نگاهی به شعر یدالله رویایی
از دوستت دارم
از تو سخن از به آرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از به آزادی
وقتی سخن از تو می گویم
از عاشق از عارفانه می گویم
از دوستت دارم
از خواهم داشت
از فكر عبور در به تنهایی
من با گذر از دل تو می كردم
من با سفر سیاه چشم تو زیباست
خواهم زیست
من با به تمنای تو خواهم ماند
من با سخن از تو
خواهم خواند
ما خاطره از شبانه می گیریم
ما خاطره از گریختن در یاد
از لذت ارمغان در پنهان
ما خاطرهایم از به نجواها
من دوست دارم از تو بگویم را
ای جلوهی از به آرامی
من دوست دارم از تو شنیدن را
تو لذت نادر شنیدن باش
تو از به شباهت از به زیبایی
بر دیده تشنهام تو دیدن باش
«دوستت دارم.»
جملهای که زیاد در لحظههای حساس شنیدهایم.
اشارهی مستقیم به قلب عاشقی که برای دیگری میتپد.
این یعنی زنگ خطر، یعنی بهتر است انجامش ندهی یا اگر انجام میدهی یک کار تازه و نو باشد.
مثل یدالله رویایی در شعر «من از دوستت دارم»
به شعر که نگاه کنیم. میبینیم حرف ربط «از» چه جایگاه ویژهای در آغاز پیدا کرده است بر خلاف معمول.
تکرار «از تو سخن از به» سه بار متوالی در آغاز اذیتمان نمیکند.
مثل همیشه تشنهی شنیدن سخن از معشوق هستیم.
به جای گفتن «همیشه دوستت دارم.»
شاعر میگوید
«از دوستت دارم
از خواهم داشت»
و چقدر این شیوه بیان نو دلنشینتر است.
«از فکر عبور با تو در تنهایی»
من را در یک خیال گیر میاندازد.
بعد با کلمه «من» و «ما» در آغاز سطرها بازی میکند.
فعلهایی که به تنهایی در سطر میآورد
«خواهم زیست»
«خواهم خواند»
این به هم ریختگی واژگانی نه تنها اذیتکننده نیست بلکه شگفتانگیز است.
زمان شعر از حال شروع میشود به گذشته میرود و بعد به آینده و دوباره به حال برمیگردد.
شعر انقدر آهنگین است که نمیتوانی تا پایان دست از خواندن ادامهاش بکشی.
ساختارشکنی نحوی به نظر من جز سختترین کارهاست چون در این جا به جایی شعر نه تنها نباید معنایش را از دست بدهد بلکه باید معنایش دوچندان شود.
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
از دوستت دارم
از تو سخن از به آرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از به آزادی
وقتی سخن از تو می گویم
از عاشق از عارفانه می گویم
از دوستت دارم
از خواهم داشت
از فكر عبور در به تنهایی
من با گذر از دل تو می كردم
من با سفر سیاه چشم تو زیباست
خواهم زیست
من با به تمنای تو خواهم ماند
من با سخن از تو
خواهم خواند
ما خاطره از شبانه می گیریم
ما خاطره از گریختن در یاد
از لذت ارمغان در پنهان
ما خاطرهایم از به نجواها
من دوست دارم از تو بگویم را
ای جلوهی از به آرامی
من دوست دارم از تو شنیدن را
تو لذت نادر شنیدن باش
تو از به شباهت از به زیبایی
بر دیده تشنهام تو دیدن باش
«دوستت دارم.»
جملهای که زیاد در لحظههای حساس شنیدهایم.
اشارهی مستقیم به قلب عاشقی که برای دیگری میتپد.
این یعنی زنگ خطر، یعنی بهتر است انجامش ندهی یا اگر انجام میدهی یک کار تازه و نو باشد.
مثل یدالله رویایی در شعر «من از دوستت دارم»
به شعر که نگاه کنیم. میبینیم حرف ربط «از» چه جایگاه ویژهای در آغاز پیدا کرده است بر خلاف معمول.
تکرار «از تو سخن از به» سه بار متوالی در آغاز اذیتمان نمیکند.
مثل همیشه تشنهی شنیدن سخن از معشوق هستیم.
به جای گفتن «همیشه دوستت دارم.»
شاعر میگوید
«از دوستت دارم
از خواهم داشت»
و چقدر این شیوه بیان نو دلنشینتر است.
«از فکر عبور با تو در تنهایی»
من را در یک خیال گیر میاندازد.
بعد با کلمه «من» و «ما» در آغاز سطرها بازی میکند.
فعلهایی که به تنهایی در سطر میآورد
«خواهم زیست»
«خواهم خواند»
این به هم ریختگی واژگانی نه تنها اذیتکننده نیست بلکه شگفتانگیز است.
زمان شعر از حال شروع میشود به گذشته میرود و بعد به آینده و دوباره به حال برمیگردد.
شعر انقدر آهنگین است که نمیتوانی تا پایان دست از خواندن ادامهاش بکشی.
ساختارشکنی نحوی به نظر من جز سختترین کارهاست چون در این جا به جایی شعر نه تنها نباید معنایش را از دست بدهد بلکه باید معنایش دوچندان شود.
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
❤12🐳1
زندگی داستان نیست
زندگی مثل داستان چهارچوب محکمی ندارد برای هر اتفاقی دلیل واضحی بیان نمیشود.
زندگی کسلکنندهتر از داستان است و اتفاقات بیاهمیت بیشماری داخلش رخ میدهد.
در زندگی آدمهای بیشتری حضور دارند که نقش مهمی در زندگی ندارند اما آنها را میشناسیم.
در زندگی ما صدای درونی خودمان را فقط میشنویم و هر جا ما حضور داشته باشیم، شاهد اتفاقات هستیم اما در داستان صحنههایی وجود دارد که شخصیت اصلی حضور ندارد یا شاهد تفکر شخصیتهای فرعی هستیم.
در زندگی واقعی کنجکاوی کمتری برای دنبال کردن اتفاقات وجود دارد، در واقع ما معمولن به باهوشی شخصیتها نیستیم که متوجه اتفاقات نامعمول شویم یا به شجاعی شخصیتها برای خطر کردن و رسیدن به جواب مجهولات ذهنیمان.
زندگی هر نفر با مردنش تمام میشود اما همه داستانها با مرگ شخصیت اصلی به پایان نمیرسد.
فائزه اعظمی
#تمرین_سگالینه
@faezehazami
faezhazami.ir
زندگی مثل داستان چهارچوب محکمی ندارد برای هر اتفاقی دلیل واضحی بیان نمیشود.
زندگی کسلکنندهتر از داستان است و اتفاقات بیاهمیت بیشماری داخلش رخ میدهد.
در زندگی آدمهای بیشتری حضور دارند که نقش مهمی در زندگی ندارند اما آنها را میشناسیم.
در زندگی ما صدای درونی خودمان را فقط میشنویم و هر جا ما حضور داشته باشیم، شاهد اتفاقات هستیم اما در داستان صحنههایی وجود دارد که شخصیت اصلی حضور ندارد یا شاهد تفکر شخصیتهای فرعی هستیم.
در زندگی واقعی کنجکاوی کمتری برای دنبال کردن اتفاقات وجود دارد، در واقع ما معمولن به باهوشی شخصیتها نیستیم که متوجه اتفاقات نامعمول شویم یا به شجاعی شخصیتها برای خطر کردن و رسیدن به جواب مجهولات ذهنیمان.
زندگی هر نفر با مردنش تمام میشود اما همه داستانها با مرگ شخصیت اصلی به پایان نمیرسد.
فائزه اعظمی
#تمرین_سگالینه
@faezehazami
faezhazami.ir
❤2👏2🐳1
زندگی روابط انسانی است
زندگی انسان وقتی معنا پیدا میکند که در کنار دیگری باشد. فرصت ابراز داشته باشد و بازخورد رفتارش را ببیند.
زندگی یعنی سر و کله زدن با آدمها و تلاش برای فهمیدن درک کردن آنها برای رشد کردن است.
زندگی حتا اگر به منزله نوعدوستی یا بازی باشد بدون وجود دیگری ممکن نیست پس باید رابطهای باشد که بتوانیم در راستای آن تلاشی برای رقابت یا کمکرسانی بکنیم.
زندگی ما بدون آدمها مثل زندگی در جزیره متروکه بیمعنی میشود چون ما برای حتا برای نیازهای اولیه زنده ماندنمان نیاز به جمع داریم.
از آنجا که ما تخصص همه کارها را نداریم به آدمهای مختلف با تخصصهای مختلف داریم.
مثلن برای درمان بیماری نیاز به دکتر.
فائزه اعظمی
#تمرین_سگالینه
@faezehazami
faezehazami.ir
زندگی انسان وقتی معنا پیدا میکند که در کنار دیگری باشد. فرصت ابراز داشته باشد و بازخورد رفتارش را ببیند.
زندگی یعنی سر و کله زدن با آدمها و تلاش برای فهمیدن درک کردن آنها برای رشد کردن است.
زندگی حتا اگر به منزله نوعدوستی یا بازی باشد بدون وجود دیگری ممکن نیست پس باید رابطهای باشد که بتوانیم در راستای آن تلاشی برای رقابت یا کمکرسانی بکنیم.
زندگی ما بدون آدمها مثل زندگی در جزیره متروکه بیمعنی میشود چون ما برای حتا برای نیازهای اولیه زنده ماندنمان نیاز به جمع داریم.
از آنجا که ما تخصص همه کارها را نداریم به آدمهای مختلف با تخصصهای مختلف داریم.
مثلن برای درمان بیماری نیاز به دکتر.
فائزه اعظمی
#تمرین_سگالینه
@faezehazami
faezehazami.ir
❤5🐳1
❤5👍1🐳1
❤7🐳1
❤8👍1🐳1
سفری چیدهام، دور و دراز
از اینجا تا دم در
برای حلزون
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
از اینجا تا دم در
برای حلزون
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
❤9👍2🐳1
❤9🐳1
❤8👍2🐳1
خب من هم اسمی دارم
که وقتی تو صدایش بزنی
کسی دیگر برمیگردد
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
که وقتی تو صدایش بزنی
کسی دیگر برمیگردد
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
👏5❤1👍1🐳1
❤7👍1🕊1😍1
❤4🥰4👍1🐳1
❤5🐳1
اگر بر فرض محال
اگر همه بدانند
که میدانند
چه بگویم؟
اگر بروم
که همه رفتهاند
چه کسی با خود میماند؟
اگر بپرسم
که کسی نمیپرسد
چه طور جواب خودم را بدهم؟
اگر بخوابم
که همه خوابند
چه کسی بیدارمان کند؟
اگر گم شوم
که همه گم شدند
چه کسی به خانه میرسد؟
اگر برقصم
که همه میرقصند
چه کسی برایمان دست بزند؟
اگر بمیرم
که همه مردهاند
چه کسی فاتحهای بفرستد؟
اگر بپوسم و خاک شوم
که همه پوسیدهاند و خاک شدهاند
چه کسی به این کره خاکی بیاید؟
اگر استخوانم دارم
که همه استخوان دارند
نصیب چه سگی خواهیم شد؟
اگر قفس شوم
که همه قفسیم
چرا درخت لازم شویم؟
اگر تبر شوم
که همه تبرند
چه کسی درخت شود؟
اگر سگ شوم
همه سگند
چه کسی قلاده ببندد؟
اگر کلاغ شوم
همه کلاغاند
چه کسی خبر شود؟
اگر دود شوم
همه دودند
چه کسی چشم شود؟
اگر کفش شوم
همه کفشاند
چه کسی پا شود؟
اگر پیر شوم
همه پیرند
چه کسی عصا شود؟
اگر کرم شوم
همه کرماند
چه کسی پیله شود؟
اگر بیل شوم
همه بیلاند
چه کسی زمین بایر شود؟
اگر من شوم
همه من اند
چه کسی تو شود؟
اگر تو شوم
که همه دیگرانند
چه کسی من شود؟
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
اگر همه بدانند
که میدانند
چه بگویم؟
اگر بروم
که همه رفتهاند
چه کسی با خود میماند؟
اگر بپرسم
که کسی نمیپرسد
چه طور جواب خودم را بدهم؟
اگر بخوابم
که همه خوابند
چه کسی بیدارمان کند؟
اگر گم شوم
که همه گم شدند
چه کسی به خانه میرسد؟
اگر برقصم
که همه میرقصند
چه کسی برایمان دست بزند؟
اگر بمیرم
که همه مردهاند
چه کسی فاتحهای بفرستد؟
اگر بپوسم و خاک شوم
که همه پوسیدهاند و خاک شدهاند
چه کسی به این کره خاکی بیاید؟
اگر استخوانم دارم
که همه استخوان دارند
نصیب چه سگی خواهیم شد؟
اگر قفس شوم
که همه قفسیم
چرا درخت لازم شویم؟
اگر تبر شوم
که همه تبرند
چه کسی درخت شود؟
اگر سگ شوم
همه سگند
چه کسی قلاده ببندد؟
اگر کلاغ شوم
همه کلاغاند
چه کسی خبر شود؟
اگر دود شوم
همه دودند
چه کسی چشم شود؟
اگر کفش شوم
همه کفشاند
چه کسی پا شود؟
اگر پیر شوم
همه پیرند
چه کسی عصا شود؟
اگر کرم شوم
همه کرماند
چه کسی پیله شود؟
اگر بیل شوم
همه بیلاند
چه کسی زمین بایر شود؟
اگر من شوم
همه من اند
چه کسی تو شود؟
اگر تو شوم
که همه دیگرانند
چه کسی من شود؟
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
❤8🐳1
مینویسمت | فائزه اعظمی
ناخنهایت را هر شبی بگیری میپرند هلال ماه میشوند فائزه اعظمی #تمرین_شعر @faezehazami faezehazami.ir
ناخنهایت را جمع میکنم
آسمان شب
به اندازه کافی هلال ماه دارد
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
آسمان شب
به اندازه کافی هلال ماه دارد
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
❤5👍1🐳1
❤8👏2🐳1
❤11👏2👍1🐳1
❤5👏4😁1🐳1
بزرگ که شوم
دندان مصنوعی میکارم
برای گل دادن در دهان آدمها
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
دندان مصنوعی میکارم
برای گل دادن در دهان آدمها
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
👏7❤2👍1🐳1
❤8😍1🐳1
