Telegram Web Link
📌سازنده ملودی نخستین سرود ملی ایران که بود؟

👈گزارشی از مستند «یک موسیقیدان فرانسوی در دربار قاجار»؛

✍️فهیمه نظری

🔸
لومر سرود ملی را به مناسبت اولین سفر ناصرالدین‌شاه به اروپا در سال ۱۸۷۳ میلادی مطابق با ۱۲۵۲ شمسی ساخته است... نت این اثر را هم لومر در پاریس در انتشارات شودانس در بلوار کاپوسین پلاک ۳۰، تحت عنوان سرود ملی ایران و با هزینه دولت ایران به چاپ می‌رساند... در واقع وقتی که اروپاییان از سفر ناصرالدین‌شاه مطلع می‌شوند و در صدد مقدمات برگزاری مراسم رسمی ورود او برمی‌آیند، متوجه می‌شوند که نه اطلاعی از سرود ملی ایران دارند و نه می‌دانند که چه پرچمی را باید به عنوان پرچم رسمی ایران به اهتزاز دربیاورند؛ بنابراین دچار نگرانی می‌شوند و مکاتبات مفصلی را با سفارتخانه‌های خودشان در تهران در این مورد انجام می‌دهند. شاید همین نگرانی‌ها و مکاتبات آن‌ها باعث شده که دربار ایران از این قطعه که لومر آن را برای سالروز تولد شاه ساخته بوده به طور رسمی به عنوان سرود ملی ایران در اولین سفر شاه به اروپا در فرانسه استفاده کند و از آن پس عنوان سرود ملی بر روی آن باقی بماند.

این مطلب را می توانید به طور کامل در انتخاب بخوانید:👇

entekhab.ir/002QPA

@gahnamak
📌وقتی هروئینی‌ها خلخالی را گروگان گرفتند!

✍️فهیمه نظری

خلخالی: بدین وسیله به همه افراد و جوانان متعهد و مسئول که در باشگاه اسب‌دوانی فرح‌آباد به معالجه و سرپرستی افراد معتاد به مواد مخدر همت گماشته‌اند و زحمت کشیده‌اند اخطار می‌دهم که در عرض ۲۴ ساعت همه مبتلایان را که در حدود ۱۲۰ نفر می‌باشند از این‌جا به قزل‌حصار منتقل نمایند در غیر این صورت طبق موازین با آن‌ها رفتار می‌شود. / معتادان: ما به قزل‌حصار نمی‌رویم.

#خلخالی #فهیمه_نظری

entekhab.ir/002Jr8

@ghahnamak
📌بلوایی که خلخالی بر سر نام خلیج‌فارس به راه انداخت

✍️فهیمه نظری

🔸
صادق خلخالی: من نگفتم اسم خلیج‌فارس عوض شود، آن‌چه را که من گفتم این بود که خلیج‌فارس قبل از انقلاب اسلامی در ایران، خلیج‌فارس بود و نه خلیج عرب، بلکه خلیج آمریکا بود، زیرا همه منافع آن به جیب کارتر و تراست‌ها و امپریالیزم و صهیونیزم سرازیر می‌شد؛ ولی الان پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، اسلامی می‌باشد، یعنی متعلق به کشور جمهوری اسلامی ایران است. ما که می‌گوییم ایران کشور اسلامی است و یا فلان کس مسلمان است در صدد نیستیم که اسم واقعی اشخاص و یا کشور را تغییر دهیم. قبل از من هم مسئله را بزرگان عنوان کرده‌اند.

#خلخالی #خلیج_فارس #فهیمه_نظری

entekhab.ir/002Jja

@gahnamak
📌 علت بمباران هلی‌کوپترهای آمریکایی در طبس چه بود؟ / «خلخالی اسناد به جا مانده آمریکایی ها در هلی‌کوپترها را ضبط کرد»

✍️
فهیمه نظری

🔸
فرمانده نیروی هوایی: «بمبارانی صورت نگرفته است. اما از طرف ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران دستور داده شده بود که به هلی‌کوپترهای آمریکایی آسیب رسانده شود...» بنی‌صدر: «اگر اسنادی در هلی‌کوپترها وجود داشته باشد از بین نرفته است زیرا این عملیات فقط به منظور از کار انداختن هلی‌کوپترها بوده است و بمباران به صورت راکت صورت گرفته است و هلی‌کوپترها آن‌چنان منهدم نشده‌اند که اسنادی از بین برود.»

#فهیمه_نظری #عملیات_طبس #خلخالی

entekhab.ir/002HfH

@gahnamak
📌گزارشی از وبای عام در ایرانِ دوره ناصری / از هرات تا مشهد و دارالخلافه، همه جا درگیر مرضی که «هر روز قریب صد نفر تلفات» داشت / برادر انیس‌الدوله، به شاه قسم می‌خورد که وبا در طهران نیست اما... / «وبا در آبادی‌های اطراف مثل تجریش و زرگنده و رستم‌آباد و دزاشوب مشغول کشتار است»

✍️فهیمه نظری

🔸
اعتمادالسلطنه: اصغر وکیل که قراول دربخانه من است... می‌گفت تمام دکان و بازار را بسته‌اند و مردم همه به ابن‌بابویه به مصلی رفته‌اند. انا لله و انا الیه راجعون.[...] از شهر و اطراف شهر می‌گویند بیست‌ودو سه هزار نفر مبتلا شدند. خیلی‌ها هم معالجه شدند./ دکتر فوریه: وبا در طهران از روز ۲۷ محرم [شنبه ۳۰ مرداد ۱۲۷۱] تا غره صفر [پنجشنبه ۴ شهریور ۱۲۷۱] روزی نزدیک به ۸۰۰ نفر را کشته و این مقدار تلفات اگر در نظر داشته باشیم که جمعیت طهران در تابستان نصف می‌شود بسیار زیاد است.

#فهیمه_نظری #وبا #ناصرالدین_شاه

entekhab.ir/002FoH

@gahnamak
📌محمود خیامی بنیانگذار ایران ناسیونال نبود؟!

✍️فهیمه نظری

🔸
موقعی که متن تقاضای اجازه ساخت اتوبوس و مینی‌بوس را می‌نوشتیم، شرکتی به نام شرکت سهامی کارخانجات صنعتی ایران‌ناسیونال را به ثبت رساندیم، با سرمایه ده میلیون تومان که پنجاه درصد آن به نام خودم و پنجاه درصد منهای یک به نام محمود بود، بدون این‌که محمود یک شاهی بدهد و اصلا در کار تاسیس شرکت عملا کاری کرده باشد...

#فهیمه_نظری #محمود_خیامی #احمد_خیامی #ایران_ناسیونال


entekhab.ir/002Er6

@gahnamak
📌حمله به سفارت آمریکا دو روز بعد از ملاقات بازرگان، چمران و یزدی با برژینسکی؛ آیا ماموریت برچیدن دولت موقت بود؟ / آیا واقعا استرداد شاه و هراس از تکرار کودتای ۲۸ مرداد مسئله‌ی واقعی دانشجویان بود؟ / نقش خبرگزاری روسیه در این میان چیست؟


✍️
فهیمه نظری

🔸مخالفان دولت موقت که تاکنون نتوانسته‌اند راه به جایی ببرند در این میان یک دستاویز حسابی پیدا می‌کنند و آن ملاقات مهندس بازرگان با برژینسکی، معاون امنیت ملی کارتر است. این ملاقات در الجزایر رخ می‌دهد زمانی که مهندس بازرگان در رأس یک هیات ایرانی شامل دکتر چمران (وزیر دفاع)، دکتر یزدی (وزیر خارجه)، سرلشکر شاکر (رئیس ستاد مشترک)، مجتهد شبستری و رئیس اداره ششم سیاسی به منظور شرکت در بیست‌وپنجمین سالگرد جشن استقلال الجزایر به این کشور سفر کرده‌اند.

#فهیمه_نظری #اشغال_سفارت
#مهندس_بازرگان

entekhab.ir/002T6d

@gahnamak
📌با بدهکاری به ارباب، گوگوش سوژه‌ی مجلات و حتی روزنامه‌های بزرگ خبری شد

👈 گوگوش از زبان خبرنگار سپید و سیاه، قسمت ۳

🔸بعد از چاپ این دومین مصاحبه، من دیگر با او مصاحبه‌ای نداشتم. یعنی گوگوش به عنوان یک هنرمند کوچولو نمی‌توانست کنجکاوی مرا تحریک کند، او حالا بزرگ شده بود و در فیلم بازی می‌کرد و در تئاتر و کاباره برنامه اجرا می‌کرد، به عروسی‌ها می‌رفت و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر کارهای تازه‌ای یاد گرفته بود که روی صحنه انجام می‌داد و در مجموع توانسته بود بیش از گذشته مورد توجه مردم قرار گیرد.
زندگی خصوصی گوگوش در این سال‌ها به تدریج آلوده‌ی شایعات می‌شد و من دورادور می‌دیدم که گوگوش با این شایعات نظر مطبوعات را به خود جلب می‌کند و در واقع از مفت و مجانی‌ترین نوع تبلیغات استفاده می‌کند و در بازار گرم و داغ همین شایعات که مطبوعات به راه انداخته بودند گوگوش در آستانه‌ی ازدواج قرار گرفت و من که حرف‌های او را درباره‌ی معلم و پزشک در گوش داشتم دیدم که گوگوش بعد از یک ماجرای عاشقانه‌ی مناسب سنش با جوانی که نه معلم است و نه پزشک اما به نوعی دستش در توی کاری‌ست که گوگوش در آن فعالیت دارد، ازدواج می‌کند. این جوان محمود قربانی بود که قبلا عده‌ی کمی و بیش‌تر اهل کاباره و کاباره‌دارها او را می‌شناختند. اسمش سر زبان‌ها افتاد، عکسش‌های‌شان روی جلد مجلات قرار گرفت و از این سال یعنی سال ازدواج، گوگوش در غلتک بزرگ‌تری افتاد که مرتبا به جلو می‌رفت و باز شایعه بود و شایعه. شایعه‌ی اختلاف پدر با شوهر، شایعه‌ی اختلاف پدر با دختر و شایعه‌ی اختلاف زن با شوهر...
و عجیب این‌که همه‌ی این شایعات، تبلیغات غیرمستقیمی بود برای گوگوش و گوگوش پشت پرده از طرف نزدیک‌ترین فرد زندگی‌اش به طرف شهرتی کم‌نظیر می‌غلتید و عجیب و حیرت‌آور این‌که بدهکاری گوگوش هم برایش شهرت آورد و سال پنجاه را می‌توان جنجالی‌ترین سال زندگی گوگوش تا این سن دانست؛ چون در اواخر سال پنجاه گوگوش به آن‌چنان شهرتی رسید که هیچ‌کس تصورش را هم نمی‌کرد.
با بدهکاری به ارباب [صاحب کاباره شکوفه‌نو و همسر جمیله]، گوگوش سوژه‌ی مجلات و حتی روزنامه‌های بزرگ خبری شد و مردم با میل و علاقه‌ای وصف‌نشدنی خبرهای او را دنبال می‌کردند. هشتاد درصد دخترهای زیر بیست کشته و مرده‌ی عکس‌ها و خبرهای گوگوش شده بودند و در همه‌ی محافل صحبت از گوگوش بود؛ صحبت از زندگی زناشویی گوگوش، صحبت از زندان رفتن، صحبت از فرار کردن، صحبت از بدهی‌هایی که می‌گفتند شوهرش به وجود آورده است و عجیب این‌که افکار عمومی سخت متوجه عکس‌العمل شوهرش بود چون در مطبوعات بیش‌تر صحبت گوگوش بود و کمتر از شوهرش مطلبی چاپ می‌شد و افکار عمومی مانده بودند که گوگوش تکلیف شوهرش را معلوم کند زیرا فقط گوگوش بود که می‌توانست واقعیت شایعات را بگوید، شایعه‌ی این‌که شوهرش با زن‌های دیگر رابطه دارد، شایعه‌ی این‌که شوهرش این بدهی‌ها را به وجود آورده، و حتی شایعه‌ی این‌که همه‌ی بدهی‌ها و جنجال‌ها دروغ است و این نمایش ترتیب داده شده تا خوراکی برای مطبوعات ساخته شود و به این ترتیب بیش از گذشته او به شهرت و محبوبیت برسد. و جالب این‌که درست در زمانی که همه منتظر بودند گوگوش علیه شوهرش حرفی بزند او گفت که شوهرش را دوست دارد و از زندگی با محمود راضی است...!
ادامه دارد...

📜سپید و سیاه، شماره ۱۰۰۴ (۲۴)، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۵۱، صص ۱۴ و ۶۲.

#گوگوش #محمدکریم_ارباب #جمیله #محمود_قربانی

@gahnamak
📌آگهی همسریابی در اسفند ۱۳۴۹

🔸پیامهای خواستگاری

آقای ۱۹۵۵۰۰۱
سی ساله، حدود دیپلم، پیشه ور با درآمد هزار تومان در ماه، مقیم تهران، قد معمولی، وزن ۶۵، چشم و مو مشکی، آثار آبله در صورت، مسلمان، خواهان ازدواج با ‌دوشیزه ایست که تحصیلات متوسطی داشته، از سلامت کامل برخوردار باشد، حسن اخلاق و اندام خوب بیش از صورت زیبا مطرح است، سن ۲۸ سال کمتر باشد.

📜زن روز، شماره ۳۱۱، ص ۱۹

#زن_روز #همسریابی

✍️پ ن: جذاب لعنتی برای کدوم چشمات؟!
📌گران‌ترین زن تاریخ موسیقی ایران

👈 گوگوش از زبان خبرنگار سپید و سیاه، قسمت ۴ (آخر)

🔸 توجهی که در یکی دو سال اخیر مردم به گوگوش پیدا کردند واقعا بی‌سابقه و حیرت‌آور بود. حتی یک سوژه‌ي سیاسی هم این همه نظر مردم را جلب نمی‌کرد، گاهی در یک هفته عکس گوگوش روی جلد تمام مجلات چاپ می‌شد و عجیب این‌که مردم از این همه عکس و خبر و شایعه‌ی گوگوش خسته نمی‌شدند و هر هفته بیش‌تر از هفته‌ی پیش علاقه و استقبال نشان می‌دادند و گوگوش با دنیایی از شایعات و با اعمال سخت حیرت‌آور از خارج رفتن‌ها و داخل آمدن‌ها و این کاباره و آن کاباره رفتن‌ها در فرودگاه، با طلبکاران مواجه شدن‌ها و بالاخره سکوت و آرامش کنونی و بازگشت به کاباره‌ای که مرکز تمامی شایعات بود امروزه به صورت شخصیتی درآمده که میلیون‌ها زن و مرد پیر و جوان، کوچک و بزرگ به او توجه دارند.
در حالی که گوگوش این‌طرف پرده است، روی صحنه است، پشت پرده و آن طرف صحنه‌ي زندگی گوگوش مردی است که خیلی کم تن به مصاحبه می‌دهد، خیلی کم حرف می‌زند، در حالی که این چند میلیون طرفدار همسرش با کنجکاوی بسیار می‌خواهند بدانند که چرا محمود قربانی زنش گوگوش را بدهکار کرد؟ (آیا به راستی بدهی در کار بود؟!) چرا به این زن زیبا و محبوب و پردرآمد خیانت می‌کند! (و آیا به راستی محمود با زن‌های دیگری رابطه دارد؟) چرا گوگوش را اسیر و آواره کرده و از کارکرد او زندگی را خوش می‌گذراند؟ (و آیا به راستی محمود شوهر تن‌پروری شده و از زنش مثل یک برده کار می‌کشد؟!) و بسیار چراهای دیگر، که این همه موجب می‌شود به خاطر میلیون‌ها طرفدار گوگوش پای صحبت این مرد بنشینم و بعد از سال‌ها یک بار دیگر و باز به خاطر کنجکاوی درباره‌ی زندگی این گران‌ترین زن تاریخ موسیقی ایران بیش‌تر بدانم و بیش‌تر بدانیم.
گفت‌وگوی من و محمود قربانی، شوهر گوگوش، بدون حضور گوگوش و بسیار طولانی بود و در جلسه‌ی اول تقریبا شش ساعت به طول انجامید. محمود در این گفت‌وگو در پاسخ بعضی از سوالات من به حدی عصبانی می‌شد که فریاد می‌کشید ولی من مخصوصا این حرف‌ها را مطرح می‌کردم تا از او جواب بگیرم و البته حرف‌های او یعنی همه‌ی حرف‌های او می‌تواند برای همه‌ی طرفداران گوگوش خواندنی و بسیار خواندنی باشد.
 
📜سپید و سیاه، شماره ۱۰۰۴ (۲۴)، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۵۱، ص ۶۲.

#گوگوش #محمودـقربانی

✍️گاه‌نامک: از فردا متن این مصاحبه با محمود قربانی به صورت سریالی از نگاه‌تان خواهد گذشت.

@gahnamak
📌مک فارلین درگذشت

👈روایت برادرزاده هاشمی رفسنجانی از سفر هیات آمریکایی به تهران



✍️فهیمه نظری

۱۲ آبان ۱۳۶۵ گزارشی در مجله لبنانی الشراع منتشر شد که خواندنش چشم مخاطبان را از تعجب گرد کرد، چراکه از مذاکرات مخفی ایران با آمریکا در طول یک سال گذشته (از بهار ۶۴) پرده برمی‌داشت. این گزارش فاش کرد که دولت آمریکا در طی این مدت به طور مخفیانه به ایران تسلیحات ارسال می‌کرده تا در قبال آن گروگان‌های خود در لبنان را آزاد کند و در ضمن پول دریافتی از ایران بابت سلاح‌های ارسالی را برای کمک به کنتراها، مخالفان حکومت کمونیستی نیکاراگوئه، ارسال کند. رابط دور اول مذاکرات دلال اسلحه‌ای به نام منوچهر قربانی‌فر بود که محسن کنگرلو، معاون امنیتی نخست‌وزیر وقت، از طریق او با آمریکایی‌ها وارد مذاکره شد. به دنبال افشای این مذاکرات، در کنگره آمریکا کمیته‌ای برای تحقیقات به ریاست سناتور جان تاور تشکیل شد. این کمیته در مدت سه ماه بر روی همه زوایای این ماجرا کار و در نهایت نتایج بررسی‌های خود را در گزارشی ۲۰۰ صفحه‌ای در تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۸۷ (۷ اسفند ۱۳۶۵) به رونالد ریگان عرضه کرد. ماجرای مک‌فارلین به حدی برای ریگان، ریاست‌جمهوری آمریکا، در کنگره رسوایی به بار آورد که از نظر رسانه‌ها به واترگیت دوم معروف شد. بر اساس این گزارش آمریکا در طول سال‌های ۶۴ تا مهر ۱۳۶۵ طی هفت مرحله ۲۵۰۰ موشک تاو و ۲۰۰ موشک هاوک به ایران فرستاد و در قبال آن از ۵ گروگان خود در لبنان توانست ۳ نفر را با وساطت ایران آزاد کند. اما دور اول این مذاکرات عملاً در پی سفر هیأت مک‌فارلین (نماینده ویژه ریاست‌جمهوری آمریکا و مشاور امنیت ملی سابق که خود بانی این مذاکرات بود) به ایران و عدم ملاقات سرآمدان سیاسی کشور از جمله هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس، با این هیأت به بن‌بست رسید. در ۲۵ شهریور ۶۵ دوباره مقامات آمریکایی توانستند از طریق رابط‌های خود با علی هاشمی، برادرزاده جوان آقای هاشمی، در بلژیک ملاقات کنند و مذاکرات را از سر بگیرند. در نهایت افشای ماجرا توسط مجله الشراع لبنان که خبر را از طریق طرفداران سید مهدی هاشمی، برادر داماد آیت‌الله منتظری، به دست آورده بود، میخ آخری بود بر تابوت این مذاکرات پنهانی

برای اطلاع از جزئیات بیش‌تر مذاکرات موسوم به مک‌فارلین، با علی هاشمی، فردی که در دور دوم مذاکرات به عنوان واسط ایرانی طرف ملاقات آمریکایی‌ها قرار می‌گیرد به گفت‌وگو نشستیم.

http://tarikhirani.ir/fa/news/8221
📌محمود قربانی: عشق بین من و گوگوش یک عشق عجیب بود

👈مصاحبه با محمود قربانی در ۵۰ سال پیش (وقتی هنوز همسر گوگوش بود)، قسمت ۱

🔸 محمود را از دور می‌شناسم، اولین بار است که همدیگر را ملاقات می‌کنیم و اولین بار است که با محمود قربانی شوهر گوگوش به گفت‌وگو می‌نشینم. شوهر گوگوش مردی که در متن تمام شایعات قرار دارد، هنوز هم خیلی جوان است، لاغر، ظریف و در تیپ گوگوش. محمود گرم تلفن است. بیش‌تر از این‌که منتظر ما باشد منتظر تلفن‌هایی است که باید جواب بدهد. محمود با عکس‌هایی که قبلا از او چاپ شده چندان فرقی نکرده اما آشکار است که کمی ضعیف و لاغر شده است. در گوشه‌ای از رستورانی که دقیقا نمی‌دانم مدیرش است یا صاحب آن، روبه‌روی هم می‌نشینیم و محمود با لحن مشخصی که اصلا با قیافه‌اش جور در نمی‌آید و به اصطلاح خودمان کمی جاهلی است می‌گوید:
- خوب از کجاش حرف بزنم!

و من که در قیافه‌اش خیره شده‌ام می‌گویم: محمود، فیلم «بی‌تا» را دیده‌ای؟
می‌گوید: «بله، و حتی دو سه بار...»
- محمود، از فیلم بی‌تا خیلی خوشم آمد، در واقع می‌شود گفت این اولین فیلمی است که گوگوش توانسته در آن خودش را نشان بدهد. در بی‌تا که قصه‌ی بسیار محکم و زیبا و پرداختی بس شورانگیز دارد، گوگوش نمایشگر عشقی است بس پرشکوه، یک عشق که با همه‌ی سادگی و با همه‌ی ملاحت و زیبایی که دارد بند بند آدم را می‌لرزاند و می‌سوازند. عشق در فیلم بی‌تا عشق آشنایی است؛ عشقی است که می‌شود آن را حس کرد، لمس کرد. عشق در فیلم بی‌تا یا گوگوش در فیلم بی‌تا زیبا عاشقی است که تمام عاشقان دنیا عشق او را تحسین می‌کنند... محمود! به من بگو عشقی که بین تو و گوگوش بود، یا عشقی که در این فیلم تمام ذرات وجود گوگوش را آتش زده بود، با عشقی که شما داشتید یعنی همان عشقی که موجب شد گوگوش از میان این همه مرد تو را انتخاب کند چقدر فاصله است؟ چقدر آشنایی و نزدیکی بود بین عشقی که شما داشتید و عشقی که گوگوش در فیلم بی‌تا داشت؟!

محمود که در مقابل این سوال غافل‌گیر شده است لبخندی می‌زند و با همان لحن که حتی در خشکی‌اش تخفیفی ندارد، می‌گوید: «خیلی بیش‌تر آقا، عشقی که بین من و گوگوش به وجود آمد به حدی قوی بود که ده تا فیلم بی‌تا هم نمی‌تواند همه‌ی آن عشق را تصویر کند. عشق بین من و گوگوش یک عشق عجیب بود؛ عشقی که به وصف درنمی‌آید، و این همه شکوه عشق ما بود که توانست دوام بیاورد و در چنین دنیای پر از شایعه و پر از عهدشکنی به آن‌جا برسد که گوگوش دائم با من باشد، مرا تنها نگذارد، مرا ترک نکند و حتی به خاطر من و برای من تعهداتی قبول کند.»

- یعنی برای تو چک امضا کند؟

- بله چک امضا کند و مقداری تعهد مالی مرا قبول کند.
 
ادامه دارد...

📜سپید و سیاه، شماره ۲۵ (۱۰۰۵)، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۵۱، صص ۳۰ و ۳۱

#گوگوش #محمود_قربانی #سپید_و_سیاه

@gahnamak
📌عتاب و خطاب به قبله عالم


👈نگاهی به نامه های امیر به ناصرالدین شاه

✍️فهیمه نظری


ابعاد مختلف شخصیت امیرکبیر تاکنون در پژوهش‌های بی‌شماری مورد توجه قرار گرفته و چندین کتاب نیز در این زمینه منتشر شده است؛ کاوش شخصیت این مرد بزرگ اما از خلال نامه‌هایی که وی با خط خویش، خطاب به ناصرالدین ‌شاه و دیگران نگاشته یا گاه گفته و منشیانش تقریر کرده‌اند، حکایتی دیگر است؛ حکایتی که طبیعتاً می‌توان با ضمیری مطمئن‌تر از دیگر آثار به سراغش رفت و بر واقعیت انطباقش داد.

#امیرکبیر #ناصرالدین_شاه #قبله_عالم #سید_علی_آل_داود #فهیمه_نظری

@gahnamak

مطلب کامل در لینک زیر:👇

https://www.cgie.org.ir/fa/news/127545/عتاب-و-خطاب-به-قبله-عالم--فهیمه-نظری
📌 در این مدت برای گوگوش بدهی بار آوردم، حتی تهدید به مرگ شدم

👈‌مصاحبه با محمود قربانی در ۵۰ سال پیش (وقتی هنوز همسر گوگوش بود) قسمت ۲

🔸- چرا محمود؟ چرا تو این زن را به چنین ماجرایی کشاندی؟ چرا تو گوگوش را وارد چک و سفته کردی و او را یعنی گوگوش که می‌توانست مثل همه‌ي خوانندگان دیگر زن ثروتمندی باشد به صورت خواننده‌ای فراری و بدهکار درآوردی؟ چرا این زن را که میلیون‌ها طرفدار، هواخواه و دوستدار داشته و می‌توانست با پشتوانه‌ي این همه محبت مردم زندگی حسرت‌انگیزی داشته باشد زندگی او در یکی دو سال اخیر ترحم‌آمیز بوده نه حسرت‌انگیز...؟

[محمود کمی جابجا می‌شود و بدون این‌که خودش را ببازد و حتی برعکس پیش‌بینی من خیلی خونسرد می‌گوید:] - حقیقت ممکن است مدتی و یا مدت‌ها پشت پرده بماند ولی حقیقت، حقیقت است و کاریش نمی‌شود کرد. گوگوش که زن من شد دختری بود بسیار بااستعداد، هنرمندی به تمام معنی، ما به همراه یک عشق با هم ازدواج کردیم و بعد من دیدم که برای یک چنین زنی فقط شوهر بودن کافی نیست یعنی اگر من برای او فقط یک شوهر خشک و خالی باشم در حق او ظلم کرده‌ام، در حق زنی که در هنرش حرفی نیست. من برای گوگوش برنامه‌ای تنظیم کردم؛ یعنی وقتی گوگوش را به عنوان یک عشق، یک همسر، یک زنی که حداقل هنرش مال مردم است پذیرفتم برنامه‌ای عظیم و وسیع طرح ریختم. برنامه‌ای که خطرناک هم بود، یعنی خطرناک برای من که دلم می‌خواست با گوگوش یک زندگی عشق‌آلود پرشکوه و دائمی داشته باشم. گوگوش شایستگی این را داشت که همه چیز باشد و من تصمیم گرفتم که او را به همه‌ی چیزهایی که شایسته‌اش است برسانم. از گوگوش درست بهره‌برداری نمی‌شد، او در آن زمان با وجود شرکت در فیلم‌ها و شرکت در کنسرت‌ها و اجرای برنامه در تئاترها و کاباره‌ها و عروسی‌ها درآمدی در حدود هزار تومان داشت، اما من همین زن را با یک برنامه‌ي شناسایی در مدتی کمتر از پنج سال به صورتی درآوردم که هر ساعت از عمرش طلاست. گوگوش امروز تمام ساعات و دقیقه‌های عمرش، نفس کشیدنش، در حالت خواب، بیداری، حمام، مطالعه، بچه‌داری و خواندن کتاب قیمتی است. درآمد امروز گوگوش چندین برابر درآمد آن روزهای گوگوش است. البته ما پس از پنج سال دویدن‌ها، تلاش کردن‌ها و حتی با زجر و مشقت فراوان توانستیم این موقعیت را به دست آوریم. حالا گوگوش می‌تواند به تدریج به همه‌ی آن‌چه که شایسته است داشته باشد برسد. ما در این مدت، یعنی من، در این مدت برای گوگوش بدهی بار آوردم، از ناراحتی او رنج کشیدم، غصه خوردم و حتی تهدید به مرگ شدم. شما چه می‌دانید تا همین چند ماه پیش من جرأت نمی‌کردم تنها جایی بروم برای این‌که به سرم می‌ریختند، کتکم می‌زدند، با چاقو تکه پاره‌ام می‌کردند. من این همه سختی را تحمل کردم. من پنج سال انرژی و وقت و فکرم را به پای گوگوش امروز ریختم. او برای من فقط یک زن نبود، یک زن عادی که در رختخواب و در آشپزخانه برای هم زن و شوهر باشیم. او هنرمند بزرگی بود که به مردم و به یک نسل تعلق داشت. شما چطور می‌توانید حساب کنید که من چند صد هزار تومان فقط پول عکس‌های رنگی و اسلایدهای گوگوش را در اروپا و آمریکا پرداختم. حتی پول بلیط مسافر هواپیما را می‌دادم تا عکس‌ها و اسلایدهای گوگوش را زود به مطبوعات ایران برسانند. من این همه پول و انرژی مصرف کردم به خاطر این‌که گوگوش آن‌طور که باید و شاید شناخته شود، تا گوگوش امروز ساخته شود. گوگوشی که دنیا هم تا حدودی او را بشناسد.
ادامه دارد...

📜سپید و سیاه، شماره ۲۵ (۱۰۰۵)، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۵۱، صص ۳۱ و ۶۴.

#گوگوش #محمودـقربانی #سپیدـوـسیاه

@gahnamak
📌برای هیچ‌کس به اندازه‌ی گوگوش پول خرج نشده

👈 مصاحبه با محمود قربانی در ۵۰ سال پیش (وقتی هنوز همسر گوگوش بود) قسمت ۳

🔸- محمود چرا تو و گوگوش این همه مسافرت خارج رفتید؟ شما که پول نداشتید، شما که بدهی داشتید، این همه ول‌خرجی در مسافرت در هتل‌های درجه اول برای چی بود؟
- مسافرت‌های ما به خارج همه به خاطر گوگوش بود. برای این‌که گوگوش را بشناسانیم. برای این‌که بتوانیم مقدمات یک شهرت جهانی را برای او فراهم کنیم. برای این‌که از گوگوش خواننده‌ای در سطح خواننده‌های اروپایی یا آمریکایی بسازیم. این مسافرت‌ها لازم بود، لازم بود گوگوش در بهترین و گران‌ترین هتل‌های دنیا زندگی کند. لازم بود گران‌ترین عکاسان اروپا از گوگوش عکس رنگی و اسلاید تهیه کنند؛ برای این‌که گوگوش باید شناخته می‌شد. شما باید به این عکس‌ها نگاه کنید، به این عکس‌هایی که ما به صورت پوستر چاپ کردیم. این عکس‌ها عکس گوگوش است. به من بگویید تاکنون در موسیقی ایران، در هنر ایران، روی کدام زن این همه تبلیغ شده و برای کدام زن این همه پول خرج شده است؟ هیچ‌کس؟ برای هیچ‌کس به اندازه‌ی گوگوش پول خرج نشده و هیچ‌کس به اندازه‌ی گوگوش نمی‌تواند این پول‌ها را برگرداند. گوگوش با برنامه‌ای که پنج سال رویش کار کردم و اکنون موقع بهره‌برداری‌اش شده به تدریج به زندگی راحتی که شایسته‌ی آن است می‌رسد. من بسیار خوشحالم که توانستم این کارها را برای گوگوش، زنم، شریک زندگی‌ام، مادر فرزندم انجام بدهم.
 
- محمود از مسافرت‌های اروپا چه نتیجه‌ی مهمی گرفتی؟ آیا توانستی برای گوگوش یک بازار جهانی بسازی؟ آیا توانستی کاری بکنی که گوگوش فقط مصرف‌کننده‌ی ریال‌های ایرانی نباشد، ریال‌هایی که مردم دورافتاده‌ترین نقاط ایران برای خریدن صفحه و برای دیدن فیلم‌هایش خرج می‌کردند، ریال‌هایی که ریال محبت بود و احساسات نسبت به آدمی که از بچگی دوستش داشتند و برای زندگی رنج‌آلودش دل می‌سوزاندند؟
- در این مورد هم می‌توانم بگویم ما بذری کاشتیم که حالا موقع برداشت محصولش رسیده است. ما به تدریج در اروپا و آمریکا هم می‌توانیم از گوگوش بهره‌برداری کنیم و از بابت ریال‌هایی که بردیم، دلار و فرانک و لیره برگردانیم. ما قصد نداریم از احساسات مردم سوءاستفاده کنیم. گوگوش برای خوشی همین مردم، برای تفریح و سرگرمی‌شان زحمت می‌کشد و به هر صورت این مردم بودند که گوگوش را پذیرفتند و به او یک چنین شهرتی بخشیدند، و طبیعی است که خود همین مردم می‌توانند هر وقت که دل‌شان نخواست این همه را که به او بخشیدند از او پس بگیرند چراکه گوگوش از مردم است، مال مردم است، برای مردم است.
ادامه دارد...

📜سپید و سیاه، شماره ۲۵ (۱۰۰۵)، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۵۱، ص ۶۴.

#گوگوش #محمود_قربانی

@gahnamak
📌میراث میرسلیم در ارشاد؛ سانسور عشق و رفیق

✍️فهیمه نظری
 
نام سید مصطفی میرسلیم، کاندیدای حزب موتلفه اسلامی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری را نسل سوم و چهارم انقلاب ذیل خبری از حزب متبوعش و یا فدراسیون نجات‌ غریق ایران شنیده‌اند؛ کاندیدایی که در سال‌های نخستین پیروزی انقلاب اما مثل امروز آن‌قدر‌ها هم از صحنه سیاست دور نبود؛ به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمده بود، در دوره جنگ از طرف امام سرپرستی امور جنگ‌زده‌ها را بر عهده داشت و وقتی سرپرست شهربانی و معاون سیاسی وزارت کشور بود از جانب بنی‌صدر به عنوان گزینه نخست‌وزیری به مجلس اول شورای اسلامی معرفی شد. البته مجلس به گزینه رئیس‌جمهور وقت، رای تمایل نداد و ۱۳ سال طول کشید تا میرسلیم از مجلس رای اعتماد بگیرد؛ این‌ بار اما نه به عنوان نخست‌وزیر، بلکه در کسوت وزیر ارشاد دولت سازندگی و با عزمی جزم برای مقابله با تهاجم فرهنگی.

#میرسلیم #فهیمه_نظری #تاریخ_ایرانی


مطلب کامل را در لینک زیر بخوانید:

http://tarikhirani.ir/fa/news/5836
📌رقبا نقشه کشیدند که مرا از سر راه گوگوش بردارند

👈مصاحبه با محمود قربانی در ۵۰ سال پیش (وقتی هنوز همسر گوگوش بود) قسمت ۴

🔸 - محمود! صبحت مردم شده، یک چیزی می‌دانم از علاقه‌ای که همین مردم به گوگوش دارند. حال که گوگوش یک چنین موقعیتی دارد و مردم از او این همه عکس و امضا می‌خواهند. چرا کاری نمی‌کنید که این همه ابراز احساسات بی‌جواب نماند، چرا جواب محبت مردم را نمی‌دهید؟ اصلا چرا یک گروه و یا لااقل چند نفری را مامور پاسخ محبت‌های مردم نمی‌کنید که جواب نامه‌ها را بدهند، عکس‌های امضاشده‌ی گوگوش را پست کنند؟
- چرا یک چنین کاری هم کرده‌ایم و در آینده به صورت وسیع‌تری ادامه‌اش می‌دهیم تا نامه‌های دورافتاده‌ترین طرفداران گوگوش بدون جواب نماند.
 
- محمود! در بین صحبت‌هایت گفته بودی که شوهر یک چنین زنی بودن برای تو دردسرهایی هم داشته و حتی یک دو بار تهدید به مرگ شدی، چطور است حالا که مردمی بسیار عقیده دارند تو مرد خوش‌بختی هستی؛ زیرا که زن زیبا و ثروتمند و مشهوری در اختیار تو است، از گرفتاریی‌ها و ناراحتی‌ها و رنج‌های این عنوانت هم حرف بزنی؟ بگو که تو از بابت شوهر گوگوش بودن چه ناراحتی‌ها، رنج‌ها و مشقاتی کشیده و می‌کشی؟
- شوهر گوگوش بودن هزار و یک مکافات دارد که فقط شخصی مثل شوهر گوگوش می‌تواند یکی از این صدها و هزارها مشکلات را سد راه قرار ندهد و مسیر خود را عوض نکند. گوگوش شده بود زن اول کاباره‌ها و کاباره‌داران مانده بودند که به چه ترتیب این زن را به دست آورند تا کار و کاسبی و تشکیلات‌شان بهتر و عالی‌تر از گذشته بچرخد. ببینید دوست من! رقابت در همه جای دنیا وجود دارد، اصلا در هر کاری رقابت هست، حتی در کارهای خصوصی و اصولا رقابت همیشه سازنده بوده است. رقابت موجود پیشرفت کار و موجب پیشرفت آدم‌ها می‌شود، اما در این‌جا متاسفانه کارها برعکس می‌شود، یعنی رقابت با حسادت آلوده می‌شود و در ماجرایی که بابت رقابت مشروع وجود داشته باشد،‌ خودخواهی‌ها و جاه‌طلبی‌ها موجب می‌شود که کینه و دشمنی قاطی رقابت بشود یکی از عمده‌ترین موضوع این رقابت‌ها موفقیت چشم‌گیر گوگوش و مخصوصا اجرای برنامه‌ی گوگوش در کاباره‌ی ما بود. حسادت آلوده به رقابت یا رقابت آلوده به حسادت موجب بزرگ‌ترین درگیری زندگی من و گوگوش شد.
آن‌ها که گوگوش را می‌خواستند، نمی‌خواستند او را به دست آورند زیرا گوگوش عاشق من بود و من عاشق گوگوش بودم، در نتیجه حریفان نقشه‌ای دیگر طرح کردند، آن‌ها به این فکر افتادند که مرا در بحران مالی بگذارند تا گرفتار بشم. گرفتاری من گرفتاری گوگوش بود و گوگوش نمی‌توانست به کارش با همان راحتی ادامه بدهد. متاسفانه نقشه‌شان گرفت و بحران مالی زندگی ما شروع شد؛ اما گوگوش تسلیم‌بشو نبود، ما تسلیم‌شدنی نبودیم. ما مقاومت کردیم و این مقاومت موجب شد که رقبا راه سوم را انتخاب کنند؛ آن‌ها نقشه کشیدند که مرا از سر راه گوگوش بردارند و از این‌جا بود که حمله و ضربه زدن به من آغاز شد.
ادامه دارد...

📜سپید و سیاه، شماره ۲۵ (۱۰۰۵)، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۵۱، ص ۶۴ و همان، شماره‌ ۲۶ (۱۰۰۶)، صص ۲۰ و ۲۱.
 
#گوگوش #محمودـقربانی

@gahnamak
📌روی گوگوش هیچ‌کس هوس ندارد، هیچ‌کس ندارد

👈مصاحبه با محمود قربانی در ۵۰ سال پیش (وقتی هنوز همسر گوگوش بود) قسمت ۵

🔸 [محمود قربانی:] مشتی اوباش مامور شده بودند مرا کتک بزنند، آن‌ها می‌خواستند محمود را بکشند تا گوگوش با از دست دادن محمود و یا لااقل با داشتن یک محمود شکست‌خورده و فلج‌ مال آن‌ها باشد. شهرت بلای بزرگی است، گوگوش شانس آورد که شهرت او یک شهرت خالص است، محبوبیت است، محبت است. گوگوش شانس آورد که مردمی بسیار از گوشه و کنار مملکت او را صمیمانه دوست دارند. دوستی مردم پاک و بی‌آلایش است. شاید در تاریخ آواز ایران و شاید حتی در تاریخ پیدایش آواز تاکنون هیچ زنی چون گوگوش چنین بی‌ریا و صمیمانه محبوب مردم نشده باشد.
روی گوگوش هیچ‌کس هوس ندارد، هیچ‌کس ندارد، هیچ‌کس او را شهوانی دوست ندارد، گوگوش برای آن‌ها مثل یک خواهر و مثل یک دختر و مثل یک دوست است. آن‌ها، این مردم بسیار او را چنین صمیمانه دوست دارند من وقتی گاهی نامه‌های دوستداران گوگوش را می‌خوانم متاثر می‌شوم حتی بغضم می‌گیرد. در مقابل این همه محبت و صمیمیت که مردم به گوگوش دارند متحیر می‌شوم و خوشحال می‌شوم. بچه‌ها گوگوش را دوست دارند، زن‌ها و مردها، پدرها و مادربزرگ‌ها همه و همه در هر صنف و در هر شغل و مقام گوگوش را دوست دارند و من مانده‌ام که چقدر این همه‌ محبت و عشق زیبا است، زیبا و دوست‌داشتنی...
گوگوش با چنین پشتوانه‌ای، پشتوانه‌ی بزرگ محبت مردم این همه دردسر داشته و دارد. دردسرهایی که گاه از روی حسادت و گاه روی رقابت ایجاد می‌شود و نمونه و نموداری از آن رقابت و دخالت آن رقیب بزرگ بود؛ خدارحمتش کند مرد خوبی بود، مرد بزرگی بود، اما مثل همه‌ی مردهای خوب و بزرگ جاه‌طلبی عجیبی داشت، او می‌خواست گوگوش حتما در دستگاه او باشد...
 
[خبرنگار سپید و سیاه:]- فکر می‌کنم یکی از دردسرهای شوهر گوگوش بودن قبول اتهاماتی است که بعضی مردم وارد می‌کنند و یکی از این اتهامات این بوده که تو گوگوش را با یک جور زرنگی به دست آوردی و زرنگی بزرگ‌ترت این بود که می‌خواستی او را یک جوری برای همیشه گرفتار خودت بکنی و به این دلیل خیلی زود او را بچه‌دار کردی، در حالی که او خیلی جوان و خیلی کم‌سن‌وسال بود و هنوز سال‌ها باید انتظار می‌کشیدی و صبر می‌کردی که او مادر بشود. اما تو مخصوصا او را بچه‌دار کردی تا بیش‌تر محبت بکند، تا از نظر عاطفی گرفتار و پای‌بند تو باشد و تو را ترک نکند، زیرا که خوب می‌دانستی گوگوش عواطف و احساساتی عجیب دارد، زندگی او حتی با راه رفتن روی طلا و پرواز روی ابرها باز آمیخته با عواطف و احساسات است. او از بچگی محرومیت‌هایی تحمل کرد، محرومیت‌هایی که در زندگی هر فردی در هر سن و سال و مقامی که باشد محرومیت است.
[محمود می‌خندد و می‌گوید:] اتفاقا خود من از این حرف‌ها زیاد شنیده‌ام ولی هفته‌ی پیش وقتی اولین قسمت نوشته‌ی شما را خواندم دیدم ناخودآگاه دلیل بسیار خوبی برای خانواده شدن ما آوردی، منظورم آن قسمتی است که درباره‌ی عروسک‌های گوگوش نوشته بودی. من یک چنین مطلبی را خوانده بودم و به خاطر داشتم اما عنوان کردن از طرف خود شما خیلی بهتر شد. شما نوشته بودید که گوگوش در آن سال‌ها به طور عجیبی به عروسک علاقه داشت و عروسک‌های زیادی دور خود در خانه جمع کرده بود. من روان‌شناس نیستم و نمی‌خواهم برای شما از نظر روان‌شناسی دلایل و مطالبی بیاورم، اما یک آنالیز بسیار کوتاه واقعیت زود بچه‌دار شدن گوگوش را با توجه به خاطره‌ای که شما نقل کردید روشن می‌کند.
ادامه دارد...

📜سپید و سیاه، شماره ۲۶ (۱۰۰۶)، ص ۲۱.

#گوگوش #محمودـقربانی #گاه_نامک

@gahnamak
Forwarded from کتابان (Fnazari)
🔆
▪️کتابان

📌آیت‌الله حاج شیخ محمد یزدی به روایت اسناد ساواک

👈مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت منتشر کرد:🔻

🔸یزدی درس اخلاقش خیلی تند است و به همه حمله می‌کند. روز جمعه ۸ر۷ر۳۶ [۲۵۳۶ = ۱۳۵۷] درباره‌ی طلاب صحبت می‌کرد که در حوزه نباید فقط به درس‌های فقه و اصول اکتفا کنند زیرا بعد از مدتی که به شهرستان‌ها مسافرت کردند در آن‌جا می‌بینند که مردم چیزی دیگر غیر از آن‌چه این طلاب خوانده‌اند از آن‌ها می‌خواهند. مثلا جوانی که در آستانه‌ی کمونیست شدن قرار گرفته چه باید کرد که جلوی او را گرفت زیرا واقعا این حزب خطرناک در بین جوانان رخنه کرده و دولت هم فهمیده که خطر متوجه‌شان شده و در صدد از بین بردن آن برآمده‌اند ولی تا در این امر موفق شوند زیان‌هایی می‌بینند...»


📔شناسنامه: یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب شصت‌وپنجم، «آیت‌الله حاج شیخ محمد یزدی»، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ نخست، پاییز ۱۴۰۰، بها: ۱۰۰ هزار تومان.

#شیخ_محمد_یزدی #مرکز_بررسی_اسناد_تاریخی #کتابان


http://ketaabaan.ir/آیتالله-حاج-شیخ-محمد-یزدی-به-روایت-اسناد-ساواک
2025/06/28 07:12:10
Back to Top
HTML Embed Code: