✴️ چهارشنبه 👈24 اردیبهشت 1404/ثور
👈16 ذی القعده 👈14می 2025
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛تقارن نحسین و صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند.
📛امروز از شروع به کسب و کار برای اولین روز و افتتاح کسب.
📛جابجایی و نقل و انتقال.
📛طلب حوائج.
📛و انواع دیدارها پرهیز گردد.
👶 مناسب زایمان و نوزاد بعد از ظهر اعمال و رفتارش صالح باشد.
🚘مسافرت : مسافرت شدیدا مکروه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم .
🌗 امروز قمر در برج قوس و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید و فروش جواهرات.
✳️و خرید حیوان نیک است.
🔵برای نگارش حرز و حکاکی مناسب نیست.
👩❤️👨 حکم مباشرت امشب ( شب پنج شنبه )، فرزند امشب حاکمی از حاکمان یا عالمی از عالمان خواهد شد. ان شاءالله.
💉💉 حجامت خون دادن و فصد باعث فرج و نشاط می شود.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت باعث حزن و اندوه می شود.
😴🙄 تعبیر خواب.
خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 17 سوره مبارکه " بنی اسرائیل " است.
و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح...
و مفهوم آن این است که چیزی باعث حزن و اندوه خواب بیننده می شود پدیدار گردد. صدقه بدهد تا برطرف شود و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت و دوز.
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ استخاره.
وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
👈16 ذی القعده 👈14می 2025
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛تقارن نحسین و صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند.
📛امروز از شروع به کسب و کار برای اولین روز و افتتاح کسب.
📛جابجایی و نقل و انتقال.
📛طلب حوائج.
📛و انواع دیدارها پرهیز گردد.
👶 مناسب زایمان و نوزاد بعد از ظهر اعمال و رفتارش صالح باشد.
🚘مسافرت : مسافرت شدیدا مکروه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم .
🌗 امروز قمر در برج قوس و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید و فروش جواهرات.
✳️و خرید حیوان نیک است.
🔵برای نگارش حرز و حکاکی مناسب نیست.
👩❤️👨 حکم مباشرت امشب ( شب پنج شنبه )، فرزند امشب حاکمی از حاکمان یا عالمی از عالمان خواهد شد. ان شاءالله.
💉💉 حجامت خون دادن و فصد باعث فرج و نشاط می شود.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت باعث حزن و اندوه می شود.
😴🙄 تعبیر خواب.
خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 17 سوره مبارکه " بنی اسرائیل " است.
و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح...
و مفهوم آن این است که چیزی باعث حزن و اندوه خواب بیننده می شود پدیدار گردد. صدقه بدهد تا برطرف شود و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت و دوز.
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ استخاره.
وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
#ایده_متن
صبحت بخیر عزیزم
مڹ باصبــح بخیرهایت
کامل میشم
طلوعــی دوباره
در وجودم شکل میگیرد...
صبح بخــیرت
رادوست دارم عشقم
@harimezendgi👩❤️👨🦋
صبحت بخیر عزیزم
مڹ باصبــح بخیرهایت
کامل میشم
طلوعــی دوباره
در وجودم شکل میگیرد...
صبح بخــیرت
رادوست دارم عشقم
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#ایده_دلبری
#تجربه
یه ایده برای وقت های که با آقای همسر بحثتون میشه.
من یه بار که با همسرم بحثم شده بود و صدامون رفته بود بالا و همسرم به شدت عصبانی بود و داشت سرم فریاد میزد و همش میگفت مقصر تویی...
من یهوو
پریدم بغلش و محکم محکم بغلش کردم...سرم و گذاشتم رو سینش و فقط آروم گریه میکردم😢
به خدا اول قیافش اینجوری بود😡😡😡 ولی با این کار من اینجوری شده بود😳😳😳
تا ده دیقه هیچی نگفت...بعدش آروم گفت حالا چرا گریه میکنی...منم با یه صدای خیلی لوس و بچگانه گفتم : آخه یکی سرم داد زده..منم خیلی ترسیدم و ناراحت شدم...
بعدش در کمال ناباوری گفت :
غلط کرده اون که سر تو داد زد ، ببخشش... دیگه تکرار نمیکنه
بعدش ام کلی بوسم کرد.😄
یعنی این حرف ها از شوهر من بعید بود چون یه آدم خیییییلی غد و مغروره
حالا از اون موقع به بعد هر وقت که باهم دعوامون میشه فقط فقط میرم بغلش ...هیچی ام نمیگم...نه میگم مقصر تویی نه میگم نباید این کارو میکردی...هیچی فقط محکم بغلش میکنم دیگه خودش ام فهمیده میگه خوب راهش و بلدی😂
این روشی که بهتون گفتم خیلی خیلی سخته شاید الان بخونيد بگید اجراش میکنم...ولی اون لحظه اگه به فکرش بیوفتید ، شاید به نظرتون خیلی سخت و غیر قابل اجرا باشه... چون اون لحظه خانم ها فقط دوست دارن قهر کنن. ..
ولی ازتون خواهش میکنم...یه بار فقط یه بار انجامش بدید تا نتیجش رو ببینید... من همیشه به همسرم میگم موقع دعوا با تو فقط به خودت پناه میارم...چون تنها پناهم تویی....😍
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#تجربه
یه ایده برای وقت های که با آقای همسر بحثتون میشه.
من یه بار که با همسرم بحثم شده بود و صدامون رفته بود بالا و همسرم به شدت عصبانی بود و داشت سرم فریاد میزد و همش میگفت مقصر تویی...
من یهوو
پریدم بغلش و محکم محکم بغلش کردم...سرم و گذاشتم رو سینش و فقط آروم گریه میکردم😢
به خدا اول قیافش اینجوری بود😡😡😡 ولی با این کار من اینجوری شده بود😳😳😳
تا ده دیقه هیچی نگفت...بعدش آروم گفت حالا چرا گریه میکنی...منم با یه صدای خیلی لوس و بچگانه گفتم : آخه یکی سرم داد زده..منم خیلی ترسیدم و ناراحت شدم...
بعدش در کمال ناباوری گفت :
غلط کرده اون که سر تو داد زد ، ببخشش... دیگه تکرار نمیکنه
بعدش ام کلی بوسم کرد.😄
یعنی این حرف ها از شوهر من بعید بود چون یه آدم خیییییلی غد و مغروره
حالا از اون موقع به بعد هر وقت که باهم دعوامون میشه فقط فقط میرم بغلش ...هیچی ام نمیگم...نه میگم مقصر تویی نه میگم نباید این کارو میکردی...هیچی فقط محکم بغلش میکنم دیگه خودش ام فهمیده میگه خوب راهش و بلدی😂
این روشی که بهتون گفتم خیلی خیلی سخته شاید الان بخونيد بگید اجراش میکنم...ولی اون لحظه اگه به فکرش بیوفتید ، شاید به نظرتون خیلی سخت و غیر قابل اجرا باشه... چون اون لحظه خانم ها فقط دوست دارن قهر کنن. ..
ولی ازتون خواهش میکنم...یه بار فقط یه بار انجامش بدید تا نتیجش رو ببینید... من همیشه به همسرم میگم موقع دعوا با تو فقط به خودت پناه میارم...چون تنها پناهم تویی....😍
@harimezendgi👩❤️👨🦋
💏 #همسرانه
ﻓﺮض کنید ﺑﺮایﺧﺮﯾـﺪنﮐﻔﺶوارد ﯾﮏ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺗﺠﺎري میشید ﮐﻪ ﺗﻤﺎم ﻓﺮوﺷـﮕﺎه ﻫﺎی اﯾﻦ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﻧﻮع ﮐﻔﺶﺧﺎص راﻣﯽﻓﺮوﺷـه
ﺣﺎلا ﺑﻪ اﯾﻦ ﭘﺮﺳـﺶ ﭘﺎﺳﺦ بدین: ﺑﺮاي ﻣﺮﺗﺒﻪی اول وارد ﮐﺪوم ﻣﻐﺎزه میشید؟ ﯾﻘﯿﻨﺎ اونکه وﯾﺘﺮﯾﻨﺶرو زﯾﺒﺎﺗﺮ وﺷﮑﯿﻞﺗﺮ ﭼﯿـﺪه
ﭼﯿـﺪﻣﺎن ﮐﻔﺶﻫـﺎ ﺟـﺬاﯾﯿﺖ ﺧﺎﺻـﯽ ﺑﺮایﺷـﻤﺎ داره، ﻧـﻮرﭘﺮدازی ﺑﻪ ﮐـﺎر رﻓﺘﻪ ﻓﺮوﺷـﮕﺎه،رونقﺧﺎﺻـﯽ ﺑﻪ ﻓﺮوﺷـﮕﺎه ﺑﺨﺸـﯿﺪه
💞اﮔﺮ ﻣﯽﺧﻮایﺧﺮﯾـﺪاری ﻫﻤﺴـﺮت ﺑﺮای ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑـﺎﻗﯽ بمونه، ﺗـﺎ اونجاﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮنی ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮت ﺑﺮس
اوﻟﯿﻦ راه ﺟـﺬاﺑﯿﺖ، ﻧﻄﺎﻓﺖ و ﭘﺎﮐﯿﺰﮔﯽﻇﺎﻫﺮِ
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﭼﻮن ﮔﻞ، زﯾﺒﺎ، لطیف و ﭘﺎك ﺑﺎشﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﺴﺮتﺗﺸﻨﻪی رﺳﯿﺪن بهت باشه
@harimezendgi👩❤️👨🦋
ﻓﺮض کنید ﺑﺮایﺧﺮﯾـﺪنﮐﻔﺶوارد ﯾﮏ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺗﺠﺎري میشید ﮐﻪ ﺗﻤﺎم ﻓﺮوﺷـﮕﺎه ﻫﺎی اﯾﻦ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﻧﻮع ﮐﻔﺶﺧﺎص راﻣﯽﻓﺮوﺷـه
ﺣﺎلا ﺑﻪ اﯾﻦ ﭘﺮﺳـﺶ ﭘﺎﺳﺦ بدین: ﺑﺮاي ﻣﺮﺗﺒﻪی اول وارد ﮐﺪوم ﻣﻐﺎزه میشید؟ ﯾﻘﯿﻨﺎ اونکه وﯾﺘﺮﯾﻨﺶرو زﯾﺒﺎﺗﺮ وﺷﮑﯿﻞﺗﺮ ﭼﯿـﺪه
ﭼﯿـﺪﻣﺎن ﮐﻔﺶﻫـﺎ ﺟـﺬاﯾﯿﺖ ﺧﺎﺻـﯽ ﺑﺮایﺷـﻤﺎ داره، ﻧـﻮرﭘﺮدازی ﺑﻪ ﮐـﺎر رﻓﺘﻪ ﻓﺮوﺷـﮕﺎه،رونقﺧﺎﺻـﯽ ﺑﻪ ﻓﺮوﺷـﮕﺎه ﺑﺨﺸـﯿﺪه
💞اﮔﺮ ﻣﯽﺧﻮایﺧﺮﯾـﺪاری ﻫﻤﺴـﺮت ﺑﺮای ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑـﺎﻗﯽ بمونه، ﺗـﺎ اونجاﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮنی ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮت ﺑﺮس
اوﻟﯿﻦ راه ﺟـﺬاﺑﯿﺖ، ﻧﻄﺎﻓﺖ و ﭘﺎﮐﯿﺰﮔﯽﻇﺎﻫﺮِ
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﭼﻮن ﮔﻞ، زﯾﺒﺎ، لطیف و ﭘﺎك ﺑﺎشﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﺴﺮتﺗﺸﻨﻪی رﺳﯿﺪن بهت باشه
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#زناشویی
🟢 اگر در رابطه زناشویی طرفین رابطه بدنی پاکیزه و خوش بو داشته باشند و همچنین موهای زائد را اصلاح کرده باشند باعث میگردد تا خاطره ای خوش و درجه یک را از نزدیکی شان رقم بزنند
⬅️ همین مسئله سبب میشود تا میل جنسی و گرایش آن در زن و شوهر افزایش یابد علاقه زن و شوهر برای داشتن رابطه زناشویی بسیار مهم است
@harimezendgi👩❤️👨🦋
🟢 اگر در رابطه زناشویی طرفین رابطه بدنی پاکیزه و خوش بو داشته باشند و همچنین موهای زائد را اصلاح کرده باشند باعث میگردد تا خاطره ای خوش و درجه یک را از نزدیکی شان رقم بزنند
⬅️ همین مسئله سبب میشود تا میل جنسی و گرایش آن در زن و شوهر افزایش یابد علاقه زن و شوهر برای داشتن رابطه زناشویی بسیار مهم است
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#پارت_738
واسه چند ثانیه سرمو بالا آوردم نفس گرفتم و بعد دوباره لبهامو روی لبهاش گذاشتم و اینبار از روی
لباس زیر شروع به مالیدن و فشار دادن مردو*نگیش کردم....
فشار دادنش خودش یه نوع لذت دادن بود.یه لذت شیرین....
لبهاشو با ولع می مکیدم و با دستهام بدنش رو به بازی می گرفتم.
صدای بوسه هام تو فضا پبچیده بود و شاید صدای اون ملچ ملوچها خیلی بیشتر از خود بوسه ها لذت
داشتن...یه لذت عمیق....
لبهاشو ول کردمو اومدم پایین تر...
چشماشو بست و سرشو گذاشت رو پشتی کاناپه....
صدای جیر کاناپه چرم و بوسه های من تلفیق هوس برانگیزی داشتن....
دستمو از روی مردونگیش برداشتم و شروع به نوازش سینه اش از روی پیرهن تنش کردم و
همزمان پاهامو جوری گذاشتم که وسط پاهام به رون پاش مالیده بشه....
چند ثانیه بعد چشماش رو باز کرد و دستش رو خیلی آروم روی کمرم کشید.
دست از لیسیدن گردنش برداشتم و گفتم:
-بگو ببینم....عسل خوشمزه تر یا لبای من !؟
دستشو خیلی آروم از زیر پیرهن تنم رد کرد و رسوند به کمرم....داغ بود ..عین تن من.
آروم آروم ودرحالی که انگشتاشو به سینه هام می رسوند گفت:
-لبهای تو....
سرمو خم کردم رو صورتش، پیشونیم رو چسبوندم به پیشونیش و بعد گفتم:
-اونجای من خوشمزه تر یا شکلات !؟
بلاخره دستشو به سینه ام رسوند آهسته از روی سوتین مالوندش و گفت:
-اینکه دیگه پرسیدن نداره...اونجای تو!
خندیدم و آه آرومی تو صورتش کشیدم.
دست دیگه اش رو گرفتم و گذاشتم روی سینه ام تا بمالش...
دلم میخواست اینکارو انجام بده....خیلی زیاد و مداوم.
لیسی به لبهاش زدم و خنده کنان مشغول باز کردن دکمه های پیرهنش شدم. دکمه هاش رو که دونه دونه
باز کردم دو طرف پیرهنشو کنار زدم و بعد دستامو رو سینه ستبر و بدن عضله ایش گذاشتم.
آه خیلی خیلی آرومی کشید که از گوشم دور نموند.
نوک سینه هاش رو بین انگشتامگرفتم و کشیدم.
ابرو چپش بالا رفت.من خنده ام گرفت و اون پرسید:
-چرا همچین میکنی دختر !؟
-میخوام بدونی وقتی سینه های منو با دندون میگیری و َجری میشی و میکشی چه دردی داره....
تو گلو خندید و گفت:
-کثاااافت...میخوای تلافی بکنی!؟؟حالتو میگیرم....
میخواست بلند بشه که دوباره دستمو رو سینه اش گذاشتم و هلش دادمبه عقب و با تکون انگشتم گفتم:
-نوچ نوچ نوچ....تکون نخور ارسلان.....
-میخوای اذیت کنی...!؟
نه نه....اذیت نمیکنم...اگه دردت گرفته الان برات جبران میکنم
خم شد مو سینه اش رو غرق بوسه کردم.لبخندی از سر خوشی زیاد زد روی لبهاش نشست.ظاهرا از این
کار خیلی لذت میبرد....
آروم آروم رفتم پایین جلوی پاهاش زانو زدم و دستمو گذاشتم رو کمربندش...
خیره به چشمهاش کمربندشو باز کردم ودو طرفش رو گرفتم.یکم بلند شد تا من بتونم شلوار و لباس
زیرش روپایین بکشم.
حالا من بودم و به مردونگی کلفت و شق شده که بدجور به من و لبهام چشمک میزد.
بین دستهاش گرفتمش و لیس از پایین تا بالا زدم.
پلکهاشو لرزیدن و آه خفیفی از بین لبهاش بیرون اومد....
لذت میبردم وقتی اینجوری لذت میبرد یعنی این عین این بود که خودمم لذت ببرم.
سرمو خم کردم و باالخره کلاهک قارچی شکل آلتشو تو دهنم فرو بردم....
اول آروم آروم و کم و بعد کِلش رو....
اوق زدم اما انگار این اوق زدن ها و برخورد کلاهک مردونگیش با حلقومم اونو خیلی بیشتراز جیزی
که من تصور میکردم برای اون ِلذت بخش بود....
با سرعت زیادی مشغول ساک زدن شدم و بعد برای نفس گرفتن از دهنم بیرونش آوردم و یه نفس عمیق
کشیدم.
سرشو از پشت کاناپه برداشت و یکم خمشد و بعد دستشو زیر چونه ام گرفت و گفت:
-خبببب....حالا تو بگو.....چیزی که الان میخوری خوشمزس یا شکلات!؟؟
خندیدم و همونطور که بین دستهاش بالا و پایینش میکردم گفتم:
-خب معلوم....دومی....
خندید و گفت:
-پس ادامه بده....
@harimezendgi👩❤️👨🦋
واسه چند ثانیه سرمو بالا آوردم نفس گرفتم و بعد دوباره لبهامو روی لبهاش گذاشتم و اینبار از روی
لباس زیر شروع به مالیدن و فشار دادن مردو*نگیش کردم....
فشار دادنش خودش یه نوع لذت دادن بود.یه لذت شیرین....
لبهاشو با ولع می مکیدم و با دستهام بدنش رو به بازی می گرفتم.
صدای بوسه هام تو فضا پبچیده بود و شاید صدای اون ملچ ملوچها خیلی بیشتر از خود بوسه ها لذت
داشتن...یه لذت عمیق....
لبهاشو ول کردمو اومدم پایین تر...
چشماشو بست و سرشو گذاشت رو پشتی کاناپه....
صدای جیر کاناپه چرم و بوسه های من تلفیق هوس برانگیزی داشتن....
دستمو از روی مردونگیش برداشتم و شروع به نوازش سینه اش از روی پیرهن تنش کردم و
همزمان پاهامو جوری گذاشتم که وسط پاهام به رون پاش مالیده بشه....
چند ثانیه بعد چشماش رو باز کرد و دستش رو خیلی آروم روی کمرم کشید.
دست از لیسیدن گردنش برداشتم و گفتم:
-بگو ببینم....عسل خوشمزه تر یا لبای من !؟
دستشو خیلی آروم از زیر پیرهن تنم رد کرد و رسوند به کمرم....داغ بود ..عین تن من.
آروم آروم ودرحالی که انگشتاشو به سینه هام می رسوند گفت:
-لبهای تو....
سرمو خم کردم رو صورتش، پیشونیم رو چسبوندم به پیشونیش و بعد گفتم:
-اونجای من خوشمزه تر یا شکلات !؟
بلاخره دستشو به سینه ام رسوند آهسته از روی سوتین مالوندش و گفت:
-اینکه دیگه پرسیدن نداره...اونجای تو!
خندیدم و آه آرومی تو صورتش کشیدم.
دست دیگه اش رو گرفتم و گذاشتم روی سینه ام تا بمالش...
دلم میخواست اینکارو انجام بده....خیلی زیاد و مداوم.
لیسی به لبهاش زدم و خنده کنان مشغول باز کردن دکمه های پیرهنش شدم. دکمه هاش رو که دونه دونه
باز کردم دو طرف پیرهنشو کنار زدم و بعد دستامو رو سینه ستبر و بدن عضله ایش گذاشتم.
آه خیلی خیلی آرومی کشید که از گوشم دور نموند.
نوک سینه هاش رو بین انگشتامگرفتم و کشیدم.
ابرو چپش بالا رفت.من خنده ام گرفت و اون پرسید:
-چرا همچین میکنی دختر !؟
-میخوام بدونی وقتی سینه های منو با دندون میگیری و َجری میشی و میکشی چه دردی داره....
تو گلو خندید و گفت:
-کثاااافت...میخوای تلافی بکنی!؟؟حالتو میگیرم....
میخواست بلند بشه که دوباره دستمو رو سینه اش گذاشتم و هلش دادمبه عقب و با تکون انگشتم گفتم:
-نوچ نوچ نوچ....تکون نخور ارسلان.....
-میخوای اذیت کنی...!؟
نه نه....اذیت نمیکنم...اگه دردت گرفته الان برات جبران میکنم
خم شد مو سینه اش رو غرق بوسه کردم.لبخندی از سر خوشی زیاد زد روی لبهاش نشست.ظاهرا از این
کار خیلی لذت میبرد....
آروم آروم رفتم پایین جلوی پاهاش زانو زدم و دستمو گذاشتم رو کمربندش...
خیره به چشمهاش کمربندشو باز کردم ودو طرفش رو گرفتم.یکم بلند شد تا من بتونم شلوار و لباس
زیرش روپایین بکشم.
حالا من بودم و به مردونگی کلفت و شق شده که بدجور به من و لبهام چشمک میزد.
بین دستهاش گرفتمش و لیس از پایین تا بالا زدم.
پلکهاشو لرزیدن و آه خفیفی از بین لبهاش بیرون اومد....
لذت میبردم وقتی اینجوری لذت میبرد یعنی این عین این بود که خودمم لذت ببرم.
سرمو خم کردم و باالخره کلاهک قارچی شکل آلتشو تو دهنم فرو بردم....
اول آروم آروم و کم و بعد کِلش رو....
اوق زدم اما انگار این اوق زدن ها و برخورد کلاهک مردونگیش با حلقومم اونو خیلی بیشتراز جیزی
که من تصور میکردم برای اون ِلذت بخش بود....
با سرعت زیادی مشغول ساک زدن شدم و بعد برای نفس گرفتن از دهنم بیرونش آوردم و یه نفس عمیق
کشیدم.
سرشو از پشت کاناپه برداشت و یکم خمشد و بعد دستشو زیر چونه ام گرفت و گفت:
-خبببب....حالا تو بگو.....چیزی که الان میخوری خوشمزس یا شکلات!؟؟
خندیدم و همونطور که بین دستهاش بالا و پایینش میکردم گفتم:
-خب معلوم....دومی....
خندید و گفت:
-پس ادامه بده....
@harimezendgi👩❤️👨🦋
👇 تقویم نجومی اسلامی پنجشنبه👇
✴️ پنجشنبه👈25 اردیبهشت/ثور 1404
👈17 ذی القعده 1446👈15 می 2025
🕋 مناسب های دینی و اسلامی.
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای امور زیر مناسب است:
✅خواستگاری عقد و امور ازدواجی.
✅خرید و فروش.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅ختنه نوزاد.
✅دیدار دوستان.
✅شراکت و امور شراکتی.
✅و دیدار با مسولین درخواست حاجت خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان و نوزاد زندگی پاکی دارد.
🚘 مسافرت: مسافرت بی نتیجه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت هنگام زوال ظهر، مستحب و فرزند حاصل هیچگونه انحراف و نادرستی ندارد.
🔭احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج قوس است و از نظر نجومی تا ظهر مناسب برای امور زیر است.
✳️خرید و فروش جواهرات.
✳️و خرید حیوان نیک است.
🔵مناسب نوشتن حرز و نماز و بستن حرز و حکاکی است.
💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ، فرزند پس از فضیلت نماز عشاء سخنوری توانا و نفوذ کلام دارد.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز ،میانه هست.
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث صحت بدن می شود.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ جمعه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 18 سوره مبارکه "کهف" است.
و تحسبهم ایقاظا و هم رقود...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که کسی دوست یا دشمن خواب بیننده باشد و به دیدار وی برسد. و از این قبیل امور قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نوخ روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
09032516300
025 377 47 297
0912 353 2816
📩 #فروشتقویم ☝️ #التماسدعا
#اللهمعجللولیکالفرج
✴️ پنجشنبه👈25 اردیبهشت/ثور 1404
👈17 ذی القعده 1446👈15 می 2025
🕋 مناسب های دینی و اسلامی.
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای امور زیر مناسب است:
✅خواستگاری عقد و امور ازدواجی.
✅خرید و فروش.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅ختنه نوزاد.
✅دیدار دوستان.
✅شراکت و امور شراکتی.
✅و دیدار با مسولین درخواست حاجت خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 مناسب زایمان و نوزاد زندگی پاکی دارد.
🚘 مسافرت: مسافرت بی نتیجه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت هنگام زوال ظهر، مستحب و فرزند حاصل هیچگونه انحراف و نادرستی ندارد.
🔭احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج قوس است و از نظر نجومی تا ظهر مناسب برای امور زیر است.
✳️خرید و فروش جواهرات.
✳️و خرید حیوان نیک است.
🔵مناسب نوشتن حرز و نماز و بستن حرز و حکاکی است.
💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ، فرزند پس از فضیلت نماز عشاء سخنوری توانا و نفوذ کلام دارد.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز ،میانه هست.
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث صحت بدن می شود.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ جمعه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 18 سوره مبارکه "کهف" است.
و تحسبهم ایقاظا و هم رقود...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که کسی دوست یا دشمن خواب بیننده باشد و به دیدار وی برسد. و از این قبیل امور قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نوخ روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
09032516300
025 377 47 297
0912 353 2816
📩 #فروشتقویم ☝️ #التماسدعا
#اللهمعجللولیکالفرج
#خانوما_بخونن
#تلنگر
نشانه های پنهان مردی که شما رو برای ازدواج نمیخواد :
خیلی از ما سالها وقت و انرژی عاطفی خودمون رو پای رابطهای میذاریم که هیچ آیندهای نداره. نشونهها همیشه هست، اما ما خودمون رو به ندیدن میزنیم.
اگر مردی که باهاش هستی:
• مدام ازدواج رو به تعویق میندازه
• درباره آینده مشترک حرف نمیزنه
• همیشه بهانههای مختلف میاره
• تو رو به خانواده و دوستاش معرفی نمیکنه
• فقط وقتی که براش راحته در دسترسه
وقتشه با خودت روراست باشی.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#تلنگر
نشانه های پنهان مردی که شما رو برای ازدواج نمیخواد :
خیلی از ما سالها وقت و انرژی عاطفی خودمون رو پای رابطهای میذاریم که هیچ آیندهای نداره. نشونهها همیشه هست، اما ما خودمون رو به ندیدن میزنیم.
اگر مردی که باهاش هستی:
• مدام ازدواج رو به تعویق میندازه
• درباره آینده مشترک حرف نمیزنه
• همیشه بهانههای مختلف میاره
• تو رو به خانواده و دوستاش معرفی نمیکنه
• فقط وقتی که براش راحته در دسترسه
وقتشه با خودت روراست باشی.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ
🔆 داستان دامادی که در اولین روز خواستگاری عصبانی بود .
❓ آیا این مرد برای ازدواج مناسب است ؟
#دکتر_سعید_عزیزی
@harimezendgi👩❤️👨🦋
🔆 داستان دامادی که در اولین روز خواستگاری عصبانی بود .
❓ آیا این مرد برای ازدواج مناسب است ؟
#دکتر_سعید_عزیزی
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#آموزشی
نسبت طلاق به ازدواج به ۴۲٪ رسید!
به عبارتی در سال گذشته از هر پنج ازدواج، دو طلاق رخ داده است!
بیشترین علت طلاق: مسائل جنسی
@harimezendgi👩❤️👨🦋
نسبت طلاق به ازدواج به ۴۲٪ رسید!
به عبارتی در سال گذشته از هر پنج ازدواج، دو طلاق رخ داده است!
بیشترین علت طلاق: مسائل جنسی
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#خانوما_بخونن
فنبیاندرستدررابطه
عزیزم خیلی خوبه که میخوای با دوستات وقت بگذرونی.
اینطوری دلمون بیشتر برای هم تنگ میشه و قدر وقت هایی که باهمیم رو بیشتر میدونیم.
کلی بهت خوش بگذره .
@harimezendgi👩❤️👨🦋
فنبیاندرستدررابطه
عزیزم خیلی خوبه که میخوای با دوستات وقت بگذرونی.
اینطوری دلمون بیشتر برای هم تنگ میشه و قدر وقت هایی که باهمیم رو بیشتر میدونیم.
کلی بهت خوش بگذره .
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#پارت_639
وانشات:
کلاهک مردونگیش بین لبهای گوشتینم بود و چشمام خیره به چشمهای باریک و کشیده اش...
حلقه دستهام رو دور مردونگیش تنگتر کردمو سر خیسشو مکیدم
دستشو سمت سینه هام دراز کرد و شروع کرد مالیدنش اما خیلی زود بیخیالشون شدچون لذتی که از کار
من میبرد اونقدر زیاد بود که نمیتونست رو کار دیگه ای تمرکز بکنه ...
بالاخره بعداز کلی ساک زدن تنش منقبض شد.تکیه اش رو از پشتی کاناپه برداشت و با بلند شدن از
روی اون و با گرفتن دستم منو پرت کرد رو کاناپه.خندیدم و شروع کردم مکیدن انگشتام.
خم شد شلوارش رو از پا درآورد و بعد شلوار پای من روهم باخشونت زیاد تا روی رون پاهام پایین
کشید و بعدآبشو درست روی واژنم خالی کرد....
از سر هیجان زیاد لبخندی زدم و بعد خودم یکم کمرمو بلند کردم و پیرهن و بعد سوتینم رو از تن
درآوردم و منتظر موندم ببینم ارسلان میخواد چیکار بکنه....
روی واژن و همه جای رون پاهام رو بوسید...
دلم آلت کلفتشو میخواست.دلم میخواست اونو تا دسته تو واژن تنگم که براش نبض میزد فرو بکنه و
تمامشو پر بکنه.
نفس نفس میزدمو آلتشو می طلبیدم....
-زودتر ارسلاااان....آاااه...زودتر....بکنش تو....زود باش...
اول شلوارمو کامل از پام بیرون کشید و بعد خم شد رو تنم.کاناپه زیر تنمون جیر جیر صدا میداد.
مردونگیشو تو دستش گرفت و چند بار با ضرب رو واژنم ضربه زد و وقتی بیتابیم رو دید بالاخره اونو
با واژنم تنظیم کرد.سرشو رو فرستاد داخل و بعد خم شد رو تنم.دستشو گذاشت روی تنم و چون
نمیخواست صدام اتاق رو پر بکنه باشدت خیلی خیلی زیادی شروع به تلنبه زدن کرد.اونقدر شدید که تنم
روی کاناپه جلو عقب میشد وتکون میخورد....
دستش رو دهنم بود و صدای ناله هام خیلی تو فضا پخش نمیشد اما آه های خفه ام به گوش خودش و
خودم می رسید.
همونطور که تو واژنم تلنبه میزد خم شد و سینه ام رو تو دهنش فرو بدو وشروع به مکیدنش کرد.
لذت خیلی زیادی رو داشتم تجربه میکردم.لذت خیلی خیلی زیادی...
دستشو از رو دهنم برداشتم و شروع کردم ناله کردن و آه کشیدن....
با صدا نفس میکشید و لحظه به لحظه شدت ضربه هاشو بیشتر میکرد.
دستامو دور گردنش حلقه کردم سنگینی تنشو رو بدنم انداخت و سرش رو فرو برد تو گردنم...
من رو گردنم حساس بودم و تا ارسلان شروع به مکیدنش کرد به کل شل و ول و سست شدم...
حلقه ی دستهامو تنگتر کردم و بیشتر به خودم فشارش دادم.خودش میدونست این قسمت برام هیجان
انگیز ترین و برای همین با لذت و شدت بیشتری شروع به مکیدن پوست گردنم کرد...
سرعت تلنبه هاش یکم کمتر شده بود اما سینه هام زیر فشار دستهاش حسابی درد گرفته بود.
سرشو از بین گردن و کتفم برداشت و بعد دستهاشو دوطرفم قرار داد.
زل زد تو چشمام و گفت:
-دوست داری!؟
دستمو رو سینه و تن عضله ایش کشیدم و گفتم:
-زیاااااد....
-دوست داری جوری بکنمت که جر بخوری...!؟
زبونمو دور لبهام کشیدم و گفتم:
_اوهووووومم.....خیلی...
هنوز حرفم رو کامل تلفظ نکرده بودم که چنان با شدت آلتشو تو واژنم جلو و عقب کرد که هییین بلندی
کشیدم و به کاناپه
چنگ انداختن و همزمان از شدت لذت تو چنان خلسه ای فرو رفتم که قابل وصف
نبود.
دوتا لنگمو آوردم توهوا و بعد خودم تو همون حالت ثابت نگهشون داشتم که اون تو حالت بهتری تلنبه
بزنه....
اینکارو تا چنددقیقه انجام داد...
تا وقتی که هردو باهم به ارگاسم رسیدم و اون آبشو تو واژنم خالی کرد....
تنشو انداخت رو تنم و سرشو گذاشت رو سینه ام...
نفس زنان شروع به نوازش کمرش کردم و همزمان شونه اش رو بوسیدم.
کنار گوشم گفت:
-تجربه سکس رو کاناپه هم چندان بد نبود....
خندیدم و گفتم:
-مثل انباری...
-آدم حشری که بشه به مکان نمیتونه فکر کنه ..
سینه ام رو بوسید و گفت:
-مرسی...تو همیشه عالی بودی و هستی....
لبخند زدم و چشمام رو بستم و لب زدم:
-توهم همینطور.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
وانشات:
کلاهک مردونگیش بین لبهای گوشتینم بود و چشمام خیره به چشمهای باریک و کشیده اش...
حلقه دستهام رو دور مردونگیش تنگتر کردمو سر خیسشو مکیدم
دستشو سمت سینه هام دراز کرد و شروع کرد مالیدنش اما خیلی زود بیخیالشون شدچون لذتی که از کار
من میبرد اونقدر زیاد بود که نمیتونست رو کار دیگه ای تمرکز بکنه ...
بالاخره بعداز کلی ساک زدن تنش منقبض شد.تکیه اش رو از پشتی کاناپه برداشت و با بلند شدن از
روی اون و با گرفتن دستم منو پرت کرد رو کاناپه.خندیدم و شروع کردم مکیدن انگشتام.
خم شد شلوارش رو از پا درآورد و بعد شلوار پای من روهم باخشونت زیاد تا روی رون پاهام پایین
کشید و بعدآبشو درست روی واژنم خالی کرد....
از سر هیجان زیاد لبخندی زدم و بعد خودم یکم کمرمو بلند کردم و پیرهن و بعد سوتینم رو از تن
درآوردم و منتظر موندم ببینم ارسلان میخواد چیکار بکنه....
روی واژن و همه جای رون پاهام رو بوسید...
دلم آلت کلفتشو میخواست.دلم میخواست اونو تا دسته تو واژن تنگم که براش نبض میزد فرو بکنه و
تمامشو پر بکنه.
نفس نفس میزدمو آلتشو می طلبیدم....
-زودتر ارسلاااان....آاااه...زودتر....بکنش تو....زود باش...
اول شلوارمو کامل از پام بیرون کشید و بعد خم شد رو تنم.کاناپه زیر تنمون جیر جیر صدا میداد.
مردونگیشو تو دستش گرفت و چند بار با ضرب رو واژنم ضربه زد و وقتی بیتابیم رو دید بالاخره اونو
با واژنم تنظیم کرد.سرشو رو فرستاد داخل و بعد خم شد رو تنم.دستشو گذاشت روی تنم و چون
نمیخواست صدام اتاق رو پر بکنه باشدت خیلی خیلی زیادی شروع به تلنبه زدن کرد.اونقدر شدید که تنم
روی کاناپه جلو عقب میشد وتکون میخورد....
دستش رو دهنم بود و صدای ناله هام خیلی تو فضا پخش نمیشد اما آه های خفه ام به گوش خودش و
خودم می رسید.
همونطور که تو واژنم تلنبه میزد خم شد و سینه ام رو تو دهنش فرو بدو وشروع به مکیدنش کرد.
لذت خیلی زیادی رو داشتم تجربه میکردم.لذت خیلی خیلی زیادی...
دستشو از رو دهنم برداشتم و شروع کردم ناله کردن و آه کشیدن....
با صدا نفس میکشید و لحظه به لحظه شدت ضربه هاشو بیشتر میکرد.
دستامو دور گردنش حلقه کردم سنگینی تنشو رو بدنم انداخت و سرش رو فرو برد تو گردنم...
من رو گردنم حساس بودم و تا ارسلان شروع به مکیدنش کرد به کل شل و ول و سست شدم...
حلقه ی دستهامو تنگتر کردم و بیشتر به خودم فشارش دادم.خودش میدونست این قسمت برام هیجان
انگیز ترین و برای همین با لذت و شدت بیشتری شروع به مکیدن پوست گردنم کرد...
سرعت تلنبه هاش یکم کمتر شده بود اما سینه هام زیر فشار دستهاش حسابی درد گرفته بود.
سرشو از بین گردن و کتفم برداشت و بعد دستهاشو دوطرفم قرار داد.
زل زد تو چشمام و گفت:
-دوست داری!؟
دستمو رو سینه و تن عضله ایش کشیدم و گفتم:
-زیاااااد....
-دوست داری جوری بکنمت که جر بخوری...!؟
زبونمو دور لبهام کشیدم و گفتم:
_اوهووووومم.....خیلی...
هنوز حرفم رو کامل تلفظ نکرده بودم که چنان با شدت آلتشو تو واژنم جلو و عقب کرد که هییین بلندی
کشیدم و به کاناپه
چنگ انداختن و همزمان از شدت لذت تو چنان خلسه ای فرو رفتم که قابل وصف
نبود.
دوتا لنگمو آوردم توهوا و بعد خودم تو همون حالت ثابت نگهشون داشتم که اون تو حالت بهتری تلنبه
بزنه....
اینکارو تا چنددقیقه انجام داد...
تا وقتی که هردو باهم به ارگاسم رسیدم و اون آبشو تو واژنم خالی کرد....
تنشو انداخت رو تنم و سرشو گذاشت رو سینه ام...
نفس زنان شروع به نوازش کمرش کردم و همزمان شونه اش رو بوسیدم.
کنار گوشم گفت:
-تجربه سکس رو کاناپه هم چندان بد نبود....
خندیدم و گفتم:
-مثل انباری...
-آدم حشری که بشه به مکان نمیتونه فکر کنه ..
سینه ام رو بوسید و گفت:
-مرسی...تو همیشه عالی بودی و هستی....
لبخند زدم و چشمام رو بستم و لب زدم:
-توهم همینطور.
@harimezendgi👩❤️👨🦋