Telegram Web Link
🖊به یاد دکتر ابولفضل قاضی شریعت پناهی

📚وطن‌پرست بی‌ادعا

📥احمد نقیب زاده

🖇آنچه دکتر قاضی را به چهره ای کم بدیلی تبدیل می کند فقط تبحر در تدریس و اشراف بر قوانین اساسی کشورهای مختلف نیست بلکه شخصیت برجسته اوست که توامان در سیرت و صورت تبلور می یابد. قامتی بلند، چشمانی درشت و پر هیبت و بینی عقابی همراه با نگاهی نافذ اجازه نمی داد کسی از برابر او بی تفاوت بگذرد. او از آن دسته شخصیت هایی بود که مناصب و مشاغل به حضور او ابهت می یافتند و نه آنکه وی به سبب مناصب تشخص یابد. برای مدتی معاونت آموزشی دانشکده را بر عهده گرفت و آن زمانی بود که ریاست این دانشکده در ردیف وزارت اگر بیشتر نبود کمتر هم نبود.

🖇در عین حال ریاست و معاونت هم نوعی تقسیم کار بین اساتید برجسته آن زمان تلقی می شد و نه محملی برای منصب خواهی. دکتر قاضی مدت کوتاهی هم به معاونت وزارت کشور منصوب شد تا نشان دهد که هم مرد علم است و هم مرد عمل. سابقه طرفداری از نهضت ملی نفت در پرونده او اجازه فراتر رفتن از حد معاونت وزیر را به او نمی داد. ولی به روایت فرمانداران آن زمان ، نامه ها و بخشنامه هایش با نوشته های دیگر صاحب منصبان متفاوت بود و نشان می داد که اندیشه اش در قالب تنگ دیوانسالاری نمی گنجد و بیشتر بوی معلمی می دهد تا بوروکراسی.

🖇خاطره ای که از آن دوران تعریف کرد این بود که وقتی روز اول وارد اتاق کار خود شد انبوهی از پرونده ها را روی میز خود دید که منتظر امضاء بودند ولی او به درایت دریافت که این شگرد بوروکرات های کوتوله است برای اینکه معاون جدید فرصتی برای تغییرات پیدا نکند. او هم دستور داد تا مدیران کل به این پرونده ها رسیدگی کنند و خود مشغول برنامه ریزی شد.

🖇در آخرین ماههای رژیم سابق پست وزارت علوم به وی یشنهاد شد که با شرایطی پذیرفت ولی پس از کشتار 17 شهریور طی بیانیه ای که حمایت و دوستی مردم از آن به مشام می رسید استعفاء داد و همین متن بود که سبب نجات او از گرفتاری های بعد از انقلاب شد. در عین مدت کوتاهی در زندان بود و به استناد متن استعفای خود توانست ایام محبس را به حداقل برساند. متأسفانه بعد از آن هم به دلیل شرکت در میهمانی یک عنصر سیاسی و هجوم به این میهمانی دستگیر شد که آن هم به دلیل بی اطلاعی او از مواضع سیاسی صاحب خانه به درازا نکشید.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👏6👍2💩1
📰کشوری مانند ژاپن که با ما ایرانیان فرآیند توسعه و تجدد خود را شروع کرده بود، موفق شد و به نتایجی روشن نیز دست یافت. اما در مورد ژاپن نمی‌‏دانم این کشور چه کاری در حوزه زبان انجام داده‏ است و این بحث اصلاً شاید نکته قابل تاملی باشد. مسئله این است که آیا کشورهایی چون ژاپن که امروزه به توسعه رسیده‏‌اند، زبان بین‌‏المللی و جهانی علم را پذیرفتند یا نه؟ به هر حال، قطعاً آنها کارهایی در این راستا انجام داده‌‏اند. اما می‌‏دانم که کره‌‏ای‌‏ها حتی نهادی دارند برای این کار و برای پذیرش زبان جهانی علم نهادسازی کرده‌‏اند. بدون تردید، کشوری مانند کره‌جنوبی با این توسعه سریع و شگفت‏‌انگیزش حتماً با این نوع مسائل زبانی برخورد کرده‏ است. اما به‌طور کلی، به‌نظر می‏‌رسد این نوع کشورهای توسعه‏‌یافته در جهان غیرغربی زبان جهانی علم را پذیرفتند و حتی چینی‌‏ها هم همین کار را کرده‌‏اند، ولی ما هنوز نتوانسته‌ایم این مسائل را بفهمیم و وارد گفت‌وگو با زبان جهانی علم شویم🗞

🔖متن کامل: 1600 کلمه
زمان مطالعه: 8 دقیقه

🦉@goftemaann
👍4💩1
🖊تفکیک لیبرالیسم و دموکراسی

📚نظریه نظام لیبرال

📥مهدی تدینی

🖇در مجموعۀ آثار و اندیشه‌های ارنست نولته، تاریخ‌نگار و متفکر جنجالی آلمان ــ که همین چندی پیش در بیست‌وهشتم مرداد 1395 چشم از جهان فرو بست ــ چندین مفهوم محوری یافت می‌شوند که او نظام فکری خود را حول آن‌ها سامان داده است. پدیدارشناسی فاشیسم، جنگ سرد، انقلاب صنعتی، تاریخ ایدئولوژی‌ها‌، تاریخ‌اندیشی (اندیشۀ تاریخی)، وجود تاریخی و در نهایت اسلام‌گرایی، موضوعاتی بودند که او در طول نیم قرن کار علمی و پژوهشی خود به آن‌ها پرداخته است.

🖇یکی از مفاهیم اصلی‌ای که او در آثارش، به خصوص در فاشیسم‌پژوهی و تاریخ‌نگاری ایدئولوژی مبنا قرار داده، مفهوم «نظام لیبرال» است که در این مقاله به آن می‌پردازیم.. در میان کتاب‌های پرحجم نولته کتاب «قرن بیستم؛ ایدئولوژی‌های خشونت»، کم‌حجم‌ترین کتاب اوست و می‌توان آن را پاسخی لیبرال‌ـ‌محافظه‌کارانه به تفسیر مارکسیستی اریک هابسبام از قرن بیستم در نظر گرفت. نولته در فصل دوم این کتاب، با عنوان «نظام لیبرال اروپا» خاستگاه‌، ویژگی‌ها و تفسیرهای اولیه از نظام لیبرال اروپا را به دست داده و در ادامه مقایسه‌ای میان این نوع نظام اروپایی با نظام روسیه انجام داده است.

🖇این مقایسه دلیل تضادهای سنتی و تاریخی روسیه و اروپا و در مرحلۀ بعد دلیل تضاد میان بلوک شرق و غرب را در دوران جنگ سرد نشان می‌دهد. نخستین و مهم‌ترین نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که نباید «نظام لیبرال» را همان «لیبرالیسم» پنداشت. نظام لیبرال، نه لیبرالیسم است و نه دموکراسی. بلکه نظام لیبرال بستری تاریخی‌ـ‌اجتماعی است که از دل آن فرایندهای بزرگ عصر جدید اروپا، یعنی اصلاحات دینی، روشنگری، سکولاریسم، آزادی مذاهب، لیبرالیسم، ایدئولوژی‌های سیاسی و دموکراسی سر برآورده است.

🖇سرآغاز نظام لیبرال مورد نظر نولته را باید در اروپای قرون میانی و در قدرت دوگانۀ کلیسا و حکومت جستجو کرد؛ دوگانه‌ای که باعث «ضعف» حکومت شده بود، چراکه برخلاف وضعیت حکومت در مشرق‌زمین، در مغرب‌زمین با وجود قدرت کلیسایی، نیرویی برون‌حکومتی وجود داشت که حوزۀ اختیارات و مرجعیت خاص خود را داشت و می‌توانست تا حد زیاد مستقل از حکومت عمل کند. «وجه مشترک تاریخ غرب همین ضعف حکومت است؛ ضعفی که در پی وجود کلیسایی اساساً مستقل پدید آمده بود. این وجه مشترک در عین حال وجه تمایز [حکومت غربی] در برابر همۀ اَشکال حکومت غیرغربی است».

🖇نباید گمان کرد که نظام لیبرال همان لیبرالیسمی است که در پی روشنگری در اروپا سر برآورد، «بلکه ریشه‌هایش در قرون میانه بود. و بدون نگرانی می‌توان ادعا کرد که در اسلام و در چین کنفوسیوسی در نهایت تنها در حد سرآغازهایی ناچیز و انطباق‌هایی ضعیف، مابه‌ازای چنین نظامی وجود داشت» و می‌توان آن را نظامی «یکتا»، یعنی منحصر به اروپا دانست. اما این تنها سرآغاز شکل‌گیری این نظام لیبرال بود و در مراحل بعد، همزمان با تحولات تاریخی این نظام قرن به قرن تکامل می‌یابد و بر پیچیدگی آن افزوده می‌شود و به نظامی پیچیده از اختلاف‌های زاینده تبدیل می‌شود که در مطلب «نظام لیبرال اروپا» که در پی این نوشتار می‌آید، به طور خلاصه به آن‌ها اشاره می‌شود.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره ششم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍8👎4💩21
📰طرح پژوهشی که با عنوان تجاوز عراق به ایران و موضع‌گیری سازمان ملل با نظارت دکتر ممتاز انجام شد، توجه من را به سمت اهمیت صلح و جنگ بیشتر جلب کرد. همواره به مباحث زنان علاقه داشته‌ام، اما شرکت در یک دوره آموزشی در سال ۱۹۹۳ در مرکز صلح اشتات‌شاینیگ در اتریش با عنوان حقوق انسانی زن موجب علاقه بیشتر به آن در ابعاد بین‌المللی شد. این دوره در‌واقع اولین اقدام از برنامه حقوق انسانی زن بود که بعد از کنفرانس وین ۱۹۹۳ حقوق بشر برگزار می‌شد. فعالیت در هر کدام از این زمینه‌‏ها به درک بیشتر از وابستگی آنها به یکدیگر بستگی داشت و برای من درهای جدیدی را برای موضوعاتی که در ذهن داشتم می‌‏گشود. درمی‌‏یافتم که همه این مفاهیم با یکدیگر مرتبط هستند و شما نمی‌‏توانید موضوع توسعه را از صلح و زنان جدا کنید و مفهوم صلح نیز از موضوع زنان جدا نیست. بنابراین، این موضوعات به گونه‌های مفصل‌بندی شده‏‌اند که به‌هم‌پیوسته و در ارتباط با یکدیگر هستند، لولاهایی هستند که آن‏ها را به یکدیگر متصل کرده‌اند. من نیز به‌سهم خود سعی داشتم از این مفاهیم استفاده کنم و میان‌رشته‏‌ای کار کنم🗞

🔖متن کامل: 5600 کلمه
زمان مطالعه: 28 دقیقه

🦉@goftemaann
6👍3👎1💩1
🖊درباره نهضت مشروطیت ایران

📚جنبش قانون

📥جواد طباطبایی

🖇پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی مردم ایران و توشیح قانون اساسی، به عنوان نخستین سند حکومت قانون در ایران، اتفاقی مهم در تاریخ این کشور بود. اینک که صد و ده سال از «تأسیس مجلس شورای ملّی» گذشته است، که در پی آن «دولت ایران در عدادِ دولِ مشروطۀ صاحب کنستی‌توسیون» درآمد، جای آن دارد که بار دیگر یاد آن اتفاق مهم را گرامی داریم و دربارۀ درس‌های آن بیندیشیم. جنبش مشروطیت ایران ناشناخته‌ترین انقلاب‌های مهم دوران جدید است.

🖇مهم‌ترین این انقلاب‌ها ––‌ از «انقلاب شکوهمند» 1688 در انگلستان تا انقلاب امریکا و انقلاب فرانسه، در 1789، که همۀ آن‌ها به صورت‌های گوناگون دگرگونی‌های پراهمیتی در نظام‌های سیاسی این کشورها ایجاد کردند ––‌ و حتیٰ تحولاتی که به انقلاب اکتبر 1917 در روسیه منجر شد، در کشورهای غربی اتفاق افتاده‌اند.

🖇جنبش مشروطه‌خواهی مردم ایران، اگر از برخی اصلاحات سیاسی در ترکیه و ژاپن صرف نظر کنیم، نخستین «انقلاب» مشروطه در بیرون کشورهای غربی، یعنی در آسیا، و بویژه در جهان اسلام بود. پیش از آن‌که خود ایرانیان تاریخ انقلابی را بنویسند که ایران را در عداد کشورهای دارای قانون اساسی درآورد، یعنی ایران را به حکومت قانون تبدیل کرد، این حادثۀ تاریخی مهم نظر اروپاییان را جلب کرده بود.

🖇 اگرچه در دهه‌های پیش از پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی نظر شمار اندکی از ایرانیان، از ملکم خان تا میرزا فتح‌علی آخوندزاده و میرزا یوسف خان مستشارالدوله، به اهمیت و جایگاه نظام قانونی جلب شده بود، اما، اگر از استثنای مهم رسالۀ یک کلمۀ میرزا یوسف خان صرف نظر کنیم، هیچ یک از اینان اهل علم حقوق نبودند و در این مباحث اهل ظاهر بودند. اینان را از این حیث اهل ظاهر می‌خوانم که با نظری به ظاهر کشورهای اروپایی یا در مرزهای اروپا، انگلستان برای ملکم خان و روسیه و تفلیس برای آخوندزاده، به اهمیت قانون پی برده بودند و قانون‌خواهی آنان از تقلید ظاهر دگرگونی‌های کشورهای اروپایی فراتر نمی‌رفت.

🖇رسالۀ یک کلمۀ میرزا یوسف خان، به عنوان نخستین ایرانی که رساله‌ای مهم دربارۀ تدوین قانون نوشت، از این حیث دارای اهمیت است که او، به خلاف میرزا فتح‌‌علی آخوندزاده، که از منتقدان میرزا یوسف خان بود و هرگز به اهمیت کار او پی نبرد، می‌دانست که نظام حقوقی را نمی‌توان از خارج وارد کرد و چنان‌که ایجاد نظام حقوقی مبتنی بر نتایج جدالی با نظام سنت قدمایی نباشد، در عمل، محتوم به شکست خواهد بود. در ایران، در دورۀ اسلامی، علم حقوق در فقه خلاصه می‌شد، اما فقه، به عنوان بحث در ادلۀ تفصیلی احکام، نتوانسته بود نظریه‌ای دربارۀ نهادهای نظام حقوقی در معنای دقیق آن تدوین کند.

🖇بدیهی است که نظام حقوقی عین وجود قانون یا حتیٰ قانون شرع نیست؛ برعکس، اجرای قانون به نهادهایی نیاز دارد که حقوق عمومی کشور نظام آن‌ها را معیّن می‌کند. بی‌آن‌که بخواهم وارد این بحث شوم همین قدر اشاره می‌کنم که آن‌چه به عنوان حقوق قضا وجود داشت خود بابی از فقه به شمار می‌آمد و مندرج در تحت منطق علم حقوق عمومی نبود.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره ششم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍8💩21
📰الهیات سیاسی به‌مثابه نوعی غایت‌انگاری و هدف‌گذاری مشخص قدسی و باورمندانه برای جهت‌بخشی به فعلِ سیاسی و سازوکار اجتماع یا قوای حاکمه مطرح است. بنای انگاره‌های چنین الهیات سیاسی می‌تواند بر نتایج نوعی فرجام‌شناسی در عرصه سیاسی، یا نوعی انطباق با غایت یا اشکالِ گاه تحول‌یافته فرجامی ماهیتاً دینی و اساطیری استوار شود. این جهت‌نمایی می‌تواند مبتنی بر انگیزش مشخصی برای فعل فردی یا جمعی باشد، یا به رفتاری باورمندانه برای نوعی حرکت یا تغییر معطوف شود.تاریخ اندیشه در آیین‌های اعتقادی مختلف مملو از مثال‌هایی ازاین‌دست، برای تعیین، تهییج یا هدف‌گذاری تعهد سیاسی‌-‌اجتماعی به‌موازات پیام ایمانی و درون‌دینی رهایی است. از نمونه‌های اخیر این مقوله در اندیشه مسیحی معاصر می‌توان به ایده‌هایی از الهیات رهایی از آمریکای لاتین، انحایِ نظریات در الهیات‌ انقلاب، یا زمینه‌هایی از آرای متالهین متنفذ چپ سیاسی به‌مانند یورگن مولتمان در سنت اصلاح دینی اشاره کرد🗞

🔖متن کامل: 5600 کلمه
زمان مطالعه: 28 دقیقه

🦉@goftemaann
👍5👎21💩1
🖊علم سیاست در گفتگو با فرهنگ رجایی

📚گذار به زندگی سیاسی

📥محمد قوچانی/ حامد زارع

🖇می‌گویند پدران یک دولت تازه استقلال یافته در بارة این موضوع بحث می‌کردند که برای کشور جدید قانون اساسی بنویسیند. یکی از آن‌ها پرسید مگر همه اعتقاد و اجماع نداریم که باید کشوری به هدف خاص فرضی داشت؟ وقتی جواب مثبت شنید گفت خیلی خوب برویم و هر یک مثل خود در این جهت بکوشیم. هنوز که هنوز آن کشور قانون اساسی ندارد و بسیار هم موفق است.

🖇اگر به یک توافقی برسیم که می خواهیم چه باشیم؟ تکلیف هر یک از ما روشن است. پاسخ من عزم کلان برای بازیگری و نقش آفرینی است. به همین دلیل بحث از مُشکِلِة هویت را مطرح می‌کنم و در این راه چهار عاملی که در کتاب به آن‌ها اشاره کرده‌ام، هم خط قرمزها را مشخص می‌کند و هم امکانات را شناسایی می‌کند.

🖇هشداری هم که می‌دهم تمایز میان سطح فکر و طرز فکر است. سطح فکر با هر تحصیلات و پشتوانه‌ای که باشد، اگر با طرز فکر صحیح همراه نشود، مانع راه است. به نظرم اشکال ما در طرز فکر این است که نمی‌خواهیم بازیگر باشیم. وقتی یک معلم اندیشه سیاسی در ایران دائم می‌گوید فلانی جان لاک را خراب کرده است، دیگری ماکیاولی را نفهمیده است و حمید عنایت راه را اشتباه رفته است، معلوم است که نمی‌خواهد بازیگر باشد، وگرنه کاری به این مسائل نباید داشته باشد؛ بلکه وضع بشر ایرانی از دید اندیشة سیاسی توضیح بدهد.

🖇انسان بازیگر دائم به این سوال فکر می کند که کنش او چیست؟ انسانی که نمی خواهد بازیگر باشد، یا واکنش می‌دهد یا پاسخ می‌دهد، اما خودش فکر می کند پاسخی که می دهد یک راه حل است. در پاسخ به آخرین جملة پرسش چنابعالی عرض من این است که تک تک افراد ایرانی می‌توانند و باید از خود بپرسند آیا اقدامی که من می‌کنم چه رابطه‌ای با مصلحت عمومی ما دارد و من واقعاً باور دارم که در خلوت خود همه می‌دانیم که وجدان جمعی را رعایت یا زیرپا می‌کنیم.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره ششم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👌4🤮2💩1
📰باستان‌شناسی نوعی نسبت، گفتمان، رابطه، نحوه نگاه، رویکرد و رجوع به گذشته و کوتاه سخن آنکه نوعی شناخت جدید و فهم نو از تاریخ و حضور تاریخی انسان در جهان چونان هستنده‌ای تاریخی و تاریخ‌مند است. برای یونانیان روزگار ما اسکلت عریان معبد پارتنون بر فراز آکروپولیس پایتخت- شهر آتن دیگر معبد الهه‌ی آتنای روزگار پریکلس نیست. تخت جمشید پارس یا پارسه و پاسارگاد هم برای ما ایرانیان، دیگر تخت جمشید شهر یاران ایرانیِ روزگار هخامنشیان نیست. بر همین سیاق اهرام مصریان باستان و زیگورات چغازنبیل عیلامیان را ما نه آن‌گونه می‌بینیم و نه آن‌گونه می‌توانیم با آنها نسبت برقرار کنیم که مصریان و عیلامیان روزگار باستان. برای آنها آن بناهای یادمانی پدیده‌های واقعی بودند و مکان‌های مقدس و پرستشگاه خدایان. برای ما مآثر تاریخی‌اند و مواریث فرهنگی گذشته و ماده و منبع شناخت و فهم تاریخی ما از پیشینه تاریخی و فرهنگی بشری خویش🗞

🔖متن کامل: 3000 کلمه
زمان مطالعه: 15 دقیقه

🦉@goftemaann
👍3💩1
🖊لیبرالیسم مدنی یا لیبرالیسم وحشی؟

📚کدام لیبرالیسم؟

📥محمد قوچانی

🖇یک ماه پیش از آن که دونالد ترامپ سوگند ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا را ادا کند گروهی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران – که خود را لیبرال می‌خوانند – نامه‌ای نوشتند و از او خواستند که ایران را تحت فشار سیاسی و اقتصادی قرار دهد تا تن به آزادی‌ها و ارزش‌های لیبرال دهد. این نامه با استقبال رسانه‌های اصولگرا در برافروختن ادعانامه‌ای علیه لیبرالیسم مواجه شد. یکی از آنها نوشت: «آرمان مورد نظر این موجودات (و البته همپالکی‌های داخلی آنها) نه از دل اندیشه‌های فلسفی جان لاک، جان استیورات میل، ژان ژاک روسو و ریموند پوپر که از لوله تفنگ و دهانه موشک‌انداز جنگنده‌های تندروترین نومحافظه‌کاران نولیبرالیست در می‌آید که سابقه‌ی به خون و ویرانی کشاندن عراق، افغانستان، لیبی و ده‌ها نقطه دیگر در دنیا را در کارنامه سیاه خود دارند» و در نهایت هشدار داده بود که: «دیگر عذری برای فریب‌خوردگان داخلی مکتب لیبرال – امپریالیسم باقی نمانده است که همچنان برای خوشایند غربی‌ها پشت این واژگان توخالی و قلب ماهیت شده سنگر بگیرند تا تیشه به ریشه‌ی وطن خود بزنند.»

🖇دو ماه قبل از این دوئل میان نومحافظه‌کاران اما یک نومارکسیست بود که آتشِ بحث را روشن کرده بود. دکتر یوسف اباذری آبان‌ماه 1395 در همایش روز جهانی فلسفه در غیاب فیلسوفان لیبرال به حمله به آنان پرداخت و گفت: «نئولیبرال‌ها را در ایران دست‌کم گرفته‌اند» و آنگاه گناه همه چیز از جمله روی کار آمدن دونالد ترامپ را به گردن لیبرالیسم اندخت. اباذری با تکرار ادعانامه‌های قبلی خود علیه مارگارت تاچر و رونالد ریگان و خلط بحث میان لیبرالیسم و نئولیبرالیسم و نومحافظه‌کاری اما به نکته مهمی اشاره کرد: «تئولیبرال‌ها به شدت از دولت – ملت‌ها بیزارند. زیرا می‌گویند دولت – ملت‌ها امور مصنوعی هستند. از نظر آنها سیستم‌های طبیعی مانند قوم و... بهتر هستند. آنها طالب از بین رفتن دولت – ملت‌ها هستند.»

🖇اباذری البته از یاد برده بود که چند دقیقه قبل در همان سخنرانی گناه ناسیونالیسم را هم بر گردن لیبرالیسم انداخته بود: «اخیرا عده‌ای از جوانان بر سر قبر کوروش رفتند و شعارهایی سر دادند. آنچه مرا وحشت‌زده کرد شعارهای ضدعرب و ابراز نفرت از اعراب بود. فاشیسم همیشه همین‌طور شروع می‌شد... نئولیبرالیسم و فاشیسم مسیرهای مشابهی را طی می‌کنند.» اباذری نومارکسیست البته گاه کاملا شبیه نواصولگرایان هم شده بود: «نئولیبرال‌ها و لیبرتارین‌ها همواره طرفدار آزادی‌های شخصی از انواع مختلف بودند. در ایران خلطی میان این نوع آزادی‌ها و دموکراسی صورت گرفته است. ما طرفدار دموکراسی هستیم نه این آزادی‌های اباحه‌گرایانه. نئولیبرال‌ها به شدت دنبال این هستند که آزادی‌های اباحه‌گرایانه که در صنعت فرهنگ جهانی منتشر می‌شود را برجسته کنند و مساله دموکراسی از میان برود.»

🖇بدین ترتیب همانند همیشه مارکسیسم آموزگار بنیادگرایی می‌شود و نومارکسیسم به نواصولگرایی درس می‌دهد چنان که پیش از این نیز یکی از شاگردان این مکتب با اشاره به سیاست‌نامه نوشته بود: «طباطبایی دوست دارد در تکوین ناسیونال – نئولیبرالیسم ایرانی همان نقشی را بازی کند که کارل اشمیت در تکوین ناسیونال – سوسیالیسم آلمانی بازی کرد.» تناقض‌های نومارکسیست‌ها و نواصولگرایان ایرانی در فهم آنچه نوناسیونالیسم و نولیبرالیسم ایرانی می‌نامند به یکی از پارادوکسیکال‌ترین مباحثات سیاسی و فکری ایران امروز بدل شده است. آنان از یکسو لیبرال‌ها را به بی‌وطنی و دشمنی با دولت‌های ملی و «دولت – ملت» متهم می‌کنند و از سوی دیگر آمیزش میهن‌دوستی و آزادیخواهی را به ناسیونال لیبرالیسم تعبیر می‌کنند تا با فاجعه‌ی سوسیالیسم ملی در آلمان تشابه یابد و از بدو تولد در نطفه بدنام شود.

🖇در واقع حتی نومارکسیست‌ها و نیز نواصولگرایان می‌دانند که در کنار نوعی «لیبرالیسم وحشی» گونه‌ای «لیبرالیسمِ مدنی» قابل تصور بلکه تصدیق است که آمیزه‌ای از میهن‌دوستی و آزادیخواهی است و اصولا تحقق آزادی را جز در میهن ممکن نمی‌داند و گرچه دولت – ملت را مفهومی مدرن می‌شناسد اما دست کم ایران را نه یک مفهوم مصنوعی مدرن که نخستین دولت جهان از عهد باستان تا دوران مدرن می‌داند و آزادی را جز در درون این میهن نمی‌جوید و با نامه‌نگاری شبه‌لیبرال‌های یک‌شبه لیبرال شده هم نسبتی ندارد بلکه در نقد آنان بر نومارکسیست‌ها و نواصولگرایان فضل تقدم دارد و آنان را جاده‌صاف‌کن توتالیتریانیسم تازه‌ای می‌داند که آمیزه‌ای از محافظه‌کاری جدید و مارکسیسم جدید است.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره ششم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍4💩3
📰حکومت در طی این 43 سال حتی یکبار هم به همه‌پرسی تن نداده است. در حالی که موضوعات بسیار مهمی برای ملت ایران پیش آمده که همه ملت با همه وجود آثار و عوارض و صدمات و لطمات آن را بر پیکر خود احساس می‌کند. ملت ایران در این سال‌ها در زیر بار موضوعات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کمر خم کرده است. چرا کشور باید با خیالات یک گروه اداره شود؟ ایران وطن همه ایرانیان است و حاکمیت و ولایت از آن ملت ایران است. صدای ملت را بشنوید پیش از آن که دیر شده باشد. راه حل مسائل ایران اجرای اصل 27 و اصل 59 قانون اساسی است. تجربه مشروطیت و انتقال مسالمت‌آمیز از سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه پیش روی ماست. چنین سابقه درخشانی را در مقایسه با تجربه انقلاب 1357 که منجر به فرار سرمایه‌ها و مغزهای ایران و حوادث ناگواری شد و تا به امروز ادامه یافت را باید پیش چشم آورد و از تکرار چنان مهلکه‌ای پرهیز کرد. چرا در مشروطیت چگونه چنین انتقال مسالمت‌آمیزی ممکن شد؟ شرایط امکان چنین مصالحه‌ای میان ملت ایران و حکومت چیست؟ چگونه می‌توان از وارد شدن خسارات بیشتر به ایران جلوگیری کرد؟🗞

🔖متن کامل: 2600 کلمه
زمان مطالعه: 13 دقیقه

🦉@goftemaann
👍7👎72💩2👏1🥱1💋1
🖊شرحی بر نظریۀ دیردره مک‌کلاسکی

📚ماتریالیسمِ سرمایه و پیشرفت مدرن

📥محمد ماشین‌چیان

🖇شکل گرفتن یک ایده در ذهن بی‌اجازه‌ی دیگران و بدونِ هماهنگی با دیگران صورت می‌گیرد، و ایده‌پردازی غیر از این ممکن نیست. اما این به معنای هرج‌ومرج در نوآوری نیست. چون نوآور در تبدیلِ ایده‌ی خود به نوآوری آن را در بستری که حقوق همگان محترم است اجرا می‌کند، و به‌علاوه، آن را در معرض آزمون بازار قرار می‌دهد. در این وضعیت، قرار نیست تا هر نوآوری در فن و تجارت از آزمون بازار سربلند بیرون بیاید، و قرار نیست نوآوری‌ای که اصولاً مخل حقوق دیگران است، در مقام اجرا، اجازه‌ی آزمودن بگیرد.

🖇ایده‌پردازی نوآورانه بی‌کسبِ ‌اجازه از دیگران، با همین درجه از سرکشی که در این مفهوم هست، به نظر نگارنده، با هیچ مذهبی که امیدواری، توکل، شجاعت، همکاری اجتماعی، کسب علم و تلاش برای کسب معاش را موعظه می‌کند، نه تنها اصطکاک ندارد، بلکه احتمالاً این مفهومْ خود از آموزه‌های چنان مذهبی قابلِ استخراج نیز باشد.

🖇حقیقت این است که بسیاری از توجیه‌های رایجی که تاکنون طرفداران سرمایه‌داری عرضه کرده اند، متکی بوده بر آن درک ماتریالیستی از محوریت انباشت سرمایه‌ی فیزیکی در این نظام. برخی نیز سخنانی گفته اند که بحق با شهود اخلاقی و وجدان و معنویت‌ اصطکاک دارد. مثلاً این سخن معروف که «رذیلت فردی فضیلت جمعی است؛ فضیلت فردی رذیلت جمعی» را برنارد مندویل نویسنده‌ی هلندی و از بورژواهای متقدم، در تلاش برای فهم آن نظم اجتماعی-اقتصادی بی‌سابقه‌ای بر زبان رانده که آن زمان در هلند تازه در حال ظهور بوده است. اما آن دوپارگی در اخلاقیات که او تصور کرده برخطا است. چون «فکت بزرگ» را «نوآوری بازار-آزمود» بر بستری از فضیلت‌ها که از جمله‌ی آن‌ها عدالت و عشق و ایمان هست، موجب شد.

🖇یا مثلاً یک عالم دینی ممکن است ساختمان معرفت‌شناختی علم اقتصاد نئوکلاسیک را بیش از اندازه خشک‌مغزانه، فایده‌باورانه‌ی محض و ماتریالیستی بیابد. چنین کسی احتمالاً خود را در توافق کامل با دیردره مک‌کلاسکی خواهد یافت که اساس دودوتاچهارتایی و فایده‌باورانه‌ی علم اقتصاد را به تفصیل در کتاب‌هایش نقد کرده است.
🖇نوآوری بازار-آزمود و آزادیِ بی‌اجازه‌ی یک کاسب به فعالیت اقتصادی مرز و ملیت نمی‌شناسد. کارکرد دولت‌ها نیز مشابه است. یا دولت آزادی عملِ نوآوران و بازاریان را پاس می‌دارد یا نمی‌دارد؛ یا دولت مداخله‌پرهیزانه اجازه می‌دهد که بدعت‌های بی‌شمار و پراکنده در فن و تجارت در بازار آزموده شوند یا می‌پندارد که علاوه بر غربال بازار باید یک غربال دولت نیز همیشه در کار باشد. منزلت برای نوآوران و بازاریان نیز همین‌گونه است.

🖇یا جامعه‌ای بازاریان و نوآوران‌‌اش را محترم می‌دارد یا نمی‌دارد. اما آنچه که در این میان قطعاً جهانی نیست، و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است، و هر جایی رنگ و بوی بومی و دینی و ملی به خود می‌گیرد، آن زبان و رتوریکِ رایج در جامعه است که از دل آن یا آزادی و منزلت برای نوآوران و بازاریان بیرون می‌آید یا نمی‌آید. و این رتوریک در این معنا غیر از پروپاگاندا است و قابلِ مهندسی کردن نیست.

🖇 اگر مردم و حاکمان در مقابل نابودگری نوآوری کف‌نفس به خرج دهند، و خویشتن‌دارانه مداخله‌پرهیزی کنند، و امیدوارانه توکل کنند و دلاورانه از نابودگری نوآوری نهراسند، و ایمان داشته باشند که اجازه دادن به شکوفایی نوآوری آثار تشریک مساعی اجتماعی را مضاعف خواهد کرد، و ایمان داشته باشند که افزایش برخورداری مادی به هزینه‌ی عدالت و فضیلت‌ حاصل نمی‌شود، بلکه برعکس نوآوریِ شکوفا به نوبه‌ی خود عشق و عدالت و ایمان را تقویت می‌کند، آنگاه شاید بر این اَبَرقاعده توافق کنند که «بگذاریم اقتصاد برود، به هر کجا که می‌رود». آنگاه اگر چنین کنند «فکت بزرگ» گواهی می‌دهد که آن مقصد ناشناخته‌ای که نوآوریِ یله و اقتصادِ آزاد ایشان را بدان خواهد برد، مقصدی روشن است که در آن هم پیشرفت مادی هست و هم رشد معنوی. اقتصاد به ناشناخته می‌رود؟ چه باک! بگذار برود.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره ششم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍2💩1🤣1
📰در مقاله حاضر، مفاهیم اصلی جامعه‌‏شناسی دورکیمی از منظر جامعه‌‏شناسی سیاسی مورد بحث قرار گرفته است. شرح‏‌های اولیه از کار دورکیم تا حدی بر توصیف تکامل‏‌گرایی از اشکال تقسیم ‏کار به‌عنوان حرکت جوامع از سنت به مدرنیته تمرکز داشت. بعدها آن دسته از کارهای او که به‌طور مستقیم با نهادهای سیاسی از جمله دولت سروکار داشتند، مورد توجه قرار گرفت. به‌نظر می‌‏رسد مفهوم‌‏سازی و درک او از سیاست به‌طور خاص مرتبط با بحث‌‏های در حال پیشرفت از جامعه مدنی است. همچنین اخیراً کار او بیشتر به‌عنوان منبع ارزشمندی از پدیده‌‏های تحلیلی برای جامعه‌شناسان فرهنگ است که از مباحث دورکیمی از حوزه نمادین زندگی اجتماعی-‌فرهنگی الهام گرفته‏ و آن‏ها را برای تحلیل فرآیندهای سیاسی مورد استفاده قرار داده‌‏اند. نمونه‏‌های قابل‌اعتنایی از کاربست مباحث دورکیمی، اثر جفری الکساندر درباره بحران واترگیت و مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری اوباما است🗞

🔖متن کامل: 4400 کلمه
زمان مطالعه: 22 دقیقه

🦉@goftemaann
👍3💩1
🖊مطالعه موردی ارداویراف نامه

📚سقوط سلسله ساسانی زوال خرد سیاسی

📥روح‌الله اسلامی

🖇اندیشه سیاسی نگرش به دنیا به صورت تفنن و لفظ پردازی نیست یعنی نمی‏توان بازی کلمات و سفسطه گری را پوششی برای مصلحت کلامی بدون مسئله قرار داد. از سوی دیگر اندیشه سیاسی نمی‏تواند در تاریخ بماند تنها به رویدادها و رخدادها به مثابه اموری حقیقی در گذشته نظر داشته باشد. هر گونه تاریخ اندیشه سیاسی، روایتی است از نیت ها و کاستی های زمان حال است و اساسا تاریخ به معنای روایت بی طرف، کامل و حقیقی وجود ندارد.

🖇اندیشه سیاسی نسبی نیست و همه اندیشه در ظرف زمانی و متن خود کارآمد نیست بلکه باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد. اندیشه ایرانشهری وجوه کارآمد تداومی، ملی و تکنیک های آزموده شده فراوانی دارد که امروز برای دفاع از هویت، فرهنگ، نام سرزمین و حتی تجربه آموزی در بحران ها جوابگو است اما وجود ناکارآمد و صورت های خرد غیر متعادلی را در آیینه شاهان و کارگزاران ایران می‏توان دید که باید به نقد و واکاوی شالوده شکنانه گذاشته شود. تقلید محض از فیلسوفان و متفکران عمیق و دقیق غرب مدرن و پسامدرن برای مفهوم سازی و ترسیم گذشته و آینده ایران راه به ناکجا آباد بی ثباتی سیاسی، تجزیه و خزیدن در دامان دشمنان ایران خواهد داشت آنگونه که در تاریخ نیز اتفاق افتاده است.

🖇ایران سرزمینی کهن بوده است که دارای سرزمین، نظام و نهاد سیاسی، ملت، کشور و ساخت ملی سیاسی از باستان تا کنون بوده است. روزگاری طاقت فرسایی چون حمله اسکندر، اعراب، ترکان شرق آسیا، مغول و در نهایت دو جنگ جهانی اول و دوم توسط غرب بر این تاریخ کهن گذشته است که تا مرز ویرانی و فروپاشی حرکت و حتی نام ایران از دفاتر رسمی حکومت های قبیله ای حذف گردیده است. اما با تلاش، خلاقیت، ایستادگی نخبگان روشن اندیش ایران دوباره سرزمین، زبان، مذهب، نهادهای سیاسی و فرهنگ ملی خویش را چون ققنوسی از درون خاکستر بر پا ساخته است.

🖇ایران نابود شدنی نیست چون سبک فکری، جغرافیا، حکومت، زبان ملی، فرهنگ و تاریخ تداومی و تکنیک های خردمندانه سیاسی دارد. آنچه این پژوهش بررسی کرد اندیشیدن انتقادی پیرامون زوال، انحطاط و فروپاشی مقطعی ایرانشهر بود. آیا بر فروپاشی ایرانشهر قانونی طبیعی و انسانی حاکم است؟ با بررسی ارداویراف نامه که به یادگار مانده از ایران باستان و آیینه شاخص های انحطاطی است می‏توان چارچوبی تئوریک و نظریه ای در مورد پرسش مورد بررسی استخراج کرد. ایران چه زمانی به سمت انحطاط حرکت می‏کند؟

🖇متن ارداویراف نامه رابطه دین و دولت که جز شاخص‏های خرد ایرانشهری است از حالت تعادل خارج می‏گردد. دکتر طباطبایی این پرسش را با عنوان تباه شدن مزاج زمانه مطرح می‏کند و می‏نویسد: در اندیشه سیاسی ایرانشهری پیوندی ناگسستنی میان سه امر دین، ملک و مردم وجود دارد و همین پیوند، اگر درست فهمیده شده باشد، می‏تواند پی آمدهای تبه شدن مزاج زمانه را توضیح دهد. دین اساس سامان ملک است و تازمانی که مردم به دین پادشاه خود استوار باشند، آداب دانی رها نمی‏کنند و هر کس در جایگاهی قرار دارد که با توجه به شایستگی وی برای او معین شده است.

🖇روایت های ریاضت کشانه دنیاستیز قلمروی سیاست را فتح می‏کنند و به جای آنکه هر یک در جهت آبادانی کشور، دفاع از حقوق شهروندان و ثبات سیاسی به کار گرفته شوند دچار کژکاردی تنبیه و تعذیب می‏گردند. کارگزاران سیاست شهروندان را سوژه هایی تحت انقیادی می‏نگرند که باید از آنها استفاده ابزاری کرد و موبدان همه اقدامات نظام سیاسی را توجیه مذهبی می‏کنند. صورت‏های دانایی مذهبی که قصد اصلاح داشتند همانند مانی و مزدک به بدترین شکل ممکن سرکوب می‏گردند و دین زرتشت ارتباط خویش با دنیای بیرون را از دست می‏دهد. در زمان پیدایش سلسله ساسانیان اردشیر بابکان از موبدان کمک گرفت تا سیستم در هم ریخته شهرهای پراکنده و فئودالیته اشکانیان را تحت عنوان ایرانشهر سازماندهی متمرکز نماید. زمانی که موفق گردید روز به روز ساختار طبقات اجتماعی و سازه های فرهنگ عمومی مردم از جانب دربار و موبدان متصلب تر گردید.

🖇این دو ساختار و سازه برای خود سازوبرگ های ایجاد کردند که شهروندان ایرانشهر را کور و کر و درانقیاد کامل می‏خواستند. تندروی و تعصب آنها به حدی رسید که با همه ثبات، توسعه، امنیت و کاخ ها و لشکریان باشکوه در برابر مشتی بدوی بی سلاح و آذوقه شکست خوردند. هنوز هم یکی از جنجالی ترین پرسش های تاریخ تمدن بشر این است که چرا ساسانیانی که امپراطوی روم را به تنگ آورده بودند و مرکز علم، نهادسازی، بوروکراسی قلمداد می‏شدند از سربازانی کم تعداد و بی سازوبرگ شکست خوردند؟

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره ششم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍4😢1💩1
📰ساده انگاری شرقی همانا سازمایه و درون آختگی اندیشه است که در نزد ما ایرانیان، به جز اندک شمارانی که فراترجمانی می اندیشند، در فارسی امروزین روزگار کودکی خود را سپری می کند. شاید از این‌روست که نوشتار محمد مهدی اردبیلی رنگ سیاسی گرفته و چونان شب‍نامه ای برای مبارزه شامگاهی می‌نماید. ولی افزون بر این، این شب‍نامه پروبال گشوده و خویشتن را چونان رساله ای عملی می نمایاند که در آن نویسنده ما می کوشد تا فلسفه و اندیشه فلسفی را به دالان تاریک باطن گرایی کشانده و با پیش‍نهادهایی که به رساله های «عجایت المخلوقات و غرایب‌الموجودات» مانند است، خواننده را به همکاری فراخوانده و او را به کارزاری علیه نیهیلیسم پندارگون خویش فرا بکشاند🗞

🔖متن کامل: 17000 کلمه
زمان مطالعه: 85 دقیقه

🦉@goftemaann
👍2💩1
🖊چطور ایده‌ها، و نه سرمایه، جهانِ ما را دیگرگون ساخته است

📚مساواتِ بورژوا

📥دیردره مک‌کلاسکی

🖇کتابِ آخر، مساواتِ بورژوا، این پرسش را مطرح می‌کند که چرا همچو ایده‌هایی درباره‌ی بهبودِ بورژوا به‌طرزی چنان خارق‌العاده در اروپایِ شمالِ غربی تحوّل یافتند، و تا مدّتی این تغییر فقط به همان محدوده‌ی جغرافیایی محدود بود. هرچه باشد، ”بهبود“ و ”اصلاح“ و خاصه ”نوآوری“ تا مدّت‌ها در اروپا تخطّی از خواستِ خداوند یا ارتدادهایی آشوب‌زا تلقّی می‌شدند. عجیب است ولی، در اروپایِ شمالِ غربی و بعدها جاهایِ دیگر، بهبودِ تجارت‌آزموده- و چنان‌که پیش‌تر گفتم در ”بازارها“یِ علمی، هنری، ژورنالیستی، و سیاسی نیز- دلاوری و قهرمانی‌ای شگرف تلقّی شد، مثلاً خطِّ تولیدِ هنری فورد یا آی‌پَدِ استیو جابز.

🖇چرا لئوناردو داوینچی در سالِ 1519 بسیاری از رؤیاهایِ مهندسیِ خود را در نوشتارِ رمزآلود پنهان کرد، ولی در سالِ 1825 جِیمز واتِ مشهور به اختراعِ موتورِ بخار پس از مرگ مجسّمه‌ای در وست‌مینستر اَبی نصیبش می‌شود؟ چرا شکسپیرِ بورژوا در سالِ 1610 مغرورانه بورژوازی را به سخره می‌گیرد، ولی جِین آستینِ برآمده از محلّه‌ای فقیرنشین در سالِ 1810 لبخندی از سرِ رضایت تحویلِ آن می‌دهد؟

🖇در این‌جا خواهم گفت که پاسخِ این که چرا انگلستان یا چرا اروپا چنین بوده‌اند، در نوعی برتریِ هزار ساله، مثلِ حقوقِ عرفیِ انگلیس، یا در ژنومِ اجدادِ اروپاییان، نیست. بلکه در بختِ عجیب و نادرِ واکنشِ اروپایِ شمالِ غربی به بحرانِ اوایلِ دورانِ جدید پیدا می‌شود- در هم‌زمانیِ خوانش، اصلاح، شورش، و انقلاب در اروپایِ شمالِ غربی. طاس را گوتنبرگ، لوتر، ویلم فان اورانیه، و آلیور کرامول، انداختند. و از بختِ نیکِ انگلستان، سودی که از این قمار نصیب‌شان شد در اواخرِ قرنِ هفدهم، سراسر در آن کشورِ سابق‌براین بی‌اهمیّت ریخته شد. هیچ‌کدام از این چهار پدیده ریشه‌یِ انگلیسی یا اروپایی نداشتند.

🖇همه‌ی آن‌ها می‌توانستند سیری دیگر در پیش بگیرند و به نتیجه‌ای دیگر برسند. چهار پدیده‌ی غریب و غیرقابل‌پیش‌بینی. در سالِ 1400 یا حتّی در سالِ 1600 اگر ناظرِ هوشمندی بودید باید رویِ انقلابی صنعتی و یک اثراءِ بزرگ شرط می‌بستید- البتّه اگر می‌توانستید همچو رویدادهایِ عجیب‌وغریبی را تصوّر کنید- که در چینِ پیشرفته‌ به‌لحاظِ فن‌آوری، یا در امپراتوریِ نیرومندِ عثمانی، رخ دهد. نه در اروپایِ عقب‌مانده‌ی ستیزه‌جو.

🖇رنسانس، که به دلایلِ دیگر باید آن را تحسین کرد، در زمره‌ی این چهار پدیده‌ی به‌لحاظِ دموکراتیک و اقتصادی مربوط به این بحث، نمی‌گنجد. بله درست است، رنسانس هم ابداعاتی پدید آورد. ولی آزمونی که در بهاگذاریِ این ابداعات به کار گرفته شد آزمون و محکی آریستوکراتیک بود، نه بورژوایی. هرقدر هم که این ابداعات عظیم و شگرف بوده باشند- کالبدشکافیِ انسان، نقّاشیِ پرسپکتیو، معماریِ سبکِ پالادیو، و چاپِ آثارِ کلاسیکِ یونانی، که جزوِ مواردِ محبوبِ من هستند- این‌ها بهبودهایِ دموکراتیک نبودند، و حیاتِ عامّه را بهبود نبخشیدند، یا دست‌کم نه به مدّتی طولانی. این‌ها ربطِ چندانی به آن انقلابِ عظیمِ صنعتی یا پِی‌آمدِ حیرت‌انگیزِ پس از آن، یعنی اثراءِ بزرگ، نداشتند.

🖇نتیجه‌ی این چهار پدیده‌ی خوانش، اصلاح، شورش، و انقلاب، یک پدیده‌ی دیگر بود، یعنی بازبهایابیِ مهمِّ بورژوازی، نخست در هلند و بعد در بریتانیا. بازبهایابی جزئی از یک تحسین و تکریمِ مجدّدِ مساوات‌طلبانه‌ی عامّه، ناشی از آن چهار پدیده، بود. در این کتاب مجدّداً شواهدی را تکرار می‌کنم که نشان می‌دهند سلسله‌مراتب- مثلاً در اعتقادِ پلوسِ رسول یا مارتین لوتر مبنی بر این که اختیاراتِ موجود را خداوند به انسان بخشیده- آرام‌آرام و جزء‌به‌جزء فروریخت.

🖇این یعنی که، علّتِ بهبودِ بورژوایی، رهاییِ اقتصادی و شأن یافتنِ جامعه‌شناختیِ مثلاً یک آرایشگر و سازنده‌ی کلاه‌گیسِ بولتونیِ فرزندِ یک خیّاط بود، که با ماشین‌هایِ نخ‌ریسی سروکلّه می‌زد، و در سالِ 1792 که درگذشت سِر ریچارد آرکرایت شده بود که یکی از ثروت‌مندترین بورژواهایِ انگلستان محسوب می‌شد. انقلابِ صنعتی و خاصه اثراءِ بزرگ از رهاییِ مردمانِ عادّی از قیدِ خدمتِ اجباری به یک نخبه‌ی موروثی، مثلِ یک لُردِ نجیب‌زاده، یا اطاعتِ اجباری از یک مقامِ دولتی، مثلِ یک طرّاحِ طرح‌هایِ اقتصادی، ناشی شده است. و از ادایِ احترام به مردمانِ عادّیِ پیش‌ازآن پست و منفورِ بولتون- یا اوزاکا، یا لِیک ووبگون- که از حریّتِ تازه‌یافته‌شان برایِ انتقالِ یک کارخانه یا اختراعِ ترمزِ هوایِ فشرده بهره گرفتند.


🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره ششم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍4💩31
📰ایران و مشخصاً زبان فارسی، تقریبا، به وجهی از عمارت سیاسیِ سازنده اسلام در دوره میانه بدل شد: مفهوم شاهی، مفهوم چهار طبقه، و مفهوم مصلحت. سهمِ ایران بسان سهم اندیشه سیاسی رُمی در مسیحیت غربی است. عنصرِ ایرانیت در امپراتوری‏های عثمانی و مغول تداوم یافت، مانند عنصر لاتینی که تا عصر لایب‏‌نیتس و نیوتون بسان زبانی میانجی برای فلسفه و علم تداوم یافت. امروزه، در بسیاری از قسمت‏‌های مسلمان‏‌نشین جهان، شاهدِ ترکیبی از اجتماع مدنیِ متاثر از اصول شریعت و نظم سیاسیِ مبتنی بر قدرت نظامی، اقتدارگرایی و دولت‌‏های تک‏‌حزبی هستیم. جالب است که تنها استثنای این مورد خودِ ایران است. زبانی که مطلبی بدان نوشته می‌‏شود، با آنچه واقعاً از طریق آن گفته می‌‏شود ارتباط دارد. در باب فارسی جدید در جهان اسلام در دوره میانه، شاهد زبانی جایگزین هستیم که با ایده‌‏های منحصری اتصال یافته که تا حدی با آنچه در متون کاملاً ارتدوکسِ عربی بیان شده، مماس است🗞

🔖متن کامل: 4200 کلمه
زمان مطالعه: 21 دقیقه

🦉@goftemaann
👍6💩2
📄متن

پیشتازی پزشکیان
🔻 مقایسه نتایج چهار نظرسنجی مورخ ۲ و ۳ تیر ۱۴۰۳

📝 «عباس كاظمی»


▫️میزان مشارکت

صدا و سیما. ۴۶.۸ درصد
موسسه خرد. ۴۸.۵
ایسپا. ۵۱.۶ درصد.
شناخت. ۵۳ درصد

▫️رای پزشکیان

صدا و سیما. ۲۷ درصد
موسسه خرد ۲۶.۵ درصد
ایسپا ۲۴.۴ درصد
شناخت. ۲۸ درصد


▫️رای جلیلی

صدا و سیما. ۲۶.۵ درصد
موسسه خرد. ۲۳.۲ درصد
ایسپا. ۲۴ درصد
شناخت. ۲۰ درصد


▫️رای قالیباف

صدا و سیما. ۱۷ درصد
موسسه خرد ۲۰.۴ درصد
ایسپا. ۱۴.۷ درصد
شناخت. ۱۹ درصد


▫️میزان مشارکت حدودا ۵۰ درصد خواهد بود (یعنی حدود ۳۱ میلیون نفر)در نتیجه حدود ۳۱ میلیون نفر نیز در این انتخابات شرکت نخواهند کرد .پیش‌بینی نمی‌شود در بهترین حالت بیشتر از ۵۴ درصد مردم مشارکت کنند. در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ میزان مشارکت ۴۸.۸ درصد بود که ۱۳ درصد آن آرا باطله بوده است. این در‌حالی‌است که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ میزان مشارکت ۸۵ درصد بوده‌است.

▫️بر اساس نظرسنجی‌ها تا این لحظه رای پزشکیان از همه بالاتر است اما با انصراف نامزدهای پوششی و ائتلاف احتمالی برخی دیگر، نتایج ارا تغییر خواهد کرد.

▫️احتمالا از چارشنبه عصر، انصراف‌ها شروع خواهد شد.

▫️به زودی قالیباف و جلیلی بایکدیگر به توافق می‌رسند و تغییراتی در آرایش رای‌ها خواهیم داشت.

📍منبع: کانال اختصاصی نویسنده

🎲@politicalmag
🤣6👍3👎1💩1
🖊گفتاری در باب نظام لیبرال اروپا

📚جلوه لیبرالیسم سیاسی

📥ارنست نولته/ مهدی تدینی


🖇این‌که شکل حکومت، دولت‌داری و زندگی در به اصطلاح «دموکراسی غربی» از همۀ اَشکال دیگر حکومت، دولت‌داری و زندگی متفاوت است، برای هر کسی که در رژیمی دیگر زندگی کرده است یا برای نخستین بار پا به مرزهای چنین رژیمی می‌گذارد، از جهت حسی ملموس است؛ حال آن رژیم چه از نوع حکومت‌های تک‌حزبی بر اساس الگوی شوروی باشد، چه از نوع دیکتاتوری پیشوای کاریزماتیک مانند برخی کشورهای آفریقایی و چه از نوع دیکتاتوری نظامی مانند حکومت پیشین ژنرال پینوشه در شیلی.

🖇آنچه در نظام‌های لیبرال در ابتدا و بیش از همه به چشم می‌آید این است که نوعی مرکز سیاسی که همۀ شئون زندگی را سامان دهد وجود ندارد. روزنامه‌های زیادی هستند که با ادبیاتی تند و اغلب بسیار تحقیرآمیز به دولت حاضر حمله می‌کنند. دسته‌های راهپیمایان معترض در خیابان‌های شهر دیده می‌شوند که به مسائل خاصی شکایت دارند یا کناره‌گیری سیاستمداران خاصی را خواستارند. چنان‌که از آگهی‌ها و جملات تبلیغاتی برمی‌آید حتا خواسته‌های نامعمول و انحرافی افراد نیز برآورده می‌شوند. فراوانی و تنوع عرضۀ کالا خیره‌کننده است.

🖇اگر در خیابان نظر کسی را بپرسی، «آزادی‌ای» را که برای تک تک افراد تضمین شده مایۀ افتخار می‌داند، اما از چیزهای زیادی نیز گلایه می‌کند که هیچ بعید نیست همۀ آن‌ها به گونه‌ای جداناشدنی به همین آزادی پیوند خورده باشند: گلایه از رشد جرم و جنایت، کارایی اندک پلیس، افزایش قیمت‌ها، توزیع نابرابر بار مالیاتی. شاید به گمان یک روحانی مسلمان ایرانی این نظام لجنزار فساد و تباهی باشد و سوسیالیستی از کرۀ شمالی در کمال شگفتی بگوید در این همهمۀ عقاید و اظهارنظرها صدای دولت یا حاکمان کشور دیگر هرگز مسلط نیست. اما در نهایت هر دو منتقد نیز خواهند گفت که این آشوب ظاهری را تصمیمات شرکت‌ها و بانک‌های بزرگ هدایت می‌کنند و مالکان یا مدیران آن‌ها رشته‌های نظام کاپیتالیستی را در دست دارند و حتا سیاستمداران و سیاست نیز تابع این نظامند.

🖇در مقابل، شهروندی سوییسی اهل کانتون‌های قدیمی ممکن است بگوید چنین نظامی نوعی «دموکراسی» راستین نیست. زیرا درست است که مردم مرتب پای صندوق‌های رأی فراخوانده می‌شوند تا در انتخابات وزن احزاب مشخص شود، اما مجامع مردمی وجود ندارد تا مردم (دمو) به راستی حکومت کنند (کراسی). بلکه همۀ این‌ها سازوکاری غیرشفاف است که در آن همۀ تصمیمات اساسی از سوی معدودی سیاستمدار حرفه‌ای پشت درهای بسته گرفته می‌شود.

🖇«جامعۀ غربی» ـ که امروزه طبعاً ژاپن نیز در زمرۀ آن است و به نظر می‌رسد در اروپای شرقی نیز در آستانۀ جاافتادن است ـ از نقطه‌نظر سیاسی نظامی چندحزبی و بدون یک مرکز ثابت و هدایت‌گرایانه است و به گونه‌ای است که حتا برای نوعی اپوزیسیون رادیکال نیز امکان‌های گسترده و چه‌بسا بی‌حد و مرزی قائل است. از منظر اقتصادی که بنگریم، نوعی نظام رقابتیِ مبتنی بر سود است که تمام یا بخش‌های عمدۀ آن بر مالکیت خصوصیِ افراد یا شرکت‌ها استوار است. به عنوان ساخت معنوی، شاخصۀ آن همزیستی باورهای عقیدتی و نگره‌های متعدد است که هر یک از آن‌ها در نهایت می‌تواند برتری‌ گذرایی به دست آورد.

🖇بنابراین، نقطۀ مقابلِ نوعی ایده‌سالاری است. همچنین نقطۀ مقابلِ نوعی اقتصاد برنامه‌ایِ مبتنی بر مالکیت عمومی و نقطۀ مقابل نوعی سلطۀ سیاسی تک‌حزبی یا نظامی «توتالیتر» است. «جامعۀ غربی» چنان آزادی عمل گسترده‌ای را برای ابتکارهای سیاسی، اقتصادی و فکری افراد فراهم می‌آورد که بیم آن می‌رود وجوه پیونددهنده یا اجتماع‌آفرین از دست بروند، وجوهی چون «آگاهی ملی»، «فخر فرهنگی» یا اخلاق انسان‌گرایانه.

🖇اما این نظام با همۀ این درهم‌ریختگی واقعی یا ظاهری‌اش، با این‌که بسیار درخور نقد است و نقدهایی عینی نیز نه فقط از خارج، که هم از داخل بر آن وارد شده، خود را نظامی بسیار انعطاف‌پذیر و پویا نشان داده است و همواره نه فقط برای منتقدان، که برای هوادارانش نیز غافلگیری‌هایی را در آستین داشته است و بر همۀ «بحران‌های» پرشماری که تاکنون داشته چیره شده و همه را از سر گذرانده است؛ در حالی که انگار ظهور مکرر این بحران‌ها دیگر خود می‌تواند مبنایی برای تعریف این نظام باشد. از این روی، هیچ مایۀ شگفتی نیست که امروزه این نظام در بسیاری از نقاط جهان به منزلۀ الگویی پنداشته می‌شود که می‌کوشند از آن تقلید کنند و امتیازاتش را دریابند.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره ششم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍8👎4💩1🙏1
📰خاندان تک‌‏فرهنگی و طبقه بالای سلطنتی، با گذار از جامعه طبقاتی پس از جنگ با ملتی چندفرهنگی، متنوع نژادی و سکولار مواجه است. ملی‏‌گرایی از نوع «خون و خاک» نمی‌‏تواند به معنای رایج آن در اروپا برای بریتانیا استفاده شود. سیستم سلطنتی بریتانیا پیرامون ملت‌‏های انگلستان، ولز، اسکاتلند و ایرلند شکل گرفته و ایده‏‌ای بسیار بازتر، منعطف‌‏تر و فراگیرتر از ملیت ارائه می‏‌دهد. ملکه الیزابت دوم شاید تا حدی به دلیل قرن‌‏ها تجربه خانوادگی اداره کشوری با هزاران مذهب و قوم مختلف آموخته که حکومت سلطنتی مرزهایش بسیار فراتر از مرزهای خانوادگی است؛ جایی که حقوق و وظایف گوناگونی نیازمند توجه هستند. بنابراین، زمانی که در دهه‏‌های آخر قرن بیستم، بسیاری از آن «اعضای خانواده» به دنبال بازگشت و ساختن خانه در بریتانیا برآمدند، سیستم سلطنتی با ارائه حفاظت از آنها استقبال کرد. جای تعجب نیست که اشتیاق به خاندان سلطنتی در مستعمرات پیشین و کشورهای مشترک‏‌المنافع در اوج خود است. این نفوذ به مذهب هم تعمیم پیدا می‏‌کند...

🔖متن کامل: 4000 کلمه
زمان مطالعه: 20 دقیقه

🦉@goftemaann
4👍1🤮1💩1
🖊مروری بر اصل تفکیک قوا در اندیشه مشروطه خواهی

📚حدّ اعتدال آزادی

📥محمد ایمانی

🖇اندیشه جدید مشروطه خواهی دارای دو اصل اساسی است: اصل تفکیک قوا و اصل حاکمیّت، اما از آنجا که حتی پرداختن به صرف نظریات تفکیک قوا در این مختصر ممکن نبود و به همین جهت تمرکز این مقاله را بر اندیشه منتسکیو قرار دادم. البته هدف ورود به بحث تخصصی درباره اندیشه سیاسی منتسکیو و مباحثه بر سر تفاسیر آثار او نبود، بلکه بیش از هرچیز توضیح دغدغه اصلی او در سایه یکی از اصول اساسی اندیشه جدید مشروطه خواهی بود: حدّ اعتدال آزادی.

🖇اما در این مقاله سعی کردم از طریق بازسازی گفتگوی انتقادی منتسکیو با هابز به طرح اندیشه مشروطه خواهی منتسکیو بپردازم و در این رأی که آموزه تفکیک قوا و یا دقیقتر «تعدیل قوا» منتسکیو نظریه ای در اندیشه مشروطه خواهی جدید است نه فقط با ملوین ریشتر در مقدمه اش بر گزیده آثار منتسکیو -نظریه سیاسی منتسکیو- همعقیده ام بلکه ستاینده پدران بنیانگذار آمریکا هستم که آموزه تفکیک قوا منتسکیو را مبنای تأسیس مشروطه آمریکایی قرار دادند.

🖇اگر مبنا را بر به کار بردن مفهوم بگذاریم دشوار بتوان منتسکیو را تنها به دلیل یکبار به کار بردن فعل جدایی یا تفکیک آن هم در جایی که صرفا سخن از جدایی قوه قضا از سایر قواست. اما اگر به محتوای این فصل و دیگر اشارات مرتبط منتسکیو در آثارش نظر بیاندازیم تردیدی نمی توان داشت که منتسکیو آموزه ای در تفکیک قوا ارائه داده است. او آموزه تفکیک قوا لاک را می شناخت و همچون لاک تفکیک بین قوه قانونگذاری و قوه اجرائی تعیین کننده است. البته منتسکیو در تمایز با لاک به شکل صریح و واضحی به آموزه کهن نظام های سیاسی ترکیبی را به در تبیین نظریه خود به کار می بندد.

🖇با این حال آموزه تفکیک قوای منتسکیو تفاوتی با برخی نظریه های تفکیک قوا دارد که مهمترین آن بنیاد فلسفی و انسان شناختی است که منتسکیو مبنای کار خود قرار می دهد. منتسکیو که غایت تعاطی فلسفی اش درباره سیاست، «آزادی» بود در عصری می زیست که از یک سو تجربه هولناک جنگهای داخلی و جنگهای مذهبی را پشت سر گذاشته بود و از بطن آن نظریه هایی همچون نظریه حاکمیت بُدن و نظریه دولت مطلقه هابز تدوین شده بود و از سوی دیگر «استبداد»‌ می رفت تا کشور او را تباه کند، التفاتی به رابطه بین قدرت و آزادی یافت و با مبانی انسان شناسی ای که بدان دست یافت، موفق شد طرحی از کنترل و مهار قدرت نه فقط شهروندان بلکه قوای عالیه دولت برای تضمین آزادی سیاسی بریزد. بر همین اساس می توان با توجه به غایت آموزه تفکیک قوای منتسکیو آن را آموزه تعدیل قوا دانست که غایتش از تعادل قوا تضمین آزادی های سیاسی و ممانعت از درغلتیدن یک نظام سیاسی به نظامی استبدادی است.

🖇اینکه انسان اجتماعی میلی مداوم و افزون طلب به قدرت دارد و نمی توان از او انتظار داشت خودش به صورت داوطلبانه به آزادی همنوعان خود احترام بگذارد، امری است که شاید به ذهن بسیاری برسد. اما این «منتسکیو بزرگ» بود که توانست نظریه ای را تدوین کند که در آن به جای رها کردن انسان در آزادی مطلق که نتیجه اش استبداد همه علیه همه است و به جای تجویز فرمانبردای از قدرت مطلقه، تجویز به تأسیس نظامی قانونی کند که در آن آزادی سیاسی و امنیت به صورت توأمان ضمانت می شود. چنین نظامی آنگاه تأسیس می شود که میل به قدرت نه فقط در میان شهروندان نسبت به یکدیگر بلکه در میان تمام پیکره سیاسی یک اجتماع و همینطور بین قوای عالیه دولت با شهروندان و با خودشان به شیوه ای متعادل محدود شود.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره ششم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍2💩1
2025/07/14 20:59:28
Back to Top
HTML Embed Code: