Telegram Web Link
Forwarded from تفحص خویش
پرسشگر: به نظر می‌رسد که زمان زیادی برای ادراک حقیقت خویش لازم است، درواقع زندگی‌های زیادی برای این کار لازم است. ادراک حقیقت خویش برای من همیشه رویدادی در آینده دور است.
#آنامالای سوامی: شما برای ادراک خویش به صدها دوره زندگی نیاز ندارید. درواقع شما مطلقاً به هیچ زمانی نیاز ندارید. باور شما به زمان یکی از همان چیزهایی است که شما را در اسارت نگه‌داشته است.
زمان یکی از ویژگی‌های ذهن است. این‌گونه نیست که رهایی پس از یک دوره زمانی به وجود بیاید، چون در خویش هیچ زمانی وجود ندارد.
رهایی هنگامی می‌آید که شما کاملاً درک کنید و تجربه کنید که اصلاً کسی وجود ندارد که نیاز به رهایی داشته باشد.
آن ادراک و آن تجربه فقط وقتی به وجود می‌آید که ذهن و باورهای درونی‌اش درباره زمان از کار بیفتد. اگر درباره زمان فکر کنی و نگران این باشی که چه مدت طول می‌کشد تا به ادراک خویش نائل شوی، در این صورت توجه‌ات روی ذهن خواهد ماند و نه روی خویش. شما فقط زمانی می‌توانید پیشرفت کنید که ذهن به سمت خویش باشد.
Forwarded from تفحص خویش
CONVERSATIONS WITH #ANNAMALAI SWAMI
NO TIME AT ALL
Q: It seems that so much time is needed to realize the Self; many lifetimes in fact. For me, realization always seems to be an event in the distant future.
AS: You don’t need hundreds of lives to realize the Self. In fact, you don’t need any time at all. Your idea of time is one of the things that is holding you in bondage.
Time is one of the properties of the mind. Liberation does not come after a period of time because there is no time in the Self. Liberation comes when you fully understand and experience there is no one who needs liberation.
That understanding and that experience only arise when the mind and its inbuilt ideas of time cease to function. If you think about time and start to worry about how much longer it will be before you realize the Self, your attention will be on the mind and not on the Self. You can only make progress while the mind is on the Self.
Living by the Words of Bhagavan, p. 288
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کشش غریزه - بخشی از یک گفتگو

این مطلب بخشی از گفتگویی است که با دوستی داشتم. اینجا قرار میدم شاید برای بعضی از شما مفید باشه.
همچنین میتوانید دو مطلب زیر را نیز در ارتباط با موضوع بالا درنظر بگیرید:

توهم چشیدن آب از سراب

خطرِ ذهنِ پرسه‌زن
Forwarded from تفحص خویش
Forwarded from تفحص خویش
(در ارتباط با پست قبل)

یکی گفت که اینجا چیزی فراموش کرده‌ام، مولانا فرمودند که در عالم یک چیز است که آن فراموش کردنی نیست اگر جمله چیزها را فراموش کنی و آن را فراموش نکنی باک نیست ولی اگر جمله را بجای آری و یادداری اما آن را فراموش کنی هیچ نکرده باشی.
همچنان که پادشاهی ترا به ده فرستاد برای کاری معین، تو رفتی و صد کار دیگر گزاردی اما چون آن کار را که برای آن رفته بودی نگزاردی چنان است که هیچ نگزاردی.
آدمی درین عالم برای کاری آمده و مقصود همان است اما چون آن نمیگزارد پس هیچ نکرده باشد:
آیة اِنَّا عَرَضْنَا الْاَمَانَةَ عَلَی الْسَّمَواتِ وَالْاَرضِ وَالْجِبَالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَهَا وَاَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْاِنْسانُ اِنَّهُ کَانَ ظَلُوْماً جَهُوْلاً:
آن امانت را بر آسمان‌ها عرض داشتیم نتوانست پذیرفتن،
بنگر که از آسمان چند کارها می‌آید که عقل درو حیران می‌شود، سنگ‌ها را لعل و یاقوت می‌کند، کوه‌ها را معدن زر و نقره می‌کند، گیاهان زمین را در جوش می‌آورد و زنده می‌گرداند و همچون بهشت عدن می‌کند،
زمین نیز دانه‌ها را می‌پذیرد و پیدا می‌کند و کوه‌ها نیز معدن‌های گوناگون می‌دهند، این‌همه می‌کنند اما ازیشان آن یک کار برنمی‌آید،
آن یک (کار) فقط از آدمی می‌آید
از آدمی آن کاری برمی‌آید که نه از آسمان‌ها و نه از زمین‌ها و نه از کوهها برمی‌آید. چون آن کار بکند ظلم و جهل ازو نفی شود
اما تو میگویی که: اگر من آن کار نمی‌کنم چندین کار دیگر از من برمی‌آید.
آدمی را برای آن کارهای دیگر نیافریده‌اند
این گفته همچون این باشد که تو شمشیر پولاد هندی گران‌قیمتی که مانندش در خزاین ملوک یافت می‌شود را آورده باشی و آن را ساطور گوشت گندیده کرده باشی و میگویی که من این تیغ را معطّل نمی‌دارم و با آن چندین مصلحت بجای می‌آرم...
یا دیگی زرّین آورده‌ای و در آن شغلم می‌پزی که به ذره‌ای از آن، صد دیگ بدست آید...
یا کارد جواهرنشان را میخ کدوی شکسته کرده‌ای و میگویی که من مصلحت می‌کنم و کدو را بروی می‌آویزم پس این کارد را معطّل نمی‌دارم....
جای افسوس و خنده نباشد؟ چه عقل باشد کارد صد دیناری را مشغول آن کردن؟
حق‌تعالی ترا قیمت عظیم کرده است.

تو بقیمت ورای دو جهانی
چه کنم قدر خود نمیدانی
مفروش، خویش را ارزان
که تو بس گران بهایی

از کتاب فیه ما فیه – #مولانا
Forwarded from تفحص خویش
نقل است که روزی اصحاب او را مستغرق یافتند.
وقت نماز رسید.
بعضی مریدان آواز دادند مولانا را که وقت نماز است.
مولانا هیچ نگفت و ایشان را التفات نکرد.
ایشان بر خاستند و به نماز مشغول شدند.
دو مرید موافقت شیخ کردند؛ یکی از آن مریدان خواجگی نام بود.
در نماز به چشم سِر به وی عیان بنمودند که جمله اصحاب که در نماز بودند با امام، پشت شان به قبله بود و آن دو مرید که موافقتِ شیخ کرده بودند رویشان به قبله بود؛ زیرا چون شیخ از من و ما بگذشت و اویی او فانی شد و در نور حق مستهلک گشت که موتوا قبل أن تموتوا، اکنون او نور حق شده است و هرکه پشت به نور حق کند و روی به دیوار آورد قطعاً پشت به قبله کرده باشد."

رساله سپهسالار - تصحیح محمد علی موحد، صفحه ۱۰۳
Forwarded from تفحص خویش
Forwarded from تفحص خویش
نترس

بدون دخالت ذهن شخصی، زندگی در یک مسیر طبیعی و هماهنگ در شکوفایی است.
برای آرزویِ بهتر شدنِ چیزها وقت را تلف نکن. تمام دنیا مشغول چنین کاری هستند و هیچ‌کس هم واقعاً خوشحال نیست.
ما زندگی حقیقی را فراموش کرده‌ایم.
در حقیقت شادی زمانی به وجود می‌آید که تو جستجوی هر چیزی به‌جز طبیعت خالص خودت را متوقف کنی و در نهایت هم همین شادی است که درونت پایدار باقی خواهد ماند.
تمایل کلی انسان‌ها، جستجوی شادی پایدار در عرصه اسم‌ها و فرم‌ها است. یک عرصه فانی و گذرا. این درواقع نوعی روی‌گردانی از آن حضور بی‌زمان و همیشه کاملِ درونِمان است، همان ذات الهی یا خویش.
ناآگاهی از حقیقت، دلیل اصلی بدبختی است.
انتظار کشیدن و منتظر بودن را رها کن.
بخصوص انتظار کشیدن برای یک اتفاق بعدی که بیاید و تو را خوشحال و خوشبخت کند.
آگاه باش که این احساسِ خوبِ بعدی، ماجرای بعدی یا این دعوت‌های ذهن، یا این به‌اختصار تجربه‌های بعدی که درواقع کاملاً هم برعکس عمل می‌کنند، فقط کارشان این است که توجه تو را از حضور ناب یعنی آن جایگاه وجد و سرور ( که همین حالا اینجاست) دور کنند. هیچ‌کس تاکنون آینده را تجربه نکرده است. تمامش تصورات است.
حالا چگونه این تمایلات را به‌سادگی تغییر دهیم؟
با توجه کردن به حالتِ طبیعیِ بی‌فکری، یعنی همین احساسِ نابِ «وجود داشتن»، همین احساس «من هستم» که به‌طور طبیعی در شما حاضر است. توجه را از این ترافیک ذهنی تغییر داده و اجازه دهید تا در این هشیاریِ غیرشخصی (یعنی چیزی که مربوط به ماجراهای این شخص نیست.م) آرام بگیرد.
هرزمان که توجه به سمت چیزهای حسی یا تمایلاتِ قویِ شخصی رفت این کار را انجام دهید. توجه به خویش، شروع خودشناسی حقیقی است این کار توجه را به سمت منشأش یعنی همان خویش بازمی‌گرداند. عادت کنید تا در حالت طبیعیِ «بودن» بمانید. این همان وضعیتِ خالی بودن است.
از این وضعیت نترسید. درواقع به‌طور فزاینده‌ای به خالی بودن عادت کنید. خالی بودن و سرور باهم مترادف‌اند. آن‌ها یکی هستند. این درواقع همان «لذت خویش» است. این وضعیت همان حالت رضایت، خرد، عشق و شادیِ ماندگار است.
#موجی


Do not be afraid
Without the intrusiveness of the personal mind, life is observed to be unfolding in a natural and harmonious way. Do not waste time merely wishing for things to get better. The whole world is doing this and so no one is really happy. We miss the true life. In fact, happiness arises when you stop chasing for something other than your own pure nature. And this happiness remains with you.

The universal tendency in human beings is to seek lasting happiness in the field of names and forms, a transient field. This is really a form of avoidance and a distraction from what is timelessly present and ever perfect within us, our divine nature and Self. Ignorance of the Truth is the main cause of misery.

Avoid expectations and especially be aware of the tendency to wait for 'next' as a promise to happiness, the next good feeling, the next adventure or invitation from the mind, in short, the next experience that, in fact, does quite the contrary: it pulls your attention away from pure presence, the seat of joy.

No one has ever experienced 'the future'. Reflect. It is all imagination. How to transform these tendencies Simply, begin by paying attention to the natural thought-free state, the pure sense of existence, the feeling ‘I Am’ that is naturally present in you. Shift the attention away from the mind-traffic and let it rest in impersonal awareness.

Keep doing this each time the attention goes out towards sense objects or obsessive self-interest. Self-attention is the beginning of real Self-discovery. It returns the attention time and again to its source, the one Self. Get used to staying in your natural and neutral state of being. It is a state of emptiness.

Do not be afraid of this. In fact, get increasingly used to being empty. This emptiness and joy are synonymous. They are one. This is really what is meant by the saying, ‘to enjoy one’s Self. It is a state of unfading contentment, wisdom, love and happiness.
#Mooji
Forwarded from تفحص خویش
"به دنبال رنگ‌آمیزی رؤیاهایت نباش،
فقط از آنها بیدار شو.
تو به یک رویای بهتر نیاز نداری
فقط بیدار شو."


*عکس مربوط به سکانس پایانی فیلم نمایش ترومن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در جای درست بمان - بخشی از یک گفتگو
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بازگشت به خانه - #روپرت_اسپایرا

این مطلب بسیار مهم را میتوانید در ارتباط با پست قبل درنظر بگیرید.

اگر با دقت و ظرافت این ویدئو را ببینید چیزهای خیلی زیادی برای شما خواهد داشت.

*توجه کنید که ادراک ذهنی مطالب جذاب است اما تا زمانی که در تجربه خودتان آنها را مورد بررسی قرار ندهید عملاً بی‌فایده است.
2025/07/10 16:00:49
Back to Top
HTML Embed Code: