محمود فرشچیان در ۴ بهمنِ ۱۳۰۸ در اصفهان به دنیا آمد.
پدر فرشچیان که نماینده فرش اصفهان بود، او را به کارگاه نقاشی میرزا آقا امامی برد و امامی به استعداد فرشچیان در زمینه نقاشی پی برد. فرشچیان پس از آموزش نزد او و عیسی بهادری و دانشآموختگی از مدرسه هنرهای زیبای اصفهان، برای گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا سفر کرد و چندین سال به مطالعهٔ آثار هنرمندان غربی در موزهها پرداخت. بنا بر گفته خودش، در اروپا اول کسی بود که با بستهای از کتاب و قلم وارد موزه میشد و آخر از همه از موزه خارج میشد.
پس از بازگشت به ایران، فرشچیان کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد. فرشچیان در نیوجرسی، ایالات متحده ساکن بود و سفرهای دورهای و فصلی به ایران داشت
فرشچیان در سال ۱۳۳۴ با نیادخت قوامی ازدواج کرد و سه فرزند به نامهای علیمراد، لیلا و فاطمه داشت. علیمراد پزشک و لیلا روانشناس است. و فاطمه در دهه ۱۳۶۰ به سازمان مجاهدین خلق پیوست و در عملیات فروغ جاویدان به همراه همسرش کشته شد.
روحش شاد یادش گرامی
#قلمـبیداری
@darvishane49
پدر فرشچیان که نماینده فرش اصفهان بود، او را به کارگاه نقاشی میرزا آقا امامی برد و امامی به استعداد فرشچیان در زمینه نقاشی پی برد. فرشچیان پس از آموزش نزد او و عیسی بهادری و دانشآموختگی از مدرسه هنرهای زیبای اصفهان، برای گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا سفر کرد و چندین سال به مطالعهٔ آثار هنرمندان غربی در موزهها پرداخت. بنا بر گفته خودش، در اروپا اول کسی بود که با بستهای از کتاب و قلم وارد موزه میشد و آخر از همه از موزه خارج میشد.
پس از بازگشت به ایران، فرشچیان کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد. فرشچیان در نیوجرسی، ایالات متحده ساکن بود و سفرهای دورهای و فصلی به ایران داشت
فرشچیان در سال ۱۳۳۴ با نیادخت قوامی ازدواج کرد و سه فرزند به نامهای علیمراد، لیلا و فاطمه داشت. علیمراد پزشک و لیلا روانشناس است. و فاطمه در دهه ۱۳۶۰ به سازمان مجاهدین خلق پیوست و در عملیات فروغ جاویدان به همراه همسرش کشته شد.
روحش شاد یادش گرامی
#قلمـبیداری
@darvishane49
😢19❤12👎2
♻️نویل چمبرلین
نِویل چَمْبِرلِیْن (به انگلیسی: Neville Chamberlain)؛ ۱۸ مارس ۱۸۶۹ – ۹ نوامبر ۱۹۴۰) بین سالهای ۱۹۳۷ و ۱۹۴۰ نخستوزیر بریتانیا بود. چمبرلین به خاطر سیاست خارجی اش، و به ویژه برای امضای توافقنامه مونیخ در سال ۱۹۳۸، شناخته شدهاست. با این حال، زمانی که آدولف هیتلر به لهستان حمله کرد، بریتانیا در ۳ سپتامبر ۱۹۳۹ جنگ با آلمان را اعلام کرد و چمبرلین انگلیس را در هشت ماه نخست جنگ جهانی دوم رهبری کرد.
وی در خانوادهای سیاست پیشه به دنیا آمده بود، پدرش عهدهدار سمتهای مهمی در دولت بریتانیا بود و برادرش، آستین چمبرلن، که در سال ۱۹۲۵ جایزه صلح نوبل گرفته بود، سالها وزیر امور خارجه بریتانیا بود و خودش نیز پیش از نخستوزیری سالها نماینده پارلمان و وزیر بود.
عمده شهرت وی به دلیل امضا توافقنامه مونیخ بود.
او که جنگ پر تلفات جهانی اول را به چشم دیده بود، بر این باور بود که با سازش با آدولف هیتلر میتوان از بروز یک جنگ دیگر جلوگیری کرد.
برمبنای همین باور در ۲۹ سپتامبر ۱۹۳۸ توافقنامه مونیخ را با هیتلر امضاء کرد که به موجب آن بریتانیا و فرانسه، در غیاب نمایندگان جمهوری چکسلواکی، پذیرفتند که منطقه سودتنلند چک به آلمان هیتلری واگذار شود. او با این کار میپنداشت که به صلح دست یافتهاست. با زیاده طلبیهای هیتلر که اوج آن در تصرف باقیمانده چکسلواکی بود، او به اشتباه بودن سیاست مماشات پی برد؛ بنابراین پس از حمله آلمان به لهستان، خواهان دفاع بریتانیا از لهستان و ورود بریتانیا به جنگ با آلمان نازی شد. پس از شکست متحدین در نروژ، در ۱۰ مه ۱۹۴۰ او از نخستوزیری استعفا داد و وینستون چرچیل جایگزین او شد.
در سال ۱۹۲۳
او در ابتدا عضو کابینه جنگ چرچیل بود و در غیاب چرچیل جلسات آن را اداره میکرد اما سپس به علت بیماری از این سمت کناره گرفت. او شش ماه پس از کنارهگیری از نخستوزیری، به علت سرطان درگذشت. او ابتدا در بریتانیا خوشنام بود اما کتابهایی همچون «مردان مجرم» (منتشره در سال ۱۹۴۰) و شکلگیری توفان (Gathering Storm) چرچیل، منتشره در سال ۱۹۴۸، او را به سهل انگاری در آماده کردن بریتانیا برای جنگ و کوتاه آمدن در برابر هیتلر متهم کردند.
#تاریخ_اروپا
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
نِویل چَمْبِرلِیْن (به انگلیسی: Neville Chamberlain)؛ ۱۸ مارس ۱۸۶۹ – ۹ نوامبر ۱۹۴۰) بین سالهای ۱۹۳۷ و ۱۹۴۰ نخستوزیر بریتانیا بود. چمبرلین به خاطر سیاست خارجی اش، و به ویژه برای امضای توافقنامه مونیخ در سال ۱۹۳۸، شناخته شدهاست. با این حال، زمانی که آدولف هیتلر به لهستان حمله کرد، بریتانیا در ۳ سپتامبر ۱۹۳۹ جنگ با آلمان را اعلام کرد و چمبرلین انگلیس را در هشت ماه نخست جنگ جهانی دوم رهبری کرد.
وی در خانوادهای سیاست پیشه به دنیا آمده بود، پدرش عهدهدار سمتهای مهمی در دولت بریتانیا بود و برادرش، آستین چمبرلن، که در سال ۱۹۲۵ جایزه صلح نوبل گرفته بود، سالها وزیر امور خارجه بریتانیا بود و خودش نیز پیش از نخستوزیری سالها نماینده پارلمان و وزیر بود.
عمده شهرت وی به دلیل امضا توافقنامه مونیخ بود.
او که جنگ پر تلفات جهانی اول را به چشم دیده بود، بر این باور بود که با سازش با آدولف هیتلر میتوان از بروز یک جنگ دیگر جلوگیری کرد.
برمبنای همین باور در ۲۹ سپتامبر ۱۹۳۸ توافقنامه مونیخ را با هیتلر امضاء کرد که به موجب آن بریتانیا و فرانسه، در غیاب نمایندگان جمهوری چکسلواکی، پذیرفتند که منطقه سودتنلند چک به آلمان هیتلری واگذار شود. او با این کار میپنداشت که به صلح دست یافتهاست. با زیاده طلبیهای هیتلر که اوج آن در تصرف باقیمانده چکسلواکی بود، او به اشتباه بودن سیاست مماشات پی برد؛ بنابراین پس از حمله آلمان به لهستان، خواهان دفاع بریتانیا از لهستان و ورود بریتانیا به جنگ با آلمان نازی شد. پس از شکست متحدین در نروژ، در ۱۰ مه ۱۹۴۰ او از نخستوزیری استعفا داد و وینستون چرچیل جایگزین او شد.
در سال ۱۹۲۳
او در ابتدا عضو کابینه جنگ چرچیل بود و در غیاب چرچیل جلسات آن را اداره میکرد اما سپس به علت بیماری از این سمت کناره گرفت. او شش ماه پس از کنارهگیری از نخستوزیری، به علت سرطان درگذشت. او ابتدا در بریتانیا خوشنام بود اما کتابهایی همچون «مردان مجرم» (منتشره در سال ۱۹۴۰) و شکلگیری توفان (Gathering Storm) چرچیل، منتشره در سال ۱۹۴۸، او را به سهل انگاری در آماده کردن بریتانیا برای جنگ و کوتاه آمدن در برابر هیتلر متهم کردند.
#تاریخ_اروپا
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤5🤔2👌1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♻️ایستادن در جای درست، آنجا که نه جنگ مقدس پنداشته می شود و نه همدستی با بیگانه ، هم استبداد منفور است و هم عمله شدن برای بیگانه ،
آقای محمد عمرانی یک باز تعریف از جامعه شهروند محور ارائه می دهد و به نظرم غالب ایرانیان آنرا به خوبی دریافته اند .
نجات دهنده خود شهروند ایرانی است، نجات دهنده دیگری نمی آید نه جمعه و نه شنبه و نه هیچ وقت دیگر ،
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
آقای محمد عمرانی یک باز تعریف از جامعه شهروند محور ارائه می دهد و به نظرم غالب ایرانیان آنرا به خوبی دریافته اند .
نجات دهنده خود شهروند ایرانی است، نجات دهنده دیگری نمی آید نه جمعه و نه شنبه و نه هیچ وقت دیگر ،
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍39❤4👎3
♻️اوین و زندانی سیاسی، دو کلمه کانونی و راهبردی
قوه قضاییه در پاسخ به روایت ضرب و شتم زندانیان سیاسی به دلیل امتناع از دستبند زدن، تصویری را منتشر کرده و هر گونه درگیری وخونریزی را تکذیب کرده. این در حالی است که در گزارش دیروز خود پذیرفته که دستبند تحمیل شده اما درگیری و خونریزی در کار نبوده.
جمهوری اسلامی نظامی است که حتی در دروغ گفتن هم ماهر نیست و ناشیانه قلب واقعیت میکند. برای همین هنوز هم افکار عمومی، منتظر مصاحبه خلبانان بازداشت شده اسراییلی اند و به یاد نبرده که تا زمانی که دولتهای خارجی افشا نکردند، هواپیمای اوکراینی را نقص فنی منهدم کرده بود نه شلیک خودی.
واقعیت این است هر گونه اصلاحی باید از دل "اوین" برخیزد، تا زمانی که "اوین" و "زندانی سیاسی" دو نامی باشند که بر تارک عرصه سیاسی ایران بدرخشند، هر گونه امید به اصلاح سراب است. سال گذشته، حوالی شهریور بود که نوشتم از ابولفضل قدیانی کینه دارند و شکستهای پیاپی منطقه ای را هضم نمیکنند و در ازایش او را بازداشت میکنند، حالا هم شکست سنگین اطلاعاتی و لخت بودن پادشاه در دفاع هوایی و پدافندی را بر سر زندانیانی میشکنند که برای حاکم فشار به آنها نشانه ارسال پیام به جامعه است که چیزی قرار نیست تغییر کند و سیاست بازگشت به قدرت اصلی یعنی "شهروندان" در کار نیست. از اینرو بود که به جای محاکمه وزیر اطلاعات و مسئولان امنیتی در قبال فاجعه نفوذ در جنگ دوازده روزه، تاجزاده و قدیانی را تنبیه کردند و لشکر سایبری خود را برای هر تحلیگری که مطالبه پاسخگویی از حاکم داشت و همزمان علاوه بر نه به جنگ به سینه دیکتاتوری هم دست رد میزد، گسیل کردند. از همینرو " ایران" خواندن حاکمی که دهه هاست به جای " ملت" بر کلمه "امت" تکیه کرده و به جای " شهروند" به " حامی و مطیع" دلبسته، تنها واکنشی بود از سر اضطرار و هراس در وضعیت جنگی نه از سر تغییر دیدگاه و فلسفه حکمرانی.
اجازه بدهید خیلی صریحتر بگویم، تا زمانی که واژه زندانی سیاسی در ایران باشد، ما رنگ و بوی توسعه متوازن را نخواهیم دید و چشید. در بهترین حالت یک شبه توسعه کج وکعله خواهد بود و در بدترین هم، همین وضعیت ولنگار امروز و البته شاید سناریوهای بدتری هم در راه باشند.
ایران را با استبداد نمیتوان اداره کرد، عرصه عمومی ما باید نمایش رنگارنگی تکثر زیبای ایرانی باشد. در نتیجه هر ادعای اصلاحی، بدون توجه راهبردی به کلمه "اوین" و "زندانی سیاسی"، گزافه ای بیش نیست و هر وعده ای که شهروند منتقد، تفسیرگر و مطالبه گر را در محور گفتمانی اش قرار ندهد، توخالی است.
مجتبی نجفی
#اوین
#زندانی_سیاسی
https://www.tg-me.com/darvishane49
قوه قضاییه در پاسخ به روایت ضرب و شتم زندانیان سیاسی به دلیل امتناع از دستبند زدن، تصویری را منتشر کرده و هر گونه درگیری وخونریزی را تکذیب کرده. این در حالی است که در گزارش دیروز خود پذیرفته که دستبند تحمیل شده اما درگیری و خونریزی در کار نبوده.
جمهوری اسلامی نظامی است که حتی در دروغ گفتن هم ماهر نیست و ناشیانه قلب واقعیت میکند. برای همین هنوز هم افکار عمومی، منتظر مصاحبه خلبانان بازداشت شده اسراییلی اند و به یاد نبرده که تا زمانی که دولتهای خارجی افشا نکردند، هواپیمای اوکراینی را نقص فنی منهدم کرده بود نه شلیک خودی.
واقعیت این است هر گونه اصلاحی باید از دل "اوین" برخیزد، تا زمانی که "اوین" و "زندانی سیاسی" دو نامی باشند که بر تارک عرصه سیاسی ایران بدرخشند، هر گونه امید به اصلاح سراب است. سال گذشته، حوالی شهریور بود که نوشتم از ابولفضل قدیانی کینه دارند و شکستهای پیاپی منطقه ای را هضم نمیکنند و در ازایش او را بازداشت میکنند، حالا هم شکست سنگین اطلاعاتی و لخت بودن پادشاه در دفاع هوایی و پدافندی را بر سر زندانیانی میشکنند که برای حاکم فشار به آنها نشانه ارسال پیام به جامعه است که چیزی قرار نیست تغییر کند و سیاست بازگشت به قدرت اصلی یعنی "شهروندان" در کار نیست. از اینرو بود که به جای محاکمه وزیر اطلاعات و مسئولان امنیتی در قبال فاجعه نفوذ در جنگ دوازده روزه، تاجزاده و قدیانی را تنبیه کردند و لشکر سایبری خود را برای هر تحلیگری که مطالبه پاسخگویی از حاکم داشت و همزمان علاوه بر نه به جنگ به سینه دیکتاتوری هم دست رد میزد، گسیل کردند. از همینرو " ایران" خواندن حاکمی که دهه هاست به جای " ملت" بر کلمه "امت" تکیه کرده و به جای " شهروند" به " حامی و مطیع" دلبسته، تنها واکنشی بود از سر اضطرار و هراس در وضعیت جنگی نه از سر تغییر دیدگاه و فلسفه حکمرانی.
اجازه بدهید خیلی صریحتر بگویم، تا زمانی که واژه زندانی سیاسی در ایران باشد، ما رنگ و بوی توسعه متوازن را نخواهیم دید و چشید. در بهترین حالت یک شبه توسعه کج وکعله خواهد بود و در بدترین هم، همین وضعیت ولنگار امروز و البته شاید سناریوهای بدتری هم در راه باشند.
ایران را با استبداد نمیتوان اداره کرد، عرصه عمومی ما باید نمایش رنگارنگی تکثر زیبای ایرانی باشد. در نتیجه هر ادعای اصلاحی، بدون توجه راهبردی به کلمه "اوین" و "زندانی سیاسی"، گزافه ای بیش نیست و هر وعده ای که شهروند منتقد، تفسیرگر و مطالبه گر را در محور گفتمانی اش قرار ندهد، توخالی است.
مجتبی نجفی
#اوین
#زندانی_سیاسی
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍14❤6
♻️بی ناموسی امروز را چه کسانی رقم زدند؟*
زمانی که دکتر مصدق، *دکتر یالمار شاخت اقتصاد دان مشهور آلمانی* (وزیر پیشین دارایی هیتلر) را برای اصلاح وضعیت اقتصادی کشور به ایران دعوت کرد،
شاخت به مصدق یاد آور شد که فقط "خاک وطن" ناموس ایرانیان نیست *بلکه ارزش پول ملی نیز باید ناموس ایرانیان باشد.*
دکتر مصدق نیز با کمک شاخت تمام تلاش خود را بکار برد تا در بحران اقتصادی ناشی از فشار استعمار انگلیس، اقتصاد ایران را سامان دهد.
امروز که خبر صعود ترسناک دلار و سکه و سقوط بیش از پیش ریال ایران را می بینم به یاد سخن شاخت می افتم و می پرسم:
*این بی ناموسی بزرگ تا کجا ادامه خواهد داشت؟*
شاخت کاملا درست می گفت! ارزش پول ملی، ناموس ملی ایران است.
زیرا که سقوط ریال یعنی افزایش چند برابری فقر و از هم پاشیدگی بیشتر خانواده ها و در هم شکستن آبرو و حیثیت میلیون ها خانواده!
*آیا این بی ناموسی دست کمی از بی ناموسی از دست رفتن "خاک وطن" است؟*
عکس: یالمار شاخت در دیدار با دکتر مصدق نخست وزیر ایران.
https://www.tg-me.com/darvishane49
زمانی که دکتر مصدق، *دکتر یالمار شاخت اقتصاد دان مشهور آلمانی* (وزیر پیشین دارایی هیتلر) را برای اصلاح وضعیت اقتصادی کشور به ایران دعوت کرد،
شاخت به مصدق یاد آور شد که فقط "خاک وطن" ناموس ایرانیان نیست *بلکه ارزش پول ملی نیز باید ناموس ایرانیان باشد.*
دکتر مصدق نیز با کمک شاخت تمام تلاش خود را بکار برد تا در بحران اقتصادی ناشی از فشار استعمار انگلیس، اقتصاد ایران را سامان دهد.
امروز که خبر صعود ترسناک دلار و سکه و سقوط بیش از پیش ریال ایران را می بینم به یاد سخن شاخت می افتم و می پرسم:
*این بی ناموسی بزرگ تا کجا ادامه خواهد داشت؟*
شاخت کاملا درست می گفت! ارزش پول ملی، ناموس ملی ایران است.
زیرا که سقوط ریال یعنی افزایش چند برابری فقر و از هم پاشیدگی بیشتر خانواده ها و در هم شکستن آبرو و حیثیت میلیون ها خانواده!
*آیا این بی ناموسی دست کمی از بی ناموسی از دست رفتن "خاک وطن" است؟*
عکس: یالمار شاخت در دیدار با دکتر مصدق نخست وزیر ایران.
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍22😢6❤3👎1🤔1
♻️وقتی سخن از فساد سازمان یافته می کنیم!
کشف مزرعه رمز ارز در استادیوم ۱۶ هکتاری اهواز
🔹بر اساس اطلاعات موثق به دست آمده از منابع حاضر در محل، این مزرعه در تونلی واقع در زیر پیست دوچرخهسواری استادیوم ایجاد شده بود.
🔹تونل مذکور شامل اتاق خدمات روشنایی و اتاق برق مجموعه بوده که به دلیل موقعیت پنهان و دسترسی محدود، بیش از دو سال به محل فعالیت دستگاههای ماینر تبدیل شده بود.
واکنش اداره کل ورزش و جوانان خوزستان:
🔹کشف و گزارش فعالیت غیرقانونی دستگاههای استخراج رمز ارز در مجموعه ورزشی شهید قربانی اهواز، با همکاری ریاست هیأت دوچرخهسواری استان و توسط حراست اداره کل انجام شده است.
🔹تجهیزات مربوطه ضبط، محل تخلف پلمب و موضوع به دستگاههای ذیربط گزارش شده است. /آوش
پ.ن: این ملت تصمیم گرفته است خود به دست خویشتن نسبت به ویرانی خود همت کند.
عده ای می گویند چرا مردم شورش نمی کنند؟!
مگر می شود ملت علیه خود شورش کند ؟!!
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
کشف مزرعه رمز ارز در استادیوم ۱۶ هکتاری اهواز
🔹بر اساس اطلاعات موثق به دست آمده از منابع حاضر در محل، این مزرعه در تونلی واقع در زیر پیست دوچرخهسواری استادیوم ایجاد شده بود.
🔹تونل مذکور شامل اتاق خدمات روشنایی و اتاق برق مجموعه بوده که به دلیل موقعیت پنهان و دسترسی محدود، بیش از دو سال به محل فعالیت دستگاههای ماینر تبدیل شده بود.
واکنش اداره کل ورزش و جوانان خوزستان:
🔹کشف و گزارش فعالیت غیرقانونی دستگاههای استخراج رمز ارز در مجموعه ورزشی شهید قربانی اهواز، با همکاری ریاست هیأت دوچرخهسواری استان و توسط حراست اداره کل انجام شده است.
🔹تجهیزات مربوطه ضبط، محل تخلف پلمب و موضوع به دستگاههای ذیربط گزارش شده است. /آوش
پ.ن: این ملت تصمیم گرفته است خود به دست خویشتن نسبت به ویرانی خود همت کند.
عده ای می گویند چرا مردم شورش نمی کنند؟!
مگر می شود ملت علیه خود شورش کند ؟!!
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍15❤12🤬5
♻️خوابزدگی ژئوپلیتیکی
داستان تلخ ایران در رقابت کریدورها ( مدت زمان مطالعه ۳ دقیقه )
در جهانی که رقابت برای سلطه بر مسیرهای تجارت جهانی، انتقال انرژی، دیتا و همچنین مسافر هر روز پیچیدهتر و فشردهتر میشود، ایران با موقعیتی که روزگاری مرکز تمدنها و مسیرهای جهانی بود، امروز بیش از هر زمان دیگر از متن به حاشیه رانده شده است.
این حاشیهنشینی نه از فقر جغرافیا بلکه از سوءمدیریت، ناتوانی در دیپلماسی اقتصادی، و نادیدهگرفتن ضرباهنگ توسعه جهانی نشئت میگیرد. این یادداشت، یک روایت انتقادی است از یک فرصتسوزی ملی. تلاشی است برای هشداردادن به تصمیمگیران ایرانی که در عصر رقابت راهبردی، درجا زدن یعنی عقبماندن. روایتی است صریح، مستند و نگرانکننده درباره اینکه چگونه ایران درحالیکه میتوانست به چهارراه تجارت جهانی تبدیل شود، به حاشیه کریدورهای جهانی رانده شد. که به گفته اندیشکده استیمسون، موقعیت حساس ژئوپلیتیک ایران میتوانست این کشور را به هاب ترانزیتی منطقه تبدیل کند، اما حدود دو دهه انزوای سیاسی، تحریمهای گسترده و زیرساختهای ناقص مانع احیای این جایگاه شده است. کریدورها در قرن بیستویکم، دیگر صرفا مسیرهای حملونقل نیستند؛ آنها بازیگران خاموش قدرت، تجارت و امنیتاند. کشوری که در مسیر کریدورها قرار دارد، فقط کالا و انرژی منتقل نمیکند، بلکه سیاست و قدرت نیز جابهجا میکند.
ایران با قرارگرفتن در قلب فلات اوراسیا، در موقعیتی نشسته است که میتوانست آن را به «هاب» همه چیز بدل کند: از ترانزیت کالا گرفته تا گاز، برق، اینترنت و حتی مسافر. اما امروز با تأسف، بیشتر نقشههای ترانزیتی جهان، یا ایران را دور میزنند یا نقش آن را کمرنگتر از آنی ترسیم میکنند که جغرافیایش ایجاب میکرد. ایران با استقرار بنادر مهمی در امتداد خلیج فارس و دریای عمان، جایگاه ترانزیتی برجستهای دارد.
برای نمونه، مسیر بینالمللی شمال-جنوب (INSTC) که در سال 1375 با کریدور شمال به جنوب از مسیر سرخس تفکر آن آغاز شد، از سوی ایران، روسیه و هند تأسیس شد که هند و دریای هند را از طریق ایران به روسیه و اروپا از مسیر دریای خزر متصل میکند. تاکنون ایران حدودا ۱۸ میلیون تُن کالا ترانزیت کرده، آنهم با زیرساختهایی که ظرفیت ۸۰ میلیون تن دارند. جمهوری آذربایجان و ترکیه در همین سال، بیش از دو برابر این رقم را با همکاری به اروپا رساندند. قطر در پارس جنوبی، شریک میدان گازیاش یعنی ایران است، اما سالانه بیش از ۱۰ برابر گاز مایع صادر میکند. ایران نه خط لولهای به اروپا دارد، نه زیرساختی برای الانجی. خطوط ناتمام ریلی مانند رشت-آستارا و خواف-هرات به نمادهایی از توسعه ناتمام تبدیل شدهاند. بازیگران اصلی منطقه یکییکی بهجد برخاستهاند. ترکیه با اتصال به اروپا و قفقاز، تبدیل به مسیر میانی آسیا-اروپا شد.
جمهوری آذربایجان با ساخت خط باکو-تفلیس-قارص، بخشی از قطارهای چین به اروپا را از خود عبور میدهد. امارات با بندر جبلعلی، مسیر اصلی توزیع کالاست. عربستان با مشارکت در کریدور IMEC، میخواهد بازیگر کلیدی هند به اروپا شود. عراق بندر فاو را با سرمایه میلیاردی احیا کرده تا تجارت جنوب خلیج فارس را از ایران منحرف کند. حتی اسرائیل، در تریبون سازمان ملل، نقشهای به جهانیان نشان داد که در آن کریدور پیشنهادیاش فقط تضعیف ایران بود. در چنین شرایطی، دولتهای منطقه با مشارکت قدرتهای جهانی (از آمریکا تا چین) مسیرهایی میکشند که ایران را، نه در مرکز، بلکه در حاشیه قرار میدهد. IMEC، کریدور هند-خاورمیانه-اروپا، رسما اعلام شده است. این یعنی هند دیگر منتظر INSTC نخواهد ماند؛ آنها از دریای عرب، به عربستان و اسرائیل و ترکیه وصل میشوند. و این یعنی ایران، با همه هیمنه جغرافیاییاش، عملا کنار گذاشته شده.
دلیل این عقبماندگی چیست؟ یک فهرست بلندبالا میتوان نوشت که هم فرصتسوزند و هم رقیبساز:
نبود ثبات در سیاست خارجی، همراه با دیپلماسی اقتصادی ناتوان و منزوی
تأخیر در تکمیل پروژههای کلیدی (مانند رشت-آستارا، خواف-هرات) یا بیثباتی در تصمیمگیری تحریمهای اقتصادی و بانکی که سرمایهگذاری در زیرساخت را دشوار کردهاند؛ تحریمهای مزمن و بیپایان ناآگاهی از ضرباهنگ توسعه جهانی فساد و ناکارآمدی در اجرای پروژهها و ضعف در استانداردهای بینالمللی لجستیکی و فنی
و خطرناکتر از همه، توهم ژئوپلیتیکی.
یکی از باورهای غلط در ادبیات سیاستگذاری ایران، این است که موقعیت جغرافیایی ارزش ذاتی دارد و جهان ناگزیر است روزی به اهمیت آن پی ببرد. این توهم، نهتنها موجب غفلت از تحولات محیطی شده، بلکه ایران را در موضع انفعالی نگه داشته، درواقع موقعیت جغرافیایی تنها یک مزیت نسبی است که اگر با اراده راهبردی، سرمایهگذاری و دیپلماسی همراه نشود، به هیچگونه مزیت رقابتی تبدیل نخواهد شد.
@darvishane49
ادامه در نوشتار پسین 👇
داستان تلخ ایران در رقابت کریدورها ( مدت زمان مطالعه ۳ دقیقه )
در جهانی که رقابت برای سلطه بر مسیرهای تجارت جهانی، انتقال انرژی، دیتا و همچنین مسافر هر روز پیچیدهتر و فشردهتر میشود، ایران با موقعیتی که روزگاری مرکز تمدنها و مسیرهای جهانی بود، امروز بیش از هر زمان دیگر از متن به حاشیه رانده شده است.
این حاشیهنشینی نه از فقر جغرافیا بلکه از سوءمدیریت، ناتوانی در دیپلماسی اقتصادی، و نادیدهگرفتن ضرباهنگ توسعه جهانی نشئت میگیرد. این یادداشت، یک روایت انتقادی است از یک فرصتسوزی ملی. تلاشی است برای هشداردادن به تصمیمگیران ایرانی که در عصر رقابت راهبردی، درجا زدن یعنی عقبماندن. روایتی است صریح، مستند و نگرانکننده درباره اینکه چگونه ایران درحالیکه میتوانست به چهارراه تجارت جهانی تبدیل شود، به حاشیه کریدورهای جهانی رانده شد. که به گفته اندیشکده استیمسون، موقعیت حساس ژئوپلیتیک ایران میتوانست این کشور را به هاب ترانزیتی منطقه تبدیل کند، اما حدود دو دهه انزوای سیاسی، تحریمهای گسترده و زیرساختهای ناقص مانع احیای این جایگاه شده است. کریدورها در قرن بیستویکم، دیگر صرفا مسیرهای حملونقل نیستند؛ آنها بازیگران خاموش قدرت، تجارت و امنیتاند. کشوری که در مسیر کریدورها قرار دارد، فقط کالا و انرژی منتقل نمیکند، بلکه سیاست و قدرت نیز جابهجا میکند.
ایران با قرارگرفتن در قلب فلات اوراسیا، در موقعیتی نشسته است که میتوانست آن را به «هاب» همه چیز بدل کند: از ترانزیت کالا گرفته تا گاز، برق، اینترنت و حتی مسافر. اما امروز با تأسف، بیشتر نقشههای ترانزیتی جهان، یا ایران را دور میزنند یا نقش آن را کمرنگتر از آنی ترسیم میکنند که جغرافیایش ایجاب میکرد. ایران با استقرار بنادر مهمی در امتداد خلیج فارس و دریای عمان، جایگاه ترانزیتی برجستهای دارد.
برای نمونه، مسیر بینالمللی شمال-جنوب (INSTC) که در سال 1375 با کریدور شمال به جنوب از مسیر سرخس تفکر آن آغاز شد، از سوی ایران، روسیه و هند تأسیس شد که هند و دریای هند را از طریق ایران به روسیه و اروپا از مسیر دریای خزر متصل میکند. تاکنون ایران حدودا ۱۸ میلیون تُن کالا ترانزیت کرده، آنهم با زیرساختهایی که ظرفیت ۸۰ میلیون تن دارند. جمهوری آذربایجان و ترکیه در همین سال، بیش از دو برابر این رقم را با همکاری به اروپا رساندند. قطر در پارس جنوبی، شریک میدان گازیاش یعنی ایران است، اما سالانه بیش از ۱۰ برابر گاز مایع صادر میکند. ایران نه خط لولهای به اروپا دارد، نه زیرساختی برای الانجی. خطوط ناتمام ریلی مانند رشت-آستارا و خواف-هرات به نمادهایی از توسعه ناتمام تبدیل شدهاند. بازیگران اصلی منطقه یکییکی بهجد برخاستهاند. ترکیه با اتصال به اروپا و قفقاز، تبدیل به مسیر میانی آسیا-اروپا شد.
جمهوری آذربایجان با ساخت خط باکو-تفلیس-قارص، بخشی از قطارهای چین به اروپا را از خود عبور میدهد. امارات با بندر جبلعلی، مسیر اصلی توزیع کالاست. عربستان با مشارکت در کریدور IMEC، میخواهد بازیگر کلیدی هند به اروپا شود. عراق بندر فاو را با سرمایه میلیاردی احیا کرده تا تجارت جنوب خلیج فارس را از ایران منحرف کند. حتی اسرائیل، در تریبون سازمان ملل، نقشهای به جهانیان نشان داد که در آن کریدور پیشنهادیاش فقط تضعیف ایران بود. در چنین شرایطی، دولتهای منطقه با مشارکت قدرتهای جهانی (از آمریکا تا چین) مسیرهایی میکشند که ایران را، نه در مرکز، بلکه در حاشیه قرار میدهد. IMEC، کریدور هند-خاورمیانه-اروپا، رسما اعلام شده است. این یعنی هند دیگر منتظر INSTC نخواهد ماند؛ آنها از دریای عرب، به عربستان و اسرائیل و ترکیه وصل میشوند. و این یعنی ایران، با همه هیمنه جغرافیاییاش، عملا کنار گذاشته شده.
دلیل این عقبماندگی چیست؟ یک فهرست بلندبالا میتوان نوشت که هم فرصتسوزند و هم رقیبساز:
نبود ثبات در سیاست خارجی، همراه با دیپلماسی اقتصادی ناتوان و منزوی
تأخیر در تکمیل پروژههای کلیدی (مانند رشت-آستارا، خواف-هرات) یا بیثباتی در تصمیمگیری تحریمهای اقتصادی و بانکی که سرمایهگذاری در زیرساخت را دشوار کردهاند؛ تحریمهای مزمن و بیپایان ناآگاهی از ضرباهنگ توسعه جهانی فساد و ناکارآمدی در اجرای پروژهها و ضعف در استانداردهای بینالمللی لجستیکی و فنی
و خطرناکتر از همه، توهم ژئوپلیتیکی.
یکی از باورهای غلط در ادبیات سیاستگذاری ایران، این است که موقعیت جغرافیایی ارزش ذاتی دارد و جهان ناگزیر است روزی به اهمیت آن پی ببرد. این توهم، نهتنها موجب غفلت از تحولات محیطی شده، بلکه ایران را در موضع انفعالی نگه داشته، درواقع موقعیت جغرافیایی تنها یک مزیت نسبی است که اگر با اراده راهبردی، سرمایهگذاری و دیپلماسی همراه نشود، به هیچگونه مزیت رقابتی تبدیل نخواهد شد.
@darvishane49
ادامه در نوشتار پسین 👇
❤12👍10
♻️خواب زدگی ژئوپلتیکی داستان تلخ ایران در رقابت کریدورها (۲)
نقشه کریدورها در قرن ۲۱ بیش از آنکه بر مبنای جغرافیا باشد، براساس اراده سیاسی، قدرت تعامل، ظرفیت لجستیکی، و امنیت سرمایهگذاری بازطراحی میشود. کشورهایی مانند امارات، ترکیه، جمهوری آذربایجان و حتی عراق، بدون داشتن وسعت ایران یا منابع آن، با تکیه بر سیاستگذاری هدفمند و مشارکت بینالمللی، به بازیگرانی کلیدی در مسیرهای جدید جهانی بدل شدهاند. این توهم که «ما در بهترین نقطه جغرافیایی هستیم، پس دنیا مجبور است با ما کار کند»، بزرگترین خیانت فکری به ملت ایران است.
دنیا مسیرهای خودش را طراحی میکند، سرمایهگذارش را انتخاب میکند، و اگر کشوری ناامن، تحریمشده، غیرشفاف و بدون برنامه باشد، بهسادگی دور زده میشود. در سال ۲۰۲۴، ترکیه از طریق سوریه پروژههایی را مطرح کرده که گاز خاورمیانه را از جنوب به شمال منتقل کند. عربستان و امارات در طرحهای مشترک با اسرائیل، نقشههای نوین انرژی و ترانزیت ترسیم کردهاند. عراق با بندر فاو، تجارت دریایی ایران را تهدید میکند. پاکستان با چین از طریق CPEC به اقیانوس وصل شده. آسیای مرکزی با جمهوری آذربایجان و ترکیه تعامل زیرساختی ایجاد کرده است. کریدور زنگزور اگر عملیاتی شود، ترکیه و جمهوری آذربایجان را به یکدیگر متصل کرده و عملا ترانزیت شرق به غرب در قفقاز جنوبی را بدون نیاز به ایران کامل میکند. این مسیر بخشی از طرح بزرگتر اتصال آسیای مرکزی به اروپا از طریق شبکههای جادهای و ریلی است که به کریدور میانی (Middle Corridor) معروف است.
و ایران؟ هنوز منتظر تکمیل یک خط ۱۶۵ کیلومتری رشت-آستارا است؛ خطی که اگر بود، میتوانست روزانه هزاران تن کالا را بین اروپا، روسیه و هند عبور دهد. هنوز درگیر توافق با هند درباره چابهار است؛ بندری که میتوانست دروازه ورود جنوب آسیا به آسیای مرکزی باشد، هنوز برای برق صادراتی با همسایگان درگیر است. هنوز خطوط گاز به پاکستان و عراق ناتماماند. هنوز در دنیای ۲۰۲۵، تصور میکنیم «جغرافیا کافی است». اما آینده به آنهایی تعلق دارد که تصمیم میگیرند، اجرا میکنند، و در رقابت میدوند. ما سالهاست ایستادهایم. و ایستادن در دنیای در حال دویدن یعنی عقبماندن.
کریدورها مسیرهای بیجان هندسی نیستند؛ آنها حاصل پیوند سیاست، ثبات، سرمایه و تصویر جهانی یک کشورند. کشورهایی که میخواهند بخشی از مسیر اصلی مبادلات جهانی باشند، ابتدا باید بخشی از نقشه اعتماد جهانی شوند. اما ایران در سالهای گذشته، نهتنها از این نقشه حذف شده، بلکه با اصرار بر سیاستهای فرسایشی، حتی دوستان بالقوهاش را نیز از خود دور کرده است. کریدورهای جهانی مانند ریلهایی هستند که اگر ایران در طراحی و بهرهبرداری آنها شرکت نکند، مسیرها تثبیت خواهند شد و دیگر جابهجایی ممکن نیست. در همین منطقهای که روزگاری مرکز جاده ابریشم بود، اکنون ترکیه نقش «دروازه اوراسیا» را بازی میکند. امارات هاب انرژی و تجارت شده است. قطر صادرکننده بزرگ گاز جهان است. عراق در حال تبدیلشدن به مسیر جایگزین تجارت جنوب است. عربستان شریک استراتژیک هند و اروپا در پروژه IMEC شده. جمهوری آذربایجانیکی نقش خود را در کریدور قفقاز تثبیت کرده. اسرائیل نقشه خودش را روی میز گذاشته. و ما؟
هنوز در تریبونهای داخلی از «نقش بیبدیل ایران» سخن میگوییم. در میان مدیران و سیاستگذاران، هنوز این ایده فریبنده وجود دارد که «ما آنقدر مهم هستیم که دیگران مجبورند با ما کار کنند». اما نه، دنیا دیگر براساس اجبار جغرافیا تصمیم نمیگیرد. دنیا به سوی سرعت، امنیت و اعتماد میرود. کشوری که زیرساخت تکمیلشده، ثبات کلی، نهادهای شفاف و تعامل با جهان نداشته باشد، هر چقدر هم در مرکز نقشه باشد، از مسیرهای اصلی حذف خواهد شد. کدام دولت در دنیا حاضر است میلیاردها دلار بار یا انرژی را از کشوری عبور دهد که در معرض تحریمهای بانکی، سیاسی و... است؟ چگونه میتوان انتظار داشت هند، اروپا، چین یا حتی روسیه به طور کامل به ما اعتماد کنند، درحالیکه قوانین سرمایهگذاری ما، هر چند ماه یک بار تغییر میکند، قراردادها نقض میشود، و تحریمهای جهانی همچنان پابرجاست؟
داستان تلخ ایران در رقابت کریدورها، داستان غفلت است؛ داستانی که روزی در کتابهای درسی ثبت میشود. و نسل آینده میخواند که ما چگونه از نقطه اتصال تمدنها، به حاشیهنشین نقشه جهانی تبدیل شدیم. باید بدانیم که تصمیمنگرفتن، گاهی خطرناکتر از تصمیم غلط است. تا زمانی که فضای بینالمللی ایران با نبود قطعیت در روابط خارجی، تحریمهای فعال و نزاعهای دیپلماتیک همراه باشد، هیچ سرمایهگذاری بزرگی در کریدورها محقق نخواهد شد. کاهش تنش با کشورهای منطقه و بازسازی روابط با دنیا، با شناخت دقیق نظم جدید جهانی شرط ضروری مشارکت در پروژههای کلان منطقهای است.
یاسر هاشمی✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
نقشه کریدورها در قرن ۲۱ بیش از آنکه بر مبنای جغرافیا باشد، براساس اراده سیاسی، قدرت تعامل، ظرفیت لجستیکی، و امنیت سرمایهگذاری بازطراحی میشود. کشورهایی مانند امارات، ترکیه، جمهوری آذربایجان و حتی عراق، بدون داشتن وسعت ایران یا منابع آن، با تکیه بر سیاستگذاری هدفمند و مشارکت بینالمللی، به بازیگرانی کلیدی در مسیرهای جدید جهانی بدل شدهاند. این توهم که «ما در بهترین نقطه جغرافیایی هستیم، پس دنیا مجبور است با ما کار کند»، بزرگترین خیانت فکری به ملت ایران است.
دنیا مسیرهای خودش را طراحی میکند، سرمایهگذارش را انتخاب میکند، و اگر کشوری ناامن، تحریمشده، غیرشفاف و بدون برنامه باشد، بهسادگی دور زده میشود. در سال ۲۰۲۴، ترکیه از طریق سوریه پروژههایی را مطرح کرده که گاز خاورمیانه را از جنوب به شمال منتقل کند. عربستان و امارات در طرحهای مشترک با اسرائیل، نقشههای نوین انرژی و ترانزیت ترسیم کردهاند. عراق با بندر فاو، تجارت دریایی ایران را تهدید میکند. پاکستان با چین از طریق CPEC به اقیانوس وصل شده. آسیای مرکزی با جمهوری آذربایجان و ترکیه تعامل زیرساختی ایجاد کرده است. کریدور زنگزور اگر عملیاتی شود، ترکیه و جمهوری آذربایجان را به یکدیگر متصل کرده و عملا ترانزیت شرق به غرب در قفقاز جنوبی را بدون نیاز به ایران کامل میکند. این مسیر بخشی از طرح بزرگتر اتصال آسیای مرکزی به اروپا از طریق شبکههای جادهای و ریلی است که به کریدور میانی (Middle Corridor) معروف است.
و ایران؟ هنوز منتظر تکمیل یک خط ۱۶۵ کیلومتری رشت-آستارا است؛ خطی که اگر بود، میتوانست روزانه هزاران تن کالا را بین اروپا، روسیه و هند عبور دهد. هنوز درگیر توافق با هند درباره چابهار است؛ بندری که میتوانست دروازه ورود جنوب آسیا به آسیای مرکزی باشد، هنوز برای برق صادراتی با همسایگان درگیر است. هنوز خطوط گاز به پاکستان و عراق ناتماماند. هنوز در دنیای ۲۰۲۵، تصور میکنیم «جغرافیا کافی است». اما آینده به آنهایی تعلق دارد که تصمیم میگیرند، اجرا میکنند، و در رقابت میدوند. ما سالهاست ایستادهایم. و ایستادن در دنیای در حال دویدن یعنی عقبماندن.
کریدورها مسیرهای بیجان هندسی نیستند؛ آنها حاصل پیوند سیاست، ثبات، سرمایه و تصویر جهانی یک کشورند. کشورهایی که میخواهند بخشی از مسیر اصلی مبادلات جهانی باشند، ابتدا باید بخشی از نقشه اعتماد جهانی شوند. اما ایران در سالهای گذشته، نهتنها از این نقشه حذف شده، بلکه با اصرار بر سیاستهای فرسایشی، حتی دوستان بالقوهاش را نیز از خود دور کرده است. کریدورهای جهانی مانند ریلهایی هستند که اگر ایران در طراحی و بهرهبرداری آنها شرکت نکند، مسیرها تثبیت خواهند شد و دیگر جابهجایی ممکن نیست. در همین منطقهای که روزگاری مرکز جاده ابریشم بود، اکنون ترکیه نقش «دروازه اوراسیا» را بازی میکند. امارات هاب انرژی و تجارت شده است. قطر صادرکننده بزرگ گاز جهان است. عراق در حال تبدیلشدن به مسیر جایگزین تجارت جنوب است. عربستان شریک استراتژیک هند و اروپا در پروژه IMEC شده. جمهوری آذربایجانیکی نقش خود را در کریدور قفقاز تثبیت کرده. اسرائیل نقشه خودش را روی میز گذاشته. و ما؟
هنوز در تریبونهای داخلی از «نقش بیبدیل ایران» سخن میگوییم. در میان مدیران و سیاستگذاران، هنوز این ایده فریبنده وجود دارد که «ما آنقدر مهم هستیم که دیگران مجبورند با ما کار کنند». اما نه، دنیا دیگر براساس اجبار جغرافیا تصمیم نمیگیرد. دنیا به سوی سرعت، امنیت و اعتماد میرود. کشوری که زیرساخت تکمیلشده، ثبات کلی، نهادهای شفاف و تعامل با جهان نداشته باشد، هر چقدر هم در مرکز نقشه باشد، از مسیرهای اصلی حذف خواهد شد. کدام دولت در دنیا حاضر است میلیاردها دلار بار یا انرژی را از کشوری عبور دهد که در معرض تحریمهای بانکی، سیاسی و... است؟ چگونه میتوان انتظار داشت هند، اروپا، چین یا حتی روسیه به طور کامل به ما اعتماد کنند، درحالیکه قوانین سرمایهگذاری ما، هر چند ماه یک بار تغییر میکند، قراردادها نقض میشود، و تحریمهای جهانی همچنان پابرجاست؟
داستان تلخ ایران در رقابت کریدورها، داستان غفلت است؛ داستانی که روزی در کتابهای درسی ثبت میشود. و نسل آینده میخواند که ما چگونه از نقطه اتصال تمدنها، به حاشیهنشین نقشه جهانی تبدیل شدیم. باید بدانیم که تصمیمنگرفتن، گاهی خطرناکتر از تصمیم غلط است. تا زمانی که فضای بینالمللی ایران با نبود قطعیت در روابط خارجی، تحریمهای فعال و نزاعهای دیپلماتیک همراه باشد، هیچ سرمایهگذاری بزرگی در کریدورها محقق نخواهد شد. کاهش تنش با کشورهای منطقه و بازسازی روابط با دنیا، با شناخت دقیق نظم جدید جهانی شرط ضروری مشارکت در پروژههای کلان منطقهای است.
یاسر هاشمی✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍18❤7
♻️چرا مردم نمی شورن ؟!
پرسشی که یکی از دوستان ازم پرسید و شاید پرسش بسیاری دیگر باشد
چرا مردم باید بشورند؟!
مردمی که تپه وکوه و کرانه رودخانه را با رشوه و زدو بند به تصاحب در می آورند چرا باید بشورند؟!
کارمندی که می داند خود و سازمان ونهادش هیچ نقشی در توسعه ندارند و صرفا برای یارگیری حقوقی می گیرد چرا باید شورش کند؟!
معلمی که می داند پس از بازنشستگی می تواند مدرسه ای غیر انتفاعی را راه اندازی کند و قوم و.خویش خود را در آن جا دهد چرا باید شورش کند؟
افسر نیروی انتظامی که می داند پس از بازنشستگی می تواند آموزشگاه رانندگی راه اندازی کند و کارشناس بیمه باشد و...چرا باید شورش کند؟!
نیروی نظامی که بجای کار امنیتی ، دنبال کارهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و زدو بند است تا درآمد بیشتر نصیبب خود و نهاد متیوع کند چرا باید شورش کند ؟!
کارمند و کارگر وزارت نفت و شرکت گاز که چند برابر یک کارمند یا یک درجه دار و افسر ارتش حقوق می گیرند چرا باید شورش کند؟!
چرا باید یک کارمند بانک مربوط به یک نهاد غیر بازده شورش کند ؟!
چرا مردمی که قاچاق سوخت می کنند و ظرف یک روز به اندازه یک کارمند درآمد دارند شورش کنند ؟!
چرا باید مردمی که بنزین لیتری سه هزار تومانی را می سوزانند و دود می کنند و می گازند شورش کنند؟!
چرا پزشکی که هجده سال از بیت المال ارتزاق کرده و به نام و نانی رسیده و روزانه به اندازه ماهانه یک کارمند درآمد دارد باید شورش کند؟!
چرا مردمی که برای فرار از قبض برق و گاز کنتور خور را دستکاری می کنند باید شورش کنند؟!
چرا مردمی که دوبله و سوبله خیابان را بند می آورند باید شورش کنند ؟!
چرا مردمی که وانت تره بار خود را تا وسط خیابان پارک می کنند باید شورش کنند؟!
کجای یک کشور توسعه یافته نیروی نظامی اش دستی در اقتصاد و قاچاق و تجارت و سیاست دارد؟!
کدام کشور توسعه یافته را می شناسی که با وجود غیر بهینه بودن اداراتش همچنان به فعالیت خود ادامه می دهند؟!
مردمی که بجای کتاب، قلیان دستشان است و بجای دست کودک، قلاده سگ ؛
مردمی که تا نیمه شب بیدارند و تا لنگ ظهر خواب ؛
مردمی که کودکانشان از طفولیت گوشی بدست و زنانشان در پی مدلینگ و مردانشان در حرص و طمع غرق چه جای شورش ؟!
و صدها مورد دیگر از مجموعه منظمی از بی نظمی های پیچاندن ؛
خب با این وضعیت شورش کردن عقلایی است؟!
شورش را سال ۵۷ کردند که قانون حاکمیت داشت امروز بی قانونی تحت حاکمیت جمپولی اسماعیلی از سرمان هم زیاد است !
شورش چرا ؟! دور هم همینجوری خوش می گذرد
ما گوشه نشینان هم می نگریم و ... می گوییم:« خود دانید با این مملکتتان »
#ح_درویشی✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
پرسشی که یکی از دوستان ازم پرسید و شاید پرسش بسیاری دیگر باشد
چرا مردم باید بشورند؟!
مردمی که تپه وکوه و کرانه رودخانه را با رشوه و زدو بند به تصاحب در می آورند چرا باید بشورند؟!
کارمندی که می داند خود و سازمان ونهادش هیچ نقشی در توسعه ندارند و صرفا برای یارگیری حقوقی می گیرد چرا باید شورش کند؟!
معلمی که می داند پس از بازنشستگی می تواند مدرسه ای غیر انتفاعی را راه اندازی کند و قوم و.خویش خود را در آن جا دهد چرا باید شورش کند؟
افسر نیروی انتظامی که می داند پس از بازنشستگی می تواند آموزشگاه رانندگی راه اندازی کند و کارشناس بیمه باشد و...چرا باید شورش کند؟!
نیروی نظامی که بجای کار امنیتی ، دنبال کارهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و زدو بند است تا درآمد بیشتر نصیبب خود و نهاد متیوع کند چرا باید شورش کند ؟!
کارمند و کارگر وزارت نفت و شرکت گاز که چند برابر یک کارمند یا یک درجه دار و افسر ارتش حقوق می گیرند چرا باید شورش کند؟!
چرا باید یک کارمند بانک مربوط به یک نهاد غیر بازده شورش کند ؟!
چرا مردمی که قاچاق سوخت می کنند و ظرف یک روز به اندازه یک کارمند درآمد دارند شورش کنند ؟!
چرا باید مردمی که بنزین لیتری سه هزار تومانی را می سوزانند و دود می کنند و می گازند شورش کنند؟!
چرا پزشکی که هجده سال از بیت المال ارتزاق کرده و به نام و نانی رسیده و روزانه به اندازه ماهانه یک کارمند درآمد دارد باید شورش کند؟!
چرا مردمی که برای فرار از قبض برق و گاز کنتور خور را دستکاری می کنند باید شورش کنند؟!
چرا مردمی که دوبله و سوبله خیابان را بند می آورند باید شورش کنند ؟!
چرا مردمی که وانت تره بار خود را تا وسط خیابان پارک می کنند باید شورش کنند؟!
کجای یک کشور توسعه یافته نیروی نظامی اش دستی در اقتصاد و قاچاق و تجارت و سیاست دارد؟!
کدام کشور توسعه یافته را می شناسی که با وجود غیر بهینه بودن اداراتش همچنان به فعالیت خود ادامه می دهند؟!
مردمی که بجای کتاب، قلیان دستشان است و بجای دست کودک، قلاده سگ ؛
مردمی که تا نیمه شب بیدارند و تا لنگ ظهر خواب ؛
مردمی که کودکانشان از طفولیت گوشی بدست و زنانشان در پی مدلینگ و مردانشان در حرص و طمع غرق چه جای شورش ؟!
و صدها مورد دیگر از مجموعه منظمی از بی نظمی های پیچاندن ؛
خب با این وضعیت شورش کردن عقلایی است؟!
شورش را سال ۵۷ کردند که قانون حاکمیت داشت امروز بی قانونی تحت حاکمیت جمپولی اسماعیلی از سرمان هم زیاد است !
شورش چرا ؟! دور هم همینجوری خوش می گذرد
ما گوشه نشینان هم می نگریم و ... می گوییم:« خود دانید با این مملکتتان »
#ح_درویشی✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👏40❤16👍10👎8😢6👌5
♻️به مناسبت سومین سالروز عروج امیر هوشنگ ابتهاج ( ۱۹ مردادِ ۱۴۰۱)، متخلّص به ه. ا. سایه، شاعر و پژوهشگرِ ایرانی؛
ابتهاج در جوانی در شرکت دولتی سیمان استان تهران مشغول بهکار شده و حتی برای مدتی مدیرکل این اداره شد؛ اما این کار با روحیات او سنخیت زیادی نداشت. بههمین دلیل درسال ۵۰ وارد رادیو شد و مدتی سرپرست برنامه گلها در رادیو بود؛ اما پس از وقوع حادثه هفده شهریور 57 همراه با چهرههای دیگری مانند «محمدرضا شجریان» و «محمدرضا لطفی» از رادیو استعفا داد. از ابتهاج آثار زیادی منتشر شد که از جمله آنها میتوان به «نخستین نغمهها»، «سراب»، «شبگیر»، «زمین»، «چند برگ از یلدا»، «تا صبح شب یلدا»، «یادگار خون سرو»، «سیاهمشق» و «راهی و آهی» اشاره کرد.
روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، همزمان با ورود خمینی به ایران، روزنامهٔ کیهان در صفحهٔ نخست خود شعری از هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) درج کرد که در قالب شعر نو سروده شده بود.
پس از آغاز برخورد دستگاه امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی با سران حزب توده، امیر هوشنگ ابتهاج نیز در اردیبهشت ۱۳۶۲ دستگیر و زندانی شد.
هوشنگ ابتهاج سال ۱۳۹۱ در ۸۵ سالگی خاطرات خود را در گفتگو با میلاد عظیمی در کتاب پیر پرنیاناندیش عنوان کرد. در این کتاب هوشنگ ابتهاج عقاید و نظرات خود را دربارهٔ بسیاری از چهرههای نامدار موسیقی، شعر و سیاست در زمان خود بیان کرد. او در این کتاب *تأیید میکند که آزادیاش از زندان در سال ۱۳۶۳ پس از نامه محمدحسین شهریار به علی خامنهای، رئیسجمهور وقت، و بیان این نکته که «وقتی سایه را زندانی کردند، فرشتهها بر عرش الهی گریه میکنند» صورت گرفته است.
👈جمله ای از ایشان :
🔹منزل شخصی ابتهاج در سال ۱۳۸۷ با نام «خانه ارغوان» به ثبت میراث فرهنگی رسید. دلیل این نامگذاری وجود درخت ارغوان در حیاط این خانه است که سایه، شعر معروف «ارغوان» خود را برای آن درخت گفتهبود.
یکی از مشهورترین اشعار هوشنگ ابتهاج که گویای نوع نگاه او به زندگی و جهان است این شعر است:
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زندهاندیشان به زیبایی رسند
آنچنان زیباست این بیبازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت.
🔹همچنین نسبتبه انسانهای دیگر نیز نگاهی خوشبینانه داشت؛ چیزی که خودش از آن به «خوشبینی سرشتی نسبتبه آدمیزاد» تعبیر میکرد و در این زمینه می گفت:
🔹او همچنین برای شادی انسانها ارزشی ویژه قائل بود و حتی بخشی از علاقه خودش را به مولانا ناشی از این ویژگی او میدانست و میگفت:
»
چنانکه او در یک بیت شعر میگوید:
«گر بیاید غم بگویم آنکه غم میخورد، رفت / رو به بازار و ربابی از برای من بخر» و این یعنی مولانا حتی غم را هم به استخدام خودش درمیآورد.
🔹او شاعری است که هرگز نسبتبه مسائل اجتماعی بیتفاوت نبود و همواره نسبتبه مسائل جامعه و جهان پیرامونش حساسیت بالایی داشت. او برای بیداری و آگاهکردن انسانها ارزش فراوانی قائل بود و در این راستا بهنظر میرسید که به یک حرکت تدریجی و مداوم بهسمت آرمانها و ارزشهای اصیل انسانی و ناامید نشدن حتی در شرایط بسیار دشوار باور داشت.
اوج این نوع نگاه او را در این چند بیت شعر میتوانیم ببینیم که میگوید:
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن ، هنرِ گام زمان است
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شو و آن رود که پیوسته روان است.
سایه فردی بسیار خوشصحبت بود. حرفهای عمیق و متفاوتی در زمینههای گوناگون برای گفتن داشت، او در بخشی از کتابش چنین گفته است
*هزار فکر حکیمان چاره جست و نشد/ تویی که درد جهان را یگانه درمانی*
وی در مهرماه سال ۱۳۹۷ نشان عالی «هنر برای صلح» را نیز دریافت کرد.
گرد آورنده: شکوفه صالحی
https://www.tg-me.com/darvishane49
ابتهاج در جوانی در شرکت دولتی سیمان استان تهران مشغول بهکار شده و حتی برای مدتی مدیرکل این اداره شد؛ اما این کار با روحیات او سنخیت زیادی نداشت. بههمین دلیل درسال ۵۰ وارد رادیو شد و مدتی سرپرست برنامه گلها در رادیو بود؛ اما پس از وقوع حادثه هفده شهریور 57 همراه با چهرههای دیگری مانند «محمدرضا شجریان» و «محمدرضا لطفی» از رادیو استعفا داد. از ابتهاج آثار زیادی منتشر شد که از جمله آنها میتوان به «نخستین نغمهها»، «سراب»، «شبگیر»، «زمین»، «چند برگ از یلدا»، «تا صبح شب یلدا»، «یادگار خون سرو»، «سیاهمشق» و «راهی و آهی» اشاره کرد.
روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، همزمان با ورود خمینی به ایران، روزنامهٔ کیهان در صفحهٔ نخست خود شعری از هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) درج کرد که در قالب شعر نو سروده شده بود.
پس از آغاز برخورد دستگاه امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی با سران حزب توده، امیر هوشنگ ابتهاج نیز در اردیبهشت ۱۳۶۲ دستگیر و زندانی شد.
هوشنگ ابتهاج سال ۱۳۹۱ در ۸۵ سالگی خاطرات خود را در گفتگو با میلاد عظیمی در کتاب پیر پرنیاناندیش عنوان کرد. در این کتاب هوشنگ ابتهاج عقاید و نظرات خود را دربارهٔ بسیاری از چهرههای نامدار موسیقی، شعر و سیاست در زمان خود بیان کرد. او در این کتاب *تأیید میکند که آزادیاش از زندان در سال ۱۳۶۳ پس از نامه محمدحسین شهریار به علی خامنهای، رئیسجمهور وقت، و بیان این نکته که «وقتی سایه را زندانی کردند، فرشتهها بر عرش الهی گریه میکنند» صورت گرفته است.
👈جمله ای از ایشان :
«وقتی چشمت را باز می کنی می بینی بزرگترین ضربه ها را همانهایی زدند که زمانی با چشم بسته واز ته دل دوستشان داشته ای»
🔹منزل شخصی ابتهاج در سال ۱۳۸۷ با نام «خانه ارغوان» به ثبت میراث فرهنگی رسید. دلیل این نامگذاری وجود درخت ارغوان در حیاط این خانه است که سایه، شعر معروف «ارغوان» خود را برای آن درخت گفتهبود.
یکی از مشهورترین اشعار هوشنگ ابتهاج که گویای نوع نگاه او به زندگی و جهان است این شعر است:
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زندهاندیشان به زیبایی رسند
آنچنان زیباست این بیبازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت.
🔹همچنین نسبتبه انسانهای دیگر نیز نگاهی خوشبینانه داشت؛ چیزی که خودش از آن به «خوشبینی سرشتی نسبتبه آدمیزاد» تعبیر میکرد و در این زمینه می گفت:
« دنیا پر است از آدمهای خوب، اما ما به این واقعیت توجه نمیکنیم. اشکال ما این است که یک خوبی کاملا منطبق با سلیقه خودمان میخواهیم که پیدا نمیشود. آدمها قطعا مطابق سلیقه خودشان زندگی میکنند و چقدر خوب که اینطور هستند و همه شبیه همدیگر نیستند. اما بعضی از ما انگار توقع داریم که همه آدمها مثل ما باشند و مثل ما فکر کنند و حرف بزنند و حتی خلقوخو و عادتهای ما را داشته باشند. خودبینی ما نمیگذارد که خوبیهای آدمها را ببینیم. اگر این خودبینی را کنار بگذاریم، میبینیم که انواع خوبیها و زیباییها در جهان هست.»
🔹او همچنین برای شادی انسانها ارزشی ویژه قائل بود و حتی بخشی از علاقه خودش را به مولانا ناشی از این ویژگی او میدانست و میگفت:
«از نظر من، مولانا یک چیزی دارد که هیچ شاعری ندارد و آن شادی مولاناست که اصلا حیرتانگیز است
»
چنانکه او در یک بیت شعر میگوید:
«گر بیاید غم بگویم آنکه غم میخورد، رفت / رو به بازار و ربابی از برای من بخر» و این یعنی مولانا حتی غم را هم به استخدام خودش درمیآورد.
🔹او شاعری است که هرگز نسبتبه مسائل اجتماعی بیتفاوت نبود و همواره نسبتبه مسائل جامعه و جهان پیرامونش حساسیت بالایی داشت. او برای بیداری و آگاهکردن انسانها ارزش فراوانی قائل بود و در این راستا بهنظر میرسید که به یک حرکت تدریجی و مداوم بهسمت آرمانها و ارزشهای اصیل انسانی و ناامید نشدن حتی در شرایط بسیار دشوار باور داشت.
اوج این نوع نگاه او را در این چند بیت شعر میتوانیم ببینیم که میگوید:
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن ، هنرِ گام زمان است
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شو و آن رود که پیوسته روان است.
سایه فردی بسیار خوشصحبت بود. حرفهای عمیق و متفاوتی در زمینههای گوناگون برای گفتن داشت، او در بخشی از کتابش چنین گفته است
:»
« حرفهای خوب را خیلیها گفتهاند. شما یک سعدی دارید که برای هفتاد پشت هزار ملت کافیست؛ اما آیا با حرفهای سعدی دنیا درست شد؟ خیر، نشد؛ واقعا نشد!
*هزار فکر حکیمان چاره جست و نشد/ تویی که درد جهان را یگانه درمانی*
وی در مهرماه سال ۱۳۹۷ نشان عالی «هنر برای صلح» را نیز دریافت کرد.
گرد آورنده: شکوفه صالحی
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤29👎4
«بروید جای دیگری دعوا کنید»
♻️بیانیهی تند وزارت خارجه لبنان
علیه سخنان مشاور رهبر
وزارت خارجه لبنان سخنان ولایتی، مشاور بینالملل رهبر جمهوری اسلامی، را «دخالت آشکار و غیرقابلقبول در امور داخلی لبنان» توصیف کرد.
ولایتی گفته بود: «جمهوری اسلامی قطعا با خلع سلاح حزبالله مخالف است.» و اینکه: «آمریکا و اسرائیل گمان میکنند در لبنان هم میتوانند جولانی دیگری بر سر کار بیاورند؛ اما این خواب هرگز تعبیر نخواهد شد.»
(خبرگزاری تسنیم، ۱۹ مرداد ۱۴۰۴)
حالا وزارت خارجه لبنان میگوید: «این اولین دخالت از این نوع نیست. برخی از مقامات ارشد ایرانی بارها با اظهارات بیاساس در مورد تصمیمات داخلی لبنان که هیچ ارتباطی با جمهوری اسلامی ایران ندارد، پا را از گلیمشان فراتر گذاشتند.»
دولت لبنان توصیه کرده است: «به جای دخالت در اموری که به آنها مربوط نیست، به مسائل مردم خود بپردازند و به نیازهای آنها رسیدگی کنند.»
(بیبیسی، ۲۰ مرداد ۱۴۰۴)
این ماجرا مرا به ۴۳ سال پیش برد.
خرداد ۱۳۶۱، دو هفته بعد از آزادی خرمشهر، صهیونیستها به جنوب لبنان حمله کردند. ایرانیها که با پیروزی در خرمشهر روی ابرها راه میرفتند، بلافاصله تصمیمهایی برای جنگ با صهیونیستها تصویب کردند و آمادهی اعزام نیروی نظامی به سوریه و لبنان شدند؛ تصمیمی که در شورای عالی دفاع گرفته شد.
۱۶ خرداد، در سومین روز حملهی صهیونیستها، رئیسجمهور خامنهای که رئیس شورای عالی دفاع هم بود، از آمادگی ایران برای اعزام نیرو به جنگ با صهیونیستها خبر داد و حتی گفت: «بخشی از نیروهای پیاده و زرهی خود را برای این منظور آماده کردهایم.»
فردای این روز یک هیئت بلندپایهی سیاسی-نظامی از ایران راهی سوریه شدند تا راه کمک به مردم لبنان و فلسطین برای جنگ با صهیونیستها را هموار سازند.
خیلی زود در ایران حرف از روز نبرد با اسرائیل شد و نیروهای نظامی اعزام شدند.
هیئت سیاسی-نظامی ایران، ۲۰ خرداد از سوریه بازگشت.
اعضای هیئت به دیدار امام رفتند و در جلسهای شرکت کردند که اعضای شورای عالی دفاع نیز در آن حضور داشتند. در آن جلسه آیتالله خمینی مخالفتش با حضور نظامی برای جنگ با صهیونیستها را صریحا اعلام کرد. غلامعلی رشید میگوید استدلال مهم امام، نداشتن راه زمینی برای پشتیبانی از جنگ بود و اینکه برای ارتباط با جبههی جنگ باید از چند کشور عبور کنند.
او مثالی هم از یک بقالی در اصفهان زده بود که صبح زود یکی از اعضای محل با دزدی که قصد سرقت از مغازه را داشت درگیر شده بود. صاحب بقالی بعد از مدتی رسیده بود و دیده بود که این دو نفر جلوی مغازهاش درگیرند و دعوایشان تمام نمیشود. آنها را هُل داده بود و گفته بود بروید جای دیگر دعوا کنید و مزاحم کسب و کار من نشوید. امام گفته بود مواظب باشید این داستان در این ماجرا تکرار نشود.
(عبور از مرز؛ ص۱۰۹ تا ۱۱۰)
حالا بیانیهی وزارت خارجه لبنان گویی تکرار همین داستان است.
سال ۶۱ با مخالفت آقای خمینی ایران از دام جنگ مستقیم با صهیونیستها رها شد. از آن پس، با وجود درگیریهای لفظی سنگین، صهیونیستها نتوانسته بودند ایران را به عنوان یک تهدید خیلی خطرناک جهانی که باید از بین برود جا بیاندازند. در این سخنرانی به این موضوع خواهم پرداخت که موضعگیریهای آقای احمدینژاد دربارهی هولوکاست و از بین رفتن اسرائیل چه شرایط جدیدی ایجاد کرد.
احمدینژاد هنگام خداحافظی از پست ریاستجمهوری میگفت هولوکاست تابویی بود که هیچکس در غرب اجازه نداشت آن را بشکند و او با مطرح کردن این موضوع در سطح جهانی ستون فقرات نظام سرمایهداری را متلاشی کرد.
(ایرنا، ۱۶ تیر ۱۳۹۲)
اما این ماجرا چه تبعاتی برای ایران داشت؟
حالا این روزها پزشکیان حیران در معرکهای است که در میان روسای جمهور کمترین نقش را در شکلگیری آن داشته است. هربار که سخن میگوید میتوان نشانههایی از این حیرانی را دید.
به این جملههای تازه او توجه کنید: «من نمیدونم این روشها میگیم، آیا راه درستیه یا غلطه؛ من تصور نمیکنم با دعواکردن بتونیم به جایی برسیم.» و «کی گفته تو بترس از اینکه حرف بزنی، حرف نمیزنم، میخواهی چه کار کنی؟ گفتگو نمیکنم، میخواهی چه کار کنی؟ میخواهی بجنگی؟ خوب اومد زد. الان دوباره میریم درست کنیم، دوباره میآد میزنه. یکی بگه میخوایم چه کار کنیم؟»
(انتخاب، ۲۰ مرداد ۱۴۰۴)
جعفرشیرعلی نیا
https://www.tg-me.com/darvishane49
♻️بیانیهی تند وزارت خارجه لبنان
علیه سخنان مشاور رهبر
وزارت خارجه لبنان سخنان ولایتی، مشاور بینالملل رهبر جمهوری اسلامی، را «دخالت آشکار و غیرقابلقبول در امور داخلی لبنان» توصیف کرد.
ولایتی گفته بود: «جمهوری اسلامی قطعا با خلع سلاح حزبالله مخالف است.» و اینکه: «آمریکا و اسرائیل گمان میکنند در لبنان هم میتوانند جولانی دیگری بر سر کار بیاورند؛ اما این خواب هرگز تعبیر نخواهد شد.»
(خبرگزاری تسنیم، ۱۹ مرداد ۱۴۰۴)
حالا وزارت خارجه لبنان میگوید: «این اولین دخالت از این نوع نیست. برخی از مقامات ارشد ایرانی بارها با اظهارات بیاساس در مورد تصمیمات داخلی لبنان که هیچ ارتباطی با جمهوری اسلامی ایران ندارد، پا را از گلیمشان فراتر گذاشتند.»
دولت لبنان توصیه کرده است: «به جای دخالت در اموری که به آنها مربوط نیست، به مسائل مردم خود بپردازند و به نیازهای آنها رسیدگی کنند.»
(بیبیسی، ۲۰ مرداد ۱۴۰۴)
این ماجرا مرا به ۴۳ سال پیش برد.
خرداد ۱۳۶۱، دو هفته بعد از آزادی خرمشهر، صهیونیستها به جنوب لبنان حمله کردند. ایرانیها که با پیروزی در خرمشهر روی ابرها راه میرفتند، بلافاصله تصمیمهایی برای جنگ با صهیونیستها تصویب کردند و آمادهی اعزام نیروی نظامی به سوریه و لبنان شدند؛ تصمیمی که در شورای عالی دفاع گرفته شد.
۱۶ خرداد، در سومین روز حملهی صهیونیستها، رئیسجمهور خامنهای که رئیس شورای عالی دفاع هم بود، از آمادگی ایران برای اعزام نیرو به جنگ با صهیونیستها خبر داد و حتی گفت: «بخشی از نیروهای پیاده و زرهی خود را برای این منظور آماده کردهایم.»
فردای این روز یک هیئت بلندپایهی سیاسی-نظامی از ایران راهی سوریه شدند تا راه کمک به مردم لبنان و فلسطین برای جنگ با صهیونیستها را هموار سازند.
خیلی زود در ایران حرف از روز نبرد با اسرائیل شد و نیروهای نظامی اعزام شدند.
هیئت سیاسی-نظامی ایران، ۲۰ خرداد از سوریه بازگشت.
اعضای هیئت به دیدار امام رفتند و در جلسهای شرکت کردند که اعضای شورای عالی دفاع نیز در آن حضور داشتند. در آن جلسه آیتالله خمینی مخالفتش با حضور نظامی برای جنگ با صهیونیستها را صریحا اعلام کرد. غلامعلی رشید میگوید استدلال مهم امام، نداشتن راه زمینی برای پشتیبانی از جنگ بود و اینکه برای ارتباط با جبههی جنگ باید از چند کشور عبور کنند.
او مثالی هم از یک بقالی در اصفهان زده بود که صبح زود یکی از اعضای محل با دزدی که قصد سرقت از مغازه را داشت درگیر شده بود. صاحب بقالی بعد از مدتی رسیده بود و دیده بود که این دو نفر جلوی مغازهاش درگیرند و دعوایشان تمام نمیشود. آنها را هُل داده بود و گفته بود بروید جای دیگر دعوا کنید و مزاحم کسب و کار من نشوید. امام گفته بود مواظب باشید این داستان در این ماجرا تکرار نشود.
(عبور از مرز؛ ص۱۰۹ تا ۱۱۰)
حالا بیانیهی وزارت خارجه لبنان گویی تکرار همین داستان است.
سال ۶۱ با مخالفت آقای خمینی ایران از دام جنگ مستقیم با صهیونیستها رها شد. از آن پس، با وجود درگیریهای لفظی سنگین، صهیونیستها نتوانسته بودند ایران را به عنوان یک تهدید خیلی خطرناک جهانی که باید از بین برود جا بیاندازند. در این سخنرانی به این موضوع خواهم پرداخت که موضعگیریهای آقای احمدینژاد دربارهی هولوکاست و از بین رفتن اسرائیل چه شرایط جدیدی ایجاد کرد.
احمدینژاد هنگام خداحافظی از پست ریاستجمهوری میگفت هولوکاست تابویی بود که هیچکس در غرب اجازه نداشت آن را بشکند و او با مطرح کردن این موضوع در سطح جهانی ستون فقرات نظام سرمایهداری را متلاشی کرد.
(ایرنا، ۱۶ تیر ۱۳۹۲)
اما این ماجرا چه تبعاتی برای ایران داشت؟
حالا این روزها پزشکیان حیران در معرکهای است که در میان روسای جمهور کمترین نقش را در شکلگیری آن داشته است. هربار که سخن میگوید میتوان نشانههایی از این حیرانی را دید.
به این جملههای تازه او توجه کنید: «من نمیدونم این روشها میگیم، آیا راه درستیه یا غلطه؛ من تصور نمیکنم با دعواکردن بتونیم به جایی برسیم.» و «کی گفته تو بترس از اینکه حرف بزنی، حرف نمیزنم، میخواهی چه کار کنی؟ گفتگو نمیکنم، میخواهی چه کار کنی؟ میخواهی بجنگی؟ خوب اومد زد. الان دوباره میریم درست کنیم، دوباره میآد میزنه. یکی بگه میخوایم چه کار کنیم؟»
(انتخاب، ۲۰ مرداد ۱۴۰۴)
جعفرشیرعلی نیا
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤34👍5😢1
♻️حاکمیت با دست پس می زند با پا پیش می کشد !
براستی که این نظام غیر قابل اصلاح است.این نظام آنچنان منجمد گشته است که حتی توان کوچکترین تغییر که نه ، انفعال را هم ندارد.
ساختار اقتصادی کشور کاملا دولتی و شبه دولتی است.
حدود ۱۵ درصد اقتصاد خصوصی در کشور فعال است که آن نیز به نوعی مشمول برخورداری از حمایت دولتی یا حاکمیتی است.
تاکید راس قدرت در حمایت از بخش خصوصی به زبان جاری اما در عمل شامل تناقض همیشگی می شود.
بنیاد مستضعفان ، آستانه قدس رضوی ، ستاد اجرایی فرمان امام و قرارگاه خاتم الانبیا با شرکت های تحت مجموعه خود ۶۰٪از اقتصاد کشور را در دست دارند.
این نهادهای مالی اقتصادی، تحت نظر نهاد رهبری از همه گونه رانت و ارز ترجیحی برخوردارند و تحت عنوان حمایت از مستمندان و فقرزدایی حدود ۴۵ تا ۴۰ سال است که مشغول فعالیت های گسترده اقتصادی با شبکه های گسترده مالی هستند. بدون آنکه به جایی پاسخگو باشند .
در واقع این بخش از نهادهای مالی و حمایتی نهاد حاکمیت نبض اقتصاد کشور را در دست دارند.
و دولت مستقر ناچار است در فضای بسته داخلی بدون حضور سرمایه گذاران خارجی ( به علت تحریم) با آنان قراردادهای تجاری ،صنعتی، نفتی و زیر ساخت های عمرانی انعقاد نماید.
پر واضح است در فضای انسدادی و عدم رقابت هزینه کردها با نتیجه همخوانی نداشته بلکه مقدمات فساد را فراهم می سازد.
اینکه می گویم می شود هم با نگاه به بیرون هم با نگاه به درون مشکلات کشور را مدیریت کرد بدین جهت است که نسخه درمان برای همگان روشن است.
چنانچه بناست اقتصاد بر پایه مقاومت رونق بگیرد ابتدا بایست حاکمیت دست و پایش را از اقتصاد بیرون بکشد...حاکمیت دست و پایش را از فرهنگ و هنر بیرون بکشد ...حاکمیت دست و پایش را از اجتماع جمع کند ...
نمی شود هم دولت کوچک و چالاک را انتظار داشته باشی و هم دستانت چون اختاپوس تا جیب و روسری و نقاشی مردم دراز شده باشد.
نمی شود با دست پس بزنی با پا پیش بکشی !
پر مسلم است شهوت قدرت زیر دندانهای هسته قدرت مزه کرده و نمی خواهد به هیچ قیمتی آنرا از دست بدهد.
چرا ؟!
چون حاکمیت زور در نظرگاه خود بدون قدرت هیچ بحساب می آید.
هسته قدرت دوست ندارد دیده نشود او تشنه دیده شدن است.
برای همگان آشکار است همگی درد را می دانند اما از اینکه اقدامی ساده برای درمان برداشته نمی شود... خود مبین تناقض و عدم راستی در گفتار و رفتار است.
راستی از مولد سازی چه خبر ؟!
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
براستی که این نظام غیر قابل اصلاح است.این نظام آنچنان منجمد گشته است که حتی توان کوچکترین تغییر که نه ، انفعال را هم ندارد.
ساختار اقتصادی کشور کاملا دولتی و شبه دولتی است.
حدود ۱۵ درصد اقتصاد خصوصی در کشور فعال است که آن نیز به نوعی مشمول برخورداری از حمایت دولتی یا حاکمیتی است.
تاکید راس قدرت در حمایت از بخش خصوصی به زبان جاری اما در عمل شامل تناقض همیشگی می شود.
بنیاد مستضعفان ، آستانه قدس رضوی ، ستاد اجرایی فرمان امام و قرارگاه خاتم الانبیا با شرکت های تحت مجموعه خود ۶۰٪از اقتصاد کشور را در دست دارند.
این نهادهای مالی اقتصادی، تحت نظر نهاد رهبری از همه گونه رانت و ارز ترجیحی برخوردارند و تحت عنوان حمایت از مستمندان و فقرزدایی حدود ۴۵ تا ۴۰ سال است که مشغول فعالیت های گسترده اقتصادی با شبکه های گسترده مالی هستند. بدون آنکه به جایی پاسخگو باشند .
در واقع این بخش از نهادهای مالی و حمایتی نهاد حاکمیت نبض اقتصاد کشور را در دست دارند.
و دولت مستقر ناچار است در فضای بسته داخلی بدون حضور سرمایه گذاران خارجی ( به علت تحریم) با آنان قراردادهای تجاری ،صنعتی، نفتی و زیر ساخت های عمرانی انعقاد نماید.
پر واضح است در فضای انسدادی و عدم رقابت هزینه کردها با نتیجه همخوانی نداشته بلکه مقدمات فساد را فراهم می سازد.
اینکه می گویم می شود هم با نگاه به بیرون هم با نگاه به درون مشکلات کشور را مدیریت کرد بدین جهت است که نسخه درمان برای همگان روشن است.
چنانچه بناست اقتصاد بر پایه مقاومت رونق بگیرد ابتدا بایست حاکمیت دست و پایش را از اقتصاد بیرون بکشد...حاکمیت دست و پایش را از فرهنگ و هنر بیرون بکشد ...حاکمیت دست و پایش را از اجتماع جمع کند ...
نمی شود هم دولت کوچک و چالاک را انتظار داشته باشی و هم دستانت چون اختاپوس تا جیب و روسری و نقاشی مردم دراز شده باشد.
نمی شود با دست پس بزنی با پا پیش بکشی !
پر مسلم است شهوت قدرت زیر دندانهای هسته قدرت مزه کرده و نمی خواهد به هیچ قیمتی آنرا از دست بدهد.
چرا ؟!
چون حاکمیت زور در نظرگاه خود بدون قدرت هیچ بحساب می آید.
هسته قدرت دوست ندارد دیده نشود او تشنه دیده شدن است.
برای همگان آشکار است همگی درد را می دانند اما از اینکه اقدامی ساده برای درمان برداشته نمی شود... خود مبین تناقض و عدم راستی در گفتار و رفتار است.
راستی از مولد سازی چه خبر ؟!
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤27👍13
امروز نیز در دامن طبیعت همراه با کودکان،کودکانگی کردیم از قضا با خری همراه شدیم.
به طریق عادت دیرین و حسن سلوک معمول، دقایقی را به مهربانی و اطعام دلش را بدست آوردیم.
دستی بر سروگوشش کشیدم و گفتم:« خانم خره ، از اینکه تو و اجدادت هزاره ها به ما آدمیان خدمت کردید ازت سپاسگزارم و بابت ستم ها که در حق تو روا داشتیم از توپوزش می خواهم.
از اینکه گاهی نام شریف تو را بر آدمهای نفهم نهادیم عذرخواهیم.
در کمالات تو بسیار می توان گفت و در فهم و هوش تو بسیار می توان نوشت.
امروز از دیدنت شاد شدم کودکان هم با دیدنت به وجد آمدند وهر یک با نوازش تو حس قشنگ آدمیت را به نمایش گذاردند.
من نمی دانم وقتی تو هستی آدمی چرا باید خود را اشرف مخلوقات بداند خنده دار نیست ؟!
هر چه به تو می نگرم همه منفعت است و سود و هر چه به خود می نگرم همه زیان است و فریب و جاه طلبی و زیاده خواهی و تصرف و غش و همنوع کشی و دزدی و مصرف و خودخواهی ؛
خر جان، ما آدمیان ادعایمان گوش فلک را کر و آثار تخریبمان صدای خودمان را نیز درآورده ، آیا در ادبستان شما جایی برای حضور ما هست ؟!
#ح_درویشی ✍
#کودکانگی
#رفتارـخردمندانه
https://www.tg-me.com/darvishane49
به طریق عادت دیرین و حسن سلوک معمول، دقایقی را به مهربانی و اطعام دلش را بدست آوردیم.
دستی بر سروگوشش کشیدم و گفتم:« خانم خره ، از اینکه تو و اجدادت هزاره ها به ما آدمیان خدمت کردید ازت سپاسگزارم و بابت ستم ها که در حق تو روا داشتیم از توپوزش می خواهم.
از اینکه گاهی نام شریف تو را بر آدمهای نفهم نهادیم عذرخواهیم.
در کمالات تو بسیار می توان گفت و در فهم و هوش تو بسیار می توان نوشت.
امروز از دیدنت شاد شدم کودکان هم با دیدنت به وجد آمدند وهر یک با نوازش تو حس قشنگ آدمیت را به نمایش گذاردند.
من نمی دانم وقتی تو هستی آدمی چرا باید خود را اشرف مخلوقات بداند خنده دار نیست ؟!
هر چه به تو می نگرم همه منفعت است و سود و هر چه به خود می نگرم همه زیان است و فریب و جاه طلبی و زیاده خواهی و تصرف و غش و همنوع کشی و دزدی و مصرف و خودخواهی ؛
خر جان، ما آدمیان ادعایمان گوش فلک را کر و آثار تخریبمان صدای خودمان را نیز درآورده ، آیا در ادبستان شما جایی برای حضور ما هست ؟!
#ح_درویشی ✍
#کودکانگی
#رفتارـخردمندانه
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍31❤10👏5🤣4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥وقتی آب نداشته باشی آپارتمان چند ده میلیاردی تو دیگر ارزشی ندارد!
طبیعت توازن خود را برقرار می سازد. توازنش را بهم بزنیم قرارمان را بهم می زند.
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
طبیعت توازن خود را برقرار می سازد. توازنش را بهم بزنیم قرارمان را بهم می زند.
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
❤19👍12🤓1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥حال خوب( کودکانگی در دامن طبیعت)
♻️فرزندان بهتر از والدین نمی شوند.
در ارتش به هنگام ارزیابی فرماندهان اصطلاحی هست با این عنوان که « هیچ یگانی بهتر از فرمانده اش نیست»
اگر این اصطلاح جامعه شناسانه را هم به جامعه تسری دهیم باید بگوییم « هیچ جامعه ای بهتر از حاکمیت نیست.»
و در خانواده نیز «هیچ فرزندی بهتر از پدر و مادر خود نیست.»
فرزندان انعکاس شخصیت تمام نمای پدر و مادر هستند.
والدینی که کتاب نمی خوانند و یا تا ساعت ۲ نیمه شب بیدار هستند نمی توانند از فرزندشان فردی کتاب خوان و اینکه ساعت ۹ شب بخوابد را انتظار داشته باشند.
اگر می خواهیم فرزندی نه موفق بلکه #خوشبخت داشته باشیم بایست در سالم خواری سالم خوابی و سالم زیستی ، همزیستی با طبیعت و صدق رفتار همت کنیم.
آنچه موجب خوشایندی است و لذت مفیدبودن را به فرزندان انتقال می دهد مهارت آموزی است مهارت ارتباط،مهارت دوست داشتن، مهارت انتقاد پذیری، مهارت مصرف. مهارت کار با ابزار و...
بچه ها آنچه را که می بینند و لمس می کنند را می پذیرند نه آنچه را که بدان امر می شوند.
آب خاک آفتاب با کودکان برای مدنیت؛
#ح_درویشی ✍
#رفتارـخردمندانه
https://www.tg-me.com/darvishane49
♻️فرزندان بهتر از والدین نمی شوند.
در ارتش به هنگام ارزیابی فرماندهان اصطلاحی هست با این عنوان که « هیچ یگانی بهتر از فرمانده اش نیست»
اگر این اصطلاح جامعه شناسانه را هم به جامعه تسری دهیم باید بگوییم « هیچ جامعه ای بهتر از حاکمیت نیست.»
و در خانواده نیز «هیچ فرزندی بهتر از پدر و مادر خود نیست.»
فرزندان انعکاس شخصیت تمام نمای پدر و مادر هستند.
والدینی که کتاب نمی خوانند و یا تا ساعت ۲ نیمه شب بیدار هستند نمی توانند از فرزندشان فردی کتاب خوان و اینکه ساعت ۹ شب بخوابد را انتظار داشته باشند.
اگر می خواهیم فرزندی نه موفق بلکه #خوشبخت داشته باشیم بایست در سالم خواری سالم خوابی و سالم زیستی ، همزیستی با طبیعت و صدق رفتار همت کنیم.
آنچه موجب خوشایندی است و لذت مفیدبودن را به فرزندان انتقال می دهد مهارت آموزی است مهارت ارتباط،مهارت دوست داشتن، مهارت انتقاد پذیری، مهارت مصرف. مهارت کار با ابزار و...
بچه ها آنچه را که می بینند و لمس می کنند را می پذیرند نه آنچه را که بدان امر می شوند.
آب خاک آفتاب با کودکان برای مدنیت؛
#ح_درویشی ✍
#رفتارـخردمندانه
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍22❤7👌4
♻️قدرتها با ضعیف ها بازی می کنند.
غرب به سرکردگی آمریکا از ایران طی چند دهه گذشته یک دشمن فرضی ساخته بود.
(پیش بینی دشمن فرضی در مانورها و رزمایش ها الزامی است.)
در راهبردها ساختن دشمن فرضی اساسا برای تقویت بنیه دفاعی و اقتصادی و سیاسی طبیعی است.
اشکال کار آنجاست که دشمن فرضی باورش شده باشد که دشمن است.
نظام جمهوری اسلامی طی ۴۶ سال گذشته باورش شد که دشمن امپریالیسم است اما در واقع فقط یک دشمن فرضی برای تقویت راهبردهای سیاسی و اقتصادی امپریالیسم بود.
هر قدرتی که بخواهد در کورس رقابت برتری قرار بگیرد برای آزمودن و پخته شدن دشمن فرضی را طراحی می کند.
بدا به حال دشمن فرضی که خود را واقعی فرض کرده باشد.
در نتیجه این فرض از واقعیت،توهم تقابل با امپریالیسم موجب تضعیف خود و موجب تقویت اسراییل به نمایندگی از غرب شد.
نظام جمهوری اسلامی بجای اجرای فن بدل ، در جهت تقویت بنیه های سیاسی ، اقتصادی و نظامی ، در توهم مبارزه با استکبار آب زیر پوست خود انداخت.
بنابراین طی ۴۵ سال صرفا هزینه بالای هزینه تنها به گمان صدور انقلاب حهانی ؛
و اینک پایان نقش دشمن فرضی با کلی خسارت؛
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
غرب به سرکردگی آمریکا از ایران طی چند دهه گذشته یک دشمن فرضی ساخته بود.
(پیش بینی دشمن فرضی در مانورها و رزمایش ها الزامی است.)
در راهبردها ساختن دشمن فرضی اساسا برای تقویت بنیه دفاعی و اقتصادی و سیاسی طبیعی است.
اشکال کار آنجاست که دشمن فرضی باورش شده باشد که دشمن است.
نظام جمهوری اسلامی طی ۴۶ سال گذشته باورش شد که دشمن امپریالیسم است اما در واقع فقط یک دشمن فرضی برای تقویت راهبردهای سیاسی و اقتصادی امپریالیسم بود.
هر قدرتی که بخواهد در کورس رقابت برتری قرار بگیرد برای آزمودن و پخته شدن دشمن فرضی را طراحی می کند.
بدا به حال دشمن فرضی که خود را واقعی فرض کرده باشد.
در نتیجه این فرض از واقعیت،توهم تقابل با امپریالیسم موجب تضعیف خود و موجب تقویت اسراییل به نمایندگی از غرب شد.
نظام جمهوری اسلامی بجای اجرای فن بدل ، در جهت تقویت بنیه های سیاسی ، اقتصادی و نظامی ، در توهم مبارزه با استکبار آب زیر پوست خود انداخت.
بنابراین طی ۴۵ سال صرفا هزینه بالای هزینه تنها به گمان صدور انقلاب حهانی ؛
و اینک پایان نقش دشمن فرضی با کلی خسارت؛
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍25❤8🤬2
♻️بنیصدرسازی؟
واقعاً باید برای خودمان و کشور تأسف بخوریم. چون مجبوریم در شرایطی که میهن عزیز با بزرگترین بحرانها مواجه است، درباره مجموعههایی تندرو بنویسیم که جز انحصار قدرت به هیچ چیز دیگری رضایت نمیدهند. حتی اگر کشور به بدترین وضعیت دچار شود، باز هم دست از قدرتطلبیهای خطرناک خود بر نمیدارند.
گویی مملکت فاقد قوه عاقله و تصمیمگیر شده است که جلوی آنان را بگیرد. ظاهراً آقای پزشکیان چارهای ندارد جز اینکه بیش از این رعایت تندروهای قدرتطلب را نکند و باید متوجه شده باشد که وفاق درونساختاری با این جماعت که انحصارطلب و ضد علم هستند، خیالی بیش نیست. چراکه؛ «ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسپندان.»
در روزهای اخیر، سخنان صریح و شفاف و همهفهم آقای پزشکیان درباره رویکرد ماجراجویانه تندروها در حوزه سیاست خارجی و مذاکرات، آنان را بسیار عصبانی کرد و به همین دلیل، شمشیر چوبین خود را از رو بستهاند و پُز اول انقلابی گرفته و بهصورت هماهنگ خاطره بنیصدر و استیضاح او را یادآوری میکنند.
ابتدا یک مطلبی در سایت تندروها نوشته و منافقانه با عنوان بازخوانی نطق تاریخی مقام رهبری در اثبات عدم کفایت بنیصدر. پیام حمله را صادر کردند. سپس لشگر سلم و تور تندروها با دریافت «حقالتوئیت» از جیب ملت و فقرا و بهصورت هماهنگ خواهان استیضاح رئیسجمهور شدند.
آنان در حالی در این گرداب غرق میشوند که اشتباه بزرگی را تکرار میکنند. برخلاف قدرتطلبانی که خواب گندم ری را میدیدند، آقای پزشکیان تاکنون چند بار گفته است که قصدش از حضور در انتخابات کمک به مشارکت مردم بود و دنبال رای جمع کردن از طریق عوامفریبی و دادن وعدههای آخرالزمانی نبود و بهشدت از دادن چنین وعدههایی پرهیز میکرد. وعدههای دروغینی چون تکرقمی کردن تورم و ایجاد یک میلیون شغل و ساخت چهار میلیون مسکن و غیره.
قصد او کمک به نظام بود و اتفاقاً بسیاری هم این را نقطه ضعف او دانستند و در دور اول در انتخابات مشارکت نکردند؛ ولی هنگامی که نتایج دور اول را دیدند راغب شدند که گام نهایی را برای جلوگیری از سقوط قطعی کشور به دره ضلالت و نابودی تندروها بردارند.
جالب اینکه از اولین روزی هم که آمدند، نهتنها مهمترین شعارش را در تقابل با دولت گذشته و بقایای آن قرار نداد، بلکه بر عکس وفاق با آنان را سرلوحه خود قرار داد؛ بهطوری که موجبات ناراحتی و انتقاد بسیاری از دوستان و حامیانش را فراهم کرد.
این رفتار او در انتخابات و حتی پس از آمدن در پاستور نقطه مقابل رفتار بنیصدر بود. از سوی دیگر، نهاد استیضاحکننده بنیصدر برآمده از دل مردم بود. میانگین آرای ۱۰نفر اول نمایندگان تهران در مجلس اول بالای یک میلیون و چهارصد هزار رای بود.
درحالیکه افراد مشابه در مجلس کنونی ثلث این رای را هم ندارند. ضمن اینکه جمعیت واجد حق رای تهران در این فاصله حدود سهبرابر شده است. به عبارت دیگر، مشروعیت یا حمایت و پشتوانه مردمی این نمایندگان حدود ده برابر کمتر از آن مجلس است.
بهعلاوه، قریب به اتفاق نمایندگان در آن مجلس افراد سالم و انقلابی و پاکدست و مورد اعتماد مردم بودند؛ درحالیکه در مورد مجلس کنونی باید همه این موارد بررسی شود. بنابراین، مقایسه این دو موقعیت بهکلی نارواست. ولی بهعنوان حسن ختام پیشنهاد میشود این کار را انجام دهید.
مشکلی نیست. گرچه کار نابخردانهای است. ولی شما که به خرد کاری ندارید؛ حداقل برای آزمون جایگاه خودتان در جامعه آن را آزمون کنید.
بسمالله. دوستان و علاقهمندان پزشکیان تاکنون نتوانستند او را آن اندازه عصبانی کنند که برخوردی جدی با تندروها نماید. شاید تندروها سبب خیر شوند و از پس انجام این ماموریت خطیر برآیند/هم میهن
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
واقعاً باید برای خودمان و کشور تأسف بخوریم. چون مجبوریم در شرایطی که میهن عزیز با بزرگترین بحرانها مواجه است، درباره مجموعههایی تندرو بنویسیم که جز انحصار قدرت به هیچ چیز دیگری رضایت نمیدهند. حتی اگر کشور به بدترین وضعیت دچار شود، باز هم دست از قدرتطلبیهای خطرناک خود بر نمیدارند.
گویی مملکت فاقد قوه عاقله و تصمیمگیر شده است که جلوی آنان را بگیرد. ظاهراً آقای پزشکیان چارهای ندارد جز اینکه بیش از این رعایت تندروهای قدرتطلب را نکند و باید متوجه شده باشد که وفاق درونساختاری با این جماعت که انحصارطلب و ضد علم هستند، خیالی بیش نیست. چراکه؛ «ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسپندان.»
در روزهای اخیر، سخنان صریح و شفاف و همهفهم آقای پزشکیان درباره رویکرد ماجراجویانه تندروها در حوزه سیاست خارجی و مذاکرات، آنان را بسیار عصبانی کرد و به همین دلیل، شمشیر چوبین خود را از رو بستهاند و پُز اول انقلابی گرفته و بهصورت هماهنگ خاطره بنیصدر و استیضاح او را یادآوری میکنند.
ابتدا یک مطلبی در سایت تندروها نوشته و منافقانه با عنوان بازخوانی نطق تاریخی مقام رهبری در اثبات عدم کفایت بنیصدر. پیام حمله را صادر کردند. سپس لشگر سلم و تور تندروها با دریافت «حقالتوئیت» از جیب ملت و فقرا و بهصورت هماهنگ خواهان استیضاح رئیسجمهور شدند.
آنان در حالی در این گرداب غرق میشوند که اشتباه بزرگی را تکرار میکنند. برخلاف قدرتطلبانی که خواب گندم ری را میدیدند، آقای پزشکیان تاکنون چند بار گفته است که قصدش از حضور در انتخابات کمک به مشارکت مردم بود و دنبال رای جمع کردن از طریق عوامفریبی و دادن وعدههای آخرالزمانی نبود و بهشدت از دادن چنین وعدههایی پرهیز میکرد. وعدههای دروغینی چون تکرقمی کردن تورم و ایجاد یک میلیون شغل و ساخت چهار میلیون مسکن و غیره.
قصد او کمک به نظام بود و اتفاقاً بسیاری هم این را نقطه ضعف او دانستند و در دور اول در انتخابات مشارکت نکردند؛ ولی هنگامی که نتایج دور اول را دیدند راغب شدند که گام نهایی را برای جلوگیری از سقوط قطعی کشور به دره ضلالت و نابودی تندروها بردارند.
جالب اینکه از اولین روزی هم که آمدند، نهتنها مهمترین شعارش را در تقابل با دولت گذشته و بقایای آن قرار نداد، بلکه بر عکس وفاق با آنان را سرلوحه خود قرار داد؛ بهطوری که موجبات ناراحتی و انتقاد بسیاری از دوستان و حامیانش را فراهم کرد.
این رفتار او در انتخابات و حتی پس از آمدن در پاستور نقطه مقابل رفتار بنیصدر بود. از سوی دیگر، نهاد استیضاحکننده بنیصدر برآمده از دل مردم بود. میانگین آرای ۱۰نفر اول نمایندگان تهران در مجلس اول بالای یک میلیون و چهارصد هزار رای بود.
درحالیکه افراد مشابه در مجلس کنونی ثلث این رای را هم ندارند. ضمن اینکه جمعیت واجد حق رای تهران در این فاصله حدود سهبرابر شده است. به عبارت دیگر، مشروعیت یا حمایت و پشتوانه مردمی این نمایندگان حدود ده برابر کمتر از آن مجلس است.
بهعلاوه، قریب به اتفاق نمایندگان در آن مجلس افراد سالم و انقلابی و پاکدست و مورد اعتماد مردم بودند؛ درحالیکه در مورد مجلس کنونی باید همه این موارد بررسی شود. بنابراین، مقایسه این دو موقعیت بهکلی نارواست. ولی بهعنوان حسن ختام پیشنهاد میشود این کار را انجام دهید.
مشکلی نیست. گرچه کار نابخردانهای است. ولی شما که به خرد کاری ندارید؛ حداقل برای آزمون جایگاه خودتان در جامعه آن را آزمون کنید.
بسمالله. دوستان و علاقهمندان پزشکیان تاکنون نتوانستند او را آن اندازه عصبانی کنند که برخوردی جدی با تندروها نماید. شاید تندروها سبب خیر شوند و از پس انجام این ماموریت خطیر برآیند/هم میهن
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍34❤8👎2
♻️امت گرایی هر سرزمینی را خاکستر می کند.
امت گرایی به معنای همبستگی و اتحاد امت بر اساس اعتقادات و ارزشهای مشترک است. ویژگیهای اصلی امت گرایی شامل حق گرایی، انتظار فرج، وحدت و برادری، خیرخواهی و حمایت از یکدیگر، و حرکت به سوی تعالی و پیشرفت است.
و اما ملیگرایی یا ناسیونالیسم، جنبشی است که بر هویت و منافع ملی تأکید دارد. این مفهوم شامل احساس تعلق به یک ملت، اشتراک در فرهنگ، تاریخ و زبان و همچنین تمایل به حفظ استقلال و حاکمیت آن ملت است. ملیگرایی میتواند جنبههای مختلفی از جمله سیاسی، فرهنگی و حتی مذهبی داشته باشد و در طول تاریخ به عنوان یک عامل وحدتبخش و گاهی تفرقهانگیز عمل کرده است.
اگر به دو نمونه امت گرایی طی قرن اخیر نگاهی بیندازیم نظام اسراییل و نظام جمهوری اسلامی هر دو خانمان سوز بوده اند.
🔸یهودی ها هیچ وقت نتوانسته اند در خود ملیتی را بازتولید کنند که مالک سرزمینی یکپارچه با جمعیتی قابل توجه و تاثیر گذار باشند.
آنها بر اساس سازوکار امتگرایی همواره در به در ، منزوی ، توسری خور بوده و تعلق خاطری به هیچ زمینی نداشته بنابراین نتوانسته اند قرار بیابند اکنون نیز که تحت زعامت انگلیس و فرانسه و آمریکا سرزمینی را تصاحب کرده اند همواره بر همان طبل می کوبند و طی هفتاد و پنج سال گذشته منطقه را با ایدئولوژی خود ناامن کرده اند.
اگر چه بسیاری از آنها در فلسطین اشغالی متولد شده اند اما باز هم تحت تاثیر امت گرایی تعلق خاطری به آن سرزمین ندارند.
امت گرایی یعنی سوزاندن منابع برای نیل به اهداف ایدئولوژیک ،
در امت گرایی زمین ، نفت ، جنگل ، منابع رو زمینی و زیر زمینی حتی جان انسانها برای آرمانهای ایدئولوژیک تحصیل و خرج می شود.
ممکن است برخی بگویند اسراییل کشوری است با دموکراسی و رفاه و... باید خاطرنشان کنم همه این موارد پایدار نیستند چرا ؟!
چون چنانچه این کشور جعلی پایدار می بود نیاز به اعمال آپارتاید در سرزمینهای اشغالی نداشت.
نمونه دیگر نظام جمهوری اسلامی است که با انحراف در ماهیت خود راه امتگرایی را پیشه کرد.
عرض کردم در امت گرایی تعلق خاطری به زمین و تاریخ و فرهنگ و معادن و ...وجود ندارد در امت گرایی همه چیز هزینه آرمان های آسمانی می شود.
غالبا امت گرایی آورده ای ندارد تماما هزینه است و هزینه ؛
سوختن این سرزمین ثروتمند به پای ایدئولوژی داعیه عدالت جهانی و ظهور، دیگر بر کسی پوشیده نیست.
خدای را سپاس که ایرانیان این مهم را آگاهانه یا ناآگاهانه دریافته اند
آنچه که مردم را در جنگ ۱۲ روزه کنار هم قرار داد ملی گرایی ایرانی بود و نه چیز دیگری ؛
البته در طول تاریخ با ملی گرایی افراطی که به نژاد پرستی و فاشیست منتهی شده باشد نیز مواجه بوده ایم .
در نبرد بین امت گرایی با ملی گرایی این ملی گرایی بوده است که گوی سبقت را ربوده و در آینده نه چندان دور استحکام و قوام این سرزمین را در راستای فرهنگ غنی بومی شاهد خواهیم بود.
اینکه همه قلبشان برای ایران می تپد اما نمی دانند چکار باید بکنند موضوعی است که در آینده بدان خواهم پرداخت.
#ح_درویشی ✍ ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
https://www.tg-me.com/darvishane49
امت گرایی به معنای همبستگی و اتحاد امت بر اساس اعتقادات و ارزشهای مشترک است. ویژگیهای اصلی امت گرایی شامل حق گرایی، انتظار فرج، وحدت و برادری، خیرخواهی و حمایت از یکدیگر، و حرکت به سوی تعالی و پیشرفت است.
و اما ملیگرایی یا ناسیونالیسم، جنبشی است که بر هویت و منافع ملی تأکید دارد. این مفهوم شامل احساس تعلق به یک ملت، اشتراک در فرهنگ، تاریخ و زبان و همچنین تمایل به حفظ استقلال و حاکمیت آن ملت است. ملیگرایی میتواند جنبههای مختلفی از جمله سیاسی، فرهنگی و حتی مذهبی داشته باشد و در طول تاریخ به عنوان یک عامل وحدتبخش و گاهی تفرقهانگیز عمل کرده است.
اگر به دو نمونه امت گرایی طی قرن اخیر نگاهی بیندازیم نظام اسراییل و نظام جمهوری اسلامی هر دو خانمان سوز بوده اند.
🔸یهودی ها هیچ وقت نتوانسته اند در خود ملیتی را بازتولید کنند که مالک سرزمینی یکپارچه با جمعیتی قابل توجه و تاثیر گذار باشند.
آنها بر اساس سازوکار امتگرایی همواره در به در ، منزوی ، توسری خور بوده و تعلق خاطری به هیچ زمینی نداشته بنابراین نتوانسته اند قرار بیابند اکنون نیز که تحت زعامت انگلیس و فرانسه و آمریکا سرزمینی را تصاحب کرده اند همواره بر همان طبل می کوبند و طی هفتاد و پنج سال گذشته منطقه را با ایدئولوژی خود ناامن کرده اند.
اگر چه بسیاری از آنها در فلسطین اشغالی متولد شده اند اما باز هم تحت تاثیر امت گرایی تعلق خاطری به آن سرزمین ندارند.
امت گرایی یعنی سوزاندن منابع برای نیل به اهداف ایدئولوژیک ،
در امت گرایی زمین ، نفت ، جنگل ، منابع رو زمینی و زیر زمینی حتی جان انسانها برای آرمانهای ایدئولوژیک تحصیل و خرج می شود.
ممکن است برخی بگویند اسراییل کشوری است با دموکراسی و رفاه و... باید خاطرنشان کنم همه این موارد پایدار نیستند چرا ؟!
چون چنانچه این کشور جعلی پایدار می بود نیاز به اعمال آپارتاید در سرزمینهای اشغالی نداشت.
نمونه دیگر نظام جمهوری اسلامی است که با انحراف در ماهیت خود راه امتگرایی را پیشه کرد.
عرض کردم در امت گرایی تعلق خاطری به زمین و تاریخ و فرهنگ و معادن و ...وجود ندارد در امت گرایی همه چیز هزینه آرمان های آسمانی می شود.
غالبا امت گرایی آورده ای ندارد تماما هزینه است و هزینه ؛
سوختن این سرزمین ثروتمند به پای ایدئولوژی داعیه عدالت جهانی و ظهور، دیگر بر کسی پوشیده نیست.
خدای را سپاس که ایرانیان این مهم را آگاهانه یا ناآگاهانه دریافته اند
آنچه که مردم را در جنگ ۱۲ روزه کنار هم قرار داد ملی گرایی ایرانی بود و نه چیز دیگری ؛
البته در طول تاریخ با ملی گرایی افراطی که به نژاد پرستی و فاشیست منتهی شده باشد نیز مواجه بوده ایم .
در نبرد بین امت گرایی با ملی گرایی این ملی گرایی بوده است که گوی سبقت را ربوده و در آینده نه چندان دور استحکام و قوام این سرزمین را در راستای فرهنگ غنی بومی شاهد خواهیم بود.
اینکه همه قلبشان برای ایران می تپد اما نمی دانند چکار باید بکنند موضوعی است که در آینده بدان خواهم پرداخت.
#ح_درویشی ✍ ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍27❤8🙏1
♻️همه ما قلبمان برای ایران می تپد اما نمی دانیم چکار باید بکنیم بنابراین رنج می کشیم و گاهی دست به خودزنی می بریم.
چرا نمی دانیم چکار باید بکنیم ؟!
روشن است زیرا نسبت به زیست بوم خود ، نسبت به دارایی های خود ، نسبت به فرهنگ خود نسبت به داشته های خود نسبت به سود و زیان خود معرفت نداریم.
بهمن ابراهیمی، فرزند مهربان زاگرس، مستندساز غیور، ارتش تک نفره با گشودن پنجره هایی در شناخت ایران بزرگ عمری گران یافت و زاگرس را در پیش چشم ما بزرگداشت.
مستندهای فاخر او برگ زرینی است بر هویت پیدا و پنهان این سرزمین ؛
مستندهایش ما را در شناخت گونه های گیاهی ،جانوری، کوههای سربه فلک کشیده دریاچه های زیبا و تاریخ کهن این مرز وبوم یاری کرد و چشمانمان را بر داشته هایمان گشود.
امروز به خود می بالم که به رسم ادب در روز بزرگداشت این مستندساز فرهیخته حاضر بودم خود را مدیون تلاش های دلسوزانه و مدبرانه او می دانم.
بحق او و بسیاری از مستند سازان پرچمداران آگاهی بخشی هستند.
آگاهی ،حلقه مفقوده جامعه ایست که قلبش برای وطن می تپد اما نمی داند چکار باید بکند.
#ح_درویشی ✍
#بهمنـابراهیمی
#زاگرس
#آگاهی
https://www.tg-me.com/darvishane49
چرا نمی دانیم چکار باید بکنیم ؟!
روشن است زیرا نسبت به زیست بوم خود ، نسبت به دارایی های خود ، نسبت به فرهنگ خود نسبت به داشته های خود نسبت به سود و زیان خود معرفت نداریم.
بهمن ابراهیمی، فرزند مهربان زاگرس، مستندساز غیور، ارتش تک نفره با گشودن پنجره هایی در شناخت ایران بزرگ عمری گران یافت و زاگرس را در پیش چشم ما بزرگداشت.
مستندهای فاخر او برگ زرینی است بر هویت پیدا و پنهان این سرزمین ؛
مستندهایش ما را در شناخت گونه های گیاهی ،جانوری، کوههای سربه فلک کشیده دریاچه های زیبا و تاریخ کهن این مرز وبوم یاری کرد و چشمانمان را بر داشته هایمان گشود.
امروز به خود می بالم که به رسم ادب در روز بزرگداشت این مستندساز فرهیخته حاضر بودم خود را مدیون تلاش های دلسوزانه و مدبرانه او می دانم.
بحق او و بسیاری از مستند سازان پرچمداران آگاهی بخشی هستند.
آگاهی ،حلقه مفقوده جامعه ایست که قلبش برای وطن می تپد اما نمی داند چکار باید بکند.
#ح_درویشی ✍
#بهمنـابراهیمی
#زاگرس
#آگاهی
https://www.tg-me.com/darvishane49
❤34👍7🥰1🤔1
