📰از مهر 1325، دانشجوی دانشکده حقوق شد و در «کوی دانشگاه» ساکن شد؛ «اردوگاه پیشین نظامیان آمریکایی که طی اشغال، تأسیساتی در آن فراهم کرده بودند.» ازجمله استادانش در دوران دانشجویی که «همگی نظیف و خوشظاهر بودند، و مقام استادی در نظرمان هیبت و شکوهی داشت» باید از «صديق حضرت، متیندفتری، شایگان، مشکوة، سنگلجی، حسن امامی، دکتر عمید، محمدحسین علیآبادی، کریم سنجابی، زنگنه و معظمی» یاد کرد اگرچه «کلاسی که بیشتر از همه شنونده داشت، درس «حقوق مدنیِ» شایگان بود.» هرچند درسش را در خرداد 1328 تمام کرد اما از اوان دانشجویی، پایش به گعدههای اهل فرهنگ و هنر و ادب باز شد. صادق هدایت را بهواسطۀ صادق گوهرین نخستینبار ملاقات کرد؛ «یک روز عصر مرا به کافۀ فردوسی بر سر میز هدایت برد و با همان لحن غیرجدی که بین خودشان باب بود، گفت: این جوان میخواست شما را ببیند.» دیداری پر از هیجان، برای آن جوانِ 25ساله با او که با «بوف کور» شهرۀ خاص و عام شده بود؛ «میان من و او اکنون بیش از یک میز فاصله نبود. میخواستم چیزی از قهرمان «بوف کور» در وجود او کشف کنم...
🔖متن کامل: 3000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 15 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 3000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 15 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊 دموکراسی و بحران سیاسی و قانون اساسی در جمهوری وایمار و جمهوری اول اتریش
📚 کژکارکردیهای پارلمان
📥 مارتین جرابک/ ترجمه حبیب الله فاضلی
🖇با وجود شروع هزاره جدید تحلیل توسعه تاریخی نهادهای سیاسی جهت فهم ماهیت خاص سیاست جدید ضروری است. در نتیجه بحران در دمکراسیهای آلمان و اتریش در دوره رایش سوم (از 1933 در آلمان و از 1938 در اتریش در ادامه سیاست آنشولس) تغییرات تندی در نظام سیاسی دو کشور و چشمانداز سیاست خارجی اروپای مرکزی بوجود آمد. اواسط دهه 1930 چکسلواکی تنها دولت چپگرای اروپای مرکزی و غربی بود که با وجود بحران اقتصادی ساختار دمکراتیک خود را حفظ کرده بود، با این حال تحولات آلمان نتایج مرگباری را برای این کشور در پی داشت که در نهایت در توافق مونیخ (1938) به نهایت خود رسید و استقلال خود را نیز از دست داد.
🖇 این مقاله به چندین پرسش مرتبط به هم میپردازد؛ 1) چرا دموکراسیهای جمهوری وایمار و اتریش سقوط کردند؟ 2) چه عواملی منجر به تضعیف نهادهای دموکراتیک در دولت اروپای مرکزی در دهه 1930 شدند؟ 3) آیا میتوانیم ویژگیهای یکسان یا متفاوتی در تحولات سیاسی آلمان و اتریش پیدا کنیم؟ برای پرداختن به پرسشهای بالا نه تنها باید به کاستیها و ضعفهای نهادی در قانون اساسی بپردازیم بلکه باید به اقدامات نیروهای مخالف نظامهای جمهوری نیز توجه داشته باشیم.
🖇بحران دموکراسی در اوایل دهه 1930 مثال خوبی از اشتباهات گذشته و درسهایی است که میتوان از آنها آموخت. از چشمانداز کلان تاریخ قرن بیستم توسعه دموکراتیک در آلمان غربی و اتریش پس از جنگ جهانی دوم را میتوانیم در اساس به مثابه تجربهای مثبت قلمداد کنیم. اکنون روابط سیاسی در آلمان و اتریش پس از 1945 تا حدودی پاسخی به فشارهای قدرتهای پیروز تفسیر میشود و این برخلاف روابطی است که در سالهای 45-1933 جاری بود. گرچه که رفتارهای قانونی در اتریش و آلمان کنونی برایند تحولات دموکراتیک پس از جنگ جهانی دوم است اما ما میتوانیم ریشههای تحولات جدید را به سالهای بعد از جنگ جهانی اول برگردانیم.
🖇نگریستن دقیق به درسهایی که علت بحران در دموکراسی بین دو جنگ جهانی بود به بازسازی و استقرار مجدد نهادها با هدف تحکیم نظام سیاسی تکثرگرا در آلمان و اتریش یاری رساند. در 1949 آلمان غربی قانون اساسی را پذیرفت که براساس آن نظام سیاسی و قانونی کشور بر روی بنیادهای جدیدی قرار گرفت. قانون اساسی جدید متأثر از بحران جمهوری وایمار و روی کار آمدن نازیها در 1933 بود. آلمان غربی پس از سقوط نازیسم درصدد ایجاد هویت جدیدی برآمد، هویت جدید براساس ایده همکاری اروپایی و احترام به اصول دموکراتیکی بود که در قانون اساسی قرار داشت .اتریش بلافاصله پس از جنگ در 1945 قانون اساسی 1920 خود را احیا نمود، که تاکنون نیز اعمال میشود و گواهی است بر استمرار حقوق اساسی اتریش. بعد از جنگ جهانی دوم اتریش حرکت تدریجی را به سمت هویت ملی خود و متمایز از آلمان شروع کرد .
🖇جریان سیاسی اصلی در اتریش خستگی و اجتناب از تکرار جنگ داخلی (12 فوریه 1934) بین سوسیال دموکراتها و کاتولیکهای محافظهکار (جریان اصلی سیاسی اتریش از 1945 توسط «حزب مردم اتریش» رهبری میشود) را در ذهن دارد و در تلاش برای رسیدن به همکاری است . یک نشانه مثبت از اجماع، تشکیل مجدد دولت ائتلافی بزرگ بین دو حزب سوسیالیست اتریش و حزب مردمی اتریش است؛ ائتلافی که از انتخابات 2008 تاکنون همچنان در قدرت است.
🖇هر دو کشور اتریش و آلمان وایمار بین دو جنگ جهانی و در ابتدای دهه 1930 نظام جمهوری را رها کردند. در اینجا ما میتوانیم جمهوری اول اتریش (1918-1934) و جمهوری وایمار (1918-1933) را با توجه به تحولات قانون اساسی، سیاستهای عملی و علل و نتایج کنشهای فردی بازیگران سیاسی را با هم مقایسه کنیم. در آلمان ضعف و بحران وایمار بعنوان یک مثال نوعی از انحراف نظام متکثر قانون اساسی قلمداد میشود. این انحراف به دلیل ویژگیهایی چون قطبی شدن سیاست، برآمدن احزاب غیردموکراتیک، بیثباتی دولتهای وایمار، قدرت بیش از حد رئیس جمهور و فرهنگ سیاسی ضددموکراسی بوجود آمد.
🖇این موارد منجر به برآمدن رژیمهای ریاستی اقتدارگرا در سالهای 33- 1930 و همچنین به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان (NSDAP) شد که در نهایت به انتصاب آدولف هیتلر بعنوان صدراعظم آلمان ختم گردید. بحران اقتصادی که از 1929 شروع شده بود مشکلات اجتماعی را تشدید کرد و منجر به ظهور احزاب و راهحلهای اقتدارگرایانه برای مدیریت امور شد.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚 کژکارکردیهای پارلمان
📥 مارتین جرابک/ ترجمه حبیب الله فاضلی
🖇با وجود شروع هزاره جدید تحلیل توسعه تاریخی نهادهای سیاسی جهت فهم ماهیت خاص سیاست جدید ضروری است. در نتیجه بحران در دمکراسیهای آلمان و اتریش در دوره رایش سوم (از 1933 در آلمان و از 1938 در اتریش در ادامه سیاست آنشولس) تغییرات تندی در نظام سیاسی دو کشور و چشمانداز سیاست خارجی اروپای مرکزی بوجود آمد. اواسط دهه 1930 چکسلواکی تنها دولت چپگرای اروپای مرکزی و غربی بود که با وجود بحران اقتصادی ساختار دمکراتیک خود را حفظ کرده بود، با این حال تحولات آلمان نتایج مرگباری را برای این کشور در پی داشت که در نهایت در توافق مونیخ (1938) به نهایت خود رسید و استقلال خود را نیز از دست داد.
🖇 این مقاله به چندین پرسش مرتبط به هم میپردازد؛ 1) چرا دموکراسیهای جمهوری وایمار و اتریش سقوط کردند؟ 2) چه عواملی منجر به تضعیف نهادهای دموکراتیک در دولت اروپای مرکزی در دهه 1930 شدند؟ 3) آیا میتوانیم ویژگیهای یکسان یا متفاوتی در تحولات سیاسی آلمان و اتریش پیدا کنیم؟ برای پرداختن به پرسشهای بالا نه تنها باید به کاستیها و ضعفهای نهادی در قانون اساسی بپردازیم بلکه باید به اقدامات نیروهای مخالف نظامهای جمهوری نیز توجه داشته باشیم.
🖇بحران دموکراسی در اوایل دهه 1930 مثال خوبی از اشتباهات گذشته و درسهایی است که میتوان از آنها آموخت. از چشمانداز کلان تاریخ قرن بیستم توسعه دموکراتیک در آلمان غربی و اتریش پس از جنگ جهانی دوم را میتوانیم در اساس به مثابه تجربهای مثبت قلمداد کنیم. اکنون روابط سیاسی در آلمان و اتریش پس از 1945 تا حدودی پاسخی به فشارهای قدرتهای پیروز تفسیر میشود و این برخلاف روابطی است که در سالهای 45-1933 جاری بود. گرچه که رفتارهای قانونی در اتریش و آلمان کنونی برایند تحولات دموکراتیک پس از جنگ جهانی دوم است اما ما میتوانیم ریشههای تحولات جدید را به سالهای بعد از جنگ جهانی اول برگردانیم.
🖇نگریستن دقیق به درسهایی که علت بحران در دموکراسی بین دو جنگ جهانی بود به بازسازی و استقرار مجدد نهادها با هدف تحکیم نظام سیاسی تکثرگرا در آلمان و اتریش یاری رساند. در 1949 آلمان غربی قانون اساسی را پذیرفت که براساس آن نظام سیاسی و قانونی کشور بر روی بنیادهای جدیدی قرار گرفت. قانون اساسی جدید متأثر از بحران جمهوری وایمار و روی کار آمدن نازیها در 1933 بود. آلمان غربی پس از سقوط نازیسم درصدد ایجاد هویت جدیدی برآمد، هویت جدید براساس ایده همکاری اروپایی و احترام به اصول دموکراتیکی بود که در قانون اساسی قرار داشت .اتریش بلافاصله پس از جنگ در 1945 قانون اساسی 1920 خود را احیا نمود، که تاکنون نیز اعمال میشود و گواهی است بر استمرار حقوق اساسی اتریش. بعد از جنگ جهانی دوم اتریش حرکت تدریجی را به سمت هویت ملی خود و متمایز از آلمان شروع کرد .
🖇جریان سیاسی اصلی در اتریش خستگی و اجتناب از تکرار جنگ داخلی (12 فوریه 1934) بین سوسیال دموکراتها و کاتولیکهای محافظهکار (جریان اصلی سیاسی اتریش از 1945 توسط «حزب مردم اتریش» رهبری میشود) را در ذهن دارد و در تلاش برای رسیدن به همکاری است . یک نشانه مثبت از اجماع، تشکیل مجدد دولت ائتلافی بزرگ بین دو حزب سوسیالیست اتریش و حزب مردمی اتریش است؛ ائتلافی که از انتخابات 2008 تاکنون همچنان در قدرت است.
🖇هر دو کشور اتریش و آلمان وایمار بین دو جنگ جهانی و در ابتدای دهه 1930 نظام جمهوری را رها کردند. در اینجا ما میتوانیم جمهوری اول اتریش (1918-1934) و جمهوری وایمار (1918-1933) را با توجه به تحولات قانون اساسی، سیاستهای عملی و علل و نتایج کنشهای فردی بازیگران سیاسی را با هم مقایسه کنیم. در آلمان ضعف و بحران وایمار بعنوان یک مثال نوعی از انحراف نظام متکثر قانون اساسی قلمداد میشود. این انحراف به دلیل ویژگیهایی چون قطبی شدن سیاست، برآمدن احزاب غیردموکراتیک، بیثباتی دولتهای وایمار، قدرت بیش از حد رئیس جمهور و فرهنگ سیاسی ضددموکراسی بوجود آمد.
🖇این موارد منجر به برآمدن رژیمهای ریاستی اقتدارگرا در سالهای 33- 1930 و همچنین به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان (NSDAP) شد که در نهایت به انتصاب آدولف هیتلر بعنوان صدراعظم آلمان ختم گردید. بحران اقتصادی که از 1929 شروع شده بود مشکلات اجتماعی را تشدید کرد و منجر به ظهور احزاب و راهحلهای اقتدارگرایانه برای مدیریت امور شد.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰تاریخ مسعودی معروف به تاریخ بیهقی یکی از آثار بسیار گرانبهای نثر فارسی، تاریخ ایران و نمودار کمال دانش و بینش و هنر نویسندگی تاریخنگار نامدار ایران خواجه ابوالفضل محمدبنحسین بیهقی دبیر است. تاریخ بیهقی به دلیل اعتبار و اهمیتی که دارد بارها تصحیح و چاپ شده است. از نسخههای معتبر آن به چاپ کلکته به اهتمام مورلی در سال 1862 میلادی، چاپ ادیب پیشاوری در 1305 قمری، چاپ سعید نفیسی در میانة سالهای 1319 تا 1332، چاپ مشترک علیاکبر فیاض و قاسم غنی در سال 1324، متن مصحح علیاکبر فیاض در 1350، چاپ و حواشی خطیب رهبر در سال 1368 و چاپ جدید از تاریخ بیهقی شامل مقدمه، تصحیح، توضیحات مبسوط، و فهرستهای چندگانه، به انضمام نقشهها، شجرهها و تصاویر در دو مجلد قطور به همت محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی میتوان اشاره کرد. این تصحیح با نگاهی به چاپهای قبلی تاریخ بیهقی و با اشراف بر کار مصححان پیشین انجام گرفته است. نخستین تصحیحی که میتوان آن را در زمرة تصحیحات نوین قلمداد کرد، چاپ ادیب از تاریخ بیهقی (چاپ 1307 ق طهران) است...
🔖متن کامل: 4600 کلمه
⏰زمان مطالعه: 23 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 4600 کلمه
⏰زمان مطالعه: 23 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊 تأملي در فرجام انقلاب مشروطه ایران
📚 جدال نظم قدیم و جدید
📥علی اشرف نظری
🖇تجربه ناکام مشروطیت، به رغم سهیم شدن مشروطه خواهان در قدرت سیاسی، مبین این نکته بودکه جا به جایی قدرت سیاسی در شرایط جهل عمومی از کار فرو بسته مردم گرهی نمی گشاید و ایجاد آگاهی عمومی مهم ترین شرط برای سازماندهی فکری و اجتماعی در درازمدت است. لازمه انقلاب واقعی، تحقق انقلابی در افکار و اندیشه های مردم است تا به واسطه آن بتوان اسباب خوشبختی هیئت اجتماع را فراهم آورد. جملگی آگاهان جامعه به این نکته وقوف یافتند که «اگر صد بار مجلس عالی تشکیل بدهید، مجلس اساسی انتخاب بکنید، مجلس شورای ملی هم منعقد کنید، تغییر اساسی جبری در وضع اداره مملکت به عمل آورید، فتوای جهاد یا تحریم امتعه خارجه از تمام فقها صادر نمائید، باز هم بعد از همه این ها مملکت در همان جا که بود خواهد بود. فقط چیزی که مایه یگانه نجات ایران است تعلیم عمومی است و بس»
🖇یکی دیگر از زمینه های بحران در انقلاب مشروطه، نارسایی مواد قانون اساسی و متمم آن در برخورد با اوضاع و شرایط مذهبی و اجتماعی و ذهنیت مردم بود. از آن جایی که قانون اساسی مشروطه و متمم آن برگرفته از قوانین اساسی کشورهای فرانسه و بلژیک بود، حدود مسئولیت وزراء، نحوه نصب وزراء، تفکیک قوا، اختیارات شاه و تلقی سلطنت به عنوان موهبتی الهی و مبرا بودن وی از مسئولیت، محل بحث و مناقشه بود. این ابهامات در قانون اساسی و متمم آن به حدی بود که از یک طرف ضمن اعلام حاکمیت ملی بر بنیان نهادن «اداره دیموکراتی» و معین نمودن حقوق ملت تأکید شده بود و از طرف دیگر حقوق سلطنت به همان ترتیب سابق باقی مانده بود. بالطبع با توجه به شرایط اجتماعی کشور و حضور تاریخی نظام پادشاهی مستبد دور از ذهن نبود که این ساختار بتواند دوباره در ساختار سیاسی بازتولید شود.
🖇اختلاف نظرهای حاد و عمیقی از دیگر زمینه های اجتماعی بحران زا بود که منازعات سیاسی را گاه به سمت ترور و خشونت نیز می کشاند. این مجادلات از آن جایی که برپایه نوعی نگاه انحصارگرایانه و ایدئولوژیک پیریزی شده بودند، موجب بروز هرج ومرج در فضای سیاسی کشور شد و فضای اجتماعی کشور تا آن میزان ملتهب شد که هرگاه کسی به اهداف خودخواهانه خود دست می یافت از روی بدبینی بیان می داشتند که به مشروطه خود رسید. در یکی از روایتهای عرضه شده توسط شیخ محمد مردوخ کردستانی آمده است، «سلب اعتماد از مشروطه و مشروعه طلب شد. کلمه مشروطه در میان مردم ترجمه قتل و غارت شد، که هر کس هر کس را می کشت یا هر جا را غارت می کرد می گفتند مشروطه شد»
🖇بغرنج بودن چنین نگاهی به مشروطه زمانی بهتر درک می شود که به خاطر داشته باشیم سال های اولیه پس از استقرار مشروطیت، اقتدار مرکزی تضعیف شده است و منازعات گروهی، ایلی و قبیله ای به سر حد ممکن خود رسیده است. پس از وقایع کودتای محمد علی شاه و ورود نیروهای ایلی به تهران، علیرغم برقراری مجدد مشروطه، موجی از رقابت جویی در مرکز و سایر نقاط کشور ظهور یافت که در سال های بعد به صورت جنبش های محلی درآمد.
🖇بنابراین هرچند انقلاب مشروطه در ابتدا طلیعه بازسازی ملی تلقی شد، اما به واقع 15 سال آشفتگی و هرج و مرج مستمر را به دنبال داشت. در پایتخت، طبقه جدید روشنفکران که از سوی برخی اقلیت های مذهبی حمایت می شدند، بر سر پاره ای از مسائل حیاتی مانند اصلاحات ارضی، مالیات، نقش مذهب در سیاست، حقوق زنان و موقعیت غیر مسلمانان در ایران به مجادله با سایر نیروهای اجتماعی می پرداختند. متنفذان محلی ایالات از کشمکش های پایتخت استفاده کرده و خود را در برابر حکومت مرکزی تقویت نمودند.
🖇متأثر از چنین شرایطی، بسیاری از مفاهیم و مؤلفه های محوری مندرج در گفتمان مشروطیت نظیر آزادی و برابری اصالت و اعتبار خود را از دست دادند و ضرورتهای جدیدی در راستای حفظ وطن و استقلال کشور مورد توجه قرار گرفت. در واقع، شاید این امر غایت محتوم ناکارآمدی مشروطه در بنیان نهادن دولتی مقتدر بود که میل به ایجاد آنرا در جامعه تقویت نمود.
🖇تناقض اصلی گفتمان مشروطیت در این بود که به رغم در انداختن تلاشی جدی برای طرح تجدد سیاسی و نوسازی نهادهای دولتی، ساختارهای اصلی اجتماع دچار تحول و تغییر نشده بود و همین امر می توانست به بازتولید مجدد استبداد بینجامد. از این رو، بی راه نخواهد بود که برآمدن دولت اقتدارگرای رضاخان را ناشی از کاستی های تفکر مشروطه بدانیم. گفتمان سیاسی متجددین با همه ناسازگاری های درونی خود، اندکی بعد از انقلاب مشروطه، موجد بروز تحولات دوره پهلوی اول شد.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚 جدال نظم قدیم و جدید
📥علی اشرف نظری
🖇تجربه ناکام مشروطیت، به رغم سهیم شدن مشروطه خواهان در قدرت سیاسی، مبین این نکته بودکه جا به جایی قدرت سیاسی در شرایط جهل عمومی از کار فرو بسته مردم گرهی نمی گشاید و ایجاد آگاهی عمومی مهم ترین شرط برای سازماندهی فکری و اجتماعی در درازمدت است. لازمه انقلاب واقعی، تحقق انقلابی در افکار و اندیشه های مردم است تا به واسطه آن بتوان اسباب خوشبختی هیئت اجتماع را فراهم آورد. جملگی آگاهان جامعه به این نکته وقوف یافتند که «اگر صد بار مجلس عالی تشکیل بدهید، مجلس اساسی انتخاب بکنید، مجلس شورای ملی هم منعقد کنید، تغییر اساسی جبری در وضع اداره مملکت به عمل آورید، فتوای جهاد یا تحریم امتعه خارجه از تمام فقها صادر نمائید، باز هم بعد از همه این ها مملکت در همان جا که بود خواهد بود. فقط چیزی که مایه یگانه نجات ایران است تعلیم عمومی است و بس»
🖇یکی دیگر از زمینه های بحران در انقلاب مشروطه، نارسایی مواد قانون اساسی و متمم آن در برخورد با اوضاع و شرایط مذهبی و اجتماعی و ذهنیت مردم بود. از آن جایی که قانون اساسی مشروطه و متمم آن برگرفته از قوانین اساسی کشورهای فرانسه و بلژیک بود، حدود مسئولیت وزراء، نحوه نصب وزراء، تفکیک قوا، اختیارات شاه و تلقی سلطنت به عنوان موهبتی الهی و مبرا بودن وی از مسئولیت، محل بحث و مناقشه بود. این ابهامات در قانون اساسی و متمم آن به حدی بود که از یک طرف ضمن اعلام حاکمیت ملی بر بنیان نهادن «اداره دیموکراتی» و معین نمودن حقوق ملت تأکید شده بود و از طرف دیگر حقوق سلطنت به همان ترتیب سابق باقی مانده بود. بالطبع با توجه به شرایط اجتماعی کشور و حضور تاریخی نظام پادشاهی مستبد دور از ذهن نبود که این ساختار بتواند دوباره در ساختار سیاسی بازتولید شود.
🖇اختلاف نظرهای حاد و عمیقی از دیگر زمینه های اجتماعی بحران زا بود که منازعات سیاسی را گاه به سمت ترور و خشونت نیز می کشاند. این مجادلات از آن جایی که برپایه نوعی نگاه انحصارگرایانه و ایدئولوژیک پیریزی شده بودند، موجب بروز هرج ومرج در فضای سیاسی کشور شد و فضای اجتماعی کشور تا آن میزان ملتهب شد که هرگاه کسی به اهداف خودخواهانه خود دست می یافت از روی بدبینی بیان می داشتند که به مشروطه خود رسید. در یکی از روایتهای عرضه شده توسط شیخ محمد مردوخ کردستانی آمده است، «سلب اعتماد از مشروطه و مشروعه طلب شد. کلمه مشروطه در میان مردم ترجمه قتل و غارت شد، که هر کس هر کس را می کشت یا هر جا را غارت می کرد می گفتند مشروطه شد»
🖇بغرنج بودن چنین نگاهی به مشروطه زمانی بهتر درک می شود که به خاطر داشته باشیم سال های اولیه پس از استقرار مشروطیت، اقتدار مرکزی تضعیف شده است و منازعات گروهی، ایلی و قبیله ای به سر حد ممکن خود رسیده است. پس از وقایع کودتای محمد علی شاه و ورود نیروهای ایلی به تهران، علیرغم برقراری مجدد مشروطه، موجی از رقابت جویی در مرکز و سایر نقاط کشور ظهور یافت که در سال های بعد به صورت جنبش های محلی درآمد.
🖇بنابراین هرچند انقلاب مشروطه در ابتدا طلیعه بازسازی ملی تلقی شد، اما به واقع 15 سال آشفتگی و هرج و مرج مستمر را به دنبال داشت. در پایتخت، طبقه جدید روشنفکران که از سوی برخی اقلیت های مذهبی حمایت می شدند، بر سر پاره ای از مسائل حیاتی مانند اصلاحات ارضی، مالیات، نقش مذهب در سیاست، حقوق زنان و موقعیت غیر مسلمانان در ایران به مجادله با سایر نیروهای اجتماعی می پرداختند. متنفذان محلی ایالات از کشمکش های پایتخت استفاده کرده و خود را در برابر حکومت مرکزی تقویت نمودند.
🖇متأثر از چنین شرایطی، بسیاری از مفاهیم و مؤلفه های محوری مندرج در گفتمان مشروطیت نظیر آزادی و برابری اصالت و اعتبار خود را از دست دادند و ضرورتهای جدیدی در راستای حفظ وطن و استقلال کشور مورد توجه قرار گرفت. در واقع، شاید این امر غایت محتوم ناکارآمدی مشروطه در بنیان نهادن دولتی مقتدر بود که میل به ایجاد آنرا در جامعه تقویت نمود.
🖇تناقض اصلی گفتمان مشروطیت در این بود که به رغم در انداختن تلاشی جدی برای طرح تجدد سیاسی و نوسازی نهادهای دولتی، ساختارهای اصلی اجتماع دچار تحول و تغییر نشده بود و همین امر می توانست به بازتولید مجدد استبداد بینجامد. از این رو، بی راه نخواهد بود که برآمدن دولت اقتدارگرای رضاخان را ناشی از کاستی های تفکر مشروطه بدانیم. گفتمان سیاسی متجددین با همه ناسازگاری های درونی خود، اندکی بعد از انقلاب مشروطه، موجد بروز تحولات دوره پهلوی اول شد.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰محافظهکاری و مدرنیته هر دو واژگانی هستند که ابهام زیادی گریبانشان را گرفته است. محافظهکاری و لیبرالیسم هر دو ثمرۀ مدرنیته هستند و جای دیگری وجود نمیتوانستند داشت. ادعای تمایز بین محافظهکاری و لیبرالیسم در برّ اروپا از این هم دشوارتر است.محافظهکاری، مانند همیشه، در اروپا گونهای در معرض خطر است. محافظهکاری میان جهانشمولباوری و جهانوطنی چپ چندفرهنگی و ناسیونالیسم و بومیگرایی راست مرتجع چلانده میشود. امروزه دغدغۀ محافظهکاری بقای دموکراسیِ مبتنی بر قانون اساسی است، درحالیکه این یعنی یکجور اروپایِ دولتهای مجزای مستقل که هم بر وحدت سیاسی یک تمدن مشترک استوار باشد و هم سنتهای متمایز و رقیب ملی و دینی را در برگیرد. هستۀ این محافظهکاری مهمتر از همه، یک درک یا حس محدودیت و اعتدال است. اشتراوس هشدار داده است که فقط اعتدال میتواند ما از «خطرهای توأمان انتظارات رؤیابافانه از سیاست و خوارداشتن جبنآمیز و غیرمردانۀ سیاست ایمن بدارد.» اعتدال نه فقط اساس یک قانون اساسی شایسته بلکه آرمان یک حکومت مبتنی بر قانون اساسی است...
🔖متن کامل: 11000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 65 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 11000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 65 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊 نکاتی درباره حسین کاظم زاده ایرانشهر
📚 عارف و فیلسوف ایرانشهری
📥 كاظم آذری سیسی
🖇در آن زمانی که حسین کاظم زاده ایرانشهر در دانشگاه کمبریج مشغول تدریس بود سید حسن تقی زاده با یک عده از ایرانی ها کمیتهای برای نجات ایران در برلین تشکیل داده بودند. تقی زاده خطاب به ایرانشهر می نویسد: «ما یک عده از ایرانیان آزادی خواه، در اینجا جمع شدیم و با فداکاری بزرگ، استقلال از دست رفته خود را و وطن خود را بدست بیاوریم شما هم به ما ملحق شوید وظیفه خدمت به وطن را بجا آوریم ». ایرانشهر جواب تقی زاده را لبیک می گوید و به ایشان می نویسد که «من تصمیم گرفتم که دعوت شما را بپذیرم و زندگی خود را در راه خدمت به نجات وطن عزیز به طبق اخلاص بگذارم».
🖇ایرانشهر برای کمک به انقلاب از طریق سفارت آلمان عازم برلین شد. وی چندین هفته با تقیزاده و دیگران با کمیتهی نجات مشورتهایی کردند که از چه راهی می توانند به ملت ایران که زیر نفوذ روس و انگلیس بود کمک کنند. البته آن موقع حکومت آلمان، هر نوع مساعدت سیاسی و مالی را به کمیته ی ملی ایران در برلین می کرد و بعداً تصمیم گرفته شد که ایرانشهر برای سازمان دهی نیروهای ژاندارمری و فرقه دمکرات یک قوه دفاعی تشکیل دهد و در مقابل روس و انگلیس مقاومت کنند. ایرانشهر از طریق روسیه وارد ایران شد، پس از چندی قوای نظامی روسیه تزاری در گیلان پیاده شده بود و به بهانه این که تمام آزادی خواهان اعم از دمکرات و اعتدالی و غیره در تهران جمع شده اند، برای مقابله با آزادی خواهان تا قزوین هم پیش رفته بود.
🖇ایرانشهر با کمیته ی دفاع ملی همکاری می کرد و مهاجرت انقلابیون را از تهران به کرمانشاه سر و سامان داد و در راه مهاجرت به سعايت عده ای دستگیر و در کرمانشاه زندانی گردید. در زندان کرمانشاه، ایرانشهر بیکار ننشست و کتاب زیادی در زندان کرمانشاه به رشته تحریر کشید. از آن جمله، کتاب راه نو که یادگار محبس نام گذاشته بود. کتاب راه نو، از مصائب و بلایا و از اذیت و آزار زندان تاریک کرمانشاه صحبت نمی کند این کتاب درباره سه موضوع نوشته شده است: درباره دین اسلام و زبان فارسی و حکومت ضد مردمی گذشته ایران.
🖇 ایرانشهر پس از چندین ماه حبس و تبعید در کرمانشاه پس از آزادی، از مصائب جسمانی و روحی رهایی یافته و از راه موصل و حلب وارد استانبول می شود و بعد از یک سال اقامت در استانبول، در ماه نوامبر سال 1917 که هنوز جنگ در اروپا پایان نیافته بود از راه بالکان به برلین بازگشت در این مدت دو سال تدریس از دانشگاه کمبریج تا برلین مصائب و شداید بسیار خوفناکی دید و همیشه خدا را شکر می کرد که در این مدت، جان به سلامت به برلین رسانیده است.
🖇ایرانشهر در برلین، همکار قلمی و فکری تقی زاده، در نشر روزنامه کاوه شد و علاوه بر آن به نشر رساله هایی در زمینه ی ادبیات فارسی و تاریخ ایران باستان و آموزش زبان فارسی به نام اصول جدید راه نو که آموزش آسان زبان فارسی را در پی داشت. ایرانشهر، در سال 1919 کتابخانهای در برلین تأسیس کرد که در آن کتابخانه، کتاب های شرقی به ویژه کتاب های فارسی درباره اسلام و فرهنگ ایران به مشتریان عرضه می شد. در سال های بعد درباره نشر افکار آزادی خواهی، تجربه های زیادی در روح و ضمیر ایشان ایجاد شده بود به وسیله کتاب یا نشر دادن مجله به هم وطنانش خدمت می کرد. پس از چهار سال زحمت و تلاش و کوشش مداوم، به نشر مجله ایرانشهر نائل آمد.
🖇ایرانشهر منظور از انتشار مجله ایرانشهر را، پرورش و ترقی تمام فرزندان ایران می دانست و آن را وسیله ای می دانست که برای آزادی و ترقی افکار و بالاخره تجلی گاه روح ایرانی در ساحت علم و ادب مي دانست وي، در شماره یکم سال اول مجله ایرانشهر ایرانیان را مخاطب قرار داده و از اهداف و مقاصد عالیه خود سخن می گوید و مثل عاشق در جستجوی معشوق خویش است و پروانه وار دور شمع جهان افروز ایران می گردد و عظمت و سربلندی آن را طلب می کند و از سرزنش خارمغیلان نمی هراسد و به شوق کعبه در بیابان بی انتها با قلم شیوای خود قلم می زند و خود را مثل نوح می بیند و از طوفان زمانه هراسی ندارد. مجله ایرانشهر، به مدت چهار سال به علت نبودن خواننده، لنگ لنگان به انتشار خود ادامه داد و آخرین شماره آن در اسفند ماه 1305 شمسی منتشر شد.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚 عارف و فیلسوف ایرانشهری
📥 كاظم آذری سیسی
🖇در آن زمانی که حسین کاظم زاده ایرانشهر در دانشگاه کمبریج مشغول تدریس بود سید حسن تقی زاده با یک عده از ایرانی ها کمیتهای برای نجات ایران در برلین تشکیل داده بودند. تقی زاده خطاب به ایرانشهر می نویسد: «ما یک عده از ایرانیان آزادی خواه، در اینجا جمع شدیم و با فداکاری بزرگ، استقلال از دست رفته خود را و وطن خود را بدست بیاوریم شما هم به ما ملحق شوید وظیفه خدمت به وطن را بجا آوریم ». ایرانشهر جواب تقی زاده را لبیک می گوید و به ایشان می نویسد که «من تصمیم گرفتم که دعوت شما را بپذیرم و زندگی خود را در راه خدمت به نجات وطن عزیز به طبق اخلاص بگذارم».
🖇ایرانشهر برای کمک به انقلاب از طریق سفارت آلمان عازم برلین شد. وی چندین هفته با تقیزاده و دیگران با کمیتهی نجات مشورتهایی کردند که از چه راهی می توانند به ملت ایران که زیر نفوذ روس و انگلیس بود کمک کنند. البته آن موقع حکومت آلمان، هر نوع مساعدت سیاسی و مالی را به کمیته ی ملی ایران در برلین می کرد و بعداً تصمیم گرفته شد که ایرانشهر برای سازمان دهی نیروهای ژاندارمری و فرقه دمکرات یک قوه دفاعی تشکیل دهد و در مقابل روس و انگلیس مقاومت کنند. ایرانشهر از طریق روسیه وارد ایران شد، پس از چندی قوای نظامی روسیه تزاری در گیلان پیاده شده بود و به بهانه این که تمام آزادی خواهان اعم از دمکرات و اعتدالی و غیره در تهران جمع شده اند، برای مقابله با آزادی خواهان تا قزوین هم پیش رفته بود.
🖇ایرانشهر با کمیته ی دفاع ملی همکاری می کرد و مهاجرت انقلابیون را از تهران به کرمانشاه سر و سامان داد و در راه مهاجرت به سعايت عده ای دستگیر و در کرمانشاه زندانی گردید. در زندان کرمانشاه، ایرانشهر بیکار ننشست و کتاب زیادی در زندان کرمانشاه به رشته تحریر کشید. از آن جمله، کتاب راه نو که یادگار محبس نام گذاشته بود. کتاب راه نو، از مصائب و بلایا و از اذیت و آزار زندان تاریک کرمانشاه صحبت نمی کند این کتاب درباره سه موضوع نوشته شده است: درباره دین اسلام و زبان فارسی و حکومت ضد مردمی گذشته ایران.
🖇 ایرانشهر پس از چندین ماه حبس و تبعید در کرمانشاه پس از آزادی، از مصائب جسمانی و روحی رهایی یافته و از راه موصل و حلب وارد استانبول می شود و بعد از یک سال اقامت در استانبول، در ماه نوامبر سال 1917 که هنوز جنگ در اروپا پایان نیافته بود از راه بالکان به برلین بازگشت در این مدت دو سال تدریس از دانشگاه کمبریج تا برلین مصائب و شداید بسیار خوفناکی دید و همیشه خدا را شکر می کرد که در این مدت، جان به سلامت به برلین رسانیده است.
🖇ایرانشهر در برلین، همکار قلمی و فکری تقی زاده، در نشر روزنامه کاوه شد و علاوه بر آن به نشر رساله هایی در زمینه ی ادبیات فارسی و تاریخ ایران باستان و آموزش زبان فارسی به نام اصول جدید راه نو که آموزش آسان زبان فارسی را در پی داشت. ایرانشهر، در سال 1919 کتابخانهای در برلین تأسیس کرد که در آن کتابخانه، کتاب های شرقی به ویژه کتاب های فارسی درباره اسلام و فرهنگ ایران به مشتریان عرضه می شد. در سال های بعد درباره نشر افکار آزادی خواهی، تجربه های زیادی در روح و ضمیر ایشان ایجاد شده بود به وسیله کتاب یا نشر دادن مجله به هم وطنانش خدمت می کرد. پس از چهار سال زحمت و تلاش و کوشش مداوم، به نشر مجله ایرانشهر نائل آمد.
🖇ایرانشهر منظور از انتشار مجله ایرانشهر را، پرورش و ترقی تمام فرزندان ایران می دانست و آن را وسیله ای می دانست که برای آزادی و ترقی افکار و بالاخره تجلی گاه روح ایرانی در ساحت علم و ادب مي دانست وي، در شماره یکم سال اول مجله ایرانشهر ایرانیان را مخاطب قرار داده و از اهداف و مقاصد عالیه خود سخن می گوید و مثل عاشق در جستجوی معشوق خویش است و پروانه وار دور شمع جهان افروز ایران می گردد و عظمت و سربلندی آن را طلب می کند و از سرزنش خارمغیلان نمی هراسد و به شوق کعبه در بیابان بی انتها با قلم شیوای خود قلم می زند و خود را مثل نوح می بیند و از طوفان زمانه هراسی ندارد. مجله ایرانشهر، به مدت چهار سال به علت نبودن خواننده، لنگ لنگان به انتشار خود ادامه داد و آخرین شماره آن در اسفند ماه 1305 شمسی منتشر شد.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰مهمترین دستاورد جنبش مشروطهخواهی که در قانون اساسی به «اساس مشروطیت» شناخته میشد که «جزئاً و کلاً تعطیلبردار نیست»؛ شناسایی ولایت و حاکمیت عامه در اداره امور عمومی بود. این دستاورد بزرگ به سبب آماده نبودن شرایط انتقال چنین ولایت و حاکمیتی از شاه و از فقیهان به ملت به تدریج فراموش شد و با تجاوزهای مکرر به حق مشارکت ملت در اداره امور عمومی از حکومت مشروطه سلب اعتبار شد و در چنین شرایطی چاهراههای دیگری در برابر ملت ایران گشوده میشد که هر یک به نوبه خود مشروطیت را «فکر عاریتی» میشمردند که یا «دفع فاسد به افسد بود» یا «یک سند کهنه بیمصرف بود». صدمه بزرگی که سلب اعتبار از مشروطیت به تدوین قانون اساسی 58 وارد کرد این بود که دیگر اعضای مجلس بررسی نهایی قانون اساسی و کسانی که در بیرون از آن مجلس درباره قانون اساسی بحث میکردند خود را از سوابق چنان درسی بینیاز میدانستند و به جزییات حوادث و وقایع تاریخ مشروطهخواهی رجوع نمیکردند تا به استدلال و استنباط راه حلها و جستن راهی برای مقابله با استبداد تاریخی نیروی بیشتری بدهند که در ایران سابقه داشت...
🔖متن کامل: 17000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 85 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 17000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 85 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊 گفتگوی اختصاصی با سیاستنامه
📚 چپ در چهره ای راست
📥 مارچلو موستو/ ترجمه امیرعلی مالکی
🖇پس از سالها حضور در نئولیبرال مانترا، یا بهتر است بگوییم که بعد تلاش بشر برای بقای فردی در جهت نگاهداری از عناصر اجتماعی که انان را تشکیل داده هیچ چیز مهم تر از آزادی در کمال حفظ جامعه نیست. همکاری و آزادی باید به عنوان دو عنصر اساسی در "مطب دکتر مارکس" در نظر گرفته شود. من همچنین می توانم سه دستور را در درمانی که او برای بیماریهای جامعه مدرن تجویز می کند را هم بیان کنم: انتقال نیرومند قدرت تصمیم گیری از حوزه اقتصادی به سیاسی ؛ استفاده از علم و فناوری برای رفاه حال همه به جای سود چند نفر ؛ و نقش اصلی آموزش ، از جمله ورودی عظیم منابع دولتی در ان,را می توان از اصول پایه ای دانست که این پزشک اجتماعی در جهت بیان آنان بود.
🖇همچنین تصادفی نیست که دو کشور تحت تأثیر ویروس کرونا، مانند ایالات متحده و انگلیس ، که هدایت گران جنگ های صلیبی خصوصی هستند، با یک مدل سرمایه داری که مانع توسعه دولت اجتماعی می شود یا آن را به طور فعال از بین می برد, پیش روند . با این وجود ، در زیر سطح ، یک اختلاف حتی مهمتر در مورد توزیع مجدد ثروت وجود دارد ، سرمایه ای که در چند دهه گذشته همچنان در بطن سرمایه داری پیروز و مورد بحث است(گویی فرمانروای این کشتی).
🖇مارکس فهمید که استعمار انگلیس در هند عمدتاً شامل انبوهی از منابع طبیعی و اشکال جدید برده داری است ، نه پیشرفت مداوم که توسط مدافعان شرمنده آن اعلام می شود. از طرف دیگر ، او در مورد نقش انقلابی طبقه کارگر اروپا اشتباه می کرد. او متوجه این موضوع در سالهای آخر زندگی خود شد ، وقتی با ناراحتی خاطر نشان كرد كه كارگران انگلیسی ترجیح داده اند "از اربابان برده خود دم بكشند".
🖇من فکر می کنم مارکس امروز سعی می کرد بیشتر یاد بگیرد ، خصوصاً از جنبش فمینیستی جدید در آمریکای لاتین ، که نقش اصلی را در بسیج های بزرگ اجتماعی داشته است و به نوعی محرک اجتماعی خشک بوده است. او قطعاً در این زمینه بی تفاوت نبود. وی در برخی از مطالعاتی که قبل از مرگ انجام داد ، دقیقاً به اهمیت برابری جنسیتی پرداخت و مطالبی را که برای برنامه های سیاسی تهیه کرد ، بیش از یک بار تأکید کرد که رهایی طبقه تولید کننده مربوط به "همه انسانها ، صرف نظر از جنسیت و قومیت آنها ". او از زنان جوان ، از کتاب های سوسیالیست های اولیه فرانسه آموخته بود که سطح عمومی رهایی در یک جامعه به سطح رهایی زنان بستگی دارد.
🖇مبارزات طبقاتی و مبارزات زیست محیط کاملاً مکمل یکدیگر هستند. هر کدام به دیگری احتیاج دارند. انتقاد از استثمار نیروی کار و انتقاد از تخریب محیط زیست اکنون از یکدیگر جدا نیستند. هر مبارزه ای که از هر دو موضوع غفلت کند ناقص و یا از تأثیر کمتری برخوردار است. من مواضع تولید گرایانه جنبش کارگری در قرن نوزدهم و جنبش های بوم گرایی را که اغلب "شیوه تولید" را نادیده می گیرند در ذهن دارم. این که چه موضوعاتی وجود دارد ، چگونه به وجود می آید و برای چه کسی ، پرسش هایی است که با مالکیت انحصاری بر ابزار تولید گره خورده است.
🖇چین در حالی که برخی از مهمترین هشدارهای وی را نادیده می گیرد ، از تصویر مارکس استفاده می کند. استالین این کار را نیز انجام داد ، دقیقا زمانی که در روزهای گولاگ ، با چهره ای اطمینان بخش ، در زیر تصویر مارکس ، از او عکس گرفته بودند. در غرب ، مارکس دوباره در سالن های سخنرانی دانشگاه ظاهر شده است ، اما نفوذ سیاسی را که در روزهای احزاب "مارکسیست" داشت دوباره بدست نخواهد آورد. با این حال ، سوژه های سیاسی جدیدی که به دنبال تجدید نظر در یک جامعه جایگزین خواهند بود ، قادر نخواهند بود نظریه های وی را از حساب خارج کنند.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚 چپ در چهره ای راست
📥 مارچلو موستو/ ترجمه امیرعلی مالکی
🖇پس از سالها حضور در نئولیبرال مانترا، یا بهتر است بگوییم که بعد تلاش بشر برای بقای فردی در جهت نگاهداری از عناصر اجتماعی که انان را تشکیل داده هیچ چیز مهم تر از آزادی در کمال حفظ جامعه نیست. همکاری و آزادی باید به عنوان دو عنصر اساسی در "مطب دکتر مارکس" در نظر گرفته شود. من همچنین می توانم سه دستور را در درمانی که او برای بیماریهای جامعه مدرن تجویز می کند را هم بیان کنم: انتقال نیرومند قدرت تصمیم گیری از حوزه اقتصادی به سیاسی ؛ استفاده از علم و فناوری برای رفاه حال همه به جای سود چند نفر ؛ و نقش اصلی آموزش ، از جمله ورودی عظیم منابع دولتی در ان,را می توان از اصول پایه ای دانست که این پزشک اجتماعی در جهت بیان آنان بود.
🖇همچنین تصادفی نیست که دو کشور تحت تأثیر ویروس کرونا، مانند ایالات متحده و انگلیس ، که هدایت گران جنگ های صلیبی خصوصی هستند، با یک مدل سرمایه داری که مانع توسعه دولت اجتماعی می شود یا آن را به طور فعال از بین می برد, پیش روند . با این وجود ، در زیر سطح ، یک اختلاف حتی مهمتر در مورد توزیع مجدد ثروت وجود دارد ، سرمایه ای که در چند دهه گذشته همچنان در بطن سرمایه داری پیروز و مورد بحث است(گویی فرمانروای این کشتی).
🖇مارکس فهمید که استعمار انگلیس در هند عمدتاً شامل انبوهی از منابع طبیعی و اشکال جدید برده داری است ، نه پیشرفت مداوم که توسط مدافعان شرمنده آن اعلام می شود. از طرف دیگر ، او در مورد نقش انقلابی طبقه کارگر اروپا اشتباه می کرد. او متوجه این موضوع در سالهای آخر زندگی خود شد ، وقتی با ناراحتی خاطر نشان كرد كه كارگران انگلیسی ترجیح داده اند "از اربابان برده خود دم بكشند".
🖇من فکر می کنم مارکس امروز سعی می کرد بیشتر یاد بگیرد ، خصوصاً از جنبش فمینیستی جدید در آمریکای لاتین ، که نقش اصلی را در بسیج های بزرگ اجتماعی داشته است و به نوعی محرک اجتماعی خشک بوده است. او قطعاً در این زمینه بی تفاوت نبود. وی در برخی از مطالعاتی که قبل از مرگ انجام داد ، دقیقاً به اهمیت برابری جنسیتی پرداخت و مطالبی را که برای برنامه های سیاسی تهیه کرد ، بیش از یک بار تأکید کرد که رهایی طبقه تولید کننده مربوط به "همه انسانها ، صرف نظر از جنسیت و قومیت آنها ". او از زنان جوان ، از کتاب های سوسیالیست های اولیه فرانسه آموخته بود که سطح عمومی رهایی در یک جامعه به سطح رهایی زنان بستگی دارد.
🖇مبارزات طبقاتی و مبارزات زیست محیط کاملاً مکمل یکدیگر هستند. هر کدام به دیگری احتیاج دارند. انتقاد از استثمار نیروی کار و انتقاد از تخریب محیط زیست اکنون از یکدیگر جدا نیستند. هر مبارزه ای که از هر دو موضوع غفلت کند ناقص و یا از تأثیر کمتری برخوردار است. من مواضع تولید گرایانه جنبش کارگری در قرن نوزدهم و جنبش های بوم گرایی را که اغلب "شیوه تولید" را نادیده می گیرند در ذهن دارم. این که چه موضوعاتی وجود دارد ، چگونه به وجود می آید و برای چه کسی ، پرسش هایی است که با مالکیت انحصاری بر ابزار تولید گره خورده است.
🖇چین در حالی که برخی از مهمترین هشدارهای وی را نادیده می گیرد ، از تصویر مارکس استفاده می کند. استالین این کار را نیز انجام داد ، دقیقا زمانی که در روزهای گولاگ ، با چهره ای اطمینان بخش ، در زیر تصویر مارکس ، از او عکس گرفته بودند. در غرب ، مارکس دوباره در سالن های سخنرانی دانشگاه ظاهر شده است ، اما نفوذ سیاسی را که در روزهای احزاب "مارکسیست" داشت دوباره بدست نخواهد آورد. با این حال ، سوژه های سیاسی جدیدی که به دنبال تجدید نظر در یک جامعه جایگزین خواهند بود ، قادر نخواهند بود نظریه های وی را از حساب خارج کنند.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰کوششهای پژوهشگرانی که بر آن بودهاند تا ظهور مفهوم حق سوبژکتیو را در اندیشۀ باستان یا قرون وسطی ردیابی کنند، بهرغم بصیرتهای بسیاری که در اختیار قرار دادهاند، ناکام بوده (از جمله کارهای میشل ویله، براین تیرنی، ریچارد تاک و جان فینیس). صِرف یافتن تشابهی معنایی بدون توجه به زمینۀ هرمنوتیکی و هستیشناختی ما را صرفاً با خطر زمانپریشی مواجه میکند. البته پیشتر نیز اشاره کردیم که این کوششها ذیل پروژۀ نقد مدرنیته از طریق نفی اصالت آن قرار میگیرند که بهویژه از قرن بیستم بدین سو مورد اقبال گستردۀ پژوهشگران قرار گرفته است. از سوی دیگر، اگرچه ما استدلال کردیم که حق طبیعی سوبژکتیو امری مدرن است، اما با نتایجی که برخی از پژوهشگران از این مقدمه میگیرند همدل نیستیم (از جمله کسانی چون لئو اشتراوس، ارنست فورتین، السیدر مکاینتایر و رابرت کرینک). ظهور حق سوبژکتیو صرفاً یکی از دستاوردهای جهان مدرن است و گرچه تمدن مدرن همچون تمام تمدنهای دیگر از محدودیتهایی رنج میبرد، اما نباید در سودای بازگشت به ناکجاآبادی در گذشته، دستاوردهای امروز را فاجعه قلمداد کنیم...
🔖متن کامل: 8000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 40 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 8000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 40 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊 مبنای پژوهشهای تراثی چیست؟
📚سنت یا نص؟
📥داود فیرحی
🖇اولین کاری که بنده به انتشارات سپردم رساله دکتریم بود که همان کتاب «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» بود. قبل از آن تنها مکتوبم رساله فوق لیسانس بود که هنوز هم منتشر نشده و عنوان آن«افکار سیاسی علمای شیعه در دوره قاجار» است. در رساله فوق لیسانس بیشتر روی کسانی که منصب مرجعیت داشتند و مراجع مشهور دوره قاجار بودند کار کردم. اما در کتاب «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» که نخستین اثر تالیفی ام بود کوشش کردم تا درباره رابطه قدرت و دانش در تمدن اسلامی توضیحی بدهم.
🖇ایده اصلی کتاب در واقع توضیح دادن دو جمله بود: یکی اینکه بین نصوص دینی و سنت سیاسی مسلمانان چه نسبتی وجود دارد؟ و دیگر این که این سنت چگونه خود را بر نص تحمیل کرده و ضمن اخذ تأیید از آن، وجوه دموکراتیک نص را به حاشیه رانده و پنهان نموده است؟ برداشت من این بود که نصوص دینی با سنت فکری- سیاسی مسلمانان انطباق چندانی ندارند و بین این دو، یک نوع ناهمپوشانی دیده می شود. چرا که نصوص یک چیزی بزرگتر از سنت سیاسی مسلمانان دارد و بالعکس.
🖇کتاب دوم با عنوان« نظام سیاسی و دولت در اسلام» یک کتاب درسی بود. در این کتاب بیشتر به نظریه-های سیاسی پرداختم. ایده ای که در این کتاب وجود داشت این بود که سعی می کرد نشان بدهد که مسلمانان به تدریج تلاش می کنند از اندیشه های اقتداری فاصله بگیرند، اما خیلی هم این توان وجود ندارد که فاصله معناداری بگیرند. زیرا بسیاری از این اندیشه ها خصلت ترکیبی و تردیدی داشتند. یعنی از نظم سلطانی به نظم جدید عبور می کنند اما با تردید و تردد همراهند. این کتاب نیز معمولا سالانه تجدید چاپ می شود.
🖇کتاب سوم بنده با عنوان «تاریخ تحول دولت در جهان اسلام» در پی توضیح این نکته بود که سبکی از دولت اسلامی که به سلطنت ها ختم شد، چطور ساخته و پرداخته شد و چه نسبتی با خلافت و سنت حکمرانی ایرانی پیدا کرد. در واقع در این کتاب پیدایی و تکوین دولت های بزرگ اسلامی از خلافت راشدین، امویان و عباسیان تا عثمانی و صفوی را پیگیری کردم و سعی کردم مسیر تحول آنها را دنبال کنم. البته سبک کتاب تاریخی نبود و فقط لحظه هایی از تاریخ که دولت ها شکل می گیرند و متلاشی می شوند در آن اهمیت داشت.
🖇بعد از آن جلد اول کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» را نوشتم که با عنوان «فقه مشروطه» توسط نشر نی منتشر شد. در این کتاب کوشیدم توضیح دهم که چگونه فقه شیعه درگیر دولت مدرن می شود و تحولی در دستگاههای فقهی پیدا می شود که هرچند فراگیر نمی شود، اما یک شروع نسبتاً مهم و جالبی دارد که در اهل سنت چنین سبکی دیده نمی شود. به عبارت دیگر در فقه مشروطه یک « امکانی» به نام نوگرایی ویژه شیعه مستتر است که با اهل سنت متفاوت است.
🖇در این کتاب توضیح دادم که برخلاف نظریه های قدیم که سلسله مراتبی بود و بر پایه نابرابری ایستاده بود، فقه مشروطه راهی را به برابری باز کرده و از درون این ایده، واقعیتی به اسم حکومت مشروطه سربرآورده بود که توانسته بود دولت را دموکراتیک کند. در این کتاب تلاشم این بود که توضیح دهم این مسیر مبتنی بر مشروطیت، مسیر اختصاصی شیعه است و با مسیر اهل سنت متفاوت است، هرچند که مرحوم نایینی برخی از منابع خود را از اهل سنت نیز گرفته است، اما سامانه فکری او طوری است که درون یک نوگرایی شیعی معنا پیدا میکند.
🖇در جلد دوم کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» که با عنوان «فقه حکومت اسلامی» منتشر شد، خواستم توضیح دهم که چرا متفکران ما با بحرانی که مشروطیت پیدا کرد، از مشروطه عبور می کنند و برای آن چه دلایلی دارند و بحث در باب حکومت اسلامی چه استدلال های داشت. این جلد دوم نشان می دهد که فقه ما دو سابقه بد دارد. یکی شکست مشروطه و یکی هم شکل گیری دولتی به نام دولت رانت که در دوره پهلوی دوم شکل گرفت. این دو سابقه بد کمک کرده که فقه حکومت اسلامی گرایش اقتدا گرا پیدا کند و یا حتی اقتدارگرایی تاریخی و مکنون آن مجال ظهور یابد و کوشش کند با با موجه سازی اقتدارگرایی، این نوع از نظم سیاسی را به دین و نصوص دینی نسبت دهد و نوعی این همانی بین نص و اقتدار ایجاد نماید.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚سنت یا نص؟
📥داود فیرحی
🖇اولین کاری که بنده به انتشارات سپردم رساله دکتریم بود که همان کتاب «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» بود. قبل از آن تنها مکتوبم رساله فوق لیسانس بود که هنوز هم منتشر نشده و عنوان آن«افکار سیاسی علمای شیعه در دوره قاجار» است. در رساله فوق لیسانس بیشتر روی کسانی که منصب مرجعیت داشتند و مراجع مشهور دوره قاجار بودند کار کردم. اما در کتاب «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» که نخستین اثر تالیفی ام بود کوشش کردم تا درباره رابطه قدرت و دانش در تمدن اسلامی توضیحی بدهم.
🖇ایده اصلی کتاب در واقع توضیح دادن دو جمله بود: یکی اینکه بین نصوص دینی و سنت سیاسی مسلمانان چه نسبتی وجود دارد؟ و دیگر این که این سنت چگونه خود را بر نص تحمیل کرده و ضمن اخذ تأیید از آن، وجوه دموکراتیک نص را به حاشیه رانده و پنهان نموده است؟ برداشت من این بود که نصوص دینی با سنت فکری- سیاسی مسلمانان انطباق چندانی ندارند و بین این دو، یک نوع ناهمپوشانی دیده می شود. چرا که نصوص یک چیزی بزرگتر از سنت سیاسی مسلمانان دارد و بالعکس.
🖇کتاب دوم با عنوان« نظام سیاسی و دولت در اسلام» یک کتاب درسی بود. در این کتاب بیشتر به نظریه-های سیاسی پرداختم. ایده ای که در این کتاب وجود داشت این بود که سعی می کرد نشان بدهد که مسلمانان به تدریج تلاش می کنند از اندیشه های اقتداری فاصله بگیرند، اما خیلی هم این توان وجود ندارد که فاصله معناداری بگیرند. زیرا بسیاری از این اندیشه ها خصلت ترکیبی و تردیدی داشتند. یعنی از نظم سلطانی به نظم جدید عبور می کنند اما با تردید و تردد همراهند. این کتاب نیز معمولا سالانه تجدید چاپ می شود.
🖇کتاب سوم بنده با عنوان «تاریخ تحول دولت در جهان اسلام» در پی توضیح این نکته بود که سبکی از دولت اسلامی که به سلطنت ها ختم شد، چطور ساخته و پرداخته شد و چه نسبتی با خلافت و سنت حکمرانی ایرانی پیدا کرد. در واقع در این کتاب پیدایی و تکوین دولت های بزرگ اسلامی از خلافت راشدین، امویان و عباسیان تا عثمانی و صفوی را پیگیری کردم و سعی کردم مسیر تحول آنها را دنبال کنم. البته سبک کتاب تاریخی نبود و فقط لحظه هایی از تاریخ که دولت ها شکل می گیرند و متلاشی می شوند در آن اهمیت داشت.
🖇بعد از آن جلد اول کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» را نوشتم که با عنوان «فقه مشروطه» توسط نشر نی منتشر شد. در این کتاب کوشیدم توضیح دهم که چگونه فقه شیعه درگیر دولت مدرن می شود و تحولی در دستگاههای فقهی پیدا می شود که هرچند فراگیر نمی شود، اما یک شروع نسبتاً مهم و جالبی دارد که در اهل سنت چنین سبکی دیده نمی شود. به عبارت دیگر در فقه مشروطه یک « امکانی» به نام نوگرایی ویژه شیعه مستتر است که با اهل سنت متفاوت است.
🖇در این کتاب توضیح دادم که برخلاف نظریه های قدیم که سلسله مراتبی بود و بر پایه نابرابری ایستاده بود، فقه مشروطه راهی را به برابری باز کرده و از درون این ایده، واقعیتی به اسم حکومت مشروطه سربرآورده بود که توانسته بود دولت را دموکراتیک کند. در این کتاب تلاشم این بود که توضیح دهم این مسیر مبتنی بر مشروطیت، مسیر اختصاصی شیعه است و با مسیر اهل سنت متفاوت است، هرچند که مرحوم نایینی برخی از منابع خود را از اهل سنت نیز گرفته است، اما سامانه فکری او طوری است که درون یک نوگرایی شیعی معنا پیدا میکند.
🖇در جلد دوم کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» که با عنوان «فقه حکومت اسلامی» منتشر شد، خواستم توضیح دهم که چرا متفکران ما با بحرانی که مشروطیت پیدا کرد، از مشروطه عبور می کنند و برای آن چه دلایلی دارند و بحث در باب حکومت اسلامی چه استدلال های داشت. این جلد دوم نشان می دهد که فقه ما دو سابقه بد دارد. یکی شکست مشروطه و یکی هم شکل گیری دولتی به نام دولت رانت که در دوره پهلوی دوم شکل گرفت. این دو سابقه بد کمک کرده که فقه حکومت اسلامی گرایش اقتدا گرا پیدا کند و یا حتی اقتدارگرایی تاریخی و مکنون آن مجال ظهور یابد و کوشش کند با با موجه سازی اقتدارگرایی، این نوع از نظم سیاسی را به دین و نصوص دینی نسبت دهد و نوعی این همانی بین نص و اقتدار ایجاد نماید.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
Yalda
<unknown>
داستان اسطوره مهر و شب یلدا یا شب چله
هر چه هست، شب یلدا (زایش در سریانی) شب میلاد مهر است؛ شبی که نیاکانمان در کنار یکدیگر تا پاسی از شب به شادی میگذراندند تا در سپیدهدم و با طلوع «خورشید مهربان» پیروزی مهر بر اهریمن را ببیند. رازِ میل به زیستن در این مرزوبوم را، با همه خطرات، در «پیروزی نور بر تاریکی» ببینید!
در زمانهای زندگی میکنیم که تاریکیِ غم بر زندگی ایرانیان چیره شده و دیگر خبر از جشن و سرور نیست. شادی، حرام گشته و بزرگداشت غم، ثواب یافته. از این رو، باید بیش از پیش میراث نیاکان را حفظ کرده و در همه سال، یک شب و بک روز در کنار خانواده خود به شادی گرد هم آییم: شب یلدا و نوروز!
@Iran_simorgh
هر چه هست، شب یلدا (زایش در سریانی) شب میلاد مهر است؛ شبی که نیاکانمان در کنار یکدیگر تا پاسی از شب به شادی میگذراندند تا در سپیدهدم و با طلوع «خورشید مهربان» پیروزی مهر بر اهریمن را ببیند. رازِ میل به زیستن در این مرزوبوم را، با همه خطرات، در «پیروزی نور بر تاریکی» ببینید!
در زمانهای زندگی میکنیم که تاریکیِ غم بر زندگی ایرانیان چیره شده و دیگر خبر از جشن و سرور نیست. شادی، حرام گشته و بزرگداشت غم، ثواب یافته. از این رو، باید بیش از پیش میراث نیاکان را حفظ کرده و در همه سال، یک شب و بک روز در کنار خانواده خود به شادی گرد هم آییم: شب یلدا و نوروز!
@Iran_simorgh
📰کتاب با این مقدمه آغاز میشود که جامعه ایرانی در میان چرخدهندههای گذار دوگانه «داخلی» و «گذار ژئوپلیتیک بینالمللی» متحمل فشارهایی شده و اگر در جهان در حال گذار که هنوز قادر به یافتن نظم جدید ژئوپلیتیکی نشده است، ایران به تثبیت ارزشهای سیاسی-اجتماعی رسیده بود، تحمل درد زایمان گذار از نظم بینالمللی قدیم به نظم جدید بسیار آسانتر میبود. به زعم نویسنده، همین مساله یعنی درگیر شدن جامعه در فرآیند گذار دوگانه موجب فرسایش مفاهیم علوم انسانی و ارزشهای اجتماعی نیز شده است. بنابراین کتاب در ابتدا با شرحی بر این مفهوم آغاز میشود اما همانگونه که در سایر فصول نیز مشهود است این مفاهیم را در نسبت با مواد و مصالح تاریخی ایران سنجیده و در هر فرصتی از متون مهم تاریخ اندیشه ایران مانند کلیله و دمنه یا تاریخ بیهقی شواهدی دال بر توجه به مفهوم سیاست و قدرت در میدان واقعیت موثر ذکر کرده است. بنابراین همانگونه که از ترتیب مفاهیم پیداست، نویسنده کوشش کرده است تا «امر ملّی» را ذیل مفهوم واقعیت موثر بررسی و تحلیل کند...
🔖متن کامل: 1800 کلمه
⏰زمان مطالعه: 9 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 1800 کلمه
⏰زمان مطالعه: 9 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊 شمار مشخصات بورژوایی در سنت غربی از افلاطون تا آدام اسمیت
📚 فضایل بورژوا
📥 دیردره مک کلاسکی/ ترجمه محمد ماشینچیان
🖇شمار فضایل سنت غربی از افلاطون گرفته تا آدام اسمیت هفت تا است. در سنت کنفوسیوسی از ۴۹۷ پیش از میلاد مسیح هم فضایل به همین شمارند. کتاب شگفتانگیزی که در سال ۲۰۰۴ به قلم چهل استاد روانشناسی منتشر شد هم همین را میگوید. کتاب فضایل و قدرتهای شخصیت: کتاب راهنما و طبقهبندی که با یاری «انجمن روانشناسی آمریکا» چاپ شد به دست کریستوفر پترسن و مارتین ای. پی. سلیمان ویراست شد. همهی اینها به کنار اگر درست به قضیه فکر کنیم، عملاً بر اساس هر نظریهای در باب آنچه زندگی انسان را شکوفا میکند هم فضایل مورد بحث کمابیش همانها هستند.
🖇عدالت (Justice) یکی از فضایل اساسی است. تعادل و احترام متقابل در جامعه مانند آنچه در سوییس بود؛ خب به گمانم نه همیشه و نه برای همهی مهاجران و تا سال ۱۹۷۱ نه برای تمام زنان رأیدهنده؛ خب نه همیشه اما معمولاً! دیگر فضیلت اساسی هم خویشتنداری (Temperance)است.
🖇تعادل درونی روح و لگامزنی به خواستهها. دلاوری (Courage) را نیز میتوان سومین فضیلت به شمار آورد. کدام آدمی است که بتواند به شکوفایی دست یابد اگر تمام مدت ابلوموفوار از ترسی مهارناشدنی از بستر برنخیزد، یا از ملالت که نسخهی اعیانی بزدلی است؟ حسابگری (Prudence) از سوی دیگری فضیلتی عملی است.
🖇سنت توماس آکویناس آن را چگونه-دانی یا حضور ذهن از منظر حبنفس مینامد. تا به اینجا چهار فضیلت را نام بردیم که شهرهای کوچک جانسخت و امپراطوریهای جانسختتر مدیترانهی کهن آنها را میستودند. رومیان چهار فضیلت عدالت، خویشتنداری، دلاوری و حسابگری را فضایل بنیادی (کاردینال) مینامیدند که جامعهی جنگجویان یا خطیبان یا درباریان بر آن میچرخید (کاردو، لولا به لاتین). مسیحیان ایشان را، نه کاملاً از روی تحقیر، «پاگان» میخواندند.
🖇مسیحیت هم سه فضیلت برای خود به این مجموعه افزود. سنت پال میگوید:« ایمان (Faith)، امید (Hope) و عشق (Love)، این سه پایدارند. اما بزرگترین آنها عشق است.» این سه را فضایل «الهیون» یا با لطف بسیار به مسیحیان فضایل «مسیحی» مینامند. هرچند هر کداممان مسیحیانی را میشناسیم که از روی بیگانههراسی یا هرچههراسی دیگر این فضایل را فراموش کردهاند. این سه فضیلت مقدس بودار به نظر میرسد. اما میتوان تعریفهایی سکولار هم از آنها ارائه کرد. همچنانکه پترسن و سلیمان در تألیف خویش ارایه کردهاند.
🖇ایمان فضیلتی است مبدأنگر که به درون، به هویت باز میگردد. یعنی همان جایی که خود واقعی آغاز میشود: شمای خواننده یا مادری هستید، یا دختری هستید، یا همسری هستید، یا رفیقی هستید، یا زنی هستید، یا معلمی هستید، یا خوانندهای هستید، و هرگز فکر انکار این صفات خود را به ذهن راه نمیدهید و سبکسرانه در صدد تغییر این خصایص برنمیآیید. در مقابل امید فضیلتی پیشرونگر است به معنی مقصد یا هدفی داشتن. به کجا میروید؟ فاین تذهبون؟ اگر ناامید باشید امشب به خانه میروید و با تفنگ نظامیتان (اگر سوییسی باشید که حتماً یکی دارید.) خودکشی میکنید. سرانجام میرسیم به عشق که بزرگترین فضایل است، معنی همه چیز را در خود دارد: عشق شوهر، عشق کشور، عشق هنر، عشق علم و عشق خدا.
🖇چهار به علاوهی سه میکند هفت. این هفت فضیلت بنیادی از تصادفی برآمدهاند که در قرن اول میلادی رخ داد. یعنی ادغام امپراطوری روم با فرقهی یهودیان رافضی. اما این رخداد به طرزی شگفتآور غریب است. این هفت فضیلت به همان نحوی «اصلی» هستند که رنگهای قرمز و آبی و زرد رنگهای «اصلی» هستند. از قرمز و آبی میتوان به بنفش رسید، اما از بنفش و سبز نمیتوان به قرمز یا زرد یا آبی رسید. از عدالت و دلاوری میتوان به فضیلت صداقت رسید، یا از امید و دلاوری به فضیلت خوشبینی.
🖇این فضایل از جهت دیگری هم اصلی به شمار میآیند. به این معنی که زندگی بدون یکی از آنها، یا زندگی بدون مشق ترکیبی شخصی و منحصر به فرد از هر هفت فضیلت چیزی کم دارد و ناقص به نظر میرسد. در بیان ارسطو، زندگی بدین گونه فاقد غایت حیات آدمی (telos) خواهد بود.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚 فضایل بورژوا
📥 دیردره مک کلاسکی/ ترجمه محمد ماشینچیان
🖇شمار فضایل سنت غربی از افلاطون گرفته تا آدام اسمیت هفت تا است. در سنت کنفوسیوسی از ۴۹۷ پیش از میلاد مسیح هم فضایل به همین شمارند. کتاب شگفتانگیزی که در سال ۲۰۰۴ به قلم چهل استاد روانشناسی منتشر شد هم همین را میگوید. کتاب فضایل و قدرتهای شخصیت: کتاب راهنما و طبقهبندی که با یاری «انجمن روانشناسی آمریکا» چاپ شد به دست کریستوفر پترسن و مارتین ای. پی. سلیمان ویراست شد. همهی اینها به کنار اگر درست به قضیه فکر کنیم، عملاً بر اساس هر نظریهای در باب آنچه زندگی انسان را شکوفا میکند هم فضایل مورد بحث کمابیش همانها هستند.
🖇عدالت (Justice) یکی از فضایل اساسی است. تعادل و احترام متقابل در جامعه مانند آنچه در سوییس بود؛ خب به گمانم نه همیشه و نه برای همهی مهاجران و تا سال ۱۹۷۱ نه برای تمام زنان رأیدهنده؛ خب نه همیشه اما معمولاً! دیگر فضیلت اساسی هم خویشتنداری (Temperance)است.
🖇تعادل درونی روح و لگامزنی به خواستهها. دلاوری (Courage) را نیز میتوان سومین فضیلت به شمار آورد. کدام آدمی است که بتواند به شکوفایی دست یابد اگر تمام مدت ابلوموفوار از ترسی مهارناشدنی از بستر برنخیزد، یا از ملالت که نسخهی اعیانی بزدلی است؟ حسابگری (Prudence) از سوی دیگری فضیلتی عملی است.
🖇سنت توماس آکویناس آن را چگونه-دانی یا حضور ذهن از منظر حبنفس مینامد. تا به اینجا چهار فضیلت را نام بردیم که شهرهای کوچک جانسخت و امپراطوریهای جانسختتر مدیترانهی کهن آنها را میستودند. رومیان چهار فضیلت عدالت، خویشتنداری، دلاوری و حسابگری را فضایل بنیادی (کاردینال) مینامیدند که جامعهی جنگجویان یا خطیبان یا درباریان بر آن میچرخید (کاردو، لولا به لاتین). مسیحیان ایشان را، نه کاملاً از روی تحقیر، «پاگان» میخواندند.
🖇مسیحیت هم سه فضیلت برای خود به این مجموعه افزود. سنت پال میگوید:« ایمان (Faith)، امید (Hope) و عشق (Love)، این سه پایدارند. اما بزرگترین آنها عشق است.» این سه را فضایل «الهیون» یا با لطف بسیار به مسیحیان فضایل «مسیحی» مینامند. هرچند هر کداممان مسیحیانی را میشناسیم که از روی بیگانههراسی یا هرچههراسی دیگر این فضایل را فراموش کردهاند. این سه فضیلت مقدس بودار به نظر میرسد. اما میتوان تعریفهایی سکولار هم از آنها ارائه کرد. همچنانکه پترسن و سلیمان در تألیف خویش ارایه کردهاند.
🖇ایمان فضیلتی است مبدأنگر که به درون، به هویت باز میگردد. یعنی همان جایی که خود واقعی آغاز میشود: شمای خواننده یا مادری هستید، یا دختری هستید، یا همسری هستید، یا رفیقی هستید، یا زنی هستید، یا معلمی هستید، یا خوانندهای هستید، و هرگز فکر انکار این صفات خود را به ذهن راه نمیدهید و سبکسرانه در صدد تغییر این خصایص برنمیآیید. در مقابل امید فضیلتی پیشرونگر است به معنی مقصد یا هدفی داشتن. به کجا میروید؟ فاین تذهبون؟ اگر ناامید باشید امشب به خانه میروید و با تفنگ نظامیتان (اگر سوییسی باشید که حتماً یکی دارید.) خودکشی میکنید. سرانجام میرسیم به عشق که بزرگترین فضایل است، معنی همه چیز را در خود دارد: عشق شوهر، عشق کشور، عشق هنر، عشق علم و عشق خدا.
🖇چهار به علاوهی سه میکند هفت. این هفت فضیلت بنیادی از تصادفی برآمدهاند که در قرن اول میلادی رخ داد. یعنی ادغام امپراطوری روم با فرقهی یهودیان رافضی. اما این رخداد به طرزی شگفتآور غریب است. این هفت فضیلت به همان نحوی «اصلی» هستند که رنگهای قرمز و آبی و زرد رنگهای «اصلی» هستند. از قرمز و آبی میتوان به بنفش رسید، اما از بنفش و سبز نمیتوان به قرمز یا زرد یا آبی رسید. از عدالت و دلاوری میتوان به فضیلت صداقت رسید، یا از امید و دلاوری به فضیلت خوشبینی.
🖇این فضایل از جهت دیگری هم اصلی به شمار میآیند. به این معنی که زندگی بدون یکی از آنها، یا زندگی بدون مشق ترکیبی شخصی و منحصر به فرد از هر هفت فضیلت چیزی کم دارد و ناقص به نظر میرسد. در بیان ارسطو، زندگی بدین گونه فاقد غایت حیات آدمی (telos) خواهد بود.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰مدعایِ «بحرانِ مشروعیّت دوران مدرن»، حکایت از این دارد که دورانی مقدم بر دوران مدرن وجود داشته که دارای «مشروعیت» بوده است؛ اما با برآمدن دوران جدید، اروپا در وضعیتی قرار گرفته است که مشروعیت آن، در بهترین حالت، مورد تردید است و در بدترین حالت، نامشروع است؛ چراکه، دوران جدید «مولودِ نامشروعِ» اندیشة الهیاتی مسیحی است که در «صورتی اشتباه» جلوهگر شده است. لذا، دورههای تاریخیِ مدرن، بهویژه «روشنگری» و مفاهیم و ایدههای پیشرفت، رهایی، انقلاب و غیره به واسطة تبار الهیاتی، نامشروع هستند. این کلیّت مدعایی است که دوران جدید را دچار بحران مشروعیت میداند. ذیل این مدعا، له یا علیه، دستهبندیها و نظریاتی گوناگون طرح شده است. برخی از این نظریهها، بر دوره یا جریانی خاص در مدرنیته متمرکز شده و از بحران مدرنیته سخن گفتهاند. آلمان 1900 تا 1970م برههای از تاریخ اروپاست که تحولاتی عمیق را نه تنها در آلمان بلکه در اروپا ایجاد کرد. تحولات فکری در این دوره بسیار چشمگیر است، و دقیقاً مجادلات اساسی بر بحران مشروعیت مدرنیته در این دوره شکل گرفت...
🔖متن کامل: 7400 کلمه
⏰زمان مطالعه: 37 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 7400 کلمه
⏰زمان مطالعه: 37 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊 نگاهی به تفکر علی شریعتی چهل سال پس از فقدان او
📚 پروژه ناتمام شریعتی
📥 حسین پایا / علی پایا
🖇 دیدگاه های دکتر شریعتی، علیرغم تاثیر گذاری گسترده آنها، در عرصه ارزیابی های نقادانه، با نوعی نابختیاری همراه بوده است. گذشته از کسانی که با نوعی رویکرد عمدتا عاطفی و احساسی یا همچنان او را ستایش می کنند و یا مستحق طعن و لعن می دانند، حتی آنان که به ارزیابی نقادانه اندیشه های او همت گمارده اند نیز عموما به شیوه ای گزینشی، تنها با تاکید بر جنبه هایی خاص و محدود از آراء او، از توجه به وحدت پنهان در زیر ظاهر پراکنده آنها غفلت ورزیده اند.
🖇 اما قرائتی دقیق تر، در پرتو یک نظریه راهنمای کارآمد و تبیین گر، از مجموعه آراء پرحجم دکتر شریعتی، این نکته را آشکار می سازد که شریعتی در طول عمر کوتاه اما پربار خود به سائقه جست و جویی عمیقا وجودی-معرفتی برای یافتن پاسخ برای پرسش هایی بنیادین در باره خدا، هستی، و سرنوشت، از رهگذر تجربه هایی زیسته و بسیار غنی و تاملاتی پر بار، سیری تطوری و کمال یابنده را به انجام رساند و به مدد گشودگی به نقد و آمادگی برای درس گیری از خطا ها، به بصیرت هایی دست یافت که همچنان برای هر مسلمان و بل هر انسانی که دغدغه های اصیل در خصوص آن پرسش های بنیادین دارد راهگشا و کمک کار است.
🖇 پروژه او، که پروژه ای وحدت یافته بود که میان اجزاء بظاهر پراکنده آن، ارتباطی ارگانیک و زیرین-بنیاد و عمیق برقرار بود. اما پروژه دکتر شریعتی که اجزاء و بخش های مختلفش در مجموعه آثار شریعتی پراکنده است، با همه وسعت و تنوعی که در مضامین مطروحه و مندرج در آنها به چشم می خورد، و علیرغم وحدتی که در میان اجزائ آن برقرار است، همچنان پروژه ای ناتمام است: این کل بهم پیوسته و وحدت یافته، که البته در ظاهر از شماری پاره ها و اجزاء مستقل تشکل یافته، عمدتا بصیرت ها و اشارت هایی در مسیر دستیابی به پاسخ برای پرسش هایی بنیادین است، بی آن که گزاف گویانه مدعی دست یافتن به پاسخ های مورد نظر باشد.
🖇 هیئت وحدانی و پیوستگی محتوایی اندیشه های شریعتی در نوع مسائل، در روش شناسی، و بالاخره در غایتی كه شریعتی در قالب یك پروژه فکری دنبال می كرد، تجلی و برجستگی می یابد. این وحدتِ منتشر در یک کثرت پرحجم از انواع آموزه های معرفتی، نوعی محدودیت بر خواننده یا پژوهشگری که در صدد رازگشایی از تکاپو های نظری و عملی شریعتی است تحمیل می کند: هر نوع برخورد دلخواهانه و گزینشی با آثار شریعتی و تلقی آنها به عنوان پاره گفتارها و یا گزین گویه هایی مستقل و بی ارتباط یا کم ارتباط با هم، مانع از آن می شود تا بهم پیوستگی ساختاری اجزاء طرح او و وحدت تنیده در آنها به درستی دیده شود.
🖇 چنین رویکردی ناگزیر به ارائه تصویری كژدیسه از اندیشه های شریعتی منجر می گردد.ما در بررسی شتابزده خود از نظام و میراث فکری شریعتی، کار پژوهش خود را از منظر عقلانیت نقاد و با تکیه به آموزه های معرفتشناسانه- روش شناسانه این مکتب فکری پی گرفته ایم. مدعای ما، که در مقاله پیش گفته با تفصیل بیشتری بدان پرداخته شده است، آن است كه جنبه های مغفول و كمتر دیده شده پروژه دکتر شریعتی با كمك این رویکرد نظری بهتر برجسته می شود و قرائت آثار پربرگ و پر حجم او در قالب یك طرح و پروژه به هم پیوسته، از این منظر میسرتر و پر بازده تر خواهد بود.
🖇 اگر دکتر شریعتی اکنون در میان ما حضور می داشت، به اعتبار قرابت زیادی که میان مولفه های اصلی اندیشه اش با آموزه های بنیادین عقلانیت نقاد برقرار است، در پذیرش رویکرد اخیر به نحو تام و تمام، با هیچ تکلف و دشواری روبرو نمی بود و براحتی در زمره عقل گرایان نقاد جای می گرفت. این نکته از آن حیث حائز اهمیت است که چارچوب نظری عقلانیت نقاد، در قیاس با غالب چارچوب های نظری مورد استفاده در کاوش ها در حوزه "وضع و حال و شرایط انسانی"، از برتری تئوریک و معرفت شناسانه قابل ملاحظه ای برخوردار است. سازگاری و بالاتر از آن، انطباق، دیدگاههای دکتر شریعتی با آموزه های عقلانیت نقاد بدین معناست که اندیشه های شریعتی همچنان سرشار از ظرفیت های الهام بخش و مواد و مصالح نکته آموز برای کمک نظری به پژوهشگران و نیز کنشگرانی است که در تکاپوی شناخت بهتر "وضع و حال و شرایط انسانی" در زمانه کنونی و گام برداشتن در مسیر برساختن جهانی بهترند.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚 پروژه ناتمام شریعتی
📥 حسین پایا / علی پایا
🖇 دیدگاه های دکتر شریعتی، علیرغم تاثیر گذاری گسترده آنها، در عرصه ارزیابی های نقادانه، با نوعی نابختیاری همراه بوده است. گذشته از کسانی که با نوعی رویکرد عمدتا عاطفی و احساسی یا همچنان او را ستایش می کنند و یا مستحق طعن و لعن می دانند، حتی آنان که به ارزیابی نقادانه اندیشه های او همت گمارده اند نیز عموما به شیوه ای گزینشی، تنها با تاکید بر جنبه هایی خاص و محدود از آراء او، از توجه به وحدت پنهان در زیر ظاهر پراکنده آنها غفلت ورزیده اند.
🖇 اما قرائتی دقیق تر، در پرتو یک نظریه راهنمای کارآمد و تبیین گر، از مجموعه آراء پرحجم دکتر شریعتی، این نکته را آشکار می سازد که شریعتی در طول عمر کوتاه اما پربار خود به سائقه جست و جویی عمیقا وجودی-معرفتی برای یافتن پاسخ برای پرسش هایی بنیادین در باره خدا، هستی، و سرنوشت، از رهگذر تجربه هایی زیسته و بسیار غنی و تاملاتی پر بار، سیری تطوری و کمال یابنده را به انجام رساند و به مدد گشودگی به نقد و آمادگی برای درس گیری از خطا ها، به بصیرت هایی دست یافت که همچنان برای هر مسلمان و بل هر انسانی که دغدغه های اصیل در خصوص آن پرسش های بنیادین دارد راهگشا و کمک کار است.
🖇 پروژه او، که پروژه ای وحدت یافته بود که میان اجزاء بظاهر پراکنده آن، ارتباطی ارگانیک و زیرین-بنیاد و عمیق برقرار بود. اما پروژه دکتر شریعتی که اجزاء و بخش های مختلفش در مجموعه آثار شریعتی پراکنده است، با همه وسعت و تنوعی که در مضامین مطروحه و مندرج در آنها به چشم می خورد، و علیرغم وحدتی که در میان اجزائ آن برقرار است، همچنان پروژه ای ناتمام است: این کل بهم پیوسته و وحدت یافته، که البته در ظاهر از شماری پاره ها و اجزاء مستقل تشکل یافته، عمدتا بصیرت ها و اشارت هایی در مسیر دستیابی به پاسخ برای پرسش هایی بنیادین است، بی آن که گزاف گویانه مدعی دست یافتن به پاسخ های مورد نظر باشد.
🖇 هیئت وحدانی و پیوستگی محتوایی اندیشه های شریعتی در نوع مسائل، در روش شناسی، و بالاخره در غایتی كه شریعتی در قالب یك پروژه فکری دنبال می كرد، تجلی و برجستگی می یابد. این وحدتِ منتشر در یک کثرت پرحجم از انواع آموزه های معرفتی، نوعی محدودیت بر خواننده یا پژوهشگری که در صدد رازگشایی از تکاپو های نظری و عملی شریعتی است تحمیل می کند: هر نوع برخورد دلخواهانه و گزینشی با آثار شریعتی و تلقی آنها به عنوان پاره گفتارها و یا گزین گویه هایی مستقل و بی ارتباط یا کم ارتباط با هم، مانع از آن می شود تا بهم پیوستگی ساختاری اجزاء طرح او و وحدت تنیده در آنها به درستی دیده شود.
🖇 چنین رویکردی ناگزیر به ارائه تصویری كژدیسه از اندیشه های شریعتی منجر می گردد.ما در بررسی شتابزده خود از نظام و میراث فکری شریعتی، کار پژوهش خود را از منظر عقلانیت نقاد و با تکیه به آموزه های معرفتشناسانه- روش شناسانه این مکتب فکری پی گرفته ایم. مدعای ما، که در مقاله پیش گفته با تفصیل بیشتری بدان پرداخته شده است، آن است كه جنبه های مغفول و كمتر دیده شده پروژه دکتر شریعتی با كمك این رویکرد نظری بهتر برجسته می شود و قرائت آثار پربرگ و پر حجم او در قالب یك طرح و پروژه به هم پیوسته، از این منظر میسرتر و پر بازده تر خواهد بود.
🖇 اگر دکتر شریعتی اکنون در میان ما حضور می داشت، به اعتبار قرابت زیادی که میان مولفه های اصلی اندیشه اش با آموزه های بنیادین عقلانیت نقاد برقرار است، در پذیرش رویکرد اخیر به نحو تام و تمام، با هیچ تکلف و دشواری روبرو نمی بود و براحتی در زمره عقل گرایان نقاد جای می گرفت. این نکته از آن حیث حائز اهمیت است که چارچوب نظری عقلانیت نقاد، در قیاس با غالب چارچوب های نظری مورد استفاده در کاوش ها در حوزه "وضع و حال و شرایط انسانی"، از برتری تئوریک و معرفت شناسانه قابل ملاحظه ای برخوردار است. سازگاری و بالاتر از آن، انطباق، دیدگاههای دکتر شریعتی با آموزه های عقلانیت نقاد بدین معناست که اندیشه های شریعتی همچنان سرشار از ظرفیت های الهام بخش و مواد و مصالح نکته آموز برای کمک نظری به پژوهشگران و نیز کنشگرانی است که در تکاپوی شناخت بهتر "وضع و حال و شرایط انسانی" در زمانه کنونی و گام برداشتن در مسیر برساختن جهانی بهترند.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰حسین علاء در فروردین 1336 از نخستوزیری کناره گرفت و ترجیح داد بار دیگر به جایگاه امن خود در دربار پناه برد. او تمایلی برای قرار گرفتن در تیتر روزنامهها و مخالفتهای سیاسی و هیاهوها نداشت. از همان دوران حضور در وزارتخارجه به عنوان کارمند پدرش نیز بیشتر به نوعی شبکهسازی در دستگاه سیاسی متمایل بود و شهرت داشت که در آن سمت به فارغالتحصیلان مدرسه علوم سیاسی بسیار بها میداد و منشاء برخی انتصابات خارج از قاعده، اعمال نفوذ در دستگاههای دولتی و خصوصی و شماری از سوءاستفادههای مالی نیز بود که برخی از اسناد آن در ساواک موجود است. چنین روحیاتی را شاید باید در زیرمجموعه فعالیتهای وی در لژ فراماسونری جستوجو کنیم. بنابر برخی نوشتهها او مقام فراماسونری مادامالعمر و استاد اعظم داشت. علاء در سالهای پایانی زندگی تا حد زیادی مورد بیمهری شاه قرار گرفت و در اوایل سال 1340 از وزارت دربار نیز خارج شد. او پس از دورانی خانهنشینی سرانجام در 1343 در 83سالگی از دنیا رفت و در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد...
🔖متن کامل: 3200 کلمه
⏰زمان مطالعه: 16 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 3200 کلمه
⏰زمان مطالعه: 16 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊نگاهی به زوایای تفکر سیاسی محمد باقر صدر
📚تداوم بخش نواندیشی نائینی
📥محمد عثمانی
🖇محمد باقر صدر از نواندیشان عرصه فقه بود. توجه به میراث علمی دنیای جدید در برسازی نظام دانایی او تاثیر بسیاری داشته است. به ویژه وی با اتکاء به دستاوردهای بشری در زمینه سیاست، نوآوری های نوینی در عرصه حکومت اندیشی اسلامی ایجاد کرد. این رویکرد نوین صدر را باید در ادامه اندیشه نائینی تصور کرد. وی در طول حیات خود سه دیدگاه مختلف را در باب حکومت اسلامی مطرح ساخته است. اما آن چه برای ما دراین مقاله ملاک تحلیل قرار دارد ،آخرین دیدگاه صدر است. آخرین نظریه صدر تحت عنوان خلافت مردم ونظارت مرجعیت عرضه شده است. این نظریه در اواخر عمر ودر آستانه پیروزی انقلاب اسلامیمطرح کردند. سعی او در این نظریه ارائه الگوی جمهوری با ماهیتی اسلامی است. لذا با تکیه بر دیدگاههای اولیه خود (حکومت انتخابی و ولایت عامه فقیهان) این سیستم را طراحی می کند.
🖇صدربا چند پیش فرض مذهبی به سراغ امر حکومت می رود. وی در ابتدا قدرت مطلق را از آن خداوند می داند،که بر همه چیز سلطه وسیادت دارد. آدمی نیز از هر گونه سلطه غیر از خدا آزاد ورها است.از آن رو که خداوند عادل است از ظلم وستم وهمانندی با سلطنت های بشری به دوراست.این خداوند در کتاب خود انسان را به عنوان خلیفه خود بر زمین قرار داده است،که حاکم بر سرنوشت خود واداره کننده امور جامعه انسانی ،سیاست وتدبیر منزل باشد. اما انسان مختار نیست که این بار امانتی را هرگونه که بخواهد مورد تصرف قرار دهد؛بلکه بید حکومتی مبتنی بر احکام اسلامی به حق وعدل رفتار ومصالح نوع بشر را مد نظر قرار دهد.
🖇 صدر شریعت اسلامی را به عنوان منبع اصلی قوانین اساسی وعادی حکومت اسلامی میداند. صدر نیز بر سنت پیشینیان خود قائل به عدم ولایت فقها در امر سیاست بود.تنها وظیفه نظارت را برای فقها در امر حکومت قائل بوده است.وی پیامبران وامامان را منصوبان از جانب خدا می داند،که ولایت آناندر همه امور ساری وجاری است.اما در عصر غیبت امام معصوم ،مراجع تقلید ناظران عصر هستند.یعنی مراجع صالح تقلید که از سوی شارع شرایط آنها اعلام شده،تعیین نوع شده اند تا در عصر غیبت کبرا امام معصوم ناظر ومشرف بر امور باشند.
🖇 صدر تنها در یک زمان آن هم در دورانی که جامعه تحت سیطره طاغوت است،دامنه این نظارت را گسترده می کند و وظیفه خلافت مردم را به دوش مراجع می نهد.وی استدلال می کند،که چون ذی حق تون بهره برداری از حق خود را ندارد ،مراجع صالح به احقاق این حق الهی باید اقدام نمایند.بستر سازی برآی احقاق حقوق انسان ها توسط خود انسان ها از وظایف وتکالیف مراجع تقلید قلمداد می شود.زیرا وظایف مراجع در عصر غیبت بسی سنگین تر از زمان برپایی حکومت اسلامی است.چرا که زمانی که مردم تحت زعامت فقیه یا مرجع صالح از سلطه طاغوت خارج شوند،خلافت عامه الهی به مردم منتقل می شود.اما هنگامی که مردم در ذیل سلطه استبداد هستند،این وظیفه مراجع است که نهضت را آغاز و زمینه رهایی را مهیا سازد.
🖇صدر خلافت مردم با نظارت مرجعیت را جمهوری اسلامی می نامد،که مقید به قانون اساسی است؛زیرا که شرع برنهاد دولت ومردم بطور یکسان سیطره دارد.از آن جایی که مرجعیت نیز یک نهاد است،قوه قضائیه باید زیر نظر نهاد مرجعیت ایفا وظیفه کند.این تنها ارگانی است که خارج از خلافت مردم قرار دارد.این امر زمینه تفکیک قدرت واسلامیت قدرت سیاسی را تضمین می کند.
🖇در صورت مقایسه دو نظریه صدر ونائینی در می یابیم،که صدر بر خلاف نائینی حقوق سیاسی مردم، مستقل از ولایت فقیهان را به رسمیت شناخته است. در این چارچوب نقش مرجعیت نظارتی بوده تا اجرایی،البته نقش مردم در تکوین قوه مجریه کمتر است.چون رئیس قوه مجریه از طرف مرجعیت تائید صلاحیت می شودو آنگاه مردم دست به انتخاب می زنند.نقش مردم در نظریه صدر بیشتر در قوه مقننه متبلور است.زیرا مجلس متبلور از آراء عمومی مردم است وبا اعمال نظارت در قانون گذاری خواست مردم را به قانون تبدیل می کند.
🖇صدر با بهره گیری از دادهها ی دنیای جدید ،حکومت جمهوری اسلامی را ترسیم می کند،که اصول مذهبی سنتی را با مولفه های دولت مدرن همراه سازد.قدرت در این اندیشه توسط قانون ومردم تحدید می شود.سازوکارهای مهمی چون اصل انتخاب حکمرانان،رای گیری،تفکیک قوا،آزادی های مردمی،بالندگی جامعه مدنی مستقل از دولت و اصل پاسخگویی ومحاسبه پذیری در این سیستم تامین می گردد.نقش مراجع وفقها در این سیستم نظارتی بوده و قدرت معنوی آنان چندان در توزیع قدرت دخیل نیست.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚تداوم بخش نواندیشی نائینی
📥محمد عثمانی
🖇محمد باقر صدر از نواندیشان عرصه فقه بود. توجه به میراث علمی دنیای جدید در برسازی نظام دانایی او تاثیر بسیاری داشته است. به ویژه وی با اتکاء به دستاوردهای بشری در زمینه سیاست، نوآوری های نوینی در عرصه حکومت اندیشی اسلامی ایجاد کرد. این رویکرد نوین صدر را باید در ادامه اندیشه نائینی تصور کرد. وی در طول حیات خود سه دیدگاه مختلف را در باب حکومت اسلامی مطرح ساخته است. اما آن چه برای ما دراین مقاله ملاک تحلیل قرار دارد ،آخرین دیدگاه صدر است. آخرین نظریه صدر تحت عنوان خلافت مردم ونظارت مرجعیت عرضه شده است. این نظریه در اواخر عمر ودر آستانه پیروزی انقلاب اسلامیمطرح کردند. سعی او در این نظریه ارائه الگوی جمهوری با ماهیتی اسلامی است. لذا با تکیه بر دیدگاههای اولیه خود (حکومت انتخابی و ولایت عامه فقیهان) این سیستم را طراحی می کند.
🖇صدربا چند پیش فرض مذهبی به سراغ امر حکومت می رود. وی در ابتدا قدرت مطلق را از آن خداوند می داند،که بر همه چیز سلطه وسیادت دارد. آدمی نیز از هر گونه سلطه غیر از خدا آزاد ورها است.از آن رو که خداوند عادل است از ظلم وستم وهمانندی با سلطنت های بشری به دوراست.این خداوند در کتاب خود انسان را به عنوان خلیفه خود بر زمین قرار داده است،که حاکم بر سرنوشت خود واداره کننده امور جامعه انسانی ،سیاست وتدبیر منزل باشد. اما انسان مختار نیست که این بار امانتی را هرگونه که بخواهد مورد تصرف قرار دهد؛بلکه بید حکومتی مبتنی بر احکام اسلامی به حق وعدل رفتار ومصالح نوع بشر را مد نظر قرار دهد.
🖇 صدر شریعت اسلامی را به عنوان منبع اصلی قوانین اساسی وعادی حکومت اسلامی میداند. صدر نیز بر سنت پیشینیان خود قائل به عدم ولایت فقها در امر سیاست بود.تنها وظیفه نظارت را برای فقها در امر حکومت قائل بوده است.وی پیامبران وامامان را منصوبان از جانب خدا می داند،که ولایت آناندر همه امور ساری وجاری است.اما در عصر غیبت امام معصوم ،مراجع تقلید ناظران عصر هستند.یعنی مراجع صالح تقلید که از سوی شارع شرایط آنها اعلام شده،تعیین نوع شده اند تا در عصر غیبت کبرا امام معصوم ناظر ومشرف بر امور باشند.
🖇 صدر تنها در یک زمان آن هم در دورانی که جامعه تحت سیطره طاغوت است،دامنه این نظارت را گسترده می کند و وظیفه خلافت مردم را به دوش مراجع می نهد.وی استدلال می کند،که چون ذی حق تون بهره برداری از حق خود را ندارد ،مراجع صالح به احقاق این حق الهی باید اقدام نمایند.بستر سازی برآی احقاق حقوق انسان ها توسط خود انسان ها از وظایف وتکالیف مراجع تقلید قلمداد می شود.زیرا وظایف مراجع در عصر غیبت بسی سنگین تر از زمان برپایی حکومت اسلامی است.چرا که زمانی که مردم تحت زعامت فقیه یا مرجع صالح از سلطه طاغوت خارج شوند،خلافت عامه الهی به مردم منتقل می شود.اما هنگامی که مردم در ذیل سلطه استبداد هستند،این وظیفه مراجع است که نهضت را آغاز و زمینه رهایی را مهیا سازد.
🖇صدر خلافت مردم با نظارت مرجعیت را جمهوری اسلامی می نامد،که مقید به قانون اساسی است؛زیرا که شرع برنهاد دولت ومردم بطور یکسان سیطره دارد.از آن جایی که مرجعیت نیز یک نهاد است،قوه قضائیه باید زیر نظر نهاد مرجعیت ایفا وظیفه کند.این تنها ارگانی است که خارج از خلافت مردم قرار دارد.این امر زمینه تفکیک قدرت واسلامیت قدرت سیاسی را تضمین می کند.
🖇در صورت مقایسه دو نظریه صدر ونائینی در می یابیم،که صدر بر خلاف نائینی حقوق سیاسی مردم، مستقل از ولایت فقیهان را به رسمیت شناخته است. در این چارچوب نقش مرجعیت نظارتی بوده تا اجرایی،البته نقش مردم در تکوین قوه مجریه کمتر است.چون رئیس قوه مجریه از طرف مرجعیت تائید صلاحیت می شودو آنگاه مردم دست به انتخاب می زنند.نقش مردم در نظریه صدر بیشتر در قوه مقننه متبلور است.زیرا مجلس متبلور از آراء عمومی مردم است وبا اعمال نظارت در قانون گذاری خواست مردم را به قانون تبدیل می کند.
🖇صدر با بهره گیری از دادهها ی دنیای جدید ،حکومت جمهوری اسلامی را ترسیم می کند،که اصول مذهبی سنتی را با مولفه های دولت مدرن همراه سازد.قدرت در این اندیشه توسط قانون ومردم تحدید می شود.سازوکارهای مهمی چون اصل انتخاب حکمرانان،رای گیری،تفکیک قوا،آزادی های مردمی،بالندگی جامعه مدنی مستقل از دولت و اصل پاسخگویی ومحاسبه پذیری در این سیستم تامین می گردد.نقش مراجع وفقها در این سیستم نظارتی بوده و قدرت معنوی آنان چندان در توزیع قدرت دخیل نیست.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره پانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰فقه کارکردی پربسامد و جایگاهی کانونی در سنت ایرانی دارد. فهم انتقادی نحوههای حضور به هم رساندن فقه در این سنت و توضیح تحلیلی چگونگی اثرگذاری آن بر منش و روش ناشی و منشعب از این سنت وظیفه خطیری است که به فرجام نرسیده و، ای بسا شوربختانه بتوان گفت، به صورت جدی در دست نیز گرفته نشده است. اهمیت این کار بر زمین مانده و این بار به سرمنزل نرسیده آنگاه آشکار میشود که آن را در افق تمنای «تجدد ایرانی» بنگریم. واقعیت آن است که توش و توان ضروری برای گام نهادن در راه تجدد ایرانی از فهم تطورپژوهانه و تحلیلی سنت میگذارد و پیریزی آیندهای آگاهانه و انتخابگرانه در گرو شناخت انتقادی سنت است. نوشتار پیش رو حاوی تلاشی است برای فهم و تقریر برخی وجوه حضور پربسامد فقه در سنت ایرانی. مدعای نوشتار آن است که فقه، خلاف آمدِ عادتِ ذهنِ معاصرتزده ما، جایگاهی کانونی و کارکردی تعیینکننده در سنت ایرانی دارد...
🔖متن کامل: 4600 کلمه
⏰زمان مطالعه: 23 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 4600 کلمه
⏰زمان مطالعه: 23 دقیقه
🦉@goftemaann
🖊مروری بر مواضع اولیه چریک های فدایی خلق در پنجاهمین سالگرد واقعه سیاهکل
📚روشنفکری و تروریسم
📥محمد برزویی
🖇اگر از کنار معدود چهره های تئوریک و محدود کوشش های نظرورزانه سنت چپ در ایران بگذریم، باقی ماترک این جریان در طول مدت عمر نه چندان طولانی خود، مرده ریگ عملگرایی است که در ادبیات باورمندان به این نحله به «مبارزه» ترجمه شده است. فهم و درک این جریان از اندیشه جهانی چپ، فاقد غنای تئوریک بوده و عمده آن مبتنی بر ترجمه نه چندان دقیق از آثار نه چندان عمیق مارکسیسم بوده که این فهم، متوجه ریشه ها و خاستگاه و پیشینه فلسفه نبوده و مارکسیسم را به صورت انتزاعی و بی پیوند با سنت فلسفی در اروپا دربرگرفته است.
🖇به عنوان نمونه، فهم کل جریان چپ در ایران از هگل، معطوف به نقدها و نظرات مارکسیست ها از این فیلسوف تاثیرگذار بر اندیشه مارکسیسم بوده و در سیاقی دیگر، چپ در ایران از مارکس به هگل می رسد و نه از هگل به مارکس و این مشت نمونه خروار، به خوبی نشانگر سیر ناصوابی است که طی شده است. از منظر یک ناظر بیرونی، آن چه که میراث باقیمانده سنت چپ در ایران، عاید نسل های پس از خود گردیده، مجموعه ای دراماتیک از تعقیب و گریز، مبارزه و مقابله، شکنجه و زندان و مرگ و اعدام است که سویه رادیکالیسم آن، پررنگ تر از هر جنبه دیگر آن می باشد. این عمومات، اصل بوده و استثنا آن را می توان در فعالیت های نظری «تقی ارانی» در قالب مجله دنیا، ترجمه ایرج اسکندری از کتاب کاپیتال مارکس، مکتوبات احسان طبری و معدود دیگر از این نوع فعالیت ها است که در مقایسه با فعالیت های عملگرایانه چپ، بسیار ناچیز، اقل و اندک است.
🖇در عبور از این وضعیت نحیف و لاغر تئوریک، بازار جزوه نویسی با رویکرد استراتژیک و با هدف تحلیل وضعیت جامعه ایران و انشعاب مسیر مبارزه، ساختار حاکمیت سیاسی و شیوه مبارزه بسیار داغ بوده که اوج این جزوه نگاری ها، در نیمه دوم دهه چهل و نیمه نخست دهه پنجاه می باشد. از «مبارزه مسلحانه-هم استراتژی هم تاکتیک» مسعود احمدزاده، تا «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء» امیر پرویز پویان، «وقایع سی ساله اخیر» بیژن جزنی و «جمع بندی سه ساله» حمید اشرف و «شورش یا انقلاب» مصطفی شعاعیان تا جزوه تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق(فرقه رجوی) گونه ها و مثال هایی از این شیوه جزوه نویسی با رویکرد مسائل استراتژیک در میان سنت چپ در ایران است.
🖇البته در بررسی رویکرد و مشی حزب توده می توان به مواردی برخورد که نشان از سبقه پررنگ تر تئوریک در ساختار این حزب کلاسیک چپ دارد و نشانگر توجه رهبران این حزب به اهمیت و ضرورت درک تئوریک از مارکسیسم بوده که از جمله می توان به ترجمه کاپیتال مارکس توسط ایرج اسکندری از سران حزب توده، و ترجمه مانیفست در اردیبهشت ماه 1324 در بنگاه آذر وابسته به حزب توده که نام مترجم در آن به اختصار ن-ش درج گردید و بعدها مشخص شد که این اختصار، همان عبدالحسین نوشین است و ترجمه «اصول کمونیسم» انگلس به قلم عبدالحسین نوشین و «مزد، بها، سود» توسط همین مترجم و به قلم کارل مارکس اشاره کرد.
🖇به این فهرست می توان به ترجمه برگزیده آثار لنین، هجدهم برومر لوئی بناپارت اثر مارکس توسط محمد پورهرمزان از اعضای مرکزیت حزب توده اشاره کرد که به سال 1354 در لایپزیک آلمان شرقی چاپ و منتشر گردید. مجموع این مطالب، روشنگر نکته ای است و آن اینکه سنت چپ در ایران در بدو امر، بهره چندانی از مارکسیسم به مثابه یک مکتب نظری و فکری نداشته و آن چه که امروز از آن بجای مانده، بیش از آن که ارزش تئوریک داشته باشد، واجد حیث تاریخی و عملی است که روایتگر مقطعی از تاریخ پرفراز و نشیب معاصر این مرز و بوم است. در این جستار و در آستانه پنجاهمین سالگرد واقعه سیاهکل، به مطالعه موردی تجربه چریک-های فدایی خلق در حوزه نظری و با نگاه اجمالی به واقعه سیاهکل می پردازیم.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره شانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📚روشنفکری و تروریسم
📥محمد برزویی
🖇اگر از کنار معدود چهره های تئوریک و محدود کوشش های نظرورزانه سنت چپ در ایران بگذریم، باقی ماترک این جریان در طول مدت عمر نه چندان طولانی خود، مرده ریگ عملگرایی است که در ادبیات باورمندان به این نحله به «مبارزه» ترجمه شده است. فهم و درک این جریان از اندیشه جهانی چپ، فاقد غنای تئوریک بوده و عمده آن مبتنی بر ترجمه نه چندان دقیق از آثار نه چندان عمیق مارکسیسم بوده که این فهم، متوجه ریشه ها و خاستگاه و پیشینه فلسفه نبوده و مارکسیسم را به صورت انتزاعی و بی پیوند با سنت فلسفی در اروپا دربرگرفته است.
🖇به عنوان نمونه، فهم کل جریان چپ در ایران از هگل، معطوف به نقدها و نظرات مارکسیست ها از این فیلسوف تاثیرگذار بر اندیشه مارکسیسم بوده و در سیاقی دیگر، چپ در ایران از مارکس به هگل می رسد و نه از هگل به مارکس و این مشت نمونه خروار، به خوبی نشانگر سیر ناصوابی است که طی شده است. از منظر یک ناظر بیرونی، آن چه که میراث باقیمانده سنت چپ در ایران، عاید نسل های پس از خود گردیده، مجموعه ای دراماتیک از تعقیب و گریز، مبارزه و مقابله، شکنجه و زندان و مرگ و اعدام است که سویه رادیکالیسم آن، پررنگ تر از هر جنبه دیگر آن می باشد. این عمومات، اصل بوده و استثنا آن را می توان در فعالیت های نظری «تقی ارانی» در قالب مجله دنیا، ترجمه ایرج اسکندری از کتاب کاپیتال مارکس، مکتوبات احسان طبری و معدود دیگر از این نوع فعالیت ها است که در مقایسه با فعالیت های عملگرایانه چپ، بسیار ناچیز، اقل و اندک است.
🖇در عبور از این وضعیت نحیف و لاغر تئوریک، بازار جزوه نویسی با رویکرد استراتژیک و با هدف تحلیل وضعیت جامعه ایران و انشعاب مسیر مبارزه، ساختار حاکمیت سیاسی و شیوه مبارزه بسیار داغ بوده که اوج این جزوه نگاری ها، در نیمه دوم دهه چهل و نیمه نخست دهه پنجاه می باشد. از «مبارزه مسلحانه-هم استراتژی هم تاکتیک» مسعود احمدزاده، تا «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء» امیر پرویز پویان، «وقایع سی ساله اخیر» بیژن جزنی و «جمع بندی سه ساله» حمید اشرف و «شورش یا انقلاب» مصطفی شعاعیان تا جزوه تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق(فرقه رجوی) گونه ها و مثال هایی از این شیوه جزوه نویسی با رویکرد مسائل استراتژیک در میان سنت چپ در ایران است.
🖇البته در بررسی رویکرد و مشی حزب توده می توان به مواردی برخورد که نشان از سبقه پررنگ تر تئوریک در ساختار این حزب کلاسیک چپ دارد و نشانگر توجه رهبران این حزب به اهمیت و ضرورت درک تئوریک از مارکسیسم بوده که از جمله می توان به ترجمه کاپیتال مارکس توسط ایرج اسکندری از سران حزب توده، و ترجمه مانیفست در اردیبهشت ماه 1324 در بنگاه آذر وابسته به حزب توده که نام مترجم در آن به اختصار ن-ش درج گردید و بعدها مشخص شد که این اختصار، همان عبدالحسین نوشین است و ترجمه «اصول کمونیسم» انگلس به قلم عبدالحسین نوشین و «مزد، بها، سود» توسط همین مترجم و به قلم کارل مارکس اشاره کرد.
🖇به این فهرست می توان به ترجمه برگزیده آثار لنین، هجدهم برومر لوئی بناپارت اثر مارکس توسط محمد پورهرمزان از اعضای مرکزیت حزب توده اشاره کرد که به سال 1354 در لایپزیک آلمان شرقی چاپ و منتشر گردید. مجموع این مطالب، روشنگر نکته ای است و آن اینکه سنت چپ در ایران در بدو امر، بهره چندانی از مارکسیسم به مثابه یک مکتب نظری و فکری نداشته و آن چه که امروز از آن بجای مانده، بیش از آن که ارزش تئوریک داشته باشد، واجد حیث تاریخی و عملی است که روایتگر مقطعی از تاریخ پرفراز و نشیب معاصر این مرز و بوم است. در این جستار و در آستانه پنجاهمین سالگرد واقعه سیاهکل، به مطالعه موردی تجربه چریک-های فدایی خلق در حوزه نظری و با نگاه اجمالی به واقعه سیاهکل می پردازیم.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره شانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
📰دکتر ازغندی، یکی از اساتید متعلق به نسل غیرقابل تکرار اساتید علوم سیاسی در ایران بود. او توانایی قابل توجهی در الهامبخشی و محاورات جذاب با دانشجویان داشت و آنان را به تفکر انتقادی و مستقل تشویق میکرد. روی گشادهای که همراه با طنز شیرینی بود، مصاحبت را دلنشین و خاطرهانگیز میکرد. کاربرد واژگانی مانند «شبهاستاد» و «شبهدانشجو» در توصیف برخی تمسکجوییها به ساحت علم از او به یادگار است. به رشد شخصی و حرفهای دانشجویانش علاقهمند بود. بسیاری از دانشجویان او به شخصیتهای تأثیرگذار در حوزههای علمی، دولتی و فراتر از آن تبدیل شدهاند که این خود گواهی بر تأثیر عمیق اوست. فراتر از دستاوردهای علمیاش، دکتر ازغندی به خاطر صداقت، همدردی و تواضع خود شناخته میشد. او به زندگی با حس کنجکاوی و تعهد به عدالت نگریسته و این ارزشها را در اطرافیانش تقویت میکرد. میراث او نه تنها در آثار علمیاش بلکه در رفتار و منش او و تأثیر بر فکر دانشجویانش وجود دارد...
🔖متن کامل: 1000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 5 دقیقه
🦉@goftemaann
🔖متن کامل: 1000 کلمه
⏰زمان مطالعه: 5 دقیقه
🦉@goftemaann