تغییر دین و ارتداد
🔹اگر پذیرفتیم که دین الهی واحد است، این باور لوازمی با خود به همراه میآورد. یکی از آنها این است که تغییر یا تبدیل دین (convert) معنای خود را از دست میدهد. فرض بفرمایید مسلمانی امروز تصمیم بگیرد یهودی یا مسیحی شود، یا بالعکس. این کار عملاً ضرورتی ندارد و جدای از مشکلات الهیاتیای که گاه برای افراد به وجود میآورد، فایدهٔ اولیهای بر آن مترتب نیست.
🔹یکی دیگر از لوازم باور به واحد بودن دین الهی تغییر مفهوم ارتداد است. اگر مسلمانی تصمیم بگیرد مثلاً یهودی یا مسیحی یا صابئی یا زرتشتی باشد، مصداق ارتداد و تبدیل و تغییر دین نخواهد بود. اولاً تغییر از دین الف به دین ب دیگر ضرورتی ندارد، چون کسی که مسلمان باشد قاعدتاً به سایر ادیان الهی نیز ایمان دارد و بالعکس. ثانیاً بر فرض شخصی تصمیم بگیرد این کارِ نهچندان ضروری را انجام دهد، در این صورت باز هم مستوجب نکوهش یا عقوبت نخواهد بود و به نظر میرسد احادیث مرتبط با ارتداد، بر فرض صحت، مربوط به شرک ورزیدن باشد و نه حرکت از یک دین الهی به دین الهیِ دیگر.
📎شاید بگویید مخالفت کردن با شرکورزی نیز مخالف حقوق انسانی است و نباید مستوجب عقوبت باشد. این را برای کسانی مینویسم که ذهنشان جلوتر حرکت میکند. اولاً پژوهشگران داخلی و خارجی به احادیث ارتداد بهتفصیل پرداختهاند و نیازی به تکرار آنها نیست و کافی است دیدگاههای آنان را بخوانیم. برای نمونه، میتوانید به سخنرانی اخیر آقای کدیور در تاریخ ۳ فروردین ۱۴۰۴ مراجعه کنید تا سرنخهای خوبی به دست آورید (اینجا). ثانیاً در یک یادداشت کوتاه نمیتوان همهٔ مسائل حول یک موضوع را بررسی کرد. چنانچه صرفاً بر روی دو پاراگراف فوق تأمل کنیم، نکات بسیار زیادی روشن میشود که همگی آنها میتواند فهم تازهای از دین الهی برایمان فراهم آورد.
#الهیات #ادیان
@elahiatik
🔹اگر پذیرفتیم که دین الهی واحد است، این باور لوازمی با خود به همراه میآورد. یکی از آنها این است که تغییر یا تبدیل دین (convert) معنای خود را از دست میدهد. فرض بفرمایید مسلمانی امروز تصمیم بگیرد یهودی یا مسیحی شود، یا بالعکس. این کار عملاً ضرورتی ندارد و جدای از مشکلات الهیاتیای که گاه برای افراد به وجود میآورد، فایدهٔ اولیهای بر آن مترتب نیست.
🔹یکی دیگر از لوازم باور به واحد بودن دین الهی تغییر مفهوم ارتداد است. اگر مسلمانی تصمیم بگیرد مثلاً یهودی یا مسیحی یا صابئی یا زرتشتی باشد، مصداق ارتداد و تبدیل و تغییر دین نخواهد بود. اولاً تغییر از دین الف به دین ب دیگر ضرورتی ندارد، چون کسی که مسلمان باشد قاعدتاً به سایر ادیان الهی نیز ایمان دارد و بالعکس. ثانیاً بر فرض شخصی تصمیم بگیرد این کارِ نهچندان ضروری را انجام دهد، در این صورت باز هم مستوجب نکوهش یا عقوبت نخواهد بود و به نظر میرسد احادیث مرتبط با ارتداد، بر فرض صحت، مربوط به شرک ورزیدن باشد و نه حرکت از یک دین الهی به دین الهیِ دیگر.
📎شاید بگویید مخالفت کردن با شرکورزی نیز مخالف حقوق انسانی است و نباید مستوجب عقوبت باشد. این را برای کسانی مینویسم که ذهنشان جلوتر حرکت میکند. اولاً پژوهشگران داخلی و خارجی به احادیث ارتداد بهتفصیل پرداختهاند و نیازی به تکرار آنها نیست و کافی است دیدگاههای آنان را بخوانیم. برای نمونه، میتوانید به سخنرانی اخیر آقای کدیور در تاریخ ۳ فروردین ۱۴۰۴ مراجعه کنید تا سرنخهای خوبی به دست آورید (اینجا). ثانیاً در یک یادداشت کوتاه نمیتوان همهٔ مسائل حول یک موضوع را بررسی کرد. چنانچه صرفاً بر روی دو پاراگراف فوق تأمل کنیم، نکات بسیار زیادی روشن میشود که همگی آنها میتواند فهم تازهای از دین الهی برایمان فراهم آورد.
#الهیات #ادیان
@elahiatik
تقریب مذاهب
🔹اگر پذیرفتیم که دین الهی واحد است، ایدهٔ «تقریب مذاهب» به گونهٔ دیگری فهمیده خواهد شد. زندهیاد دکتر داود فیرحی مثالی میزند که حق مطلب را ادا میکند: «اگر دو نفر به دنبال دفینهای باشند و یکی معتقد باشد که دفینه در شمال شرق ایران و دیگری معتقد باشد که در جنوب غرب ایران است، نمیتوانند برای نزدیک شدن اعتقادشان بر روی نقطهای در کویر مرکزی ایران توافق کنند و آنجا به دنبال دفینه بگردند و داستان مذهب هم همین است» (ر.ک: اینجا). بعضی ممکن است مفهوم تقریب مذاهب را کوتاه آمدن یا دست کشیدن از عقاید مذهب خود بدانند.
🔹اما اگر دین را واحد بدانیم، در این صورت مذاهب تلاش خواهند کرد تا خود را روزبهروز به دینِ مرجع و مبدأ نزدیکتر کنند، نه اینکه با یکدیگر تقابل داشته باشند. وقتی دین را یکی دانستیم، دلمشغولیهایمان به قدری تغییر خواهد کرد که اختلاف مذاهب دیگر به چشم نمیآید و کمکم رخت برمیبندد، چه در دنیای درونمان، چه در نمودهای بیرونی. معمولاً آنهایی که حفاری را شروع نکردهاند، یا در میانهٔ کار هستند، با یکدیگر نزاع میکنند، اما آنان که به آب رسیدهاند، یا نقشهٔ آبهای زیرزمینی را میشناسند، میدانند که اگر درست حفاری کنند به مقصود خواهند رسید، چون همهٔ شهرِ معرفت به قناتِ نور و آگاهی متصل است.
#الهیات #ادیان
@elahiatik
🔹اگر پذیرفتیم که دین الهی واحد است، ایدهٔ «تقریب مذاهب» به گونهٔ دیگری فهمیده خواهد شد. زندهیاد دکتر داود فیرحی مثالی میزند که حق مطلب را ادا میکند: «اگر دو نفر به دنبال دفینهای باشند و یکی معتقد باشد که دفینه در شمال شرق ایران و دیگری معتقد باشد که در جنوب غرب ایران است، نمیتوانند برای نزدیک شدن اعتقادشان بر روی نقطهای در کویر مرکزی ایران توافق کنند و آنجا به دنبال دفینه بگردند و داستان مذهب هم همین است» (ر.ک: اینجا). بعضی ممکن است مفهوم تقریب مذاهب را کوتاه آمدن یا دست کشیدن از عقاید مذهب خود بدانند.
🔹اما اگر دین را واحد بدانیم، در این صورت مذاهب تلاش خواهند کرد تا خود را روزبهروز به دینِ مرجع و مبدأ نزدیکتر کنند، نه اینکه با یکدیگر تقابل داشته باشند. وقتی دین را یکی دانستیم، دلمشغولیهایمان به قدری تغییر خواهد کرد که اختلاف مذاهب دیگر به چشم نمیآید و کمکم رخت برمیبندد، چه در دنیای درونمان، چه در نمودهای بیرونی. معمولاً آنهایی که حفاری را شروع نکردهاند، یا در میانهٔ کار هستند، با یکدیگر نزاع میکنند، اما آنان که به آب رسیدهاند، یا نقشهٔ آبهای زیرزمینی را میشناسند، میدانند که اگر درست حفاری کنند به مقصود خواهند رسید، چون همهٔ شهرِ معرفت به قناتِ نور و آگاهی متصل است.
#الهیات #ادیان
@elahiatik
آیا قرآن از پیروان ادیان الهی میخواهد دین خود را کنار بگذارند؟
🔹آیا در قرآن آیهای میشناسید که اهل کتاب را به تغییر دینشان دعوت کرده باشد؟ یعنی مثلاً از یهودیان یا مسیحیان یا صابئین یا زرتشتیان خواسته باشد از یهودیت و مسیحیت و صابئی و زرتشتی بودن دست بکشند؟
🔹اگر دین الهی از نگاه قرآن واحد باشد (اینجا)، رویگردانی از دین الف و گرویدن به دین ب عملاً منتفی میشود. قرآن نهتنها میان پیامبران خدا فرق نمیگذارد (اینجا)، بلکه به پیروان پیامبران نیز به یک دیده مینگرد و آنها را کنار هم قرار میدهد:
▪️إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
➖هر یک از مسلمانان و یهود و نصاری و صابئان (پیروان حضرت یحیی) که از روی حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکاری پیشه کند، البته آنها از خدا پاداش نیک یابند و هیچگاه بیمناک و اندوهگین نخواهند بود. (بقره: ۶۲) {الهی قمشهای}
🔹مطابق این دیدگاه، پوستهها و اسمهایی که برای دین خود گذاشتهایم رنگ میبازد و مسائل دیگری همچون عمق ایمان و عمل اهمیت مییابد. حتی دربارهٔ خود خدا نیز بحث و جدلهای بیحاصل ضرورتی ندارد، چه رسد به سایر موضوعات:
▪️قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ
➖(ای پیغمبر به اهل کتاب) بگو: در مورد خدا شما را با ما چه جای بحث و جدال است؟ در صورتی که او پروردگار ما و شماست و ما مسئول کار خود و شما مسئول کردار خویش هستید، و ماییم که او را از روی خلوص پرستش میکنیم. (بقره: ۱۳۹) {همان}
🔹وقتی این آیات و بسیاری آیات دیگر را کنار هم قرار میدهیم، چنین مینماید که قرآن آمده تا به این منازعات و اختلافات پایان دهد، نه اینکه خود نیز یک طرف نزاع قرار بگیرد یا اختلاف جدیدی درست کند.
📎طبعاً پذیرفتن این دیدگاه منافاتی با مباحثات و نقد و نظرهای علمی ندارد.
#قرآن #الهیات #ادیان
@elahiatik
🔹آیا در قرآن آیهای میشناسید که اهل کتاب را به تغییر دینشان دعوت کرده باشد؟ یعنی مثلاً از یهودیان یا مسیحیان یا صابئین یا زرتشتیان خواسته باشد از یهودیت و مسیحیت و صابئی و زرتشتی بودن دست بکشند؟
🔹اگر دین الهی از نگاه قرآن واحد باشد (اینجا)، رویگردانی از دین الف و گرویدن به دین ب عملاً منتفی میشود. قرآن نهتنها میان پیامبران خدا فرق نمیگذارد (اینجا)، بلکه به پیروان پیامبران نیز به یک دیده مینگرد و آنها را کنار هم قرار میدهد:
▪️إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
➖هر یک از مسلمانان و یهود و نصاری و صابئان (پیروان حضرت یحیی) که از روی حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکاری پیشه کند، البته آنها از خدا پاداش نیک یابند و هیچگاه بیمناک و اندوهگین نخواهند بود. (بقره: ۶۲) {الهی قمشهای}
🔹مطابق این دیدگاه، پوستهها و اسمهایی که برای دین خود گذاشتهایم رنگ میبازد و مسائل دیگری همچون عمق ایمان و عمل اهمیت مییابد. حتی دربارهٔ خود خدا نیز بحث و جدلهای بیحاصل ضرورتی ندارد، چه رسد به سایر موضوعات:
▪️قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ
➖(ای پیغمبر به اهل کتاب) بگو: در مورد خدا شما را با ما چه جای بحث و جدال است؟ در صورتی که او پروردگار ما و شماست و ما مسئول کار خود و شما مسئول کردار خویش هستید، و ماییم که او را از روی خلوص پرستش میکنیم. (بقره: ۱۳۹) {همان}
🔹وقتی این آیات و بسیاری آیات دیگر را کنار هم قرار میدهیم، چنین مینماید که قرآن آمده تا به این منازعات و اختلافات پایان دهد، نه اینکه خود نیز یک طرف نزاع قرار بگیرد یا اختلاف جدیدی درست کند.
📎طبعاً پذیرفتن این دیدگاه منافاتی با مباحثات و نقد و نظرهای علمی ندارد.
#قرآن #الهیات #ادیان
@elahiatik
اسلام؛ نام دین محمد یا نام دین همهٔ پیامبران؟
🔹پیشتر بیان شد که دین در نزد خدا یکی است (اینجا). این دینِ واحد، در قرآن، با واژهٔ «اسلام» معرفی شده و کسانی که دینی بهجز اسلام داشته باشند دینشان مورد قبول خداوند نخواهد بود و زیان کردهاند.
▪️إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ
➖در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است.
(آلعمران: ۱۹)
▪️وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ
➖و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است. (آلعمران: ۸۵) {فولادوند}
🔹به نظر میرسد اسلام در قرآن نام دین جدیدی نیست، بلکه اسم و وصف همان دین واحدی است که خداوند آن را به همهٔ انبیا عطا کرده. آیات دیگرِ قرآن (حدوداً ۶۸ آیه)، که در آنها اسلام و مشتقات یا همخانوادههایش آمده، این موضوع را تأیید میکند. بر این اساس، «اسلام» در قرآن واژهٔ شامل و عامی است که همهٔ ادیان الهی را دربرمیگیرد، ولی این واژه بعدتر صرفاً بهعنوان یک دین خاص شناخته و متداول شده است. با مرور آیات قرآن، در خواهید یافت که ابراهیم و ذریهاش، یعقوب و فرزندانش (بنیاسرائیل)، پیامبران بنیاسرائیل، موسی و قومش، حواریون عیسی، و پیروان محمد همگی مسلم (یا مسلمان) بودهاند.
#قرآن #اسلام #ادیان
@elahiatik
🔹پیشتر بیان شد که دین در نزد خدا یکی است (اینجا). این دینِ واحد، در قرآن، با واژهٔ «اسلام» معرفی شده و کسانی که دینی بهجز اسلام داشته باشند دینشان مورد قبول خداوند نخواهد بود و زیان کردهاند.
▪️إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ
➖در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است.
(آلعمران: ۱۹)
▪️وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ
➖و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است. (آلعمران: ۸۵) {فولادوند}
🔹به نظر میرسد اسلام در قرآن نام دین جدیدی نیست، بلکه اسم و وصف همان دین واحدی است که خداوند آن را به همهٔ انبیا عطا کرده. آیات دیگرِ قرآن (حدوداً ۶۸ آیه)، که در آنها اسلام و مشتقات یا همخانوادههایش آمده، این موضوع را تأیید میکند. بر این اساس، «اسلام» در قرآن واژهٔ شامل و عامی است که همهٔ ادیان الهی را دربرمیگیرد، ولی این واژه بعدتر صرفاً بهعنوان یک دین خاص شناخته و متداول شده است. با مرور آیات قرآن، در خواهید یافت که ابراهیم و ذریهاش، یعقوب و فرزندانش (بنیاسرائیل)، پیامبران بنیاسرائیل، موسی و قومش، حواریون عیسی، و پیروان محمد همگی مسلم (یا مسلمان) بودهاند.
#قرآن #اسلام #ادیان
@elahiatik
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞قرائت تورات و انجیل و قرآن
🔹جای قرائت گِنزا رَبّا، کتاب مقدس صابئین، در این ویدیو خالی است.
#تورات #انجیل #قرآن
@elahiatik
🔹جای قرائت گِنزا رَبّا، کتاب مقدس صابئین، در این ویدیو خالی است.
#تورات #انجیل #قرآن
@elahiatik
دیدگاه قرآن دربارهٔ یهودیان (۱)
فضیلت
🔹بسیاری از مسلمانان آیهٔ «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا» (مائده: ۸۲) را دربارهٔ یهودیان در خاطر دارند. اما آیات دیگری هم دربارهٔ یهودیان در قرآن هست که کمتر خوانده و شنیده میشود. لازم است همهٔ آن آیات را در کنار هم قرار دهیم تا به جمعبندی دقیقتری دست یابیم.
🔹پیش از هر چیز، عبارت «وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ» (بقره: ۴۷؛ ۱۲۲) را یادآور میشوم. خداوند این قوم را بر اقوام دیگر فضیلت داد. یهودیان نظرکردگان و عزیزکردگان خدا بودهاند. البته باید ببینیم توجه خداوند به آنان صرفاً اختصاص به گذشته داشته یا همچنان نیز به آنان توجه ویژه دارد.
🔹از نگاه قرآن، همهٔ اهل کتاب (آیهٔ مورد نظر مشخصاً یهودیان را دربرمیگیرد) در یک مرتبه و جایگاه قرار ندارند. گروهی از آنها آیات خدا را (از تورات) در دل شب میخوانند. هم باایماناند و هم اهل تهجد. اینان جزء صالحیناند.
▪️لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ﴿۱۱۳﴾ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۱۴﴾
➖[ولى همهٔ آنان] يكسان نيستند از ميان اهل كتاب گروهى درستكردارند كه آيات الهى را در دل شب مىخوانند و سر به سجده مىنهند (۱۱۳) به خدا و روز قيامت ايمان دارند و به كار پسنديده فرمان مىدهند و از كار ناپسند باز مىدارند و در كارهاى نيک شتاب مىكنند و آنان از شايستگاناند (۱۱۴) (آلعمران: ۱۱۳ و ۱۱۴)
🔹قرآن، در جایی دیگر، یهودیان را سه دسته میکند: ۱. ستمکاران به خویش؛ ۲. میانهروان؛ ۳. پیشگامان در خوبیها.
▪️ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ
➖سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه [آنان را] برگزيده بوديم به ميراث داديم پس برخى از آنان بر خود ستمكارند و برخى از ايشان ميانهرو و برخى از آنان در كارهاى نيک به فرمان خدا پيشگاماند و اين خود توفيق بزرگ است. (فاطر: ۳۲)
🔹خداوند از میان بنیاسرائیل امامانی برگزید که آدمیان را به امر خدا دعوت کنند. شاید طبق تفاسیر گفته شود مصادیقِ آن امامان فقط انبیای بنیاسرائیل هستند، اما بههرحال همین که امامانِ هدایتگر از این قوم برخاستهاند نشان از خاصبودگی این قوم دارد.
▪️وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ
➖و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت میکردند. (سجده: ۲۴؛ نیز بنگرید: انبیا: ۷۳) {فولادوند}
🔹اگر قوم یهود در قرآن چنین جایگاهی نزد خداوند دارند، پس نمیتوان حکم کلی دربارهٔ آنان صادر کرد. همانگونه که بعضی مفسران اشاره کردهاند، «ال-» در کلمهٔ «الیهود» در آیهٔ ۸۲ سورهٔ مائده از نوع عهد ذهنی است و حکایت میکند از یهودیانی که در زمان و مکانی مشخص میزیستهاند، نه یهودیان در همهٔ طول تاریخ.
#قرآن #یهودیت
@elahiatik
فضیلت
🔹بسیاری از مسلمانان آیهٔ «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا» (مائده: ۸۲) را دربارهٔ یهودیان در خاطر دارند. اما آیات دیگری هم دربارهٔ یهودیان در قرآن هست که کمتر خوانده و شنیده میشود. لازم است همهٔ آن آیات را در کنار هم قرار دهیم تا به جمعبندی دقیقتری دست یابیم.
🔹پیش از هر چیز، عبارت «وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ» (بقره: ۴۷؛ ۱۲۲) را یادآور میشوم. خداوند این قوم را بر اقوام دیگر فضیلت داد. یهودیان نظرکردگان و عزیزکردگان خدا بودهاند. البته باید ببینیم توجه خداوند به آنان صرفاً اختصاص به گذشته داشته یا همچنان نیز به آنان توجه ویژه دارد.
🔹از نگاه قرآن، همهٔ اهل کتاب (آیهٔ مورد نظر مشخصاً یهودیان را دربرمیگیرد) در یک مرتبه و جایگاه قرار ندارند. گروهی از آنها آیات خدا را (از تورات) در دل شب میخوانند. هم باایماناند و هم اهل تهجد. اینان جزء صالحیناند.
▪️لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ﴿۱۱۳﴾ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۱۴﴾
➖[ولى همهٔ آنان] يكسان نيستند از ميان اهل كتاب گروهى درستكردارند كه آيات الهى را در دل شب مىخوانند و سر به سجده مىنهند (۱۱۳) به خدا و روز قيامت ايمان دارند و به كار پسنديده فرمان مىدهند و از كار ناپسند باز مىدارند و در كارهاى نيک شتاب مىكنند و آنان از شايستگاناند (۱۱۴) (آلعمران: ۱۱۳ و ۱۱۴)
🔹قرآن، در جایی دیگر، یهودیان را سه دسته میکند: ۱. ستمکاران به خویش؛ ۲. میانهروان؛ ۳. پیشگامان در خوبیها.
▪️ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ
➖سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه [آنان را] برگزيده بوديم به ميراث داديم پس برخى از آنان بر خود ستمكارند و برخى از ايشان ميانهرو و برخى از آنان در كارهاى نيک به فرمان خدا پيشگاماند و اين خود توفيق بزرگ است. (فاطر: ۳۲)
🔹خداوند از میان بنیاسرائیل امامانی برگزید که آدمیان را به امر خدا دعوت کنند. شاید طبق تفاسیر گفته شود مصادیقِ آن امامان فقط انبیای بنیاسرائیل هستند، اما بههرحال همین که امامانِ هدایتگر از این قوم برخاستهاند نشان از خاصبودگی این قوم دارد.
▪️وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ
➖و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت میکردند. (سجده: ۲۴؛ نیز بنگرید: انبیا: ۷۳) {فولادوند}
🔹اگر قوم یهود در قرآن چنین جایگاهی نزد خداوند دارند، پس نمیتوان حکم کلی دربارهٔ آنان صادر کرد. همانگونه که بعضی مفسران اشاره کردهاند، «ال-» در کلمهٔ «الیهود» در آیهٔ ۸۲ سورهٔ مائده از نوع عهد ذهنی است و حکایت میکند از یهودیانی که در زمان و مکانی مشخص میزیستهاند، نه یهودیان در همهٔ طول تاریخ.
#قرآن #یهودیت
@elahiatik
الهیاتیک | سجاد سرگلی
✡ ۹. آنگاه موسی و هارون، ناداب و اَبیهو، و هفتاد شیخ اسرائیل بالا رفتند ۱۰. و خدای اسرائیل را دیدند. زیرِ پاهای او چیزی بود همچون سنگفرشی از یاقوت کبود، به صافی خودِ آسمان. ۱۱. اما خدا دست خویش را بر بزرگان بنیاسرائیل بلند نکرد. پس خدا را دیدند، و خوردند…
دیدگاه تورات دربارهٔ یهودیان (۱)
فضیلت
✡ ۲۹. قومها تو را خدمت کنند و طایفهها در برابرت سر فرود آرند؛ بر برادرانت سَرور باش، و پسران مادرت تو را تعظیم نمایند. ملعون باد هر که تو را لعن کند و مبارک باد هر که تو را برکت دهد. (پیدایش، ۲۷: ۲۹)
۶. میان تمامی قومهای روی زمین، شما را برگزیده است تا قومی که گنج اوست باشید.
۷. خداوند از این رو دل در شما نبست و شما را برنگزید که از دیگر قومها کثیرتر بودید، زیرا شما از همۀ قومها کمشمارتر بودید؛
۸. بلکه از آن رو که خداوند شما را دوست میداشت و میخواست سوگندی را که برای پدرانتان خورده بود، به جای آورد. پس خداوند شما را با دستی نیرومند بیرون آورد و از خانۀ بندگی و از چنگِ فرعون، پادشاه مصر، فدیه کرد. (تثنیه، ۷: ۶ تا ۸)
۲. زیرا شما برای یهوه خدایتان قومی مقدسید، و خداوند، از میان تمامی قومهای روی زمین، شما را برگزیده است تا قومی که گنج اوست باشید. (تثنیه، ۱۴: ۲)
۸. اما تو ای اسرائیل، خادم من، و ای یعقوب، که تو را برگزیدهام، و ای نسل دوست من ابراهیم،
۹. من تو را از کرانهای زمین برگرفتم، و از دورترین نقاطش تو را فرا خواندم. به تو گفتم: «تو خادم من هستی؛ تو را برگزیدهام و رد نکردهام»؛
۱۰. پس ترسان مباش زیرا من با تو هستم، و هراسان مباش زیرا من خدای تو هستم. تو را تقویت خواهم کرد و یاری خواهم داد، و به دست راست عدالتِ خویش از تو حمایت خواهم نمود.
۱۱. اینک آنان که بر تو خشم گیرند جملگی سرافکنده و رسوا خواهند شد، و آنان که با تو به مخالفت برخیزند هیچ گشته، هلاک خواهند شد.
۱۲. هرچند دشمنانت را بجویی، ایشان را نخواهی یافت، و آنان که با تو به جنگ برخیزند نیست و نابود خواهند شد.
۱۳. زیرا من که یهوه، خدای تو هستم، دست راست تو را میگیرم، و به تو میگویم، «مترس، من تو را یاری خواهم داد». (اشعیا، ۴۱: ۸ تا ۱۳) {هزارهٔ نو}
☪ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ
اى فرزندان اسرائيل از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد (بقره: ۴۷؛ نیز، بقره: ۱۲۲) {فولادوند}
#قرآن #تورات #یهودیت
@elahiatik
فضیلت
✡ ۲۹. قومها تو را خدمت کنند و طایفهها در برابرت سر فرود آرند؛ بر برادرانت سَرور باش، و پسران مادرت تو را تعظیم نمایند. ملعون باد هر که تو را لعن کند و مبارک باد هر که تو را برکت دهد. (پیدایش، ۲۷: ۲۹)
۶. میان تمامی قومهای روی زمین، شما را برگزیده است تا قومی که گنج اوست باشید.
۷. خداوند از این رو دل در شما نبست و شما را برنگزید که از دیگر قومها کثیرتر بودید، زیرا شما از همۀ قومها کمشمارتر بودید؛
۸. بلکه از آن رو که خداوند شما را دوست میداشت و میخواست سوگندی را که برای پدرانتان خورده بود، به جای آورد. پس خداوند شما را با دستی نیرومند بیرون آورد و از خانۀ بندگی و از چنگِ فرعون، پادشاه مصر، فدیه کرد. (تثنیه، ۷: ۶ تا ۸)
۲. زیرا شما برای یهوه خدایتان قومی مقدسید، و خداوند، از میان تمامی قومهای روی زمین، شما را برگزیده است تا قومی که گنج اوست باشید. (تثنیه، ۱۴: ۲)
۸. اما تو ای اسرائیل، خادم من، و ای یعقوب، که تو را برگزیدهام، و ای نسل دوست من ابراهیم،
۹. من تو را از کرانهای زمین برگرفتم، و از دورترین نقاطش تو را فرا خواندم. به تو گفتم: «تو خادم من هستی؛ تو را برگزیدهام و رد نکردهام»؛
۱۰. پس ترسان مباش زیرا من با تو هستم، و هراسان مباش زیرا من خدای تو هستم. تو را تقویت خواهم کرد و یاری خواهم داد، و به دست راست عدالتِ خویش از تو حمایت خواهم نمود.
۱۱. اینک آنان که بر تو خشم گیرند جملگی سرافکنده و رسوا خواهند شد، و آنان که با تو به مخالفت برخیزند هیچ گشته، هلاک خواهند شد.
۱۲. هرچند دشمنانت را بجویی، ایشان را نخواهی یافت، و آنان که با تو به جنگ برخیزند نیست و نابود خواهند شد.
۱۳. زیرا من که یهوه، خدای تو هستم، دست راست تو را میگیرم، و به تو میگویم، «مترس، من تو را یاری خواهم داد». (اشعیا، ۴۱: ۸ تا ۱۳) {هزارهٔ نو}
☪ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ
اى فرزندان اسرائيل از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد (بقره: ۴۷؛ نیز، بقره: ۱۲۲) {فولادوند}
#قرآن #تورات #یهودیت
@elahiatik
دیدگاه قرآن دربارهٔ یهودیان (۲)
غضب
🔹یهودیان قوم خاص و برگزیدهٔ خدا بودند، اما بهواسطهٔ کارهای ناشایستشان مورد غضب خداوند قرار گرفتند. اگر یک مدرسه روی گروهی از دانشآموزان، مثلاً برای المپیاد، سرمایهگذاری کند، طبعاً انتظار و توقع بیشتری از آنان دارد. تجربههای معنوی بنیاسرائیل منحصربهفرد بود. خداوند هم توجه خاصی به آنان داشت و هم درسهای ویژهای به آنان آموخت و هم آزمونهای سختی از آنان گرفت. بسیاری از آنان نهتنها از این آزمونها سربلند بیرون نیامدند، بلکه در پی انکار و تمرد برآمدند. قرآن دستکم سه پیامد را برای قوم آنان ذکر میکند: ۱. ذلت و خواری؛ ۲. مسکنت و بیچارگی؛ ۳. خشم و غضب الهی. همانگونه که قرآن بهاجمال و تورات بهتفصیل بیان میکند، همهٔ اینها بهخاطر عصیانها و سرکشیهایی بود که پیدرپی مرتکب میشدند.
▪️وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ
➖و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانههاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را به ناحق میكشتند. اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند. (بقره: ۶۱)
▪️ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ
➖هر كجا يافته شوند به خوارى دچار شدهاند مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند] و به خشمى از خدا گرفتار آمدند و [مهر] بينوايى بر آنان زده شد اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحق مىكشتند [و نيز] اين [عقوبت] به سزاى آن بود كه نافرمانى كردند و از اندازه درمىگذرانيدند. (آلعمران: ۱۱۲) {فولادوند}
#قرآن #یهودیت
@elahiatik
غضب
🔹یهودیان قوم خاص و برگزیدهٔ خدا بودند، اما بهواسطهٔ کارهای ناشایستشان مورد غضب خداوند قرار گرفتند. اگر یک مدرسه روی گروهی از دانشآموزان، مثلاً برای المپیاد، سرمایهگذاری کند، طبعاً انتظار و توقع بیشتری از آنان دارد. تجربههای معنوی بنیاسرائیل منحصربهفرد بود. خداوند هم توجه خاصی به آنان داشت و هم درسهای ویژهای به آنان آموخت و هم آزمونهای سختی از آنان گرفت. بسیاری از آنان نهتنها از این آزمونها سربلند بیرون نیامدند، بلکه در پی انکار و تمرد برآمدند. قرآن دستکم سه پیامد را برای قوم آنان ذکر میکند: ۱. ذلت و خواری؛ ۲. مسکنت و بیچارگی؛ ۳. خشم و غضب الهی. همانگونه که قرآن بهاجمال و تورات بهتفصیل بیان میکند، همهٔ اینها بهخاطر عصیانها و سرکشیهایی بود که پیدرپی مرتکب میشدند.
▪️وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ
➖و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانههاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را به ناحق میكشتند. اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند. (بقره: ۶۱)
▪️ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ
➖هر كجا يافته شوند به خوارى دچار شدهاند مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند] و به خشمى از خدا گرفتار آمدند و [مهر] بينوايى بر آنان زده شد اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحق مىكشتند [و نيز] اين [عقوبت] به سزاى آن بود كه نافرمانى كردند و از اندازه درمىگذرانيدند. (آلعمران: ۱۱۲) {فولادوند}
#قرآن #یهودیت
@elahiatik
الهیاتیک | سجاد سرگلی
دیدگاه تورات دربارهٔ یهودیان (۱) فضیلت ✡ ۲۹. قومها تو را خدمت کنند و طایفهها در برابرت سر فرود آرند؛ بر برادرانت سَرور باش، و پسران مادرت تو را تعظیم نمایند. ملعون باد هر که تو را لعن کند و مبارک باد هر که تو را برکت دهد. (پیدایش، ۲۷: ۲۹) ۶. میان تمامی…
دیدگاه تورات دربارهٔ یهودیان (۲)
غضب
✡ ۲۱. پس چون خداوند این را شنید، بهغایت خشمگین شد؛ آتشی بر یعقوب افروخته گشت، و خشم او بر اسرائیل مشتعل گردید.
۲۲. زیرا به خدا ایمان نداشتند، و بر نجات وی اعتماد نکردند. (مزامیر، ۷۸: ۲۱ و ۲۲)
۳۱. خشم خدا بر ایشان مشتعل گردید؛ تنومندترینشان را کشت، و جوانان اسرائیل را به زیر افکند.
۳۲. با این همه، باز گناه ورزیدند و به عجایب او ایمان نیاوردند!
۳۳. پس روزهای ایشان را در بطالت به سر آورد، و سالهایشان را در ترس! (همان، ۷۸: ۳۱ تا ۳۳)
۲۴. سرزمین دلپذیر را خوار شمردند، زیرا به وعدۀ او ایمان نداشتند.
۲۵. در خیمههای خود همهمه کردند، و آواز خداوند را نشنیدند.
۲۶. پس با دست برافراشته سوگند خورد که ایشان را در بیابان از پا در خواهد آورد،
۲۷. و نسلشان را در میان قومها پخش خواهد کرد، و در سرزمینها پراکنده خواهد ساخت. (همان، ۱۰۶: ۲۴ تا ۲۷)
۲۴. کیست که یعقوب را به تاراجگر تسلیم کرد، و اسرائیل را به دست غارتگران سپرد؟ آیا خداوند نبود که به او گناه ورزیدند؟ زیرا نمیخواستند به راههای او سلوک کنند، و از شریعت او اطاعت نکردند.
۲۵. از این رو حِدَت خشم خود را بر ایشان ریخت و شدت جنگ را بر ایشان نازل فرمود؛ و آن ایشان را از هر سو در کام کشید، اما در نیافتند؛ و ایشان را سوزانید، اما عبرت نیاموختند. (اشعیا، ۴۲: ۲۴ و ۲۵)
۳۹. پس بهیقین من شما را فراموش خواهم کرد و از حضور خود طرد خواهم نمود، شما و شهری را که به شما و به پدرانتان بخشیدم.
۴۰. و عارِ ابدی و رسواییِ جاودانی را که هرگز فراموش نشود بر شما نازل خواهم کرد. (ارمیا، ۲۳: ۳۹ و ۴۰)
۹. ایشان را اسباب رُعب و وحشتِ تمامی ممالک روی زمین خواهم ساخت و مایۀ رسوایی و تمسخر و ضربالمثل و لعنت، در هر کجا که ایشان را بدان رانده باشم.
۱۰. شمشیر و قحطی و طاعون بر ایشان نازل خواهم ساخت، تا از سرزمینی که به ایشان و به پدرانشان بخشیدم، بهتمامی، نابود گردند. (همان، ۲۴: ۹ و ۱۰)
۱۷. آری، خداوند لشکرها چنین میگوید: «اینک من شمشیر و قحطی و طاعون بر ایشان خواهم فرستاد و آنان را مانند انجیرهای بد خواهم ساخت که آنها را از بدی نتوان خورد.
۱۸. آنان را به شمشیر و قحطی و طاعون تعقیب خواهم کرد، و ایشان را منفورِ تمامی ممالک جهان خواهم ساخت تا برای همۀ قومهایی که ایشان را به میانشان راندهام مایۀ لعنت و حیرت و انگشت به دهان ماندن و رسوایی باشند؛
۱۹. زیرا خداوند میفرماید: به کلام من که بهواسطۀ خادمان خود، انبیا، نزد ایشان فرستادم گوش نسپردند. هرچند پیدرپی آن را فرستادم، اما شما گوش فرا ندادید؛ این است فرمودۀ خداوند». (همان، ۲۹: ۱۷ تا ۱۹)
۱۷. خدای من ایشان را طرد خواهد کرد، زیرا به او گوش فرا ندادند؛ و در میان قومها سرگردان خواهند شد. (هوشع، ۹: ۱۷) {هزارهٔ نو}
☪ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ
➖و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانههاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را به ناحق میكشتند. اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند (بقره: ۶۱) {فولادوند}
📎شواهد تنخ/تورات در موضوع خشم و عتاب خداوند به بنیاسرائیل بسیار بیشتر از آن است که در این فرسته میبینید. آنها را از باب نمونه آوردم و نیز اینکه همهشان مربوط به یک رویداد نیستند.
#قرآن #تورات #یهودیت
@elahiatik
غضب
✡ ۲۱. پس چون خداوند این را شنید، بهغایت خشمگین شد؛ آتشی بر یعقوب افروخته گشت، و خشم او بر اسرائیل مشتعل گردید.
۲۲. زیرا به خدا ایمان نداشتند، و بر نجات وی اعتماد نکردند. (مزامیر، ۷۸: ۲۱ و ۲۲)
۳۱. خشم خدا بر ایشان مشتعل گردید؛ تنومندترینشان را کشت، و جوانان اسرائیل را به زیر افکند.
۳۲. با این همه، باز گناه ورزیدند و به عجایب او ایمان نیاوردند!
۳۳. پس روزهای ایشان را در بطالت به سر آورد، و سالهایشان را در ترس! (همان، ۷۸: ۳۱ تا ۳۳)
۲۴. سرزمین دلپذیر را خوار شمردند، زیرا به وعدۀ او ایمان نداشتند.
۲۵. در خیمههای خود همهمه کردند، و آواز خداوند را نشنیدند.
۲۶. پس با دست برافراشته سوگند خورد که ایشان را در بیابان از پا در خواهد آورد،
۲۷. و نسلشان را در میان قومها پخش خواهد کرد، و در سرزمینها پراکنده خواهد ساخت. (همان، ۱۰۶: ۲۴ تا ۲۷)
۲۴. کیست که یعقوب را به تاراجگر تسلیم کرد، و اسرائیل را به دست غارتگران سپرد؟ آیا خداوند نبود که به او گناه ورزیدند؟ زیرا نمیخواستند به راههای او سلوک کنند، و از شریعت او اطاعت نکردند.
۲۵. از این رو حِدَت خشم خود را بر ایشان ریخت و شدت جنگ را بر ایشان نازل فرمود؛ و آن ایشان را از هر سو در کام کشید، اما در نیافتند؛ و ایشان را سوزانید، اما عبرت نیاموختند. (اشعیا، ۴۲: ۲۴ و ۲۵)
۳۹. پس بهیقین من شما را فراموش خواهم کرد و از حضور خود طرد خواهم نمود، شما و شهری را که به شما و به پدرانتان بخشیدم.
۴۰. و عارِ ابدی و رسواییِ جاودانی را که هرگز فراموش نشود بر شما نازل خواهم کرد. (ارمیا، ۲۳: ۳۹ و ۴۰)
۹. ایشان را اسباب رُعب و وحشتِ تمامی ممالک روی زمین خواهم ساخت و مایۀ رسوایی و تمسخر و ضربالمثل و لعنت، در هر کجا که ایشان را بدان رانده باشم.
۱۰. شمشیر و قحطی و طاعون بر ایشان نازل خواهم ساخت، تا از سرزمینی که به ایشان و به پدرانشان بخشیدم، بهتمامی، نابود گردند. (همان، ۲۴: ۹ و ۱۰)
۱۷. آری، خداوند لشکرها چنین میگوید: «اینک من شمشیر و قحطی و طاعون بر ایشان خواهم فرستاد و آنان را مانند انجیرهای بد خواهم ساخت که آنها را از بدی نتوان خورد.
۱۸. آنان را به شمشیر و قحطی و طاعون تعقیب خواهم کرد، و ایشان را منفورِ تمامی ممالک جهان خواهم ساخت تا برای همۀ قومهایی که ایشان را به میانشان راندهام مایۀ لعنت و حیرت و انگشت به دهان ماندن و رسوایی باشند؛
۱۹. زیرا خداوند میفرماید: به کلام من که بهواسطۀ خادمان خود، انبیا، نزد ایشان فرستادم گوش نسپردند. هرچند پیدرپی آن را فرستادم، اما شما گوش فرا ندادید؛ این است فرمودۀ خداوند». (همان، ۲۹: ۱۷ تا ۱۹)
۱۷. خدای من ایشان را طرد خواهد کرد، زیرا به او گوش فرا ندادند؛ و در میان قومها سرگردان خواهند شد. (هوشع، ۹: ۱۷) {هزارهٔ نو}
☪ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ
➖و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانههاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را به ناحق میكشتند. اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند (بقره: ۶۱) {فولادوند}
📎شواهد تنخ/تورات در موضوع خشم و عتاب خداوند به بنیاسرائیل بسیار بیشتر از آن است که در این فرسته میبینید. آنها را از باب نمونه آوردم و نیز اینکه همهشان مربوط به یک رویداد نیستند.
#قرآن #تورات #یهودیت
@elahiatik
دیدگاه قرآن دربارهٔ یهودیان (۳)
بازگشت
🔹از مجموع آیات قرآن چنین برمیآید که خداوند با هیچ قومی خصومت نداشته و با هیچ امتی نیز تا به ابد قراردادی بی قید و شرط نبسته. بنیاسرائیل را که در یک زمان از خود شایستگی نشان داده بودند عزیز و محترم داشته و در زمانی دیگر، باز هم بهدلیل رفتارهای خودشان، از قدر و منزلتشان کاسته است. با این وصف، پس از کجرویها و پیمانشکنیهای آنان، همچنان راه بازگشت برایشان وجود دارد و این بار نیز بستگی به عملکرد خودشان دارد. فرزندی که به آغوش مادر یا پدر بازگردد هر چقدر هم بدی کرده باشد باز هم فرزند مادر یا پدر است، خصوصاً که روزگاری بسیار عزیز بوده باشد.
🔹آیات تورات، که در ادامه خواهد آمد، نشان میدهد که خداوند گویی منتظر است تا یهودیان بازگردند تا از خطاهایشان درگذرد و به آنان همچون گذشته رفعت و منزلت دهد. در قرآن نیز پس از اینکه ذلت آنان را یادآور میشود، بلافاصله استثنای آن را بیان میکند: مگر اینکه به عهد خدا و عهد مردم (در اینجا، قوم بنیاسرائیل) بازگردند.
▪️ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ
➖هر كجا يافته شوند به خوارى دچار شدهاند مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند]. (آلعمران: ۱۱۲) {فولادوند}
🔹معنای لغوی «حبل» در این آیه حتی اگر ریسمان و دستاویز باشد، مصداقش، به قویترین احتمال، همان عهدی است که خدا با بنیاسرائیل بسته است. بعضی مترجمان به این موضوع التفات داشتهاند و «حبل» را در این آیه عهد و پیمان ترجمه کردهاند. برای نمونه،
➖پديد آوردند بريشان خوارى و نژندى هر جا كه شان ياوند، مگر به عهدى از خداى [عزّ و جلّ] و عهدى از مردمان. (آلعمران: ۱۱۲) {ترجمهٔ برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری}
🔹پس اگر یهودیان در هر زمان و هر مکان به عهدی که خداوند با آنان و پدرانشان بسته پایبند باشند، خداوند نیز به عهد خود وفا میکند. ظاهراً آنچه خداوند از آنان میخواهد بازگشت و التزام به «عهد» است، عهدی که بیانش در تنخ/تورات با ذکر جزئیات آمده است.
#قرآن #یهودیت
@elahiatik
بازگشت
🔹از مجموع آیات قرآن چنین برمیآید که خداوند با هیچ قومی خصومت نداشته و با هیچ امتی نیز تا به ابد قراردادی بی قید و شرط نبسته. بنیاسرائیل را که در یک زمان از خود شایستگی نشان داده بودند عزیز و محترم داشته و در زمانی دیگر، باز هم بهدلیل رفتارهای خودشان، از قدر و منزلتشان کاسته است. با این وصف، پس از کجرویها و پیمانشکنیهای آنان، همچنان راه بازگشت برایشان وجود دارد و این بار نیز بستگی به عملکرد خودشان دارد. فرزندی که به آغوش مادر یا پدر بازگردد هر چقدر هم بدی کرده باشد باز هم فرزند مادر یا پدر است، خصوصاً که روزگاری بسیار عزیز بوده باشد.
🔹آیات تورات، که در ادامه خواهد آمد، نشان میدهد که خداوند گویی منتظر است تا یهودیان بازگردند تا از خطاهایشان درگذرد و به آنان همچون گذشته رفعت و منزلت دهد. در قرآن نیز پس از اینکه ذلت آنان را یادآور میشود، بلافاصله استثنای آن را بیان میکند: مگر اینکه به عهد خدا و عهد مردم (در اینجا، قوم بنیاسرائیل) بازگردند.
▪️ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ
➖هر كجا يافته شوند به خوارى دچار شدهاند مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند]. (آلعمران: ۱۱۲) {فولادوند}
🔹معنای لغوی «حبل» در این آیه حتی اگر ریسمان و دستاویز باشد، مصداقش، به قویترین احتمال، همان عهدی است که خدا با بنیاسرائیل بسته است. بعضی مترجمان به این موضوع التفات داشتهاند و «حبل» را در این آیه عهد و پیمان ترجمه کردهاند. برای نمونه،
➖پديد آوردند بريشان خوارى و نژندى هر جا كه شان ياوند، مگر به عهدى از خداى [عزّ و جلّ] و عهدى از مردمان. (آلعمران: ۱۱۲) {ترجمهٔ برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری}
🔹پس اگر یهودیان در هر زمان و هر مکان به عهدی که خداوند با آنان و پدرانشان بسته پایبند باشند، خداوند نیز به عهد خود وفا میکند. ظاهراً آنچه خداوند از آنان میخواهد بازگشت و التزام به «عهد» است، عهدی که بیانش در تنخ/تورات با ذکر جزئیات آمده است.
#قرآن #یهودیت
@elahiatik
الهیاتیک | سجاد سرگلی
دیدگاه تورات دربارهٔ یهودیان (۲) غضب ✡ ۲۱. پس چون خداوند این را شنید، بهغایت خشمگین شد؛ آتشی بر یعقوب افروخته گشت، و خشم او بر اسرائیل مشتعل گردید. ۲۲. زیرا به خدا ایمان نداشتند، و بر نجات وی اعتماد نکردند. (مزامیر، ۷۸: ۲۱ و ۲۲) ۳۱. خشم خدا بر ایشان مشتعل…
دیدگاه تورات دربارهٔ یهودیان (۳)
بازگشت
✡ ۸. تمنا اینکه کلامی را که به خادمت موسی امر فرمودی به یاد آری که گفتی: «اگر بیوفایی کنید، شما را در میان قومها پراکنده خواهم ساخت،
۹. اما اگر نزد من بازگشت نمایید و فرامین مرا نگاه داشته، آنها را به جای آرید، آنگاه هرچند راندهشدگانِ شما در دورترین نقاط آسمانها باشند، ایشان را از آنجا جمع خواهم کرد و به مکانی که برگزیدهام تا نام خود را در آن ساکن سازم، در خواهم آورد». (نحمیا، ۱: ۸ و ۹؛ نیز بنگرید: لاویان، ۲۶: ۳ تا ۴۵؛ نحمیا، ۹: ۷ تا ۳۱)
۴۰. بنابراین خشم خداوند بر قومش افروخته شد، و از میراث خویش منزجر گشت.
۴۱. آنان را به دست قومها تسلیم کرد، و نفرتکنندگانشان بر ایشان فرمان راندند.
۴۲. دشمنان بر آنها ظلم کردند، و ایشان زیر دست آنها ذلیل گردیدند.
۴۳. بارها ایشان را رهایی بخشید اما در مشورتهای خود سر به شورش برداشتند و بهسبب تقصیر خویش خوار گردیدند.
۴۴. با این همه، بر تنگی ایشان نظر افکند، هنگامیکه فریادشان را شنید.
۴۵. بهخاطر آنها عهد خویش را به یاد آورد، و برحسب کثرت محبت خویش گذشت نمود.
۴۶. اسیرکنندگانِ آنها را، جملگی، به رحم آوردن بر ایشان برانگیخت. (مزامیر، ۱۰۶: ۴۰ تا ۴۶)
۱۳. آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند، و ایشان را از تنگیهایشان نجات بخشید.
۱۴. ایشان را از تاریکی و ظلمت غلیظ بیرون آورد، و بندهای ایشان را بگسست. (همان، ۱۰۷: ۱۳ و ۱۴) {هزارهٔ نو}
☪ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ
هر كجا يافته شوند به خوارى دچار شدهاند مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند]. (آلعمران: ۱۱۲) {فولادوند}
#قرآن #تورات #یهودیت
@elahiatik
بازگشت
✡ ۸. تمنا اینکه کلامی را که به خادمت موسی امر فرمودی به یاد آری که گفتی: «اگر بیوفایی کنید، شما را در میان قومها پراکنده خواهم ساخت،
۹. اما اگر نزد من بازگشت نمایید و فرامین مرا نگاه داشته، آنها را به جای آرید، آنگاه هرچند راندهشدگانِ شما در دورترین نقاط آسمانها باشند، ایشان را از آنجا جمع خواهم کرد و به مکانی که برگزیدهام تا نام خود را در آن ساکن سازم، در خواهم آورد». (نحمیا، ۱: ۸ و ۹؛ نیز بنگرید: لاویان، ۲۶: ۳ تا ۴۵؛ نحمیا، ۹: ۷ تا ۳۱)
۴۰. بنابراین خشم خداوند بر قومش افروخته شد، و از میراث خویش منزجر گشت.
۴۱. آنان را به دست قومها تسلیم کرد، و نفرتکنندگانشان بر ایشان فرمان راندند.
۴۲. دشمنان بر آنها ظلم کردند، و ایشان زیر دست آنها ذلیل گردیدند.
۴۳. بارها ایشان را رهایی بخشید اما در مشورتهای خود سر به شورش برداشتند و بهسبب تقصیر خویش خوار گردیدند.
۴۴. با این همه، بر تنگی ایشان نظر افکند، هنگامیکه فریادشان را شنید.
۴۵. بهخاطر آنها عهد خویش را به یاد آورد، و برحسب کثرت محبت خویش گذشت نمود.
۴۶. اسیرکنندگانِ آنها را، جملگی، به رحم آوردن بر ایشان برانگیخت. (مزامیر، ۱۰۶: ۴۰ تا ۴۶)
۱۳. آنگاه در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردند، و ایشان را از تنگیهایشان نجات بخشید.
۱۴. ایشان را از تاریکی و ظلمت غلیظ بیرون آورد، و بندهای ایشان را بگسست. (همان، ۱۰۷: ۱۳ و ۱۴) {هزارهٔ نو}
☪ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ
هر كجا يافته شوند به خوارى دچار شدهاند مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند]. (آلعمران: ۱۱۲) {فولادوند}
#قرآن #تورات #یهودیت
@elahiatik
ریسمان یا عهد؟
▪️وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا
➖و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد (آلعمران: ۱۰۳) {فولادوند}
🔹حدود ۸۰ ترجمهٔ فارسی را از نظر گذراندم و دیدم از میان آنها فقط در ترجمهٔ قرآن قدس، کهنترین ترجمهٔ قرآن به فارسی، «حبل» به «عهد» بازگردانی شده:
دست هنگ گيريد به عهد خداى همه، و مپراكنيد {ترجمهٔ قرآن قدس}
🔹طبری در تفسیر خود آورده که مجاهد، قتاده و عطا حبل را عهد الهی دانستهاند (جامع البیان، ج ۵، ص ۶۴۳). بعضی فرهنگهای لغت نیز معادل «حبل» را در این آیه «عهد» ثبت کردهاند (برای نمونه، تاج العروس، ج ۱۷، ص ۴۸۳). ترجمهٔ پیشنهادی من برای این آیه چنین است:
➖به عهد خدا پایبند باشید و متفرق نشوید.
یا:
➖عهد خدا را نگاه دارید و پراکنده نشوید.
🔹اگر دین الهی واحد است (اینجا) از یکسو و اسلام نیز نام همان دین واحد است (اینجا) از سوی دیگر، پس کافی است که یهودیان، مسیحیان، صابئین و مسلمانان به عهد الهی بازگردند و به آن پایبند باشند، کجرویها را اصلاح و از اختلافات دوری کنند، که در این صورت همگی مسلم (مسلمان) هستند.
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات #ادیان
@elahiatik
▪️وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا
➖و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد (آلعمران: ۱۰۳) {فولادوند}
🔹حدود ۸۰ ترجمهٔ فارسی را از نظر گذراندم و دیدم از میان آنها فقط در ترجمهٔ قرآن قدس، کهنترین ترجمهٔ قرآن به فارسی، «حبل» به «عهد» بازگردانی شده:
دست هنگ گيريد به عهد خداى همه، و مپراكنيد {ترجمهٔ قرآن قدس}
🔹طبری در تفسیر خود آورده که مجاهد، قتاده و عطا حبل را عهد الهی دانستهاند (جامع البیان، ج ۵، ص ۶۴۳). بعضی فرهنگهای لغت نیز معادل «حبل» را در این آیه «عهد» ثبت کردهاند (برای نمونه، تاج العروس، ج ۱۷، ص ۴۸۳). ترجمهٔ پیشنهادی من برای این آیه چنین است:
➖به عهد خدا پایبند باشید و متفرق نشوید.
یا:
➖عهد خدا را نگاه دارید و پراکنده نشوید.
🔹اگر دین الهی واحد است (اینجا) از یکسو و اسلام نیز نام همان دین واحد است (اینجا) از سوی دیگر، پس کافی است که یهودیان، مسیحیان، صابئین و مسلمانان به عهد الهی بازگردند و به آن پایبند باشند، کجرویها را اصلاح و از اختلافات دوری کنند، که در این صورت همگی مسلم (مسلمان) هستند.
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات #ادیان
@elahiatik
پیامبران زن
پرسش
سلام
آیا نبوت به زنان میرسد؟ چرا در میان پیامبران نبیِ خانم نداشتهایم؟
پاسخ
سلام علیکم
(از سرکار خانم دکتر مرضیه اسرافیلی بابت طرح این پرسش سپاسگزارم.)
🔹در یهودیت، حدود ۴۸ پیامبر مرد (نبی) و ۷ پیامبر زن (نبیه) وجود دارد (گنجینهای از تلمود، ص ۱۴۱). برخی پژوهشگران تعداد پیامبران زن در تنخ/تورات را ۸ نفر ذکر کردهاند (ر.ک: نحمیا، ۶: ۱۴). در مسیحیت، دربارهٔ نبوت حضرت مریم، مادر حضرت عیسی، میتوان تأمل و مداقههای فراوانی کرد. در اسلام میتوان از حضرت فاطمه، دختر پیامبر اسلام، نام برد که بعضی عالمان مسلمان او را «محدثه» میدانند، یعنی کسی که فرشتگان و ملکوتیان با او سخن میگویند. هرچند عالمان مسلمان، به دلایل کلامی و خاصه مسئلهٔ خاتمیت، ترجیح میدهند از واژهٔ «نبیه» برای حضرت فاطمه استفاده نکنند، اما شباهتهایی میان نبیه در الهیات یهودی و محدثه در الهیات اسلامی دیده میشود. نام نبیهها در منابع یهودی بدین قرار است:
۱.سارا، همسر ابراهیم
۲. مريم، خواهر موسی
۳. دبوره یا دِورا (قاضی نیز بوده است)
۴. حنّا، مادر سموئیل
۵. اِوی گائیل، همسر داود
۶. حولْدا، همسر شلوم
۷. استر، ملکهٔ خشایارشا
۸. نُوعَدیه/نوعدیا
🔹از مجموع تعالیم الهیاتی چنین برمیآید که جنسیت در کمالات انسانی (در بحث حاضر، کمالات معنوی و روحانی) مدخلیت ندارد و زن و مرد میتوانند به همهٔ آن کمالات دست یابند.
مطلب مرتبط:
– حضور زنان در عرفان
#نبوت #بازخوردها #پرسشوپاسخ
@elahiatik
پرسش
سلام
آیا نبوت به زنان میرسد؟ چرا در میان پیامبران نبیِ خانم نداشتهایم؟
پاسخ
سلام علیکم
(از سرکار خانم دکتر مرضیه اسرافیلی بابت طرح این پرسش سپاسگزارم.)
🔹در یهودیت، حدود ۴۸ پیامبر مرد (نبی) و ۷ پیامبر زن (نبیه) وجود دارد (گنجینهای از تلمود، ص ۱۴۱). برخی پژوهشگران تعداد پیامبران زن در تنخ/تورات را ۸ نفر ذکر کردهاند (ر.ک: نحمیا، ۶: ۱۴). در مسیحیت، دربارهٔ نبوت حضرت مریم، مادر حضرت عیسی، میتوان تأمل و مداقههای فراوانی کرد. در اسلام میتوان از حضرت فاطمه، دختر پیامبر اسلام، نام برد که بعضی عالمان مسلمان او را «محدثه» میدانند، یعنی کسی که فرشتگان و ملکوتیان با او سخن میگویند. هرچند عالمان مسلمان، به دلایل کلامی و خاصه مسئلهٔ خاتمیت، ترجیح میدهند از واژهٔ «نبیه» برای حضرت فاطمه استفاده نکنند، اما شباهتهایی میان نبیه در الهیات یهودی و محدثه در الهیات اسلامی دیده میشود. نام نبیهها در منابع یهودی بدین قرار است:
۱.سارا، همسر ابراهیم
۲. مريم، خواهر موسی
۳. دبوره یا دِورا (قاضی نیز بوده است)
۴. حنّا، مادر سموئیل
۵. اِوی گائیل، همسر داود
۶. حولْدا، همسر شلوم
۷. استر، ملکهٔ خشایارشا
۸. نُوعَدیه/نوعدیا
🔹از مجموع تعالیم الهیاتی چنین برمیآید که جنسیت در کمالات انسانی (در بحث حاضر، کمالات معنوی و روحانی) مدخلیت ندارد و زن و مرد میتوانند به همهٔ آن کمالات دست یابند.
مطلب مرتبط:
– حضور زنان در عرفان
#نبوت #بازخوردها #پرسشوپاسخ
@elahiatik
اسلام آوردن پیروان ادیان الهی
🔹ظاهراً این یادداشت سؤالاتی را در ذهن بعضی دوستان به وجود آورده. برای روشن شدن موضوع، تقسیمبندی زیر را در نظر بگیرید:
۱. پیروان محمد: «الذین آمنوا» (بسیار)
۲. یهودیان: «الذین هادوا» (۱۰ بار)
۳. مسیحیان: «الذین قالوا إنا نصاری» (۲ بار)
🔹به نظر میرسد قرآن از کسانی که یهودی شدهاند (الذین هادوا) و کسانی که خود را نصاری نام نهادهاند (الذین قالوا إنا نصاری) میخواهد که ایمان داشته باشند و تسلیم فرمان خدا باشند (الذین آمنوا؛ الذین أسلموا). قرآن با یهودیان و مسیحیانی مکالمه و مجادله و مباهله میکند که ایمان ندارند یا پیشتر ایمان داشتهاند و اکنون حقیقت را کتمان میکنند (الذین کفروا من اهل الکتاب؛ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ...).
🔹به بیان دیگر، یهودیان و مسیحیان در یک تقسیمبندیِ کلی دو گروهاند: ۱. کسانی که به خدا و روز داوری ایمان دارند و ملتزم به عهد هستند؛ ۲. کسانی که ایمانش را از دست دادهاند و عهد را فراموش کردهاند. گروه اول در قرآن با عبارات مختلفی ستوده میشوند. گروه دوم، با همهٔ زیرگروههایی که دارند، عتاب میشوند.
🔹اکنون با ذکر این مقدمه و مقدمات پیشین، که در یادداشتهای قبلی بیان شد، به آیات زیر برای نمونه توجه کنیم:
▪️وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ
و هنگامىكه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مىجستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مىشناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنت خدا بر كافران باد. (بقره: ۸۹)
▪️وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
➖و چون به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد مىگويند ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مىآوريم و غير آن را با آنكه [كاملاً] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است انكار مىكنند. بگو اگر مؤمن بوديد پس چرا پيش از اين پيامبران خدا را مىكشتيد؟ (بقره: ۹۱)
▪️يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا
➖اى كسانى كه به شما كتاب داده شده است به آنچه فرو فرستاديم و تصديقكنندهٔ همان چيزى است كه با شماست ايمان بياوريد پيش از آنكه چهرههايى را محو كنيم و در نتيجه آنها را به قهقرا بازگردانيم يا همچنانكه اصحاب سبت را لعنت كرديم آنان را [نيز] لعنت كنيم و فرمان خدا همواره تحققيافته است. (نساء: ۴۷)
🔹در آیات فوق، سخن از تغییر دین رسمی اهل کتاب نیست، بلکه دعوتی است مبتنی بر اینکه آنان به کتاب خود ایمان داشته باشند و برخلاف یافتهها و باورهای دینشان عمل نکنند. اگر به کتاب ایمان دارند، چرا انبیا را میکشند؟ اگر میدانند مطالب کتاب حق است، چرا انکارش میکنند؟ انکار کتابی که تصدیقکنندهٔ کتاب خودشان است بهمنزلهٔ انکار محتوای کتاب خودشان است.
▪️قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ
➖با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمىآورند و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانيدهاند حرام نمىدارند و متدين به دين حق نمىگردند كارزار كنيد تا با [كمال] خوارى به دست خود جزيه دهند. (توبه: ۲۹) {فولادوند}
🔹در این آیه، دستور پیکار داده شده با کسانی از اهل کتاب که ایمان ندارند و به دین حق (که همان اسلامِ قرآنی است و نه اسلام مصطلح) ملتزم نیستند و جزیه (مالی که باید به حکومت پرداخت شود) نمیدهند، نه اینکه با آنان جنگیده شود تا بهاجبار ایمان بیاورند.
🔹آنچه از مجموع این مباحث برداشت میشود این است که قرآن از یهود و نصاری و سایرین میخواهد ذیل اسلام، که دین مشترک همهٔ انبیاست، جمع شوند. یهودی راستین و مسیحی راستین بودن حرکت از «الذین هادوا» و «الذین قالوا إنا نصاری» به «الذین أسلموا/مسلمین» است، همانگونه که انبیای بنیاسرائیل مصداق «الذین أسلموا» (مائده: ۴۴) و حواریون مصداق «مسلمین» (آلعمران: ۵۲؛ مائده: ۱۱۱) بودهاند.
#قرآن #ادیان
@elahiatik
🔹ظاهراً این یادداشت سؤالاتی را در ذهن بعضی دوستان به وجود آورده. برای روشن شدن موضوع، تقسیمبندی زیر را در نظر بگیرید:
۱. پیروان محمد: «الذین آمنوا» (بسیار)
۲. یهودیان: «الذین هادوا» (۱۰ بار)
۳. مسیحیان: «الذین قالوا إنا نصاری» (۲ بار)
🔹به نظر میرسد قرآن از کسانی که یهودی شدهاند (الذین هادوا) و کسانی که خود را نصاری نام نهادهاند (الذین قالوا إنا نصاری) میخواهد که ایمان داشته باشند و تسلیم فرمان خدا باشند (الذین آمنوا؛ الذین أسلموا). قرآن با یهودیان و مسیحیانی مکالمه و مجادله و مباهله میکند که ایمان ندارند یا پیشتر ایمان داشتهاند و اکنون حقیقت را کتمان میکنند (الذین کفروا من اهل الکتاب؛ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ...).
🔹به بیان دیگر، یهودیان و مسیحیان در یک تقسیمبندیِ کلی دو گروهاند: ۱. کسانی که به خدا و روز داوری ایمان دارند و ملتزم به عهد هستند؛ ۲. کسانی که ایمانش را از دست دادهاند و عهد را فراموش کردهاند. گروه اول در قرآن با عبارات مختلفی ستوده میشوند. گروه دوم، با همهٔ زیرگروههایی که دارند، عتاب میشوند.
🔹اکنون با ذکر این مقدمه و مقدمات پیشین، که در یادداشتهای قبلی بیان شد، به آیات زیر برای نمونه توجه کنیم:
▪️وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ
و هنگامىكه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مىجستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مىشناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنت خدا بر كافران باد. (بقره: ۸۹)
▪️وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
➖و چون به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد مىگويند ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مىآوريم و غير آن را با آنكه [كاملاً] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است انكار مىكنند. بگو اگر مؤمن بوديد پس چرا پيش از اين پيامبران خدا را مىكشتيد؟ (بقره: ۹۱)
▪️يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا
➖اى كسانى كه به شما كتاب داده شده است به آنچه فرو فرستاديم و تصديقكنندهٔ همان چيزى است كه با شماست ايمان بياوريد پيش از آنكه چهرههايى را محو كنيم و در نتيجه آنها را به قهقرا بازگردانيم يا همچنانكه اصحاب سبت را لعنت كرديم آنان را [نيز] لعنت كنيم و فرمان خدا همواره تحققيافته است. (نساء: ۴۷)
🔹در آیات فوق، سخن از تغییر دین رسمی اهل کتاب نیست، بلکه دعوتی است مبتنی بر اینکه آنان به کتاب خود ایمان داشته باشند و برخلاف یافتهها و باورهای دینشان عمل نکنند. اگر به کتاب ایمان دارند، چرا انبیا را میکشند؟ اگر میدانند مطالب کتاب حق است، چرا انکارش میکنند؟ انکار کتابی که تصدیقکنندهٔ کتاب خودشان است بهمنزلهٔ انکار محتوای کتاب خودشان است.
▪️قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ
➖با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمىآورند و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانيدهاند حرام نمىدارند و متدين به دين حق نمىگردند كارزار كنيد تا با [كمال] خوارى به دست خود جزيه دهند. (توبه: ۲۹) {فولادوند}
🔹در این آیه، دستور پیکار داده شده با کسانی از اهل کتاب که ایمان ندارند و به دین حق (که همان اسلامِ قرآنی است و نه اسلام مصطلح) ملتزم نیستند و جزیه (مالی که باید به حکومت پرداخت شود) نمیدهند، نه اینکه با آنان جنگیده شود تا بهاجبار ایمان بیاورند.
🔹آنچه از مجموع این مباحث برداشت میشود این است که قرآن از یهود و نصاری و سایرین میخواهد ذیل اسلام، که دین مشترک همهٔ انبیاست، جمع شوند. یهودی راستین و مسیحی راستین بودن حرکت از «الذین هادوا» و «الذین قالوا إنا نصاری» به «الذین أسلموا/مسلمین» است، همانگونه که انبیای بنیاسرائیل مصداق «الذین أسلموا» (مائده: ۴۴) و حواریون مصداق «مسلمین» (آلعمران: ۵۲؛ مائده: ۱۱۱) بودهاند.
#قرآن #ادیان
@elahiatik
Telegram
الهیاتیک | سجاد سرگلی
آیا قرآن از پیروان ادیان الهی میخواهد دین خود را کنار بگذارند؟
🔹آیا در قرآن آیهای میشناسید که اهل کتاب را به تغییر دینشان دعوت کرده باشد؟ یعنی مثلاً از یهودیان یا مسیحیان یا صابئین یا زرتشتیان خواسته باشد از یهودیت و مسیحیت و صابئی و زرتشتی بودن دست بکشند؟…
🔹آیا در قرآن آیهای میشناسید که اهل کتاب را به تغییر دینشان دعوت کرده باشد؟ یعنی مثلاً از یهودیان یا مسیحیان یا صابئین یا زرتشتیان خواسته باشد از یهودیت و مسیحیت و صابئی و زرتشتی بودن دست بکشند؟…
تغییر قبلهٔ مسلمانان؛
بهسمت مکه؟ یا بهسمت اورشلیم؟ (بخش اول)
🔹گزارش مسلمانان دربارهٔ تغییر قبله به این صورت است که قبلهٔ آنان ابتدا بهسمت معبد اورشلیم (بیتالمقدس) بوده و سپس بهسمت مکه تغییر پیدا کرده، اما به نظر میرسد آیات قرآن مسئله را به گونهٔ دیگری روایت میکند. در سورهٔ بقره، آیات ۱۴۲ تا ۱۵۰ به موضوع تغییر قبله پرداخته شده. این آیات را مرور میکنیم و، برای طولانی نشدن فرسته، فقط ترجمهٔ آیات را میآوریم.
🔹از آیهٔ ۱۴۲ فهمیده میشود که پیامبر و پیروانش پیشتر بهسوی قبلهای دیگر بودهاند و هنگام نزول این آیه قبلهٔ خود را تغییر دادهاند. به بیان دیگر، مسلمانان تا پیش از این بهسوی قبلهٔ الف نماز میخواندهاند و اکنون باید بهسمت قبلهٔ ب نماز بخوانند. قرآن دربارهٔ اینکه قبلهٔ الف کجاست توضیحی ارائه نمیدهد، اما قبلهٔ ب را در آیات بعدی مشخص میکند.
➖بهزودى مردم كمخرد خواهند گفت چه چيز آنان را از قبلهاى كه بر آن بودند رويگردان كرد؟ بگو مشرق و مغرب از آن خداست. هر كه را خواهد به راه راست هدايت مىكند. (۱۴۲)
🔹در آیهٔ ۱۴۳ درمییابیم که قبلهٔ الف (قبلهٔ سابق)، که مدتزمانی بهسمت آن نماز میخواندهاند، برای این بوده که پیروان واقعی شناسایی شوند، و درواقع قبلهٔ اصلی همان قبلهٔ ب (قبلهٔ جدید) است که از این پس باید بهسویش رو کنند و نماز بگزارند.
➖و بدينگونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبلهاى را كه [چندى] بر آن بودى مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مىكند از آن كس كه از عقيده خود برمىگردد بازشناسيم، هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت[شان] كرده سخت گران بود و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند، زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است. (۱۴۳)
🔹در آیهٔ ۱۴۴ دو نکتهٔ اساسی بیان میشود: ۱. مصداق قبلهٔ جدید روشن میشود: «مسجد الحرام» یا «شَطرَ المسجد الحرام» قبلهٔ جدید است. پرسش این است که آیا مسجدالحرام مسجدی در مکه است؟ «مسجد» به معنای «عبادتگاه یا معبد»، «حرام» در زبان عبری به معنای «مقدس»، و «شطر» هم به معنای «سمت و سو» و هم به معنای «بخش و جزء» است. با این توضیح، «مسجدالحرام» یعنی «معبد مقدس»، و «شطر المسجد الحرام» یعنی «بخشی از معبد مقدس» یا «سمت معبد مقدس». در اینجا میتوان پرسشهایی دیگر مطرح کرد: چرا مسلمانان باید به بخشی از مسجد رو کنند؟ آیا منظور قرآن از شطر المسجد الحرام همان دیوار ندبه، قبلهٔ یهودیان، است؟ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میپذیرد که معبد اورشلیم شطر داشته و قرآن در اینجا متناظر با معبد اورشلیم از واژهٔ شطر استفاده کرده: «كلمهٔ (شطر) به معناى بعض است، و منظور از بعض مسجدالحرام همان كعبه است، و اگر صريحاً نفرمود (فول وجهك الكعبة)، و يا (فول وجهك البيت الحرام) براى اين بود كه هم مقابل حكم قبلهٔ قبلى قرار گيرد، كه شطر مسجد اقصى –يعنى صخرهٔ معروف در آنجا– بود، نه همه آن مسجد. و لذا در اينجا هم فرمود: شطر مسجد حرام –يعنى كعبه– و هم اينكه، با اضافه كردن شطر بر كلمهٔ مسجد، بفهماند كه مسجد نامبرده مسجد حرام است، و اگر مىفرمود شطر الكعبه، يا شطر البيت الحرام اين مزيت از بين میرفت». (ترجمهٔ تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۴۸۹). ۲. یهودیان بهخوبی میدانند که این قبله یا این تغییر قبله حق و درست و بجاست. پرسش اینجاست که اگر منظور از مسجدالحرام مسجدِ مکه باشد، یهودیان از کجا باید بدانند که این قبله حق است؟ اما چنانچه مصداق مسجدالحرام معبد اورشلیم باشد، در این صورت یهودیان میدانند که این قبله، که خودشان هم به آن سمت نماز میخوانند، حق است.
➖ما [به هر سو] گردانيدن رويت در آسمان را نيک مىبينيم پس [باش تا] تو را به قبلهاى كه بدان خشنود شوى برگردانيم. پس روى خود را بهسوى مسجدالحرام كن و هر جا بوديد روى خود را بهسوى آن بگردانيد. در حقيقت اهل كتاب نيک مىدانند كه اين [تغيير قبله] از جانب پروردگارشان [بجا و] درست است و خدا از آنچه مىكنند غافل نيست. (۱۴۴)
🔹چهبسا با خواندن آیهٔ ۱۴۵ گمان شود قبلهٔ یهودیان با قبلهٔ مسلمانان فرق دارد، اما در این آیه میگوید خود یهودیان هم تابع یک قبله نیستند! به نظر میرسد قبله در این آیه کنایه از دو سویه و دو جهت مختلفِ معنوی و باطنی است. یعنی شما مسلمانان و یهودیان با اینکه قبلهٔ ظاهریتان یکی است، اما قبلهٔ باطنیتان یکی نشده و با همدیگر همسو نیستید.
➖و اگر هر گونه معجزهاى براى اهل كتاب بياورى [باز] قبلهٔ تو را پيروى نمىكنند و تو [نيز] پيرو قبلهٔ آنان نيستى و خود آنان پيرو قبلهٔ يكديگر نيستند و پس از علمى كه تو را [حاصل] آمده اگر از هوسهاى ايشان پيروى كنى در آن صورت جداً از ستمكاران خواهى بود. (۱۴۵)
← ادامه در فرستهٔ بعد
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات
@elahiatik
بهسمت مکه؟ یا بهسمت اورشلیم؟ (بخش اول)
🔹گزارش مسلمانان دربارهٔ تغییر قبله به این صورت است که قبلهٔ آنان ابتدا بهسمت معبد اورشلیم (بیتالمقدس) بوده و سپس بهسمت مکه تغییر پیدا کرده، اما به نظر میرسد آیات قرآن مسئله را به گونهٔ دیگری روایت میکند. در سورهٔ بقره، آیات ۱۴۲ تا ۱۵۰ به موضوع تغییر قبله پرداخته شده. این آیات را مرور میکنیم و، برای طولانی نشدن فرسته، فقط ترجمهٔ آیات را میآوریم.
🔹از آیهٔ ۱۴۲ فهمیده میشود که پیامبر و پیروانش پیشتر بهسوی قبلهای دیگر بودهاند و هنگام نزول این آیه قبلهٔ خود را تغییر دادهاند. به بیان دیگر، مسلمانان تا پیش از این بهسوی قبلهٔ الف نماز میخواندهاند و اکنون باید بهسمت قبلهٔ ب نماز بخوانند. قرآن دربارهٔ اینکه قبلهٔ الف کجاست توضیحی ارائه نمیدهد، اما قبلهٔ ب را در آیات بعدی مشخص میکند.
➖بهزودى مردم كمخرد خواهند گفت چه چيز آنان را از قبلهاى كه بر آن بودند رويگردان كرد؟ بگو مشرق و مغرب از آن خداست. هر كه را خواهد به راه راست هدايت مىكند. (۱۴۲)
🔹در آیهٔ ۱۴۳ درمییابیم که قبلهٔ الف (قبلهٔ سابق)، که مدتزمانی بهسمت آن نماز میخواندهاند، برای این بوده که پیروان واقعی شناسایی شوند، و درواقع قبلهٔ اصلی همان قبلهٔ ب (قبلهٔ جدید) است که از این پس باید بهسویش رو کنند و نماز بگزارند.
➖و بدينگونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبلهاى را كه [چندى] بر آن بودى مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مىكند از آن كس كه از عقيده خود برمىگردد بازشناسيم، هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت[شان] كرده سخت گران بود و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند، زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است. (۱۴۳)
🔹در آیهٔ ۱۴۴ دو نکتهٔ اساسی بیان میشود: ۱. مصداق قبلهٔ جدید روشن میشود: «مسجد الحرام» یا «شَطرَ المسجد الحرام» قبلهٔ جدید است. پرسش این است که آیا مسجدالحرام مسجدی در مکه است؟ «مسجد» به معنای «عبادتگاه یا معبد»، «حرام» در زبان عبری به معنای «مقدس»، و «شطر» هم به معنای «سمت و سو» و هم به معنای «بخش و جزء» است. با این توضیح، «مسجدالحرام» یعنی «معبد مقدس»، و «شطر المسجد الحرام» یعنی «بخشی از معبد مقدس» یا «سمت معبد مقدس». در اینجا میتوان پرسشهایی دیگر مطرح کرد: چرا مسلمانان باید به بخشی از مسجد رو کنند؟ آیا منظور قرآن از شطر المسجد الحرام همان دیوار ندبه، قبلهٔ یهودیان، است؟ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میپذیرد که معبد اورشلیم شطر داشته و قرآن در اینجا متناظر با معبد اورشلیم از واژهٔ شطر استفاده کرده: «كلمهٔ (شطر) به معناى بعض است، و منظور از بعض مسجدالحرام همان كعبه است، و اگر صريحاً نفرمود (فول وجهك الكعبة)، و يا (فول وجهك البيت الحرام) براى اين بود كه هم مقابل حكم قبلهٔ قبلى قرار گيرد، كه شطر مسجد اقصى –يعنى صخرهٔ معروف در آنجا– بود، نه همه آن مسجد. و لذا در اينجا هم فرمود: شطر مسجد حرام –يعنى كعبه– و هم اينكه، با اضافه كردن شطر بر كلمهٔ مسجد، بفهماند كه مسجد نامبرده مسجد حرام است، و اگر مىفرمود شطر الكعبه، يا شطر البيت الحرام اين مزيت از بين میرفت». (ترجمهٔ تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۴۸۹). ۲. یهودیان بهخوبی میدانند که این قبله یا این تغییر قبله حق و درست و بجاست. پرسش اینجاست که اگر منظور از مسجدالحرام مسجدِ مکه باشد، یهودیان از کجا باید بدانند که این قبله حق است؟ اما چنانچه مصداق مسجدالحرام معبد اورشلیم باشد، در این صورت یهودیان میدانند که این قبله، که خودشان هم به آن سمت نماز میخوانند، حق است.
➖ما [به هر سو] گردانيدن رويت در آسمان را نيک مىبينيم پس [باش تا] تو را به قبلهاى كه بدان خشنود شوى برگردانيم. پس روى خود را بهسوى مسجدالحرام كن و هر جا بوديد روى خود را بهسوى آن بگردانيد. در حقيقت اهل كتاب نيک مىدانند كه اين [تغيير قبله] از جانب پروردگارشان [بجا و] درست است و خدا از آنچه مىكنند غافل نيست. (۱۴۴)
🔹چهبسا با خواندن آیهٔ ۱۴۵ گمان شود قبلهٔ یهودیان با قبلهٔ مسلمانان فرق دارد، اما در این آیه میگوید خود یهودیان هم تابع یک قبله نیستند! به نظر میرسد قبله در این آیه کنایه از دو سویه و دو جهت مختلفِ معنوی و باطنی است. یعنی شما مسلمانان و یهودیان با اینکه قبلهٔ ظاهریتان یکی است، اما قبلهٔ باطنیتان یکی نشده و با همدیگر همسو نیستید.
➖و اگر هر گونه معجزهاى براى اهل كتاب بياورى [باز] قبلهٔ تو را پيروى نمىكنند و تو [نيز] پيرو قبلهٔ آنان نيستى و خود آنان پيرو قبلهٔ يكديگر نيستند و پس از علمى كه تو را [حاصل] آمده اگر از هوسهاى ايشان پيروى كنى در آن صورت جداً از ستمكاران خواهى بود. (۱۴۵)
← ادامه در فرستهٔ بعد
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات
@elahiatik
→ ادامهٔ فرستهٔ قبل
تغییر قبلهٔ مسلمانان؛
بهسمت مکه؟ یا بهسمت اورشلیم؟ (بخش دوم)
🔹در آیهٔ ۱۴۶ مطلبی گفته شده که ما را به اطمینان بیشتری میرساند که مراد از قبلهٔ ب (قبلهٔ جدید) معبد اورشلیم باشد: کسانی که به آنان کتاب داده شده (در اینجا مشخصاً یهودیان) قبلهٔ ب را میشناسند، همانگونه که پسرانشان را میشناسند، یعنی شناخت بسیار زیادی به این قبله دارند. طبری در تفسیر خود، به نقل از تمامی مفسرانِ پیش از خود، میگوید که ضمیر «-ه» در عبارت «یعرفونه کما یعرفون أبناهم» به قبله بازمیگردد. در این صورت، آیا یهودیان مسجد مکه را بهخوبی میشناختهاند؟ یا مسجد اورشلیم را؟ البته مفسران بعدی تلاش کردهاند ضمیر را در «یعرفونه» به پیامبر برگردانند، اما قرینهٔ لفظی و یا معنوی برای بازگردانی مرجع ضمیر به پیامبر اسلام دیده نمیشود. شاید در پاسخ بگویید چهبسا یهودیان مسجد مکه (مسجد و کعبهای که در شهر مکه هست) را بهخوبی میشناختهاند. در پاسخ میگویم، در منابع یهودی سندی که این مطلب را تأیید کند دیده نمیشود. مکه در آن زمان نهتنها برای یهودیان بلکه، به زعم مورخان و باستانشناسان، برای خیلیهای دیگر هم شهر ناشناختهای بوده است. برای درک بهتر این مسئله، میتوانید مستند «شهر مقدس»، کاری از دن گیبسون، و مستند «اسلام؛ داستان ناگفته»، کاری از تام هالند، را مشاهده کنید. هرچند دادههای زبانشناسانه و باستانشناسانهٔ این دو مستند با نقدهای جدی همراه است و نتیجهگیری قانعکنندهای به دست نمیدهند و ایدههایشان در حد فرضیه باقی میماند، اما مطالب تأملبرانگیزی دربارهٔ شهر مکه و پیدایش اولیهٔ اسلام به نمایش میگذارند، و فارغ از نتیجهٔ کار طرح مسئلهٔ خوبی دارند.
➖كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى] دادهايم همانگونه كه پسران خود را مىشناسند او [=محمد] را مىشناسند و مسلماً گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مىدارند و خودشان [هم] مىدانند. (۱۴۶) {تا اینجا، فولادوند}
🔹در آیهٔ ۱۵۰ یک دلیل دیگر هم برای تغییر قبله میافزاید: تا یهودیان حجتی علیه شما نداشته باشند. توضیح آن، با الگوگیری از ترجمهٔ مترجم، چنین است: [تا یهودیان نگویند: اگر این پیامبر آیین ابراهیم و ذریهاش را دارد و احیاگر شریعت موسی است، چرا به قبلهٔ آنان رو نمیکند؟ پس پیامبری که شریعتش مغایر با آیین ابراهیم و شریعت موسی باشد، پیامبر موعود نمیتواند باشد.]
➖...«تا مردم را جز ستمکاران [لجوج، متکبر و یاوهگو] بر ضد شما دلیل و برهانی نباشد. [مشرکان نگویند: اگر آیین ابراهیم را ادعا دارد چرا به قبلهٔ او که کعبه است رو نمیکند؟ و اهل کتاب نگویند: پیامبری که تورات و انجیل وعده داده، قبلهاش مسجدالحرام است، پس این شخص که به قبلهٔ ما نماز میخواند، پیامبر موعود نیست]...» (۱۵۰) {انصاریان}.
🔹از مجموع این نکات چنین برداشت میشود که احتمال اینکه قبلهٔ مسلمانان و یهودیان یکی باشد بیشتر است، خصوصاً اینکه بافت کلام، یا سیاق آیات، مربوط به موضوع اتحاد میان پیروان ادیان است. ایمان به مشترکات (اینجا و اینجا)، غسل تعمید (اینجا)، اشاره به یهودی یا مسیحی بودن ابراهیم (که پاسخش در اینجا آمده) همگی موضوعاتی هستند که آیاتش پیش از آیاتِ تغییر قبله آمدهاند.
🔹جمعبندی:
۱. قبلهٔ مسلمانان از نقطهٔ الف به نقطهٔ ب تغییر کرده است.
۲. دربارهٔ نقطهٔ الف، در آیات محل بحث، نکتهای بیان نشده است.
۳. نقطهٔ ب، که همان قبلهٔ جدید مسلمانان است، مسجدالحرام یا شطر المسجد الحرام است.
۴. مسجدالحرام یعنی معبد مقدس.
۵. یهودیان میدانند که این قبله یا این تغییر قبله حق است.
۶. یهودیان همانگونه که پسرانشان را بهخوبی میشناسند، قبلهٔ جدید را هم میشناسند.
۷. مصداق قبلهای که یهودیان میشناسند همان دیوار ندبه است، بخش باقیمانده از ساختمان معبدی که از حدود سال ۷۰ میلادی تخریب شده است.
۸. قرآن میگوید به بخشی از آن مسجد یا معبد رو کنید، که یادآور همان بخش باقیمانده از معبد اورشلیم است (مگر اینکه بگوییم شطر در اینجا فقط معنای جهت میدهد و نه معنای بخش و قسمت).
۹. موضوع آیاتی که قبل از آیات تغییر قبله آمده مؤلفههای وحدتبخش ادیان است: ایمان به بایبل، غسل تعمید، پیروی از ابراهیم؛ و اینک قبلهٔ مشترک.
۱۰. در خلال این مطلب، گفته میشود با اینکه قبلهٔ شما یهودیان و مسلمانان یکی است، اما با یکدیگر همسو نیستید و حتی خود یهودیان هم قبلهشان یکی نیست، نه به این معنا که در دیانت یهود چند قبله وجود دارد، بلکه به این معنا که یهودیان، علیرغم قبلهٔ مشترک (قبلهٔ ظاهری)، با یکدیگر همسو و همجهت نیستند (قبلهٔ باطنی).
۱۱. نهایتاً بهسمت معبد اورشلیم نماز بخوانید تا یهودیانِ راستین حجت و استدلال و دستاویزی علیه آیین شما نداشته باشند و نگویند که چرا قبلهٔ آیین محمد با قبلهٔ آیین موسی متفاوت است.
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات
@elahiatik
تغییر قبلهٔ مسلمانان؛
بهسمت مکه؟ یا بهسمت اورشلیم؟ (بخش دوم)
🔹در آیهٔ ۱۴۶ مطلبی گفته شده که ما را به اطمینان بیشتری میرساند که مراد از قبلهٔ ب (قبلهٔ جدید) معبد اورشلیم باشد: کسانی که به آنان کتاب داده شده (در اینجا مشخصاً یهودیان) قبلهٔ ب را میشناسند، همانگونه که پسرانشان را میشناسند، یعنی شناخت بسیار زیادی به این قبله دارند. طبری در تفسیر خود، به نقل از تمامی مفسرانِ پیش از خود، میگوید که ضمیر «-ه» در عبارت «یعرفونه کما یعرفون أبناهم» به قبله بازمیگردد. در این صورت، آیا یهودیان مسجد مکه را بهخوبی میشناختهاند؟ یا مسجد اورشلیم را؟ البته مفسران بعدی تلاش کردهاند ضمیر را در «یعرفونه» به پیامبر برگردانند، اما قرینهٔ لفظی و یا معنوی برای بازگردانی مرجع ضمیر به پیامبر اسلام دیده نمیشود. شاید در پاسخ بگویید چهبسا یهودیان مسجد مکه (مسجد و کعبهای که در شهر مکه هست) را بهخوبی میشناختهاند. در پاسخ میگویم، در منابع یهودی سندی که این مطلب را تأیید کند دیده نمیشود. مکه در آن زمان نهتنها برای یهودیان بلکه، به زعم مورخان و باستانشناسان، برای خیلیهای دیگر هم شهر ناشناختهای بوده است. برای درک بهتر این مسئله، میتوانید مستند «شهر مقدس»، کاری از دن گیبسون، و مستند «اسلام؛ داستان ناگفته»، کاری از تام هالند، را مشاهده کنید. هرچند دادههای زبانشناسانه و باستانشناسانهٔ این دو مستند با نقدهای جدی همراه است و نتیجهگیری قانعکنندهای به دست نمیدهند و ایدههایشان در حد فرضیه باقی میماند، اما مطالب تأملبرانگیزی دربارهٔ شهر مکه و پیدایش اولیهٔ اسلام به نمایش میگذارند، و فارغ از نتیجهٔ کار طرح مسئلهٔ خوبی دارند.
➖كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى] دادهايم همانگونه كه پسران خود را مىشناسند او [=محمد] را مىشناسند و مسلماً گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مىدارند و خودشان [هم] مىدانند. (۱۴۶) {تا اینجا، فولادوند}
🔹در آیهٔ ۱۵۰ یک دلیل دیگر هم برای تغییر قبله میافزاید: تا یهودیان حجتی علیه شما نداشته باشند. توضیح آن، با الگوگیری از ترجمهٔ مترجم، چنین است: [تا یهودیان نگویند: اگر این پیامبر آیین ابراهیم و ذریهاش را دارد و احیاگر شریعت موسی است، چرا به قبلهٔ آنان رو نمیکند؟ پس پیامبری که شریعتش مغایر با آیین ابراهیم و شریعت موسی باشد، پیامبر موعود نمیتواند باشد.]
➖...«تا مردم را جز ستمکاران [لجوج، متکبر و یاوهگو] بر ضد شما دلیل و برهانی نباشد. [مشرکان نگویند: اگر آیین ابراهیم را ادعا دارد چرا به قبلهٔ او که کعبه است رو نمیکند؟ و اهل کتاب نگویند: پیامبری که تورات و انجیل وعده داده، قبلهاش مسجدالحرام است، پس این شخص که به قبلهٔ ما نماز میخواند، پیامبر موعود نیست]...» (۱۵۰) {انصاریان}.
🔹از مجموع این نکات چنین برداشت میشود که احتمال اینکه قبلهٔ مسلمانان و یهودیان یکی باشد بیشتر است، خصوصاً اینکه بافت کلام، یا سیاق آیات، مربوط به موضوع اتحاد میان پیروان ادیان است. ایمان به مشترکات (اینجا و اینجا)، غسل تعمید (اینجا)، اشاره به یهودی یا مسیحی بودن ابراهیم (که پاسخش در اینجا آمده) همگی موضوعاتی هستند که آیاتش پیش از آیاتِ تغییر قبله آمدهاند.
🔹جمعبندی:
۱. قبلهٔ مسلمانان از نقطهٔ الف به نقطهٔ ب تغییر کرده است.
۲. دربارهٔ نقطهٔ الف، در آیات محل بحث، نکتهای بیان نشده است.
۳. نقطهٔ ب، که همان قبلهٔ جدید مسلمانان است، مسجدالحرام یا شطر المسجد الحرام است.
۴. مسجدالحرام یعنی معبد مقدس.
۵. یهودیان میدانند که این قبله یا این تغییر قبله حق است.
۶. یهودیان همانگونه که پسرانشان را بهخوبی میشناسند، قبلهٔ جدید را هم میشناسند.
۷. مصداق قبلهای که یهودیان میشناسند همان دیوار ندبه است، بخش باقیمانده از ساختمان معبدی که از حدود سال ۷۰ میلادی تخریب شده است.
۸. قرآن میگوید به بخشی از آن مسجد یا معبد رو کنید، که یادآور همان بخش باقیمانده از معبد اورشلیم است (مگر اینکه بگوییم شطر در اینجا فقط معنای جهت میدهد و نه معنای بخش و قسمت).
۹. موضوع آیاتی که قبل از آیات تغییر قبله آمده مؤلفههای وحدتبخش ادیان است: ایمان به بایبل، غسل تعمید، پیروی از ابراهیم؛ و اینک قبلهٔ مشترک.
۱۰. در خلال این مطلب، گفته میشود با اینکه قبلهٔ شما یهودیان و مسلمانان یکی است، اما با یکدیگر همسو نیستید و حتی خود یهودیان هم قبلهشان یکی نیست، نه به این معنا که در دیانت یهود چند قبله وجود دارد، بلکه به این معنا که یهودیان، علیرغم قبلهٔ مشترک (قبلهٔ ظاهری)، با یکدیگر همسو و همجهت نیستند (قبلهٔ باطنی).
۱۱. نهایتاً بهسمت معبد اورشلیم نماز بخوانید تا یهودیانِ راستین حجت و استدلال و دستاویزی علیه آیین شما نداشته باشند و نگویند که چرا قبلهٔ آیین محمد با قبلهٔ آیین موسی متفاوت است.
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات
@elahiatik
کعبه در مکه واقع شده یا در اورشلیم؟
▪️جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
➖خداوند [زيارت] كعبه بيت الحرام را وسيلهٔ به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داده و ماه حرام و قربانيهاى بىنشان و قربانیهاى نشاندار را [نيز به همين منظور مقرر فرموده است] اين [جمله] براى آن است تا بدانيد كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است میداند و خداست كه بر هر چيزى داناست. (مائده: ۹۷) {فولادوند}
🔹پژوهشگران بر این باورند که بیتالعتیق، بیتالمعمور، بیتالمحرم، و بیتالحرام نامهای دیگرِ کعبهاند. پیشتر بررسی کردیم که مصداق بیت العتیق (اینجا)، بیت المعمور (اینجا)، و بیت المحرم (اینجا) معبد اورشلیماند، همان معبدی که به روایت قرآن به دست ابراهیم ساخته شده و مکانی برای عبادت خدا قرار گرفته (اینجا). اگر «بیت الحرام» را نیز در آیهٔ مذکور نام دیگرِ معبد اورشلیم بدانیم، در این صورت، کعبهای که در قرآن ذکر شده اشاره به همان خانه میکند؟
🔹تحلیل واژهٔ کعبه میتواند به شفافتر شدن این موضوع یاری برساند: ۱. معنای واژهٔ «کَعب» در فرهنگهای لغت هر آن چیزی است که بالا و مرتفع است؛ «كلُّ شيءٍ علا و ارتفع، فهو كَعْبٌ» (لسان العرب، ص ۷۱۹). معبد اورشلیم بر روی تپهٔ موریا قرار گرفته که ارتفاع دارد؛ ۲. مؤنث بودن واژهٔ کعبه میتواند قابل توجه و پرسشبرانگیز باشد. پاسخی که برای مؤنث بودن کعبه به ذهن من میرسد این است که «کعبه» وصف یا نام دیگری است برای «صخره»، همان صخرهای که گنبدی روی آن ساخته شده و معروف است به «قبّه» یا «قبة الصخره». این صخره بر روی تپهٔ موریا (بر روی بلندی و ارتفاع) واقع است و چهبسا بتواند مصداق کعبه باشد.
🔹صخره برای ادیان ابراهیمی بسیار متبرک و مقدس است. یهودیان آنجا را مرکز زمین و جزئی از بقایای معبد اورشلیم میدانند، مسیحیان آنجا را با عروج عیسی مرتبط میدانند، و مسلمانان معتقدند معراج پیامبر به آسمان از روی این صخره صورت گرفته است.
📎شاید با خود بپرسید آیا در تأیید این مسئله، که کعبه مصداق صخره یا معبد اورشلیم است، اسناد تاریخی هم وجود دارد؟ اجازه دهید، پیش از ورود به مباحث تاریخی، شما را به یک چالش دعوت کنم: اگر معتقدید مسلمانان در زمان حضور پیامبر اسلام بهسمت مکه نماز میخواندهاند، یک سند تاریخیِ «غیراسلامی» (متعلق به ایرانیان، رومیان، یونانیان، یهودیان، مسیحیان یا...) ارائه کنید که نشان دهد مسلمانان در زمان حیات پیامبر بهسمت مکه نماز میخواندهاند. این چالش صرفاً با هدف درک بهتر موضوع این پژوهش مطرح شده است.
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات
@elahiatik
▪️جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
➖خداوند [زيارت] كعبه بيت الحرام را وسيلهٔ به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داده و ماه حرام و قربانيهاى بىنشان و قربانیهاى نشاندار را [نيز به همين منظور مقرر فرموده است] اين [جمله] براى آن است تا بدانيد كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است میداند و خداست كه بر هر چيزى داناست. (مائده: ۹۷) {فولادوند}
🔹پژوهشگران بر این باورند که بیتالعتیق، بیتالمعمور، بیتالمحرم، و بیتالحرام نامهای دیگرِ کعبهاند. پیشتر بررسی کردیم که مصداق بیت العتیق (اینجا)، بیت المعمور (اینجا)، و بیت المحرم (اینجا) معبد اورشلیماند، همان معبدی که به روایت قرآن به دست ابراهیم ساخته شده و مکانی برای عبادت خدا قرار گرفته (اینجا). اگر «بیت الحرام» را نیز در آیهٔ مذکور نام دیگرِ معبد اورشلیم بدانیم، در این صورت، کعبهای که در قرآن ذکر شده اشاره به همان خانه میکند؟
🔹تحلیل واژهٔ کعبه میتواند به شفافتر شدن این موضوع یاری برساند: ۱. معنای واژهٔ «کَعب» در فرهنگهای لغت هر آن چیزی است که بالا و مرتفع است؛ «كلُّ شيءٍ علا و ارتفع، فهو كَعْبٌ» (لسان العرب، ص ۷۱۹). معبد اورشلیم بر روی تپهٔ موریا قرار گرفته که ارتفاع دارد؛ ۲. مؤنث بودن واژهٔ کعبه میتواند قابل توجه و پرسشبرانگیز باشد. پاسخی که برای مؤنث بودن کعبه به ذهن من میرسد این است که «کعبه» وصف یا نام دیگری است برای «صخره»، همان صخرهای که گنبدی روی آن ساخته شده و معروف است به «قبّه» یا «قبة الصخره». این صخره بر روی تپهٔ موریا (بر روی بلندی و ارتفاع) واقع است و چهبسا بتواند مصداق کعبه باشد.
🔹صخره برای ادیان ابراهیمی بسیار متبرک و مقدس است. یهودیان آنجا را مرکز زمین و جزئی از بقایای معبد اورشلیم میدانند، مسیحیان آنجا را با عروج عیسی مرتبط میدانند، و مسلمانان معتقدند معراج پیامبر به آسمان از روی این صخره صورت گرفته است.
📎شاید با خود بپرسید آیا در تأیید این مسئله، که کعبه مصداق صخره یا معبد اورشلیم است، اسناد تاریخی هم وجود دارد؟ اجازه دهید، پیش از ورود به مباحث تاریخی، شما را به یک چالش دعوت کنم: اگر معتقدید مسلمانان در زمان حضور پیامبر اسلام بهسمت مکه نماز میخواندهاند، یک سند تاریخیِ «غیراسلامی» (متعلق به ایرانیان، رومیان، یونانیان، یهودیان، مسیحیان یا...) ارائه کنید که نشان دهد مسلمانان در زمان حیات پیامبر بهسمت مکه نماز میخواندهاند. این چالش صرفاً با هدف درک بهتر موضوع این پژوهش مطرح شده است.
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات
@elahiatik
آیا قرآن نامی از شهر مکه برده است؟
🔹عالمان مسلمان معتقدند نام شهر مکه دستکم دو بار در قرآن آمده: ۱. بکّه (در آلعمران ۹۶)؛ ۲. مکّه (در فتح: ۲۴). دربارهٔ اولی پیشتر نوشتهام (اینجا) و توضیح دادهام که بکّه توصیفی از شهر اورشلیم است. در این یادداشت به دومی میپردازم.
▪️وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا
➖و اوست همان كسى كه در دل مكه، پس از پيروز كردن شما بر آنان، دستهاى آنها را از شما و دستهاى شما را از ايشان كوتاه گردانيد و خدا به آنچه مىكنيد همواره بيناست. (حج: ۲۴) {فولادوند}
🔹آنگونه که روایتهای اسلامی بیان کردهاند، این آیه اشاره دارد به وقایع صلح حدیبیه. خدا دست آنان را از سر شما و دست شما را از سر آنان کوتاه کرد. چه زمان؟ پس از پیروزی شما بر آنان. کجا یا چگونه؟ «ببطن مکه».
🔹اگر حرف «بـ» را در اینجا به معنای ظرفیت، «بطن» را به معنای «شکم و درون»، و مکه را نام شهر بگیریم، در این صورت، «ببطن مکة» یعنی فی بطن مکه، در درون مکه، وسط شهر مکه. این تحلیل زبانیْ مفسران را به تکلف انداخته است، زیرا اولاً صلح حدیبیه وسط شهر مکه رخ نداده و ثانیاً مسلمانان هنوز ظفر نیافته بودند و شهر مکه را فتح نکرده بودند. برای نمونه، توضیحات ابنعاشور در تفسیرش ذیل این آیه (ج ۲۶، ص ۱۵۵) تکلفِ اینکه مکه را در این آیه شهر مکه بدانیم نشان میدهد. مترجمان و مفسران سعی کردهاند با ایجاد تغییراتی در معنای واژهٔ «بطن» مکان صلح حدیبیه، و با تحلیلهای دستوری مشکل معنایی جمله را حل کنند. اما آیا امکان دارد بتوانیم این جمله را به طرزی دیگر ترجمه کنیم؟
🔹«مکّه» מַכָּה (makkah/makkeh) در عبری به معنای زخم، ضربه، آفت، طاعون و مانند آن است. مکه دستکم ۲۵ بار در تنخ (تورات) به کار رفته است و در الهیات کتاب مقدس به معنای زخم و آسیبی جسمانی است که، در نتیجهٔ شکستن عهد الهی، بر انسانها یا ملتها وارد میشود، چیزی شبیه نزول بلا از غیب. «بطن» واژهای عمومی است که معناهای چندان متنوعی ندارد. یکی از معانی آن در فرهنگهای لغت عربی «اقبال و روی آوردن» است. حرف «بـ» نیز میتواند معنای سببیت، استعانت، یا مصاحبت داشته باشد. با این توضیح، ببطن مکه یعنی «با (همراه با، بهسبب، بهوسیلهٔ) روی آوردن طاعون». اگر مکه را عَلَم جنس بدانیم، در این صورت میتواند غیرمنصرف باشد و در حالت مضافالیه کسره نگیرد.
ترجمهٔ پیشنهادی: و اوست كسى كه پس از پيروز كردن شما بر آنان، با روی آوردن طاعون، دستهاى آنها را از شما و دستهاى شما را از آنان كوتاه کرد و خدا به آنچه مىكنيد همواره بيناست.
🔹آیا شواهد تاریخی نشان میدهند که مسلمانان پس از فتح شهر به طاعون مبتلا شدند؟ یکی از طاعونهای بزرگ و مشهور تاریخ اسلام طاعون عَمواس است که در زمان فتح اورشلیم رخ داده و بهسبب آن بسیاری از مسلمانان و حتی صحابه جان خود را از دست دادند. اگر سورهٔ فتح را مرتبط با فتح اورشلیم بدانیم، تمام سورهٔ فتح و خصوصاً آیهٔ ۲۵ به گونهای دیگر و چهبسا شفافتر درک میشود و البته سؤالات بسیاری به وجود میآید، ازجمله اینکه آیا پیامبر اسلام در زمان فتح اورشلیم حیات داشته است؟ آیا این جنگ را از شهر خود راهبری و فرماندهی میکرده است؟ یا اینکه پیامبر فتح اورشلیم را در زمان زندگانی خود ندید و آنگونه که مفسران گفتهاند فعلِ «فتحنا» در آیهٔ «إنا فتحنا لک فتحاً مبیناً» ماضی محققالوقوع است و این سوره را باید از نبوات پیامبر به حساب آوریم؟ آیا فتح اورشلیم از سوی پیامبر اسلام مستند تاریخی دارد؟ آیا مورخانی بودهاند که، بیرون از فضای تاریخ اسلام، فتح اورشلیم در زمان حیات پیامبر را ثبت کرده باشند؟
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات
@elahiatik
🔹عالمان مسلمان معتقدند نام شهر مکه دستکم دو بار در قرآن آمده: ۱. بکّه (در آلعمران ۹۶)؛ ۲. مکّه (در فتح: ۲۴). دربارهٔ اولی پیشتر نوشتهام (اینجا) و توضیح دادهام که بکّه توصیفی از شهر اورشلیم است. در این یادداشت به دومی میپردازم.
▪️وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا
➖و اوست همان كسى كه در دل مكه، پس از پيروز كردن شما بر آنان، دستهاى آنها را از شما و دستهاى شما را از ايشان كوتاه گردانيد و خدا به آنچه مىكنيد همواره بيناست. (حج: ۲۴) {فولادوند}
🔹آنگونه که روایتهای اسلامی بیان کردهاند، این آیه اشاره دارد به وقایع صلح حدیبیه. خدا دست آنان را از سر شما و دست شما را از سر آنان کوتاه کرد. چه زمان؟ پس از پیروزی شما بر آنان. کجا یا چگونه؟ «ببطن مکه».
🔹اگر حرف «بـ» را در اینجا به معنای ظرفیت، «بطن» را به معنای «شکم و درون»، و مکه را نام شهر بگیریم، در این صورت، «ببطن مکة» یعنی فی بطن مکه، در درون مکه، وسط شهر مکه. این تحلیل زبانیْ مفسران را به تکلف انداخته است، زیرا اولاً صلح حدیبیه وسط شهر مکه رخ نداده و ثانیاً مسلمانان هنوز ظفر نیافته بودند و شهر مکه را فتح نکرده بودند. برای نمونه، توضیحات ابنعاشور در تفسیرش ذیل این آیه (ج ۲۶، ص ۱۵۵) تکلفِ اینکه مکه را در این آیه شهر مکه بدانیم نشان میدهد. مترجمان و مفسران سعی کردهاند با ایجاد تغییراتی در معنای واژهٔ «بطن» مکان صلح حدیبیه، و با تحلیلهای دستوری مشکل معنایی جمله را حل کنند. اما آیا امکان دارد بتوانیم این جمله را به طرزی دیگر ترجمه کنیم؟
🔹«مکّه» מַכָּה (makkah/makkeh) در عبری به معنای زخم، ضربه، آفت، طاعون و مانند آن است. مکه دستکم ۲۵ بار در تنخ (تورات) به کار رفته است و در الهیات کتاب مقدس به معنای زخم و آسیبی جسمانی است که، در نتیجهٔ شکستن عهد الهی، بر انسانها یا ملتها وارد میشود، چیزی شبیه نزول بلا از غیب. «بطن» واژهای عمومی است که معناهای چندان متنوعی ندارد. یکی از معانی آن در فرهنگهای لغت عربی «اقبال و روی آوردن» است. حرف «بـ» نیز میتواند معنای سببیت، استعانت، یا مصاحبت داشته باشد. با این توضیح، ببطن مکه یعنی «با (همراه با، بهسبب، بهوسیلهٔ) روی آوردن طاعون». اگر مکه را عَلَم جنس بدانیم، در این صورت میتواند غیرمنصرف باشد و در حالت مضافالیه کسره نگیرد.
ترجمهٔ پیشنهادی: و اوست كسى كه پس از پيروز كردن شما بر آنان، با روی آوردن طاعون، دستهاى آنها را از شما و دستهاى شما را از آنان كوتاه کرد و خدا به آنچه مىكنيد همواره بيناست.
🔹آیا شواهد تاریخی نشان میدهند که مسلمانان پس از فتح شهر به طاعون مبتلا شدند؟ یکی از طاعونهای بزرگ و مشهور تاریخ اسلام طاعون عَمواس است که در زمان فتح اورشلیم رخ داده و بهسبب آن بسیاری از مسلمانان و حتی صحابه جان خود را از دست دادند. اگر سورهٔ فتح را مرتبط با فتح اورشلیم بدانیم، تمام سورهٔ فتح و خصوصاً آیهٔ ۲۵ به گونهای دیگر و چهبسا شفافتر درک میشود و البته سؤالات بسیاری به وجود میآید، ازجمله اینکه آیا پیامبر اسلام در زمان فتح اورشلیم حیات داشته است؟ آیا این جنگ را از شهر خود راهبری و فرماندهی میکرده است؟ یا اینکه پیامبر فتح اورشلیم را در زمان زندگانی خود ندید و آنگونه که مفسران گفتهاند فعلِ «فتحنا» در آیهٔ «إنا فتحنا لک فتحاً مبیناً» ماضی محققالوقوع است و این سوره را باید از نبوات پیامبر به حساب آوریم؟ آیا فتح اورشلیم از سوی پیامبر اسلام مستند تاریخی دارد؟ آیا مورخانی بودهاند که، بیرون از فضای تاریخ اسلام، فتح اورشلیم در زمان حیات پیامبر را ثبت کرده باشند؟
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات
@elahiatik
حج یهودی یا حج اسلامی؟
🔹اگر قبلهٔ مسلمانان را، براساس آیات تغییر قبله، معبد اورشلیم بدانیم (اینجا)، مراسم حج به چه صورت خواهد بود؟ حج در قرآن چگونه توصیف شده و از نشانههای آن چه برداشتی میتوان کرد؟
🔹«حج/خَگ» חַג (khag) در الهیات یهودی به معنای جشن و عید است، جشنی مذهبی همراه با شادی و عبادت و قربانی در معبد اورشلیم. خَگ، در زبان عربی، حج تلفظ میشود، با تبدیل حرف خ به ح و تبدیل حرف گ به ج. معنای اصلی این واژه حرکت دایرهوار است. یهودیان در این جشن مذهبی به دور معبد اورشلیم میچرخیدند و طواف میکردند.
🔹این حج در یهودیت همچون اسلام سه نوع یا سه بار است. توجه به واژهٔ הָעוֹמֶר (هاعُمِر/ha-omer) که با «عمره» همریشه است میتواند سرنخهای خوبی به دست دهد. در قرآن نیز گفته میشود: «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ...؛ پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد...» (بقره: ۱۵۸).
۱۴. «این روز برای شما روز یادبود باشد؛ در آن برای خداوند عیدی [حج] نگاه دارید. نسل اندر نسل آن را بهعنوان فریضهای ابدی جشن بگیرید. (خروج، ۱۲: ۱۴)
۱۴. سالی سه بار برای من عید [حج] نگاه دارید.
۱۷. تمامی مردان شما باید سالی سه بار در پیشگاه خداوندگارْ یهوه حاضر شوند. (خروج، ۲۳: ۱۴ و ۱۷)
۱۴. در عید [حج] خود شادی نمایید، شما و پسران و دختران و غلامان و کنیزانتان، و نیز لاویان و غریبان و یتیمان و بیوهزنانی که در شهر شمایند. (تثنیه، ۱۶: ۱۴) [قلابها افزودهٔ من است.]
🔹به نظر میرسد آیات مربوط به حج در قرآن نشانهها و مشخصات حج یهودی را بازگو میکند، که آن را یادگار دوران ابراهیم میداند. به عبارت دیگر، «حج ابراهیمی»، که در قرآن از آن یاد شده، توصیفی است از همان حجی که در شریعت حضرت موسی آمده. البته، یهودیان در زمان تخریب معبد خود را موظف به اجرای اعمال حج نمیدانند، اما قرآن از مسلمانان میخواهد مراسم حج را دوباره زنده کنند.
📎حج ابراهیمی در دورهای از تاریخ در شهر مکه از نو و چهبسا به دلایل سیاسی بازسازی شده است. جزئیات این موضوع را میتوانیم در یادداشتهای تاریخی، که امیدوارم فرصتی برای نگارش آنها دست دهد، پی بگیریم. در این مرحله، تمرکز ما بر مباحث قرآنی است.
📎📎بیان جزئیات حج توراتی و تطبیق آن با حج قرآنی طبعاً در یک یادداشت کوتاه امکانپذیر نیست. بنده نیز قصد ورود جدی به مباحث فقهی را، پیش از بیان دقیق روششناسی خود، ندارم، هرچند کانال تلگرام نیز فضای مناسبی برای طرح چنین پروژهای نیست.
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات #فقه_تطبیقی
@elahiatik
🔹اگر قبلهٔ مسلمانان را، براساس آیات تغییر قبله، معبد اورشلیم بدانیم (اینجا)، مراسم حج به چه صورت خواهد بود؟ حج در قرآن چگونه توصیف شده و از نشانههای آن چه برداشتی میتوان کرد؟
🔹«حج/خَگ» חַג (khag) در الهیات یهودی به معنای جشن و عید است، جشنی مذهبی همراه با شادی و عبادت و قربانی در معبد اورشلیم. خَگ، در زبان عربی، حج تلفظ میشود، با تبدیل حرف خ به ح و تبدیل حرف گ به ج. معنای اصلی این واژه حرکت دایرهوار است. یهودیان در این جشن مذهبی به دور معبد اورشلیم میچرخیدند و طواف میکردند.
🔹این حج در یهودیت همچون اسلام سه نوع یا سه بار است. توجه به واژهٔ הָעוֹמֶר (هاعُمِر/ha-omer) که با «عمره» همریشه است میتواند سرنخهای خوبی به دست دهد. در قرآن نیز گفته میشود: «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ...؛ پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد...» (بقره: ۱۵۸).
۱۴. «این روز برای شما روز یادبود باشد؛ در آن برای خداوند عیدی [حج] نگاه دارید. نسل اندر نسل آن را بهعنوان فریضهای ابدی جشن بگیرید. (خروج، ۱۲: ۱۴)
۱۴. سالی سه بار برای من عید [حج] نگاه دارید.
۱۷. تمامی مردان شما باید سالی سه بار در پیشگاه خداوندگارْ یهوه حاضر شوند. (خروج، ۲۳: ۱۴ و ۱۷)
۱۴. در عید [حج] خود شادی نمایید، شما و پسران و دختران و غلامان و کنیزانتان، و نیز لاویان و غریبان و یتیمان و بیوهزنانی که در شهر شمایند. (تثنیه، ۱۶: ۱۴) [قلابها افزودهٔ من است.]
🔹به نظر میرسد آیات مربوط به حج در قرآن نشانهها و مشخصات حج یهودی را بازگو میکند، که آن را یادگار دوران ابراهیم میداند. به عبارت دیگر، «حج ابراهیمی»، که در قرآن از آن یاد شده، توصیفی است از همان حجی که در شریعت حضرت موسی آمده. البته، یهودیان در زمان تخریب معبد خود را موظف به اجرای اعمال حج نمیدانند، اما قرآن از مسلمانان میخواهد مراسم حج را دوباره زنده کنند.
📎حج ابراهیمی در دورهای از تاریخ در شهر مکه از نو و چهبسا به دلایل سیاسی بازسازی شده است. جزئیات این موضوع را میتوانیم در یادداشتهای تاریخی، که امیدوارم فرصتی برای نگارش آنها دست دهد، پی بگیریم. در این مرحله، تمرکز ما بر مباحث قرآنی است.
📎📎بیان جزئیات حج توراتی و تطبیق آن با حج قرآنی طبعاً در یک یادداشت کوتاه امکانپذیر نیست. بنده نیز قصد ورود جدی به مباحث فقهی را، پیش از بیان دقیق روششناسی خود، ندارم، هرچند کانال تلگرام نیز فضای مناسبی برای طرح چنین پروژهای نیست.
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات #فقه_تطبیقی
@elahiatik
صفا و مروه؛ در مکه یا اورشلیم؟
▪️إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ
➖در حقيقت، «صفا» و «مروه» از شعائر خداست [كه يادآور اوست]؛ پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد. و هر كه افزون بر فريضه، كار نيكى كند خدا حقشناس و داناست. (بقره: ۱۵۸) {فولادوند}
🔹پیشتر دربارهٔ صفا و مروه نوشته بودم، با این هدف که نشان دهم سعی صفا و مروه در شهر مکه نمیتواند با دویدنهای حضرت هاجر مرتبط باشد (اینجا). در آن یادداشت، مطابق سنت موجود، کوه صفا و مروه را در شهر مکه در نظر گرفتم، اما در نظریهای که برطبق آن قبلهٔ مسلمانان و همچنین مراسم حج در اورشلیم باشد، این آیه چگونه درک میشود؟ آیا صفا و مروه نیز نام دو کوه در اورشلیم است؟
🔹واژهٔ «مروه» با מוֹרִיָּה موریا همریشه است. کوه/تپهٔ موریا همان کوهی است که حضرت ابراهیم و اسحاق از آن بالا رفتند تا ابراهیم پسرش اسحاق را بر فراز آن کوه قربانی کند.
➖گفت: «پسرت را که یگانه پسر توست و او را دوست میداری، یعنی اسحاق را، برگیر و به سرزمین موریا برو، و او را در آنجا بر یکی از کوههایی که به تو خواهم گفت، چون قربانی تمامسوز، تقدیم کن». (پیدایش، ۲۲: ۲)
🔹طبق منابع تلمودی و قرآنی، اسماعیل هم در این سفر آنها را همراهی میکند و ابراهیم در همانجا با کمک فرزند دیگرش، حضرت اسماعیل، «مذبح» (عبادتگاه) یا «بیت» (خانهٔ عبادت) میسازد. تپهٔ موریا یا مروه همان است که حضرت داود زمین آنجا را رسماً خریداری میکند تا در آنجا معبدی بسازد، کاری که درنهایت به دست فرزندش، حضرت سلیمان، رقم میخورد. پس اکنون تا حد زیادی واضح شد که مروه (موریا) از چه رو جزء شعائر و نشانههای بزرگداشت خداست.
🔹واژهٔ صفا با צּוֹפִים صوفیم همریشه است. کوه صوفیم (הַר הַצּוֹפִים) نیز در شهر اورشلیم قرار دارد و طبق نقشهٔ گوگل حدود ۳۳ دقیقه طول میکشد تا کسی بخواهد، با پای پیاده، از کوه موریا (مروه) حرکت کند و به کوه صوفیم (صفا) برسد. از کوه صوفیم در تورات نامی به میان نیامده، اما نام این کوه در تلمود، ذیل یکی از احکام حج، ذکر شده است (ر.ک: پساخیم، ۳: ۸). ورود به محدودهٔ کوه صفا بهنوعی ورود به شهر اورشلیم و مراسم حج محسوب میشود (تداعیگر حد ترخص در فقه اسلامی)، به سخن دیگر، کسی که از کوه صوفیم عبور کند گویی از اورشلیم (طبعاً اورشلیمِ قدیم، نه کنونی) خارج شده است. یوسف فلاوی، مورخ قرن اول میلادی، از این کوه با تلفظ Sapha (صفا) نام برده. از بالای این کوه میتوان شهر اورشلیم، صحن معبد و قبةالصخره را مشاهده کرد. این کوه، بهجز ارتباطش با موسم حج، به وقایع آخرالزمانیِ کتاب مقدس نیز پیوند خورده است.
🔹بهاینترتیب، صفا و مروه از علامتها و نشانههای الهی هستند و کسانی که به قصد حج یا عمره به زیارت بیت (معبد) میروند مانعی ندارد که در حد فاصل این دو کوه گشت بزنند.
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات #فقه_تطبیقی
@elahiatik
▪️إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ
➖در حقيقت، «صفا» و «مروه» از شعائر خداست [كه يادآور اوست]؛ پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد. و هر كه افزون بر فريضه، كار نيكى كند خدا حقشناس و داناست. (بقره: ۱۵۸) {فولادوند}
🔹پیشتر دربارهٔ صفا و مروه نوشته بودم، با این هدف که نشان دهم سعی صفا و مروه در شهر مکه نمیتواند با دویدنهای حضرت هاجر مرتبط باشد (اینجا). در آن یادداشت، مطابق سنت موجود، کوه صفا و مروه را در شهر مکه در نظر گرفتم، اما در نظریهای که برطبق آن قبلهٔ مسلمانان و همچنین مراسم حج در اورشلیم باشد، این آیه چگونه درک میشود؟ آیا صفا و مروه نیز نام دو کوه در اورشلیم است؟
🔹واژهٔ «مروه» با מוֹרִיָּה موریا همریشه است. کوه/تپهٔ موریا همان کوهی است که حضرت ابراهیم و اسحاق از آن بالا رفتند تا ابراهیم پسرش اسحاق را بر فراز آن کوه قربانی کند.
➖گفت: «پسرت را که یگانه پسر توست و او را دوست میداری، یعنی اسحاق را، برگیر و به سرزمین موریا برو، و او را در آنجا بر یکی از کوههایی که به تو خواهم گفت، چون قربانی تمامسوز، تقدیم کن». (پیدایش، ۲۲: ۲)
🔹طبق منابع تلمودی و قرآنی، اسماعیل هم در این سفر آنها را همراهی میکند و ابراهیم در همانجا با کمک فرزند دیگرش، حضرت اسماعیل، «مذبح» (عبادتگاه) یا «بیت» (خانهٔ عبادت) میسازد. تپهٔ موریا یا مروه همان است که حضرت داود زمین آنجا را رسماً خریداری میکند تا در آنجا معبدی بسازد، کاری که درنهایت به دست فرزندش، حضرت سلیمان، رقم میخورد. پس اکنون تا حد زیادی واضح شد که مروه (موریا) از چه رو جزء شعائر و نشانههای بزرگداشت خداست.
🔹واژهٔ صفا با צּוֹפִים صوفیم همریشه است. کوه صوفیم (הַר הַצּוֹפִים) نیز در شهر اورشلیم قرار دارد و طبق نقشهٔ گوگل حدود ۳۳ دقیقه طول میکشد تا کسی بخواهد، با پای پیاده، از کوه موریا (مروه) حرکت کند و به کوه صوفیم (صفا) برسد. از کوه صوفیم در تورات نامی به میان نیامده، اما نام این کوه در تلمود، ذیل یکی از احکام حج، ذکر شده است (ر.ک: پساخیم، ۳: ۸). ورود به محدودهٔ کوه صفا بهنوعی ورود به شهر اورشلیم و مراسم حج محسوب میشود (تداعیگر حد ترخص در فقه اسلامی)، به سخن دیگر، کسی که از کوه صوفیم عبور کند گویی از اورشلیم (طبعاً اورشلیمِ قدیم، نه کنونی) خارج شده است. یوسف فلاوی، مورخ قرن اول میلادی، از این کوه با تلفظ Sapha (صفا) نام برده. از بالای این کوه میتوان شهر اورشلیم، صحن معبد و قبةالصخره را مشاهده کرد. این کوه، بهجز ارتباطش با موسم حج، به وقایع آخرالزمانیِ کتاب مقدس نیز پیوند خورده است.
🔹بهاینترتیب، صفا و مروه از علامتها و نشانههای الهی هستند و کسانی که به قصد حج یا عمره به زیارت بیت (معبد) میروند مانعی ندارد که در حد فاصل این دو کوه گشت بزنند.
#قرآن #ترجمه #تفسیر #تفسیر_قرآن_به_تورات #فقه_تطبیقی
@elahiatik
