکت پرندگان در آسمان، به رگه‌های برگ درخت، به باران، به چهارپایان، به انسان، به ستارگان…
من به عنوان هنرمندی کوچک در برابر عظمت او – و صد البته {…و لله المثل الاعلی…} [نحل:۶۰]که هیچ تشبیهی توان مقایسه با خالق را ندارد – گاهی در اعماق نقاشی‌هایم، رد پای همین حس را پیدا می‌کنم. خطوطی که کشیده‌ام، رنگ‌هایی که قرار‌ داده‌ام، شاید برای هر نگاهی آشکار نباشند. و در این حال ناگزیرم انگشت اشاره شوم: «این را ببین! آن پیچش رنگ را درک کن! به این سایه روشن دقت کن! یا به انعکاس ماه در دریا این‌ها را ساده نکشیده‌ام»

خداوند با ما آدمیان، همین گونه سخن می‌گوید. هر آیه، یک تابلوی نقاشی است که خالق آن را به نمایش گذاشته و از ما می‌خواهد با تمام وجود به آن خیره شویم. اما نه خیره‌ای سطحی و زودگذر، بلکه نظری عمیق و تامل‌برانگیز که پرده از رازهای مخفی بردارد. این دعوت به دیدن، دعوتی به تفکر است، به کشف اسرار پنهان در هر ذره از هستی.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
◻️#احادیث_صحیح رسول اللهﷺ [15]

باب (2): كراهيت كثرت سؤال و به زحمت انداختن خود در كارهاي بيهوده

2190ـ عن أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ (رضی‌الله عنه) قَالَ: قَالَ رَسُولُ‌اللهِ ﷺ: «لَنْ يَبْرَحَ النَّاسُ يَتَسَاءَلُونَ، حَتَّى يَقُولُوا: هَذَا اللهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ، فَمَنْ خَلَقَ اللهَ». (بخارى:7296)
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
ترجمه: انس بن مالک (رضی‌الله عنه) مي‌گويد: رسول‌اللهﷺ فرمود: «مردم به اندازه اي به سؤالات خود ادامه مي‌دهند تا جايي که مي‌گويند: اين الله است که همه چيز را آفريده است. پس چه کسي الله را آفريده است»؟
(در اين صورت، بايد بگويد: به الله و رسولش ايمان دارم و به الله پناه ببرد و جلوتر نرود).
عَنْ جَابِرٍ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَمْسِكُوا عَلَيْكُمْ أَمْوَالَكُمْ وَلاَ تُفْسِدُوهَا فَإِنَّهُ مَنْ أَعْمَرَ عُمْرَى فَهِيَ لِلَّذِي أُعْمِرَهَا حَيًّا وَمَيِّتًا وَلِعَقِبِهِ
مسلم(۱۶۲۵)نسائی(۳۷۳۷)
مسند احمد(۱۵۱۷۶)

از جابر رضی‌الله عنه روایت است که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: از اموال تان نگهداری کنيد و آنها را تلف نکنید زيرا هرکس چيزی را به صورت عُمری هَبه کند، در زندگی وی و پس از مرگ به موهوب له و نسلش تعلق می گيرد.

(العُمْرى) و مانند آن (الرُّقْبى) دو نوع بخشش می باشند که در جاهلیت رواج داشتند. به این صورت که فردی با این کلمات خانه یا هر چیز دیگری را به دیگری می بخشید:
(أعمرتك إياها)
آن را به تو بخشیدم یا 
(أعطيتكها عمرك أو عمري)
آن را تا زنده بودن تو یا خودم به تو بخشیدم. و به این ترتیب مراقب مرگ کسی بودند که چیزی به وی بخشیده شده بود، تا به آنچه بخشیده بودند، دوباره دست یابند. چنین بود که شریعت بخشش کردن را تایید نمود و شرطی را که در این زمینه رواج داشت، و بازگشتن به بخشش بود، باطل اعلام کرد.  به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم به حفظ اموال شان دستور می دهد و اینکه گمان نکنند. این شرط لازم الاجرا بوده و مراجعه آنها به چیزی که بخشیدند، مباح است لذا می فرماید: از اموال تان نگهداری کنيد، و آنها را تلف نکنید. زيرا هرکس چيزی را به صورت عمری هبه کند، در زندگی وی و پس از مرگ، به موهوب له و نسلش تعلق می گيرد.
به عبارت ساده تر!
به هرکس چیزی بخشیده شد، برای او و فرندانش خواهد بود و به کسی که آن را بخشیده باز گردانده نمی شود. چون چیزی که بخشیده شده است بعد از مرگش از آن وارثان خواهد بود.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
2025/10/27 17:58:19
Back to Top
HTML Embed Code: