♻️۲۷ شهریور «روز شعر و ادب ملی»
سیّد محمّدحسین بهجت تبریزی (۱۱ دی ۱۲۸۵ – ۲۷ شهریور ۱۳۶۷) متخلص به شهریار، شاعر ایرانی که به زبانهای فارسی و ترکی آذربایجانی شعر سروده است. شهریار در سرودن گونههای دگرسان شعر مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی چیرهدست بود. اما بیشتر از دیگر گونهها در غزل شهره بود و از جمله غزلهای معروف او میتوان به «علی ای همای رحمت» و «خان ننه» و «حیدر بابایه سلام» «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابیطالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ و فردوسی داشته است.
امروز فرصتی ساختم تا در کنار مزار او حاضر شوم وضمن ادای احترام ساعتی را به خوانش اشعار و دیدن از مقبره الشعرا و آثار و تصاویر و سردیس های دیگر شاعران تبریزی اوقات را به تدبر سپری کنم.
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
...
#ح_درویشی ✍ ۱۴۰۴/۰۶/۲۷
https://www.tg-me.com/darvishane49
سیّد محمّدحسین بهجت تبریزی (۱۱ دی ۱۲۸۵ – ۲۷ شهریور ۱۳۶۷) متخلص به شهریار، شاعر ایرانی که به زبانهای فارسی و ترکی آذربایجانی شعر سروده است. شهریار در سرودن گونههای دگرسان شعر مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی چیرهدست بود. اما بیشتر از دیگر گونهها در غزل شهره بود و از جمله غزلهای معروف او میتوان به «علی ای همای رحمت» و «خان ننه» و «حیدر بابایه سلام» «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابیطالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ و فردوسی داشته است.
امروز فرصتی ساختم تا در کنار مزار او حاضر شوم وضمن ادای احترام ساعتی را به خوانش اشعار و دیدن از مقبره الشعرا و آثار و تصاویر و سردیس های دیگر شاعران تبریزی اوقات را به تدبر سپری کنم.
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
...
#ح_درویشی ✍ ۱۴۰۴/۰۶/۲۷
https://www.tg-me.com/darvishane49
❤21👍2🔥1👌1
♻️هر ملتی ، حکومتی را میسازد که سزاوارش است
وقتی از نویسنده روسی آنتون چخوف درباره ماهیت جوامع شکست خورده سوال شد، او پاسخ داد: در جوامع شکست خورده، به ازای هر فرد عاقل، هزار احمق وجود دارد، و به ازای هر کلمه آگاهانه، هزار کلمه احمقانه.
اکثریت همیشه احمق باقی میمانند و دائماً خردمندان را شکست میدهند.
اگر میبینید:
موضوعات بیاهمیت بر بحثها غالب هستند،
و افراد سبکسر در مرکز صحنه قرار دارند... پس شما درباره یک جامعه بسیار شکست خورده صحبت میکنید. به آهنگهای بیمعنی نگاه کنید! میلیونها نفر آنها را میخوانند، با آنها میرقصند، و خوانندگان آنها به ستارههای درخشانی تبدیل میشوند که نظراتشان در امور زندگی در نظر گرفته میشود! در مورد دانشمندان، نویسندگان و متفکران؟ هیچ کس آنها را نمیشناسد، و هیچ کس به آنها ارزش یا وزنی نمیدهد.
مردم کسانی را دوست دارند که آنها را بیهوش میکنند، نه کسانی را که آنها را بیدار میکنند.آنها کسانی را دوست دارند که با چیزهای بیاهمیت آنها را میخندانند، بیشتر از کسانی که با حقیقت به آنها آسیب میرسانند.
خطر جهل در اینجاست: دموکراسی برای جوامع جاهل مناسب نیست، زیرا اکثریت جاهل سرنوشت شما را تعیین خواهند کرد.
یک دانشجوی افغانی ميگفت: زمان تحصيلم در سوئيس با يكی از اساتيد دانشگاهمون رفتيم كافه نزديك دانشگاه تا قهوه بخوريم.
حرف از حكومت و اوضاع بد افغانستان شد كه استادم حرف جالبی زد كه همواره توی ذهنم نقش بست. استادم گفت: فكر نكن برای كشورها قرعه كشی كرده اند و مردم سوئيس به خاطر شانس خوب اين حكومت گيرشون اومده و مردم افغانستان بد شانس بودن و به اين روز افتادند، بلكه هر ملتی حكومتی كه سزاورش هست رو ميسازه و اتفاقا مردم سوئيس حقشون داشتنِ حكومتی اينچنين هست و افغان ها هم لياقتشون بيشتر از اينی كه دارند، نيست.
دوستم ميگفت: كمی احساس تحقير كردم، به همين خاطر پرسيدم: افغانها چه كاری بايد انجام دهند تا تغيير كنند؟
استاد فنجون قهوه رو از كنار دهانش پائين آورد و لبخندی زد و گفت: هر سوئيسی در سال 10 كتاب ميخواند، تو اگر يك افغانی را ديدی از طرف من بهش بگو چنانچه مردم كشورت سالی يك كتاب بخوانند كشورت تغيير خواهد كرد.
این راه حل به کشورهای مشابه نیز قابل تعمیم است....
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
وقتی از نویسنده روسی آنتون چخوف درباره ماهیت جوامع شکست خورده سوال شد، او پاسخ داد: در جوامع شکست خورده، به ازای هر فرد عاقل، هزار احمق وجود دارد، و به ازای هر کلمه آگاهانه، هزار کلمه احمقانه.
اکثریت همیشه احمق باقی میمانند و دائماً خردمندان را شکست میدهند.
اگر میبینید:
موضوعات بیاهمیت بر بحثها غالب هستند،
و افراد سبکسر در مرکز صحنه قرار دارند... پس شما درباره یک جامعه بسیار شکست خورده صحبت میکنید. به آهنگهای بیمعنی نگاه کنید! میلیونها نفر آنها را میخوانند، با آنها میرقصند، و خوانندگان آنها به ستارههای درخشانی تبدیل میشوند که نظراتشان در امور زندگی در نظر گرفته میشود! در مورد دانشمندان، نویسندگان و متفکران؟ هیچ کس آنها را نمیشناسد، و هیچ کس به آنها ارزش یا وزنی نمیدهد.
مردم کسانی را دوست دارند که آنها را بیهوش میکنند، نه کسانی را که آنها را بیدار میکنند.آنها کسانی را دوست دارند که با چیزهای بیاهمیت آنها را میخندانند، بیشتر از کسانی که با حقیقت به آنها آسیب میرسانند.
خطر جهل در اینجاست: دموکراسی برای جوامع جاهل مناسب نیست، زیرا اکثریت جاهل سرنوشت شما را تعیین خواهند کرد.
یک دانشجوی افغانی ميگفت: زمان تحصيلم در سوئيس با يكی از اساتيد دانشگاهمون رفتيم كافه نزديك دانشگاه تا قهوه بخوريم.
حرف از حكومت و اوضاع بد افغانستان شد كه استادم حرف جالبی زد كه همواره توی ذهنم نقش بست. استادم گفت: فكر نكن برای كشورها قرعه كشی كرده اند و مردم سوئيس به خاطر شانس خوب اين حكومت گيرشون اومده و مردم افغانستان بد شانس بودن و به اين روز افتادند، بلكه هر ملتی حكومتی كه سزاورش هست رو ميسازه و اتفاقا مردم سوئيس حقشون داشتنِ حكومتی اينچنين هست و افغان ها هم لياقتشون بيشتر از اينی كه دارند، نيست.
دوستم ميگفت: كمی احساس تحقير كردم، به همين خاطر پرسيدم: افغانها چه كاری بايد انجام دهند تا تغيير كنند؟
استاد فنجون قهوه رو از كنار دهانش پائين آورد و لبخندی زد و گفت: هر سوئيسی در سال 10 كتاب ميخواند، تو اگر يك افغانی را ديدی از طرف من بهش بگو چنانچه مردم كشورت سالی يك كتاب بخوانند كشورت تغيير خواهد كرد.
این راه حل به کشورهای مشابه نیز قابل تعمیم است....
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👏26❤9👍5
♻️"وحدت" یا "همبستگی"، مسئله این است. زمان مطالعه ۳ دقیقه
🔻 ۱. "وحدت"، واکنش طبیعی افراد یک گروه به خطری است که بقا گروه را تهدید میکند. به نحوی که رفع آن خطر، محتاج نوعی انحلال فردیت در جمع و ایثار و از خودگذشتگی باشد. این انحلال، ضرورت شکلگیری وحدت است. افراد و اعضا گروه، در هنگامهی مواجه شدن با تهدید وجودی، اختلافات، شکایات و تضادهای درونی را موقتا مسکوت میگذارند و با همهی تفاوتها و اختلافات، در برابر خطر بیرونی، در یک امر مشترک که همان دفاع از موجودیت گروه است، متحد میشوند.
"جنگ"، فجایع ناگوار طبیعی مانند سیل و زلزله، بیماری همهگیر و نظایر این، نمونههایی است که افراد را علیرغم رویکردها و جهانهای متفاوت، در کنار هم مینشاند و موافقان و مخالفان نظام سیاسی را عجالتا با هم آشتی موقت و شکننده میدهد. در چنین شرایط، همگی ذیل سایهای از وحدت نمادین، یعنی وحدتی بر فراز تفاوتها و اختلافات دست به کنش واحد میزنند.
"وحدت"، عموما مبتنی بر پیوندهای هویتی، اعتقادی و دلبستگیهای قومی و قبیلهای و خونی است. از این رو اعضا، با هر صدای متفاوت درون گروه به منزلهی امر غیرطبیعی برخورد میکنند. به نحوی که هرگونه "دگراندیشی" و "دگرزیستی" سرکوب میشود.
✅ وحدت، در دو وضعیت مضمحل میگردد و از میان میرود:
اولا، با فروکش کردن بحران (مثلا وقوع بلایای طبیعی مانند سیل و زلزلههای ویرانگر) و جنگ، پایان مییابد.
با اتمام جنگ و برطرف شدن خطر، شهروندان، "خویشتن واگذارشده"ی خود را بازپس میگیرند و مجددا به فردیت، منفعت، مصلحت و یا باورها و رویکردهای و گرایشهای متفاوت اعتقادی و سیاسی خویش بازمیگردند.
ثانیا در هنگامهی شرایط مخاطرهآمیز طولانی و بسیار مهیب، "وحدت"، دود میشود و به هوا میرود. در این حالت، افراد، دست از دفاع از گروه برمیدارند و صرفا به بقا خویش میاندیشند. دلنگرانی برای جمع به دلنگرانی برای خود تبدیل میگردد. پیوندهای موثر، سست و بعضا گسسته میشوند. "دیگری"، از اهمیت میافتد و رشتههایی که پیش از این، آدمیان را به "دیگری" پیوند میزد، بریده شده و افراد را به گردونهای از سرگشتگی و تنهایی پرتاب میکند.
فشار و تنش طولانی مدت که بیش از تاب و توان جامعه باشد، "سازهی اجتماعی" را دفرمه میکند و از ریخت میاندازد. پس از آن است که انواع ناهنجاریها و آسیبها سربرمیآورند. یکی از آنها، "خودمحوری" و بیتفاوتی نسبت به رنج دیگران، رواج مییابد.
🔻 ۲. "همبستگی" اما برخلاف "وحدت"، پدیدهای است که در زمانهی صلح و آرامش سربرمیآورد. ضرورتی اجتماعی که امکان زیست جمعی را مهیا میکند. در همبستگی، فردیتها در جمع، مستحیل نمیشود و تفاوتها و اختلافات از میان نمیرود. بلکه تمهیدی انديشيده میشود که با وجود همهی اختلافات و تکثر آرا واعتقادات و تضاد منافع، جامعه همچنان بماند و شکوفا شود. "همبستگی"، راه حل عقلانی و کارآمد برای در کنار هم زیستن است، "الگوی همبستگی"، تکثر اجتماعی، تنوع سبک زندگی و تفاوت در باورها و اعتقادات را میپذیرد و در پی ساختن "سازهی اجتماعی" است که با وجود رنگارنگی و تنوع مردمان، راهی برای زیست مشترک و مسالمتآمیز بیابد.
🔻 ۳. اهمیت توجه به تفکیک دو مقولهی "وحدت" و "همبستگی" در این است که مسندنشینان نظام سیاسی حاکم، چند دهه است میخواهند "الگوی وحدت" را که مختص شرایط بحرانی و استثنایی است، به شرایط عادی و صلح تسری دهند. معنای چنین کنش و خواستهای، به رسمیت نشناختن تفاوتهاست.
✅ چند دهه است با سیستمی مواجه هستیم که در پی بسط و گسترش "الگوی وحدت" است، از این رو هرگونه تفاوت و تکثر را آسیب و مانع تفسیر میکند. تمایل سیستم به تمدید "شرایط استثنایی"(که از آن به "پیچ تاریخی" یا "برههی تاریخی" یاد میکنند)، اساسا به منظور "یکسانسازی اجتماعی" است. یکسانسازی، فرایندی است که طی آن، تفاوتها زدوده شده و کثرت و تنوع جهان انسانی نادیده گرفته میشود.
آیندهی آرمانی چنین رویکردی، ساختاری است مبتنی بر پیوند اعتقادی که مهمترین و بنیادیترین ارزش و فضیلت در آن، "وفاداری"، "اطاعت" و "ایثار" است.
متقابلا با سه ارزش مدرن، در تضاد و تنش است: "فردیت"، "خودبنیادی" و "محاسبهگری عقلانی".
✅ خلاصهی کلام آنکه، وضعیت مطلوب در این تفکر, بازگشتِ"جامعه" (society) به "اجتماع"(community) است. همان که "فردیناد تونیس"، جامعهشناس آلمانی از آن به ترتیب، به گمنشافت و گزلشافت، یاد میکرد.
✔️ محل اصلی نزاع جامعه و حکومت، تقابل سه ارزش فردیت، خودبنیادی و محاسبهگری در برابر وفاداری، اطاعت و ایثارگری است. یعنی تقابل و تنش میان رویکرد "جامعهگرایی" در مقابل "اجتماعگرایی".
"جامعه" یا "اجتماع"، دوگانهای که گفتوگو در بارهی آن ضرورت دارد، زیرا خاستگاه اصلی بسیاری از تنشهاست.
✍️ علی زمانیان ...
https://www.tg-me.com/darvishane49
🔻 ۱. "وحدت"، واکنش طبیعی افراد یک گروه به خطری است که بقا گروه را تهدید میکند. به نحوی که رفع آن خطر، محتاج نوعی انحلال فردیت در جمع و ایثار و از خودگذشتگی باشد. این انحلال، ضرورت شکلگیری وحدت است. افراد و اعضا گروه، در هنگامهی مواجه شدن با تهدید وجودی، اختلافات، شکایات و تضادهای درونی را موقتا مسکوت میگذارند و با همهی تفاوتها و اختلافات، در برابر خطر بیرونی، در یک امر مشترک که همان دفاع از موجودیت گروه است، متحد میشوند.
"جنگ"، فجایع ناگوار طبیعی مانند سیل و زلزله، بیماری همهگیر و نظایر این، نمونههایی است که افراد را علیرغم رویکردها و جهانهای متفاوت، در کنار هم مینشاند و موافقان و مخالفان نظام سیاسی را عجالتا با هم آشتی موقت و شکننده میدهد. در چنین شرایط، همگی ذیل سایهای از وحدت نمادین، یعنی وحدتی بر فراز تفاوتها و اختلافات دست به کنش واحد میزنند.
"وحدت"، عموما مبتنی بر پیوندهای هویتی، اعتقادی و دلبستگیهای قومی و قبیلهای و خونی است. از این رو اعضا، با هر صدای متفاوت درون گروه به منزلهی امر غیرطبیعی برخورد میکنند. به نحوی که هرگونه "دگراندیشی" و "دگرزیستی" سرکوب میشود.
✅ وحدت، در دو وضعیت مضمحل میگردد و از میان میرود:
اولا، با فروکش کردن بحران (مثلا وقوع بلایای طبیعی مانند سیل و زلزلههای ویرانگر) و جنگ، پایان مییابد.
با اتمام جنگ و برطرف شدن خطر، شهروندان، "خویشتن واگذارشده"ی خود را بازپس میگیرند و مجددا به فردیت، منفعت، مصلحت و یا باورها و رویکردهای و گرایشهای متفاوت اعتقادی و سیاسی خویش بازمیگردند.
ثانیا در هنگامهی شرایط مخاطرهآمیز طولانی و بسیار مهیب، "وحدت"، دود میشود و به هوا میرود. در این حالت، افراد، دست از دفاع از گروه برمیدارند و صرفا به بقا خویش میاندیشند. دلنگرانی برای جمع به دلنگرانی برای خود تبدیل میگردد. پیوندهای موثر، سست و بعضا گسسته میشوند. "دیگری"، از اهمیت میافتد و رشتههایی که پیش از این، آدمیان را به "دیگری" پیوند میزد، بریده شده و افراد را به گردونهای از سرگشتگی و تنهایی پرتاب میکند.
فشار و تنش طولانی مدت که بیش از تاب و توان جامعه باشد، "سازهی اجتماعی" را دفرمه میکند و از ریخت میاندازد. پس از آن است که انواع ناهنجاریها و آسیبها سربرمیآورند. یکی از آنها، "خودمحوری" و بیتفاوتی نسبت به رنج دیگران، رواج مییابد.
🔻 ۲. "همبستگی" اما برخلاف "وحدت"، پدیدهای است که در زمانهی صلح و آرامش سربرمیآورد. ضرورتی اجتماعی که امکان زیست جمعی را مهیا میکند. در همبستگی، فردیتها در جمع، مستحیل نمیشود و تفاوتها و اختلافات از میان نمیرود. بلکه تمهیدی انديشيده میشود که با وجود همهی اختلافات و تکثر آرا واعتقادات و تضاد منافع، جامعه همچنان بماند و شکوفا شود. "همبستگی"، راه حل عقلانی و کارآمد برای در کنار هم زیستن است، "الگوی همبستگی"، تکثر اجتماعی، تنوع سبک زندگی و تفاوت در باورها و اعتقادات را میپذیرد و در پی ساختن "سازهی اجتماعی" است که با وجود رنگارنگی و تنوع مردمان، راهی برای زیست مشترک و مسالمتآمیز بیابد.
🔻 ۳. اهمیت توجه به تفکیک دو مقولهی "وحدت" و "همبستگی" در این است که مسندنشینان نظام سیاسی حاکم، چند دهه است میخواهند "الگوی وحدت" را که مختص شرایط بحرانی و استثنایی است، به شرایط عادی و صلح تسری دهند. معنای چنین کنش و خواستهای، به رسمیت نشناختن تفاوتهاست.
✅ چند دهه است با سیستمی مواجه هستیم که در پی بسط و گسترش "الگوی وحدت" است، از این رو هرگونه تفاوت و تکثر را آسیب و مانع تفسیر میکند. تمایل سیستم به تمدید "شرایط استثنایی"(که از آن به "پیچ تاریخی" یا "برههی تاریخی" یاد میکنند)، اساسا به منظور "یکسانسازی اجتماعی" است. یکسانسازی، فرایندی است که طی آن، تفاوتها زدوده شده و کثرت و تنوع جهان انسانی نادیده گرفته میشود.
آیندهی آرمانی چنین رویکردی، ساختاری است مبتنی بر پیوند اعتقادی که مهمترین و بنیادیترین ارزش و فضیلت در آن، "وفاداری"، "اطاعت" و "ایثار" است.
متقابلا با سه ارزش مدرن، در تضاد و تنش است: "فردیت"، "خودبنیادی" و "محاسبهگری عقلانی".
✅ خلاصهی کلام آنکه، وضعیت مطلوب در این تفکر, بازگشتِ"جامعه" (society) به "اجتماع"(community) است. همان که "فردیناد تونیس"، جامعهشناس آلمانی از آن به ترتیب، به گمنشافت و گزلشافت، یاد میکرد.
✔️ محل اصلی نزاع جامعه و حکومت، تقابل سه ارزش فردیت، خودبنیادی و محاسبهگری در برابر وفاداری، اطاعت و ایثارگری است. یعنی تقابل و تنش میان رویکرد "جامعهگرایی" در مقابل "اجتماعگرایی".
"جامعه" یا "اجتماع"، دوگانهای که گفتوگو در بارهی آن ضرورت دارد، زیرا خاستگاه اصلی بسیاری از تنشهاست.
✍️ علی زمانیان ...
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍8❤6👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♻️آیا زبان فارسی به عنوان زبان ملی، با قلدری رضاشاه و با زور، به همه اقوام ایرانی تحمیل شد؟
پاسخ دکتر ماشاالله آجودانی
مدرسه نوین و درس با رشدیه شروع شد؛ رشدیه در تبریز نخستین مدارس نوین ایران را پیریزی کرد و برخلاف مکتب که روخوانی عربی آموزش میدادند، با علم و آگاهی و نه از روی اجبار زبان فارسی را برگزید!
چرا؟
اگر هیچ کس در تبریز زبان فارسی بلد نیست و دو نفر نمیتوانند ارتباط بگیرند و سخن بگوید چرا باید مدرسه فارسی باشد؟
آنهم نه توسط یک فارس بلکه توسط یک ترک اصیل که بر ادبیات ترکی مسلط است و سالها در باکو بوده است و آنجا تحصیل و تدریس کرده است و آنجا هم مدرسه داشته است. رشديه باور داشت زبان آموزش و زبان ملی باید فارسی باشد./ عصر روشنگری
https://www.tg-me.com/darvishane49
پاسخ دکتر ماشاالله آجودانی
مدرسه نوین و درس با رشدیه شروع شد؛ رشدیه در تبریز نخستین مدارس نوین ایران را پیریزی کرد و برخلاف مکتب که روخوانی عربی آموزش میدادند، با علم و آگاهی و نه از روی اجبار زبان فارسی را برگزید!
چرا؟
اگر هیچ کس در تبریز زبان فارسی بلد نیست و دو نفر نمیتوانند ارتباط بگیرند و سخن بگوید چرا باید مدرسه فارسی باشد؟
آنهم نه توسط یک فارس بلکه توسط یک ترک اصیل که بر ادبیات ترکی مسلط است و سالها در باکو بوده است و آنجا تحصیل و تدریس کرده است و آنجا هم مدرسه داشته است. رشديه باور داشت زبان آموزش و زبان ملی باید فارسی باشد./ عصر روشنگری
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍23❤4👎1👏1
♻️خوانش کتابی به نام سفر؛( سفر اردبیل)
خدای را سپاس فرصتی بدست آمد تا یک هفته ای را به سفر بگذرانم.
در مزایای سفر بسیار گفته اند و نوشته اند.
گزافه نیست اگر بگویم سفر نقطه به نقطه با طمانینه، کمتر از خوانش کتاب و دیدن فیلم و زندگی کردن دیگران نیست.
دیدن و حظ بردن و اندوختن و بر دل و جان نشاندن زیبایی ها ضمن افزودن به نشاط و شادابی، آدمی را مجبور به روز رسانی می کند.
از آنجایی که ایران جان را بسیار دوست دارم با گشت و گذار بر پیکره این طناز دیرین به وجد می آیم و گاهی خورد و خوراک فراموشم می شوم.
برای هر منطقه و هر روستا و شهری می توان کنابی نوشت.
...از پایگاه هوایی و تالاب #شیرین سو تا مقبره #قیدار نبی و گنبد #سلطانیه و جاده ای دو طرفه با چشم اندازههایی از تاکستانها تا #زنجان زیبا و بزرگراهی که به تبریز ختم می شود.
در میانه راه به راست می پیچیم جاده ی دوطرفه وگاهی یک طرفه در حال ساخت را طی می کنیم و روستاهای طرفین تا گردنه ای که هر چه بالاتر می رویم خنکای آن نوید بخش هوای سرد اردبیل است.
گردنه را با حرکت کند با عبور از ۱۲ تونل کوتاه و بلند پشت سر می گذاریم.
جاده هموار است و دلربا ...آسمان ابری است و گاهی خورشید چارقدش را کنار می زند و کمی رخ می نماید و در لابلای آن پنهان می شود. ...
در نخستین مفصد گردشگری برای بهره برداری بهینه از زمان به سمت دریاچه طبیعی #نئور حرکت میکنیم.
یک گردنه به طول ۵کیلومتر که پیوسته پیچ بود همراه با افزایش ارتفاع پیش روی داشتیم.
بالاخره چشممان به پهنای دریاچه روشن شد از آن بالا دلربایی می کرد پایین آمدیم و نزدیک شدیم.
توقف کردیم پیاده شدیم سرما به پیشواز آمده بود ناچار یک پوشش گرم به تن کردیم و در معرض باد و چشم اندازی که تحسین برانگیز بود دقایقی را به نظاره ایستادیم.
طبق معمول عکاسی کردیم و پایین تر رفتیم تا ناهار را در کنار دریاچه میل کنیم.
دریاچه جزو منطقه حفاظت شده بود ... بارش کم و گرمای امسال اطراف دریاچه را خشک کرده بود و جز چند تا درختچه و سبزی چمن چیزی به چشم نمی آمد.
ابر های کومولوس پراکنده بر پهنای آسمان آبی شرایط یک عکاسی هیجان انگیز را پدید آورده بود.
دریاچه توسط ارتفاعات اطراف احاطه شده بود آب دریاچه چندان کم نشده بود اما ورود و خروج آب کم بود به همین خاطر آب دریاچه در کنارهها، سبز بود.
برنامه داشتیم شب را کنار دریاچه اتراق کنیم ...اما سرمای شدید و نبود امکانات بهداشتی ما را منصرف کرد.
(برای این سفر تجهیزات کوهنوردی پیش بینی کرده بودیم که شبی را کنار دریاچه وشبی را در جنگل و شبی را در کوه بگذرانیم و مابقی را در بازدید از آثار باستانی و تاریخی سپری کنیم.
اما سردی هوا و ابرناکی ارتفاعات برنامه ما را تحت تاثیر خود قرار داد. )
نئور را به مقصد اردبیل ترک گفتیم...حدود ساعت ۴ بعد از ظهر به اردبیل رسیدیم....
#ح_درویشی ✍
ادامه دارد ...
https://www.tg-me.com/darvishane49
خدای را سپاس فرصتی بدست آمد تا یک هفته ای را به سفر بگذرانم.
در مزایای سفر بسیار گفته اند و نوشته اند.
گزافه نیست اگر بگویم سفر نقطه به نقطه با طمانینه، کمتر از خوانش کتاب و دیدن فیلم و زندگی کردن دیگران نیست.
دیدن و حظ بردن و اندوختن و بر دل و جان نشاندن زیبایی ها ضمن افزودن به نشاط و شادابی، آدمی را مجبور به روز رسانی می کند.
از آنجایی که ایران جان را بسیار دوست دارم با گشت و گذار بر پیکره این طناز دیرین به وجد می آیم و گاهی خورد و خوراک فراموشم می شوم.
برای هر منطقه و هر روستا و شهری می توان کنابی نوشت.
...از پایگاه هوایی و تالاب #شیرین سو تا مقبره #قیدار نبی و گنبد #سلطانیه و جاده ای دو طرفه با چشم اندازههایی از تاکستانها تا #زنجان زیبا و بزرگراهی که به تبریز ختم می شود.
در میانه راه به راست می پیچیم جاده ی دوطرفه وگاهی یک طرفه در حال ساخت را طی می کنیم و روستاهای طرفین تا گردنه ای که هر چه بالاتر می رویم خنکای آن نوید بخش هوای سرد اردبیل است.
گردنه را با حرکت کند با عبور از ۱۲ تونل کوتاه و بلند پشت سر می گذاریم.
جاده هموار است و دلربا ...آسمان ابری است و گاهی خورشید چارقدش را کنار می زند و کمی رخ می نماید و در لابلای آن پنهان می شود. ...
در نخستین مفصد گردشگری برای بهره برداری بهینه از زمان به سمت دریاچه طبیعی #نئور حرکت میکنیم.
یک گردنه به طول ۵کیلومتر که پیوسته پیچ بود همراه با افزایش ارتفاع پیش روی داشتیم.
بالاخره چشممان به پهنای دریاچه روشن شد از آن بالا دلربایی می کرد پایین آمدیم و نزدیک شدیم.
توقف کردیم پیاده شدیم سرما به پیشواز آمده بود ناچار یک پوشش گرم به تن کردیم و در معرض باد و چشم اندازی که تحسین برانگیز بود دقایقی را به نظاره ایستادیم.
طبق معمول عکاسی کردیم و پایین تر رفتیم تا ناهار را در کنار دریاچه میل کنیم.
دریاچه جزو منطقه حفاظت شده بود ... بارش کم و گرمای امسال اطراف دریاچه را خشک کرده بود و جز چند تا درختچه و سبزی چمن چیزی به چشم نمی آمد.
ابر های کومولوس پراکنده بر پهنای آسمان آبی شرایط یک عکاسی هیجان انگیز را پدید آورده بود.
دریاچه توسط ارتفاعات اطراف احاطه شده بود آب دریاچه چندان کم نشده بود اما ورود و خروج آب کم بود به همین خاطر آب دریاچه در کنارهها، سبز بود.
برنامه داشتیم شب را کنار دریاچه اتراق کنیم ...اما سرمای شدید و نبود امکانات بهداشتی ما را منصرف کرد.
(برای این سفر تجهیزات کوهنوردی پیش بینی کرده بودیم که شبی را کنار دریاچه وشبی را در جنگل و شبی را در کوه بگذرانیم و مابقی را در بازدید از آثار باستانی و تاریخی سپری کنیم.
اما سردی هوا و ابرناکی ارتفاعات برنامه ما را تحت تاثیر خود قرار داد. )
نئور را به مقصد اردبیل ترک گفتیم...حدود ساعت ۴ بعد از ظهر به اردبیل رسیدیم....
#ح_درویشی ✍
ادامه دارد ...
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤15
♻️«چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت» رادمان ماهک
این سخن را که بارها شنیده اید مربوط به شهریار ایران زمین پور ماهک یا به شکل رایج در پارسی میانه، رادمان ماهکان (رادمان پسر ماهک) پادشاه ایرانی و بنیانگذار دودمان صفاریان در سیستان بود.
بسیاری از پژوهشگران، یعقوب لیث را نخستین شهریار ایرانیِ احیاگر زبان پارسی، پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان میدانند. وقتی شاعری بنا بر رسم زمان قصیدهای به عربی در مدح او سرود، وی او را ملامت کرد که چرا به زبانی که نمیفهمد برایش شعر سروده است که «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت». با شنیدن این سخن، محمد بن وصیف که اداره امور دیوان یعقوب را بر عهده داشت، قصیدهای به فارسی در مدحش سرود و این قصیده آغاز سرودن شعر درباری به این زبان گردید.
وی در طول حیات سیاسی و همچنین به قدرت رسیدنش در سیستان موفق به شکست خوارج ،علوبان و طاهریان و فتح مناطقی همچون کرمان و فارس شد.
توجه یعقوب لیث پس از تصرف فارس، خوزستان و سرکوب محمد بن واصل به بغداد مرکز خلافت عباسی معطوف شد.
اما در این نبرد شکست خورد و بسیاری از یارانش کشته شدند خود او نیز در گندی شاپور به درد قولنج مبتلا و درگذشت.
هم اینک مقبره او در گندی شاپور در ۱۸ کیلومتری شهر دزفول قرار دارد.
این آرامگاه به همت گروه مردمنهاد NGO یعقوب لیث صفاری با رسالت رسیدگی به آرامگاه در سال ۱۴۰۱ توسط دوست خوبم آقای دکتر سید فخرالدین همام تشکیل و در همان سال با مشارکت مردمی اقدامات درخوری انجامشد.
این گروه مردم نهاد در نظر دارد در مهر ماه امسال نیز نسبت به تأسیس و راه اندازی موزه یعقوب لیث صفاری اقدام نماید.
بدون تردید آنچه از گذشتگان به ما رسیده است مرهون فداکاری واز خودگذشتگی افراد و اندیشه های بزرگی است که از ایران گنجینه ای از فرهنگ و تاریخ و تمدن ساخته است.
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
فراخوان ساخت موزه را می توانید در لینک زیر مشاهده نمایید.
https://www.asianewsiran.com/fa/newsagency/31219/موزه-یعقوب-لیث-صفاری
این سخن را که بارها شنیده اید مربوط به شهریار ایران زمین پور ماهک یا به شکل رایج در پارسی میانه، رادمان ماهکان (رادمان پسر ماهک) پادشاه ایرانی و بنیانگذار دودمان صفاریان در سیستان بود.
بسیاری از پژوهشگران، یعقوب لیث را نخستین شهریار ایرانیِ احیاگر زبان پارسی، پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان میدانند. وقتی شاعری بنا بر رسم زمان قصیدهای به عربی در مدح او سرود، وی او را ملامت کرد که چرا به زبانی که نمیفهمد برایش شعر سروده است که «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت». با شنیدن این سخن، محمد بن وصیف که اداره امور دیوان یعقوب را بر عهده داشت، قصیدهای به فارسی در مدحش سرود و این قصیده آغاز سرودن شعر درباری به این زبان گردید.
وی در طول حیات سیاسی و همچنین به قدرت رسیدنش در سیستان موفق به شکست خوارج ،علوبان و طاهریان و فتح مناطقی همچون کرمان و فارس شد.
توجه یعقوب لیث پس از تصرف فارس، خوزستان و سرکوب محمد بن واصل به بغداد مرکز خلافت عباسی معطوف شد.
اما در این نبرد شکست خورد و بسیاری از یارانش کشته شدند خود او نیز در گندی شاپور به درد قولنج مبتلا و درگذشت.
هم اینک مقبره او در گندی شاپور در ۱۸ کیلومتری شهر دزفول قرار دارد.
این آرامگاه به همت گروه مردمنهاد NGO یعقوب لیث صفاری با رسالت رسیدگی به آرامگاه در سال ۱۴۰۱ توسط دوست خوبم آقای دکتر سید فخرالدین همام تشکیل و در همان سال با مشارکت مردمی اقدامات درخوری انجامشد.
این گروه مردم نهاد در نظر دارد در مهر ماه امسال نیز نسبت به تأسیس و راه اندازی موزه یعقوب لیث صفاری اقدام نماید.
بدون تردید آنچه از گذشتگان به ما رسیده است مرهون فداکاری واز خودگذشتگی افراد و اندیشه های بزرگی است که از ایران گنجینه ای از فرهنگ و تاریخ و تمدن ساخته است.
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
فراخوان ساخت موزه را می توانید در لینک زیر مشاهده نمایید.
https://www.asianewsiran.com/fa/newsagency/31219/موزه-یعقوب-لیث-صفاری
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤22👍7
♻️پیوند روسی اسرائیل و خیانت آشکار مسکو به ایران
بخش بزرگی از رهبران و نظریهپردازان صهیونیسم نه در اروپا یا آمریکا، بلکه در دل امپراتوری روسیه به دنیا آمدند و نامها و هویتهایشان رد پای آشکاری از همان سرزمین داشت. از ولادیمیر ژابوتینسکی در اودسا تا لئو پینسکر و آبا آهیمیر در بلاروس و اوکراین و حتی ناتان میلیکوفسکی، جد بنیامین نتانیاهو، همگی محصول همان قلمروی بودند که بعدها به مهد فکری صهیونیسم بدل شد. این افراد در خلأ رشد نکردند؛ در بطن جامعه متناقض روسیه تزاری بودند که هم یهودیان را محدود میکرد و هم بستر فعالیت فکری و سیاسیشان را فراهم میآورد. در همانجا بود که نخستین سازمانهای دفاع یهودی شکل گرفت، اولین نشریات و مانیفستها نوشته شد و موجهای مهاجرت به سوی فلسطین بهطور سازمانیافته آغاز شد.
ولادیمیر ژابوتینسکی، متولد اودسا، یکی از چهرههای شاخص این جریان بود؛ مردی با نام و هویت روسی که بنیانگذار صهیونیسم تجدیدنظرطلب شد، گروههای شبهنظامی یهودی را سازمان داد و ایدئولوژی سختگیرانهای را بنا نهاد که بعدها تبدیل به ستون فقرات امنیتی اسرائیل گردید. در کنار او ناتان میلیکوفسکی، اهل بلاروس و جدّ بنیامین نتانیاهو، بهعنوان مبلغ پرشور صهیونیسم شناخته میشد و خانوادهاش بعدها به قلب سیاست اسرائیل راه یافتند. مناخیم بگین، نخستوزیر آینده اسرائیل، نیز در برست-لیتفسک امپراتوری روسیه متولد شد و از رهبران گروه شبهنظامی ایرگون گردید. اسحاق شامیر، دیگر نخستوزیر اسرائیل، در روژنوی بلاروس چشم به جهان گشود و بعدها در گروه افراطی لحی فعالیت کرد. این مجموعه از چهرهها، از نظریهپرداز تا سیاستمدار، نشان میدهد که بذر اسرائیل نه در خاورمیانه، بلکه در زمین روسیه کاشته شد؛ سرزمینی که اندیشمندان و کنشگران یهودی با نامها و ریشههای روسی، هویت نوین صهیونیسم را رقم زدند.
با سقوط تزار و روی کار آمدن بلشویکها، داستان به شکلی دیگر ادامه یافت. شوروی اگرچه در ظاهر با قومگرایی مخالف بود، اما در بزنگاه ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸ درست همان کشوری شد که به تقسیم فلسطین و تأسیس اسرائیل رأی مثبت داد. این تصمیم سرنوشتساز نشان داد که ریشههای روسی صهیونیسم تنها در سطح فردی خلاصه نمیشود، بلکه در سطح دولتی نیز ادامه یافت. بهبیان دیگر، اسرائیل از همان ابتدا نه فقط با نیروهای روستبار، بلکه با چراغ سبز سیاسی مسکو پا به عرصه گذاشت. روسها در لحظات حساس، حمایت سیاسی و دیپلماتیک از تشکیل اسرائیل کردند. در سال ۱۹۴۷، شوروی به قطعنامه قطعنامه ۱۸۱ سازمان ملل تقسیم فلسطین رأی مثبت داد و زمینه بینالمللی تأسیس اسرائیل را فراهم کرد. این موضعگیری نشان میدهد که روسیه، حتی در بحبوحه ایدئولوژی ضدملیگرایی، نقش تعیینکنندهای در «بخشیدن» فلسطین به اسرائیل داشت.
امروز هم پیوندهای روسی در اسرائیل زندهاند. میلیونها یهودی روستبار در آن زندگی میکنند، زبان روسی در تلآویو و حیفا حضوری عادی دارد و پوتین خود در جریان جنگ ۱۲ روزه بیپرده گفت: «در اسرائیل روسهای زیادی زندگی میکنند، من نمیتوانم علیه اسرائیل اقدامی کنم.» این اعتراف ساده، سندی تاریخی است که مسکو منافع اسرائیل را خط قرمز خود میداند. ایران اما بارها هزینه اعتماد به روسیه را پرداخته است. ماجرای اس-۳۰۰ گواه روشن این بیاعتمادی است: قراردادی که در ۲۰۰۷ امضا شد اما در ۲۰۱۰ به بهانه فشار بینالمللی متوقف گردید و تنها سالها بعد، آن هم با کارایی محدود، تحویل داده شد. سامانههایی که در عمل نتوانستند حملات اسرائیل را مهار کنند و نشان دادند روسیه امنیت ایران را ابزاری برای معامله میبیند، نه تعهدی برای پاسداری. در هر بزنگاه امنیتی، مسکو منافع خود در تلآویو را بر منافع تهران ترجیح داده است.
از این مسیر تاریخی یک نتیجه روشن به دست میآید: اسرائیل در اصل زاییده همان محیط روسی است، چه از منظر فکری و چه سیاسی. و امروز هم کرملین با تکیه بر میلیونها روستبار ساکن اسرائیل آشکارا اعلام میکند که نمیتواند علیه آن وارد عمل شود. روسیه نه در گذشته و نه امروز، شریک قابل اعتمادی برای ایران نبوده و نخواهد بود؛ و هر امیدی به تغییر این واقعیت، چیزی جز خوشخیالی نیست. روسها در بزنگاهها هرگز علیه تلآویو نمیایستند و حتی در اعماق دستگاههای امنیتی ایران هم رد پایشان به سود موساد پیدا میشود. این واقعیت تلخ را باید پذیرفت: روسیه نه متحد ایران است، نه قابل اعتماد. هرکس هنوز روسوفیل باقی مانده، یا تاریخ را نخوانده یا دانسته چشم بر خیانتهای آشکار مسکو بسته است.
https://www.tg-me.com/darvishane49
بخش بزرگی از رهبران و نظریهپردازان صهیونیسم نه در اروپا یا آمریکا، بلکه در دل امپراتوری روسیه به دنیا آمدند و نامها و هویتهایشان رد پای آشکاری از همان سرزمین داشت. از ولادیمیر ژابوتینسکی در اودسا تا لئو پینسکر و آبا آهیمیر در بلاروس و اوکراین و حتی ناتان میلیکوفسکی، جد بنیامین نتانیاهو، همگی محصول همان قلمروی بودند که بعدها به مهد فکری صهیونیسم بدل شد. این افراد در خلأ رشد نکردند؛ در بطن جامعه متناقض روسیه تزاری بودند که هم یهودیان را محدود میکرد و هم بستر فعالیت فکری و سیاسیشان را فراهم میآورد. در همانجا بود که نخستین سازمانهای دفاع یهودی شکل گرفت، اولین نشریات و مانیفستها نوشته شد و موجهای مهاجرت به سوی فلسطین بهطور سازمانیافته آغاز شد.
ولادیمیر ژابوتینسکی، متولد اودسا، یکی از چهرههای شاخص این جریان بود؛ مردی با نام و هویت روسی که بنیانگذار صهیونیسم تجدیدنظرطلب شد، گروههای شبهنظامی یهودی را سازمان داد و ایدئولوژی سختگیرانهای را بنا نهاد که بعدها تبدیل به ستون فقرات امنیتی اسرائیل گردید. در کنار او ناتان میلیکوفسکی، اهل بلاروس و جدّ بنیامین نتانیاهو، بهعنوان مبلغ پرشور صهیونیسم شناخته میشد و خانوادهاش بعدها به قلب سیاست اسرائیل راه یافتند. مناخیم بگین، نخستوزیر آینده اسرائیل، نیز در برست-لیتفسک امپراتوری روسیه متولد شد و از رهبران گروه شبهنظامی ایرگون گردید. اسحاق شامیر، دیگر نخستوزیر اسرائیل، در روژنوی بلاروس چشم به جهان گشود و بعدها در گروه افراطی لحی فعالیت کرد. این مجموعه از چهرهها، از نظریهپرداز تا سیاستمدار، نشان میدهد که بذر اسرائیل نه در خاورمیانه، بلکه در زمین روسیه کاشته شد؛ سرزمینی که اندیشمندان و کنشگران یهودی با نامها و ریشههای روسی، هویت نوین صهیونیسم را رقم زدند.
با سقوط تزار و روی کار آمدن بلشویکها، داستان به شکلی دیگر ادامه یافت. شوروی اگرچه در ظاهر با قومگرایی مخالف بود، اما در بزنگاه ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸ درست همان کشوری شد که به تقسیم فلسطین و تأسیس اسرائیل رأی مثبت داد. این تصمیم سرنوشتساز نشان داد که ریشههای روسی صهیونیسم تنها در سطح فردی خلاصه نمیشود، بلکه در سطح دولتی نیز ادامه یافت. بهبیان دیگر، اسرائیل از همان ابتدا نه فقط با نیروهای روستبار، بلکه با چراغ سبز سیاسی مسکو پا به عرصه گذاشت. روسها در لحظات حساس، حمایت سیاسی و دیپلماتیک از تشکیل اسرائیل کردند. در سال ۱۹۴۷، شوروی به قطعنامه قطعنامه ۱۸۱ سازمان ملل تقسیم فلسطین رأی مثبت داد و زمینه بینالمللی تأسیس اسرائیل را فراهم کرد. این موضعگیری نشان میدهد که روسیه، حتی در بحبوحه ایدئولوژی ضدملیگرایی، نقش تعیینکنندهای در «بخشیدن» فلسطین به اسرائیل داشت.
امروز هم پیوندهای روسی در اسرائیل زندهاند. میلیونها یهودی روستبار در آن زندگی میکنند، زبان روسی در تلآویو و حیفا حضوری عادی دارد و پوتین خود در جریان جنگ ۱۲ روزه بیپرده گفت: «در اسرائیل روسهای زیادی زندگی میکنند، من نمیتوانم علیه اسرائیل اقدامی کنم.» این اعتراف ساده، سندی تاریخی است که مسکو منافع اسرائیل را خط قرمز خود میداند. ایران اما بارها هزینه اعتماد به روسیه را پرداخته است. ماجرای اس-۳۰۰ گواه روشن این بیاعتمادی است: قراردادی که در ۲۰۰۷ امضا شد اما در ۲۰۱۰ به بهانه فشار بینالمللی متوقف گردید و تنها سالها بعد، آن هم با کارایی محدود، تحویل داده شد. سامانههایی که در عمل نتوانستند حملات اسرائیل را مهار کنند و نشان دادند روسیه امنیت ایران را ابزاری برای معامله میبیند، نه تعهدی برای پاسداری. در هر بزنگاه امنیتی، مسکو منافع خود در تلآویو را بر منافع تهران ترجیح داده است.
از این مسیر تاریخی یک نتیجه روشن به دست میآید: اسرائیل در اصل زاییده همان محیط روسی است، چه از منظر فکری و چه سیاسی. و امروز هم کرملین با تکیه بر میلیونها روستبار ساکن اسرائیل آشکارا اعلام میکند که نمیتواند علیه آن وارد عمل شود. روسیه نه در گذشته و نه امروز، شریک قابل اعتمادی برای ایران نبوده و نخواهد بود؛ و هر امیدی به تغییر این واقعیت، چیزی جز خوشخیالی نیست. روسها در بزنگاهها هرگز علیه تلآویو نمیایستند و حتی در اعماق دستگاههای امنیتی ایران هم رد پایشان به سود موساد پیدا میشود. این واقعیت تلخ را باید پذیرفت: روسیه نه متحد ایران است، نه قابل اعتماد. هرکس هنوز روسوفیل باقی مانده، یا تاریخ را نخوانده یا دانسته چشم بر خیانتهای آشکار مسکو بسته است.
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍17❤6🤬1
😻گربه تبریزی
برای گرفتن عکس به صف شده بودیم که این گربه با این ژست منحصر به فرد،روبه دوربین روی پله لمید.
دقایقی ما را به خود مشغول کرد این عکس تکی را ازش گرفتم به یادگار ؛ 😊
چند ویژگی ممتاز از تبریز به چشمم آمد
۱- وجود گربه های فراوان در سطح شهر ،جوری که وقتی در خودرو را باز کردم خیلی راحت رفت داخل گشتی زد و برگشت😊
مردم وجود گربه ها را در کنار خود پذیرفته بودند لذا گربه ها ترسی نداشتند و براحتی و در امنیت در همه جای شهر پرسه می زدند.
۲- شهر بسیار تمیز بود.
۳- گدایی در سطح شهر مشهود نبود.
۴- ورودی های شهر فاقد چشم اندازهای مشمئز کننده بود و به محض ورود به شهر حس خوبی به آدمی دست می داد.
۶- دست فروشی در معابر و خیابانها رایج نبود یا حداقل ما ندیدیم. (اگر چه در بازار روبروی خانه مشروطه، تره بار فروشی دایر بود)
۷- کار میراثفرهنگی در مرمت،بازسازی و نگهداری ابنیه تاریخی از جمله #بازار بزرگ تبریز ،مسجد #کبود، خانه #قاجاری و خانه بزرگان بنام تبریز جای قدردانی دارد.
۸- پبش بینی بوستانهایی برای مسافرین توسط شهرداری بدون دریافت وجه و خدمات بهداشتی شایسته ؛🙏
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
برای گرفتن عکس به صف شده بودیم که این گربه با این ژست منحصر به فرد،روبه دوربین روی پله لمید.
دقایقی ما را به خود مشغول کرد این عکس تکی را ازش گرفتم به یادگار ؛ 😊
چند ویژگی ممتاز از تبریز به چشمم آمد
۱- وجود گربه های فراوان در سطح شهر ،جوری که وقتی در خودرو را باز کردم خیلی راحت رفت داخل گشتی زد و برگشت😊
مردم وجود گربه ها را در کنار خود پذیرفته بودند لذا گربه ها ترسی نداشتند و براحتی و در امنیت در همه جای شهر پرسه می زدند.
۲- شهر بسیار تمیز بود.
۳- گدایی در سطح شهر مشهود نبود.
۴- ورودی های شهر فاقد چشم اندازهای مشمئز کننده بود و به محض ورود به شهر حس خوبی به آدمی دست می داد.
۶- دست فروشی در معابر و خیابانها رایج نبود یا حداقل ما ندیدیم. (اگر چه در بازار روبروی خانه مشروطه، تره بار فروشی دایر بود)
۷- کار میراثفرهنگی در مرمت،بازسازی و نگهداری ابنیه تاریخی از جمله #بازار بزرگ تبریز ،مسجد #کبود، خانه #قاجاری و خانه بزرگان بنام تبریز جای قدردانی دارد.
۸- پبش بینی بوستانهایی برای مسافرین توسط شهرداری بدون دریافت وجه و خدمات بهداشتی شایسته ؛🙏
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
😍23❤10👍7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علیزاده طباطبایی در حضور وکیلان کانون وکلا :پرونده دکتر نجفی در رابطه با میترا استاد پس از ان شکل گرفت که اطلاعات سپاه به ایشان هشدار داد که مسائل قبل را فراموش کنند ولی 60هزار میلیارد تومان توسط قالیباف ازصندوق شهرداری تهران (که برای مخارج عمرانی شهر تهران باید هزینه شود و غیر ان اختلاس است)جهت مقاومت در سوریه برداشت شده بود و نجفی خود را شرعا مسئول برگشت دادن ان میدانست و حاضر نشد بخاطر مصالح شخصی خود از افشاگری خودداری کند.☝️این افشاگری نشان میدهد نجفی نه تنها یک مجرم نبوده بلکه یک قهرمان ملی است.کدام مدیر پس از انقلاب حاضر است بخاطر منافع مردم اینهمه فداکاری کند.
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍31❤5🤯1
♻️ "چه خبر؟"
یکی از موقعیتهای زجرآور، این است که آدمی نداند قرار است چه اتفاقی بیفتد و قرار است چه بشود. نتواند آینده را پیشبینی کند، (نه آیندهای دور را که همین روزهای پیش رو را.)
در شرایط طاقت فرسا ناشی از فشارهای اقتصادی، تحریمها و معلق میان فضای تیره و تار و مبهم که چشم عقل، نمیتواند پیش پای خود را ببیند و محاسبه کند، سردرگمی و پریشانی، گریبان همه را میگیرد.
❓ تا کنون آیا به این پرسش دو کلمهای که در دیدارها، مکرر از یکدیگر میپرسیم، تامل کردهاید؟: "چه خبر؟"
و با این که میدانیم طرف مقابل، دسترسی به هیچ خبری ندارد اما تکرار میکنیم: "چه خبر؟"
"چه خبر؟" یعنی من نگرانم. مضطربم. تو هم آیا مثل من نگرانی؟".
پاسخ معمول هم چنین است: "هیچی، همه چی رو به راه است".
این پاسخ، واکنشی هوشیارانه است برای کاستن از نگرانی دیگری و همدلی با او، به این معنا که «بگذار وانمود کنیم همه چیز خوب است".
"چه خبر؟"، یک پرسش نیست. سوالی نیست که منتظر جوابش باشیم. بازتاب دلهرهای است از بیثباتی روزگاری لغزان که چون دالانی تاریک، انتهایش معلوم نیست. "چه خبر؟" تجربهی تلخ تاریخی مردمانی است که رخدادها و اتفاقات، همچون بهمن، بناگاه برسرشان آوار میشود.
✅ "نه مذاکره، نه جنگ، نه صلح"، دقیقا یک نمونه از همین موقعیتها است. شرایطی که همه چیز به حالت تعلیق درمیآید. چرخ زندگی در گل و لای ابهام و تیرگی از حرکت باز میایستد و از آن همه پرسشها و مسئلههای بنیادین آدمی، فقط یک "پرسش کشنده" باقی میماند: آیا میدانید "چه میشود؟" و من باید چه کنم؟
زندگی در سایهی غمانگیز "نه جنگ، نه صلح"، پژمرده شده و دلهرهای عمیق و اضطرابی وسیع، خود را در قالب پرسشی بیپاسخ بازنمایی میکند: "چه میشود؟"
و هیچ کس نمیداند قرار است چه بشود. این گونه است که بتدریج، زندگی به تعلیق در میآید و سامان پیشین خود را از دست میدهد.
زندگی در تعلیق، همچون راه رفتن ماشینی است در جادهای پرپیچوخم و پرتگاهی مهیب، مه گرفته و تاریک، که باید حرکت کند، اما هر لحظه ممکن است به دره پرتاب شود.
شرایط "نه مذاکره، نه جنگ و نه صلح"، زیستن پویا و مطمئن را به محاق میبرد. گمان میکنم چنین شرایطی اگر اثراتش از جنگ بیشتر و مخربتر نباشد، کمتر هم نیست. دست کم در زمان جنگ، با همهی سنگینی و تهدیدش، تکلیف افراد معلوم است و انتظارات فردی و اجتماعی، با شرایط جنگ تنظیم میشود. اما هنگامی که قطار زندگی در ایستگاه "نه جنگ، نه صلح" از حرکت بازمیماند، شهروندان در سردرگمی ویران کننده، و در شرایط غیرقابل پیشبینی، امکان هرگونه برنامهریزی (حتی برنامهریزی کوتاهمدت)، و حرکت رو به جلو را از دست میدهند. تولید، سرمایهگذاری، توسعه و پیشرفت و....نیمه تعطیل و گاهی کاملا متوقف میشود.
🔻 برزخ "نه مذاکره، جنگ نه صلح"، تبعات منفی فراوانی دارد. از آن میان چهار اثر، مهمترین است:
❗️اول، پیشبینی ناپذیر شدن اوضاع.
آیندهی غیرقابل پیشبینی، خودش به دو مسئله منتهی میگردد:
➖ ترس و دلنگرانی از این که چه خواهد شد.
➖گسترش فضای بیتصمیمی و بیعملی
➖ کند شدن روند حیات اجتماعی و فرسوده شدن مناسبات اجتماعی
❗️دوم، گسترش حس ناتوانی،
افراد، حس دردناکی از ناتوانی در کنترل و مهار اوضاع را در خود، تجربه میکنند.
احساس ناتوانی نیز واجد پیامدهایی است نظیر:
➖ حس بدبینی به خود و شرمسار از اینکه نمیتوانند شرایط را کنترل و مدیریت کرد.
➖ تنفر از کسانی که مسبب چنین اوضاعی شدهاند.
➖ حس تحقیرشدگی از ناتوانی و این تعبیر خیام که، "ما لعبتکانیم و فلک لعبتباز"
➖ تقدیرگرایی و انفعال در برابر سرنوشت
❗️سوم، گسترش آسیبهای روانی و اجتماعی
➖ به علت رکود مالی و استیصال اجتماعی، نرخ آسیبهای اجتماعی مانند دزدی، طلاق، زورگیری و... افزایش مییابد
➖ کاهش راندمان کاری و افزایش انفعال فردی و اجتماعی
➖ حس ناامیدی و بنبست، اضطراب از آینده، نگرانی و در پی آن بیماریهای افزایش روانشناختی.
❗️و بالاخره چهارم، توقف زندگی،
➖ کاهش انگیزهی زندگیخواهی
➖ کاهش مراودات و مناسبات اقتصادی و اجتماعی
➖و در نتیجه، افزایش مهاجرت
نه به "مذاکره"، "جنگ" و "صلح"، مواجههای سلبی با شرایط است. اما جامعه نیازمند رویکرد ایجابی به اتفاقات هم هست. برای شکلگیری رویکرد ایجابی،
پاسخ تصمیمگیران به این پرسش اساسی چیست که: "چه باید کرد؟"
مزاجِ دَهر تَبَه شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی؟
(حافظ)
✍️ علی زمانیان ... ۲۸ / ۰۶ / ۱۴۰۴
https://www.tg-me.com/darvishane49
زیستن در فضای تهدید
یکی از موقعیتهای زجرآور، این است که آدمی نداند قرار است چه اتفاقی بیفتد و قرار است چه بشود. نتواند آینده را پیشبینی کند، (نه آیندهای دور را که همین روزهای پیش رو را.)
در شرایط طاقت فرسا ناشی از فشارهای اقتصادی، تحریمها و معلق میان فضای تیره و تار و مبهم که چشم عقل، نمیتواند پیش پای خود را ببیند و محاسبه کند، سردرگمی و پریشانی، گریبان همه را میگیرد.
❓ تا کنون آیا به این پرسش دو کلمهای که در دیدارها، مکرر از یکدیگر میپرسیم، تامل کردهاید؟: "چه خبر؟"
و با این که میدانیم طرف مقابل، دسترسی به هیچ خبری ندارد اما تکرار میکنیم: "چه خبر؟"
"چه خبر؟" یعنی من نگرانم. مضطربم. تو هم آیا مثل من نگرانی؟".
پاسخ معمول هم چنین است: "هیچی، همه چی رو به راه است".
این پاسخ، واکنشی هوشیارانه است برای کاستن از نگرانی دیگری و همدلی با او، به این معنا که «بگذار وانمود کنیم همه چیز خوب است".
"چه خبر؟"، یک پرسش نیست. سوالی نیست که منتظر جوابش باشیم. بازتاب دلهرهای است از بیثباتی روزگاری لغزان که چون دالانی تاریک، انتهایش معلوم نیست. "چه خبر؟" تجربهی تلخ تاریخی مردمانی است که رخدادها و اتفاقات، همچون بهمن، بناگاه برسرشان آوار میشود.
✅ "نه مذاکره، نه جنگ، نه صلح"، دقیقا یک نمونه از همین موقعیتها است. شرایطی که همه چیز به حالت تعلیق درمیآید. چرخ زندگی در گل و لای ابهام و تیرگی از حرکت باز میایستد و از آن همه پرسشها و مسئلههای بنیادین آدمی، فقط یک "پرسش کشنده" باقی میماند: آیا میدانید "چه میشود؟" و من باید چه کنم؟
زندگی در سایهی غمانگیز "نه جنگ، نه صلح"، پژمرده شده و دلهرهای عمیق و اضطرابی وسیع، خود را در قالب پرسشی بیپاسخ بازنمایی میکند: "چه میشود؟"
و هیچ کس نمیداند قرار است چه بشود. این گونه است که بتدریج، زندگی به تعلیق در میآید و سامان پیشین خود را از دست میدهد.
زندگی در تعلیق، همچون راه رفتن ماشینی است در جادهای پرپیچوخم و پرتگاهی مهیب، مه گرفته و تاریک، که باید حرکت کند، اما هر لحظه ممکن است به دره پرتاب شود.
شرایط "نه مذاکره، نه جنگ و نه صلح"، زیستن پویا و مطمئن را به محاق میبرد. گمان میکنم چنین شرایطی اگر اثراتش از جنگ بیشتر و مخربتر نباشد، کمتر هم نیست. دست کم در زمان جنگ، با همهی سنگینی و تهدیدش، تکلیف افراد معلوم است و انتظارات فردی و اجتماعی، با شرایط جنگ تنظیم میشود. اما هنگامی که قطار زندگی در ایستگاه "نه جنگ، نه صلح" از حرکت بازمیماند، شهروندان در سردرگمی ویران کننده، و در شرایط غیرقابل پیشبینی، امکان هرگونه برنامهریزی (حتی برنامهریزی کوتاهمدت)، و حرکت رو به جلو را از دست میدهند. تولید، سرمایهگذاری، توسعه و پیشرفت و....نیمه تعطیل و گاهی کاملا متوقف میشود.
🔻 برزخ "نه مذاکره، جنگ نه صلح"، تبعات منفی فراوانی دارد. از آن میان چهار اثر، مهمترین است:
❗️اول، پیشبینی ناپذیر شدن اوضاع.
آیندهی غیرقابل پیشبینی، خودش به دو مسئله منتهی میگردد:
➖ ترس و دلنگرانی از این که چه خواهد شد.
➖گسترش فضای بیتصمیمی و بیعملی
➖ کند شدن روند حیات اجتماعی و فرسوده شدن مناسبات اجتماعی
❗️دوم، گسترش حس ناتوانی،
افراد، حس دردناکی از ناتوانی در کنترل و مهار اوضاع را در خود، تجربه میکنند.
احساس ناتوانی نیز واجد پیامدهایی است نظیر:
➖ حس بدبینی به خود و شرمسار از اینکه نمیتوانند شرایط را کنترل و مدیریت کرد.
➖ تنفر از کسانی که مسبب چنین اوضاعی شدهاند.
➖ حس تحقیرشدگی از ناتوانی و این تعبیر خیام که، "ما لعبتکانیم و فلک لعبتباز"
➖ تقدیرگرایی و انفعال در برابر سرنوشت
❗️سوم، گسترش آسیبهای روانی و اجتماعی
➖ به علت رکود مالی و استیصال اجتماعی، نرخ آسیبهای اجتماعی مانند دزدی، طلاق، زورگیری و... افزایش مییابد
➖ کاهش راندمان کاری و افزایش انفعال فردی و اجتماعی
➖ حس ناامیدی و بنبست، اضطراب از آینده، نگرانی و در پی آن بیماریهای افزایش روانشناختی.
❗️و بالاخره چهارم، توقف زندگی،
➖ کاهش انگیزهی زندگیخواهی
➖ کاهش مراودات و مناسبات اقتصادی و اجتماعی
➖و در نتیجه، افزایش مهاجرت
نه به "مذاکره"، "جنگ" و "صلح"، مواجههای سلبی با شرایط است. اما جامعه نیازمند رویکرد ایجابی به اتفاقات هم هست. برای شکلگیری رویکرد ایجابی،
پاسخ تصمیمگیران به این پرسش اساسی چیست که: "چه باید کرد؟"
مزاجِ دَهر تَبَه شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی؟
(حافظ)
✍️ علی زمانیان ... ۲۸ / ۰۶ / ۱۴۰۴
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤18👍12
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥سرتیپ پوردستان هستند
رئیس مرکز تحقیقات راهبردی ارتش
بیش از ۸ سال فرمانده نیروی زمینی
۲ سال هم جانشین فرمانده کل:
با حملات اسرائیل هنگ کردیم.
نکته ها:
ایشون از فرماندهان رده بالای ارتش در مهمترین و حساسترین قسمت ها بودن و هستن.
ایشون که هنگ کرده بقیه هم که مشغول ساخت جهنم و موز زیر پای پزشکیان انداختن و تحلیل فروپاشی تمدن مدرن...
پیشفرض این بوده که ارتشیها دیسیپلین نظامی بهتری دارتد و از توهمات ایدئولوژیک دورترند.
شاید همین باعث شده این فرمانده ارتش ، صادقانه به این موضوع بپردازه.
▪️ چند روزه خبر منتشر میشه که:
عراقچی به اروپایی ها میگه :
هرچی شما بگید
فقط تضمین بدید آمریکا دیگه بهمون حمله نکنه😕
♻️ روال همیشگی افراد کم عقل:
لجبازی » هزینه دادن » در معرض انقراض افتادن » پذیرش سخن عقلا
بعد ، مدتی احساس امنیت » رفتن به خواب غفلت » برگشت به تنظیمات کارخانه
🎈 بدون معمولی شدن هیچ وقت از تعرض و پایمال شدن حقوقمون ، مصونیت حداقلی هم پیدا نمیکنیم
رسالت آسمانی یعنی نرمال نبودن ، یعنی اختلال ، یعنی ناسازگاری ، یعنی هزینه ، یعنی عقب افتادگی ، یعنی ضعف؛
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
رئیس مرکز تحقیقات راهبردی ارتش
بیش از ۸ سال فرمانده نیروی زمینی
۲ سال هم جانشین فرمانده کل:
با حملات اسرائیل هنگ کردیم.
نکته ها:
ایشون از فرماندهان رده بالای ارتش در مهمترین و حساسترین قسمت ها بودن و هستن.
ایشون که هنگ کرده بقیه هم که مشغول ساخت جهنم و موز زیر پای پزشکیان انداختن و تحلیل فروپاشی تمدن مدرن...
پیشفرض این بوده که ارتشیها دیسیپلین نظامی بهتری دارتد و از توهمات ایدئولوژیک دورترند.
شاید همین باعث شده این فرمانده ارتش ، صادقانه به این موضوع بپردازه.
▪️ چند روزه خبر منتشر میشه که:
عراقچی به اروپایی ها میگه :
هرچی شما بگید
فقط تضمین بدید آمریکا دیگه بهمون حمله نکنه😕
♻️ روال همیشگی افراد کم عقل:
لجبازی » هزینه دادن » در معرض انقراض افتادن » پذیرش سخن عقلا
بعد ، مدتی احساس امنیت » رفتن به خواب غفلت » برگشت به تنظیمات کارخانه
🎈 بدون معمولی شدن هیچ وقت از تعرض و پایمال شدن حقوقمون ، مصونیت حداقلی هم پیدا نمیکنیم
رسالت آسمانی یعنی نرمال نبودن ، یعنی اختلال ، یعنی ناسازگاری ، یعنی هزینه ، یعنی عقب افتادگی ، یعنی ضعف؛
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍22❤6😢1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥حشمتالله فلاحتپیشه: قرار بود فسفات سوریه را به جای طلبمان از بندر طرطوس صادر کنیم، روسها گفتند این بندر قرق ماست؛ خودشان فسفات سوریه را بردند!
https://www.tg-me.com/darvishane49
https://www.tg-me.com/darvishane49
😢12👌3🤔2🤣2❤1
♻️ ایران در خزان 🔆
@darvishane49
هوا بارانی است و فصل پاییز
گلوی آسمان از بغض لبریز
به سجده آمده ابری که انگار،
شده از داغ تابس تانه سرریز
هوای مدرسه، بوی الفبا
صدای زنگ اول، محکم و تیز
جزای خنده های بی مجوز،
و شادیها و تفریحات ناچیز
برای نوجوانیهای ما بود،
فرود خشم و تهمت های یکریز
رسیده اول مهر و درونم،
پراست از لحظه های خاطرانگیز
کلاس درس خالی مانده از تو
من و گلهای پژمرده سرمیز….
هوا پاییزی و بارانی ام من
درون خشم خود زندانی ام من
چه فردای خوشی را خواب دیدیم
تمام نقشه ها بر آب دیدیم
چه دورانی، چه رویای عبوری
چه جستن ها به دنبال ظهوری…
من و تو نسل بی پرواز بودیم،
اسیر پنجه های باز بودیم
همان بازی که با تیغ سر انگشت
به پیش چشمهای من تو را کشت!
تمام آرزو ها را فنا کرد
دو دست دوستیمان را جدا کرد
تو جام شوکران را سر کشیدی
به ناگه از کنارم پر کشیدی…
به دانه دانه اشک مادرانه
به آن اندیشه های جاودانه
به قطره قطره خون عشق سوگند
به سوز سینه های مانده در بند
دلم صد پاره شد بر خاک افتاد
به قلبم از غمت صد چاک افتاد
بگو آنجا که رفتی شاد هستی؟
در آن سوی حیات آزاد هستی؟
هوای نوجوانی خاطرت هست؟
هنوزم عشق میهن در سرت هست؟
بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست؟
تبر، تقدیر سرو و سبزه ای نیست؟
کسی دزد شعورت نیست آنجا؟
تجاوز به غرورت نیست آنجا؟
خبر از گورهای بی نشان هست؟
صدای زجه های مادران هست؟
بخوا ن همدرد من، هم نسل و همراه!
بخوان شعر مرا با حسرت و آه
دوباره اول مهر است و پاییز
گلوی آسمان از بغض لبریز
من و میزی که خالی مانده از تو
و گلهایی که پژمرده سر میز»
هیلا صدیقی
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
@darvishane49
هوا بارانی است و فصل پاییز
گلوی آسمان از بغض لبریز
به سجده آمده ابری که انگار،
شده از داغ تابس تانه سرریز
هوای مدرسه، بوی الفبا
صدای زنگ اول، محکم و تیز
جزای خنده های بی مجوز،
و شادیها و تفریحات ناچیز
برای نوجوانیهای ما بود،
فرود خشم و تهمت های یکریز
رسیده اول مهر و درونم،
پراست از لحظه های خاطرانگیز
کلاس درس خالی مانده از تو
من و گلهای پژمرده سرمیز….
هوا پاییزی و بارانی ام من
درون خشم خود زندانی ام من
چه فردای خوشی را خواب دیدیم
تمام نقشه ها بر آب دیدیم
چه دورانی، چه رویای عبوری
چه جستن ها به دنبال ظهوری…
من و تو نسل بی پرواز بودیم،
اسیر پنجه های باز بودیم
همان بازی که با تیغ سر انگشت
به پیش چشمهای من تو را کشت!
تمام آرزو ها را فنا کرد
دو دست دوستیمان را جدا کرد
تو جام شوکران را سر کشیدی
به ناگه از کنارم پر کشیدی…
به دانه دانه اشک مادرانه
به آن اندیشه های جاودانه
به قطره قطره خون عشق سوگند
به سوز سینه های مانده در بند
دلم صد پاره شد بر خاک افتاد
به قلبم از غمت صد چاک افتاد
بگو آنجا که رفتی شاد هستی؟
در آن سوی حیات آزاد هستی؟
هوای نوجوانی خاطرت هست؟
هنوزم عشق میهن در سرت هست؟
بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست؟
تبر، تقدیر سرو و سبزه ای نیست؟
کسی دزد شعورت نیست آنجا؟
تجاوز به غرورت نیست آنجا؟
خبر از گورهای بی نشان هست؟
صدای زجه های مادران هست؟
بخوا ن همدرد من، هم نسل و همراه!
بخوان شعر مرا با حسرت و آه
دوباره اول مهر است و پاییز
گلوی آسمان از بغض لبریز
من و میزی که خالی مانده از تو
و گلهایی که پژمرده سر میز»
هیلا صدیقی
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤20😢8👏1
به برجام بد نگوییم و ظریف را متهم نکنیم؛ مکانیسم ماشه را روسیه در کاسه ما گذاشت/روزنامه اطلاعات
🔹قطعنامۀ ۲۲۳۱ شورای امنیت پس از ۱۲ سال گفتگو در مورد فعالیتهای هستهای ایران با اعضای گروه ۱+۵، در تاریخ ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ توسط تیم مذاکرهکننده از مسئولان وزارت خارجه به ریاست محمد جواد ظریف و وزرای خارجه کشورهای غربی مورد توافق قرار گرفت و ایران موفق به توافق هستهای با گروه ۱+۵ گردید.
🔹پس از آن این توافق در تاریخ ۲۹ تیرماه ۱۳۹۴ در شورای امنیت به رأی گذاشته شد که با تصویب آن در آن شورا تبدیل به قطعنامۀ ۲۲۳۱ گردید که همراه با تصویب آن هر شش قطعنامۀ پیشین که علیه ایران صادر شده و منجر به تحریمهای وسیع در رابطه با موضوع هستهای علیه ایران شده بود را ملغی کرد.
🔹با توجه به این موارد است که یاوه گویی دشمنان و بدگویی منتقدان برجام و حتی اتهام زنی به آنها را باید چنگ زدن به چهرۀ یک موفقیت تاریخی قلمداد کرد که رقبای سیاسی دولت یازدهم و کاسبان تحریم به دنبال آن بودند.
🔹اگر نیک نظر کنیم و به یاد آوریم که پیشنهاد اسنپ بک را همسایه و متحد شمالی در برجام گنجاند. و چه کارشکنیها که برای شکست برجام نکرد.
@darvishane49
🔹قطعنامۀ ۲۲۳۱ شورای امنیت پس از ۱۲ سال گفتگو در مورد فعالیتهای هستهای ایران با اعضای گروه ۱+۵، در تاریخ ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ توسط تیم مذاکرهکننده از مسئولان وزارت خارجه به ریاست محمد جواد ظریف و وزرای خارجه کشورهای غربی مورد توافق قرار گرفت و ایران موفق به توافق هستهای با گروه ۱+۵ گردید.
🔹پس از آن این توافق در تاریخ ۲۹ تیرماه ۱۳۹۴ در شورای امنیت به رأی گذاشته شد که با تصویب آن در آن شورا تبدیل به قطعنامۀ ۲۲۳۱ گردید که همراه با تصویب آن هر شش قطعنامۀ پیشین که علیه ایران صادر شده و منجر به تحریمهای وسیع در رابطه با موضوع هستهای علیه ایران شده بود را ملغی کرد.
🔹با توجه به این موارد است که یاوه گویی دشمنان و بدگویی منتقدان برجام و حتی اتهام زنی به آنها را باید چنگ زدن به چهرۀ یک موفقیت تاریخی قلمداد کرد که رقبای سیاسی دولت یازدهم و کاسبان تحریم به دنبال آن بودند.
🔹اگر نیک نظر کنیم و به یاد آوریم که پیشنهاد اسنپ بک را همسایه و متحد شمالی در برجام گنجاند. و چه کارشکنیها که برای شکست برجام نکرد.
@darvishane49
👍30❤14🤔3
♻️بخوانید تا بدانید با برجام چه کردند
🔹برجام دو قسمت داشت:
یکی اون چیزی که امضاء شد و به شورای امنیت هم رفت و تصویب شد؛ این #جسم_برجام بود
🔹قسمت دوم لابی های پشت پرده برای امضاء بود؛ در حقیقت #روح_برجام اونجا خوابیده بود.
جائیکه هیچ تعهدی روی کاغذ آورده نشده بود و میتوانست مانند هر توافق دیگری با موافقت طرفین به پیش برود یا متوقف شود و یا به تقابل کشیده شود.
🔹در پشت پرده، تمام کشورهای درگیر به دنبال منافع اقتصادی حاصل از امضاء برجام بودند. مهمترین عضو این مجموعه آمریکا بود و بیشترین سهم اقتصادی را بر خلاف میل روسیه و اروپا به خود اختصاص داده بود
🔹بنا بود آمریکا در نفت و پتروشیمی بعلاوه بخش خودرو سرمایه گذاری کند
🔹وقتی برجام امضاء شد، همه چیز داشت طبق برنامه جلو می رفت و تیمهای اقتصادی متعدد از شرکتهای آمریکایی و اروپایی راهی ایران میشدند
🔹به یکباره بلافاصله پس از انعقاد برجام طی سخنانی اعلام شد که آمریکا از توافق قصد نفوذ دارد و ما این راه را با تمام توان قاطعانه بسته ایم و به آمریکایی ها حق ورود به اقتصاد ایران را ندادند و هر گونه روابط اقتصادی و فرهنگی و سیاسی تحریم شد.
🔹اینجا بود که همه چیز بهم ریخت. هیچ تضمین و تعهدی روی کاغذ وجود نداشت…
🔹۲۶ مرداد ۹۴ ، آمریکا از منافع اقتصادی برجام دستش خالی ماند.
دولت اوباما چون برجام را امضاء کرده بود نتوانست در ظاهر زیرش بزند اما اجازه ی اتصال ایران به بانک های جهانی را بی سر و صدا محدود کرد و برخورد مناسب را به دولت بعد سپرد.
🔹در حقیقت روح برجام را ابتدا ایران نقض کرد نه آمریکا.
🔹همان چیزی که ترامپ دائما" فریاد می زد، چیزی که دولت اوباما حاضر به بیانش نشد، ولی برخورد با ایران را به دولت بعدی سپردند.
🔹اگر آمریکائی ها از منافع اقتصادی برجام بهره می بردند حداقل بیست سال پیشرفت اقتصادی ایران با ضریب رشد دو رقمی تضمین بود. اما جلوگیری از ورود شرکتهای آمریکایی به ایران باعث مسائل امروز شد.
🔹ساده لوحی است گمان کنیم آمریکا با تعلیق تحریم های ایران سفره انداز رقبای اقتصادی خود مانند چین و روسیه ای شود که سالها بر سر این سفره چریدند و موجب پیشرفت اقتصادی انها شود و خود در این سفره جایی نداشته باشد
🔹حاکمیت نزدیک به فروپاشی بود. به نقطه ی نفت در برابر غذا، کاملا" نزدیک شده بودیم.
🔹حاکمیت ایران از ابتدا نگاهش به برجام در حد تنفسی برای حاکمیت و ضمنا بدست آوردن پولهای بلوکه شده بود. سر ایران (حاکمیت) در برجام کلاه نرفت و بهترین اتفاق ممکن برای حکومت بود، اما هیچگاه فکر نمی کردند به آدمی مثل ترامپ برخورد کنند که این تنفس را تبدیل به تنگی نفس کند.
🔹مسئول فرصت سوزی برجام و ضرر و زیان سنگین اقتصادی به کشور کسانی هستند که به سیاست منسوخ آمریکا ستیزی همچنان باور دارند و به مناسبات حاکم بر اقتصاد جهان وقعی نمیگذارند و به رای میلیونها نفر که به تعامل با جهان رای دادند پشت میکنند و دولت را زمینگیر و مردم را نسبت به مشارکت در انتخاباتهای بعد دلسرد میکنند...
🔹و آمریکا پس از مدتها خواهش و تمنا و تهدید وقتی دید ایران اهل مذاکره برای پذیرش آمریکا بر سر سفره اقتصاد ایران نیست در نهایت از برجام خارج شد و گفت حالا که من سر سفره ایران جایی ندارم… هر کس سر سفره ایران بنشیند نوش جانش... ولی دیگر سر سفره آمریکا جایی ندارد.
🔹و اینچنین شد که تمام کشورها، سفره بزرگ امریکا را به سفره کوچک ایران ترجیح دادند و نتوانستیم از مزایای برجام بهره مند شویم و با کشورها مبادلات اقتصادی داشته باشیم... وگرنه از طرف سازمان ملل تمام تحریم های مربوطه لغو شده بود و بارها از کشورها درخواست شد که با ایران مراوده داشته باشند...
🔹وقتی آقایان هیچ درکی از مناسبات حاکم بر اقتصاد جهان نداشتند و گمان میکردند امریکا نمیتواند برجام را بی اثر کند و کشورها از او تبعیت نمیکنند؛ از جیب ملت دست به قماری نابخردانه زدند و گویا همچنان در بر همان پاشنه میچرخد و زورِ کاسبان داخلی تحریم و عزم روسیه و چین فعلا بر منافع ملی ما چربیده است./ احزاب
https://www.tg-me.com/darvishane49
🔹برجام دو قسمت داشت:
یکی اون چیزی که امضاء شد و به شورای امنیت هم رفت و تصویب شد؛ این #جسم_برجام بود
🔹قسمت دوم لابی های پشت پرده برای امضاء بود؛ در حقیقت #روح_برجام اونجا خوابیده بود.
جائیکه هیچ تعهدی روی کاغذ آورده نشده بود و میتوانست مانند هر توافق دیگری با موافقت طرفین به پیش برود یا متوقف شود و یا به تقابل کشیده شود.
🔹در پشت پرده، تمام کشورهای درگیر به دنبال منافع اقتصادی حاصل از امضاء برجام بودند. مهمترین عضو این مجموعه آمریکا بود و بیشترین سهم اقتصادی را بر خلاف میل روسیه و اروپا به خود اختصاص داده بود
🔹بنا بود آمریکا در نفت و پتروشیمی بعلاوه بخش خودرو سرمایه گذاری کند
🔹وقتی برجام امضاء شد، همه چیز داشت طبق برنامه جلو می رفت و تیمهای اقتصادی متعدد از شرکتهای آمریکایی و اروپایی راهی ایران میشدند
🔹به یکباره بلافاصله پس از انعقاد برجام طی سخنانی اعلام شد که آمریکا از توافق قصد نفوذ دارد و ما این راه را با تمام توان قاطعانه بسته ایم و به آمریکایی ها حق ورود به اقتصاد ایران را ندادند و هر گونه روابط اقتصادی و فرهنگی و سیاسی تحریم شد.
🔹اینجا بود که همه چیز بهم ریخت. هیچ تضمین و تعهدی روی کاغذ وجود نداشت…
🔹۲۶ مرداد ۹۴ ، آمریکا از منافع اقتصادی برجام دستش خالی ماند.
دولت اوباما چون برجام را امضاء کرده بود نتوانست در ظاهر زیرش بزند اما اجازه ی اتصال ایران به بانک های جهانی را بی سر و صدا محدود کرد و برخورد مناسب را به دولت بعد سپرد.
🔹در حقیقت روح برجام را ابتدا ایران نقض کرد نه آمریکا.
🔹همان چیزی که ترامپ دائما" فریاد می زد، چیزی که دولت اوباما حاضر به بیانش نشد، ولی برخورد با ایران را به دولت بعدی سپردند.
🔹اگر آمریکائی ها از منافع اقتصادی برجام بهره می بردند حداقل بیست سال پیشرفت اقتصادی ایران با ضریب رشد دو رقمی تضمین بود. اما جلوگیری از ورود شرکتهای آمریکایی به ایران باعث مسائل امروز شد.
🔹ساده لوحی است گمان کنیم آمریکا با تعلیق تحریم های ایران سفره انداز رقبای اقتصادی خود مانند چین و روسیه ای شود که سالها بر سر این سفره چریدند و موجب پیشرفت اقتصادی انها شود و خود در این سفره جایی نداشته باشد
🔹حاکمیت نزدیک به فروپاشی بود. به نقطه ی نفت در برابر غذا، کاملا" نزدیک شده بودیم.
🔹حاکمیت ایران از ابتدا نگاهش به برجام در حد تنفسی برای حاکمیت و ضمنا بدست آوردن پولهای بلوکه شده بود. سر ایران (حاکمیت) در برجام کلاه نرفت و بهترین اتفاق ممکن برای حکومت بود، اما هیچگاه فکر نمی کردند به آدمی مثل ترامپ برخورد کنند که این تنفس را تبدیل به تنگی نفس کند.
🔹مسئول فرصت سوزی برجام و ضرر و زیان سنگین اقتصادی به کشور کسانی هستند که به سیاست منسوخ آمریکا ستیزی همچنان باور دارند و به مناسبات حاکم بر اقتصاد جهان وقعی نمیگذارند و به رای میلیونها نفر که به تعامل با جهان رای دادند پشت میکنند و دولت را زمینگیر و مردم را نسبت به مشارکت در انتخاباتهای بعد دلسرد میکنند...
🔹و آمریکا پس از مدتها خواهش و تمنا و تهدید وقتی دید ایران اهل مذاکره برای پذیرش آمریکا بر سر سفره اقتصاد ایران نیست در نهایت از برجام خارج شد و گفت حالا که من سر سفره ایران جایی ندارم… هر کس سر سفره ایران بنشیند نوش جانش... ولی دیگر سر سفره آمریکا جایی ندارد.
🔹و اینچنین شد که تمام کشورها، سفره بزرگ امریکا را به سفره کوچک ایران ترجیح دادند و نتوانستیم از مزایای برجام بهره مند شویم و با کشورها مبادلات اقتصادی داشته باشیم... وگرنه از طرف سازمان ملل تمام تحریم های مربوطه لغو شده بود و بارها از کشورها درخواست شد که با ایران مراوده داشته باشند...
🔹وقتی آقایان هیچ درکی از مناسبات حاکم بر اقتصاد جهان نداشتند و گمان میکردند امریکا نمیتواند برجام را بی اثر کند و کشورها از او تبعیت نمیکنند؛ از جیب ملت دست به قماری نابخردانه زدند و گویا همچنان در بر همان پاشنه میچرخد و زورِ کاسبان داخلی تحریم و عزم روسیه و چین فعلا بر منافع ملی ما چربیده است./ احزاب
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👏26❤15👍9👌6👎1
امروز ۲۲ سپتامبر برابر با سی و یکم شهریور ماه روز جهانی بدون خودرو نام گذاری شده است.
بر کسی پوشیده نیست که زمین و همه داشته های آن به دلایل متعدد زیست محیطی در خطر است و پیش از هر چیز زندگی عادی همه جانوران از جمله انسان به شدت تهدید شده است.
نقش آدمیان در به خطر افتادن محیط زیست بی بدیل است.
وقت آنست که به خود آییم گذشته را جبران کنیم و برای بقای خود دست بکار شویم.
هلند با جمعیتی ۱۶ میلیون نفری حدود ۱۴ میلیون نفر آن از دوچرخه برای تردد بهره می گیرند.
داشتن یک جامعه توسعه یافته ابتدا نیاز به افراد توسعه یافته دارد.
یکی از نشانه های توسعه یافتگی فردی، سهیم بودن در کاهش آلودگی زیست محیطی است.
اینک بر ماست که در این روز و روزها و ماه های پیش رو برای کاهش ترافیک ، کاهش آلودگی هوا ، کاهش آلودگی صوتی ، کاهش مصرف سوخت و...تا می توانیم از دوچرخه و یا پای پیاده برای آمدوشد به محل کار ، تحصیل و امورات جاری بهره بگیریم.
حداقل امروز را بدون خودرو تردد کنیم.
و یا از وسایط نقلیه عمومی بهره ببریم.
راهکار دیگر شما چیست ؟
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
بر کسی پوشیده نیست که زمین و همه داشته های آن به دلایل متعدد زیست محیطی در خطر است و پیش از هر چیز زندگی عادی همه جانوران از جمله انسان به شدت تهدید شده است.
نقش آدمیان در به خطر افتادن محیط زیست بی بدیل است.
وقت آنست که به خود آییم گذشته را جبران کنیم و برای بقای خود دست بکار شویم.
هیچ جامعهای بدون علت توسعه نمی یابد
هلند با جمعیتی ۱۶ میلیون نفری حدود ۱۴ میلیون نفر آن از دوچرخه برای تردد بهره می گیرند.
داشتن یک جامعه توسعه یافته ابتدا نیاز به افراد توسعه یافته دارد.
یکی از نشانه های توسعه یافتگی فردی، سهیم بودن در کاهش آلودگی زیست محیطی است.
اینک بر ماست که در این روز و روزها و ماه های پیش رو برای کاهش ترافیک ، کاهش آلودگی هوا ، کاهش آلودگی صوتی ، کاهش مصرف سوخت و...تا می توانیم از دوچرخه و یا پای پیاده برای آمدوشد به محل کار ، تحصیل و امورات جاری بهره بگیریم.
حداقل امروز را بدون خودرو تردد کنیم.
و یا از وسایط نقلیه عمومی بهره ببریم.
راهکار دیگر شما چیست ؟
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍13❤3👏1👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥گرامیداشت روز جهانی بدون خودرو
امروز هم مانند بسیاری از رویدادهای محیط زیستی مورد بی مهری نهادهای دولتی از جمله شهرداری ها ، سازمان محیط زیست و... قرار گرفت.
اما به همت اندیشه های نیک و کردارهای سبز گروه های مردم نهاد ، به منظور گرامیداشت روز جهانی بدون خودرو، جمعی از فعالان محیط زیست و شهروندان دغدغه مند به صورت نمادین با دوچرخه در سطح شهر تردد کردند تا هم مروج دوچرخهسواری و پیاده روی باشند و هم زیبایی حضور خود را در خیابان به رخ خودروهای پرسروصدا بکشند.
در فواید دوچرخه سواری بسیار گفته و نوشته ایم اما مهمترین پیامد آن حفظ تندرستی و جلوگیری از مبتلا شدن به انواع و اقسام بیماری های قلبی و عروقی ودیابت است.
وجود بحران آلودگی هوا و زمین بر کسی پوشیده نیست. لذا برای پیشگیری و رفع آن نیاز به عزم و اقدام ملی در قامت ملت و دولت می باشد.
سهم هر یک از ما عدم استفاده از خودرو شخصی در سطح شهر مگر به وقت ضرورت ؛
#رفتارـخردمندانه
#ح_درویشی ✍ ۱۴۰۴/۰۶/۳۱
https://www.tg-me.com/darvishane49
امروز هم مانند بسیاری از رویدادهای محیط زیستی مورد بی مهری نهادهای دولتی از جمله شهرداری ها ، سازمان محیط زیست و... قرار گرفت.
اما به همت اندیشه های نیک و کردارهای سبز گروه های مردم نهاد ، به منظور گرامیداشت روز جهانی بدون خودرو، جمعی از فعالان محیط زیست و شهروندان دغدغه مند به صورت نمادین با دوچرخه در سطح شهر تردد کردند تا هم مروج دوچرخهسواری و پیاده روی باشند و هم زیبایی حضور خود را در خیابان به رخ خودروهای پرسروصدا بکشند.
در فواید دوچرخه سواری بسیار گفته و نوشته ایم اما مهمترین پیامد آن حفظ تندرستی و جلوگیری از مبتلا شدن به انواع و اقسام بیماری های قلبی و عروقی ودیابت است.
وجود بحران آلودگی هوا و زمین بر کسی پوشیده نیست. لذا برای پیشگیری و رفع آن نیاز به عزم و اقدام ملی در قامت ملت و دولت می باشد.
سهم هر یک از ما عدم استفاده از خودرو شخصی در سطح شهر مگر به وقت ضرورت ؛
#رفتارـخردمندانه
#ح_درویشی ✍ ۱۴۰۴/۰۶/۳۱
https://www.tg-me.com/darvishane49
❤11🏆1
♻️انگلیسیها ضرب المثلی دارند با این مضمون:
"کسی که فقط لندن را دیده باشد، لندن را هم نمیشناسد"
باید پاریس و رم و برلین را هم ببینی تا بتوانی بگویی لندن شهر خوبيست يا نه ...
تک منبعی بودن انسان را متعصب و خشک بار میآورد و عمق فهم را به طرز عجیبی کاهش میدهد ...
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
"کسی که فقط لندن را دیده باشد، لندن را هم نمیشناسد"
باید پاریس و رم و برلین را هم ببینی تا بتوانی بگویی لندن شهر خوبيست يا نه ...
تک منبعی بودن انسان را متعصب و خشک بار میآورد و عمق فهم را به طرز عجیبی کاهش میدهد ...
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
❤24👍14👌4
♻️*من فقط معلم نیستم...* (به مناسبت بازگشایی مدارس )
🔸 لنگان لنگان داشتم تو خیابون راه میرفتم که یه خانم زیبا و شیکپوش بهم نزدیک شد ازم پرسید: شما آقای نصیری هستید؟!
گفتم: بله...
گفت: من شاگرد شما بودم، دبیرستان توحید، یادتون میاد؟!
با اینکه قیافش آشنا بود گفتم: نه! متاسفانه...! آخه من خیلی دانشآموز داشتم...
و بعد ادامه دادم: خب مهم نیست، شما خوبید خانم...؟
گفت: بله! ممنون استاد، من شیمی خوندم و تا دکترا ادامه دادم، البته نه اون سالهای جنگ، دکترام رو چند سال بعد گرفتم و در حال حاضر محقق هستم. آقای نصیری! سماک بحری هستم...
شناختمش... آره خودش بود خیلی دلم میخواست از احوالش با خبر بشم و حالا دیده بودمش که فرد موفقی شده بود...
یه هو رفتم به بیشتر از بیست سال پیش...! اون موقعها با اینکه انقلاب شده بود و مدارس تفکیک شده بود ولی به علت کمبود دبیر بعضی از دبیران مرد مدارس دخترانه تدریس میکردند، من هم اون وقتها به دانشآموزان دختر جبر درس میدادم...
یادم اومد این دختر چند جلسهای که صبحها من کلاس داشتم دیر سر کلاس میومد و من هم همیشه دعواش میکردم و بدون اینکه چیزی بگه میرفت سر جاش... من هم کلی عصبی میشدم و واسه اینکه بچهها درس رو بفهمند، سریع درس رو ادامه میدادم...
همیشه میخواستم واسه دیر کردش به مدیر بگم ولی یادم میرفت، تا اینکه یه روز زنگ آخر تویِ کلاس بغلی، آخرین نفری بودم که از کلاس میرفتم بیرون یه هو همین دانشآموز سماک بحری رو دیدم که به دیوار راهرو تکیه داده و تو چشماش پر از اشکه...!
پرسیدم: سماک چی شده؟!
با بغضی که تو گلوش بود جواب داد: پام پیچ خورده آقا حالا نمیدونم چه جوری برم خونه...!
یه هو گفتم: بیا من میرسونمت
اون وقتها یه ماشین پیکان داشتم که هرکسی نداشت...
جواب داد: نه آقا خونهمون دوره...
گفتم: اشکالی نداره میرسونمت، میتونی تا ماشین یه جوری بیای؟
در حالی که برق خوشحالی تو چشماش موج میزد گفت: بله آقا...!!
بلاخره هر جور بود خودش رو تا ماشین رسوند، من هم که بهخاطر معذورات نمیتونستم دستش رو بگیرم، بلاخره به سمت خونهاش حرکت کردیم، وقتی آدرس میداد تازه متوجه شدم خونهاش خارج از شهر و در یکی از دهات اطراف قرار داره...
وقتی رسیدیم سر یه جاده خاکی گفت: آقا تو همین جاده است، دیگه خودم میرم، ممنون...
گفتم: نه! چه جوری میخوای بری...؟! میرسونمت...
همینطور که میرفتیم، چون راه خیلی طولانی شد ازش پرسیدم: این جا رو با کی میای بری مدرسه؟!
گفت: با هیشکی آقا! پیاده میام تا سر خیابون، ۵ صبح بلند میشم، اما خب گاهی بارون و باد باعث میشه کمی دیر برسم...
داشتم دیوونه میشدم، این همه راه رو این دختر، پیاده میومد...!!
خلاصه رسیدیم خونهشون، یه خونه روستایی دیدم که از امکانات اون زمان هم خیلی چیزها کم داشت، به سختی رفت بالا و گفت: بفرمایید...
صدای پیرمردی از تو اتاق شنیده شد که پرسید: طاهره کیه؟!
دانشآموزم جواب داد: آقا معلممه...!
پیرمرد اصرار کرد که برم بالا و یه چایی بنوشم...
من هم رفتم و بعد از سلام و احوالپرسی، پیرمرد که فهمیدم پدر طاهره دانشآموزم بود، گفت: آقا معلم این دختر همه زندگی منه، الان دو ساله مادرش رو از دست داده، منم مریضم، هم تو مزرعه کار میکنه، هم تو خونه به دو تا برادرهای کوچیکش هم میرسه، میگم دختر نمیخواد درس بخونی، راه به این درازی چه کاریه آخه...! ولی هی اصرار میکنه میخوام درس بخونم...، آه ببینین الان شما رو تو درد سر انداخته
گفتم: این چه حرفیه...!
در حالی که با بغضی که گلوم رو گرفته بود به زور چایی که طاهره آورده بود رو میخوردم، گفتم: ببخشید من دیگه باید برم...
تمام راه رو که برمیگشتم گریه کردم...
پیش خودم گفتم؛ من فقط یک معلم نیستم، من باید بیشتر از اینها از حال دانشآموزم باخبر باشم...
از اون روز به بعد بهش زنگهای تفریح کمک میکردم... چند تا کتاب بهش دادم و دیگه دعواش نکردم، اینها تنها کاری بود که از دستم برمیومد...
حالا اون با تمام وجود مشکلات اینقدر موفق شده بود و من بهش افتخار میکردم...
همینطور که لبخند میزدم، نگاش میکردم که یه هو از گذشته بیرون اومدم چون صدام زد: آقای نصیری!! و ادامه داد: خیلی خوشحال شدم دیدمتون، من هیچ وقت محبتهایی که به من کردید رو فراموش نمیکنم...
گفتم: خواهش میکنم، من افتخار میکنم که چنین شاگردی داشتم...
خداحافظی کرد و در حالی که ازم دور میشد پیش خودم گفتم: امیدوارم معلمهای امروزی هم بدونند که فقط یک معلم نیستند....!!
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
🔸 لنگان لنگان داشتم تو خیابون راه میرفتم که یه خانم زیبا و شیکپوش بهم نزدیک شد ازم پرسید: شما آقای نصیری هستید؟!
گفتم: بله...
گفت: من شاگرد شما بودم، دبیرستان توحید، یادتون میاد؟!
با اینکه قیافش آشنا بود گفتم: نه! متاسفانه...! آخه من خیلی دانشآموز داشتم...
و بعد ادامه دادم: خب مهم نیست، شما خوبید خانم...؟
گفت: بله! ممنون استاد، من شیمی خوندم و تا دکترا ادامه دادم، البته نه اون سالهای جنگ، دکترام رو چند سال بعد گرفتم و در حال حاضر محقق هستم. آقای نصیری! سماک بحری هستم...
شناختمش... آره خودش بود خیلی دلم میخواست از احوالش با خبر بشم و حالا دیده بودمش که فرد موفقی شده بود...
یه هو رفتم به بیشتر از بیست سال پیش...! اون موقعها با اینکه انقلاب شده بود و مدارس تفکیک شده بود ولی به علت کمبود دبیر بعضی از دبیران مرد مدارس دخترانه تدریس میکردند، من هم اون وقتها به دانشآموزان دختر جبر درس میدادم...
یادم اومد این دختر چند جلسهای که صبحها من کلاس داشتم دیر سر کلاس میومد و من هم همیشه دعواش میکردم و بدون اینکه چیزی بگه میرفت سر جاش... من هم کلی عصبی میشدم و واسه اینکه بچهها درس رو بفهمند، سریع درس رو ادامه میدادم...
همیشه میخواستم واسه دیر کردش به مدیر بگم ولی یادم میرفت، تا اینکه یه روز زنگ آخر تویِ کلاس بغلی، آخرین نفری بودم که از کلاس میرفتم بیرون یه هو همین دانشآموز سماک بحری رو دیدم که به دیوار راهرو تکیه داده و تو چشماش پر از اشکه...!
پرسیدم: سماک چی شده؟!
با بغضی که تو گلوش بود جواب داد: پام پیچ خورده آقا حالا نمیدونم چه جوری برم خونه...!
یه هو گفتم: بیا من میرسونمت
اون وقتها یه ماشین پیکان داشتم که هرکسی نداشت...
جواب داد: نه آقا خونهمون دوره...
گفتم: اشکالی نداره میرسونمت، میتونی تا ماشین یه جوری بیای؟
در حالی که برق خوشحالی تو چشماش موج میزد گفت: بله آقا...!!
بلاخره هر جور بود خودش رو تا ماشین رسوند، من هم که بهخاطر معذورات نمیتونستم دستش رو بگیرم، بلاخره به سمت خونهاش حرکت کردیم، وقتی آدرس میداد تازه متوجه شدم خونهاش خارج از شهر و در یکی از دهات اطراف قرار داره...
وقتی رسیدیم سر یه جاده خاکی گفت: آقا تو همین جاده است، دیگه خودم میرم، ممنون...
گفتم: نه! چه جوری میخوای بری...؟! میرسونمت...
همینطور که میرفتیم، چون راه خیلی طولانی شد ازش پرسیدم: این جا رو با کی میای بری مدرسه؟!
گفت: با هیشکی آقا! پیاده میام تا سر خیابون، ۵ صبح بلند میشم، اما خب گاهی بارون و باد باعث میشه کمی دیر برسم...
داشتم دیوونه میشدم، این همه راه رو این دختر، پیاده میومد...!!
خلاصه رسیدیم خونهشون، یه خونه روستایی دیدم که از امکانات اون زمان هم خیلی چیزها کم داشت، به سختی رفت بالا و گفت: بفرمایید...
صدای پیرمردی از تو اتاق شنیده شد که پرسید: طاهره کیه؟!
دانشآموزم جواب داد: آقا معلممه...!
پیرمرد اصرار کرد که برم بالا و یه چایی بنوشم...
من هم رفتم و بعد از سلام و احوالپرسی، پیرمرد که فهمیدم پدر طاهره دانشآموزم بود، گفت: آقا معلم این دختر همه زندگی منه، الان دو ساله مادرش رو از دست داده، منم مریضم، هم تو مزرعه کار میکنه، هم تو خونه به دو تا برادرهای کوچیکش هم میرسه، میگم دختر نمیخواد درس بخونی، راه به این درازی چه کاریه آخه...! ولی هی اصرار میکنه میخوام درس بخونم...، آه ببینین الان شما رو تو درد سر انداخته
گفتم: این چه حرفیه...!
در حالی که با بغضی که گلوم رو گرفته بود به زور چایی که طاهره آورده بود رو میخوردم، گفتم: ببخشید من دیگه باید برم...
تمام راه رو که برمیگشتم گریه کردم...
پیش خودم گفتم؛ من فقط یک معلم نیستم، من باید بیشتر از اینها از حال دانشآموزم باخبر باشم...
از اون روز به بعد بهش زنگهای تفریح کمک میکردم... چند تا کتاب بهش دادم و دیگه دعواش نکردم، اینها تنها کاری بود که از دستم برمیومد...
حالا اون با تمام وجود مشکلات اینقدر موفق شده بود و من بهش افتخار میکردم...
همینطور که لبخند میزدم، نگاش میکردم که یه هو از گذشته بیرون اومدم چون صدام زد: آقای نصیری!! و ادامه داد: خیلی خوشحال شدم دیدمتون، من هیچ وقت محبتهایی که به من کردید رو فراموش نمیکنم...
گفتم: خواهش میکنم، من افتخار میکنم که چنین شاگردی داشتم...
خداحافظی کرد و در حالی که ازم دور میشد پیش خودم گفتم: امیدوارم معلمهای امروزی هم بدونند که فقط یک معلم نیستند....!!
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤53👏9👌4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥بی شعوری، لاقیدی ، شکمبارگی ؛
نابودی درخت برای تهیه هیزم سفر تفریحی چند ساعته ۲۸ شهریور
جنگلهای هیرکانی فسیل زنده و آخرین تنفس گاه طبیعی ایران اینچنین توسط مردمش نابود و مورد بی مهری قرار می گیرد.
همین مردم با افکار و اعمال شبیه به مردمان قبایل اتیوپی انتظار سوییس شدن ایران را دارند!!
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
نابودی درخت برای تهیه هیزم سفر تفریحی چند ساعته ۲۸ شهریور
جنگلهای هیرکانی فسیل زنده و آخرین تنفس گاه طبیعی ایران اینچنین توسط مردمش نابود و مورد بی مهری قرار می گیرد.
همین مردم با افکار و اعمال شبیه به مردمان قبایل اتیوپی انتظار سوییس شدن ایران را دارند!!
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
🤬34😢16👍12😱1