غزل
"پس کی مرا به وادیِ عطّار می بری؟"
گفتی مرا به بزمِ سَرِ دار می بری
تا انتهایِ وعده ی دیدار می بری
با لاله هایِ سرخِ قلندر نشان شهر
تا ناکجای عالمِ اسرار می بری
درهم تنیده با کلمات غریب شوق
در کبریای چشمه ی دادار می بری
فارغ ز اختیار و جبرِ حکیمانِ نامدار
تا ناله ی انالحقِ خونبار می بری
در بوریایِ سبزِ عطشهایِ شعله ور
تا آتشِ مقدسِ دلدار می بری
سیمرغ نازک روحم هبوط کرد
پس کی مرا به وادی عطار می بری؟
در حسرتِ تجلّی نورت سیه شدم
پس کی مرا به عالم انوار می بری؟
سنگین شدم چو سنگِ سیاه از فغان و آه
آیا مرا رها و سبکبار می بری؟
ای آفتابِ جاذبِ پروانه های مست
اینک مرا ببر، اگر این بار می بری
محمد خدادادی
۶خرداد ۱۴۰۲
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
"پس کی مرا به وادیِ عطّار می بری؟"
گفتی مرا به بزمِ سَرِ دار می بری
تا انتهایِ وعده ی دیدار می بری
با لاله هایِ سرخِ قلندر نشان شهر
تا ناکجای عالمِ اسرار می بری
درهم تنیده با کلمات غریب شوق
در کبریای چشمه ی دادار می بری
فارغ ز اختیار و جبرِ حکیمانِ نامدار
تا ناله ی انالحقِ خونبار می بری
در بوریایِ سبزِ عطشهایِ شعله ور
تا آتشِ مقدسِ دلدار می بری
سیمرغ نازک روحم هبوط کرد
پس کی مرا به وادی عطار می بری؟
در حسرتِ تجلّی نورت سیه شدم
پس کی مرا به عالم انوار می بری؟
سنگین شدم چو سنگِ سیاه از فغان و آه
آیا مرا رها و سبکبار می بری؟
ای آفتابِ جاذبِ پروانه های مست
اینک مرا ببر، اگر این بار می بری
محمد خدادادی
۶خرداد ۱۴۰۲
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
عنایت پیر
از دیدگاه شمس و مولانا
شمس بر این باور است که تا پیر بر سالکی عنایت و نظر باطنی نیندازد، آن شخص نمیتواند مرید او بشود و از برکات او استفاده کند. همانطور که اشاره شد، حتّی دیدن پیر هم بستگی به نظر و عنایت پیر دارد.
باید دانست که در وهلة نخست، وجود پیر، سرشار از محبّت و عنایت است و این عنایت ممکن است شامل گناهکاران نیز بشود، زیرا رحمت پیر، متّصل به رحمت بیپایان خداوند است:
«اکنون امروز خود را ایشان در میکشند از خدمت شیخ، که ما را تا کی فریباند شیخ؛ و سر میکشند، گاه به ناز و گاهی به انکار؛ و شیخ ایشان را میکشد، اگرچه در ایشان کراهتی میبیند، زیرا رحمت شیخ به رحمت بینهایت متّصل است. چون آن میل شیخ نماند، ایشان رغبت کردن گیرند؟» (مقالات شمس تبریزی، ج 1، صص 261-262).
بنابراین، بیعنایت حق و پیران ربّانی که خاصّان درگاه حق هستند، هیچ کس نمیتواند، به خودی خود به سرمنزل مقصود برسد:
بیعنایات حق و خاصّان حق
گر ملک باشد سیاهستش ورق
اگر نظر عنایت پیر بر مریدی قرار بگیرد، هر چند آن مرید نالایق و خام باشد، عنایت پیر دستگیر او خواهد شد: «اگرچه [شیخ] ابراهیم روی به چیزی آورده است که لایق طریق نیست، لیکن همان نظر اوّل ما، او را گذارد ضایع؟ هر که اوّل نظر ما افتاد [بر او] ... روی به الله آورد» (مقالات شمس تبریزی، ج 1، ص 331 ).
مولوی نیز بر این باور است که اگر نظر عنایت پیر بر سالک بیفتد، جغد وجود او تبدیل به شاهباز بلندپروازی خواهد شد که به راحتی میتواند در آسمان مقصود پرواز نموده و به آرمان خویش دست یابد. از این رو از زبان پیر و ولی به دیگران اندرز میدهد که روی به سوی من بیاورید تا نظر عنایتم شامل حال شما نیز بشود:
شه برای من ز زندان یاد کرد
صد هزاران بسته را آزاد کرد
یکدمم با جغدها دمساز کرد
از دم من جغدها را باز کرد
ای خنک جغدی که در پرواز من
فهم کرد از نیکبختی راز من
در من آویزید تا نازان شوید
گرچه جغدانید شهبازان شوید
شمس در جای دیگر، باز هم تأکید میکند که تا عنایت شیخ نباشد دیدار او ممكن نیست؛ زیرا در واقع این پیر است که مرید را میجوید و تا پیر نخواهد، مرید نمیتواند او را پیدا کند: «بونجیب قدّسالله روحه برای مشکلی در چلّه نشسته بود، چند بار واقعه دید که این مشکل تو هیچ حل نشود الّا از فلان شیخ. گفت: بروم به زیارت او. عجب کجاش ببینم؟ بانگ آمد که تو او را نبینی! گفت: پس چون کنم؟ گفت: از چلّه برونآ، در جامع درآ، و صف، صف، به نیاز و حضور میگرد، باشد او تو را ببیند، در نظر او درآیی. اکنون، حال بونجیب چنین بود. اگر بیشیخ بماندمی، نماندمی» (مقالات شمس تبریزی، ج 1، ص 79).
پس، سالک نباید به سعی و کوشش خود اعتماد کند و بپندارد که بدون عنایت حق و خاصّان حق، تنها از راه ریاضت و تفکّر و چلّه میتواند به مقصود برسد:
اعتمادی کرد بر تدبیر خویش
که برم من کار خود با عقل پیش
نیم ذرّه زان عنایت به بود
که ز تدبیر خرد سیصد رصد
و یا:
یک عنایت به زِ صد گون اجتهاد
جهد را خوف است از صد گون فساد
✍🏻بخشی از کتاب "درآمدی بر پیر و مرید از دیدگاه شمس و مولانا"، نوشته دکتر محمد خدادادی.
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
از دیدگاه شمس و مولانا
شمس بر این باور است که تا پیر بر سالکی عنایت و نظر باطنی نیندازد، آن شخص نمیتواند مرید او بشود و از برکات او استفاده کند. همانطور که اشاره شد، حتّی دیدن پیر هم بستگی به نظر و عنایت پیر دارد.
باید دانست که در وهلة نخست، وجود پیر، سرشار از محبّت و عنایت است و این عنایت ممکن است شامل گناهکاران نیز بشود، زیرا رحمت پیر، متّصل به رحمت بیپایان خداوند است:
«اکنون امروز خود را ایشان در میکشند از خدمت شیخ، که ما را تا کی فریباند شیخ؛ و سر میکشند، گاه به ناز و گاهی به انکار؛ و شیخ ایشان را میکشد، اگرچه در ایشان کراهتی میبیند، زیرا رحمت شیخ به رحمت بینهایت متّصل است. چون آن میل شیخ نماند، ایشان رغبت کردن گیرند؟» (مقالات شمس تبریزی، ج 1، صص 261-262).
بنابراین، بیعنایت حق و پیران ربّانی که خاصّان درگاه حق هستند، هیچ کس نمیتواند، به خودی خود به سرمنزل مقصود برسد:
بیعنایات حق و خاصّان حق
گر ملک باشد سیاهستش ورق
اگر نظر عنایت پیر بر مریدی قرار بگیرد، هر چند آن مرید نالایق و خام باشد، عنایت پیر دستگیر او خواهد شد: «اگرچه [شیخ] ابراهیم روی به چیزی آورده است که لایق طریق نیست، لیکن همان نظر اوّل ما، او را گذارد ضایع؟ هر که اوّل نظر ما افتاد [بر او] ... روی به الله آورد» (مقالات شمس تبریزی، ج 1، ص 331 ).
مولوی نیز بر این باور است که اگر نظر عنایت پیر بر سالک بیفتد، جغد وجود او تبدیل به شاهباز بلندپروازی خواهد شد که به راحتی میتواند در آسمان مقصود پرواز نموده و به آرمان خویش دست یابد. از این رو از زبان پیر و ولی به دیگران اندرز میدهد که روی به سوی من بیاورید تا نظر عنایتم شامل حال شما نیز بشود:
شه برای من ز زندان یاد کرد
صد هزاران بسته را آزاد کرد
یکدمم با جغدها دمساز کرد
از دم من جغدها را باز کرد
ای خنک جغدی که در پرواز من
فهم کرد از نیکبختی راز من
در من آویزید تا نازان شوید
گرچه جغدانید شهبازان شوید
شمس در جای دیگر، باز هم تأکید میکند که تا عنایت شیخ نباشد دیدار او ممكن نیست؛ زیرا در واقع این پیر است که مرید را میجوید و تا پیر نخواهد، مرید نمیتواند او را پیدا کند: «بونجیب قدّسالله روحه برای مشکلی در چلّه نشسته بود، چند بار واقعه دید که این مشکل تو هیچ حل نشود الّا از فلان شیخ. گفت: بروم به زیارت او. عجب کجاش ببینم؟ بانگ آمد که تو او را نبینی! گفت: پس چون کنم؟ گفت: از چلّه برونآ، در جامع درآ، و صف، صف، به نیاز و حضور میگرد، باشد او تو را ببیند، در نظر او درآیی. اکنون، حال بونجیب چنین بود. اگر بیشیخ بماندمی، نماندمی» (مقالات شمس تبریزی، ج 1، ص 79).
پس، سالک نباید به سعی و کوشش خود اعتماد کند و بپندارد که بدون عنایت حق و خاصّان حق، تنها از راه ریاضت و تفکّر و چلّه میتواند به مقصود برسد:
اعتمادی کرد بر تدبیر خویش
که برم من کار خود با عقل پیش
نیم ذرّه زان عنایت به بود
که ز تدبیر خرد سیصد رصد
و یا:
یک عنایت به زِ صد گون اجتهاد
جهد را خوف است از صد گون فساد
✍🏻بخشی از کتاب "درآمدی بر پیر و مرید از دیدگاه شمس و مولانا"، نوشته دکتر محمد خدادادی.
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
رباعی
مردی به مقامِ خویشتن بینا شد
اسرارِ ازل برای او پیدا شد
از «مدرسه» و «منبر» و «سجّاده» گذشت
پیوست به شمسِ دین و «مولانا» شد
از مجموعه رباعی "سماع بر دار"، سروده محمد خدادادی
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
مردی به مقامِ خویشتن بینا شد
اسرارِ ازل برای او پیدا شد
از «مدرسه» و «منبر» و «سجّاده» گذشت
پیوست به شمسِ دین و «مولانا» شد
از مجموعه رباعی "سماع بر دار"، سروده محمد خدادادی
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
غزلی از مولوی
«تو نورِ ذاتِ اللّهی، تو اَللّهی؟ نمیدانم!»
ـــــــــــــــــــــــ
تو خورشیدی وَ یا زُهره وَ یا ماهی؟ نمیدانم
وَزین سَرگشتة مَجنون چه میخواهی، نمیدانم
دَرین دَرگاهِ بیچونی، همه لُطف است و موزونی
چه صَحرایی، چه خَضْرایی، چه دَرگاهی، نمیدانم
به خَرمنگاهِ گَردونی که راهِ کَهکَشان دارد
چو تُرکانْ گِردِ تو اَخْتَر، چه خَرگاهی، نمیدانم
زِ رویَت جانِ ما گُلْشَن، بنفشه و نرگس و سوسن
زِ ماهَت ماهِ ما روشن، چه هَمراهی، نمیدانم
زِهی دریایِ بیساحل، پُر از ماهی، دَرونِ دل
چُنین دریا نَدیدستَم، چُنین ماهی نمیدانم
شَهیِّ خَلْق افسانه، مُحَقَّر هَمچو شَهْ دانه
به جُز آن شاهِ باقی را شَهَنشاهی نمیدانم
زِهی خورشیدِ بیپایان که ذَرّاتَت سُخَن گویان
تو نورِ ذاتِ اللّهی، تو اَللّهی، نمیدانم
هزاران جانِ یعقوبی، همیسوزد ازین خوبی
چرا ای یوسُفِ خوبان دَرین چاهی؟ نمیدانم
خَمُش کُن کَزْ سُخَن چینی همیشه غَرقِ تَلْوینی
دَمی هویی، دَمیهایی، دَمی آهی، نمیدانم
خَمُش کردم که سَرمَستم از آن اَفْسون که خوردسْتَم
که بیخویشیّ و مَستی را زِ آگاهی نمیدانم
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
«تو نورِ ذاتِ اللّهی، تو اَللّهی؟ نمیدانم!»
ـــــــــــــــــــــــ
تو خورشیدی وَ یا زُهره وَ یا ماهی؟ نمیدانم
وَزین سَرگشتة مَجنون چه میخواهی، نمیدانم
دَرین دَرگاهِ بیچونی، همه لُطف است و موزونی
چه صَحرایی، چه خَضْرایی، چه دَرگاهی، نمیدانم
به خَرمنگاهِ گَردونی که راهِ کَهکَشان دارد
چو تُرکانْ گِردِ تو اَخْتَر، چه خَرگاهی، نمیدانم
زِ رویَت جانِ ما گُلْشَن، بنفشه و نرگس و سوسن
زِ ماهَت ماهِ ما روشن، چه هَمراهی، نمیدانم
زِهی دریایِ بیساحل، پُر از ماهی، دَرونِ دل
چُنین دریا نَدیدستَم، چُنین ماهی نمیدانم
شَهیِّ خَلْق افسانه، مُحَقَّر هَمچو شَهْ دانه
به جُز آن شاهِ باقی را شَهَنشاهی نمیدانم
زِهی خورشیدِ بیپایان که ذَرّاتَت سُخَن گویان
تو نورِ ذاتِ اللّهی، تو اَللّهی، نمیدانم
هزاران جانِ یعقوبی، همیسوزد ازین خوبی
چرا ای یوسُفِ خوبان دَرین چاهی؟ نمیدانم
خَمُش کُن کَزْ سُخَن چینی همیشه غَرقِ تَلْوینی
دَمی هویی، دَمیهایی، دَمی آهی، نمیدانم
خَمُش کردم که سَرمَستم از آن اَفْسون که خوردسْتَم
که بیخویشیّ و مَستی را زِ آگاهی نمیدانم
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
غزلی از عطار نیشابوری
ـــــــــــــــــــــــ
گم شدم در خود نمیدانم کجا پیدا شدم
شبنمی بودم ز دریا، غرقه در دریا شدم
سایهای بودم از اول بر زمین افتاده خوار
راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم
زآمدن بس بی نشانم وز شدن بس بی خبر
گوئیا یکدم برآمد کامدم من یا شدم
میمپرس از من سخن زیرا که چون پروانهای
در فروغ شمع روی دوست، ناپروا شدم
در ره عشقش چو دانش باید و بی دانشی
لاجرم در عشق، هم نادان و هم دانا شدم
چون همه تن دیده میبایست بود و کور گشت
این عجایب بین که چون بینا و نابینا شدم
خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی
تا کجاست آنجا که من سرگشتهدل آنجا شدم
چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان
من ز تاثیر دل او بی دل و شیدا شدم
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
ـــــــــــــــــــــــ
گم شدم در خود نمیدانم کجا پیدا شدم
شبنمی بودم ز دریا، غرقه در دریا شدم
سایهای بودم از اول بر زمین افتاده خوار
راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم
زآمدن بس بی نشانم وز شدن بس بی خبر
گوئیا یکدم برآمد کامدم من یا شدم
میمپرس از من سخن زیرا که چون پروانهای
در فروغ شمع روی دوست، ناپروا شدم
در ره عشقش چو دانش باید و بی دانشی
لاجرم در عشق، هم نادان و هم دانا شدم
چون همه تن دیده میبایست بود و کور گشت
این عجایب بین که چون بینا و نابینا شدم
خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی
تا کجاست آنجا که من سرگشتهدل آنجا شدم
چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان
من ز تاثیر دل او بی دل و شیدا شدم
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
این غزل بسیار زیبای عطار توسط چند خواننده، اجرا شده است. از جمله توسط مرحوم سرشار، به آهنگسازی حسین دهلوی👇
Audio
🎙️ #صوت_جلسه
📚 تفسیر «مناجات المحبین» امام سجاد(ع)
"نگاه عاشقانه به دین"
🎤دکتر محمد خدادادی
🔰 https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
📚 تفسیر «مناجات المحبین» امام سجاد(ع)
"نگاه عاشقانه به دین"
🎤دکتر محمد خدادادی
🔰 https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
معرفی استاد میثاق امیرفجر
دکتر میثاق امیر فجر در سال ۱۳۲۸ در محله سید نصرالدین (پاچنار) تهران به دنیا آمد. دوران کودکی را در دبستان مصطفوی، جنوب شرقی بازار تهران به پایان برد و سپس در دبیرستان دارالفنون به اخذ دیپلم ادبی توفیق یافت. از همان دوران نوجوانی در کنار آموختن ادبیات و علوم انسانی و حضور فعال در حوزه های هنر و شعر و معارف ، به گونه جدی به تحصیل موسیقی و آموزش سازهای مختلف در محضر اساتیدی بزرگ و صاحب نام روی آورد و در دانشگاه تهران لیسانس ادبیات انگلیسی و در همین دانشگاه فوق لیسانس فلسفه را گذراند و سپس به کشورهای اروپائی و عربی برای تحقیق و تکمیل ادبیات تطبیقی جهان و ادبیات غرب سفر کرد و با دستاوردهایی گرانبها و ارجمند از گنجینه های فلسفه و ادب و عرفان جهانی به کشور بازگشت و در دانشگاه تهران و سایر مراکز دیگر به تدریس و تحقیق در زمینه ادبیات و تحلیل درام شناسی و تاریخ وفلسفه و نمایشنامه نویسی و غیره پرداخت و سپس تمامی وقت خود را وقف تالیف آثار گوناگون و متنوع در رشته های مختلف نمود. وی بیش از ۶۰ کتاب تالیفی و ده ها مقاله در زمینه های مختلف و بیش از ۲۰۰ مجلس سخنرانی ضبط شده ( در خصوص فلسفه و عرفان و ادب و تاریخ و تفسیر و علوم اجتماعی و هنر شرق و غرب ) دارد و نیز در احیاء ،تبیین و تحلیل موسیقی سنتی و مقامی ایرانی تحقیقاتی نوشتاری، گفتاری و موسیقایی با سازهای مختلف در دست ضبط دارد که بخواست پروردگار منان به مرور عرضه خواهد شد. وی همچنین در نوازندگی سازهای تار و سه تار و عود و کمانچه و ویلن چیرگی و تخصص دارد و مدتی را به گونه حرفه ای به تعلیم و تدریس موسیقی و تدوین ردیفی برگزیده پرداخته است. آثار چاپ ناشده او به تدریج عرضه دوستداران فرهنگ و هنر خواهد شد. وی علاوه بر مجموعه ” گنجینه سخن ” (بالغ بر دویست ساعت ضبط شده تصویری ) که هم اکنون در دسترس همگان است مجموعه سخنرانی هایی تحقیقی تحت عنوان ” امام علی، از منظر احقیت شیعه ” نیز ضبط نموده و به پایان برده که به زودی تقدیم حق جویان خواهد شد … و نیز گفتارهایی دیگر در خصوص فلسفه و عرفان و ادب و علوم انسانی ( از منظر حکمت متعالیه ) که در ادامه تحقیق گنجینه سخن است و مجموعاً بالغ بر سیصد ساعت سخنرانی خواهد شد. ایشان هم اکنون بیشترین وقت خود را مصروف نگارش زندگانی تحلیلی ” امام علی (ع) ” نموده اند. استاد، زندگی ای محققانه، پر بار و پر تلاش و بسیار منزویانه و بدور از هرگونه هیاهو را میگذراند . وی همسر و دو دختر به نام های نگار و نوا دارد.
منبع: وبسایتhttps://misagh-amirfajr.com
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
📗📙📕
دکتر میثاق امیر فجر در سال ۱۳۲۸ در محله سید نصرالدین (پاچنار) تهران به دنیا آمد. دوران کودکی را در دبستان مصطفوی، جنوب شرقی بازار تهران به پایان برد و سپس در دبیرستان دارالفنون به اخذ دیپلم ادبی توفیق یافت. از همان دوران نوجوانی در کنار آموختن ادبیات و علوم انسانی و حضور فعال در حوزه های هنر و شعر و معارف ، به گونه جدی به تحصیل موسیقی و آموزش سازهای مختلف در محضر اساتیدی بزرگ و صاحب نام روی آورد و در دانشگاه تهران لیسانس ادبیات انگلیسی و در همین دانشگاه فوق لیسانس فلسفه را گذراند و سپس به کشورهای اروپائی و عربی برای تحقیق و تکمیل ادبیات تطبیقی جهان و ادبیات غرب سفر کرد و با دستاوردهایی گرانبها و ارجمند از گنجینه های فلسفه و ادب و عرفان جهانی به کشور بازگشت و در دانشگاه تهران و سایر مراکز دیگر به تدریس و تحقیق در زمینه ادبیات و تحلیل درام شناسی و تاریخ وفلسفه و نمایشنامه نویسی و غیره پرداخت و سپس تمامی وقت خود را وقف تالیف آثار گوناگون و متنوع در رشته های مختلف نمود. وی بیش از ۶۰ کتاب تالیفی و ده ها مقاله در زمینه های مختلف و بیش از ۲۰۰ مجلس سخنرانی ضبط شده ( در خصوص فلسفه و عرفان و ادب و تاریخ و تفسیر و علوم اجتماعی و هنر شرق و غرب ) دارد و نیز در احیاء ،تبیین و تحلیل موسیقی سنتی و مقامی ایرانی تحقیقاتی نوشتاری، گفتاری و موسیقایی با سازهای مختلف در دست ضبط دارد که بخواست پروردگار منان به مرور عرضه خواهد شد. وی همچنین در نوازندگی سازهای تار و سه تار و عود و کمانچه و ویلن چیرگی و تخصص دارد و مدتی را به گونه حرفه ای به تعلیم و تدریس موسیقی و تدوین ردیفی برگزیده پرداخته است. آثار چاپ ناشده او به تدریج عرضه دوستداران فرهنگ و هنر خواهد شد. وی علاوه بر مجموعه ” گنجینه سخن ” (بالغ بر دویست ساعت ضبط شده تصویری ) که هم اکنون در دسترس همگان است مجموعه سخنرانی هایی تحقیقی تحت عنوان ” امام علی، از منظر احقیت شیعه ” نیز ضبط نموده و به پایان برده که به زودی تقدیم حق جویان خواهد شد … و نیز گفتارهایی دیگر در خصوص فلسفه و عرفان و ادب و علوم انسانی ( از منظر حکمت متعالیه ) که در ادامه تحقیق گنجینه سخن است و مجموعاً بالغ بر سیصد ساعت سخنرانی خواهد شد. ایشان هم اکنون بیشترین وقت خود را مصروف نگارش زندگانی تحلیلی ” امام علی (ع) ” نموده اند. استاد، زندگی ای محققانه، پر بار و پر تلاش و بسیار منزویانه و بدور از هرگونه هیاهو را میگذراند . وی همسر و دو دختر به نام های نگار و نوا دارد.
منبع: وبسایتhttps://misagh-amirfajr.com
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
📗📙📕
از جمله آثار استاد میثاق امیرفجر:
«ورقا»،
«فجر اسلام»،
«انسان میوهی نخل»
«کُمدی شیطانی»
«انجیر وزیتون»
«فیلسوفها».
«شاعر افلاکی»
«امیر کبیر»
«مضحکهی ضحّاک»
«یک رمان بیست جلدی درباره زندگی رسول اکرم (ص) »
«درّه جذامیان»،
«نغمیه در زنجیر»
«اشراق» 3جلدی
مجموعه داستان «ققنوس» ترجمه
«تفسیر و تحشیه کشف الاسرار» که هنوز منتشر نشده است
کتاب «فلسفه مشاء و اشراق»
و...
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
«ورقا»،
«فجر اسلام»،
«انسان میوهی نخل»
«کُمدی شیطانی»
«انجیر وزیتون»
«فیلسوفها».
«شاعر افلاکی»
«امیر کبیر»
«مضحکهی ضحّاک»
«یک رمان بیست جلدی درباره زندگی رسول اکرم (ص) »
«درّه جذامیان»،
«نغمیه در زنجیر»
«اشراق» 3جلدی
مجموعه داستان «ققنوس» ترجمه
«تفسیر و تحشیه کشف الاسرار» که هنوز منتشر نشده است
کتاب «فلسفه مشاء و اشراق»
و...
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
بیش از صد جلسه سخنرانی درباره موضوعات مختلف: ادبیات، فلسفه، عرفان، موسیقی و .... از ایشان در وبسایتشان موجود است
به عنوان نمونه لینک دو جلسه از سخنرانی های ایشان تقدیم می شود.
سخنان و آثار ایشان، بسیار زیبا و قابل تامل هستند👇👇
سخنان و آثار ایشان، بسیار زیبا و قابل تامل هستند👇👇
تقدیم به استاد میثاق امیرفجر
میثاقِ امیرِ فجرِ فردایی تو
از دولت عشق، مست و شیدایی تو
هر چند ز چشمِ این و آن پنهانی
در محفلِ عاشقان، هویدایی تو
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
میثاقِ امیرِ فجرِ فردایی تو
از دولت عشق، مست و شیدایی تو
هر چند ز چشمِ این و آن پنهانی
در محفلِ عاشقان، هویدایی تو
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
گذری بر مفهوم عرفانی قربانی
از دیدگاه عارفان، نزديک ترین راه رسیدن به خداوند، از خود گذشتگی و کنار گذاشتن خود است. به قول حافظ:
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
حال هر امری که مقداری از این خودی و انانیت را کم کند، مقدس است و انسان را گامی به حق نزديک تر می کند.
این از خودگذشتگی می تواند در قالب جدا کردن مقداری از هر داشته ی مادی و معنوی انسان باشد.
هر چه این از خودگذشتگی بیشتر و بالاتر باشد، قرب و نزدیکی به حق بیشتر.
یکی نان خود را قربان می کند؛ یکی نام خود را؛ یکی جان خود را؛ و یکی جانان خود را.
ابراهیم، پدر عرصه ی از خودگذشتگی است؛ چراکه از همه چیز خود گذشت.
اسفا که امروزه از این سنت عارفانه -عاشقانه، جز ظاهر ماجرا، آن هم به صورت سلیقه ای و باری به هر جهت، چیزی بر جا نمانده است.
قربانی کردن، یعنی گذشتن از همه تعینات و تعلقات در راه رسیدن به "نیستی"و فنا.
به قول مولانا:
آینه ی هستی چه باشد "نیستی"
نیستی بر گر تو ابله نیستی
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
از دیدگاه عارفان، نزديک ترین راه رسیدن به خداوند، از خود گذشتگی و کنار گذاشتن خود است. به قول حافظ:
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
حال هر امری که مقداری از این خودی و انانیت را کم کند، مقدس است و انسان را گامی به حق نزديک تر می کند.
این از خودگذشتگی می تواند در قالب جدا کردن مقداری از هر داشته ی مادی و معنوی انسان باشد.
هر چه این از خودگذشتگی بیشتر و بالاتر باشد، قرب و نزدیکی به حق بیشتر.
یکی نان خود را قربان می کند؛ یکی نام خود را؛ یکی جان خود را؛ و یکی جانان خود را.
ابراهیم، پدر عرصه ی از خودگذشتگی است؛ چراکه از همه چیز خود گذشت.
اسفا که امروزه از این سنت عارفانه -عاشقانه، جز ظاهر ماجرا، آن هم به صورت سلیقه ای و باری به هر جهت، چیزی بر جا نمانده است.
قربانی کردن، یعنی گذشتن از همه تعینات و تعلقات در راه رسیدن به "نیستی"و فنا.
به قول مولانا:
آینه ی هستی چه باشد "نیستی"
نیستی بر گر تو ابله نیستی
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
انسان کامل به روایت مولانا:
شمس الحق تبریزی، در آینه ی صافت
گر غیر خدا بينم باشم بتر از کافر
دیوان شمس، غزل شماره ۱۰۲۷
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
شمس الحق تبریزی، در آینه ی صافت
گر غیر خدا بينم باشم بتر از کافر
دیوان شمس، غزل شماره ۱۰۲۷
https://www.tg-me.com/dr_mohamad_khodadadi
Telegram
دکتر محمد خدادادی
ارتباط از طریق آیدی
@Dr_m_khodadadi
@Dr_m_khodadadi