🖊نگاهی به دفترچههای یادداشت ژان پل سارتر درباره جنگ جهانی دوم
📚خاطرات جنگ
📥کوئِنتین هور/ ترجمه نگین نوریان دهکُردی
🖇در اول سپتامبر 1939، با حملۀ نیروهای آلمانی به لهستان، جنگ دوم جهانی آغاز شد. در همان روز، حکومتهای فرانسه و بریتانیا فرمان بسیج عمومی صادر کردند. در سراسر هشت ماهی که پس از آن از راه رسید- جدای از یکی دو زد و خورد کوچک مرزی در چند روز نخست سربازان آلمانی و فرانسوی در خطوط سنگربندیشدۀ خود، در طول چند صد کیلومتر مرز مشترک رویاروی یکدیگر قرار گرفته بودند، اما این رویارویی، تنها با رد و بدل شدن چند شلیک تصادفی میان آنها همراه بود، وضعیتی که بعدها به «جنگ قلابی» معروف شد.
🖇در طول ماه سپتامبر، آلمان، لهستان را در هم شکست؛ اتحاد جماهیر شوروی نیز به لهستان حمله کرد و با هزینۀ بسیار در فاصلۀ نوامبر و مارس، فنلاند را شکست داد؛ در آوریل 1940، آلمانها، دانمارک و نروژ را مورد تهاجم قرار دادند: اما در جریان تمامی این رخدادهای پُرمخاطره، در واقع، همهچیز در جبهۀ غربی کاملاً آرام ماند. در خودِ فرانسه، مناطق بزرگی از آلزاس و نواحی مرزی از غیرنظامیان تخلیه شد و سربازان، در میان جمعیت غیرنظامی که در منطقه باقی مانده بودند، اسکان داده شدند.
🖇این شرایط، به تناوب، میان خط مقدم و مناطق حفاظتشدۀ نظامی، حاکم بود، درست، گویی جنگی واقعی در حال وقوع است. اما خبری از جنگ نبود. تنها صدایِ شلیکی که بیشترِ نیروهای فرانسوی میشنیدند، تیری بود که از اسلحۀ افسرانِ خودی در میرفت، تا دستکم، ذرهای، طعم نبرد واقعی را چشیده باشند؛ و تنها ویرانی و تخریبی نیز که آنها شاهدش بودند کار خودِ سربازان فرانسوی بود، هنگامیکه خانههای تخلیهشدۀ جنگزدگان را غارت میکردند. این، تصویری از شرایطی است که در آن سارتر، نگارش دفتر رویدادهای روزانهاش را آغاز کرد، اثری در ظاهر ناهمگون که به تولد شاهکاری انجامیده است.
🖇ژان پل سارتر، در میان صدهاهزار سرباز ذخیرهای بود که در اول سپتامبر 1939 برای حضور در جنگ بسیج شدند. سارتر متولد 1905، خدمت نظامی خود را در سال 1929 در رَستۀ هواشناسی گذرانده بود، که در آنجا، تحت فرمان ریمون آرون قرار داشت، کسی که بعدها دوست او و سپس به مخالف سیاسی او بدل شد.
🖇پس از احضار سارتر، بر اساس تجربۀ قبلی که داشت، بار دیگر، به بخش هواشناسی، وابسته به ستاد توپخانه در منطقۀ 108، درست، پشت جبهۀ آلزاس گماشته شد. قرارگاه، پی درپی در مجموعهای از شهرهای کوچک، به فاصلۀ چند کیلومتری شرق یا شمال استراسبورگ مستقر میشد: برومات، مورسبرون، بوکسویلر، سپس بار دیگر به برومات باز میگشت. در بخشی که سارتر خدمت میکرد، یک سرجوخه (که اینجا «پُل» نامیده میشود) و سه نفر دیگر نیز حاضر بودند: پیترکوفسکی («پیتر»)، «کِلِر» و خودِ سارتر.
🖇بخش هواشناسی وظایف سنگینی بر عهده نداشت: «من اینجا موظفم بالنها را به هوا بفرستم و سپس آنها را با دوربین زیر نظر می گیرم: به این کار، «مشاهدۀ هواشناسی» میگویند. پس از آن، به افسران دستۀ توپخانه زنگ میزنم و جهت باد را به آنها اطلاع می دهم: و بَعد دیگر، به خودشان مربوط است که با این اطلاعات چه میکنند. جوانها، در مواردی، گزارشهای ادارۀ اطلاعات را به کار می گیرند؛ اما قدیمیترهای محافظهکار فقط آنها را مستقیم روانۀ سطل کاغذ باطله می کنند. البته، از آنجایی که هیچ شلیکی از توپخانه صورت نمیگیرد، اثرگذاریِ هر دو روش، یکی است.»
🖇در برومات، جایی که سارتر نخستین دفترچۀ خاطرات خود را نوشت، هواشناسان در اتاق مدرسهای مشترک با هم به سر میبردند، که هنوز نیمکت و تخته سیاه در آن باقی مانده بود،همراه با استوار کورتو، گروهبان دوم نادین و سرباز هَنگ، وابسته به سرویس جاسوسی توپخانه (البته وقتی، این گروه دوم، بیرون سوار بر موتورسیکلتهای¬شان، در حال انجام مأموریت یا جاسازی اسلحه در محلهای استقرار خود نبودند).
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚خاطرات جنگ
📥کوئِنتین هور/ ترجمه نگین نوریان دهکُردی
🖇در اول سپتامبر 1939، با حملۀ نیروهای آلمانی به لهستان، جنگ دوم جهانی آغاز شد. در همان روز، حکومتهای فرانسه و بریتانیا فرمان بسیج عمومی صادر کردند. در سراسر هشت ماهی که پس از آن از راه رسید- جدای از یکی دو زد و خورد کوچک مرزی در چند روز نخست سربازان آلمانی و فرانسوی در خطوط سنگربندیشدۀ خود، در طول چند صد کیلومتر مرز مشترک رویاروی یکدیگر قرار گرفته بودند، اما این رویارویی، تنها با رد و بدل شدن چند شلیک تصادفی میان آنها همراه بود، وضعیتی که بعدها به «جنگ قلابی» معروف شد.
🖇در طول ماه سپتامبر، آلمان، لهستان را در هم شکست؛ اتحاد جماهیر شوروی نیز به لهستان حمله کرد و با هزینۀ بسیار در فاصلۀ نوامبر و مارس، فنلاند را شکست داد؛ در آوریل 1940، آلمانها، دانمارک و نروژ را مورد تهاجم قرار دادند: اما در جریان تمامی این رخدادهای پُرمخاطره، در واقع، همهچیز در جبهۀ غربی کاملاً آرام ماند. در خودِ فرانسه، مناطق بزرگی از آلزاس و نواحی مرزی از غیرنظامیان تخلیه شد و سربازان، در میان جمعیت غیرنظامی که در منطقه باقی مانده بودند، اسکان داده شدند.
🖇این شرایط، به تناوب، میان خط مقدم و مناطق حفاظتشدۀ نظامی، حاکم بود، درست، گویی جنگی واقعی در حال وقوع است. اما خبری از جنگ نبود. تنها صدایِ شلیکی که بیشترِ نیروهای فرانسوی میشنیدند، تیری بود که از اسلحۀ افسرانِ خودی در میرفت، تا دستکم، ذرهای، طعم نبرد واقعی را چشیده باشند؛ و تنها ویرانی و تخریبی نیز که آنها شاهدش بودند کار خودِ سربازان فرانسوی بود، هنگامیکه خانههای تخلیهشدۀ جنگزدگان را غارت میکردند. این، تصویری از شرایطی است که در آن سارتر، نگارش دفتر رویدادهای روزانهاش را آغاز کرد، اثری در ظاهر ناهمگون که به تولد شاهکاری انجامیده است.
🖇ژان پل سارتر، در میان صدهاهزار سرباز ذخیرهای بود که در اول سپتامبر 1939 برای حضور در جنگ بسیج شدند. سارتر متولد 1905، خدمت نظامی خود را در سال 1929 در رَستۀ هواشناسی گذرانده بود، که در آنجا، تحت فرمان ریمون آرون قرار داشت، کسی که بعدها دوست او و سپس به مخالف سیاسی او بدل شد.
🖇پس از احضار سارتر، بر اساس تجربۀ قبلی که داشت، بار دیگر، به بخش هواشناسی، وابسته به ستاد توپخانه در منطقۀ 108، درست، پشت جبهۀ آلزاس گماشته شد. قرارگاه، پی درپی در مجموعهای از شهرهای کوچک، به فاصلۀ چند کیلومتری شرق یا شمال استراسبورگ مستقر میشد: برومات، مورسبرون، بوکسویلر، سپس بار دیگر به برومات باز میگشت. در بخشی که سارتر خدمت میکرد، یک سرجوخه (که اینجا «پُل» نامیده میشود) و سه نفر دیگر نیز حاضر بودند: پیترکوفسکی («پیتر»)، «کِلِر» و خودِ سارتر.
🖇بخش هواشناسی وظایف سنگینی بر عهده نداشت: «من اینجا موظفم بالنها را به هوا بفرستم و سپس آنها را با دوربین زیر نظر می گیرم: به این کار، «مشاهدۀ هواشناسی» میگویند. پس از آن، به افسران دستۀ توپخانه زنگ میزنم و جهت باد را به آنها اطلاع می دهم: و بَعد دیگر، به خودشان مربوط است که با این اطلاعات چه میکنند. جوانها، در مواردی، گزارشهای ادارۀ اطلاعات را به کار می گیرند؛ اما قدیمیترهای محافظهکار فقط آنها را مستقیم روانۀ سطل کاغذ باطله می کنند. البته، از آنجایی که هیچ شلیکی از توپخانه صورت نمیگیرد، اثرگذاریِ هر دو روش، یکی است.»
🖇در برومات، جایی که سارتر نخستین دفترچۀ خاطرات خود را نوشت، هواشناسان در اتاق مدرسهای مشترک با هم به سر میبردند، که هنوز نیمکت و تخته سیاه در آن باقی مانده بود،همراه با استوار کورتو، گروهبان دوم نادین و سرباز هَنگ، وابسته به سرویس جاسوسی توپخانه (البته وقتی، این گروه دوم، بیرون سوار بر موتورسیکلتهای¬شان، در حال انجام مأموریت یا جاسازی اسلحه در محلهای استقرار خود نبودند).
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
Forwarded from سیاستنامه پلاس
📖چه مطالبی در سیاستنامه ۳۳ میخوانیم؟
📰خبرنامه
مروری بر رویدادهای حقوق و علوم و سیاسی ایران
🖌سرمقاله
میراث قدیم برای جدید: آرش رئیسینژاد
🕯یادنامه علی اکبر: سایه اکبر در علوم سیاسی ایران
نسرین مصفا
جواد اطاعت
شجاع احمدوند
وحید سینایی
علی اکبر علیخانی
علی مرشدیزاد
حسن مجیدی
🔖پرونده: مقالات فدرالیست؛ درسهای آمریکا برای ایران/ با مقالاتی از ناصر سلطانی، فردین مرادخانی، رضا یعقوبی، حسن وکیلیان، حیدرعلی تیموری، کاوه حسینزاده راد، پروانه شعبانی، ایمان سهرابی، ابراهیم دهنوی و فریدا حصاری
📝یادداشت
انقلاب یا براندازی؟
📂مهدی زیبایی
بیخردی و توسعهنیافتگی
📂محمدابراهیم انصاری لاری
فلسفهورزی و ایرانشناسی
📂محمدمنصور هاشمی
📇گزارش
نودسالگی غلامحسین ابراهیمی دینانی/ مصطفی محقق داماد، کریم فیضی، حمیدرضا محمدی و سمیرا دردشتی
💡تامل/ عقل حکمرانی ایرانی: روحالله اسلامی
⚖️جستار
* حقوق بشر و فرهنگ: عمادالدین باقی
* تحول پیوسته حقوق بشر: مهدی ذاکریان
*در جستجوی حقوق بشر: فریما جمالی
💬 دیدار (گفتگو با محمدرضا ضیائی بیگدلی)
در جستجوی حقوق بینالملل
📑گفتگوکننده: آرمینا شفیعی
📕داستان جلد (ایران و ملیگرایی)
▪️ احمد نقیبزاده، جواد کاشی، مقصود فراستخواه، جواد اطاعت، سلمان صادقیزاده، محمدعلی حسینیزاده، سید محسن علویپور، کمال اطهاری، مصطفی نصیری، محمود فلکی، شریف لکزایی، صادق حقیقت، قدرت احمدیان و عباس آخوندی
📋مقاله
فراسوی آزادی: قدیر نصری
شهر ایرانی علیه استبداد آسیایی: عادل نعمتی
📚پژوهش
▫️ضرورت تفکر مفهومی و اندیشگی: محمدرضا شعبانی
▫️واکنش به روزمرگی جنگ: سینا قائممقامی
📖جوابیه
➖نگریستن به ملت در خشت خام سنت: مصطفی جلیلی تقویان
📇ترجمه
اروپا و رنسانس اسلام 〰️ رضا کوهکن
👩🏻🎓 جایزه: دومین جایزه ملی سیاستگذاری
🦉کانال تلگرام مجله سیاستنامه
@goftemaann
📮 سیاستنامه 33 را از طریق لینک زیر به صورت غیرحضوری خریداری و با پست سفارشی رایگان دریافت کنید:
گروه مطبوعاتی هممیهن
💳شماره کارت برای واریز وجه خرید مجله (دویست و پنجاه هزار تومان)
6104338759914894 به نام هدی کرباسچی (موسسه هممیهن)
📩از طریق تماس با این شماره در تلگرام نیز میتوانید مجله را خریداری کنید:
+98 933 655 4529
🎲@politicalmag
📰خبرنامه
مروری بر رویدادهای حقوق و علوم و سیاسی ایران
🖌سرمقاله
میراث قدیم برای جدید: آرش رئیسینژاد
🕯یادنامه علی اکبر: سایه اکبر در علوم سیاسی ایران
نسرین مصفا
جواد اطاعت
شجاع احمدوند
وحید سینایی
علی اکبر علیخانی
علی مرشدیزاد
حسن مجیدی
🔖پرونده: مقالات فدرالیست؛ درسهای آمریکا برای ایران/ با مقالاتی از ناصر سلطانی، فردین مرادخانی، رضا یعقوبی، حسن وکیلیان، حیدرعلی تیموری، کاوه حسینزاده راد، پروانه شعبانی، ایمان سهرابی، ابراهیم دهنوی و فریدا حصاری
📝یادداشت
انقلاب یا براندازی؟
📂مهدی زیبایی
بیخردی و توسعهنیافتگی
📂محمدابراهیم انصاری لاری
فلسفهورزی و ایرانشناسی
📂محمدمنصور هاشمی
📇گزارش
نودسالگی غلامحسین ابراهیمی دینانی/ مصطفی محقق داماد، کریم فیضی، حمیدرضا محمدی و سمیرا دردشتی
💡تامل/ عقل حکمرانی ایرانی: روحالله اسلامی
⚖️جستار
* حقوق بشر و فرهنگ: عمادالدین باقی
* تحول پیوسته حقوق بشر: مهدی ذاکریان
*در جستجوی حقوق بشر: فریما جمالی
💬 دیدار (گفتگو با محمدرضا ضیائی بیگدلی)
در جستجوی حقوق بینالملل
📑گفتگوکننده: آرمینا شفیعی
📕داستان جلد (ایران و ملیگرایی)
▪️ احمد نقیبزاده، جواد کاشی، مقصود فراستخواه، جواد اطاعت، سلمان صادقیزاده، محمدعلی حسینیزاده، سید محسن علویپور، کمال اطهاری، مصطفی نصیری، محمود فلکی، شریف لکزایی، صادق حقیقت، قدرت احمدیان و عباس آخوندی
📋مقاله
فراسوی آزادی: قدیر نصری
شهر ایرانی علیه استبداد آسیایی: عادل نعمتی
📚پژوهش
▫️ضرورت تفکر مفهومی و اندیشگی: محمدرضا شعبانی
▫️واکنش به روزمرگی جنگ: سینا قائممقامی
📖جوابیه
➖نگریستن به ملت در خشت خام سنت: مصطفی جلیلی تقویان
📇ترجمه
اروپا و رنسانس اسلام 〰️ رضا کوهکن
👩🏻🎓 جایزه: دومین جایزه ملی سیاستگذاری
🦉کانال تلگرام مجله سیاستنامه
@goftemaann
📮 سیاستنامه 33 را از طریق لینک زیر به صورت غیرحضوری خریداری و با پست سفارشی رایگان دریافت کنید:
گروه مطبوعاتی هممیهن
💳شماره کارت برای واریز وجه خرید مجله (دویست و پنجاه هزار تومان)
6104338759914894 به نام هدی کرباسچی (موسسه هممیهن)
📩از طریق تماس با این شماره در تلگرام نیز میتوانید مجله را خریداری کنید:
+98 933 655 4529
🎲@politicalmag
Forwarded from سیاستنامه پلاس
📖 کارگاه آموزشی
«بررسی روند تدوینِ قانون اساسی»
🎙️با تدریس:
دکتر #ناصر_سلطانی
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
🕠 زمان:
چهارشنبه ۱۵ اسفندماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۷:۳۰ تا ۲۰:۳۰
برای دریافت اطلاعات بیشتر به وبسایت موسسه (لینک زیر) مراجعه کنید:
https://bashiriyeh.ir/c/کارگاه_آموزشی_بررسی_روند_تدوین_قانون_اساسی_
ارتباط در واتساپ و تلگرام:
۰۹۲۱۸۵۰۹۸۹۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#مجله_سیاست_نامه
@politicalmag
#موسسه_مطالعاتی_بشیریه
@bashiriyehins
«بررسی روند تدوینِ قانون اساسی»
🎙️با تدریس:
دکتر #ناصر_سلطانی
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
🕠 زمان:
چهارشنبه ۱۵ اسفندماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۷:۳۰ تا ۲۰:۳۰
برای دریافت اطلاعات بیشتر به وبسایت موسسه (لینک زیر) مراجعه کنید:
https://bashiriyeh.ir/c/کارگاه_آموزشی_بررسی_روند_تدوین_قانون_اساسی_
ارتباط در واتساپ و تلگرام:
۰۹۲۱۸۵۰۹۸۹۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#مجله_سیاست_نامه
@politicalmag
#موسسه_مطالعاتی_بشیریه
@bashiriyehins
📰تا علوم انسانی و اجتماعی در ایران جان نگیرد و جایگاه شایستۀ خود را از هر لحاظ پیدا نکند امور کشور بسامان نمیشود. در ایران موانع فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، قانونی و ساختاری برای رشد و توسعۀ علوم انسانی و اجتماعی زیادند. گذشته از وزارت علوم تحقیقات و فناوری، شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز یکی از آنهاست. این شورا -گذشته از جایگاه و عملکردش - همیشه سه ویژگی داشته است: نخست اینکه فضای سیاسی بیش از فضای علمی بر آن غالب بوده است، دوم اینکه برخی اعضای آن آکادمیک نبودهاند یعنی کار و دغدغۀ اصلی آنها پژوهشگری و دانشگاهی نبوده و شخصیت علمی و دانشگاهی محسوب نمیشدند. سوم اینکه متخصصانِ فنی مهندسی، علوم پایه و علوم پزشکی نیز به عنوان بخشی از اعضا یا مدیران، برای علوم انسانی و اجتماعی تصمیمگیری کردهاند. دو ویژگی بعدی که از گذشته هم بودهاند آسانتر قابلحل هستند...
🔖متن کامل: 5800 کلمه
⏰زمان مطالعه: 29 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 5800 کلمه
⏰زمان مطالعه: 29 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊ناصر کاتوزیان و مفهوم قانوناساسي در پیشنویس هیئت حقوقدانان در 1358
📚درک رمانتیک از قانوناساسي
📥سید ناصر سلطانی
🖇استاد ناصرکاتوزیان، عضو هیئت تدوین پیشنویس قانوناساسي جمهوری اسلامی ایران بود. باتوجهبه مقالاتیکه در پیگیری سرنوشت قانوناساسي نوشت، هم در میان جامعه حقوقی و هم در میان نویسندگانیکه بهسرنوشت قانوناساسي علاقه نشان میدادند، بهطور عام، و هم در میان اعضای هیئت تدوین پیشنویس، بهطور خاص، کوشاتراز همه اقران و امثال خود ظاهر شد بهطوریکه کمتر میتوان، در این دوره، نویسنده دیگری را با چنین عزم مصممی در این راه دید.
🖇او بهعنوان یک حقوقدان در سالهای پیشاز انقلاباز یک سوء بهاین دلیلکه قاضی برجستهای بود در محافلی راه یافت که مشاهدات و تجربیاتی برای او بهارمغان آورد واز سوی دیگر بهدلیل برخوردهاییکه بهعنوان قاضی دادگستری، با برخیاز مقامات دوره پهلوی دوم پیدا کرد، بهتدریج دیدگاهی انتقادی درباره برخی مسائل یافت.
🖇 این دیدگاهها بهتدریج او را در محافل اجتماعی و قضایی جامعه بیشتر میشناساند تا جایی¬که در آغاز انقلاب اسلامی «از طرف قضات بهعنوان یکیاز کاندیداها برای ریاست دیوان¬عالی کشور» معرفی شد. با رشد تحولات و وقوع انقلاب اسلامی، کاتوزیان بهتدریج در محفل تدوین پیشنویس قانوناساسي آینده راه یافت و نقش مهم و مؤثری در تدوین پیشنویس ایفا کرد.
🖇مقالاتی که، خصوصاً در هفتهنامه جنبش، درباره قانوناساسي، مینوشت، و همچنین پاسخش بهنامه مصطفی رحیمی بر شهرت انقلابی او، نزد جناح مذهبی انقلاب، افزود تا جایی¬که در فهرست نامزدهای گروههای سیاسی مختلف برای مجلس خبرگان بررسی نهایی قانوناساسياز تهران معرفی شد و حتیاز سوی مهمترین جریان سیاسی این دوره گفتگوهایی برای درج نامش در فهرست روحانیت مبارز شد. تهران 10 نماینده در این مجلس داشتکه همگیاز فهرست معروفیکه مورد حمایت انقلابیون روحانی بود، و قرار بود کاتوزیان هم در آن فهرست باشد، انتخاب شدند و نامزدهای گروههای دیگر بافاصله بیشاز یک میلیون رأیاز نفر یازدهم انتخاب شدند. ناصر کاتوزیان نیز با تعداد 110859 رأی، نفر 21،از جمله این افرادی بود کهاز راهیافتن بهمجلس خبرگان بررسی نهایی قانوناساسي بازماند.
🖇علاقهمندیهای کاتوزیان بهبحثهای حقوقاساسي در سالهای پیش و دستکماز دوره تحصیل او در دوره دکتری حقوق خصوصی برانگیخته شده بود؛ و بهاحتمال بسیار برخیاز این مباحث در دانشکده حقوق نیز مطرح شده بود. او در ادامه و خصوصاً پساز آنکه بهاداره حقوقی آمد، محمد باهری وزیر جدید دادگستری، «برای تدوین هر اصل انقلاب [سفید] کمیسیونی مرکباز پارهای استادان دانشکده حقوق و قضات تشکیل دادکه هرکدام مأمور تهیه لایحه قانونی اصل ویژه خود باشد» کاتوزیان نیز بهعضویت یکیاز کمیسیون¬ها منصوب شده بود.
🖇در همین جلسات برخوردهایی با وزیر دادگستری پیدا کرد و در پاسخ بهدبیر جلسه، دکتر کیان، استاد دانشکده حقوق، اساس تشکیل این جلسات را بهچالش کشید و آن را مغایر با قانوناساسي خواند: «زیرا شاه بههنگام تعطیل مجلس و بهتنهایی صلاحیت قانونگذاری ندارد تا تهیه لایحه قانونی معنی داشته باشد». در ادامه این جلسات بحثهایی در تفسیر قانوناساسي درگرفته بود و موافقان بهقسمت اول اصل 27 متمم و مخالفان (کاتوزیان) بهاصل هفتم متمم استناد میکردند. تفسیر کاتوزیاناز این اصول بهتدریج قضات دیگری راکه در جلسه حضور داشتند همراه میکرد و این وضع برای وزیر خوشایند نبود بههمین دلیل پساز احضار و تندی با کاتوزیان و پاسخ بهجسارتش او را بهمازندران منتقل میکند.
🖇پساز طرح پرونده تخلف کاتوزیان در محکمه انتظامی، بهدلیل حاضر نشدن در محل خدمت جدید، و طرح موضوع در هیئت عمومی دیوان «شایع بودکه مرحوم [عبدالحسین] علی¬آبادی [دادستان کل] و [محمد] سروری [رئیس دیوان عالی کشور]از تفسیریکه مناز قانوناساسي مشروطیت کرده بودم دفاع کردهاند و توانستهاند اکثریت قضات دیوان عالی را با خود همداستان سازند». این مورد نمونهایاز علاقهمندیهای کاتوزیان بهبحثهای حقوقاساسي پیشاز انقلاب اسلامی است و چنین مواردی در کارنامه او کم شمار نیست.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚درک رمانتیک از قانوناساسي
📥سید ناصر سلطانی
🖇استاد ناصرکاتوزیان، عضو هیئت تدوین پیشنویس قانوناساسي جمهوری اسلامی ایران بود. باتوجهبه مقالاتیکه در پیگیری سرنوشت قانوناساسي نوشت، هم در میان جامعه حقوقی و هم در میان نویسندگانیکه بهسرنوشت قانوناساسي علاقه نشان میدادند، بهطور عام، و هم در میان اعضای هیئت تدوین پیشنویس، بهطور خاص، کوشاتراز همه اقران و امثال خود ظاهر شد بهطوریکه کمتر میتوان، در این دوره، نویسنده دیگری را با چنین عزم مصممی در این راه دید.
🖇او بهعنوان یک حقوقدان در سالهای پیشاز انقلاباز یک سوء بهاین دلیلکه قاضی برجستهای بود در محافلی راه یافت که مشاهدات و تجربیاتی برای او بهارمغان آورد واز سوی دیگر بهدلیل برخوردهاییکه بهعنوان قاضی دادگستری، با برخیاز مقامات دوره پهلوی دوم پیدا کرد، بهتدریج دیدگاهی انتقادی درباره برخی مسائل یافت.
🖇 این دیدگاهها بهتدریج او را در محافل اجتماعی و قضایی جامعه بیشتر میشناساند تا جایی¬که در آغاز انقلاب اسلامی «از طرف قضات بهعنوان یکیاز کاندیداها برای ریاست دیوان¬عالی کشور» معرفی شد. با رشد تحولات و وقوع انقلاب اسلامی، کاتوزیان بهتدریج در محفل تدوین پیشنویس قانوناساسي آینده راه یافت و نقش مهم و مؤثری در تدوین پیشنویس ایفا کرد.
🖇مقالاتی که، خصوصاً در هفتهنامه جنبش، درباره قانوناساسي، مینوشت، و همچنین پاسخش بهنامه مصطفی رحیمی بر شهرت انقلابی او، نزد جناح مذهبی انقلاب، افزود تا جایی¬که در فهرست نامزدهای گروههای سیاسی مختلف برای مجلس خبرگان بررسی نهایی قانوناساسياز تهران معرفی شد و حتیاز سوی مهمترین جریان سیاسی این دوره گفتگوهایی برای درج نامش در فهرست روحانیت مبارز شد. تهران 10 نماینده در این مجلس داشتکه همگیاز فهرست معروفیکه مورد حمایت انقلابیون روحانی بود، و قرار بود کاتوزیان هم در آن فهرست باشد، انتخاب شدند و نامزدهای گروههای دیگر بافاصله بیشاز یک میلیون رأیاز نفر یازدهم انتخاب شدند. ناصر کاتوزیان نیز با تعداد 110859 رأی، نفر 21،از جمله این افرادی بود کهاز راهیافتن بهمجلس خبرگان بررسی نهایی قانوناساسي بازماند.
🖇علاقهمندیهای کاتوزیان بهبحثهای حقوقاساسي در سالهای پیش و دستکماز دوره تحصیل او در دوره دکتری حقوق خصوصی برانگیخته شده بود؛ و بهاحتمال بسیار برخیاز این مباحث در دانشکده حقوق نیز مطرح شده بود. او در ادامه و خصوصاً پساز آنکه بهاداره حقوقی آمد، محمد باهری وزیر جدید دادگستری، «برای تدوین هر اصل انقلاب [سفید] کمیسیونی مرکباز پارهای استادان دانشکده حقوق و قضات تشکیل دادکه هرکدام مأمور تهیه لایحه قانونی اصل ویژه خود باشد» کاتوزیان نیز بهعضویت یکیاز کمیسیون¬ها منصوب شده بود.
🖇در همین جلسات برخوردهایی با وزیر دادگستری پیدا کرد و در پاسخ بهدبیر جلسه، دکتر کیان، استاد دانشکده حقوق، اساس تشکیل این جلسات را بهچالش کشید و آن را مغایر با قانوناساسي خواند: «زیرا شاه بههنگام تعطیل مجلس و بهتنهایی صلاحیت قانونگذاری ندارد تا تهیه لایحه قانونی معنی داشته باشد». در ادامه این جلسات بحثهایی در تفسیر قانوناساسي درگرفته بود و موافقان بهقسمت اول اصل 27 متمم و مخالفان (کاتوزیان) بهاصل هفتم متمم استناد میکردند. تفسیر کاتوزیاناز این اصول بهتدریج قضات دیگری راکه در جلسه حضور داشتند همراه میکرد و این وضع برای وزیر خوشایند نبود بههمین دلیل پساز احضار و تندی با کاتوزیان و پاسخ بهجسارتش او را بهمازندران منتقل میکند.
🖇پساز طرح پرونده تخلف کاتوزیان در محکمه انتظامی، بهدلیل حاضر نشدن در محل خدمت جدید، و طرح موضوع در هیئت عمومی دیوان «شایع بودکه مرحوم [عبدالحسین] علی¬آبادی [دادستان کل] و [محمد] سروری [رئیس دیوان عالی کشور]از تفسیریکه مناز قانوناساسي مشروطیت کرده بودم دفاع کردهاند و توانستهاند اکثریت قضات دیوان عالی را با خود همداستان سازند». این مورد نمونهایاز علاقهمندیهای کاتوزیان بهبحثهای حقوقاساسي پیشاز انقلاب اسلامی است و چنین مواردی در کارنامه او کم شمار نیست.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
🖊جستاری درباره اندیشه سیاسی زرتشت
📚سیاست مزدایی
📥روح الله اسلامی
🖇پگاه اندیشه عقلانی از ایران با سروده های زرتشت آغاز می شود که در اوستا جمع آوری شده است. زرتشت پیامبر اسطوره ای که زمان، مکان تولد و شخصیت او چندان مشخص نیست، حضوری غیرقابل انکار در اندیشه سیاسی ایران دارد. در ایران باستان مهمترین غایت امر سیاسی فضلیت اخلاقی منبعث از آموزه های زرتشت است. بدین سان اخلاق و جامعه اخلاقی که مختصات آن در دین مزدایی آمده وظیفه دولت را مشخص کرده و بر این اساس دولت وظیفه تحقق اهداف اهورا مزدا در زمین را برعهده دارد. «مزدا اهوره ی به همه کار توانا چنین برنهاده است: بهروزی از آن کسی است که دیگران را به بهروزی برساند». «دین آنان که راست گفتارند از بهترین پاداش ها بهره مند خواهد شد و سرانجام به اشه خواهد پیوست»
🖇زرتشت پیامبر باستانی ایرانیان صاحب کتاب اوستا و آوردنده دین زرتشتی در آذربایجان یا سیستان، غرب یا شرق ایران در شش تا دوازده هزار قبل از میلاد مسیح به دنیا می آید. مجموعه تعالیم او در اوستا، زند، دینکرد، بندهشن و .... در طول قرن های بعد جمع آوری شد. برخی از اصلی ترین گفته هایش در گاتاها، یسنه ها و یشت ها که امروز بخش های به جای مانده از اوستا است به دست ما رسیده است.
🖇در این نوشتار به ویژه سه بخش گاتاها، یسنه ها و یشت ها مورد توجه خواهد بود. زرتشت مروج آبادانی، صلح و مدنیت است و اغلب مورخان از او به نیکی یاد کرده اند. تعالیم او ترکیبی از لطافت شاعرانه و عمق فلسفی است. او در توصیف خود می گوید: «منم زرتشت که با همه توش و توان خویش دشمن سرسخت دروندان و پناه نیرومند اشونانم. خواستارم تا بدان هنگام که ستایشگر و سرودخوان توام همواره از شهریاری مینوی بی کران تو برخوردار باشم»
🖇سخن و کلمه خواه به نظم و خواه به نثر در اندیشه زرتشت که بخشی از آن در اوستا به میراث گذاشته شده اهمیت فراوان دارد. در یشت ها آمده است: «ای سپیمان زرتشت، ای ستاینده و زوت و دادخواه و اندرزگوی و نیایشگر و مهربان و سرودخوان» «کی أشه و منش نیک و شهریاری مینوی به سوی ما خواهد شتافت؟»
🖇زرتشت مخالف خشونت، دروغ، ستم و کینه است. همه این صفات را قبایل جنگجوی شروری داشتند که مداوم در حال غارت دیگران بودند. مردم ایران زمین توانگر، خردمند و اهل کار و تلاش بودند و زرتشت نیز بر همین اساس دینی مدنی عرضه کرد. در یشت ها آمده است: «ای ناخوشی ها بگریزید. ای مرگ بگریز. ای دیوان بگریزید. ای پتیارگان بگریزید. ای اشموغ کینه ور از اشه بگریز. ای مرد ستمکار بگریز» «ژرژ دو مزیل زرتشت را بزرگترین مصلح دینی و اجتماعی می داند که تاریخ ادیان به خود دیده است. او می نویسد: عمل اصلاحی زرتشت در آیین کهن ایرانیان جنبه کمال اصلاحات اقتصادی و حرکت اقوام بیابان گرد از عدم قطعیت و تعصب به سمت یکجانشینی دلالت دارد» فرهنگ رجایی پیام سیاسی زرتشت را نظم دهی به زندگی یکجانشینی و کشاورزی به جای زندگی کوچ روی شبانی می داند. زرتشت پیامبر صلح و پیمان دوستی بود که این ایده را از طریق شهریاری نیک دنبال می کرد.
🖇زرتشت و دین مزدایی خرد یکجانشینی دارد و دشمن قتل و غارت است. «باید برای آبادانی جهان کوشید و آن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد. این دین حتی مخالفت با قربانی و کشتن حیوانات. «آبادانی جهان به او بدهم کسی که با دروغ دشمن باشد» یکجانشینی و تمدن آبادانی آباد کردن راهنمای بهروزی در صورتی ایجاد می گردد که اخلاقی زمینی و عقلانی ایجاد گردد. «پاداش نیک برای نیکان و سزای بد برای بدان»
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚سیاست مزدایی
📥روح الله اسلامی
🖇پگاه اندیشه عقلانی از ایران با سروده های زرتشت آغاز می شود که در اوستا جمع آوری شده است. زرتشت پیامبر اسطوره ای که زمان، مکان تولد و شخصیت او چندان مشخص نیست، حضوری غیرقابل انکار در اندیشه سیاسی ایران دارد. در ایران باستان مهمترین غایت امر سیاسی فضلیت اخلاقی منبعث از آموزه های زرتشت است. بدین سان اخلاق و جامعه اخلاقی که مختصات آن در دین مزدایی آمده وظیفه دولت را مشخص کرده و بر این اساس دولت وظیفه تحقق اهداف اهورا مزدا در زمین را برعهده دارد. «مزدا اهوره ی به همه کار توانا چنین برنهاده است: بهروزی از آن کسی است که دیگران را به بهروزی برساند». «دین آنان که راست گفتارند از بهترین پاداش ها بهره مند خواهد شد و سرانجام به اشه خواهد پیوست»
🖇زرتشت پیامبر باستانی ایرانیان صاحب کتاب اوستا و آوردنده دین زرتشتی در آذربایجان یا سیستان، غرب یا شرق ایران در شش تا دوازده هزار قبل از میلاد مسیح به دنیا می آید. مجموعه تعالیم او در اوستا، زند، دینکرد، بندهشن و .... در طول قرن های بعد جمع آوری شد. برخی از اصلی ترین گفته هایش در گاتاها، یسنه ها و یشت ها که امروز بخش های به جای مانده از اوستا است به دست ما رسیده است.
🖇در این نوشتار به ویژه سه بخش گاتاها، یسنه ها و یشت ها مورد توجه خواهد بود. زرتشت مروج آبادانی، صلح و مدنیت است و اغلب مورخان از او به نیکی یاد کرده اند. تعالیم او ترکیبی از لطافت شاعرانه و عمق فلسفی است. او در توصیف خود می گوید: «منم زرتشت که با همه توش و توان خویش دشمن سرسخت دروندان و پناه نیرومند اشونانم. خواستارم تا بدان هنگام که ستایشگر و سرودخوان توام همواره از شهریاری مینوی بی کران تو برخوردار باشم»
🖇سخن و کلمه خواه به نظم و خواه به نثر در اندیشه زرتشت که بخشی از آن در اوستا به میراث گذاشته شده اهمیت فراوان دارد. در یشت ها آمده است: «ای سپیمان زرتشت، ای ستاینده و زوت و دادخواه و اندرزگوی و نیایشگر و مهربان و سرودخوان» «کی أشه و منش نیک و شهریاری مینوی به سوی ما خواهد شتافت؟»
🖇زرتشت مخالف خشونت، دروغ، ستم و کینه است. همه این صفات را قبایل جنگجوی شروری داشتند که مداوم در حال غارت دیگران بودند. مردم ایران زمین توانگر، خردمند و اهل کار و تلاش بودند و زرتشت نیز بر همین اساس دینی مدنی عرضه کرد. در یشت ها آمده است: «ای ناخوشی ها بگریزید. ای مرگ بگریز. ای دیوان بگریزید. ای پتیارگان بگریزید. ای اشموغ کینه ور از اشه بگریز. ای مرد ستمکار بگریز» «ژرژ دو مزیل زرتشت را بزرگترین مصلح دینی و اجتماعی می داند که تاریخ ادیان به خود دیده است. او می نویسد: عمل اصلاحی زرتشت در آیین کهن ایرانیان جنبه کمال اصلاحات اقتصادی و حرکت اقوام بیابان گرد از عدم قطعیت و تعصب به سمت یکجانشینی دلالت دارد» فرهنگ رجایی پیام سیاسی زرتشت را نظم دهی به زندگی یکجانشینی و کشاورزی به جای زندگی کوچ روی شبانی می داند. زرتشت پیامبر صلح و پیمان دوستی بود که این ایده را از طریق شهریاری نیک دنبال می کرد.
🖇زرتشت و دین مزدایی خرد یکجانشینی دارد و دشمن قتل و غارت است. «باید برای آبادانی جهان کوشید و آن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد. این دین حتی مخالفت با قربانی و کشتن حیوانات. «آبادانی جهان به او بدهم کسی که با دروغ دشمن باشد» یکجانشینی و تمدن آبادانی آباد کردن راهنمای بهروزی در صورتی ایجاد می گردد که اخلاقی زمینی و عقلانی ایجاد گردد. «پاداش نیک برای نیکان و سزای بد برای بدان»
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰آرنت متفکری که در طول جنگ سرد توجهها را به خود جلب کرد، تکروتر از آن بود که ذیل هیچ برچسبی برود، و نظریهاش دربارۀ توتالیتاریسم هم به همین سیاق طبقهبندینشدنی و منحصربهفرد بود. مورد آرنت این آیرونی را دارد که متفکری که از همه ماندگارتر با این مفهوم تداعی میشود، به صورت تصادفی و بر سبیل استفادۀ ابزاری با آن سروکار پیدا کرد. اما روشن است که کتابی که آرنت، مهاجری آلمانی یهودی با پسزمینهای در فلسفه و ژورنالیسم سیاسی یهودی، در حوالی 1946 در آمریکا شروع به نوشتنش کرد و خیلی زود به اثری کلاسیک تبدیل شد، قرار بود فقط تبارشناسی حکمرانی نازیها باشد. این کتاب قرار بود خاستگاههای نازیسم را نه فقط در یهودستیزی بلکه در امپریالیسم هم نشان دهد، دو موضوعی که عنوان دوسوم نخست ریشههای توتالیتاریسم بود که آرنت در مرحلۀ اول نوشت...
🔖متن کامل: 10000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 50 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 10000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 50 دقیقه
🦉@goftemaann
📰سؤال مهم این مقاله این است که این رابطه میان حاکمیت ساسانی با قبایل عربی در شبهجزیره حجاز از چه طریقی امکانپذیر شده و چه نتایجی را به ارمغان آورده است؟ فرضیهای که پیگیری میکنیم این خواهد بود که روابط حاکمیت ساسانی با قبایل عربی در شبهجزیره حجاز از طریق مناسبات دیرینه با عربهای تحت حاکمیت خود در شهر حیره امکانپذیر شده که نتیجه مهم تأثیرگذاری فکری و فرهنگی بر مردم عرب در منطه حجاز داشته است. همچنین از امکانات موجود در قبایل عرب تحت حاکمیت ساسانی، دستاوردهای علمی و فرهنگی یونانی و رومی به ایرانشهر انتقال یافته است. تلاش میکنیم با اتکا به رویکرد تاریخی و رجوع به منابع عصر پساباستان، کتیبهها، سکهها و کتابهای سریانی از یکسو و کتابهای دوره اسلامی از سوی دیگر، این رابطه شکلگرفته از مجرای شهر حیره را بازخوانی کنیم...
📸 بازماندهٔ ایوان خسرو برجستهترین یادگار ساسانیان در تیسفون، ۱۸۶۴ میلادی
🔖متن کامل: 6500 کلمه
⏰زمان مطالعه: 32 دقیقه
🦉@goftemaann
📸 بازماندهٔ ایوان خسرو برجستهترین یادگار ساسانیان در تیسفون، ۱۸۶۴ میلادی
🔖متن کامل: 6500 کلمه
⏰زمان مطالعه: 32 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊درباب معنای «دروغ مصلحتآمیز» در گلستان
📚سیاستِ مصلحت
📥یاشار جیرانی
🖇سعدی در کل گلستان از هنر وزیر نیک محضر در مواجهه با پادشاه تقلید کرده است: این که چگونه در راستای مصلحت، حقیقت («دشنام و سقط») را با دروغ بپوشاند: سعدی هنر شفاهی وزیر نیک محضر را به هنر کتبی، به هنر نوشتار، بدل می-سازد. او نیز رعایت مصلحت خواننده ی خود، حکمران و تبعه، را می کند. جایی که ممکن باشد به نفع هر دو، و جایی که ممکن نباشد به نفع یکی سخن می راند، یعنی به مصلحت. مصلحت در این معنا بنیاد گلستان (=نوشتار سعدی) و همچنین فلسفه ی سیاسی سعدی است: مصلحت دقیقاً در همان معنای مبهمش: جایی میان جباریت و منفعت عمومی، میان منافع خردمند و شهروند، یا میان حقیقت و دروغ.
🖇سعدی در این فرآیند به شاعر نیک محضر بدل می گردد. او با تقلید از وزیر نیک محضر، حقیقت توهین آمیز را در قالب اخلاق و الهیات عوامانه ریخته است؛ اخلاق و الهیاتی که به واسطه ی فصاحت خارق العاده ی شاعر و نفوذ عمیقش در قلوب هم زبانان او سنت نامیده شده است. او آتش را به گلستان بدل ساخته است. بر همین اساس، این شاعر قرنهاست آموزگار فرزندان پارسی زبانان، منبع حکمت متعارف و ضرب المثل های رایج، و منبع سنت اخلاقی-دینی یک «ملت» تلقی شده است. اما حکایت نخست به خواننده اخطار می دهد که سعدی را با این اخلاقیات/الهیات فصیح یکی نگیرد. سعدی «نوکر صورتی از اخلاقیات» نیست. زیرا شاعر صرفاً به فکر منافع پادشاه و رعیت، به فکر مصلحت، نیست.
🖇برخلاف وزیر نیک محضر که به گفتن دروغ بسنده می کند، شاعر نیک محضر در روایت خود لمحه ای از حقیقت، یعنی «دشنام و سقط»، را نمایش می دهد: او به حقیقت اشاره می کند. برخلاف وزیر نیک محضر، در سخن شاعر نیک محضر هم دروغ مصلحت آمیز و هم راست فتنه انگیز هر دو حاضرند. اما درحالی که محتوای دروغ مصلحت آمیز به گونه ای فصیح ساخته و پرداخته گشته است، محتوای راست فتنه انگیز کاملاً سرکوب شده است. راست فتنه انگیز صرفاً به مثابه یک اشاره وجود دارد. ولی وجود دارد. همین اشاره، درب پشتی را به سوی گلستان دیگری می گشاید. کلید این درب همان اشارات شاعر است، و کلید یافتن اشارات توانایی خواننده در فراروی از دروغ های فصیح و آشکار گلستان است، در یک کلام، فراروی از فصاحت خارق العاده ی شاعر.
🖇سعدی دو گلستان نوشته است: یکی گلستانِ دروغ های مصلحت آمیز و دیگری گلستان راست های فتنه انگیز. گلستان دروغ-های مصلحت آمیز مخاطبان منفعل خود را پند می دهد، یک اندرزنامه ی اخلاقی. گلستان راست های فتنه انگیز با مخاطب فعال خود گفتگو می-کند، یک شعر فلسفی. خواننده ی فعال گلستان بایستی از طریق اشارات شاعر در سرتاسر اثر، محتوای راست های فتنه انگیز، محتوای «دشنام و سقط» زندانی، را برسازد. بنابراین، فهم «دروغ مصلحت آمیز» به مثابه خصیصه ی نوشتاری گلستان، امکان حظ و لذت فعال در خوانش گلستان را می گشاید. جدی گرفتن این مفهوم خواننده ی منفعل گلستان را به خواننده ی فعالی بدل می سازد که از یافتن «راست های فتنه انگیز» در پس پشت «دروغ های مصلحت آمیز» لذت خواهد برد. یعنی از لذت برچیدن جامه ی مصلحت از تن حقیقت؛ حرص نامقدس دیدن آن چه قرار نیست دیده شود؛ حظِ خبیث شنیدن «دشنام و سقط» به امر مقتدر و مسلط؛ جسارت خیره شدن در چشمان فتنه؛ لذتِ منحرفِ عریان ساختنِ «عروسِ فکرِ» سعدی.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚سیاستِ مصلحت
📥یاشار جیرانی
🖇سعدی در کل گلستان از هنر وزیر نیک محضر در مواجهه با پادشاه تقلید کرده است: این که چگونه در راستای مصلحت، حقیقت («دشنام و سقط») را با دروغ بپوشاند: سعدی هنر شفاهی وزیر نیک محضر را به هنر کتبی، به هنر نوشتار، بدل می-سازد. او نیز رعایت مصلحت خواننده ی خود، حکمران و تبعه، را می کند. جایی که ممکن باشد به نفع هر دو، و جایی که ممکن نباشد به نفع یکی سخن می راند، یعنی به مصلحت. مصلحت در این معنا بنیاد گلستان (=نوشتار سعدی) و همچنین فلسفه ی سیاسی سعدی است: مصلحت دقیقاً در همان معنای مبهمش: جایی میان جباریت و منفعت عمومی، میان منافع خردمند و شهروند، یا میان حقیقت و دروغ.
🖇سعدی در این فرآیند به شاعر نیک محضر بدل می گردد. او با تقلید از وزیر نیک محضر، حقیقت توهین آمیز را در قالب اخلاق و الهیات عوامانه ریخته است؛ اخلاق و الهیاتی که به واسطه ی فصاحت خارق العاده ی شاعر و نفوذ عمیقش در قلوب هم زبانان او سنت نامیده شده است. او آتش را به گلستان بدل ساخته است. بر همین اساس، این شاعر قرنهاست آموزگار فرزندان پارسی زبانان، منبع حکمت متعارف و ضرب المثل های رایج، و منبع سنت اخلاقی-دینی یک «ملت» تلقی شده است. اما حکایت نخست به خواننده اخطار می دهد که سعدی را با این اخلاقیات/الهیات فصیح یکی نگیرد. سعدی «نوکر صورتی از اخلاقیات» نیست. زیرا شاعر صرفاً به فکر منافع پادشاه و رعیت، به فکر مصلحت، نیست.
🖇برخلاف وزیر نیک محضر که به گفتن دروغ بسنده می کند، شاعر نیک محضر در روایت خود لمحه ای از حقیقت، یعنی «دشنام و سقط»، را نمایش می دهد: او به حقیقت اشاره می کند. برخلاف وزیر نیک محضر، در سخن شاعر نیک محضر هم دروغ مصلحت آمیز و هم راست فتنه انگیز هر دو حاضرند. اما درحالی که محتوای دروغ مصلحت آمیز به گونه ای فصیح ساخته و پرداخته گشته است، محتوای راست فتنه انگیز کاملاً سرکوب شده است. راست فتنه انگیز صرفاً به مثابه یک اشاره وجود دارد. ولی وجود دارد. همین اشاره، درب پشتی را به سوی گلستان دیگری می گشاید. کلید این درب همان اشارات شاعر است، و کلید یافتن اشارات توانایی خواننده در فراروی از دروغ های فصیح و آشکار گلستان است، در یک کلام، فراروی از فصاحت خارق العاده ی شاعر.
🖇سعدی دو گلستان نوشته است: یکی گلستانِ دروغ های مصلحت آمیز و دیگری گلستان راست های فتنه انگیز. گلستان دروغ-های مصلحت آمیز مخاطبان منفعل خود را پند می دهد، یک اندرزنامه ی اخلاقی. گلستان راست های فتنه انگیز با مخاطب فعال خود گفتگو می-کند، یک شعر فلسفی. خواننده ی فعال گلستان بایستی از طریق اشارات شاعر در سرتاسر اثر، محتوای راست های فتنه انگیز، محتوای «دشنام و سقط» زندانی، را برسازد. بنابراین، فهم «دروغ مصلحت آمیز» به مثابه خصیصه ی نوشتاری گلستان، امکان حظ و لذت فعال در خوانش گلستان را می گشاید. جدی گرفتن این مفهوم خواننده ی منفعل گلستان را به خواننده ی فعالی بدل می سازد که از یافتن «راست های فتنه انگیز» در پس پشت «دروغ های مصلحت آمیز» لذت خواهد برد. یعنی از لذت برچیدن جامه ی مصلحت از تن حقیقت؛ حرص نامقدس دیدن آن چه قرار نیست دیده شود؛ حظِ خبیث شنیدن «دشنام و سقط» به امر مقتدر و مسلط؛ جسارت خیره شدن در چشمان فتنه؛ لذتِ منحرفِ عریان ساختنِ «عروسِ فکرِ» سعدی.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰شاهنامه که در روح مشروطه تاثیری قاطع داشت با تحقیقات شاهنامهشناسانهی اواخر دورهی قاجار و دورهی رضاشاه کمکم در اندیشه هم موثر واقع میشد. این بار حملهی متفقین و آشوبهای حاصل از آن و ظهور دو فکر سیاسی پریشان: چپها و جبهه ملی، این جریان را مخدوش و متوقف کرد. جبهه ملی روایتی از ملیت و سیاست را ارائه کرد که سخت مقبول افتاد. مقبولیت آن بیش از آنکه مبتنی بر نظریهای سفته و سخته و کارآمد باشد، بر تداوم اندیشه و احساس مشروطه نخستین بود. همان حالوهوای اسطورهای و رومانتیک در دهه ۳۰خورشیدی در زبانی دیگر صورتبندی شد و عمده هدف آن ستیز با تحولات دورهی رضاشاه بود. چپها نیز اساسا با فرهنگ ملی بیگانه بودند. در نتیجه روند شکلگیری اندیشهی شاهنامهای دورهی رضاشاه دوباره متوقف شد.
📸 آرامگاه فردوسی در ۱۳۱۱ هجری قمری
🔖متن کامل: 5000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 25 دقیقه
🦉@goftemaann
📸 آرامگاه فردوسی در ۱۳۱۱ هجری قمری
🔖متن کامل: 5000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 25 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊چند نکته درباره سخنرانی عبدالکریم سروش با عنوان «دین و قدرت»
📚غیرتخصصّی و غیرتاریخی
📥حسن انصاری قمی
🖇موضوع سيره پيامبر و تحليل روايات مختلف آن چيزی نيست که آن را به خواندن چند کتاب و متن تاريخی مانند سيره ابن اسحاق و ابن هشام بتوان تقليل داد و از آن نتايج سهمگين درباره تحليل اسلام و ماهيت آن و نسبت آن با قدرت عرضه داشت. اين زمينه ای تخصصی است. البته مطمئنم آقای دکتر سروش در اين زمينه مطالعاتی دارند. اما از اين کمترين و خيرخواه ايشان بپذيرند که اين زمينه تخصص می خواهد و بدون تخصص اظهار نظر گاه می تواند نتايج فکری و نظری خطيری را در پی داشته باشد.
🖇واقع اين است که موضع و تحليل آقای سروش درباره پيامبر سخن تازه ای نيست و بارها و البته با شيوه های روشنتری از سوی برخی از اسلامشناسان دوران "شرقشناسی" و بعد از آن ابراز شده و در مقابل هم گروهی ديگر از اسلامشناسان غربی و مسلمان به آن مطالب پاسخ داده اند. توجه به تبار شناسی قدرت و نسبت ميان قدرت و ديسکورس و قدرت و دانش و نسبت ميان زبان و قدرت و حقيقت و قدرت هم به ويژه بعد از آنکه از سوی ميشکل فوکو در آثار متعدد به بحث گذاشته شد و از جمله در زمينه بحث از تاريخ زندان و تاريخ جنون (و تيمارستان) در زمينه اسلامی هم به ويژه نويسندگان متعددی در دنيای عرب و از آن جمله محمد عابد الجابری و محمد ارکون و علی حرب نسبت ميان دين/ دانش و قدرت را بررسيده اند و اصل موضوع ابدا چيز تازه ای نيست؛ نه تنها بحث از نسبت دين و قدرت بلکه نسبت ميان دانش و قدرت و ديسکورس (گفتمان/ الخطاب) و قدرت در حوزه دين و دانش های دينی و ساخت دين.
🖇در ايران هم مرحوم فيرحی به اين موضوع در آثار اوليه اش پرداخت. آثاری با عناوينی مانند الخطاب والسلطة و يا الخطاب الديني والسلطة و يا الحقيقة والسلطة موضوع بسياری از مقالات و کتاب ها در دنيای عرب دست کم در دو دهه گذشته بوده. من خود در سال های 96 و 97 ميلادی در نمايشگاه های بيروت تعداد قابل توجهی از اين نوع کتاب ها را ديدم و در همان بيروت هم زمانی با علی حرب درباره اين موضوع صحبت کردم. بعدا در آثار ارکون (به عربی و فرانسه) نيز ديدم و خواندم که اين مقوله از نقاط محوری مباحث اوست و با خود او مکرر در پاريس در اين زمينه گفتگو کردم.
🖇بنابراين نه مستندات سيره آقای دکتر سروش سخن تازه ای است و نه اصل توجه به نسبت ميان دين و قدرت و دانش دينی و قدرت. اما با اين وصف طرح اين موضوعات را از سوی دکتر سروش فرصت مناسبی می دانم برای توجه دادن به ضرورت بهره مندی از شيوه های علمی در مباحث دينی. روشنفکری دينی لازم است از گفتمان خطابی به گفتمان مکتوب و علمی و پژوهشی گذار کند. در آن صورت شايد بتوان جایی در هندسه معرفت دينی در دراز مدت برای آن متصور بود.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚غیرتخصصّی و غیرتاریخی
📥حسن انصاری قمی
🖇موضوع سيره پيامبر و تحليل روايات مختلف آن چيزی نيست که آن را به خواندن چند کتاب و متن تاريخی مانند سيره ابن اسحاق و ابن هشام بتوان تقليل داد و از آن نتايج سهمگين درباره تحليل اسلام و ماهيت آن و نسبت آن با قدرت عرضه داشت. اين زمينه ای تخصصی است. البته مطمئنم آقای دکتر سروش در اين زمينه مطالعاتی دارند. اما از اين کمترين و خيرخواه ايشان بپذيرند که اين زمينه تخصص می خواهد و بدون تخصص اظهار نظر گاه می تواند نتايج فکری و نظری خطيری را در پی داشته باشد.
🖇واقع اين است که موضع و تحليل آقای سروش درباره پيامبر سخن تازه ای نيست و بارها و البته با شيوه های روشنتری از سوی برخی از اسلامشناسان دوران "شرقشناسی" و بعد از آن ابراز شده و در مقابل هم گروهی ديگر از اسلامشناسان غربی و مسلمان به آن مطالب پاسخ داده اند. توجه به تبار شناسی قدرت و نسبت ميان قدرت و ديسکورس و قدرت و دانش و نسبت ميان زبان و قدرت و حقيقت و قدرت هم به ويژه بعد از آنکه از سوی ميشکل فوکو در آثار متعدد به بحث گذاشته شد و از جمله در زمينه بحث از تاريخ زندان و تاريخ جنون (و تيمارستان) در زمينه اسلامی هم به ويژه نويسندگان متعددی در دنيای عرب و از آن جمله محمد عابد الجابری و محمد ارکون و علی حرب نسبت ميان دين/ دانش و قدرت را بررسيده اند و اصل موضوع ابدا چيز تازه ای نيست؛ نه تنها بحث از نسبت دين و قدرت بلکه نسبت ميان دانش و قدرت و ديسکورس (گفتمان/ الخطاب) و قدرت در حوزه دين و دانش های دينی و ساخت دين.
🖇در ايران هم مرحوم فيرحی به اين موضوع در آثار اوليه اش پرداخت. آثاری با عناوينی مانند الخطاب والسلطة و يا الخطاب الديني والسلطة و يا الحقيقة والسلطة موضوع بسياری از مقالات و کتاب ها در دنيای عرب دست کم در دو دهه گذشته بوده. من خود در سال های 96 و 97 ميلادی در نمايشگاه های بيروت تعداد قابل توجهی از اين نوع کتاب ها را ديدم و در همان بيروت هم زمانی با علی حرب درباره اين موضوع صحبت کردم. بعدا در آثار ارکون (به عربی و فرانسه) نيز ديدم و خواندم که اين مقوله از نقاط محوری مباحث اوست و با خود او مکرر در پاريس در اين زمينه گفتگو کردم.
🖇بنابراين نه مستندات سيره آقای دکتر سروش سخن تازه ای است و نه اصل توجه به نسبت ميان دين و قدرت و دانش دينی و قدرت. اما با اين وصف طرح اين موضوعات را از سوی دکتر سروش فرصت مناسبی می دانم برای توجه دادن به ضرورت بهره مندی از شيوه های علمی در مباحث دينی. روشنفکری دينی لازم است از گفتمان خطابی به گفتمان مکتوب و علمی و پژوهشی گذار کند. در آن صورت شايد بتوان جایی در هندسه معرفت دينی در دراز مدت برای آن متصور بود.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰 زبان فارسی تا پیش از حضور انگلیسیها دومین زبان رسمی و زبان فرهنگی و علمی این کشور به شمار میرفته است. هنوز اسامی فارسی بر نام و نشانها باقی است و تا دو سه نسل قبل کمتر فرد سرزنده و فرهیختهای بود که فارسی نداند. بیش از 15هزار سنگنوشته پارسی و قرآنی در هند وجود دارند که بسیاری از آنها ثبت میراث فرهنگی و برخی ثبت میراث جهانی در یونسکو شدهاند. این حضور قدرتمند زبان فارسی که اکنون در مشهورترین آثار تاریخی این کشور مشهود است تاثیر فراوانی بر زبانهای هندوستان بهویژه زبان اردو به جا گذاشته است. علاوه بر این در حوزه ادیان و عرفان نیز قرابتهای زیادی بین این دو سرزمین تاریخی مشرق زمین برقرار است و تیره تفکره اشراقی ایرانیان در این کشور گاهی به نقطه کانونی خود برمیخورد و و پیچ در پیچ میشود...
🔖متن کامل: 10000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 50 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 10000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 50 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊پرونده ای به مناسبت صد و بیستمین سالمرگ فردریش نیچه
📚فیلسوف بُتشکن
📥حامد زارع
🖇صد و بیست سال از مرگ جنگندهای که فلسفه اروپایی را به پایان راه خود رسانید گذشت. مردی که ژیل دولوز از او به عنوان پیامبر ضدفرهنگی نسل عصیانگر یاد میکرد و آلن بلوم معتقد بود او کسی است که یک تنه ارزشها را به نیست برده و تخریب کرده و کارل یاسپرس او را آخرین فرد از فیلسوفان بزرگ گذشته میدانست. هر چند که اندیشمندانی نظیر گئورگ لوکاچ از نظرگاه مارکسیسم معتقد بوده و هستند که باید او را محکوم کرد، اما شخصیت محوری در آثار متفکرانی مثل میشل فوکو از آن اوست و اندیشمندانی نظیر مارتین هایدگر و حتی دریدار به او بسیار مدیونند. علاوه بر فیلسوفان قرن بیستم، پژوهشگران قرن بیست و یکم نیز مشغول چک و چانه زدن درباره جایگاه واقعی این مرد استثنائی قرن نوزدهم اروپا هستند.
🖇کارل پلیچ با بررسی زندگی او چنین نتیجه میگیرد که شخصیت او با تعریف رایج از نبوغ در قرن نوزدهم میلادی جور درنمیآید و زندگی او مثال مطلق حکمی است که میگوید نابغه زاده نمیشود، بلکه ساخته میشود. پلیچ همچنین علاقه همیشگی او را به صداقت درباره دردآورترین بینشها را نیز میستاید. الکساندر نهاماس آثار او را مبالغهآمیز و نسبت آنها را با فلسفه به طرزی لاینجل دوپهلو میداند که این دوپهلویی در قبال سقراط به طرزی تقلیلناپذیر متعارض نیز است. آلن وایت او را تنها فیلسوف مجهز به خشونت بلاغی و نویسندهای فوقالعاده مستعدی مینامد که سحرآمیز و تحریکآمیز است و خوانندگانش را به طور همزمان به نفرین و خنده وامیدارد. اصولا این تناقض نه در برداشت خوانندگان او، بلکه در متن آثار خود او نیز موج میزند. حتی لطیفهای میان پژوهندگان آثار او رواج دارد که موید این موقعیت متناقض است: هر عبارتی که میخواهید از آثار او انتخاب کنید. اگر عبارتی دیگری را نتوانید پیدا کنید که نقضکننده عبارت قبلی باشد، معنایش آن است که به اندازه کافی جستجو نکرهاید!
🖇سخن درباره مردی بینیاز از نام و یاد است. مردی که خود را دینامیت مینامید و بیش از آنکه سرگرم ساختن باشد، مشغول ویرانی بود. فیلسوفی که سرشار از آینده بود، بتشکن بود و با پتک مینوشت! اهل آتشبازی بود و خانهاش در را در دهانه آتشفشان بنا نهاده بود. اگر چه خود را یگانه میپنداشت، اما منصب مرادی و خدایی برای خود قائل نبود. فیلسوفی با ذهنی پیچیده ولی با زبانی روان! فردریش نیچه اگر نه نامبردارترین، ولی پرتکرارترین نام در میان فیلسوفان اروپایی است. کسی که از شوپنهاور آموخته بود به غیرعقلانی بودن واقعیت تصریح کند، اینکه انسان نمیداند چگونه باید آزاد باشد و زندگی کند را از سورن کییرکهگور فراگرفته بود و اینکه چگونه قوه نبوغ خود را به کار بندد از ریشارد واگنر یاد گرفته بود.
🖇این سه تن به مثابه سه قیّم آسمانی او بودند که مسیر فکر و ذکر را به او آموختند، اما او از این سه تن فراتر رفت و خود را به جایگاه فلاسفهای نظیر هگل رسانید. اگر هگل بر آن بود تا تکلم آلمانی به فلسفه بدهد، این نیچه به مثابه رقیبِ دیرین هگل بود که این کار را به تمامی به انجام رساند و بلیغترین بیان فلسفی را در قالب شیواترین زبان ادبی ریخت و شاهنامهای از فکر و فرهنگ را برای آلمانیها به رشته تحریر درآورد. آثار دهه پایانی عمر او مشحون از اغواگریهای شاعرانه بود و زبانش به قدری در هروله میان ممکنات و محالات چرخش داشت که در کتاب «چنین گفت زرتشت» به نوایی پیامبرانه تبدیل شد. این نوا در «زایش تراژدی» صدایی معترضه و خشمآگین بود که سقراط را به عنوان نماد فلسفهورزی به باد انتقاد گرفت.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚فیلسوف بُتشکن
📥حامد زارع
🖇صد و بیست سال از مرگ جنگندهای که فلسفه اروپایی را به پایان راه خود رسانید گذشت. مردی که ژیل دولوز از او به عنوان پیامبر ضدفرهنگی نسل عصیانگر یاد میکرد و آلن بلوم معتقد بود او کسی است که یک تنه ارزشها را به نیست برده و تخریب کرده و کارل یاسپرس او را آخرین فرد از فیلسوفان بزرگ گذشته میدانست. هر چند که اندیشمندانی نظیر گئورگ لوکاچ از نظرگاه مارکسیسم معتقد بوده و هستند که باید او را محکوم کرد، اما شخصیت محوری در آثار متفکرانی مثل میشل فوکو از آن اوست و اندیشمندانی نظیر مارتین هایدگر و حتی دریدار به او بسیار مدیونند. علاوه بر فیلسوفان قرن بیستم، پژوهشگران قرن بیست و یکم نیز مشغول چک و چانه زدن درباره جایگاه واقعی این مرد استثنائی قرن نوزدهم اروپا هستند.
🖇کارل پلیچ با بررسی زندگی او چنین نتیجه میگیرد که شخصیت او با تعریف رایج از نبوغ در قرن نوزدهم میلادی جور درنمیآید و زندگی او مثال مطلق حکمی است که میگوید نابغه زاده نمیشود، بلکه ساخته میشود. پلیچ همچنین علاقه همیشگی او را به صداقت درباره دردآورترین بینشها را نیز میستاید. الکساندر نهاماس آثار او را مبالغهآمیز و نسبت آنها را با فلسفه به طرزی لاینجل دوپهلو میداند که این دوپهلویی در قبال سقراط به طرزی تقلیلناپذیر متعارض نیز است. آلن وایت او را تنها فیلسوف مجهز به خشونت بلاغی و نویسندهای فوقالعاده مستعدی مینامد که سحرآمیز و تحریکآمیز است و خوانندگانش را به طور همزمان به نفرین و خنده وامیدارد. اصولا این تناقض نه در برداشت خوانندگان او، بلکه در متن آثار خود او نیز موج میزند. حتی لطیفهای میان پژوهندگان آثار او رواج دارد که موید این موقعیت متناقض است: هر عبارتی که میخواهید از آثار او انتخاب کنید. اگر عبارتی دیگری را نتوانید پیدا کنید که نقضکننده عبارت قبلی باشد، معنایش آن است که به اندازه کافی جستجو نکرهاید!
🖇سخن درباره مردی بینیاز از نام و یاد است. مردی که خود را دینامیت مینامید و بیش از آنکه سرگرم ساختن باشد، مشغول ویرانی بود. فیلسوفی که سرشار از آینده بود، بتشکن بود و با پتک مینوشت! اهل آتشبازی بود و خانهاش در را در دهانه آتشفشان بنا نهاده بود. اگر چه خود را یگانه میپنداشت، اما منصب مرادی و خدایی برای خود قائل نبود. فیلسوفی با ذهنی پیچیده ولی با زبانی روان! فردریش نیچه اگر نه نامبردارترین، ولی پرتکرارترین نام در میان فیلسوفان اروپایی است. کسی که از شوپنهاور آموخته بود به غیرعقلانی بودن واقعیت تصریح کند، اینکه انسان نمیداند چگونه باید آزاد باشد و زندگی کند را از سورن کییرکهگور فراگرفته بود و اینکه چگونه قوه نبوغ خود را به کار بندد از ریشارد واگنر یاد گرفته بود.
🖇این سه تن به مثابه سه قیّم آسمانی او بودند که مسیر فکر و ذکر را به او آموختند، اما او از این سه تن فراتر رفت و خود را به جایگاه فلاسفهای نظیر هگل رسانید. اگر هگل بر آن بود تا تکلم آلمانی به فلسفه بدهد، این نیچه به مثابه رقیبِ دیرین هگل بود که این کار را به تمامی به انجام رساند و بلیغترین بیان فلسفی را در قالب شیواترین زبان ادبی ریخت و شاهنامهای از فکر و فرهنگ را برای آلمانیها به رشته تحریر درآورد. آثار دهه پایانی عمر او مشحون از اغواگریهای شاعرانه بود و زبانش به قدری در هروله میان ممکنات و محالات چرخش داشت که در کتاب «چنین گفت زرتشت» به نوایی پیامبرانه تبدیل شد. این نوا در «زایش تراژدی» صدایی معترضه و خشمآگین بود که سقراط را به عنوان نماد فلسفهورزی به باد انتقاد گرفت.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰 زن، تنها با رمز هیولی بیان نمیشود، و هیولی نیز تنها مرموزِ زن نیست. از میان عناصر، آب، از میان زمانها، شب، از میان رنگها، سیاه، از میان حیوانات، ماهی و...، از رموز اساسی هیولی هستند. از این جهت، پیوندی میان رمز زن، آب، شب، سیاهی برنهاده تواند شد. زن نیز مرموزات متافیزیکی فراوان دیگری دارد، از جمله درست مفهومِ مقابلِ هیولی، یعنی صورت. زن نیز رمزی از «صورت»، «قلم»، «پُروشَه» و... تواند بود، زیرا زن، قابلیت محض نیست، و از حیث فاعلی خود، رمزی از تمام اصول فاعلی عالم است؛ این نکتهای است که اغلب مغفول میمانَد. وقتی میگوییم زن رمزی از هیولی است، باید تا حد ممکن، قیود متضمن در این تناظر را لحاظ کنیم: اگر دوگانۀ هیولی-صورت را در نظر گیریم، این دوگانه از حیث قبول و فعل، به نحو کلی با دوگانۀ زن-مرد متناظر میافتد. پس، این بدین معنا نیست که هر زنی در عالم، تنها رمزی از هیولی است، بیآنکه بهرهای از صورت برده باشد. تضایف و نسبت در اینجا اهمیت بسیار دارد و لازم است در هر تناظری، نسبتها لحاظ شود...
🔖متن کامل: 4000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 20 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 4000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 20 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊فرمهای بنیادین و ذهیافتهای اساسیِ شناختِ تاریخی
📚گذار از تاریخ فلسفه به تاریخ اندیشه
📥ارنست کاسیرر
🖇این عقیده رایج است و همواره هم تکرار می شود که سدۀ نوزدهم نه تنها قرن تاریخ بود بلکه دقیقاً همین خصوصیت است که آن را از سده های پیشین متمایز می کند و تحت همین عنوان هم شهرت یافته است. با این وصف، همه کس با این نظر موافق نیست. از زمان انتشار کتاب نیچه : «تأملات نابهنگام » در سال 1874، شک و تردیدهای فلسفی در بارۀ تاریخ گرایی فزونی گرفته و موضوع سود و زیان تاریخ برای زندگی به شیوه های گوناگون مورد بحث بوده است. اما در اشتباه خواهیم بود چنانچه معتقد شویم که تفکر تاریخی آن چنانی را نخستین بار هردر و جنبش رمانتیک کشف کردند، و ارزش ویژۀ آن را از لحاظ [مسئله] شناخت دریافتند. جنبش روشنگری را که ، به طور کلی، غیرتاریخی می شمارند و آن را خوار می دارند، نه تنها با این شیوۀ اندیشه آشنا بود بلکه آن را همچون ابزاری کاری در جنگ به سود ایده های خود به کار می برد. درحقیقت ، تسخیر کند ولی مداوم «جهان تاریخی» از بزرگترین دستاوردهای روشنگری به شمار می رود که نه تنها به طرح پرسش هایی نو انجامید، بلکه برای شناختِ تاریخ روش هایی خاص نیز آفرید که زمان های بعدی فقط نیاز داشتند که این روش ها را گسترش دهند. به غیر از جام باتیستا ویکو (Giambatista Vico) که به طور مشخص ایده آلِ شناختِ تاریخی خود را در مقابل ایده آلِ شناختِ فیزیک-ریاضیِ دکارت می گذارد، در سدۀ هجدهم است که نخستین پیشگامان تفکر نوین تاریخی کسانی مانند: منتسکیو، ولتر، هیوم، گیبسون و رابرتسون را می یابیم.
🖇از این رو آنچه سدۀ نوزدهم را مشخص و متمایز می سازد، کشف تفکر تاریخی آنچنانی نیست بلکه جهت نوی است که به این تفکر می دهد. در حقیقت، در اینجا نوعی چرخش یا نوعی «انقلاب کوپرنیکوسی» وجود دارد که به علم تاریخ شکلی فردی می بخشد. همچنان که کانت می خواست «کوپرنیکوس» فلسفه باشد، هردر را نیز می توان کوپرنیکوس تاریخ نامید. [اهمیت] دستاوردهای هردر در مقام یک مورخ و فیلسوفِ تاریخ مورد اختلاف است. هرگاه اثار او را از دیدگاه تاریخ و فلسفه بررسی کنیم، این خطر هست که اهمیت او را کم ارزیابی کنیم. وی در مقام فیلسوف تاریخ هرگز موفق نشد نظامی منسجم، بی تناقض و سازگار و قائم به ذات بنا نهد. شیوۀ تفکر او میان دو قطبِ متقابلِ «درون باش»( Immanent) و «فراباش»( Transcendental )نوسان می کرد؛ یعنی زمانی می کوشید تا تاریخ را تنها از طریق سرشت انسان تبیین و آن را شکوفایی «انسانیت » تصور کند، و از دیگرسو زمانی به این نتیجه می رسید که تاریخ طرح خداوند و اثر مشیت او است.
🖇آثاری که هردر در مقام یک مورخ واقعی نوشته است ارزش یکسانی ندارند. تنها در قلمرو شعر است که آثاراو دوران ساز و اصیل بوده اند. به طور کلی، تاریخ سیاسی بیرون از قلمرو دید او است و او هرچه پیرتر می شد علاقه اش را به تاریخ سیاسی از دست می داد . هرگاه با معیارهای معمول مقام او را بسنجیم، بی شک آن را کم ارزیابی خواهیم کرد. کتاب مشهور ادوارد فویتر (Edward Feuter) که تحول تاریخ نگاری را اززمان نوشته های اومانیست های ایتالیایی تا به امروز مورد بحث قرار می دهد تنها صفحات اندکی را به هردر اختصاص می دهد که بسختی به چهار صفحه می رسند؛ حال آنکه متفکرانی که از لحاظ مقامِ اندیشه قابل قیاس با هردر نیستند جای بیشتری را می گیرند. ولی همین که هردر را نه از دیدگاه دستا ورد او در قلمرو تاریخ بلکه از دیدگاه آنچه وی برای تاریخ جست و جو و آرزو و ادعا می کرد در نظر بگیریم، این تصویر تغییر می کند. امتیاز اساسی و مقایسه ناشدنی او نسبت [به دیگر متفکران] در همین نوآوری و در نیروی عظیم همین ادعا قرار دارد. نخستین کسی که این امتیاز هردر را درک کرد و ستود، گوته بود. گرچه گوته از جهانِ تاریخی دور تر از جهانِ طبیعت بود و در قلمرو تاریخ هیچگونه رهیافت مستقیمی نداشت؛ با این وصف گوته می دید که شکل تازه ای از تفکر و احساسات تاریخی پدیدار شده اند که او را سرشار از اشتیاق می کنند و او می تواند خود را کاملاً تسلیم آن ها کند.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚گذار از تاریخ فلسفه به تاریخ اندیشه
📥ارنست کاسیرر
🖇این عقیده رایج است و همواره هم تکرار می شود که سدۀ نوزدهم نه تنها قرن تاریخ بود بلکه دقیقاً همین خصوصیت است که آن را از سده های پیشین متمایز می کند و تحت همین عنوان هم شهرت یافته است. با این وصف، همه کس با این نظر موافق نیست. از زمان انتشار کتاب نیچه : «تأملات نابهنگام » در سال 1874، شک و تردیدهای فلسفی در بارۀ تاریخ گرایی فزونی گرفته و موضوع سود و زیان تاریخ برای زندگی به شیوه های گوناگون مورد بحث بوده است. اما در اشتباه خواهیم بود چنانچه معتقد شویم که تفکر تاریخی آن چنانی را نخستین بار هردر و جنبش رمانتیک کشف کردند، و ارزش ویژۀ آن را از لحاظ [مسئله] شناخت دریافتند. جنبش روشنگری را که ، به طور کلی، غیرتاریخی می شمارند و آن را خوار می دارند، نه تنها با این شیوۀ اندیشه آشنا بود بلکه آن را همچون ابزاری کاری در جنگ به سود ایده های خود به کار می برد. درحقیقت ، تسخیر کند ولی مداوم «جهان تاریخی» از بزرگترین دستاوردهای روشنگری به شمار می رود که نه تنها به طرح پرسش هایی نو انجامید، بلکه برای شناختِ تاریخ روش هایی خاص نیز آفرید که زمان های بعدی فقط نیاز داشتند که این روش ها را گسترش دهند. به غیر از جام باتیستا ویکو (Giambatista Vico) که به طور مشخص ایده آلِ شناختِ تاریخی خود را در مقابل ایده آلِ شناختِ فیزیک-ریاضیِ دکارت می گذارد، در سدۀ هجدهم است که نخستین پیشگامان تفکر نوین تاریخی کسانی مانند: منتسکیو، ولتر، هیوم، گیبسون و رابرتسون را می یابیم.
🖇از این رو آنچه سدۀ نوزدهم را مشخص و متمایز می سازد، کشف تفکر تاریخی آنچنانی نیست بلکه جهت نوی است که به این تفکر می دهد. در حقیقت، در اینجا نوعی چرخش یا نوعی «انقلاب کوپرنیکوسی» وجود دارد که به علم تاریخ شکلی فردی می بخشد. همچنان که کانت می خواست «کوپرنیکوس» فلسفه باشد، هردر را نیز می توان کوپرنیکوس تاریخ نامید. [اهمیت] دستاوردهای هردر در مقام یک مورخ و فیلسوفِ تاریخ مورد اختلاف است. هرگاه اثار او را از دیدگاه تاریخ و فلسفه بررسی کنیم، این خطر هست که اهمیت او را کم ارزیابی کنیم. وی در مقام فیلسوف تاریخ هرگز موفق نشد نظامی منسجم، بی تناقض و سازگار و قائم به ذات بنا نهد. شیوۀ تفکر او میان دو قطبِ متقابلِ «درون باش»( Immanent) و «فراباش»( Transcendental )نوسان می کرد؛ یعنی زمانی می کوشید تا تاریخ را تنها از طریق سرشت انسان تبیین و آن را شکوفایی «انسانیت » تصور کند، و از دیگرسو زمانی به این نتیجه می رسید که تاریخ طرح خداوند و اثر مشیت او است.
🖇آثاری که هردر در مقام یک مورخ واقعی نوشته است ارزش یکسانی ندارند. تنها در قلمرو شعر است که آثاراو دوران ساز و اصیل بوده اند. به طور کلی، تاریخ سیاسی بیرون از قلمرو دید او است و او هرچه پیرتر می شد علاقه اش را به تاریخ سیاسی از دست می داد . هرگاه با معیارهای معمول مقام او را بسنجیم، بی شک آن را کم ارزیابی خواهیم کرد. کتاب مشهور ادوارد فویتر (Edward Feuter) که تحول تاریخ نگاری را اززمان نوشته های اومانیست های ایتالیایی تا به امروز مورد بحث قرار می دهد تنها صفحات اندکی را به هردر اختصاص می دهد که بسختی به چهار صفحه می رسند؛ حال آنکه متفکرانی که از لحاظ مقامِ اندیشه قابل قیاس با هردر نیستند جای بیشتری را می گیرند. ولی همین که هردر را نه از دیدگاه دستا ورد او در قلمرو تاریخ بلکه از دیدگاه آنچه وی برای تاریخ جست و جو و آرزو و ادعا می کرد در نظر بگیریم، این تصویر تغییر می کند. امتیاز اساسی و مقایسه ناشدنی او نسبت [به دیگر متفکران] در همین نوآوری و در نیروی عظیم همین ادعا قرار دارد. نخستین کسی که این امتیاز هردر را درک کرد و ستود، گوته بود. گرچه گوته از جهانِ تاریخی دور تر از جهانِ طبیعت بود و در قلمرو تاریخ هیچگونه رهیافت مستقیمی نداشت؛ با این وصف گوته می دید که شکل تازه ای از تفکر و احساسات تاریخی پدیدار شده اند که او را سرشار از اشتیاق می کنند و او می تواند خود را کاملاً تسلیم آن ها کند.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰 بر طبق حدیثی مشهور، «زنان، عطر، و نماز، این سه چیز، شایستۀ حب» پیامبر «گردانده شده بودند»؛ و این سمبولیسم آموزهای موجز از پژواکهای بیرونی عشق به امر درونی در اختیار میگذارد. زن، که در جوهرش طبیعت باکره، حریم مقدس و همدم معنوی را با هم درآمیزد، برای مرد از همه محبوبتر است؛ زن در والاترین وجه خود، فرافکنی صوری درونیت بخشایشگر و نامتناهی به جهان برون است؛ و از این حیث، او کارکردی شبه-قداستبخش و رهاییبخش به خود میگیرد. دربارۀ «عطرها» نیز باید گفت که نماینده یا بیانگر کیفیات یا زیباییهایی هستند که بیشکل و فاقد صورت هستند، درست همانطور که موسیقی نیز چنین است؛ معنایش این است که شانه به شانۀ فرافکنی صوری درونیت، یک فرافکنی بدون صورت مکمل هم وجود دارد، که با کیفیات بصری یا محسوس رمزپردازی نشده، بلکه با کیفیات شنیداری و بویایی رمزپردازی شده است؛ عطرها موسیقیهای مسکوت هستند...
🔖متن کامل: 1000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 5 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 1000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 5 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊مراحل تاسیس پروژه خلافت از نگاه ابوبکر ناجی
📚از فقه خون تا جهاد نکایه
📥قدیر نصری
🖇نکایه یا فرسودهسازی، مرحله اول پروژه تأسیس خلافت است. بر این اساس لازم است به محض تداوم انفجارها در منطقهای خاص، حساسیت پیشه کرد. تکرار انفجار، نشانه آن است که آن نقطه به عنوان منطقه خاص انتخاب گشته و حالا حالاها روی آرامش نخواهد دید. درست مانند وضعیتی که کابل در آن قرار دارد. با فروکش کردن آتش داعش در عراق و سوریه، افغانستان به عنوان منطقهای خاص انتخاب شد و هرگز بعید نیست مناطق دیگری هم به این فهرست اضافه شوند. به هر ترتیب مقصود نظریهپردازان داعش (در اینجا: ابیبکر ناجی) این است که تمام انتخابها و اقدامات، مطابق با اندیشه دینی و بر اساس تشخیص عقلانی صورت میگیرد تا نظام خلافت مجدداً احیا شود. همه این تحرکات، در پی تحقق چهار هدف زیر است.
🖇هدف اول: مشغولسازی نیروهای دشمن و سلب ابتکار عمل از ارتش و نیروهای امنیتی کشور هدف: طبق محاسبه نویسنده اداره التوحش، باید حکومت مرکزی را مشغول کرد تا نیروهایش را برای حفاظت از تأسیسات حیاتی، سفارتخانهها، شخصیتها، مدارس، شهرکهای فرماندهان ارشد، اماکن توریستی، موزهها و کاخهای قدیمی، بانک، پمپ بنزینها، خطوط مرزی و ترابری نظامیان پخش و پراکنده کند. با کشیدگی توان حراستی و انتظامی نیروهای حکومت برای مدت طولانی از یک سو و اداره عملیاتهای نکایه از سوی دیگر، رفته رفته دولت مرکزی درمانده میشود و با رشد درماندگی حکومت مرکزی، اقبال مردم به مجاهدین افزایش مییابد.
🖇هدف دوم: جذب جوانان جهادی مستعد برای انجام عملیاتهای متوسط و کوچک: ابیبکر ناجی در مبحث «اهداف نکایه» عملیاتهای جهادیون را به سه دسته کوچک، متوسط و بزرگ تقسیم میکند. از این میان، فقط عملیاتهای بزرگ مانند 11 سپتامبر است که نیاز به بررسی دقیق و جواز رهبران ارشد دارد. عملیاتهای کوچک مانند قتل یک نویسنده یا حمله به ایستگاه پلیس را گرگهای تنها یا اعضای عادی داعش هم میتوانند انجام دهند. گرگهای تنها یا تکعضوهای داعش در اقصی نقاط جهان، میتوانند عملیاتهای انتحاری یا انفجاری را انجام داده و در قالب یک سی دی پرشده و نیز پیام توئیتری به خلیفه تقدیم کنند و خود را مجاهد دولت اسلامی بنامند. در بین عملیاتهای کوچک و بزرگ، عملیاتهای متوسط هم هستند مانند حمله به منطقه توریستی بالی در اندونزی یا عملیات محیا در ریاض که نه مانند عملیاتهای کوچک کم اثرند و نه مانند عملیاتهای بزرگ پرمخاطرهاند. ترجیح اصلی ابیبکر ناجی افزایش عملیاتهای متوسط است. چون عملیاتهای کوچک را افراد تازه جهادی شده انجام میدهند و به دلیل عدم آشنایی با تکنیکهای فرار و انفجار به دام میافتند و در نتیجه اعضای دیگر داعش را لو میدهند. عیب عملیاتهای عظیم هم این است که خیلی کم تعداد است و تدارکات و لجستیک بسیار زیادی لازم دارد.
🖇هدف سوم: خارج کردن منطقه منتخب از زیر حاکمیت حکومت مرکزی و متمرکز شدن نیروهای جهادی به تأسیس منطقهای امن و اسلامی در منطقه تازه تصاحب شده (آزاد): به محض آزادسازی یک منطقه از سلطه حاکمیت مرکز، مدیریت نکایه در آن منطقه خاتمه مییابد و مدیریت توحش آغاز میشود از آنجا که این منطقه نمونهای از دولت و حکمرانی اسلامی است باید در اوج عدالت، امنیت و عمل به احکام شریعت باشد. مطابق موازین توحش، مردمی که تمام امید خود به امنیت، بهداشت، آموزش و .. را از دست دادهاند اسکان داده میشوند و با آنها اتمام حجت میشود که بین توحش و زیستن در پناه دولت اسلامی یکی را انتخاب کنند. بدین ترتیب آوارگان مسلمان، حکومت اسلامی را میپذیرند.
🖇هدف چهارم: تحکیم مواضع گروههای نکایه و ارتقای آنها به مدیریت توحش: ماهیت مرحله نکایه این بود که گروهها و افراد جهادی، صرفاً حمله به مواضع دشمن میکردند تا آنها را از پای درآورند و در دل شهروندان رعب و هراس ایجاد کنند. اما این گروههای ضربت، نمیتوانند امور رفاهی، آموزشی، بهداشتی و قضایی آوارگان را رتق و فتق نمایند. برای این منظور، نیروهای ضربتی باید آموزش ببینند تا بتوانند در مرحله توحش، مدیریت مسلمانان را عهدهدار شوند. چنین عملی، علاوه بر تمهید امنیت برای آوارگان، موجب افزایش امید و غرور جهادیها هم میشود.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚از فقه خون تا جهاد نکایه
📥قدیر نصری
🖇نکایه یا فرسودهسازی، مرحله اول پروژه تأسیس خلافت است. بر این اساس لازم است به محض تداوم انفجارها در منطقهای خاص، حساسیت پیشه کرد. تکرار انفجار، نشانه آن است که آن نقطه به عنوان منطقه خاص انتخاب گشته و حالا حالاها روی آرامش نخواهد دید. درست مانند وضعیتی که کابل در آن قرار دارد. با فروکش کردن آتش داعش در عراق و سوریه، افغانستان به عنوان منطقهای خاص انتخاب شد و هرگز بعید نیست مناطق دیگری هم به این فهرست اضافه شوند. به هر ترتیب مقصود نظریهپردازان داعش (در اینجا: ابیبکر ناجی) این است که تمام انتخابها و اقدامات، مطابق با اندیشه دینی و بر اساس تشخیص عقلانی صورت میگیرد تا نظام خلافت مجدداً احیا شود. همه این تحرکات، در پی تحقق چهار هدف زیر است.
🖇هدف اول: مشغولسازی نیروهای دشمن و سلب ابتکار عمل از ارتش و نیروهای امنیتی کشور هدف: طبق محاسبه نویسنده اداره التوحش، باید حکومت مرکزی را مشغول کرد تا نیروهایش را برای حفاظت از تأسیسات حیاتی، سفارتخانهها، شخصیتها، مدارس، شهرکهای فرماندهان ارشد، اماکن توریستی، موزهها و کاخهای قدیمی، بانک، پمپ بنزینها، خطوط مرزی و ترابری نظامیان پخش و پراکنده کند. با کشیدگی توان حراستی و انتظامی نیروهای حکومت برای مدت طولانی از یک سو و اداره عملیاتهای نکایه از سوی دیگر، رفته رفته دولت مرکزی درمانده میشود و با رشد درماندگی حکومت مرکزی، اقبال مردم به مجاهدین افزایش مییابد.
🖇هدف دوم: جذب جوانان جهادی مستعد برای انجام عملیاتهای متوسط و کوچک: ابیبکر ناجی در مبحث «اهداف نکایه» عملیاتهای جهادیون را به سه دسته کوچک، متوسط و بزرگ تقسیم میکند. از این میان، فقط عملیاتهای بزرگ مانند 11 سپتامبر است که نیاز به بررسی دقیق و جواز رهبران ارشد دارد. عملیاتهای کوچک مانند قتل یک نویسنده یا حمله به ایستگاه پلیس را گرگهای تنها یا اعضای عادی داعش هم میتوانند انجام دهند. گرگهای تنها یا تکعضوهای داعش در اقصی نقاط جهان، میتوانند عملیاتهای انتحاری یا انفجاری را انجام داده و در قالب یک سی دی پرشده و نیز پیام توئیتری به خلیفه تقدیم کنند و خود را مجاهد دولت اسلامی بنامند. در بین عملیاتهای کوچک و بزرگ، عملیاتهای متوسط هم هستند مانند حمله به منطقه توریستی بالی در اندونزی یا عملیات محیا در ریاض که نه مانند عملیاتهای کوچک کم اثرند و نه مانند عملیاتهای بزرگ پرمخاطرهاند. ترجیح اصلی ابیبکر ناجی افزایش عملیاتهای متوسط است. چون عملیاتهای کوچک را افراد تازه جهادی شده انجام میدهند و به دلیل عدم آشنایی با تکنیکهای فرار و انفجار به دام میافتند و در نتیجه اعضای دیگر داعش را لو میدهند. عیب عملیاتهای عظیم هم این است که خیلی کم تعداد است و تدارکات و لجستیک بسیار زیادی لازم دارد.
🖇هدف سوم: خارج کردن منطقه منتخب از زیر حاکمیت حکومت مرکزی و متمرکز شدن نیروهای جهادی به تأسیس منطقهای امن و اسلامی در منطقه تازه تصاحب شده (آزاد): به محض آزادسازی یک منطقه از سلطه حاکمیت مرکز، مدیریت نکایه در آن منطقه خاتمه مییابد و مدیریت توحش آغاز میشود از آنجا که این منطقه نمونهای از دولت و حکمرانی اسلامی است باید در اوج عدالت، امنیت و عمل به احکام شریعت باشد. مطابق موازین توحش، مردمی که تمام امید خود به امنیت، بهداشت، آموزش و .. را از دست دادهاند اسکان داده میشوند و با آنها اتمام حجت میشود که بین توحش و زیستن در پناه دولت اسلامی یکی را انتخاب کنند. بدین ترتیب آوارگان مسلمان، حکومت اسلامی را میپذیرند.
🖇هدف چهارم: تحکیم مواضع گروههای نکایه و ارتقای آنها به مدیریت توحش: ماهیت مرحله نکایه این بود که گروهها و افراد جهادی، صرفاً حمله به مواضع دشمن میکردند تا آنها را از پای درآورند و در دل شهروندان رعب و هراس ایجاد کنند. اما این گروههای ضربت، نمیتوانند امور رفاهی، آموزشی، بهداشتی و قضایی آوارگان را رتق و فتق نمایند. برای این منظور، نیروهای ضربتی باید آموزش ببینند تا بتوانند در مرحله توحش، مدیریت مسلمانان را عهدهدار شوند. چنین عملی، علاوه بر تمهید امنیت برای آوارگان، موجب افزایش امید و غرور جهادیها هم میشود.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰 مجموعه نقاشیهای شوان در کتابی با عنوان «تصاویری از زیبایی ازلی و عرفانی» در سال 2003 گردآوری و منتشر شد؛ کتاب شامل 129 تصویر است که شامل دورههای مختلف نقاشی شوان و مجموعهای طراحی و طرحهای اولیه شوان است. همچون تصاویری از چهره مسلمانان و مناظر و مساجد اسلامی که تاریخ یکی از این تابلوها 1934 است. بیشتر نقاشیهای شوان مربوط به دهه 1960 تا 1980 است. عمده مضامین آن زندگی سرخپوستان سو در منطقه داکوتای آمریکای شمالی است. همچنین تصاویری از زنان یوگینی که با آنکه چهره سرخ پوستی دارند اما به عنوان دِوی (ایزدبانوی هندوئیسم) حرکات و فرمهای مراقبه یوگا را نشان میدهند. بخش عمده از نقاشیهای شوان تصاویری از باکره آسمانی است که به صورت زنان برهنه با کودکی در بغل یا در شکم تصویر شده است. همچنین نظرها و دیدگاههای شوان درباره نقاشی و اشعارش در کتاب «خورشید پردار» در سال 2007 منتشر گردید. با این حال هنوز منابع تحلیلی قابل توجهی درباره نقاشیهای شوان منتشر نشده است...
🔖متن کامل: 2000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 10 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 2000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 10 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊زندگی فکری یدالله موقن در گفتگو با او
📚خصومت روشنفکری با روشنگری
📥امین محمدیزاد
🖇روشنفکری معاصر ایران دچار پراکندهاندیشی است. در گذشته روشنفکران ما اکثرا مارکسیست – لنینیست بودند و سرسپردۀ نحله مختلف آن. گروهی اندک نیز مصدقی و طرفدار جبهۀ ملی بودند. جلال آل احمد و علی شریعتی نیز در چارچوب ایدئولوژی این دو گروه حرف میزدند که خصلت بارز هر دو جریان تجددستیزی و غربستیزی بود. با انقلاب سال 57 و پیامدهای آن نفوذ این دو گروه در میان نسل نوظهور از میان رفته است. البته نیکفر هنوز که هنوز است سنگ مارکسیسم را به سینه میزند و گویی که «سوسیالیسم متحقق» در شوروی پیشین و اروپای شرقی فرو نریخته است و مارکسیسم به عنوان آلتر ناتیو سرمایهداری بیاعتبار نشده است. گروه دیگری به این نظر دکتر جواد طباطبایی در مورد ایرانشهری گرویده اند که مدعی است ایرانیان در زمان ساسانیان قومی منسجم بوده و احساس ملیت داشتهاند.
🖇بنده که از نظریۀ ایرانشهری چیزی نمیفهمم. ولی واژگانی مانند ملت، دولت، دولت-ملت، سکولاریسم، همه باری مدرن و غربی دارند که هیچ ارتباطی نه با ساسانیان دارد و نه با اسلام. اما متاسفانه دکتر طباطبایی سفسطه میکند و مثلا مدعی میشود که اسلام سکولار است. اما ایشان باید بهتر از بنده بداند که نه دین بلکه دولت سکولار میشود. وضع روشنفکری ایران نه در گذشته وضع معقولی بود و نه اکنون، چون ما مدرنیتۀ واقعی نداشتهایم. البته مدرنیسم تا حدودی داشتهایم اما نه مدرنیته. آن هم مدرنیتۀ برآمده از روشنگری. در جامعۀ ما سخن از رنسانس یا تجدد در اروپا به میان میآمد اما نه از روشنگری. رنسانس مرحلۀ مقدماتی مدرنیته بود ولی شکوفایی مدرنیته با روشنگری آغاز می شود. وقتی جامعۀ ما روشنگری نداشته است سخن گفتن از روشنفکر شاید بیمورد باشد.
🖇من معتقدم که جامعۀ ایران به رغم وجود مظاهر مدرنیسم، از لحاظ ساختار تفکر جامعهای سنتی است. وقتی مدعی شدیم که جامعۀ ما هنوز که هنوز است از لحاظ ذهنیت حاکم بر آن، سنتی است، باید ذهنیت سنتی را بشناسیم که این کار پیش از من صورت نگرفته بود. مطالعۀ ذهنیت اسطورهای-دینی ضرورت داشت. ساختار این نوع ذهنیت که بر جوامع سنتی حاکم است و حتی در جوامع پیشرفتۀ غربی نیز هنوز زنده است و حضور دارد؛ ولی دیگر دست بالا را ندارد موضوع مورد علاقه من بوده و هست. شکلگیری ادیان سامی موضوع بسیار پیچیده و حیرتانگیزی است. این موضوع برای من همانقدر جالب است که پیدایش کیهان و شکلگیری کهکشانها و منظومههای شمسی. جلد دوم کتاب ارنست کاسیرر: «فلسفۀ صورتهای سمبلیک: اندیشۀ اسطورهای» و کتاب لوسین لوی-برول: «کارکردهای ذهنی در جوامع عقبمانده» در راستای شناخت ذهنیت حاکم بر جوامع سنتی است.
🖇این دو کتاب مورد توجه فرهیختگان ایرانی نیز قرار گرفته است که جای خوشوقتی است. اگر ذهن روشنفکران ما که خواه ناخواه در جامعهای سنتی شکل گرفته است پیش-مدرن و پیش-روشنگری است، پس شناخت مدرنیته از اهم واجبات است. کانت در مقالۀ مشهور خود: «در پاسخ به پرسش: روشنگری چیست؟» میگوید: «روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده است..»
🖇البته علت صغارت ذهنی به آن سادگی که کانت با آن برخورد میکند، نیست، تحول ذهن انسان موضوع بسیار پیچیدهای است. اگر ما سۀ مرحلۀ تحول ذهن انسان را، آنچنان که آگوستکنت میگوید، بپذیریم و مرحلۀ نخست آن را که خداشناسی است، بررسی کنیم، همچنان که لوی-برول بررسی کرده است، موضوع را پیچیدهتر از آن مییابیم که کانت تصور کرده است. در جوامعی که هنوز سنتی هستند و فردیت شکل نگرفته است تفکر را باید در مقطع جمعی بررسی کرد. یعنی بازنمایهای جمعی یا قومی را باید در نظر گرفت که بر ذهن افراد آن جامعه سلطه دارند. پیش-پیوندها یا به قولی پیشداوریهای مرتبط با بازنماییهای جمعی را باید پژوهش کرد، در آن صورت، علت صغیر بودن افراد بیشتر روشن میشود. بازنماییهای جمعی و پیش-پیوندهای آنها بر ذهن روشنفکران ایرانی مسلط بودهاند و دیدگاههای آنان نسبت به جهان و جامعه را شکل میدادهاند. من حتی در گفتارها و نوشتههای ایرانیان مقیم خارج از کشور هم سخن چندانی دربارۀ روشنگری نشنیده ام و ندیدهام. این موضوع سلطۀ بازنماییهای جمعی جامعۀ سنتی ایران را بر ذهن آنان نشان میدهد.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚خصومت روشنفکری با روشنگری
📥امین محمدیزاد
🖇روشنفکری معاصر ایران دچار پراکندهاندیشی است. در گذشته روشنفکران ما اکثرا مارکسیست – لنینیست بودند و سرسپردۀ نحله مختلف آن. گروهی اندک نیز مصدقی و طرفدار جبهۀ ملی بودند. جلال آل احمد و علی شریعتی نیز در چارچوب ایدئولوژی این دو گروه حرف میزدند که خصلت بارز هر دو جریان تجددستیزی و غربستیزی بود. با انقلاب سال 57 و پیامدهای آن نفوذ این دو گروه در میان نسل نوظهور از میان رفته است. البته نیکفر هنوز که هنوز است سنگ مارکسیسم را به سینه میزند و گویی که «سوسیالیسم متحقق» در شوروی پیشین و اروپای شرقی فرو نریخته است و مارکسیسم به عنوان آلتر ناتیو سرمایهداری بیاعتبار نشده است. گروه دیگری به این نظر دکتر جواد طباطبایی در مورد ایرانشهری گرویده اند که مدعی است ایرانیان در زمان ساسانیان قومی منسجم بوده و احساس ملیت داشتهاند.
🖇بنده که از نظریۀ ایرانشهری چیزی نمیفهمم. ولی واژگانی مانند ملت، دولت، دولت-ملت، سکولاریسم، همه باری مدرن و غربی دارند که هیچ ارتباطی نه با ساسانیان دارد و نه با اسلام. اما متاسفانه دکتر طباطبایی سفسطه میکند و مثلا مدعی میشود که اسلام سکولار است. اما ایشان باید بهتر از بنده بداند که نه دین بلکه دولت سکولار میشود. وضع روشنفکری ایران نه در گذشته وضع معقولی بود و نه اکنون، چون ما مدرنیتۀ واقعی نداشتهایم. البته مدرنیسم تا حدودی داشتهایم اما نه مدرنیته. آن هم مدرنیتۀ برآمده از روشنگری. در جامعۀ ما سخن از رنسانس یا تجدد در اروپا به میان میآمد اما نه از روشنگری. رنسانس مرحلۀ مقدماتی مدرنیته بود ولی شکوفایی مدرنیته با روشنگری آغاز می شود. وقتی جامعۀ ما روشنگری نداشته است سخن گفتن از روشنفکر شاید بیمورد باشد.
🖇من معتقدم که جامعۀ ایران به رغم وجود مظاهر مدرنیسم، از لحاظ ساختار تفکر جامعهای سنتی است. وقتی مدعی شدیم که جامعۀ ما هنوز که هنوز است از لحاظ ذهنیت حاکم بر آن، سنتی است، باید ذهنیت سنتی را بشناسیم که این کار پیش از من صورت نگرفته بود. مطالعۀ ذهنیت اسطورهای-دینی ضرورت داشت. ساختار این نوع ذهنیت که بر جوامع سنتی حاکم است و حتی در جوامع پیشرفتۀ غربی نیز هنوز زنده است و حضور دارد؛ ولی دیگر دست بالا را ندارد موضوع مورد علاقه من بوده و هست. شکلگیری ادیان سامی موضوع بسیار پیچیده و حیرتانگیزی است. این موضوع برای من همانقدر جالب است که پیدایش کیهان و شکلگیری کهکشانها و منظومههای شمسی. جلد دوم کتاب ارنست کاسیرر: «فلسفۀ صورتهای سمبلیک: اندیشۀ اسطورهای» و کتاب لوسین لوی-برول: «کارکردهای ذهنی در جوامع عقبمانده» در راستای شناخت ذهنیت حاکم بر جوامع سنتی است.
🖇این دو کتاب مورد توجه فرهیختگان ایرانی نیز قرار گرفته است که جای خوشوقتی است. اگر ذهن روشنفکران ما که خواه ناخواه در جامعهای سنتی شکل گرفته است پیش-مدرن و پیش-روشنگری است، پس شناخت مدرنیته از اهم واجبات است. کانت در مقالۀ مشهور خود: «در پاسخ به پرسش: روشنگری چیست؟» میگوید: «روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده است..»
🖇البته علت صغارت ذهنی به آن سادگی که کانت با آن برخورد میکند، نیست، تحول ذهن انسان موضوع بسیار پیچیدهای است. اگر ما سۀ مرحلۀ تحول ذهن انسان را، آنچنان که آگوستکنت میگوید، بپذیریم و مرحلۀ نخست آن را که خداشناسی است، بررسی کنیم، همچنان که لوی-برول بررسی کرده است، موضوع را پیچیدهتر از آن مییابیم که کانت تصور کرده است. در جوامعی که هنوز سنتی هستند و فردیت شکل نگرفته است تفکر را باید در مقطع جمعی بررسی کرد. یعنی بازنمایهای جمعی یا قومی را باید در نظر گرفت که بر ذهن افراد آن جامعه سلطه دارند. پیش-پیوندها یا به قولی پیشداوریهای مرتبط با بازنماییهای جمعی را باید پژوهش کرد، در آن صورت، علت صغیر بودن افراد بیشتر روشن میشود. بازنماییهای جمعی و پیش-پیوندهای آنها بر ذهن روشنفکران ایرانی مسلط بودهاند و دیدگاههای آنان نسبت به جهان و جامعه را شکل میدادهاند. من حتی در گفتارها و نوشتههای ایرانیان مقیم خارج از کشور هم سخن چندانی دربارۀ روشنگری نشنیده ام و ندیدهام. این موضوع سلطۀ بازنماییهای جمعی جامعۀ سنتی ایران را بر ذهن آنان نشان میدهد.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann