برای آنچه خدا به شما داده است، سپاسگزار باشید. نعمتهای بیشماری که دارید و اگر بنشینید و آنها را بشمارید، نمیتوانید آنها را بشمارید. گاهی اوقات خوشبختی را در دوردستها جستجو میکنید؛ درحالی که خوشبختی از آنچه فکر میکنید به شما نزدیکتر است، در نفسی که به راحتی میرود و میآید، در قلبی که بدون درد میتپد، در غذایی که گرسنگی شما را برطرف میکند، و در پناهگاهی که هنگام فرا رسیدن شب شما را در آغوش میگیرد. روح خود را با مقایسه کردن خود با دیگران خسته نکنید؛ زیرا در هر کاری، رازی نهفته است که فقط خدا میداند. یکی کاخی بزرگ دارد اما افسردگی لذت زندگی را از وی گرفته است، یکی سرمایه فراوان دارد، اما دشمنانش نیز زیادند، یکی ظاهری زیبا دارد، اما درونش ویران است. پس هر کس این را بداند، در آرامش به سر میبرد و هر کس آن را نادیده بگیرد، خسته و در جستجوی سراب زندگی میکند.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
مولانا عبداللطيف نارويي
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
مولانا عبداللطيف نارويي
#دلنوشته_زیبا_از_عمق_جان_در_مورد_رسول #نازنین_اسلام_محمد_مصطفی_صلی_الله_
#علیه_و_آله_و_سلم 💙
در سکوتِ سنگین آن اتاق کوچک، که بوی عطر پیامبر ﷺ با نفسهایش در هوا میپیچید، جهان به انتظار نشسته بود عایشه، همسر جوانش، که وجودش با وجود او عجین شده بود، کوهی از شکیبایی بود با قلبی که از غم میشکست او نه تنها همسر رسول خدا بود، بلکه دانشآموز محضر او، شاهد لحظههای نزول وحی، و محرم اسرار نبوت بود محبتی که میان آن دو جاری بود، از جنس نور بود؛ نوری که جان عایشه را چنان صیقل داده بود که در سختترین لحظهها، مایهی تسلی پیامبر ﷺ شود
در آن لحظات واپسین، پیامبر ﷺ چشمانش را به چهرهی عایشه دوخته بود؛ چشمانی که زمانی در نگاهشان مهربانی بیکران جهان را میتوانستی ببینی، اکنون نشان از سفری دور داشت. شاید در آن نگاه، خاطراتی موج میزد: روزی که عایشه کودک بود و در خانه پدرش بازی میکرد، و او که پیامبر خدا بود، با لبخندی بر لب، آیندهای را میدید که این کودک بانوی مؤمنان خواهد شد. روزی که با هم زیر یک سقف زندگی را آغاز کردند و عایشه با ذکاوت و شور جوانیاش، دنیایی از شادی و نور را به قلب پیامبر ﷺ آورد شبهایی که پیامبر در کنار او به ستارهها مینگریست و از اسرار آفرینش سخن میگفت، و عایشه، مشتاقانه، گنجینهای از علم و حکمت در سینه ذخیره میکرد
وقتی نگاه پیامبر به مسواک افتاد، عایشه با تمام وجود فهمید که آخرین آرامش پیامبرش در رعایت سنت طهارت است او که همیشه در کنار پیامبر، درس بندگی و ظرافتِ عبادت را میآموخت، اکنون در این آزمون سهمگین، خدمتگزار پیامبر بود وقتی مسواک زبر را با مهربانی در دهانش نرم کرد، این تنها یک عمل ساده نبود؛ این آخرین هدیهای بود از جنس محبت، آخرین خدمتِ دلیی که میخواست تا آخرین ثانیه، نور وجود پیامبر را با چشمانش بنوشد. در آن فعل کوچک، تمام عشق و وفایش به رسول خدا نهفته بود
و سپس، آن لحظهی از غم انگیر فرارسید. دست مبارکش به سوی آسمان بلند شد. انگشتانش که روزگاری در نماز به سوی قبله اشاره میکرد، اکنون ملکوت را نشان میداد. چشمانش که همیشه مملو از مهربانی برای زمین و زمینیان بود، اکنون به جهانی فراتر خیره شده بود. در سکوت اتاق، نجوای او شنیده میشد: "با رفیق اعلی..." این کلمات، تنها کلام نبودند؛ کلیدی بودند برای گشودن درهای ملکوت و پیوستن به انبیا و صدیقان و شهدا. عایشه، که پیامبر را در آغوش گرفته بود، احساس میکرد چگونه روح مطهرش از قفس تن رها میشود و به سوی آغوش پروردگارش پرواز میکند.
و سپس... سکوت
دستش افتاد😭😭
نفسش برجان جهان بست.
عایشه در آغوشش،جسم بیجان کسی را نگه داشته بود که عزیزتر از جانش، نور چشمانش و معنی زندگیاش بود. بوی پیامبر ﷺ هنوز در هوای اتاق بود، اما آن نفس زندگیبخش دیگر در سینهای حرکت نمیکرد. جهان، یتیم شده بود. خورشیدِ رحمت، غروب کرده بود.
ای عایشه، ای بانوی ما! چه بار سنگینی بر دوش تو نشست. تو شاهد رفتن نور چشمان عالم بودی. تو آن لحظهی هولناک را در سینه دفن کردی و سپس قویتر از هر زمان، به نقل سخنان و سنت پیامبرت برخاستی تا امت او هرگز از نور وجودش محروم نمانند. تو تا آخرین دم، وفادارانه در کنارش بودی، همان گونه که او همیشه پناهگاه و مونس تو بود.
پیامبر زیباییها رحلت کرد😭😭، اما عشقی که در دلهای عایشه و در دل تمام امت خود کاشت، هرگز نمیرد. او رفت، اما نفسهایش در طنین اذان، نگاهش در مهربانی مادر به کودک، و دستش در کمک به نیازمندان، جاودانه ماند.
ﷺ عَلَيْهِ أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَأَتَمُّ التَّسْلِيمِ
باران ببار بر قبر او، از جانب ما، بارانی از درود و سلام و عشق بیپایان
#دلنوشته کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
#علیه_و_آله_و_سلم 💙
در سکوتِ سنگین آن اتاق کوچک، که بوی عطر پیامبر ﷺ با نفسهایش در هوا میپیچید، جهان به انتظار نشسته بود عایشه، همسر جوانش، که وجودش با وجود او عجین شده بود، کوهی از شکیبایی بود با قلبی که از غم میشکست او نه تنها همسر رسول خدا بود، بلکه دانشآموز محضر او، شاهد لحظههای نزول وحی، و محرم اسرار نبوت بود محبتی که میان آن دو جاری بود، از جنس نور بود؛ نوری که جان عایشه را چنان صیقل داده بود که در سختترین لحظهها، مایهی تسلی پیامبر ﷺ شود
در آن لحظات واپسین، پیامبر ﷺ چشمانش را به چهرهی عایشه دوخته بود؛ چشمانی که زمانی در نگاهشان مهربانی بیکران جهان را میتوانستی ببینی، اکنون نشان از سفری دور داشت. شاید در آن نگاه، خاطراتی موج میزد: روزی که عایشه کودک بود و در خانه پدرش بازی میکرد، و او که پیامبر خدا بود، با لبخندی بر لب، آیندهای را میدید که این کودک بانوی مؤمنان خواهد شد. روزی که با هم زیر یک سقف زندگی را آغاز کردند و عایشه با ذکاوت و شور جوانیاش، دنیایی از شادی و نور را به قلب پیامبر ﷺ آورد شبهایی که پیامبر در کنار او به ستارهها مینگریست و از اسرار آفرینش سخن میگفت، و عایشه، مشتاقانه، گنجینهای از علم و حکمت در سینه ذخیره میکرد
وقتی نگاه پیامبر به مسواک افتاد، عایشه با تمام وجود فهمید که آخرین آرامش پیامبرش در رعایت سنت طهارت است او که همیشه در کنار پیامبر، درس بندگی و ظرافتِ عبادت را میآموخت، اکنون در این آزمون سهمگین، خدمتگزار پیامبر بود وقتی مسواک زبر را با مهربانی در دهانش نرم کرد، این تنها یک عمل ساده نبود؛ این آخرین هدیهای بود از جنس محبت، آخرین خدمتِ دلیی که میخواست تا آخرین ثانیه، نور وجود پیامبر را با چشمانش بنوشد. در آن فعل کوچک، تمام عشق و وفایش به رسول خدا نهفته بود
و سپس، آن لحظهی از غم انگیر فرارسید. دست مبارکش به سوی آسمان بلند شد. انگشتانش که روزگاری در نماز به سوی قبله اشاره میکرد، اکنون ملکوت را نشان میداد. چشمانش که همیشه مملو از مهربانی برای زمین و زمینیان بود، اکنون به جهانی فراتر خیره شده بود. در سکوت اتاق، نجوای او شنیده میشد: "با رفیق اعلی..." این کلمات، تنها کلام نبودند؛ کلیدی بودند برای گشودن درهای ملکوت و پیوستن به انبیا و صدیقان و شهدا. عایشه، که پیامبر را در آغوش گرفته بود، احساس میکرد چگونه روح مطهرش از قفس تن رها میشود و به سوی آغوش پروردگارش پرواز میکند.
و سپس... سکوت
دستش افتاد😭😭
نفسش برجان جهان بست.
عایشه در آغوشش،جسم بیجان کسی را نگه داشته بود که عزیزتر از جانش، نور چشمانش و معنی زندگیاش بود. بوی پیامبر ﷺ هنوز در هوای اتاق بود، اما آن نفس زندگیبخش دیگر در سینهای حرکت نمیکرد. جهان، یتیم شده بود. خورشیدِ رحمت، غروب کرده بود.
ای عایشه، ای بانوی ما! چه بار سنگینی بر دوش تو نشست. تو شاهد رفتن نور چشمان عالم بودی. تو آن لحظهی هولناک را در سینه دفن کردی و سپس قویتر از هر زمان، به نقل سخنان و سنت پیامبرت برخاستی تا امت او هرگز از نور وجودش محروم نمانند. تو تا آخرین دم، وفادارانه در کنارش بودی، همان گونه که او همیشه پناهگاه و مونس تو بود.
پیامبر زیباییها رحلت کرد😭😭، اما عشقی که در دلهای عایشه و در دل تمام امت خود کاشت، هرگز نمیرد. او رفت، اما نفسهایش در طنین اذان، نگاهش در مهربانی مادر به کودک، و دستش در کمک به نیازمندان، جاودانه ماند.
ﷺ عَلَيْهِ أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَأَتَمُّ التَّسْلِيمِ
باران ببار بر قبر او، از جانب ما، بارانی از درود و سلام و عشق بیپایان
#دلنوشته کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
الله سقده شما شوم مو💙💙💙💙
این همان ندایی است که هر عاشق راستینی در سکوت دلش به پیشگاه حبیبش زمزمه میکند. و چه حبیبی والاتر و زیباتر از وجود نازنین رسول خدا ﷺ؟
اگر فدایی شدن، به معنای ذوب گشتن در آفتاب وجود اوست...
اگر فدایی شدن، به معنای قربانی شدن در راه ادامهی مسیر عطرآگین اوست...
اگر فدایی شدن، به معنای جان دادن در پای آن درخت پرشکوفهی رحمت است...
پس ای کاش... ای کاش همهی ما فدای تو میشدیم، ای پیامبر مهربانی!
در آن لحظهی جانگداز رحلت، گویی عایشه رضی الله عنها همین را زمزمه میکرد؛ "فدایت شوم... بگذار به جای تو این درد و سکرات را بچشم... بگذار من بمیرم و تو، ای نور هستی، برای همیشه در میان ما باشی." اما تقدیر الهی بر دیگری رقم خورده بود.
او رفت... تا عشقش در دلهایمان جاودانه شود.
او رفت...تا اشکهایمان بر رخسارمان جاری گردد 😭😭و بفهمیم که عشق واقعی، همین درد فراق است.
او رفت...تا هر بار که نام مبارک "محمد" ﷺ را بر زبان میآوریم، دلهایمان از شوق دیدارش در بهشت بتپد
پس بگذار فدایت شویم...
با ادامهی راهت،
با زنده نگه داشتن سنتت،
با عشق ورزیدن به خاندان و اصحابت،
و با اشکی که در فراقت میریزیم.
ای آفتاب عالمتاب! غروب کردی، اما هرگز در دلهای ما غروب نخواهی کرد. تو جاودانهای... تا ابدالدهر
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
ﷺ عَلَيْهِ أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَأَتَمُّ التَّسْلِيمِ
این همان ندایی است که هر عاشق راستینی در سکوت دلش به پیشگاه حبیبش زمزمه میکند. و چه حبیبی والاتر و زیباتر از وجود نازنین رسول خدا ﷺ؟
اگر فدایی شدن، به معنای ذوب گشتن در آفتاب وجود اوست...
اگر فدایی شدن، به معنای قربانی شدن در راه ادامهی مسیر عطرآگین اوست...
اگر فدایی شدن، به معنای جان دادن در پای آن درخت پرشکوفهی رحمت است...
پس ای کاش... ای کاش همهی ما فدای تو میشدیم، ای پیامبر مهربانی!
در آن لحظهی جانگداز رحلت، گویی عایشه رضی الله عنها همین را زمزمه میکرد؛ "فدایت شوم... بگذار به جای تو این درد و سکرات را بچشم... بگذار من بمیرم و تو، ای نور هستی، برای همیشه در میان ما باشی." اما تقدیر الهی بر دیگری رقم خورده بود.
او رفت... تا عشقش در دلهایمان جاودانه شود.
او رفت...تا اشکهایمان بر رخسارمان جاری گردد 😭😭و بفهمیم که عشق واقعی، همین درد فراق است.
او رفت...تا هر بار که نام مبارک "محمد" ﷺ را بر زبان میآوریم، دلهایمان از شوق دیدارش در بهشت بتپد
پس بگذار فدایت شویم...
با ادامهی راهت،
با زنده نگه داشتن سنتت،
با عشق ورزیدن به خاندان و اصحابت،
و با اشکی که در فراقت میریزیم.
ای آفتاب عالمتاب! غروب کردی، اما هرگز در دلهای ما غروب نخواهی کرد. تو جاودانهای... تا ابدالدهر
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
ﷺ عَلَيْهِ أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَأَتَمُّ التَّسْلِيمِ
وَاصنَعِ الفُلکَ بِاَعیُنِنا
آن کشتی را تحت نظر ما بساز.
( مؤمنون / 27 )
هر کدام از شما اهل ایمان ، یک نوح در وجودش دارد که موظف است کشتی نجاتش را مطابق امر خدا بسازد و آنگاه اهلش را یعنی اوصاف و خصایص نیک اش را جفت جفت بر آن بنشاند و غصه ی غرق شدن رفتنی ها را نخورد. عشق را با رحمت ، جوانمردی را با سخاوت ، عمل را با خدمت ، احساس را با پاکی ، عبادت را با تواضع ، بخشش را با خلوص و... پس با تار و پود تسلیم و تفویض ، برای نجات روحت از سیلاب ویرانگر دنیا ، کشتی ای بساز الهی ، که رمز حرکت و توقفش ( بسم الله ) باشد ، زیرا این اوست که شما را در خشکی و دریا سیر می دهد :
هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ
اوست آن که شما را در برّ و بحر سیر میدهد ...
( یونس / 22 )کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
آن کشتی را تحت نظر ما بساز.
( مؤمنون / 27 )
هر کدام از شما اهل ایمان ، یک نوح در وجودش دارد که موظف است کشتی نجاتش را مطابق امر خدا بسازد و آنگاه اهلش را یعنی اوصاف و خصایص نیک اش را جفت جفت بر آن بنشاند و غصه ی غرق شدن رفتنی ها را نخورد. عشق را با رحمت ، جوانمردی را با سخاوت ، عمل را با خدمت ، احساس را با پاکی ، عبادت را با تواضع ، بخشش را با خلوص و... پس با تار و پود تسلیم و تفویض ، برای نجات روحت از سیلاب ویرانگر دنیا ، کشتی ای بساز الهی ، که رمز حرکت و توقفش ( بسم الله ) باشد ، زیرا این اوست که شما را در خشکی و دریا سیر می دهد :
هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ
اوست آن که شما را در برّ و بحر سیر میدهد ...
( یونس / 22 )کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
جملهای هست که نمیدانم اولین بار چه کسی آن را گفته است:
«سعی کن از همه چیز، چیزی،
و از یک چیز، همه چیز را بدانی».
علوم و معارف به هم مرتبط هستند و معمولا حوادثی که رخ میدهند تک عاملی نیستند. آدم که فقط اقتصاد میداند دلایل یک جنگ را تفسیر اقتصادی میکند. آدمی که فقط سیاست بلد است، همه چیز را سیاسی میبیند و آدمی که حوزهٔ تخصصش مثلا دین است، دلایل دینی مثلا یک جنگ را برجسته میبیند.
این است که در دنیای واقع «تخصص» به این شکل که من فقط یک چیز را بدانم و از همهٔ دانستههای دیگر چشم بپوشم جواب نمیدهد.
این که در دورهای باید تمرکز را روی یک چیز گذاشت خوب است اما بریدن از همه چیز هم در پایان از من آدمی خواهد ساخت که فقط چکش دارد، بنابراین همه چیز را میخ میبیند.
در دورانی که ما پراکنده میخوانیم، من تاکید بر تمرکز را میپسندم، اما باید مراقب این هم بود که تمرکز زیاد، بینایی موضعی میآورد و بینایی موضعی به قیمت کوری در مواضع دیگر است.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
حتی در عالم واقع هم متخصصانی که میتوانند در رشتههای دیگر سخن بگویند جذابتر هستند. اگر هشتاد درصد روی یک موضوع وقت میگذاری بیست درصد را برای «دانستن چیزی از همه چیز» وقت بگذار.
«سعی کن از همه چیز، چیزی،
و از یک چیز، همه چیز را بدانی».
علوم و معارف به هم مرتبط هستند و معمولا حوادثی که رخ میدهند تک عاملی نیستند. آدم که فقط اقتصاد میداند دلایل یک جنگ را تفسیر اقتصادی میکند. آدمی که فقط سیاست بلد است، همه چیز را سیاسی میبیند و آدمی که حوزهٔ تخصصش مثلا دین است، دلایل دینی مثلا یک جنگ را برجسته میبیند.
این است که در دنیای واقع «تخصص» به این شکل که من فقط یک چیز را بدانم و از همهٔ دانستههای دیگر چشم بپوشم جواب نمیدهد.
این که در دورهای باید تمرکز را روی یک چیز گذاشت خوب است اما بریدن از همه چیز هم در پایان از من آدمی خواهد ساخت که فقط چکش دارد، بنابراین همه چیز را میخ میبیند.
در دورانی که ما پراکنده میخوانیم، من تاکید بر تمرکز را میپسندم، اما باید مراقب این هم بود که تمرکز زیاد، بینایی موضعی میآورد و بینایی موضعی به قیمت کوری در مواضع دیگر است.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
حتی در عالم واقع هم متخصصانی که میتوانند در رشتههای دیگر سخن بگویند جذابتر هستند. اگر هشتاد درصد روی یک موضوع وقت میگذاری بیست درصد را برای «دانستن چیزی از همه چیز» وقت بگذار.
❣بِسْـمِ اللهِ الـرَّحـْمـنِ الـرَّحِـيـم❣
🕌 نمـاز و حـکم تارک آن 🕌
🕊 قســمت ←صدو پنجاه وهفتم←مقدار و سیاق نماز رسول الله چقدر و چگونه بوده است؟
🕌🌺اینکه رسول الله در نماز صبح سورهی تکویر را تلاوت کردند، اگر در سفر بوده که برای شما دلیلی در آن نیست و اگر در حضر بوده، کسی که این مساله را از رسول الله روایت کرده، همان کسی است که روایت نموده آنحضرت در نماز صبح شصت تا صد آیه را تلاوت میکردند.
🕌🌺و روایت کرده که در نماز صبح سورهی «ق» و مانند آنرا قرائت میکردند. و گاهی که رسول الله به نماز میایستادند و ارادهی طولانی کردن آنرا داشتند، اگر عارضه ای همچون گریهی کودک و مانند آن پیش میآمد، در نماز تخفیف قائل میشدند. و چه بسا که تلاوت سورهی تکویر بدین سبب بوده است.
🕌🌺اما حدیثی که بدین اشاره دارد که رسول الله در رکوع و سجده سه بار تسبیح میگفتند، ثابت نبوده و بلکه احادیث صحیح بر خلاف آن میباشد و السعدی که راوی حدیث میباشد، مجهول بوده و حال وی شناخته نشده است.
🕌🌺و براستی که انس فرمود: «عمر بن عبدالعزیز در نماز شبیهترین مردم به رسول الله بود درحالیکه مقدار رکوع و سجده اش حدود ده تسبیح بود»و اگر روایت سعدی از پدر یا عمویش ثابت شود، انس در این موضوع از وی داناتر میباشد.
🕌🌺 و براستی که علم کسی که ده سال همراه رسول الله بوده کجا و علم کسی که جز یک یا چند نماز همراه رسول الله بوده کجا؟و از طرفی عموی این سعدی یا پدرش از جملهی مشاهیر صحابه نبوده که مداومت و ملازمت وی با رسول الله همچون ملازمت انس و براء بن عازب و ابوسعید خدری و عبدالله بن عمر و زید بن ثابت و غیر اینها از صحابه باشد که صفت نماز رسول الله و اندازهی آنرا ذکر کردهاند.
🕌🌺و چگونه رسول الله بعد از رکوع به گونهای میایستادند که گمان میشد، فراموش کردند که به سجده بروند، در حالیکه در رکوع سه تسبیح میگفتند؟! که در این حالت و با این ادعا قیام پس از رکوع را چندین برابر رکوع و همچنین نشستن بین دو سجده را چندین برابر سجده قرار میدادند به گونهای که گمان میشد به اشتباه افتادهاند.
🕌🌺درحالیکه تردیدی نیست که رکوع و سجدهی رسول الله متناسب با قیام آنحضرت بعد از رکوع و نشستن بین دو سجده شان متناسب با سجده بوده است، تا اینکه شما اطالهی این دو رکن را مکروه دانسته و عدهای از شما غلو کرده و نماز را با طولانی کردن رکوع و سجده باطل میدانند
🕌🌺درحالیکه براء بن عازب شاهد تناسب رکوع و سجدهی رسول الله با قیامشان بوده است و در اینصورت محال است که مقدار آن به اندازه سه تسبیح بوده باشد و شاید که یک بار آنرا به سبب عارضهای خفیف گزاردند و همان را عموی سعدی یا پدرش دیده و از آن خبر داده است.
🕌🌺و رسول الله اینگونه حکم نمودند که طول نماز انسان از فهم و فقه او میباشد و این حکم سزاوارتر از آن است که به قِلت فهم و فقه تخفیف دهندهی نماز حکم شود. و حکم رسول الله همان حکم حق است و آنچه مخالف با آن باشد، حکمی باطل و جائر میباشد.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
📮 ان شاءالله ادامـه دارد...
🕌 نمـاز و حـکم تارک آن 🕌
🕊 قســمت ←صدو پنجاه وهفتم←مقدار و سیاق نماز رسول الله چقدر و چگونه بوده است؟
🕌🌺اینکه رسول الله در نماز صبح سورهی تکویر را تلاوت کردند، اگر در سفر بوده که برای شما دلیلی در آن نیست و اگر در حضر بوده، کسی که این مساله را از رسول الله روایت کرده، همان کسی است که روایت نموده آنحضرت در نماز صبح شصت تا صد آیه را تلاوت میکردند.
🕌🌺و روایت کرده که در نماز صبح سورهی «ق» و مانند آنرا قرائت میکردند. و گاهی که رسول الله به نماز میایستادند و ارادهی طولانی کردن آنرا داشتند، اگر عارضه ای همچون گریهی کودک و مانند آن پیش میآمد، در نماز تخفیف قائل میشدند. و چه بسا که تلاوت سورهی تکویر بدین سبب بوده است.
🕌🌺اما حدیثی که بدین اشاره دارد که رسول الله در رکوع و سجده سه بار تسبیح میگفتند، ثابت نبوده و بلکه احادیث صحیح بر خلاف آن میباشد و السعدی که راوی حدیث میباشد، مجهول بوده و حال وی شناخته نشده است.
🕌🌺و براستی که انس فرمود: «عمر بن عبدالعزیز در نماز شبیهترین مردم به رسول الله بود درحالیکه مقدار رکوع و سجده اش حدود ده تسبیح بود»و اگر روایت سعدی از پدر یا عمویش ثابت شود، انس در این موضوع از وی داناتر میباشد.
🕌🌺 و براستی که علم کسی که ده سال همراه رسول الله بوده کجا و علم کسی که جز یک یا چند نماز همراه رسول الله بوده کجا؟و از طرفی عموی این سعدی یا پدرش از جملهی مشاهیر صحابه نبوده که مداومت و ملازمت وی با رسول الله همچون ملازمت انس و براء بن عازب و ابوسعید خدری و عبدالله بن عمر و زید بن ثابت و غیر اینها از صحابه باشد که صفت نماز رسول الله و اندازهی آنرا ذکر کردهاند.
🕌🌺و چگونه رسول الله بعد از رکوع به گونهای میایستادند که گمان میشد، فراموش کردند که به سجده بروند، در حالیکه در رکوع سه تسبیح میگفتند؟! که در این حالت و با این ادعا قیام پس از رکوع را چندین برابر رکوع و همچنین نشستن بین دو سجده را چندین برابر سجده قرار میدادند به گونهای که گمان میشد به اشتباه افتادهاند.
🕌🌺درحالیکه تردیدی نیست که رکوع و سجدهی رسول الله متناسب با قیام آنحضرت بعد از رکوع و نشستن بین دو سجده شان متناسب با سجده بوده است، تا اینکه شما اطالهی این دو رکن را مکروه دانسته و عدهای از شما غلو کرده و نماز را با طولانی کردن رکوع و سجده باطل میدانند
🕌🌺درحالیکه براء بن عازب شاهد تناسب رکوع و سجدهی رسول الله با قیامشان بوده است و در اینصورت محال است که مقدار آن به اندازه سه تسبیح بوده باشد و شاید که یک بار آنرا به سبب عارضهای خفیف گزاردند و همان را عموی سعدی یا پدرش دیده و از آن خبر داده است.
🕌🌺و رسول الله اینگونه حکم نمودند که طول نماز انسان از فهم و فقه او میباشد و این حکم سزاوارتر از آن است که به قِلت فهم و فقه تخفیف دهندهی نماز حکم شود. و حکم رسول الله همان حکم حق است و آنچه مخالف با آن باشد، حکمی باطل و جائر میباشد.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
📮 ان شاءالله ادامـه دارد...
جملهای هست که نمیدانم اولین بار چه کسی آن را گفته است:
«سعی کن از همه چیز، چیزی،
و از یک چیز، همه چیز را بدانی».
علوم و معارف به هم مرتبط هستند و معمولا حوادثی که رخ میدهند تک عاملی نیستند. آدم که فقط اقتصاد میداند دلایل یک جنگ را تفسیر اقتصادی میکند. آدمی که فقط سیاست بلد است، همه چیز را سیاسی میبیند و آدمی که حوزهٔ تخصصش مثلا دین است، دلایل دینی مثلا یک جنگ را برجسته میبیند.
این است که در دنیای واقع «تخصص» به این شکل که من فقط یک چیز را بدانم و از همهٔ دانستههای دیگر چشم بپوشم جواب نمیدهد.
این که در دورهای باید تمرکز را روی یک چیز گذاشت خوب است اما بریدن از همه چیز هم در پایان از من آدمی خواهد ساخت که فقط چکش دارد، بنابراین همه چیز را میخ میبیند.
در دورانی که ما پراکنده میخوانیم، من تاکید بر تمرکز را میپسندم، اما باید مراقب این هم بود که تمرکز زیاد، بینایی موضعی میآورد و بینایی موضعی به قیمت کوری در مواضع دیگر است.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
حتی در عالم واقع هم متخصصانی که میتوانند در رشتههای دیگر سخن بگویند جذابتر هستند. اگر هشتاد درصد روی یک موضوع وقت میگذاری بیست درصد را برای «دانستن چیزی از همه چیز» وقت بگذار.
«سعی کن از همه چیز، چیزی،
و از یک چیز، همه چیز را بدانی».
علوم و معارف به هم مرتبط هستند و معمولا حوادثی که رخ میدهند تک عاملی نیستند. آدم که فقط اقتصاد میداند دلایل یک جنگ را تفسیر اقتصادی میکند. آدمی که فقط سیاست بلد است، همه چیز را سیاسی میبیند و آدمی که حوزهٔ تخصصش مثلا دین است، دلایل دینی مثلا یک جنگ را برجسته میبیند.
این است که در دنیای واقع «تخصص» به این شکل که من فقط یک چیز را بدانم و از همهٔ دانستههای دیگر چشم بپوشم جواب نمیدهد.
این که در دورهای باید تمرکز را روی یک چیز گذاشت خوب است اما بریدن از همه چیز هم در پایان از من آدمی خواهد ساخت که فقط چکش دارد، بنابراین همه چیز را میخ میبیند.
در دورانی که ما پراکنده میخوانیم، من تاکید بر تمرکز را میپسندم، اما باید مراقب این هم بود که تمرکز زیاد، بینایی موضعی میآورد و بینایی موضعی به قیمت کوری در مواضع دیگر است.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
حتی در عالم واقع هم متخصصانی که میتوانند در رشتههای دیگر سخن بگویند جذابتر هستند. اگر هشتاد درصد روی یک موضوع وقت میگذاری بیست درصد را برای «دانستن چیزی از همه چیز» وقت بگذار.
✨🕋✨
حکمت زیستن در آینه تربیت عرفانی:
بازخوانی تربیتی از کلام ابراهیم بن أدهم (رحمهالله)
ابراهیم بن أدهم، از زمرهی سالکان راه حقیقت، در کلامی کوتاه امالطیف و دقیق، نقشهای برای تربیت دل و پالایش جان ترسیم میکند؛ نقشهای که از شناخت مقصد آغاز میشود و تا سکوت حکیمانه امتداد مییابد. این سخن، نه صرفاً پند، بلکه طرحی برای سلوک اخلاقی و عرفانی انسان است؛ طرحی که در آن، هر گام، نوری از بصیرت میتاباند.
قال إبراهيم بن أدهم رحمه الله:
«مَن عرف ما يطلب هان عليه ما يَبذُل ، ومَن أَطْلَق بصره طال أسَفُه، ومن أطلق أمله ساء عمله، ومن أطلق لسانه قتل نفسه»
شناخت مقصد؛ شیرینی رنج راه:
«مَن عرف ما يطلب هان عليه ما يَبذُل»
«آنکه بداند چه میطلبد، آنچه را در راه آن میپردازد، آسان میگیرد.»
در تربیت عرفانی، شناخت هدف، رنج راه را سبک میسازد. سالک، چون بداند که مقصودش رضای حق است، هر سختی را نه مانع، بلکه پلهای برای قُرب میبیند.
چنانکه قرآن کریم میفرماید:
﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾ (عنکبوت، ۶۹)
«و آنان که در راه ما کوشیدند، بیگمان راههای خود را بر ایشان میگشاییم.»
در حکایتی از شیخ ابوسعید ابوالخیر آمده است:
«هر که مقصد را دید، از مشقت نپرسید؛ و هر که مقصد را گم کرد، در هر قدم خسته شد.»
مهار نگاه؛ رهایی از حسرت:
«ومَن أَطْلَق بصره طال أسَفُه»
«و آنکه چشم خود را رها کند، اندوهش طولانی شود.»
عن جَرِيرِ بنِ عبدِاللَّهِ رضي الله عنه قال:
«سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عن نَظَرِ الفَجْأَةِ، فقالَ: اصْرِفْ بَصَرَكَ.»
رواه مسلم، رقم: 2159
«جریر بن عبدالله گفت: از پیامبر خدا درباره نگاه ناگهانی پرسیدم، فرمود: نگاهت را برگردان.»
در تربیت اسلامی، نگاه، دروازهی دل است؛ و رها کردن آن، دل را به حسرت، اضطراب، و پراکندگی میکشاند.
سالک، نگاه را نه برای تماشا، بلکه برای تماشاگری حقیقت مهار میکند.
مهار نگاه، مقدمهی حضور قلب است؛ و حضور، آغاز سلوک است.
نگاه بیمهار، دل را به حسرت میکشاند. تربیت دل، با کنترل نگاه آغاز میشود؛ نگاهی که به جای پراکندگی، به حضور میانجامد.
مولانا میفرماید:
چشم چون بیمهار گردد، دل شود بیقرار / هر نظر تیر غفلت است، هر نگاه ابتکار /
سالک، چشم را در خدمت دل میگیرد، نه در بند هوس؛ و از هر نگاه، پلی به ذکر میسازد، نه زخمی برای غفلت.
امید مهارشده؛ عمل معنادار:
«ومن أطلق أمله ساء عمله،»
«و آنکه امیدش را بیمهار سازد، کردارش تباه گردد.»
امید بیحد، انسان را به خواب غفلت میکشاند. تربیت عرفانی، امید را با عمل میسنجد؛ نه آنکه آرزو کند و در خیال بماند، بلکه آنکه برخیزد و در راه قدم نهد.
قال رسول الله صلى الله عليه وسلم:
«الكَيِّسُ مَن دَانَ نَفْسَهُ، وَعَمِلَ لِما بَعْدَ المَوْتِ، وَالعَاجِزُ مَن أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا، وَتَمَنَّى علَى اللَّهِ.»
رواه الترمذي، رقم: 2459
«زیرک کسی است که نفس خود را محاسبه کند و برای پس از مرگ عمل نماید؛ و ناتوان کسی است که نفس خود را پیروی کند و تنها آرزو بر خدا بندد.»
در تربیت اخلاقی، آرزوی بیعمل، سرابی است که جان را فرسوده میسازد؛ و امید حقیقی، با حرکت معنا مییابد.
سکوت حکیمانه؛ نجات جان:
«ومن أطلق لسانه قتل نفسه»
«و آنکه زبانش را بیپروا گشاید، خود را به هلاکت اندازد.»
زبان، آیینهی دل است؛ و تربیت عرفانی، سکوت را گاه از سخن برتر میداند.
عن أبي هريرة رضي الله عنه قال:
«مَن كانَ يُؤْمِنُ باللَّهِ واليومِ الآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أوْ لِيَصْمُتْ.»
رواه البخاري ومسلم، البخاري رقم: 6136، مسلم رقم: 47
«هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، یا سخن نیک بگوید یا سکوت کند.»
این حدیث، زبان را به محک ایمان میسپارد. تربیت اخلاقی، از زبان آغاز میشود؛ زیرا زبان، آیینهی دل است. سخن نیک، نشانهی حضور الهی در جان انسان است؛ و سکوت، گاه از گفتار برتر است، اگر سخن از حکمت تهی باشد. در سلوک عرفانی، زبان باید به ذکر گشوده شود، نه به لغو.
سالک نیز، زبان را به ذکر میگشاید، نه به لغو؛ و هر واژه را پیش از گفتن، در محک دل میسنجد. سخن، اگر از سرچشمهی حکمت جاری نشود، به جای روشنی، غبار میپراکند.
نقشهی زیستن در مسیر حق:
این حکمت، نهتنها راهی برای تربیت فردی، بلکه چراغی برای سلوک جمعی است؛ تا انسان، در هر نگاه، هر امید، و هر سخن، پرتوی از حقیقت را بتاباند.
و چنین است نقشهی زیستن در مسیر حق:
• شناخت مقصد، رنج راه را شیرین میسازد؛
• مهار نگاه، دل را از حسرت میرهاند؛
• کنترل آرزو، عمل را از فساد میپالاید؛
• و سکوت حکیمانه، جان را از سقوط حفظ میکند.
حمـزه خان بیگی کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
حکمت زیستن در آینه تربیت عرفانی:
بازخوانی تربیتی از کلام ابراهیم بن أدهم (رحمهالله)
ابراهیم بن أدهم، از زمرهی سالکان راه حقیقت، در کلامی کوتاه امالطیف و دقیق، نقشهای برای تربیت دل و پالایش جان ترسیم میکند؛ نقشهای که از شناخت مقصد آغاز میشود و تا سکوت حکیمانه امتداد مییابد. این سخن، نه صرفاً پند، بلکه طرحی برای سلوک اخلاقی و عرفانی انسان است؛ طرحی که در آن، هر گام، نوری از بصیرت میتاباند.
قال إبراهيم بن أدهم رحمه الله:
«مَن عرف ما يطلب هان عليه ما يَبذُل ، ومَن أَطْلَق بصره طال أسَفُه، ومن أطلق أمله ساء عمله، ومن أطلق لسانه قتل نفسه»
شناخت مقصد؛ شیرینی رنج راه:
«مَن عرف ما يطلب هان عليه ما يَبذُل»
«آنکه بداند چه میطلبد، آنچه را در راه آن میپردازد، آسان میگیرد.»
در تربیت عرفانی، شناخت هدف، رنج راه را سبک میسازد. سالک، چون بداند که مقصودش رضای حق است، هر سختی را نه مانع، بلکه پلهای برای قُرب میبیند.
چنانکه قرآن کریم میفرماید:
﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾ (عنکبوت، ۶۹)
«و آنان که در راه ما کوشیدند، بیگمان راههای خود را بر ایشان میگشاییم.»
در حکایتی از شیخ ابوسعید ابوالخیر آمده است:
«هر که مقصد را دید، از مشقت نپرسید؛ و هر که مقصد را گم کرد، در هر قدم خسته شد.»
مهار نگاه؛ رهایی از حسرت:
«ومَن أَطْلَق بصره طال أسَفُه»
«و آنکه چشم خود را رها کند، اندوهش طولانی شود.»
عن جَرِيرِ بنِ عبدِاللَّهِ رضي الله عنه قال:
«سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عن نَظَرِ الفَجْأَةِ، فقالَ: اصْرِفْ بَصَرَكَ.»
رواه مسلم، رقم: 2159
«جریر بن عبدالله گفت: از پیامبر خدا درباره نگاه ناگهانی پرسیدم، فرمود: نگاهت را برگردان.»
در تربیت اسلامی، نگاه، دروازهی دل است؛ و رها کردن آن، دل را به حسرت، اضطراب، و پراکندگی میکشاند.
سالک، نگاه را نه برای تماشا، بلکه برای تماشاگری حقیقت مهار میکند.
مهار نگاه، مقدمهی حضور قلب است؛ و حضور، آغاز سلوک است.
نگاه بیمهار، دل را به حسرت میکشاند. تربیت دل، با کنترل نگاه آغاز میشود؛ نگاهی که به جای پراکندگی، به حضور میانجامد.
مولانا میفرماید:
چشم چون بیمهار گردد، دل شود بیقرار / هر نظر تیر غفلت است، هر نگاه ابتکار /
سالک، چشم را در خدمت دل میگیرد، نه در بند هوس؛ و از هر نگاه، پلی به ذکر میسازد، نه زخمی برای غفلت.
امید مهارشده؛ عمل معنادار:
«ومن أطلق أمله ساء عمله،»
«و آنکه امیدش را بیمهار سازد، کردارش تباه گردد.»
امید بیحد، انسان را به خواب غفلت میکشاند. تربیت عرفانی، امید را با عمل میسنجد؛ نه آنکه آرزو کند و در خیال بماند، بلکه آنکه برخیزد و در راه قدم نهد.
قال رسول الله صلى الله عليه وسلم:
«الكَيِّسُ مَن دَانَ نَفْسَهُ، وَعَمِلَ لِما بَعْدَ المَوْتِ، وَالعَاجِزُ مَن أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا، وَتَمَنَّى علَى اللَّهِ.»
رواه الترمذي، رقم: 2459
«زیرک کسی است که نفس خود را محاسبه کند و برای پس از مرگ عمل نماید؛ و ناتوان کسی است که نفس خود را پیروی کند و تنها آرزو بر خدا بندد.»
در تربیت اخلاقی، آرزوی بیعمل، سرابی است که جان را فرسوده میسازد؛ و امید حقیقی، با حرکت معنا مییابد.
سکوت حکیمانه؛ نجات جان:
«ومن أطلق لسانه قتل نفسه»
«و آنکه زبانش را بیپروا گشاید، خود را به هلاکت اندازد.»
زبان، آیینهی دل است؛ و تربیت عرفانی، سکوت را گاه از سخن برتر میداند.
عن أبي هريرة رضي الله عنه قال:
«مَن كانَ يُؤْمِنُ باللَّهِ واليومِ الآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أوْ لِيَصْمُتْ.»
رواه البخاري ومسلم، البخاري رقم: 6136، مسلم رقم: 47
«هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، یا سخن نیک بگوید یا سکوت کند.»
این حدیث، زبان را به محک ایمان میسپارد. تربیت اخلاقی، از زبان آغاز میشود؛ زیرا زبان، آیینهی دل است. سخن نیک، نشانهی حضور الهی در جان انسان است؛ و سکوت، گاه از گفتار برتر است، اگر سخن از حکمت تهی باشد. در سلوک عرفانی، زبان باید به ذکر گشوده شود، نه به لغو.
سالک نیز، زبان را به ذکر میگشاید، نه به لغو؛ و هر واژه را پیش از گفتن، در محک دل میسنجد. سخن، اگر از سرچشمهی حکمت جاری نشود، به جای روشنی، غبار میپراکند.
نقشهی زیستن در مسیر حق:
این حکمت، نهتنها راهی برای تربیت فردی، بلکه چراغی برای سلوک جمعی است؛ تا انسان، در هر نگاه، هر امید، و هر سخن، پرتوی از حقیقت را بتاباند.
و چنین است نقشهی زیستن در مسیر حق:
• شناخت مقصد، رنج راه را شیرین میسازد؛
• مهار نگاه، دل را از حسرت میرهاند؛
• کنترل آرزو، عمل را از فساد میپالاید؛
• و سکوت حکیمانه، جان را از سقوط حفظ میکند.
حمـزه خان بیگی کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
میدانی، این همان حس خوبی است که در آیات پروردگار، روحم را سیراب میکند. آنجا که سبحانالله، خودِ خالق هستی، با آن عظمت، امر به دیدن میدهد: «بنگر! به این آفرینشم نگاه کن!»
به رنگهای میوه، به حرکت پرندگان در آسمان، به رگههای برگ درخت، به باران، به چهارپایان، به انسان، به ستارگان…
من به عنوان هنرمندی کوچک در برابر عظمت او – و صد البته {…و لله المثل الاعلی…} [نحل:۶۰]که هیچ تشبیهی توان مقایسه با خالق را ندارد – گاهی در اعماق نقاشیهایم، رد پای همین حس را پیدا میکنم. خطوطی که کشیدهام، رنگهایی که قرار دادهام، شاید برای هر نگاهی آشکار نباشند. و در این حال ناگزیرم انگشت اشاره شوم: «این را ببین! آن پیچش رنگ را درک کن! به این سایه روشن دقت کن! یا به انعکاس ماه در دریا اینها را ساده نکشیدهام»
خداوند با ما آدمیان، همین گونه سخن میگوید. هر آیه، یک تابلوی نقاشی است که خالق آن را به نمایش گذاشته و از ما میخواهد با تمام وجود به آن خیره شویم. اما نه خیرهای سطحی و زودگذر، بلکه نظری عمیق و تاملبرانگیز که پرده از رازهای مخفی بردارد. این دعوت به دیدن، دعوتی به تفکر است، به کشف اسرار پنهان در هر ذره از هستی.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
به رنگهای میوه، به حرکت پرندگان در آسمان، به رگههای برگ درخت، به باران، به چهارپایان، به انسان، به ستارگان…
من به عنوان هنرمندی کوچک در برابر عظمت او – و صد البته {…و لله المثل الاعلی…} [نحل:۶۰]که هیچ تشبیهی توان مقایسه با خالق را ندارد – گاهی در اعماق نقاشیهایم، رد پای همین حس را پیدا میکنم. خطوطی که کشیدهام، رنگهایی که قرار دادهام، شاید برای هر نگاهی آشکار نباشند. و در این حال ناگزیرم انگشت اشاره شوم: «این را ببین! آن پیچش رنگ را درک کن! به این سایه روشن دقت کن! یا به انعکاس ماه در دریا اینها را ساده نکشیدهام»
خداوند با ما آدمیان، همین گونه سخن میگوید. هر آیه، یک تابلوی نقاشی است که خالق آن را به نمایش گذاشته و از ما میخواهد با تمام وجود به آن خیره شویم. اما نه خیرهای سطحی و زودگذر، بلکه نظری عمیق و تاملبرانگیز که پرده از رازهای مخفی بردارد. این دعوت به دیدن، دعوتی به تفکر است، به کشف اسرار پنهان در هر ذره از هستی.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
◻️#احادیث_صحیح رسول اللهﷺ [15]
باب (2): كراهيت كثرت سؤال و به زحمت انداختن خود در كارهاي بيهوده
2190ـ عن أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ (رضیالله عنه) قَالَ: قَالَ رَسُولُاللهِ ﷺ: «لَنْ يَبْرَحَ النَّاسُ يَتَسَاءَلُونَ، حَتَّى يَقُولُوا: هَذَا اللهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ، فَمَنْ خَلَقَ اللهَ». (بخارى:7296)
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
ترجمه: انس بن مالک (رضیالله عنه) ميگويد: رسولاللهﷺ فرمود: «مردم به اندازه اي به سؤالات خود ادامه ميدهند تا جايي که ميگويند: اين الله است که همه چيز را آفريده است. پس چه کسي الله را آفريده است»؟
(در اين صورت، بايد بگويد: به الله و رسولش ايمان دارم و به الله پناه ببرد و جلوتر نرود).
باب (2): كراهيت كثرت سؤال و به زحمت انداختن خود در كارهاي بيهوده
2190ـ عن أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ (رضیالله عنه) قَالَ: قَالَ رَسُولُاللهِ ﷺ: «لَنْ يَبْرَحَ النَّاسُ يَتَسَاءَلُونَ، حَتَّى يَقُولُوا: هَذَا اللهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ، فَمَنْ خَلَقَ اللهَ». (بخارى:7296)
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
ترجمه: انس بن مالک (رضیالله عنه) ميگويد: رسولاللهﷺ فرمود: «مردم به اندازه اي به سؤالات خود ادامه ميدهند تا جايي که ميگويند: اين الله است که همه چيز را آفريده است. پس چه کسي الله را آفريده است»؟
(در اين صورت، بايد بگويد: به الله و رسولش ايمان دارم و به الله پناه ببرد و جلوتر نرود).
عَنْ جَابِرٍ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَمْسِكُوا عَلَيْكُمْ أَمْوَالَكُمْ وَلاَ تُفْسِدُوهَا فَإِنَّهُ مَنْ أَعْمَرَ عُمْرَى فَهِيَ لِلَّذِي أُعْمِرَهَا حَيًّا وَمَيِّتًا وَلِعَقِبِهِ
مسلم(۱۶۲۵)نسائی(۳۷۳۷)
مسند احمد(۱۵۱۷۶)
از جابر رضیالله عنه روایت است که رسولالله صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: از اموال تان نگهداری کنيد و آنها را تلف نکنید زيرا هرکس چيزی را به صورت عُمری هَبه کند، در زندگی وی و پس از مرگ به موهوب له و نسلش تعلق می گيرد.
(العُمْرى) و مانند آن (الرُّقْبى) دو نوع بخشش می باشند که در جاهلیت رواج داشتند. به این صورت که فردی با این کلمات خانه یا هر چیز دیگری را به دیگری می بخشید:
(أعمرتك إياها)
آن را به تو بخشیدم یا
(أعطيتكها عمرك أو عمري)
آن را تا زنده بودن تو یا خودم به تو بخشیدم. و به این ترتیب مراقب مرگ کسی بودند که چیزی به وی بخشیده شده بود، تا به آنچه بخشیده بودند، دوباره دست یابند. چنین بود که شریعت بخشش کردن را تایید نمود و شرطی را که در این زمینه رواج داشت، و بازگشتن به بخشش بود، باطل اعلام کرد. به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم به حفظ اموال شان دستور می دهد و اینکه گمان نکنند. این شرط لازم الاجرا بوده و مراجعه آنها به چیزی که بخشیدند، مباح است لذا می فرماید: از اموال تان نگهداری کنيد، و آنها را تلف نکنید. زيرا هرکس چيزی را به صورت عمری هبه کند، در زندگی وی و پس از مرگ، به موهوب له و نسلش تعلق می گيرد.
به عبارت ساده تر!
به هرکس چیزی بخشیده شد، برای او و فرندانش خواهد بود و به کسی که آن را بخشیده باز گردانده نمی شود. چون چیزی که بخشیده شده است بعد از مرگش از آن وارثان خواهد بود.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
مسلم(۱۶۲۵)نسائی(۳۷۳۷)
مسند احمد(۱۵۱۷۶)
از جابر رضیالله عنه روایت است که رسولالله صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: از اموال تان نگهداری کنيد و آنها را تلف نکنید زيرا هرکس چيزی را به صورت عُمری هَبه کند، در زندگی وی و پس از مرگ به موهوب له و نسلش تعلق می گيرد.
(العُمْرى) و مانند آن (الرُّقْبى) دو نوع بخشش می باشند که در جاهلیت رواج داشتند. به این صورت که فردی با این کلمات خانه یا هر چیز دیگری را به دیگری می بخشید:
(أعمرتك إياها)
آن را به تو بخشیدم یا
(أعطيتكها عمرك أو عمري)
آن را تا زنده بودن تو یا خودم به تو بخشیدم. و به این ترتیب مراقب مرگ کسی بودند که چیزی به وی بخشیده شده بود، تا به آنچه بخشیده بودند، دوباره دست یابند. چنین بود که شریعت بخشش کردن را تایید نمود و شرطی را که در این زمینه رواج داشت، و بازگشتن به بخشش بود، باطل اعلام کرد. به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم به حفظ اموال شان دستور می دهد و اینکه گمان نکنند. این شرط لازم الاجرا بوده و مراجعه آنها به چیزی که بخشیدند، مباح است لذا می فرماید: از اموال تان نگهداری کنيد، و آنها را تلف نکنید. زيرا هرکس چيزی را به صورت عمری هبه کند، در زندگی وی و پس از مرگ، به موهوب له و نسلش تعلق می گيرد.
به عبارت ساده تر!
به هرکس چیزی بخشیده شد، برای او و فرندانش خواهد بود و به کسی که آن را بخشیده باز گردانده نمی شود. چون چیزی که بخشیده شده است بعد از مرگش از آن وارثان خواهد بود.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
○ #تفسیر_سوره_قلم ○
👈 آیه ⑦②
﴿بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ ٢٧﴾.
امّا وقتی شناختند که این باغ آنان است گفتند: واقعیت این است که ما به علّت نیّت بد منع مسکینان از میوههایش از خیر آن محروم ساخته شدیم و این جزای عمل ماست که بدان مؤاخذه میشویم.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
👈 آیه ⑦②
﴿بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ ٢٧﴾.
امّا وقتی شناختند که این باغ آنان است گفتند: واقعیت این است که ما به علّت نیّت بد منع مسکینان از میوههایش از خیر آن محروم ساخته شدیم و این جزای عمل ماست که بدان مؤاخذه میشویم.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
○ #تفسیر_سوره_قلم ○
👈 آیه ⑧②
﴿قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ أَلَمۡ أَقُل لَّكُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ ٢٨﴾.
بهترین و عالیترین آنان گفتند: آیا شما را در هنگام سوگندتان به استثنا و ردّ امر به پروردگار جهانیان نصیحت ننمودم.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
👈 آیه ⑧②
﴿قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ أَلَمۡ أَقُل لَّكُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ ٢٨﴾.
بهترین و عالیترین آنان گفتند: آیا شما را در هنگام سوگندتان به استثنا و ردّ امر به پروردگار جهانیان نصیحت ننمودم.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
قسمتی دیگر از وصایا امام اعظم به شاگردشان امام ابویوسف رحمهما الله.
وَلَا تُكْثِرْ الْكَلَامَ فِي بَيْتِك مَعَ امْرَأَتِك فِي الْفِرَاشِ إلَّا وَقْتَ حَاجَتِك إلَيْهَا بِقَدْرِ ذَلِكَ ، وَلَا تُكْثِرْ لَمْسَهَا وَمَسَّهَا وَلَا تَقْرَبْهَا إلَّا بِذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى ، وَلَا تَتَكَلَّمْ بِأَمْرِ نِسَاءِ الْغَيْرِ بَيْنَ يَدَيْهَا وَلَا بِأَمْرِ الْجَوَارِي ، فَإِنَّهَا تَنْبَسِطُ إلَيْك فِي كَلَامِك وَلَعَلَّك إذَا تَكَلَّمْت عَنْ غَيْرِهَا تَكَلَّمَتْ عَنْ الرِّجَالِ الْأَجَانِبِ وَلَا تَتَزَوَّجْ امْرَأَةً كَانَ لَهَا بَعْلٌ أَوْ أَبٌ أَوْ أُمٌّ أَوْ بِنْتٌ إنْ قَدَرْت إلَّا بِشَرْطِ أَنْ لَا يَدْخُلَ عَلَيْهَا أَحَدٌ مِنْ أَقَارِبِك. فَإِنَّ الْمَرْأَةَ إذَا كَانَتْ ذَاتَ مَالٍ يَدَّعِي أَبُوهَا أَنَّ جَمْعَ مَالِهَا لَهُ وَأَنَّهُ عَارِيَّةٌ فِي يَدِهَا.وَلَا تَدْخُلْ بَيْتَ أَبِيهَا مَا قَدَرْت
وَإِيَّاكَ أَنْ تَرْضَى أَنْ تُزَفَّ فِي بَيْتِ أَبَوَيْهَا ؛ فَإِنَّهُمْ يَأْخُذُونَ أَمْوَالَك وَيَطْمَعُونَ فِيهَا غَايَةَ الطَّمَعِ ، وَإِيَّاكَ وَأَنْ تَتَزَوَّجَ بِذَاتِ الْبَنِينَ وَالْبَنَاتِ ، فَإِنَّهَا تَدَّخِرُ جَمِيعَ الْمَالِ لَهُمْ وَتَسْرِقُ مِنْ مَالِكَ وَتُنْفِقُ عَلَيْهِمْ ، فَإِنَّ الْوَلَدَ أَعَزُّ عَلَيْهَا مِنْك وَلَا تَجْمَعْ بَيْنَ امْرَأَتَيْنِ فِي دَارٍ وَاحِدَةٍ
ترجمه:
در خانهات با همسرت زیاد حرف نزن، بهخصوص وقتی در اتاقخواب هستید — مگر وقتی واقعاً به او نیاز داری و به اندازه همین نیاز.
با او زیاد تماس فیزیکی نداشته باش؛ اگر میخواهی نزدیکی کنی، اول با یاد خدا باش.
در حضور همسرت در مورد زنان دیگر یا کنیزها صحبت نکن؛
چون ممکن است او نیز حرفهایی درباره مردان دیگر بزند، و این باعث کدورت میشود.
اگر زنی بخواهی بگیری که سابقه خانواده یا نزدیکانی دارد (پدر، مادر، شوهر قبلی، دختر) — تا حد امکان ازدواج نکن مگر اینکه شرط کنی که خانوادهات نتوانند به آن خانه رفتوآمد کنند.
اگر زنی مال و دارایی دارد، پدرش ممکن است ادعا کند که آن مال مال اوست و آنچه دخترش دارد، فقط امانت است؛
سعی کن وارد خانه پدر او نشوی.
همچنین اجازه نده مراسم ازدواج در خانه پدر و مادرش برگزار شود، چون ممکن است آنها در اموالت دخالت کنند و طمع کنند.
اگر زنی فرزند دارد (دختر یا پسر از ازدواج قبلی)، از ازدواج با او بپرهیز؛
چون احتمال دارد او بیشتر برای آن فرزندان خرج کند و از اموال تو کم کند — چون فرزند برای او عزیزتر از همسر است.
و هرگز دو همسر را همزمان در یک خانه برای زندگی نگذارکانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
وَلَا تُكْثِرْ الْكَلَامَ فِي بَيْتِك مَعَ امْرَأَتِك فِي الْفِرَاشِ إلَّا وَقْتَ حَاجَتِك إلَيْهَا بِقَدْرِ ذَلِكَ ، وَلَا تُكْثِرْ لَمْسَهَا وَمَسَّهَا وَلَا تَقْرَبْهَا إلَّا بِذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى ، وَلَا تَتَكَلَّمْ بِأَمْرِ نِسَاءِ الْغَيْرِ بَيْنَ يَدَيْهَا وَلَا بِأَمْرِ الْجَوَارِي ، فَإِنَّهَا تَنْبَسِطُ إلَيْك فِي كَلَامِك وَلَعَلَّك إذَا تَكَلَّمْت عَنْ غَيْرِهَا تَكَلَّمَتْ عَنْ الرِّجَالِ الْأَجَانِبِ وَلَا تَتَزَوَّجْ امْرَأَةً كَانَ لَهَا بَعْلٌ أَوْ أَبٌ أَوْ أُمٌّ أَوْ بِنْتٌ إنْ قَدَرْت إلَّا بِشَرْطِ أَنْ لَا يَدْخُلَ عَلَيْهَا أَحَدٌ مِنْ أَقَارِبِك. فَإِنَّ الْمَرْأَةَ إذَا كَانَتْ ذَاتَ مَالٍ يَدَّعِي أَبُوهَا أَنَّ جَمْعَ مَالِهَا لَهُ وَأَنَّهُ عَارِيَّةٌ فِي يَدِهَا.وَلَا تَدْخُلْ بَيْتَ أَبِيهَا مَا قَدَرْت
وَإِيَّاكَ أَنْ تَرْضَى أَنْ تُزَفَّ فِي بَيْتِ أَبَوَيْهَا ؛ فَإِنَّهُمْ يَأْخُذُونَ أَمْوَالَك وَيَطْمَعُونَ فِيهَا غَايَةَ الطَّمَعِ ، وَإِيَّاكَ وَأَنْ تَتَزَوَّجَ بِذَاتِ الْبَنِينَ وَالْبَنَاتِ ، فَإِنَّهَا تَدَّخِرُ جَمِيعَ الْمَالِ لَهُمْ وَتَسْرِقُ مِنْ مَالِكَ وَتُنْفِقُ عَلَيْهِمْ ، فَإِنَّ الْوَلَدَ أَعَزُّ عَلَيْهَا مِنْك وَلَا تَجْمَعْ بَيْنَ امْرَأَتَيْنِ فِي دَارٍ وَاحِدَةٍ
ترجمه:
در خانهات با همسرت زیاد حرف نزن، بهخصوص وقتی در اتاقخواب هستید — مگر وقتی واقعاً به او نیاز داری و به اندازه همین نیاز.
با او زیاد تماس فیزیکی نداشته باش؛ اگر میخواهی نزدیکی کنی، اول با یاد خدا باش.
در حضور همسرت در مورد زنان دیگر یا کنیزها صحبت نکن؛
چون ممکن است او نیز حرفهایی درباره مردان دیگر بزند، و این باعث کدورت میشود.
اگر زنی بخواهی بگیری که سابقه خانواده یا نزدیکانی دارد (پدر، مادر، شوهر قبلی، دختر) — تا حد امکان ازدواج نکن مگر اینکه شرط کنی که خانوادهات نتوانند به آن خانه رفتوآمد کنند.
اگر زنی مال و دارایی دارد، پدرش ممکن است ادعا کند که آن مال مال اوست و آنچه دخترش دارد، فقط امانت است؛
سعی کن وارد خانه پدر او نشوی.
همچنین اجازه نده مراسم ازدواج در خانه پدر و مادرش برگزار شود، چون ممکن است آنها در اموالت دخالت کنند و طمع کنند.
اگر زنی فرزند دارد (دختر یا پسر از ازدواج قبلی)، از ازدواج با او بپرهیز؛
چون احتمال دارد او بیشتر برای آن فرزندان خرج کند و از اموال تو کم کند — چون فرزند برای او عزیزتر از همسر است.
و هرگز دو همسر را همزمان در یک خانه برای زندگی نگذارکانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
❣بِسْـمِ اللهِ الـرَّحـْمـنِ الـرَّحِـيـم❣
🕌 نمـاز و حـکم تارک آن 🕌
🕊 قســمت ←صدوپنجاه وهشتم← مقدار و سیاق نماز رسول الله چقدر و چگونه بوده است؟
🕌🌺مسلم در صحیحش از عمار بن یاسر روایت میکند که رسول الله فرمودند:
📖«إِنَّ طُولَ صَلَاةِ الرَّجُلِ، وَقِصَرَ خُطْبَتِهِ، مَئِنَّةٌ مِنْ فِقْهِهِ، فَأَطِيلُوا الصَّلَاةَ، وَاقْصُرُوا الْخُطْبَةَ»
📖«براستی طول نماز انسان و کوتاه کردن خطبه، نشانه و علامت فقه وی میباشد، پس نماز را طولانی بگزارید و خطبه را کوتاه کنید»
🕌🌺اما نزد دزدان نماز، عجله کردن در نماز از علامات فقه میباشد و نزد آنها هرگاه شخصی از ارکان و سجده و رکوع نماز دزدی کند، این دزدی وی علامت برتری و فقه وی میباشد.
🕌🌺و در صحیح ابن حبان و سنن نسائی از عبدالله بن ابی اوفی روایت است که میگوید: «رسول الله بسیار ذکر میکردند و به ندرت پیش میآمد که سخنی بگویند که در آن فایدهای نباشد و نماز را طولانی میگزاردند و خطبه را کوتاه میکردند و از اینکه در کنار زنی ضعیف یا مسکینی راه رفته و نیازش را برطرف کند تکبر نمیورزیدند».
🕌🌺آری، این عمل رسول الله و آنهم کلام ایشان در مورد نمازی همچون جمعه که مردم برای آن گردهم میآیند میباشد و رسول الله در نماز جمعه سورهی منافقون را به طور کامل تلاوت میکردند و هرگز حتی در یک جمعه هم به سه آیه آخر این دو سوره اکتفا نکردند.
🕌🌺درحالیکه بسیاری از مردم سنن ایشان را تعطیل کرده و به آیات آخر این دو سوره اکتفا کرده و هرگز آنها را به طور کامل تلاوت نمیکنند.
🕌🌺همچنین رسول الله در نماز صبح روز جمعه، سورهی ﴿الٓمٓ ١ تَنزِيلُ﴾ یا سجده و ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ﴾ را به طور کامل در دو رکعت تلاوت میکردند. با اینکه قرائت آنحضرت همراه با آرامش و تانی بود که بسیاری از ائمه جماعات این کیفیت را تعطیل کرده و بر این و آن اکتفا کرده و بر یکی از دو سوره در هردو رکعت کفایت میکنند.
🕌🌺و بسیاری هم که هردو سوره را در دو رکعت تلاوت میکنند،با سرعت میخوانند درحالیکه اینگونه با شتاب خواندن بر امام مکروه است. و درحقیقت همهی اینها فرار از روش رسول الله میباشد.
🕌🌺چنان که اگرحدیث صحیحی مخالف با آنچه نسبت بدان الفت گرفته و عادت کردهاند، برایشان آورده شود، میگویند: این حدیث منسوخ و یا خلاف اجماع است. و ملاک و معیار و میزان در نسخ و یا مخالف بودن با اجماع نزد آنها مخالفت با اقوالشان میباشد.
🕌🌺درحالیکه اگر احادیثی که بر تطویل و طولانی گزاردن نماز دلالت دارد منسوخ باشند، قطعا اصحاب رسول الله بدان آگاهتر و داناتر بودند و بر کسی که به این احادیث عمل نمیکرد، بدان احادیث احتجاج نمیکردندو داناترین امت که خلفای راشدین میباشند، بدان عمل نمیکردند.
🕌🌺و این صدیق امت و شیخ اسلام است که نماز صبح را در حالی میگزارد که در آن سورهی بقره را از اول تا آخر تلاوت میکند، با اینکه پشت سر وی، کهنسال و کوچک و نیازمند میباشد که به ایشان پس از نماز گفتند: نزدیک بود خورشید طلوع کند. پس فرمود: اگر خورشید طلوع میکرد ما را غافل نمییافت، و منهج و روش خلیفهی راشد عمر بن خطاب در این مورد نیز گذشت که در نماز صبح سورهی نحل یا یوسف یا هود یا یونس یا بنی اسرائیل و مانند آنها از سورههای دیگر را تلاوت میکرد.
📮 ان شاءالله ادامـه دارد...کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
🕌 نمـاز و حـکم تارک آن 🕌
🕊 قســمت ←صدوپنجاه وهشتم← مقدار و سیاق نماز رسول الله چقدر و چگونه بوده است؟
🕌🌺مسلم در صحیحش از عمار بن یاسر روایت میکند که رسول الله فرمودند:
📖«إِنَّ طُولَ صَلَاةِ الرَّجُلِ، وَقِصَرَ خُطْبَتِهِ، مَئِنَّةٌ مِنْ فِقْهِهِ، فَأَطِيلُوا الصَّلَاةَ، وَاقْصُرُوا الْخُطْبَةَ»
📖«براستی طول نماز انسان و کوتاه کردن خطبه، نشانه و علامت فقه وی میباشد، پس نماز را طولانی بگزارید و خطبه را کوتاه کنید»
🕌🌺اما نزد دزدان نماز، عجله کردن در نماز از علامات فقه میباشد و نزد آنها هرگاه شخصی از ارکان و سجده و رکوع نماز دزدی کند، این دزدی وی علامت برتری و فقه وی میباشد.
🕌🌺و در صحیح ابن حبان و سنن نسائی از عبدالله بن ابی اوفی روایت است که میگوید: «رسول الله بسیار ذکر میکردند و به ندرت پیش میآمد که سخنی بگویند که در آن فایدهای نباشد و نماز را طولانی میگزاردند و خطبه را کوتاه میکردند و از اینکه در کنار زنی ضعیف یا مسکینی راه رفته و نیازش را برطرف کند تکبر نمیورزیدند».
🕌🌺آری، این عمل رسول الله و آنهم کلام ایشان در مورد نمازی همچون جمعه که مردم برای آن گردهم میآیند میباشد و رسول الله در نماز جمعه سورهی منافقون را به طور کامل تلاوت میکردند و هرگز حتی در یک جمعه هم به سه آیه آخر این دو سوره اکتفا نکردند.
🕌🌺درحالیکه بسیاری از مردم سنن ایشان را تعطیل کرده و به آیات آخر این دو سوره اکتفا کرده و هرگز آنها را به طور کامل تلاوت نمیکنند.
🕌🌺همچنین رسول الله در نماز صبح روز جمعه، سورهی ﴿الٓمٓ ١ تَنزِيلُ﴾ یا سجده و ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ﴾ را به طور کامل در دو رکعت تلاوت میکردند. با اینکه قرائت آنحضرت همراه با آرامش و تانی بود که بسیاری از ائمه جماعات این کیفیت را تعطیل کرده و بر این و آن اکتفا کرده و بر یکی از دو سوره در هردو رکعت کفایت میکنند.
🕌🌺و بسیاری هم که هردو سوره را در دو رکعت تلاوت میکنند،با سرعت میخوانند درحالیکه اینگونه با شتاب خواندن بر امام مکروه است. و درحقیقت همهی اینها فرار از روش رسول الله میباشد.
🕌🌺چنان که اگرحدیث صحیحی مخالف با آنچه نسبت بدان الفت گرفته و عادت کردهاند، برایشان آورده شود، میگویند: این حدیث منسوخ و یا خلاف اجماع است. و ملاک و معیار و میزان در نسخ و یا مخالف بودن با اجماع نزد آنها مخالفت با اقوالشان میباشد.
🕌🌺درحالیکه اگر احادیثی که بر تطویل و طولانی گزاردن نماز دلالت دارد منسوخ باشند، قطعا اصحاب رسول الله بدان آگاهتر و داناتر بودند و بر کسی که به این احادیث عمل نمیکرد، بدان احادیث احتجاج نمیکردندو داناترین امت که خلفای راشدین میباشند، بدان عمل نمیکردند.
🕌🌺و این صدیق امت و شیخ اسلام است که نماز صبح را در حالی میگزارد که در آن سورهی بقره را از اول تا آخر تلاوت میکند، با اینکه پشت سر وی، کهنسال و کوچک و نیازمند میباشد که به ایشان پس از نماز گفتند: نزدیک بود خورشید طلوع کند. پس فرمود: اگر خورشید طلوع میکرد ما را غافل نمییافت، و منهج و روش خلیفهی راشد عمر بن خطاب در این مورد نیز گذشت که در نماز صبح سورهی نحل یا یوسف یا هود یا یونس یا بنی اسرائیل و مانند آنها از سورههای دیگر را تلاوت میکرد.
📮 ان شاءالله ادامـه دارد...کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
❤1
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ مَا مِنْ نَبِيٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ فِي أُمَّةٍ قَبْلِي إِلاَّ كَانَ لَهُ مِنْ أُمَّتِهِ حَوَارِيُّونَ وَأَصْحَابٌ يَأْخُذُونَ بِسُنَّتِهِ وَيَقْتَدُونَ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِنَّهَا تَخْلُفُ مِنْ بَعْدِهِمْ خُلُوفٌ يَقُولُونَ مَا لاَ يَفْعَلُونَ وَيَفْعَلُونَ مَا لاَ يُؤْمَرُونَ فَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِيَدِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِلِسَانِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِقَلْبِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَلَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ الإِيمَانِ حَبَّةُ خَرْدَلٍ
مسلم(۵۰)
از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «هر پيامبری که الله متعال در امت های پيش از من مبعوث نموده، ياران مخلص و اصحابی داشته که راه و روش او را در پيش می گرفتند و از دستورهای او پيروی می کردند و سپس نسل هايی جانشين آنها شدند که به آنچه می گفتند، عمل نمی کردند و کارهايی انجام می دادند که به آن امر نشده بودند. (در اين امت نيز همين گونه است.) پس هرکس با دست خود به جهاد و مبارزه با آنها برخيزد، مؤمن است؛ و هرکس با زبان خويش با آنان مبارزه و جهاد کند، مؤمن است و هرکس با زبانش با آنها مقابله نمايد، مؤمن است و پس از اين، به اندازه ی دانه ی سپندی هم ايمان وجود ندارد»
هیچ پیامبری نبوده که الله متعال او را در میان امت های قبلی مبعوث کرده باشد مگر اینکه از میان امتش افراد با اخلاص و صالحانی جانشین او وجود داشته اند؛ اصحاب و یارانی که راه و روش او و شریعتش را در پیش می گرفتند و از اوامر او پیروی می کردند؛ و بعد از آنها نسل هایی جانشین می شده که اظهار صفات نیک و پسندیده ای می کردند که دارا نبودند و به جای انجام دادن مواردی که به آنها امر شده بودند منکراتی را مرتکب می شدند که در شریعت جایگاهی نداشتند؛ بنابراین هرکس با دست، به جهاد با آنان برخیزد - در صورتی که جلوی منکر گرفته شود و مفسده ی بزرگتری ایجاد نگردد - کامل الایمان است؛ و هرکس با زبانش به جهاد برخیزد و منکر را انکار کند، مومن است؛ و هرکس قلبا با آنان جهاد کند و برای از بین رفتن و زدودن آن از الله متعال یاری بگیرد، مومن است؛ و پس از انکار منکر با قلب، مرتبه ی دیگری از ایمان وجود ندارد.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
مسلم(۵۰)
از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «هر پيامبری که الله متعال در امت های پيش از من مبعوث نموده، ياران مخلص و اصحابی داشته که راه و روش او را در پيش می گرفتند و از دستورهای او پيروی می کردند و سپس نسل هايی جانشين آنها شدند که به آنچه می گفتند، عمل نمی کردند و کارهايی انجام می دادند که به آن امر نشده بودند. (در اين امت نيز همين گونه است.) پس هرکس با دست خود به جهاد و مبارزه با آنها برخيزد، مؤمن است؛ و هرکس با زبان خويش با آنان مبارزه و جهاد کند، مؤمن است و هرکس با زبانش با آنها مقابله نمايد، مؤمن است و پس از اين، به اندازه ی دانه ی سپندی هم ايمان وجود ندارد»
هیچ پیامبری نبوده که الله متعال او را در میان امت های قبلی مبعوث کرده باشد مگر اینکه از میان امتش افراد با اخلاص و صالحانی جانشین او وجود داشته اند؛ اصحاب و یارانی که راه و روش او و شریعتش را در پیش می گرفتند و از اوامر او پیروی می کردند؛ و بعد از آنها نسل هایی جانشین می شده که اظهار صفات نیک و پسندیده ای می کردند که دارا نبودند و به جای انجام دادن مواردی که به آنها امر شده بودند منکراتی را مرتکب می شدند که در شریعت جایگاهی نداشتند؛ بنابراین هرکس با دست، به جهاد با آنان برخیزد - در صورتی که جلوی منکر گرفته شود و مفسده ی بزرگتری ایجاد نگردد - کامل الایمان است؛ و هرکس با زبانش به جهاد برخیزد و منکر را انکار کند، مومن است؛ و هرکس قلبا با آنان جهاد کند و برای از بین رفتن و زدودن آن از الله متعال یاری بگیرد، مومن است؛ و پس از انکار منکر با قلب، مرتبه ی دیگری از ایمان وجود ندارد.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
#روزشماری_بامحبوب_حجازی صلی الله علیه و علی اله وصحبه وسلم
روز پنجاه و سوم
🔹علی رضیاللهعنه نخستین كودكِ مسلمان
علی رضیاللهعنه که کودکی بسیار دوستداشتنی بود؛ در خانه پیامبر و در محضرِ ایشان بزرگ میشد. او با فرزندانِ محمد ﷺ و زید زندگیِ شادمانهای داشت.
در آن روزها، علی رضیاللهعنه هیجانی خوشایند را در خانه احساس میکرد. شادیِ وصف ناپذیری در درون خدیجه موج میزد. در چشمهای پسر عمویش محمد ﷺ هم که از جانش بیشتر دوستش داشت، درخششِ متفاوتی بود، و بیش از همیشه فکر میکرد و کمتر از همیشه میخوابید. علی رضیاللهعنه دوست داشت علت این حالِ شیرین را بفهمد.
روزی علی رضیاللهعنه چیزهایی دید که پیشتر اصلاً ندیده بود. پسر عمو و همسرش، محمد ﷺ و خدیجه، نماز میخواندند. مدتی ایشان را تماشا کرد. چه زیبا بود! از حالشان معلوم بود که خیلی خوشحال هستند. به حالشان غبطه خورد. صبر کرد و بعد از نمازشان پرسید:
این چیست؟
زیبایِ زیبایان، محمد ﷺ، علی (رض) را با مهربانی نگاه کرد. بعد از خدیجه، دومین دعوت را با على (رض) انجام میداد. گفت:
ببین علی جان! این کاری که ما انجام میدادیم؛ نماز نام دارد. ما با ادایِ نماز، الله را عبادت میکنیم. من پیامبری از سوی الله هستم. تو را هم به عبادت اللهِ یگانه دعوت میکنم.
علی رضیاللهعنه کمی فکر کرد و پاسخ داد:
این چیزی است که من هرگز ندیده و نشنیدهام؛ اما قبل از اینکه از پدرم بپرسم، چیزی نمیتوانم بگویم.
پیامبرمان ﷺ چون هنوز فرمان تبلیغِ آشکارای دین را از الله دریافت نکرده بود، به علی رضیاللهعنه گفت:
علی! خواه به حرفهایم عمل کنی یا نه، آنچه دیدی و شنیدی را پیش خود نگاه دار و به کسی چیزی نگو.
على رضیاللهعنه کودکِ رازداری بود. قول داد که راز پیامبر ﷺ را به هیچ کس نخواهد گفت. تمامِ آن شب به دین تازه فکر کرد و سرانجام تصمیمش را گرفت. صبح که شد، با هیجان نزد پیامبرمان ﷺ رفت و گفت:
الله هنگام آفریدنِ من از کسی سؤال نکرد. من چرا برای عبادت کردن یا نکردنِ او از دیگری سؤال کنم؟ و کلمه شهادتین را بر زبان آورد. محمد ﷺ خیلی خشنود بود. به این ترتیب، على رضیاللهعنه نخستین کودکِ مسلمان شد.
ادامه دارد، إِنشَاءَالله
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
روز پنجاه و سوم
🔹علی رضیاللهعنه نخستین كودكِ مسلمان
علی رضیاللهعنه که کودکی بسیار دوستداشتنی بود؛ در خانه پیامبر و در محضرِ ایشان بزرگ میشد. او با فرزندانِ محمد ﷺ و زید زندگیِ شادمانهای داشت.
در آن روزها، علی رضیاللهعنه هیجانی خوشایند را در خانه احساس میکرد. شادیِ وصف ناپذیری در درون خدیجه موج میزد. در چشمهای پسر عمویش محمد ﷺ هم که از جانش بیشتر دوستش داشت، درخششِ متفاوتی بود، و بیش از همیشه فکر میکرد و کمتر از همیشه میخوابید. علی رضیاللهعنه دوست داشت علت این حالِ شیرین را بفهمد.
روزی علی رضیاللهعنه چیزهایی دید که پیشتر اصلاً ندیده بود. پسر عمو و همسرش، محمد ﷺ و خدیجه، نماز میخواندند. مدتی ایشان را تماشا کرد. چه زیبا بود! از حالشان معلوم بود که خیلی خوشحال هستند. به حالشان غبطه خورد. صبر کرد و بعد از نمازشان پرسید:
این چیست؟
زیبایِ زیبایان، محمد ﷺ، علی (رض) را با مهربانی نگاه کرد. بعد از خدیجه، دومین دعوت را با على (رض) انجام میداد. گفت:
ببین علی جان! این کاری که ما انجام میدادیم؛ نماز نام دارد. ما با ادایِ نماز، الله را عبادت میکنیم. من پیامبری از سوی الله هستم. تو را هم به عبادت اللهِ یگانه دعوت میکنم.
علی رضیاللهعنه کمی فکر کرد و پاسخ داد:
این چیزی است که من هرگز ندیده و نشنیدهام؛ اما قبل از اینکه از پدرم بپرسم، چیزی نمیتوانم بگویم.
پیامبرمان ﷺ چون هنوز فرمان تبلیغِ آشکارای دین را از الله دریافت نکرده بود، به علی رضیاللهعنه گفت:
علی! خواه به حرفهایم عمل کنی یا نه، آنچه دیدی و شنیدی را پیش خود نگاه دار و به کسی چیزی نگو.
على رضیاللهعنه کودکِ رازداری بود. قول داد که راز پیامبر ﷺ را به هیچ کس نخواهد گفت. تمامِ آن شب به دین تازه فکر کرد و سرانجام تصمیمش را گرفت. صبح که شد، با هیجان نزد پیامبرمان ﷺ رفت و گفت:
الله هنگام آفریدنِ من از کسی سؤال نکرد. من چرا برای عبادت کردن یا نکردنِ او از دیگری سؤال کنم؟ و کلمه شهادتین را بر زبان آورد. محمد ﷺ خیلی خشنود بود. به این ترتیب، على رضیاللهعنه نخستین کودکِ مسلمان شد.
ادامه دارد، إِنشَاءَالله
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
آیا میدانید 👇👇👇
در احادیث صحیح آمده است که رسول الله میفرمایند
زیتون بخورید و به وسیله آن خود را چرب کنید زیرا از درخت مبارکی به دست می آید
این حدیث اهمیت زیتون و روغن آن را نشان میدهدکانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
در احادیث صحیح آمده است که رسول الله میفرمایند
زیتون بخورید و به وسیله آن خود را چرب کنید زیرا از درخت مبارکی به دست می آید
این حدیث اهمیت زیتون و روغن آن را نشان میدهدکانال داعیان اسلام @dahyain_isalam