Telegram Web Link
🖊نگاهی به نظریه امتناع دولت مدرن اسلامی وائل‌بن حلاق

📚خوانش اشعری از دولت مدرن

📥محمد قاری سید فاطمی

🖇در این میان که سخن از امکان و یا امتناع دولت مدرن اسلامی است، اثر پروفسور وائل بن حلّاق، اثری است درخور توجه. مراد از «دولت مدرن اسلامی» دولتی است که افزون بر پذیرش اقتضائات دولت ملت و تعهد در برابر آن، خود را در قیدوبند تعالیم و احکام اسلامی می‌بیند. دربارۀ پرسش از امکان یا امتناع دولت مدرن، حلّاق بر این باور است که هر خوانشی از دولت مدرن با هر برداشتی از اسلام در تعارض تام و تمام هستند؛ بنابراین دولت مدرن اسلامی یک امر متناقض نما و ناشدنی است. از دیدگاه وی، دولت مدرن اقتضائاتی دارد و دولت اسلامی اقتضائات دیگری.

🖇ازجمله اقتضائات دولت مدرن حاکمیت مطلق دولت و چیرگی منافع ملی بر همه شئون سیاسی، اداری، تقنینی و هنجاری کشور است. دولت‌های مدرن به‌مثابه الهه‌های جدید خود حاکم مطلق هستند؛ هم قانون گذار هستند و هم مجری قوانین؛ معیار تقنین، معیار اجرا، گستره تقنین و قلمرو اجرا را یک چیز تعین می‌کند و آن خواست و اراده دولت است. به نظر می رسد حلّاق این سخن «کارل اشمیت» اندیش ورز آلمانی را بسیار جدی گرفته است که تمام مفاهیم سیاسی مدرن خاستگاهی الهیاتی دارند.

🖇دولت و یا کشور مفهوم مدرنی است از خدای قادر متعال؛ دولت به‌جای خدا نشسته و منبع و غایت تشریع است. دولت در شرایط استثنایی معجزه می‌کند، وضعیت عادی را در هم می‌ریزد و بر پایۀ منافع کشور تصمیم می‌گیرد. این مفهوم «هابزی اشمیتی» از دولت با هیچ مفهومی از حکمرانی در اندیشه اسلامی سازگار نیست؛ چراکه حکمرانی در اندیشه اسلامی سرانجام خود را در تبعیتِ قواعد هنجارهایی بالاتر و فراتر از ناسوت می‌بیند که از سوی خدای سبحان معین شده و دولت و آدمیان بالسویه باید خود را در قیدوبند آن قواعد قرار دهند وگرنه در تبعیت نخواهند بود؛ فرد و دولتی که در تبعیت فرمان خداوند نباشد، مؤمن نیستند.

🖇اکنون پرسش آن است که چگونه ممکن است که از یک سو در تبعیت لاهوت بود و از سوی دیگر دولت کشور این خدای زمینی را غایت الغایات، منشأ جعل قاعده و هدف جعل آن دانست. ازاین‌رو حلّاق بر این باور است که این نظام اساساً امتناع اخلاقی دارند؛ نظام اخلاقی دولت مدرن نظامی است کاملاً در تعارض با نظام اخلاقی و هنجاری حکمرانی اسلامی.

🖇حلّاق در بررسی های تاریخی خود گرچه دچار خلط و کژروی‌های عمیقی شده است، اما مهم تر آن‌که تصویری چنان آرمانی از حکمرانی اسلامی در تاریخ و تلقی چنین خداگونه از حکمرانی مدرن ارائه می کند که نه با واقعیات تاریخی انطباق کامل دارد و نه با موقعیت زمانه ما. وی گویی آگاهانه میراث تفکر حقوق طبیعی از یک سو، تأثیر اخلاق‌گرایان و کانتی‌ها بر دولت مدرن از سو دیگر، وهم-چنین پیدایش گفتمان سترگ حقوق بشر را نادیده می انگارد.

🖇حلّاق همان‌گونه که در جستارهای اسلامی تنها یک تفکر یعنی تفکر اشعری را به رسمیت می‌شناسد و به‌کلی جایگاه انسان محورانه اندیشه عدلیه و تفکر معتزلیان را انکار می‌کند، در ارتباط با دوران جدید و حکمرانی برآمده از آن نیز تفکر شبه اشعری هابزیان و اشمیتی ها را اندیشه غالب می-پندارد و از همین روی نیز دولت اشعری هابزی اشمیتی را تنها مدل ممکن دولت مدرن برمی‌شمارد. واضح است خوانش اشعری گونه از دولت مدرن و انگاشته اشعری محور به‌عنوان تنها تلقی پذیرفتنی از تعالیم اسلامی می‌تواند به چنین نتیجه سترگی برای حلّاق منتهی شود؛ یعنی امتناع دولت مدرن اسلامی.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره شانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
📰رفتار فکری چهار چهره درخشان تاریخ ایران معطوف به نگاهی است که زبان فارسی را فراتر از یک امکان ارتباطی میان ایرانیان ارزیابی می‌کند. در این الگو زبان فارسی عامل رستاخیز فرهنگی برای بازگشت به سرچشمه‌های فرزانگی ایران باستان است که پس از حمله اعراب مورد تعدی یا فراموشی قرار گرفته. طباطبایی در منظومه فکری خود جای مهمی را به نظام‌الملک، فردوسی، بیهقی و سهروردی اختصاص داده و حتی در پی آن بود که برای هر چهار چهره شهیر ایرانشهر تک‌نگاری مستقلی را به رشته تحریر درآورد که البته به دلایلی این مهم به طور کامل به سرانجام نرسید و تنها در مورد نظام‌الملک طوسی شاهد نگارش کتابی ارزشمند و ماندگار بودیم. با این همه نباید از نقش زبان فارسی و اهمیت همه‌جانبه آن در احیای اندیشه ایرانشهری در مرزهای ایران کنونی غفلت ورزید. به خصوص با توجه به فعالیت‌های قوم‌گرایان و تجریه‌طلبان علیه تمامیت ارضی ایران، وظیفه همگانی ایرانیان است که نام بلند ایران را در زبان فارسی زنده نگهداشته و از طریق گرامیداشت و ترویج این زبان از میهن خود در برابر تهدیدات بیگانگان دفاع کنند...

🔖متن کامل: 1200 کلمه
زمان مطالعه: 6 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊«ایران بین دو انقلاب» مبتنی بر تاریخ‌نویسی شورویستی‌ـ توده‌ای، آب به آسیاب تجریه‌طلبان می‌ریزد

📚ملیّت‌سازی جعلیِ مورّخِ سخیف

📥جواد طباطبایی

🖇این‌که ایران، مانند هر کشور دیگری، دشمنانی دارد امری بدیهی است، اما این‌که همۀ دشمنان خارجی ــ یا مقیم خارج ــ نمایندگانی نیز در داخل دارند که شمار اینان از عدد آنان نیز بیشتر است جای شگفتی دارد. در نخستین نگاه، احتمال دارد این ادعا، مانند برخی دیگر از ادعاهای نگارندۀ این سطور، سخن گزافی به نظر آید. در این یادداشت کوتاه به یک نمونۀ جالب توجه و سخت اسفناک اشاره می‌کنم و می‌خواهم بگویم که در مواردی برخی از دشمنان این کشور نمایندگانی دارند که آمیب‌وار تکثیر و پخش می‌شوند و، آگاهانه یا ناآگاهانه، تیشه به ریشه انسجام و وحدت ملّی می‌زنند.

🖇نمونۀ عبرت‌انگیز: نویسندۀ متوسطی کتابی متوسط‌تر در ستایش حزب توده مرتکب می‌شود، در دو مترجم تولید مثل می‌کند، در دانشگاه، بار دیگر، در ده‌ها استاد تکثیر می‌شود، از طریق دانش‌آموختگان دانشگاه و کنکور در انبوه دانشجویان سراسر کشور پخش می‌شود و به بخشی از ایدئولوژی انواع پان...ها تبدیل می‌شود. آن‌چه بیشتر از همه در این تولید و تکثیر بلاهت باید بیشتر از همه مایۀ عبرت باشد، شرکت «فعال» دانشگاه و وزارت «علوم» کشور است که گویا مهم‌ترین وظیفۀ آن‌ها نمی‌گویم نگاه‌داشت وحدت و انسجام ملّی، بلکه دست‌کم باید «علمی» باشد که برحسب تعریف متوّلی آن هستند.

🖇دربارۀ نوع گزینش استاد، ادارۀ ایدئولوژیکی دانشگاه و کنکور و باقی قضایا مرا نمی‌رسد که چیزی بگویم! این‌که در وزارت علوم علمی و در دانشگاه دانشی نمانده بحثی نیست که بتوان در چند سطر ناقابل تکلیف آن را روشن کرد. مسئولان انتخاب خود را کرده‌اند و دود این انتخاب نیز به چشم آنان خواهد رفت. در این باره نیز مانند بسیاری از مشکلات کشور باید فکری اساسی کرد و البته باید کسانی باشند که فکری داشته باشند و مسئولانی که گوش شنیدن دارند. در چنین کارهایی، در کشوری مانند ایران، هیچ عجله‌ای نیست، که از قدیم می‌دانیم که کار شیطان است، اما کار انسجام و وحدت ملّی کشور مهمی نیست که اگر فوت شد بتوان خسارت آن را جبران کرد.

🖇این‌جا نظر خواننده را به تنها یک نکته در کتاب ایران بین دو انقلاب یرواند آبراهامیان جلب می‌کنم که کتاب دانشگاهی مهمی است و از زمان انتشار ترجمۀ نخستینِ آن در 1378 تاکنون نزدیک به سی بار به چاپ رسیده است. دلیل این‌که دانشگاه چنین کتاب بی‌اهمیتی را هم‌چون کاغذ زر می‌بَرَد روشن است. دانشگاه نیم‌بِسمِل زیر لوای «تولید علم» چیزی تولید نمی‌کند که استادان آن دست‌کم برای تدریس تاریخ معاصر کشور و تاریخ انقلاب اسلامی کتابی نوشته باشند و دانشگاه در این زمینه به «خودکفایی» برسد.

🖇این آبراهامیان، هموطن سابق ارمنی‌تبار، توده‌ای امریکایی و استاد ممتاز کالجی در نیویورک آیتی در سفاهت بازماندۀ چپ وطنی است و با این‌که بیش از شصت سال را در انگلستان و امریکا گذرانده حتی یک ذرّه هم از این سفاهت کاسته نشده و به نوعی مصداق آن آسیب‌شناسی عامیانه از خلق توده‌ای است که آنان «بر این زاده‌اند، بر این هم بگذرند»! تاریخ‌نویسی ایدئولوژیکی یکی از رایج‌ترین شیوه‌های تاریخ‌نویسی معاصر ایران است که با تولیدات نویسندگان شوروی و حزب توده آغاز شده و مرده‌ریگ آن نیز از طریق نویسندگانی مانند احسان طبری به فعالان سازمان‌های تروریستی مانند بیژن جزنی رسیده و با مهاجرت فعالان سیاسی به اروپا و امریکا نیز تولّد دوباره‌ای در غرب پیدا کرده است.

🖇آن‌چه میان همۀ این جریان‌ها مشترک است همانا بی‌خبری آنان از ایران و تقدّم ایدئولوژی بر امر واقع تاریخی است که به صورت‌های گوناگون در همۀ این نوشته‌ها آمده است. نیازی به گفتن نیست که نه از شوروی اثری باقی مانده و نه از حزب توده، اما عقب‌ماندگی، آن هم در کشورهای عقب‌مانده، چنان فاجعه‌ای است که مشکل بتوان به اعماق آن رسید. شیوۀ تاریخ‌نویسی ایدئولوژیکی نوعی از تاریخ سیاسی است که بیشتر فعالان سیاسی برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیکی خود نوشته‌اند.

🖇بدیهی است که این نوشته‌ها را نمی‌توان تاریخ در معنای دقیق آن دانست. از نمونه‌های جالب توجه این نوع تاریخ‌نویسی نوشته‌های همین یرواند آبراهامیان است که با ته‌مانده‌هایی از تاریخ‌نویسی شورویستی‌ـ توده‌ای، در ادامۀ تاریخ‌نویسان چپ اروپایی، کوشش کرده است روایت سیاسی چپی از تاریخ معاصر ایران عرضه کند.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره شانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann
📰مرحوم استاد دکتر سید علیرضا ازغندی از جمله اساتید علاقه‌مند مدرنیزاسیون در ایران بود. همه او را با شوخی‌ها و مطایبه‌هایش می‌شناختند اما فردی مودی آداب و پای‌بند اصول آکادمیک بود. از نسل اساتیدی مثل مرحوم دکتر قوام بود که اهمیت ویژه‌ای برای مقام استادی قائل بودند. من در دوره فوق لیسانس و دکتری دانشجوی او بودم. دلسوز ایران و سرسپرده پیشرفت آن بود. همواره با تاسف از فرصت‌های تاریخی از‌دست‌رفته یاد می‌کرد و البته مثل بسیاری از هم‌نسلان خودش متاثر از ملی شدن صنعت نفت بود. جوانی و دوران تحصیلش در آلمان بعد از جنگ جهانی دوم هم دوران درخشش و معجزه اقتصادی آلمان بود و آغاز مدرنیزاسیون در ایران دهه 1350. چهارچوب ذهنی و نظری‌اش با مدرن شدن و روند تاریخی آن شکل گرفته بود. نخ تسبیح اغلب بحث‌های تاریخی‌اش چگونگی مدرن شدن ایران بود. نسل او دلداده توسعه و مدرنیسم بود و به‌درستی مشکل ایران را در فقدان توسعه می‌دانست. دغدغه اصلی‌اش ایران بود. نگاه واقع‌بینانه و عقلانی و نه احساسی به آن داشت. در سیاست عملی ورود نکرد و سعی کرد شأن و جایگاه دانشگاهی خودش را حفظ کند...

🔖متن کامل: 800 کلمه
زمان مطالعه: 4 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊 تاملاتی درباره آداب و ادبیات مدرن

📚شعر و شهر

📥 رضا داوری اردکانی

🖇 شعر و شهر جز شباهت لفظی شان در زبان ما چه نسبت دیگری با هم دارند و می توانند داشته باشند؟ ظاهرا شعر و شهر همزمانند و با هم به وجود آمده اند. زمان پیش از شعر و شهر هم زمان قبل از تاریخ است. به عبارت دیگر، می توان گفت ایستادگی آدمی در زمین و سکنی گزیدن در آن شاعرانه آغاز می¬شود. شعر با ایستادگی و شهر با سکنی گزیدن مردمان به وجود می آید. روستا به معنی قدیمیش جایی برای رفع نیازهای لذاته و زندگی در روستا به سر بردن در هماهنگی با طبیعت و تسلیم در برابر پیشامدهای طبیعی است.

🖇 اما شهر به وجود آمده است که جایی برای ساختن و همکاری و همراهی و همزبانی و تدبیر و عیش و برخورداری و تمتّع باشد. شهر را شاعران بنیاد کرده و ساخته اند و گرچه فهم این قضیه آسان نیست، دشوارترش کنم و بگویم شاعران آن را در زبان و شاعرانه ساخته اند. ما کمتر فکر کرده ایم که چرا شاعران همه شهری اند و غالبا به شهرهای بزرگ تعلق دارند و وقتی حرفی از روستا و روستایی می زنند از سادگی روستا و ساده لوحی روستاییان می گویند. البته مقصود این نیست که شاعر پرورده شهر است بلکه شعر و شهر حتی اگر شهر را به معنی سیاست بگیریم با هم پدید می¬آیند روستای قدیم جای طاعت و تسلیم و بی گناهی بود و شهر از این حیث که فضای دعوی و سرکشی و اختیار و قدرت و ساختن و بهره مندی است در برابر آن قرار دارد.

🖇 سعدی در گلستان قصه ملاقات با جوانی را حکایت می کند که مقدمه نحو زمخشری در دست داشته و ضرب زید عمرواً می خوانده و با طنز خاص خود به وی گفته است خوارزمشاه و ختا صلح کرده اند، زید و عمرو را هنوز خصومت است؟! جوان که از این گفته نشاطی پیدا می کند از مولد گوینده می پرسد و پاسخ می شنود: خاک شیراز. جوان می پرسد از سخنان سعدی چه داری؟ به پاسخ سعدی کاری نداریم. نکته اینست که جوان ابجد خوانی در خوارزم شیراز را با سعدی می شناسد.

🖇 وقتی هم که جوان خبردار می شود همصحبتش سعدی بوده است، نزد او می رود و تاسف می خورد که چندین روز چرا نگفتی تا شکر قدوم بزرگان را به خدمت میان بستمی؟ چه شود در این بقعه چند روزی برآسایی؟ اما سعدی نمی تواند بماند و عذر عجیبی می آورد: «بزرگی دیدم اندر کوهساری/ قناعت کرده از دنیا به غاری/ چرا گفتم به شهر اندر نیایی/ که باری بندی از دل برگشایی/ بگفت آنجا پریرویان نغزند/ چو گل بسیار شد پیلان بلغزند»

🖇 بقیه حکایت را که می خوانیم درمی یابیم سعدی از عذر ناموجهی که آورده است چندان راضی نیست و مگر نه اینکه قرار بوده است. او به شهر شیراز که به قول حافظ معدن لب لعل و کان حسن است باز گردد و نه به کوهسار و غار. در این عذر و اعتذار شاید می خواسته است وصفی از شهر و امکانهای آن را ذکر کند. سعدی می دانسته است که شاعر به شهر و شهر به شاعر تعلق دارد، ما نیز باید بدانیم که این تعلق یکسویه نیست، زیرا هم شاعر به شعر تعلق دارد و هم شهر به شاعر.

🖇 یک روز که (در حاشیه یکی از اجلاس¬های رؤسای آکادمی¬های علوم آسیا) یکی از اعضاء آکادمی علوم ازبکستان پرسید حافظ سمرقند و بخارا را از کجا آورده که به خال هندوی ترک شیرازی بخشیده است؟ پاسخ دادم: همه شهرها در سراسر عالم از آن شاعران است ولی آنها شهرها را با مکر و قهر و غلبه تسخیر نکرده اند. چند بیتی هم از سعدی و حافظ خواندم: «جهان به تیغ بلاغت گرفته ای سعدی/ سپاس دار که جز فیض آسمانی نیست» و «عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ/ بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است» و سپس پرسیدم مگر پاریس، پاریس بودلر و پترزبورگ شهر پوشکین و گوگل و داستایوسکی و تولستوی نیست؟

🖇 دیگر مقام این نبود که برایش توضیح دهم که شاعران قدیم فاتحان شهر و حافظان و پشتیبانان آن بودند. توضیح هم مخصوصاً از آن جهت مشکل می شد که از شاعران دوران جدید نام برده بودم و این شاعران جدید نقادان شهر مدرنند. شهر مدرن، شهر سیاست و تکنولوژی جدید و در تناسب با آنهاست. در این تناسب زیبایی ها و زشتی های شهر و درد و ملال آن نیز آشکار می شود حتی گاهی ممکن است بعضی از دشواریها و پیچیدگی های شهر که از نظر سیاستمداران و مهندسان پوشیده می ماند در نظر شاعران آشکار شود.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره شانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann
📰تاریخ بیهقی را می‌توان سرشار از کنش‌های گفتاری مقصودرسانی دید که تا حد امکان از دکترین‌های اسطوره و انسجام دور است تا خواننده با درک تاریخ این موقعیت زمانی، متوجه شرایط خاصی شود که بر امرا، حکام، سلاطین و مردم جامعه آن دوره حاکم بوده است. از این منظر می‌توان به مهم‌ترین برآمدهای متنی پی برد و آن را به شرح زیر گزاره‌شناسی کرد: اولا سلطان برگزیده خداوند است. ثانیا مشروعیت سلاطین، مرهون دینمداری، شریعت پناهی، حمایت از خلفای سنی مذهب، گسترش قلمروهای اسلامی و تظاهر به عدالت است. ثالثا مخالفت سیاسی با خلیفه و سلطان مورد حمایت او، چونان خروج از اسلام است که جز با جهاد و ریختن خون آن‌ها نمی‌توان به آرامش اجتماعی رسید. رابعا مفاهیمی مانند ظل اللهی، دین‌جویی، قاهریت خدادای، و سلطه بر آنچه مورد پسند سلطان است، از جمله مبانی مشروعیت و حقانیت خلفا و تاییدشدگان آن‌هاست که در تاریخ بیهقی با وضوح بالایی قابل فهم و تشخیص است...

🔖متن کامل: 4400 کلمه
زمان مطالعه: 22 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊 نگاهی انتقادی به آرای فکری فرهنگی سید فخر الدین شادمان

📚 اندیشمند فرهنگی

📥 احسان تاجیک

🖇 ایران در نظریات شادمان محور اصلی تمام دغدغه های فکری و اجتماعی آن است. می توان ایران را مدار اصلی نظریه پردازی شادمان دانست. برای او ایران صرفا کشور مادری ، زبان و ادبیات فارسی نیست بلکه هویت و شخصیت اصلی و تمام دارایی او از جهان هستی است. وی باور داشت «همه مملکت از همه افراد ملت است که هیچ مالک متصرفی نمیتواند یک وجب از ملک خود را به دولت خارجی بفروشد. صاحب واقعی سراسر خاک کشور و تمام متعلقاتش ملت است و بس و این ملت است که یکایک هموطنان باید به دفاع از آن بپردازند و در این کار از جان باختن هم دریغ نکنند. دفلع ملی یکی از بزرگترین تکالیف ملی است و سبب جدا کردنش از قسمت تکالیف ملی اهمیت خاص و لزوم مشخص و ممتاز بودن آن است حفظ مملکت از دشمن واجب است واجب عینی.. به دست و سخت و ناگوار هزیمت یافتن و سلاح و بیرق و علم و افتخار و خاک وطن از دست دادن و اسیر یا کشته شدن. اما از این همه بدتر آن است که بیگانه پیش از آمدن به میدان جنگ ، فکر و دل به امید ما را گرفته و کار خود را چندان آسان کرده باشد که برای گرفتن هر چیز دیگر ما خود را محتاج جنگیدن نبیند. پس دفاع ملی همه نبرد کردن یا خشم نیست جسم و روح هر دو را باید پیوسته آماده جنگ داشت .

🖇 مصداق دفاع ملی وقتی به وجود آمده است که افراد ملت به هدایت و پرورش حکومت ملی چنان باشند که بیگانه اگر بتواند جانشان را بگیرد ، فکر و دل و امیدشان را نتواند گرفت. چنین حالتی بهترین حافظ مملکت و بزرگ ترین علامت اعتماد خلق است به حکومت و این حاصل نمی‌شود جز در سایه عدل و آزادی» بر پایه همین تعابیر فخرالدین شادمان به دنبال تسخیر تمدن فرنگی بود که با احیای زبان و ادبیات فارسی ، فرهنگ ایرانی بتواند بر تمدن و فرهنگ غرب نفوذ و گسترش یابد و این احیای تمدن و فرهنگ ایران را می طلبد که در باور شادمان بیش از آن که فرهنگ غرب بر ایران نفوذ یابد می بایستی فرهنگ ایران و زبان و ادبیات فارسی ، فرهنگ غرب را تسخیر کند و این راهی است که در شناخت ملل مختلف جهان به کار می آید.

🖇 سید فخر الدین شادمان بر اساس مصلحت گرایی ایرانی اصالت را بر احیای فرهنگ و تمدن ایران به ویژه زبان و ادبیات فارسی می نهاد . وی بی شک قرائتی جدید از فرهنگ و ادبیات فارسی داشت که جدای از قرائت ضدیت با غرب در باور جلال آل احمد و احمد فردید قرار می گیرد. شاید قرائت شادمان از غربزدگی با آنان در بومی اندیشی مشترک است اما شادمان به تسخیر تمدن غرب با مجهز شدن به احیای فرهنگ و تمدن ایرانی و زبان علم شدن ادبیات فارسی معتقد بود که این نگاه در سپهر اندیشه شادمان با دیگران تفاوت فکری و فرهنگی بوجود می آورد. اشتباه شادمان در این بود که غربزدگی را به مثابه کل در نظر می گرفت و متوجه نبود که غرب از یک فرهنگ کلی و هم ذات و مشترک برخوردار نیست بلکه خود دچار تکثر و تفاوت های بسیاری در نوع فرهنگ کشورهای غربی و اروپایی برخوردار است.

🖇 شادمان با نگاه فرهنگی ، در رویکرد اندیشه ورزی با فلسفیدن میانه نداشت بلکه بیشتر یک اندیشمند فرهنگی بود که در زمانه خود بر روی مسائلی اشاره کرد که بر خلاف جو زمانه اش تحت تاثیر تجدد اندیشی صرف قرار نگرفت ، اما می توان بر این نکته تاکید داشت شادمان صرفا اندیشمند فرهنگی دوران گذار ایران به تحولات عصر جدید بود که آرمان فرهنگی اش در همان گفتمان غربزدگی می توان مورد شناخت قرار داد و با این که کارگزار سیاسی و فرهنگی حکومت پهلوی بود خود به آشفتگی فکری رسیده بود که درد جامعه میدانست . سیاست فرهنگی رژیم پهلوی با آرمان های فرهنگی شادمان همسو بود اما شادمان متوجه نبود دچار تناقض اندیشی شدیدی است و آن تجدد اندیشی صرف بر پایه ایران باستان با چاشنی سلطنت گرایی بود که شادمان را از اسلام گرایی سیاسی واقع در هسته سنت گرایی در همان دهه چهل خورشیدی غافل کرده بود و شادمان در خلاء اندیشی ایرانی بر مدار آشفتگی فکر تاریخی گام بر میداشت.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره شانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann
📰در خصوص قانون اساسی، واقعیتی انکارناشدنی وجود دارد. این واقعیت مسلّم به نحو خلاصه عبارت است از: «تغییر قانون اساسی». این تغییر -چنان‌که به نحو مرسوم در کتاب‌های حقوق اساسی بیان می‌شود - علی‌الاصول صرفاً در قالب‌های رسمی‌ای که قانون اساسی هر کشوری بیان کرده‌، قابل پذیرش است و دیگر تغییرات از دید ایشان و نیز نویسندگان قانون‌های اساسی‌، پذیرفتنی نیست. موضوع اما ابعاد دیگری هم دارد. یک بررسی‌ استقرایی در متن قانون اساسی‌ کشورهای مختلف، معمولاً پژوهشگر را به اصلی می‌رساند که شرایط تغییر یا بازنگری در قانون اساسی را بیان می‌کند. چنین اصلی امروزه به اصلی جهانی در این متون بدل شده ‌است. در واقع قوۀ مؤسس با تعبیه قوه بازنگری و شرایط خاصی برای تجدیدنظر، امکان این‌که قوای تأسیس‌یافته بتوانند قانون اساسی را نظیر قانونی عادی تغییر دهند، سلب می‌کند. صرف نظر از این بُعدِ بازنگری، اصول یادشده به طور کلی مشتمل بر سازکار بازنگری در قانون اساسی، مقام و نهاد ذی‌صلاحی که ابتکار بازنگری در اختیار او قرار دارد و نیز کیفیت تأیید و تصویب اصلاحات قانون اساسی است...

🔖متن کامل: 3400 کلمه
زمان مطالعه: 17 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊درباره ژان کلود مونود و میراث تاریخی نظریة سکولاریزاسیون

📚ضرورت یا امکان الهیات سیاسی

📥اِستیژن لاترِه/ ترجمه زانیار ابراهیمی

🖇قضاوت در این باره را به خوانندگان واگذار می‌کنم که نظریه‌پردازان سکولاریزاسیون، در دستة طرفداران تز انتقال قرار می‌گیرند یا تز رهایی‌بخشی. در بیشتر موارد، دشوار می‌توان متفکری را به یکی از این دو چارچوب تقلیل داد. بهتر است این دو پارادایم را ترکیب کنیم. سخنِ ظاهراً واضحِ هگل دربارة سکولاریزاسیون به مثابة دنیوی شدن و سپس انتقال آن، سویه‌ای رهایی‌بخش نیز دارد: این‌که عقل نهایتاً به خودش بازمی‌گردد، به خودآگاهی. دفاعیة بلومنبرگ از استقلال دوران مدرن به مثابة رهایی از مسیحیت، همچنان هم اهمیت مسیحیت را در مقام خاستگاهِ حادثِ تاریخی تأئید می‌کند و هم رد و نشانِ مستمر مسیحیت در دوران مدرن را، رد و نشانی که می‌توان آن را در فلسفه‌های تاریخ سراغ گرفت.

🖇آنچه از این پژوهش بسیار مختصر، آشکارا نتیجه می‌شود، این است که نظریه‌های تبارشناسانة سکولاریزاسیون در قرن بیستم، به تدریج بر آخرت‌شناسی به منزلة مفهومی اساسی در مسیحیت تمرکز کردند. در نظر اشمیت، اندیشة آخرت‌شناسانه، انتقال مفاهیم مسیحی به سیاست را مشروع و حتی ضروری می‌سازد و کاتخونِ دجال یکی از این مفاهیم است. او راه «درون‌ماندگارِ» آخرت‌شناسی را در پیش می‌گیرد. در نظر پترسون، برداشت اشمیت از آخرت‌شناسی، این مفهوم را از جوهرش منحرف می‌کند. تفسیر حقیقتاً مسیحیِ آخرت‌شناسی، بکارگیری این مفهوم دربارة جهان سکولار را مردود می‌شمرد؛ در این تفسیر، آخرت‌شناسی صبغة استعلاییِ آن‌جهانی‌اش را حفظ می‌کند. الهیات سیاسی، چیزی جز الهیات سیاسیِ پاگان نخواهد بود. پس از همین آغاز معلوم می‌شود که مفهوم آخرت‌شناسی، سرشتی دووجهی دارد.

🖇لوویت این سرشت دووجهی را تأئید می‌کند. او در اتهامش علیه دوران مدرن به مثابة صورت سکولارِ نامشروعِ آخرت‌شناسی مسیحی، در کنار پترسون می‌ایستد. اصالتِ خاصِ مسیحیت، این نیست که جهان سکولار را در آغوش می‌کشد، بلکه این است که امیدِ رستگاری و رهایی از این جهان را به یاریِ مداخلة استعلاییِ خداوند، در سر می‌پرورد. از سوی دیگر، لوویت به این نکته توجه می‌کند که قریب‌الوقوع بودنِ انتظارات آخرت‌شناسانه، به شِق‌های سکولارِ درون مسیحیت (یواخیم) و بیرون آن (فلسفة تاریخ) مجال ظهور داد که به مفهوم مدرنِ پیشرفت انجامیدند. گرچه همان‌طور که گفتم، روایت لوویت از بورکهارت، امکانِ مدرنیتة اصیل را گشوده نگاه می‌دارد، اما او عموماً دوران مدرن را انحرافی از جوهر مسیحیت تلقی می‌کند. مهم است بدانیم که قصد لوویت، تماماً این است که از مفهوم باستانیِ «بازگشت جاودان» دفاع کند، نه این‌که به دفاع از مسیحیت برخیزد.

🖇بلومنبرگ می‌خواهد معادلة سکولاریزاسیون را بی‌اعتبار کند، معادله‌ای که دوران مدرن را به دورانی نامشروع بدل می‌سازد. مفهوم خوداثباتی را نه از فلسفة باستان و نه از فلسفة مسیحی نمی‌توان اخذ کرد. استدلال کرده‌ام که تحلیل بلومنبرگ، به رغم امتیازاتی که دارد، کاملاً از معادلة سکولاریزاسیون نمی‌گریزد. تأکید او بر نومینالیسم در مقام طلیعة دوران مدرن، شاهدی بر این مدعاست، و شاهد دیگر، غفلت او از جنبش‌های آخرت‌شناسانة «درون‌ماندگار»ی مثل جنبشِ برخاسته از یواخیم فیوری است. این استدلال، مساهمتِ سراپا آموزنده و «اصیل» بلومنبرگ در این مجادله را نفی نمی‌کند. فهم رابطة مسیحیت و مدرنیته، کاملاً به فهم متفکر و تفسیر او از آخرت‌شناسی مسیحی وابسته است؛ و نتیجة نظریة او تعیین خواهد کرد که باید رویکرد «استعلاییِ» آخرت‌شناسی را انتخاب کند یا رویکرد «درون‌ماندگار»، یا ترکیبی از این دو را.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره شانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
📰چرا سنت در ساختارهای جماعتی در خاورمیانه از این امکان گسترده برخوردار است. پرسش را باید در محتوای این نوع ساختارها جست‌وجو کرد. هویت‌های اولیه نژادی، زبانی، قومی، دینی و مذهبی بخش قابل‌ملاحظه از سنت را در این نوع ساختار اجتماعی می‌سازند. این هویت‌ها در وضعیت بحرانی کارکردهای اجتماعی و به دنبال آن سیاسی پیدا می‌کنند. همان‌طور که هویت دینی و مذهبی ایرانیان در ربع آخر قرن بیستم نخست کارکرد اجتماعی و درنهایت سیاسی پیدا کرد. تمام ممالک خاورمیانه این تجربه را تقریباً داشته‌اند، فقط شکل، سطح و عمق آن در ساختارهای جماعتی خاورمیانه‌ای با یکدیگر فرق دارد. کشور ترکیه به یک‌ شکل این روند را تجربه کرد، افغانستان و پاکستان به شکلی دیگر، عراق با صدام حسین به ظاهری غیرمذهبی و سوریه، لبنان، مصر، لیبی و بسیاری از کشورهای مسلمان به شکل‌های مختلف دیگر. ریشه این تغییرات و تفاوت دگرگونی اجتماعی در جوامع غربی با جماعت‌های خاورمیانه‌ای را باید در ساختار متفاوت جامعه‌ای و جماعتی این دو جغرافیای سیاسی و تاریخ دگرگونی اجتماعی در این دو نوع ساختار جست‌وجو کرد...

🔖متن کامل: 4000 کلمه
زمان مطالعه: 20 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊ترجمه و تلخیص کتاب «تروتسکی زندگی یک انقلابی»

📚با انقلاب همه چیز امکان‌پذیر است


📥جاشوا روبن‌استاین/ ترجمه مهدی نیکوئی

🖇لئون تروتسکی حافظه تاریخی ما را تسخیر کرده است. او یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های انقلابی و نویسنده‌ای چیره‌دست است که در تعیین شکل و ساختار سیاست‌های قرن بیستم نقش زیادی داشته است. او در حالی که نوجوان بود، موضعی ضدتزاری گرفت و هیچگاه از تعهد خود به انقلاب دست نکشید. او به سازماندهی نیروهای انقلابی، نوشتن و پخش شب‌نامه و مقالات مختلفی اقدام کرد، به سیبری تبعید شد، همسر نخست و دخترانش را رها کرد. تمام این بخش‌های سرگذشت او با هدف مبارزه با یک پادشاهی به شدت محافظه‌کار بود. اما زمانی که بر خلاف تمام احتمالات و انتظارات در زمره مسئولان انقلاب پیروز قرار گرفت، دقیقا همان شیوه‌ها و روش‌های رژیمی را به کار گرفت که زمانی او را زیر طوق خود درآورده بودند.

🖇تروتسکی به طور کامل متوجه شده بود که استالین در حال ایجاد رژیمی است که از ظاهر فریبنده سوسیالیسم برای استتار اهداف سبعانه‌اش استفاده می‌کند. او همچنین خطر واکنش مبهم استالین به ظهور هیتلر را درک کرده بود؛ زمانی که کرملین نتوانست بر این موضوع پافشاری کند که حزب کمونیست آلمان به همراه سوسیالیست‌های آلمان در تقابل با رژیم نازی قرار گرفته‌اند. تروتسکی در زمره نخستین کسانی بود که دو موضوع را درباره هیتلر پیش‌بینی کرد

🖇نخست آنکه فتوحات هیتلر می‌تواند فاجعه‌ای برای رفقای یهودی‌اش در اروپا باشد و دوم آنکه اگر پیشقدمی شوروی برای پیوستن به جبهه دموکراسی‌های غربی به نتیجه نینجامد، استالین به دنبال اتحاد با هیتلر برخواهد آمد. اما تروتسکی هیچگاه متوجه این موضوع نشد که او و لنین مسئول رد ارزش‌های دموکراتیک خواهند بود؛ ارزش‌هایی که استالین از آنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف شیطانی‌تر خود استفاده کرد. تروتسکی و لنین تأکید کرده‌اند که آنها به دنبال ترویج نوع متفاوتی از دیکتاتوری بوده‌اند.تاریخ پر از است از چنین قهرمانان تراژیکی؛ کسانی که رویای عدالت داشتند و باعث ویرانی شدند.

🖇تروتسکی پس از تأسیس حزب کمونیسم و شکل‌گیری اتحاد جماهیر شوروی هم مسئولیت هدایت ارتش سرخ و روابط خارجی کشور را بر عهده داشت اما احتمالا سرآغاز فصل سقوطش را باید خود انقلاب اکتبر دانست. جایی که پس از رسیدن لنین به پایتخت و پیروزی نهایی انقلاب، بلافاصله دستور توقف جنگ «امپرالیستی» داد. این دستور همان چیزی است که سفر با قطار لنین در سراسر آلمان را امکان‌پذیر ساخته بود. ژنرال ستادی ارتش آلمان از اینکه بتواند به دشمنان جنگی روسیه یعنی لنین کمک کند، بسیار خرسند بود.

🖇اعلامیه اتمام جنگ با امپرالیسم روز بعد از پیروزی صادر شد و حتی نزدیک‌ترین رفقای او را هم در بهت فرو برد. به گفته لنین، انقلاب تنها یک نقطه آغاز بود. بحث بر سر دفاع از دولت انقلابی و ایجاد یک دموکراسی پارلمانی نبود. جنگ باید بلافاصله به پایان می‌رسید. زمین‌ها باید بلافاصله در بین رعایا توزیع می‌شد. دولت، پارلمان، جنگ یا هیچ چیز دیگری اهمیت نداشت. این مشکل پرولتاریای آلمان بود که باید امپرالیسم آلمانی را دفن می‌کردند! دیکی از کسانی که سخنان لنین را شنیده، به وضوح آن لحظه را به یاد می‌آورد: «این احساس را داشتم که با پتک به سرم کوبیده‌اند.»

🖇با نگاه به عقب، چیزی شگفت‌آور درباره این مرد و انقلاب 1917 به چشم می‌خورد: اینکه چگونه سیاست‌های جدیدی متولد می‌شوند که از تسلیم شدن به هر نوع محدودیت‌های عملی سر باز می‌زنند. این سیاست‌ها حتی از تسلیم شدن به نظریات یا سایر مارکسیست‌ها هم امتناع کردند. رقبای دست‌چپی لنین هشدار دادند که زمان برای انقلاب بعدی، مناسب نیست. این خواست خدا (یا خواست مارکس) بود که دموکراسی بوژوا پیش از سوسیالیسم بیاید، لطفا برای مرحله بعدی عجله نکنید! لنین مرد عمل بود. حتی استالین هم چنین بود.

🖇از سال 1917 تا 1940 که زندگی تروتسکی را با ترور به پایان رساند، هیچ روزی را نمی‌تواند دید که بین تروتسکی با حاکمان شوروی اختلاف‌نظر جدی وجود نداشته باشد. در حالی که آنها مرد عمل بودند، تروتسکی همچنان فردی انقلابی و متفکر باقی مانده بود. لنین و استالین اهل سیاست و مدیریت بودند. آنها باید کشور را به ثبات می‌رساندند و ریشه جنگ و ناآرامی را می‌خشکاندند. حتی در روابط بین‌المللی نیز شوروی نیاز به متحدان جدیدی داشت و تروتسکی به خوبی پیش‌بینی کرده بود که در صورت ناکام ماندن استالین در ایجاد ائتلاف با جهان غرب حاضر است حتی سراغ آلمانی برود که نماد ظلم و سرکوب یهودیان بود.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره شانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
📰زیست جمعی ما ایرانیان در ارتباط با فضای هویتی مدرن قرار گرفته است. باید تلاش نمود تا میان ذهنیت و هویت خودمان و گفتمان هویتی مدرن نوعی تناسب برقرار کنیم. حضور زنده و زاینده در دنیای جدید نیازمند پشتوانه‌ای از آئین و اندیشه نو و تأملی جدی در مدرنیته است که بتواند با فراگذشتن از مرزهای شناخت ایدئولوژیک در دو قالب نفی/ تقلید پشتوانه فکری استواری را بر پایه اندیشه عقلی و فلسفه سیاسی برای تأسیس خودآگاهی و تأمل در خود فراهم آورد. در این وضعیت با مددگیری از نوعی نگاه نقادانه در اندیشه و رفتار، ذهن با مراجعه دائم به واقعیت و بازسازی مداوم رابطه‌اش با جهان به درک جدیدی دست پیدا می‌کند و با گذار از موقعیت انفعالی به عنوان فاعل شناسا نحوه رابطه خود را با موضوع شناسایی تغییر داده و در موقعیت جدیدی قرار می‌گیرد. هرچند اگر حتی چنین اندیشه‌ای نیز واقعیت یابد، در فرايند دگرديسي گفتمان‌های هویتی از مرحله نظر تا عمل، بن‌بست‌ها و چالش‌هايي نظير بحران متون، بحران مفاهيم، بحران عمل و ناتواني در ترسيم نوعي وحدت هويتي عام معضلاتی است که پيش ‌روي آنها خواهد بود...

🔖متن کامل: 6200 کلمه
زمان مطالعه: 31 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊در باب اهمیت کتاب جمع میان آرای دو فیلسوف اثر فارابی

📚در جستجوی فضیلت

📥مهدی فدایی مهربانی

🖇فارابی به لحاظ عملی نیز در زندگی اش پیرو عقاید فلسفی اش بود؛ اگر در میان فلاسفۀ اسلامی چند فیلسوف را بتوان به عنوان کسانی نام برد که حقیقتاً در عمل فارغ از رنگ و لعاب دنیا بودند، فارابی را باید یکی از آنها دانست. او آنچه به لحاظ عقلی بدان رسیده بود را در زندگی خود عملی می کرد. موسیقی را ارج می نهاد و در آن رساله ای نگاشت، و در عمل نیز ساز می نواخت. چنان اهل زهد و تأمل و ساده زیستی بود که می گفتند او یادآور قدمای فلاسفه است. با اینکه سیف الدوله برای وی مقرری بسیار بالایی از بیت المال در نظر گرفته بود، او از دریافت آن خودداری می کرد و تنها چهار درهم آن هم برای تأمین قوت روزانه اش قناعت می کرد. همۀ اینها در حالی بود که او دانشمندترین فرد زمانه اش بود و می توانست زندگی متمولی داشته باشد.

🖇فارابی به راستی موسس فلسفۀ اسلامی و از اساطین علم و حکمت است. گسترۀ دانش وی در علوم مختلف را در آثار متعددش می توان شاهد بود. نگاه افسانه ای در مورد فارابی این است که او علاوه بر ترکی و فارسی که زبان های مادری او محسوب می شدند، قریب به هفتاد زبان می دانسته است، اما بدیهی است که چنین نگاهی آغشته به اغراق است. قراین نشان از آن دارد که فارابی علاوه بر ترکی که بدان سخن می رانده، و فارسی که زبان ملّی اش بوده، عربی، لاتین، یونانی و سریانی را نیز می دانسته است.

🖇حنا الفاخوری و خلیل جر در تاریخ فلسفه در جهان اسلامی آورده اند: «فلسفۀ فارابی آمیزه ای است از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی که رنگ اسلامی و به خصوص شیعی اثناعشری به خود گرفته است.» به زعم آنان بین فارابی شیعی و دیگر فلاسفۀ شیعه با نام اخوان الصفا در مورد اینکه حقیقت واحد است و در باطن وحدت حاکم است و اختلاف مذاهب و آرا امری صوری و ظاهری است هماهنگی وجود دارد. به زعم اخوان الصفا نیز حقیقت چیزی است که جز عده ای از حکمای راسخ در علم بدان دست نمی یابند. به زعم آنها، تمایلات شیعی فارابی را می توان از آنجا فهمید که او گام در وادی سوق دادن فلسفه به سمت سیاست- که راهِ همۀ پیروان تشیع برای سرنگون ساختن قدرت حاکمه و اقامۀ نظام سیاسی با محوریت امام است- برداشت. به زعم آنها ایدۀ فارابی در مورد رئیس اول، همان ایدۀ شیعی امامِ هادی و مهدی است که رنگ و بوی فلسفی و نوافلاطونی یافته است.

🖇در میان بیش از صد اثر فلسفی فارابی که امروزه بخش کمی از آنها به دست ما رسیده است، احصاء العلوم از جهات بسیاری یکی از مهمترین آثار فارابی است که در آن، جدای از احصاء و تقسیم بندی علوم مختلف زمانه اش، تعریف خویش از فلسفه را نیز ارایه داده است. او طبقه بندی هشت گانه ای از علوم مختلف را آورده است که عبارتند از: علم لغت، منطقیات، ریاضیات، طبیعیات، الهیات، سیاسات، فقه و کلام. هریک از اینها تقسیمات خاص خود را دارند که برخی به اقتباس از حکمای مورد نظر است و برخی ابداعی است. مثلاً منطق شامل تقسیم بندی هشت گانه ای می شود که همان تقسیم بندی ارسطویی در ارغنون است، یعنی: مقولات (قاطیغوریاس)، عبارت (باری ارمنیاس)، قیاس (آنالیطوقای اول)، برهان (آنالیطوقای ثانی)، جدل (طوبیقا)، مغالطه، خطابه (ریطوریقا)، شعر (بوطیقا).

🖇در نهایت، به رغم همۀ شهرت فلسفی فارابی، نباید از شخصیت عرفانی وی غافل شد؛ اگرچه فارابی دارای گرایشات صوفیانۀ جدی در زندگی شخصی اش بود، باید به گرایشات عرفانی وی در آثارش فلسفی اش نیز اشاره کرد؛ گرایشی که از جانب کسانی چون پل کراوس مورد غفلت قرار گرفته است، تنها بدان جهت که فارابی را شخصیتی صرفاً مشایی مسلک با آرای سیاسی در نظر آورده اند و از همین روی انتساب فصوص الحکمه بدو را بی وجه دانسته اند. بدیهی است که این تصویر کلیشه ای از فارابی به عنوان یک فیلسوف مشایی تا چه میزان می تواند دور از واقعیت باشد. حقیقت این است که فارابی، این فیلسوفِ همعصر با منصور حلاج، یک نوافلاطونی با گرایشات قوی عرفانی است که این گرایش او در جای جای آثارش به چشم می خورد.

🖇شاید اینکه دلیل تلاش فارابی برای جمع میان افلاطون و ارسطو را گرایشات باطنی او بدانیم، چندان خالی از وجه نباشد. او به نوعی حکمت خالده باور داشت که حقیقتی ازلی است و فیلسوف حقیقی باید بدان دست یابد. آن فلسفۀ حقیقی را باید با دشواری های بسیار و اتصال به عقل فعال به دست آورد، و انتقال آن نیز جز به صورت خفیه نگارانه و رمزی مقدور نیست. بدین ترتیب فلسفه دارای باطنی است که جز بر اهلش مکشوف نیست و تنها فلاسفۀ حقیقی بدان دسترسی دارند. باطن تمام کثرت ها یکی است که آن نیز به لحاظ فلسفی قابل وصول است. پیامبر به روش وحیانی و فیلسوف به شیوۀ عقلانی بدان دسترسی دارند.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره شانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
📰داستان وزرا و شاهان داستان همیشگی شک و توطئه و اغلب قربانی شدن وزرا به دست شاهان بوده است. وزرا اغلب از طبقه یکجانشین و دارای سلوک مدنی هستند که سعی داشتند با سامانه معرفت ایرانی ساختار قبیله‌ای را به سمت الگوهای شاهی ایران باستان حرکت دهند. سه‌گانه خلیفه، شاهنشاه و وزرا دعوای همیشگی ایجاد کرده بود که قربانی اول وزرا بودند. از حسنک وزیر تا نظام‌الملک هرگاه آمدند نظامی منسجم و مبتنی بر نقش به مثابه آنچه در عهد اردشیر ایجاد کنند مغلوب ساختار قبیله‌ای و غیرمدنی شدند و از بین رفتند. در تاریخ بیهقی درخشان‌ترین داستان مربوط به ذکر بر دار کردن امیر حسنک وزیر است که یکی از بهترین نمایشنامه‌های ادبیات سیاسی ایران را شکل داده است. خواندن این نمایشنامه درخشان روابط قدرت، جامعه‌شناسی و فرهنگ سیاسی را به شکلی شکوهمند بیان کرده است. بیهقی در این نمایشنامه مردمی را نشان می‌دهد که به کشته شدن حسنک اعتراض دارند و بر مظلومیت او می‌گریند اما امکان و سازوکار هیچ اعتراضی ندارند. قدرت تعذیبی نمایشگر است و جهت عبرت بر بدن داغ و ننگ قرار می‌دهد و سخت‌کشی می‌کند...

🔖متن کامل: 3200 کلمه
زمان مطالعه: 16 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊بخشی از مقدمۀ جدید بر ویراست جدید کتاب «ابن‌خلدون و علوم اجتماعی»

📚انكارِ اِمكانِ انديشيدن

📥جواد طباطبایی


🖇 روشنفكرى ايرانى، چنان‌كه از نام آن برمى‌آيد، روشنفكرى ايرانى، يعنى حزب روشنفكران ايرانى است كه اصحاب آن نه اهل فكرند و نه توانسته‌اند به‌عنوان ايرانى در نسبتى با جهان پرسش‌هاى خود را مطرح كنند، زيرا آن‌گاه كه در جهان هستند، در ايران نيستند و در دو سده اخير آن‌گاه كه ايرانى بوده‌اند، مكانى در جهان نداشته‌اند. به‌عبارت‌دیگر، روشنفكرى ايرانى، به‌طور عمده، اهل تقليد مضاعفى است و اگر خرقه تقليد را از تن بيرون كند، نمى‌تواند تنفس كند. در روشنفكرى ايرانى، اصل بر تقليد است و مرجع تقليد اهميت چندانى ندارد: آنچه در تقليد از كارل ماركس، ژان پل سارتر، ميشل فوكو، كارل اشميت و نويسندگان خرده‌زير ديگر مانند اَلِن بديو، ريچارد رورتى و ژيژك، مشترك است، كه هر يك در دوره‌اى به مرجعى براى همه بحث‌هاى ايرانى تبديل شده بودند بی‌آنکه بدانند ايران در كجاى ربع مسكون قرار دارد، همان تقليد است.

🖇 مهم نيست كه ماركس نظريه‌پرداز ديكتاتورى پرولتاريا و اشميت نظريه‌پرداز دولت توتاليتر بوده‌اند؛ آنچه اهميت دارد، اين است كه با تكيه بر هريك از آنان مى‌توان وضع تقليد را ابدى كرد. البته، وضع تقليد اين حُسن را نيز داشت كه دست‌كم مانع خيال‌انديشى‌هايى از نوع «آنچه خود داشت ...» مى‌شد. تقليد از ماركس و اشميت خود مبيّن اين درجه از آگاهى است كه روشنفكرى ايران بدون پشتوانه دانش آنان حتى از طرح پرسش‌هاى خود ناتوان است، اما آنجا كه رضا براهنى غرب‌زدگی آل‌احمد را همتاى بيانيه حزب كمونيست ماركس مى‌داند، از طريق مفهوم مخالف نشان مى‌دهد كه در وضعى كه روشنفكرى ايرانى قرار دارد، حتى براى تقليد نيز مى‌توان فضيلتى تصور كرد. براهنى نه تنها با اصحاب «آنچه خود داشت ...» ميانه‌اى نداشت، بلكه دشمن آنان نيز به شمار مى‌آمد، اما در اين‌كه به خلاف گفته اسپينوزا كه «جهل دليل نيست»، جهل را دليل قرار مى‌داد، پيوندهاى استوارى با آنان داشت.

🖇 البته، با يك تفاوت كه نمى‌توان آن را ناديده گرفت: اصحاب «آنچه خود داشت ...»، به الزامات نظر خود، حتى در توجيه خودكامگى خودى، وفادار بودند، اما براهنى حتى در پيروى از اين نظر پيگير نبود. ترديدى نيست كه براهنى، كه لاجرم مى‌بايست شطرى از ماركس را خوانده باشد، اگر چيزكى از آن فهميده بود، جز به سائقه دوستى و هم‌پيالگى با آل‌احمد نمى‌توانست چنين شطحى را بر زبان جارى كند. بديهى است كه، در اين مباحث، براهنى عوام‌تر از آن بود كه بتوان سخن او را جدی گرفت، اما از آنجا كه هيچ سخنى نيست كه جز از سر بازيچه گفته نشده باشد و هيچ پايه‌اى در واقعيتى ژرف نداشته باشد، چنين سخنانى مبنايى در نوعى از رويكرد روشنفكرى ايرانى به واقعيت‌هاى تاريخ و تاريخ انديشه دارد و نمى‌توان به پیامدهای چنين رويكردى بی‌اعتنا ماند. سخن بى‌معناى براهنى دربارۀ غرب‌زدگی آل‌احمد عين داورى بى‌معناتر دشمن او، احسان نراقى، دربارۀ قانون‌مداری سلطان محمود غزنوى است كه در جای دیگر به آن پرداخته‌ام.

🖇 پيش از آنكه ادوارد سعيد نقادى از شرق‌شناسى را مقدمه‌اى براى بازگشت به شرق ناب و معصوم قرار دهد، روشنفكرى ايرانى كوششى اساسى براى بازسازى شرقى انجام داده بود كه در «ذات لايزال» خود جز ناب و معصوم نمى‌توانست باشد. اين تأكيد بر شرق ناب و معصوم، كه جز در صراط مستقيم حق گام نمى‌گذارد، به‌نوبۀ خود، قرينه‌اى غربى دارد كه در آن آزادى جز در گمراهى رقابت با ديگران پديدار نمى‌شود. بدين‌سان، شرق و غربِ نويسندگانى مانند احسان نراقى ذوات مابعدالطبيعى غيرـ وـ فراـ تاريخى هستند و آنچه به‌ویژه در تاريخ اين شرق اهميت دارد، اين است كه، چنان‌كه پیش‌تر نيز گفتيم، تاريخ آن به‌طور اساسى غيرتاريخى است. گويا اين شرق ناب و معصوم در الست عهدى با حق بسته و همچنان به آن وفادار مانده است.

🖇 بنابراين، از نخستين نتيجه‌هايى كه مى‌توان از اين مقدمات گرفت، اين است كه تاريخ شرق، حتى به گونه‌اى كه خود شرقيان نوشته‌اند، تاريخِ جعلِ دروغى بزرگ است كه «شرق‌شناسى» غربى پيش از آنكه تدوين شود، ساخته است. البته، ميان شرقِ ناب و معصومِ خيال‌انديشى اهل ايدئولوژى و واقعيت تاريخ غربى دست‌كم يك تمايز اساسى وجود دارد كه خيال‌انديشى‌هاى روشنفكرى ايرانى راه فهم آن را بر او بسته است. علم غربى، كه ادوارد سعيد آن را «شرق‌شناسى» مى‌نامد، دربارۀ شرق نه تنها مانع از آگاهى او نيست، بلكه بر مبناى همين آگاهى از غير نيز امكان‌پذير شده است، درحالى‌كه «آگاهى» شرقى معصوم حتى از خود او نيز جز از مجراى خيال‌انديشى ممكن نيست.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره شانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
Forwarded from موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس))
#اختصاصی

❗️به مناسبت ۳۳ امین سالگرد انحلال اتحاد جماهیر شوروی: سیاست ایالات متحده آمریکا در برابر گورباچف با تکیه بر اسناد تاریخی

🖊مبین قادرمرزی دانشجو کارشناسی ارشد تاریخ و پژوهشگر مهمان موسسه ایراس

بر اساس اسناد جدیدی که از شورای دولتی اتحاد جماهبر شوروی به تازگی منتشر شده برخلاف تصور عموم سیاست ایالات متحده آمریکا در برابر تجزیه شوروی یک سیاست محافظه کارانه بوده و بیشتر تمایل داشته تا اتحاد جماهیر شوروی حفظ و از تجزیه آن جلوگیری شود. این اسناد در تاریخ ۲۱ دسامبر ۲۰۲۱ توسط دو پژوهشگر با نام های سویتلانا ساورانسکایا و توماس بلانتون جمع آوری شده و در موسسه غیرانتفاعی آرشیو امنیت ملی آمریکا به انتشار رسیده است.

بیشتر نظریه پردازان معتقدند که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی متاثر از دسیسه های سیاستمداران آمریکایی بوده است در حالیکه آمریکا با تجربه ای که از تجزیه خونین یوگسلاوی داشت از تجزیه اتحاد جماهیر شوروی بیم داشت که مبادا منافع ایالات متحده را تهدید کند.

ادامه در👈
https://www.iras.ir/?p=11663

📎تلگرام
@IRAS_INSTITUTE
📎اینستاگرام:
https://www.instagram.com/iras_institute/
🖤 دکتر رضا رئیس طوسی استاد بازنشسته گروه روابط بین‌الملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در سن ۸۸ سالگی درگذشت. از ایشان آثاری در روابط بین‌الملل و تاریخ معاصر به جای مانده است.
#انجمن_حقوق_شناسی درگذشت این استاد فقید را به خانواده ایشان و جامعه علمی و دانشگاهی علوم سیاسی و روابط بین‌الملل تسلیت می‌گوید.

@iranianlls
📰یکی از آفت‌های پژوهش در حوزه تاریخ جنگ‌های صلیبی در ایران، حاکم شدن سه تصور ایدئولوژیک است. تفسیر استعماری که با اسلام‌گرایی و جریان مبارزه با اسرائیل همراه شد، تفسیر تهاجم فرهنگی و استعمار فرهنگی که در دهه‌های نخستین انقلاب اسلامی یکی از پرطرفدارترین ایده‌ها بود و در آخر تفسیر ماتریالیستی-مارکسیستی که به تعبیر مارکسیست‌ها برای بررسی جنگ‌های صلیبی جزو ملزومات است. لذا به لطف فضای ایدئولوژیک ایران در چند دهۀ گذشته، این سه مفهوم بر کلیت جنگ‌های صلیبی سایه افکند. ضعف تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگاران ما در این حوزه که مسبوق به سابقه است، همراه این مسئله، فضای بسته‌ای را به وجود آورد که در نهایت موجب شد جنگ‌های صلیبی بیشتر یک مسئله ایدئولوژیک مطرح شود که کمتر بتوان در مورد آن اظهارنظر کرد. همچنین مطرح شدن این مقوله در جوامع روشنفکری به مدت چندین و چند دهه و غفلت تاریخ‌نگاری ما در نهایت ضد تاریخ‌نگاری ما عمل کرد. این غفلت به آرامی هویت تاریخی پدیدۀ جنگ‌های صلیبی را سلب کرد و به آن هویتی ایدئولوژیک و تئولوژیک بخشید...

🔖متن کامل: 3800 کلمه
زمان مطالعه: 19 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊 روش‌شناسی مطالعات قرآنی در غرب و جهان اسلام

📚 قرآن‌پژوهش در گذر زمان

📥 مهرداد عباسی

🖇 نقد تاریخی دغدغۀ مهم زمان ماست. افرادی که با متون مقدس سر و کار دارند یکی از رهیافتهای آشنا برایشان رویکرد تاریخی‌ـ‌انتقادی است. این مسئله همان رهیافتی است که در مسیحیت حتی منجر به تردید در وجود تاریخی عیسی شد. یعنی این رویکرد نتایجی در مسیحیت داشته اما بی‌تردید مخالفانی هم در میان آنان داشته است. تمام نگاهها دربارۀ یک مسئله باید بررسی شوند. آیا طرح این دیدگاه در غرب منجر انکار مسیح شده است؟ قطعاً چنین نیست. این هم نگاهی است در میان نگاه‌های دیگر. این تلاقی‌ها و تعارض‌ها سؤالها و بحثهای بنیادین جدیدی را در حوزه دین‌پژوهی ایجاد کرده که حل آنها نیاز به آگاهی از دانشهای جدیدی چون معرفت‌شناسی، فلسفه دین، هرمنوتیک و نظایر اینها دارد، ازجمله این پرسش مهم که آیا یک مورخ حرفه‌ای دین می تواند مؤمن واقعی به آن دین هم باشد یا خیر؟

🖇 از اواسط قرن بیستم در غرب نگاه جدیدی به ادیان ایجاد شد. آنان دریافتند که هر دین را نه فقط از معبر متون بلکه از منظر عقاید و اعمال واقعی پیروان آن دین نیز می‌توان شناخت. مفهوم اپوخه را تعریف کردند، یعنی در تعلیق گذاشتن اعتقادات خود محقق برای فهم و درک بهتر اعتقادات دیگری. عواملی چون بروز جنگ جهانی اول در پیدایی این مکتب که پدیدارشناسی نام گرفت مؤثر بوده است.

🖇 در دائرةالمعارف قرآن دو مدخل جالب و جذاب وجود دارد که برای آشنایی با سیر قرآن‌شناسی در غرب بسیار کارآ و مفیدند. این دو مدخل بر روی هم سیر تاریخی نحوه مواجهه غربیان با قرآن را نشان می‌دهند: یکی «دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌های قرآن‌پژوهی پیش از سال 1800 میلادی» و دیگری «مطالعات آکادمیک قرآنی پس از دورۀ روشنگری». از همین تفکیک می‌توان دریافت که حدود سال 1800 نقطة عطفی در مطالعات قرآنی و آغاز مطالعة آکادمیک قرآن است. در این میان، نباید از تأثیرگذاری محققان آلمانی ‌یهودی‌تبار چشم پوشید، کسانی چون: آبراهام گایگر، گوستاو وایل، هینریش اشپایر، و یوزف هورویتس. باید چندین جلسه را به همین یک موضوع اختصاص داد و از خدمات اینان به مطالعات اسلامی سخن گفت و اسباب و زمینه‌های آن را کاوید. قرابت‌های زبانی، قومی، فرهنگی و اشتراکاتی در متون مقدس، تاریخ و اسطوره همگی از دلایل این اقبال‌اند تا جایی‌که گروهی از ایشان را یهودیان اسلام‌دوست -خوانده‌اند.

🖇فضل تقدم در این سلسله تحقیقات متعلق به آبراهام گایگر است که کتابی مهم در مقایسه اسلام و یهودیت و به‌طور خاص قرآن و تورات نوشت. او درحالی‌که حدوداً فقط 24 سال داشت اثری به لاتین نوشت و بعد نسخه‌ای آلمانی از آن را در 1833 منتشر کرد. این اثر در 1933 در هند به انگلیسی ترجمه شد و هم اکنون از این طریق در دسترس ماست.

🖇ایگناتس گلدتسیهر هم از دیگر محققانی است که در مطالعات اسلامی تلاش بسیاری کرده-است. یکی از آثارش که حاصل درس‌گفتارهای او دردانشگاه اوپسالا در سوئد است، مبنای تفسیر پژوهی در مطالعات قرآنی در عرصة بین‌المللی می شود. در واقع، او کار روش‌شناسی و تاریخ تفسیر قرآن را در دنیا پایه گذاری کرد. در جهان اسلام محمدحسین ذهبی چهل سال بعد در این موضوع کتابی می نویسد که در مصر چاپ می شود و محمدهادی معرفت سی سال بعد از ذهبی و بر اساس کتاب او تألیفی با همان سبک و سیاق عرضه می‌کند. آثاری که گایگر و گلدتسیهر و شخصیتی چون تئودور نولدکه برجای گذاشته اند به مبنا و مرجع در مطالعات اسلامی بدل شده‌اند، به طوری که پس از سال 1860 هر محققی که قصد تحقیق در مطالعات قرآنی و تاریخ نزول و قرائات داشته باشد، باید از آثار نولدکه بهره ببرد، هر فردی که پژوهشهای مقایسه ای بین قرآن وعهدین انجام می دهد از کتاب گایگر بی‌نیاز نیست و همۀ آنان که در پژوهشهای تفسیری دستی بر قلم دارند مدیون گلدتسیهرند.

🖇کار آکادمیک تاریخ و سنتی تعریف‌شده و معین دارد. اگر محققی قصد نظریه پردازی دربارۀ موضوعی دارد باید اطلاعات مناسبی در حوزة تاریخ و نظریات رقیب داشته باشد؛ لازم است معرفت‌شناسی، و تاریخ ادیان بداند. در غیر این صورت، چندان نمی‌توان ادعای او را جدی گرفت. کتاب الاتقان دستاورد مسلمانان در علوم قرآن در طی 700 سال است. سیوطی (د. 911) نویسنده و معلم خوبی است و انصافاً کتاب خوبی نوشته است. او چکیده‌ای از حدود هفتصد سال قرآن‌پژوهی در میان مسلمانان را گزارش کرده. آیا گزارش خوبی از سال 900 به بعد در دست ما هست؟ آیا ما کتاب‌شناسی و منبع‌شناسی و روش‌شناسی جامع و دقیقی از یکصدسال اخیرمان در همین ایران خودمان داریم؟


🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره شانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
Forwarded from موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس))
#اختصاصی #معرفی_کتاب

❗️انتشار کتاب "نومحافظه کاری عصر پوتین ریشه ها و اندیشه ها" از مهدی سنایی

📚بخشی از پیشگفتار کتاب:

کتاب پیش روی روایتی ناشناخته یا کمتر شناخته شده از روسیه و تحولات سیاسی و اجتماعی مرتبط با آن است. در اینجا به روسیه نه تنها به چشم یک جغرافیا بلکه به عنوان یک تاریخ، و به فرد روس نه تنها به عنوان نماینده یک نژاد بلکـه بـه مثابه یک هویت نگریسته می‌شود. در این چارچوب تغییرات و تحولات سیاسی روسیه طی چند سده اخیر نه صرفاً به عنوان روندی از منازعه بر سر قدرت، بلکه از پنجره تلاقی اندیشه ها و ریشه ها و مشاجره میان سنت و تجدد آموخته می شود. به زبان دیگر این پژوهش به بررسی لایه های زیرین تحولات اجتماعی در روسیه تزاری، اتحاد جماهیر شوروی و فدراسیون روسیه میپردازد و همزمان این واقعیت را به نمایش میگذارد که زنجیره ای از جنس اندیشه، همه این تاریخ هزارساله و حوادث آن را بهم پیوند می‌دهد.
کتاب حاضر در زبان فارسی و ایران ما، یک اثر کاملا تازه است و بر خلاف معمول، تکیه آن بر حوادث سیاسی نیست بلکه بر ریشه‌های آن و اندیشه‌های فلسفی و سياسي است.
ادامه در👈
https://www.iras.ir/?p=11685
2025/07/05 06:50:22
Back to Top
HTML Embed Code: