Telegram Web Link
📰 به‌اعتقاد بسیاری، تاریخ مدرنیته در ایران را می‏‌توان از دوران صفویه آغاز کرد. اروپاییان زیادی در این تاریخ، در اصفهان حضور داشتند . پایتخت صفویه، شهری که به نیمی از جهان شهرت یافته بود و طی سال‏‌ها تصویری ابدی از یک شهر شرقی به‌نمایش می‏‌گذاشت، به‌ناگاه با شورش یکی از اقوامی که تا آن هنگام فرمان‌بردار حکومت صفوی بود، در محاصره قرار گرفت؛ به فلاکت تمام‌عیار رسید و درنهایت، سقوط کرد. جبرگرایی و اعتقاد به حکمت پروردگار از جمله تظاهرات مذهبی شاه سلطان حسین بود که در ماجرای حمله افغان سبب شد در مقابله با افغان‌‏ها، هیچ ابتکار عملی به‌خرج ندهد و سلطنت خود را که میراث دو قرن تلاش پدرانش بود، به‌دست خود، به افغان‏ها واگذارد. 300 سال پیش، طومار حکومتی درهم پیچیده شد که از بسیاری جهات در تاریخ ایران، منحصر‌به‌فرد بود. بزرگ‌ترین حکومت ایران پس از حمله اعراب که سبب‌‏ساز تغییر مذهب ایرانیان به تشیع شد، تا میانه‌‏های این سلسله، به‌نظر فناناپذیر می‌‏رسید...

🔖متن کامل: 3200 کلمه
زمان مطالعه: 16 دقیقه

🦉@goftemaann
👍10
🖊 نگاهی به خدمات علمی و فرهنگی موالی

📚 ریشه های شعوبیه


📥 عنایت الله فاتحی نژاد

🖇با روی کار آمدن آل بویه، دو عنصر ملیت و مذهب در کنار هم قرار گرفت. عضدالدوله که شاید دریافته بود ایرانیان را با خلافت و شریعت اهل سنت سرسازش نیست ،ازیک سو تلاش کرد مذهب تشیع را احیاء وتقویت کند و لذا دستور داد در روزهای تاسوعا و عاشورا بازارها را تعطیل و علم‌های سیاه برافراشته سازند و از سوی دیگرعناصر فرهنگ و تمدن ایرانی را در دربار خود پررنگ تر جلوه دهد چنانکه برای اولین بار، پس ازحدود سه قرن، سنت تاجگذاری را به شیوه پادشاهان ساسانی از نو زنده کرد و طی مراسمی باشکوه و به سبک دربارهای ساسانی تاج برسرنهاد و خود را «شهنشاه» نامید. همچنین دستور داد مراسم نوروز، مهرگان و جشن سده را به همان شیوه گذشته برگزار کنند.

🖇 در قرن چهارم و پنجم از شدت و حدت منازعات و کشمکشها میان شعوبیان و عربها کاسته شد و جریان شعوبیه ملایم تر و معتدل تر به حیات خود ادامه داد. یکی از برجسته ترین چهره های شعوبی در قرن چهارم «حمزه بن حسن اصفهانی» است. حمزۀ اصفهانی یک دانشمند و متفکرو محقق به معنای واقعی است. او تاریخ «ملوک الارض و الانبیا» را نوشت و می گوید : «برای نگارش تاریخ ایران به روایت‌های عربی مراجعه نکردم بلکه سراغ موبدانی رفتم که با زبان و آثار پهلوی آشنایی داشتند ». حمزه اصفهانی چهره متعادل شعوبی است که با وجود اینکه در نوشته های خود بسیار از فرهنگ و تمدن ایرانی دفاع می کند اما زبان به بدگویی از اعراب نمی گشاید و چه بسا از بزرگان و ادیبان عرب به نیکی یاد می کند. نتیجه تلفیق این دو عنصر یعنی ملیت و مذهب در دوره آل بویه درخشش و شکوفایی علمی و فرهنگی بود وظهور دانشمندان و علمای بزرگی که امروزه افتخار سرزمین ایران هستند

🖇 صفوی‌ها نیز با اتکا بر مذهب و ملیت، در مقابل دولت عثمانی که نصف دنیا را بلعیده بود ایستادند. عثمانی‌ها تمام کشورهای عربی را در آن زمان زیر سلطه خود درآوردند و تا اروپا پیش رفتند. اما ایران از شر حملات آنان در امان ماند. با کمال تاسف امروزه برخی دیدگاه‌های افراطی ملیت را در تقابل با اسلام می‌داند.به گونه ای که هر کس ملی‌گرا باشد ، بی‌مذهب یا لامذهب است . در حالی که این، دو پتانسیل بسیار قوی است که می تواند تکیه‌گاه سیاست‌گذاران برای نجات جوانان از بی‌هویتی و در سطح داخلی و بین المللی بسیار کارگشا و مؤثر باشد . دیدگاه‌های افراطی که مولانا، سعدی و حافظ را نفی می‌کند ،تاریخ کهن ایران را نادیده می گیرد، دانسته یا ندانسته تهدیدی جدی است در برهم زدن اتحاد ، یکپارچگی و تمامیت أرضی ایران .

🖇 امروز اگر کسی بخواهد بر اساس آنچه در کتابهای تاریخ مدارس ما آمده، ایران و ملت ایران را بشناسد، و قضاوت کند، از خود نمی پرسد: ایرانیان چه ملت بینوایی هستند که2500 سال سابقه تمدن ، حکومت و دولت دارند اما از زمان کورش تا محمدرضا پهلوی، جز حاکمانی مستبد ، دیکتاتور، بی لیاقت ، فاسد و لاابالی و وطن فروش بر آنان حکومت نکرده اند ؟ .آیا این، توهین به ملت ایران نیست ؟.. این دیدگاه های افراطی دو رکن اصلی فرهنگ یعنی ادبیات و تاریخ را هدف قرار داده ا ست .کشورهای دیگر که تاریخ و ادبیات کهن ندارند، برای خود جعل می‌ کنند. ولی متاسفانه ما آنچه را داشته‌ایم و داریم منکر می‌شویم و نتیجه‌اش همین بحران هویت و وضعیت کنونی است که خود آن را به وجود آورده ایم .

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره دهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍82
📰 زرین‌‏کوب از پاییز 1335 تا تابستان 1336، مدیریت بنگاه ترجمه و نشر کتاب را پذیرفت، زیرا احسان یارشاطر، مدیرعامل و ایرج افشار، قائم‏‌مقام آن در ایران نبودند. او هم‏چنین در نیمه‌دوم این دهه، در سال‏های 1336 و 1338، «دو قرن سکوت» و «نقد ادبی» را منتشر کرد. در آغاز دهه 40، به دعوت مجتبی مینوی، به موسسه فرانکلین رفت تا ایده‌‏ای را که همایون صنعتی‏‌زاده درسر می‏‌پروراند، عملی کنند و آن، راه‌‏اندازی موسسه لغت‏نامه فرانکلین بود که اگرچه پژوهش‌‏ها و سفرهای بسیاری مصروف آن شد اما هیچ‏‌وقت به اجرا نرسید. هرچند وقتی در همان موسسه، غلام‏حسین مصاحب، دایره‌المعارف فارسی را آغاز کرد، همکاری موثری با آن داشت و مقالات زیادی برای آن نوشت. در سال 1342، ایرج افشار به‌‏سبب سفر به خارج از کشور، اداره کلی مجله راهنمای کتاب را به او و البته، سردبیری‌‏اش را به قمر آریان سپرد. در سال‏های 1343 و 1344، «ارزش میراث صوفیه» و «با کاروان حله» را در انتشارات و کتاب‏فروشی‏ آریا در سه‏‌راه ژاله که به‏‌اتفاق برادرانش داشت، نشر داد...

🔖متن کامل: 2600 کلمه
زمان مطالعه: 13 دقیقه

🦉@goftemaann
7💩1
🖊 ده تز تحلیلی درباره ماهیت شورش های جمعی در ایران

📚 جستجویی بی پایان

📥 علی اشرف نظری

🖇 نوستالژي يا آن چه كه «حسرت گذشته» خوانده مي‌شود، يكي از اصلي‌ترين زمينه‌هاي مورد بحث در بين نظريه‌پردازان مختلف حوزه علوم اجتماعي است. فهم نوستالژي و ابعاد و زواياي آن در نظريه‌هاي روان‌شناختي، فرهنگي و اجتماعي جايگاه مهمي را به خود اختصاص داده است. اشتياق فزاينده به گذشته و محور قرار دادن نگرشی «گذشته گرا»، نمادينه و آييني كردن ميراث گذشتگان، مكاشفه در گذشته و اعقاب دور و گرايش به يك دنيايي پالوده و خالي از تعارض از مشخصه‌هاي وضعيت نوستالژيك هستند. در ادبيات موجود، نوستالژي بيانگر وضعيتي است كه در ان انسان دچار از خودبيگانگي بنيادين و از جاكندگي زماني مي‌شود. در اين وضعيت نوعي حرمان و دلتنگي پديدار مي‌شود كه به صورت مصادره حال و آينده به نفع گذشته آشكار مي‌شود. از اين منظر، فرد نوستالژيك آينده را در گذشته پي‌جويي مي‌كند و آينده‌شناسي براي او به معناي رجعت به گذشته‌اي است كه در نظر او به صورت فراواقعي جلوه‌گر مي‌شود.

🖇 در میان بخشی از ما ایرانیان، همیشه تفکر نوستالژیک و نوعی پس زدن حال حاضر به عنوان یک مکانیسم دفاعی وجود داشته و خواهد داشت. در این وضعیت، ان چه مهم است درک این امر است که چگونه بخش عمده ای از جامعه با پناه بردن به گذشته ای آرمانی -که واقعاً به ان صورتی که القا می شود، وجود خارجی نداشته و ندارد- خود را التیام می بخشند. جستجوی اصالت و دستیابی به نوعی منزلت از طریق تحول در تقدیر و سرنوشت تاریخی چنین می پندارد که تاریخ در حاشیه قرار گرفته موجود می باید جای خود را به سرنوشت پرتحرکی دهد که پیش از این و در گذشته طلایی ملت قابل اکتشاف است و به تعبیر آنتونی اسمیت «کیش مردگان باشکوه» را احیاء نماید از این رو، ما ایرانی ها همیشه علاوه بر زمان گذشته، حال و آینده، یک زمان دیگر هم داریم: زمان شاه!

🖇 یکی این از ویژگی های خلقی ما ایرانیان در هنگامه بحران ها، جستجوی فردی قوی است که بتواند مسائل و مشکلات ما را حل کند. در این میان نیز افرادی سر بر می آورند که همه چیز را به آمدن خود وابسته می دانند و فرصت طلبانه تلاش می کنند تا قلوب مردم را تسخیر کنند. به تعبیر ماکیاوللی، اغلب مردم زود فریب می خورند، چون تشنه ی آرامشِ فوری هستند و دامهایی را که در پشت وعده های بزرگ پنهان است نمی بینند. برای مثال، سال های مابین 1285 ش تا کودتای سوم اسفند 1299، سال های هرج و مرج و فروپاشی نظم در ایران بود که علیرغم واسازی گفتمان استبداد سنتی، هنوز بدیل کارآمد و مؤثری جایگزین آن نشده بود توسل روشنفکران و نظریه پردازان این دوره به «یک شخصیت نیرومند»، «فرمانروای مستبد روشن اندیش»، «یک نفر مصلح»، «یک دماغ منور و فکرباز» بیانگر ادراک جدید آنها از هویت جدید در ایران در چارچوب دولتی مقتدر و متمرکز بود که بتواند با رفع از هم گسیختگی و تنش های عارض شده، «سعادت را بر ما تحمیل کند» و «پرده اوهام را به زور از جلوی چشم ما رد نماید»

🖇 در دوران های بحرانی جهان‌بینی مانی گونه یا دوانگار، اراده مردم را به‌عنوان خیر معرفی می‌کند و نخبگان توطئه‌گر (اقلیت چند درصدی) را به‌عنوان مظهر شر می‌شناساند. روان‏شناسان سیاسی معتقدند نشانه‌ها و مشخصه‌هاي این دوانگاری جمعی ممكن است به صورت ترس از عدم قطعيت، عدم اطمينان، تلقي جهان به عنوان مكاني خطرناك، عدم تسامح در برابر ابهام و تأکید بر شفافیت، جزميتِ شناختي و احساس نياز به قطعيتِ شناختي ظاهر شود. در نتیجه، رؤیای از دست رفته آرامش، اعتماد، همدلی و همزیستی جای خود را به چرخة بی پایان هیجان طلبی، بدبینی، شرارت و خشونت می دهد؛ نفرت از دیگری!

🖇 این نفرت از دیگری ابتدا می تواند متوجه سیاستمداران ناکارآمد، مدیران فاسد، اختلاس گران متواری و یا هر کسی شود که ما او را متهم می کنیم.همچنین این گفتمان و جهان‌بینی را در تضاد با جهان‌بینی متکثر ارزیابی می‌کند که بر اجتناب‌ناپذیری و مطلوبیت تکثر و تفاوت دیدگاه‌ها تأکید می‌کند. یکی دیگر از ویژگی های بسیاری از ما ایرانی ها، کامل گرایی سیاسی است. یعنی صورتی کامل از همه چیز هایی را می خواهیم که بیشتر به خیال نزدیک است تا واقعیت. برای مثال، بی آن که بر اهمیت تجربه دموکراتیک تأکید کنیم (عمل گرایی)، مدام در جستجوی ابعاد فلسفی- هنجاری و الگوی ایده آل تایپ آن هستیم؛ جستجویی بی-پایان!


🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره دهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍8👎2🤔1💩1
📰 نکته قابل‌ذکر در مورد ایام زندگی استاد مینوی در دیار غربت، این است که به‌گفته روان‌شاد ایرج افشار، مینوی با وجود هم‏نشینی با مستشرقان بزرگ و شهیر، هیچ‌‏گاه مرعوب آنها نمی‌‏شد و عزت‌نفس و غرور ایرانی خود را در مقابل آنها حفظ می‏کرد. از برخی نوشته‌‏های استاد مینوی نیز چنین به‌نظر می‌‏رسد که اگرچه حضور جسمانی‌‏اش کنار آن بزرگان و نام‌‏آوران غربی بود، اما همواره روحش برای میهن، فرهنگ و زبان ملی سرزمین مادری و البته برای هم‏‌میهنان شرقی‏اش پَرمی‌‏کشیده است. چنان‏چه در نامه‌‏اش به روان‌شاد «یحیی مهدوی»- استاد فقیدِ فلسفه و از دوستان نزدیک جناب مینوی؛ همو که زمینی را به استاد مینوی اهدا کرد تا کتاب‌خانه ارزشمند و مشهورش، با بیش از 30 هزار کتاب را آنجا بسازد- می‏‌نویسد: «امروز هم بعد از 12 سال، دوستانم، همان چند نفری از مردم ایران هستند که اخلاق و افکار آنها را پسندیده‏‌ام و با هم جور می‌‏آییم. عشق من و قلب من و جان من، همواره مصروف ایران و متوجه ایرانیان و اسیر زبان و ادبیات فارسی است».

🔖متن کامل: 2800 کلمه
زمان مطالعه: 14 دقیقه

🦉@goftemaann
👍62
🖊 مدخل مارکسیسم در دایره‌المعارف حکومت و سیاست‌ها انتشارات راتلج

📚 تفریق مارکس از مارکسیسم

📥 تام بوتومور/ مترجم مهدی نیکوئی

🖇جنگ جهانی دوم و پیامدهای آن، شرایط کاملا متفاوتی برای توسعه اندیشه‌های مارکسیست ایجاد کرد. محدوده جغرافیایی زیر سیطره مارکسیسم شوروی به کشورهای اروپای غربی هم گسترش یافت و هر چند برای مدتی کوتاه، در اوج قدرت بود. یوگسلاوی در اولین مراحل عصر جدید از بلوک شوروی جدا شد و یک نظام اقتصادی و اجتماعی اصیل مبتنی بر خودمدیریتی طبقه کارگر ایجاد کرد که محور آن جامعه‌شناسان و متفکران عمل‌گرا بود و نسبت نزدیکی با مارکسیسم غربی داشت . پس از مرگ استالین، روند دگراندیشی و به چالش کشیدن اندیشه‌های مارکسیست، بیش از پیش سرعت گرفت و به تدریج مارکسیسم غربی رواج بیشتری یافت و ارتباطات با فلسفه غرب و دانش اجتماعی بیشتر شد.

🖇اندیشه مارکسیسم در روزگار کنونی یک ویژگی متلون و بی‌ثباتی دارد؛ به بسیاری از سبک‌های دیگر اندیشه اجتماعی گسترش می‌یابد، از آنها مفهومی را به عاریت می‌گیرد و بهبودی در آنها می‌دهد. با این شرایط، به سختی می‌توان همچنان آن را به عنوان یک نظریه علوم انسانی و تاریخی منسجم، مشخص و دقیق تصور کرد. البته به عنوان یک پاردایم بسیار گسترده و منطعف هنوز هم اثرگذاری چشمگیری بر علوم اجتماعی و مطالعات انسانی دارد و حتی ممکن است به صورتی غیرمستقیم اثرنامتراکمی هم بر سیاست داشته باشد.

🖇از نظر تاریخی مارکسیسم به همان اندازه که یک نظریه اجتماعی بوده، یک دکترین سیاسی هم قلمداد می‌شده و این دو جنبه، در دوره‌هایی که اندیشه‌های مارکسیست، یکپارچه شدند و احزاب سوسیالیست و کمونیست خلق را هدایت کردند، ارتباط بسیار نزدیکی با هم پیدا کردند. امروزه این کارکرد سیاسی تا حد زیادی کمرنگ شده است. در غرب و در حال حاضر مارکسیست، تنها بخش بسیار کوچکی از دکترین‌ها یا برنامه‌های سیاسی احزاب سوسیالیست یا سوسیال‌دموکرات را تشکیل می‌دهد.

🖇هر چقدر که مارکسیسم متنوع‌تر و پراکنده‌تر می‌شود، رسم مرزهای آن دشوارتر شده و به وضوح هم نمی‌توان در مورد اثرات آن بر تغییرات اجتماعی دوره‌های زمانی جدیدتر نظر داد. در شرایط حال حاضر، مارکسیسم تا حد بسیاری زیادی تبدیل به یک «موضوع» آکادمیک و مبحثی برای گفتگوی روشنفکری شده و از میزان اثرگذاری آن بر جنبش‌های اجتماعی و سیاسی به شدت کاسته شده است. از منظر اول، اندیشه مارکسیست، روز به روز بیشتر درگیر بحث‌های عمومی در علوم اجتماعی و فلسفه علم شد. اثر دیدگاه‌های نظری و فلسفی دیگر بر مارکسیسم به جایی رسیده است که می‌توان تصور کرد که روزی عملا نتوان مارکسیسم را به عنوان یک اندیشه و مکتب فکری متمایز، تشخیص داد.

🖇بسیاری از ایده‌های جدیدی که به تازگی از نوشته‌های مارکس برآمده بود، مفروضات نزدیکی با لوکاس، گرامسچی و مکتب فرانکورت داشت. آنگونه که مکتب فرانکفورت توضیح می‌دهد، براساس این تاثیرپذیری‌های گوناگون، مارکسیسم به شکل یک جهان‌بینی مثبت‌گرا، علمی و فنی «مادی‌شده» تبدیل به یک مکتب انتقادی از فرهنگ سرمایه‌داری و بورژوایی شد. این نگاه بورژوا‌محور که توسط نسل بعدی مارکسیست‌ها پیگیری شد، بحث‌های روش‌شناختی زیادی پیرامون مشکلات نظریه دانش و فلسفه علم برانگیخت.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره دهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann
👌5👍21👎1🔥1
📰 تابستان برای دیدن همسرم که برای فرصت مطالعاتی به ایتالیا رفته بود، به میلان سفر کردم. از معدود ارتباطات به‌جامانده ما، در سفر به اروپا، با پرواز مستقیم هواپیمای هما از تهران به میلان است؛ هواپیمایی قدیمی هرچند امکانات کمتری دارد، اما چون ایرانی است و مستقیم به میلان می‌رود، پرواز مناسبی است. در تمام سفر به اروپا، با دیدن خطوط هواپیمایی و ریلی که امکان انتخاب‌‌های تنوعی را فراهم می‌کردند و همچنین قدرت ویزای شنگن، به این فکر می‌کردم که زیرساخت‌های ارتباطی، نقش مهمی در توسعه دارند و زندگی عادی و ظرفیت‌های رفاه، در سیاست خارجی معطوف به واقعیت‌های اقتصادی و ایجاد زیرساخت‌های ارتباطی شکل می‌گیرند. ضعف سیستم ریلی و هوایی و انداختن بار حمل‌ونقل بر جاده‌ها، خطرات جانی و مالی برای شهروندان به همراه دارد. سیاست خارجی غیرفعال و قدیمی نیز باعث کاهش اعتبار بین‌المللی برای چانه‌زنی و حضور در بازارهای جهانی شده و شهروندان را با رنج مضاعف و فشارهای دائمی جهت انجام کارهای روزمره، مواجه می‌کند.

🔖متن کامل: 4600 کلمه
زمان مطالعه: 23 دقیقه

🦉@goftemaann
5👍5
🖊 سخنرانی در سالگرد امضاء فرمان مشروطه در دانشگاه آزاد تبریز

📚 کنش و گفتار در انقلاب مشروطه

📥 جهانگیر معینی علمداری

🖇 رویکرد اول یک رویکرد سیاسی است که اتفاقا در بررسی انقلاب مشروطه، نوع تقسیر مسلط را تشکیل می داده است. من از این دیدگاه تحت عنوان دیدگاهی یاد می‌کنم که در آن رابطه قدرت مساله اصلی را تشکیل می‌دهد. یعنی انقلاب مشروطه بر اساس معادلات قدرت مورد ارزیابی و تحلیل قرار می‌گیرد. چه به لحاظ ژورنالیستی و چه به لحاظ تاریخ نگاری متعارف در ایران و به طور کلی جریان اصلی تاریخ‌نویسی مشروطه عمدتا در این جهت عمل کرده است. این امر باعث شده تاریخ‌نگاری مشروطه به نوعی تاریخ سیاسی تبدیل شود.

🖇 رویکرد دوم که از رویکرد اول پیشرفته تر است اما به نظر من کفایت نمی کند، رویکردی است که تاکید را بر تاریخ ایده ها قرار می دهد. به این صورت که مشروطه را بر اساس ایده های ملموسی که در جریان انقلاب مشروطه تحقق پیدا کردند یا نکردند، تحلیل می کند. تاکید عمده این دیدگاه بر ایده هاست و طبعا تا حدودی بر روی نقش روشنفکران در انقلاب مشروطه تاکید می‌کند.

🖇 رویکرد سوم است که من قصد دارم از آن دفاع کنم و در ایران شاید کم تر به آن پرداخته شده است. این رویکرد تحت عنوان نگاه از پایین مطرح شده است. تاکید این نگاه عمدتا نه بر روابط قدرت و نه بر ایده ها بلکه بر واقعیت اجتماعی است. قصد دارم در این تحلیل، انقلاب مشروطه را بر اساس واقعیت‌های اجتماعی بررسی کنم. یکی از جنبه‌های رویکرد نگاه از پایین این است که تاکید اصلی را بر زندگی روزمره می‌گذارد؛ یعنی آن چیزی که در بین عموم مردم جریان دارد.

🖇 در واقع می توانیم وعده هایی که در انقلاب مشروطه داده شد - مانند نیاز مردم به قانون و آزادی - را در عین این که امور هنجاری بدانیم، با توجه به تئوری جان سرل هست هم در نظر بگیریم. به عبارت دیگر همین که در حد یک وعده از سوی انقلابیون تلقی شد، خود این وعده‌ها تبدیل به یک فاکت می‌شود که می‌تواند مورد بحث در حوزه فاکت‌های زبانی قرار بگیرد. من می خواهم از این موضوع استفاده کنم برای این‌که نشان دهم آن وعده‌ های ارزشی چگونه به واقعیت‌هایی تبدیل شد که در شکل گیری فرجام مشروطه موثر بود.

🖇 اگر بخواهم خلاصه‌ای از نظریه کنش و گفتار را بیان کنم باید گفت زبان هم محل ارجاع است و هم محل انجام‌دادن چیزها. زبان یک تناسب متقابل است. باید حوزه کنش زبان را از حوزه کلامی‌ آن جدا کرد و باید از یک نوع برخورد ایده‌آلیستی با زبان احتراز کنیم. در عین حال باید از بحث‌های مجازی‌سازی زبان هم فاصله بگیریم. زبان هم حوزه ایجابی است و هم حوزه هنجاری.

🖇 من اصلا به دنبال توتالیزه کردن واقعیت نیستم. یعنی نمی‌خواهم بگویم که انقلاب مشروطه غیر از چیزی که می‌گویم چیز دیگری نبود. چون من فکر می‌کنم واقعیت در اساس پدیده‌ای متکثر و متناقضی است. ما هرگاه بخواهیم در قالب تئوری‌های خودمان وجهی از واقعیت را که چندان با تئوری ما منطبق نیست کنار بزنیم، به قول لِویناس نتیجه‌ای جز توتالیزه کردن واقعیت و تقلیل‌گرایی به بار نمی‌آید. اگر بخواهم بگویم تمام انقلاب مشروطیت چیزی‌ است که من امروز به شما ارائه دادم چیزی در حد توتالیزه کردن واقعیت می‌شود که من اصلا به دنبال آن نیستم

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره دهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍7👌31👎1🥱1
📰 سفر رفتن، مانند دیدن سیمای خود در آینه است یا مانند چکاپ رفتن و مشاهده نتیجه آزمایش. بهترین سال‌های عمرمان را تلف کردیم و از لیسانس تا دکترا، بیش از 200 واحد درسی را پاس کردیم؛ رتبه اول شدیم و بارها و بارها 20 گرفتیم، اما طی این مدت، یک نفر ما را به چکاپ نفرستاد تا ببینیم در چه وضعی به‌سر می‏بریم! باید به ما می‌‏گفتند که ارائه مقاله به زبان خارجی، این‌گونه است، فوت‌و‌فن ثبت‌نام در کنفرانس بین‌المللی به این شیوه است و آشنا بودن به چکیده‌نویسی، نامه نوشتن به کنفرانس خارجی، سرچ نشست تخصصی خوب و... از پاس کردن ده‌ها واحد فلسفی، تاریخی، روزمره، دینی، امپریالیسم و جهان‏‌های اول و سوم و اسلام و شرق باستان و... مهم‌تر است. درنتیجه، اینک، استاد ایرانی باید از صفر آغاز کند! درحالی‌که رقبای ما در دانشگاه‌های متوسط خارجی، مدت‌هاست با راهنمایی نظام آموزشی، چکاپ داده‌اند و با انتخاب رژیم تغذیه و ورزش مناسب، اکنون نظریه می‏‌دهند و ما مجبور هستیم که آن نظریه‌‏ها را ترجمه کرده و حداکثر، تبیین کنیم.

🔖متن کامل: 2000 کلمه
زمان مطالعه: 10 دقیقه

🦉@goftemaann
9👍1
🖊 رابطۀ مارکسیسم با سنت یهودیت و مسیحیت چیست، یا چه باید باشد؟

📚 مارکسیسم سنتی


📥 دیوید مک‌للان/ مترجم محسن قائم‌مقامی

🖇اگر نگوییم نوعی تداوم و پیوستگی، دست‌کم نوعی خویشاندی یا ارتباط، البته بسیار مبهم، بین مارکس و سنت یهودی-مسیحی وجود دارد. هرچه باشد، مارکس یهودی بود و یهودی‌بودنش، می‌شود تصور کرد، لاجرم باید تأثیری بر تفکر او می‌گذاشته. به‌همین ترتیب، مارکس عمیقاً تحت نفوذ میراث فرهنگی غرب اروپایی بود—میراثی که خودش تا قرن‌ها تحت تأثیر مسیحیت بوده است. اگر بخواهم نمونه‌ای واضح ذکر کنم، مثلاً کل نظام هگل را می‌توان کوششی برای سازگار کردن مسیحیت پروتستانی با روح زمانه دانست. و تا آنجا که مارکس شاگرد هگل شمرده می‌شود، رابطۀ میان عقاید واضح است.

🖇 من می‌خواهم ادعای متفکر دینی بودن مارکس را، و نیز اینکه می‌توان، به معنایی درست، مارکسیسم را دین دانست، رد کنم. چرا که دینی شمردن مارکسیسم بی‌انصافی است، و معلول آشفته و مبهم‌کردن مفاهیم، چه در مفهوم مارکسیسم و چه در مفهوم دین. بی‌انصافی است به مارکسیسم، چون نه تعریف مارکسیسم از خودش را جدی می‌گیرد و نه این دلالت‌های روشنِ دایر بر علم اجتماع بودن آن را. بی‌انصافی است به دین، چون با اطلاق دین به گرایش‌های رایج سکولار امروزی، دین را از استعلایی بودن ذاتیش تهی می‌کند.

🖇 اما نسخۀ دیگری از مارکسیسم هست که از یک نظریۀ جامعۀ صرف بلندپروازانه‌تر است. اینجاست که مارکسیسم به واقع کاملاً در مسیر تبدیل به یک جهان‌نگری جامع از جهان، یا به تعبیر آلمانی ولت‌آنشائونگ، می‌افتد. این نسخه از مارکسیسم با انگلس آغاز می‌شود. آنتی دورینگ، در دکترین رسمی اتحاد شوروی یعنی ماتریالیسم دیالکتیک تأثیر و کاربرد گسترده‌ای داشت، و حاوی نظریه‌ای مابعدالطبیعی دربارۀ تمام آنچه وجود دارد می‌شد، یعنی فقط ماده، فرقی نمی‌کند در این شکل یا شکلی دیگر.

🖇 مقایسه‌هایی که میان رهیافت‌های مارکسیستی و دورکیمی و وبری کردیم بار دیگر نشان می‌دهد که تشخیص یک نظریۀ منحصراً مارکسیستی بسیار دشوار است. هرچند ماتریالیسم تاریخی سنتی شأن بسیار ناچیزی برای دین قائل شده، کوشش‌هایی که اخیراً انجام شده، به‌نسبت، تعدیل شده‌اند. باریک‌بین‌ترین مدافع استعارۀ زیربنا/روبنای مارکس اخیراً شکل محدودتری از این نظریه مطرح کرده است که نمی‌گوید ویژگی‌های اصلی وجود معنوی را می‌توان از منظر مادی یا اقتصادی تبیین کرد.

🖇 شک نیست که هم مارکسیسم و هم مسیحیت پدر گذشته برای خود جایگاهی درست کرده‌اند و علیرغم سابقۀ شکست‌های آشکارشان نوعی نوستالژی برای این گذشته دارند. اما نیرو و سرزندگی آنها از قدرتشان در مقام جنبش‌های مخالف برمی‌خیزد. اما کل علت وجودی مارکسیسم، چنانکه پیش از این هم اشاره کردیم، در موفقیت دنیوی است. شکست در نهایت دلسرده‌کننده است، حال آنکه برای اکثر دین‌ها، شکست در حکم هشداری (واقعاً) سودبخش است. از منظر مارکسیسم، عقل و واقعیت سرانجام قرار است به سازگاری و وفاق کامل برسند.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره دهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👌5👍2👎1
📰اولین تصویری که انسان در این منهتن با آن روبه‌رو می‏شود، آسمان‌خراش‏های سر‌به‌فلک‌کشیده‌ای هستند که با توجه به هوای خاص نیویورک، خیلی مواقع نیمی از آنها میان ابرها و نیمی روی زمین هستند؛ شهری است که انسان را سر‌به‌هوا می‏کند! اما تصویر دومی که آدم با آن روبه‌رو می‏شود، تعداد زیاد افراد بی‏خانمانی است که در این شهر قدم‌به‌قدم دیده می‏شوند. میان برج‏هایی که تجمل و ثروت را مثل شلاق بر گوش آدم می‏کوبند، میان مانیتورهای تبلیغاتی چند 10متری که شب‏های تایمز اسکوئر را مثل روز روشن می‏کنند تا آمریکن لایف‌استایل و زندگی لوکس را حقنه کنند، عده‌ای که غالباً روی یک تکه کارتن، پیامی نوشته‌اند، التماس می‏کنند که «حتی یک دلار می‏تواند زندگی من را برای امروز حفظ کند». تصویر این بی‏خانمان‏ها، آن سر‌به‌هوایی را متعادل می‏کند و کمی آدمی را سر‌به‌زیر می‏کند! ظاهراً آنجا شهری است که آدم نمی‏تواند میانه بایستد؛ یا باید آسمان یا باید روی زمین را دید.

🔖متن کامل: 1400 کلمه
زمان مطالعه: 7 دقیقه

🦉@goftemaann
👍6👎3
🖊 نقد و بررسی ترجمه کتاب مارکس و لحظۀ ماکیاولین

📚 «زبان‌فروشی» در نشر بومی

📥 جواد طباطبایی

🖇 در قلمرو نشرِ یکی دو دهۀ اخیر، من همه چیز دیده بودم مگر این‌که حتیٰ نخستین عبارت متن غلط باشد. یکی از مشغولیت‌های کشوری که در آن هنر طنز از سطح بسیار نازل شوخی‌های بسیار خنک فراتر نمی‌رود، تورّق در برخی از کتاب‌های بسیار جدّی است. به مناسبتی دیگر، دربارۀ رساله‌ای دکتری در گروه تاریخ دانشگاه مادر سخن گفته‌ام که با این عبارت شروع می‌شود : «تاریخ روایت رویدادهای گذشته بر روند حیات بشر است؛ تصور برساخته از سلسله رخدادهایی که در بستری مکتوب و شفاهی معابر طولانی دوران‌ها را در نوردیده و امروز از کوچه ما می‌گذرد. تاریخ‌پژوهان بر این باورند که علت و ریشه یک رخداد اجتماعی می‌بایست در دیرنیه تاریخی آن جستجو شود. در امتداد همین مسیر است که پژوهش در مورد تغییرات اجتماعی ما را به کند و کاو در زمینه‌های تاریخی آن وامی دارد.»

🖇 این گونه کتاب‌سازی‌ها آن‌گاه که دانشگاه مادر برای «برخورداری از مزایای قانونی آن» صورت می‌گیرد کمابیش در این دورانِ شکوهنمدِ بومی‌سازی انجام می‌شود حَرَجی بر مرتکبان آن نیست، اما مدعیان چپ را، که منتقدان ابدی همۀ نظام‌های موجود هستند، به شرطی که ربطی به میهن‌های سوسیالیسم نداشته باشد، نمی‌رسد که شریک جرم طرّاران دانشگاهی باشند که هیچ فرصتی را برای انتقاد از دست نمی‌دهند! من در هفته‌های اخیر صفحاتی از چند ترجمه‌ای از نظر گذرانده‌ام که در مناسبت‌هایی نویسندگان آن‌ها را شناخته و اثر آنان را خوانده بودم. پیش از آن‌که وارد اصل مطلب شوم، نظر خواننده را به این نکته جلب می‌کنم که آن‌چه در چنین ترجمه‌هایی اسفناک است جاری بودن منطق واحد تفنّن علمی کتاب‌سازان و ناشران سودجویی است که چه بسا صاحبان آن شرکت‌های انتشاراتی حتیٰ توان خواندن سطرهایی از کتاب‌هایی را که کارپردازی و رونمایی می‌کنند ندارند.

🖇 به نظر من، کار نشر در این کشور وارد چنان چرخۀ معیوبی شده است که اگر فکر معقولی برای رفع برخی از اشکالات آن نشود، بیم آن می‌رود که تولید کتاب و عرضۀ کالاهای فرهنگی به خرت– و– پرت‌فروشی تبدیل شود، اگر در زمینه‌هایی تاکنون تبدیل نشده است! مداخلۀ بی‌رویّۀ دولت در کار نشر آسیب‌های بسیاری بر صنعت نشر وارد کرده و کار به جایی رسیده است که برخی از ناشران و پخش کنندگان کتاب، که مناسبات نزدیکی با وزارت ارشاد داشته‌اند، به فعالان مایشاء در قلمرو نشر تبدیل شده و برای همه تعیین تکلیف می‌کنند. رقابت با ناشران و پخش کنندگانی که مناسبات نزدیکی با وزارت ارشاد دارند –– اگر کارمند رسمی آن وزارتخانه یا دوست وزیر آن نبوده باشند –– برای ناشران یک لاقبا، که برخی نیز کار نشر را بسیار جدّی می‌گیرند اگر ممتنع نباشد، لاجرم، وارد شدن در نبردی نابرابر است که نتیجۀ محتوم آن نیز از پیش معلوم است.

🖇 نشر کاری خطیر و پرمخاطره است، و این‌که کسی سرمایه‌ای را دست– و– پا کرده و در کشتی‌گیری یا وزنه‌برداری نیز به جای نرسیده باشد و مغازۀ دونبشی باز و کالایی را عرضه کند که از الزامات تولید آن هیچ سررشته‌ای ندارد، نشان از آسیب جدّی در حوزۀ فرهنگ کشور دارد و باید گوش‌هایی به شنیدن آسیب‌شناسی آن حساس باشد و گرنه بر سر فرهنگ کلّی نیز آن خواهد آمد که بر سر حوزه‌های بسیار دیگری آمده است. اگر ناشری نه خود توان خواندن و ارزیابی کتابی را داشته باشد که به مردم عرضه می‌کند، نه ویراستاری در اختیار داشته باشد که سر– و– صورتی به یاوه‌های نویسندگان و مترجمانی بدهد که مانند قارچ‌هایی از زمین می‌رویند، و گویا علم تولید می‌کنند، هر روز کلاهی بر خوانندگان کتاب خواهد رفت و موجب اتلاف منابع کشور خواهد رفت.
🖇 در هیج یک از کشورهایی که میراث و سابقۀ فرهنگی در حدِّ ایران دارند ممکن نیست که ناشران از رأیزنی و دانش گروهی از استادانی که نوشته‌ها و ترجمه‌ها را می‌خوانند و آن‌ها را ارزیابی می‌کنند بهره‌ای نداشته باشند. دلیل این امر واضح است، زیرا اگر ناشری در شرایط رقابت آزاد یکی دو کتاب بی‌سر– و– ته عرضه کند، ناچار خواهد شد پس از اندکی نشر را تعطیل کند و شغل اصلی خود برگردد. در شرایطی که دولت به شیوه‌های گوناگونی در کار نشر وارد می‌شود و شرایط رقابت را بر هم می‌زند، و، بیشتر از آن، در فقدان نظام قانونی حاکم بر وضع نشر، تردیدی نیست که آسیب‌های جدّی بر فرهنگ ملّی وارد خواهد شد، چنانکه در سال‌های اخیر وارد شده است.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره دهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann
👏10👍4👎2
📰 در یک بعدازظهر بارانی در اسکودار، مرکز عرفان و فرهنگ اسلامی استانبول، با یک استاد ایران‌شناس دیدار کردم. قرار بود آخرین شماره‏‌های مجله «بخارا» را ببرم. استاد علی دهباشی 20 جلد فرستاده بود. اما مثل همیشه که دیر می‏‌رسیم و کالاهای‌مان نیز دیر می‌‏رسند، مجله‌‏ها تا لحظه پرواز به دستم نرسیدند. بی ‏مجله رفته بودم، اما تا رسیدم و احوال‌پرسی کردیم، یاد بخارا آمد و سلام گرمی به استاد علی دهباشی و تجدید قرار شب بخارا در استانبول که قرارش را از پاییز سال 98 گذاشتیم اما کرونا مانع برگزاری آن شد. قول بخاراها را برای سفر بعدی دادم. چقدر بد که راه آسان و کم‌خرجی برای فرستادن اقلام فرهنگی از ایران به ترکیه وجود ندارد؛ با وجود اینکه در آنجا مشتری دارد. یکی از استادان ایران‌شناسی تا مرا در استانبول دید، گفت: «مقاله‌ات را درباره صلح و شاهنامه در مجله «سیاست‌نامه» خوانده‌ام.» راستش تعجب کردم. گفتم: «مگر مجله دست شما رسیده است؟ من خودم هنوز ندیده‌ام.» گفت: «بله! نسخه دیجیتالی‌اش را خوانده‌ام.» فهمیدم غیر از بخارا، سیاست‌نامه هم در ترکیه، خواننده دارد.

🔖متن کامل: 1400 کلمه
زمان مطالعه: 7 دقیقه

🦉@goftemaann
👍7
🖊 بررسی اقتصاد آلمان پساهیتلری

📚 معجزه نجات


📥 دیوید هندرسون/ مترجم آرمان سلاح‌ورزی

🖇 در آن چه به چشم بسیاری از ناظران معجزه می‌رسید، در واقع اعجازی در کار نبود. همه‌چیز طبق انتظار لودویگ ارهارد و دیگر اعضای مکتب فرایبورگ اتفاق افتاد چه اینان زیانی را که از در‌هم‌آمیزی تورم، کنترل قیمت‌ها و نرخ بالای مالیات پدیدار می‌شد درک می‌کردند و افزایش در بهره‌وری تولید را که از پی خاتمه دادن به تورم، آزادسازی قیمت‌ها و پایین آوردن نرخ مالیات‌ها حاصل می‌شد، می‌فهمیدند

🖇 آیا می‌توان سبب عمده‌ی احیای آلمان را طرح مارشال دانست؟ پاسخ منفی است. دلیل ساده است: کمک طرح مارشال به آلمان غربی آن‌قدر‌ها کلان نبود. سرجمع کمک‌های طرح مارشال و باقی برنامه‌های کمکی در ماه اکتبر ۱۹۵۴ به تنها ۲ میلیارد دلار می‌رسید. حتی در سال‌های ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ که کمک‌ها در بیشترین مقدار خودشان بودند، کمک طرح مارشال مقداری بود کم‌تر از ۵ درصد درآمد ملی آلمان. وانگهی کشور‌های دیگری که از خلال طرح مارشال‌ کمک‌های چشم‌گیر‌تری دریافت کردند، در مقایسه با آلمان کم‌تر رشد کردند

🖇 تولید اقتصاد بعد از ۱۹۴۸ هم به رشد جهشی‌ش ادامه داد. به سال ۱۹۵۸ تولیدات صنعتی به بیش از چهار برابر میزان تولید صنعتی در شش ماه پیش از اصلاح واحد پول در سال ۱۹۴۸ رسید. سرانه‌ی تولید صنتعی بیش از سه برابر ورای سطح آن ۱۹۴۸ بود. در این میان، اقتصاد کمونیستی آلمان شرقی در مقابل همچنان در رکود ‌بود.از آن‌چه که اندیشه‌های ارهارد کارآمد افتاده بود نخستین صدراعظم جمهوری فدرال آلمان، کونراد آدناور، او را به مقام نخستین وزیر امور اقتصادی آلمان منصوب کرد. وی تا ۱۹۶۳ در این پست باقی ماند و به همین سال بود که خود صدراعظم شد و تا سال ۱۹۶۶ در این مسند خدمت ‌کرد

🖇 حزب سوسیال دموکرات (اس‌دی‌پی) اما از سوی دیگر همچنان خواستار حفط کنترل دولت بر قیمت‌ها بود. نظریه‌پرداز اصلی اس‌دی‌پی دکتر کریزیگ در ژوئن ۱۹۴۸ استدلال کرد که آزادسازی قیمت‌ها و اصلاح واحد پول بی‌تاثیر خواهد بود و در عوض از جهت‌دهی به اقتصاد توسط دولت مرکزی حمایت می‌کرد. رهبران اتحادیه‌ی کارگری و هیات حاکمه‌ی بریتانیایی و بیشتر صاحبان صنایع آلمان غربی و برخی از افراد هیات حاکمه‌ی آمریکا در میان موافقان اس‌دی‌پی بودند

🖇 سال ۱۹۴۸ دوازده سال می‌شد که مردم آلمان تحت کنترل قیمت‌ها زندگی می‌کردند و نُه سال بود که جیره‌بندی جریان داشت. آدولف هیتلر به سال ۱۹۳۶ کنترل قیمت‌ها را به مردم‌ش تحمیل کرد تا دولت‌ش بتواند جهاز جنگی را با قیمت‌هایی مصنوعاً-پایین ابتیاع کند. بعدتر و در سال ۱۹۳۹ یکی از معاونان بلندپایه‌ی هیتلر در حزب نازی، هرمان گورینگ، جیره‌بندی را اعمال کرد. در طول جنگ، نازی‌ها مجازات تخطی از قیمت‌‌گذاری‌های دولت را اعدام تعیین کردند. در نوامبر ۱۹۴۵، شورای حکومتی متفقین، توافق کرد که کنترل قیمت‌های هیتلر و جیره‌نبدی گورینگ پابرجا بمانند. همچنین سیاست خدمت اجباری به دولت را که نازی‌ها وضع کرده بودند، ادامه دادند.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره یازدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
👍4👎1
📰 سهروردی حکمت خسروانی فرزانگان ایران باستان را احیا کرد، اما راهی را که فیلسوفان دوره اسلامی در اقتدا به استادان یونانی باز کردند دنبال نکرد. طباطبایی می‌‏گوید باید تجدید حکمت خسروانی را به ‌عنوان گذار از «حماسه ملی» تاریخی ایرانیان به «حماسه معنوی» فهمید که با این انتقال دوره‏‌ای در ادب فارسی، در تاریخ‌نویسی و فلسفه به سر آمد. فلکی اما می‏گوید: چگونه می‌‏توان سهروردیِ اهل «تصوف »را مجهز به «دانش‌‏های عقلی» و فیلسوف دانست؟ در نسبت با طرح نظری طباطبایی، منطق این بدفهمی(!) روشن خواهد شد. حکمت خسروانی و بازتاب رموز اندیشۀ ایرانشهری در حکمت اشراق را باید در چارچوب «تداوم تاریخی ایران» فهم کرد. فلکی از کاسیرر نقل قول می‌‏کند که «چون اندیشۀ اسطوره‏ای یا [عرفانی] فاقد ابزارهای تحلیلی و انتقادی است، همه چیز را در هاله‌‏ای از تقدس و رمز و راز قرار می‌‏دهد، ولی رمز و رازی وجود ندارد». اگر از مورد سهروردی بگذریم، آیا طباطبایی فاقد ابزارهای تحلیلی و انتقادی است؟ و چون سهروردی را فیلسوف خطاب می‏‌کند دارای پنداری پیش‏‌مدرن و پیش‌منطقی یا اسطوره‌‏ای است؟!

🔖متن کامل: 5000 کلمه
زمان مطالعه: 25 دقیقه

🦉@goftemaann
👍8🤮2👎1
🖊 تجدید مطلعی در معنای ملّت و میهن و دفاع از آن

📚 بازگشت به دلِ ایرانشهر

📥 جواد طباطبایی

🖇 وحدت ملّی ایرانشهر از همان آغازِ تاریخِ آن امری طبیعی بود. ایرانیان میهنی را برای ملّتِ واحد متکثر ایجاد کردند و همۀ اقوام متنوعی که به تدریج به آن مهاجرت کردند و در آن ساکن شدندْ فرهنگ ایرانی را پذیرفتند، به زبان فارسی سخن گفتند و آن را ترویج کردند. بدین سان، ایرانشهر، پیوسته، بیشتر از آن‌که سرزمین اقوام مهاجری باشد که هر یک زبان و فرهنگ خود را بر آن تحمیل کردند، میهن همۀ اقوامی بود که به درجات متفاوتی ایرانی شده بودند. از این‌رو، می‌گویم که ایرانیان پیش از آن‌که مفهوم ملّت در معنای جدید آن ظاهر شود ملّت شده و دولتِ ملّی خود را تأسیس کرده بودند. دلیل این ادعای خلاف‌آمد عادت، آن است که اقوام مهاجر هرگز نتوانستند نظام فرمانروایی خود را بر ایران تحمیل کنند.

🖇 در ایرانشهر، تا دهه‌های اخیر، این میهن مفهوم فراگیری بوده و همۀ شئون دیگر کشور وابسته به آن بوده است، هم‌چنان‌که دفاع از میهن به معنای دفاع از همۀ شئون دیگر کشور به حساب آمده، و تنها دفاع از میهن دفاعی بی‌قید و شرط بوده است. می‌گویم: تا دهه‌های اخیر، زیرا بی‌اعتنایی به مبانی وحدت ایرانشهر، که از پیامدهای فهم ایدئولوژیکی اسلام در دهۀ پنجاه خورشیدی است، موجب شده است که خدشه‌ای در ارکان وحدت ملّی ایرانشهر وارد شود و بیم آن می‌رود که اگر این راه دنبال شود بر وحدت سرزمینی آن آسیب‌هایی وارد شود. اگر این مقدمات من در توضیح بینان وحدت ملّی ایران درست باشد، می‌توانم این نتیجۀ موقتی را برای وضع کنونی بگیرم که بر اثر آسیب‌هایی که در دهه‌های اخیر بر بنیان وحدت ایران وارد شده، این خطر وجود دارد که رخنه‌ای اساسی در ارکان وحدت ملّی تاریخی بیفتد. کشورهایی که نتوانسته‌اند در گذر تاریخ خود فرهنگی فراگیر ایجاد کنند، دو خطرِ تنش‌های قومی و آئینی، وحدت آن‌ها را تهدید می‌کند.

🖇 این نکته در تاریخ‌نویسی ایران مغفول واقع شده است که ایرانشهرْ آن وجه از ایران است که نظمی طبیعی با پشتوانۀ فرهنگیِ پیچیدۀ آن را ایجاد کرده بود و تاریخ ایران از هیچ فرمانروایی که با کارهای ناشایست خود ارکان آن وحدت را سست کرده باشد به نیکی یاد نکرده است. می‌دانیم که در تاریخ ایران، به خلاف یونان، جز یک شیوۀ فرمانروایی، پادشاهی، شناخته شده نبود. در واقع، به جای همۀ بحث‌های دربارۀ شیوه‌های فرمانروایی مطلوب و منحرف، که برای دهه‌هایی از مهم‌ترین مباحث فلسفۀ سیاسی یونانی بود، تاریخ ایران تنها دو نظام فرمانروایی مطلوب و نامطلوب پادشاهی را می‌شناخته است که یکی دریافتی از آن وحدت طبیعی دارد و دیگری با هر عمل خود آن را خدشه‌دار می‌کند.

🖇 بدیهی است که با مقدمات دیانت ایدئولوژیکی مفهوم پیچیدۀ ملّیت ایرانی فهمیده نمی‌شد. سبب تبدیل شدن دیانت ایدئولوژیکی به مانع معرفتی برای فهم ملّیت ایرانی به این نکتۀ مهم برمی‌گردد که ملّیت ایرانی امری فرهنگی است و بر پایۀ فرهنگ فراگیر ایرانی، در وحدت کثرت‌های آن، تکوین یافته است و، اگر بتوان گفت، اولاً و بالذات، سیاسی نیست. از این حیث ملّیت ایرانی، که فرهنگ فراگیر آن دیانت ایرانیان را نیز شامل می‌شده است، هرگز تعارضی بنیادین با ملّیت ایرانی پیدا نکرد. به طور تاریخی، دریافت ایرانیان از دیانت امری فرهنگی بوده و هر زمانی که حکومت‌هایی خواسته‌اند دیانت را از امری فرهنگی به امری سیاسی تبدیل کنند، آسیب‌هایی بر اصل دیانت وارد کرده‌اند.

🖇 ایران سیاسی کنونی با فرهنگ فراگیر ملّی خود همچون «دلِ ایرانشهری» بود که نمی‌توانست به محاصرۀ دنیای عربی– اسلامی با رهبری عربستان دربیاید؛ ایران، در آغاز دورۀ اسلامی، یک بار این محاصره را شکسته بود. فرهنگ فراگیر ملّی ایران، که با تکیه بر اندیشۀ ایرانشهری ایجاد شده بود، پیوسته، حصاری بر گِرد ایران بود که اجازه نمی‌داد ایران در محاصرۀ جهان عربی– اسلامی قرار گیرد. اینک، با ایدئولوژیکی شدن دیانت، دیانتی که می‌خواست جهان عربی– اسلامی را به محاصره درآورد، خود به محاصرۀ دنیای نوعربی– نوعثمانی، در شمال و جنوب و شرق و غرب مرزهای ایران درآمده است.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره دهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann
👍21💩62
📰 نظام آموزش عالی در ایران گرفتار مشکلات عدیده ای است اما بعضی از تحلیل‌گران ترجیح می دهند که با توسل به یک تحلیل ساده و کاربردی موضوع را فیصله دهند. این تحلیل ساده روایتی امروزی از افسانه دیو و پری است. در یک طرف ماجرا، دیوی قرار دارد که تمام شرارت‌ها، نابسامانی ها، و بی اخلاقی ها در نظام آموزش عالی کشور را بدان نسبت می دهند و در طرف دیگر، یک پری است که عاری از آن خصایص منفی و درمان‌گرِ دردهای ما است و از ما خواسته می شود که به دنبال پری باشیم. در این روایت دیو همان «علم دینی» است و پری همان است که با عنوان «علم جهانی» به ما معرفی می شود. راویانِ این افسانه انتظار دارند که ما از شنیدن روایت آنها متأثر و از علم دینی بیزار شویم. اگر این مخالفت ها ازسر مطالعه و آگاهی و با رعایت موازین جاری در میان اهل علم بود، جای افسوس کمتری داشت اما وقتی با این واقعیت مواجه می شویم که خیلی از مخالفت ها با «علم دینی» نه بر مبنای مطالعه و اطلاعات دست‌اول بلکه براساس پیش فرض ها و تخیلاتِ مخالفان و شنیده های تحریف شده و دست چندم است، نمی توانیم متأسف نشویم...

🔖متن کامل: 12000 کلمه
زمان مطالعه: 60 دقیقه

🦉@goftemaann
👍6👎2💩1
🖊 تأثیر «منشور حقوق بشرکوروش» بر تأسیس «ایالات متحد آمریکا»

📚 از ساتراپی تا ایالات متحد

📥 شیرزاد پِیک حِرفه

🖇 «منشور آزادی دینی» جفرسن بیش از یک قرن پیش از کشف «استوانه کوروش بزرگ» نوشته شد و اِشراف «پدران بنیان‏گذار آمریکا» به این امر تنها ازطریق «منابع یونانی و لاتین»ی بود که درباره «رواداری دینی کوروش بزرگ» نوشته شده بودند. کشف و رمزگشایی سنگ‌نوشته‌های مختلفی که «پدران بنیان‏گذار آمریکا» هیچ اطلاعی از آنها نداشتند، گنجینه سترگی از «آزادی»، «تحمل» و «رواداری» را در اختیار ما می‌گذارد. اینک، ما بیش از «پدران بنیان‌گذار» می‌دانیم «نخستین جمهوری دمکراتیک مدرن» چقدر شبیه شیوه زمام‌داری در «بزرگ‌ترین امپراتوری تاریخ جهان» است

🖇ریچارد فرای، «کوروش بزرگ» را، نه فقط «بنیان‌گذار بزرگ‌ترین امپراتوری تاریخ» بلکه، «عصاره فضایل بشری» می‌داند و بر آن است که شخصیت او، افزون بر «ایرانیان»، «یونانیان»، «اسکندر بزرگ» و «رومیان»، بر شیوه تفکر کنونی ما در جهان مدرن نیز تأثیری شگرف داشته است:بدین‏ترتیب، آنچه در تاریخ از شخصیت «کوروش بزرگ» به یادگار ماند به‌مراتب بیشتر از بزرگ‌مردی بود که امپراتوری بزرگی را بنیان نهاد. او عصاره فضایل بزرگی بود که از یک فرمان‌روایِ دوران باستان انتظار می‌رفت؛ فاتحی قهرمان که افزون بر شجاعت و شهامت، در برابر کسانی که بر آنها پیروز شده بود، «روادار»، «مهربان» و «سخاوت‌مند» بود

🖇 «پدران بنیان‏گذار آمریکا»، افزون بر «روشن‏گری سده هجدهم اسکاتلند»، تحت‏تأثیر یک شخصیت باستانی نیز بودند: «کوروش بزرگ.» آنها، افزون بر «فیلسوفان سیاست» روزگار خود، وام‏دار اندیشه‏های سیاسی و شیوه‏های سیاست‏ورزی در «یونان»، «روم» و «ایران» باستان بودند و با مطالعه اندیشه‏ها و ساختارهای سیاسی دوران باستان می‏کوشیدند هر آنچه را در چنته دارند برای برپاییِ «نخستین جمهوری دمکراتیک در جهان مدرن» رو کنند. رجوع به منابع دوران باستان، در نیمه دوم سده هجدهم و پیش از انقلاب آمریکا، ویژگی دیگرِ «دوره روشن‏گری آمریکا» بود

🖇 جفرسن بسیار تحت تأثیر کوروش‏نامه گِزِنْفُن بود. گزنفن نویسنده و مورخ مشهور یونانی است که بخش بزرگی از زندگی‏اش را در آسیا گذراند. بسیاری از اندیش‏مندان غربی مطالعه آثار یونان باستان را با آثار گزنفن می‏آغازند. این کار آن‏قدر برای آنها مهم است که جِی. اِس. میل، فیلسوف بزرگ اخلاق و سیاست بریتانیا، در بند چهارم فصل نخستِ زندگی‏نامه خودنوشت خود، می‏گوید پدرش جیمز میل، که فیلسوفی پرآوازه و از دوستانِ جِرِمی بِنتم فیلسوف و مصلح اجتماعی بریتانیایی بود، خواندن آثار گزنفن را، به زبان اصلی، به‏عنوان تکلیف درسی دوران کودکی‏اش بر او واجب کرده بود

🖇 کوروش‏نامه گزنفن، که پس از تأثیرگذاری عمده در دنیای باستان به فراموشی سپرده شده بود، در دوره پسارنسانس و آغاز عصر روشن‏گری بار دیگر احیا و با ترجمه‏های جدید الهام‏بخش فیلسوفان سیاست شد. از نیکولا ماکیاوللی و ژان ژاک روسو تا بنجمین فرنکلین در فکر پس زدن اندیشه سیاسی قرون وسطی و ساختن بنای جامعه مدرن و شیوه حکومت‏داری صالح از گزنفن و نظام اخلاقی‏ای که او در کوروش‏نامه عرضه می‏کند تأثیر پذیرفتند. شیوه زمام‏داری کوروش، رواداری دینی او و عدم‏اعلام دین رسمی در کشور برای پدران بنیان‏گذار آمریکا، بسیار آموزنده بود.

🖇 تجربه کوروش هخامنشی در اتخاذ سیاست رواداری مذهبی و عدم‏تحمیل دین رسمی، که در کوروش‏نامه منعکس شده است، الگویی را از یک ساختار حکومتی پیشاروی جفرسن گذاشت که با وجود پهناوری پهنه خود و وجود بحران‏های پیشِ‏رو آزادی عقیده را تضمین می‏کرد. آنچه از شیوه زمام‏داری کوروش بزرگ توجه پدران بنیان‏گذار و نویسندگان قانون اساسی ایالات متحد را به خود جلب می‏کرد این بود که اگر کوروش توانست در جهان باستان، با آن درجه از توحش و وجود فرقه‏های بَدَویِ دینی که همواره با یک‏دیگر در جنگ بودند، بی‏طرفیِ دینی حکومت را در گستره‏ای به گستردگیِ امپراتوری هخامنشی تضمین کند، پس این کار در جهان مدرن نیز به‏طریق‏اولی ‏شدنی است

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره یازدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
11👍3💩3
📚شماره سی‌ویکم سیاست‌نامه (تابستان ۱۴۰۳) منتشر می‌شود.

🦉@goftemaann
👍92💩1
📰 در خوانش هوسرلی فلسفه بایسته است تا آنچه را از فلسفه و اندیشه در سر داریم به کناری نهیم و با هوسرل همگام شویم و بشنویم‌اش، تا بلکه دریابیم به کجای این جهان ما را می‌برد. پدیدارشناسی در سنجش با دیگر فلسفه‌ها سرشتی دیگر دارد و با آن، اندیشه‌ی فلسفی در چم یونانی‌اش، در گذری ترافرازنده می‌افتد و چشم آن دارد تا از ساده‌انگاری یونانی فراتر رود. گرچه جنسِ آن با ماتیگان کانتی نیز آمیخته شده است، با این همه پدیدارشناسی هوسرل به‌راستی از ‌فلسفه‌ی ایدآلیسم آلمانی، نوکانتی‌ها و دیگر گرایش‌های هم‌روزگار خود جداست و خمیرمایه‌ای دیگر دارد. هوسرل را می‌توان چونان کالبدشکافی دانست که تن ما را که به مرگ بحران گرفتار آمده است شکافته و برای‌مان تشریح می‌کند. رگ‌هایی را که نمی‌شناختیم و عصب‌هایی را که زندگی روزمره‌مان به آن‌ها پیوسته است و شریان‌هایی که دم ما را پاس می‌دارند برای‌مان "تشریح" و توصیف کرده و درباره‌ی آن‌ها روشن‌گویی می‌کند...

🔖متن کامل: 15000 کلمه
زمان مطالعه: 75 دقیقه

🦉@goftemaann
👍3👎1
2025/07/09 09:41:06
Back to Top
HTML Embed Code: