Telegram Web Link
به غرق‌شدن و زنده‌ماندن عادت کرده‌ام.
چندین چراغ دارد و بی‌راه می‌رود
بگذار تا بیوفتد و بیند سزای خویش.

#سعدی
عجیب‌ترین چیزی که امروز شنیدم از یکی از زبان‌آموزای جدیدم بود که بهم پیام داده بود: «استاد من می‌خوام برم یه فیلم آمریکاییو تو سینما ببینم و نمی‌دونم چطور باید برای چهار نفر بلیت رزرو کنم.» من اینجوری بودم که کدوم فیلم آمریکایی؟ چون دوست داشتم بدونم که واقعا کجا داره اکران میشه :)))

#فرزندانم
کاش یکی منو برداره، پیچ و مهره‌هامو سفت کنه و دوباره بذارتم سر جام.
یکی ستاره‌های توی چشمامو دزدیده.
من غمو رها نمی‌کنم
یا اونه که ترکم نمی‌کنه؟
اگه بگم دارم روزای سختیو می‌گذرونم
روزای سختو کوچیک شمرده‌ام
روزای سخت میگذرن مگه؟
احساس ناکافی بودنم گشنه بود
احساس کافی بودنمو خورد.
چرا به اندازۀ کافی دوسم نداشتی؟
چشممو که باز می‌کنم می‌بینم غم بالا سرم نشسته. غم در کنارمه. غم دوستم داره.
غم دوستم داره.
میگم: «زندگی چقدر سخت شده.»
میگه: «سخت بوده. ما بچه بودیم نمی‌فهمیدیم. الان بزرگ شدیم می‌فهمیمش.»
به مامانم گفتم: «دستتو بذار رو قلبم و دعا کن خوب بشه.»
به مامانم نگفتم چمه. نگفتم قلبم چشه. نگفتم برای چی دعا کنه. به مامانم گفتم و فقط امیدوار منتظر موندم. منتظر موندم؛ چون چارۀ دیگه‌ای نداشتم؛ چارۀ دیگه‌ای ندارم.
ببخشید خدا ولی من دیگه از پایان‌های بد تکراری خسته شده‌ام. یه پایان خوب بذار سر رام. شادش کن.
اضطراب این روزا مغزمو جویده و تف کرده بیرون.
قلبم از بیست و هشت جهت شکسته
نمی‌دونم کدوم ورشو بگیرم که اون ورش وا نره.
2025/07/09 17:17:02
Back to Top
HTML Embed Code: