Telegram Web Link
" دوستی علم و دین "

علم و دین هر‌ دو
برای نیل به مقصودهای خود
نیازمند ایمان به آفریدگار جهانند
با این تفاوت
که دینداران راستین
خدا را در آغاز هر کار می‌نهند
و دانشمندانِ طبیعت شناس
خدا را نقطه پایان اندیشه‌های خود می‌شمارند.
برای اصحاب دیانت
ایمان به پروردگار سرلوحه کارهاست
اما برای اصحاب علم
ایمان به منزله تاجی است
که در پایان همه خردورزی ها
بر تارک ایشان خواهد درخشید.

سعدی که سرحلقه ارباب دیانت راستین است
و شغل رسمی خود را انداختن نام خدا
بر همه دلها و زبانها می‌داند
در نخستین غزل از
از مجموعه غزلیات عاشقانه خود می‌فرماید:
اول دفتر بنام ایزد دانا
صانع و پروردگار و حّی و توانا

اما طبیعت شناسی سترگ چون هایزنبرگ
خطاب به محققان علوم تجربی گفته است:
شما اگر تنها یکی دو جرعه
از شراب دانش طبیعت نوش کنید
چندان خوش و سرمست شوید
که همراه با ناباوران (Atheists)
خدا را انکار کنید
اما اگر جرعه های بیشتر و بیشتر بنوشید
خداوند در پایان جام
منتظر شما خواهد بود.

□ هایزنبرگ فیزیکدان نادرۀ قرن بیستم،
برنده جایزه نوبل ۱۹۳۲

□ ماکس پلانک برنده جایزه نوبل ۱۹۱۸
و عامه فیزیک دانان طراز اول جهان
بر این باورند که بر کتیبه معبد دانش
ایمان به آفریدگار و طراح جهان
برگۀ ورود است.

□ نقاش وجود اینهمه صورت که بپرداخت
تا نقش ببینی و مصور بپرستی
سعدی

به قلم حسین الهی قمشه ای
۱۴۰۰/۴/۶
www.drelahighomshei.com

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CQoB63hA70C/
" در چهار سوق معرفت "

رباعیات عطار هریک چهار پاره عیّاره ای است که در چهار سوق معرفت درس حکمت الهی می‌دهد.
گاه نفس ناطقه انسانی را که نفخه الهی و گوهری از دریای امر پروردگار است مورد خطاب قرار می دهد که:
ای مرغ عجب ستارگان چینهٔ توست
در روز الست عهد دیرینهٔ توست
گر جام جهان نمای می‌جویی تو
در صندوقی نهاده در سینهٔ توست

یعنی: ای پرنده آسمانی، گلشن نیلوفری و ماه و خورشید و ستارگان را برای تو آفریده اند و جملۀ آفرینش در حکم دانۀ توست و پروردگار جهان در روز الست با تو پیمان محبت بسته و تو را در بزم حضور، شراب بندگی، که سلطنت دو عالم در اوست، نوشانیده و دلت را جام جهان نما و آیینۀ سکندر ساخته،
تا عکس سیمرغ نهان را در آن بنگری،
و گاه از حقیقت ایمان، که بندگی خداست، سخن می گوید و خودپرستان را به هر کیش و مذهب از گوهر ایمان محروم می بیند:

یک عاشق پاک و یک دل زنده کجاست
یک سوخته جان دل پراکنده کجاست
چون بندۀ اندیشۀ خویشند همه
در روی زمین خدای را بنده کجاست

برگرفته از پیشگفتار کتاب " گزیده منطق الطیر "
به قلم حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات علمی و‌ فرهنگی

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CQsv3o0gg4r/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "

قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: خیام ۳
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei

كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
" قدر یکدیگر بدانیم "

ای دوست نازنین
ما همچون ماه و خورشیدیم
ما همچون دریا و صحراییم
هر یک به کاری دیگر.
مقصود از آفرینش ما این نیست
که مانند یکدیگر شویم
بلکه آن است تا هر یک دیگری را بشناسیم
و قدر و حرمت نهیم همان گونه که هست
ما مقابل هم نیستیم
بلکه هر یک مکمل و متمم یکدیگریم.
هرمان هسه

" Lovely as We Are "
We are sun and moon, dear friend;
we are sea and land.
It is not our purpose to become each other;
It is to recognize each other,
To learn to see the other and honor him for what he is:
Each the other's opposite and complement.
Hermann Hesse

□ در یکی از معروف ترین آیات قرآن سوره حجرات آیه سیزده می خوانیم:
ای آدمیان
ما شما را زن و مرد آفریدیم
از قبایل گوناگون
و ادیان و آیین ها
و نژادها و ملتهای متفاوت
تا باهم آشنا شوید
و یکدیگر را بشناسید
همانا گرامی ترین شما نزد پروردگار
پارساترین و پرهیزگارترین شماست
که دست می کشد از هرآنچه نارواست
و نگاهبانی می کند
هرآنچه را که اصیل و گران سنگ و پر بهاست
همچون زیبایی و دانایی ونیکویی.

□ ریشه کلمه تقوا به معنی حفظ کردن است.
و تقوا نگاهبانی از گوهر انسانی است.

□ جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
گلشن راز

شعر از هرمان هسه
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشه ای
تصویر هرمان هسه
۱۴۰۰/۴/۱۳
www.drelahighomshei.com

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CQ6D0M6Aq5N/
" شراب حکمت "

منّت خدای را
که پیر مغان ما، حافظ شیرازی،
درهای میکدۀ عشق و معرفت را گشود،
و فرمان داد که ساقیان ظریف و کمر باریک چون هلال،
آن شراب خورشیدگون را در جامهایی از بدر منیر دور بگردانند.
و فرشتگان شب قدر همچون ستارگان از آسمان فرود آیند،
و زمینیان را تا سحرگاه آگاهی،
سلام و درود و تهنیت و بشارت گویند.
این است آن مائده آسمانی که حضرت عیسی از خداوند درخواست،
تا آدمیان در زمین جشن و سرور عید و ضیافت گیرند.
و این است آن عِشاءِ ربّانی
که هر چه بیشتر صرف کنند،
بر قدر و برکت آن می‌افزاید.
و این است آن سفرهٔ رنگین،
که حافظ در تالار تاریخ بگسترد،
و جهانیان را صلای سرخوشی در داد و گفت:
بیا که وقت شناسانْ دو کون بفروشند
به یک پیاله میِ ناب و صحبت صنمی

بنابراین تکرار می کنیم سخن حافظ را
تکراری مستی بخش و مهر آفرین که:
المنة لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
آن می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است

برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ "
به قلم حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات سخن
نگارگری قدیمی

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CQ_GF78A__B/
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "

قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: احادیث مثنوی
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei

كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
" رستاخيز "

اى فرشتگان شيپور زن
از چهار گوشه موهوم این زمین مدور
در صورها بدمید
و شما ای فوج‌های بیشمار ارواح آدمیان
از خواب مرگ برخیزید
و به جانب جسم‌های پریشان و پراکنده
خود بشتابید:
همه شما که در طوفان نوح جان باختید
و همه شما که در احتراق جهانی
جان خواهید باخت
و همه شما که به بلای جنگ یا قحطی
یا پیری و بیماری و خودکامگی
گرفتار آمدید و جان سپردید
و شما کشتگان نومیدی و افسردگی
و کشتگان دست قانون
یا بخت و اتفاق
و همه شما که چشم‌هایتان
به دیدار خداوند نائل خواهد شد
و شما که هرگز طعم مرگ را تجربه نکردید
همگی از جای برخیزید
اما آه ای پروردگار من
بگذار همه آدمیان
آنچنان که خفته اند، بر جای مانند
و مرا فرصتی عطا کن
تا به درگاهت
شیون و زاری و ندبه و بیقراری کنم
زیرا اگر شمار گناهان من فراتر از
اینان که برشمردم باشد
و قیامت بپاخیزد
دیگر برای درخواست لطفِ سرشار
و آمرزش فراگیر تو دیر خواهد بود
پس همین جا بر همین زمین فرودین
مرا توبه آموز
و این توبه چنان گرم و گیرا خواهد بود
که گویی تو خود آمرزش مرا
با خون خویش ضمانت کرده‌ای
جان دان

" Resurrection Prayer "
At the round earth's imagin'd corners, blow
Your trumpets, angels, and arise, arise
From death, you numberless infinities
Of souls, and to your scatter'd bodies go;
All whom the flood did, and fire shall o'erthrow,
All whom war, dearth, age, agues, tyrannies,
Despair, law, chance hath slain, and you whose eyes
Shall behold God and never taste death's woe.
But let them sleep, Lord, and me mourn a space,
For if above all these my sins abound,
'Tis late to ask abundance of thy grace
When we are there; here on this lowly ground
Teach me how to repent; for that's as good
As if thou'hadst seal'd my pardon with thy blood.
John Donne

□ فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ
فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ‌(بقره: ۳۷)

آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی آموخت
پس به درگاه او توبه کرد
همانا که او بسیار توبه پذیر و مهربان است.

شعر از جان دان
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشه‌ای
۱۴۰۰/۴/۲۰
www.drelahighomshei.com

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CRMN73zg2My/
" بر آن یار بگردیم "

خداوند عالمیان که از زمان و مکان بیرون است،
ما را در زمانی خاص و مکانی خاص
دعوت کرده است
که همه گرد آیید و به عشق یکدیگر
پای کوبی و دست افشانی کنید.
این تکلیف نیست،
بلکه ضیافتِ چشم و گوش
و کنگرۀ عقل و هوش است
با جامه ای پاکیزه و آسوده
یکرنگ و یکسان
و عریان از هر آنچه غیر از انسانیت است،
تا چندگاهی دست بداریم
از جدال و فسوق و سودای حجره و چهار سوق
به دور از آیینه جویی و خودپسندی
تا حضور یابیم
در نمایشگاه بزرگ رستاخیز
بی هیچ برگ ورود
و یاد کنیم از آن روز بی‌گریز
که باید یکه و تنها
در پیشگاه پروردگار خویش
نمایان شویم
و همین امروز یاد کنیم
از آن مادر که با دلی پر تشویش و اضطراب
به هر سو می‌دوید
تا مگر کودک تشنه اش را از مرگ برهاند
و همین امروز شرمنده شویم
در پیشگاه آن زیبایی سرمدی
از این که مدام با یکدیگر به جنگ و جدال باشیم
و در سودای سودِ موهوم
بارانی از سود سوز آور بر یکدیگر بباریم
و همین امروز هروله کنان
بدین سوی و آن سوی بدویم
تا دریابیم معنی آوارگی
و پریشانی و بی سامانی را
که در کعبه مقدس زمین پدید آورده ایم
و همین امروز
زبان خود را بگردانیم از زشت گویی
و ارژنگْ دیوِ دروغ و بیش‌خواهی را
به عربده ای از جایگاه خویش بیرون آوریم
و با گذار از کوچهٔ عشق
سنگی بر اینهمه سرهنگی
و بی‌سری و بی‌فرهنگی بیندازیم
و همین امروز شرم کنیم
از گریه کودکان بی‌گناه
و سرگشتگی مادران بی‌پناه
که هیچ سپاه و سلاحی جز آه و نفرین در بساط ندارند
و همین امروز دریابیم که عید قربان را
قربانگاه گوساله سامری کنیم
و تاج از سر درهم و دینار برداریم
و بر سر انسان که پادشاه زمین و آسمان است بگذاریم
و همه جهان را کعبه عاشقان دانیم
و همه کودکان را فرزندان نازنین بشریتِ یکتا و یگانه شماریم
اینها و هزار و یک عبرت و آموزۀ دیگر را
که از این نمایشگاه دیرینه خواهیم گرفت
در سفر بازگشت به شهر و دیار خویش
همه این هدیه ها را همراه خود بیاوریم
و بر خلاف " حاجیان چند روزه "
دیگر حریم و احرام قدسی این اندیشه های والا را نشکنیم
بلکه با نظامی جادو سخن هم آواز شویم که فرمود:
احرام گرفته ام به کویت
لبیک زنان به جستجویت
" احرام شکن " بسی است زنهار
ز احرام شکستنم نگه دار

و با خنیاگر شیراز از عشق و ایثار گوییم:
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری
کاندر این ره کشته بسیارند، قربان شما

نوشته حسین الهی قمشه ای
مینیاتور قدیمی
۱۴۰۰/۴/۳۰
www.drelahighomshei.com

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CRlJUwSAzoA/
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "

قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: در ماهیت من و مراتب خودآگاهی
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei

كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
" پروردگارت کجاست؟ "

این زمزمه ذکر خوانی
و این تسبیح گردانی سرگردان را رها کن
چه می‌جویی تنها، در این کنج تاریک معبد
که همه درهای آن بسته است
چشم هایت را بگشای
تا ببینی که خدایت
پیش رویت نیست.
او آنجاست که دهقان
زمین سخت را شخم می‌زند
او آنجاست که آن مهندسِ راه
صخره ها را می‌کوبد و هموار می‌کند
خدا با آنهاست
در آفتاب و باران
و در گرد و غبار
که بر جامه هایشان نشسته است
آن ردای قداست را از دوش برگیر
و مانند آن دهقان
بر خاک زمین بنشین.
آیا رهایی و رستگاری را می‌جویی
آن رستگاری کجاست
تا تو آن را بیابی
پروردگار ما با بهجت و شادمانی
خود را با زنجیر عشق
به همه کائنات بسته است
و تو آزادی می‌جویی
تو نیز مانند همه کائنات
در بند عشق باش
و رهایی مجوی.
از مراقبه بیرون آی
و این گلها
و بخورات عطر آگین را به کنار نه
چه زیان باشد که جامه تو چاک چاک شود
و زنگها و رنگها بر آن نشیند
با پروردگارت دیدار کن
و در کنار او بایست
با رنج و محنتی که در دل داری
و قطرات عرق
که بر پیشانی‌ات نشسته است.
رابيندرانات تاگور

" Where Is Thy Lord? "
Leave this chanting and singing and telling of beads! Whom dost thou worship in this lonely dark corner of a temple with doors all shut? Open thine eyes and see thy God is not before thee!
He is there where the tiller is tilling the hard ground and where the pathmaker is breaking stones. He is with them in sun and in shower, and his garment is covered with dust. Put of thy holy mantle and even like him come down on the dusty soil!
Deliverance? Where is this deliverance to be found? Our master himself has joyfully taken upon him the bonds of creation; he is bound with us all for ever.
Come out of thy meditations and leave aside thy flowers and incense! What harm is there if thy clothes become tattered and stained? Meet him and stand by him in toil and in sweat of thy brow
Rabindranath Tagore

□ با " تو " به خرابات اگر گویم راز
به زآنکه به محراب کنم " بی تو " نماز
ای اول و ای آخر خلقان همه تو
خواهی تو مرا بسوز و خواهی بنواز
خیام

شعر از رابيندرانات تاگور
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشه ای
۱۴۰۰/۴/۲۲
www.drelahighomshei.com

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CRRLd32AT9I/?utm_medium=share_sheet
shorturl.at/jvIQ0
" شیر خدا و رستم‌دستانم آرزوست "

رابرت براونینگ، شاعر رومانتیک
قرن نوزدهم انگلیس
در قطعه شعر بسیار ژرف
و لطیفی می‌گوید:

در عالم هستی
ما را به چیزی نمی‌گیرند
مگر آن دم که در برابر دیو
قیام کنیم
پیش از آن در دست
دیو نفس گرفتاریم
و دیوان ما را بنده خود می‌بینند
و خوار می‌شمارند
و فرشتگان نیز ما را
اسیر دیو می‌یابند
و قدر و قیمتی بر ما نمی‌نهند
اما در آن دم
که آدمی قیام کند
و فریاد بر آورد که
من دیگر در اسارت دیو
نخواهم ماند
تمام کائنات متوجه او می‌شوند
در میان دیوان
ولوله‌ای و آشوبی به پا می‌شود
که بگیرید این زندانی فراری را
که عزم راه دین کرده
و بترسانید و بازگردانید
به گفته مولانا:
چون تو عزم دین کنی با اجتهاد
دیو بانگت بر‌زند اندر نهاد
که مرو آنجا بیندیش ای غوی
که اسیر فقر و درویشی شوی

و از آن طرف
فرشتگان و کروبیانِ عالم بالا
سر از پنجره‌های آسمان
بر می‌آورند
و همگان را خبر می‌کنند
که هان بنگرید انسانی را
که در برابر دیوان قیام کرده
و عزم آسمان دارد
فی الجمله قیامتی به پا می‌شود
و همه قابلیت‌ها و استعدادهای آدمی
به سوی فعلیت حرکت می‌کنند.
پیشه چنین انسانی در جهان
جز این نیست که
هر کجا دیو و اژدهایی است
با او بجنگد
و هر کجا انسانی در چاه
و زندان دیوان اسیر است
او را برهاند.

برگرفته از کتاب " مقالات "
ترجمه آزاد شعر رابرت براونینگ از حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات روزنه

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CR6H8CCAXpO/?utm_medium=share_sheet
shorturl.at/uEQX6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "

قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: خیام ۴
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei

كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
" انجمن آه‌های پراکنده "

آه ای الهه موسیقی،
آه ای فرشته درون،
ای اهتزازی که از جهان‌های دوردست،
از اقلیم انسجام و هم آهنگی می‌آیی
آن هنگام که جهان یکسر سکوت می‌شود
و چشم‌ها و اشک‌ها و آغوش‌ها
خاموش می‌مانند،
آن هنگام که قلب‌های ما
در پشت میله‌های آهنین سینه
گنگ و لال می‌شوند،
در آن حال ای موسیقی
تنها تو هستی که آدمیان را
توانا می‌کنی
تا در سیاهچالهای انفرادی خویش
در اقامتگاه متروک حیات
آه‌های دوردست و پراکنده خویش را
به هم پیوند دهند
و در کنار هم بنشانند.
ژان پل

" The Society of United Sighs "
O Music! Reverberation from a distant world of harmony!
Sigh of the angel within us!
When the world is speechless, and the embrace, and the eye, and tear;
when our dumb hearts lie lonely behind the ironwork of our breasts- then it is Thou alone through whom they call to one another in their dungeons and through whom, in their desert habitation, they unite their distant sighs!
Jean Paul, Friedrich Richter(1763_1825)

□ موسیقی انجمن دلهای رمیده
و آه های پراکنده
و اشک‌های فروریخته
و آغوش‌های جدامانده است،
آنجا كه دست زندانیان خاک
از همه جا کوتاه می‌شود،
تنها موسیقی است که می‌تواند
از راههای پیچاپیچ و دهلیزهای هزار تو
آدمیان را با یکدیگر پیوند دهد.

□ ای صورت حقایق کل در چه پرده‌ای
سر بر زن از میانه نی چون شِکَروشی
مولانا

تعبیر مولانا از صورت حقایق کل
با بلندترین توصیف‌های موسیقی
در شرق و غرب هم آهنگ است
که گفته‌اند
موسیقی ریاضیات دل است
چنانکه ریاضیات موسیقی سر است

دل وقت سماع سوی دلدار برد
جان را به سراپرده اسرار برد
این زمزمه مرکبیست کان روح تورا
بردارد و خوش به عالم یار برد
ابوسعید ابوالخیر

شعر از ژان پل شاعر و رمان نویس آلمانی
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشه ای
تصویر از Vincent van Gogh
۱۴۰۰/۴/۲۷
www.drelahighomshei.com

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CReAYqpgmBm/
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "

قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: تفکر و پژوهش
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei

كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
" بهشت گمشده "

بهشت گمشده انسان،
مقام و مرتبه الهى اوست
كه در غبار غفلت
و زنگار ظلمتِ ظلم‌ها و ستم‌ها
كه بر خويش و ديگران مى‌كند
پنهان شده است
در حالى كه طبيعت و مجموعه آفاق
آيينه اى در پيش روى اوست
و به تعبير نظامى:
آيینه دار از پىِ آن شد سحر
تا تو رخ خويش ببينى مگر

و شگفتا از آدمى كه با چنين آيينه شفاف
باز به سبب اشتغالات نفسانى و شيطانى
چيزى نمى‌بيند
و به اشاره مولانا اعتنا نمى‌كند كه:
شده اى غلام صورت به مثال بت‌پرستان
تو چو يوسفى وليكن به درون نظر ندارى
به خدا جمال خود را چو در آيینه ببينى
بت خويش هم تو باشى به كسى گذر ندارى

پس اكنون كه آيينه درون تيره شده است
و در آيینه طبيعت و پياله عالم نيز
كسى به گفته حافظ به ديده اعتبار نمى‌نگرد تا دريابد كه:
هر گل نو ز گلرخى ياد همى دهد ولى
گوش سخن شنو كجا ديده اعتبار كو؟
بايد به جستجوى آن آيینه سوم
يعنى انسانهاى آيينه خو بود
و اگر گفتند يافت مى‌نشود
بايد گفت " زهى شرف كه من
در جستجوى همان يافت نشدنى هستم "
و به گفته مولانا:
چون ز چاهى مى‌كنى هر روز خاك
عاقبت اندر رسى در آب پاك
و اگر يافت نشود باك نيست زيرا اولا:
به راه باديه رفتن به از نشستن باطل
كه گر مراد نيابم به قدر وسع بكوشم
ثانيا اگر آن عاشقان آيينه خو بسيار نادرند
و كمتر كسى توفيق رسيدن
به حضور يكى از آنان را پيدا مى‌كند
جاى بشارت است كه
بسيارى از ايشان آيينه دل خويش را
پس از مرگ در سخنان و آثار هنريشان
به وديعه نهاده اند
تا هر كه خواهد در آنها بنگرد.
مهربانی ز من آموز و گرم عمر نمانَد
به سر تربت سعدی بطلب مهر گیا را

اگر باخ نیست آهنگ‌های او هست
و اگر عاشقان حق و ولى شناسان
از ولايت خاك رفته اند
ديوان حافظ رندان تشنه لب را
شراب گوارا مى‌بخشد
و اگر نظامى جادو سخن نيست،
پس از صد سال اگر گويى كجا او
ز هر بيتى ندا آيد كه ها، او
و اگر افلاطونى نيست
و شكسپير و دانته و ميلتونى نيست،
كتابهاى ايشان در پيش روى ماست
و اگر پيامبران مرسلى چون
موسى و عيسى نيستند
و اگر پيامبر خاتمى چون
محمد مصطفى(ع) نيست،
كه در آيینه خويى به كمال بود
و گفت: هر كه مرا ديد خدا را ديده است
صحف آسمانى ايشان
كه عصاى موسوى و دم مسيحايى
و بُراق برق سير معراج محمدى
در آن پنهان است،
حجت باقى و شاهد و ساقىِ
جويندگان و تشنگان عالم تواند بود.

برگرفته از پیشگفتار کتاب " در صحبت سعدی "
به قلم حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات سخن
مینیاتور قدیمی

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CR1WDkYARdX/
" در قلب گردباد "

در قلب گردباد،
در مرکز آن چرخش سهمگین که آسمان را می‌شکافد
و ابرها و بُرجهای گردون‌سای را از جای بر‌می‌کند،
فضایی هست که آنجا نقطۀ آرامش و سکون است؛
و بدین سان در این عالم بی‌قرار،
در میانۀ غوغای جهان ناپایدار،
من جایگاهی دارم که روحم در آنجا، به خوشدلی و آرامش،
در گودی کف دست خداوند، آواز می‌خواند.
ادوین مارکهَم

"The Place of Peace"
At the heart of the cyclone tearing the sky
And flinging the cloud and the towers by,
Is a place of central calm:
So here in the roar of mortal things,
I have a place where my spirit sings,
In the hollow of God’s Palm.
Edwin Markham

□ پروفسور آربری، مترجم قرآن و بسیاری از آثار ادب اسلام و ایران، در مقدمۀ ترجمۀ خود از کتاب فیه ما فیه مولانا با حیرت پرسیده است: معلوم نیست در میان آن طوفان سهمگین حملات مغول و غوغا و آشوب آن روزگار مولانا در کجای عالم نشسته بوده است که چنین امن و آرام سخن می‌گوید و گویی کمترین موج مخالفی او را مضطرب نمی‌کند. با توجه به شعر مارکهم باید گفت: در گودی دست خداوند.

□ این گودی دست خداوند
که می‌تواند میدان دست افشانی و پایکوبی و آواز گردد،
در خیال خلاق حافظ به
نقطه اسرار در سیب زنخدان زیبایی
بدل شده است:
ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید
هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست

برگرفته از کتاب " در قلمرو زرین "
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات سخن

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CSHBoGMAaHH/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "

قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: هنر و حکمت داستانسرایی در ادبیات ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei

كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
" زندگی روزمره شما دینِ شماست "

آيا دين جز همان انديشه‌ها
و کردارهای ماست؟

چه کسی می‌تواند ایمانش را
از اعمالش جدا کند؟

یا اعتقادش را
از اشتغالش جدا بیند؟

چه کسی می‌تواند
ساعات عمر را
در پیشِ چشم بگستراند
و بگوید:
" این ساعت برای خدا
و آن ساعت برای خود؟
این ساعت برای روح
و آن ساعت برای جسم؟ "

تمام ساعات شما
بالهايى هستند كه در فضا
از نفسى به نفس ديگر
پرواز مى‌کنند.

آنکس که خرقه تقوا را
چون فاخرترین جامه خویش
بر تن می‌کند،
همان بهتر که عریان باشد،
زیرا از پشتِ آن تن پوشِ تظاهر
باد و آفتاب
در پوست او
رخنه نخواهد کرد.

و آن کس که عبادت برایش
یک پنجره است
که هم می‌تواند آنرا باز کند
و هم ببندد،
هنوز خانه روحش را
زیارت نکرده است،
خانه‌ای که پنجره‌هایش
به پهنایی از یک بامداد
تا بامداد دیگر گسترده است.

زندگی روزمره شما
معبد شما و دین شماست
هر زمان که بدین معبد
وارد می‌شوید
هر چه دارید با خود ببرید:
از گاوآهن تا کوره آهنگری
و از تبر تا چنگ و عود.

اگر می‌خواهید خدا را بشناسید
به حل هزار معما نپردازید
بلکه در اطراف خود نظر کنید
و او را ببینید که با کودکان شما
سرگرم بازی است.
و به آسمان نظر کنید
و او را مشاهده کنید
که برابرتان راه می‌رود.
و با رعد و برق
دستهای خود را دراز می کند.
و با باران از آسمان
به زمین می‌آید.
او را خواهید دید
که در گلها لبخند می‌زند.
و دستهای خود را
در شاخه‌های درختان
به شما تکان می‌دهد.
جبران خلیل جبران

برگرفته از کتاب " پیامبر "
اثر جبران خلیل جبران
ترجمه حسین الهی قمشه‌ای
ناشر: انتشارات روزنه
نگارگری اثر دوست محمد

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CST0nuIANJi/
" ابن ادهم و فرشته "

ابن ادهم، که خاندانش فزون باد،
شبی از رؤیایی ژرف، که عالم صلح و سلام بود، بیدار شد
و در نور مهتاب که اتاقش را
چون خرمنی از شکوفه‌های سوسن، نقره‌فام کرده بود
فرشته‌ای دید که در دفتری زرّین کلماتی می‌نوشت.
آرامش ژرف اتاق ابن ادهم را گستاخ کرد و پرسید:
" چیست که در این دفتر می‌نویسی؟ "
فرشته سر بلند کرد و با نگاهی شیرین و مهربان گفت:
" نام آنان که خدا را دوست دارند. "
ادهم مشتاقانه پرسید: " آیا نام من هم در شمار آنان هست؟ "
فرشته گفت: " نه، نامت را در این میان نمی‌بینم. "
ادهم، با صدایی همچنان مشتاق اما آهسته‌تر گفت:
" پس نام مرا در شمار آنان بنگار که بندگان خدا را دوست دارند. "
فرشته این بنوشت و ناپدید شد.
شب دیگر باز فرشته با آن فروغ شکوهمند و بیدارکننده، پدیدار شد
و نام آنان را که از عشق خداوند سعادتِ ابد یافته بودند،
در طوماری طلایی به ابن ادهم نشان داد.
و ادهم با حیرت و شعف دید که نامش سرآغاز نامهاست.
جِیمز هِنری لِی هانت

" Abou Ben Adhem and the Angel "
Abou Ben Adhem (may his tribe increase!)
Awoke one night from a deep dream of peace,
And saw, within the moonlight in his room,
Making it rich, and like a lily in bloom,
An angel writing in a book of gold:—
Exceeding peace had made Ben Adhem bold,
And to the presence in the room he said,
" What writest thou? "—The vision raised its head,
And with a look made of all sweet accord,
Answered, " The names of those who love the Lord. "
" And is mine one? " said Abou. " Nay, not so, "
Replied the angel. Abou spoke more low,
But cheerly still; and said, " I pray thee, then,
Write me as one that loves his fellow men. "
The angel wrote, and vanished. The next night
It came again with a great wakening light,
And showed the names whom love of God had blest,
And lo! Ben Adhem's name led all the rest.
James Henry Leigh Hunt

□ درود بر لی هانت
که برگه ورود بهشت را
در عشق و محبت مردمان دانست
و درود به شاعر دردانهٔ ما سعدی که گفت:
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

برگرفته از کتاب " در قلمرو زرین "
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر از Antonio Triva da Reggio

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CSl-0OHgD4q/
" جان و جانان "

شهادت در میدان حق و عدالت
جان باختن نیست
بلکه جان یافتن است
که اگر تا‌کنون به جان زنده بودی
اکنون به جانان زنده است.
مرگِ تن رویدادی است
که هرچند جانگداز می‌نماید
جان بخش و دلنواز است
چنانکه سعدی سعادت آفرین فرمود:
گویند مکن سعدی جان در سر این سودا
گر جان برود شاید، من زنده به جانانم
و لسان الغیب افزود:
حجاب چهره جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
و عجبا که آدمیان را باور نمی‌آید
در حالی که هستی ایشان خود عین روح و روان است
مگر به همت حکیمی،
یا قدیسی که ایشان را آگاه کند.
شهادت حق‌پرستان
هول و هراس مرگ را از دلها می‌زداید
شوق و شور عالم جان را افزون می‌کند
واین کاری است کارستان
که سرحلقه عاشقان حق‌پرست
در نیمروز عاشورای عشق
در کویر و برهوت انسانیت
در پیش چشم آدمیان و فرشتگان
به نمایش آورد.
یا سقراط حکیم که در ۳۹۹ پیش از میلاد
در پیش چشمان گریان
مردمان و دیده حیران سوفسطاییان
در آمفی تئاتر آتن
به اجرا گذاشت.

□ نقش همه جلوه نقاش شد
سرّ هو الله ز من فاش شد
آیینه بشکست و رخ یار ماند
ای عجب، این دل شد و دلدار ماند
نغمه حسینی، مهدی الهی قمشه‌ای

نوشته و خوشنویسی: حسین الهی قمشه ای
۱۴۰۰/۵/۲۸
www.drelahighomshei.com

کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei

https://www.instagram.com/p/CSwNAyOoYGr/
2025/10/27 06:42:11
Back to Top
HTML Embed Code: