🏴امام سجاد(ع) امامی که نمی شناسیم
◀️بعد از عاشورا همواره هرگاه سخن از عزاداری میشود معمولا سخن از امام سجاد (ع) نیز مطرح است. آن بزرگواری که به تعبیری پیام رسان عاشورا بودند و رهبری قافله اسرا را برعهده داشتند. تصویر جامعه از امام سجاد (ع) معمولا در این بعد و سپس در عبادت و لقب زین العابدین محصور شده است. در حالیکه بررسی زندگی آن بزرگوار نشان از شؤون مختلفی دارد که بیان کننده مقام امامت ایشان است که میتواند الگوی عبادی، اخلاقی و اجتماعی مردمان باشد.
📚در روایتی که در کتاب بحار آمده راوی نقل میکند: از مدینه به مقصد مكه به راه افتادیم، در بین راه مكه و مدینه، در یكی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف شدند كه با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت با آنها متوجه شخصی در میان آنها شد كه سیمای صالحین داشت و با چابكی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به كارها و حوائج اهل قافله بود. در لحظه ی اول او را شناخت. با كمال تعجب از اهل قافله پرسید: این شخصی را كه مشغول خدمت و انجام كارهای شماست می شناسید. گفتند نه او را نمی شناسیم. این مرد در مدینه به قافله ی ما ملحق شد. مردی صالح و متقی و پرهیزگار است. ما از او تقاضا نكرده ایم كه برای ما كاری انجام دهد، ولی او خودش مایل است كه در كارهای دیگران شركت كند و به آنها كمك بدهد. شخص گفت معلوم است كه نمی شناسید، اگر می شناختید این طور گستاخ نبودید، هرگز حاضر نمی شدید مانند یك خادم به كارهای شما رسیدگی كند. او علی بن الحسین زین العابدین است. جمعیت، آشفته بپاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند. آنگاه به عنوان گله گفتند: «این چه كاری بود كه شما با ما كردید؟ ! ممكن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بكنیم و مرتكب گناهی بزرگ بشویم.» امام فرمودند: «من عمدا شما را كه مرا نمی شناختید برای همسفری انتخاب كردم، زیرا گاهی با كسانی كه مرا می شناسند مسافرت می كنم، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی می كنند، نمی گذارند كه من عهده دار كار و خدمتی بشوم، از این رو مایلم همسفرانی انتخاب كنم كه مرا نمی شناسند و از معرفی خودم هم خودداری می كنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم»
◀️آری این نمونه کوچکی از مقام اخلاقی و اجتماعی آن بزرگوار است که در عین حجت خدا بودن برای مردم و تافته جدا بافته خدا، اما آنچنان در کنار مردم زندگی میکنند که گویا مثل آنان هستند، همانطور که پیامبر نیز با اینکه حجت خدا بودند فرمودند «انا بشر مثلکم». و چه روایتها و داستانهای دیگری از ایشان نقل شده که ما کمتر درباره آنها نوشته ایم و خوانده ایم. به طوریکه شاید بتوان گفت امام سجاد را نمیشناسیم و باید بیشتر از ایشان نوشت.
🥀@DiNneVeSht
◀️بعد از عاشورا همواره هرگاه سخن از عزاداری میشود معمولا سخن از امام سجاد (ع) نیز مطرح است. آن بزرگواری که به تعبیری پیام رسان عاشورا بودند و رهبری قافله اسرا را برعهده داشتند. تصویر جامعه از امام سجاد (ع) معمولا در این بعد و سپس در عبادت و لقب زین العابدین محصور شده است. در حالیکه بررسی زندگی آن بزرگوار نشان از شؤون مختلفی دارد که بیان کننده مقام امامت ایشان است که میتواند الگوی عبادی، اخلاقی و اجتماعی مردمان باشد.
📚در روایتی که در کتاب بحار آمده راوی نقل میکند: از مدینه به مقصد مكه به راه افتادیم، در بین راه مكه و مدینه، در یكی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف شدند كه با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت با آنها متوجه شخصی در میان آنها شد كه سیمای صالحین داشت و با چابكی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به كارها و حوائج اهل قافله بود. در لحظه ی اول او را شناخت. با كمال تعجب از اهل قافله پرسید: این شخصی را كه مشغول خدمت و انجام كارهای شماست می شناسید. گفتند نه او را نمی شناسیم. این مرد در مدینه به قافله ی ما ملحق شد. مردی صالح و متقی و پرهیزگار است. ما از او تقاضا نكرده ایم كه برای ما كاری انجام دهد، ولی او خودش مایل است كه در كارهای دیگران شركت كند و به آنها كمك بدهد. شخص گفت معلوم است كه نمی شناسید، اگر می شناختید این طور گستاخ نبودید، هرگز حاضر نمی شدید مانند یك خادم به كارهای شما رسیدگی كند. او علی بن الحسین زین العابدین است. جمعیت، آشفته بپاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند. آنگاه به عنوان گله گفتند: «این چه كاری بود كه شما با ما كردید؟ ! ممكن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بكنیم و مرتكب گناهی بزرگ بشویم.» امام فرمودند: «من عمدا شما را كه مرا نمی شناختید برای همسفری انتخاب كردم، زیرا گاهی با كسانی كه مرا می شناسند مسافرت می كنم، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی می كنند، نمی گذارند كه من عهده دار كار و خدمتی بشوم، از این رو مایلم همسفرانی انتخاب كنم كه مرا نمی شناسند و از معرفی خودم هم خودداری می كنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم»
◀️آری این نمونه کوچکی از مقام اخلاقی و اجتماعی آن بزرگوار است که در عین حجت خدا بودن برای مردم و تافته جدا بافته خدا، اما آنچنان در کنار مردم زندگی میکنند که گویا مثل آنان هستند، همانطور که پیامبر نیز با اینکه حجت خدا بودند فرمودند «انا بشر مثلکم». و چه روایتها و داستانهای دیگری از ایشان نقل شده که ما کمتر درباره آنها نوشته ایم و خوانده ایم. به طوریکه شاید بتوان گفت امام سجاد را نمیشناسیم و باید بیشتر از ایشان نوشت.
🥀@DiNneVeSht
🏴تاریخها بهانه ای برای توجه به امام
◀️اگر کسی به تقویم شیعیان نگاه کند این تقویم را مملو از بیان برخی حوادث تاریخی میبیند اعم از ولادتها و شهادتها، و یا سایر اتفاقات. البته این نگاه محدود به تقویم نیست بلکه بروز این تاریخها را در برگزاری مناسک، عزاداری ها، جشنها و سایر مراسمهایی دینی در جامعه شاهد هستیم.
◀️اما همواره نسبت به برخی از این مراسم دینی حرف و حدیثهای مفصلی مانند اصالت و صحت آن، چگونگی برگزاری، اولویت جامعه و بحثهای دیگری مطرح بوده است. بررسی تک تک این سوالات و مراسم روشی است که معمولا توسط افراد انجام میشود، اما میتوان از منظر دیگری نیز به این تاریخها و مراسم توجه کرد.
◀️برای مثال این مقدار توجه به تاریخ ولادت و شهادت امامان شیعه مگر چه اهمیتی دارد که بخش زیادی از این مراسم، جشنها و عزاداری ها به این تاریخها برمیگردد. در حالیکه برگزاری مجلسی مثل جشن تولد از مراسمهای امروزی است و بعید است که در گذشته ها چنین کارهایی مرسوم بوده باشد. البته لازم به ذکر است که در شیعه این توجه فقط خاص تقویم نیست بلکه برای نمونه در اعمال ماه رجب در دعاها میخوانیم «اللهم انی اسئلک بالمولودین فی الرجب...» خدایا به حق دو متولد شده در ماه رجب... .
◀️لذا توجه به تاریخهایی که منتسب به امامان شیعه میشود در رفتار ائمه و شیعیان از ابتدا امری حائز اهمیت بوده است. این نه نشان از اهمیت تاریخ تولد بلکه نشان از توجه به شخصی است که تاریخ ولادت یا شهادت اوست. با توجه به محوریت امام در تشیع این امر نه عجیب بلکه بدیهی است. حال اگر به مناسبتهای مذهبی تشیع اینگونه نگاه شود که این مراسم و مناسبتها دارای هدفی بالاتر از ظاهر است و آن توجه به امام که محور دین است میباشد، جواب بسیاری از شبهات و سوالها در این مورد داده میشود.
◀️برای نمونه دیگر خیلی تفاوت نمیکند که واقعا شهادت امام مجتبی (علیه السلام) در ۷ صفر باشد یا ۲۸ صفر، و یا شهادت حضرت زهرا ( سلام الله علیها) در ماه جمادی الاول است یا جمادی الثانی، زیرا این تاریخها برای شیعیان بهانه ای است برای توجه به اصل دین که وجود امام است. البته بررسی تاریخی قوت و ضعف این تاریخها بحث جدایی است که نوشتاری خاص را میطلبد. لذا میتوان با این نگاه یکبار دیگر تقویم را ورق زد و مشاهده کرد که روزها و ماه های زندگی ما بدون امام تعریف نشده است.
🥀@DiNneVeSht
◀️اگر کسی به تقویم شیعیان نگاه کند این تقویم را مملو از بیان برخی حوادث تاریخی میبیند اعم از ولادتها و شهادتها، و یا سایر اتفاقات. البته این نگاه محدود به تقویم نیست بلکه بروز این تاریخها را در برگزاری مناسک، عزاداری ها، جشنها و سایر مراسمهایی دینی در جامعه شاهد هستیم.
◀️اما همواره نسبت به برخی از این مراسم دینی حرف و حدیثهای مفصلی مانند اصالت و صحت آن، چگونگی برگزاری، اولویت جامعه و بحثهای دیگری مطرح بوده است. بررسی تک تک این سوالات و مراسم روشی است که معمولا توسط افراد انجام میشود، اما میتوان از منظر دیگری نیز به این تاریخها و مراسم توجه کرد.
◀️برای مثال این مقدار توجه به تاریخ ولادت و شهادت امامان شیعه مگر چه اهمیتی دارد که بخش زیادی از این مراسم، جشنها و عزاداری ها به این تاریخها برمیگردد. در حالیکه برگزاری مجلسی مثل جشن تولد از مراسمهای امروزی است و بعید است که در گذشته ها چنین کارهایی مرسوم بوده باشد. البته لازم به ذکر است که در شیعه این توجه فقط خاص تقویم نیست بلکه برای نمونه در اعمال ماه رجب در دعاها میخوانیم «اللهم انی اسئلک بالمولودین فی الرجب...» خدایا به حق دو متولد شده در ماه رجب... .
◀️لذا توجه به تاریخهایی که منتسب به امامان شیعه میشود در رفتار ائمه و شیعیان از ابتدا امری حائز اهمیت بوده است. این نه نشان از اهمیت تاریخ تولد بلکه نشان از توجه به شخصی است که تاریخ ولادت یا شهادت اوست. با توجه به محوریت امام در تشیع این امر نه عجیب بلکه بدیهی است. حال اگر به مناسبتهای مذهبی تشیع اینگونه نگاه شود که این مراسم و مناسبتها دارای هدفی بالاتر از ظاهر است و آن توجه به امام که محور دین است میباشد، جواب بسیاری از شبهات و سوالها در این مورد داده میشود.
◀️برای نمونه دیگر خیلی تفاوت نمیکند که واقعا شهادت امام مجتبی (علیه السلام) در ۷ صفر باشد یا ۲۸ صفر، و یا شهادت حضرت زهرا ( سلام الله علیها) در ماه جمادی الاول است یا جمادی الثانی، زیرا این تاریخها برای شیعیان بهانه ای است برای توجه به اصل دین که وجود امام است. البته بررسی تاریخی قوت و ضعف این تاریخها بحث جدایی است که نوشتاری خاص را میطلبد. لذا میتوان با این نگاه یکبار دیگر تقویم را ورق زد و مشاهده کرد که روزها و ماه های زندگی ما بدون امام تعریف نشده است.
🥀@DiNneVeSht
🏴فقط باید رفت و چشید
◀️محبت کردن ودوست داشتن یکدیگر فرای بحث نژاد، مقام اجتماعی، تحصیلات، تمکن مالی و خیلی دیگر از صفاتی که سبب جدایی ما انسانها از یکدیگر میشود، گمشده ای است که همه به دنبال آن هستیم. تلاشهای قابل وصف بسیاری در سطوح مختلف آموزشی در جاهای مختلف دنیا در حال انجام است تا اینکه انسانها به این سطح از انسانیت و مهرورزی برسند. اما جای تعجب آنجاست که میتوان در یک برهه خاص زمانی و در یک منطقه خاص تبلور این انسان دوستی و نوع دوستی را یافت، آنهم نه در کشورهای توسعه یافته و پیشرفته بلکه در منطقه ای با مشکلات فراوان فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی.
◀️آری آن مکان عراق است و آن زمان ایام اربعین. زمانی و مکانی که شما تجمع میلیونی میبینید که فراتر از هر نوع نژاد و رنگ، فراتر از هر نوع سواد و تحصیلات، فراتر از هر نوع سرمایه و پول، فراتر از هر نوع مقام سیاسی و اجتماعی و فراتر از هر آنچه تصور کنی، افراد نسبت به هم مهرورزی و محبت دارند. دلیل این همه محبت را تنها در یک چیز توصیف میکنند: محبت حسین. و آنانکه رفته اند می دانند که وقتی شخص میگوید لحب الحسین و التماس میکند که برای شما کاری کند دروغ نمیگوید و تعارف نمیکند. این راباور دارد باوری فراتر از نوشته ها و کتابها و روایتها. باوری که او چشیده است معرفتی که همچون خون در رگهایش جاری است و این همان اصل دین و محوریت دین است، یعنی امام. آری اینجا همه اخلاقی زندگی میکنند و خدا را عبادت میکنند، زیرا حول یک محور میچرخند و همه دلها به سوی یک قبله است کربلا.
◀️باید اربعین را دید و چشید نه از پس نگاه رسانه ها و دوربینها که هر کدام از بعدی به آن مینگرند. بلکه خودت باید بروی و ببینی و این معرفت را بچشی و دعا کنی تا آن امام آخر بیاید که همگان دور آن محور بچرخند. زیرا که در آن ایام است که آن آرزوی مهرورزی مردمان نسبت به یکدیگر به طور کامل بروز میکند. لذا گزافه نیست اگر بگوییم اربعین کربلا نشانه ای از دوران ظهور مهدی عجل الله است.
🥀@DiNneVeSht
◀️محبت کردن ودوست داشتن یکدیگر فرای بحث نژاد، مقام اجتماعی، تحصیلات، تمکن مالی و خیلی دیگر از صفاتی که سبب جدایی ما انسانها از یکدیگر میشود، گمشده ای است که همه به دنبال آن هستیم. تلاشهای قابل وصف بسیاری در سطوح مختلف آموزشی در جاهای مختلف دنیا در حال انجام است تا اینکه انسانها به این سطح از انسانیت و مهرورزی برسند. اما جای تعجب آنجاست که میتوان در یک برهه خاص زمانی و در یک منطقه خاص تبلور این انسان دوستی و نوع دوستی را یافت، آنهم نه در کشورهای توسعه یافته و پیشرفته بلکه در منطقه ای با مشکلات فراوان فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی.
◀️آری آن مکان عراق است و آن زمان ایام اربعین. زمانی و مکانی که شما تجمع میلیونی میبینید که فراتر از هر نوع نژاد و رنگ، فراتر از هر نوع سواد و تحصیلات، فراتر از هر نوع سرمایه و پول، فراتر از هر نوع مقام سیاسی و اجتماعی و فراتر از هر آنچه تصور کنی، افراد نسبت به هم مهرورزی و محبت دارند. دلیل این همه محبت را تنها در یک چیز توصیف میکنند: محبت حسین. و آنانکه رفته اند می دانند که وقتی شخص میگوید لحب الحسین و التماس میکند که برای شما کاری کند دروغ نمیگوید و تعارف نمیکند. این راباور دارد باوری فراتر از نوشته ها و کتابها و روایتها. باوری که او چشیده است معرفتی که همچون خون در رگهایش جاری است و این همان اصل دین و محوریت دین است، یعنی امام. آری اینجا همه اخلاقی زندگی میکنند و خدا را عبادت میکنند، زیرا حول یک محور میچرخند و همه دلها به سوی یک قبله است کربلا.
◀️باید اربعین را دید و چشید نه از پس نگاه رسانه ها و دوربینها که هر کدام از بعدی به آن مینگرند. بلکه خودت باید بروی و ببینی و این معرفت را بچشی و دعا کنی تا آن امام آخر بیاید که همگان دور آن محور بچرخند. زیرا که در آن ایام است که آن آرزوی مهرورزی مردمان نسبت به یکدیگر به طور کامل بروز میکند. لذا گزافه نیست اگر بگوییم اربعین کربلا نشانه ای از دوران ظهور مهدی عجل الله است.
🥀@DiNneVeSht
🏴 زیارت پیاده قدمتی به درازای تاریخ
◀️اینکه تاریخها و زیارتنامه ها همه بهانه ای است برای توجه به اصل دین یعنی وجود امام، بحثی است که هنوز هم جای نوشتن دارد، اما در این بین زیارت با پای پیاده و سختی سفر در این حالت نیز نکته هایی دارد. شاید برخی که کمتر به تاریخ توجه داشته اند و با تبلیغات رسانه ای امروزه با اربعین و زیارت پیاده آشنا شده اند، این حرکت را رفتار و یک میتینگ سیاسی بدانند که حاکمان امروز درصدد تبلیغ آن هستند. اما کمی دقت در تاریخ نشان میدهد که هم پیاده رفتن و هم زیارت اربعین عمری طولانی تر از رسانه ها و حاکمان دارد و حکمتهای بسیار در آن نهفته است، که برخی گفتنی، برخی ناگفتنی بلکه چشیدنی است.
◀️تاریخ زیارت پیاده به ابتدای زندگی نسل آدم میرسد. زیارت با پای پیاده، بزرگداشتی است که از گذشته بوده و اختصاص به زمان خاصی ندارد، همانگونه که نقل شده، حضرت آدم بارها به زیارت خانه خدا رفت؛ در حالی که این مسیر را به وسیله قدمهایش پیمود. البته این شیوه، اختصاص به دین و فرهنگ خاصی ندارد، همان گونه که قیصر، پادشاه روم با خدا پیمان بسته بود که هرگاه در نبرد با امپراتوری ایران پیروز شود، به شکرانه این پیروزى بزرگ، از مقر حکومت خود (قسطنطنیه)، پیاده به زیارت بیتالمقدس برود. او پس از پیروزى، به نذر خود عمل کرد و پاى پیاده رهسپار بیتالمقدس شد. لذا پیاده زیارت رفتن سنتی بسیار قدیمی است.
◀️ در شیعیان نیز زیارت با پای پیاده، سنتی حسنه شمرده شده و سفارش بسیاری بر آن شده است. امام صادق (ع)، محبوبترین وسیله تقرب بنده به خداوند را زیارت خانه او با پای پیاده دانسته و میفرمایند: یک حج با پای پیاده، برابر با هفتاد حج است. تشرف با پای پیاده به بارگاه ائمه اطهار (ع) نیز مورد تأکید بسیاری در روایات قرار گرفته است.
◀️ این سنت بر طبق روایات از همان ابتدا در بین شیعیان رواج داشت هرچند برخی زمانها به دلایلی کمرنگ میشد. علما و بزرگان نیز، به تأسی از ائمه اطهار (ع)، اهتمام بسیار زیادی به این سنت حسنه داشتهاند و نقل شده که زیارت کربلا با پای پیاده، تا زمان مرحوم شیخ انصاری مرسوم بوده و حتی نقل شده است که ایشان طبق نذری که داشته، با پای پیاده به زیارت امام علی بن موسیالرضا (ع) رفتهاند و مرحوم آخوند خراسانی نیز به همراه اصحابشان با پای پیاده به زیارت کربلا مشرف میشدند. میرزا حسین نوری اهتمام بسیاری به این امر مهم داشته و هر سال در روز عید قربان به همراه جمعی از زائرین امام حسین (ع) به پیادهروی از نجف تا کربلا اقدام میکردند و این سفر، سه روز به طول میانجامید.
◀️ نویسنده کتاب ادب الطف در گزارشی از مراسم اربعین در کربلا، اجتماع در این مراسم را به اجتماع مسلمانان در مکه تشبیه و به حضور هیئتهای عزاداری در آن اشاره کرده که برخی به ترکی، عربی، فارسی و اردو مرثیه میخواندهاند. ادب الطف در سال ۱۳۸۸ق/۱۹۶۷م منتشر شده و نویسنده آن، جمعیت راهپیمایان اربعین را بیش از یک میلیون نفر تخمین زدهاست. البته در اواخر قرن ۱۴ قمری حزب بعث عراق، با برگزاری مراسم راهپیمایی اربعین مخالفت کرد و گاه با راهپیماییکنندگان با خشونت رفتار میشد که موجب کمرونق شدن این مراسم گردید.
◀️ و امروزه شاهد احیای جهانی این سنت قدیمی در اربعین هستیم هرچند هر رسانه و گروهی بخواهند که برداشتهای خود را داشته باشند. لذا سنت زیارت پیاده قدمتی به درازای تاریخ دارد و از این به بعد باید بیشتر از حکمتهای این زیارت نوشت.
🥀@DiNneVeSht
◀️اینکه تاریخها و زیارتنامه ها همه بهانه ای است برای توجه به اصل دین یعنی وجود امام، بحثی است که هنوز هم جای نوشتن دارد، اما در این بین زیارت با پای پیاده و سختی سفر در این حالت نیز نکته هایی دارد. شاید برخی که کمتر به تاریخ توجه داشته اند و با تبلیغات رسانه ای امروزه با اربعین و زیارت پیاده آشنا شده اند، این حرکت را رفتار و یک میتینگ سیاسی بدانند که حاکمان امروز درصدد تبلیغ آن هستند. اما کمی دقت در تاریخ نشان میدهد که هم پیاده رفتن و هم زیارت اربعین عمری طولانی تر از رسانه ها و حاکمان دارد و حکمتهای بسیار در آن نهفته است، که برخی گفتنی، برخی ناگفتنی بلکه چشیدنی است.
◀️تاریخ زیارت پیاده به ابتدای زندگی نسل آدم میرسد. زیارت با پای پیاده، بزرگداشتی است که از گذشته بوده و اختصاص به زمان خاصی ندارد، همانگونه که نقل شده، حضرت آدم بارها به زیارت خانه خدا رفت؛ در حالی که این مسیر را به وسیله قدمهایش پیمود. البته این شیوه، اختصاص به دین و فرهنگ خاصی ندارد، همان گونه که قیصر، پادشاه روم با خدا پیمان بسته بود که هرگاه در نبرد با امپراتوری ایران پیروز شود، به شکرانه این پیروزى بزرگ، از مقر حکومت خود (قسطنطنیه)، پیاده به زیارت بیتالمقدس برود. او پس از پیروزى، به نذر خود عمل کرد و پاى پیاده رهسپار بیتالمقدس شد. لذا پیاده زیارت رفتن سنتی بسیار قدیمی است.
◀️ در شیعیان نیز زیارت با پای پیاده، سنتی حسنه شمرده شده و سفارش بسیاری بر آن شده است. امام صادق (ع)، محبوبترین وسیله تقرب بنده به خداوند را زیارت خانه او با پای پیاده دانسته و میفرمایند: یک حج با پای پیاده، برابر با هفتاد حج است. تشرف با پای پیاده به بارگاه ائمه اطهار (ع) نیز مورد تأکید بسیاری در روایات قرار گرفته است.
◀️ این سنت بر طبق روایات از همان ابتدا در بین شیعیان رواج داشت هرچند برخی زمانها به دلایلی کمرنگ میشد. علما و بزرگان نیز، به تأسی از ائمه اطهار (ع)، اهتمام بسیار زیادی به این سنت حسنه داشتهاند و نقل شده که زیارت کربلا با پای پیاده، تا زمان مرحوم شیخ انصاری مرسوم بوده و حتی نقل شده است که ایشان طبق نذری که داشته، با پای پیاده به زیارت امام علی بن موسیالرضا (ع) رفتهاند و مرحوم آخوند خراسانی نیز به همراه اصحابشان با پای پیاده به زیارت کربلا مشرف میشدند. میرزا حسین نوری اهتمام بسیاری به این امر مهم داشته و هر سال در روز عید قربان به همراه جمعی از زائرین امام حسین (ع) به پیادهروی از نجف تا کربلا اقدام میکردند و این سفر، سه روز به طول میانجامید.
◀️ نویسنده کتاب ادب الطف در گزارشی از مراسم اربعین در کربلا، اجتماع در این مراسم را به اجتماع مسلمانان در مکه تشبیه و به حضور هیئتهای عزاداری در آن اشاره کرده که برخی به ترکی، عربی، فارسی و اردو مرثیه میخواندهاند. ادب الطف در سال ۱۳۸۸ق/۱۹۶۷م منتشر شده و نویسنده آن، جمعیت راهپیمایان اربعین را بیش از یک میلیون نفر تخمین زدهاست. البته در اواخر قرن ۱۴ قمری حزب بعث عراق، با برگزاری مراسم راهپیمایی اربعین مخالفت کرد و گاه با راهپیماییکنندگان با خشونت رفتار میشد که موجب کمرونق شدن این مراسم گردید.
◀️ و امروزه شاهد احیای جهانی این سنت قدیمی در اربعین هستیم هرچند هر رسانه و گروهی بخواهند که برداشتهای خود را داشته باشند. لذا سنت زیارت پیاده قدمتی به درازای تاریخ دارد و از این به بعد باید بیشتر از حکمتهای این زیارت نوشت.
🥀@DiNneVeSht
🌹به دنبال بهشت
◀️تمام آنانی که به معاد و زندگی پس از مرگ و آخرتی اعتقاد دارند، به بهشت و جهنمی معتقدند که ساخته و یا نتیجه اعتقادات و اعمال این دنیاست. و مبلغین تمام ادیان الهی بشارت به این بهشت داده و انسان را لایق ورود در آن میدانند. لذا بسیار شاهد انجام اعمالی هستیم که وعده بهشت به واسطه آن اعمال داده شده است. قاعدتا از خدای رحمان و رحیم نیز بعید نیست که بندگان خویش را نه به بها که به بهانه ای وارد بهشت گرداند.
◀️قاعدتا برای یافتن این اعمال و یا این بهانه ها باید به سراغ سخنان فرستادگان و حجتهای خدا رفت. البته با علم کامل، به طوریکه بتوان سخن درست از غلط را تشخیص داد. برای مثال چند وقتی است که در آخر ماه صفر این روایت از پیامبر (ص) نقل میشود: «هر کس خروج از ماه صفر را به من اطلاع دهد، اهل بهشت است»!
◀️این باور غلط که به صورت بشارت بهشت از قول پیامبر(ص) در راستای خوشنودی ایشان از پایان یافتن ماه صفر و آغاز ماه ربیع الاول صورت میگیرد، متأسفانه باعث شده اصل و شأن حدیث، مورد غفلت قرار گرفته و مفهوم آن وارونه جلوه داده شود. اما اصل واقعه و حدیث چیست؟ این روایت در شأن یکی از بهترین صحابه پیامبر اعظم(ص) ابوذر غفاری است که به دلیل رواج آن باور غلط، محور حدیث به کلی فراموش شده است. این حدیث در باب «معنى قول النبی ص من بشرنی بخروج آذار فله الجنه» از کتاب 📚معانی الاخبار (النص / ۲۰۴) و همچنین کتاب📚 علل الشرایع مرحوم شیخ صدوق (ج ۱ / ص ۱۷۵) و کتب دیگری با سلسله سند بیان شده است.
◀️اما اصل روایت اینگونه است که «از ابن عباس نقل شده که گفت: روزی پیامبر(ص) به همراه تعدادی از اصحابشان در مسجد قبا نشسته بودند، رسول خدا (ص) فرمود: اولین کسی که الان بر شما وارد میشود، مردی از اهالی بهشت است! برخی از اصحاب تا این سخن را شنیدند، برخاسته و از مسجد خارج شدند تا دوباره وارد شده و اولین کسی باشند که بهشت بر او واجب میشود، پیامبر(ص) متوجه شده و به بقیه اصحاب که نزد ایشان بودند، فرمودند: اکنون جماعتی در حال سبقت گرفتن از یکدیگر، بر شما وارد میشوند، (ولی از میان آنها) کسی که پایان یافتن ماه آذار (نام یکی از ماههای رومی معادل ماه خرداد و در آن زمان معادل ماه صفر) را بر من بشارت بدهد، اهل بهشت است. آن جماعت برگشتند و وارد شدند و ابوذر نیز همراهشان بود، پیامبر(ص) به آنها فرمود: ما در کدام یک از ماههای رومی هستیم؟ ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است. پیامبر(ص) فرمود: ای اباذر! من این مسأله را میدانستم، ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی و چطور اینگونه نباشد، در حالی که تو بعد از من به دلیل محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد (تبعید) میشوی، تنها زندگی میکنی و تنها میمیری و قومی که امر کفن و دفن تو را انجام میدهند، به واسطه تو خوشبخت میشوند، آنها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزکاران وعده داده شده است.
◀️در واقع به ابوذر وعده بهشت داده شد نه به خاطر اعلان پایان ماه آذر یا صفر (در آن زمان) بلکه او بهشتی است به خاطر محبت و توجه به اهل بیت پیامبر علیهم السلام. آری بهشت را میتوان به دست آورد اما از طریق وعده پیامبر و توجه به اهل بیت ایشان که محور عالم وجود هستند.
🌹 @DiNneVeSht
◀️تمام آنانی که به معاد و زندگی پس از مرگ و آخرتی اعتقاد دارند، به بهشت و جهنمی معتقدند که ساخته و یا نتیجه اعتقادات و اعمال این دنیاست. و مبلغین تمام ادیان الهی بشارت به این بهشت داده و انسان را لایق ورود در آن میدانند. لذا بسیار شاهد انجام اعمالی هستیم که وعده بهشت به واسطه آن اعمال داده شده است. قاعدتا از خدای رحمان و رحیم نیز بعید نیست که بندگان خویش را نه به بها که به بهانه ای وارد بهشت گرداند.
◀️قاعدتا برای یافتن این اعمال و یا این بهانه ها باید به سراغ سخنان فرستادگان و حجتهای خدا رفت. البته با علم کامل، به طوریکه بتوان سخن درست از غلط را تشخیص داد. برای مثال چند وقتی است که در آخر ماه صفر این روایت از پیامبر (ص) نقل میشود: «هر کس خروج از ماه صفر را به من اطلاع دهد، اهل بهشت است»!
◀️این باور غلط که به صورت بشارت بهشت از قول پیامبر(ص) در راستای خوشنودی ایشان از پایان یافتن ماه صفر و آغاز ماه ربیع الاول صورت میگیرد، متأسفانه باعث شده اصل و شأن حدیث، مورد غفلت قرار گرفته و مفهوم آن وارونه جلوه داده شود. اما اصل واقعه و حدیث چیست؟ این روایت در شأن یکی از بهترین صحابه پیامبر اعظم(ص) ابوذر غفاری است که به دلیل رواج آن باور غلط، محور حدیث به کلی فراموش شده است. این حدیث در باب «معنى قول النبی ص من بشرنی بخروج آذار فله الجنه» از کتاب 📚معانی الاخبار (النص / ۲۰۴) و همچنین کتاب📚 علل الشرایع مرحوم شیخ صدوق (ج ۱ / ص ۱۷۵) و کتب دیگری با سلسله سند بیان شده است.
◀️اما اصل روایت اینگونه است که «از ابن عباس نقل شده که گفت: روزی پیامبر(ص) به همراه تعدادی از اصحابشان در مسجد قبا نشسته بودند، رسول خدا (ص) فرمود: اولین کسی که الان بر شما وارد میشود، مردی از اهالی بهشت است! برخی از اصحاب تا این سخن را شنیدند، برخاسته و از مسجد خارج شدند تا دوباره وارد شده و اولین کسی باشند که بهشت بر او واجب میشود، پیامبر(ص) متوجه شده و به بقیه اصحاب که نزد ایشان بودند، فرمودند: اکنون جماعتی در حال سبقت گرفتن از یکدیگر، بر شما وارد میشوند، (ولی از میان آنها) کسی که پایان یافتن ماه آذار (نام یکی از ماههای رومی معادل ماه خرداد و در آن زمان معادل ماه صفر) را بر من بشارت بدهد، اهل بهشت است. آن جماعت برگشتند و وارد شدند و ابوذر نیز همراهشان بود، پیامبر(ص) به آنها فرمود: ما در کدام یک از ماههای رومی هستیم؟ ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است. پیامبر(ص) فرمود: ای اباذر! من این مسأله را میدانستم، ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی و چطور اینگونه نباشد، در حالی که تو بعد از من به دلیل محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد (تبعید) میشوی، تنها زندگی میکنی و تنها میمیری و قومی که امر کفن و دفن تو را انجام میدهند، به واسطه تو خوشبخت میشوند، آنها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزکاران وعده داده شده است.
◀️در واقع به ابوذر وعده بهشت داده شد نه به خاطر اعلان پایان ماه آذر یا صفر (در آن زمان) بلکه او بهشتی است به خاطر محبت و توجه به اهل بیت پیامبر علیهم السلام. آری بهشت را میتوان به دست آورد اما از طریق وعده پیامبر و توجه به اهل بیت ایشان که محور عالم وجود هستند.
🌹 @DiNneVeSht
🏴آخرین حجتی که شهید شدند
◀️داستان ارسال رسولان و امامان از سوی خدا برای هدایت انسانها عمری دارد به درازای نسل آدم ابوالبشر. از خلقت حضرت آدم به بعد خدا سنت هدایت را برارسال حجتهای خود قرار داد، اما از همان ابتدا انسانها ستم پیشه کردن و در برابر سخن حق حجتهای خدا سر تعظیم فرود نیاوردند. البته نه تنها اطاعت نکردند بلکه بنای مخالفت خود را از مخالفتهای زبانی به آنجا رساندند که حضور حجت خدا را برنتابیدند و به روشهای مختلف سعی در حذف آنان از صحنه روزگار کردند. گویا زندگی بدون وجود پند دهنده و انذاردهنده برای آدمیان راحت تر بوده و هست.
◀️مطالعه تاریخ انبیا و حجتهای الهی نشان از همین ستمکاری و ظلم دارد. از قتل جناب هابیل تا قتل زکریا و بسیاری از انبیا بنی اسراییل تا واقعه عاشورا همه و همه نشان از عدم تحمل حجتهای خدا توسط برخی انسانها بوده است. و این سلسله ظلم و ستم و جنایت تا سال ۲۶۰ همچنان ادامه داشت تا آنکه امام حسن عسکری علیه السلام، وصی یازدهم پیامبر خاتم توسط معتمد عباسی مسموم و شهید شدند.
◀️سلسله این جنایات که عمری به اندازه نسل بنی آدم دارد را گویا پایانی نبود، لذا خداوند حجت بعدی خود را از نظرها غایب کرد. امیرالمومنین علیه السلام در این باره فرمودند: «زمین از حجت خدا خالى نمىماند، ولى خداوند به دلیل ستمپیشه بودن و زیادهروى انسانها، آنان را از وجود [ظاهرى] حجت خود محروم مىسازد» (غیبت نعمانى).
◀️آری ستمکاری عده ای سبب محرومیت کل انسانها از وجود حجت خدا شده است. شاید به همین دلیل است که در تمام ادیان بشارت به حجت آخرالزمان با اسامی مختلف داده شده است. گویا تمام پیروان ادیان الهی باید باردیگر تاریخ خود و تاریخ انسان را بخوانند تا بفهمند چرا سلسله حجتها بر روی زمین دیگر ظاهر نیستند، و بفهمند که آن بشارت الهی خواهد آمد اما اینبار او متفاوت از سایر حجتها خواهد بود. او یاری شده توسط خداوند است در برابر آن عده ستمکار، و با آمدن او عقلهای انسانها کامل میشود تا مردمان زندگی کردن بر اساس سنتهای الهی را بفهمند و ستم پیشه نکنند.
◀️لذا هشتم ربیع الاول نه تنها اعلام عزا و تسلیت برای شهادت پدر امام زمان علیه السلام است بلکه به نوعی آغاز اعلام انزجار از این رسم ستم پیشگی بشر در مخالفت و قتل حجتهای خداست، و هشتم ربیع تاریخ شهادت آخرین حجتی است که آدمیان کشتند و لذا خداوند ما را از وجود حجت بعدی خود محروم کرد. پس در این روز گویا باید بیشتر دعا کرد که این حرمان و محرومیت تمامی یابد. اللهم عجل لولیک الفرج
🥀@DiNneVeSht
◀️داستان ارسال رسولان و امامان از سوی خدا برای هدایت انسانها عمری دارد به درازای نسل آدم ابوالبشر. از خلقت حضرت آدم به بعد خدا سنت هدایت را برارسال حجتهای خود قرار داد، اما از همان ابتدا انسانها ستم پیشه کردن و در برابر سخن حق حجتهای خدا سر تعظیم فرود نیاوردند. البته نه تنها اطاعت نکردند بلکه بنای مخالفت خود را از مخالفتهای زبانی به آنجا رساندند که حضور حجت خدا را برنتابیدند و به روشهای مختلف سعی در حذف آنان از صحنه روزگار کردند. گویا زندگی بدون وجود پند دهنده و انذاردهنده برای آدمیان راحت تر بوده و هست.
◀️مطالعه تاریخ انبیا و حجتهای الهی نشان از همین ستمکاری و ظلم دارد. از قتل جناب هابیل تا قتل زکریا و بسیاری از انبیا بنی اسراییل تا واقعه عاشورا همه و همه نشان از عدم تحمل حجتهای خدا توسط برخی انسانها بوده است. و این سلسله ظلم و ستم و جنایت تا سال ۲۶۰ همچنان ادامه داشت تا آنکه امام حسن عسکری علیه السلام، وصی یازدهم پیامبر خاتم توسط معتمد عباسی مسموم و شهید شدند.
◀️سلسله این جنایات که عمری به اندازه نسل بنی آدم دارد را گویا پایانی نبود، لذا خداوند حجت بعدی خود را از نظرها غایب کرد. امیرالمومنین علیه السلام در این باره فرمودند: «زمین از حجت خدا خالى نمىماند، ولى خداوند به دلیل ستمپیشه بودن و زیادهروى انسانها، آنان را از وجود [ظاهرى] حجت خود محروم مىسازد» (غیبت نعمانى).
◀️آری ستمکاری عده ای سبب محرومیت کل انسانها از وجود حجت خدا شده است. شاید به همین دلیل است که در تمام ادیان بشارت به حجت آخرالزمان با اسامی مختلف داده شده است. گویا تمام پیروان ادیان الهی باید باردیگر تاریخ خود و تاریخ انسان را بخوانند تا بفهمند چرا سلسله حجتها بر روی زمین دیگر ظاهر نیستند، و بفهمند که آن بشارت الهی خواهد آمد اما اینبار او متفاوت از سایر حجتها خواهد بود. او یاری شده توسط خداوند است در برابر آن عده ستمکار، و با آمدن او عقلهای انسانها کامل میشود تا مردمان زندگی کردن بر اساس سنتهای الهی را بفهمند و ستم پیشه نکنند.
◀️لذا هشتم ربیع الاول نه تنها اعلام عزا و تسلیت برای شهادت پدر امام زمان علیه السلام است بلکه به نوعی آغاز اعلام انزجار از این رسم ستم پیشگی بشر در مخالفت و قتل حجتهای خداست، و هشتم ربیع تاریخ شهادت آخرین حجتی است که آدمیان کشتند و لذا خداوند ما را از وجود حجت بعدی خود محروم کرد. پس در این روز گویا باید بیشتر دعا کرد که این حرمان و محرومیت تمامی یابد. اللهم عجل لولیک الفرج
🥀@DiNneVeSht
🤝وحدت در پرتو تسلیم
◀️در اسلام همواره تفاوتهای بسیاری بین فرق مختلف اسلام وجود داشته است از برخی ساده ترین موضوعات مانند تاریخ ولادت پیامبر اکرم (ص) تا موضوعاتی حیاتی مانند خلافت یا شفاعت. نامگذاری هفته ای به نام وحدت آنهم به بهانه ولادت پیامبر در آن هفته، احتمالا نگاهی دغدغه مندانه است به علت میزان زیاد این اختلافها، که تا تنشهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی مختلف کشیده و حتی سبب کشتارها و غارتها در طول تاریخ شده است. و شاید گمان از این وحدت برای رسیدن به کاهش این نتایج اختلاف برانگیز است.
◀️صرفنظر از اینکه این پیشنهاد درست بوده یا خیر، شاید یکی از دلایل این شرایط اختلاف انگیز، عدم تسلیم افراد، نسبت به اسلام است و فراموشی این اصل مهم دینداری که دین تسلیم و اسلام است. إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ( آل عمران ۱۹).
◀️پس اسلام یعنی تسلیم اما تسلیم چه کسی؟ بله اساس ادیان تسلیم در برابر خدا و حجت خداست. تسلیم در برابر گفتار و رفتار حجت خدا. در این معنا از آنجا که حجت خدا، حجت است، معصوم است، الگو و اسوه است. لذا به تعبیر قرآن در آیه ۲۱ سوره احزاب لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ .
◀️لذا اگر مسلمانان واقعا مسلمان باشند باید تسلیم حجتهای خدا باشند و حجت خدا اسوه و الگوی آنها باشد و اتفاقا خداوند امر به اطاعت از حجت خدا مانند اطاعت از خودش کرده است.يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ (نساء ۵۹). طبق صریح آیه نتیجه این اطاعت مراجعه به حجت خدا در موارد اختلاف است البته اگر واقعا ایمان دارند.
◀️بازهم خداوند نتیجه تسلیم امر حجت خدا شدن را در ایه ۱۰۳ آل عمران، عدم اختلاف معرفی کرده است. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ . آری اعتصام به ریسمان الهی سبب عدم اختلاف میشود، و به تعبیر پیامبر و بسیاری از روایات این ریسمان الهی حجتهای خداوند هستند. لذا در تببین کامل آیه امام باقر(ع) فرمودند:«خداوند متعال میدانست که امت پیامبر(ص) بعد از رحلت حضرتشان، گروه گروه میشوند؛ لذا آنان را از این پراکندهشدن نهی کرد و فرمود که: همگی باید بر ولایت آل محمد جمع شوید و متفرق نشوید».
◀️بنابراین همه مسلمانان و در نگاهی بالاتر همه ادیان میتوانند به عدم تنازع باهم برسند اگر تسلیم حجتهای واقعی خدا شده و آن بزرگواران را اسوه ها و الگوهای خود در زندگی قرار دهند
🌹 @DiNneVeSht
◀️در اسلام همواره تفاوتهای بسیاری بین فرق مختلف اسلام وجود داشته است از برخی ساده ترین موضوعات مانند تاریخ ولادت پیامبر اکرم (ص) تا موضوعاتی حیاتی مانند خلافت یا شفاعت. نامگذاری هفته ای به نام وحدت آنهم به بهانه ولادت پیامبر در آن هفته، احتمالا نگاهی دغدغه مندانه است به علت میزان زیاد این اختلافها، که تا تنشهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی مختلف کشیده و حتی سبب کشتارها و غارتها در طول تاریخ شده است. و شاید گمان از این وحدت برای رسیدن به کاهش این نتایج اختلاف برانگیز است.
◀️صرفنظر از اینکه این پیشنهاد درست بوده یا خیر، شاید یکی از دلایل این شرایط اختلاف انگیز، عدم تسلیم افراد، نسبت به اسلام است و فراموشی این اصل مهم دینداری که دین تسلیم و اسلام است. إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ( آل عمران ۱۹).
◀️پس اسلام یعنی تسلیم اما تسلیم چه کسی؟ بله اساس ادیان تسلیم در برابر خدا و حجت خداست. تسلیم در برابر گفتار و رفتار حجت خدا. در این معنا از آنجا که حجت خدا، حجت است، معصوم است، الگو و اسوه است. لذا به تعبیر قرآن در آیه ۲۱ سوره احزاب لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ .
◀️لذا اگر مسلمانان واقعا مسلمان باشند باید تسلیم حجتهای خدا باشند و حجت خدا اسوه و الگوی آنها باشد و اتفاقا خداوند امر به اطاعت از حجت خدا مانند اطاعت از خودش کرده است.يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ (نساء ۵۹). طبق صریح آیه نتیجه این اطاعت مراجعه به حجت خدا در موارد اختلاف است البته اگر واقعا ایمان دارند.
◀️بازهم خداوند نتیجه تسلیم امر حجت خدا شدن را در ایه ۱۰۳ آل عمران، عدم اختلاف معرفی کرده است. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ . آری اعتصام به ریسمان الهی سبب عدم اختلاف میشود، و به تعبیر پیامبر و بسیاری از روایات این ریسمان الهی حجتهای خداوند هستند. لذا در تببین کامل آیه امام باقر(ع) فرمودند:«خداوند متعال میدانست که امت پیامبر(ص) بعد از رحلت حضرتشان، گروه گروه میشوند؛ لذا آنان را از این پراکندهشدن نهی کرد و فرمود که: همگی باید بر ولایت آل محمد جمع شوید و متفرق نشوید».
◀️بنابراین همه مسلمانان و در نگاهی بالاتر همه ادیان میتوانند به عدم تنازع باهم برسند اگر تسلیم حجتهای واقعی خدا شده و آن بزرگواران را اسوه ها و الگوهای خود در زندگی قرار دهند
🌹 @DiNneVeSht
🚫برائت از مخالف محور دینداری
◀️محوریت حجت خدا در دینداری اصلی است که از زمان خلقت حضرت آدم تا خاتم در تمام ادیان وجود داشته است. حجت خدا نقشش فقط ارسال پیام الهی به مردمان نیست که پس از رساندن پیام خداوند، دیگر نقشی نداشته باشد. اینکه انبیاء، اوصیاء و امامان نقش پرورش و تربیت مردمان را نیز برعهده داشته اند و خداوند اطاعت آنها را در قرآن موازی اطاعت خودش قرار داده است، شاهد بر این نقش محوری است.
◀️در این فضا است که اصلی به نام برائت نیز درکنار حجیت حجت خدا معنا پیدا میکند. وقتی حجت خدا از اصول دین میشود و اطاعتش واجب، باید از هر آنکه و آنچه که مردمان را از حجت خدا دور کند، دوری جست. اگر نقش حجت خدا فقط وسیله ای برای ارسال پیام بود و خود موضوعیت نداشت، برائت و دوری جستن از دشمنان آنها مهم بود اما نمیتوانست اصل باشد چون خود حجت، از اصول دینداری نبوده است. اما در دینداری که خدا قرار داده چون حجت خدا محور و اصل است برائت از دشمنان آنها نیز اصل است.
◀️اینکه نحوه این برائت و دوری جستن چگونه است؟ فکری، زبانی، رفتاری و یا ترکیبی از این حالات، مقوله ای دیگر است، که مورد اختلاف نیز هست. اما اختلاف در چگونگی برائت نمیتواند اصل برائت را زیر سوال ببرد.
◀️حال با این نگاه اگر آیات قرآن، روایات و زیارات را دوباره خواند، جایگاه رفیع برائت بیشتر مشخص خواهد شد. برای نمونه معلوم میشود که چرا در زیارت عاشورا در کنار ۱۰۰ سلام، ۱۰۰ لعن وجود دارد. یعنی سلام میدهیم به حجت خدا که اصل دین است و طلب دوری از رحمت خدا و انزجار داریم از کسانی که آگاهانه روبروی حجت خدا ایستادند، که در واقع مقابل دین خدا و مقابل خدا ایستاده اند، هرچند که به زبان ادعای دیانت داشته باشند.(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ. از مردم کسانی هستند که به زبان میگویند به خدا و روز قیامت ایمان دارند، اما ایمان ندارند. بقره آیه۸)
🌹 @DiNneVeSht
◀️محوریت حجت خدا در دینداری اصلی است که از زمان خلقت حضرت آدم تا خاتم در تمام ادیان وجود داشته است. حجت خدا نقشش فقط ارسال پیام الهی به مردمان نیست که پس از رساندن پیام خداوند، دیگر نقشی نداشته باشد. اینکه انبیاء، اوصیاء و امامان نقش پرورش و تربیت مردمان را نیز برعهده داشته اند و خداوند اطاعت آنها را در قرآن موازی اطاعت خودش قرار داده است، شاهد بر این نقش محوری است.
◀️در این فضا است که اصلی به نام برائت نیز درکنار حجیت حجت خدا معنا پیدا میکند. وقتی حجت خدا از اصول دین میشود و اطاعتش واجب، باید از هر آنکه و آنچه که مردمان را از حجت خدا دور کند، دوری جست. اگر نقش حجت خدا فقط وسیله ای برای ارسال پیام بود و خود موضوعیت نداشت، برائت و دوری جستن از دشمنان آنها مهم بود اما نمیتوانست اصل باشد چون خود حجت، از اصول دینداری نبوده است. اما در دینداری که خدا قرار داده چون حجت خدا محور و اصل است برائت از دشمنان آنها نیز اصل است.
◀️اینکه نحوه این برائت و دوری جستن چگونه است؟ فکری، زبانی، رفتاری و یا ترکیبی از این حالات، مقوله ای دیگر است، که مورد اختلاف نیز هست. اما اختلاف در چگونگی برائت نمیتواند اصل برائت را زیر سوال ببرد.
◀️حال با این نگاه اگر آیات قرآن، روایات و زیارات را دوباره خواند، جایگاه رفیع برائت بیشتر مشخص خواهد شد. برای نمونه معلوم میشود که چرا در زیارت عاشورا در کنار ۱۰۰ سلام، ۱۰۰ لعن وجود دارد. یعنی سلام میدهیم به حجت خدا که اصل دین است و طلب دوری از رحمت خدا و انزجار داریم از کسانی که آگاهانه روبروی حجت خدا ایستادند، که در واقع مقابل دین خدا و مقابل خدا ایستاده اند، هرچند که به زبان ادعای دیانت داشته باشند.(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ. از مردم کسانی هستند که به زبان میگویند به خدا و روز قیامت ایمان دارند، اما ایمان ندارند. بقره آیه۸)
🌹 @DiNneVeSht
🌫آمادگی برای غیبت حجت
◀️شناخت سیره حجتهای خدا از برنامه هایی است که باید در دستور هر دینداری قرار گیرد. امام حسن عسکری یازدهمین حجت خدا است که کمتر در بین شیعیان شناخته شده هستند اما به خاطر موقعیت خاص ایشان و آغاز غیبت حجت بعدی خدا پس از ایشان، آن بزرگوار سیره ای کمی متفاوت را در پیش گرفته بودند.
◀️ توجه به پیچیدگیها و ابهامات مربوط به تعیین امام در آن دوران، در سخنان و نامههای امام حسن عسکری، به این آموزه برمیخوریم که زمین از حجت خالی نمیماند و اینکه اگر امامت با انقطاع رو به رو شود و اتصال آن مخدوش گردد، امور هدایتی مختل خواهد شد. و حجت خدا بر روی زمین نعمتی است که خدا به مؤمنان داده و آنان را با این هدایت، اکرام کرده است. در واقع حضرت جامعه شیعیان را آماده غیبت حجت بعدی میکنند که بدانند مساله هدایت بشر توسط حجت خدا وابسته به حضور فیزیکی و غیرفیزیکی امام نیست.
◀️یکی دیگر از آموزههایی که به اقتضای فشارهای موجود بر شیعیان در آن عصر به تکرار در سخنان آن حضرت دیده میشود، دعوت به صبر و باور به فرج و انتظار برای آن است.
◀️ به دلیل مراقبتهای حکومت، گاه امام(ع)، شیعیان را از رابطه نزدیک با خود نیز منع میکرد. علی بن جعفر حلبی نقل کرده: یکی از روزها که قرار بود امام به دارالخلافه برود ما به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی (نوشتهای) بدین مضمون به ما رسید: «کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا در امان نیستید.»
◀️به عبارتی امام شیعیان را عادت میدهد که کم کم ارتباط حضوری کمرنگی تری با حجت خدا داشته باشند و به وسیله نامه و برخی افراد خاص با حضرت ارتباط بگیرند. امام عسکری(ع) مانند چند امام پیش از خود از نمایندگانی جهت ارتباط با شیعیان استفاده میکرد. همچنین در احادیث آن حضرت بر تنظیم روابط درونی جامعه شیعه و معاشرت با برادران دینی نیز تاکید ویژهای دیده میشود.
🌹 @DiNneVeSht
◀️شناخت سیره حجتهای خدا از برنامه هایی است که باید در دستور هر دینداری قرار گیرد. امام حسن عسکری یازدهمین حجت خدا است که کمتر در بین شیعیان شناخته شده هستند اما به خاطر موقعیت خاص ایشان و آغاز غیبت حجت بعدی خدا پس از ایشان، آن بزرگوار سیره ای کمی متفاوت را در پیش گرفته بودند.
◀️ توجه به پیچیدگیها و ابهامات مربوط به تعیین امام در آن دوران، در سخنان و نامههای امام حسن عسکری، به این آموزه برمیخوریم که زمین از حجت خالی نمیماند و اینکه اگر امامت با انقطاع رو به رو شود و اتصال آن مخدوش گردد، امور هدایتی مختل خواهد شد. و حجت خدا بر روی زمین نعمتی است که خدا به مؤمنان داده و آنان را با این هدایت، اکرام کرده است. در واقع حضرت جامعه شیعیان را آماده غیبت حجت بعدی میکنند که بدانند مساله هدایت بشر توسط حجت خدا وابسته به حضور فیزیکی و غیرفیزیکی امام نیست.
◀️یکی دیگر از آموزههایی که به اقتضای فشارهای موجود بر شیعیان در آن عصر به تکرار در سخنان آن حضرت دیده میشود، دعوت به صبر و باور به فرج و انتظار برای آن است.
◀️ به دلیل مراقبتهای حکومت، گاه امام(ع)، شیعیان را از رابطه نزدیک با خود نیز منع میکرد. علی بن جعفر حلبی نقل کرده: یکی از روزها که قرار بود امام به دارالخلافه برود ما به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی (نوشتهای) بدین مضمون به ما رسید: «کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا در امان نیستید.»
◀️به عبارتی امام شیعیان را عادت میدهد که کم کم ارتباط حضوری کمرنگی تری با حجت خدا داشته باشند و به وسیله نامه و برخی افراد خاص با حضرت ارتباط بگیرند. امام عسکری(ع) مانند چند امام پیش از خود از نمایندگانی جهت ارتباط با شیعیان استفاده میکرد. همچنین در احادیث آن حضرت بر تنظیم روابط درونی جامعه شیعه و معاشرت با برادران دینی نیز تاکید ویژهای دیده میشود.
🌹 @DiNneVeSht
🍉🌞شب یلدا و خورشید پس ابر
🍉شب یلدا یکی از مرسوم ترین سنتهای زیبای ایرانی هاست با رسم و رسومهایی خاص. یکی از این رسمها خرید آجیل و انار و هندوانه است که غالبا چون فصل هندوانه نیست، کمتر میتوان هندوانه مرغوب و سرخ پیدا کرد. اما همین هندوانه های معمولی وگاها حتی بی مزه قیمتش از هندوانه های سرخ و شیرین تابستان خیلی گرانتر است. خوب دلیلش هم معلوم است.
🍉قصه زندگی در عصر بدون حضور عیان و واضح حجت خدا هم همینطور است. مردمانی که از دیدن حجت خدا محروم شده اند مانند همان هندوانه های کمرنگ و کم شیرین هستند که اما از آن هندوانه های سرخ و شیرین تابستان ارزشمندتر میباشند. زیرا این مردمان چشمانشان به تابش خورشید تابستان روزگاران نیفتاده و بهره وری آنان از خورشید هدایت حجت خدا، مثل خورشید در پس ابر پاییز و زمستان است.
🍉اینان همان هایی هستند که پیامبر آنان را برادران خود میداند و میفرماید: «یا علی؛ وَاعلَم اَنّ اَعجَبَ النّاسِ ایماناً وَاَعظَمَهُم یَقیناً قَومٌ یَکونونَ فی آخِر الزّمانِ لَم یَلحَقوا النّبیَّ وَحَجَبَتهُمُ الحُجّةُ فَآمَنوا بِسَوادٍ عَلی بَیاضٍ»
(رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:ای علی بدان که شگفت ترین مردم در ایمان و شریفترین آنها در یقین، گروهی از مردم آخرالزمان هستند که با آنکه پیامبر را ندیده اند و معجزات او را به چشم ندیده اند، پس به واسطه نوشته ها (به وی) ایمان آورده اند)
🍉 ایمان مومنان آخرالزمان به مراتب از ایمان حاضران در عصر معصومین(علیهم السلام) ارزشمندتر و گرانبهاتر است؛ چرا که نادیده خریدار گشته اند و فقط به واسطه شنیده ها و نوشته ها و ارتباط قلبی به امام غایب خویش دل سپرده و ایمان آورده اند. همانان مصادیق اصلی آیه۳ سوره بقره «الذین یومنون بالغیب» هستند، چرا که «الغیب هو الحجة الغائب»(غیب همان حجت غائب است).
🍉حالا شيعه هم همه کارهایش شیرین نیست، امّا چون شــب يلداست، چون عصر غيبت است، حجت خدا به آنها لطف دارد. البته این معنایش جواز بداخلاقی و معصیت نیست بلکه معنایش پذیرش راحتتر اعمال مومنان به حجت خدا، در یلدای غیبت امام زمان آن آخرین حجت الهی است.
🍉 @DiNneVeSht
🍉شب یلدا یکی از مرسوم ترین سنتهای زیبای ایرانی هاست با رسم و رسومهایی خاص. یکی از این رسمها خرید آجیل و انار و هندوانه است که غالبا چون فصل هندوانه نیست، کمتر میتوان هندوانه مرغوب و سرخ پیدا کرد. اما همین هندوانه های معمولی وگاها حتی بی مزه قیمتش از هندوانه های سرخ و شیرین تابستان خیلی گرانتر است. خوب دلیلش هم معلوم است.
🍉قصه زندگی در عصر بدون حضور عیان و واضح حجت خدا هم همینطور است. مردمانی که از دیدن حجت خدا محروم شده اند مانند همان هندوانه های کمرنگ و کم شیرین هستند که اما از آن هندوانه های سرخ و شیرین تابستان ارزشمندتر میباشند. زیرا این مردمان چشمانشان به تابش خورشید تابستان روزگاران نیفتاده و بهره وری آنان از خورشید هدایت حجت خدا، مثل خورشید در پس ابر پاییز و زمستان است.
🍉اینان همان هایی هستند که پیامبر آنان را برادران خود میداند و میفرماید: «یا علی؛ وَاعلَم اَنّ اَعجَبَ النّاسِ ایماناً وَاَعظَمَهُم یَقیناً قَومٌ یَکونونَ فی آخِر الزّمانِ لَم یَلحَقوا النّبیَّ وَحَجَبَتهُمُ الحُجّةُ فَآمَنوا بِسَوادٍ عَلی بَیاضٍ»
(رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:ای علی بدان که شگفت ترین مردم در ایمان و شریفترین آنها در یقین، گروهی از مردم آخرالزمان هستند که با آنکه پیامبر را ندیده اند و معجزات او را به چشم ندیده اند، پس به واسطه نوشته ها (به وی) ایمان آورده اند)
🍉 ایمان مومنان آخرالزمان به مراتب از ایمان حاضران در عصر معصومین(علیهم السلام) ارزشمندتر و گرانبهاتر است؛ چرا که نادیده خریدار گشته اند و فقط به واسطه شنیده ها و نوشته ها و ارتباط قلبی به امام غایب خویش دل سپرده و ایمان آورده اند. همانان مصادیق اصلی آیه۳ سوره بقره «الذین یومنون بالغیب» هستند، چرا که «الغیب هو الحجة الغائب»(غیب همان حجت غائب است).
🍉حالا شيعه هم همه کارهایش شیرین نیست، امّا چون شــب يلداست، چون عصر غيبت است، حجت خدا به آنها لطف دارد. البته این معنایش جواز بداخلاقی و معصیت نیست بلکه معنایش پذیرش راحتتر اعمال مومنان به حجت خدا، در یلدای غیبت امام زمان آن آخرین حجت الهی است.
🍉 @DiNneVeSht
👥همه انسانها برابرند
🕋برای خدا تمام بندگان یکی هستند و علایم ظاهری تفاوتی در ارزشمندی انسانها ندارد. لذا سیاه، سفید، زردپوست و سرخپوست و یا عرب، پارسی، لاتین و امریکایی، و یا زن و مرد و ... تفاوتی ندارند. حال کسی که ادعای حرکت در راستای دین خدا را دارد باید این قدرت را در خود رشد دهد که به انسانها به خاطر انسان بودنشان نگاه کند نه قومیت و نژاد و ظاهرشان. تقریبا این نگاه در آمیزه های تمام ادیان آمده است و حجتهای خدا در ادیان از آنجا که حجت خدا بودند در رفتار اجتماعی خود نمود این رفتار را داشتند و به همگان توصیه مینمودند.
⛪️برای نمونه در مسیحیت و در فضای قومیت نژادی یهودیان در جاهای مختلف کتاب مقدس این امر آمده است. خدا جانبداری نمی کند و بین انسانها فرق نمی گذارد (تثنیه فصل 10 آیه 17؛ اعمال رسولان فصل 10 آیه 34؛ رومیان فصل 2 آیه 11؛ افسسیان فصل 6 آیه 9)، و ما هم نباید اینکار را بکنیم. یعقوب فصل 2 آیه 4 به آنهایی که بین انسانها فرق می گذارند "داوران با افکار نادرست" می گوید. در عوض ما باید همسایه خود را مثل خود دوست بداریم (یعقوب فصل 2 آیه 8).
🕌همین نگاه نیز در اسلام و آیات قرآن در نگاه و تعصبهای عربی فراوان وجود دارد. إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقَاکُمْ. (حجرات/۱۳) در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.
یا در روایتی از پیامبر (ص) که فرمودند: إنّ ربَّکُم واحِدٌ، و إنّ أباکُم واحِدٌ، و دِینُکُم واحِدٌ، و نَبیُّکُم واحِدٌ، و لا فَضلَ لِعَرَبیٍّ على عَجَمیٍّ، و لا عَجَمیٍّ على عَرَبیٍّ، و لا أحمَرَ على أسوَدَ، و لا أسوَدَ على أحمَرَ، إلّا بِالتَّقوى. (کنز العمّال، ح ۵۶۵۵)
پروردگار شما یکى است و پدر شما یکى و دین شما یکى و پیامبرتان یکى. هیچ عربى را بر هیچ عجمى برترى نیست و هیچ عجمى را بر هیچ عربى و هیچ گندم گونى را بر هیچ سیاهى و هیچ سیاهى را بر هیچ گندم گونى، مگر به تقوا.
👥لذا اگر در نوعی دینداری نگاه متفاوتی به افراد به خاطر نژاد و قومیت آنها شود، این مدل دینداری یا منشا الهی ندارد و یا در دام تحریف دچار شده است. دینداران به دلیل دینداری و تقرب و تسلیم در برابر خداوند ارزشمند میشوند نه به خاطر نژاد و قوم و فامیل و پدران و ژنهای خود!. مطالعه زندگانی حجتهای خدا در هر عصر و زمانی نشان از مبارزه با چنین برداشت غلط و منحرفی بوده است. از این منظر گویا باید بیشتر از دینداری آزاد منشانه و فارغ از نژاد نوشت.
👥 @DiNneVeSht
🕋برای خدا تمام بندگان یکی هستند و علایم ظاهری تفاوتی در ارزشمندی انسانها ندارد. لذا سیاه، سفید، زردپوست و سرخپوست و یا عرب، پارسی، لاتین و امریکایی، و یا زن و مرد و ... تفاوتی ندارند. حال کسی که ادعای حرکت در راستای دین خدا را دارد باید این قدرت را در خود رشد دهد که به انسانها به خاطر انسان بودنشان نگاه کند نه قومیت و نژاد و ظاهرشان. تقریبا این نگاه در آمیزه های تمام ادیان آمده است و حجتهای خدا در ادیان از آنجا که حجت خدا بودند در رفتار اجتماعی خود نمود این رفتار را داشتند و به همگان توصیه مینمودند.
⛪️برای نمونه در مسیحیت و در فضای قومیت نژادی یهودیان در جاهای مختلف کتاب مقدس این امر آمده است. خدا جانبداری نمی کند و بین انسانها فرق نمی گذارد (تثنیه فصل 10 آیه 17؛ اعمال رسولان فصل 10 آیه 34؛ رومیان فصل 2 آیه 11؛ افسسیان فصل 6 آیه 9)، و ما هم نباید اینکار را بکنیم. یعقوب فصل 2 آیه 4 به آنهایی که بین انسانها فرق می گذارند "داوران با افکار نادرست" می گوید. در عوض ما باید همسایه خود را مثل خود دوست بداریم (یعقوب فصل 2 آیه 8).
🕌همین نگاه نیز در اسلام و آیات قرآن در نگاه و تعصبهای عربی فراوان وجود دارد. إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقَاکُمْ. (حجرات/۱۳) در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.
یا در روایتی از پیامبر (ص) که فرمودند: إنّ ربَّکُم واحِدٌ، و إنّ أباکُم واحِدٌ، و دِینُکُم واحِدٌ، و نَبیُّکُم واحِدٌ، و لا فَضلَ لِعَرَبیٍّ على عَجَمیٍّ، و لا عَجَمیٍّ على عَرَبیٍّ، و لا أحمَرَ على أسوَدَ، و لا أسوَدَ على أحمَرَ، إلّا بِالتَّقوى. (کنز العمّال، ح ۵۶۵۵)
پروردگار شما یکى است و پدر شما یکى و دین شما یکى و پیامبرتان یکى. هیچ عربى را بر هیچ عجمى برترى نیست و هیچ عجمى را بر هیچ عربى و هیچ گندم گونى را بر هیچ سیاهى و هیچ سیاهى را بر هیچ گندم گونى، مگر به تقوا.
👥لذا اگر در نوعی دینداری نگاه متفاوتی به افراد به خاطر نژاد و قومیت آنها شود، این مدل دینداری یا منشا الهی ندارد و یا در دام تحریف دچار شده است. دینداران به دلیل دینداری و تقرب و تسلیم در برابر خداوند ارزشمند میشوند نه به خاطر نژاد و قوم و فامیل و پدران و ژنهای خود!. مطالعه زندگانی حجتهای خدا در هر عصر و زمانی نشان از مبارزه با چنین برداشت غلط و منحرفی بوده است. از این منظر گویا باید بیشتر از دینداری آزاد منشانه و فارغ از نژاد نوشت.
👥 @DiNneVeSht
🚫دین نژادپرستانانه ممنوع
👥دین خدا فارغ از هر نژاد و قومیت است و در آموزه ادیانی که کمتر دچار تحریف شده اند این مساله مشهود است. وقتی چنین اصلی از طرف خداوند قرار داده شده است، نماینده خدا و حجت او نیز نه تنها باید به این اصل توجه کند بلکه اسوه و پیشرو در عمل به این اصل باشد. لذا یکی از شاخصه های حجت خدا بودن رفتار با آدمیان فرای بحث قوم و نژاد میباشد.
⛪️🕌همانطور که مشهور است حضرت عیسی و پیامبر اکرم (ص) دو پیامبر بزرگ خدا، نمود مشخص این برخورد بودند. همچنین است بروز بیشتر این برخورد اجتماعی در عملکرد امیرالمومنین (ع). از آنجا که در ۲۳ سال دعوت پیامبر، بیشتر برخورد ایشان با قبایل عرب بود، عدم تبعیض بین قبیله های مختلف در عملکرد ایشان مشهود بود. اما چونکه غیر از اعراب مردمان دیگری به حجاز رفت و آمد نداشتند برخوردهای عرب و عجم در سیره ایشان کمتر مشهود است، مگر استثناهایی چون سلمان فارسی. از سوی دیگر به خاطر فتوحات مسلمانان و گسترش قلمرو در زمان به حکومت رسیدن امیرالمومنین (ع)، ایشان با عجمهای بسیاری برخورد داشتند. تبلور عدم تبعیض نژادی انبیا و حجتهای الهی را میتوان در عملکرد اجتماعی حضرت در این سالها خصوصا با ایرانیان دید.
🌄از آنجا که پس از پیامبر (ص) بسیاری از سنتهای الهی از جمله عدم تبعیض نژادی توسط برخی خلفا به فراموشی سپرده شد، امیرالمومنین (ع) به عنوان حجت خدا سعی در احیای آن سنتهای الهی کردند. چون بیشتر مراوده در آن عصر در غیر عربها با ایرانیان بود نه هندی ها و چینی ها و اروپایی ها، برخوردهای غیرنژادپرستانه حضرت با ایرانیان بسیار در تاریخ زبانزد شد. به نحوی که این رفتار باعث اعتراض برخی اعراب تربیت یافته در دامان خلفای قبلی شد. و نتیجه این نگاه عدالت محور بدون تبعیض نژادی آغاز مخالفتهای علنی و حتی جنگهایی چون جمل شد. اولین جنگ در بین مسلمانان به بهانه های مختلف اما به دلیل اصلی عملکرد خداپسندانه علی بن ابی طالب نه عملکرد عرب پسند.
👥ادامه این رفتار امیرالمومنین (ع) در بلاد اسلامی سبب جذب اکثریت غیر عرب به اسلام واقعی و نه اسلام نژادی شد. در واقع تحریفی که در یهودیت اتفاق افتاد و دین را نژادی کردند، در اسلام خلفای بعد از پیامبر نیز آغاز شد و آرام آرام برتریت عرب در آموزه های دین نقش میگرفت. در اینجا نقش حجت خدا برای برگرداندن این تحریف در طول تاریخ قابل تحلیل است. البته بروز این ایستادگی در برابر تحریف نژادی از زمان امیرالمومنین (ع) آغاز شد و در زمان بقیه امامان نیز ادامه یافت، ولی چون بقیه امامان چون امیرالمومنین (ع) نقش حاکمیتی نداشتند این نقش کمتر در تاریخ ذکر شده است.
@DiNneVeSht👥
👥دین خدا فارغ از هر نژاد و قومیت است و در آموزه ادیانی که کمتر دچار تحریف شده اند این مساله مشهود است. وقتی چنین اصلی از طرف خداوند قرار داده شده است، نماینده خدا و حجت او نیز نه تنها باید به این اصل توجه کند بلکه اسوه و پیشرو در عمل به این اصل باشد. لذا یکی از شاخصه های حجت خدا بودن رفتار با آدمیان فرای بحث قوم و نژاد میباشد.
⛪️🕌همانطور که مشهور است حضرت عیسی و پیامبر اکرم (ص) دو پیامبر بزرگ خدا، نمود مشخص این برخورد بودند. همچنین است بروز بیشتر این برخورد اجتماعی در عملکرد امیرالمومنین (ع). از آنجا که در ۲۳ سال دعوت پیامبر، بیشتر برخورد ایشان با قبایل عرب بود، عدم تبعیض بین قبیله های مختلف در عملکرد ایشان مشهود بود. اما چونکه غیر از اعراب مردمان دیگری به حجاز رفت و آمد نداشتند برخوردهای عرب و عجم در سیره ایشان کمتر مشهود است، مگر استثناهایی چون سلمان فارسی. از سوی دیگر به خاطر فتوحات مسلمانان و گسترش قلمرو در زمان به حکومت رسیدن امیرالمومنین (ع)، ایشان با عجمهای بسیاری برخورد داشتند. تبلور عدم تبعیض نژادی انبیا و حجتهای الهی را میتوان در عملکرد اجتماعی حضرت در این سالها خصوصا با ایرانیان دید.
🌄از آنجا که پس از پیامبر (ص) بسیاری از سنتهای الهی از جمله عدم تبعیض نژادی توسط برخی خلفا به فراموشی سپرده شد، امیرالمومنین (ع) به عنوان حجت خدا سعی در احیای آن سنتهای الهی کردند. چون بیشتر مراوده در آن عصر در غیر عربها با ایرانیان بود نه هندی ها و چینی ها و اروپایی ها، برخوردهای غیرنژادپرستانه حضرت با ایرانیان بسیار در تاریخ زبانزد شد. به نحوی که این رفتار باعث اعتراض برخی اعراب تربیت یافته در دامان خلفای قبلی شد. و نتیجه این نگاه عدالت محور بدون تبعیض نژادی آغاز مخالفتهای علنی و حتی جنگهایی چون جمل شد. اولین جنگ در بین مسلمانان به بهانه های مختلف اما به دلیل اصلی عملکرد خداپسندانه علی بن ابی طالب نه عملکرد عرب پسند.
👥ادامه این رفتار امیرالمومنین (ع) در بلاد اسلامی سبب جذب اکثریت غیر عرب به اسلام واقعی و نه اسلام نژادی شد. در واقع تحریفی که در یهودیت اتفاق افتاد و دین را نژادی کردند، در اسلام خلفای بعد از پیامبر نیز آغاز شد و آرام آرام برتریت عرب در آموزه های دین نقش میگرفت. در اینجا نقش حجت خدا برای برگرداندن این تحریف در طول تاریخ قابل تحلیل است. البته بروز این ایستادگی در برابر تحریف نژادی از زمان امیرالمومنین (ع) آغاز شد و در زمان بقیه امامان نیز ادامه یافت، ولی چون بقیه امامان چون امیرالمومنین (ع) نقش حاکمیتی نداشتند این نقش کمتر در تاریخ ذکر شده است.
@DiNneVeSht👥
👥 علی بن ابی طالب پرچمدار مقابله با نژادپرستی
👥هرگاه سخن از علی بن ابی طالب (ع) به میان میآید، معمولا ذهنها معطوف به عدالت ورزی ایشان میشود. اما نکتهی جالبتر آن است که بدانیم این رفتار ایشان در جامعهای رخ داده که سالها به فقدان عدالت، مخصوصاً در برابر سایر اقوام و نژادها عادت کرده بود.
مطالعه این پیشینه تاریخی، هم بزرگواری و جسارت ایشان را در عدالت ورزی نشان میدهد و هم نشانی بر الهی بودن و حجت خدا بودن ایشان است که قبلا درآن باره صحبت شده است.
🕌 پس از پیامبر (ص) جامعهی اسلامی تنها ملاک برتری، یعنی تقوا را فراموش کردند و مسائل مختلفی از جمله نگاه نژادی و قبیلهای را ملاک ارزیابی افراد قرار دادند.
این نگاه تبعیضی به حدی رسید که 🇮🇷ایرانیان در زمان خلفای سه گانه با نام موالیان و به تعبیر امروز، شهروند درجه دوم شناخته میشدند. آنها نمیتوانستند همهی مشاغل را در اختیار داشته باشند و تبعیضهای مختلف دیگری شامل حال آنها میشد.
👥 برای نمونه میتوان به برخی از این تبعیضها در 📚کتاب "تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا دولت صفوی" اثر ارزنده آقای دکتر رسول جعفریان اشاره کرد:🇮🇷
آنها مسئول کارهای سخت شهری نظیر برپا داشتن بازار و راهسازی بودند.
عجمان را به مدینة الرسول راه نمیدادند و...
ابن جریح روایت کرده است که وقتی خلیفه در طواف مشاهده کرد که دو نفر به زبان فارسی تکلم میکنند، به آنها گفت که به عربی سخن بگویند. سپس به آنها گفت: کسی که زبان فارسی یاد گیرد، مروت او از میان خواهد رفت!
نقل شده که بنا به سنتی که خلیفهی دوم نهاده بود عربها اجازه داشتند تا در میان عجمان زن بگیرند؛ اما به آنها زن نمیدادند و موالی [ایرانیان] از حقوقی که اعراب از آن برخوردار بودند، محروم ماندند.
همچنین از ایرانیان به این اتهام که ایمان قلبی ندارند، جزیه میگرفتند.
این دیدگاه نیز حاکم بود که موالی برای کارهایی از قبیل روبیدن راهها و نیز دوختن لباس آنها آفریده شدهاند.
👥اما در زمان خلافت امیرالمؤمنین (ع)، ایشان بر خلاف سیره خلفا، حق ایرانیان را از بیتالمال برابر با اعراب قرار دادند.
هنگامی که در این مورد به ایشان اعتراض شد فرمودند که در کتاب خدا در این مورد هیچ نوع برتری برای بنی اسماعیل نسبت به بنی اسحاق نیافتم.
همچنین ایشان در پاسخ به اعتراض اشعث بن قیس در مورد نزدیک ساختن ایرانیان به خویش فرمودند که آیا توقع دارید که آنها را از خود برانم؟ به خدا قسم که همانگونه که در ابتدا شما در راه دین با آنها جنگیدید با شما در راه دین خدا خواهند جنگید.
در ماجرای زخمی شدن عمر بن خطاب توسط ابولوءلوء ایرانی، عمر به ایرانی دیگری به نام هرمزان مشکوک میشود و دستور قتل او را میدهد سپس امیرالمومنین (ع) قاتل هرمزان را تهدید به پیگیری و قصاص فرمود که این اتفاق در جنگ صفین به وقوع پیوست چراکه قاتل در سپاه معاویه بود.
شاید این جملهی ابن ابیالحدید که از "فضیل بن جعد" نقل میکند کاملا سیره علی بن ابی طالب یعنی مقابله با نژادپرستی را نشان دهد که گفت: مهمترین دلیل دست برداشتن اعراب از حمایت علی(ع) مسائل مالی بود؛ زیرا امام، اشراف را بر غیر اشراف و عرب را بر عجم برتری نمیداد.
👥 @DiNneVeSht
👥هرگاه سخن از علی بن ابی طالب (ع) به میان میآید، معمولا ذهنها معطوف به عدالت ورزی ایشان میشود. اما نکتهی جالبتر آن است که بدانیم این رفتار ایشان در جامعهای رخ داده که سالها به فقدان عدالت، مخصوصاً در برابر سایر اقوام و نژادها عادت کرده بود.
مطالعه این پیشینه تاریخی، هم بزرگواری و جسارت ایشان را در عدالت ورزی نشان میدهد و هم نشانی بر الهی بودن و حجت خدا بودن ایشان است که قبلا درآن باره صحبت شده است.
🕌 پس از پیامبر (ص) جامعهی اسلامی تنها ملاک برتری، یعنی تقوا را فراموش کردند و مسائل مختلفی از جمله نگاه نژادی و قبیلهای را ملاک ارزیابی افراد قرار دادند.
این نگاه تبعیضی به حدی رسید که 🇮🇷ایرانیان در زمان خلفای سه گانه با نام موالیان و به تعبیر امروز، شهروند درجه دوم شناخته میشدند. آنها نمیتوانستند همهی مشاغل را در اختیار داشته باشند و تبعیضهای مختلف دیگری شامل حال آنها میشد.
👥 برای نمونه میتوان به برخی از این تبعیضها در 📚کتاب "تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا دولت صفوی" اثر ارزنده آقای دکتر رسول جعفریان اشاره کرد:🇮🇷
آنها مسئول کارهای سخت شهری نظیر برپا داشتن بازار و راهسازی بودند.
عجمان را به مدینة الرسول راه نمیدادند و...
ابن جریح روایت کرده است که وقتی خلیفه در طواف مشاهده کرد که دو نفر به زبان فارسی تکلم میکنند، به آنها گفت که به عربی سخن بگویند. سپس به آنها گفت: کسی که زبان فارسی یاد گیرد، مروت او از میان خواهد رفت!
نقل شده که بنا به سنتی که خلیفهی دوم نهاده بود عربها اجازه داشتند تا در میان عجمان زن بگیرند؛ اما به آنها زن نمیدادند و موالی [ایرانیان] از حقوقی که اعراب از آن برخوردار بودند، محروم ماندند.
همچنین از ایرانیان به این اتهام که ایمان قلبی ندارند، جزیه میگرفتند.
این دیدگاه نیز حاکم بود که موالی برای کارهایی از قبیل روبیدن راهها و نیز دوختن لباس آنها آفریده شدهاند.
👥اما در زمان خلافت امیرالمؤمنین (ع)، ایشان بر خلاف سیره خلفا، حق ایرانیان را از بیتالمال برابر با اعراب قرار دادند.
هنگامی که در این مورد به ایشان اعتراض شد فرمودند که در کتاب خدا در این مورد هیچ نوع برتری برای بنی اسماعیل نسبت به بنی اسحاق نیافتم.
همچنین ایشان در پاسخ به اعتراض اشعث بن قیس در مورد نزدیک ساختن ایرانیان به خویش فرمودند که آیا توقع دارید که آنها را از خود برانم؟ به خدا قسم که همانگونه که در ابتدا شما در راه دین با آنها جنگیدید با شما در راه دین خدا خواهند جنگید.
در ماجرای زخمی شدن عمر بن خطاب توسط ابولوءلوء ایرانی، عمر به ایرانی دیگری به نام هرمزان مشکوک میشود و دستور قتل او را میدهد سپس امیرالمومنین (ع) قاتل هرمزان را تهدید به پیگیری و قصاص فرمود که این اتفاق در جنگ صفین به وقوع پیوست چراکه قاتل در سپاه معاویه بود.
شاید این جملهی ابن ابیالحدید که از "فضیل بن جعد" نقل میکند کاملا سیره علی بن ابی طالب یعنی مقابله با نژادپرستی را نشان دهد که گفت: مهمترین دلیل دست برداشتن اعراب از حمایت علی(ع) مسائل مالی بود؛ زیرا امام، اشراف را بر غیر اشراف و عرب را بر عجم برتری نمیداد.
👥 @DiNneVeSht
💐دین زنده
💐این هفته در جمع اساتید دانشگاهی، سخنران که استاد جامعه شناسی معروف و پرآوازه ای است، درباره ی رابطه ی دانشگاه و اجتماع صحبت می کرد. در حین مطالب به نکته ای مهم اشاره کرد که بسیار قابل تامل است. ایشان دانشگاه و جامعه را مانند یک موجود زنده می دانست که علایم حیات و ممات دارد و اگر مریض شود، باید از علایم آن، بیماری را تشخیص داد و به داد آن رسید. از سوی دیگر از آنجا که انسان موجود زنده است، تنها با موجود زنده می تواند ارتباط برقرار کند و اصلاً شرط ارتباط برقرار کردنِ انسان با هر چیزی را زنده بودن آن چیز می دانست. انسان با جامعه ی زنده، دانشگاه زنده، دین زنده و... می تواند ارتباط برقرار کند.
💐ظرافتی که شاید خیلی وقت ها به آن دقت نکنیم و یا فقط در زبان به آن اذعان کنیم، دینِ زنده است. البته سخنران محترم فرمودند که همه می فهمند کدام دین زنده وکدام دین مرده است؟ نکته ای که به نظر، خیلی هم راحت نباشد.
💐شاید ساده ترین ملاک زنده بودنِ یک دین را در ظاهر ادیان یعنی در مناسک و احکام آن بدانند؛ لذا همواره چماق قدیمی بودن احکام و مناسک بر سر دینداران هر دینی فرود می آید. صرفنظر از بحث مواجهه ی علم روز با احکام و برخی مشکلات پیش رو که نوشته ای جداگانه می طلبد، قطعاً پویایی و مطابقت با زمانه (نه جدید بودن در احکام و مناسک) می تواند یکی از معیارهای زنده بودن دین باشد. اخلاقی بودن و داشتن گفتمانِ به روز با جامعه نیز می تواند یکی دیگر از معیارها باشد؛ اما نکته ی مهمتر، زنده بودن اصل دین است و همانطور که قبلاً بارها نوشته شد، اصل دین در تبعیت از حجت الهی است نه احکام و مناسک و اخلاق دینی.
💐با توجه به این دو مقدمه، آن دینی زنده است که اصلش یعنی حجت خدا در آن دین، زنده باشد و یا امکان ارتباط با او وجود داشته باشد. فارغ از چگونگی این ارتباط بین انسان و حجت خدا، مذهب شیعه در این زمان داعیه دار اصلی این ارتباط است و از دیگر سو برخی ادیان چنین ارتباطی را نشان کفر و بی دینی می دانند! البته آن ادیان چون به تعبیر عزیز جامعه شناس ما مرده اند، قاعدتاً به دنبال انسان ها و قلب های زنده نمی گردند.
بنابراین بیشتر باید علایم حیات و زندگی را در دینمان جستجو کنیم، البته از اصل و محور دین گرفته تا فروع دین.
💐 @DiNneVeSht
💐این هفته در جمع اساتید دانشگاهی، سخنران که استاد جامعه شناسی معروف و پرآوازه ای است، درباره ی رابطه ی دانشگاه و اجتماع صحبت می کرد. در حین مطالب به نکته ای مهم اشاره کرد که بسیار قابل تامل است. ایشان دانشگاه و جامعه را مانند یک موجود زنده می دانست که علایم حیات و ممات دارد و اگر مریض شود، باید از علایم آن، بیماری را تشخیص داد و به داد آن رسید. از سوی دیگر از آنجا که انسان موجود زنده است، تنها با موجود زنده می تواند ارتباط برقرار کند و اصلاً شرط ارتباط برقرار کردنِ انسان با هر چیزی را زنده بودن آن چیز می دانست. انسان با جامعه ی زنده، دانشگاه زنده، دین زنده و... می تواند ارتباط برقرار کند.
💐ظرافتی که شاید خیلی وقت ها به آن دقت نکنیم و یا فقط در زبان به آن اذعان کنیم، دینِ زنده است. البته سخنران محترم فرمودند که همه می فهمند کدام دین زنده وکدام دین مرده است؟ نکته ای که به نظر، خیلی هم راحت نباشد.
💐شاید ساده ترین ملاک زنده بودنِ یک دین را در ظاهر ادیان یعنی در مناسک و احکام آن بدانند؛ لذا همواره چماق قدیمی بودن احکام و مناسک بر سر دینداران هر دینی فرود می آید. صرفنظر از بحث مواجهه ی علم روز با احکام و برخی مشکلات پیش رو که نوشته ای جداگانه می طلبد، قطعاً پویایی و مطابقت با زمانه (نه جدید بودن در احکام و مناسک) می تواند یکی از معیارهای زنده بودن دین باشد. اخلاقی بودن و داشتن گفتمانِ به روز با جامعه نیز می تواند یکی دیگر از معیارها باشد؛ اما نکته ی مهمتر، زنده بودن اصل دین است و همانطور که قبلاً بارها نوشته شد، اصل دین در تبعیت از حجت الهی است نه احکام و مناسک و اخلاق دینی.
💐با توجه به این دو مقدمه، آن دینی زنده است که اصلش یعنی حجت خدا در آن دین، زنده باشد و یا امکان ارتباط با او وجود داشته باشد. فارغ از چگونگی این ارتباط بین انسان و حجت خدا، مذهب شیعه در این زمان داعیه دار اصلی این ارتباط است و از دیگر سو برخی ادیان چنین ارتباطی را نشان کفر و بی دینی می دانند! البته آن ادیان چون به تعبیر عزیز جامعه شناس ما مرده اند، قاعدتاً به دنبال انسان ها و قلب های زنده نمی گردند.
بنابراین بیشتر باید علایم حیات و زندگی را در دینمان جستجو کنیم، البته از اصل و محور دین گرفته تا فروع دین.
💐 @DiNneVeSht
💐 فقط فقه پویا یا دین پویا؟
💐 گاهی فکر میکنیم برای زنده نگه داشتن دین، احکام دینی باید پویا باشند. تعبیر "فقه پویا" عبارتی نامأنوس و عجیب نیست و حتی توسط افراد با گرایش ها و نظرات (حتی متضاد) هم بارها استفاده شده است.
💐 شاید به دلیل مساوی گرفتن دین با فقه، آن هم فقهی که منحصر در احکام است، "دین پویا" را برابر با "فقه پویا" می دانند؛ اما اگر به این مساله از سوی دیگر نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که احکام، قسمتی از دینداری است نه تمام آن و حتی نه اصل و محور آن.
💐 حالا این سوال را اینگونه مطرح میکنیم👇
آیا فقه پویا (فارغ از اختلاف های روشی و برداشتی) واقعاً نشان دهنده ی دین پویا است؟ اگر پاسخ این سوال یک "بلی" محکم نباشد، به دینداریِ پویا باید نگاهی دیگر داشت و در کنار تفکر و دعوا بر سر فقه و یا احکام پویا به سراغ "دینداری پویا" باید رفت که شاید "فقه پویا" جزئی از آن باشد.
💐 توجه بیش از حد به احکام و کمرنگ کردن اعتقاد و اخلاق به عنوان ملاک دینداری از آسیبهایی است که شاید سبب مُردن دین میشود. قطعاً منظور از این عبارت، فراموشی و تعطیلی احکام نیست؛ بلکه فراموشی یا جایگزینی محور دین، یعنی حجت خداست. نکته ای که حتی در کلام فقهای قدیم و جدید هم کاملاً به چشم میخورد.
💐این نکته ای بوده است که حتی فقهایی بزرگ چون شیخ انصاری به آن اعتراف داشتند و وقتی رساله ی خویش را نوشتند، بر آن حاشیه زدند که در عصر غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف عمل به رساله ی من از باب "اکل میته" مانعی ندارد. این معنی دین شناسی است.
(بیانات آیه الله وحید خراسانی در جمع اساتید حوزه ۱۳۹۶)
💐 آری! وقتی حجت خدا را از دین بگیریم، هیچ جایگزینی برای او وجود ندارد و باید بدانیم بدون توجه به خدا و حجت او نباید توقع نشاط و حیات از دینداری داشته باشیم.
💠خداوند در سوره ی انفال آیه ی ۲۴ می فرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ ... (ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا و فرستاده اش را اجابت کنید، هنگامی که شما را به چیزی فرا می خوانند تا به شما حیات ببخشد)
💐 @DiNneVeSht
💐 گاهی فکر میکنیم برای زنده نگه داشتن دین، احکام دینی باید پویا باشند. تعبیر "فقه پویا" عبارتی نامأنوس و عجیب نیست و حتی توسط افراد با گرایش ها و نظرات (حتی متضاد) هم بارها استفاده شده است.
💐 شاید به دلیل مساوی گرفتن دین با فقه، آن هم فقهی که منحصر در احکام است، "دین پویا" را برابر با "فقه پویا" می دانند؛ اما اگر به این مساله از سوی دیگر نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که احکام، قسمتی از دینداری است نه تمام آن و حتی نه اصل و محور آن.
💐 حالا این سوال را اینگونه مطرح میکنیم👇
آیا فقه پویا (فارغ از اختلاف های روشی و برداشتی) واقعاً نشان دهنده ی دین پویا است؟ اگر پاسخ این سوال یک "بلی" محکم نباشد، به دینداریِ پویا باید نگاهی دیگر داشت و در کنار تفکر و دعوا بر سر فقه و یا احکام پویا به سراغ "دینداری پویا" باید رفت که شاید "فقه پویا" جزئی از آن باشد.
💐 توجه بیش از حد به احکام و کمرنگ کردن اعتقاد و اخلاق به عنوان ملاک دینداری از آسیبهایی است که شاید سبب مُردن دین میشود. قطعاً منظور از این عبارت، فراموشی و تعطیلی احکام نیست؛ بلکه فراموشی یا جایگزینی محور دین، یعنی حجت خداست. نکته ای که حتی در کلام فقهای قدیم و جدید هم کاملاً به چشم میخورد.
💐این نکته ای بوده است که حتی فقهایی بزرگ چون شیخ انصاری به آن اعتراف داشتند و وقتی رساله ی خویش را نوشتند، بر آن حاشیه زدند که در عصر غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف عمل به رساله ی من از باب "اکل میته" مانعی ندارد. این معنی دین شناسی است.
(بیانات آیه الله وحید خراسانی در جمع اساتید حوزه ۱۳۹۶)
💐 آری! وقتی حجت خدا را از دین بگیریم، هیچ جایگزینی برای او وجود ندارد و باید بدانیم بدون توجه به خدا و حجت او نباید توقع نشاط و حیات از دینداری داشته باشیم.
💠خداوند در سوره ی انفال آیه ی ۲۴ می فرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ ... (ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا و فرستاده اش را اجابت کنید، هنگامی که شما را به چیزی فرا می خوانند تا به شما حیات ببخشد)
💐 @DiNneVeSht
🌹دین انسان خردمند و انسان خداگونه
◀️ این روزها کمتر کتابخوانی را می توان پیدا کرد که حداقل اسم کتاب انسان خردمند و انسان خداگونه را نشنیده باشد و علاقه مندان زیادی هم هستند که حداقل یکی از این کتاب ها را خوانده اند.
گرچه این کتاب ها را نمی توان به عنوان کتاب هایی آکادمیک و علمی معرفی کرد؛ اما دارای محتواهای ارزشمند و قابل تاملی است. از جمله این محتواها اشاره به دین در دنیای مدرن امروز است.
◀️ آنجا که در انسان خداگونه می خوانیم: «پادزهر بی معنایی و بی قانونیِ هستی را اومانیسم فراهم کرد. دین و آیین جدید و بی سابقه ای که در طی چند قرن اخیر بر جهان حاکم شده است. ... اولین فرمان این است: به جهان بی معنا، معنا ببخش» 👈اشاره به واقعیتی ظریف اما شاید وحشتناک دارد. انسانِ مدرن دنیا را بی معنا می داند و تمامی ادیان گویا نتوانسته اند به صورت عمومی برای آدمی معنایی تصویر کنند و برای انسان مرده اند.
◀️ به عبارتی ادیان نتوانسته اند برای انسان خردمندِ پویایی که مدام در حال پیشرفت و تغییر است، جوابگو باشند. لذا بسیاری تلاش کرده اند که دین را مجدد به آغوش جامعه بازگردانند، تا جوابگوی انسان باشد. حال از این افراد در جوامع مختلف با نام مصلح دینی یا روشنفکر و یا تعابیری دیگر استفاده شده است. بحث اهداف، نیات و نتایج تلاش این افراد مقوله ی مفصلی است که باید درباره آن بیشتر نوشت؛ اما بحث، شاه کلیدی دارد که نویسنده در ادامه بیان می دارد.
◀️ «قرن هاست که اومانیسم به ما قبولانده است که سرچشمه ی اصلی معنا ماییم و بنابراین اراده و اختیار ما بالاترین مرجع اقتدار است». قرار گرفتن این جملات در کنار هم، واقعیت دیگری را نیز اشاره می کند و آن دوگانه باوری انسان خردمند مدرن در برابر خود و خداست. لذا شاید این جمله، دین انسان خردمند را بیشتر روشن کند: «به این ترتیب، کانون انقلاب دینی مدرنیته، کنار گذاشتن ایمان به خدا نبود؛ بلکه ایمان آوردن به انسان بود.» آری در دین جدید محوریت از خدا به سمت انسان چرخیده است.
◀️ تغییر این محور اصلی در ذهن انسان به علت های مختلف سبب تغییراتی در تعریف ادیان مختلف شده است که قطعاً اسلام و تشیع نیز از آن استثنا نیست. لذا نوشتن درباره ی دین بدون در نظر گرفتن این تغییر محور استراتژیک، شاید نتواند راه را درست نشان دهد.
ادامه دارد...
🌹 @DiNneVeSht
◀️ این روزها کمتر کتابخوانی را می توان پیدا کرد که حداقل اسم کتاب انسان خردمند و انسان خداگونه را نشنیده باشد و علاقه مندان زیادی هم هستند که حداقل یکی از این کتاب ها را خوانده اند.
گرچه این کتاب ها را نمی توان به عنوان کتاب هایی آکادمیک و علمی معرفی کرد؛ اما دارای محتواهای ارزشمند و قابل تاملی است. از جمله این محتواها اشاره به دین در دنیای مدرن امروز است.
◀️ آنجا که در انسان خداگونه می خوانیم: «پادزهر بی معنایی و بی قانونیِ هستی را اومانیسم فراهم کرد. دین و آیین جدید و بی سابقه ای که در طی چند قرن اخیر بر جهان حاکم شده است. ... اولین فرمان این است: به جهان بی معنا، معنا ببخش» 👈اشاره به واقعیتی ظریف اما شاید وحشتناک دارد. انسانِ مدرن دنیا را بی معنا می داند و تمامی ادیان گویا نتوانسته اند به صورت عمومی برای آدمی معنایی تصویر کنند و برای انسان مرده اند.
◀️ به عبارتی ادیان نتوانسته اند برای انسان خردمندِ پویایی که مدام در حال پیشرفت و تغییر است، جوابگو باشند. لذا بسیاری تلاش کرده اند که دین را مجدد به آغوش جامعه بازگردانند، تا جوابگوی انسان باشد. حال از این افراد در جوامع مختلف با نام مصلح دینی یا روشنفکر و یا تعابیری دیگر استفاده شده است. بحث اهداف، نیات و نتایج تلاش این افراد مقوله ی مفصلی است که باید درباره آن بیشتر نوشت؛ اما بحث، شاه کلیدی دارد که نویسنده در ادامه بیان می دارد.
◀️ «قرن هاست که اومانیسم به ما قبولانده است که سرچشمه ی اصلی معنا ماییم و بنابراین اراده و اختیار ما بالاترین مرجع اقتدار است». قرار گرفتن این جملات در کنار هم، واقعیت دیگری را نیز اشاره می کند و آن دوگانه باوری انسان خردمند مدرن در برابر خود و خداست. لذا شاید این جمله، دین انسان خردمند را بیشتر روشن کند: «به این ترتیب، کانون انقلاب دینی مدرنیته، کنار گذاشتن ایمان به خدا نبود؛ بلکه ایمان آوردن به انسان بود.» آری در دین جدید محوریت از خدا به سمت انسان چرخیده است.
◀️ تغییر این محور اصلی در ذهن انسان به علت های مختلف سبب تغییراتی در تعریف ادیان مختلف شده است که قطعاً اسلام و تشیع نیز از آن استثنا نیست. لذا نوشتن درباره ی دین بدون در نظر گرفتن این تغییر محور استراتژیک، شاید نتواند راه را درست نشان دهد.
ادامه دارد...
🌹 @DiNneVeSht
رهبری سیاسی یا رهبری تمدنی
◀️ هرچند اومانیسم و انسان محوری عبارتی جدید در ادبیات دنیاست، اما سیری در تاریخ نشان می دهد همواره افرادی بودند که بدون در نظر گرفتن دیگران، در جهت خواسته های خود گام بر می داشتند.
◀️ جنگ های بین پادشاهان از قدیم، شاهدی بر این مدعاست که انسان ها در جهت تمایلات خود حرکت می کردند. در واقع رسیدن به قدرت شخصی، شاکله ی اصلی این حرکت ها بوده است. اما از سویی دیگر افرادی را مشاهده می کنیم که قدرت داشتن، هدف آن ها نبوده است و معنای زندگی را در فراتر از این زندگی جستجو می کردند؛ هرچند حاکمان و رهبران سیاسی قدرتمندی هم بودند.
◀️ به تعبیر دکتر بیژن عبدالکریمی، نمونه ی بارز این افراد شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله است که هرچند دارای قدرت سیاسی شگرفی در حجاز شد، اما خواهان رهبری تمدنی بود نه صرفاً رهبری سیاسی. رهبری تمدنی تاسیس یک افق تازه است. رهبری تمدنی خواهان ظهور یک تمدن جدید، ظهور یک ملت جدید، ظهور معنای جدیدی از قدرت و اقتدار اجتماعی جدید و ظهور فصل تازه ای است نه با شعار دادن، رجزخوانی، خودخواهی؛ بلکه از رهگذر دعوت به حقیقتی استعلایی، وفاداری به ارزش های متعالی، از خود گذشتگی و خوارداشت خویش، حقیقت بنیادی، حقیقت ارجاعی و...
◀️ آری، همواره در تاریخ مخالفت با محوریت انسان و لذتمندیِ صرف، بین رهبران راستین ادیان و سایر افراد قدرت طلب وجود داشته است. البته می توان شاخص رهبری سیاسی صرف یا رهبری تمدنی را شاخصی برای توجه به عالم معنا دانست؛ زیرا رهبر تمدنی از خود می گذرد برای حقیقت بنیادی عالم، اما رهبر سیاسی صرف، چنین کاری نمی کند.
◀️ داستان این نگاه بعد از زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز حاکم بود. کسانی که برای کسب رهبری سیاسی از هیچ ظلمی کوتاهی نکردند و خودخواهانه حتی به خانه ی دختر پیامبر حمله کردند و آن را به آتش کشیدند و از سوی دیگر، دختر همان پیامبر از جان خود گذشت تا حجتی باشد برای مسلمانان که پدرش و شوهرش به دنبال رهبری تمدنی بودند نه فقط رهبری سیاسی. البته این رفتار را کسی می تواند انجام دهد که نگاهش به دنیا انسان محور و دنیا محور نباشد؛ بلکه از پس دنیای خودش، آینده ی دیگران و دنیا و حقیقتی بالاتر را نیز ببیند.
◀️ با این نگاه بزرگداشت ایامی چون فاطمیه مانند عاشورا، بزرگداشت حرکتی عظیم است که در یک نگاه، ترازویی است برای تمییز انتخاب رهبری سیاسی که فقط دنیا را برای خود می خواهد و رهبری تمدنی که با از خود گذشتگی، حقیقتی بنیادی تر را تذکر می دهد.
@DiNneVeSht
◀️ هرچند اومانیسم و انسان محوری عبارتی جدید در ادبیات دنیاست، اما سیری در تاریخ نشان می دهد همواره افرادی بودند که بدون در نظر گرفتن دیگران، در جهت خواسته های خود گام بر می داشتند.
◀️ جنگ های بین پادشاهان از قدیم، شاهدی بر این مدعاست که انسان ها در جهت تمایلات خود حرکت می کردند. در واقع رسیدن به قدرت شخصی، شاکله ی اصلی این حرکت ها بوده است. اما از سویی دیگر افرادی را مشاهده می کنیم که قدرت داشتن، هدف آن ها نبوده است و معنای زندگی را در فراتر از این زندگی جستجو می کردند؛ هرچند حاکمان و رهبران سیاسی قدرتمندی هم بودند.
◀️ به تعبیر دکتر بیژن عبدالکریمی، نمونه ی بارز این افراد شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله است که هرچند دارای قدرت سیاسی شگرفی در حجاز شد، اما خواهان رهبری تمدنی بود نه صرفاً رهبری سیاسی. رهبری تمدنی تاسیس یک افق تازه است. رهبری تمدنی خواهان ظهور یک تمدن جدید، ظهور یک ملت جدید، ظهور معنای جدیدی از قدرت و اقتدار اجتماعی جدید و ظهور فصل تازه ای است نه با شعار دادن، رجزخوانی، خودخواهی؛ بلکه از رهگذر دعوت به حقیقتی استعلایی، وفاداری به ارزش های متعالی، از خود گذشتگی و خوارداشت خویش، حقیقت بنیادی، حقیقت ارجاعی و...
◀️ آری، همواره در تاریخ مخالفت با محوریت انسان و لذتمندیِ صرف، بین رهبران راستین ادیان و سایر افراد قدرت طلب وجود داشته است. البته می توان شاخص رهبری سیاسی صرف یا رهبری تمدنی را شاخصی برای توجه به عالم معنا دانست؛ زیرا رهبر تمدنی از خود می گذرد برای حقیقت بنیادی عالم، اما رهبر سیاسی صرف، چنین کاری نمی کند.
◀️ داستان این نگاه بعد از زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز حاکم بود. کسانی که برای کسب رهبری سیاسی از هیچ ظلمی کوتاهی نکردند و خودخواهانه حتی به خانه ی دختر پیامبر حمله کردند و آن را به آتش کشیدند و از سوی دیگر، دختر همان پیامبر از جان خود گذشت تا حجتی باشد برای مسلمانان که پدرش و شوهرش به دنبال رهبری تمدنی بودند نه فقط رهبری سیاسی. البته این رفتار را کسی می تواند انجام دهد که نگاهش به دنیا انسان محور و دنیا محور نباشد؛ بلکه از پس دنیای خودش، آینده ی دیگران و دنیا و حقیقتی بالاتر را نیز ببیند.
◀️ با این نگاه بزرگداشت ایامی چون فاطمیه مانند عاشورا، بزرگداشت حرکتی عظیم است که در یک نگاه، ترازویی است برای تمییز انتخاب رهبری سیاسی که فقط دنیا را برای خود می خواهد و رهبری تمدنی که با از خود گذشتگی، حقیقتی بنیادی تر را تذکر می دهد.
@DiNneVeSht
آرامش یا سکون برای انسان مدرن
◀️ آنطور که در کتابهای "انسان خردمند" و "انسان خداگونه" گفته شده، محوریت از خدا به سمت انسان چرخیده است و اومانیسم، دین مردمان مدرن شده است.
اما نتیجه این چرخش، ظهور جنگهای اومانیستی است. جنگهایی که در قرن بیستم اتفاق افتاد و بزرگترین جنایات مشهود بشری در آن به وقوع پیوست و امروزه نیز به گونهای دیگر در مسایل اقتصادی و فنآوری، اتفاقات ناگوار دیگری به صورتی بسیار آرام در حال اتفاق است.
◀️ظهور اعتراضهای اجتماعی در چندسال اخیر از جنبش اشغال ضد وال استریت و جنبش ضد ریاست اقتصادی در اسپانیا تا جنبش جلیقه زردها در فرانسه نشانههایی از واکنشهای متفاوت به این اتفاقات ناگوار است.
◀️ نتیجه این ناآرامی ها به حدی است که حتی نویسنده کتاب در جایی اعتراف میکند که انسان مدرن به قطعیت و آرامش نرسیده است و مینویسد: «شاید اسلام بنیادگرا در دنیایی پر از طوفان های اقتصاد و فناوری، نوید لنگر قطعیت و اطمینان را بدهد، ولی برای عبور از دل طوفان به جز لنگر نقشه و سکان نیز لازم است.»
◀️ آری نتیجه نهایی اومانیسم و محوریت انسان همراه با آرامش و سکون نیست، البته که به صورت کلی اسلام و مسیحیت و بودیسم نیز نتوانستهاند انسان را در این دریای متلاطم مدرنیسم در آرامش به پیش ببرند و تقریبا اگر در جایی آرامش دین بود خبری از پیشروی مدرنیسم به چشم نمیخورد.
◀️در این فضاست که برخی به اصطلاح روشنفکر دینی قصد سکان داری این کشتی متلاطم را دارند. تعادل برقرار کردن در بین آرامش روح و عدم سکون مادی کار سختی است که با حمله به اسلام به اصطلاح سنتی و پذیرش بی چون و چرای مدرنیسم امکان پذیر نیست.
اما قطعا روشنفکران و روحانیون و دغدغه داران متدین باید فکری به حال این کشتی متلاطم بکنند با این دید که انسان مدرن نمیایستد و بریدن لنگر اطمینان دین نیز چاره کار نیست.
◀️ باید دینی داشت پویا با لنگر اطمینان. اسلام در بیان پیامبر و سایر حجتهایش از پس سالها این ادعا را دارد.
@DiNneVeSht
◀️ آنطور که در کتابهای "انسان خردمند" و "انسان خداگونه" گفته شده، محوریت از خدا به سمت انسان چرخیده است و اومانیسم، دین مردمان مدرن شده است.
اما نتیجه این چرخش، ظهور جنگهای اومانیستی است. جنگهایی که در قرن بیستم اتفاق افتاد و بزرگترین جنایات مشهود بشری در آن به وقوع پیوست و امروزه نیز به گونهای دیگر در مسایل اقتصادی و فنآوری، اتفاقات ناگوار دیگری به صورتی بسیار آرام در حال اتفاق است.
◀️ظهور اعتراضهای اجتماعی در چندسال اخیر از جنبش اشغال ضد وال استریت و جنبش ضد ریاست اقتصادی در اسپانیا تا جنبش جلیقه زردها در فرانسه نشانههایی از واکنشهای متفاوت به این اتفاقات ناگوار است.
◀️ نتیجه این ناآرامی ها به حدی است که حتی نویسنده کتاب در جایی اعتراف میکند که انسان مدرن به قطعیت و آرامش نرسیده است و مینویسد: «شاید اسلام بنیادگرا در دنیایی پر از طوفان های اقتصاد و فناوری، نوید لنگر قطعیت و اطمینان را بدهد، ولی برای عبور از دل طوفان به جز لنگر نقشه و سکان نیز لازم است.»
◀️ آری نتیجه نهایی اومانیسم و محوریت انسان همراه با آرامش و سکون نیست، البته که به صورت کلی اسلام و مسیحیت و بودیسم نیز نتوانستهاند انسان را در این دریای متلاطم مدرنیسم در آرامش به پیش ببرند و تقریبا اگر در جایی آرامش دین بود خبری از پیشروی مدرنیسم به چشم نمیخورد.
◀️در این فضاست که برخی به اصطلاح روشنفکر دینی قصد سکان داری این کشتی متلاطم را دارند. تعادل برقرار کردن در بین آرامش روح و عدم سکون مادی کار سختی است که با حمله به اسلام به اصطلاح سنتی و پذیرش بی چون و چرای مدرنیسم امکان پذیر نیست.
اما قطعا روشنفکران و روحانیون و دغدغه داران متدین باید فکری به حال این کشتی متلاطم بکنند با این دید که انسان مدرن نمیایستد و بریدن لنگر اطمینان دین نیز چاره کار نیست.
◀️ باید دینی داشت پویا با لنگر اطمینان. اسلام در بیان پیامبر و سایر حجتهایش از پس سالها این ادعا را دارد.
@DiNneVeSht
◀️آرامش الهی یا انسانی
◀️آرامش در تلاطم دنیای امروز کیمیایی است که انسانها به دنبال آن هستند. ادیان الهی وعده این آرامش را در الحاق انسان به سرمنشا حیات یعنی خداوند میدانند. لذا خداوند در قرآن آیه 28 سوره رعد میفرماید الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ همان کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام مىگیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد. آری اثر ایمان به خدا و ذکر خدا آرامش است. این نگرش کامل در مقابل نگاه اومانیسمی به انسان است که باید آرامش خویش را در دستان خود و با محوریت انسان بیابد. لذا باید خودش، خودش را به آرامش برساند و از بیرون خبری از این آرامش نیست.
◀️البته تقابل این دو نگاه بسیار عمیق تر از این است، زیرا در نگاه اومانیستی حتی دیندارانه، شما باید به تمام آرمانهایت برسی و اگر این اتفاق نیفتاد خودت مقصری. اما در نگاه الهی هدف رسیدن نه به انسان بلکه به خداوند است، لذا انا لله و انا الیه راجعون ما از خداییم و به سوی او بازمیگردیم. حقیقت و واقعیت در خارج از ماست باید تلاش و کوشش کنیم تا به آرمانهایمان برسیم اما آرمان و چشم انداز نهایی در خارج از ما و حیطه دید ماست.
◀️پس در نگاه الهی اصل عالم وجود انسان نیست و آرامش حقیقی انسان در اتصال به مبدا هستی اتفاق می افتد و با ذکر و یاد خدا این اتفاق و طمانینه در آدمی نهادینه میشود. البته مصداق این ذکر در سطح اول یاد خدا و نام بردن از اسامی الهی است که بسیار واضح و مبرهن است. در نگاهی عمیق تر متذکر شدن به حجتهای الهی مصداق همین ذکر خداوند است، آنجا که امام صادق فرمودند «بمحمد تطمئن القلوب و هو ذکر الله و حجابه»؛ به وسیله محمد(ص) دلها آرامش می پذیرد و او است ذکر خدا و حجاب او! البته قطعا توسل به حجتهای الهی نیز بابی دارد و روشی که باید بیشتر از آن نوشت، اما یاد خدا و حجتهای الهی روش رسیدن به آرامش و طمانینه پایدار در زندگی است، نگاه انسان به مبدا حیات نه به خویش.
@DiNneVeSht
◀️آرامش در تلاطم دنیای امروز کیمیایی است که انسانها به دنبال آن هستند. ادیان الهی وعده این آرامش را در الحاق انسان به سرمنشا حیات یعنی خداوند میدانند. لذا خداوند در قرآن آیه 28 سوره رعد میفرماید الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ همان کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام مىگیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد. آری اثر ایمان به خدا و ذکر خدا آرامش است. این نگرش کامل در مقابل نگاه اومانیسمی به انسان است که باید آرامش خویش را در دستان خود و با محوریت انسان بیابد. لذا باید خودش، خودش را به آرامش برساند و از بیرون خبری از این آرامش نیست.
◀️البته تقابل این دو نگاه بسیار عمیق تر از این است، زیرا در نگاه اومانیستی حتی دیندارانه، شما باید به تمام آرمانهایت برسی و اگر این اتفاق نیفتاد خودت مقصری. اما در نگاه الهی هدف رسیدن نه به انسان بلکه به خداوند است، لذا انا لله و انا الیه راجعون ما از خداییم و به سوی او بازمیگردیم. حقیقت و واقعیت در خارج از ماست باید تلاش و کوشش کنیم تا به آرمانهایمان برسیم اما آرمان و چشم انداز نهایی در خارج از ما و حیطه دید ماست.
◀️پس در نگاه الهی اصل عالم وجود انسان نیست و آرامش حقیقی انسان در اتصال به مبدا هستی اتفاق می افتد و با ذکر و یاد خدا این اتفاق و طمانینه در آدمی نهادینه میشود. البته مصداق این ذکر در سطح اول یاد خدا و نام بردن از اسامی الهی است که بسیار واضح و مبرهن است. در نگاهی عمیق تر متذکر شدن به حجتهای الهی مصداق همین ذکر خداوند است، آنجا که امام صادق فرمودند «بمحمد تطمئن القلوب و هو ذکر الله و حجابه»؛ به وسیله محمد(ص) دلها آرامش می پذیرد و او است ذکر خدا و حجاب او! البته قطعا توسل به حجتهای الهی نیز بابی دارد و روشی که باید بیشتر از آن نوشت، اما یاد خدا و حجتهای الهی روش رسیدن به آرامش و طمانینه پایدار در زندگی است، نگاه انسان به مبدا حیات نه به خویش.
@DiNneVeSht
اصالت دنیا یا آخرت
◀️در دین جدید انسان خردمند، محوریت از خدا به سمت انسان چرخیده است. لذا محوریت از عالم جاوید به دنیای محدود چرخیده است. در ادبیات الهی هدف خلقت توجه به خداوند است و عالم دنیا و آخرت، اما هدف اصلی آخرت است. وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (عنکبوت ۶۴). و این زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی است و زندگی آخرت حقیقی است اگر میدانستند. در واقع خداوند متذکر میشود که انسانها به این دنیا بیشتر دقت میکنند و نمیدانند که اصل و هدف آخرت است.
◀️اما در نگاه اومانیستی هدف، انسان و دنیای اوست و ارتقای او. البته از آنجا که حداکثر نگاه اصلی اومانیست برگرفته از پوزتیویسم، این دنیا است، حد ارتقا فقط در این دنیا معنا میشود و اصلا ادعایی در مورد دنیایی دیگر ندارد. همچنین دینداران قایل به اومانیسم نیز تلویحا این دنیا را اصل میدانند و موفقیت در اینجا و سعادت در اینجا را ضامن سعادت آخرت میدانند. در این نگاه اصلا دینی که نتواند در این دنیا انسان را به شاخصهای ارتقا برساند، قطعا مشکل دارد و پاسخگوی نیاز آدمی نیست. لذا این مساله همواره مطرح میشود که دین نباید معارض با پیشرفتهای انسان باشد و در مرتبه ای بالاتر اصلا دینی درست وپویاست که محرک این پیشرفت باشد.
◀️لذا اومانیسم در یکی از جاهایی که با ادیان الهی در تعارض است در نگاه به یک دنیا و یا دو دنیاست. در واقع در اومانیسم حتی از نوع مذهبی آن اصالت بر این دنیاست، اما در ادیان الهی و اسلام اصالت بر زندگی جاوید آخرت است. در همینجا تفاوتهای فاحشی رخ میدهد. هر عمل و حکمی که دین ادعای آن را دارد اگر در این دنیا اثر مشهودی نداشته باشد جای تامل و فکر دارد. لذا نگاه کارکردگرایانه دنیوی از دین اصلی میشود که فرزند نگاه اومانیستی به ادیان است و باید در اعتقادات و رفتار و احکام ادیان این منافع را یافت.
◀️درست است که خدای حکیم دانا موفقیت و ارتقا انسان را در این دنیا مورد دقت قرار داده است اما اصالت این دنیا و یا آخرت تفاوت مهم این دونگاه است که اگر بیشتر به آن دقت نشود و بیشتر از آن نوشته نشودنمیتوان سخنان انسان مدرن امروزی متاثر از اومانیسم را فهمید.
ادامه دارد...
🌹 @DiNneVeSht
◀️در دین جدید انسان خردمند، محوریت از خدا به سمت انسان چرخیده است. لذا محوریت از عالم جاوید به دنیای محدود چرخیده است. در ادبیات الهی هدف خلقت توجه به خداوند است و عالم دنیا و آخرت، اما هدف اصلی آخرت است. وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (عنکبوت ۶۴). و این زندگی دنیا فقط بازی و سرگرمی است و زندگی آخرت حقیقی است اگر میدانستند. در واقع خداوند متذکر میشود که انسانها به این دنیا بیشتر دقت میکنند و نمیدانند که اصل و هدف آخرت است.
◀️اما در نگاه اومانیستی هدف، انسان و دنیای اوست و ارتقای او. البته از آنجا که حداکثر نگاه اصلی اومانیست برگرفته از پوزتیویسم، این دنیا است، حد ارتقا فقط در این دنیا معنا میشود و اصلا ادعایی در مورد دنیایی دیگر ندارد. همچنین دینداران قایل به اومانیسم نیز تلویحا این دنیا را اصل میدانند و موفقیت در اینجا و سعادت در اینجا را ضامن سعادت آخرت میدانند. در این نگاه اصلا دینی که نتواند در این دنیا انسان را به شاخصهای ارتقا برساند، قطعا مشکل دارد و پاسخگوی نیاز آدمی نیست. لذا این مساله همواره مطرح میشود که دین نباید معارض با پیشرفتهای انسان باشد و در مرتبه ای بالاتر اصلا دینی درست وپویاست که محرک این پیشرفت باشد.
◀️لذا اومانیسم در یکی از جاهایی که با ادیان الهی در تعارض است در نگاه به یک دنیا و یا دو دنیاست. در واقع در اومانیسم حتی از نوع مذهبی آن اصالت بر این دنیاست، اما در ادیان الهی و اسلام اصالت بر زندگی جاوید آخرت است. در همینجا تفاوتهای فاحشی رخ میدهد. هر عمل و حکمی که دین ادعای آن را دارد اگر در این دنیا اثر مشهودی نداشته باشد جای تامل و فکر دارد. لذا نگاه کارکردگرایانه دنیوی از دین اصلی میشود که فرزند نگاه اومانیستی به ادیان است و باید در اعتقادات و رفتار و احکام ادیان این منافع را یافت.
◀️درست است که خدای حکیم دانا موفقیت و ارتقا انسان را در این دنیا مورد دقت قرار داده است اما اصالت این دنیا و یا آخرت تفاوت مهم این دونگاه است که اگر بیشتر به آن دقت نشود و بیشتر از آن نوشته نشودنمیتوان سخنان انسان مدرن امروزی متاثر از اومانیسم را فهمید.
ادامه دارد...
🌹 @DiNneVeSht