Telegram Web Link
🖊 خواجه نصیرالدین طوسی و فریدریش فون هایک

📚 نوموس و عدالت اجتماعی

📥محمد قوچانی

🖇عدالت اجتماعی با وجود شهرت و محبوبیت عام و خاص آن و تلقی عمومی از آن به عنوان یک اصل بدیهی در اندیشه دینی، مفهومی کاملا تازه و به نوعی مدرن است. چاره‌ای نیست که در اینجا به پژوهش ارزنده فریدریش فون هایک متفکر و اقتصاددان بزرگ اتریشی ارجاع دهیم که می‌نویسد: «به کار بردن لفظ عدالت اجتماعی... نسبتا جدید است و ظاهرا سابقه‌ای بیش از صد سال ندارد. در گذشته از این اصطلاح گهگاه برای توصیف تلاش‌های سازمان‌یافته جهت اجباری کردن قواعد رفتار درست فردی استفاده می‌شد و امروزه گاهی در مباحثات عالمانه جهت ارزیابی اثرات نهادهای موجود جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد.»

🖇«هایک معنای جدید عدالت اجتماعی را عدالت توزیعی یعنی توزیع عمومی ثروت می‌داند که ظاهرا در زمانی به این معنا رواج عام یافت که جان استوارت میل به صراحت این دو اصطلاح را مترادف هم تلقی کرد. » به نظر هایک عدالت اجتماعی یک فهم نادرست از عدالت است که با اساس عدالت در تضاد است چراکه «متوجه جامعه است و نه فرد.» و از این حیث چون «جامعه که به معنای دقیق کلمه باید از دستگاه دولتی متمایز شود ناتوان از عمل کردن برای هدفی معین است و بنابراین عدالت اجتماعی تبدیل به این مطالبه می‌شود که اعضای جامعه خود را طوری سازماندهی کنند که تخصیص محصول جامعه به صورت سهم‌های خاص به افراد یا گروه‌های مختلف امکان‌پذیر شود.»

🖇در جهان اسلام مفهوم عدالت اجتماعی از طریق متفکران اهل سنت و روشنفکران سلفی مصری به خصوص سیدقطب و محمدقطب به متفکران شیعی انتقال یافته است و به تدریج از طریق گروه‌های شیعی مانند حزب الدعوه به اصلی بدیهی در جهان اسلام بدل شد. اما متفکران سنتی اسلامی چنین فکر نمی‌کردند. هایک همچون هر متفکر ارسطویی نظریه‌پرداز عدالت است و از «عدالت به مثابه اساس و محدودیت اجتناب‌ناپذیر هر قانونی» دفاع می‌کند. اما چاره‌ای نمی‌بیند که «مخالفت خود را با سوءاستفاده از این واژه بیان کند که تصویری از عدالت را که ضامن حفظ آزادی فردی بود تهدید به نابودی می‌کند.»

🖇ریشه‌ی مشترک علاقه متفکر اتریشی با فیلسوفان ایرانی در ستایش عدالت را باید در توجه مشترک آنان به فلسفه یونان جست: فون هایک «در جست‌وجوی عدالت» به دنبال واژه‌ای است که فراتر از «قانون» حقوق فرد را به عنوان اساس جامعه تامین کند. «قواعد مستقل از هدف نوموس است که شالوده جامعه‌ی مبتنی بر حقوق خصوصی را تشکیل می‌دهد و وجود جامعه باز را امکان‌پذیر می‌سازد.» کلمه نوموس کلمه‌ای یونانی است که در آرا و آثار ارسطو به کار می‌رفت و خواهیم دید که چگونه قرن‌ها قبل از فون هایک این خواجه نصیرالدین طوسی بود که از نوموس سخن گفت. اما ادامه‌ی سخن هایک...: «قانونی که شامل قواعد رفتار درست است دارای منزلتی بسیار ویژه است که نه‌تنها داشتن نامی متفاوت را مطلوب می‌سازد بلکه همچنین تمایز روشن آن را از سایر اکامی که قانون نامیده می‌شوند بی‌اندازه بااهمیت می‌سازد.»

🖇هایک در اینجا با نظریه‌های پوزیتویستی که «قانون» را معیار «عدالت» می‌داند مخالفت می‌کند و همچون یک فیلسوف ارسطویی عدل را معیار قانون می‌داند نه قانون را معیار عدل. هایک می‌نویسد: «از زمان این سخن تامس هابز که هیچ قانونی نمی‌تواند غیرعادلانه باشد تا زمان این سخن هانس کلسن که عادلانه فقط واژه‌ای دیگر برای قانونی با مشروع است کوشش‌های پوزیتویست‌ها دائما در جهت بی‌اعتبار کردن مفهوم عدالت به عنوان راهنمایی برای اینکه قانون چیست، بوده است.»

🖇با چنین دیدگاهی اما چرا فون هایک با عدالت «اجتماعی» مخالفت می‌کند؟ پاسخ را باید در یک مفهوم یونانی دیگر جست: «نظم خودجوش بازار» فون هایک نظم را به دو معنا تقسیم می‌کند: نظم «مصنوع» و نظم خود«جوش». نظم خودجوش در زبان باستان «کوسموس» نامیده می‌شود و یک نظم طبیعی است که ضامن حقوق خصوصی و فردی افراد است و به نظر هایک بهترین مسیر عدالت از طریق پاسداری از این نظم محقق می‌شود. کار یک دولت آن است که موانع استقرار و تداوم این نظم را بردارد تا نظم خودجوش جامعه محقق شود و هر چیز در جایگاه واقعی خود مستقر شود. این تعریف از عدالت همان تعریف کلاسیک یونانی/ اسلامی است که به «وضع شیء در جای خود» مشهور است. اما نظم مصنوع یا تکسیس دخالت در نظم طبیعی به سود موقعیت‌های اجتماعی است. در واقع از دل تکسیس است که نظریه عدالت اجتماعی متولد می‌شود و دولت به نام عدالت و با شعار مساوات قدرت خود را تحکیم می‌کند و به نام جامعه حقوق فرد را سرکوب می‌کند و با حقوق عمومی، حقوق خصوصی را لگدمال می‌کند.»

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

@goftemaann🦉
3
📰درست یا نادرست رضا و محمدرضا پهلوی درصدد برآمدند تا سلسله خود را در پیوندی با شاهان باستانی ایران و حکومت خود را در تداوم حکومت‌های شاهنشاهی نشان دهند. تشبث آنان به عنوان کسانی که از تیره اشرافیت پادشاهی برخوردار نبودند به کوروش و داریوش که نه تنها از تیره مهتران و اشراف بودند، بلکه پادشاهی عادل و نام‌آور نیز بودند، برای بالاکشیدن خویش بود، اما انقلابیون تازه‌کار آن را به مثابه پایه و مایه‌ای برای یکی پنداشتن کوروش و داریوش با رضا و محمدرضا دانستند و با چوب ضدیت با سلطنت همه شاهان دو هزار و پانصدساله گذشته را نواختند. البته بحث ما در جستار خیر مطلق کوروش و داریوش و شر مطلق رضا و محمدرضا پهلوی نیست، بلکه بحث بر سر این است که بهانه موافقت و یا مخالفت با هیچ‌یک از این پادشاهان نباید چشم از سرچشمه‌های فرزانگی در ایران برداشت. سرچشمه‌هایی که ابوالقاسم فردوسی و شهاب‌الدین سهرودی و ابوالفضل بیهقی را سیراب کرده و در برابر یونانیت و عربیت، ایرانیت را مورد تاکید قرار داده است. نکته‌ای که نیاز مبرم امروز ما نیز به شمار می‌رود. 🗞

🔖متن کامل: 2600 کلمه
زمان مطالعه: 13 دقیقه

@goftemaann🦉
👍72👎1💩1
🖊 درباره نادانی روشنفکری ایرانی در مواجهه با منافع ملی

📚 روشنفکران علیه ایران

📥جواد طباطبایی

🖇آن‌چه در ساده‌لوحی روشنفکرانه ––‌ که دکانداران آن با حسن نیّت‌های خود تاکنون جز راه جهنم را نتوانسته‌اند سنگ‌فرش کنند ––‌ نمی‌دانیم این است که همۀ این ایدئولوژی‌ها از کشورهایی صادر می‌شوند که نیرومندترین دولت‌های ملّی را دارند و این دولت‌های ملّی کوچک‌ترین مجالی به رشد نیروهای گریز از مرکزی که اخلالی در نظام دولت ملّی ایجاد کنند نمی‌دهند. روشنفکران آلمان، فرانسه، ایالات متحده و ... تولید کنندگان این ایدئولوژی های پسا... هستند، اما این کشورها، به درجات مختلف، نیرومندترین دولت‌های ملّی متمرکز نیز هستند و چون دولت‌های ملّی متمرکز هستند می‌توانند در مواردی عدم تمرکزهایی را تحمل کنند. از ناحیۀ بیست تا سی میلیون اسپانیایی‌تبار مقیم ایالات متحده هیچ خطری نمی‌تواند دولت مرکزی آن کشور را تهدید کند.

🖇وضع ایران با هیچ یک از این کشورها قابل مقایسه نیست. تا زمانی که بر روی داده‌های واقعی تاریخ ایران، به عنوان واحد بنیادین ملّی، اجماعی حاصل نشده باشد، نمی‌توان دربارۀ اصلاحاتی که باید برای به رسمیت شناختن جایگاه کثرت‌ها صورت گیرد بحثی کرد و به نتیجه‌ای رسید. آنان که خود را متولیان این کثرت‌ها می‌دانند، برای اینکه بتوانند سهمی در این گفتگوی ملّی داشته باشند باید وحدت ملّی را بپذیرند.

🖇همین متولیان نیز بد نیست بدانند که بسیاری از روشنفکران سخنان نسنجیده بسیار می‌گویند و مبادا با طناب آنان در چاه افتند و آن‌چه به طور تاریخی داشته‌اند، در بحرانی که می‌آفریند، از دست بدهند ––‌ و من اعتقاد دارم که بحث دربارۀ همۀ افراد مردم ایران، اعمِّ از قومی، فرهنگی، مذهبی، زبانی و ... باید با آگاهی و دانش کافی انجام شود و نه با دنباله‌روی از شعارهای نسنجیده که در این یادداشت به برخی از آن‌ها اشاره‌ای می‌کنم. سفسطه‌هایی که در جمله‌ها جاری است، سخن آدمی است که دربارۀ تاریخ ایران هیچ‌ نمی‌داند. این‌جا ایران است، با مرزهای جغرافیایی مشخص، که جهان آن را به رسمیت می‌شناسد، با همان منطق که مرزهای نزدیک به دویست کشور عضو سازمان ملل را همۀ این اعضاء به رسمیت می‌شناسند. این مرزها تاریخی دارند که جغرافیای سیاسی تاریخی آن‌ها به رسمیت شناخته است، حتیٰ مناقشات بر سر مرزها نیز به طور تاریخی روشن و مشخص است. با یک ذرّه جدل‌های کلامی که نمی‌توان سر تاریخ را کلاه گذاشت!

🖇اینکه افغانستان تا زمانی بخشی از ایران بزرگ بوده و دیگر نیست، دلیل روشن نبودن وحدت سرزمینی ایران نمی‌شود : به لحاظ جغرافیای سیاسی، افغانستان ایالتی از ایران بزرگ بود، امروز کشوری مستقل است؛ به لحاظ فرهنگی و زبانی، افغانستان بخشی از ایران بزرگ فرهنگی بود و هست؛ به لحاظ قومی افغان‌ها از اقوام ایرانی به شمار می‌آیند، با آمیزش‌هایی که در برخی ناحیه‌ها صورت گرفته است. با هیچ منطقی نمی‌توان گفت که چون ایران در زمان هخامنشیان، اشکانیان، آل بویه و ... مرزهای دیگری داشته، امروز، نمی‌دانیم ایران کجا! من عبارتی از استاد را زیر نقل می‌کنم تا خود بخواند و انصاف دهد که آیا خنده‌دار نیست؟ ترجیح بلا مرحج چه ربطی به تحول تاریخی مرزهای یک کشور دارد؟ استاد می‌داند که حتیٰ الاغ بوریدان هم قبل اینکه مشکل منطقی ترجیح بلا مرجح را حل کند از خوف سقط شدن از گرسنگی به یکی از توده‌های علف حمله می‌کند.

🖇به قول استاد : «متدولوژی تحقيق آكادميك اين نيست» که رطب و یابس را در هم آمیزیم. همین منطق، به عنوان مثال، در مورد فرانسه و زبان و فرهنگ آن نیز مصداق دارد. بلژیک، ناحیه‌هایی از سویس، ایالتی از کانادا و مستمره‌های در آفریقا همه بخش‌هایی از قلمرو زبان فرانسه هستند، کشورهای آفریقایی همه استقلال دارند و بخشی از سرزمین فرانسه به شمار نمی‌آیند، بخش‌هایی از بلژیک و سویس زمانی به قلمرو سرزمینی آن کشور تعلق داشتند، اما دیگر ندارند، هم‌چنان‌که ناحیه‌هایی از فرانسه مدت‌ها جزئی از خاک آلمان به شمار می‌آمد. روسو در سویس امروزی زاده شده، اما مدت‌ها در پاریس به سر می‌برده و در همان جا به شهرت رسیده، جایزۀ فرهنگستان فرانسه را برده، و نوشته‌های خود را در پاریس منتشر کرده است، اما نویسندۀ بزرگ زبان فرانسه و شهروند ژنو است و ... همین را می‌توان در مورد افغانستان، «آزربایجان»، بحرین، مولوی، ابن سینا و ... گفت.


🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

@goftemaann🦉
👍152💩2
📰بعد از دوره‌ای تعطیلی دانشگاه‌ها در انقلاب فرهنگی، دومین سری دانشجویانی که وارد دانشکده حقوق و علوم سیاسی شدند، ورودی‌های 1363 بودند. جوانانی علاقه‌مند و باورمند به نقش انقلاب در اعتلای مُلک و مملکت و اصلاح امورات کشور. بنده نیز با گذراندن سربازی و در 21 سالگی و در اوج شور و هیجان ناشی از شرایط انقلاب، گروگان‌گیری و جنگ و تحولات گسترده در کشور، وارد دانشگاه تهران شدم. دانشکده حقوق و علوم سیاسی به‌واسطه قدمت تاریخی، ازسر گذراندن حوادث سرنوشت‌ساز در این دانشکده، از جمله ترور محمدرضا پهلوی در 15 بهمن 1327، حضور اساتید صاحب‌نام، متنفذ و جریان‌ساز و فارغ‌التحصیلان توانمند، جاذبه‌ای بسیار متفاوت از همه دانشگاه‌های کشور داشت و این در حالی بود که خود رشته علوم سیاسی به‌واسطه فضای سیاست‌زده کشور به‌شدت مورد استقبال جامعه سیاسی کشور بود. بنده نیز به‌عنوان جوانی بی‌تجربه، کم‌سن‌و‌سال و با نگاهی آرمان‌خواهانه وارد این دانشگاه شدم و با ورودی‌های 1363 این دانشگاه که بخش زیادی از آنها منشا تاثیر زیادی در حوزه علمی، اجرایی، سیاسی و رسانه‌ای شدند، هم‌دوره شدم🗞

🔖متن کامل: 1000 کلمه
زمان مطالعه: 5 دقیقه

@goftemaann🦉
👍32
🖊 نظریۀ فاشیسم مارتین لیپست در گسترۀ نظریه‌های فاشیسم

📚افراط‌گرایی میانه

📥مهدی تدینی

🖇در این نوشتار تنها به جایگاه نظریۀ فاشیسم سیمور مارتین لیپست در گسترۀ نظریه‌های فاشیسم می‌پردازیم. جالب‌ترین نکته‌ای که در مطالعۀ نظریۀ لیپست به چشم می‌آید این است که پس از مطالعۀ نظریۀ او دیگر نمی‌توان فاشیسم را پدیده‌ای دست راستی پنداشت. لیپست خاستگاه و کارکرد فاشیسم را یکسر در «طبقۀ متوسط» و در جریان سیاسی میانه تعریف می‌کند. در پی این نوشتار ترجمۀ مقالۀ مفصلی را از لیپست، جامعه‌شناس سیاسی، آورده‌ام که کلیات نظریۀ فاشیسم او را به خوبی شرح می‌دهد. لیپست در این مقاله به تحلیل جامعه‌شناختی از فاشیسم پرداخته و در نهایت به تعریف خاص خود از فاشیسم رسیده و در یک کلام فاشیسم را «افراط‌گرایی میانه» می‌داند، مفهومی که خود او وارد جامعه‌شناسی سیاسی کرد.

🖇آنچه در مقالۀ او («فاشیسم»، چپ، راست و میانه) می‌خوانیم اثبات همین ادعای اوست: چنان‌که او در کتاب انسان سیاسی(1959) ـ کتابی که 400 هزار نسخه از آن به فروش رسید و به بیش از 20 زبان ترجمه شد ـ شرح می‌دهد افراط‌گرایی چپ پایگاه خود را در لایه‌های پایینی و طبقۀ کارگر دارد، افراط‌گرایی دست راستی در لایه‌های بالایی ریشه دارد و زادگاه فاشیسم نیز در لایه‌های متوسط است؛ متوسط از منظر اقتصاد اجتماعی. به این ترتیب لیپست گونۀ جدیدی از افراط‌گرایی را در کنار دو گونۀ چپ و راست افراط‌گرایی شناسایی می‌کند: فاشیسم. برای این‌که بدانیم نظریۀ لیپست در کجای گسترۀ فاشیسم‌شناسی جای می‌گیرد، باید از دو تقسیم‌بندی عمده در نظریه‌های فاشیسم نام ببریم. نخست نظریه‌های «یکتاکننده» و «عام‌کننده» و دیگری نظریه‌های «مستقل‌انگار» و «وابسته‌انگار».

🖇پرسش اول نظریه‌های فاشیسم این است که آیا فاشیسم مفهومی خاص (یکتا) است یا پدیده‌ای عام است. هر نظریه‌ای پیرامون فاشیسم باید به این پرسش بنیادین پاسخ دهد. نظریه‌های «یکتاکننده» (یا منفردکننده) فاشیسم را پدیده‌ای خاص می‌دانند که منحصراً در ایتالیا بروز پیدا کرده است و باید آن را بر مبنای پیش‌شرط‌های خاص تاریخی، اجتماعی و اقتصادی ایتالیا دریافت کرد و اجازه نداریم در دام نظریه‌های سیاست‌ورزانۀ مارکسیستی بیفتیم و پدیده‌ای را خارج از ایتالیا فاشیسم بنامیم. اما پرسش این است که چطور ممکن است پدیده‌ای که با تاریخ اندیشه و تاریخ اجتماعی اروپا در کل چنین گره‌خورده است، تنها ماهیتی محلی داشته باشد؟

🖇بنابراین، در برابر این نگرش یکتاکننده که فاشیسم را پدیده‌ای خاص می‌پنداشت، نگرشی عام‌کننده (عمومیت‌دهنده) قرار دارد که بسته به مبانی نظری خود ماهیتی عام برای فاشیسم قائل است و به خود اجازه می‌دهد مبتنی بر ویژگی‌های ماهوی خاصی پدیدارهای متعددی از یک ماهیت یکسان را «فاشیسم» بنامد. البته در این‌جا وقتی پدیده‌ای «فاشیستی» نامیده می‌شود به این معنا نیست که آن پدیده از روی فاشیسم ایتالیا نمونه‌برداری شده است؛ بلکه یعنی «محتوایی عام» در جای جای اروپا (و جهان) وجود دارد که ما برای نامیدن آن، از نام یکی از مصادیق بارز آن، یعنی فاشیسم ایتالیا، بهره می‌بریم.

🖇اما علاوه بر این دو گونۀ کلی از نظریه‌ها، یک تقسیم‌بندی دیگر نیز وجود دارد: نظریه‌هایی که فاشیسم را قائم به ذات خود می‌دانند و برای آن استقلال هویتی قائلند و نظریه‌هایی که فاشیسم را تابع قوانین یک نظام بزرگ‌تر و وابسته به نیروهایی فرافاشیستی می‌پندارند. دستۀ اول را «مستقل‌انگار» و دستۀ دوم را «وابسته‌انگار»می‌دانند. به بیان ساده یعنی دسته‌ای فاشیسم را پدیده‌ای مستقل و دسته‌ای آن را وابسته می‌پندارند. حال بر اساس این دو دسته‌بندی جدول مختصاتی را می‌توان ترتیب داد و جایگاه هر نظریۀ فاشیسم را بر روی آن شناسایی کرد. با همین ایده می‌توانیم جایگاه نظریۀ سیمور لیپست را نیز پیدا کنیم.


🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

@goftemaann🦉
👍82
📰از روزی که وارد دانشکده حقوق و علوم سیاسی شدم، بیش از سی‌و‌پنج سال می‌گذرد. ورودم مصادف بود با رویت چهره‌هایی نامدار و اثرگذار در عرصه اندیشه سیاسی که تا امروز نام، یاد، حرکات و سکناتشان در ذهن و ضمیرم نقش بسته‌ است و هر یک به طریق و وجهی، در قوام و شکل‌گیری دانسته‌های‌ام موثر بوده‌اند و بعضا با آنها گره خورده‌ام. امروز وقتی به گذشته نگاه می‌اندازم، چهره و تصویر دکتر رضوی، دکتر قاضی، دکتر افتخاری، دکتر طباطبایی، دکتر بشیریه، دکتر ساعی، دکتر نقیب‌زاده و نسل جوان‌تری که بعدها از مفاخر این رشته شدند، در مقابل دیدگانم رژه می‌رود و تعاطف استاد و شاگردی، عمیق و عمیق‌تر می‌شود. برخی به افتخار بازنشستگی نائل آمده و برخی عزلت پیشه کردند و تعدادی به‌رغم میل کوچیده‌اند. رفتن این نامداران، به خزانه علوم سیاسی کشور آسیب زد و از بد حادثه، کرونا نیز بر این اتفاق افزود و موج تهی‌شدگی این میراث را دوچندان کرد و دست علاقه‌مندان به علم و پژوهش را در سکوتی غمگنانه از دامانشان کوتاه کرد که دکتر عسگرخانی، دکتر گل‌محمدی، دکتر فیرحی و دکتر ساعی از آن جمله‌اند🗞

🔖متن کامل: 1200 کلمه
زمان مطالعه: 6 دقیقه

@goftemaann🦉
👍4👌3
🖊نسبت آموزه های نخستین اسلامی و اقتصاد سرمایه داری

📚بورژوارزی در حجاز

📥محمد ماشین‌چیان

🖇«صدر اسلام و زایش سرمایه‌داری » (۲۰۱۴) عنوان کتابی است به قلم بندیکت کُلر که راقم این سطور به همراه دکتر جعفر خیرخواهان همینک در حال ترجمه‌ی آن است. ترجمه‌ی فصل نخست این کتاب در همین شماره در دسترس خوانندگان سیاست‌نامه قرار گرفته. چنان که از عنوان کتاب بر می‌آید مدعای کُلر ‌‌این است که نخستین جلوه‌ی آن نظام اقتصادی و اجتماعی را — که به باور من به غلط — سرمایه‌داری نام گرفته می‌توان در صدر اسلام و در حجاز ذیل فرمان پیامبر اسلام به وضوح مشاهده کرد.

🖇مدعای کُلر شاید برای ما بدیع و غریب جلوه کند، اما به‌واقع سخن جدیدی نیست و کتابِ یک‌صدهزار کلمه‌ای او گزارشی مستند و شسته‌رفته‌ است از آنچه دیگر تاریخ‌نگاران اقتصادی پیش‌تر حول این موضوع نوشته‌اند. تعریف سرمایه‌داری مبهم باقی‌ مانده چون خود سرمایه‌داری بنا بر طبیعت‌ش پدیده‌ای‌ست منعطف و متغیر، و تمایز میان علت‌ها و معلول‌ها گاه دشوار. اما همان تعریف حداقلی از سرمایه‌داری که هایک پیشنهاد داده، برای کُلر کفایت می‌کند: سرمایه‌داری یک نظم اقتصادی و اجتماعی است با محوریت بازار.

🖇کُلر از هایک آموخته است که هر جا و هر گاه که دادوستدِ سودانگیخته‌ی بازاری محور حیات جمعی باشد، به‌ناگزیر به طرزی خودجوش یک نظم اقتصادی و اجتماعی بالنده‌ی موسع‌تر و پیچیده‌تر سربرمی‌آورد و یک شبکه‌ی تشریک مساعی اجتماعی درهم‌تنیده شکل می‌گیرد که از دلش ثروت و رفاه خلق می‌شود و می‌پراکند. از این رو، بر کُلر واضح و مبرهن است که بین آن رونق اقتصادی و شکوفایی علمی که در عصر طلایی تمدن اسلامی در پهنه‌ی سرزمین‌های اسلامی — از خراسان تا اندولس — سربرآورد، و آن بذر اقتصاد بازار که پیامبر اسلام در مدینه کاشت، یک رابطه‌ی علی و معلولی وثیق وجود دارد.

🖇آن انقلابی که پیامبر اسلام در نظم اقتصادی و اجتماعی در افکند—که در ادامه شرحش می‌دهم—بر بستری محقق شد که نیاکان ایشان در شکل دادن به آن مستقیماً نقش‌آفرینی کرده بودند. مراد آن تجارت شکوفایی است که با مرکزیت مکه از چندین و چند نسل پیش از پیامبر اسلام برقرار شده بود. جد پدری پیامبر اسلام و بنیان‌گذار طایفه‌ی قریش قصی نام داشت. قصی یک دیپلمات تجاری توانا و طراح یک نوآوری تجاری بی‌سابقه بود—یک پیمان‌نامه‌ی تجاری به نام «ایلاف» که به موجب آن قبایل بادیه‌نشین می‌پذیرفتند که امنیت کاروان‌های تجاری را حفظ کنند و در مقابل کاروان‌داران قریش می‌پذیرفتند که در میانه‌ی راه کالا‌های بادیه‌نشینان را برگیرند و در بازار شام و مکه و یمن بفروشند و سودش را با ایشان تقسیم کنند.

🖇 به این ترتیب، به موجب «ایلاف»—که نام یک سوره از سوره‌های قرآن نیز به آن اختصاص یافته—بادیه‌نشینان در سود تجارت کاروان‌داران شریک شدند، و در نتیجه‌ی همسو شدن منافع طرفین، یک راه تجاری امن بین یمن و شام شکل گرفت که هزینه‌ی تأمین امنیت‌ آن با نوآوری قصی به طور قابل ملاحظه‌ای پایین آمده بود. به روایت تاریخ‌نگاران، حمله‌ی سپاه ابرهه و اصحاب فیل به مکه که کوتاه زمانی پیش از تولد پیامبر اسلام اتفاق افتاد، نیز به خاطر تبدیل شده مکه به مرکز تجاری و استقلال یافتن نسبی تجارت سودآور از قدرت حاکمان یمن بود که سهم ایشان را از سود تجارت کاهش داده بود.

🖇جالب است که جوانه زدن بورژوازی و اقتصاد بازار در حجاز از همان الگویی پیروی می‌کند که در ظهور بورژوازی و اقتصاد بازار در ونیز و در هلند قابل مشاهده است؛ در هر سه نوبتی که آشکارا ظهور نظم اقتصادی و اجتماعی به‌اصطلاح سرمایه‌دارانه را می‌توان مشاهده کرد، آن حادثه خارج از قلمرو یک حکومت مقتدر اتفاق شد. حجاز خارج از امپراتوری ساسانی و خارج از حوزه‌ی قدرت حبشه و یمن قرار داشت، و ونیز و هلند نیز به ترتیب از سیطره‌ی امپراتوری روم و اسپانیا خارج بودند. چونان که بر می‌آید، هر بار این در خلاء قدرت فائقه‌ی سیاسی بوده که اقتصاد بازار جوانه زده.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

@goftemaann🦉
👍8
🖊معرفی کتاب جدید آرش رئیسی‌نژاد

📚شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه

📥امیرتیمور شیبانی

🖇 آرش رئیسی‌نژاد، پژوهشگر و استاد دانشگاه در رشته روابط بین‌الملل، کتاب تازه خود را منتشر کرد. دکتر رئیسی‌نژاد که سابقه تدریس در دانشگاه تهران را دارد، پس از کنار گذاشته شدن از استادی این دانشگاه، در دانشگاه لندن مشغول به انجام فعالیت پژوهشی شد. عنوان کامل کتاب، «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه، ایران، کردهای عراق و شیعیان لبنان» است و ترجمه فارسی آن که توسط خانم پریسا فرهادی انجام شده، چندی پیش از سوی نشرنی منتشر شده است. پیش از این نیز اث«ایران و راه ابریشم نوین: از ژئوپولیتیک راه تا دیپلماسی راه» از سوی انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده بود که با استقبال زیادی از سوی صاحب‌نظران روبرو شد.

🖇این استاد و پژوهشگر سابق دانشگاه تهران دغدغه‌های خود در رابطه با وضعیت امروز ایران در حوزه روابط منطقه‌ای و خطر عقب‌ماندگی کشور از رقابت‌های کریدوری و ترانزیتی و چالش‌های امنیتی، اقتصادی و تکنوپلیتیکی را در صفحات مجازی با مخاطبان خود به اشتراک می‌گذارد. اگر «ایران و راه ابریشم نوین» با تلفیقی دقیق و علمی از جغرافیا، تاریخ و دانش روابط بین‌الملل به تشریح موقعیت امروز ایران در مسیر شاهراه‌های تجاری می‌پردازد، «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» تلاش دارد با نگاهی ژرف و چندجانبه، بر روابط غیررسمی دولت شاهنشاهی ایران با کردهای عراق و شیعیان لبنان در بازه زمانی 1337 تا 1357 تمرکز کند.

🖇بحث برسر روابط میان بخش‌هایی از حاکمیتِ ایران با گروه‌های نیابتی منطقه‌ای و چرایی‌ها و چگونگی‌های چنین روابطی و میزان تاثیر این پیوندهای غیردولتی با این گروه‌ها بر امنیت و پیشبرد منافع ملی همچنان از موضوعات اصلی در سیاست روز چه در میان نخبگان و اهل سیاست و چه در میان عامه مردم است. با این حال، کتاب مورد بحث تنها تلاش دارد ضمن پرداختن به پویایی‌های حاکم بر شکل‌گیری، ادامه و پایان این روابط میان دولت شاهنشاهی از یک سو و کردها و شیعیان لبنان از سوی دیگر در یک بازه زمانی مشخص، دلایل آغاز پیوندهای استراتژیک میان دولت ایران با گروه‌های غیردولتی را بازشناخته، روند حاکم بر این روابط را موشکافی کند و ضمن ارجاع مخاطب به روایت‌ها، اسناد و گفت‌وگوهای دسته اول و ارزشمند، چگونگی به بن‌بست رسیدن و پایان پیوندهای میان پهلوی دوم با گروه‌های نیابتی کردی و شیعی را تشریح کند.

🖇شناخت پیشینه، روند و چگونگی پایان یافتن روابط استراتژیک میان دستگاه امنیتی و نظامی ایرانِ پهلوی و گروه‌هایی که به لحاظ دینی و قومی پیوندهایی دیرین با ایران داشته و دارند، می‌تواند خواننده را نسبت به ماهیت، چالش‌ها و چگونگی‌ این ارتباطات آگاه‌تر سازد. به موازات پرداختن به عوامل منطقه‌ای حاکم بر روابط میان شاه و گروه‌های غیردولتی، نویسنده به تحلیل چالش‌های امنیتیِ ایرانِ پهلوی در بستر جنگ سرد، نقش و دیدگاه سردمداران آمریکایی در رابطه با جایگاه ایران در منطقه نیز پرداخته است.

🖇شاید موضوع جالب‌ توجه دیگر در رابطه با این پژوهش این باشد که نویسنده تلاش کرده کشاکش و نحوه تعامل میان صاحب منصبانِ دستگاه‌های داخلی دولت شاهنشاهی، از جمله ساواک، ارتش و وزارت خارجه را نیز در رابطه با چگونگی پیشبرد رابطه با گروه‌های غیردولتی از منظر «چیدمان نهادی» داخلی تشریح کرده و به آسیب‌شناسی آن بپردازد.

🖇وقوع کودتای خونین سال 1337 شمسی در کشور عراق و پایان پادشاهی در آن کشور که منجر به حاکمیت افسران عراقی و رشد کمونیسم در این کشور شد، حاکمیت جمال عبدالناصر بر مصر و خطر پان‌عربیسم که نویسنده از آنها به ترتیب با عنوان‌های «خطرسرخ» و «خطر سیاه» یاد کرده، شاه را بر آن داشت تا با هدف ایجاد موازنه دربرابر این چالش‌ها، دست به حمایت مالی و نظامی از کردهای عراق و حمایت مالی محدود از شیعیان لبنان بزند.

🖇روابط پرتلاطم میان رهبر پرنفوذ کردهای عراق، ملامصطفی بارزانی و امام موسی صدر در قامت رهبرِ ایرانی‌تبارِ شیعیان لبنان با مقامات دولتی، نظامی و امنیتی دولت شاهنشاهی به فراخور بازه‌های زمانی متفاوت گاه با خوش‌بینی و حس تفاهم و گاه با بدبینی و بی‌اعتمادی توام بود و نویسنده با بررسی نقش بازیگران ایرانی حاضر در این «میدان»، روایتی بدیع از تاریخ روابط ایرانِ پهلوی با متحدین غیردولتی منطقه‌ای خود به دست می‌دهد.

🔹اختصاصی کانال سیاست‌نامه/ نقل با ذکر منبع مجاز است

@goftemaann🦉
👍8
📰کاظم‌‏زاده ایرانشهر تلاش زیادی کرد تا پیوستگی ملت‌‏دولت ایرانی را تبیین علمی کند، و البته اشتباه بزرگ وی نیز در همین‏‌جا رخ داد که موضوع نژاد (آریایی) را در بحث ملت وارد کرد. توجه به موضوع نژاد در کنار تعریف ملت بر پایه «غیریت» با دیگران زمینه سوء‌تفسیر از ملی‌‏گرایی او را همچون یک موهبت در اختیار قوم‌‏گرایان قرار داد. کسانی هم که از بیرون به حوزه تمدنی ایران می‌‏نگریستند، در زبان‌‏های اروپایی از مفهوم «پرشین» و در زبان عربی از مفهوم «الفرس» برای اشاره به دولت ایرانی استفاده می‏‌کردند که مضمون هر دو مفهوم عبارت از ایران‏‌زمین و ایرانیان است. مضمون ایرانی‏‌بودن یا تعلق به امر ایرانی، حقیقتی بود که ایرانیان به‏‌لحاظ تاریخی با آن آشنایی داشتند و با شنیدن کلمه ایران، مضامینی مانند دولت‏‌ملت جدید در روح و ذهن‏شان تداعی می‌‏شد، هر چند کلمه‏‌های ملت‏‌دولت را با مضمون امروزی در گذشته در اختیار نداشتند. به‌بیانی دیگر، با وجود کلمه ایران، نیازی به مفهوم‌‏سازی برای مضمون ملت‏‌دولت پیدا نکردند🗞

🔖متن کامل: 3000 کلمه
زمان مطالعه: 15 دقیقه

@goftemaann🦉
👍3
🖊هگل اولین کسی است که مدرنیته برایش مسئله شد

📚مدرنیته به روایت هگل

📥یورگن هابرماس/ زانیار ابراهیمی

🖇فلسفه نمی‌تواند به جهان بیاموزد که باید چگونه باشد؛ و قدر مسّلم تنها واقعیت را در مفاهیمش منعکس می‌کند. فلسفه دیگر موضعی نقادانه درباب واقعیت نمی‌گیرد، بلکه مفاهیم انتزاعی مبهمی را نقد می‌کند که بین آگاهی سوبژکتیو و عقل ابژکتیو جا خوش کرده‌اند. پس از آنکه روح ناگهان در مدرنیته "از حرکت ایستاد"، راهی برای بیرون رفتن از مغاک مدرنیته پیدا کرد و نه تنها به درون واقعیت قدم نهاد بلکه خصلتی ابژکتیو یافت.

🖇هگل فلسفه و مفاهیم فلسفی را از مواجه با هستیِ رو به زوالِ زندگی اجتماعی و سیاسی محروم می‌سازد. این فروکشتن نقد با کاستن از ارزش فعلیت متناظر است و خادمان فلسفه از همین تناظر روی می‌گردانند. مدرنیته‌ای که در پیشگاه مفهومِ مدرن حاضر شده است، روگردانیِ رواقی از آن را امکان‌پذیر می‌سازد.

🖇هگل نخستین فیلسوف عصر مدرن نیست،اما اولین کسی است که مدرنیته برایش مسئله شد. در نظریه او منظومۀ مدرنیته، زمان - آگاهی و عقلانیت نخستین بار آشکار شد. او خود این منظومه را مردود دانست، زیرا عقلانیتی که به مرتبه روح مطلق رسیده است شرایطی را که در آن مدرنیته از خود آگاه شد بی‌اثر و بی‌خاصیت می‌سازد. بدین‌سان هگل مشکل اطمینان مجدد مدرنیته به خود را حل نکرد. در نتیجه در دوره پساهگلی تنها کسانی قادر خواهند بود با این مشکل دسته و پنجه نرم کنند که عقل را به نحوی متعادل‌تر فراچنگ آورند.

🖇هگلیان جوان مفهوم تقلیل‌یافتۀ عقل را به کار بستند تا همچنان بتوانند پروژه هگل را ادامه دهند. آنان می‌خواستند مدرنیتۀ – به لحاظ درونی – متفرق را از رهگذر دیالکتیک روشنگری متفاوتی بفهمند و نقد کنند؛ و مشتی بودند نمونۀ خروار. دو گروه دیگر، که در بحث راجع به فهم درست مدرنیته شرکت کردند، کوشیدند پیوندهای درونی مفاهیم مدرنیته، زمان - آگاهی و عقلانیت را بگسلند. آنان نیز گریزی از محدودیت‌های مفهومیِ این منظومه نخواهند داشت.

🖇نومحافظه کاری، که ریشه در هگلیانیسم راست دارد، کورکورانه خود را به آغوشِ دیناسیم افسارگسیخته مدرنیسم اجتماعی افکنده است، چراکه زمان - آگاهی مدرن را به چیزی پیش‌پا‌افتاده بدل می‌سازد و عقل را به فهم و عقلانیت را به عقلانیت معطوف به هدف پس می‌راند. به جز علمی که از حیث دانش علمی مستقل است، مدرنیتۀ فرهنگی از هرگونه سرشت هنجاری تهی گشته است.

🖇محافظه‌کاران جوان، که دل در گرو نیچه دارند، در نقد دیالکتیکی عصر مدرن افراط می‌کنند، زیرا زمان - آگاهی مدرن را خصلتی رادیکال می بخشند و عقل را در مقام نوعی عقلانیت مطلق معطوف به هدف، و در هیأت اعمال غیر شخصی قدرت عریان می‌کنند. با این حال، هنجارهای تصدیق نشده‌ای که فرهنگ و مدرنیتۀ اجتماعی، هیچ یک در برابرش تاب ایستادگی دارند، وام‌دار پیشروانی هستند که از حیث زیبایی‌شناختی مستقل‌اند.


🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

@goftemaann🦉
👍8👎3
📰نسل اول روشنفکران ایران در مسیر علم جهانی حرکت و تلاش کردند ایران را به‌سمت تجربیات بشری سوق دهند. نسل دوم متاثر از مارکس و نسل سوم، مفسران هایدگر بودند و نسل اخیر نیز شارحان پسامدرن هستند. سه نسل بعدی حاشیه‏‌های جریان اصلی علم را جدی گرفتند و اندیشه‌‏های مارکس، هایدگر و فوکو را به جریان اصلی اندیشه در ایران تبدیل کردند. دستاورد روشنفکران ایران جز نسل اول، قابل دفاع نیست و نتیجه کارهای آنها دشمنی با علم است. نسل اول نه به‌لحاظ عقلی و خرد انتقادی، بلکه به‌لحاظ حسی و شهودی توانست مسیر علمی را تشخیص دهد اما در ترسیم مبانی، اجرای محتاط و محافظه‌کار داشت و در ارزیابی دستاوردها کاهلی به‌خرج داد. شاید به‌همین علت سه نسل بعدی به‌طور کلی، از علم روی‌گردان شدند. در نسل اول نیز دسته‌بندی‏‌هایی وجود دارد که به‌عنوان مثال می‏‌توان به طالبوف، مستشارالدوله، آخوندزاده و کرمانی و همین‌طور حسن تقی‌زاده، فروغی، کاظم‌زاده ایرانشهر، قزوینی، حکمت و پورداوود اشاره کرد. نسل اول اشرافی و از طبقات بالا بودند و اغلب کشورهای اروپایی و دانشگاه‏های تراز اول جهان را دیده بودند🗞

🔖متن کامل: 3600 کلمه
زمان مطالعه:18 دقیقه

@goftemaann🦉
👍5
🖊سیره نبوی و اقتصاد مدرن در گفتگو با موسی غنی نژاد

📚اسلام فراتر از سوسیالیسم و لیبرالیسم

📥محمد ماشین چیان

🖇آنچه در احادیث و روایات شیعه و اهل سنت آمده و روی آنها اتفاق نظر وجود دارد، و همانطور که در کتاب «صدر اسلام و زایش سرمایه‌داری» هم به تفصیل توضیح داده شده، جملگی از تسلط پیامبر اسلام بر اقتصاد و تجارت حکایت دارند. علتش این است که که پیامبر خود تاجر بود و میدانست قیمت چیست. یعنی ایشان از موضوع تجارت و بازار ادراک درونی و تجربه عملی داشت نه اینکه از بیرون نگاه کند و بگوید بازار چنین و چنان است. ایشان خود اهل بازار بود و میدانست که قیمت چطور تشکیل میشود بنابراین مثلا آن حرف «قیمت‌ها دست خدا است» شاید معتبرترین حرف اقتصادی اسلام از زبان پیامبر باشد. یعنی در تعیین قیمت ها نباید دخالت کرد.

🖇اما اینکه بعدا عده‌ای آمدند و خلاف سیره نبوی این دخالت را توجیه کردند باید دید چه علتی داشته است. شما در طول 1400 ساله تاریخ اسلام فکر نمی‌کنم بتوانید فقیهی پیدا کنید که این حدیث را زیر سوال برده باشد. فقها مالکیت خصوصی و بازار—و مقصودم بازار به معنای تجارت آزاد و بازار رقابتی است—را هیچ وقت، نه فقط زیر سوال نبرده‌اند بلکه به شدت از آن دفاع کرده‌اند. حالا چه شده که ما در ایران انقلاب اسلامی کرده‌ایم و هر دو را زیر سوال برده‌ایم؟ نکته مهم اینجاست.

🖇ما میتوانیم بگوییم که پیام این کتاب (صدر اسلام و زایش سرمایه‌داری) این است که اسلام، آن دینی که پیامبر آورد و به اجرا گذاشت، و همینطور در مدتی که پیامبر حکومت میکرد، اقتصاد آزاد بود، به این معنی که دخالتی در بازار صورت نمی گرفت. مالکیت خصوصی اصیل و محترم بود. پیامی که این دین بعد هم در گسترش‌اش در شرق و غرب به دنیا داد از نظر اقتصادی همین‌ها بود؛ یعنی همه جا تاجرهای مسلمان از طرف دینشان پشتیبانی می‌شدند.

🖇در حالیکه شما اگر نگاه کنید، در مسیحیت در اوایل، تجارت امر مذمومی تلقی می شد. در اسلام هیچ وقت اینطور نبود. شما تاریخ مسیحیت را نگاه کنید، در مسیحیت اولیه نه مالکیت خصوصی وجود دارد و نه آزادی تجارت. هر دو مذموم تلقی میشده‌اند. بعدها تفسیرهای متفاوتی در کلیسا مطرح گردید. از هزاره دوم میلادی، رویکرد کلیسا به دلایلی تغییر یافت و به تدریج مالکیت خصوصی و تجارت آزاد مورد تأیید قرار گرفت.

🖇از این منظر که نگاه کنید نه فقط در اسلام شما لازم نیست به اصطلاح پروتستانیسم بیاورید که با دنیا و اقتصاد مدرن سازگار شود ، بلکه باید گفت ذات اسلام با مبانی اقتصاد مدرن سازگار است. به سخن دیگر اسلام نیازی به اصلاح دینی برای سازگار شدن با دنیای مدرن ندارد.

🖇البته باید برگردیم به حوادث سیاسی‌ای که صد سال اخیر تاریخ کشور ما را رقم زده است. در وهله نخست گرایش اسلامی خاصی در اواخر دوران قاجار در ایران شکل گرفت مبنی بر این که اسلام را باید وارد عرصه سیاست عملی کرد که اوج آن سیدجمال‌الدین اسدآبادی است که می‌خواست با ابزار اسلام با غرب و سلطه غرب و اینها مبارزه کند. و بعد در ادامه، این ابزار وجه اقتصادی هم طبیعتاً پیدا می کند. به سخن دیگر اسلام اقتصادی تالی اسلام سیاسی است که نمونه بارز آن را نزد کسانی مانند دکتر شریعتی در دوران معاصر می توان مشاهده کرد.

🖇حرف شریعتی این است که اصلا سوسیالیسم مبنایش اسلام بوده، ابوذر و امثال اینها را مصداق بنیانگذاران سوسیالیسم مطرح میکند و اصرار دارد که پیام اقتصادی اسلام هم پیامی سوسیالیستی است و مخالف بازار. برای القای این منظور است که شما در مثلا چهل جلدی از آثار ایشان که منتشر شده یک جمله پیدا نمی‌کنید که پیامبر اسلام در یک دوره از زندگی‌اش که از هر نظر خیلی هم مهم است، تاجر بود و اصلا علت اینکه وحی خداوند به پیامبر را مردم می‌پذیرند بخاطر این بوده که ایشان در تجارت از خود امانت‌داری نشان داده بود و مردم او را محمد امین می‌گفتند. و چون امین بود وقتی گفت من وحی آورده‌ام حرف او را باور کردند.

🖇از نظر تاریخ اسلام این خیلی بحث مهمی است که در تالیفات شریعتی به دلیل کاملاً روشنی از قلم افتاده. البته نیت شریعتی به نظرم خیر بود و از فرط علاقه ای که به اسلام داشت آن را ندانسته قلب می کرد. به گمان وی سوسیالیسم و نسخة مارکسیستی آن آخرین کلام در پیشرفت علوم اجتماعی بود از این رو اسلام که دین برحق است نه تنها قاعدتا نباید در تضاد با آن باشد بلکه فراتر از آن اصلا عین آن است. البته او تبصره ای به لحاظ اخلاقی و اعتقادی بر ماتریالیسم و گرایش الحادی در مارکسیسم می زد و آن را رد می کرد اما منطق اقتصادی سیاسی آن را می پذیرفت.


🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

@goftemaann🦉
👍10👎1
📰مبانی تفكر دكتر احمد ساعی بر اساس نشانه‌هایی از توسعه به‌مثابه عدالت اجتماعی و اقتصادی مایكل تودورو شكل گرفته بود. ساعی به این موضوع واقف بود كه جامعه مدنی، ثبات سیاسی و تعادل بین نخبگان، بدون توجه به نشانگان توسعه سیاسی امكان‌پذیر نخواهد بود. از آنجایی كه دكتر احمد ساعی، دارای ریشه‌های كنش سیاسی در فضای كنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از كشور بود و آن را با روح ناسیونالیسم ایرانی بعد از انقلاب اسلامی پیوند داده بود، تلاش همه‌جانبه‌ای انجام داد تا زیرساخت‌های تئوریك خودكفایی و خوداتكایی در جامعه ایرانی را بر اساس اندیشه توسعه و نوسازی ارتقا دهد. اندیشه دكتر احمد ساعی در تبیین قالب‌های توسعه اقتصادی و اجتماعی ایران، ماهیتی انسانی و عدالت‌جویانه داشته است. توسعه به‌مثابه رشد و پیشرفت جامعه ایرانی در اندیشه انتقادی دكتر ساعی انعكاس یافت. اندیشه‌ای كه معماری آن بدون توجه به قالب‌های ادراكی دكتر همایون الهی، استاد صاحب‌نام گروه علوم سیاسی كه مسئولیت تدوین برنامه‌های جدید در قالب شورای عالی انقلاب فرهنگی را عهده‌دار بود، امكان‌پذیر نمی‌شد🗞

🔖متن کامل: 800 کلمه
زمان مطالعه:4 دقیقه

@goftemaann🦉
👍4
🖊بسط فلسفه اسپینوزایی در سیاست

📚یهودیان علیه یونانیان

📥مهدی فدایی مهربانی

🖇اسپینوزا در ایران تاکنون فیلسوفی غیرسیاسی شناخته می شد و کمتر به وجوه سیاسی او پرداخته شده بود. حتی با وجود دو رسالۀ سیاسی از اسپینوزا، کمتر کسی در کتب تاریخ فلسفۀ سیاسی یا تاریخ اندیشه های سیاسی به او پرداخته است. آنچه اهمیت دارد اینکه اسپینوزا نه تنها به عنوان فیلسوفی که خود حاوی اندیشه های سیاسی است، بلکه به عنوان فیلسوفی که مرجع تأمل و تفسیر سیاسی نیز قرار گرفته، در خور توجه است.

🖇اگر بتوان سه سنت فلسفی جدی در الاهیات سیاسی یهود را سنت ممونیدسی (متعلق به موسی بن میمون)، سنت هگلی و سنت اسپینوزایی دانست، بدون شک مفسران سنت عبری اسپینوزا بر بقیه پیشتازند و اندیشه های آنان در تأسیس هویت جدید انسان یهودی و مسألۀ اسرائیل تأثیر خیره کننده داشته است. جالب آنکه سنت اسپینوزایی، خاصه در اندیشه های دو فیلسوف بزرگ قرن بیستم یعنی موزس هِس و مارتین بوبر، رنگ و بوی گرایشات چپ و سوسیالیستی یافته است.

🖇در این مقاله که بخشی از پژوهشی چندساله پیرامون سنت های الاهیاتی-سیاسی در ادیان مختلف است و بخش نخست آن به الاهیات سیاسی یهودی اختصاص دارد، تلاش من این است که به اندیشه های دو متفکر مهمِ سنتِ سوم یعنی هِس و بوبر بپردازم. البته اتصاف صفت اسپینوزایی بودن بر دو فیلسوف به معنی مطابقت کامل اندیشۀ آنان با اسپینوزا نیست، بلکه هردو فیلسوف اسپینوزا را مرجع تأمل سیاسی قرار داده اند. به هر تقدیر، ما در این مقاله نه با اسپینوزا، بلکه با هِس و بوبر سر و کار داریم.

🖇موسی/ موزس/ موشه هِس یکی از اصلی ترین متفکران سیاسی یهودی است که در قرن بیستم با تفسیر جدیدی از یهودیت، پیشگام نوزایی یهودیت در قرن بیستم بود. فهم اندیشه های هِس، نه تنها برای یهودیان، بلکه برای فهم تحولات فکری آن قرن در کل اروپا نیز حائز اهمیت است. قرائتِ سوسیالیستی موسی هِس از اسپینوزا به عنوان مهم ترین فیلسوف یهودی، خود جالب توجه است و نشان می دهد او چگونه توانسته است با همسو کردن یهودیت و سوسیالیسم، از ظرفیت سوسیالیسمبرای دفاع از یهودیان در جامعۀ اروپای سرمایه داری استفاده کند. ما در این مقاله در صدد آنیم که تفسیر بدیع هِس از یهودیت سوسیالیستی بر مبنای آرای اسپینوزا را نشان دهیم.

🖇مارتین بوبر را باید از مهم ترین نواندیشان دینی یهودی در میانۀ قرن بیستم دانست که تفسیر ویژه ای از هویت یهودی داشت. بوبر به عنوان فیلسوف دیگری در سنت اسپینوزایی، سعی داشت تا به زعم خود به نقد قرائت رسمی از دین یهود پرداخته و در مقابل، قرائتی انسانی از یهودیت ارایه دهد. بوبر بر آن بود که آدمی نیاز به الاهیاتی واقعی دارد و باید علیه تمام مظاهر غیرواقعی الاهیات ایستادگی کرد؛ بنابراین، از نظر بوبر، خداوند بدان جهت مقبول است که واقعی است و «اگر خداوند واقعیت نبود و تنها یک توهم بود، وظیفۀ بشر انهدام آن بود.»

🖇از نظر بوبر، در مقابل خدای «استعلایی» باید از خدای «واقعی و درونی» دفاع کرد؛ اما این واقعی بودن یا استعلایی بودن، نه به خدا که در ذات خود واقعی است، بلکه به انسان بستگی دارد. این انسان است که خداوند را استعلایی یا واقعی می کند. وظیفۀ انسان در این میان، واقعیت بخشیدن یا تحققِ خداوند است؛ خداوندی که دیگر ایده ای انتزاعی نیست. این واقعیت بخشیدن، از طریق آماده ساختن جهان برای تحقق خداوند صورت می گیرد؛ باید جهان را برای ساری شدن خدا در جهان آماده کرد؛ نقش اساسی یک یهودی به مثابۀ نماینده ای که این نقش اساسی را بر عهده دارد همین تلاش برای تحقق خداوند است و واقعیت بنیادین یهودیت نیز همین است.

🖇اما عنصر اساسی واقعیت خداوند بر روی زمین و میان انسان ها، یعنی «شخینا» که در تبعید یهودیان نیز نقش داشته است، تنها در درون انسان مأوا می کند؛ شخینا در درون ماست، ولی در تبعید است و این هم انتظار او و هم انتظار ماست. بوبر بر آن است که واقعیت بنیادین یهودیت متعلق به عصر موسی نیست، بلکه از زمانی که یعقوب رخصت یافت تا با خداوند کشتی بگیرد، این واقعیت وجود داشته است. بنابراین، ما با ملّتی مخاطبِ خداوند مواجهیم.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

@goftemaann🦉
👍91
کانال‌های استادان علوم سیاسی 🌏

🔲 فهرست زیر مشتمل بر تعدادی از کانال‌های اختصاصی است که جملگی در کار نشر و بازنشر آثار استادان دانش سیاسی ایران هستند.
.
.
.
▪️@JavadTaba
▪️جواد طباطبایی
.
.
▪️ @sariolghalam
▪️محمود سریع‌القلم
.
.
▪️@Feirahi
▪️داود فیرحی
.
.
▪️@javadkashi
◾️جواد کاشی
.
.
▪️@e_koolaee
▪️الهه کولایی
.
.
▪️ @kabkekebek
▪️محسن خلیلی
.
.
▪️@s_sadegh_haghighat
▪️صادق حقیقت
.
.
▪️@ardestanialiii
▪️علی اردستانی
.
.
▪️ @alimirmoosavi
▪️علی میرموسوی
.
.
▪️ @musa_akrami
▪️موسی اکرمی
.
.
▪️ @Mahmood_shafiee
▪️محمود شفیعی
.
.
▪️@nlakzaee
▪️نجف لک‌زایی
.
.
.
🔲از مخاطبان گرامی درخواست می‌شود جهت تکمیل فهرست کانال‌های استادان دانش سیاسی ایران ما را همراهی کنند.
👍4
📰در دوره حضیض ایدئولوژی‌‏های سیاسی، اکنون بیش از هر زمان دیگری پس از انقلاب فرانسه دست‌یابی به «برابری» به‌عنوان امری ناممکن تصور می‏‌شود. اینکه نمی‏‌توانیم از حقیقتی به نام «نابرابری» سخن بگوییم، به این معنا نیست که «برابری» به خیری آسان‌یاب تبدیل شده است. با وجود این، تلاش‌‏ها برای «به‌رسمیت شناخته شدن» در سطوح مختلف- فردی، گروهی، منطقه‌‏ای و بین‌المللی- کماکان ادامه خواهد داشت و یقیناً راه‌‏های جدیدی در جهت کسب آزادی و برابری گشوده خواهد شد. در کشاکش مبارزات سیاسی، فیلسوفان سیاسی همچنان فرصت خواهند داشت لایه‌‏های عمیق‏‌تر پدیده ‏«‌نابرابری» را بکاوند و به باورهای بنیادی‌تری درباره ماهیت آن و چگونگی نزدیک شدن به آن دست پیدا کنند. در این میان، مسئله چگونگی انتخاب جمعی و آزادی‏‌های فردی اهمیتی حیاتی خواهد داشت. معضل نابرابری/‌برابرسازی، یک پروژه گشوده است و احتمالاً آینده غیرقابل پیش‌بینی جایگاه خود را در ارتباط با مسائلی مانند نظم سیاسی، دولت، مشروعیت سیاسی، و مانند این‌ها کماکان حفظ خواهد کرد🗞

🔖متن کامل: 3800 کلمه
زمان مطالعه:19 دقیقه

🦉@goftemaann
👍3💩1
🖊نظم سایکس-پیکو پس از 100 سال همچنان پابرجاست

📚بحران دولت-ملت در خاورمیانه

📥حمید احمدی

🖇تفاوت ایران با خاورمیانه جدید این بود که ایران با همه آنچه در سال‏های قبل از کف داده بود، هسته اصلی خویش را حفظ کرده بود. در مورد عثمانی، دولت فروپاشید و بخش‏های عربی آن به چند کشور تبدیل شد. همان قدر که ایرانیان از قراردادهایی مانند «گلستان» و «ترکمان چای» نفرت دارند، اعراب از قرارداد سایکس-پیکو بیزارند اما تفاوتی که اشاره شد بسیار کلیدی است. علاوه بر این، پان ایرانیسم بسیار با پان عربیسم و پان تورکیسم متفاوت بوده و است.

🖇در ذات پان عربیسم و پان ترکیسم نوعی الحاق‏گری هست؛ یعنی آنها مایلند سرزمین‏های دیگری را به کشورهای خود الحاق کنند و مشخصا می‏خواهند سرزمین بگیرند. ولی در ایران، پان‏ایرانیزم بیشتر واکنشی به این دو جریان بوده است. تلاش‏هایی در ایران برای مناطق از دست رفته بوده، اما هیچ حزب سیاسی‏ای بر این مبنا شکل نگرفته است. حتی جریان پان ایرانیزمی را که محمود افشار شروع کرد و هنوز وجود دارد، به فکر بازگرداندن بحرین و افغاستان به خاک ایران نیست و بحث هویت فرهنگی را مطرح می‏کند.

🖇به هر روی تکلیف ایران در این خاورمیانه باستانی روشن است، اما آیا شرایط جدید مرزهای سایکس-پیکو که به جز ایران عمده مرزهای پیشین منطقه را جا به جا کرد، پابرجا خواهد ماند؟ آیا نیروهای خودخوانده «دولت اسلامی» خواهند توانست این نظم را چنان که در مقطعی در سوریه و عراق بر هم زدند، به کل از بین ببرند؟ واضح است که داعش اولین نیروی مخالف مرزهایی که در روندهای پس از قرارداد سایکس-پیکو به وجود آمدند، نیست. حتی این مرزها پیش از این به چالش کشیده شده بودند، ولی دگردیسی کامل آنها دور از ذهن است.

🖇پان عربیست‏ها دو بار این نظم را به چالش کشیده‏اند. یکی در سال 1919 که جلسه تمام احزاب و جریان‏های ناسیونالیستی در دمشق برگزار شد و همه اعراب در مخالفت با نظم سایکس-‏پیکو به تاسیس یک دولت واحد عربی به نام سوریه دست زدند، اقدامی که البته به سرعت شکست خورد چون نیروهای درگیر در آن نظم و سازماندهی نداشتند و ارتش فرانسه هم دخالت کرد و دوم چالشی است که ناصر ایجاد کرد. قرارداد معروف جمهوری متحده عربی بود که قرار بود مصر و سوریه را یکی کند و بعد عراق را شامل شود. واقعیت این است که سایکس‏-پیکو ناخواسته مسائلی را ایجاد کرد که بعدا دردسرساز شد، اما هرگز از بین نرفت.

🖇دلیل آن بود که جنبش‏های مخالف آن خود دچار تضاد بودند. حزب بعث در دهه 1940 برای بر هم زدن نظم سایکس‏پیکو به وجود آمد و خود از مشوقان وحدت مصر و سوریه و حامی جمهوری متحده عربی بود. ولی وقتی که این جمهوری شکل گرفت، آنها متوجه شدند که ناصر و ناصریزم هژمونی پیدا کرده‏اند و این تنها مورد نبود. خود مصری‏ها نیز در مقطعی که به فکر فدراسیون بودند، هژمونی خود را بر سوری‏ها غالب می‏دیدند. حتی وقتی سادات و قزافی و حافظ اسد فدراسیون جماهیر عرب درست کردند، در سال 1971 به بن‌بست خوردند. تجربه سوریه و عراق هم در اوایل دهه هشتاد سرنوشت مشابه داشت.

🖇با تقسیم‌بندی جدید خاورمیانه، رهبرانی ظهور کرده‏اند که دیگر در فکر کشور واحد نیستند. منافع نخبگان سیاسی اکنون در بر هم خوردن این نظم نیست. آنها هویت و اقتداری پیدا کرده‏اند که حاضر به ترک آن نیستند. اگر روزی اتحاد هم منفعتی داشته باشد، هر رهبری خود می‏خواهد رئیس موجودیت تازه باشد. این است که از هم پاشیده شدن نظم سایکس‏پیکو آسان نیست. داعش چالش جدی‌‏تر و گسترده‏تری درست کرد که آن هم به خاطر شرایط خاص حاکم بر سوریه و عراق بود. عراق پس از صدام و سوریه پس از بهار عربی درگیر شرایطی شدند که ترکتازی داعش را ممکن کرد ولی این نیرویی ماندگار نیست که بتواند بیش از این چالش‌برانگیز باشد. خلا سرزمینی به داعش فرصت بروز داد اما حالا تقریبا همه دشمن آن هستند و او را از بین خواهند برد.

🖇نظم سایکس‏پیکو ساختاری شده و به هم خوردنی نیست چون منافع نخبگان و توده‏ها براساس این نظم، شکل گرفته است. تضاد طبقاتی میان کشورهای عرب نیز دلیل بسیار مهمی است. اگر سوریه کشوری فرودست و عراق فرادست آن است، تغییر نظم دشوار خواهد بود. اگر نگوییم که نظم سایکس-پیکو از بین رفتنی نیست، قطعا می‏توانیم بگوییم که فروپاشی کامل آن بسیار بسیار دشوار است. از دوره باستان چنین نظم‏هایی بسیار شکل گرفته‏اند و تبدیل به واقعیت شده‏اند، واقعیت‏هایی که تغییر اساسی‌شان، بیشتر خیالی رمانتیک است.


🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍6👎21💩1
📰به‌طور معمول تصور می‏شود که معنایی دقیق و تاحدی روشن از «سیاست» وجود دارد. با این وجود دقیقا در همین نقطه، یعنی جایی که تصور می‏شود همه چیز درباره چیستی سیاست به‌نحوی بدیهی در اختیار ما قرار گرفته، چالش اساسی نهفته است. من برای به‌چالش کشیدن بدیهیاتی از این دست، از مواجهه خاص «ژیل دلوز» با مفاهیم استفاده خواهم کرد. دلوز به تاسی از نیچه، مدعی است که هیچ معنای قطعی و متقنی از مفاهیم وجود ندارد. برای مثال، معنای غایی و نهایی از «عدالت» وجود ندارد؛ آنچه وجود دارد، تعاریفی است که افراد مختلف از عدالت ارائه کرده‏اند. بنابراین به‌جای آنکه گفته شود، «عدالت» چیست، باید گفت که عدالت از نظر این یا آن متفکر، این یا آن سیاستمدار چیست. تاکید بر فقدان معنا و مفهوم غایی برای مفاهیم به دلوز و نیچه منحصر نیست. برای مثال مفهوم شباهت خانوادگی از سوی ویتگنشتاین، برای تبیین همین نکته یعنی عدم وجود معنای غایی، نهایی و عینی برای مفاهیم مطرح شده است🗞

🔖متن کامل: 3600 کلمه
زمان مطالعه:18 دقیقه

🦉@goftemaann
💩1
🖊نقدی بر تاریخ‌نگاری فریدون آدمیت و جلال آل‌احمد درباره میرزاملکم خان

📚غبارزدایی از میرزا

📥اکبر ثبوت


🖇اواخر دهة سی و اوایل دهة چهل بود. جوانک‏هایی مثل من که خود را در صحنة مبارزه با حکومت وقت و حامیان غربی‏اش می‌‏پنداشتند، به جبهة ملی و انشعابی از آن، نهضت آزادی، گرایش داشتند و علی‏رغم دیدگاه جبهة ملی در دفاع از جنبش مشروطه و قانون اساسی آن، و موضع مخالف آل احمد در این مورد، کتاب غرب‏زدگی او را نوعی مانیفست و کتاب بالینی خود گرفته بودند. من نیز با وجود نگاه مثبت به این کتاب، تضاد پاره‌‏ای از مطالب آن با مسلمات تاریخی را دریافته بودم و تردیدم نسبت به صحت تحلیل‏‌های آن، رو به افزایش بود.

🖇در نیمة دوم دهة چهل که امکان استفادة گسترده از محضر شیخ آقا بزرگ تهرانی مورخ و کتاب‏شناس بزرگ شیعه فراهم آمد، به شناخت دقیق‏‌تری از نظریات مراجع دینی دربارة حکومت دست یافتم و از مواضع آنان در برابر آنچه به عنوان جایگزین سلطنت استبدادی مطرح می‌‏شد آگاه شدم. از آن میان برخورد منفی میرزای شیرازی و آخوند خراسانی با طرح میرزا ملکم‌خان که مبتنی بر سرنگون کردن حکومت غیرشرعی وقت و استقرار حکومتی اسلامی بود که مقام مرجعیت شیعه در رأس آن باشد. مواجهة من با طرح مزبور و مقدمات و نتایج درازدامن آن -به گونه‌‏ای که ملکم عرضه کرده بود- مرا در برابر معمایی لاینحل قرار داد که اگر آنچه در این باره از شیخ آقا بزرگ می‏شنوم درست است، پس آنچه نوادة خواهر او (جلال) در غرب‏زدگی دربارة ملکم نوشته، چه معنی دارد؟

🖇مگر او مدعی نیست که ملکم خواستار و مبلّغ «اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی» بوده؟ در این حال چگونه ممکن است که چنان طرحی عرضه کند و برای مراجع شیعه، قبایی ببرد که خود آنان نیز پذیرای آن نباشند؟ این پرسش را وقتی با شیخ استاد در میان گذاشتم، پاسخ او فقط این بود: «برای شناخت درست ملکم، پیش از مطالعة تحلیل‌‏ها و دعاوی عمرو و زید، برو و رساله‌‏ها و مقاله‏‌های خود این مرد و روزنامه‌‏ای را که منتشر می‌‏کرد (روزنامه قانون) به دقت و حرف‌به‌حرف بخوان و البته از تحولاتی هم که در افکار و موضع‏‌گیری‏‌های او در طول زندگی درازمدتش روی داده غفلت مکن، و خصوصا گفته‌‏ها و نوشته‌‏های او در آخرین سال‏های عمرش را در مدنظر داشته باش.»

🖇این سخنان مرا بر آن داشت که نخست منبع آل احمد در انتساب چنان سخنی به ملکم را بیابم. متاسفانه شیوة او در ذکر منبع، کار را بر من دشوارتر کرد. چراکه وی مدعی است آنچه را «عین جمله ملکم» خوانده، گرفته و بدون ذکر شماره صفحه! حالا چگونه به آن مجموعه دست توان یافت؟ و چه عمری را که بر سر خط‌به‌خط خواندن آن باید به هدر داد؟ دو سه بار استمداد تلفنی و حتی حضوری از جلال، مشکل را حل نکرد. تا سرانجام با وساطت شیخ آقا بزرگ و علی نقی منزوی و به لطف استاد بزرگوار محیط طباطبایی نسخه‌‏ای از آن مجموعه را به دست آوردم و وقت عزیز خود را گذاشتم و حرف‌به‌حرف آن را خواندم و با کمال شگفتی دیدم که نه‏‌تنها هیچ نشانه‌‏ای از آنچه جلال به ملکم نسبت داده در آن نیست، که بسیاری از محتویات و مضامین آن نیز با بیانیة آل احمد علیه ملکم، صددرصد ناسازگار است – علاوه بر گزارش‌‏ها و تحلیل‌‏های مرحوم محیط از احوال و آثار وی که نیز ادعای جلال را تکذیب می‏‌کند.

🖇پس از مطالعة مجموعه، کنجکاوی مرا بر آن داشت که به سراغ روزنامة قانون بروم که نسخه‏هایش در آن روزها حکم شیر مرغ و جان آدمیزاد را داشت؛ و با هر زحمت و مشقتی بود، پاره‏‌ای از شماره‌‏های آن را پیدا کردم و با ملاحظة آنها یقینم شد که مدعای آل احمد از ریشه نادرست است و این مطلب را که با ترس و لرز به سید صاحب قلم عرض کردم، تنها پاسخ او این بود که: تو ملکم را بهتر می‏شناسی یا فریدون آدمیت؟ و من از این جواب فهمیدم که جلال در چه دامی افتاده و رویدادهای جنبش مشروطه را با کدام عینک می‏بیند و با مغز چه کسی ارزیابی می‌‏کند؟ ناگزیر برای آشنایی با منبع تحلیل آل احمد کتاب آدمیت، فکر آزادی را گرفتم به خواندن، تا در صص 4-113 آن کتاب گمشدة خود را یافتم.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهارم و پنجم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍5💩1
📰آیا علوم سیاسی هرگز دردی از ما دوا کرده؟ شاید در مقطعی «مدرسه‏‌ی علوم سیاسی» و «دانشکده‌‏ی حقوق، علوم سیاسی و اقتصاد» کارکردی دستوری و اقتدارگرایانه برای تربیت کارمندان دولتی- نه ««از مردم، به دست مردم، برای مردم»- داشته است، اما در سال‌‏های اخیر چه کسی منکر بی‌‏ربطی نهاد دانشگاه و دولت، یا بهتر است بگوییم قهر حاکمان انقلابی از علوم انسانی «غربی» در تمامیت آن‏ست. در این میان «علوم سیاسی ایرانی» در فقدان پارادایمی معین در سیر تفکر نظری- که البته فی‌‏نفسه چیز بدی نیست- با انبوهی از روش‏‌شناسی‌‏های بعضا متعارض کمی و کیفی، تبیینی و تفسیری احاطه شده و پیش از آنکه به مشکلات حاضر در جامعه معطوف باشد، به‌نوعی درخودماندگی بیمارگونه دچار شده است. اما آیا معضل حاضر علوم سیاسی در ایران تنها ناشی از ساختار آکادمیک یا عدم آشنایی صحیح با روش‏‌شناسی علمی است و یا این مشکله را باید در جایی دیگر، شاید در واقعیت سیاست و تجربه‌‏ی امر سیاسی در تاریخ معاصر ایران جست‌وجو کرد؟ آیا حلقه‌‏ی گم‌شده‏‌ی زنجیره‌‏ی علم و دانش در این‏جا، همان طرح مساله نیست؟🗞

🔖متن کامل: 2800 کلمه
زمان مطالعه:14 دقیقه

🦉@goftemaann
👍2💩1
2025/07/14 17:23:56
Back to Top
HTML Embed Code: