‏اینجا دانشگاه بغداد در عراق است. کشوری که بیشترین حرم امام‌های شیعه را دارد، پرآوازه‌ترین و پُرمقلدترین مرجع تقلید شیعه در آن ساکن است و اکثریت مردم آن مسلمان بوده و به خصوص شیعه‌اند. علاوه بر این، عمده‌ی قوانین آن اسلامی است یا سویه‌ی اسلامی دارد.

می‌دانستید در عراق، حتی در شهرهای مذهبی مثل نجف، کربلا، سامرا، کاظمین و...، قانونی برای حجاب اجباری وجود ندارد؟

✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
نکته‌ی اول: یک روحانی از یک زن مستأصل که کودک بیمار خود را در آغوش گرفته و حتی جایی برای استراحت ندارد و روی زمین نشسته، عکس یا فیلم می‌گیرد.

نکته‌ی دوم: زنی باحجاب، گوشی روحانی مذکور را از دست‌اش می‌کشد. روحانی سراسیمه به سمت او می‌دهد، بدن‌اش را لمس می‌کند، روسری‌اش را می‌اندازد و دست برای زدن آن زن پرتاپ می‌کند.

موضوع حجاب و حقوق آن زن و مادری که کودک‌اش را با نگاری در آغوش گرفته نیست؛ از حق انتخابی پوشش زنان بارها گفته‌ام. موضوع شأنی است که این روحانی یا حوزه برای خود پدید آورده است. مطابق آیه‌ی ۳۰ سوره‌ی نور، مردان باید از دیدن زنان چشم فروببندند. در فقه سنتی هم، نگاه به زنان جایز نیست. فرضاً بی‌حجاب زنان منکر باشد، دیدن، ایستادن و دوباره دیدن و سپس فیلم یا عکس گرفتن، برخلاف نص قرآن نیست؟ چه شده که روحانیت شیعه، از «تبلیغ دین» و «پناه مردم» بودن، به این جایگاه تنزل پیدا کرده است؟
چرا حوزه‌ای که ادعای «دمِ مسیحا» داشت را به نوع فعالیت‌های زرد و تفرقه‌انداز «مسیح علی‌نژاد» افتاد؟
فیلم و عکس گرفتن از دیگران، مطابق کدام قانون یا فتوا یا انصاف، مروت، انسانیت یا شرایطی از امر به معروف و نهی از منکر است؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
گذشتِ ۱۴۰۲ و نوروز ۱۴۰۳
#محمد_موسوی_عقیقی

بانگِ رسیدن ۱۴۰۳ خورشیدی آرام‌آرام به گوش می‌رسد. قدیم‌ها این روز را «نوروز / نو-روز» می‌گفتند و اما سال‌هاست که دیگر در این سرزمین روزِ نو و نوینی در کار نیست و در زمانه‌ای که فشار اقتصادی زندگی و تنگناهای سیاسی روان‌مان را آزرده کرده، به کار هم نمی‌آید.

در سال ۹۷ نوشتم که مردم وقایع ملال‌انگیزی را تجربه کردند و در سال ۹۸ سویه‌های این ملال را بیش از پیش دیدم. اکنون با گذشت از ملال به درد رسیده‌ایم. دردی که مداوماً می‌رنجاند، مثل درد دندانِ به مغز استخوان رسیده‌ای که نه می‌توان‌اش کشید و نه توانی برای اصلاح‌اش است.

راست‌اش را بخواهید نه اینکه بهانه‌‌ام صرفاً وضعیت کنونی سرزمین‌مان باشد، اساساً باور دارم که دنیا به سمتِ خوبی و «خوبی» نمی‌رود. در روزگاری زندگی‌مان سپری می‌شود که هم‌وطنِ‌هایی که خواهان عدالت اسلامی‌اند درد ما را نمی‌بینند و انسان‌هایی که حقوق بشر را سرِ هر دِه‌کوره‌ای برده‌اند درد بی‌سرزمینی دیگران را نادیده می‌گیرند. «آزادی» مدعی دارد ولی دیده نمی‌شود. برای عده‌ای «وطن» مهم است ولی برای «هم‌وطن» دندان تیز می‌کنند. بی‌حجابی در جامعه را می‌بیند و می‌رنجاند، اما لُختیِ زشت اختلاس و فساد را توجیه می‌کند. همه‌ی این‌ها درد است؛ دردِ به استخوان رسیده‌ای که مانند موریانه تمام بدن را گرفته است.

از شما پنهان نباشد موی سفید کردیم در این ناامیدی‌ها. با این حال، همین زندگیِ بی‌رنگ و سیاه‌وسفید اهمیت دارد؛ زیرا می‌تواند آیندگان را کمی لبخند بدهد و رنگِ زندگی ببخشاید، رنگ شاد که چه‌بسا نه، ولی باز هم تنوعی دارد و کمی تپش قلبِ زیستن را می‌خروشاند.

بگذریم!
در سال ۱۴۰۲ دو پژوهش را تمام کردم و دو پژوهش دیگر را شروع نمودم. اولی «فقه سنتی و حجاب جدید» بود که در خردادماه منتشر شد و دومی «پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت» است که نسبت به بی‌مهری‌ها، در صندوقِ انتظار مانده است. امید دارم، که اگر امیدی بماند، در سالِ آتی پُرکارتر باشم.

نوروز دیگر متعلق و ملحق مبارکی به همراه نمی‌آورد. با این حال اگر هنوز کمی امید مانده، یا برای‌تان امر مبارکی را به همراه دارد یا پیوند می‌زند، برای‌تان مبارک باشد. امید دارم در سال جدید بیش‌تر بخندید و بخندانید. حداقل که خنده، مبارک است. با دخترانِ خود مهربان‌تر باشید و در جامعه‌ای که آن‌ها را مدام «تعزیر» می‌کنند بیش از پیش تکیه‌گاه شوید. زندگی را هم ساده بگیرید و در مقابل تغییرات لطیف باشید.

با همه‌ی احترام
امکانِ تکثر دینی - فرسته‌ی اول
#محمد_موسوی_عقیقی

امام جعفرصادق، زعیم مذهب شیعه، در دهه‌های اول قرن دوم قمری، شاگرد و همراهی به اسم أبومحمد عبدالله بن أبی‌یعفور عبدی (متوفی۱۳۱ق) داشته است. مطابق نوشته‌ی دانشمندان رجالی مانند محمد بن عمر کشّی، عبدالله أبی‌یعفور یکی از نزدیک‌ترین یاران امام شناخته می‌شد. احمد بن علی نجاشی یکی از معتبرترین رجال‌شناسان شیعه نوشته است که او نزد امام موقعیت خاصی داشت. در روایت معتبری که کشّی نقل کرده، امام جعفرصادق درباره‌ی این یار خود گفته است: «من نیافتم احدی را كه قبول كند سفارش مرا، و اطاعت نماید امر مرا، مگر عبداله بن ابی یعفور». در حدیث «حواریون» که نام امام موسی کاظم نام اصحاب وفادار پیام‌آوراسلام و أئمه‌ی اهل‌البیت را برمی‌شمارد، عبدالله أبی‌یعفور حضور دارد.
علمای شیعه این فقیه و محدث را «وفادار» و «تنها یا دو» یارِ مطیع امام تعبیر کردند و در روایتی امام جعفرصادق گفته است که عبدالله در بهشت میان خانه‌ی پیامبر و امیرالمؤمنین ساکن می‌شود.

نکته‌ی مورد بحث کجا است؟

مطابق اقرار عالمان بزرگ شیعه، این یار خاص امامان شیعه را «محدث» (با تعریفی خاص) و صرفاً از «علمای متقی و ابرار» به عنوان «دانشمندترینِ زمان خود» می‌دانست. مطابق این نگاه عبدالله أبی‌یعفور به «عصمت امامان شیعه» یا «رازق و خالق بودن تبعی آنان» یا «علم غیب» و «علم حضوری» و سایر صفات فرابشری أئمه، باور نداشت. با این حال مورد خاص‌ترین ستایش‌ها از سمت امام شیعه و رئیس مذهب شیعه‌ی دوازده امامی قرار گرفت و هرگز توسط امام یا هم‌ترازهای توبیخ یا تکفیر نشد.

حال اگر کسی در میان شیعیان کنونی، چنین باوری داشته باشد، چگونه با تو برخورد خواهد شد؟ آیا عالمان دینی یا شیعیان به کم‌تر از تفسیق و تکفیر او رضایت می‌دهند؟ آیا افکار او را محترم می‌شمارند یا چنین فردی متهم به انحراف از عقیده و اسلام می‌شود؟

✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
فرق روزه‌نگیر با روزه‌خوار

چند روز پیش در ذهنم بود که مطلبی بنویسم با این موضوع که ما در فقه اسلامی چیزی تحت عنوان «روزه‌خواری» نداریم. چیزی که وجود دارد «تارک‌الصوم» است. کسی که اساساً روزه نمی‌گیرد، با کسی که روزه‌ی خود را افطار می‌کند و این دو با تارک‌الصوم، تفاوت دارد.
بدون اینکه هماهنگی‌ و اطلاعی در کار باشد، امیرحسین ترکاشوندِ عزیز به روشنی این موضوع را شرح داده است.
مطلب «روزه نگرفتن لزوماً روزه‌خواری نیست» را بخوانید:
https://www.tg-me.com/baznegari/1354

✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دلیل مهم است یا واقعیت؟
#محمد_موسوی_عقیقی

محمد بن خالد برقی از امام جعفرصادق نقل می‌کند: «القُضاةُ أربَعَةٌ ثَلاثَةٌ فِی النّار وَ واحِدٌ فِی الجَنَّةِ - قضات چهار دسته‌اند، سه دسته در آتش و یک دسته در بهشت».

امام سپس سه دسته‌ی لایق آتش را چنین معرفی می‌کند:

(۱) کسی که دانسته، به صورت ستم‌گرانه و خلاف واقعیت قضاوت می‌کند.

(۲) کسی که ندانسته، به صورت ستم‌گرانه و خلاف واقعیت قضاوت می‌کند.

(۳) کسی که ندانسته، به حق و مطابق واقعیت قضاوت می‌کند.

و تنها دسته‌ی بهشتی چنین معرفی شده است:

(۱) کسی که دانسته، به حق و مطابق واقعیت قضاوت می‌کند.
(الکافی، ج۷، ص۴۰۷: من لایحضر الفقیه، ج۳، ص۴)

🔸 نکات
در روایت بیان شده اگر کسی به حق و مطابق با واقع قضاوت کند ولی «ندانسته» باشد، جایگاه‌اش آتش جهنم است: «وَ رَجُلٌ قَضَی بِالحَقِّ وَ هُوَ لا یَعلَمُ فَهُوَ فِی النَّارِ».
به عبارتی آنچه که در قضاوت مهم بوده، دو چیز است: (۱) دلیل برای قضاوت (۲) مطابق با واقعیت و حقیقت.

می‌توان این ساختار معرفتی نسبت به مسأله‌ی قضاوت را به عموم مسائل دیگر، مانند عقائد و احکام شرعی، تعمیم داد. به نظر چُنین می‌رسد که اگر کسی عقاید و باورهای به حقی داشته باشد، مانند بسیاری از باورهای کلامی یا فقهی یا حتی تاریخی، ولی دلایل موجهی نزد خود برای آن نداشته باشد، حقانیت آن باور برای‌اش سودمند نیست! به عبارتی اساساً اهمیتی ندارد که باورهای من چه اندازه مطابقت با واقعیت دارند، بلکه اهمیت در آن است که من چه توجیهات و دلایل معتبری برای باورهای خود دارم.

این را می‌توان با روایات دیگر تطبیق داد. از نگاه شیعه سخن امام حجیت مطلق دارد؛ اما امام محمدباقر در روایتی گفته است: «إذَا حَدَّثْتُکُم بِشَیءٍ فَاسألُونِی مِنْ کِتابِ اللّهِ - زمانی که به شما حدیثی گفتم، [از من] دلیل آن را از قرآن طلب کنید». (الکافی، ج۱، ص۶۰)
مطابق این روایت، صرف سخن و حدیث امام مفترض الطاعة، که قطعاً مطابقت با واقعیت دارد، مقبول نیست؛ مگر آن‌که دلیل آن هم دانسته شود.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
🛑 خیررسانی 🛑
سلام و ادب

خانمی ۵۰ ساله هستن که شوهرشون معتاد و متواری بوده و یک فرزند ۲۰ ساله‌ی توان‌جو(معلول) دارند.

نیاز به ۷۰ میلیون کمک هست که ۴۰ میلیون آن را یک فرد خیّر تقبل کرده و باید ۳۰ میلیون باقی‌مانده جمع‌آوری شود.

🔸 تا الان حدود ۱۳٫۲۰۰ میلیون تومان جمع شده است.

(شماره کارت در تصویر)
در صورت تمایل، فیش واریزی را ارسال نمایید:
@Muosaviaghighi
کمال حیدری، مرجع تقلید شیعه‌ی ساکن قم، در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که تمامی دفاتر از جمله دفتر قم و دفاتر عراق را منحل کرده است:
https://www.tg-me.com/alhaydarii_fa/4988

من شخصاً منتقد رویه‌ی فقاهتی حیدری بوده و پیش‌تر در این خصوص نوشته‌ام (+)، ولی با این حال برخوردهای امنیتی و بی‌مروتی‌های برخی روحانیون با او، که شاید ترسِ به خطر افتادن فرصت مرجعیت خودشان باشد، پذیرفتنی نیست. روحانیت سنتی مدام بر این نکته تأکید می‌کند که حوزه‌های علمیه به هر شبهه و نقدی پاسخ می‌دهند یا پاسخ‌گوی همه‌چیز هستند، در جواب به یک شخصِ هم‌صنف و هم‌مسلک خود درمی‌مانند.

به عنوان منتقد فقه سنتی یا بهتر بگویم منتقد خوانش سنتی از دین، باور دارم که مرجعیت شیعه، به دلیل لوازم گسترده‌ای که موضوع اجتهاد و استنباط به آن می‌دهد، باید همیشه مستقل باشد. اگر اجتهاد، به عنوان فهم‌محور، از فرایند فهم متون دینی حذف شود، دیگر تفاوت مذهب شیعه، با دیگر مذاهب و ادیانِ تقلیدمحور و شخص‌محور چیست؟ اساساً امکان اجتهاد و استنباط ما را در فقه جواهری ثابت می‌کند؟ که هرچه فلان فقیه گفت کافی است؟
🔺 لباس دنیا، یا لباس تقوا؟
#محمد_موسوی_عقیقی

این روزها مداوم به گوش‌مان خورده که حجاب برای آن است که زینتِ زنان را بپوشاند و تقوای الهی به بار آورد. اما باید بگویم قرآن به عنوان سند بالادستی اسلام، در آیه‌ی ۲۶ سوره‌ی اعراف، دقیقاً نطقه‌ی مقابل این حرف ایستاده است. در این آمده است:

يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ ۚ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ - اى فرزندان آدم، در حقيقت، ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه شرم‌گاه‌های شما را می‌پوشاند و [لباسی که براى شما] زينت است، و[لى‌] بهترين جامه، [لباس‌ انسانیت/]تقوا است. اين از نشانه‌هاى [قدرت‌] خداست، باشد كه یادآور شوند.

🔸سه نکته درباره‌ی این آیه به ذهن می‌رسد:

(۱) خداوند تنها برای پوشاندن شرم‌گاه، لباس آفریده است: «أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ». دستور الهی صرفاً در همین حد و اندازه است. در آیه‌ی ۵۹ احزاب، با توجه به فراز «ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ – این بهتر است که شِناس باشید»، حجاب یک امر اختیاری و شخصی است که باید به تناسب عرف رعایت شود.

(۲) در آیه بیان شده که «أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا ... رِيشًا». «ریش» به معنای «زینت» و «تجمل» است. زمانی که به لباس اطلاق شود، معنای لباسی می‌دهد که فاخر و البته زینتی است و طبیعتاً هم کاربرد زینت، خوش نشان دادن بدن است، نه سرتاسر پوشانیدن، آن هم با تقریری از حجاب زنان که در فقه سنتی آمده است. به عبارتی با این نگاه، حجاب هرچند حداکثری، نتیجه‌اش باید زینت باشد نه مستوری و کُنج‌نشینی.

(۳) آیه سخن خود را فراتر برده و بیان داشته هرچند خداوند لباسی برای پوشاندن شرم‌گاه آفریده، اما از میان لباس‌ها و پوشش‌های دنیوی و لباس‌های اخروی، «لباسِ تقوا و انسانیت» بهتر است: «وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ». «التَّقوَی» در اینجا به معنای «انسانیت» است. «تقوا» اگر به تنهایی بیاید، با «تقوای الهی» تفاوت دارد. مطابق آیه‌ی ۱۳ سوره‌ی حجرات، بهترین مردم نزد خداوند، کسانی‌اند که انسانیت و در جامعه‌ی متفاوت هم‌زیستی دارند. به عبارتی انسان باید هردوی این لباس را داشته باشد ولی در میانه‌ی لباس دنیوی و لباس معنوی، قطعاً لباس معنوی ترجیح دارد.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
هجدهم فروردین چهارمین سالروز درگذشت رضا بابایی بود، ۸۵ یادداشت از «یادداشت‌ها» ی او که نکاتی پیرامون دین‌ شناسی و ربط مذهب و قدرت دارد و هر کدام از آنها می تواند بابی باشد برای اندیشیدن و گفتگو خدمت علاقه مندان به شرح زیر تقدیم می گردد؛ یادش گرامی

۱. ادیان ماندگار


۲. تغییر از بیرون


۳. حجاب؛ شرعی یا عرفی؟


۴. حکومت دینی؛ امکان یا امتناع؟


۵. داستان دین


۶. دین عمومی و اتوریته عام


۷. ظاهرگرایی تا کجا؟


۸. علاج هر شهری جداست


۹. دین کافران


۱۰. چنین گفت سلمان


۱۱. ... اسلامی


۱۲. سابقه پیشین و روز پسین


۱۳. راهپیمایی اربعین، چرا و چگونه؟


۱۴. اسلام گرایی و مسلمانی


۱۵. دین گریزی


۱۶. فقه، تصوف و روشنفکری دینی


۱۷. غدیر و مسأله ما


۱۸. پس از ۱۴۰۰ سال


۱۹. سه پیشنهاد به حوزویان


۲۰. ماهیت گفتاری متون دینی


۲۱. علی و راه نجات


۲۲. رستگاری


۲۳. خدای محمد (ص)


۲۴. بار عرفیات بر دوش شرعیات


۲۵. ادیان منادی اهداف نه روش‌ها


۲۶. معمای مخاطب در متون دینی


۲۷. ساده اندیشی یا نواندیشی


۲۸. از خرمای ایمان تا خرمن باورها


۲۹. دین تبلیغاتی


۳۰. امر دینی


۳۱. تاریخچه حکومت اسلامی


۳۲. در سرزمین زمان


۳۳. پیامبر اسلام و اسلام پیامبر


۳۴. غوغای غالیان


۳۵. دین رخنه‌پوش؛ دین رخنه‌گر


۳۶. پیامبری و شاعری


۳۷. تاریخ تبری!


۳۸. پیام‌آوران و دین‌آوران


۳۹. دین، یعنی یادآوری


۴۰. اسلام و سیاست


۴۱. دروغ‌های معنوی


۴۲. خطاهای مقدس


۴۳. تفاوت اصلی میان مجتهدان سنتی و روشنفکران دینی


۴۴. معنویت‌گرایی و سه پرسش


۴۵. سند یا محتوا؟


۴۶. دین و سیاست


۴۷. توهم جامعیت


۴۸. مراجع تقلید


۴۹. انواع دین سازی


۵۰. تشیع، به دو روایت


۵۱. گونه های دینداری


۵۲. حقیقت مُنقضی و تأملات برون‌دینی


۵۳. خرافات دیروز؛ آفات امروز


۵۴. جعل حدیث و یک تجربه شخصی

۵۵. قرائت سازی

۵۶. دین ورزی روشنفکرانه، گزینه آخر

۵۷. روشنفکری و معنویت

۵۸. خشونت و مذهب ایکس

۵۹. زمان و زبان در دین‌شناسی

۶۰. حلال و حرام محمد(ص)

۶۱. روش جدولی در معرفت دینی

۶۲. فهم‌ها و پیش‌فرض‌ها

۶۳. هزار نکته باریک‌تر از مو اینجاست

۶۴. داستان علی و خوارج

۶۵. اسلام و شلاق

۶۶. چهار راه

۶۷. دشمنان اهل بیت (ع)

۶۸. مناظره علت و دلیل

۶۹. دو نشانه متعصبان

۷۰. محمد در حراء

۷۱. دین و غلوهای شاعرانه

۷۲. ایمان و ادیان

۷۳. یک خطای قرون وسطایی

۷۴. ویندوز

۷۵. اخلاق باورمندی

۷۶. چشم‌ها را باید شست

۷۷. دو نظریه درباره ختم نبوت

۷۸. یقین‌های قاتل

۷۹. جوهر و عَرَض

۸۰. تاریخ‌زدگی در فهم دین

۸۱. خطای «این‌همانی» در فهم کلمات قرآنی

۸۲. برنامه و کارنامه انبیاء

۸۳. واجبات خدا؛ واجبات مردم

۸۴. ضرورت و ظرفیت روشنفکری دینی

۸۵. خرافات

@osolefeghh
♦️ گزارش نهایی

۸ فروردین در اینجا اعلام کردم که برای فرد نیازمندی (خانم سرپرست خانواده با یک فرزند توان‌جو/معلول) نیازمند به ۳۰ میلیون کمکِ خیرِ شما دوستان عزیز است. به لطف الهی و منت عزیزان بسیاری، در کمی بیش از ۳۰۰ واریز (که اکثر واریزی‌ها بین ۱۰ تا ۱۰۰ هزار بود) مبلغ ۲۹ میلیون (۱/یک میلیون کسری) جمع‌آوری شد. با توجه به حضور در فروردین ماه و دخل و خرج زیاد جامعه و البته کُندیِ اینترنت که منجر به بازدید کم می‌شد، طبیعی است.
عمده‌ی این مبلغ صبح امروز از طریق بانک و بخش اندکی هم از طریق نرم‌افزار بانکی به حساب فرد نیازمند واریز شد.

ممنونم از همگی دوستان
اول ماه بعدی، برای خیررسانی جدید، اعلام می‌کنم!
تأملی در بازشناسی معنای «خنزیر»
#محمد_موسوی_عقیقی

به طور کلی، «خنزیر» در زبان عربی چندان معنای مشخصی ندارد. فقیهانی چون أبوجعفر طوسی (متوفای ۴۶۰ قمری) که از اولین فقیهان متقدمی است که خنزیر/خوک را نجس‌العین دانسته، باور دارد «خنزیر» زیر مجموعه‌ای از «کلب» است.(۱) اصلاً همین یکسان دانستن «کلب» و «خنزیر» از دلایل شیخ طوسی برای نجس‌العین دانستن خنزیر/خوک است. من در پژوهش پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت معنای «کلب» را توضیح داده‌ام و با آن عمومیتی که دارد طبیعتاً شامل «خنزیر» هم می‌شود، ولی زمانی که حیوانی با اسم مشخصی نام برده می‌شود معنای عام گرفتن از آن خطا است.

علاوه بر این، در زبان عربی «خنزیر» حیوانی وحشی نامیده شده(۲)، ولی «خوک» در زبان عربی و لغتِ معاصر حیوانی اهلی است.(۳) اگر «خنزیر» و «کلب» را مترادف بدانیم هم، همان‌طور که نشان داده‌ام «کلب» به «حیوانات اهلی» تعلق معنایی ندارد.

از همین رو مطابق معنای لغوی و قرینه‌های دیگر، سخت است که «خنزیر» را همان «خوک» نامید؛ هرچند اگر شباهت‌های زیادی داشته باشند، همان‌طور که با وجود شباهت‌های بسیار سخت است «سگ» را همان «گرگ» دانست. به خصوص این‌که «خوک» اساساً در صحرای عربستان، مشخصاً عربستان باستان و صدر اسلام، وجود نداشته و اگر هم بوده به صورت معدودی وارد و برای مصرف غذائی استفاده می‌شده است؛ اما «گراز» حیوانی بوده که هم در عربستان وجود داشته، چون معنای اصلی «خنزیر» را یَدک می‌کشد و با آب‌وهوای این سرزمین سازگار است.

در نوشته‌های حیوان‌شناسان عرب هم بیان شده که «خنزیر» حیوانی به شدت وحشی است، به صورتی که کلب/سگ و گرگ در مقابل آن چنین نیستند(۴)، اما خوک‌هایی که انسان‌ها با آن سروکار دارند، وحشی نیستند.

به توضیح علمی در راسته‌ی جُفت‌سُم‌سانان (Artiodactyla)، تیره‌ای به نام گرازسانیان (Suina) وجود دارد که در حداقل‌ترین حالت ممکن به دو سَرده تقسیم می‌شود؛ اول گراز (Wild boar)؛ دوم خوک (Pig/Sus)، که البته خوک هم از زیرخانواده‌ی گرازسانیان به اسم گرازان/خوکیان (Suinae) است. خوک‌ها معمولاً فاقد پشم بوده یا پشم و موی بسیار اندک و نازکی دارند و رنگ‌شان صورتی است؛ ولی در مقابل گرازها در هر نژادی معمولاً دارای پشم و موی بسیاری هستند و رنگ‌های تیره‌ای که وابسته به نژادشان است دارند.

خوک‌های کمی هستند که موی و پشم زیادی دارند و نژادشان بسیار نایاب و کم‌سابقه است مانند خوک لینکون‌شایر (Lincolnshire Curly Coat) که اکنون منقرض شده و خوک مانگالیتسا (Mangalica) که تنها در مجارستانِ امروزی یافت می‌شود.

اگر این تفاوت معنایی را بپذیریم، شاید بتوان دلالت روایات مربوط به نجاست درباره‌ی «شَعْرِ اَلْخِنْزِيرِ» و روایات مربوط به طهارت درباره‌ی «فَشَعْرُ اَلْخِنْزِيرِ يُعْمَلُ حَبْلاً» را ناظر به «گراز» دانست نه «خوک»؛ زیرا اگر میان این دو تفاوت قائل باشیم، همان‌طور که میان گرگ و کلب/سگ قائل هستیم، قرینه‌ی مقدار مویی از «خنزیر» که بتوان با آن ریسمان درست کرد، تنها در «گراز» پیدا می‌شود و خوک‌ها فاقد ویژگی موهای بلند و ضخیم هستند.

اگر این تفاوت معنایی پذیرفته شود، تعدادی از احکام قابلیت تغییر را خواهند داشت. به نظر شما، آیا این تفاوت معنایی می‌تواند موجه باشد؟

🔸پی‌نوشت
(۱) الخلاف فی الأحکام، ج۱، ص۱۸۷: «ان الخنزير يسمى كلبا في اللغة فينبغي أن تتناوله الأخبار الواردة في ولوغ الكلب».
(۲) تاج العروس من جواهر القاموس، ج۶، ص۳۳۹؛ لسان العرب، ج۴، ص۲۶۰.
(۳) المنجد في اللغة العربیة المعاصرة، ص۴۲۹؛ فرهنگ أبجدی، ص۳۷۵.
(۴) الحيوان، ج۴، ص۳۰۷: «و إذا كان الكلب و الذّئب موصوفين بشدّة القلب؛ لطول الخطم، فالخنزير أولى بذلك».

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
چیستیِ سگ در دوره‌ی معاصر
#محمد_موسوی_عقیقی

بخشی از کتاب در دست انتشار
«پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت»

در این نگاره، بنا دارم یک احتمال را بیان کنم. حتماً می‌دانید که بنا به داده‌ها فاصله‌ی ژنتیک انسان با شامپانزه (Chimpanzee) کم‌تر از 0/80، با گوریل (Gorilla) کم‌تر از 0/93 و با اورانگوتان (Orangutan) کم‌تر از 1/96 درصد است. پرسش مهم این است که آیا همسانی و همانندی بسیار نزدیک ژنتیکی باعث می‌شود که دو موجود، «بدون این‌که تاریخِ مشترکی داشته باشند» یک حکم شرعی برای‌شان وجود داشته باشد؟ به عبارتِ صریح‌تری شباهتِ ژنتیکی میان انسان و حیواناتِ بالا، آیا دلیل همسانی و همانندی این دوگونه در مسائلی چون ازدواج و... می‌شود؟ جواب فقیهان، به درستی، منفی خواهد بود. حال بحث را کمی جلوتر ببریم. سگ (Dog) به دلیل اهلی شدن در مرور زمان، یک نیای مشترک دارد؛ آن هم گرگ (Wolf).(1) سگ‌ها به عبارتی همان گرگِ اهلی شده هستند که هر دو با هم در تیره‌ی سگان (Canidae) قرار می‌گیرند. این دو حیوان علاوه بر نیای مشترک، ژنتیکِ نزدیکی به یکدیگر دارند.(2)

آن‌طور که تا الان نشان داده‌ام، فقیهانِ مسلمان تنها «سگ» را «نجسِ شرعی» شمرده‌اند و «گرگ» را هم «طاهرِ شرعی» می‌دانند. در «فصل دوم: موضوع‌شناسی» به صورت مفصلی توضیح داده شد که: 1) «کلب» در زبان عربی، لزوماً به معنای «سگ» نیست؛ 2) اعراب نمی‌توانستند میان حیواناتی چون سگ، گرگ، شغال، روباه و... به راحتی تفاوت بگذارند. نجاستِ شرعی و ذاتی سگ، در فقه شیعه، با کمی اختلاف به دورانِ مرتضی علم‌الهدی (متوفای 436قمری) و أبوجعفر طوسی (متوفای 460قمری) می‌رسد. در زمان این دو فقیه، سگ‌های صنعتی یا بسیاری از نژادهای امروزی وجود نداشته و ساخته نشده بودند.

احتمالی که من در ذهن دارم، این است که اگر شباهت و همانندی ژنتیکی باعث الحاق یک موجود به موجود دیگر نمی‌شود، آیا می‌توان گفت «سگ» در ذهن فقیهان به حیوانی معطوف است که در ذهن فقیهان گذشته وجود داشته و سگ‌های امروزی، هرچند به لحاظ ژنتیک، نژاد یا ظاهر با سگ‌های اصیل تفاوتی ندارند، ولی می‌توانند در حکمِ حیوانات جداگانه‌ای باشند. فرع یا فرض فقهی این است که، اگر دو حیوان «سگ» باشند، حیوان متولد شده از آن‌ها هم همان حکم سگ را دارد. اما در این‌جا مناقشه‌ای وجود دارد، به این صورت که صرف نام‌گذاریِ عرفی لزوماً به معنای یکسان دانستن «سگ‌های صنعتی» با «سگ‌های اصیل» نیست؛ هم‌چنان‌که عرف به حیواناتِ بی‌ربطی به سگ، «سگ آبی» خطاب می‌کند؛ پس می‌توان چیزی را «سگ» خطاب کرد، ولی در واقع «سگ» نباشد.

اگر این احتمال پذیرفته شود حکمی که فقیهان مبنی بر «نجاست سگ» دارند، شامل حیواناتی که در دوران معاصر می‌توانند «سگ» محسوب نشوند تفاوت می‌کند؛ در نتیجه «سگ‌های صنعتی» مانند پامرانین (Pomeranian)، فاکس‌تریر عروسکی (Toy Fox Terrier)، بول‌تریر (Bull Terrier)، شپرد استرالیایی (Australian Shepherd)، ولش کورگی (Welsh Corgi)، یورکشایر تریر (Yorkshire Terrier)، بیچون فرایز (Bichon Frise)، چی‌واوا (Chihuahua)، پودل عروسکی (Toy Poodle) و... را نمی‌توان دیگر «سگ» دانست؛ همان‌طور که بر اثر اهلی شدنِ گرگ، دیگر سگ‌ها را با نام این حیوان نمی‌شناسیم، درحالی‌که ژن، نیای مشترک و ظاهری به شدت نزدیک به یکدیگر دارند. «سگ» در کتاب‌های فقهی، تفسیری، روایی و تاریخی مشخصاتی دارد که در سگ‌هایی که نام بردم یافت نمی‌شود، اما عرفاً آنان را «سگ» نام گذاشته‌اند.

پی‌نوشت:

(1) مقاله‌ی «Dog domestication and the dual dispersal of people and dogs into the Americas» که آنجلا پِری (Angela Perri) در سال 2020میلادی نوشته و در دانشگاه آکسفورد (ora.ox.ac.uk) منتشر شده، تاریخِ اهلی شدن سگ و جدا شدن از نیایِ خود (گرگ) را توضیح می‌دهد.

(2) ر.ک به: مقاله‌ی «بررسی تنوع ژنتیکی جمعیت‌های گرگ ایرانی و سگ‌های اهلی و ولگرد با استفاده از نشانگر‌های ریزماهواره»، نوشته‌ی رسول خسروی و دیگران، در مجله‌ی ژنتیک نوین، دوره‌ی 8، شماره‌ی3.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
الزام قانونی و حجاب زنان
#محمد_موسوی_عقیقی

«قانون» در ایران با پشتوانه‌ی «فقه سنتی» پدید آمده است و از این جهت باید برای هر قانونی، دلیلِ موجهِ فقهی وجود داشته باشد. در این صورت حواله دادن اجبار حجاب به قانون کافی نیست و باید ثابت شود که آیا این قانون مشروعیتی بر اساس نصوص دینی یا حداقل مقبولیتی در آرای فقیهان دارد؟ من در این نوشته سعی کرده‌ام نشان دهم، در نگاه فقیهان متعددی، اساساً پوشاندن موی سر یا گردن زنان واجب نیست تا بخواهد موضوع به الزام قانونی کشیده شود.

پیش از ارائه‌ی بحث، لازم است به دو مقدمه توجه کنید:

مقدمه‌ی اول: در نگاه فقه سنتی شیعی، عورت مرد تنها شرم‌گاه جلو و شرم‌گاه پُشت (صرفاً محل خروج مدفوع) بوده و عورت زن تمام بدن او به جز صورت و دو دست و دو پای او از مُچ به پایین است. (غایة المراد، ج1، ص123؛ إرشاد الأذهان، ج1، ص247)

مقدمه‌ی دوم: فقیهان شیعه احکام حجاب زنان را در بحث «پوشش نمازگزار» بیان کرده و باور دارند هرآنچه که زن در نماز باید بپوشاند، در مقابل مرد نامحرم هم باید چنین کند. (روض الجنان، ج2، ص576؛ مجمع الفائدة، ج2، ص104؛ بحارالأنوار، ج80، ص177؛ مهذب الأحکام، ج5، ص246؛ حدائق الناضرة، ج7، ص11)

🔸آرای فقیهان

الف) تردیدها و اعتراف‌ها
إبن براج طرابلسی مویی که از زیر روسری بیرون آمده را در پوشاندن یا نپوشاندن مورد اختلاف فقیهان می‌داند. (شرح جمل العلم، ص73) شهید اول واجب بودن پوشاندن موی زنان را با تردید می‌پذیرد. (ذکری الشیعه، ج3، ص11) مقدس اردبیلی نیز مطابق بیان‌اش وجوب پوشاندن موی زنان را از ترس اجماع پذیرفته است و به عبارتی روایات و آیات را در حد وجوب ندانسته است. (مجمع الفائدة، ج2، ص105) موسوی عاملی تصریح کرده اکثریت فقیهان شیعه موی سر را از آن‌جایی که حیات ندارد و جان‌دار نیست، واجب برای پوشاندن ندانسته‌اند. (مدارک الأحکام، ج3، ص190)

علوی عاملی احتمال این را می‌دهد که بتوان از برخی نصوص دینی، عدم وجوب پوشاندن موی زنان را برداشت کنیم. (مناهج الأخیار، ج1، ص543) موسوی سبزواری باور دارد اکثریت فقیهان شیعه متعرض بحث موی زنان نشده‌اند، زیرا آن را دارای حیات و در نتیجه پوشاندن آن را واجب نمی‌دانسته‌اند. (ذخیرة المعاد، ج2، ص237)

ب) تصریحات
(1) فیض کاشانی بر اساس دو روایت بیان داشته زنان باید بالاتنه‌ی خود را بپوشانند، اما او در ادامه تصریح کرده که هیچ دلیلی برای وجوب پوشاندن گردن و موی سر در دست نیست و در این مورد به «اصل برائت» استناد می‌کند. (معتصم الشیعه، ج2، ص286)

(2) فاضل هندی بر اساس «اصل برائت»، «عدم اشتراط موی و گوش‌ها در متون دینی»، «احتمال محسوب شدن گوش‌ها در صورت یا احتمال مستقل محسوب شدن گوش‌ها» و «عدم جزئیت موی بلند در پوشاندن» باور تردیدآمیز شهید اول به وجوب پوشاندن موی سر را نقد می‌کند. (کشف اللثام، ج3، ص239)

(3) قمی گیلانی و حسینی عاملی در تمامی ادله‌ی وجوب پوشاندن موی سر و گردن زنان تردید و مناقشه داشته‌اند و سپس در این مورد توقف کرده و نظر صریحی را ارائه نداده‌اند. (غنائم الأیام، ج2، ص256؛ مفتاح الکرامة، ج6، ص28-31) نکته‌ی قابل توجه آن است که این فقیهان تنها در ادله‌ی وجوب این مناقشات را داشته‌اند.

(4) محقق نراقی باور داشته تنها مویی که در اطراف کاسه‌ی سر است باید پوشیده شود و موی بلند از آن، برای پوشاندن واجب نیست. (مستند الشیعه، ج4، ص246)

🔸گریز به مقصود ...
حال به نظر شما آیا می‌توان با چنین تفاوت و تشتت آرایی که پیرامون حجاب زنان وجود دارد، آن را به عنوان یک حکم قطعی در نظر بگیریم و زنان جامعه را با دستگیری، جرم‌انگاری، تذکرات پی در پی و آزار دهنده و سخنان ناشایست، مجبور به رعایت پوشش‌های سر تا پا یا حداقل روسری کنیم؟

به نظر فقیهان معاصر، حجاب امروزی حکمی اجماعی است. من در اینجا نشان دادم که فقیهان متعددی وجود دارند که در این مورد تردید داشته یا نظر مخالفی را دارند. چگونه با حکمی که اجماعی نیست و حتی طبق گفته‌ی فقیهان متعددی «قول مشهور» هم محسوب نمی‌شود، نیمی از افراد جامعه باید مجبور به کاری شوند که آن را خوش ندارند؟

درحالی‌که فقیهان معاصر تصریح کرده‌اند در امر به معروف و نهی از منکر افرادِ به عنوان مثال بی‌حجاب، باید گناه بودن بی‌حجابی ثابت شده باشد و اگر کسی به تقلید، اعتقاد، تحقیق و... به واجب نبودن یا گناه نبودن یک رفتار باور نداشته باشد، نمی‌توان او را مجبور کرد یا تذکر داد. (منهاج الصالحین (سیستانی)، ج3، ص418)

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
🛑توجه کنید🛑

خانمی هستن ۶۵ ساله به شدت نیازمند که یک دختر ۴۸ ساله‌ی مجرد دارن. پدر و برادر خانواده در تصادف فوت کردن.
اگر در توان‌تون هست حتی ۱۰ هزار تومان کمک کنید تا این مشکل حل بشه.

شماره کارت در تصویر موجود است

🔸مبلغ مورد نیاز: ۳۸ میلیون تومان
🔺مبلغ جمع‌آوری شده: ۱۰ میلیون تومان
(۲۸ میلیون تومان باقی مونده)

در صورت تمایل فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید:
@Muosaviaghighi
ممنونم از اعتمادتون 😊
2024/05/02 09:09:07
Back to Top
HTML Embed Code: