Telegram Web Link
درباره تاثیر حضور حاکمان با لباس مبدل در میان مردم و گوش کردن به حرف نفوذی ها

✍️منوچهر مهرآذین


حتما داستان شاه عباس و سه دزد را شنیده اید؛ اما برای آنها که نشنیده اند می گویم؛ که «یک شب شاه عباس با لباس مبدل در كوچه‌های شهر می گشت كه به سه دزد برخورد كرد كه قصد دزدی داشتند، شاه عباس وانمود كرد كه او هم دزد است و از آنان خواست كه او را وارد دار و دسته خود كننددزدان گفتند ما سه نفر هر يك خصلتی داريم كه به وقت ضرورت به كار می آيد شاه عباس پرسيد چه خصلتی ؟يكی گفت من از بوی ديوارِ خانه مي فهمم كه در آن خانه طلا و جواهر هست يا نه و به همين علت به كاهدان نمي‌زنيم . ديگری گفت من هم هر كس را يك بار ببينم بعداً در هر لباسی او را ميشناسمديگری گفت من هم از هر ديواری ميتوانم بالا بروم از شاه عباس پرسيدند تو چه خصوصيتی داری كه بتواند به حال ما مفيد باشد ؟شاه فكری كرد و گفت من اگر ريشم را بجنبانم كسی كه زندانی باشد آزاد مي‌شوددزدها او را به جمع خود پذيرفتند و پس از سرقت طلاها را در محلی مخفی كردند .فردای آن شب شاه دستور داد كه آن سه دزد را دستگير كنند . وقتی دزدها را به دربار آوردند آن دزدی كه با يك بار ديدن همه را باز مي‌شناخت فهميد كه پادشاه، رفيق شب گذشته آنها است پس اين شعر را خطاب به شاه خواند كه:ما همه ، كرديم كار خويش را / ای بزرگ، آخر بجنبان ريش را!»

فارغ از این داستان ها، طبق اسناد تاریخی، شاه عباس صفوی تنها شاهی در ایران بوده که با لباس مبدل به میان مردم می رفته و بدون واسطه از حال و هوای مردم مملکت خود آگاه می شده.

با اینکه درباره عملکرد شاهان و خدمات و خیانت های آنها زیاد گفته شده، اما جالب است بدانیم که همین اقدام مذکور، باعث شد تا دوره حکومت شاه عباس، یکی از قوی ترین دوره های امپراطوری صفویان باشد.

بی تردید، اطلاع درست از آنچه در میان جامعه و لایه های آن در جریان است، کمک می کند تا حاکم یا حاکمان، پیش از رخ دادن هر اتفاقی، بهترین تصمیم را برای ادامه حکمرانی خود اتخاذ کنند.

مشهور است که وقتی محمدرضا پهلوی سرانجام تصمیم گرفت با یک هلی کوپتر بر فراز شهر و شلوغی های آن به پرواز درآید، هنگام پیاده شدن آنقدر عصبانی بود که خطاب به همراهان خود گفت:«پدرسوخته ها چرا به من نگفتید اوضاع مملکت چنین است»

به نظر می رسد که او قربانی کوچک نمایی متملقان دربار، درباره اعتراضات شده بود و وزیر اطلاعات وقت نیز مدام بولتن های خوشبینانه ای درباره ناآرامی های شهرهای ایران منتشر می کرد که درک صحیحی از عمق نارضایتی ها نداشت.

بی تردید، آنچه همیشه مورد توافق کارشناسان و تحلیلگران بوده، این است که باید ابعاد نارضایتی و خشم در جامعه ایران را با حضوری نامحسوس، آرام و بدون تعصب اصحاب حاکمیت در متن جامعه سنجید؛ تا بتوان تحلیلی واقع بینانه از اوضاع داشت.

گزارش های توام با کوچک انگاری، متملقانه و به دور از واقعیت، نه تنها کمکی به حاکمیت برای برقراری امنیت و تداوم حکمرانی نمی کند که حتی همچون اسنادی خیانتکارانه قابل اعتنا هستند. شکی نیست که یکی از لایه های نفوذ عناصر بیگانه در هر کشوری، معمولا در سطوحی تشکیل می شوند که بتوانند مانع اطلاع تصمیم گیران از وقایع جاری شوند.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
📌 ۷ پیش بینی از اقتصاد ایران در سال ۲۰۲۴

#حامد_پاک_طینت

فقط اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
داستان واقعی:

ماًمورِ کنترلِ بلیط قطاری به مقصد بنگلور از بمبئی در حالِ انجام وظیفه بود، دختری را گرفت که زیر صندلی پنهان شده بود.

دخترحدودا ۱۳یا ۱۴ ساله بود.
  از او خواست تا بلیط خود را ارائه دهد.
دختر با تردید پاسخ داد که بلیط ندارد.
مامورِ قطار به دختر گفت باید از قطار پیاده شود.

ناگهان صدایی از پشت سر به گوش رسید:
" من کرایهٔ او را می پردازم."

این صدایِ خانم بهتا چاریا، مُدرسِ یک کالج بود.
خانم بهتاچاریا هزینه بلیطِ دختر را پرداخت و از او خواست که نزدیکِش بنشیند.

از او پرسید اسمت چیست؟
دختر پاسخ داد: «چیترا».
"داری کجا میری؟"
دختر گفت:
"من جایی برای رفتن ندارم"!

خانم بهتاچاریا به او گفت:
"پس با من بیا."

پس از رسیدن به بنگلور، خانم بهتاچاریا دختر را به یک سازمانِ غیرِ دولتی تحویل داد تا از او مراقبت شود.

بعداً خانم بهتاچاریا به دهلی نقل مکان کرد و ارتباط آن دو با یکدیگر قطع شد.

پس از حدود ۲۰ سال، خانم بهتاچاریا به سانفرانسیسکو در ایالات متحده آمریکا دعوت شد تا در یک کالج ، آنجا سخنرانی کند.

او در آن شهر در یک رستوران مشغول صرفِ غذا بود. اما وقتی صورت حساب را درخواست کرد، به او گفتند که صورت حسابش قبلا پرداخت شده است!
وقتی برگشت، زنی را با شوهرش دید که به او لبخند می زد.
خانم بهتاچاریا از زوج پرسید: "چرا صورت حساب من را پرداخت کردید؟"
زنِ جوان پاسخ داد:
"خانم! صورت حسابی که من امروز  پرداخت کردم، در مقایسه با کرایه ای که برای سفرِ قطار از بمبئی به بنگلور برای من پرداخت کردید! بسیار کم و ناچیز است."

اشک از چشمان هر دو زن سرازیر شد.

خانم بهتا چاریا با خوشحالی و حیرت زده گفت:
"اوه چیترا... تو هستی...؟!"

بانوی جوان در حالی که یکدیگر را در آغوش گرفته بودند گفت:

"خانم! نامِ من، الان چیترا نیست. من سودا مورتی هستم و این هم شوهرِ من است ،نارایان مورتی."

تعجب نکنید شما در حال خواندنِ داستان واقعیِ بخشی از زندگیِ خانم سودا مورتی، رئیسِ اینفوسیس با مسئولیت محدود و آقای نارایان مورتی، فردی که شرکت نرم افزاری چند میلیونی اینفوسیس را تأسیس کرد، هستید.

* خوب است بدانید آکشتا مورتی دخترِ این زوج با "ریشی سوناک" که اکنون نخست وزیر بریتانیا است ازدواج کرده است. "ریشی سوناک" دامادِ سودا مورتی یا همان چیترا، دخترکی که به دلیلِ نداشتن بلیطِ قطار، زیر صندلی پنهان شده بود، اولین نخست وزیرِ آسیایی‌تبارِ تاریخ بریتانیا و جوان‌ترن رهبرِ دولت در تاریخِ معاصر این کشور می باشد!!

بله، گاهی کمک کوچکی که به دیگران می کنید می تواند کلِ زندگی آنها را تغییر دهد!

چه خوب است کمی عمیق تر به درونِ این داستان برویم و سعی کنیم از نیکی کردن به کسانی که در مضیقه هستند، به ویژه هنگامی که انجام آن در حدِ توانایی و اختیارِ ماست، دریغ نکنیم".

برای شما و عزیزان تان آرزوی یک زندگیِ پربار، زیبا و شاد را دارم.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
📌 از نلسون ماندلا بدانیم

۱- ۶۷ سال برای مبارزه با نژادپرستی در آفریقای جنوبی تلاش کرد

۲- ۲۷ سال زندانی کشید.
۱۸ سال آن را در زندانی با ابعاد: ۲/۷۰
* ۲/۱۰ متر

۳- معتقد بود نفرت، مانع فکر کردن منطقی میشود

۴- پس از آزادی از زندان، از مردم خواست از سفیدپوستان انتقام نگیرند و آنها را ببخشند

۵- از طریق احترام به انسانها، به دستاوردهای بزرگی دست یافت

۶- از زندان، به صورت مکاتبه ای، لیسانس حقوق خود را از دانشگاه لندن گرفت

۷- به مردم گفت: اگر میخواهید با مخالف به صلح برسید باید با او کار کنید و با او شریک شوید

۸- معتقد بود سختتر از تغییر جامعه، تغییر خودت است

۹- در پی شوکت فردی نبود

۱۰- ایرادها و اشتباهات خود را مخفی نمیکرد

۱۱- کنترل عمیقی بر احساسات و رفتار خود داشت

۱۲- در مراسم تحلیف ریاست جمهوری، از زندان بان خود (Christo Brand) به عنوان مهمان ویژه دعوت کرد

۱۳- وقتی رئیس جمهور بود، از قاضی که (Percy Yutar) او را به اعدام محکوم کرده بود برای شام دعوت کرد

۱۴- معتقد بود تا فقر از میان نرود، آزادی هرگز بدست نمی آید

۱۵- توان قابل توجهی در اجماع سازی میان نیروهای مختلف سیاسی را داشت

۱۶- بر تدوین قانون اساسی آفریقای جنوبی، دقیق نظارت کرد: سندی که تحسین جهانیان را به همراه داشت

۱۷- میگفت بهترین روش شناخت یک کشور، شناخت وضعیتِ زندانهای آن است

۱۸- همیشه در حال یادگیری بود

۱۹- هر که او را ملاقات کرد گفت:
ماندلا با دقت و علاقه گوش میکند

۲۰-وقتی به شخصی قدرت بی پایان و غیرقابل مهار میدهید.با این عمل یعنی
یک قدرت هم از وی می ستانید
که آن قدرت عدالت ورزیدن است و اینگونه یک دیکتاتور میسازید. هر چه از او تمنا کردند، کاندید دورۀ دوم ریاست جمهوری نشد. فقط پنج سال رئیس جمهور بود

۲۱- نام بیوگرافی خود را گذاشت:
راه طولانی آزادی

۲۲- به طور واقعی و پایدار، متواضع و ازخود گذشته بود

۲۳- دیگران هیچوقت احساس حیله گری از جانب او ندیدند

۲۴- قدرت و لذتِ از قدرت بسیاری از رهبران آفریقایی را آلوده کرد. ماندلا فراتر از همۀ آنها عمل کرد و چهرۀ ماندگار تاریخ شد

۲۵- معتقد بود آموزش، مؤثرترین روش تغییر جهان است

۲۶- مظهرِ بهره برداری از سَمبُل ها بود: شمارۀ زندان خود را به عنوان ابتکارعملی در مبارزه با بیماریها در آفریقا گذاشت (۴۶۶۶۴ Initiative)؛

۲۷- از ۲۵۰ دانشگاه و مؤسسه، جایزۀ صلح و دکترای افتخاری گرفت

۲۸- به خاطر محبوبیتِ جهانی، سازمان ملل، ۱۸ جولای هر سال (روز تولد او) را به عنوان روز بین المللی نلسون ماندلا ثبت نمود

۲۹- هم انسانِ شریفی بود و هم سیاستمدار بود

۳۰- میگفت: مرا با موفقیتهایم نسنجید بلکه با تعداد دفعاتی که سقوط کردم و دوباره برخاستم ارزیابی کنید.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
↙️ ریشه خالص سازی های امروز

🟥 نطق  مهندس مهدی بازرگان در مجلس دهه 60 و واکنش هاشمی و توکلی و خلخالی و دیگران .....!

💠آنچه خواهید شنید، نه سخنی است سیاستمدارانه و نه لایحه‌ای دفاعیه. درد دلی است از قلبهای سوخته و استغاثه از جانب کسی که قبول دارید سالهای طولانی از عمر پر فراز و نشیب خود را در آرزوی آزادی و استقلال ملت عزیز ایران و عدالت و اسلام به جای اختناق اسارت و جور و کفر به سر برده. تلاش‌ها و توفیق‌ها داشته، محرومیت‌ها کشیده،...حالا هم که به آخرین روزهای زندگی رسیده و در اشتیاق لقاءالله است…

💠آتشی هولناک در کشور عزیزمان شعله‌ور گشته‌است. خرمن امت و دولت و دین را مورد تهدید قرار داده. کمتر کسی است که درصدد خاموش کردن آن برآید و بعضی می‌کوشند آتش را افروخته‌تر ساخته و بر خرمن طرف مقابل بیندازند. همه بلعیده می‌شوند... افرادی بی گناه در معابر و منازل بی جهت کشته و معلول می‌شوند و همچنین نونهالان دختر و پسر کسان وابسته و هوادار که در درگیری‌های خیابانی و دادگاه‌های انقلابی، قربانی التقاط و انحراف یا انتقام می‌گردند. نونهالانی که هر چه باشد جگر گوشگان و پرورش یافتگان امید این مملکتند. عاشق‌وار یا دیوانه‌وار، فداکار یا گناهکار، در طاس لغزنده افتاده‌اند. در حالیکه هر طرف گروه مقابل را منافق یا مرتجع و ضداسلام و عامل امپریالیسم می‌خواند، نه روحانیون ارجمند و مکتبی‌های غیرتمندمان از آمریکا وارد شده‌اند و نه جوانان جانباز در خانواده‌های آمریکایی زائیده و بزرگ گشته‌اند که بتوان مزدورشان خواند. پس چرا اینسان ریختن خون یکدیگر را مباح و بلکه واجب می‌شمارند؟...

واکنش رئیس مجلس و نمایندگان:

📌رفسنجانی: آقای بازرگان الان جای این حرف‌ها نیست...

📌یکی از نمایندگان خطاب به بازرگان: [برو مسخره...] چَرت نگو

📌احمد توکلی: اصلاً نشستن در این جلسه خلاف شرع است، بیائید بیرون. بیائید بیرون...

📌یکی دیگر از نمایندگان: تمام کن مرتیکه. (عده ای از نمایندگان جلسه را ترک می‌کنند).

📌عبدالرضا اسدی نیا (معروف به عادل): (با داد و قال) مرگ بر بازرگان که شعار مردم است، مرگ بر بازرگان، مرگ بر بازرگان. مرگ بر بازرگان...این شعار ملت است .(همهمه نمایندگان).

📌هاشمی رفسنجانی: آقای اسدی نیا …شلوغ نکنید.

📌یکی از نمایندگان: بازرگان از مرگ انور سادات ناراحت است. برو گمشو مرتیکه، برو گمشو

📌صادق خلخالی (با فریاد بلند): بازرگان باید محاکمه بشود. این آقا جزو ملت ایران نیست، آمریکائی است.

(خلخالی در حالی که میکروفون را از جلوی مهندس بازرگان می‌کِشد داد می‌زند بیا برو کنار، برو کنار، برو کنار...

بعد رو به رفسنجانی می‌گوید:  چرا می‌گذارید ایشان صحبت کند این بلندگو مال مردم است نه کسی که در مقابل ملت ایران ایستادگی کند.

📌عابدین زاده: (خطاب به بازرگان) مُردنی، قالتاق، آمریکائی....

📌احمد توکلی: قرآن می‌گوید در قصاص حیات است آقای بازرگان می‌گوید نه...

📌خلخالی دوباره داد می‌زند: بازرگان می‌گه این بچه‌ها آمریکائی نیستند و از خارج نیامده اند. اینها همان بچه‌های ساواکی‌ها هستند که تو بر ما مسلط کردی آقا (همهمه نمایندگان)

📌یکی از نمایندگان: (خطاب به بازرگان) تو تمام احکام دادگاه‌های انقلاب را باطل شمردی.

📌احمد توکلی: مگر مردم نمی‌گفتند مرگ بر بازرگان؟ چرا نشسته‌اید... بازرگان مرگ بر تو، ننگ بر تو...

📌مهندس بازرگان: آتشی هولناک در کشور عزیزمان شعله‌ور گشته‌است...

آری ، این چنین بود ای برادر !

از میان افرادی که در بالا اسم برده شده، آقای #احمد_توکلی چند دوره کاندید ریاست‌جمهوری  شد بعنوان گزینه‌ای در مقابل اصولگرایان؛ #عادل_اسدی_زاده، کاردار ایران در دوبی شد و یک شب در یک میهمانی در باغ کنسولگری در دوبی، زبان به انتقادات تندی نسبت به حاکمیت گشود ... و فردای آن شب به اسکاندیناوی  پرواز کرد و پناهنده شد؛ و #خلخالی موقع دفن بر مزار بازرگان حاضر شد و با صدای بلند گفت، اگر یک مرد در ایران بود همین مرد بود:
چقدر دردناك
با صداي بلند بايد فرياد زد خدايا پناه ميبريم به تو از شر وسواس الخناس

وقتی خلخالی اومد توی غرفه و اون جمله را گفت، یکی از دوستان که کنارم واستاده بود (و همه میشناسینش) با صدای بلندتر از او گفت: اشک تمساح!
🖌 سخنرانی بازرگان در ۱۵ مهر 1360 در مجلس ایراد شد

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
🔺  آمار نگرش ایرانیان به دین

▫️ نظرسنجی «نگرش ایرانیان به دین» از تاریخ ۱۷ خرداد تا ۱ تیر ۱۳۹۹ به مدت ۱۵ روز انجام گرفت. در این نظرسنجی بیش از ۵۰ هزار پاسخ‌دهنده شرکت کردند و حدود ۹۰٪ پاسخ‌دهندگان ساکن ایران بوده‌اند. یافته‌های این گزارش، دیدگاه افراد باسواد بالای ۱۹ سال ساکن ایران (برابر با ٪۸۵ افراد بزرگسال در ایران) را بازتاب ‌می‌دهد و با سطح اطمینان ۹۵٪ و حاشیه خطای ۵٪ قابل تعمیم به این جمعیت است. این نظرسنجی تلاش کرده است تا نگرش ایرانیان را به دین و موضوعات مرتبط با آن، که در فضای جاری به دلیل محدودیت‌های موجود نمی‌تواند بطور علنی مورد پرسش قرار گیرد، به ‌طریقی روشمند اندازه‌گیری کرده و به ثبت برساند.

▫️  بر اساس نتایج این نظرسنجی، ۷۸٪ ایرانیان به خدا باور دارند. همچنین ۳۷٪ به مفهوم زندگی بعد از مرگ، ۳۰٪ به بهشت و جهنم، ۲۶٪ به جن و ۲۶٪ به ظهور منجی بشریت معتقد هستند. حدود ۲۰٪ از جامعه نیز به هیچ‌یک از این موارد اعتقاد ندارند.

▫️ نتایج این نظرسنجی نشان می‌دهد درحالیکه ۳۲٪ جامعه خود را «مسلمان شیعه» می‌دانند، ۹٪ خود را خداناباور (آتئیست)، ۸٪ معنویت‌گرا، ۷.۵٪ زرتشتی، ۷٪ ندانم‌گرا و ۴.۵٪ خود را مسلمان سنی معرفی می‌کنند. همچنین گرایش به عرفان‌گرایی (تصوف)، انسانیت‌گرایی، مسیحیت و بهائیت در کنار گرایشات دیگر در جامعه ایران حضور دارند. حدود ۲۲٪ جامعه نیز خود را نزدیک به هیچ یک از این گرایشات نمی‌دانند.

▫️ حدود نیمی از جامعه اظهار داشته‌اند که از دین‌داری به بی‌دینی رسیده‌اند. از سوی دیگر باورهای ۴۱٪ از افراد جامعه درباره دین یا بی‌دینی در دوران زندگی‌شان تغییر زیادی نداشته است. همچنین حدود ۶٪ جامعه از یک گرایش دینی به گرایش دینی دیگر تمایل پیدا کرده‌اند.

▫️ برطبق نتایج نظرسنجی، حدود ۶۰٪ جامعه اعلام کرده‌اند که نماز نمی‌خوانند. در مقابل حدود ۴۰٪ جامعه اظهار داشته‌اند که به تناوب مختلف نماز می‌خوانند و از این میزان، بیش از ۲۷٪ جامعه اعلام کرده‌اند که پنج بار در روز نماز می‌خوانند.


▫️ نتایج نظرسنجی نشان می‌دهد که حدود ۶۱٪ افراد جامعه در خانواده‌های «خداباور و مذهبی» و ۳۲٪ جامعه در خانواده‌های «خداباور اما غیرمذهبی» بزرگ شده‌اند. کمتر از ۳٪ جامعه در خانواده‌های «خداناباور» یا «ضدمذهبی» رشد کرده‌اند.

▫️  بر طبق نتایج این نظرسنجی، ۶۸٪ جامعه معتقدند که احکام دینی نباید معیار قانون‌گذاری قرار گیرد حتی اگر دینداران اکثریت مجلس را داشته باشند. در مقابل حدود ۱۵٪ جامعه معتقد است که قوانین باید در هر حال منطبق با احکام دینی باشند.

▫️ بر طبق نتایج این نظرسنجی ۷۱٪ جامعه معتقدند که نهادهای دینی باید خودشان هزینه‌هایشان را تامین کنند. از سوی دیگر ۱۰٪ معتقدند که نهادهای دینی همه مذاهب باید بتوانند کمک‌های دولتی دریافت کنند و ۳.۵٪ جامعه معتقدند که فقط نهادهای اسلامی باید از کمک‌های دولتی بهره‌مند شوند.

▫️  درباره تبلیغات دینی، ۴۱٪ جامعه معتقدند همه ادیان باید بتوانند دین‌شان را در عرصه عمومی تبلیغ کنند درحالیکه حدود ۵٪ جامعه این حق را فقط برای مسلمانان قائل هستند. در مقابل، ۴۲٪ جامعه ترجیح میدهند که تبلیغ تمامی ادیان در عرصه عمومی ممنوع باشد.


▫️ بر طبق نتایج این نظرسنجی، ۵۷٪ جامعه با آموزش تعالیم و تکالیف دینی در مدارس به فرزندانشان مخالف هستند. با این وجود، حدود ۵۴٪ موافق هستند که فرزندانشان در مدرسه با باورهای ادیان مختلف آشنایی پیدا کنند.

▫️ نتایج نظرسنجی نشان می‌دهد بیش از ۷۳٪ جامعه مخالف حجاب اجباری هستند. در مقابل، حدود ۱۲٪ جامعه بر الزامی بودن رعایت حجاب (پوشش موی سر) در عرصه عمومی تاکید دارند. از سوی دیگر ۵۸٪ جامعه اساسا به حجاب اعتقاد ندارند.

▫️حدود ۳۷٪ ایرانیان، با وجود محدودیت‌ها، بطور منظم یا گهگاه مشروبات الکلی می‌نوشند. از سوی دیگر ۵۵٪ جامعه اظهار داشتند که مشروبات الکلی نمی‌خورند. حدود ۸٪ جامعه هم به دلیل عدم امکان خرید آن (عدم دسترسی یا هزینه) مشروبات الکلی مصرف نمی‌کنند.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
✍️عبرت های بیمارستان گاندی و آتش

محمدرضا اسلامی

🔵 حسب اتفاق، سانحه آتش سوزی در بیمارستان گاندی چند روز پس از سالگرد پلاسکو اتفاق افتاد. سازه فولادی و نمادین پلاسکو پس از تحمل چندین ساعت حرارت سرانجام کمر خم کرد و فروریخت و در ویرانه های آن جان چندین تن از آتش نشانان تلاشگر تهران هم بر باد رفت.
سی دی ماه سالگرد پلاسکو بود و تنها 5 روز بعد، سانحه بیمارستان گاندی رخ داد. ذکر چند نکته درباره این اتفاق ضروری است:

🔵 ۱- به محض اینکه نام ژاپن شنیده می شود بسیاری از افراد به یاد «زلزله» و تلاشهای پژوهشگران ژاپنی برای سازه های مقاوم در برابر زلزله می افتند. ولی عجیب است که در کشور ما گفته نمی شود که ژاپنی ها از همان سالی که «کار جدی» بر روی زلزله را شروع کردند (یعنی سال 1923) از همان سال کار جدی بر روی مساله آتش را هم آغاز کرده اند. در ایران، ما ژاپن را با موضوع زلزله می شناسیم ولی با موضوع آتش نمی شناسیم. چرا؟

🔵 ۲- سیلی اول و جدی ای که تمدن نوین ژاپنی از زلزله خورد مربوط می شود به زلزله 1923 کانتو (در توکیو) که باعث یک تراژدی حیرت آور در پایتخت ژاپن شد. متاسفانه زمان رخداد این زلزله نزدیک به ظهر بود (ساعت ۱۱ و ۵۸ دقیقه) یعنی وقتی که مادران ژاپنی عموما در حال آماده کردن ناهار بودند. زلزله رخ داد و وجود آتش آشپزخانه ها در منازل باعث شد که فقط چند ساعت پس از زلزله، شعله های آتش در خیابانها و کوچه های مختلف ژاپن زبانه بکشد. شهروندانِ وحشت زده از دود و آتش و ویرانی، سراسیمه شروع به فرار از آتش کردند و در فضاهای باز (مثل پارکها) پناه گرفتند، ولی غافل از اینکه باد دارد آتشِ نقاط مختلف را به هم می رساند.
این اتفاق باعث شد که شهروندانِ بی خبر از سرعت حرکت آتش، در پارکها در محاصره آتش قرار بگیرند... و تصاویر وحشتناکی از پخته شدن و کشته شدن گروههای چندهزار نفره شهروندان توکیو از آن روز حکایتِ تلخِ خاطره ژاپن از آتشِ بعد از زلزله است.

🔵 ۳- کوروساوا کارگردان معروف ژاپنی نقل می کند که: کودک بودم و دست در دست برادر بزرگترم سراسیمه در کوچه مان از مقابل ویرانه ها رد می شدیم و سوختن خانه ها را در آتش می دیدم. آن لحظاتِ سوختن خانه ها و وحشت کودکی را فراموش نمی کنم.
بله در ژاپن مساله آتش به اندازه زلزله مهم است. از سال 1923 (صدویک سال پیش) تا کنون. تصویر زیر 🔻را ملاحظه کنید. شبیه وضعیت پس از انفجار بمب اتم است؛ ولی خیر، این شهر یوکوهاما در مجاورت توکیو (مشابه کرج برای تهران) پس از آتش است. همه چیز سوخته.
سایر عکسها را نمی گذارم چون بسیار فجیع است. هزاران جنازه ی سوخته بر روی هم. (ولی اگر خواستید در صفحه ویکی پدیا ببینید)

🔵 ۴- پس از پلاسکو، بیمارستان گاندی سومین سازه بلندمرتبه ای است که طی این سالها به دلیل سهل انگاری در عملیات عمرانی می سوزد.
برج هتل آسمان شیراز+ در مجاورت خیابان زند، چهار سال پیش در حین عملیات ساخت، آتش گرفت. چرا؟ چون مذاب جوشکاری طبقات بالا بر روی انبار وسایل زیرزمین می ریخت و شروع آتش در زیرزمین، تمام برج را گرفتار آتش کرد. برج رامیلا+ در چالوس سازه بلند دیگری بود که سه سال پیش درگیر آتش سوزی شد. سازه بلندمرتبه گاندی سومین برج بلندی است که طی این «سالهای پس از پلاسکو» درگیر آتش می شود. این ها ادامه همان بحثی است که درباره ژاپن طرح شد. آنها همانقدر که زلزله را جدی گرفته اند، مساله آتش را هم جدی گرفته اند. ولی وضعیت در ایران چگونه است؟ عرض می کنم.

🔵 ۵- بحث آتش و سازه بحثی پیچیده است اما مسئله ای که می توان در یک یادداشت کوتاه به آن اشاره کرد، مساله تنشهای پسماند و اُفت مشخصات مکانیکی اعضای سازه پس از آتش است. به چه معنی؟
اگر بخواهیم سانحه بیمارستان گاندی یا برج آسمان شیراز را از منظر فنی-مهندسی نگاه کنیم صورت مساله این است: در اثر حرارت، اعضایِ باربر سازه ای «چه میزان از مقاومت خود» را از دست داده اند؟
این سوال اگر که جدی گرفته شود «اقدامات عملی» برای مقاوم سازی را باعث می شود. یعنی مالک باید با بهره گیری از دانش نوین به این نتیجه برسد که:
سازه ای که بخشی اعضای آن در معرض حرارت بوده، آیا در زلزله آینده عملکرد (Performance) مورد انتظارِ قبل از آتش سوزی را خواهد داشت.

🔵 ۶- خلاصۀ عبرتهای اصلی بیمارستان گاندی این موارد است:
✔️ مساله آتش در ایران هنوز آن قدر که باید جدی گرفته نشده است.
✔️در سازه های بلندمرتبه، مساله آتش اهمیت بیشتری پیدا می کند (به دلیل بزرگای بارها/نیروها و پیچیدگی فرآیند خرابی)
✔️ارزیایی «مقاومتِ از دست رفته» پس از آتش، یک اقدام ضروری است که باید توسط مجموعه های تخصصی (و نه نمایشی) صورت پذیرد تا احتمال آسیب به سازه در زلزله های آتی پیش بینی شود.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
🔺 باديانت فقط امت ساخته مي شود، براي ملت شدن نياز به فرهنگ است


🖌 سيد جواد طباطبايي


یک ملت تنها با دیانت خود تعریف نمی شود، بلکه ملت فرهنگ خود را ایجاد می کند که دیانت نیز جزئی از آن است. آتاتورک متوجه بود که ترکان در خلافت عثمانی، که هنوز ملت نشده بودند، در مقایسه با ایران، فاقد فرهنگ «ملی» بوده اند. خلافت یک امپراتوری دینی بود اما فرهنگ آن، که «ملی» نمی توانست باشد، یکی از شعبه های فرهنگ ایرانی بود.

اهمیت آتاتورک در این است که در اقدامی مضاعف کوشش کرد پیوند ترکان با اسلام خلافت و فرهنگ ایران را قطع کند، و از آميزه ترکان و بقیه السيف ساکنان رُم شرقی سابق نیز ملتی را ایجاد و برای آن ملت، دولتی را تأسیس کرد. دلیل این که آتاتورک به تجربه ایران، به عنوان ملت، توجه داشت، این بود که اقوام ترک نتوانسته بودند چنان فرهنگی را ایجاد کنند که بتواند آنان را به یک ملت تبدیل کند. ترکان با مهاجرت به ایران و ایرانی فرهنگ شدن به بخشی از ملت ایران تبدیل شدند؛ در ترکیه، قبیله های مهاجر با گرویدن به اسلام تشخصی پیدا کردند.

ترکان، در ایران، ایرانی بودند و در ترکیه، مسلمان ترک. مهم ترین تمایز ایران و ترکیه در این است که ادب و فرهنگ ایرانی ادب و فرهنگ یک ملت بود و توانست همه اقوام ایرانی و مهاجران به این سرزمین را در وحدت در کثرت آن به یک ملت تبدیل کند اما در ترکیه، دیانت خلافت به نوعی در تعارض با فرهنگ ایرانی نخبگان آن قرار داشت. این تعارض میان دیانت خلافت و ادب و فرهنگ ایرانی نخبگان، از سویی، و تعارض های میان دیانت های دیگر اقوام تحت سلطه خلافت از سوی دیگر، راه را بر ایجاد ملت ترک بسته بود.

دیانت شالوده ای برای ایجاد امت است اما برای ملت شدن فرهنگ ضرورت دارد. در منطقه ای که ما قرار داریم، تنها ایرانیان توانسته اند فرهنگی ملی ایجاد کنند و خود را به ملت تبدیل کنند. من این وجه از تحول تاریخی ایران را ذیل مفهوم باستانی «ایرانشهر» قرار داده و آن فرهنگ ملت ساز را فرهنگ یا اندیشه ایرانشهری نامیده ام.

📚دل ایرانشهر. فصلنامه سیاست‌نامه. شماره دهم. پائیز 1397. صفحه ۱۱‌و

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o۱۲
سفارت ژاپن در ایران پیروزی تیم ملی فوتبال ایران را تبریک گفت.
فرهنگ غنی یک کشور توسعه یافته و با اصالت مثل ژاپن را ببینید.
توسعه یافتگی اتفاقی نیست.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
@excellentmanagers

و اینجا در اینستاگرام
📌Paktinat.Hamed
📝📝 ما می‌مانیم تا ایران را به نسل بعد تحویل دهیم .

دکتر محسن رنانی


♈️چهل سال است دارند دانشگاه ایدئولوژیک درست می کنند آخرش چه شد؟ آیا موفق شدند؟ فقط باختند. حالا می‌خواهند نسخه کاریکاتوری همان چهل سال پیش را تکرار ‌کنند، اما با کدام دانش با کدام منابع با کدام مشروعیت با کدام فرصت؟ شک نیست که خطا می کنند، شک نیست که این جا هم می‌بازند. در سال ۱۳۹۴ در مناظره‌ای در شبکه چهار سیما، به فرد مقابلم که می‌گفت «تا حالا نتوانسته‌ایم چون الگو نداشته‌ایم» گفتم که اگر در چهار دهه گذشته نتوانسته‌اید دیگر نمی‌توانید،‌ چون دیگر منابع ندارید. حالا می‌گویم منابع هم که داشته باشند دیگر نمی‌توانند چون به قول انیشتین «همان اندیشه‌ای که بحران‌های امروز را ایجاد کرده است،‌ نمی‌تواند آنها را حل کند». اینان به خاطر نداشتن اندیشه‌‌ای منسجم و سازگار با دنیای نو، بیشتر پروژه‌های حیثیتی‌‌شان یک‌به‌یک شکست خورده است؛ و حالا دوباره رفته‌اند سرخط تا از نو شروع کنند. اما یادشان نیست که هم پیر شده‌اند، هم نخبه اندیشمند ندارند که برای شان فکر کند، هم چاه‌های نفت خالی است، هم فساد تا سراپرده‌شان پیش‌ رفته است، هم منابع آبی کشور نابود شده است،‌ هم بحران پشت بحران در راه است، و هم نسل نو در پشت سر آنها نیست تا در این ناداری و نادانی حمایت‌شان کند. فقط اندکی عقل سلیم لازم است که حضرات بفهمند نباید به جنگ ریاضیات بروند:

♈️نسل اولشان که اگر حالا بودند ۱۰۰ تا ۱۲۵ ساله بودند که همه رفته‌اند؛نسل دومشان که حالا ۷۵ تا ۱۰۰ ساله‌اند چقدر دیگر فرصت دارند؟ ۵ تا ده سال دیگر بیشترشان نیستند؛نسل سومشان که ۵۰ تا ۷۵ ساله‌اند، اکثریت‌شان یا توّاب‌اند یا اخراجی. تعداد کمی‌شان به زور رانت هنوز حامی مانده‌اند. این‌ها هم دیگر از رده خارجند.نسل چهارم یعنی ۲۵ تا ۵۰ ساله‌ها «اکثریت‌شان» یکی از این‌هاست: یا منتقد یا معترض یا مخالف یا معارض.نسل زیر ۲۵ سال را هم که خدا برکتشان بدهد؛ تنها نامی که برازنده آنهاست «نسل عصیان» است.

♈️اما جذابیت مساله این جاست:
نسل‌های یک تا ۵۰ سال، سالی یک میلیون و صدهزار نفر به جمعیتشان افزوده می‌شود؛
و نسل‌های ۵۰ تا ۱۰۰ سال، سالی ۶۰۰ هزار نفرشان کم می‌شود.به زودی ترازوی نسل‌ها از ناترازی سرنگون می‌شود.ترازوی اقتصاد و فرهنگ و سیاست و فناوری هم از سال‌ها پیش دارد به نفع نسل نو کفّه عوض می‌کند.

♈️همه این تحولات در بدبینانه‌ترین حالت در زیر ده سال رخ خواهد داد. اما شهود من می‌گوید برای پنج سال هم انرژی ندارند که با همین روش ادامه بدهند، یا سَرِعقل می‌آیند یا فرومی‌ریزند.

♈️ما باید در صحنه بمانیم تا بدهی‌مان را به این نسل بدهیم. نسل نو، «ایران» را از ما طلب‌کار است. آری، پراستقامت می‌مانیم تا ایران را «ایران» به او تحویل بدهیم نه سوریه نه لیبی و نه مصر.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o۱۲
#مائو تسه تونگ رهبر چین از جمله دیکتاتورهایی بود که به خالص‌سازی نیروهای تحت امرش اعتقاد عمیقی داشت.

او مثل بت محبوبش استالین، پاکسازی ممتد و خونین کادرهای حزب کمونیست را تا دم مرگ ادامه داد.

مائو زیر عنوان «انقلاب فرهنگی» حداقل یک میلیون کمونیست چینی را ،که عموما نیز از فرهیختگان و فرهنگیان بودند،اعدام کرد.

این پاکسازی‌ها به آنجا کشیده شد که حتی نخست وزیر به نسبت فهمیده و معتدل چین،چوئن‌لای ، را هم عملا به کشتن داد.

چو به سرطان مبتلا شده بود اما مائو محرمانه دستور داد:«این خبر را افشا نکنید و به نخست وزیر نگویید که سرطان گرفته.
او قلب ضعیفی دارد و بنابر این هیچ عمل جراحی‌ای روی او انجام ندهید چون بی‌فایده است.»
نخست وزیر عاقبت مرد و مائو در شب مرگ وی در اقامتگاهش جشن و آتش بازی به راه انداخت. مائو در سال پایانی عمرش دستور داد که اصلی‌ترین مخالفش در حزب کمونیست،دنگ شیائو‌پینگ،را حصر خانگی کنند و شمار زیادی از نظامیان را زندانی و برکنار کرد و دفتر سیاسی حزب را به طور کامل پاکسازی کرد.در پایان ، فقط چهار نفر باقی ماندند که از نظر مائو از همه خالص‌تر و انقلابی‌تر بودند.این چهار نفر که به «گروه چهار نفره» معروف شدند توسط همسر مائو رهبری می‌شدند.انها به پشتوانه مائو موج تازه‌ای از کشتارها و پاکسازی‌ها را آغاز کردند اما با مرگ مائو ستاره اقبال آنها غروب کرد.مادام مائو و سه عضو دیگر گروه محاکمه و به حبس ابد محکوم شدند.مادام مائو پانزده سال بعد در زندان خودکشی کرد.

بله، چنین کردند دیکتاتورها.آنها زیردستان و نوکران خود را چنان به صورت ممتد مشمول خالص‌سازی و غربالگری قرار دادند‌ که نهایتاً به قول شاعر خودمان ،بیدل دهلوی،«مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ.»

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o۱۲
✍️ مهران صولتی

🖊 چرا انتظار توسعه در شرایط کنونی ایران بیهوده است؟



ایران از حدود یک‌صد سال پیش و با پیوستن به مدار نظام جهانی در مسیر توسعه یافتگی قرار گرفت. به رغم سه تحول سرنوشت ساز مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی هنوز هم ما کشوری در حال توسعه به شمار می رویم. پیشرفت های زیادی در این مدت صورت گرفته ولی از آن جهش نهایی که بتواند ما را در جرگه کشورهای توسعه یافته قرار دهد هنوز هم خبری نیست. به نظر می رسد با نزدیک شدن به موعد بسته شدن پنجره جمعیتی در سال ۱۴۲۵ کار بیش از پیش بر ما سخت‌تر و دوران انتقال طولانی‌تر شود. حال بر اساس این ملاحظات مایل ام به این پرسش پاسخ دهم که چرا در وضعیت کنونی انتظار برای توسعه یافتگی کشور بیهوده می باشد؟

هراس از آزاد شدن نیروهای اجتماعی:
توسعه پدیده ای فراتر از ساختن پل، سد و جاده است. اینها پیشرفت است نه توسعه! همان تصوری که یک‌صد سال است مهندسی را برتر از علوم انسانی نشانده و تکنوکراسی را جایگزین دموکراسی ساخته است. توسعه پیش از هر چیز به معنای آزاد سازی تمامی نیروهای اجتماعی و مشارکت آنها در ساختن آینده جامعه است. شاید بتوان ترجمان این آرمان را در شعار ایران برای همه ایرانیان یافت. امری که منوط به آموزش و پرورش انسان هایی در تراز رقابت با قدرت های اقتصادی جهان است. اما آن چه در چهل سال گذشته بیش از همه به چشم آمده است عزمی جدی برای مهار جامعه و نیروهای توانمند آن بوده است. محدود سازی تاثیر گذاری نخبگان، کنترل دامنه فعالیت نهادهای مدنی، امنیتی سازی گفتمان فعالیت های سیاسی- اجتماعی و زینتی سازی نقش نهادهای انتخابی از طریق موازی سازی مراکز قانون گذار از جمله این تلاش ها می باشد.

جلوگیری از افزایش توقعات اقتصادی:
تجربه رژیم شاه در بالا بردن انتظارات اقتصادی مردم پس از افزایش قیمت نفت (۱۳۵۲) و سپس ناکامی در برآوردن آنها پس از کاهش شدید قیمت آن (۱۳۵۵) که منجر به بی‌ثباتی سیاسی و انقلاب ۵۷ شد درس‌هایی ذی‌قیمت برای آیندگان به همراه داشت. این که حکومت‌هایی که سطح توقعات اقتصادی را پایین نگه می دارند از ثبات بیشتری برخوردارند. امری که در تمامی چهل سال گذشته سرلوحه سیاست گذاران کشور قرار داشته، عبارت از تلاش برای تعویق مطالبات و پرهیز از دمیدن در کوره انتظارات بوده است. تنظیم آرزوهای مردم و پایین نگه داشتن فتیله امید اجتماعی. درست برخلاف توسعه که مستلزم افزایش امید، برابری و آزادی برای شکوفایی تمامی استعدادها و ظرفیت ها است. شاید بتوان تلاش برای رنگ باختن امیدهای سیاسی مردم از پس هر انتخابات را نیز در همین راستا ارزیابی کرد. این که قرار دادن مردم در برزخ میان بد و بدتر اگر چه با اقتضائات حکمرانی خوب ناسازگار است ولی در عوض می تواند مطمئن تر و پایدارتر باشد.

اصرار بر تداوم چالش با نظام جهانی:
در همه این سال‌ها که دلسوزان از ضرورت آشتی با جهان و ارتباط سازنده با آن سخن گفته اند با این پرسش مواجه شده اند که آیا از ما می خواهید تسلیم امریکا شویم؟! پرواضح است که پاسخ منفی است ولی واقعیت هم به سادگی در این پرسش و پاسخ نهفته نیست. امروزه نمی توان نظام جهانی را صرفا در امریکای تضعیف شده کنونی خلاصه کرد. کشورهایی مانند چین، هند، روسیه، برزیل، ژاپن و اروپا جهانی چندقطبی را شکل داده اند که در آن مطابق پیش بینی بلومبرگ از رده بندی اقتصادهای جهانی تا سال ۲۰۳۰، چین و هند برتر از امریکا می ایستند. اما مشکل این‌جا است که اکنون چالش با نظام جهانی به بخش جدایی ناپذیری از هویت کشور بدل شده است. تبدیل  واقعیت به هویت، که نه تنها تجدیدنظر در مواضع پیشین را منتفی می سازد بلکه موجب تصلب یافتن هر چه بیشتر تصمیم ها می شود.

فقدان چشم انداز روشن برای اجماع ملی: تجربه توسعه در همه اقتصادهای نوظهور نشان می‌دهد که ضرورت توسعه یافتگی موجب شده در یک پیچ تاریخی نوعی اجماع ملی در بالاترین سطح سیاسی شکل گرفته و دولت به مثابه موتور محرکه توسعه ایفای نقش کند. اجماعی که بر بسیج توده ها پیرامون اولویت یافتن اقتصاد، مشارکت پذیری مردم و سیاست خارجی آشتی جویانه با جهان مبتنی بوده است. اما مع‌الاسف شواهد نشان می دهد که بی‌اعتمادی فزاینده سیاسی در کشور حتی امکان شکل گیری نوعی گفت و گوی ملی را هم منتفی ساخته است. مسائل متعدد اجتماعی حل‌نشده بر یکدیگر انباشت شده و بحران های مختلف را بازتولید می کنند. روشن است که با این حجم از معضلات در هم کلاف شده نمی توان به شکل گیری اجماعی ملی برای بهره گیری از تجارب جهانی جهت ورود به فرایند توسعه یافتگی امید داشت. شرایطی که در آن امر روزمره و زیستن برای بقا اولویت می یابد و فاصله با سایر کشورهای جهان بیش از پیش افزایش می یابد.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o۱۲
♦️ دلال ها برای تایید صلاحیتم ۱۰ میلیارد تومان خواستند

👤هدایت الله خادمی

📌صلاحیتم⁩ توسط ‌ شورای نگهبان⁩ تایید نشد!

🔻اما چند نکته با مردم شریف ایران: ‏۱-در قرون وسطی و حاکمیت روحانیون و کلیسا  بر اروپا خون مردم را در شیشه کردند و حتی از منظر خود ‌ بهشت⁩ را قطعه بندی و به مردم بدبخت میفروختند‌ و عده ای هم برای خرید بهشت صف میکشیدند و تا وقتی از سیاست کنار نرفتند اروپاییان رنگ توسعه و آرامش و صلح و زندگی را ندیدند.

۲- حالا هم اینجانب آزاده،جانباز،در لیست ترور منافقین،یک دوره نماینده مجلس،دو دوره تایید صلاحیت توسط شورای نگهبان را رد صلاحیت میکنند ولی ‌ دلال⁩ ها برای فروش ‌التزام به اسلام⁩،تلفن بارانمان کردند ولی خریدار نبودم.

۳-رقم هایی که دلال ها برای فروش التزام تقاضا میکردند تقریبا مشابه بودند کسی ۱۰ میلیارد تومان،دیگری ۳۰۰ سکه و بعضی ها ۱۲۰ هزار ‌ دلارآمریکا⁩!!.

۴-زندگی و گذشته کسانی که در خوزستان بانی و باعث رد صلاحیتم بودند را اگر بدانید از همه چی عبور خواهید کرد.

‏۵- معلوم نیست چه گروه عجیب و غریبی همه امور کشور را بدست گرفته اند!،اگر نظام بفکر خود است باید حتما بعضی از این روحانیون و عوامل شان را از صحنه سیاسی کشور کنار بگذارد وگرنه روزگار  بدتری در پیش روی مردم و کشور است

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o۱۲
داستان تاسيس استارتاپ ديجي كالا در ايران

برادران محمدی (حمید و سعید) که موسسان دیجی‌کالا هستند، سعید محمدی، یکی از دو برادر میلیاردر موسس دیجی‌کالا  مي گويد : من لیسانس مکانیک و فوق‌لیسانس ام.بی.ای از دانشگاه سازمان مدیریت صنعتی دارم و برادرم حمید محمدی، لیسانس صنایع از دانشگاه خواجه نصیر و فوق‌لیسانس ام.بی.ای از دانشگاه علم و صنعت دارد.

من و برادرم، در کار عکاسی دیجیتال فعالیت می‌کردیم. روزی برای خرید دوربین هنگامی که از جستجو در اینترنت توانستیم به اطلاعات کافی درباره دوربین دست پیدا کنیم، به خیابان جمهوری تهران رفتیم و دوربین را خریداری کردیم.

بعد از این‌که دوربین خریداری شد و پس از چند روز استفاده از آن، متوجه شدیم که دوربینی را به ما فروخته‌اند که لنز آن تعمیر شده است و به اصطلاح دست دوم است. اینجا بود که جرقه ایجاد یک سایت خرید اینترنتی که نام آن «دیجی‌کالا» شد، در ذهن ما زده شد.

در تاسیس «دیجی‌کالا» از تجربه خرید دوربین استفاده شده و به دنبال آن نوشتن یک مدل کار آغاز شد.پس از آن به جمع‌بندی نهایی رسیدیم و کافی بود کار را عملی کنیم.

اوایل سال ۸۵ بود که شروع کردیم به برنامه‌نویسی برای این‌که سایت را بالا بیاوریم و به دلیل اینکه نخستین سایت فروشگاه اینترنتی بودیم و شبیه یا مدلی نداشتیم، باید از اول تا آخرش را خودمان طراحی می‌کردیم. پس کار در سال ۱۳۸۵ راه‌اندازی شد و کار خود را با ۵ نفر شروع کردیم اما در پایان سال ۹۳ پرسنل آن به ۷۰۰ نفر رسید.

دیجی‌کالا در سال ۲۰۱۴ و براساس گزارشی که مجله اکونومیست منتشرکرد، در رتبه نخست سایت‌های ایران قرار گرفت و در حال حاضر ما ۱۰۰۰ نفر پرسنل داریم و تعداد فروش روزانه دیجی‌کالا ۲۰۰۰ سفارش با متوسط ۶۰۰ هزار تومان است که در مجموع به عدد فروش  ۱٫۲۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان در روز می‌رسیم.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o۱۲
دعای تحویل سال را ندانستن عیب نیست!

✍️حسین ثنایی نژاد

دعای تحویل سال را ندانستن عیب نیست!

عیب این است که رئیس سازمان سینمایی باشی و از رو نتوانی چهار جملهٔ سادهٔ عربی را بخوانی!

عیب این است کسی برای چنین مقام فرهنگی مهمی انتخاب شده است که آن‌قدر به فرهنگ جامعه‌اش احاطه ندارد تا دعای تحویل سال را از رو درست بخواند.؛ دعایی که بی‌سوادترین آدم‌ها از حفظ می‌خوانند.

عیب این است که او با اینکه می‌داند بلد نیست عربی بخواند ولی آن‌قدر بی‌باک است که می‌داند به هیچ‌جا برنمی‌خورد و آسوده‌خاطر آن متن عربی را بلغور می‌کند.

عیب مهمتر اینکه او تحصیل‌کردهٔ یک نظام آموزشی است که عربی جزو دروس الزامی دورهٔ تحصیل او بوده است.

او چرا باید از نادانی خود شرمگین باشد وقتی وزیر خارجه‌اش که نه انگلیسی بلد است و نه عربی، هر دو زبان را از رو غلط می‌خواند و به هیچ مشکلی هم برنمی‌خورد و هیچ‌کس از او بازخواست نمی‌کند و هیچ مشکلی برای شغلش پیش نمی‌آید!

وقتی وزیر خارجه بلد نیست انگلیسی و عربی از رو بخواند و همچنان اصرار بر این کار دارد، مثل راننده اتوبوسی است که بلد نباشد رانندگی کند و همچنان اصرار بر راندن اتوبوسی نماید که پر از مسافر باشد! هیچ عاقلی به چنین راننده‌ای اجازه رانندگی نمی‌دهد!

حال معلوم نیست چرا آن وزیر و این رئیس با چنین ضعف بارزی، همچنان پابرجا در سمت خود می‌مانند و در واقع به ریش مردم می‌خندند.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o۱۲
🔹 آقای رئیسی، می‌آیید‌ بریم دوسیخ جگر بخوریم؟

آقای رئیس‌جمهور، سلام

🔸 داشتم خاطرات ۲۴ بهمن مرحوم آقای هاشمی‌رفسنجانی را می‌خواندم که‌ رسیدم به سال ۶۴. نوشته آن روز اهواز بوده و برای رفع خستگی با لباس شخصی با چند نفر رفته مغازه جگرکی و چند سیخ جگر خورده‌اند.‌کاش آن مرحوم حال‌وهوای آن روز عصر و حس‌وحال مغازه جگرکی را هم می‌نوشت‌؛ چون مهم است.

🔸 این خاطره را که دیدم به کله‌ام‌ زد به شما پیشنهاد کنم یک روز عصر یا ترجیحاً شب با هم به یک جگرکی برویم. مکانش هم فرق نمی‌کند.‌ چه دوراهی قپان، چه چهارراه سیروس، چه شاه عبدالعظیم، چه محله خودتان سعادت‌آباد،‌ چه دربند، چه دولاب... انتخاب با شما.

🔸 در مغازه جگرکی از غدایی که نوش ‌جان‌ می‌کنید‌ لذت ببرید، اما سکوت کنید و به حرف‌های مردم و مشتری‌ها گوش کنید. آن‌ها‌ نیاز ندارند سؤالی بشنوند تا درباره اوضاع و احوال مملکت حرف بزنند. حتی رنگ جگر یا پایه لق صندلی‌ای‌ که روی آن نشسته‌اند‌ انگیزه‌مندشان می‌کند‌ حرف بزنند. آنقدر متنوع صحبت می‌کنند‌ که ذره‌ای‌ حوصله‌تان‌ سر نمی‌رود.‌ جگرکی‌ها‌ پاتوق همه‌جور‌ آدمی هم هستند؛ از حزب‌اللهی‌ بگیر تا کم‌حجاب‌ و بی‌حجاب،‌ از تحصیل‌کرده تا عامی، از خوشحال تا افسرده، از شوخ‌و‌شنگ تا دمغ...

🔸 آن‌جا اجازه بدهید وارد بحث‌های بامزه آنان بشوم و یک‌سری آمار و اعداد نقل کنم؛ مثلاً بگویم رشد اقتصادی مملکت شده ۸ درصد؛ یا تورم از 2 سال پیش تا الآن نصف شده؛ یا رشد نقدینگی آنقدر کم شده که با کله خورده زمین؛ یا از وقتی که عضو بریکس و شانگهای شده‌ایم‌ شست پای تحریم را کرده‌ایم‌ توی چشمش؛ یا اقتصادمان شده رتبه نوزدهم دنیا.

🔸 همین‌طور که من این حرف‌ها را می‌زنم‌ شما به قیافه آدم‌ها نگاه کنید. خواهید دید چند نفری اصلاً محل نمی‌گذارند.‌ یکی‌دو نفر هول‌هولکی‌ لقمه‌های‌ بزرگ‌تری می‌گیرند‌ تا زودتر مغازه را ترک کنند و حرفهایم آزارشان ندهد. یکی‌دو نفر انگشت سبابه‌شان‌ را به سمت قسمت فوقانی کله‌شان‌ می‌آورند‌ و به فرد همراه‌شان‌ حالی می‌کنند‌ که طرف قاطی دارد.شاید واکنش‌های‌ دیگری هم باشد که خودتان خواهید دید.

🔸 آنچه قطعاً در آن‌جا دست‌گیرتان‌ می‌شود‌ این است که جنس آدم‌های مغازه با آن‌هایی‌ که در سفرهای استانی جمع می‌شوند‌ فرق دارد. برای حرف‌های من سوت نمی‌کشند،‌ کف نمی‌زنند،‌ به ساعت مچی‌شان‌ نگاه نمی‌کنند‌ که هرچه زودتر وقت بگذرد و بدوند سمت اتوبوس‌هایی که از راه دور و نزدیک آمده‌اند.‌

🔸 در مغازه جگرکی شاید فرصتش پیدا شود که به شما بگویم خیلی از بادمجان دور قاب چین‌هایی که برایتان عدد و آمار می‌سازند‌ از جنس شما نیستند. آن‌ها‌ اگر این رقم‌های‌ بی‌حساب‌ و کتاب را به شما ندهند که باید جل‌وپلاس‌شان‌ را جمع کنند و بروند خانه‌شان.‌ آن‌ها‌ از همین حالا رختخواب‌شان را برای ۴ سال دولت بعدی‌تان‌ هم پهن کرده‌اند.‌

🔸 شاید در مغازه جگرکی این فرصت پیش بیاید که به شما بگویم دولت‌تان‌ در تراز مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی نیست. برخی آدم‌های دولت‌تان‌ خیلی کوتاه‌قد هستند. شاید بتوان نام برد از مدیری که هم سمتش و هم خودش آنقدر کوچولوست که در اوایل پست گرفتن در دولت شما دغدغه‌اش‌ این بود که چرا اتاقش سرویس بهداشتی اختصاصی برای او ندارد!

🔸 خب. بعد از نوش جان کردن جگر، دعوت‌تان می‌کنم‌ به یک استکان چای قندپهلو. آخ، گفتم چای یاد چای دبش افتادم. دیدید جوری برای‌تان‌ شعبده‌بازی کردند که فساد مسلم چند میلیارد دلاری جلوی چشم شما کوچک شد و حتی کاری کردند که واژه «فسادنمایی» را اختراع کنید؟ حتی با قوه قضائیه درگیر شدید؟ واقعاً برای چی آبرویتان‌ را گذاشتید؟ خودتان را برای کی خرج کردید؟

🔸 بعد از صرف چای برویم جلوی دخل صاحب جگرکی و از حال و احوال کاسبی و مالیات ۱۴۰۳ و قیمت جگر خام و بهای گوسفند زنده و مقایسه این قیمت با دو سال و نیم پیش هم گپی بزنیم و بیاییم بیرون.

🔸 آقای رئیسی! جگر خیلی خاصیت دارد اما مغازه جگرکی رفتن خیلی بیشتر. خوبی‌اش این‌ است که چندتا حرف حساب هم می‌شنوید.‌

🔸 مرحوم هاشمی خاطره جگرکی رفتن را کامل ننوشت، شما کامل بنویسید. من مرده و شما زنده. تنها یادگار مفیدی که به‌جا خواهید گذاشت همین خاطره خواهد بود.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o۱۲
🟦 شليك 101  توپ به علامت شوربختی ایرانیان!

📌به مناسبت اول اسفند، سالروز امضای عهدنامه تركمنچای

✍️ علی مرادی مراغه ای


♦️اگر از من بخواهند سیاهترین و سرنوشت سازترین روز تاریخ معاصر ایران را تعیین کنم خواهم گفت همین روز عقد قرارداد ترکمنچای!. چون براساس آن قرارداد، تنها بخشی از قلمرو ایران جدا نشد بلکه در تمام حوزه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی اخلاقی...کمر ایران شکست و پس از آن، دیگر چنان اسیر سرپنجه دو قدرت استعماری روس و انگلیس شد که هرگز نتوانست کمر راست کند! کالاهای روسی و انگلیسی بازارهای ایران را تسخیر کرده ریشه های تولید ایرانی را خشکاند...
اوضاع چنان شد که نیم قرن پس از آن، حتی قویترین شاه قاجاری ناصرالدین شاه، افسوس میخورد که بدون رضایت روس و انگلیس، نمیتواند به شمال و جنوب کشورش سفر کند!
و یکصد سال پس از آن قرارداد به دوران احمدشاه چنان شد که احمدعلی سپهر(مورخ) مینویسد:
«دخالت بیگانگان در امور ایران بجایی رسیده که در 1914روسها در قزوین و تبریز از مردم مالیات می گرفتند!»
و اینها همگی از تبعات آن شکست و ترکمنچای بود. پس، بیهوده نبوده که  فردریک انگلس گفته بود:
«قرارداد ترکمنچای ایران را دست نشانده و مستعمره روسیه ساخته است...»

♦️اما باید اضافه کنم که آن قرارداد اگر امضا نمی شد چیزی بنام ایران باقی نمی ماند چون قوای روسی تا نزدیکی زنجان آمده بود و ژنرال پاسکویج به تزار نامه نوشته خواهش می کرد که به او اجازه دهد تا بسوی تهران حرکت کرده پایتخت ایران را بگیرد! اینها را مفصل در کتاب سراسر زخمگین(سالهای زخمی) آورده ام. باید بگویم که مسبب اصلی آن شکست و شوربختی پس از آن، همان مراجع و کسانی بودند که بی خبر از قدرت حریف، بر طبل جهاد و جنگ کوبیدند و جنگ را بر شاه قاجاری تحمیل کرده و دور دوم جنگهای ایران و روسیه را آغاز کردند...
شاید برای نسلهای آینده ایرانی مایه عبرت گردد که بدون در نظر گرفتن توازن قوا، از سر احساسات و خیالات هرگز دگربار با شاخِ هیچ گاوی در نیفتند!

♦️روسها در تمام جبهه ها پیروز شده از ارس گذشته به شهرهای آذربایجان سرازیر شدند...
وقتی ولیعهد عباس ميرزا از خوى عازم تبريز بود در بین راه، خبر وحشتناك ورود قواى روسيه به تبريز را شنيد. پایتختش به اشغال دشمن در آمده، مردم و کل پادگانش و حتی زنان و فرزندانش نیز اکنون در تحت تسلط قوای روسی بودند!.
واتسن، وضع و حال رقت بار وليعهد شجاع و شوربخت ايرانی را پس از شنيدن خبر تسخير تبريز توسط دشمن، چنين به تصوير میكشد:
«يأس و حرمان ناشى از اين خبر را از لحاظ وليعهد میتوان تصور كرد چون زنان و فرزندانش در تبريز بودند، قصر او، توپخانه او و مهمات نظامى او در اين شهر بود، از اسب پياده شد و بى‏ درنگ از سرجان مكدونالد وزير مختار انگليس تقاضا كرد يكى از افسران خود را براى ترتيب مصاحبه ‏اى بين والاحضرت و ژنرال پاسكويچ بفرستد و هنگامى كه نگران، زير سايه درخت بيدى نشسته بود از نماينده ما درخواست سه هزار تومان وام كرد تا خرجهاى جارى خود را پرداخت كند، افسر انگليسى فورى وجه را پرداخت ولى فرمانده روسی نسبت به شاهزادهِ گرفتار، ادب و نزاكتى ابراز نكرد...(زيرا) ژنرال پاسكويچ از قبول مصاحبه پيشنهادى وليعهد امتناع ورزيد و او چاره ‏اى نداشت جز اينكه آن توهين را تحمل و به سلماس عقب‏ نشينى كند و در انتظار خاطر طرف فاتح بماند!»
(سالهای زخمی:ص487)

♦️و این، ماحصل در افتادن با حریف پرقدرت بود...! حالا حریف تا میانه آمده، درست بر روی سینه ما نشسته بود و بند بند ترکمنچای را اصرار میکرد و بزور تحمیل میکرد! و این قرارداد بین یک فاتح با یک مغلوب بود و قائم مقام فراهانی مغز متفکر ایرانی که به دستور عباس میرزا بر سر بندهای ظالمانه قرارداد با روسها چانه می زد و حریف زیر بار نمی رفت، از سر تحسر گفت:
«.. خدا روى جنگجويان ايران را سياه كند كه جنگ به راه انداختند و در ميدان نايستادند. دو سال است مرارت با ماست و باز راحت و فراغت با آنها...»

♦️جدایی کامل شهرهای آنسوی ارس و همچنین غرامت کمرشکن ده کرور که بر ایران به عنوان آغاز کننده جنگ، تحمیل گردید کل خزانه را تهی ساخت. شهرهای آنسوی ارس جدا شد و شهرهای اینسوی ارس نیز که تا زنجان در اشغال روسها بود حتی پس از عقد ترکمنچای نیز تخلیه نمی کردند روسها تضمینی میخواستند برای پرداخت به موقع اقساط غرامت! و تضمین نبود...
کارد چنان به استخوان رسید که عباس ميرزا مجبور شد طلاجات و جواهرات خانواده اش را نیز بفروشد و حتی به كسر نصف حقوق ساليانه اعضاى دستگاه خود پرداخت!...
و بالاخره در این روز، قرارداد توسط طرفين امضاء گرديد.
روسها به علامت پیروزی و جشن،101 گلوله توپ شلیک کردند...اما 101 توپ به علامت شوربختی ایرانیان!

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o۱۲
🔺خوشبختی خریدنی است؟

🔰بلومبرگ


♈️تاکنون بارها این جمله را شنیده‌اید که «پول خوشبختی نمی‌آورد». احتمالا وقتی با مشکلات مادی یا تورم بالا روبرو شده‌اید این جمله را تمسخر کرده‌اید یا شاید وقتی بیمار یا ناخوش بوده‌اید، آن را تایید کرده باشید. بالاخره کدام درست است؟ پول خوشبختی می‌آورد یا نه؟ نتایج برخی یافته‌های جدید که بلومبرگ هم به آن پرداخته است، به این پرسش پاسخ می‌دهد. در ادامه به این مطلب اشاره می‌کنیم.
پول واقعا خوشبختی می‌آورد یا نه؟

♈️مطالعه‌ای که به تازگی انجام شده، این نظریه را که اگر بیشتر از یک مقدار مشخص درآمد داشته باشید، حس رفاه و سرخوشی نمی‌کنید، #رد می‌کند. در گذشته این ایده که با پول نمی‌شود خوشحالی را خرید، رواج داشت. مدتها است که پژوهشگران دست به تحقیق و سنجش عقاید عمومی زده‌اند و این ایده هم مورد بررسی آنها قرار گرفته است. البته نتایج تحقیقات متفاوت بوده است که یکی از دلایل آن هم به تعریف خوشبختی برمی‌گردد.

♈️در مقاله مشهوری که در سال 2010 منتشر شد، دنیل کاهنمن روانشناس و انگوس دیتون اقتصاددان (برندگان نوبل اقتصاد) با بررسی پیمایش‌های موسسه گالاپ به این نتیجه رسیدند که ارزیابی رضایت آمریکایی‌ها از زندگی با درآمد افزایش پیدا می‌کند. با این حال، رفاه و خوشبختی روانی آنان پس از اینکه درآمد سالانه خانوار به ۷۵ هزار دلار در سال می‌رسید، تغییر زیادی نمی‌کرد. البته آن پول با احتساب تورم، در حال حاضر بیش از ۱۰۰ هزار دلار است. یعنی اگر ۱۰۰ هزار دلار در سال درآمد داشتید، احتمالا دیگر با افزایش درآمد خیلی به خوشبختی‌تان اضافه نمی‌شد.

♈️پژوهش‌های دیگر چه می‌گویند؟
تقریبا همان حول و حوش که دیتون و کاهنمن این پژوهش را به پیش می‌بردند، یک دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه هاروارد و مدیر سابق محصولات نرم‌افزاری به نام متیو کیلینگزورث یک ابزار اندازه‌گیری برای سنجش خوشبختی ایجاد کرد. این ابزار یک اپلیکیشن آیفون بود که در بازه‌های تصادفی صداهای کوچکی ایجاد می‌‎کرد و از افراد در مورد فعالیت‌ها و احساساتشان سوال می‌کرد. یکی از یافته‌های اولیه که در سال 2010 منتشر شد، این بود که پریشانی ذهنی و حواس پرتی انسان را ناراحت می‌کند.

♈️کیلینگزورث از آن زمان از این اپلیکیشن استفاده کرد تا ارتباط بین شادکامی و درآمد را اندازه‌گیری کند. نتیجه این کار آن بود که ارتباط میان این دو #قوی‌تر از آن چیزی است که تصور می‌شد. حتی پس از درآمد 75 هزار یا 90 هزار دلاری هم به نظر می‌رسد پول باعث خوشبختی شده است.

🔰جمع‌بندی نقش مهم پول در خوشبختی و تفاوت نتایج بین کشورها

♈️کیلینگزورث در کار خود بیش از یک میلیون و 725 هزار نمونه گزارش از 33 هزار بزرگسال آمریکایی که از این اپلیکیشن استفاده می‌کردند، به دست آورد. درآمد متوسط خانوارهای آمریکایی در سال 2019 کمی کمتر از 69 هزار دلار بود اما در گزارش کیلینگزورث این عدد 85 هزار دلار است. به نظر می‌رسد در برخی کشورها خوشبختی با پول هم خریدنی باشد. با این حال، شاید این موضوع در بین کشورهای مختلف متفاوت باشد.

♈️اقتصاددانی به نام ریچارد ایسترلین در سال 1974 دریافت که درآمدهای سرانه ملی بالاتر لزوما منجر به شادی بیشتر نمی‌شود. البته این نتیجه از آن زمان تاکنون مورد بحث قرار داشته است. در مجموع، به نظر می‌رسد نتایج تحقیق‌ها علاوه بر کمتر در نظر گرفتن نقش مهم ثروت در خوشبختی، به تفاوت فرهنگ در برخی کشورها نیز ارتباط دارد.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o۱۲
🔺پروژه جاودانگی شما چیست؟
مجتبی لشکربلوکی


انسان تا سال ۲۰۴۵ به مرز جاودانگی و نامیرایی می رسد. این ادعا یا دست کم امیدی است که دیمیتری ایتسکوف دارد. هر چقدر موضوع جاودانگی و نامیرایی انسان دور از ذهن به نظر می رسد. اما از نظر تئوری، جاودانگی حداقل برای دیمیتری ایتسکوف غیرممکن نیست. دیمیتری ایتسکوف کیست؟ یک بیزنس من جوان، نیکوکار و میلیاردر روسی است. او ایده جاودانگی را دنبال می کند. چگونه؟ ایجاد سیستم‌های روباتیک پیشرفته، رابط‌های مغز و کامپیوتر و بدن‌های مصنوعی با هدف انتقال آگاهی و اطلاعات مغز یک انسان به مغز و بدنی مصنوعی است.
اگر نخواهیم خیلی پیچیده صحبت کنیم؛ او می خواهد یک بدن ماشینی رباتیک درست کند. همچنین می خواهد آگاهی، حافظه و هوشمندی را از مغز انسان به ربات منتقل کند. او امیدوار است تا با انتقال یک کپی روباتیک از بدن انسان و انتقال هوشیاری و آگاهی مغز انسان به آن جسم روباتیک بتواند زندگی پس از مرگ را برای انسان فراهم نموده و او را جاودانه نماید.

این اولین تلاش بشریت است؟ قطعا نه! تلاش انسان برای جاودانه شدن و نامیرایی از آغاز بشریت با ما بوده است.
پروفسور ارنست بکر، انسان شناس فرهنگی آمریکایی، استاد دانشگاه های برکلی، سایمون فریزر و چند دانشگاه دیگر کتابی دارد به نام انکار مرگ که در سال 1973 با رویکرد روانشناسی و فلسفی به چگونگی واکنش مردم به مرگ می پردازد. او می گوید بیشتر کارهای ما آدم ها برای نادیده گرفتن یا اجتناب از مرگ است!
او معتقد است تقریباً هر کاری که ما انسان‌ها انجام می‌دهیم ناشی از ترس ما از مردن است. او ادعا می‌کند که این وحشت باعث می‌شود ما در «پروژه‌های جاودانگی» شرکت کنیم، فعالیت‌هایی که با هدف تأمین «بودن همیشگی» ما در جهان است.
پروژه جاودانگی چیست؟ کاری که در آن ما چیزی را ایجاد می‌کنیم یا بخشی از آن می‌شویم که احساس می‌کنیم بیشتر از خود ما روی زمین باقی خواهد ماند. با انجام این کار، احساس می کنیم که در مقایسه با بدن فیزیکی که در نهایت می میرد، بخشی از چیزی ابدی می شویم که هرگز نمی میرد.
پروژه جاودانگی می تواند ریشه فرزندآوری، خلق اثر هنری، ثروت اندوزی، ساختن امپراطوری و تقرییا هر کار دیگر مهم ما باشد!
خب تا اینجا فهمیدیم که همه ما دانسته و نادانسته، خواسته و ناخواسته درگیر پروژه جاودانگی هستیم. این را اینجا نگاه دارید. دوباره برمی گردیم!

عموم ادیان آسمانی جهان، یک تصویر آرمانی از سرنوشت بشریت ارایه کرده اند. جایی که منجی موعودی می آید که هر کدام از ادیان نام آن را به زبان خود چیزی گذاشته اند اما انگار فصل مشترک آنان این است که فردی آسمانی که جان جهان است می آید و انسان دوباره از نو تعریف می شوند و زمین به آسمان وصل می شود. خدا آنچنان نزدیک می شود که گویی در ما نفس می کشد. آیا ما آن روز خواهیم بود؟ جسماً شاید باشیم شاید هم نه! اما اگر از منظر پروژه جاودانگی نگاه کنیم می توانیم آن روز آن جا باشیم.

بگذارید یک مثال ساده و پیش پا افتاده را با هم مرور کنیم: من امروز ۱۰۰ کتاب خوب برای کودکان یک منطقه محروم می فرستم، یک کودک یک کتاب را می خواند و زندگی اش متحول می شود (یک سال بعد). او بعدها می شود یک تاجر موفق (سی سال بعد)، سپس او خیریه ای تاسیس می کند (چهل سال بعد)، خیریه او باعث می شود که ده ها دختر از تن فروشی، ده ها پسر از شرافت فروشی نجات پیدا کنند (پنجاه سال بعد). یکی از ان دختران می شود معلم مدرسه ای و برای بچه های مدرسه الهام بخش است (شصت سال بعد) و ... من آن روز مرده ام. تمام سلول های بدنم تجزیه شده اند و به خاک تبدیل شده اند اما من همان خانم معلمی هستم که عاشقانه درس می دهد. همان کودکی دبستانی هستم که بعدها تبدیل می شوم به یک پزشک شرافتمند که نیمی از زمانش را صرف درمان رایگان می کند. همان نوجوان دبیرستانی هستم که فرصت می کند شعر بگوید و دنیا را رنگی تر کند. دقت کنید که صحبت از تناسخ و بازگشت به دنیا در قالب دیگری نمی کنم بلکه صحبت از جاودانه شدن و نامیرایی است به واسطه نیکویی و دانایی و زیبایی.

اگر اینگونه بنگریم لازم نیست که در دوران ظهور آن ابرانسان حضور فیزیکی داشته باشیم. فقط کافیست که «پروژه های درست، مهم و متعالی» انتخاب کنیم و بگذاریم هستی این چرخه نیکوکاری را ادامه بدهد و ما را به انتهای جهان پیوند دهد!
حالا که از پروفسور بکر صحبت کردیم بعد نیست که به پایان زندگی او اشاره کنیم: زندگی بکر مارس ۱۹۷۴ در سن ۴۹ سالگی به پایان رسید، جالب است که فقط دو ماه پس از مرگش، جایزه بسیار معتبر پولیتزر را برای ادبیات غیرداستانی عمومی دریافت کرد. برای دیمیتری ایتسکوف آرزوی موفقیت می کنیم اما یادمان باشد چه چیزی را می خواهیم جاودانه کنیم!

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
آرزوی بن‌سلمان و حسرت‌های ما

✍️ محمدحسین روانبخش

🔗 در جام جهانی قطر، زمانی که تیم ژاپن با شایستگی به یک هشتم نهایی رسید، یکی از بازیکنان این تیم روبروی دوربین خبرنگاران گفت: «هرکس از من در مورد قهرمان جهان بپرسد، پاسخ می‌دهم ژاپن می تواند قهرمان جهان شود». آن زمان هیچ کس، نه در ژاپن و نه در دیگر کشورها به این حرف نخندید و آن را گزاف ندانست. با این‌که ژاپن فوتبالی در حد قهرمانی جهان ندارد اما برای همه معلوم بود آن‌ها چه روندی را آغاز کرده‌اند و هدف‌گیری دقیق‌شان کجاست.

🔗 شبیه به آن سخن را، در سطحی بالاتر این روزها از زبان بن‌سلمان ولیعهد عربستان شنیده می‌شود که گفته است: «من باور دارم خاورمیانه اروپای جدید خواهد بود. ۵ سال دیگه عربستان کشوری کاملا متفاوت خواهد بود.بحرین، کویت و قطر هم.» این سخن هم نه گزاف ارزیابی شده و نه مسخره. روند رشد اقتصادی عربستان معلوم است و البته مختص یک ماه و دو ماه نیست.

🔗 همزمان با سال‌هایی که احمدی‌نژاد در ایران دولت را در دست داشت و همه‌جانبه حمایت می‌شد، ملک‌عبدالله در عربستان حکومت می‌کرد؛ نفت قیمت بالایی پیدا کرده بود و اگر در ایران معلوم نشد ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی ظرف ۸ سال چه شد، عربستان سرمایه‌گذاری‌های ارزشمند خود را در همان سال‌ها گسترش داد و زمینه‌ساز حرکتی شد که حاصلش آن چیزی است که امروز بن‌سلمان اعلام می‌کند.

🔗 بابت آن سال‌ها کسی چیزی نمی‌گوید؛ چه برسد به عذرخواهی؛ هم‌چنان که بابت سال‌های بعد، سنگ اندازی در مقابل برجام، اصرار بر اینکه تحریم‌ها نعمت است و حالا هم تکرار ادعای سرعت گرفتن «لوکوموتیر پیشرفت» در روزهایی که حال و روز مردم معلوم است!

🔗 در طول ۱۸ سال گذشته ما «برنامه‌ی چشم انداز ۲۰ ساله» داشتیم که طبق آن باید در سال ۱۴۰۴ از همه نظر برترین کشور منطقه باشیم؛ اما امروز اصلا درباره آن حرفی زده نمی‌شود تا شاید فراموش شود، چه رسد به یک عذرخواهی ساده از مردم!

🔗 جام جهانی که برگزار می‌شد، وقتی تیم ملی ایران با کی‌روش پرمدعا جام جهانی را با شکست می‌گذراند، ناکامی ایران به استکبار جهانی و اسرائیل نسبت داده شد؛ و نه تنها کسی بابت سوء‌مدیریت و بی‌عرضگی مزمن، از مردم عذرخواهی نکرد، بلکه تیم تاج و کی‌روش از مردم طلبکار هم شدند! در همان روزها سرمربی ژاپن، در حالی که علی‌رغم شایستگی در ضربات پنالتی، مغلوب کرواسی شدند، در مقابل دوربین‌های تلویزیونی، رو به مردمش تعظیم کرد و از آن‌ها عذرخواهی کرد.

🔗 مردم ما در شکست فوتبال‌مان هم بدهکار تاج و کی‌روش هستند، چه برسد به عقب افتادگی‌های این سال‌ها از دنیا! معجون ِ «ایمان و امید و مدیریت درست»، آنچه دنیا را پیش می‌برد برای مردم ایران دور از دسترس است و به جای آن هر روز زهر «بی‌اعتقادی و ناامیدی و گنده‌گویی مسئولان» در جام زندگی ایرانی‌ها ریخته می‌شود و  هم‌زمان حتی حسرت یک عذرخواهی روی دل مردم می‌ماند...

🔗 این است که ما سخنان بن‌سلمان را می‌شنویم و تاسف می‌خوریم و باور داریم که فاصله‌مان روز به روز از دنیا بیشتر می‌شود؛ در حالی که سعی می‌کنیم از حضور بی‌سوادها به عنوان استاد در دانشگاه جلوگیری کنیم. داستانی از این غم‌انگیزتر سراغ دارید؟!

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
www.tg-me.com/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
📌https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
2025/07/09 17:57:25
Back to Top
HTML Embed Code: