Telegram Web Link
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
به کارگیری مفهوم سفر در فیلمنامه "علت مرگ: نامعلوم"


بهمن شیرمحمد: در داستانهای کهن و روایتها در فرهنگهای مختلف، سفر همواره طی طریقی برای خودشناسی و تغییر بوده است. درواقع، کسی که سفری را آغاز می کند، به دلیل چالش ها و تجاربی که از سر می گذراند، در انتها دیگر همان آدمی نیست که در ابتدا قدم نخستین را برداشته بود. چنین تعبیری را البته که می توان به تمام زندگی بشر در طول تاریخ نیز تعمیم داد. ضمن آنکه این مفهوم یکی از مهمترین الگوهای ساخت پیرنگ در سینماست. چیزی که چنین کلیتی را می سازد، ناشناخته بودن آن است. چیزهایی که مسافر در طول سفرش با آنها برخورد می کند. چیزهایی که عمدتا می توانند نامتعارف و غیرمنتظره باشند و حتی هدف از سفر را تغییر دهند.
اتفاقات، مکانها و آدمها و... تمام عناصری که می توانند به سان یک چالش در واقعیت و نقطه عطف در داستان عمل کنند و کامل کننده بخشی از شخصیتها، چه در واقعیت و چه در خیال پردازی های یک نویسنده باشند. و #علت_مرگ_نامعلوم در چنین بستری سفر خودش را آغاز می کند.
یعنی قرار است آدمهایی مختلف همراه با هم سفری را آغاز کنند و در این بین به واسطه یک اتفاق بسیار مهم یا همان حادثه محرک وارد کشمکش و درگیری شوند و نهایتا به یک نقطه امن برسند. نقطه ای که البته در فیلمنامه، خود مدخلی برای شروع کردن داستانی تازه است. حادثه محرک در اینجا مبتنی بر یکی از روشهای آشنای منحرف کردن موقعیت اولیه یعنی حذف است. درباره مسافری که هیچ چیزی درباره او نمی دانیم. حذفی که اتفاقا ناگهانی و غیرمنتظره است.چیزی شبیه به همان موقعیتی که 16 سال پیش در فیلم #درباره_الی ... شاهدش بوده ایم. اما تفاوت اینجاست که در آن فیلم فرد حذف شده (نه الزاما مرده) مورد قضاوت جمعی قرار می گیرد؛ قضاوتی که تا انتها باقی می ماند و به جای الی شخصیت دوستانش را عریان می کند. اما در اینجا تنها ابهام در مورد آن مسافر نگونبخت هویتش است و باقی تلاش دیگران برای سودجویی از مرگ اوست...

🔹 متن کامل را در صفحه 18 شماره 264 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
معرفی بخش فیلمنامه کامل شماره بهمن ماه


فیلمنامه کامل این شماره به زندانیان نوشته آرون گزیکووسکی اختصاص دارد که توسط فرنوش زندیه به فارسی برگردانده شده است.
#زندانیان به کارگردانی دنی ویلنوو محصول سال 2013 است که بازیگرانی چون هیو جکمن، جیک جیلنهال، ویوال دیویس، ماریا بلو، ترنس هاوارد، ملیسا لئو و پل دانو در آن ایفای نقش کرده اند.
داستان از این قرار است که در روز عید شکرگزاری، خانواده چهار نفره کِلِر دوور (با بازی هیو جکمن) به خانه دوست‌شان می‌روند. آنجا پس از مدتی، متوجه می‌شوند دختران خردسال‌شان که برای بازی به بیرون از خانه رفته بودند، هنوز برنگشته و گم شده اند. کارآگاه لوکی (با بازی جیک جیلنهال) مسئول پرونده دختران گم شده می‌شود...
فیلم نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری شده و از دیدگاه کاربران سایت IMDB یکی از ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینماست.
یادداشت مترجم، سکانس برگزیده به انتخاب احسان آجورلو، یک نقد از مهران صفرخانی و گفت وگوی احسان آجورلو با امیررضا نوری پرتو درباره فیلمنامه "زندانیان" دیگر عناوین این بخش از مجله هستند.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
عنصر تعلیق در فیلمنامه ی «عزیز»

ریحانه عابدنیا: خانواده عزیز می خواهند برای او که به آلزایمر مبتلا شده، همسری پیدا کنند تا مراقبش باشد. اما #عزیز عاشق مردی است که به گفته خودش جذاب و مهربان است و همیشه برایش گلابی می آورد. روایت فیلم تا این نقطه، برانگیزاننده کنجکاوی تماشاگر است. آن مرد کیست؟ کسی است که عزیز از سالهای دور عاشقش بوده؟ آیا این یک عشق واقعی است، یا ناشی از توهم بیماری؟
چه کسی جز فرزندان او به خانه اش رفت وآمد دارد؟ آیا کسی قصد دارد از شرایط بیماری عزیز سوءاستفاده کند؟ تماشاگر با میل معطوف به پاسخ، مایل است گوشه و کنار صحنه های فیلم را به دنبال نشانی از معشوق عزیز جست وجو کند و از به تأخیرافتادن پاسخ لذت ببرد. اما نویسنده این اصل بنیادین را نادیده گرفته و در همان دقایق نخست طرح شدن معما، نشانه ها را آشکار می کند و کمی بعد هم خود به سؤال پاسخ می دهد.
آن مرد، کوچکترین فرزند عزیز است که در آستانه ازدواج قرار دارد. گرچه پس از این افشاگری، پرسشهای دیگری در روایت به وجود می آید. اینکه حالا چه خواهد شد؟ اما این سؤالات تازه وزن پرسش نخست را ندارند و به آن میزان کنجکاوی برنمی انگیزند. چراکه موقعیت در اندازه ای نیست تا تبدیل به بحران شود.
... این فیلمنامه، حاصل برخورد هیجانی با یک ایده است؛ ایده ای که در نگاه اول متفاوت و جذاب به نظر می آید، اما برای آنکه تبدیل به یک روایت دراماتیک شود، راهی طولانی در پیش دارد. نویسنده عزیز نتوانسته پرسش درست روایت را تشخیص دهد و در بسط و گسترش آن بکوشد. شاید اگر ماجرای این عشق، شبیه آنچه در فیلم پدر(فلوریان زلر) رخ داد، صرفا از دریچه ذهن عزیز و آنچه او در جهان پیچیده و در حال دگرگونی اش تجربه می کند، روایت می شد، بسی جذابتر بود. کلیدی هم از این موقعیت در فیلم وجود دارد که متأسفانه نادیده گرفته شده است. در سکانسی که عزیز و انوش، روی مرداب قایق سواری می کنند، عزیز او را با همسر درگذشته اش اشتباه می گیرد و خاطرات عاشقانه با او را به زبان می آورد. همین اتفاق، نشانه ای از این است که عزیز، یک روایت قدیمی را با جزئیات به خاطر دارد، اما شخصیت اصلی آن را گم کرده است؛ اتفاقی که در بیماران مبتلا به آلزایمر بسیار رخ می دهد.

🔹 متن کامل را در صفحه 7 شماره 264 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
Forwarded from نصرت اله تابش
‏عکس از نصرت الله
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
شمارۀ جدید ماهنامۀ فیلم‌نگار منتشر شد


دویست و شصت و پنجمین شماره ماهنامه فیلمنامه نویسی فیلم‌نگار ویژه اسفند ماه 1403 منتشر شد.
در ابتدای بخش سینمای ایران، سیناپس فیلم پروین و نقدی بر فیلمنامه اش را می خوانیم.
پرونده موضوعی این شماره به فیلمنامه نویسی برای فیلم کوتاه زیر پنج دقیقه اختصاص دارد. از جمله مقاله هایی که در این بخش تدارک دیده شده می توان ساختار و هویت داستانی در فیلم کوتاه زیر پنج دقیقه/ چگونه یک فیلم کوتاه زیر پنج دقیقه ای جذاب و پویا بسازیم؟/ آنچه باید درباره نوشتن یک فیلم کوتاه زیر پنج دقیقه ای بدانید/ تأملی در وجه هنری کوتاه بودگی فیلم کوتاه زیر پنج دقیقه/ 101ایده داستانی برای شروع فیلم کوتاه زیر پنج دقیقه و یک گفت و گوی جمعی پیرامون این موضوع را نام برد.
بخش سینمای جهان با سیناپس شرور2، گلادیاتور و جریان آغاز می شود و با نقد و گفت و گو هایی با خالقان این آثار ادامه می یابد.
در صفحات "به یاد" نیز گفت وگو یی با دیوید لینچ درباره فرایند خاص نویسندگی اش آمده است.
فیلمنامه کامل این شماره به " تلماسه: قسمت دوم" نوشته دنی ولنوو و جان اسپیتز اختصاص دارد که توسط میثا محمدی به فارسی برگردانده شده است. سکانس برگزیده، یک نقد و گفت و گویی درباره ساختار این فیلمنامه، مطالب پایانی شماره اسفند است.
«فیلم‌نگار» به صاحب امتیازی بنیاد سینمایی فارابی منتشر می شود. نصرت‌الله تابش مدیر مسئول و سردبیر و میثم محمدی دبیر تحریریه فیلم‌نگار هستند.

علاقه‌مندان می‌توانند برای تهیه این شماره و استفاده از مطالب شماره‌های قبلی مجله به سایت www.filmnegar.ir مراجعه کنند.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
بررسی ارزش دراماتیک رویدادها در فیلمنامه "معجزه پروین"

علی صفایی: فیلمنامه پروین مبنای مناسبی برای بررسی این پرسش است که آیا هر رویداد مهمی در زندگی یک شخص، در فیلمنامه اقتباسی از زندگی او هم به همان اندازه مهم است یا خیر؟ معمولا برای استفاده از اطلاعات زندگی در فیلمنامه زندگینامه ای، یا فقط یک مقطع از زندگی انتخاب می شود یا همه مقاطع زندگی.
در حالت اول احتمال موفقیت بیشتری در داستانگویی وجود دارد زیرا فرصت دخالت تخیل به منظور دراماتیزه کردن داستان وجود دارد. اما در حالت دوم - به جز در مواردی که زندگی شخص ذاتا دراماتیک بوده - مثل زندگی جیمز جی برادوک بوکسور در فیلم مرد سیندرلایی، این احتمال وجود دارد که درام پردازی، قربانی اصرار نویسنده به استفاده حداکثری از رویدادهای زندگی شخص در فیلمنامه شود و درنتیجه روایتی بدون نقاط عطف دراماتیک شکل بگیرد که مخاطب را نه به واسطه جذابیت داستانی بلکه به خاطر کنجکاوی درباره زندگی شخصیت پای فیلم بنشاند.
نیمه اول فیلمنامه #معجزه_پروین فقط یک مقطع (طلاق پروین) را انتخاب کرده و به همان دلیلی که گفته شد، به خاطر فرصت دخالت تخیل، در درام پردازی نسبتا موفق بوده اما در نیمه دیگر، به دلیل استفاده از رویدادها و شخصیت های بیشتر، فرصت را برای خلق جذابیت داستانی به سود مخاطب، از دست داده است. اگر بخواهیم معیاری برای انتخاب رویداد مناسب برای استفاده در فیلمنامه تعیین کنیم، دو رویداد در زندگی یک شخصیت فرضی(کارگر ساده یک کارخانه خودروسازی) را با هم مقایسه کنیم: رویداد اول اینکه همسرش فوت کند و رویداد دوم اینکه به دلیل یک اظهارنظر خلاقانه در کارخانه، به بخش طراحی خودرو انتقال می یابد. اگر پرسیده شود کدام یک از این دو مهم ترند؟ مسلما فوت همسر به مراتب مهمتر و سنگین تر است اما اگر این شخص کسی باشد که در میانسالی یکی از مهمترین طراحان در صنعت جهانی خودرو شده است و ما بخواهیم با اقتباس از زندگی اش یک فیلمنامه بنویسیم، آنوقت موضوع متفاوت می شود و ماجرای فوت همسر با اینکه در زندگی واقعی اهمیت داشت در فیلمنامه ارزش دراماتیک خود را از دست می دهد و در مقابل، رویداد دوم که در طراحی سیر دراماتیک قابلیت بهتری دارد، اهمیت به مراتب بیشتری پیدا می کند.
بنابراین ملاک ارزش رویدادهای زندگی واقعی برای استفاده در فیلمنامه، میزان تأثیرشان بر وجهی از شخصیت است که قرار است در فیلمنامه برجسته شود.

🔹 متن کامل را در صفحه 7 شماره 265 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
ساختار و هویت داستانی در فیلم کوتاه زیر پنج دقیقه

احسان آجورلو: ساختار #فیلم_کوتاه_زیر_پنج_دقیقه مشابه هایکوهای ژاپنی است. "هایکو" به شکل سنتی، بر دو موضوع یا پدیده تمرکز می کند و در عین حال، نگرشی غیرمنتظره را ارائه می دهد. مانند یک جوک، بخش اول هایکو حال وهوای مورد نظر را خلق می کند و بخش دوم نیز، نکته دلخواه و اغلب غیرمنتظره اثر را به مخاطبین انتقال می دهد. دقیقا فیلم کوتاه زیر پنج دقیقه نیز چنین روایتگری دارد. بخش اول یک موقعیت را فراهم می کند و بخش دوم به یکباره فضا را وارد چالش متناقضی می کند که مضمون اصلی قرار است انتقال پیدا کند.
اگر بخواهیم فیلم کوتاه زیر پنج دقیقه را با ساختاری ایرانی مورد سنجه قرار دهیم، به تفاوت بین حکایت و داستان می رسیم. اگر داستان و روایت را معادلی برای فیلم بلند بدانیم، حکایت نزدیکترین شیوه به فیلم کوتاه زیر پنج دقیقه است. برای فهم بهتر این موضوع نخست باید تفاوت بین حکایت و داستان را بدانیم. داستانی که امروزه با آن سروکار داریم، جهش و تکامل یافته دو گونه حکایت و قصه است. اولین رگه های خلقت داستان، با حکایت شروع می شود. حکایت به گونه ادبی گفته می شود که اساس آن بر پایه پندواندرز و موضوعات اخلاقی و دینی باشد؛ یعنی به صورتی صریح و بی پرده، نکته ای در قالب پندواندرز به خواننده منتقل می شود، چه آنکه شفاهی باشد، چه مکتوب و چه به صورت شعر. نبود فرم و تکنیک در حکایتها باعث سهل الهضم بودن این گونه می شود؛ بدین معنا که برای وصول به پیام موجود، نیاز به تفکر و تأمل عمیق نیست، بلکه با توجه به قصد نوشته، نوع نوشته نیز به گونه ای است که راه فهم پیام، طولانی و پرپیچ وخم نباشد. دقیقا همان مؤلفه هایی که فیلم کوتاه زیر پنج دقیقه باید رعایت کند.

🔹 متن کامل را در صفحه 16 شماره 265 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
آیا "گلادیاتور ۲" جانشین شایسته ای برای قسمت اول است؟


آریا قریشی: آن چه گلادیاتور ۲ را در مقام یک اثر دراماتیک فرسنگ هایی پایین تر از گلادیاتور جلوه می دهد تنها ضعف در پرداخت پروتاگونیست ماجرا نیست. سمت مقابل هم با مشکلات متعددی روبه روییم. کومودوس در قسمت اول شخصیت پیچیده ای نبود اما به عنوان یک خبیث تیپیک کاراکتر تأثیرگذاری به شمار می آمد. او تقریبا به تمامی نقطه مقابل ماکسیموس بود و بنابراین تقابل آن دو جذاب و مهیج از کار درآمده بود. در #گلادیاتور_2 حتی تا اواسط نیمه دوم هم به نظر می رسد دو امپراتور ساده لوح قرار است شخصیتهای منفی ماجرا باشند. با این وجود، در اواخر کار مشخص می شود که آنتاگونیست داستان شخصیت زیرک و سیاستمداری به نام ماکرینوس است. همینجا دو مشکل در پرورش آنتاگونیست و جنس تأثیرگذاری اش به وجود می آید.
مشکل اول این است که فلسفه و هدف گذاری ماکرینوس تا دقایق پایانی مشخص نمی شود و همین باعث می شود تا این شخصیت عمق چندانی پیدا نکند. هر چند حضور یک سیاهپوست در مقام یکی از سران امپراتوری روم غافلگیرکننده و تردیدبرانگیز است و شاید بتوان حدس هایی در مورد گذشته اش زد، اما ماجرای گذشته او در مقام یک برده و کینه ای که نسبت به کل ساختار امپراتوری (و نه صرفا یک یا دو فرد خاص) دارد با سرعت زیادی مطرح می شود و جایگاه او، بدون مقدمه چینی مناسب، در قصه به کلی تغییر می کند. مشکل دوم این است که تصویر ماکرینوس در بخش عمده ای از فیلم به واسطه حضورش کنار دو جوان بی تجربه و کم هوش قوام می یابد و همین می تواند نوعی همدلی میان تماشاگر و او ایجاد کند؛ ارتباطی که جذابیت دراماتیک تقابل نهایی او با لوسیوس را کاهش می دهد. به این فکر کنیم که سرنوشت نبرد نهایی ماکسیموس و کومودوس در گلادیاتور (که پرداخت بسیار بهتری نسبت به نقطه اوج کم رمق قسمت دوم داشت( چقدر برای ما اهمیت داشت. آیا در گلادیاتور ۲ حتی نیمی از آن تب وتاب را در قبال جدال نهایی احساس می کنیم؟ این فیلم همچون کلاغی است که می خواهد راه رفتن کبک را تقلید کند!

🔹 متن کامل را در صفحه 47 شماره 265 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
گفت وگو با نویسنده و کارگردان انیمیشن "جریان"

گینتس زیلبلالودیس پنج سال بعد از اینکه تنهایی انیمیشن دور را ساخت، با انیمیشن جدیدش #جریان به دنیای کارگردانی برگشته است. داستان درباره یک گربه است که دست به ماجراجویی می زند و جانش به خطر می افتد.

+جریان فیلمی با جلوه های بصری زیبا است و حرفهای زیادی برای گفتن دارد . شخصیتها حرکات زیادی انجام می دهند. می توان گفت سفر هیجان انگیزی است. می خواهم درمورد تعامل این حیوانات در اکوسیستم زمین و هدفت برای نشان دادن آن حرف بزنی. واضح است که این برایت اهمیت زیادی داشته...

- همه فیلم های من بدون دیالوگ بوده اند، پس در مورد ایده هایی فکر می کنم که با عقل جور در بیاید. در جریان داستان درباره حیوانات است، آنها حرف نمی زنند، مانند حیوانات رفتار می کنند. می دانستم اگر گربه شخصیت اصلی فیلم باشد همه می دانند گربه ها از آب بدشان می آید، پس نیازی به توضیح نداشت. پس نشان دادن ترس او به بهترین روش، جوری که سیل بزرگی خانه او را از بین می برد، می تواند قدرتمند و واضح باشد. و در این صورت نیازی به ضدقهرمان در داستان نداشتیم. فقط یک روایت در مورد گربه ای در برابر طبیعت است، یا گربه ای در برابر خودش؛ چون باید با ترس و ناامنی های خویش رو به رو شود، و جریان آب گربه را مجبور می کند تا با ترس و نقاط ضعفش روبه رو شود.
نمی خواستم فیلم مأیوس کننده، سیاه و غمگین باشد. یک داستان ماجراجویی شاد نیز وجود دارد و آن ماجراجویی حیوانات است و به نظرم هنگامی که یک جورهایی بین ویرانی و شوخ طبعی و سرگذشت کاراکترها تعادل برقرار می کنی... اهمیت زیادی دارد که این تعادل به وجود بیاید آن وقت مخاطب می تواند بهتر با فیلم ارتباط برقرار کند. چون فکر نمی کنم تماشاگران بخواهند فقط نابودی و تیرگی را ببینند.

🔹 گفت و گو: جکسون مورفی / مترجم: یاس علیقانعی
🔹 متن کامل را در صفحه 54 شماره 265 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
2025/10/29 11:26:48
Back to Top
HTML Embed Code: