Telegram Web Link
روزی که تو باز آیی
این خون شکوفان را
چون دسته گل سرخی
در پای تو خواهم ریخت
وین حلقه‌ی بازو را
در گردن مغرورت
خواهم آویخت
ای آزادی
بنگر
آزادی
این فرش که در پای تو گسترده‌ست
از خون است
این حلقه‌ی گل خون است
گل خون است

#هوشنگ_ابتهاج

@foroogh_shamloo
لب بر لبت
چنانت به درخت بچسبانم به دلتنگى
كه درخت شوى
كه رفتن اگر بخواهى،نتوانى
كه بمانى ...

#علیرضا_روشن

@foroogh_shamloo
چشمان تو سلام بهاری‌ست
در خشکسالی بیداد
که یارای دشنه گرفتن نیست اما
آواز تو گلوله‌ی آغاز
که بال گشودست به جانب دیوار
دیوارها اگر که دود نگشتند
آواز پاک تو
رود بزرگ میهن
این رود، در لوت می‌دمد
تا در سرتاسر این جزیره‌ی خونین
سروها و سپیدار
سایه سار تو باشد.

#خسرو_گلسرخی

@foroogh_shamloo
ای وای من ز بسیارِ زخمها
من مانده ام که کدام  زخم دل را مرهم توان نهاد
آیا کسی بُوَد که بگوید
بازار  فراموش فروشی کجاست و چگونه می توان دوبار خود شدن!

#محمود_درویش

@foroogh_shamloo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
که دیگر هیچ گاه،
هیچکس،
جایش را پر نخواهد کرد .

#حسین_پناهی

@foroogh_shamloo
من با سر انگشتانم می‌نگرم
آنچه را که چشمانم لمس می‌کند:
سایه‌ها را
جهان را.

#اوکتاویو_پاز

@foroogh_shamloo
.

آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز
آخر مرا شناختی ای چشم آشنا
چشم منست اینکه در او خیره مانده ای
لیلی که بود ؟ قصهٔ چشم سیاه چیست ؟
در فکر این مباش که چشمان من چرا
چون چشمهای وحشی لیلی سیاه نیست
در چشمهای لیلی اگر شب شکفته بود
در چشم من شکفته گل آتشین عشق
لغزیده بر شکوفهٔ لبهای خامُشم
بس قصه ها ز پیچ و خم دلنشین عشق
در بند نقشهای سرابی و غافلی
برگرد ... این لبان من ، این جام بوسه ها
از دام بوسه راه گریزی اگر که بود
ما خود نمی شدیم چنین رام بوسه ها !
من هستم آن زنی که سبک پا نهاده است
بر گور سرد و خامُش لیلیِ بی وفا

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
با آن که هیچ رَدی از تاریکی‌ نیست
اما دنیا بدجوری شب است.

#سیدعلی_صالحی

@foroogh_shamloo
غمگين‌تر از صدای‌ پای‌ پدرم
سنگينی‌ِ دروازه‌هاييست
كه بروی شادمانی‌های‌ِ كودكانه من بسته است
مادرم در حاشيه دفتر خاطراتش نوشت
زيستن در هيچستانِ روزگار ساده نبود
ساده نيست

#نيكی_فيروزكوهی

@foroogh_shamloo
چنان تنهایِ تنهایم؛
که حتی نیستم با خود ...

#مهدی_اخوان_ثالث

@foroogh_shamloo
اي تو آغاز،تو انجام، تو بالا، تو فرود
ای سُراينده‌ی هستی،
سَرِ هر سطر و سرود     
باز گردان، به سخن، ديگربار
آن شكوهِ ازلی، شادی و زيبايی را     
داد و دانايى را.

#شفیعی_کدکنی

@foroogh_shamloo
فرو شو
در آب دریاچه فرو شو و آب را بشوی
در شعله‌زار تشنه فرو شو و آتش را گرم کن
دهان بر دهان زمین بگذار
و جان تازه به این مرده بخش
بخند
خنده‌های تو
ترکیدن شاهوار کوهستان‌های انار است
و چشمه‌های خون دلم که روح مرا
خیس می‌کند
بخند
و کشتیِ سرگشته را
به جزیره‌ای رهنمون شو
که جز برای تو کالایی ندارد
در آب دریاچه فرو شو
و مرا
در آتش خاموشت
شست و شو ده

#شمس_لنگرودی

@foroogh_shamloo
آشفتگانِ عشقت
گیرم که جمع گردند
جمع از کجا توان کرد؟
دلهای پاره پاره...

#فروغی_بسطامی

@foroogh_shamloo
از هنگامی که در شکمِ مادر بودم
دنبالِ آن بودم که تو نگارم باشی
پس از آن‌که نقاشِ واژه‌ها شدم
با قبیله‌ام مبارزه می‌کنم
تا بتوانم اندکی با تو
در خیابان تمّدن قدم بزنم!
پس از پنجاه سال
از تحصیلاتِ ابتدایی و متوسطه و بالاتر
دارم یاد می‌گیرم
چگونه یک زن را دوست داشته باشم
و چگونه بر او بترسم
همان‌گونه که آزادی پایان ندارد
و دموکراسی پایان ندارد؛
دانش‌های زنانه نیز
پایان ندارند

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
ای‌تاریخ، ما درکوبانِ دروازه‌های زندگی بودیم
به یاد داشته باش پاسخ‌مان را زندگی،
با گلوی مرگ می‌داد .

#هوشنگ_بادیه‌نشین

@foroogh_shamloo
باز، روزی نو در راه است
و تو باید که مُسلّح باشی
با عشق، اندیشه، ایمان، شادی …

چاره‌ای نیست عزیز من!
سهم ما از میلیارد‌ها سالْ حیات و حرکت
ذرّه‌ی بسیار ناچیزی‌ست.
این سهم را، چه کسی به تو حق داد
که با خستگی و پیریِ روح
با بلاتکلیفی، با کسالت، دودِلی
به تباهی بکشی؟

باورکُن!

#نادر_ابراهیمی

@foroogh_shamloo
نوبرگی بر عشقم جوانه می‌زند
و سایه‌ی خنکی بر عطشِ جاویدانِ روحم می‌افتد
و چشمِ درشتِ آفتاب‌های زمینی
مرا تا عمقِ ناپیدای روحم
روشن می‌کند.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
گوییا که کلامت
صخره‌ای‌ست یا دریایی‌ست
و گل‌ها روییده است بر آن
و ماهیان در دریا شناورند
گوییا کلامت
باد است در شاخ و برگ درختان
و پرندگان در آن پرواز می‌کنند
گوییا کلامت جهان است
یا آینه‌ای است
که جهان را در آن می‌نگریم

#بیژن_جلالی

@foroogh_shamloo
بر صندلی خواهم نشست
سیگاری خواهم کشید و
به میخ‌هایی فکر خواهم کرد
که روزی به این دیوار کوبیدیم
و به چیزهایی که هرگز به میخ‌ها نیاویختیم،
قابِ عکسی که تو در آن باشی و
آینه‌ای که من در آن...

#یانیس_ریتسوس

@foroogh_shamloo
مثل من که نیست می شوم
مثل روزها...
مثل فصل ها
مثل آشیانه ها
مثل برف روی بام خانه ها
او هم عاقبت
در میان سایه ها غبار می شود
مثل عکس کهنه ای
تار تار تار می شود

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
2025/07/07 21:04:19
Back to Top
HTML Embed Code: