Telegram Web Link
امروز من، آب و آیینه
کتاب گویایِ امروزِ من، آب و آیینه

فریبا خادمی
مترجمِ فارسی به انگلیسی: پل همراه (Mehdi Paul Hamrah)

امروزِ من، آب و آیینه
(اندیشه‌های مولانا، مدیریت روزانۀ خویش‌تن با قوانینِ هستی)، تهران: بهجت، ۱۴۰۱.

خوانش: خانم فریبا خادمی


کتابِ گویا

❤️

@fariba_khademi

29🙏6
Copy of Daily management of self updated.pdf
451.2 KB
امروزِ من، آب و آیینه

فریبا خادمی
مترجمِ فارسی به انگلیسی: پل همراه (Mehdi Paul Hamrah)

امروزِ من، آب و آیینه
(اندیشه‌های مولانا، مدیریت روزانۀ خویش‌تن با قوانینِ هستی)، تهران: بهجت، ۱۴۰۱.


فایل متنی انگلیسی ( با ویرایشی جدید )

❤️

@fariba_khademi

19🙏5
Forwarded from فریبا خادمی
chap 3 matn 1401-11-18 (2)_250529_193020.pdf
2.8 MB
امروزِ من، آب و آیینه

فریبا خادمی
امروزِ من، آب و آیینه
(اندیشه‌های مولانا، مدیریت روزانۀ خویش‌تن با قوانینِ هستی)، تهران: بهجت، ۱۴۰۱.


فایل پی‌دی‌افِ کتاب

❤️

@fariba_khademi

27🙏5
❤️

بعدِ ما این مثنوی شیخی کند

بود شیخی، رهنمایی پیش از این
آسمانی شمع  بر رویِ  زمین

چون پیمبر در میانِ اُمّتان
در گُشایِ روضهٔ دارُالجِنان

گفت پیغامبر که شیخِ رفته‌ پیش
چون نَبی باشد میانِ قومِ خویش

گفت پیغامبر که روزِ رستخیز
کِی گذارم مجرمان را اشک‌ریز؟

من شفیعِ عاصیان باشم به جان
تا رهانم‌ْشان ز اِشْکنجه‌یْ گران

عاصیان وَاهلِ کَبایِر را به جهد
وارهانم از عِتابِ نقضِ عهد

صالحانِ امّتم خود فارغ‌اند
از شفاعت‌های من، روزِ گزند

بلکه ایشان را شفاعت‌ها بُوَد
گفتِشان چون حُکمْ نافذ می‌رود

هیچ وازِر وِزرِ غیری برنداشت
من نی‌ام وازِر، خدایم برفراشت

آن‌که‌ بی‌وِزر است شیخ است، ای جوان
در قبولِ حق چو اندر کفْ کمان

شیخ که‌بْوَد؟ پیر، یعنی مو‌سپید
معنیِ این مو بدان، ای کژ‌امید:

هست آن مویِ سیهْ هستیِّ او
تا ز هستی‌اش نمانَد تایِ مو

چون که هستی‌اش نمانَد، پیر اوست
گر سیه‌مو باشد او یا خود دو‌موست

مولوی، مثنوی، دفتر سوم
«جَزَع ناکردنِ شیخی بر مرگِ فرزندانِ خود»



واژگانِ ناآشنا:

گشای: گشادن؛ گشودن.
روضه: باغ؛ بُستان؛ باغِ بهشت.
پیش: (مجاز) برتر از دیگران یا مقدّم بر آن‌ها.
اشک‌ریز: گریان.
شفیع: شفاعت‌کننده؛ شفاعت‌گر.
عاصیان: گناه‌کاران.
گران: سخت؛ شدید.
کَبایِر: گناهانِ بزرگ.
عِتاب: سرزنش؛ ملامت.
نافذ: قابلِ‌اجرا.
وازِر: گناه‌کار.
وِزر: گناه؛ معصیت.
کژامید: ناامید؛ مأیوس.
دومو[ی]: میان‌سال و دارای مویِ سیاه و سفید.

«پیر را بگْزین و عینِ راه دان»



#مثنوی_بخوانیم

❤️

@fariba_khademi
46❤‍🔥8👍5🙏3
Audio
❤️
عشق‌ناک

آن زلیخا از سِپندان تا به‌ عود
نامِ جمله چیز یوسف کرده بود

مولوی
خوانش: فريبا خادمی


❤️

@fariba_khademi

❤‍🔥257🙏2
Audio
❤️

خلاصۀ داستان وکیلِ صدرِ جهان
از دفتر سوم مثنویِ مولانا


آفتِ ادراکِ آن «قال» است و «حال»
خون به خون شستن محال است و محال

مولوی


انتخاب ابیات و تنظیم : دکتر ایرج شهبازی
خوانش: فریبا خادمی

❤️

@fariba_khademi

❤‍🔥2511🙏3
❤️

دورهٔ جدید سبک زندگی با ادبیات

نگاهی به داستان وکیل صدرِ جهان در دفتر سوم مثنویِ مولانا


با هم‌راهیِ خانم فريبا خادمی


✳️ ثبت‌نام ادامه دارد.


مکان: کافه تاريخ (موزهٔ تصاویر معاصر)
حضوری و آفلاین


تلفن جهت هماهنگی و ثبت‌نام:

09944921267

خانم صنم کیوانی
❤️

@fariba_khademi
31🙏4
❤️

مثنوی‌خوانی

با هم‌راهیِ خانم فريبا خادمی



پنج‌شنبه‌ها ساعت ۳ بعدازظهر
در کافه تاریخ (موزهٔ تصاویر معاصر)

ورود برای عموم آزاد و رایگان است.


به امید دیدار
❤️

@fariba_khademi
49🙏3👌3
Audio
❤️
عین و غیب

این جهان از لامکان آید پدید
گشته «نابینا» هر آن کس کاین ندید

سرزمینی هست با نامِ وجود
این‌چنین بین قصهٔ بود و نبود


از کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی


آدینه با شعر (۱۰)


فهرستِ آدینه‌ها

❤️

@fariba_khademi
64🙏9
Audio
❤️

رودِ حیات

در وجود آدمی جان و روان
می‌رسد از غیب چون آبِ روان


لفظ چون وَکر است و معنی طایر است
جسمْ جوی و روحْ آبِ سایر است

گر نبینی سیرِ آب از چاک‌ها
چیست بر وی نو‌به‌نو خاشاک‌ها؟

هست خاشاکِ تو صورت‌هایِ فکر
نو‌به‌نو درمی‌رسد اَشکالِ بِکر

رویِ آب و جویِ فکر اندر رَوِش
نیست بی خاشاکِ محبوب و وَحِش

قشرها بر روی این آبِ روان
از ثِمارِ باغِ غيبی شد دوان

قشرها را مغز اندر باغ جو
زآن‌که آب از باغ می‌آید به جو

گر نبینی رفتنِ آبِ حیات
بنْگر اندر جوی و این سَیرِ نبات

آب چون اَنبُه‌تر آید در گذر
زو کند قشرِ صُوَر، زوتر گذر

چون به غایت تیز شد این جو روان
غم نپایَد در ضمیرِ عارفان

چون به غایت مُمتَلی بود و شتاب
پس نگنجید اندر او، الّا که آب

مولوی

از سرِ کُهْ سیل‌هایِ تیزرُو
وز تنِ ما جانِ عشق‌آمیزرُو


از حرکت یافت عشقْ سِرِّ سَراندازی‌‌ای

واژگان:

وَکر: آشیانه؛ لانه.
طایر: پرنده.
سایر: رونده؛ روان.
سِیر (سَیر): حرکت؛ گردش.
چاک: منفذ؛ سوراخ.
بِکر: تازه؛ نو.
وَحِش: وحشت‌زا.
ثِمار: میوه‌ها.
جو[ی]: رود.
نبات: گیاه.
اَنبُهْ:‌انبوه؛ پُر.
غایت: نهایت.
تیز: شدید.
مُمتَلی: پُر؛ مَملو.
❤️

@fariba_khademi
52🙏8
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کتاب گویایِ امروزِ من، آب و آیینه

فریبا خادمی
مترجمِ فارسی به انگلیسی: پل همراه (Mehdi Paul Hamrah)

امروزِ من، آب و آیینه
(اندیشه‌های مولانا، مدیریت روزانۀ خویش‌تن با قوانینِ هستی)، تهران: بهجت، ۱۴۰۱.

خوانش: خانم فریبا خادمی


لینک یوتیوپ

فایل صوتی
فایل پی‌دی‌افِ انگلیسی
فایل پی‌دی‌افِ فارسی


❤️

@fariba_khademi

41🙏7👌1
12
Audio
❤️

لنگرِ حضور

چيست می‌رقصد درونِ ریشه‌ها؟
در کجا این معدن اندیشه‌ها؟


کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی


آدینه با شعر (۱۱)


فهرستِ آدینه‌ها


❤️

@fariba_khademi
49
❤️

چه می‌توانستی کرد؟
هیچ نمی‌توانستی کرد،
با هویتی که از خویش می‌رویَد،
در خویش می‌میرد
و به هیچ چیز نیازی ندارد؛
حتی
خوش‌بختی!

از کتاب شعر زن درختی
فريبا خادمی
انتشارات خجسته

❤️

@fariba_khademi
48❤‍🔥9👍1🙏1
❤️

«روشن‌گری» هم‌سویی با جریانِ طبیعت است.

همان‌گونه که «گُل» حضورِ خاموشِ زیبایی در گیاه است،

همان‌گونه که «کریستال‌ها» حضورِ خاموشِ زیبایی در سنگ‌ها هستند،

و همان‌گونه که «پرندگان» حضورِ خاموشِ زیبایی در حیوانات هستند،

در آدمی نیز این جهش به‌طورِ طبیعی و با هم‌راستایی و واگذاری به جریانِ طبیعیِ حیات رخ می‌نماید.

حضورِ خاموشِ زیبایی در انسان، «حضورِ زنده و بیدارِ اوست» که فراسویِ نیک و بد است.

زمان: اینک
مکان: این‌جا
❤️

آنچه با گُل گفت حق، خندانْش کرد
با دلِ من گفت و صد چندانْش کرد



چون درِ زَرّادخانه باز شد
غمزه‌های چشم تیرانداز شد


بر دلم زد تیر و سودایی‌م کرد
عاشق شُکر و شِکَرخایی‌م کرد


عاشقِ آنم که هر آنْ آنِ اوست
«عقل و جان» جاندارِ یک مرجانِ اوست


مولوی

❤️

@fariba_khademi
56🙏5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آموزش و پرورش زندگی

با دقت و با ذهنی باز گوش کنیم.
44👌29👍10🙏2
2025/10/22 16:07:35
Back to Top
HTML Embed Code: