«خبأني يا أخي من قسوة هذا العالم،
خبأني يا أخي في قلبك
لعلَ القصف لا يصل لي هناك.»

پنهانم کن از سنگدلى اين دنيا برادر،
مرا در قلبت پنهان كن برادر،
شايد بمباران آنجا به من نرسد


@eshghazkhavarmiane

شعرت بالغربة وأنا في وطني،
وسط بيتي،
في قلب غرفتي،
مستلقٍ على سريري.
أين يكمن الإنتماء إذًا؟

در وطنم،
در وسط خانه‌ام،
در قلب اتاقم،
تكيه داده بر تختم
احساس غربت کردم
پس به کجا می‌شود تعلق داشت؟


@eshghazkhavarmiane

‏يارب امنحني أرجل العنكبوت
لأتعلق أنا وكل أطفال الشرق بسقف الوطن
حتى تمرّ هذه المرحلة...

خدایا، به من پاهای عنکبوت عطا کن
که من و تمام کودکان خاورمیانه
به سقف وطن آویزان شویم
تا این روزگار بگذرد...

#محمد_الماغوط

@eshghazkhavarmiane

والموتُ في فِنْجَانِ قَهْوَتِنَا
وفي مفتاح شِقَّتِنَا
وفي أزهارِ شُرْفَتِنَا
وفي وَرَقِ الجرائدِ
والحروفِ الأبجديَّة
ها نحنُ .. يا بلقيسُ
ندخُلُ مرةً أُخرى لعصرِ الجاهليَّةْ
ها نحنُ ندخُلُ في التَوَحُّشِ
والتخلّفِ والبشاعةِ والوَضَاعةِ
ندخُلُ مرةً أُخرى عُصُورَ البربريَّةْ
حيثُ الكتابةُ رِحْلَةٌ
بينِ الشَّظيّةِ والشَّظيَّةْ
حيثُ اغتيالُ فراشةٍ في حقلِهَا
صارَ القضيَّةْ...


و مرگ،
به کمین نشسته در فنجان قهوه‌مان
در کلید خانه‌مان
در گل‌هایِ بالکن‌مان
میان صفحات روزنامه‌ها
و در حروف الفبا
و ما اکنون ای بلقیس
بار دیگر وارد می‌شویم به دوران جاهلیت
آری که فرو می‌رویم در وحشی‌گری،
عقب افتادگی، پلیدی و پستی
وارد می‌شویم به عصر بربرها
چرا که نوشتن سفری‌ست
میان دو ترکش...
چرا که آرمان شد
ترور پروانه در پیله‌ی خویش...


#نزار_قباني
@eshghazkhavarmiane

"‏لا يَرتَوي منك النّظَر"

چشمانم از تو سیر نمی‌شود ...


@eshghazkhavarmiane

حفظتُ كل كلامكِ ، سوى
تلك البسمة كيف كُنتِ
ترسميها على شفتيكِ ؟

تمام حرف هايت را به خاطر سپردم
به جز آن لبخندت،
چگونه بر لبهايت نقش مي بندد؟


@eshghazkhavarmiane

«جميعهم كانت تراهم عيوني
إلا أنت كان يراك قلبي.»

همه‌ی آن‌ها را چشمانم می‌دید،
جز تو که قلبم تو را می‌دید.

@eshghazkhavarmiane

پاداشِ هر بار در آغوش کشیدنِ تو
انگار عذرخواهی دنیاست از من
منی که تمام دردها را
تحمل کرده‌ام.


#جمال_ثریا

@eshghazkhavarmiane

‏أتيتُ من نهاية اليأس إلى أول الأمل،
بيدي وردة و غيمة و حُب.

از انتهای ناامیدی به ابتدای امید آمدم،
با گل و ابر و عشق در دستانم.


@eshghazkhavarmiane

عَانقني،
كَأنني كُل الأشياء التي تُحِبُها.

در آغوشم بگیر،
گویی من تمام چیزهایی هستم که دوست داری.


@eshghazkhavarmiane

لن یفهمك إلا اثنان
أحدهم مر في حالتك و الأخر يحبك كثيراً

فقط دو نفر تو را درک می کنند
یکی آنکه شرایط تو را پشت سر گذاشته
و دیگری كسی که تو را بسیار دوست دارد


@eshghazkhavarmiane

"تُزحزح ضحكتك أَشیاء کثیرهٔ
أولها قلبی"

خنده‌ات
خیلی چیزها را دگرگون می‌کند
اول از همه قلبم...

@eshghazkhavarmiane

‏"ثم يجب علينا أن نتعلم كيف نُشرق مع الشمس،
تاركين الليل الذي بداخلنا للأمس"

سپس باید یاد بگیریم
در حالی که شبی که تا دیروز درونمان بود را ترک می‌کنیم،
چگونه با آفتاب طلوع کنیم...

@eshghazkhavarmiane

حيثما وجدت سكينة روحك أقِم،
فذلكَ موطنك...

هر جا آرامش روحت را یافتی ساکن شو،
آنجا وطن توست...


@eshghazkhavarmiane

تشبهينَ الهويّة
حينَ أكونُ غريبًا

در هنگام غربت،
تو هويت منی

#محمود_درویش

@eshghazkhavarmiane

مرا در بر بگیر تا باد پراکنده‌ام نکند...

#محمود_درویش

@eshghazkhavarmiane

أنت جميلة كوطن محرر
و أنا متعب كوطن محتل...

زیبایی، چون وطنی آزاد شده
خسته‌ام، مانند وطنی اِشغال شده

#مريد_البرغوثي

@eshghazkhavarmiane

مثل القمر
تسكن قلبي و تضويه

چون ماه،
ساکن قلبمی
و روشنایی بخش آنی

@eshghazkhavarmiane

عشقت را از سالی به سال دیگر منتقل می‌کنم⁣
همانند دانش‌آموزی که تکالیف مدرسه‌اش را به دفتر جدیدش منتقل می‌کند⁣
صدایت، ⁣
عطرت،⁣
نامه‌هایت،⁣
شماره تلفنت⁣
و صندوق نامه‌هایت را منتقل می‌کنم⁣
و آویزانشان می‌کنم در گنجینه‌ی سال نو⁣
و اقامت همیشگی‌ات در قلبم را
برایت صادر می‌کنم⁣...


#نزار_قباني ⁣

@eshghazkhavarmiane

لقد کنت صامتا
لکنی لم اکن اعمی!

ساکت بودم
اما کور نبودم!

#دیوار_نوشته

@eshghazkhavarmiane