Telegram Web Link
آگهی چاپ شد
مبنی بر این که
هر چیزی را همان جایی که گم کردید پیدا کنید

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
13🐳1
الو سلام

بعضی از آدم‌ها را هر روز می‌بینی و دلتنگ‌شان نمی‌شوی.
انگار دیدن آن‌ها یک بخشی از زندگی‌ات است.

اما بعضی‌ها را نمی‌بینی و به راحتی هم نمی‌توانی زنگ بزنی و بگویی: «الو سلام.»
یک چیزهایی که نمی‌دانی چیست دست و پایت را می‌گیرد.
انگار دنبال بهانه می‌گردی، دنبال وقت مناسبی
که هرگز نمی‌رسد.

گاهی وقت‌ها از خودت می‌پرسی یعنی واقعن لازم است زنگ بزنم و جویای حالش شوم؟
خوب است دیگر حتمن.
حتمن دلتنگم نشده که خبری از او نیست.

حالا من باید خودم را یادآوری کنم؟
که ببین منم هستم.
من کجای زندگی بقیه هستم؟
چقدر نیاز دارم در زندگی بقیه پررنگ شوم؟

وقتی یک نفر متوجه ما می‌شود، انگار چک می‌کند نفس می‌کشیم یا نه، هنوز زنده هستیم یا نه؟

حالا توجه ما به اینستا جلب می‌شود که به آدم‌‌هایی توجه می‌کنیم که ما را نمی‌شناسند و ما آن‌ها را نمی‌شناسیم. فقط شاهد زنده بودن‌شان هستیم و آن‌ها مطمئن‌اند کسانی شاهد زنده بودن‌شان هستند.

این یک رابطه بدون نیاز به نزدیک شدن است.
توجه از دور برای رفع نیاز توجه داشتن به کسی‌ست.

اینکه آره اگه تو شلوغی، منم شلوغم.
و وقت ندارم بگویم: «الو سلام.»


فائزه اعظمی

#یادداشت_روز
@faezehazami
faezehazami.ir
7🐳1
اگر چشم بودم
چشم تو می‌شدم
و به خودم چشم می‌دوختم

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
9🥰1🐳1
من جنگلم
و تو می‌توانی پرنده باشی
تا هر جا بشینی به من برسی

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
7🕊4🐳2
مردن روز

وقتی خوابم می‌آید، کافی‌ست چشم‌هایم را ببندم و به تو فکر نکنم.
تویی که به من نگاه می‌کنی تا ببینی بیدارم یا نه و زنگ بخوری.
انگار کار مهمی پیش آمده است.
انگار فردا ارزشمند‌تر از امروز است.
دلم برای امروز می‌سوزد.
که تمام زورش را زده است و دارد نفس‌های آخرش را می‌کشد.
تا چشم ببندم روز می‌میرد.
و فردا می‌رسد.
بی‌آنکه بدانم چکارش کنم شب می‌شود.
نه اینکه ندانم. می‌گذرد.
این رفتن و گذشتن مرا وادار به فکر کردن می‌کند.
امروز چه چیزی دستگیرم شد؟

فائزه اعظمی

#یادداشت_روز
@faezehazami
faezehazami.ir
8🐳1
بیا
آتش به پا کنیم
بدون قربانی کردن هیچ درختی

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
7👏4🐳1
پیچش پیچ
در قاب خاطره‌ای
نگهم می‌دارد

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
10🐳1
نه به خودم، اسلحه‌ای مرگ‌بار

باید گفت که من می‌توانم کارهای زیادی انجام دهم.
گفتنش با باورش یک دنیا فاصله دارد.
من می‌توانم پس انجامش می‌دهم.
وقتی بهانه‌هایم این است که انرژی لازم ندارم. تمرکز کافی ندارم. زمان کافی ندارم. باشد برای بعد.
در واقع از توانمندی خودم مطمئن نیستم و تلاشی برایش نمی‌کنم.

خیلی در مورد این شنیدیم که قدرت نه گفتن را به دیگران تقویت کنیم اما نه گفتن به خودمان را چطور کاهش دهیم؟

«الان نه. الان وقتش نیست. باشد برای بعد.»
هر توقفی، پاسخی مثبت به نه درون ماست.
اصلن درست که تمرکز کافی برای انجام درست کار نداریم، اما باید باور کنیم نیم قدم می‌ارزد به سرجای خود ایستادن. حتا اگر یک قدم درست و حسابی نباشد.

این همه برنامه ریخته شده عملی نشده داریم، چرا؟
چون از لحظه نوشتنش می‌دانیم عملی نمی‌شود.
ما قبل برنامه ریختن به خودمان گفته‌ایم این کار عملی نیست.
پس برنامه دستاوردی می‌شود برای سرزنش خودمان در پایان روز.

فائزه اعظمی

#یادداشت_روز
@faezehazami
faezehazami.ir
👏7🐳1
گلدانی را آب دادم
سبز شدم
ریشه‌هایم به گردن گلدان ماند

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
11🐳1
دست دادن

آن‌قدر آشنا نبودند که همدیگر را در آغوش بگیرند و آن‌قدر غریبه نبودند که برای هم سری تکان دهند.
پس وقتی به هم رسیدند دست دادند تا ده شمردند و بدون فشردن دست یک‌دیگر رهایش کردند.


پنجره

خانه‌شان تنها پنجره داشت.
پنجره پشت پنجره. پنجره جلوی پنجره.
پنجره کنج دیوار. پنجره به جای دریچه.
و نور حتا اگر نمی‌خواست روی قالیچه وسط ولو می‌شد.
لامپی نبود، خانه روشن روشن بود.
حتا شب ماه هم به داخل خانه از پنجره‌های مختلف سرک می‌کشید.


تابستان

تنها آب خنک سرحالش می‌آورد.
روز که می‌زد، خورشید که بالای سرش راه می‌افتاد.
آن‌قدر عرق می‌ریخت که انگار شمعی در حال آب شدن است.
بعد گردن پنکه را می‌چسبید تا صورت به صورتش دست‌هایش را بچرخاند.


فائزه اعظمی

#یادداشت_روز
@faezehazami
faezehazami.ir
6🐳1
چقدر آبی
می‌تواند بخواهد دنیا
برای یک ماهی

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
11🐳1
کاش قرمز بودی
همه جا قرمز بود
و خورشید همه‌چیز را نارنجی می‌کرد

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
11🐳1
در پیراهنی پیر شد
که برایش او بود
بدون خودش

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
7🐳1
ابر وقتی شاعر می‌شود
از دهانش برف می‌ریزد
راه که می‌روی، می‌خوانمش

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
9🐳1
تنها به شعر پناه ببر
باران که ببارد
تو از همه خیس‌تری

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
9🐳1
مثلث صحبت | ضلع سوم


خیلی وقت‌ها پیش آمده است که با کسی شروع به صحبت می‌کنیم و بحث به سمت شخص سومی می‌رود که حضور ندارد.


بیایید ببینیم با چه کسانی در مورد شخص سوم حرف می‌زنیم.

الف) کسانی که فرد مورد نظر را می‌شناسند. تا بتوانند آن‌ها هم نظر دهند و ما را تایید کنند.

ب) کسانی که او را نمی‌شناسند برای اینکه از لحاظ دینی بتوانیم از زیر بار کلمه غیبت در برویم.

ج) کسانی که خیلی به ما نزدیک‌اند و این صحبت به عنوان درد و دل و سبک شدن تلقی می‌شود.


بیایید بفهمیم چرا نظرات مثبت و منفی در مورد دیگران را پشت سرشان بیان می‌کنیم.


نظرات منفی در مورد شخص غایب


الف) دوست داریم آدم بی‌حاشیه‌ای باشیم.
و از همه نظر آدم شسته، رفته و پاکی به نظر برسیم. پس از گفتن نظرات منفی به خود او صرف نظر می‌کنیم.

ب) بیان خوبی برای نظر دادن پیدا نمی‌کنیم.
می‌ترسیم لحن بیان ما شخص مورد نظر را ناراحت کند.

ج) از نظر خود مطمئن نیستیم و فقط موضوع از نفر دیگری شنیده‌ایم و می‌ترسیم اگر به خود فرد بگوییم سنگ روی یخ شویم.


نظرات مثبت در مورد شخص غایب

الف) احساس می‌کنیم اگر نظرات مثبت خود را بیان کنیم، به طرف مقابل غرور کاذب دست می‌دهد.

ب) ستایش نکات مثبت دیگری را حمل بر کمبود داشتن خود تلقی می‌کنیم. با بیانش احساس ضعف به ما دست می‌دهد.

ج) لحن مناسب بیان را پیدا نمی‌کنیم و می‌ترسیم طعنه تلقی شود.

د) لزومی به تعریف نمی‌بینیم. فکر می‌کنیم خود فرد می‌داند نقاط قوتش چیست.


حالا بیایید دلیل احساس نیاز به صحبت در مورد دیگری را بررسی کنیم.

الف) احساس ناراحتی و خشم می‌کنیم. فکر می‌کنیم در حق‌مان بی‌عدالتی رخ داده است.
اما قدرتش را نداریم به خود فرد بگوییم یا از پیچیده شدن ماجرا و بحث کردن می‌ترسیم.

ب) رفتار طرف مقابل مورد تایید ما نیست.
یعنی فرد ویژگی‌های رفتاری دارد که ما دوست نداریم و این ما را می‌رنجاند، اما چون می‌دانیم هر آدمی آزاد است، رفتار منحصر به فرد خودش را داشته باشد، به خود فرد مورد نظر چیزی نمی‌گوییم.
به فرد دیگری می‌گوییم تا نظرش را بپرسیم که ما حق داریم این احساس را داشته باشیم یا نه. در واقع دنبال تایید احساس خودمان هستیم.

ج) موضوعی برای صحبت پیدا نمی‌کنیم و فکر می‌کنیم صحبت از دیگری می‌تواند جذاب باشد، چون محدودیتی برای نظر دادن نداریم.
در مورد خودمان زیاد صحبت نمی‌کنیم.
از طرفی زیاد در مورد خصوصیات رفتاری خود فکر نکرده‌ایم.
از طرف دیگر گفتن از خود را نقطه ضعفی برای خود می‌شماریم.

د) استفاده کلمه راز برای‌مان چالش برانگیز است. پس شرط اینکه این حرف را به کسی نگو برای‌مان هیجان و جذابیت دارد.


حالا بیاید فرض کنیم خود ما آن نفر شخص غایب هستیم.
بررسی کنیم واکنش ما چیست وقتی بفهمیم کسی پشت سر ما حرف زده است.


الف) واکنشی نشان نمی‌دهیم و موضوع را بی‌اهمیت می‌دانیم.

ب) می‌رنجیم و سعی می‌کنیم تلافی کنیم.
ما هم پشت سرش حرف‌هایی بزنیم که از واقعیت داشتنش مطمئن نیستیم یا رازهایی باشد که کسی خبر ندارد.

ج) با خود فرد رو به رو می‌شویم و از او می‌خواهیم برای‌مان توضیح دهد.


خود ما وقتی به کسی برمی‌خوریم که پشت سرمان حرف زده است او را آدم دو رو تلقی می‌کنیم.
کسی که جلوی روی ما چهره‌ای معصوم دارد و پشت سر دیوی دو سر است.
اما اگر دقت کنیم صحبت از دیگری به کاری روزمره تبدیل شده است و در حرف زدن‌های‌مان جاری‌ست.

خوب است بیشتر به موضوعاتی که در مورد آن‌ها صحبت می‌کنیم دقت کنیم.
حتا می‌توانیم قبل از صحبت موضوعات متنوعی انتخاب کنیم که صحبت به دیگری کشیده نشود.


فائزه اعظمی

#یادداشت_روز
@faezehazami
faezehazami.ir
👍43🐳1
نامه‌ای به دوست

امروز بار چندمی بود که دیدمت؟
شاید دفعه هزار هزارمین بار بود.
اینکه لبخند زدی. اینکه شنیده شدم.
اینکه به آغوشت رفتم. اینکه حرف زدم و ترس از قضاوت‌شدن نداشتم. ترس از رهاشدن نداشتم.

به من گفتی: «فائزه شاید به هم نزدیک‌تر بشیم اما دورتر نه.»
چقدر برایم شیرین بود.
به من گفتی: «فائزه چیزای ارزشمند با جنگیدن به دست میان.»
اینکه گذشته‌ای باید طی می‌شد که امشب انقدر رها کنار هم بشینیم.

اگر بخواهم از تو بنویسم خیلی چیزا به ذهنم هجوم می‌آورند که راهی برای‌ بیانش پیدا نمی‌کنم.
مثل آغوش دریا برای ساحل.
هر چقدر دریا مشوش باشد به ساحل که برسد آرام می‌شود. اگر چیزی روی ساحل نوشته شده باشد پاک می‌شود.
ما برای هم حلالیم.
آرامش بعد دیدنت هر بار من را شگفت‌زده می‌کند.

هنوز باورم نمی‌شود یک آدم انقدر بتواند من را با تمام خارهای وجودی‌ام ببیند و در آغوش بکشد.
تو برای من همیشه افسانه‌ای.
و هیچ‌کس برایم به اندازه تو اسمش به او نمی‌آید.

فائزه اعظمی

#یادداشت_روز
@faezehazami
faezehazami.ir
8🐳1
ابری بکار
آسمان خالی به نظر می‌رسد
و زمین خالی‌تر

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
5👏5🐳1
مرگ را دوست خواهم داشت
به شرطی که تخم چشم‌هایم
لانه پرندگان شود

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
6❤‍🔥4🐳2🥰1
من به تو
بدهکارم
چشم‌هایم را

فائزه اعظمی

#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
13🐳2
2025/10/26 08:24:55
Back to Top
HTML Embed Code: