«دفن اسرار» یکی از آداب جداییه.
به احترام عشق، دوستی یا حتی بخاطر یک لحظهٔ محبتآمیز، باید رازهای رابطهای رو که تموم شده در دل دفن کرد.
آدم از کسی که زمانی مهرش رو در دل داشته که بدگویی نمیکنه!
به احترام عشق، دوستی یا حتی بخاطر یک لحظهٔ محبتآمیز، باید رازهای رابطهای رو که تموم شده در دل دفن کرد.
آدم از کسی که زمانی مهرش رو در دل داشته که بدگویی نمیکنه!
وای حموم واقعا خوبه. گریه داری؟ حموم. حوصله نداری؟ حموم. سردته؟ حموم. گرمته؟ حموم. میخوای بمیری؟ حموم. خستهای؟ حموم.
میگفت: «غصه نخور،
همونجا که با وجودِ درد و رنج و غصه و گریه، بالاخره موفق میشی که بخاطر منطق، از قلبت بگذری، ده مرحله زندگیت میفته جلو»
همونجا که با وجودِ درد و رنج و غصه و گریه، بالاخره موفق میشی که بخاطر منطق، از قلبت بگذری، ده مرحله زندگیت میفته جلو»
خیلی دلم برات تنگ شده اما نه دلتنگیای که دلم بخواد برای برطرف شدنش، ببینمت. یا راجع بهش باهات صحبت کنم. دلم برات تنگ شدهی خالی.
بعضیا نهتنها بذر ناامیدی رو در دیگران میکارن، بلکه مرتب بهش آب میدن و رسیدگی میکنن و حواسشونم هست که یه موقع افسرده و پژمرده نشه.
نیاز به پیشونیت داشتم که پیشونیم رو بچسبونم بهش و برای چند لحظه احساس کنم دیگه هیچچیزی برای نگرانی وجود نداره.
تو زیادی حساس نیستی و بیش از حد شلوغش نمیکنی. اگه اذیتت میکنه پس اذیتت میکنه.
Remember:
کسی که تورو وسط اقیانوس رهات کرده، هیچ حقی نداره بدونه که تو چهجوری خودتو به ساحل رسوندی …
کسی که تورو وسط اقیانوس رهات کرده، هیچ حقی نداره بدونه که تو چهجوری خودتو به ساحل رسوندی …
حرف همهی لالاییهای عالم یهچیزه: خسته شدی، خوب نیستی، درست نشد، فدای سرت، فردایی هم هست، تو بخواب.
به عنوان کسی که کل زندگیش شرایط رو درک کرده و با همه چی کنار اومده بهتون میگم؛
خودخواه باشید.
خودخواه باشید.
بعد از مدتها عکسشو دیدم،
فهمیدم اصلاً جذاب نیست.
رفتاراش هم اصلاً دلنشین نیست.
شوخیهاش هم اصلاً خندهدار نیست.
و آدمهایی که کنارش هستن اصلاً آدمهای خوشبختی نیستن.
فاصله اون از یه آدم «خاص» با یه آدم «معمولی» فقط دوست داشتن من بود.
اون معمولی شده بود چون من دیگه
دوسش نداشتم :)))
فهمیدم اصلاً جذاب نیست.
رفتاراش هم اصلاً دلنشین نیست.
شوخیهاش هم اصلاً خندهدار نیست.
و آدمهایی که کنارش هستن اصلاً آدمهای خوشبختی نیستن.
فاصله اون از یه آدم «خاص» با یه آدم «معمولی» فقط دوست داشتن من بود.
اون معمولی شده بود چون من دیگه
دوسش نداشتم :)))
آدم میبینه مامانش از تهِ دل میخنده،
دیگه یادش میره خودش غم و غصهای داره❤️
دیگه یادش میره خودش غم و غصهای داره❤️
مدتی است به خودم مشغولم؛ دیگر رفتن و آمدن آدمها متحیرم نمیکند، از بدیِ آدمها متعجب نمیشوم و جایی دور از آدمها روزهایم را میگذرانم.
خانم غزاله علیزاده در «خانهی ادریسیها» جملهای دارد که حسبحالِ بسیاری از ما است:
«این جماعت غربتم را به نهایت میرسانند.»
«این جماعت غربتم را به نهایت میرسانند.»
بابام اخر همایشش رو به همه گفت ؛ اینجا فرصت خوبیه که بگم
اگر فرصت دوست داشتن دارید ، دوست بدارید
این فرصت رو از دست ندید که بعدا افسوسش رو بخورید.
این اتفاق چیز بدی نیست ؛ چون در نهایت این محبت ادمهاست که جهان رو میسازه..
اگر فرصت دوست داشتن دارید ، دوست بدارید
این فرصت رو از دست ندید که بعدا افسوسش رو بخورید.
این اتفاق چیز بدی نیست ؛ چون در نهایت این محبت ادمهاست که جهان رو میسازه..
Whenever you feel like giving up,
remember how far you've come and everything you've overcome
هر وقت خواستی جا بزنی
یادت بیاد که تا به امروز چه اتفاقاتی رو رد کردی🪷
remember how far you've come and everything you've overcome
هر وقت خواستی جا بزنی
یادت بیاد که تا به امروز چه اتفاقاتی رو رد کردی🪷