Telegram Web Link
ما همیشه شمشیر و سپر این سرزمین بوده‌ایم. سینهٔ ما آشنای گلوله بوده، اما تا همان وقتی به کار بوده‌ایم که جانمان را بدهیم و خونمان را نثار کنیم. بعدش که حکومت سوار می‌شده، دیگر ما فراموش می شده‌ایم و باز باید به جنگ با خودمان و مشکلهامان برمی گشته‌ایم. کار امروز و دیروز نیست. همیشه جان فدا بوده‌ایم ما، شمشیر حمله همیشه اول سینه ما را می‌شکافته.

#محمود_دولت‌آبادی

@foroogh_shamloo
خدا کند انگورها برسند
جهان مست شود..
تلوتلو بخورند خیابان‌ها
به شانه‌ی هم بزنند
رئیس‌جمهورها و گداها
مرزها مست شوند..
برای لحظه‌ای
تفنگ‌ها یادشان برود دریدن را..
کاردها یادشان برود
بریدن را
قلم‌ها آتش را
آتش‌بس بنویسند …

خدا کند کوهها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان
ماهش رابدزدد..
به میخانه‌ شوند پلنگ‌ها با آهوها …
خدا کند مستی به اشیاء سرایت کند..
پنجره‌‌ها
دیوارها را بشکنند..

وتو..
همچنانکه یارت را تنگ می‌بوسی
مرا نیز به یاد بیاوری ..
محبوب من
محبوب دور افتاده‌ی من
با من بزن پیاله‌ای دیگر
به سلامتی باغ‌های معلق انگور..

#الیاس_علوی

@foroogh_shamloo
وطنم
من تو را در تو
جستجو می‌کنم
و جز چین‌های دستانت را
بر پیشانی‌ها نمی‌بینم
وطنم
آیا در ویرانه‌ها روزنی باز خواهی کرد؟

#محمود_درویش


@foroogh_shamloo
بنویس اکنون کجاست رؤیامان کجاست؟
کجاست بندبند استخوان‌هامان کجاست؟
کجاست حرف‌های گمشده
که میخواست گوش دنیا را کر کند؟
بنویس آزادی رؤیای ساده‌ای است که خاک هر شب در اعماق ناپیدایش فرو میرود و صبح از حواشی پیدایش بر می‌آید و این زبان اگرچه به تلفظش عادت نکرده است صدای هجی کردنش را آن سوی سکوت شنیده است.

#محمد_مختاری

@foroogh_shamloo
آه، نگهبانان
خسته نیستید آیا؟
از جست‌و‌جوی نور
در نمک‌زار ما
خسته نیستید آیا؟
از جست‌وجوی آتش گل سرخ
در زخم‌های ما
آه، نگهبانان
خسته نیستید آیا؟

#محمود_درویش

@foroogh_shamloo
چه ره آورد سفر دارم... ای مایهٔ عمر؟
دیدگانی همه از شوق درون پرآشوب
لب گرمی که بر آن خفته به امید و نیاز
بوسه‌ای داغتر از بوسهٔ خورشید جنوب

ای بسا در پی آن هدیه که زیبندهٔ توست
در دل کوچه و بازار شدم سرگردان
عاقبت رفتم و گفتم که تو را هدیه کنم
پیکری را که در آن شعله کشد شوق نهان..

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
ای‌ خزان‌های‌ خزنده‌ در عروق‌ِ سبز باغ‌
کاین‌چنین‌ سرسبزی‌ِ ما پایکوبان‌ شماست‌

از تبارِ دیگریم‌ و از بهارِ دیگریم‌
می‌شویم‌ آغاز از آن‌جایی‌
که‌ پایانِ شماست‌!

#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی

@foroogh_shamloo
این کودکان از کجا بدانند
عن‌قریب جنگ شروع می‌شود
اگر بگویی:
تمام توپ‌خانه‌های جهان
به سمتِ شما نشانه رفته است
باز هم خواهند خندید
در خانه‌های کارتنی خود پنهان خواهند شد
اگر به آن‌ها بگویی:
جنگ دارد شروع می‌شود
گوشه‌ی چشم‌های‌شان
از آفتاب نیم‌باز خواهد شد
«یه‌دونه بستنی می‌گیری لطفن»
خواهند گفت

#راسیم_قاراجا

@foroogh_shamloo
ابرهای خاکستریِ بی‌باران پوشانده
آسمان را یکسر
ابرِ خاکستری بی‌باران دلگیر است ...

#حمید_مصدق

@foroogh_shamloo
ای سر زمین
کدام فرزندها
در کدام نسلی
تو را آزاد
آباد وسربلند با چشمان خود خواهند دید!؟
ای مادر ما ایران
جان زخمی تو در کدام روز هفته التیام خواهد پذیرفت؟
چشمان ما به راه عافیت تو سفید شد
ای ما نثار عافیت تو...

#محمود‌_دولت‌آبادی

@foroogh_shamloo
و چنین است و بود
که کتابِ لغت نیز
به بازجویان سپرده شد
تا هر واژه را که معنایی داشت
به بند کشند
و واژگانِ بی‌آرِش را
به شاعران بگذارند

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفر در آب، دارد می‌سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ می‌زند
ای‌ آدم‌ها كه روي ساحل آرام،
در كار تماشاييد...

#نيما_يوشیج

@foroogh_shamloo
اگر جنگ نتیجه‌اش خوشبختی تمام مردم دنیا بود، باز هم به جاری شدن یک قطره اشک بر روی گونه‌های یک کودک بی‌گناه نمی‌ارزید.

#فئودور_داستایوفسکی

@foroogh_shamloo
دستت را به من بده، ای تصویر شادمانۀ همه امیدها ! فردا از آن ماست. چرا که نباشد؟ این شایستگی را روح ما به ما می‌دهد. روح ما و معرفت ما.
من با یاری دستان تو همۀ سپیده‌دم‌ها را فتح خواهم کرد. زیرا که به عشق ایمان دارم. به تو فکر می‌کنم و وجود دوگانۀ خود را احساس می‌کنم. تو را دوست می‌دارم و پیروز می‌شوم. تو را در بر می‌گیرم، و این پیوندی است که میوه‌اش پیروزی است.
پیروزی به زندگی و بدی.

#احمد_شاملو
"مثل خون در رگ‌های من"

@foroogh_shamloo
تنها کسانی که جنگ را ندیده اند
به آغاز آن اشتیاق دارند.

@foroogh_shamloo
خنده‌های بی‌دلیل! گریه‌های بی‌دلیل!
خیرگی‌ها، خیرگی‌ها! خیرگی‌ها و سکوت!
خیرگی و افق سرخ غروب!
خیرگی و علف تُرد بهار!
خیرگی و شبح کوه و درختان در شب!
خیرگی و چرخش گردن جغد!
خیرگی و بازی ستاره‌ها!
خنده بر جنگ بز و گیوه‌ی پهن #مادر!
گریه بر هجرت یک گربه از امروز به قرنی دیگر!
خنده بر عَرعَر خر
من باید برگردم تا تو قبرستون دِه
غش‌غش ریسه برم...

#حسين_پناهي
#من_و_نازی

@foroogh_shamloo
این چنین سُرخ و لوند
بر خاربوته‌یِ خون
شکُفتن
وین‌ چنین گردن‌ فراز
بر تازیانه‌زارِ تحقیر
گذشتن
و راه را تا غایتِ نفرت
بُریدن. ـــ

آه،. از که سخن می گویم؟
ما بی چرا زنده‌گان‌ایم
آنان به چرا مرگِ خود آگاهان‌اَند.

#احمدشاملو

@foroogh_shamloo
هزار خواهش و آیا،
هزار پرسش و اما
هزار چون و هزاران چرای بی زیرا
هزار بود و نبود ،هزار شاید و باید
هزار باد و مباد ،هزار کار نکرده
هزار کاش و اگر ،هزار بار نبرده
هزار پوک و مگر ،هزار بار همیشه
هزار بار هنوز ...
مگر تو ای همه هرگز
مگر تو ای همه هیچ
مگر تو نقطه ی پایان
بر این هزار خط ناتمام بگذاری
مگر تو ای دم آخر در این میانه تو
سنگ تمام بگذاری

#قیصر_امین_پور

@foroogh_shamloo
کاش هیچ وقت جنگی نبود
کاش همه مردم جهان در صلح و آرامش زندگی می کردند
کاش هیچوقت قطره  ای از خونِ انسانی در کره زمین ریخته نمی شد
کاش هیچ کودکی قربانی سیاست و جنگ نبود

کاش آدم انسان می شد 🖤🥀

@foroogh_shamloo
ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم
وطن من
ای تواناترین مظلوم
تو را دوست دارم

#سلمان_هراتی

@foroogh_shamloo
2025/07/01 00:36:32
Back to Top
HTML Embed Code: