Telegram Web Link
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
در نظرسنجی از منتقدان ماهنامه فیلم نگار برای آثار به نمایش درآمده در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر، برای اولین بار در بیست سال گذشته، دو فیلمنامه امتیازات مساوی به دست آوردند. #بچه_مردم به همراه #زیبا_صدایم_کن هر یک با ۹ رای، به طور مشترک رتبه نخست در بخش #بهترین_فیلمنامه را به دست آوردند. در این بخش از نظرسنجی فقط فیلم های "بخش مسابقه" به رأی گیری گذاشته شدند. اما در بخش محبوب ترین فیلمنامه که مابین تمام آثار - یعنی بخش سودای سیمرغ و خارج از مسابقه - انجام شد، فیلمنامه #پیرپسر به عنوان محبوب ترین فیلمنامه منتقدان #فیلم_نگار و #سونسوز نیز حائز رتبه دوم شد. این نظرسنجی تنها شامل این دو بخش نیست و سایر عناصر مهم فیلمنامه نیز مورد قضاوت قرار گرفتند که در صفحات دیگر، جزئیات آراء منتقدان و نام آنها را مشاهده می کنید.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
نیاز دراماتیک در چند فیلمنامه جشنواره چهل و سوم

بهمن شیرمحمد: #گوزنهای_اتوبان قصه اش را با یک حادثه آغاز می کند. حادثه ای که منجر به شکل گیری ارتباط میان یک زوج در حال عروسی با یک بلاگر و اطرافیانش می شود. زوجی که به دلیل مشکلات مالی تصمیم می گیرند یک همکاری عجیب و غریب با زن بلاگر و مدیربرنامه هایش داشته باشند اما شخصیت مرد داستان به مرور هدفش را تغییر می دهد و تلاش می کند با قطع ارتباط با آنها زندگی شخصی اش را نجات دهد. اما به دلیل آنکه فیلمنامه در طراحی رخدادها و موقعیت ها و روابطش الکن و ناتوان است هدف شخصیت اصلی تبدیل به مسئله تماشاگر نمی شود. درواقع به نظر می رسد نویسنده فیلمنامه به قدری مبهوت و مرعوب ایده اولیه اش شده که نیازی به پردازش عناصر فیلمنامه اش ندیده است...
در فیلمنامه #زیبا_صدایم_کن ، نیاز دراماتیک پدر خلاص شدن از آسایشگاه و ملاقات با دخترش در روز تولد اوست. نیازی که علیرغم مانعی چون نظر منفی پزشک در مورد مرخصی او در چند دقیقه ابتدایی برطرف می شود و او را به دخترش می رساند اما این طبعا شروع ماجراست. پدر باید برای گذراندن یک روز به یادماندنی با دخترش موانع متعددی را پشت سر بگذارد. پس حالا دیگر دیدن فرزندش آرزوی او نیست. درواقع نیاز دراماتیک او و تغییر مداوم آن همان چیزی است که شخصیت او را می سازد. پدر باید تمام خودش را بگذارد تا همیشه در یاد دخترش بماند. دختر در ابتدا پدر را از خودش میراند و او را پس میزند اما با پیشروی داستان و کارهایی که پدر برای او انجام می دهد، درنهایت دختر او را به عنوان یک پدر حمایتگر می پذیرد....

🔹 متن کامل را در صفحه 13 شماره 266 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
نیاز دراماتیک در چند فیلمنامه جشنواره چهل و سوم


بهمن شیرمحمد: #گوزنهای_اتوبان قصه اش را با یک حادثه آغاز می کند. حادثه ای که منجر به شکل گیری ارتباط میان یک زوج در حال عروسی با یک بلاگر و اطرافیانش می شود. زوجی که به دلیل مشکلات مالی تصمیم می گیرند یک همکاری عجیب و غریب با زن بلاگر و مدیربرنامه هایش داشته باشند اما شخصیت مرد داستان به مرور هدفش را تغییر می دهد و تلاش می کند با قطع ارتباط با آنها زندگی شخصی اش را نجات دهد. اما به دلیل آنکه فیلمنامه در طراحی رخدادها و موقعیت ها و روابطش الکن و ناتوان است هدف شخصیت اصلی تبدیل به مسئله تماشاگر نمی شود. درواقع به نظر می رسد نویسنده فیلمنامه به قدری مبهوت و مرعوب ایده اولیه اش شده که نیازی به پردازش عناصر فیلمنامه اش ندیده است...
در فیلمنامه #زیبا_صدایم_کن ، نیاز دراماتیک پدر خلاص شدن از آسایشگاه و ملاقات با دخترش در روز تولد اوست. نیازی که علیرغم مانعی چون نظر منفی پزشک در مورد مرخصی او در چند دقیقه ابتدایی برطرف می شود و او را به دخترش می رساند اما این طبعا شروع ماجراست. پدر باید برای گذراندن یک روز به یادماندنی با دخترش موانع متعددی را پشت سر بگذارد. پس حالا دیگر دیدن فرزندش آرزوی او نیست. درواقع نیاز دراماتیک او و تغییر مداوم آن همان چیزی است که شخصیت او را می سازد. پدر باید تمام خودش را بگذارد تا همیشه در یاد دخترش بماند. دختر در ابتدا پدر را از خودش میراند و او را پس میزند اما با پیشروی داستان و کارهایی که پدر برای او انجام می دهد، درنهایت دختر او را به عنوان یک پدر حمایتگر می پذیرد....

🔹 متن کامل را در صفحه 13 شماره 266 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
🏴 شهادت امیر مومنان حضرت علی علیه‌السلام تسلیت باد

#بنیاد_سینمایی_فارابی

🔰 @fcfNews
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
گفت وگو با لورن لفرانک پیرامون نوشتن سریال پنگوئن

پیچیدگی های عاطفی و احساسی شخصیتها در #پنگوئن نکته ای بود که لورن لفرانک مجبور بود دائما آن را به نویسندگانش یادآوری کند تا مطمئن شود که آنها دیدگاه خلاقانه او را به درستی درک کرده و متوجه آن هستند. او این پروسه را با ارائه مسیر و ترسیم سیر تحول احساسی هر شخصیت بر مبنای پیشینه داستانی آنها آغاز کرده است. این کار به صدا و نیروی محرکه لازم برای هر شخصیت کمک می کند. او می افزاید: "بخش اعظمی از آنچه که به همه می گفتم چیزهایی بود که در سرم می گذشت، اینکه به دنبال انجام چه کارهایی هستم، شخصیتها چگونه هستند و اینکه چطور می توانیم آنها را جالب و جذابتر بسازیم و خلق کنیم"
لفرانک متخصصان زیادی را که در زمینه خودشیفتگی تخصص دارند برای کمک به شکل گیری شخصیت آز به اتاق نویسندگان آورد. همچنین او با این متخصصان در مورد چگونگی نگرش افراد زندانی به جهان پیرامونشان به بحث و بررسی پرداخت تا در روند داستان بتواند از آن ها استفاده کند. مادر آز، فرانسیس کاب آلزایمر خفیفی دارد که ناشی از بیماری پارکینسون اوست. این بیماری و علائمش رفتار، خلق وخو، استدلال و حرکت او را تحت تأثیر قرار می دهد. یک متخصص مغز و اعصاب هم به منظور مشاوره و ارائه جزئیات دقیق و بیشتری که به خلق شخصیت حقیقی و باورپذیر کمک می کند با نویسندگان مشورت می کرد.
معمولا بتمن از تاریکی بیرون می آید و تقریبا تمامی فیلمهای بتمن بر همین اساس تنظیم شده اند. #لورن_لفرانک تا حدودی در پنگوئن لحن ارتباطی فرانسوی، جایی که ما در سایه هستیم اما صحنه در روز تنظیم و برنامه ریزی شده را دنبال کرده است. این تقریبا به نوعی تضاد فاحش و آشکار با تاریکی است؛ تاریکی ای که در آن فعالیت های مجرمانه زیادی صورت می گیرد. پنگوئن شبیه بتمن نیست. او می خواهد به شکل علنی در فضای بیرون و خارج از خانه محبوب و مورد احترام مردم باشد. او خودش را نجات دهنده مردم می داند و با این رفتار مشکلی ندارد، چون به دنبال دستیابی به یک هدف بزرگتر است. این همان لحن و درونمایه ای است که مت ریوز آن را مرسوم و متداول کرده است.
پنگوئن بررسی یک شخصیت روانشناختی است؛ مطالعه در مورد مردی که عمیقا می خواهد درک و فهمیده شود. به جای اینکه به یک منبع ارجاع و اشاره شود، لفرانک برای پنگوئن دست به خلق یک درام بر مبنای جنایت زده است.

🔹 نویسنده: استفن دیمارکو / مترجم: فرنوش زندیه
🔹 متن کامل را در صفحه 35 شماره 266 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
تحلیل حادثه محرک برخی فیلمنامه های جشنواره چهل وسوم فجر

علی صفایی: در فیلمنامه #خدای_جنگ علیرغم تلاش برای تبعیت از الگوی سفر قهرمان، از ناحیه طراحی حادثه محرک یا همان مرحله دعوت به ماجراجویی آسیب دیده است. ابراهیم به واسطه تجربه تلخی که طی اصابت موشک به محل زندگی اش داشته، در یگان توپخانه تمام تلاشش را به کار می گیرد تا در حد توان، دشمن را ناتوان کند. این تعادلی است که ابراهیم برای خودش دست وپا کرده تا از رنجی که در گذشته متحمل شده دور باشد. طبق الگو می بایست ابراهیم از دایره امنی که به دور خود ساخته، به بیرون فراخوانده شود یعنی او که حاضر نیست موقعیت فعلی خود را از دست بدهد، به مأموریتی فرستاده شود که از آن فراری است، تا از این رهگذر، مخاطب شاهد جذابیتی ناشی از ورود قهرمان به یک دنیای ناشناخته و تاریک باشد اما آنچه در فیلمنامه اتفاق افتاده، این است که ابراهیم دقیقا به همان عملی فراخوانده می شود که خود آرزویش را دارد: مقابله با موشکهای دشمن به بهترین شکل!
در #خاتی، دو رویداد وجود دارد که هرکدام به دلایلی می توانند حادثه محرک باشند و به دلایلی نمی توانند باشند. رویداد اول آنجاست که داراب دو قلاده توله خرس را برای خاتی می آورد و از او می خواهد آنها را برای مدتی نگه دارد. پیش از این صحنه، مخاطب از داراب شنیده که خاتی گزینه خوبی برای نگهداری از توله خرسهاست و در او انتظار موافقت خاتی با درخواست داراب ایجاد شده است ولی وقتی خاتی واکنشی برخلاف انتظار نشان می دهد و به بهانه اینکه خرسها ممکن است به بچه ها عادت کنند درخواست داراب را رد می کند. در این نقطه از فیلمنامه، نوید کشمکشی بین خاتی و آنچه قرار است به واسطه حضور دو توله خرس در خانه اش رخ دهد داده است می شود...

🔹 متن کامل را در صفحه 8 شماره 266 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
بررسی عنصر ضرب الاجل در فیلمنامه های چهل وسومین جشنواره فیلم فجر


محمد قربانی: در فیلمنامه #اسفند، مشکل اصلی فقدان ضرب الاجل است. فیلمنامه نویس تلاش بسیاری برای شخصیت پردازی و ساختن جغرافیا کرده است، اما در غیاب ضرب الاجل اینطور به نظر می رسد که وقایع می توانند تا چندین ساعت ادامه پیدا کنند. همین مسئله موجب کسالت تماشاگر و عدم مشارکت او در داستان می شود. پس از توضیح اهمیت استراتژیک هور در دیالوگها، یک اتفاق باید به عنوان محدودکننده در فیلمنامه اسفند برجسته می شد تا همه اعمال شخصیت ها و وقایع در نسبت با آن محدود شود و ریتم و معنا پیدا کند.
فیلمنامه #صیاد مشکلی مشابه اسفند دارد. هرچند داستان با پیروزی شهید صیاد شیرازی در منطقه بستان به پایان می رسد، اما عدم تمرکز نویسنده روی این واقعه و عدم تعیین ضرب الاجل های دقیق در جهت پیروزی و حفظ منطقه بستان، صیاد را به اثری تبدیل کرده است که همه شخصیتها و رویدادهایش را در قالب دیالوگ توضیح می دهد. به این ترتیب جای تعلیق در اثر را پرگویی می گیرد و قهرمان فیلمنامه نیز به قهرمانی غیرقابل باور و شعاری تبدیل می شود. درحالی که فیلمنامه نویس می توانست با تعیین ضرب الاجل و تأکید بر اهمیت پیروزی نهایی شهید صیاد شیرازی در بستان، شخصیت او را قهرمانانه تر، کنش مند و عاری از شعار ترسیم کند.
در فیلمنامه #ترک_عمیق هم حلقه مفقوده ضرب الاجل است. فیلمنامه ای که می توانست با طراحی ضرب الاجل بسیاری از مشکلاتش را رفع کند. داستان درباره پیرمردی است که آسایشگاه سالمندان دیگر حاضر به نگهداری از او نیست و او می بایست در خانه و با همسرش به زندگی ادامه دهد؛ درحالیکه زن از او متنفر است. به این ترتیب اولین سؤالی که برای تماشاگر ایجاد می شود این است که چرا او باید مرد را تحمل کند؟ با بی پاسخ ماندن این سؤال، موقعیت به شدت تصنعی جلوه می کند، چراکه اعمال دو شخصیت اصلی در نسبت با هم - بدون تنظیم یک چارچوب زمانی دراماتیک - غیرمنطقی به نظر می رسد. فیلمنامه نویس می توانست با تعیین یک ضرب الاجل فیلمنامه خود را نجات دهد ...

🔹 متن کامل را در صفحه 14 شماره 266 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
نگاهی به پرده سوم برخی فیلمنامه های جشنواره فیلم فجر

مازیار وکیلی: در میان فیلمنامه های بخش مسابقه #بازی_را_بکش بهترین ایده را داشت. فوتبال و شائبه های مربوط به فساد در آن بستر مناسبی جهت روایت یک داستان نفسگیر دارد. فیلمنامه حادثه محرک قدرتمندی دارد. یک اتفاق هولناک در همان بدو امر توجه و کنجکاوی تماشاگر را برای همراه شدن با داستان برمی انگیزد. موسی از همان آغاز قهرمانی کنشگر است که هدف او (کشف چرایی اتفاقی است که برای برادرش افتاده) مشخص است. مشکل اصلی بازی را بکش در چگونگی باز کردن گره هایی است که نویسندگان در دو پرده اول تعبیه کرده اند.
مشکل جدی فیلمنامه #رها این است که در دو پرده ابتدایی فیلمنامه بسیاری از اطلاعاتی که تماشاگر برای پیگیری قصه نیاز دارد از دید او پنهان می شود تا در پرده سوم بدون ظرافت و از طریق دیالوگ هایی شعاری افشا گردد. در پرده سوم فیلمنامه، ناگهان تغییر لحن می دهد و همین موضوع باعث سردرگمی تماشاگر می شود. پیرنگ درست در جایی که پدر، جنازه رها را در کانال کولر پیدا می کند تمام می شود. اما چون نویسندگان باید تکلیف بسیاری از مسائل و موضوعات فیلمنامه - از جمله دلیل به کما رفتن دختری که لب تاپش سرقت شده را مشخص کنند - مجبور می شوند در پرده سوم یک داستان پلیسی را روایت کنند که شخصیت اصلی در آن مانند یک کارآگاه به دنبال ضارب اصلی صاحب لب تاپ می گردد. اگر نویسندگان رها به جای پرداختن به برخی موضوعات فرعی )مثل ماجرای خرید مو توسط دوست پولدار رها) تمرکز خود را روی توزیع درست اطلاعات در فیلمنامه می گذاشتند، نیاز نبود تا در پرده سوم ناگهان تغییر فاز بدهند و با کارآگاه بازی داستان فیلم خود را تمام کنند.

🔹 متن کامل را در صفحه 17 شماره 266 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
معرفی بخش "فیلمنامه کامل" شماره 266 فیلم نگار

فیلمنامه کامل این شماره به شرور نوشته وینی هولزمن و دانا فاکس اختصاص دارد که توسط احمد فاضلی شوشی به فارسی برگردانده شده است.
#شرور به کارگردانی جان ام چو محصول سال 2024 آمریکااست که بازیگرانی چون سینتیا اریوو، آریانا گرانده، جاناتان بیلی، اتان اسلاتر، بوئن ینگ، ماریسا بود، پیتر دینکلیج، میشل یئو و جف گلدبلوم در آن به ایفای نقش پرداخته اند.
داستان از این قرار است که در سرزمینی جادویی و پر از اسرار، الفابا، که به دلیل پوست سبز غیرمعمولش از کودکی مورد تبعیض قرار گرفته، با گلیندا، دختری زیبا و جاه‌طلب، آشنا می‌شود. دوستی آنها در دل رقابت، عشق، و جادویی که سرنوشت سرزمین اُز را تغییر می‌دهد، شکل می‌گیرد. اما با افزایش قدرت، دشمنی‌ها شکل می‌گیرد و یک انتخاب، زندگی آنها و آینده‌ی اُز را برای همیشه تغییر می‌دهد....
شرور از سوی انستیتوی فیلم آمریکا به عنوان یکی از بهترین‌های سال ۲۰۲۴ معرفی شد و برنده جایزه بهترین فیلم در هیئت ملی بازبینی شد. افتخارات دیگر آن شامل چهار نامزدی در هشتاد و دومین مراسم گلدن گلوب (از جمله نامزدی بهترین فیلم – موزیکال یا کمدی) است.
یادداشت مترجم، سکانس برگزیده به انتخاب احسان آجورلو و یک نقد از آریا قریشی دیگر عناوین این بخش از مجله هستند.
مجلهٔ فیلم نگار
Photo
تأثیر متقابل پایان بندی و سؤال اصلی در فیلمنامه های چهل وسومین جشنواره فیلم فجر

محمدجواد فراهانی: فیلمنامه #اشک_هور که با سه زاویه دید مختلف روایت می شود و بیشتر فیلمی است که قصد برانگیختن احساسی تماشاگر را دارد برای پایان بندی، حسرت مادر را در فراغ فرزند شهیدش نشان می دهد. پایان فیلم هم چون تداعی یک خاطره است و با یک مداحی کاملا همگون با فضا به هدفش دست می یابد و پایانی به یادماندنی را در اذهان ثبت می کند. فیلمنامه #زیبا_صدایم_کن که می خواهد پیوند یک خانواده فروپاشیده را نشان دهد دو صحنه برای پایان بندی درنظر می گیرد که اتصال این دو صحنه به مثابه سکانسی واحد عمل کرده و لزوم پیوند اعضای خانواده را نشان می دهد. صحنه اول روی یک پل بلند رقم می خورد که زیبا بعد از مشکلات فراوان در طول روز در کنار پدر احساس آرامش می کند و سرش را روی شانه خسرو می گذارد. صحنه ای که پیوند میان زیبا و خسرو را مستحکم تر از پیش نشان می دهد. به دنبال این صحنه، صحنه ای دیگر می آید که در آن زیبا به دنبال مادرش راهی می شود و او را در ایستگاه اتوبوس ملاقات می کند. جمع بندی این دو صحنه پیوند خانواده را در آینده ای نزدیک نشان می دهد. در فیلمنامه #موسی_کلیم_الله سؤال اصلی مشابه با روایت واقعه تاریخی ایجاد می شود و پایان اثر قابل قبول و در راستای همین سؤال است. یوکابد از پس یک امتحان سخت و تلاش برای پنهان کردن موسی موفق می شود فرزندش را به سلامتی روانه نیل کند.
پایان بندی #ترک_عمیق به مثابه نقطه میانی درام عمل می کند. پیرنگ حول وحوش صد دقیقه اطلاعات خاصی به مخاطب نمی دهد و به جای اینکه اطلاعات مربوط به پیش داستان را در نقطه میانی ارائه دهد تا بدین طریق موضع مخاطب را در قبال همسویی یا دوری از شخصیت ها به رسمیت بشناسد، اطلاعات مذکور را به صحنه پایانی حواله می دهد. مسئله ای که باورپذیری اثر را تحت الشعاع قرار می دهد. در این دسته بندی #آنتیک یکی از ضعیف ترین پایان های جشنواره محسوب می شود. فیلم در زمانی نزدیک به دو ساعت دو فرد سودجو را نشان می دهد که دارند از طریق اعتقادات مردم کسب درآمد می کنند. در تمام این لحظات فیلمنامه همسو با این دو کاراکتر حرکت می کند و گویی با آنها هم داستان است. در پایان اما گویی با اراده فیلمنامه نویس ورق برمی گردد، ناگهان شخصیتها متحول، و اهالی روستا از واقعیت آگاه می شوند. پایانی تصنعی که قصد دارد تمام چیزهایی را که تا پیش از آن گفته نفی کند.

🔹 متن کامل را در صفحه 19 شماره 266 #مجله_فیلم_نگار در www.filmnegar.ir بخوانید.
2025/10/27 15:29:13
Back to Top
HTML Embed Code: