Telegram Web Link
🛑مرجع شیعه: دست دادن با زنان جایز است!
#محمد_موسوی_عقیقی

سید کمال حیدری، مرجع تقلید مشهور شیعه، در فتوای جدید خود که البته اهمیت بسیاری هم دارد؛ اعلام کرده که مصافحه‌ی زن و مرد نامحرم، بدون قصد لذت یا آثار آن، جایز است. این فتوا را «قسم الإستفتاءات» دفتر این مرجع تقلید منتشر کرده است.

متن فتوا این چنین است:

السلام علیکم؛ سماحة المرجع الدینی السید کمال الحیدری (دام ظله)
ما هو رأیکم فی مصافحة الأجنبی للأجنبیة سواء فی الجامعات أو العمل أو فی اللقاءات العائلیة؟


بسم الله الرحمن الرحیم
و علیکم السلام و رحمة‌الله و برکاته
تجوز مصافحة الأجنبیة بشرط عدم وجود الریبة أو الإثارة، و الأحوط الإختصار علی موارد الضرورة.


دفتر حیدری در اطلاعیه‌ای که پیرامون فتوا صادر کرده، ادله‌ی خود را چنین بیان داشته است در آثار فقیهان متقدم همانند شیخ طوسی، فتوایی مبتنی بر حرام بودن مصافحه وجود ندارد. اواخر قرن هفتم بود إبن‌سعید حلی فتوا به کراهت داد و اوایل قرن هشتم، علامه‌ی حلی نخستین کسی است که فتوای به حرمت را ارائه کرده است. در این اطلاعیه توضیح داده شده که روایات مربوط به حرام بودن مصافحه هیچ‌کدام فی‌النفسه دلالتی بر حرمت ندارند.
(این اطلاعیه، در حساب اینستاگرام دفتر استان میسان عراق ایشان، منتشر شده است)

البته قابل ذکر است که فتوای سید کمال حیدری، در میان فقیهان معاصر، سابقه دارد. حسینعلی منتظری در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۱ و سپس در ۹ آبان ۱۳۸۲ اعلام کرد که اگر کسی عدم مصافحه‌ی فرد مسلمان با خود را توهین تلقی می‌کند، از آن جهت که احترامی برای خود قائل نیست، مصافحه با او جایز است. مشابه این فتوا را مرجع تقلید ساکن کانادا، رضا حسینی‌نسب نیز چند سال پیش صادر کرد. همچنین، عبدالحمید معصومی تهرانی که چندی‌پیش با ارائه‌ی توضیح‌المسائل اعلام مرجعیت نمود، مصافحه با زنان را مطلقاً جایز عنوان کرده است.

با این حال، فتوای سید کمال حیدری از جهت گستره‌ی مقلدان او که غیرایرانیان زیادی را هم شامل می‌شود و نیز حمایت او از جمهوری اسلامی ایران، اهمیت دارد.

🔸تلگرام من:
@fekr_rak
🔸اینستاگرام من:
https://instagram.com/mousavi_aghighii
✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی
... برخلاف تصور خیلی از افراد مذهبی [قائل شدن به] عدم نجاست سگ، مساوی با جواز نگهداری آن در خانه [درون واحد آپارتمانی] نیست ... :

(پیش‌گفتارِ تحقیق در دست اقدامِ محمد موسوی عقیقی با عنوانِ پرونده سگ در فقه و شریعت)


کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
https://www.tg-me.com/baznegari/1290
مسأله‌ی پریود و زنان مقدس!
#محمد_موسوی_عقیقی
@fekr_rak

(1) از نصوص قرآن (بقره:30؛ ذاریات:56؛ غافر:67) که مسأله‌ی خلقت را امری متعالی عنوان می‌کنند برمی‌آید که خلقت انسان، بدون نقص است و هر آنچه که در بدن اتفاق می‌افتد، جزئی از فرایند طبیعی این خلقت است. همچنین آیه‌ی 1 سوره‌ی نساء خلقت زن و مرد را یکسان دانسته است.

(2) در طول تاریخ، نگاه‌ها به مسأله‌ی پریود زنان خوش‌بینانه نبود. در ایران باستان، «دشتان» معادل «حیض» است. در آن زن، زنی که دچار دشتان می‌شد را به نوعی اهریمنی می‌دانستند. در فقه یهودی هم به این اتفاق «نیدا» گفته می‌شود و زنی که به آن دچار شده به نوعی «ناپاک» است. حیض شدن در جامعه‌ی عرب پیش از اسلام، به طور طبیعی نوعی نقص شمرده می‌شد.

(3) در قرآن حیض بازتعریف می‌شود. اعراب به نزد پیامبراسلام رفته و از او پیرامون پریود شدن زنان سؤال کردند: «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ»(بقره:222). قرآن بدون هیچ داوری نسبت به موضوع حیض یا زن دچار شده به حیض، تنها یک حکم می‌دهد، آن هم اینکه در این مدت با زنان وارد رابطه‌ی جنسی نشوید زیرا دچار درد و مشقت هستند: «هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ». به عبارتی قرآن نه تنها، حیض زنان را ناپسند ندانست، بلکه از مردان خواست که زنان در این مدت درک نمایند.

(4) در میان افرادی مذهبی چنین باوری وجود دارد که فاطمه‌ی زهرا(س) یا مریم مادر عیسی(ع)، دچار حیض و... نمی‌شده‌اند. این باور برگرفته از روایات است. شیخ صدوق در روایتی نقل کرده که فاطمه‌ی زهرا و مریم چون «بتول» هستند، پریود نمی‌شدند. (علل الشرائع، ج1، ص181) در روایتی هم مجلسی نقل کرده که فاطمه‌ی زهرا «طاهره» است، پس خون حیض و نفاس را ندید: «وَ مَا رَأَتْ قَطُّ يَوْماً حُمْرَةً وَ لاَ نِفَاساً». (بحارالانوار، ج43، ص19) علاوه بر این‌ها در منابع اهل سنت هم روایتی است که پیامبراسلام گفته دختر من حوریه‌ای در کالبد انسان است و حیض نمی‌بیند. (تاريخ بغداد وذيوله، ج23، ص118)

(5) این روایات به نظر درست نیست: اولاً بیان شده که پریود شدن «نقص» نیست تا نبودن آن «طاهره» بودن یا وجود آن «ناپاکی» را بسازد. چنین باوری، ریشه در عقاید پیش از اسلام دارد. دوماً روایتی که می‌گوید فاطمه‌ی زهرا حوریه‌ای در کالبد انسان بوده، برخلاف نص قرآن است. در قرآن با وجود اینکه «بشر بودن پیامبران» یکی از دلایل تکذیب‌شان شمرده شده، با این حال، محمد(ص)، پیامبراسلام و پدر فاطمه‌ی زهرا(س)، اصرار داشته که خود را بشری مانند دیگران معرفی کند: «إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ» (فصلت:6؛ کهف:110)، در نتیجه فاطمه‌ی زهرا که مقامی کم‌تر از پدر خود دارد، چنین است. سوماً روایتی که مجلسی نقل کرده از کتابی به نام «مِصباح الانوار» است که نویسنده‌ی آن فردی مجهول و ظاهراً برای قرن هفتم هجری است؛ یعنی بیش از 700 سال اختلاف با فاطمه‌ی زهرا؛ روایت آخر هم با حدود 500 سال نقل شده است. لذا این روایات اساساً بی‌اعتبارند. چهارماً روایت شیخ صدوق گزارشی تک‌صدایی است. در دوره‌ای که فاطمه‌ی زهرا با زنان زیادی ارتباط داشته، در خصوص پریود نشدن‌اش باید گزارش‌های دقیق‌تری در دست باشد که نیست. اتکا به یک روایت انفرادی، آن هم زمانی که ارزش تاریخی ندارد، به خصوص که معنایی عجیب و غریب از «بتول» ارائه می‌دهد، صحیح نیست.

(6) در آخر اینکه: فرضاً پریود شدن زنان «نقص» باشد، چنین موضوعی به معنای نفی «عصمت» نیست. به عنوان مثال فرض کنیم «زیبا نبودن» یا «چاق بودن» یک «نقص» باشد (که نیست). ما در گزارشاتی داریم که پیامبراسلام چهره‌ی زیبایی نداشت و نمکین بود و امام محمدباقر وزن بالایی داشت به طوری که به کمک دیگران راه می‌رفت. (الارشاد (شیخ مفید)، ج2، ص161) یا در روایتی فاطمه‌ی زهرا(س) همسر خود علی(ع) را طوری معرفی می‌کند که فاقد هرگونه زیبایی ظاهری است. (تفسیرالقمی، ج2، ص336) در هر صورت، ویژگی‌های خلقتی، اساساً «نقص» محسوب نمی‌شوند، اگر هم باشند جایگاه و مقام والای افراد و پیشوایان دینی را نفی نمی‌کنند. چه اینکه، پریود شدن، فرایند طبیعی بدن زنان است و نیاز نیست برای ارج دادن به یک شخص، او را غیرطبیعی جلوه دهیم؛ زیرا حداقل در باور عمومی طبیعی بودن بدن بر اساس خلقت اولیه «حُسن» است و غیرطبیعی بودن از حالت اولیه، «نقص» است.

(7) اینکه فاطمه‌ی زهرا(س) پریود می‌شده یا نمی‌شده اساساً قابل اثبات نیست، زیرا زنان به دلیل تابوهای اجتماعی و برساخته، پریود شدن‌شان را اعلام نمی‌کردند. اینکه گفته شود ممکن است این یک تفضل الهی باشد، حداقل با منابعی که در دست است چنین تفضلی قابل اثبات نیست و وقتی هم پریود شدن زنان امری طبیعی قلمداد شود، چنین تفضلی اساساً نیاز نیست و ثمره ندارد. البته مطابق با اصل خلقت و همسانی پیشوایان دینی در انسان بودن به‌مانند دیگران، فرض اولیه بر عدم تفاوت بدنی زنان شاخص دینی با دیگر زنان است.
1_8964121979.pdf
361.8 KB
نقد به «مسأله‌ی پریود و زنان مقدس»
چندی پیش مطلبی نوشتم با عنوان «مسأله‌ی پریود و زنان مقدس» که می‌توانید از لینک زیر بخوانید:
https://www.tg-me.com/fekr_rak/799

بعد از انتشار، روحانی بزرگواری منت گذاشته و نقدی به مطلب من نوشته‌اند. راست‌اش را بخواهید در این چند سال اخیر، این نقد، یکی از بهترین و محترمانه‌ترین نقدها به نوشته‌ی من، بدون پیش سوگیری و اتهامی بود. نه اینکه پیش‌تر نقدی نباشد، بود! اما من را به‌سانِ جسد نیمه‌جان یا انسانِ بی‌حرمتی می‌پنداشتند که در حین نقد کردن، یک لگدی هم به جسد می‌زدند.

البته مناقشاتی بر این نقد دارم، اما به جهات اخلاقی بهتر است نخست نقد را بخوانید و بر آن تأمل کنید، سپس مناقشات خودم را خواهم گفت.

نقد را از اینجا بخوانید:
https://www.tg-me.com/fekr_rak/801
⭕️ نظریه‌ای جدید درباره‌ی حجاب

مقاله‌ی «بازخوانی انتقادی آراء حجاب در ادوار فقه : بررسی حکم حجاب موی سر زنان»، در مجله‌ی نقد دینی منتشر شد.

در این مقاله نشان داده‌ام که در ادوار فقه شیعه، فتاوای فقیهان پیرامون واجب بودن یا نبودن پوشاندن موی سر، اختلافی بوده و به لحاظ مبانی فقه سنتی، رأی کسانی که قائل به وجوب پوشاندن موی نظر دارند، موجه و مستند نیست.

🔸 می‌توانید فایل پی‌دی‌اف مقاله را از این لینک دانلود نمایید:
https://www.tg-me.com/fekr_rak/737

🔹 یا مقاله را به صورت آنلاین از طریق لینک زیر بخوانید:
https://www.naqdedini.org/140206-12/


🔸تلگرام من:
@fekr_rak
🔸اینستاگرام من:
https://instagram.com/mousavi_aghighii
✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی
🔺 نمازِ بدون حجاب!

فتوایِ متفاوت و کاربردی از فقیه محترم، علی ریاحی‌نبی:

«در صورت عدم حضور مردم نامحرم، حجاب سر و گردن در نماز برای زنان واجب نیست».



🔸تلگرام من:
@fekr_rak
🔸اینستاگرام من:
https://instagram.com/mousavi_aghighii
✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی
هم‌زیستی این دو، امکان‌پذیر است؟ تجربه نشان داده، جواب «بله» است. در نگاه این افراد که خودِ جامعه‌اند، زن باحجاب کسی است که مقیداتی را «می‌خواهد» و زن بی‌حجاب کسی است که «نمی‌خواهد» این مقیدات را داشته باشد.

اما این برخی مثلاً جامعه‌شناس‌ها یا عده‌ای از روحانیون و...، شهروندان درجه یک (باحجاب) و درجه دو (بی‌حجاب‌ها) می‌سازند و زمین را از «هم‌زیستی» به جنگ «خیر و شر» عوض می‌کنند.

چرا؟

به این دلیل که او برای حجاب شرعی، «دلیل» ندارد بلکه صرفاً «باور» دارد. باور دارد که مطلوب است ولی نمی‌تواند نشان دهد. وقتی پای هم‌زیستی در میان باشد، باید برای با حجاب نگه داشتن عده‌ای زنان یا دعوت‌شان به حجاب «دلیل» داشته باشد؛ که ندارد!

از همین رو جدال و جنگی برمی‌سازد تا در «شرایط بحران»، زور بازو را نشان دهد بدون اینکه کسی از او دلیل بخواهد. به این دلیل است که تاریخ را به عنوان یک سبقه‌ی آباءواجدادی، قانون را به عنوان اهرم فشار و ترس را به عنوان هم‌زیست شدن به کار می‌برند.

🔸تلگرام من:
@fekr_rak
🔸اینستاگرام من:
https://instagram.com/mousavi_aghighii
✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی
‏آقای خمینی، رهبر فقید انقلاب ایران، در کتاب المکاسب المحرمة، بیان داشته که لعن، توهین و هتک حرمت علنی به اهل سنت و مقدسات‌شان مطابق با روایات فراوان و از ضروریات مذهب شیعه است. (المکاسب المحرمة، ج۱، ص۲۵۱)

اما چندی پس از انقلاب ۱۳۵۷، برخی همانند آقای منتظری، به دلیل لزوم هم‌زیستی شیعه و سنی در راستای حفظ امنیت ملی و عدم اختلاف در جامعه و جلوگیری از تندروی‌ها، وحدت شیعه و سنی را با عنوان نمادین «هفته‌ی وحدت» پیشنهاد دادند و رهبر فقید انقلاب نیز، این وحدت را پذیرفت.

حال یک سؤال!

اگر پایداری یک حکومت و البته حفظ امنیت ملی را، مستلزم هماهنگی و هم‌زیستی و هم‌دلی آحاد جامعه بدانیم، یا حداقل دو دسته شدن و اختلاف را به ضرر امنیت ملی یا جامعه بدانیم به طوری که دشمنِ سیاسی فضایی برای نفوذ می‌یابد، آیا لزوم هم‌زیستی زنان باحجاب و بی‌حجاب کم‌تر از هم‌زیستی شیعیان و اهل سنت است؟

درحالی‌که در نگاه فقیهان سنتی جدال شیعه و اهل سنت میان حق و باطل بوده و نزاع میان باحجاب و بی‌حجاب صرفاً یک گناه جزئی (صغیره و نه حتی کبیره) است که در واجب بودن حجاب شرعی مطلوب حاکمیت نیز، در میان فقیهان معاصر بعضاً اختلاف نظر وجود دارد.

🔸تلگرام من:
@fekr_rak
🔸اینستاگرام من:
https://instagram.com/mousavi_aghighii
✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«صدای زنان»

خواندن قرآن توسط دو زن
با دو قرائت متفاوت از قرآن: حفص از عاصم و ورش از نافع (به تفاوت خواندن «أن أشکر» دقت کنید)

🔸تلگرام من:
@fekr_rak
🔸اینستاگرام من:
https://instagram.com/mousavi_aghighii
✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی
آیا کدیور، سروش را تکفیر کرده است؟
#محمد_موسوی_عقیقی
۱۳ بهمن ۱۴۰۲

عبدالکریم سروش در سالیان اخیر، در گفتارهای «دین و قدرت» نظریه‌ای بیان داشته که محسن کدیور به یکی از منتقدان اصلی او تبدیل شده است. سروش باور دارد که کدیور او را تکفیر کرده است:
https://www.tg-me.com/DrSoroush/3691
اما کدیور چند باری ادعای سروش را رد کرده و بیان داشته در مقام تکفیر نیست:

در جدالی که این روزها میان عبدالکریم سروش و محسن کدیور شکل گرفته من جانب ادعای سروش را خواهم گرفت؛ یعنی کدیور به نوعی سروش را «تکفیر» کرده است.

🔸 شواهد خود را چنین مرتب می‌کنم:

(۱) فقیهان در فقه سنتی میان «اسلام ظاهری» و «اسلام باطنی» تفاوت گذاشته‌اند. عمده‌ی فقیهان معاصر مانند روح‌الله خمینی در کتاب‌الطهارة و ابوالقاسم خوئی در التنقيح في شرح العروة الوثقى، باور دارند که مسلمانان اهل سنت اسلام ظاهری را دارا بوده و در این دنیا با آنان «معامله‌ی مسلمان» می‌شود؛ اما در سرای آخرت آنان اسلامی نداشته و هم‌چون کافران عقوبت باورهای خود را خواهند دید. کدیور خود به تفاوت اسلام ظاهری و اسلام واقعی، اقرار کرده است:
https://www.tg-me.com/Mohsen_Kadivar_Official/3133

(۲) کدیور به صورت تلویحی سروش را «اسلام‌ستیز» معرفی کرده است. او در یادداشتی بیان داشته معرفی کردن «رحمت نبوی» در «حاشیه‌ی اقتدارطلبی» سخنی است که «مستشرقان کلاسیک، اسلام‌ستیزان و گروه‌های اسلام‌گرای ستیزه‌جو» بیان می‌کنند:
https://www.tg-me.com/Mohsen_Kadivar_Official/2556
او در جای دیگری، مجدداً همین سخن را تکرار می‌کند و البته در انتساب سخن‌اش به سروش، وضوح بیش‌تری دارد:
https://www.tg-me.com/Mohsen_Kadivar_Official/2604

(۳) کدیور باور دارد که نظریه‌ی سروش، گام به گام، منجر به حذف اسلام خواهد شد:
https://www.tg-me.com/Mohsen_Kadivar_Official/2576

(۴) کدیور در جایی بیان کرده که اسلام «هسته‌ی سخت» دارد و قابل شناسایی است. او باور دارد اگر «هسته‌ی سخت» از اسلام گرفته شود، اسلام منتفی خواهد شد. (درس‌گفتار زندگی مؤمنانه، جلسه‌ی۳) او در جایی تعبیر «مؤلفه‌های اسلام» را به کار برده و باور دارد اگر کسی این مؤلفه‌ها را منکر باشد اسلام واقعی ندارد ولی اسلام ظاهری او محفوظ است:
https://www.tg-me.com/Mohsen_Kadivar_Official/3139
به باور کدیور، سروش به «هسته‌ی سخت اسلام» یا «مؤلفه‌های اسلام» باور ندارد.

(۵) کدیور در ادامه به صراحت سروش را دارای «اسلام ظاهری» دانسته و «ملاک مسلمانی» را در او صادق می‌داند اما بیان داشته که با چنین شخصی «معامله‌ی مسلمان» می‌شود:
https://www.tg-me.com/Mohsen_Kadivar_Official/3150

بحث دقیقاً در تکفیر فقهی نیست؛ همانطور که فقیهان سنتی اهل سنت را به صورت فقهی تکفیر نمی‌کنند ولی در عین حال باور دارند آنان در سرای آخرت کافر هستند. عدول از «تکفیر فقهی» با وجود اعتقاد به «اسلام ظاهری» و «اسلام باطنی/واقعی» دیگر نام‌اش «نواندیشی دینی» نیست. احکامی چون ارتداد و مجازات‌های دنیوی در فقه سنتی، مقدمه‌ای بر ارتداد و مجازات‌های اخروی است. در نگاه کدیور حذف بخش فقهی ارتداد منجر به حذف بخش الاهیاتی ارتداد نمی‌شود. در نگاه کدیور، فردی می‌تواند «ملاک مسلمانی» را به معنای «اسلام ظاهری» داشته باشد ولی با این وجود «اسلام باطنی/واقعی» را انکار کند. به نظر من، جنس تکفیر کدیور علیه سروش، «ارتداد از اسلام واقعی» است، یا حداقل کدیور به خوانشی انتقادی از سروش دست زده که در خوشبینانه‌ترین حالت، لوازم سخن‌اش را نمی‌داند و در بحثی صرفاً الاهیاتی، روحیه‌ی فقیهانه سرکِش می‌شود و با تفاوت گذاردن میان اسلام ظاهری و واقعی، به تکفیرِ اخروی دست می‌زند.

کدیور باید به دو پرسش پاسخ دهد:

الف) «هسته‌ی سخت اسلام» قابل برداشت‌های متفاوت است؟ اگر نیست پس تکفیر الاهیاتی سروش را مقبول است چون به نظر کدیور سروش از این هسته‌ی سخت گذشته است و اگر نیست، یعنی پلورالیسم دینی درست است؟

ب) نسبت «اسلام ظاهری و اسلام واقعی» با «هسته‌ی سخت اسلام» چیست؟

🔸تلگرام من:
@fekr_rak
🔸اینستاگرام من:
https://instagram.com/mousavi_aghighii
✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی
🛑 آزادی در قرآن
#محمد_موسوی_عقیقی
۱۷ بهمن ۱۴۰۲

قرآن به عنوان مهم‌ترین کتاب و مستند مسلمانان، آیات متعددی دارد که نشان می‌دهد «آزادی» در «اسلامِ محمد(ص)»؛ حق هر انسانی است. برخی از این آیات را مفسران متعددی سعی نموده‌اند مقید به موارد و مباحثی کنند که از حیث «دلالت بر آزادی» زمین‌گیر شوند. از آنجایی که «ظاهر آیات قرآن» به خودیِ خود «حجیت» دارند(تنقیح الأصول، ج3، ص127)، این بحث را با آیاتی از قرآن دنبال می‌کنم. مهم‌ترینِ این آیات، آیه‌ی 256 سوره‌ی بقره است:

«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ».

درباره‌ی «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» چند نکته قابل توجه است:

(1) «إکراهَ» در قرآن به معنای «اجبار»(نور : 33) و «امری ناخوش‌آیند» (زخرف : 78) به کار رفته است. تا اینجا معنای آیه چنین است: «هیچ اجباری فِی الدّین نیست».

(2) «فِی» در این آیه معنای «ظرفیت» دارد و به معنای آن است که به عنوان مثال «عدم اجبار» جزئی از «دین» است. (الإتقان فی علوم القرآن، ج2، ص249) اما واژه‌ی مهم‌تر «الدّین» است. «الف و لام» چسبیده به این واژه به معنای «استغراق» است؛ زیرا اولاً «دین» به خودیِ خود شامل تمامی «شریعت» است. به عبارتی در تعریف و فهم عرفی، «دین» هم شامل الاهیات و هم شامل فقهیات خواهد بود. این فراگیری و کُلی بودن را می‌توان از آیه‌ی 19 آل‌عمران برداشت کرد. دوماً در قرآن، موارد متعددی وجود دارد که «دین» به معنای احکام فقهی هم است؛ به عنوان مثال در قرآن به صراحت «شریعت» جزئی از «دین» دانسته شده است (شوری : 13)، یا اینکه بیان شده کسانی که نماز می‌خوانند و زکات می‌پردازند در دین برادر هستند (توبه : 11)، همچنین «تفقه» در «دین» توصیه شده (توبه : 122) و تفقه به معنای استنباط و کنکاش در جزئی‌ترین مباحث دینی است، همچنین در آیه‌ی (مائده : 3) که می‌تواند معانی متعددی داشته باشد، تشریع برخی از احکام فقهی مانند حرمت خوردن خون و گوشت خوک و...، از موارد «کامل شدن دین» دانسته شده است. علاوه بر این‌ها در قرآن بیان شده که هیچ حَرَج و مشقتی در دین نیست (حج : 78) که مطمئناً شامل احکام فقهی هم خواهد شد. تا اینجا معنای آیه چنین است: «هیچ اجباری در تمامِ دین نیست».

(3) اجبارِ دینی در اعتقادات قلبی «اثر» ندارد و اساساً تحقق بخشیدن به چنین اجباری نشدنی است؛ زیرا برای اجبار کردن اعتقادات، هیچ روش یا وسیله‌ای وجود ندارد. اینطور نیست که اعتقاد به خداوند یا نبوت محمد(ص) را با چوب و چماق وارد «ذهن، عقل و قلب» دیگران کرد. آیا قرآن چیزی را نفی کرده که نشدنی، بدون اثر و حتی گفتن‌اش لغو است؟ برخلاف برداشت مشهور، اتفاقاً در قرآن بیان شده کسانی مشمول هدایت الهی می‌شوند که گفته‌ها و نظرات دیگران را شنیده و بهترین آن را بپذیرند (زمر : 18) و همین یعنی «حق انتخاب‌گری» که «نفی اجبار» از تمام ساحت‌های دینی می‌نماید.

(4) در قرآن بارها بیان شده که محمد(ص) به عنوان آورنده‌ی اسلام حق اجبار را ندارد. مطابق قرآن محمد(ص) دارای «ولایت» (احزاب : 6) است ولی «سلطه‌گر» (غاشیه : 22) و «اجبار کننده» (قاف : 45) نیست، همچنین به صراحت بیان شده که پیام‌آور قرآن «وکیل» (زمر : 41) و «محافظ» (انعام : 104) برای «جامعه» هم نیست. وظیفه‌ی محمد(ص) صرفاً «تبیین» (نحل : 44)، «ابلاغ» (مائده : 67) و «انذار دهنده» (نازعات : 45) است و حتی حق تشریع حکم هم ندارد (انعام : 57).

🔸تلگرام من:
@fekr_rak
🔸اینستاگرام من:
https://instagram.com/mousavi_aghighii
✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی
hejab ordibehesht90.pdf
6.7 MB
حجاب شرعی در عصر پیامبر
نویسنده: امیر ترکاشوند
تاریخ نشر و بارگذاری: اردیبهشت ۱۳۹۰
بازۀ پژوهش: مهر ۱۳۸۴ تا نیمۀ ۱۳۸۹
نوع نشر: مجازی (فایل پی‌دی‌اف)
شمار صفحات: ۱۰۱۷ صفحه
بها: رایگان
.
.
rajm-e sangsar1.pdf
2.3 MB
رجمِ سنگسار۱
موضوع: نقدهای درون‌دینیِ محققان
گردآوری: امیر ترکاشوند
تاریخ نشر و بارگذاری: تیر ۱۳۹۰
نوع نشر: مجازی (فایل پی‌دی‌اف)
شمار صفحات: ۲۵۲ صفحه (A4)
بها: رایگان
.
.
naskheSangsar1.pdf
1.4 MB
نسخ سنگسار توسط اسلام
نویسنده: امیر ترکاشوند
تاریخ نشر و بارگذاری: شهریور ۱۳۹۱
بازه پژوهش: آذر ۸۸ تا شهریور ۹۱ (۱۸ ماه ناپیوسته)
نوع نشر: مجازی (فایل پی‌دی‌اف)
شمار صفحات: ۲۰۰ صفحه
بها: ۳۰۰۰ تومان


توجه
هر سه کتاب در یک پُست گنجانده شد.

کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۴۰۲/۱۱/۲۲
https://www.tg-me.com/baznegari/1325
در قرآن تنها وظیفه‌ی پیامبر(ص) «ابلاغ» (مائده : ۶۷)، «تبیین» (نحل : ۴۴) و «انذار» (نازعات : ۴۵) است. نکته‌ی جالب اینکه مطابق این آیات، وظیفه‌ی پیامبراسلام و با اغماض وظیفه‌ی شما مؤمنین ابلاغ و تبیین است، نه «همانندسازی» دیگران با باورهای خودتان، زیرا مطابق آیه‌ی ۹۹ سوره‌ی یونس، پیامبراسلام نهی شده از اینکه جامعه را به سمت همانندسازی ببرد، مؤمنان که دیگر ریزه‌خوار پیامبر هستند.

🔸تلگرام من:
@fekr_rak
🔸اینستاگرام من:
https://instagram.com/mousavi_aghighii
✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی
بیانیه‌ی انتخاباتی فقیه محترم آقای محمد سروش محلاتی دارای نکات دقیقی است که پرسش‌ها و اشکالات مطرح شده‌ی آن، بی‌پاسخ مانده‌اند.
کسانی که روز رأی‌گیری از حضور زنِ بی‌حجاب در مسجد رگ‌های‌شان باد نکرد، با تمام شدن انتخابات به تنظیمات کارخانه برگشتند. حتی فقیهانی که از موی باز زنان در خیابان آشفته می‌شوند، از موی باز و رنگین زنانِ در مسجدِ انتخابات، اخمی به چشم نیاوردند. پیش‌تر نوشته‌ام، اینکه وقتی دیانت عین سیاست باشد، امر دینی تابع امر سیاسی می‌شود و سیاست به قول معروف بی‌پدر و مادر است. امر سیاسی سیال است و هر لحظه در تغییر است و اینجاست که امر شرعی را در اختیار خود می‌گیرد. شاید امر سیاسی در تأثیر خود بر امر دینی، در جهت بهبود آزادی‌های اجتماعی باشد ولی نکته‌ی مهم اینجا است که امر سیاسی وابسته به نهاد قدرت است و امر عرفی وابسته به شرایط، زیست‌بوم و تجربه‌ی جامعه دارد؛ وقتی جامعه در تغییر امر دینی کنار گذاشته شود و سیاست جایگزین گردد، تغییر امر دینی اینگونه مانند روزهای انتخابات گذری، موقتی و سلیقه‌ای می‌شود.

✖️فکرک‌های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
2024/05/17 13:43:06
Back to Top
HTML Embed Code: