Telegram Web Link
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
رویای خوش‌خیالانه‌ی هر نویسنده یا مترجمی این است که ناشرِ کتابش در همان روز نخست انتشار با او تماس بگیرد و بگوید تمامی نسخه‌های کتاب به فروش رفته است. این رویا قطعاً ممکن است فقط برای درصد بسیار بسیار ناچیزی از صاحبان اثر محقق شود، و چارلز داروین پنجاه‌ساله البته از این دسته بود و این رویا با فروشِ قریب به ۱۲۰۰ نسخه‌ی کتاب دوران‌سازش، خاستگاه گونه‌ها، در روز نخست انتشار محقق شد.
داروین در روز ۲۴ نوامبر سال ۱۸۵۹، یعنی روز انتشار شاهکارش، به دوست نزدیکش تامِس هاکسلی نامه‌ای نوشت که بخشی از آن را در ادامه می‌خوانید.

«هاکسلی عزیزم

امروز از انتشارات مورای به من خبر دادند که همه‌ی نسخه‌های کتاب را در همان روز اول فروخته‌اند و از من خواسته‌اند که فوراً ویراست دوم را به دستشان برسانم.
انتظارش را نداشتم. حسابی غافلگیر شده‌ام. از طرف دیگر، الان تصحیحاتی به ذهنم نمی‌رسد که در آن اعمال کنم.
یادت هست چقدر از صمیم قلب آرزو می‌کردم کاش نظر کلی‌ات را درباره حقیقت نظریه‌ی انتخاب طبیعی به من می‌گفتی؟ الان می‌خواهم نظرت را دستکم مختصر به من بگویی. اگر بعدها نقد مفصلی نوشتی، آن را سخت مغتنم خواهم دانست. خودت که بهتر می‌دانی نظرت چقدر برایم ارزشمند است.
الان عجله دارم. تهیه‌ی این ویراستِ جدید روز و شب برایم باقی نخواهد گذاشت.»

◽️Charles Darwin's Letters, A selection, 1825-1859/p. 206/Frederick Burkhardt/ Cambridge University Press/ 1996

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
آرتروپِلورا (Arthropleura) سرده‌ای منقرض‌شده از هزارپایان غول‌پیکر اواخر دوره‌ی کربونیفر (از حدود ۲۹۹ تا ۳۱۵ میلیون سال قبل) است که فسیل ده گونه‌ی آن در آمریکای شمالی و اسکاتلند یافت شده است.

بزرگ‌ترین گونه‌‌ی این هزارپا، تا جایی که اکنون دانسته‌ایم، بزرگ‌ترین بی‌مهره‌ی خشکیِ تمامی ادوار تاریخ حیات محسوب می‌شود. این هزارپایان غول‌آسا به‌سبب اندازه‌ی عظیمشان کمتر شکارگری را به‌سمت خود جلب می‌کرد‌ه‌اند.

طول این هزارپاها ممکن بود تا ۲ متر و شصت‌ سانتیمتر  و پهنای آن تا ۵۰ سانتیمتر برسد. این بندپایان به‌رغم جثه‌ی خوفناکشان گیاه‌خوار بودند و یکی از عوامل دست‌یافتن به چنین ابعادی، همچون برخی از دیگر بندپایان این دوره، احتمالاً سطح ۳۵ درصدی اکسیژن در کربونیفر بوده است، که در قیاس با سطح ۲۱ درصدی فعلی آن، به بندپایان به‌سبب شیوه‌ی خاص تنفسیِ* آنها امکان رسیدن به چنین اندازه‌هایی را می‌داده است.

دلیل دیگر احتمالاً این بوده است که به‌سببِ عدم حضور شکارگران مهره‌دار خشکی‌زی در آن دوره، گونه‌های آرتروپِلورا فرصت رشد کامل را پیدا می‌کرده‌اند.

در عکس فوق ماکتی از یکی از گونه‌های این سرده را می‌بینید.



*«از بین بندپایان، دو گروه هزارپاها و حشرات به صورت جداگانه، دستگاه تنفسی نایی دارند و هوا را از روزنه‌هایی در سطح پوست جذب می‌کنند و از طریق میلیون‌ها نایژه ذره‌بینی به بافت‌ها می‌رسانند، بنابراین بزرگترین عامل محدودکننده اندازه در آن‌ها، نسبت سطح بدن به حجم بدن و غلظت اکسیژن جو است، زیرا با افزایش ابعاد بدن، حجم بدن و نیاز بافت‌ها به اکسیژن با توان سه بزرگ می‌شود ولی توانایی جذب اکسیژن و بازپس‌دادن کربن دی‌اکسید، متناسب با سطح بدن و با توان دو افزوده می‌شود».

توضیح پانوشت از آقای عرفان خسروی


- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
طولانی‌ترین شکار در دنیای بندپایان

فسیل کهرباییِ بالا در کشور میانمار، منطقه‌ی Hukawng Valley، یافت شده است و عنکبوتی را حین شکار زنبورِ قرمزِ انگلِ نری نشان می‌دهد.

عملیاتِ شکار ۱۰۰ میلیون‌سال قبل آغاز شده است (حدوداً مرز بین کرتاسه‌ی پیشین و کرتاسه‌ی پسین) و تا اکنون نیز به طول انجامیده است و تا ابد نیز مراد عنکبوت حاصل نخواهد شد.

درست هنگامی که زنبور آخرین نگاه‌های نومیدانه‌ی خود را به عنکبوت دوخته و عنکبوت نیز هیجان‌زده از به‌دست آوردن طعمه آخرین گام‌ها را به سوی زنبور بر می‌داشته، شیره‌ی درخت هر دو را غافل‌گیر و صحنه‌ی شکار را جاودانه کرده است.

این فسیل ظاهراً تنها فسیل کشف‌شده‌ای است که در آن عنکبوتی را حین شکار طعمه‌ای گرفتار در شبکه‌ی تارهایش به تصویر می‌کشد.

عنکبوت‌ها جزو بندپایان قدیمی‌اند. فسیل‌های نخستین عنکبوت‌های حقیقی در دور پنسیلوانین از دوره‌ی کربونیفر (حدود ۳۱۸ تا ۲۹۹ میلیون سال قبل) به دست آمده‌اند.
اما گروه‌های اصلی عنکبوت‌های امروزین یعنی دو زیرراسته‌ی
Mygalomorphae
و
Araneomorphae 

در دوره‌ی تریاس (حدود ۲۵۲ تا ۲۰۱ میلیون سال قبل) برای نخستین‌بار پدیدار شدند.

زنبور به‌دام‌افتاده نیز متعلق به گروهی است که امروزه آنها را به تکثیر از طریق تخم‌ریزی در بدن عنکبوت‌ها و تخم برخی حشرات می‌شناسیم.

با این وصف، شاید بتوان حمله‌ی عنکبوت فوق را نوعی انتقام‌کشی از این زنبور به شمار آورد.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar
Forwarded from انگلیسی زیر ذره‌بین🔎 (عبدالرضا شهبازی)
Forwarded from انگلیسی زیر ذره‌بین🔎 (عبدالرضا شهبازی)
تکامل.pdf
14.1 MB
◽️تکامل
◽️نوشته‌ی فرانک ایچ. تی. رودز

◽️ترجمه‌ی دکتر محمود بهزاد
◽️انتشارات انجمن ملی حفاظتِ منابع طبیعی و محیط انسانی
◽️سال ۱۳۵۵

@Englishnutsbolts
در شهر زیرزمینی کاریز واقع در جزیره‌ی کیش مشخصه‌ای طبیعی را که ظاهری فسیل‌گون دارد بر روی دیواری نشان کرده‌اند و بر فراز آن روی تابلویی نوشته‌اند «جای فسیل لاک‌پشت؛ قدمت ۵۷۰ میلیون سال»!

بسیاری از شاخه های اصلی جانداران در حدود ۵۴۰ میلیون سال قبل به وجود آمد؛ یعنی طی رویداد رازآلودی که به آن انفجار کامبرینی (Cambrian Explosion) اطلاق شده است و طلیعه‌ی دورانی است که به آن پالوزوئیک یا حیات کُهن می‌گوییم.

به یمن شواهد دیرینه‌شناختی که اکنون در اختیار داریم می‌دانیم که لاک‌پشت‌ها خیلی دیرتر وارد عرصه‌ی حیات شدند، حدود ۳۰۰ میلیون سال بعد از انفجار کامبرینی.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
خلقت‌گرایان معمولاً شیفته‌ی ظرافت و پیچیدگی ساختمان چشم‌اند و از همین رو، در بحث و مجادله با تکامل‌گرایان از این محصول تکامل همچون حربه‌ای برای خدشه‌ وارد کردن بر تبیین تکامل درباره‌ی نحوه‌ی شکل‌گیری این دستگاه حسی سود می‌جویند.

آنها می‌گویند چشم (انسان) آنقدر پیچیده است که حتی اگر یک جز از اجزای آن هم موجود نباشد قادر نیست کارکرد مورد انتظار خود را انجام دهد، پس چگونه است که تکامل‌گرایان مدعی‌اند چنین ساختمان پیچیده و دقیقی «به‌تدریج» به‌وجود آمده است؟ یک‌چهارمِ چشم و نصفه‌چشم چه کارایی داشته است برای جاندار؟ آیا لازمه‌ی منطقیِ ادعای تکامل‌گرایان این نیست که طی ده‌ها میلیون‌ سال جاندارانی بار سنگین و البته بی‌ارزش چشم‌های «ناقص و بدون کارکرد» را بر دوش حمل می‌کرده‌اند تا سرانجام جانداری خوش‌اقبال ساختمان کامل چشم را به میراث ببرد و با آن جهان اطراف را ببیند؟
سستی استدلال فوق بسیار روشن است و نشان از آن دارد که خلقت‌گرایانی که دست به چنین استدلالی می‌زنند تا چه پایه از درک ساز و کارهای تکامل بی‌بهره‌اند.

ریچارد دوکینز، زیست‌شناس انگلیسی، در یکی از سخنرانی‌هایش (۱۹۹۱) به همین مسئله می‌پردازد و توضیح می‌دهد که دستگاهی به نام چشم در تمامیِ ادوارِ تکاملی خود قادر به ارائه‌ی کارکرد «متناسب با نیاز جاندار» بوده است؛ از تشخیص مبهمِ روشنایی از تاریکی در جاندارانی با اندام ساده‌تر تا چشم پیچیده‌ترِ اختاپوس تا چشم پیچیده‌تر انسان تا ... .
از همین روست که  تعبیراتی همچون یک‌چهارم چشم و نصفه‌چشم و از این دست کاملاً نادرست است.

دوکینز همانگونه که در کتاب «بالا رفتن از کوه نامحتمل»* هم به تفصیل این مطلب را توضیح می‌دهد، برای تسهیل فهم ساز و کار تکامل از تمثیل کوهی بلند استفاده می‌کند که یک سمت آن زاویه‌ای تقریباً ۹۰ درجه دارد و پرتگاهی بسیار عمیق ایجاد کرده است؛ درست مانند دیواری عظیم. ولی سوی دیگر آن زوایه‌ای بسیار ملایم دارد که به‌تدریج به سمت قله امتداد یافته است.

مسیر تکاملی هر عضو از اعضای پیکر جاندار، از جمله چشم، درست مانند این است که از همان دامنه‌ی بسیار کم‌شیب کوه به سمت قله پیموده شود؛ هرچند در عالم واقع و در تبیین تکاملی یک تَک‌قُله‌ وجود ندارد و هر بخش از بخش‌های آن شیب ملایم خود قله‌ای محسوب می‌شود، ولی در این تمثیل برای تفهیم مطلب به مخاطب خلقت‌گرا عجالتاً متعرض این نکته‌ی ظریف نمی‌شویم.

خلقت‌گرا، اما، در سمت دیگر کوه حیران ایستاده است، در همان سویی که کوه چون دیواری سر به فلک کشیده است، و گرفتار در چنبره‌ی استبعاد می‌گوید چگونه ممکن است به‌ناگهان از کف زمینِ پای کوه به آن قله‌ی دور دست رسید؟! پس به همین دلیل، مدعی می‌شود حتماً نیرویی ماورایی این دستگاه را از کَتمِ عدم به همین شکل فعلی به‌صورت دفعی، و نه تدریجی، ایجاد کرده است.

- عبدالرضا شهبازی

*Climbing Mount Improbable/ Richard Dawkins/ 1996

@dirinenegar
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
Climbing Mount Improbable (1996).pdf
5.1 MB
nature
book club
🎧 درس‌هایی از نیچر !


درباره خاستگاه فکری مجله نیچر


📝 نویسندگان:
🔗 عرفان خسروی
🔗 عبدالرضا شهبازی
🔗 عطا کالیراد



🎤 با صدای: سارا
🎼 تدوین: امیر پارسا


🔗در کست باکس بشنوید



@darsgoftaar
@evolution_ir
Forwarded from پارینه/پالئوگرام (ɟɹǝ ᴉʌɐɹsoɥʞ)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کارگاه‌های دایناسورشناسی آکادمی هوپا

کارگاه‌های دایناسورشناسی آکادمی هوپا برای بچه‌های علاقه‌مند پنج تا دوازده ساله برگزار می‌شوند. این کارگاه‌ها سه دسته هستند:

کارگاه دایناسورشناسی مقدماتی
برای بچه‌هایی که تازه وارد کارگاه دایناسورشناسی می‌شوند. اگر کودک شما هم قصد دارد در دوره تابستان همراه ما باشد، از اینجا ثبت نام کنید.

کارگاه دایناسورشناسی پیشرفته
برای بچه‌هایی که از گذشته در کارگاه‌های دایناسورشناسی شرکت کرده بودند. محتوای این کارگاه‌ها در هر دوره تغییر می‌کند تا همیشه برای بچه‌ها تازگی داشته باشد. این ویدیو درباره برنامه درسی کارگاه دایناسورشناسی پیشرفته دوره تابستان ۴۰۳ است. اگر کودک شما قبلا در هر کدام از دوره‌های آموزشی دایناسورشناسی هوپا یا تاریخ طبیعی مدرسه پالئوگرام شرکت کرده، می‌توانید از اینجا ثبت نام کنید تا در این دوره همراه ما باشد.

کارگاه‌های حضوری که فعلا یک روزه هستند و شامل برنامه‌هایی مثل موزه‌گردی می‌شوند. برای اطلاع از برنامه‌های حضوری یک‌روزه کانال پالئوگرام و تارنمای آکادمی هوپا را دنبال کنید.
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
اولین باری که نام دکتر محمود بهزاد به چشمم خورد سال ۱۳۶۴ بود؛ ۱۱ ساله بودم و دانش‌آموز سال اول راهنمایی.
نام محمود بهزاد در کنار دو نام دیگر (احمد خواجه نصیر طوسی و هوشنگ شریف‌زاده) در شناسنامه‌ی کتاب علوم تجربی درج شده بود. در دو سال آتی هم نام محمود بهزاد همچنان بود. در آن سه سال دوره‌ی راهنمایی اصلاً نمی‌دانستم بخش سوم کتاب‌های علوم که درباره‌ی حیات و جاندران روی زمین است نوشته‌ی دکتر محمود بهزاد باشد. شاید چون به این مسائل خیلی فکر نمی‌کردم.
بعدها در دوره دبیرستان البته کم‌کم با نام محمود بهزاد بیشتر آشنا شدم. کتاب «تکامل» و «گیاه‌شناسی» به ترجمه‌ی بهزاد، هر دو از سری کتاب‌های طلایی را چندین و چند‌بار خواندم. حتی چندین‌سال قبل کتاب «ساعت‌ساز نابینا» نوشته‌ی ریچارد دوکینز را، با وجودی که بخش‌های زیادی از آن را به زبان انگلسی خوانده بودم، باز با ترجمه‌ی محمود بهزاد خواندم.

دکتر محمود بهزاد، از زمانی که برای نخستین‌بار با کتاب «داروین چه می‌گوید؟» در سال ۱۳۲۳ به عرصه‌ی ترویج علم و تقویت بینش علمی گام نهاد تا زمانی که ترجمه‌ی «زمینه روانشناسی هیلگارد» را در سال ۱۳۸۶ منتشر کرد (همان سالی که درگذشت)، تأثیری بسیار سترگ بر گسترش علم (عمدتاً علوم زیستی) و زدودن خرافه‌ داشت. زمانی به عمق این تأثیرگذاری بیشتر پی می‌بریم که بدانیم از سرِ اقبالی فرخنده، نوشتن کتاب‌های علوم دبستان و راهنمایی و دبیرستان به او محول شد و صدها هزار دانش‌آموز از فردی صاحب‌صلاحیت با علوم زیستی آشنا شدند.

یکی از کتاب‌های قدیمی او «راز وراثت» نام دارد. کتاب در ۱۹۴ صفحه به چاپ رسیده است؛ چاپ دوم، ۱۳۳۰، (چاپ اول ۱۳۲۴، در رشت).
آنچه بیشتر از خود کتاب برایم جالب است مقدمه‌‌‌ی دکتر بهزاد بر چاپ اول کتاب است.

با هم بخشی از این مقدمه را می‌خوانیم:

«نایاب یا کمیاب بودن کتب نافع علمی به زبان فارسی، استفاده از تحقیقات ذیقیمت علمای معاصر را، تنها مخصوص طبقه‌ای از ایرانیان کرده است که گذشته از مقدمات علمی، آشنایی به یکی از زبان‌های بیگانه دارند و چون متأسفانه عده‌ی این طبقه بسیار کم و در قبال تمام ملت ایران فوق‌العاده ناچیز می‌باشد، این است که باید گفت اکثریت عظیم توده‌ی ایران نسبت به پیشرفت‌هایی که جهان دانش را در مغرب زمین نصیب می‌شود در یک حال بی‌خبری و غفلت به‌سر می‌برند، حتی از حقیقت اموری نظیر آمدن باران و غریدن رعد و درخشیدن برق و کسوف خورشید و خسوف ماه و غیره که امروزه در کتب علمی جدید در زمره مسائل مبتل و بدیهیات ذکر می‌شود، غافلند و هنوز این اعمال طبیعی کثیرالوقوع را منتسب به مبادی غیبی و عالم اسرار می‌کنند و به محض وقوع یکی از این امور به شیوه‌ی وحشیان آفریقا حرکاتی از خودشان می‌دهند که ذکر آنها الحق مایه‌ی سرافکندگی است و همان بهتر که ناگفته بماند.
نتیجه این غفلت اکثریت توده‌ی ایران این است که دسته‌ای از استفاده‌جویان برای آنکه از آب گل‌آلود ماهی بگیرند، با ظاهر فریبنده در جامعه قد علم می‌کنند و به نام حفظ دیانت، در قبال هر عمل ترقی‌خواهانه‌ی دولت یا طبقه‌ی روشنفکر، عوام را می‌فریبند و بین اقلیت دانشمند و کافه‌ی مردم تفرقه ایجاد نمایند و همچو راهزنان، راه کاروان ترقی را قطع کنند و در عین زرنگی غافل از این اصل مسلم باشند که بالاخره غلبه با حق و حقیقت خواهد بود و آنان از کوشش‌های بی‌خردانه‌ی خود چیزی جز نشان دادنِ شخصیت بی‌ارج خویش حاصلی نخواهند گرفت... .»

یادش گرامی

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
Black Ghost Knifefish
Forwarded from دیرینه‌نگار (عبدالرضا شهبازی)
چاقوماهی ِ آب شیرین ِ بومی آمازون (متعلق به راسته‌ی Gymnotiformes) بدنی کشیده و تا حدی دوکی‌شکل دارد. این چاقوماهی فاقد باله‌‌های لگنی و باله‌‌های پشتی است. در عوض باله‌‌های مخرجی آن کاملاً کشیده و طولانی شده است، به‌گونه‌ای که تقریباً تمامی سطح زیرین بدن ماهی را به خود اختصاص داده است. بدن چاقوماهی، برخلاف بسیاری ماهی‌های دیگر، موقع حرکت، تقریباً هیچ انعطاف و خم و راستی ندارد. موتور محرکه‌ی این ماهی برای حرکت حرکات موّاج و روبان‌مانند باله‌‌ی طولانی زیرین است. چنین ساختاری به چاقوماهی این امکان را می‌دهد که هم رو به جلو و هم، در صورت نیاز، رو به عقب حرکت کند.

ولی نکته‌ی عجیب درباره‌ی این ماهی صرفاً شکل غیرعادی آن نیست. در زیر باله‌ی مواج زیرین، رشته‌ای از اندام‌های مولد جریان الکتریسته قرار دارند که پالس‌های الکتریکی تولید می‌کنند. ولتاژ این جریان الکتریسیته‌ی مستقیم بسیار پایین است، بین سه تا ده ولت، ولی فرکانس پالس‌ها بسیار بالاست، چیزی در حدود سیصد پالس در ثانیه. در آب آرام و محیط خلوت، این پالس‌ها میدان الکتریکی متقارنی در اطراف ماهی ایجاد می‌کنند که رشته‌ای از گیرنده‌ها در پوست ماهی مسئول دریافت آنها هستند.

اگر در مسیر حرکت چاقوماهی چیزی جامد، نظیر سنگ، ماهی و یا حتی گیاهی قرار بگیرد، این میدان الکتریکی به‌هم می‌خورد و گزارش به‌هم‌خوردگی آن از طریق گیرنده‌های پوستی به مغز ماهی مخابره می‌شود. این سیستم ناوبری به چاقوماهی این امکان را می‌دهد که حتی در تاریکی مطلق نیز محیط اطراف خود را (حتی پشت سر خود را) ردیابی کند و واکنش متناسب با آن را از خود بروز دهد و در صورت نیاز، در کسری از ثانیه رو به عقب در سوراخ خود بخزد.

این سیستم ناوبری محدودیت‌هایی هم دارد. اگر چاقوماهی بخواهد، مانند ماهی‌های دیگر، بدن خود را خم و راست کند، میدان الکتریکی اطرافش به‌هم خورده و ناوبری مختل می‌شود. از همین رو، همه‌ی ماهی‌هایی که از این سیستم استفاده می‌کنند، خواه در رودخانه‌های غرب آفریقا باشند و یا در رودخانه‌های آمریکای جنوبی، برای بهره‌برداری از این سیستم ناوبری، ناگزیرند بدن خود را شق و رق و بی‌انعطاف نگاه دارند و برای حرکت از باله‌ی موّاج خود استفاده کنند.

میدان الکتریکی در یک حالت دیگر هم به‌هم می‌خورد و آن زمانی است که دو چاقوماهی، که از یک فرکانس مشابه استفاده می‌کنند، وارد میدان الکتریکی یکدیگر شوند. زمانی که این اتفاق بیفتد، هر دو ماهی میدان الکتریکی خود را برای لحظه‌ای قطع می‌کنند، سپس با فرکانسی متفاوت از قبل، میدان الکتریکی خود را از نو برقرار می‌کنند.

- عبدالرضا شهبازی

برگرفته از کتابِ
The Trials of Life/David Attenborough/1990

@dirinenegar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به به
چه خبر خوبی از طرف حضرت استاد مایکل بنتون👏👏

ویراستِ پنجم درس‌نامه‌ی بی‌نظیرِ "دیرینه‌شناسی مهره‌داران" از راه رسید.

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar
Forwarded from پارینه/پالئوگرام (ɟɹǝ ᴉʌɐɹsoɥʞ)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رژه دایناسورها، نسخه دوم
نسخه قبلی را از اینجا ببینید
اغلب جزئیات ظاهری در این ویدیو مبتنی بر شواهدی عینی هستند
طراحی و متحرک‌سازی از
Dane Pavitt
2025/10/26 13:03:40
Back to Top
HTML Embed Code: